1.8 KiB
لعنت را مثل ردای خود در بر گرفت
داوود از رفتار مرد گناهکار به گونهای سخن میراند که گویی لباس او است. ترجمه جایگزین: «او دیگر مردمان را مثل همیشه چنان لعنت نمود که گویی لباسش را میپوشد» یا «او مردمان را همیشه لعنت میکرد»
(آدرس rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor را ببینید)
مثل ردای خود
«گویا اینها لباس او هستند»
مثل آب به شکمش درآمد و مثل روغن در استخوانهای وی
معانی محتمل عبارتند از ۱) او اغلب چنان لعنت میکرد که این لعنتها بخشی از هویت او شده بودند. «لعنتهایی که میکند بخشی از کیستی او است» یا ۲) لعنتی که از آن سخن میراند بر او واقع شد. «کل هستی او با لعنتی که از آن سخن راند، لعنت شد»
(آدرس rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor را ببینید)
مثل آب
این به روشی که فردی آب مینوشد، اشاره دارد. ترجمه جایگزین: «چون آبی که فردی مینوشد»
(آدرس rc://*/ta/man/translate/figs-explicit را ببینید)
مثل روغن در استخوانهای وی
این به روشی که روغن وقتی که بر پوست مالیده میشود به استخوانها میرسد، اشاره دارد. ترجمه جایگزین: «چون روغن زیتون که وقتی فردی آن را بر پوست خود میمالد، به استخوان میرسد»
(آدرس rc://*/ta/man/translate/figs-explicit را ببینید)