\v 1 سخنان اِرمیا پسر حِلقیا، از کاهنانی که در عَناتوت در سرزمین بنیامین بودند.
\v 2 کلام خداوند در ایام یوشیا پسر آمون، پادشاه یهودا، در سال سیزدهمِ سلطنت او، بر اِرمیا نازل شد،
\v 3 و نیز در ایام یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، تا پایان یازدهمین سالِ صِدِقیا پسر یوشیا، پادشاه یهودا، همچنان نازل میشد، تا زمان تبعید اهالی اورشلیم در ماه پنجم.
\v 4 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
\v 5 «پیش از آنکه تو را در رَحِم نقش بندم، تو را شناختم،
و پیش از آنکه به دنیا بیایی، تو را جدا کردم،
و تو را بر قومها نبی قرار دادم.»
\v 6 آنگاه گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه، اینک من سخن گفتن نمیدانم، زیرا جوانی بیش نیستم!»
\v 7 اما خداوند مرا گفت:
«مگو، ”جوانی بیش نیستم“،
زیرا نزد هر کس که تو را بفرستم، خواهی رفت،
و هرآنچه تو را امر فرمایم، خواهی گفت.
\v 8 از ایشان مترس،
زیرا من با تو هستم تا رهاییات بخشم؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 9 آنگاه خداوند دست خود را پیش آورده، دهانم را لمس کرد. و خداوند مرا گفت: «اینک کلام خود را در دهانت نهادم.
\v 10 بدان که امروز تو را بر قومها و حکومتها برگماشتم، تا از ریشه بَرکَنی و منهدم نمایی، هلاک کنی و سرنگون سازی، بنا کنی و غرس نمایی.»
\v 11 و باز کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای اِرمیا، چه میبینی؟» گفتم: «شاخۀ درخت بادام.»
\v 12 خداوند مرا گفت: «نیکو دیدی، زیرا من بر کلام خویش دیدبانی میکنم تا آن را به انجام رسانم.»
\v 13 دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «چه میبینی؟» گفتم: «دیگی جوشان که از شمال رو بدین سو دارد.»
\v 14 آنگاه خداوند مرا فرمود: «بلایی از جانب شمال به سوی تمامی ساکنان این سرزمین سرازیر خواهد شد.
\v 15 زیرا خداوند میفرماید: اینک من همۀ طوایفِ ممالکِ شمال را جملگی فرا خواهم خواند، و ایشان آمده، هر یک تخت خویش را بر دهنۀ دروازههای اورشلیم، و در برابر تمامی حصارهای گِرداگردش، و بر ضد تمامی شهرهای یهودا، بر پا خواهند داشت.
\v 16 و من داوریهای خود را به سبب تمامی شرارتهایشان بر ایشان اعلام خواهم کرد، زیرا مرا ترک گفته، برای خدایانِ غیر بخور سوزاندند و کارهای دست خویش را پرستش کردند.
\v 17 اما تو، کمر خود را محکم ببند و برخاسته، هرآنچه را به تو امر میفرمایم، بدیشان بگو. از ایشان هراسان مباش، مبادا تو را در برابر ایشان به هراس افکنم.
\v 18 زیرا هان من امروز تو را شهرِ حصاردار و ستون آهنین و حصارهای برنجین بر ضد تمامی این سرزمین ساختهام، بر ضد پادشاهان یهودا و صاحبمنصبان و کاهنانش و بر ضد مردمان این دیار.
\v 19 ایشان با تو به نبرد بر خواهند خاست، اما بر تو پیروز نخواهند شد، زیرا خداوند میفرماید، من با تو هستم تا رهاییات بخشم.»
\v 2 «برو و در گوش اورشلیم ندا کن که خداوند چنین میگوید: محبت ایام جوانی و عشق دوران نامزدیت را به یاد میآورم، آنگاه که در بیابان و در زمین بایِر از پی من میآمدی.
\v 3 اسرائیل برای خداوند مقدس بود و نوبر محصول او. همۀ کسانی که از آن بخورند، تقصیرکار میشوند و بلا دامنگیر ایشان میگردد؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 4 ای خاندان یعقوب و ای تمامی طوایف خاندان اسرائیل، کلام خداوند را بشنوید.
\v 5 خداوند چنین میفرماید:
«پدرانتان چه بیانصافی در من دیدند،
که از من دوری گزیدند،
و در پی بطالت رفته،
خود باطل گردیدند؟
\v 6 نگفتند: ”خداوند کجاست،
که ما را از سرزمین مصر برآورد
و در صحرا رهبریمان کرد،
در سرزمین بیابانها و حفرهها،
در زمین خشک و تاریکی غلیظ،
زمینی که کسی از آن گذر نمیکرد،
و انسانی در آن نمیزیست؟“
\v 7 من شما را به سرزمین بُستانها آوردم،
تا از میوهها و چیزهای نیکویش بخورید؛
اما شما چون داخل شدید،
زمین مرا نجس ساختید
و میراث مرا مکروه گردانیدید.
\v 8 کاهنان نگفتند: ”خداوند کجاست؟“
و عالِمان شریعت مرا نشناختند؛
رهبران بر من عِصیان ورزیدند،
و انبیا به نامِ بَعَل نبوّت کرده،
در پیِ چیزهای بیفایده رفتند.
\v 9 «از این رو، خداوند میفرماید، بار دیگر بر شما ادعا وارد خواهم آورد،
و بر فرزندانِ فرزندانتان.
\v 10 به سواحل کِتّیم گذر کرده، بنگرید،
به قیدار بفرستید و بهدقّت ملاحظه کنید؛
ببینید آیا چنین چیزی تا به حال شده است؟
\v 11 آیا هیچ قومی هرگز خدایان خود را عوض کردهاند،
هرچند خدا نیستند؟
اما قوم من ’جلال‘ خویش را
با آنچه فایدهای نمیرساند عوض کردهاند.
\v 12 خداوند میفرماید:
ای آسمانها، از این متحیر شوید؛
با وحشتی عظیم بر خود بلرزید.
\v 13 زیرا قوم من مرتکب دو گناه شدهاند:
مرا که چشمۀ آب حیاتم، ترک گفتهاند
و برای خویشتن آبانبارها کَندهاند،
آبانبارهای تَرَکخورده که آب را نگاه نتوانند داشت.
\v 14 «آیا اسرائیل غلام یا خانهزاد است؟
پس چرا به غنیمت برده شده است؟
\v 15 شیران بر او غریدهاند،
و نعرۀ بلند برکشیدهاند.
سرزمین او را به ویرانهای بَدَل کردهاند؛
شهرهایش خراب و متروک گشته است.
\v 16 نیز مردان مِمفیس و تَحفَنحیس
تارَکت را شکستهاند!
\v 17 آیا تو خود این را بر سر خویش نیاوردی،
با ترک گفتن یهوه خدای خویش،
آنگاه که تو را در راه رهبری میکرد؟
\v 18 حال تو را چه سود که به مصر بروی
تا از آبِ شیحور بنوشی؟
و تو را چه حاصل که به آشور بروی
تا از آب فُرات بنوشی؟
\v 19 خداوندگار، خداوند لشکرها چنین میفرماید:
شرارتت تو را تأدیب خواهد کرد،
و اِرتِدادت تو را توبیخ خواهد نمود.
پس بدان و ببین
که چه زشت و تلخ است
که یهوه خدایت را ترک گویی،
و ترس من در تو نباشد.
\v 20 «زیرا مدتها پیش یوغ خود را شکستی و بندهایت را گسستی، و گفتی: ”خدمت نخواهم کرد!“ براستی که تو بر هر تَلِ بلند و زیر هر درخت سبز همچون فاحشهای دراز کشیدی.
\v 21 اما من تو را همچون تاکی برگزیده که از تخمِ تماماصیل باشد، غرس کردم. پس چگونه فاسد شدی و به تاکی وحشی برای من بَدَل گشتی؟
\v 22 خداوندگارْ یهوه میفرماید، حتی اگر خود را به قلیاب بشویی و صابونِ فراوان به کار بَری، لکۀ گناهت همچنان در برابر من است.
\v 23 چگونه میتوانی بگویی: ”نجس نیستم و از بَعَلها پیروی نکردهام“؟ ببین چگونه در وادی رفتار کردی، و به عمل خویش اِذعان کن؛ ای که چون مادهشُتری جوان، به این سو و آن سو میدوی!
\v 24 تو به مادهخری وحشی میمانی که به بیابان عادت دارد، و در شهوتِ دل خود باد را بو میکشد؛ کیست که بتواند شهوت او را مهار کند؟ طالبانِ او را به جهت یافتنش زحمت چندان نیست، زیرا او را در ماهِ آمادگیاش خواهند یافت.
\v 25 گفتم پای برهنه و گلویِ تشنه از پی ایشان مشتاب. اما گفتی، ”نه! بیفایده است! زیرا که خدایان بیگانه را دوست میدارم، و از پی ایشان خواهم شتافت.“
\v 26 همانگونه که دزد به هنگام گرفتار آمدن رسوا میشود، خاندان اسرائیل به اتفاق پادشاهان و صاحبمنصبان و کاهنان و انبیایشان، جملگی رسوا خواهند شد.
\v 27 آنان به چوب میگویند: ”تو پدر من هستی،“ و به سنگ که: ”تو مرا زادهای!“ آنان پشت خود را به من کردهاند و نه روی خود را. اما به هنگام مصیبت فریاد برمیآورند که، ”برخیز و نجاتمان دِه!“
\v 28 پس کجایند آن خدایانِ تو که برای خود ساختی؟ بگذار همانها در زمان مصیبتِ تو برخیزند و اگر میتوانند نجاتت دهند؛ زیرا که تو را، ای یهودا، به شمارِ شهرهایت خدایان است!
\v 29 خداوند میفرماید: چرا با من مجادله میکنید؟ همگی شما بر من عِصیان ورزیدهاید.
\v 30 فرزندان شما را عبث زدهام، زیرا که ادب نمیشوند؛ شمشیر خودتان همچون شیر درّنده انبیای شما را هلاک کرده است.
\v 31 «و حال شما، ای مردمان این عصر، به کلام خداوند توجه کنید: آیا من برای اسرائیل همچون بیابان یا زمینِ تاریکیِ غلیظ بودهام؟ پس چرا قوم من میگویند: ”ما آزادیم، و دیگر نزد تو نمیآییم“؟
\v 32 آیا دوشیزه، زینت خود، و عروس، زیور خویش را از یاد میبَرد؟ اما روزهای بیشمار است که قوم من مرا از یاد بردهاند.
\v 33 تو در طلب عشق چه ماهرانه راه خود را پیدا میکنی! تا بدانجا که حتی به زنان بدکاره نیز درس میدهی!
\v 34 دامن ردایت به خون نیازمندان بیگناه آغشته است، هرچند که آنان را در حال نَقْب زدن نیافتی. با این همه
\v 35 میگویی: ”بیگناهم؛ بهیقین خشم او از من برگشته است.“ اینک از آن رو که میگویی، ”گناه نکردهام،“ بر تو داوری خواهم کرد.
\v 36 چرا اینقدر به هر سو شتابانی و راه خود را تغییر میدهی؟ چنانکه از آشور نومید شدی، از مصر نیز نومید خواهی شد.
\v 37 از آنجا نیز دستها بر سرْ بیرون خواهی آمد؛ زیرا خداوند کسانی را که تو بر ایشان توکل کردهای رد کرده است، و تو از ایشان کامیاب نخواهی شد.
تو همچون راهزن در بیابان، کنار راهها به انتظار معشوقانت نشستی،
و این سرزمین را با زنای شرارتآمیز خود مُلَوَّث ساختی.
\v 3 از همین روست که بارشها بازداشته شده،
و بارانِ بهاری نباریده است؛
اما تو را جبینِ زن فاحشه است،
و از شرم و حیا اِبا داری.
\v 4 تو هماکنون مرا خوانده، گفتی: ”ای پدرم،
تو دوست روزگار جوانیام بودهای،
\v 5 آیا تا ابد خشمگین خواهی بود؟
آیا غضبت را تا به آخر نگاه خواهی داشت؟“
براستی که تو چنین سخن میگویی،
اما هر شرارتی را که از دستت برآید، به عمل میآوری.»
\v 6 خداوند در ایام یوشیای پادشاه، به من گفت: «آیا دیدی اسرائیلِ بیوفا چه کرده است؟ دیدی چگونه بر فراز هر تَلّ بلند و زیر هر درختِ سبز رفته و در آنجا زنا کرده است؟
\v 7 من گفتم، ”پس از انجام همۀ این کارها نزد من باز خواهد گشت،“ اما بازنگشت، و خواهر خیانتکارش یهودا این را دید.
\v 8 آری، او دید که من اسرائیلِ بیوفا را به سبب همۀ زناکاریهایش بیرون کردم و طلاقنامهای به او دادم. و با این حال، خواهر خیانتکار او یهودا نترسید، بلکه او نیز رفته، زناکاری پیشه کرد.
\v 9 اسرائیل به سبب آسانگیری در زناکاریِ خود، این سرزمین را مُلَوَّث ساخت و با سنگ و چوب زنا کرد.
\v 10 و خداوند میگوید: با وجود این همه، خواهرِ خیانتکارِ او یهودا با تمامی دل خویش نزد من بازنگشت، بلکه تنها به ریا!»
\v 11 خداوند مرا گفت: «اسرائیلِ بیوفا خود را از یهودای خیانتکار پارساتر نموده است.
\v 12 پس برو و این سخنان را به جانب شمال ندا کرده، بگو: خداوند میفرماید،
«”ای اسرائیلِ بیوفا، بازگرد!
من بر تو با ناخشنودی نخواهم نگریست،
زیرا که من وفادار هستم،
و خشم خویش را تا به ابد نگاه نخواهم داشت؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 13 فقط به تقصیر خویش اِذعان کن،
به اینکه بر یهوه خدایت عِصیان ورزیدی،
و راههای خود را زیر هر درخت سبز
برای بیگانگان منشعب ساختی،
و آواز مرا نشنیدی؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 14 «”پس خداوند میفرماید: ای فرزندان بیوفا بازگشت کنید، زیرا من شوهر شما هستم؛ و از شما یک تن از شهری و دو تن از طایفهای گرفته، به صَهیون خواهم آورد.
\v 15 و به شما شبانانی موافق دل خود خواهم داد که شما را به معرفت و بصیرت خواهند چرانید.
\v 16 و خداوند میگوید: در آن روزها، آنگاه که در این سرزمین بارور و کثیر شدید، دیگر نخواهید گفت: ’صندوق عهد خداوند‘. آن صندوق دیگر به ذهن کسی نخواهد آمد و به یاد آورده نخواهد شد. برای آن دلتنگ نخواهند شد و دوباره آن را نخواهند ساخت.
\v 17 زیرا در آن ایام اورشلیم ’تخت پادشاهی یهوه‘ خوانده خواهد شد، و تمامی قومها به جهت بزرگداشت نام یهوه در اورشلیم گرد خواهند آمد و دیگر سرسختانه از دلِ شریرِ خود پیروی نخواهند کرد.
\v 18 در آن روزها، خاندان یهودا به خاندان اسرائیل خواهد پیوست، و با هم از سرزمین شمال به سرزمینی در خواهند آمد که به پدرانتان به میراث بخشیدم.
\v 19 «”گفتم چه شادمانه تو را در میان پسرانم جای خواهم داد،
\v 3 آری، خداوند به مردمان یهودا و اورشلیم چنین میفرماید:
«زمینهای خود را شیار کنید،
و در میان خارها کِشت مکنید.
\v 4 ای مردان یهودا و ساکنان اورشلیم،
خویشتن را برای خداوند ختنه کنید،
قُلَفَۀ دلهایتان را دور سازید،
مبادا به سبب شرارتِ اعمال شما،
خشم من چون آتش زبانه کشیده، بسوزانَد،
و کسی نباشد که آن را خاموش سازد.»
\v 5 در یهودا اعلام کنید و در اورشلیم ندا در داده، بگویید:
«در سرتاسر این سرزمین کَرِنا بنوازید،
و به آواز بلند ندا کرده، بگویید:
”گرد آیید تا به شهرهای حصاردار داخل شویم!“
\v 6 عَلَمی به سوی صَهیون برافرازید؛
پناه بگیرید! درنگ مکنید!
زیرا من بلایی از جانب شمال نازل میکنم
و هلاکتی عظیم بر شما میآورم.
\v 7 «شیری از بیشۀ خود برآمده،
و هلاککنندۀ قومها رهسپار شده است؛
او از مکان خویش به در آمده،
تا سرزمین تو را ویران کند؛
شهرهایت خراب خواهد شد،
و خالی از سکنه خواهد گشت.
\v 8 بدین سبب پلاس در بر کنید،
بر سینۀ خود بزنید و شیون نمایید،
زیرا خشمِ آتشین خداوند از ما برنگشته است!»
\v 9 «خداوند میفرماید: در آن روز دل پادشاه و صاحبمنصبان خواهد لرزید، و کاهنان مبهوت و انبیا متحیر خواهند شد.»
\v 10 پس گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه، براستی که این قوم و اورشلیم را بهغایت فریفتی، آنگاه که گفتی، ”شما را صلح و سلامت خواهد بود،“ حال آنکه شمشیر به جان ایشان رسیده است!»
\v 11 در آن هنگام به این قوم و به اورشلیم گفته خواهد شد: «بادی سوزان از بلندیهای خشکِ بیابان به سوی قوم عزیز من میوزد، اما نه به جهت افشاندن و پاک کردن خرمن!
\v 12 بلکه بادی بس شدیدتر از آن برای من میوزد. حال من خودْ داوری را بر ایشان اعلام خواهم کرد!»
\v 13 هان او همچون ابری برمیآید،
ارابههایش همچون گردبادند!
اسبانش تیزروتر از عقابند!
وای بر ما، زیرا که هلاک شدهایم!
\v 14 ای اورشلیم، شرارت از دل بشوی تا نجات یابی؛
تا به کِی سودای شرارت در سر میپروری؟
\v 15 زیرا صدایی از دان ندا در میدهد،
و از کوهستانِ اِفرایِم بانگِ مصیبت میزند.
\v 16 به قومها هشدار دهید که او در راه است؛
اورشلیم را ندا در داده، بگویید:
«محاصرهکنندگان از سرزمین دوردست میآیند،
و بر ضد شهرهای یهودا نعره برمیکشند؛
\v 17 همچون نگهبانان مزرعۀ او را احاطه میکنند،
زیرا بر من عِصیان ورزیده است؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 18 رفتار و کردار خودت
این را بر سرت آورده است؛
این مجازات توست،
وچه تلخ است!
اکنون تا به دلت رسیده.»
\v 19 احشای من، احشای من!
از درد به خود میپیچم!
آه از پردههای دلم!
دل من بهشدّت میتپد،
و خاموش نتوانم ماند.
زیرا تو ای جان من نوای کَرِنا را میشنوی،
غریو جنگ را!
\v 20 ندا میرسد که ویرانی از پی ویرانی!
تمامی این سرزمین ویران شده است!
خیمههایم به ناگاه فرو ریخته،
و سرپناهم در لحظهای نابود شده است.
\v 21 تا به کی عَلَمِ جنگ ببینم،
و آواز کَرِنا بشنوم؟
\v 22 «زیرا خداوند میگوید قوم من نادانند و مرا نمیشناسند؛
کودکانی بیعقلند و هیچ فهم ندارند.
در بدی کردن ماهرند،
اما نیکی کردن نمیدانند.»
\v 23 بر زمین نظر افکندم،
و اینک بیشکل و خالی بود؛
و بر آسمان،
و هیچ نور نداشت.
\v 24 به کوهها نظر کردم،
و اینک لرزان بودند؛
و تمامی تَلها در جنبش.
\v 25 نگریستم و اینک هیچ انسانی نبود،
و تمامی پرندگانِ آسمان گریخته بودند.
\v 26 نظر کردم و اینک بوستانْ بیابان گشته،
و شهرهایش یکسره با خاک یکسان شده بود،
از حضور خداوند و از آتش خشم او.
\v 27 زیرا خداوند چنین میفرماید: «این سرزمین یکسره ویران خواهد شد، اما آن را بهتمامی نابود نخواهم کرد.
\v 28 «از این رو زمین به سوگ خواهد نشست،
و آسمان در بالا سیاه خواهد شد؛
زیرا که من سخن گفتم و قصد کردم؛
منصرف نخواهم شد و از آن بر نخواهم گشت.»
\v 29 از صدای سواران و کمانگیران،
ساکنان شهرها جملگی میگریزند؛
به بیشهها داخل میشوند،
و به صخرهها برمیآیند.
شهرها همه متروک گشته،
و هیچکس در آنها ساکن نیست.
\v 30 و تو، ای ویران شده،
این چه کار است که میکنی؟
چرا جامۀ سرخ بر تن میکنی،
و خویشتن را به زیورهای طلا میآرایی؟
چرا سرمه بر چشم میکشی؟
زیرا که خود را به عبث میآرایی.
عاشقانت تو را خوار شمردهاند
و قصد جانت دارند.
\v 31 زیرا که فریادی شنیدم همچون فریاد زنی در حالِ زا،
ضجّهای مانند ضجّۀ مادری که نخستین فرزندش را میزاید؛
\v 4 گفتم: «اینان افرادی بینوا و نادان بیش نیستند،
زیرا طریق خداوند و قوانین خدای خویش را نمیدانند.
\v 5 پس نزد بزرگان میروم و با ایشان سخن میگویم؛
زیرا آنان طریق خداوند و قوانین خدای خویش را میدانند.»
اما آنان نیز به اتفاق یوغ را شکسته،
و بندها را گسستهاند.
\v 6 از این رو، شیری از جنگل به آنها حمله خواهد کرد،
و گرگِ بیابان ایشان را پاره خواهد نمود.
پلنگ برای شهرهایشان به کمین خواهد نشست،
و هر که از آنها بیرون آید، پاره پاره خواهد شد؛
زیرا نافرمانیهایشان بسیار است
و ارتدادشان عظیم.
\v 7 «چگونه میتوانم تو را بیامرزم؟
فرزندانت مرا ترک کردهاند
و به آنچه خدا نیست، سوگند میخورند.
چون من ایشان را سیر کردم،
مرتکب زنا شدند
و به خانههای فاحشهها هجوم آوردند.
\v 8 چون اسبانِ پرورده شده و مستِ شهوت،
هر یک برای زن همسایۀ خویش شیهه میکشند.
\v 9 آیا نباید برای این کارها مجازاتشان کنم؟
آیا نباید از چنین قومی انتقام بگیرم؟
این است فرمودۀ خداوند.
\v 10 «از میان تاکستانهایش بگذرید و ویران کنید،
اما نه تا به نهایت؛
شاخههایش را ببُرید،
زیرا که از آنِ خداوند نیستند.
\v 11 خداوند میفرماید:
خاندان اسرائیل و یهودا،
بهغایت بر من خیانت ورزیدهاند.
\v 12 آنان دربارۀ خداوند به دروغ گفتهاند:
”او کاری نخواهد کرد؛
گزندی به ما نخواهد رسید،
و روی شمشیر و قحطی نخواهیم دید.
\v 13 انبیا باد گشتهاند و بس!
کلام در ایشان نیست؛
پس باشد که آنچه میگویند،
بر سر خودشان آید!“»
\v 14 از این رو یهوه، خدای لشکرها چنین میفرماید:
«چونکه قوم این کلام را گفتند،
همانا من کلام خود را در دهان تو آتش خواهم ساخت،
و این قوم را هیزم خواهم گردانید،
و آنان را خواهد سوزانید.
\v 15 خداوند میفرماید:
ای خاندان اسرائیل،
اینک من قومی را از دوردستها بر ضد شما میآورم،
قومی کهنسال و پابرجا،
مردمانی که زبانشان را نمیدانید،
و گفتارشان را نمیفهمید.
\v 16 تَرکِشِ آنها گورِ گشاده است،
و جملگی جنگاورانی نیرومندند.
\v 17 غَله و نانت را خواهند خورد؛
و پسران و دخترانت را فرو خواهند بلعید؛
گله و رمهات را خواهند خورد؛
و انگور و انجیرت را فرو خواهند بلعید؛
شهرهای حصاردارت را که بدانها توکل داری
به شمشیر نابود خواهند کرد.»
\v 18 «اما خداوند میگوید: با این همه، در آن روزها نیز بهکل نابودتان نخواهم کرد؛
\v 19 و چون قوم تو گویند: ”چرا یهوه خدایمان همۀ این بلایا را بر ما وارد آورده است؟“، بدیشان بگو: ”چنانکه شما مرا ترک کردید و خدایانِ بیگانه را در سرزمین خویش خدمت نمودید، پس بیگانگان را در سرزمینی که از آنِ شما نیست، خدمت خواهید کرد.“»
\v 20 این را به خاندان یعقوب اعلان کنید،
و در یهودا ندا در داده، بگویید:
\v 21 «ای ملت نادان و بیفهم،
این را بشنوید!
ای شما که چشم دارید اما نمیبینید،
و گوش دارید اما نمیشنوید.
\v 22 خداوند میفرماید:
آیا از من نمیترسید؟
آیا در حضور من نمیلرزید؟
من دانههای شن را بر دریا حد قرار دادم،
سدی دائمی که از آن نتواند گذشت.
اگرچه امواجش به تلاطم آید، غلبه نتواند یافت؛
و هرچند به خروش آید، از آن تجاوز نتواند کرد.
\v 23 اما این قوم را دلی سخت و طغیانگر است؛
آنان روی برتافته، به راه خود رفتهاند.
\v 24 در دل خویش نمیگویند:
”بیایید از یهوه خدایمان بترسیم،
که باران پاییزی و بهاری را در موسمش عطا میکند،
و هفتههای معین به جهت حصاد را برای ما نگاه میدارد.“
\v 25 خطایای شما این چیزها را دور کرده،
و گناهانتان نیکویی را از شما بازداشته است.
\v 26 «زیرا در میان قوم من بدکارانی یافت شدهاند
\v 1 این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «بر دروازۀ خانۀ خداوند بایست و این کلام را در آنجا ندا کرده، بگو: ای جمیع مردم یهودا که برای پرستش خداوند از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید!
\v 3 خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: طریقها و اعمالتان را اصلاح کنید و من شما را در این مکان ساکن خواهم کرد.
\v 4 به این سخنان فریبنده اعتماد مکنید که ”این است معبد خداوند! معبد خداوند! معبد خداوند!“
\v 5 زیرا اگر براستی طریقها و اعمالتان را اصلاح کنید و با یکدیگر به انصاف رفتار نمایید،
\v 6 اگر بر غریبان و یتیمان و بیوهزنان ستم نکنید و خون بیگناهان را در این مکان نریزید و خدایانِ غیر را به زیان خویش پیروی نکنید،
\v 7 آنگاه شما را در این مکان، در سرزمینی که تا ابد به پدرانتان بخشیدم، ساکن خواهم کرد.
\v 8 «اما شما به سخنان فریبنده که سودی ندارد، اعتماد میکنید!
\v 9 آیا دست به دزدی و قتل و زنا میزنید و به دروغ سوگند یاد میکنید؟ آیا برای بَعَل بخور میسوزانید و خدایانِ غیر را که نمیشناسید، پیروی میکنید
\v 10 و آنگاه آمده، در این خانه که نام من بر آن است، در حضور من میایستید و میگویید: ”رهایی یافتهایم!“ تا رفته به این اعمال کراهتآور خود ادامه دهید؟
\v 11 آیا این خانه که نام من بر آن است، در نظر شما لانۀ راهزنان شده است؟ خداوند میفرماید: اینک من خود این را دیدهام!
\v 12 «حال به مکان من که در شیلوه بود و نام خود را نخست در آن ساکن گردانیده بودم، بروید و ببینید به سبب شرارت قوم خود اسرائیل با آن مکان چه کردم!
\v 13 و حال، خداوند میفرماید، از آن رو که شما همۀ این کارها را به عمل آوردید، و با آنکه بارها با شما سخن گفتم، نشنیدید، و چون شما را خواندم، پاسخ ندادید،
\v 14 پس من نیز با این خانه که نام من بر آن است و بر آن توکل دارید، و من آن را به شما و پدرانتان بخشیدم، همان خواهم کرد که با شیلوه کردم؛
\v 15 و شما را از حضور خود خواهم راند، درست همانگونه که جمیع برادرانتان یعنی همۀ نسل اِفرایِم را راندم.
\v 16 «پس تو برای این قوم دعا مکن و به جهت ایشان فریاد التماس برمیاور و نزد من شفاعت منما، زیرا تو را اجابت نخواهم کرد.
\v 17 آیا نمیبینی در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم چه میکنند؟
\v 18 فرزندان هیزم گرد میآورند، پدران آتش میافروزند و زنان خمیر میسِرِشَند تا قرصهای نان برای ملکۀ آسمان بپزند؛ و هدایای ریختنی برای خدایانِ غیر میریزند تا خشم مرا برانگیزند.
\v 19 خداوند میفرماید، آیا خشم مرا برمیانگیزند؟ آیا به خود زیان نمیرسانند تا رسوا شوند؟
\v 20 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک خشم و غضب من بر این مکان ریخته خواهد شد، بر انسان و حیوان و بر درختان صحرا و محصولِ زمین؛ آری، خشم من افروخته شده، خاموش نخواهد گردید.»
\v 21 خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «قربانیهای تمامسوزتان را بر دیگر قربانیهای خویش بیفزایید و خودتان گوشت آن را بخورید!
\v 22 زیرا آن روز که پدرانتان را از سرزمین مصر بیرون آوردم، فقط دربارۀ قربانیهای تمامسوز و دیگر قربانیها بدیشان سخن نگفتم و فرمان ندادم.
\v 23 بلکه این فرمان را بدیشان داده، گفتم: ”از کلام من اطاعت کنید، و من خدای شما خواهم بود و شما قوم من. در همۀ راههایی که شما را حکم میکنم، گام بردارید تا سعادتمند شوید.“
\v 24 اما آنان اطاعت نکردند و گوش نسپردند، بلکه بر حسب نقشهها و سرکشیِ دلِ شریر خود رفتار کرده، پس رفتند و نه پیش.
\v 25 از آن روز که پدرانتان از سرزمین مصر بیرون آمدند تا بدین روز، من پی در پی و بارها همۀ خادمان خویش انبیا را نزد ایشان فرستادم.
\v 26 اما نشنیدند و به من گوش نسپردند، بلکه گردن خود را سخت ساخته، از پدران خویش بدتر رفتار کردند.
\v 27 «پس تو همۀ این سخنان را بدیشان بگو، اما به تو گوش نخواهند گرفت، و ایشان را بخوان، اما تو را پاسخ نخواهند داد.
\v 28 پس بدیشان بگو: ”این است قومی که کلام یهوه خدای خود را نمیشنود و تأدیب نمیپذیرد. راستی از میان رفته و از دهانشان محو شده است.
\v 29 تو موی خود را بتراش و به دور افکن؛ بر بلندیهای خشک مرثیهای بسرا، زیرا خداوند نسل مورد غضبِ خویش را طرد کرده و ترک گفته است.“
\v 30 «خداوند میفرماید: بنییهودا آنچه را که در نظر من ناپسند است به جای آوردهاند. آنان بتهای منفورشان را در خانهای که نام من بر آن است، بر پا داشتهاند و آن مکان را نجس ساختهاند.
\v 31 ایشان مکانهای بلندِ توفِت را در وادی بِنهِنّوم بنا کردهاند تا پسران و دختران خویش را در آتش بسوزانند، کاری که بدان امر نکرده و از خاطر خود نگذرانده بودم.
\v 32 بنابراین، خداوند میفرماید، هان روزهایی میآید که دیگر آن مکان را توفِت و وادی بِنهِنّوم نخواهند خواند، بلکه وادی کشتار. زیرا مردگانشان را در توفِت دفن خواهند کرد، از آن رو که دیگر جایی باقی نخواهد ماند.
\v 33 اجساد این مردم خوراک پرندگان هوا و جانوران زمین خواهد شد، و کسی نخواهد بود که آنها را براند.
\v 34 و من صدای شادی و سُرور و آوازِ عروس و داماد را از شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم قطع خواهم کرد، زیرا این سرزمین به ویرانهای بَدَل خواهد شد.
\v 1 «خداوند میفرماید: در آن زمان استخوانهای پادشاهان یهودا و استخوانهای صاحبمنصبانش، و استخوانهای کاهنان و استخوانهای انبیا و استخوانهای ساکنان اورشلیم را از قبرهایشان بیرون خواهند آورد؛
\v 2 و آنها را در برابر خورشید و ماه و تمامی لشکر آسمان که ایشان آنها را دوست داشته و عبادت و پیروی و جستجو و پرستش کردهاند، خواهند گسترد. آنها را جمع نخواهند کرد و به خاک نخواهند سپرد، بلکه بر روی زمینْ سِرگین خواهند بود.
\v 3 خداوند لشکرها میفرماید: تمامی باقیماندگانِ این طایفۀ شریر، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم، مرگ را بر زندگی ترجیح خواهند داد.
\v 4 «به ایشان بگو، خداوند چنین میفرماید:
آیا اگر کسی بیفتد، دیگر بر نخواهد خاست؟
آیا اگر کسی مرتد شود، دیگر بازگشت نخواهد کرد؟
\v 5 پس چرا این قوم به ارتدادِ دائمی مرتد شدهاند؟
ایشان به فریب تَمَسُّک میجویند و از بازگشت سر باز میزنند.
\v 6 من بهدقّت گوش فرا دادم،
اما ایشان بهدرستی سخن نمیگویند؛
هیچیک از شرارت خویش توبه نمیکند،
و نمیگوید: ”چه کردهام؟“
بلکه هر یک همچون اسبی که به جنگ میتازد،
به راه خود میرود.
\v 7 لکلک نیز در هوا موسم خود را میداند،
و قُمری و پرستو و دُرنا زمان آمدن خویش را نگاه میدارند؛
اما قوم من قوانین خداوند را نمیدانند.
\v 8 «چگونه میتوانید بگویید: ”حکیم هستیم
زیرا شریعت خداوند با ماست“؟
حال آنکه قلمِ کاذبِ کاتبان،
آن را به دروغی بَدَل ساخته است.
\v 9 این حکیمان شرمسار خواهند شد؛
هراسان خواهند گردید و گرفتار خواهند آمد.
آنان کلام خداوند را نپذیرفتند،
پس چگونه حکمتی دارند؟
\v 10 از این رو زنانِ ایشان را به دیگران خواهم داد،
\v 3 «زبان خویش را همچون کَمان به دروغ برمیکِشند؛
در زمین نیرومند گشتهاند اما نه برای راستی،
زیرا از شرارت به شرارت ترقی میکنند،
و مرا نمیشناسند»؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 4 پس هر یک از شما از دوستان خود برحذر باشید،
و به هیچ برادری اعتماد مکنید،
زیرا هر برادری فریبکار است،
و هر دوستی به بدگویی گَردش میکند.
\v 5 هر کس دیگری را میفریبد،
و کسی به راستی سخن نمیگوید؛
زبان خود را به دروغگویی آموزش دادهاند،
و از فرط کجرفتاری خسته گشتهاند.
\v 6 مسکن آنها در میان فریب است،
و از مکر خویش نمیخواهند مرا بشناسند؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 7 از این رو خداوند لشکرها میفرماید:
«اینک آنها را از بوتۀ آزمایش عبور خواهم داد،
زیرا بهخاطر قوم عزیز خود، دیگر چه میتوانم کرد؟
\v 8 زبانشان تیرِ کُشنده است،
که به فریب سخن میرانَد؛
به زبان خویش با همنوع خود سخن صلحآمیز میگویند،
اما در دل خود برایش کمین میگذارند.
\v 9 پس خداوند چنین میفرماید:
آیا نمیباید به سبب این چیزها جَزایشان دهم؟
آیا نمیباید از چنین ملتی انتقام بکشم؟
\v 10 «برای کوهها گریه و شیون به پا میکنم،
و برای چراگاههای صحرا مرثیه میخوانم،
زیرا چنان ویران گشتهاند
که هیچکس از آنها گذر نمیکند؛
صدای چارپایان به گوش نمیرسد؛
پرندگان هوا و جانوران همه گریخته و رفتهاند!
\v 11 «من اورشلیم را به تَلی از آوار و به لانۀ شغالان بَدَل خواهم کرد،
و شهرهای یهودا را ویرانهای غیرمسکون خواهم ساخت.»
\v 12 کیست آن مرد حکیم که این را بفهمد؟ کیست که دهان خداوند با وی سخن گفته باشد تا آن را بیان کند؟ چرا این سرزمین ویران شده است؟ چرا همچون بیابان چنان متروک گشته که کسی از آن گذر نمیکند؟
\v 13 خداوند میفرماید: «از آن روست که ایشان شریعت مرا که پیش رویشان نهاده بودم ترک کردند، و به آواز من گوش نگرفتند و بر طبق آن زندگی نکردند،
\v 14 بلکه از سرکشیِ دل خود پیروی کرده، در پی بَعَلها شتافتند، چنانکه پدرانشان بدیشان آموخته بودند.
\v 15 پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک به این قوم طعام تلخ میخورانم، و زَهرابِه بدیشان مینوشانم،
\v 16 و آنها را در میان قومهایی که نه خود میشناختند و نه پدرانشان، پراکنده میسازم، و شمشیر را از پیشان میفرستم، تا آنگاه که ایشان را هلاک سازم.»
\v 17 خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«ملاحظه کنید، و زنانِ نوحهگر را فرا خوانید تا بیایند؛
در پی چیرهدستترینِ آنان بفرستید؛
\v 18 بگذارید شتابان بیایند،
و برایمان ماتم بر پا کنند؛
تا چشمانمان اشکها بریزد،
و مژگانمان آبها جاری سازد.
\v 19 زیرا صدای شیون از صَهیون به گوش میرسد که:
”چگونه به ویرانی نشستهایم!
چه بسیار شرمسار گشتهایم!
از آن رو که سرزمین خود را ترک گفتیم،
از آن رو که مسکنهایمان را فرو ریختند.“»
\v 20 حال ای زنان، به کلام خداوند گوش بسپارید،
گوشهایتان کلام دهانش را بپذیرد؛
به دخترانتان نوحهگری بیاموزید،
هر یک به دیگری مرثیهای.
\v 21 زیرا مرگ از پنجرههای ما برآمده،
و به قصرهایمان داخل شده است؛
بچهها را از کوچهها منقطع ساخته،
جوانان را از میدانها.
\v 22 بگو، «خداوند چنین میفرماید:
”اجساد مردمان همچون فضولات
بر مزارع خواهد افتاد؛
مانند بافهها در پَسِ دروگر،
و کسی نخواهد بود که آنها را برچیند.“»
\v 23 خداوند چنین میفرماید: «حکیم به حکمت خویش فخر نکند و مرد نیرومند به نیروی خود نَنازد و دولتمند به دولت خویش نبالد.
\v 24 بلکه هر که فخر میکند، به این فخر کند که فهم دارد و مرا میشناسد و میداند که من یهوه هستم که محبت و انصاف و عدالت را در جهان به جا میآورم. زیرا از این چیزها لذت میبرم؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 25 خداوند میفرماید: «اینک ایامی میآید که همۀ آنان را که فقط در جسم ختنه شدهاند، مجازات خواهم کرد،
\v 26 یعنی مصر و یهودا و اَدوم و بنیعَمّون و موآب و تمامی بیاباننشینانی را که گوشههای موی خود را میتراشند. زیرا همۀ این قومها نامختونند، و تمامی خاندان اسرائیل در دل نامختونند.»
\v 1 این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو به مفاد این عهد گوش فرا دهند.
\v 3 بدیشان بگو، یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ملعون باد کسی که از مفاد این عهد اطاعت نکند،
\v 4 از آنچه به پدرانتان امر فرمودم آنگاه که ایشان را از سرزمین مصر، از آن کورۀ ذوب آهن، به در آوردم، و گفتم: سخن مرا بشنوید و آنچه را به شما امر میفرمایم به جا آورید، تا شما قوم من باشید و من خدای شما،
\v 5 تا به سوگندی که برای پدرانتان یاد کردم، وفا کنم و بدیشان سرزمینی ببخشم که شیر و شهد در آن جاری است، چنانکه امروز شده است.» و من در پاسخ گفتم: «ای خداوند، آمین!»
\v 6 سپس خداوند مرا گفت: «تمام این سخنان را در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم ندا کرده، بگو، به مفاد این عهد گوش فرا دهید و آنها را به جا آورید.
\v 7 زیرا از آن هنگام که پدرانتان را از سرزمین مصر برآوردم تا امروز، بدیشان به جِدّ و با تأکیدِ بسیار هشدار دادم که، ”از من اطاعت کنید.“
\v 8 اما نشنیدند و اعتنا نکردند، بلکه هر یک از سرکشیِ دلِ شریر خود پیروی کردند. به همین جهت تمامی مفاد این عهد را بر سر ایشان آوردم، عهدی که امر فرموده بودم بدان وفا کنند، اما نکردند.»
\v 9 خداوند دیگر بار به من فرمود: «فتنهای در میان مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم یافت شده است.
\v 10 آنان به گناهان اجداد خود بازگشتهاند، اجدادی که از گوش سپردن به سخنان من سر باز میزدند. ایشان در پیِ خدایانِ غیر رفتهاند تا آنها را عبادت کنند. خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی را که با پدرانشان بستم، شکستهاند.
\v 11 از این رو خداوند چنین میفرماید: اینک بلایی بر ایشان نازل میکنم که از آن نتوانند رَست؛ و گرچه نزد من فریاد برآورند، ایشان را نخواهم شنید.
\v 12 آنگاه شهرهای یهودا و ساکنان اورشلیم رفته، نزد خدایانی که برایشان بخور میسوزانند فریاد بر خواهند آوَرد، اما آنها به هیچ روی نخواهند توانست ایشان را در زمان بلا نجات بخشند.
\v 13 زیرا خدایان تو ای یهودا به شمارِ شهرهای تواَند، و به شمار کوچههای اورشلیم مذبحها برای ’رسوایی‘ بر پا کردهای، مذبحها به جهت سوزاندن بخور برای بَعَل.
\v 14 «پس تو برای این قوم دعا مکن، و به جهت ایشان فریاد برمیاوَر و التماس مکن، زیرا آنگاه که در زمان بلا مرا بخوانند، ایشان را اجابت نخواهم کرد.
\v 15 «محبوبۀ مرا در خانۀ من چه کار است،
حال که این همه شرارت ورزیده؟
آیا گوشت قربانی میتواند سرانجامِ شوم تو را تبدیل کند؟
پس چگونه میتوانی شادی کنی؟
\v 16 خداوند تو را درخت زیتون سرسبز نامیده بود،
درختی که به میوۀ نیکو مزین بود.
اما به آواز غوغایی عظیم آن را به آتش خواهد کشید،
و شاخههایش خواهد شکست.
\v 17 «خداوند لشکرها، که تو را غرس کرد، بلایی بر ضد تو مقرر داشته است، زیرا خاندان اسرائیل و خاندان یهودا مرتکب شرارت شدهاند و با سوزاندن بخور برای بَعَل، خشم مرا برانگیختهاند.»
\v 18 خداوند آن را بر من آشکار ساخت، پس آن را دانستم، زیرا در آن زمان اعمال ایشان را به من نشان داد.
\v 19 اما من همچون برهای دستآموز بودم که به کشتارگاه ببرند. نمیدانستم که دسیسهها بر ضد من کرده، میگفتند:
«درخت را با میوهاش برکَنیم،
او را از زمینِ زندگان منقطع سازیم
تا دیگر نامی از او در یادها نماند.»
\v 20 اما تو ای خداوند لشکرها و ای داور عادل
که آزمایندۀ دل و ذهنی،
بگذار انتقامی را که از ایشان میکِشی، ببینم،
زیرا که دعوی خویش نزد تو آوردهام.
\v 21 از این رو خداوند دربارۀ عَناتوتیان که قصد جان تو کردهاند و میگویند: «به نام خداوند نبوّت مکن، وگرنه به دست ما کشته خواهی شد»، چنین میفرماید،
\v 22 آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: «اینک آنها را مجازات خواهم کرد؛ جوانانشان به دَمِ شمشیر خواهند مرد و پسران و دخترانشان از قحطی هلاک خواهند شد.
\v 23 کسی از ایشان باقی نخواهد ماند. زیرا که در سالِ مجازاتِ عَناتوتیان، بر ایشان بلا خواهم فرستاد.»
\v 1 تو عادلی، ای خداوند، هرگاه شکایتی به حضورت میآورم؛
با این حال، با تو از عدالت سخن خواهم گفت.
چرا طریق شریران کامیاب میشود؟
چرا خیانتپیشگان جملگی در آسایشند؟
\v 2 تو آنان را غرس میکنی، و ریشه میدوانند؛
نمو میکنند و میوه میآورند.
تو به دهان ایشان نزدیکی،
اما از قلبشان دور.
\v 3 اما تو، ای خداوند، مرا میشناسی؛
مرا میبینی و اندیشههایم را دربارۀ خود میآزمایی.
ایشان را همچون گوسفندانِ کُشتاری بیرون بِکِش،
و برای روزِ کشتار جدایشان کن.
\v 4 تا به کی این سرزمین به ماتم نشیند
و گیاهان همۀ صحراها خشک مانَد؟
به سبب شرارت ساکنان آن،
چارپایان و پرندگان هلاک گشتهاند؛
زیرا میگویند: «او به عاقبتِ ما توجهی ندارد.»
\v 5 «اگر وقتی با پیادگان دویدی تو را خسته کردند،
پس چگونه با اسبان برابری توانی کرد؟
و اگر اعتمادت را بر سرزمینی ایمن نهادهای،
در بیشههای اطراف اردن چه خواهی کرد؟
\v 6 زیرا حتی برادران و خاندان پدرت به تو خیانت ورزیدهاند،
و فریاد خویش بر ضد تو بلند کردهاند؛
پس گرچه سخنان نیکو با تو بگویند،
به ایشان اعتماد مکن.»
\v 7 «من خانۀ خویش را ترک گفتهام،
و میراث خود را بهدور افکندهام؛
من محبوب جانم را به دست دشمنانش تسلیم کردهام.
\v 8 میراث من برایم همچون شیرِ جنگل گشته است؛
او بر من میغرّد، پس از او بیزار گشتهام.
\v 9 آیا میراث من برایم همچون مرغ شکاری یا کَفتار نگشته است؟
آیا دیگر مرغانِ شکاری از هر سو بر او حمله نمیآورند؟
بروید و جانوران درّنده را جملگی گرد آورید،
تا بیایند و بخورند.
\v 10 شبانانِ بسیار تاکستان مرا ویران کرده،
و زمین مرا پایمال نمودهاند؛
آنان زمین مرغوب مرا،
به بیابانی متروک بَدَل کردهاند.
\v 11 آن را بهکل ویران ساختهاند،
و آن ویران شده، نزد من به ماتم نشسته است.
این سرزمین یکسره ویران گشته،
اما کسی را پروای آن نیست.
\v 12 به فراز همۀ بلندیهای خشکِ بیابان،
ویرانگران هجوم آوردهاند،
زیرا که شمشیر خداوند این سرزمین را
از کران تا کران نابود میکند،
و هیچکس ایمن نخواهد ماند.
\v 13 آنان گندمْ کاشته و خار دِرَویدهاند؛
خویشتن را خسته کرده، اما سودی نبردهاند.
پس به سبب خشمِ آتشین خداوند،
از محصول خویش شرمسار خواهند شد.»
\v 14 خداوند دربارۀ تمامی همسایگانِ شریرِ خود که بر میراثِ او برای قومش اسرائیل دستِ تطاول دراز کردهاند، چنین میفرماید: «من آنان را از سرزمینشان بر خواهم کَند و خاندان یهودا را از میان ایشان بر خواهم کَند.
\v 15 اما پس از بَرکَندنشان، بار دیگر بر ایشان رحم خواهم کرد و هر یک را به میراث و سرزمین خویش باز خواهم گردانید.
\v 16 و اگر ایشان طریقهای قوم مرا نیکو فرا گیرند و به نام من سوگند یاد کرده، بگویند، ”به حیات خداوند سوگند“، چنانکه به قوم من آموختند تا به بَعَل سوگند یاد کنند، آنگاه ایشان در میان قوم من بنا خواهند شد.
\v 17 اما اگر قومی گوش نگیرد، آن قوم را بهکل بَرکَنده، نابود خواهم ساخت»، این است فرمودۀ خداوند.
\v 1 خداوند به من چنین فرمود: «برو و کمربندی از کتان خریده، بر کمر ببند، اما آن را در آب فرو مبر.»
\v 2 پس مطابق کلام خداوند کمربندی خریدم و آن را بر کمر بستم.
\v 3 دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
\v 4 «اکنون کمربندی را که خریده و بر کمر بستهای، برگیر و نزد رود فُرات رفته، آن را در شکاف صخرهای پنهان کن.»
\v 5 پس رفتم و آن را همانگونه که خداوند به من فرموده بود، نزد فُرات پنهان کردم.
\v 6 پس از گذشت روزهایی بسیار، خداوند مرا فرمود: «برخیز و به فُرات برو، و کمربندی را که امر فرموده بودم در آنجا پنهان کنی، از آنجا برگیر.»
\v 7 پس به فُرات رفتم و مکانی را که کمربند را در آن پنهان کرده بودم، کَندم و کمربند را از آنجا برگرفتم. اما اکنون پوسیده بود و به هیچ کاری نمیآمد.
\v 8 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
\v 9 «خداوند چنین میفرماید: به همینسان من تکبّر یهودا و تکبّرِ عظیم اورشلیم را نابود خواهم کرد.
\v 10 این قومِ شریر که از شنیدن کلام من سر باز میزنند، و از سرکشیِ دلِ خود پیروی میکنند و از پی خدایانِ غیر رفته، آنها را عبادت و سَجده مینمایند، مانند همین کمربند خواهند شد که به هیچ کاری نمیآید.
\v 11 زیرا خداوند میفرماید: همانگونه که کمربند به کمر آدمی میچسبد، من تمامی خاندان اسرائیل و تمامی خاندان یهودا را به خویشتن چسباندم تا قوم و شهرت و ستایش و شکوه برای من باشند، اما گوش نگرفتند!
\v 12 «این کلام را بدیشان بگو: ”یهوه، خدای اسرائیل میفرماید: ’هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد.“‘ و آنها به تو خواهند گفت، ”آیا ما نمیدانیم که هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد؟“
\v 13 آنگاه بدیشان بگو، ”خداوند چنین میگوید: اینک جمیع ساکنان این سرزمین را، از پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند تا کاهنان و انبیا و تمامی ساکنان اورشلیم، جملگی از مستی پُر خواهم ساخت،
\v 14 و خداوند میفرماید که آنان یعنی پدران و پسران را به جان هم خواهم افکند، و همگی را بی هیچ دلسوزی و شفقت و رحم، هلاک خواهم کرد.“»
\v 15 بشنوید و گوش بسپارید؛
متکبّر مباشید،
زیرا که خداوند سخن گفته است.
\v 16 یهوه خدایتان را جلال دهید،
پیش از آنکه تاریکی پدید آورد،
و پاهایتان بر کوههای تاریک بلغزد؛
و آنگاه که به امیدِ نور نشستهاید،
آن را به تاریکیِ غلیظ بَدَل ساخته،
به ظُلَمات تبدیل کند.
\v 17 اما اگر گوش فرا ندهید،
جان من در خلوت
به سبب تکبّرتان خواهد گریست،
و دیدگانم زاری خواهد کرد
و اشکها خواهد ریخت،
زیرا گَلۀ خداوند به اسیری برده خواهد شد.
\v 18 پادشاه و ملکۀ مادر را بگو:
«از تختهای خویش فرود آیید،
زیرا تاجهای شکوهمندتان از سر شما فرو افتاده است.»
\v 19 شهرهای نِگِب مسدود شده،
و کسی نیست که آنها را بگشاید؛
تمامی یهودا اسیر شده،
و یکسره به تبعید رفته است.
\v 20 «چشمان خود را برافراز
و آنان را که از شمال میآیند، بنگر.
کجاست گلهایکه به تو سپرده شد؟
کجاست گوسفندان زیبای تو؟
\v 21 چون او یارانی را که تو پروردهای
به حکمرانی بر تو برگمارد، چه خواهی گفت؟
آیا دردی همچون دردِ زنِ زائو بر تو نخواهد آمد؟
\v 22 و اگر در دل خویش بگویی، ”چرا اینها بر سرم آمده؟“
بدان که به سبب کثرت گناهان توست
که دامنت بالا زده شده، و بر تو تجاوز رفته است.
\v 23 آیا حَبَشی، پوست خویش را تغییر تواند داد؟
یا پلنگ خالهای خود را؟
به همینگونه، آیا شما که به بدی کردن خو کردهاید،
کار نیک توانید کرد؟
\v 24 «من شما را چون کاهی رانده از بادِ صحرا،
پراکنده خواهم ساخت.
\v 25 این است قرعۀ تو،
و نصیبی که برایت رقم زدهام؛»
خداوند این را میگوید.
«زیرا مرا از یاد بردی
و به دروغ اعتماد کردی.
\v 26 پس من خودْ دامنت را تا روی صورتت بالا خواهم زد،
و رسواییات دیده خواهد شد.
\v 27 من اعمال قبیح تو را بر فراز تپهها و در دشتها دیدهام،
\v 1 کلام خداوند که در مورد خشکسالی بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «یهودا سوگوار است،
و شهرهایش سوت و کور؛
مردمانش ماتمزده بر خاک مینشینند،
و فریاد اورشلیم بلند است.
\v 3 نجبای شهر خادمان خویش را برای آب میفرستند؛
آنها نزد آبانبارها میروند، اما آب نمییابند؛
پس با ظرفهای خالی بازمیگردند،
و سرهای خویش را از شرم و رسوایی میپوشانند.
\v 4 زمین تَرَک برداشته، زیرا باران بر این سرزمین نباریده است؛
از این رو کشاورزان سرهای خویش را از شرم میپوشانند.
\v 5 حتی غَزالهای صحرا نیز نوزادان خود را رها میکنند،
زیرا هیچ علفی نیست.
\v 6 خران وحشی بر بلندیهای خشک میایستند،
و همچون شغالان برای هوا نفس نفس میزنند؛
چشمانشان تار میشود،
زیرا هیچ گیاهی نیست.
\v 7 «خداوندا، اگرچه گناهانمان بر ضد ما شهادت میدهد،
اما تو بهخاطر نام خود عمل کن؛
زیرا ارتدادهای ما بسیار است،
و به تو گناه ورزیدهایم.
\v 8 ای تو که امید اسرائیلی،
و نجاتدهندۀ او در زمان تنگی،
چرا همچون غریبی در این سرزمین شدهای،
و مانند مسافری که تنها برای شبی خیمه میزند؟
\v 9 چرا به شخصی متحیّر میمانی،
یا به جنگاوری که او را یارای نجات دادن نیست؟
اما تو ای خداوند، در میان ما حاضری،
و نام تو بر ماست؛ تَرکمان مکن!»
\v 10 خداوند دربارۀ این قوم چنین میفرماید:
«ایشان از چنین آوارگی خرسند بودهاند،
و پاهای خویش را باز نداشتهاند.
پس خداوند ایشان را نمیپذیرد؛
اکنون تقصیراتشان را به یاد آورده،
گناهشان را جَزا خواهد داد.»
\v 11 سپس خداوند مرا گفت: «برای بهروزی این قوم دعا مکن.
\v 12 اگرچه روزه بگیرند، به فریادشان گوش نخواهم گرفت، و اگرچه قربانیِ تمامسوز و هدیۀ آردی تقدیم کنند، ایشان را نخواهم پذیرفت، بلکه به شمشیر و قحطی و طاعون هلاکشان خواهم کرد.»
\v 13 پس گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه، اینک انبیا به ایشان میگویند: ”شمشیر نخواهید دید و قحطی نخواهید داشت، بلکه در این مکان به شما صلح و سلامتِ پایدار خواهم بخشید.“»
\v 14 خداوند مرا گفت: «این انبیا به دروغ به نام من نبوّت میکنند. من ایشان را نفرستادهام و فرمانی به ایشان ندادهام، و سخنی با ایشان نگفتهام. آنچه برای شما نبوّت میکنند، رؤیای دروغین، پیشگوییِ باطل و فریبِ دل خودشان است.
\v 15 پس خداوند دربارۀ این انبیا که به نام من نبوّت میکنند، هرچند من ایشان را نفرستادهام، و میگویند که این سرزمین روی شمشیر و قحطی نخواهد دید، میگوید: همین انبیا به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد.
\v 16 و مردمی نیز که برایشان نبوّت میکنند، قربانی قحطی و شمشیر شده، بر کوچههای اورشلیم افکنده خواهند شد، و کسی نخواهد بود که آنها و همسران و پسران و دخترانشان را به خاک بسپارد؛ زیرا که شرارتشان را بر خودشان خواهم ریخت.
\v 1 آنگاه خداوند مرا گفت: «حتی اگر موسی و سموئیل در حضور من میایستادند، جان من به این قوم مایل نمیشد! ایشان را از حضور من بیرون کن و بگذار بروند.
\v 2 و اگر از تو بپرسند، ”کجا برویم؟“ بدیشان بگو، ”خداوند چنین میفرماید:
«”آنان که سزاوار طاعونند، نزد طاعون،
آنان که مستوجب شمشیرند، نزد شمشیر،
آنان که درخور قحطیند، نزد قحطی،
و آنان که لایق اسیریاند، به اسیری.“
\v 3 «خداوند میفرماید: بر آنان چهار گونه نابودکننده بر خواهم گماشت: شمشیر برای کشتن، سگان برای دریدن، و پرندگان هوا و وحوش صحرا برای خوردن و نابود کردن.
\v 4 من آنان را به سبب مَنَسی پسر حِزِقیا پادشاه یهودا و آنچه او در اورشلیم کرد، برای تمامی ممالک روی زمین مایۀ دِهشَت خواهم ساخت.
\v 5 «ای اورشلیم، کیست که بر تو دل بسوزاند؟
کیست که برایت سوگواری کند؟
کیست که راهِ خویش کج کند
تا از سلامتی تو بپرسد؟
\v 6 خداوند میفرماید:
چونکه مرا ترک کردی،
و به عقب برگشتی،
من نیز دست خویش بر تو بلند نموده، نابودت خواهم کرد،
زیرا از گذشت کردن، خسته شدهام.
\v 7 آنان را نزد دروازههای این دیار
به باد خواهم افشاند؛
قوم خود را داغدار ساخته، نابود خواهم کرد؛
زیرا که از راههای خود بازگشت نکردند.
\v 8 بیوههایشان را از ریگهای دریا
پرشمارتر خواهم ساخت؛
در نیمروز، نابودکنندهای بر مادرانِ جوانانشان خواهم آورد،
و اضطراب و وحشت را بهناگاه بر شهر نازل خواهم کرد.
\v 9 آن که هفت اولاد زاده است،
به حال ضعف افتاده، جان خواهد سپرد؛
آفتابِ عمرش آنگاه که هنوز روز است، غروب خواهد کرد
و او خجل و رسوا خواهد شد.
من باقیماندگان قوم را،
در برابر دشمنانشان به شمشیر خواهم سپرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 10 وای بر من، ای مادرم، که مرا بزادی، مردی را که تمامی این سرزمین با او در جنگ و ستیز است! نه رِبا دادهام و نه رِبا گرفتهام، و با وجود این، همه لَعنم میکنند.
\v 11 خداوند میگوید: «بهیقین تو را برای مقصودی نیکو آزاد خواهم کرد. بهیقین دشمن را به وقت تنگی و مصیبت نزد تو به التماس وا خواهم داشت.
\v 12 «آیا کسی میتواند آهن را، آهن شمال را، بشکند؟ و یا برنج را؟
\v 13 من ثروت و گنجهای شما را، به سبب همۀ گناهانی که در سرتاسر حدودتان مرتکب شدهاید، بیقیمت به تاراج خواهم داد،
\v 14 و شما را در سرزمینی که نمیشناسید به خدمت دشمنانتان در خواهم آورد، زیرا آتشی در خشم من افروخته شده که تا به ابد شعلهور خواهد بود.»
\v 2 «برای خود زنی مگیر، و تو را در این مکان پسران و دختران نباشد.
\v 3 زیرا خداوند دربارۀ پسران و دخترانی که در این مکان زاده شوند، و دربارۀ مادرانی که آنان را بزایند و پدرانی که ایشان را در این سرزمین تولید کنند، چنین میفرماید:
\v 4 به بیماریهای مُهلک خواهند مرد. کسی برایشان ماتم نخواهد گرفت و دفنشان نخواهد کرد، بلکه بر زمین همچون فضولات خواهند بود. به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد و اجسادشان طعمۀ پرندگان هوا و حیوانات زمین خواهد گشت.
\v 5 «آری، زیرا خداوند چنین میفرماید: به خانهای که در آن مجلس سوگواری بر پاست، قدم مگذار؛ بدانجا مرو و با اهل آن خانه به ماتم و سوگ منشین، زیرا سلامتیِ خویش و محبت و رحمت خود را از این قوم برگرفتهام؛ این است فرمودۀ خداوند.
\v 6 بزرگ و کوچک در این سرزمین خواهند مرد. به خاک سپرده نخواهند شد، و کسی برایشان سوگواری نخواهد کرد و خود را مجروح نخواهد ساخت و موی خویش را نخواهد تراشید.
\v 7 کسی برای شخص سوگوار نانی پاره نخواهد کرد تا او را برای مُردهاش تسلی دهد، و نه پیالۀ تسلی به وی خواهد داد تا برای پدر یا مادر خویش بنوشد.
\v 8 «نیز به خانۀ بزم داخل مشو و با ایشان به خوردن و نوشیدن منشین.
\v 9 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک من در ایام شما، و در برابر دیدگان خودتان، فریاد خوشی و بانگ شادمانی، و آواز عروس و صدای داماد را در این مکان خاموش خواهم ساخت.
\v 10 «آنگاه که تمامی این سخنان را به این قوم بازگفتی، چون ایشان از تو بپرسند: ”خداوند از چه سبب تمامی این بلای عظیم را بر ضد ما اعلام کرده است؟ تقصیر ما چیست؟ و چه گناهی به یهوه خدای خود ورزیدهایم؟“
\v 11 آنگاه به ایشان بگو: ”خداوند چنین میفرماید: این از آن روست که پدران شما مرا ترک کردند و در پی خدایانِ غیر رفته، آنان را عبادت و سَجده نمودند. ایشان مرا ترک کرده، شریعت مرا نگاه نداشتند.
\v 12 و شما نیز بدتر از پدرانتان عمل کردهاید، زیرا هر یک از شما از سرکشیِ دلِ شریرِ خود پیروی میکنید و به من گوش نمیگیرید.
\v 13 از این رو شما را از این سرزمین به سرزمینی که نه شما شناختهاید و نه پدرانتان بیرون خواهم افکند، و در آنجا روز و شب خدایانِ غیر را عبادت خواهید کرد، زیرا بر شما نظر لطف نخواهم داشت.“
\v 14 «بنابراین خداوند میفرماید: اینک ایامی میآید که دیگر گفته نخواهد شد، ”قسم به حیات خداوند که بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آورد،“
\v 15 بلکه خواهند گفت، ”قسم به حیات خداوند که بنیاسرائیل را از سرزمین شمال و از همۀ ممالکی که آنان را بدانجا رانده بود، بازآورْد.“ زیرا من ایشان را به سرزمینشان که به پدران ایشان بخشیدم، باز خواهم آورد.
\v 16 «اما خداوند میفرماید: اینک از پیِ ماهیگیرانِ بسیار خواهم فرستاد تا ایشان را صید کنند. سپس از پیِ شکارچیانِ بسیار خواهم فرستاد تا ایشان را از هر کوه و تَلی، و از شکافهای صخرهها شکار کنند.
\v 17 زیرا چشمانم بر تمامی راههای ایشان است؛ آنها از نظرم پنهان نیست و نه تقصیر ایشان از چشمانم پوشیده.
\v 18 پس نخست تقصیر و گناه ایشان را دوچندان مکافات خواهم رسانید، زیرا سرزمین مرا به لاشهای بتهای منفورِ خود آلودند و میراث مرا با تمثالهای کراهتآورشان پر ساختند.»
\v 19 ای خداوند، ای قوّت و قلعۀ من،
ای پناهگاه من در روز تنگی،
قومها از کرانهای زمین
نزد تو آمده، خواهند گفت:
«پدران ما چیزی به میراث نبردند،
جز خدایان دروغین و بتهای باطل
که هیچ فایدهای نمیرسانند.
\v 20 آیا انسان برای خویشتن خدایان بسازد؟
حال آنکه خدا نیستند!»
\v 21 «پس اینک من بدیشان معرفت خواهم بخشید؛
آری، این بار قدرت و عظمت خویش را بدیشان خواهم شناسانید،
\v 1 «گناه یهودا به قلم آهنین نگاشته شده، و به نوک الماس بر لوح دلشان و شاخهای مذبحهایشان حک شده است.
\v 2 فرزندانشان، مذبحهای خویش و اَشیرَههای خود را نزد هر درخت سبز، و بر هر تَلِ بلند، یاد میدارند.
\v 3 ای کوه من که در صحرایی، من ثروت و تمامی خزانههایت را همراه با مکانهای بلندت به تاراج خواهم داد، به سبب گناهانی که در سرتاسر حدودت مرتکب شدهای.
\v 4 تو خود آنچه را به تو به میراث بخشیدم بر باد خواهی داد، و من تو را در سرزمینی که نمیشناسی، به خدمت دشمنانت در خواهم آورد، زیرا که آتش خشم مرا برافروختهای، که تا به ابد شعلهور خواهد ماند.»
\v 5 خداوند چنین میفرماید:
«ملعون باد آن که بر انسان توکل کند،
و بشرِ خاکی را قوّت خویش سازد،
و دلش از خداوند برگردد.
\v 6 او همچون بوتهای در بیابان خواهد بود
که روی سعادت نخواهد دید.
او در مکانهای خشکِ بیابان ساکن خواهد بود،
بر زمینِ شورهزارِ غیرمسکون.
\v 7 «اما مبارک است آن که بر خداوند توکل کند،
و اعتمادش بر او باشد.
\v 8 او همچون درختی نشانده در کنار آب خواهد بود،
که ریشههای خویش را به جانب نهر میگستراند؛
چون موسم گرما فرا رسد، هراسان نخواهد شد،
و برگهایش همیشه سبز خواهد ماند؛
در خشکسالی نیز نگران نخواهد بود،
و از ثمر آوردن باز نخواهد ایستاد.»
\v 9 دل از همه چیز فریبندهتر است،
و بسیار بیمار؛
کیست که آن را بشناسد؟
\v 10 «من، یهوه، کاوشگرِ دل و آزمایندۀ افکارم؛
تا به هر کس بر حسب راههایش
و بر وفق ثمرۀ کارهایش سزا دهم.»
\v 11 آن که به ناحق ثروت اندوزد،
کبکی را مانَد نشسته بر تخمهایی که خود نگذاشته است؛
چون عمرش به نیمه رسد،
تَرکش خواهد کرد،
و در پایان کار خویش، احمقی بیش نخواهد بود.
\v 12 مکان قُدسِ ما سَریری است پرجلال،
که از آغاز رفیع بوده است.
\v 13 ای خداوند، ای امید اسرائیل،
آنان که تو را ترک کنند،
جملگی سرافکنده خواهند شد؛
آنان که از تو روی بگردانند،
بر خاک مکتوب خواهند شد؛
زیرا خداوند را ترک کردهاند،
او را که چشمۀ آب حیات است.
\v 14 ای خداوند، شفایم ده، که شفا خواهم یافت؛
نجاتم ده، که نجات خواهم یافت.
زیرا تویی ستایش من.
\v 15 اینک مرا گویند:
«کجاست کلام خداوند؟
بگذار اکنون واقع شود!»
\v 16 من از شبانی برای تو نگریختهام،
و تو میدانی که روز هلاکت را نخواستهام.
آنچه بر لبانم جاری میشود،
در حضورت آشکار است.
\v 17 مرا به وحشت میفکن،
ای که در روز بلا، پناه منی.
\v 18 باشد که آزاردهندگانم سرافکنده شوند، نه من!
باشد که آنان هراسان شوند، نه من!
روز بلا را بر ایشان بیاور،
و به هلاکتِ مضاعف، هلاکشان کن.
\v 19 خداوند به من چنین گفت: «برو و نزد دروازۀ ’قوم‘ که پادشاهان یهودا از آن داخل و خارج میشوند، و نزد همۀ دروازههای اورشلیم بایست،
\v 20 و بدیشان بگو: ”ای پادشاهان یهودا و تمامی مردمان یهودا و همۀ ساکنان اورشلیم که از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید.
\v 21 خداوند چنین میفرماید: بهخاطر جان خود برحذر باشید که در روز شَبّات باری حمل نکنید و آن را از دروازههای اورشلیم داخل مسازید.
\v 22 در روز شَبّات هیچ باری از خانههای خود بیرون میاورید و هیچ کار مکنید. بلکه همانگونه که به پدرانتان فرمان دادم، روز شَبّات را مقدس بدارید.
\v 23 اما آنان نشنیدند و گوش فرا ندادند، بلکه گردن خویش را سخت ساختند تا نشنوند و تأدیب نپذیرند.
\v 24 «”اما خداوند میفرماید: اگر به من بهدرستی گوش فرا دهید و در روز شَبّات هیچ باری از دروازههای این شهر داخل نسازید، بلکه روز شَبّات را مقدس بدارید و در آن هیچ کار نکنید،
\v 25 آنگاه پادشاهان و حاکمانی که بر تخت داوود مینشینند، سوار بر ارابهها و اسبان، همراه با صاحبمنصبان و مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم از دروازههای این شهر داخل خواهند شد، و این شهر تا به ابد مسکون خواهد ماند.
\v 26 و مردم از شهرهای یهودا و نواحی اطرافِ اورشلیم، و از سرزمین بنیامین، و از نواحی پست و مرتفع، و از نِگِب خواهند آمد و قربانیهای تمامسوز و دیگر قربانیها و هدایای آردی و بخور و قربانیهای شکرگزاری به خانۀ خداوند خواهند آورد.
\v 27 اما اگر مرا نشنوید و روز شَبّات را مقدس ندارید، و در روز شَبّات باری حمل کرده، آن را از دروازههای اورشلیم داخل سازید، آنگاه بر دروازههایش آتشی بر خواهم افروخت که کاخهای اورشلیم را در کام خواهد کشید و خاموشی نخواهد پذیرفت.“»
\v 1 این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «برخیز و به خانۀ کوزهگر فرود آی، و در آنجا کلام خود را به تو خواهم شنوانید.»
\v 3 پس به خانۀ کوزهگر فرود شدم، و او را بر چرخ خود سرگرم کار دیدم.
\v 4 هان ظرفی که کوزهگر از گِل میساخت، در دستش ضایع شد؛ پس ظرفی دیگر از آن ساخت، آنگونه که در نظرش پسند میآمد.
\v 5 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، فرمود:
\v 6 «خداوند میفرماید: ای خاندان اسرائیل، آیا من نمیتوانم با شما همان کنم که این کوزهگر کرد؟ هان ای خاندان اسرائیل، شما نیز در دستان من، همچون گِل در دستان کوزهگرید.
\v 7 هرگاه دربارۀ قوم یا مملکتی اعلام کنم که آن را برکَنده، منهدم و نابود خواهم ساخت،
\v 8 اگر آن قوم که دربارهاش چنین گفتهام، از شرارت خویش بازگشت کنند، آنگاه من نیز از آن بلا که قصدِ آن داشتهام، باز خواهم گشت.
\v 9 و هرگاه دربارۀ قوم یا مملکتی اعلام کنم که آن را بنا خواهم کرد و غرس خواهم نمود،
\v 10 اگر ایشان در نظر من شرارت ورزند و سخن مرا نشنوند، آنگاه من از آن نیکویی که قصد انجامش داشتهام، باز خواهم گشت.
\v 11 «پس حال به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو، ”خداوند چنین میفرماید: هماکنون برای شما بلایی تدارک میبینم و بر ضدتان تدبیری میاندیشم. پس هر یک از شما از راه زشت خود بازگشته، راهها و کردارتان را اصلاح کنید.“
\v 12 اما ایشان میگویند: ”بیهوده است! ما نقشههای خودمان را پیروی خواهیم کرد و هر یک بر طبق سرکشیِ دلِ شریرِ خود رفتار خواهیم نمود.“
\v 13 «پس خداوند چنین میفرماید:
در میان قومها پرس و جو کنید،
کیست که چنین چیزی شنیده باشد؟
اسرائیلِ باکره کاری بسیار زشت کرده است.
\v 14 آیا برفِ لبنان هرگز از صخرههای سیریون ناپدید میشود؟
آیا آبهای سردش که از جای دور جاری است، هرگز خشک میگردد؟
\v 15 اما قوم من مرا از یاد بردهاند،
و برای خدایانِ دروغین بخور میسوزانند!
آنها ایشان را از راههایشان، یعنی از راههای قدیم، منحرف میکنند،
تا در کورهراهها گام بردارند، نه در شاهراهها،
\v 16 و تا سرزمینشان را مایۀ وحشت بسازند،
و تا به ابد مایۀ انگشت به دهان ماندن مردمان؛
چندان که هر که از آنجا بگذرد،
متحیر شده، سَر تکان دهد.
\v 17 آنان را همچون باد شرقی،
در برابر دشمن پراکنده خواهم ساخت،
و در روز مصیبتِ ایشان
پشت سر خود را به ایشان نشان خواهم داد، نه روی خود را.»
\v 18 پس گفتند: «بیایید بر ضد اِرمیا تدبیرها کنیم، زیرا تعلیم از کاهنان ضایع نخواهد شد، و نه مشورت از حکیمان، و نه کلام از انبیا. پس بیایید او را به زبان خود بزنیم و به هیچ سخنش اعتنا نکنیم.»
\v 19 خداوندا، به من گوش فرا ده،
و سخن مخالفانم را بشنو!
\v 20 آیا پاداشِ نیکویی بدی است؟
زیرا که گودالی برای جان من کندهاند.
به یاد آور چگونه به حضورت میایستادم
تا از ایشان به نیکویی سخن گفته،
خشم تو را از ایشان برگردانم.
\v 21 پس اکنون فرزندانشان را به قحطی بسپار،
و خودشان را به دَمِ شمشیر تسلیم کن؛
بگذار زنانشان بیاولاد و بیوه شوند،
و مردانشان از طاعون بمیرند،
و جوانانشان در جنگ به شمشیر از پا درآیند.
\v 22 باشد که فریادی از خانههایشان به گوش رسد،
آنگاه که مهاجمان را بهناگاه بر ایشان فرود آوری.
زیرا برای گرفتار کردنم، گودال کندهاند،
و برای پاهایم دامها گستردهاند.
\v 23 اما تو ای خداوند، همۀ دسیسههای ایشان را میدانی،
\v 1 خداوند چنین میفرماید: «برو و کوزهای سفالین از کوزهگر بخر، و برخی از مشایخ قوم و مشایخِ کاهنان را با خود برداشته،
\v 2 به وادی بِنهِنّوم که در آستانۀ دروازۀ کوزهگران است بیرون برو و سخنانی را که به تو میگویم، در آنجا اعلام کن.
\v 3 بگو، ”ای پادشاهان یهودا و ای ساکنان اورشلیم، کلام خداوند را بشنوید! خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک چنان بلایی بر این مکان خواهم آورد که گوش هر کس بشنود، صدا کند!
\v 4 زیرا مرا ترک کردهاند و این مکان را با سوزاندنِ بخور برای خدایانِ غیر بیحرمت ساختهاند، خدایانی که نه خود میشناختند، نه پدرانشان و نه پادشاهان یهودا. آنان این مکان را از خونِ بیگناهان آکندهاند
\v 5 و برای بَعَل مکانهای بلند بنا کردهاند تا پسرانشان را چون قربانیِ تمامسوز برای بَعَل بسوزانند، کاری که من هرگز بدان امر نفرموده و چیزی دربارهاش نگفته بودم و حتی از خاطرم نگذشته بود.
\v 6 پس خداوند میفرماید: هان ایامی فرا میرسد که این مکان نه توفِت و نه وادی بِنهِنّوم، بلکه وادی ’کشتار‘ نامیده خواهد شد.
\v 7 «”زیرا من در این مکان نقشههای یهودا و اورشلیم را باطل خواهم کرد و آنان را در برابر دشمنانشان به دَم شمشیر و به دست کسانی که قصد جانشان دارند، از پا در خواهم آورد؛ و اجسادشان را خوراک پرندگان هوا و جانوران زمین خواهم ساخت.
\v 8 من این شهر را مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندنِ مردمان خواهم ساخت، چندان که هر که از آن عبور کند، متحیر شده، از دیدن همۀ صدماتش انگشت به دهان مانَد.
\v 9 گوشت تن پسران و دخترانشان را به ایشان خواهم خورانید؛ در محاصره و تنگیای که دشمنان ایشان و آنان که قصد جانشان دارند بر ایشان وارد خواهند آورد، هر یک گوشت تن همسایۀ خویش را خواهند خورد.“
\v 10 «سپس کوزه را در برابر دیدگان مردانی که همراه تو میروند، بشکن،
\v 11 و بدیشان بگو، ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: چنانکه کسی کوزۀ کوزهگر را میشکند و دیگر آن را مرمت نتوان کرد، من نیز این قوم و این شهر را خواهم شکست. و اجساد را در توفِت دفن خواهند کرد، زیرا جایی دیگر برای دفن کردن باقی نخواهد بود.
\v 12 آری، خداوند میفرماید با این شهر و ساکنانش چنین خواهم کرد و این شهر را همچون توفِت خواهم ساخت.
\v 13 خانههای اورشلیم و خانههای پادشاهان یهودا همچون مکانِ توفِت نجس خواهد شد، یعنی همۀ خانههایی که بر بامهایشان بخور برای تمامی لشکر آسمان سوزانیدند و هدایای ریختنی به خدایانِ غیر تقدیم کردند.“»
\v 14 سپس اِرمیا از توفِت که خداوند او را به جهت نبوّت کردن بدانجا فرستاده بود، بازگشت و در صحن خانۀ خداوند ایستاده، خطاب به همۀ مردم گفت:
\v 15 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید، اینک من بر این شهر و همۀ شهرهای اطراف، تمامی بلایایی را که بر ضد آن اعلام کردهام، وارد خواهم آورد، زیرا که گردن خود را سخت ساخته، کلام مرا نشنیدند.»
\v 1 و اما فَشحورِ کاهن، پسر اِمّیر، که ناظر ارشد خانۀ خداوند بود، شنید که اِرمیا این نبوّتها را میکند.
\v 2 پس فَشحور اِرمیای نبی را بزد و او را در کُندهای نزد دروازۀ بالاییِ بنیامین در خانۀ خداوند نهاد.
\v 3 فردای آن روز، چون فَشحور اِرمیا را از کُنده بیرون آورد، اِرمیا به او گفت، «خداوند تو را نه فَشحور، بلکه ’ماگور میسّابیب‘ نامیده است.
\v 4 زیرا خداوند چنین میفرماید: اینک تو را مایۀ وحشت خودت و همۀ دوستانت خواهم ساخت. ایشان در برابر دیدگانت به شمشیر دشمنانشان خواهند افتاد. من یهودا را یکسره به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهم کرد، و او آنان را به بابِل به اسیری برده، به شمشیر خواهد کشت.
\v 5 تمامی ثروت این شهر و همۀ دسترنجش و جمیع نفایس آن و تمامی گنجینههای پادشاهان یهودا را به دست دشمنانشان خواهم سپرد، که آنان را غارت کرده، گرفتار خواهند نمود و به بابِل خواهند برد.
\v 6 و تو ای فَشحور، با همۀ اهل خانهات به اسیری خواهید رفت. آری، تو و یارانت که بدیشان به دروغ نبوّت کردی، جملگی به بابِل خواهید رفت و در آنجا خواهید مرد و دفن خواهید شد.»
\v 7 خداوندا، تو مرا فریفتی، و فریفته شدم؛
از من نیرومندتر بودی، و غالب آمدی.
تمامی روز مضحکه شدهام،
و هر کس به ریشخندم میگیرد.
\v 8 زیرا هرگاه زبان به سخن میگشایم، فریاد سر میدهم،
و ندا میکنم که: «خشونت و ویرانی!»
زیرا کلام خداوند برایم تمامی روز
مایۀ رسوایی و تمسخر شده است.
\v 9 ولی اگر بگویم، «ذکری از او نخواهم کرد،
و دیگر به نامش سخن نخواهم گفت»،
آنگاه در دلم همچون آتشی سوزان میگردد،
محبوس در استخوانهایم،
و از نگاه داشتنش در درونم خسته شده،
توان خودداریِ بیشتر نخواهم داشت.
\v 10 زمزمۀ بسیار به گوشم میرسد؛
از هر سو وحشت است!
دوستان نزدیکم جملگی میگویند:
«شکایت کنید! بیایید از او شکایت کنیم!»
و افتادن مرا انتظار میکشند.
میگویند: «شاید فریفته شود،
آنگاه بر او چیره خواهیم شد،
و انتقام خویش از او خواهیم ستاند!»
\v 11 اما خداوند همچون جنگاوری مَهیب با من است؛
پس آزاردهندگانم خواهند لغزید و غالب نخواهند آمد.
بهغایت سرافکنده خواهند شد، زیرا که کامیاب نخواهند گردید؛
\v 1 این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، آنگاه که صِدِقیای پادشاه، فَشحور پسر مَلکیا و صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا را نزد وی فرستاده، گفت:
\v 2 «برای ما از خداوند مسئلت کن، زیرا که نبوکدنصر پادشاه بابِل به جنگ با ما برخاسته است، شاید که خداوند بر وفق کارهای شگفتانگیز خود با ما عمل کند، تا او از جنگیدن با ما دست بَرکِشد.»
\v 3 اما اِرمیا بدیشان گفت،
\v 4 «به صِدِقیا بگویید، ”یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من اسلحۀ جنگ را برمیگردانم، اسلحهای که در دست شماست و شما بدانها با پادشاه بابِل و کَلدانیانی که از بیرونِ دیوارها شما را محاصره کردهاند میجنگید، و ایشان را جملگی در وسط این شهر گرد میآورم.
\v 5 من خود با دستِ افراشته و بازوی نیرومند، در خشمی آتشین و غضبی عظیم با شما خواهم جنگید.
\v 6 ساکنان این شهر را از انسان و حیوان خواهم زد، و آنها به طاعونی عظیم خواهند مرد.
\v 7 همچنین خداوند میفرماید: پس از آن، صِدِقیا پادشاه یهودا و خادمانش و مردمان این شهر را که از طاعون و شمشیر و قحطی جان به در بردهاند، به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و به دست دشمنانشان و آنان که قصد جانشان دارند، خواهم سپرد. او آنان را به دَم شمشیر از پا در خواهد آورد و بر ایشان رحم و شفقت و گذشت نخواهد کرد.“
\v 8 «نیز به این قوم بگو: ”خداوند چنین میفرماید: اینک طریق حیات و طریق مرگ را پیش پایتان مینهم؛
\v 9 هر که در این شهر بماند از شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما هر که بیرون رود و خود را تسلیم کَلدانیانی کند که شما را محاصره کردهاند، زنده خواهد ماند و جان خویش به غنیمت خواهد برد.
\v 10 زیرا خداوند میفرماید: من روی خود را بر ضد این شهر نهادهام تا بر آن بدی کنم و نه نیکی. این شهر به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهد شد و او آن را به آتش خواهد کشید.“
\v 1 خداوند چنین میفرماید: «به خانۀ پادشاه یهودا فرود آی و این کلام را در آنجا بیان کن،
\v 2 و بگو: ”ای پادشاه یهودا که بر تخت داوود نشستهای، تو و خادمانت و قومت که از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید.
\v 3 خداوند چنین میفرماید: عدل و انصاف را به جا آرید، و غارتشدگان را از دست ظالمان برهانید. بر غریبان و یتیمان و بیوهزنان جور و ستم مکنید، و خون بیگناهان را در این مکان مریزید.
\v 4 زیرا اگر براستی این کلام را به جا آرید، آنگاه پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند، سوار بر اسبان و ارابهها، به همراه خادمان و قوم خویش از دروازههای این خانه داخل خواهند شد.
\v 5 اما اگر این کلام را نشنوید، به ذات خودم قسم که این خانه به ویرانهای بدل خواهد شد؛“» این است فرمودۀ خداوند.
\v 6 «زیرا خداوند دربارۀ خاندان پادشاه یهودا چنین میفرماید:
«”گرچه تو برای من همچون جِلعاد و مانند قُلّۀ لبنانی،
من تو را به بیابان و شهر غیرمسکون بَدَل خواهم کرد.
\v 7 نابودکنندگان را بر ضد تو فراهم خواهم آورد،
هر یک را با اسلحهاش.
آنان بهترین سروهایت را خواهند بُرید،
و در آتش خواهند افکند.
\v 8 «”و ملل بسیار چون از کنار این شهر بگذرند، به یکدیگر خواهند گفت: ’چرا خداوند به این شهر عظیم چنین کرده است؟‘
\v 9 و پاسخ خواهند شنید: ’از آن رو که عهد یهوه خدای خود را ترک کردند و خدایانِ غیر را سَجده و عبادت نمودند.“‘»
\v 10 برای آن که مُرده مگریید و برایش به سوگ منشینید،
بلکه برای آن که به تبعید میرود زاری کنید،
زیرا دیگر باز نخواهد گشت،
و زاد و بوم خویش دیگر نخواهد دید.
\v 11 زیرا خداوند دربارۀ شَلّوم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، که به جای پدرش یوشیا پادشاه شد اما از این مکان رفته است، چنین میفرماید: «او دیگر بدینجا باز نخواهد گشت،
\v 12 بلکه در مکانی که او را به اسیری بردهاند خواهد مرد، و دیگر هرگز این سرزمین را نخواهد دید.
\v 13 «وای بر آن که خانۀ خویش با بیعدالتی بنا کند،
و بالاخانهاش را با بیانصافی؛
وای بر آن که همنوع خویش برایگان به خدمت گیرد،
و مزد او را به او نپردازد؛
\v 14 که گوید: ”خانهای بزرگ برای خویشتن خواهم ساخت،
با بالاخانههای وسیع“؛
که برای آن پنجرهها بگشاید،
و آن را به چوب سرو بپوشاند،
و به رنگ سرخ بیاراید.
\v 15 «آیا از آن رو که در بهرهوری از چوبِ سرو گویِ سبقت ربودهای،
خود را پادشاه میپنداری؟
آیا پدرت نمیخورْد و نمینوشید،
و عدل و انصاف را به جا نمیآورد؟
از همین رو سعادتمند بود.
\v 16 او ستمدیدگان و نیازمندان را دادرسی میکرد،
و از همین رو سعادتمند بود.
آیا شناختن من جز این است؟»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 17 «اما چشمان و دل تو
تنها معطوف به سودِ نامشروع است،
و به ریختن خون بیگناهان
و ظلم و اخاذی.»
\v 18 پس خداوند دربارۀ یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، چنین میفرماید:
«برای او به سوگ نخواهند نشست،
و نخواهند گفت: ”آه ای برادرم!“ و یا ”آه ای خواهرم!“
و برایش مرثیه نخواهند خواند،
که ”آه ای سرور ما!“ یا ”آه ای اعلیحضرت!“
\v 19 او را کشیده، بیرون دروازههای اورشلیم خواهند افکند،
و همچون الاغی دفن خواهد شد.
\v 20 «به لبنان برآی و بانگ برآور؛
آواز خود را در باشان بلند کن؛
از عَباریم فریاد سر ده،
زیرا که عاشقانت جملگی نابود گشتهاند!
\v 21 در سعادتمندی با تو سخن گفتم،
اما گفتی، ”نخواهم شنید!“
از روزگار جوانی عادت تو همین بوده است،
که به آواز من گوش فرا ندهی.
\v 22 بادْ همۀ شبانانت را شبانی خواهد کرد،
و عاشقانت به اسارت خواهند رفت؛
آنگاه به سبب تمامی شرارتت،
سرافکنده و رسوا خواهی شد.
\v 23 ای که در لبنان ساکنی،
و آشیان خویش میان سروها بنا کردهای،
آنگاه که دردها تو را مبتلا سازد،
درد همچون دردِ زنی در حالِ زا،
چگونه ناله سر خواهی داد!
\v 24 «خداوند میفرماید: به حیات خودم قسم که حتی اگر تو ای یِهویاکین، پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا، انگشتر خاتم بر دست راست من بودی، تو را به در میآوردم.
\v 25 من تو را به دست کسانی که قصد جان تو دارند و از ایشان میهراسی، تسلیم خواهم کرد؛ آری، تو را به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و به دست کَلدانیان خواهم سپرد.
\v 26 من تو را و مادری را که تو را بزاد به سرزمینی دیگر خواهم افکند که در آن زاده نشدهاید، و هر دو در آنجا خواهید مرد.
\v 27 شما هرگز به سرزمینی که مشتاق بازگشت به آنید، باز نخواهید گشت.»
\v 28 آیا این مرد، یِهویاکین، کوزهای حقیر و شکسته است؟
ظرفی که هیچکس طالب آن نیست؟
چرا او و نسلش بیرون افکنده شده،
و به سرزمینی که نمیشناسند پرتاب گردیدهاند؟
\v 29 ای زمین، ای زمین، ای زمین،
کلام خداوند را بشنو!
\v 30 خداوند چنین میفرماید:
«این مرد را بیفرزند بنگار،
مردی که در ایام خویش کامیاب نخواهد شد،
زیرا از نسل او هیچکس توفیق نخواهد یافت
که بر تخت داوود بنشیند و دیگر بار در یهودا حکم براند.»
\v 1 خداوند چنین میفرماید: «وای بر شبانانی که گلۀ چراگاه مرا نابود و پراکنده میسازند!»
\v 2 پس یهوه خدای اسرائیل دربارۀ شبانانی که قوم مرا میچرانند چنین میفرماید: «شما گلۀ مرا پراکنده ساخته و راندهاید و از آنها مراقبت نکردهاید. پس، خداوند میفرماید، اینک من سزای اعمال بدتان را به شما خواهم داد.
\v 3 باقیماندگانِ گلۀ خویش را از تمامی سرزمینهایی که ایشان را بدان راندهام جمع خواهم کرد، و آنها را بار دیگر به آغُلشان باز خواهم آورد، و بارور و کثیر خواهند شد.
\v 4 و بر ایشان شبانانی خواهم گماشت که آنان را شبانی خواهند کرد، و دیگر ترسان و هراسان نخواهند شد؛ و از آنها یکی هم گُم نخواهد گشت.» این است فرمودۀ خداوند.
\v 5 خداوند میفرماید:
«هان، روزهایی میآید
که ’شاخهای‘ عادل برای داوود بر پا میکنم؛
پادشاهی که به خردمندی سلطنت خواهد کرد،
و عدل و انصاف را در این سرزمین به اجرا در خواهد آورد.
\v 6 در ایام او یهودا نجات خواهد یافت،
و اسرائیل در امنیت به سر خواهد برد؛
و نامی که بدان نامیده خواهد شد این است:
’یهوه عدالت ما.‘»
\v 7 پس خداوند میفرماید: «هان ایامی میآید که دیگر نخواهند گفت، ”سوگند به حیات یهوه که بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آورد“،
\v 8 بلکه ”سوگند به حیات یهوه که نسل خاندان اسرائیل را از سرزمین شمال و از تمامی سرزمینهایی که آنان را بدانجا رانده بود، بیرون آورده است.“ آنگاه آنان در سرزمین خویش ساکن خواهند شد.»
\v 9 دربارۀ انبیا:
دلم در اندرونم شکسته،
استخوانهایم همه لرزان است؛
همچون مردی مستم،
مانند شخص مدهوش از شراب،
به سبب خداوند
و به سبب کلام مقدس او.
\v 10 زیرا که این سرزمین از زناکاران آکنده است؛
زمین به سبب لعنت به ماتم نشسته،
و چراگاههای صحرا خشکیده است.
راه ایشان بد است،
و قدرتشان را به ناحق به کار میبرند.
\v 11 خداوند میفرماید:
«نبی و کاهن هر دو نجسند،
و شرارتِ ایشان را حتی در خانۀ خویش نیز دیدهام.
\v 12 از این رو طریق ایشان برایشان
مانند جایهای لغزنده در تاریکی خواهد بود
که بدان رانده شده، در آن خواهند افتاد؛
زیرا که در سالِ مکافاتِ ایشان
بلا بر ایشان نازل خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 13 «در میان انبیای سامِرِه قباحتی دیدم:
آنان به نام بَعَل نبوّت کرده،
قوم من اسرائیل را گمراه میکردند.
\v 14 و در میان انبیای اورشلیم چیزی هولناک دیدهام:
آنان مرتکب زنا میشوند و در دروغ گام برمیدارند؛
ایشان دستهای بدکاران را تقویت میبخشند،
به گونهای که هیچکس از شرارت خویش بازگشت نمیکند؛
آنان جملگی برای من همچون سُدوم گشتهاند،
و ساکنان آن همچون عَمورَه.»
\v 15 بنابراین، خداوندِ لشکرها دربارۀ انبیا چنین میفرماید:
«اینک من بدیشان خوراکِ تلخ خواهم خورانید،
و آبِ مسموم خواهم نوشانید،
زیرا که از انبیای اورشلیم
نجاستی در سرتاسر این سرزمین منتشر شده است.»
\v 16 خداوندِ لشکرها چنین میفرماید: «به سخنان انبیایی که برای شما نبوّت میکنند گوش مسپارید؛ زیرا شما را امیدِ واهی میبخشند. آنان رؤیای دل خود را بیان میکنند نه سخنان دهان خداوند را.
\v 17 آنان همواره به کسانی که کلام خداوند را خوار میشمارند، میگویند: ”شما را سلامتی خواهد بود!“ و به کسانی که از سرکشیِ دلِ خود پیروی میکنند، میگویند: ”هیچ بلایی به شما نخواهد رسید!“»
\v 18 اما کدام یک از ایشان در جمعِ مَحرمانِ اسرار خداوند ایستاده است تا کلامش را ببیند و بشنود؟ و کیست که به کلامش توجه کرده و بدان گوش سپرده باشد؟
\v 19 هان، توفانِ خداوند برخاسته است،
خشم او چون گردبادی سهمگین پیش میرود
تا بر سر شریران فرود آید.
\v 20 غضب خداوند بر نخواهد گشت
تا آنگاه که تدبیرهای دلش را
به کمال تحقق بخشد؛
در روزهای آخر،
این را در خواهید یافت.
\v 21 «من این انبیا را نفرستادم،
اما ایشان دویدند؛
سخنی بدیشان نگفتم،
اما ایشان نبوّت کردند!
\v 22 اگر در جمعِ مَحرمانِ اَسرارِ من ایستاده بودند،
کلام مرا به قوم من بیان میکردند،
و آنان را از راه بدشان،
و از کردار شرارتبارشان بازمیگرداندند.»
\v 23 خداوند میفرماید: «آیا من فقط خدای جاهای نزدیکم و نه خدای دوردستها؟»
\v 24 خداوند میفرماید: «آیا کسی میتواند خود را چنان پنهان کند که من او را نبینم؟ آیا من آسمان و زمین را پر نمیسازم؟» این است فرمودۀ خداوند.
\v 25 «سخن انبیایی را که به نام من به دروغ نبوّت میکنند، شنیدهام. ایشان میگویند: ”خواب دیدهام! خواب دیدهام!“
\v 26 تا به کی این در دل انبیایی که به دروغ نبوّت میکنند خواهد بود، انبیایی که به فریبِ دل خود نبوّت میکنند؟
\v 27 ایشان سودای این در سر دارند که با خوابهایی که به یکدیگر بازمیگویند، نامِ مرا از یاد قوم من بزدایند، همانگونه که پدرانشان نام مرا به سبب بَعَل فراموش کردند.
\v 28 آن نبی که خوابی دیده، خواب خویش بازگوید، اما آن که کلام مرا دارد، آن را با امانت بیان کند.» زیرا خداوند میگوید، «کاه را با گندم چه کار است؟»
\v 29 خداوند میفرماید: «آیا کلام من همچون آتش نیست، و مانند پُتکی که صخره را خرد میکند؟»
\v 30 از این رو خداوند میفرماید: «اینک من بر ضد انبیایی هستم که کلام مرا از یکدیگر میربایند.»
\v 31 آری، خداوند میفرماید: «اینک من بر ضد انبیایی هستم که زبان خود را به کار گرفته، پیامهای نبوّتی از خود میبافند.»
\v 32 خداوند میگوید: «اینک من بر ضد آنانی هستم که به خوابهای دروغین نبوّت میکنند و آنها را بیان کرده، قوم مرا با دروغها و تَوهمات خویش به گمراهی میکشند، حال آنکه من ایشان را نفرستاده و مأمور نکردهام. پس هیچ نفعی به این قوم نمیرسانند؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 33 «و چون کسی از این قوم، یا نبیای یا کاهنی از تو بپرسد، ”بارِ خداوند چیست؟“ بدیشان بگو، ”بارْ شمایید، و من شما را طرد خواهم کرد“.» این است فرمودۀ خداوند.
\v 34 «و اگر نبی یا کاهن یا کسی از قوم بگوید: ”این است بار خداوند!“، من آن شخص را با تمام اهل خانهاش مجازات خواهم کرد.
\v 35 هر یک از شما باید به همسایه یا برادر خود بگوید: ”خداوند چه پاسخ داده است؟“، یا ”خداوند چه گفته است؟“
\v 36 اما ”بارِ خداوند“ را دیگر ذکر نکنید، زیرا بار، سخن هر یک از شماست، چراکه کلام خدای زنده، خداوند لشکرها، خدای ما را مخدوش ساختهاید.
\v 37 به نبی بگویید: ”خداوند تو را چه پاسخ داده است؟“ یا ”خداوند چه گفته است؟“
\v 38 اما اگر بگویید، ”بارِ خداوند،“ خداوند چنین میفرماید، ”از آنجا که این سخن یعنی ’بارِ خداوند‘ را بر زبان راندید، با اینکه نزد شما فرستاده، فرمودم نگویید ’بارِ خداوند‘،
\v 39 پس بهیقین من شما را فراموش خواهم کرد و از حضور خود طرد خواهم نمود، شما و شهری را که به شما و به پدرانتان بخشیدم.
\v 40 و عارِ ابدی و رسواییِ جاودانی را که هرگز فراموش نشود، بر شما نازل خواهم کرد.“»
\v 1 پس از آن که نبوکدنصر پادشاه بابِل، یِهویاکین پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا را به همراه صاحبمنصبان و صنعتگران و آهنگرانِ یهودا از اورشلیم به بابِل به تبعید برد، خداوند در رؤیا دو سبد انجیر به من نشان داد که در برابر معبد خداوند قرار داشت.
\v 2 درون یکی از سبدها انجیرهای بسیار خوب بود که به انجیرهای نوبر میمانست؛ اما انجیرهای سبد دیگر بسیار بد بود، چندان که نمیشد خورد.
\v 3 آنگاه خداوند مرا گفت: «ای اِرمیا، چه میبینی؟» گفتم: «انجیر؛ انجیرهای نیکو که بسیار نیکویند، و انجیرهای بد که بسیار بدند، چندان که نمیتوان خورد.»
\v 4 سپس کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
\v 5 «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”همچون این انجیرهای نیکو، من تبعیدیان یهودا را که ایشان را از این سرزمین به سرزمین کَلدانیان فرستادهام، نیکو خواهم شمرد.
\v 6 چشمان من برای خیریت بر ایشان خواهد بود، و آنان را بدین سرزمین باز خواهم گردانید. ایشان را بنا خواهم کرد و نه خراب؛ و غَرْس خواهم کرد، نه ریشهکَن.
\v 7 دلی به ایشان خواهم بخشید که بدانند من یهوه هستم. ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود، زیرا به تمامی دل نزد من بازگشت خواهند کرد.“
\v 8 «اما خداوند میگوید: ”همچون انجیرهای بد که چنان بدند که نتوان خورد، من نیز با صِدِقیا پادشاه یهودا و صاحبمنصبانش و باقیماندگانِ اورشلیم، چه آنان که در این سرزمین به سر میبرند و چه آنان که در مصرند، بدینگونه رفتار خواهم کرد:
\v 9 ایشان را اسباب رُعب و وحشتِ تمامی ممالک روی زمین خواهم ساخت و مایۀ رسوایی و تمسخر و ضربالمثل و لعنت، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم.
\v 10 شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان نازل خواهم ساخت، تا از سرزمینی که به ایشان و به پدرانشان بخشیدم، به تمامی نابود گردند.“»
\v 1 این است کلامی که در چهارمین سالِ یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، که سال اوّلِ نبوکدنصر پادشاه بابِل بود، دربارۀ تمامی مردم یهودا بر اِرمیا نازل شد.
\v 2 اِرمیای نبی آن کلام را برای تمامی مردم یهودا و همۀ ساکنان اورشلیم بیان کرده، گفت:
\v 3 «از سالِ سیزدهمِ یوشیا پادشاه یهودا پسر آمون تا به امروز، به مدت بیست و سه سال کلام خداوند بر من نازل گشته و من بارها با شما سخن گفتهام، اما شما بدان گوش نسپردهاید؛
\v 4 و اگرچه خداوند همۀ خادمان خود، انبیا را بارها نزد شما فرستاده است، به آنها نیز گوش نگرفته و به سخنانشان اعتنا نکردهاید.
\v 5 آنها گفتند: ”هر یک از شما از رفتار زشت و کردار شرارتبار خویش بازگشت کنید و در سرزمینی که خداوند از ازل تا به ابد به شما و به پدرانتان بخشیده است، ساکن باشید.
\v 6 از پی خدایانِ غیر مروید، آنها را عبادت و سَجده مکنید، و خشم مرا با ساختههای دست خود برمیانگیزید، تا بلایی بر شما نازل نکنم.“
\v 7 اما، خداوند میفرماید، ”شما به من گوش نگرفتید، بلکه خشم مرا با ساختههای دست خود برانگیختید و خود را به بلا گرفتار کردید.“
\v 8 «پس خداوند لشکرها چنین میفرماید: ”حال که به کلام من گوش فرا ندادید،
\v 9 خداوند میفرماید، اینک من فرستاده، تمامی قبایل شمال و نیز خادم خود نبوکدنصر پادشاه بابِل را فرا خواهم خواند و ایشان را بر ضد این سرزمین و بر ضد ساکنانش و بر ضد تمامی قومهای اطراف خواهم آورد. و ایشان را به نابودی کامل سپرده، مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندنِ مردمان، و ویرانۀ ابدی خواهم ساخت.
\v 10 و از میان ایشان فریاد هلهله و شادمانی و آواز عروس و داماد و صدای آسیاب و روشنایی چراغ را نابود خواهم کرد.
\v 11 این سرزمین سراسر خراب و ویران خواهد شد، و این قومها هفتاد سال پادشاه بابِل را بندگی خواهند کرد.“
\v 12 «اما خداوند میگوید: ”پس از پایان هفتاد سال، من پادشاه بابِل و آن قوم و سرزمین کَلدانیان را به سبب تقصیرشان مجازات خواهم کرد، و آن را ویرانۀ ابدی خواهم ساخت.
\v 13 و بر آن سرزمین تمامی سخنان خود را که بر ضد آن گفتهام، نازل خواهم کرد، یعنی هر چه را در این کتاب مکتوب است و اِرمیا آن را دربارۀ همۀ قومها نبوّت کرده است.
\v 14 زیرا قومهای بسیار و پادشاهانِ بزرگْ ایشان را بندۀ خود خواهند ساخت، و من ایشان را بر حسب کردارشان و اعمالِ دستهایشان جزا خواهم داد.“»
\v 15 یهوه خدای اسرائیل به من چنین فرمود: «پیالۀ شرابِ خشم را از دست من بگیر و آن را به تمامِ قومهایی که تو را نزدشان میفرستم، بنوشان.
\v 16 آنان خواهند نوشید و به سبب شمشیری که میانشان میفرستم، گیج خواهند خورد و دیوانه خواهند شد.»
\v 17 پس پیاله را از دست خداوند گرفتم و به تمامیِ قومهایی که خداوند مرا نزد آنها فرستاد، نوشانیدم؛
\v 18 یعنی به اورشلیم و شهرهای یهودا، و به پادشاهان و صاحبمنصبانش، تا آنها را به ویرانهای بَدَل کرده، مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندن و لعنت سازم، چنانکه امروز شده است؛
\v 19 و نیز به فرعون پادشاه مصر و خادمان و صاحبمنصبان و تمامی قومش
\v 20 و به تمامیِ قبایل مختلط آن سرزمین؛ و به تمامیِ پادشاهان سرزمین عوص و پادشاهان سرزمین فلسطینیان، یعنی پادشاهانِ اَشقِلون و غزه و عِقرون، و نیز به باقیماندگانِ اَشدود،
\v 21 و به اَدوم و موآب و بنیعَمّون؛
\v 22 و به تمامی پادشاهان صور و همۀ پادشاهان صیدون و پادشاهان سرزمینهای ساحلی که آنسوی دریا هستند؛
\v 23 همچنین به دِدان و تیما و بُوز و به تمامی کسانی که گوشههای موی خود را میتراشند،
\v 24 و به تمامی پادشاهان عرب و همۀ پادشاهانِ قبایل مختلطِ بادیهنشین؛
\v 25 به تمامی پادشاهان زِمری و همۀ پادشاهان عیلام و همۀ پادشاهان ماد؛
\v 26 و به تمامی پادشاهان شمال خواه نزدیک و خواه دور، یکی از پس دیگری، و تمامی ممالک جهان که روی زمینند. و پس از ایشان، پادشاه بابِل خواهد نوشید.
\v 27 «آنگاه به ایشان بگو، ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: بنوشید و مست شده، قِی کنید و به سبب شمشیری که میانتان میفرستم، بیفتید و دیگر برنخیزید.“
\v 28 اگر نخواستند پیاله را از دستت گرفته بنوشند، آنگاه بدیشان بگو، ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: باید بنوشید!
\v 29 زیرا اینک من به رسانیدن بلا بر شهری که نام مرا بر خود دارد، آغاز خواهم کرد. پس آیا شما بهواقع بیسزا خواهید ماند؟ نه، بیسزا نخواهید ماند، زیرا من شمشیری بر تمامی ساکنان جهان مأمور میدارم.“ این است فرمودۀ خداوند لشکرها.
\v 30 «پس تو تمامی این سخنان را بر ضد ایشان نبوّت کرده، بگو:
«”خداوند از اعلا خواهد غرّید،
و از جایگاه مقدس خویش ندا خواهد داد؛
او بهشدّت بر ضد آغل خویش خواهد غرّید،
و بسان آنان که انگور میفشرند،
بر تمام ساکنان زمین بانگ خواهد زد.
\v 31 صدای غوغا تا به کَرانهای زمین خواهد رسید،
زیرا خداوند علیه قومها اقامۀ دعوی خواهد کرد؛
او آدمیان را جملگی به محاکمه خواهد کشید،
و شریران را از دم شمشیر خواهد گذرانید؛“
این است فرمودۀ خداوند.
\v 32 «خداوند لشکرها چنین میفرماید:
اینک بلا از قومی به قوم دیگر سرایت میکند؛
و توفانی عظیم از اقصای زمین به پا میخیزد.
\v 33 «و آنان که در آن روز به دست خداوند کشته میشوند، از این کَران زمین تا کَران دیگرش خواهند بود. برای ایشان ماتم نخواهند گرفت و اجسادشان را جمع نخواهند کرد و به خاک نخواهند سپرد، بلکه روی زمین سِرگین خواهند بود.
\v 34 «ای شبانان، شیون کنید و بانگ برآورید؛
ای رؤسای گله، در خاکستر بغلتید.
زیرا موعد کشتار و پراکندگیتان فرا رسیده است،
و شما همچون ظرفی مرغوب، خواهید افتاد و خُرد خواهید شد.
\v 1 در آغاز سلطنت یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند نازل شد:
\v 2 «خداوند چنین میفرماید: در صحن خانۀ خداوند بایست و بر ضد تمامی شهرهای یهودا که برای پرستش به خانۀ خداوند میآیند، همۀ سخنانی را که تو را امر میفرمایم بگو، و سخنی کم مکن.
\v 3 شاید گوش فرا دهند، و هر یک از ایشان از راههای شریرانۀ خود بازگردند، تا از رساندنِ بلایی که به سبب کردار پلیدشان قصد آن نمودهام، منصرف شوم.
\v 4 ایشان را بگو، ”خداوند چنین میفرماید: اگر به من گوش نسپارید و در شریعت من که پیش روی شما نهادهام سلوک نکنید،
\v 5 و به کلام خدمتگزاران من انبیا گوش نسپارید که ایشان را بارها نزد شما فرستادم، هرچند گوش فرا ندادید،
\v 6 آنگاه من این خانه را مانند شیلوه خواهم ساخت، و این شهر را برای جمیع قومهای زمین لعنت خواهم گردانید.“»
\v 7 کاهنان و انبیا و تمامی قوم، این سخنان را که اِرمیا در خانۀ خداوند بیان کرد، شنیدند.
\v 8 و چون اِرمیا از گفتن هرآنچه خداوند او را به گفتن آنها به تمامیِ قوم امر فرموده بود فارغ شد، آنگاه کاهنان و انبیا و همۀ قوم بر او شوریده، گفتند: «تو باید بمیری!
\v 9 چرا به نام خداوند نبوّت کرده، گفتی، ”این خانه همچون شیلوه خواهد شد و این شهر به ویرانهای متروک بَدَل خواهد گشت“؟» پس قوم جملگی در خانۀ خداوند گِرد اِرمیا حلقه زدند.
\v 10 چون این خبر به گوش صاحبمنصبان یهودا رسید، از خانۀ پادشاه به خانۀ خداوند برآمدند و در مدخلِ ’دروازۀ جدیدِ‘ خانۀ خداوند نشستند.
\v 11 آنگاه کاهنان و انبیا خطاب به صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفتند: «این مرد مستوجب اعدام است، زیرا چنانکه شما نیز بهگوش خود شنیدهاید، بر ضد این شهر نبوّت کرده است.»
\v 12 پس اِرمیا خطاب به تمامی صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفت: «خداوند مرا فرستاده است تا همۀ سخنانی را که شنیدید، بر ضد این خانه و بر ضد این شهر نبوّت کنم.
\v 13 پس حال راهها و کردار خود را اصلاح کنید و به آواز یهوه خدایتان گوش فرا دهید، تا خداوند از بلایی که بر شما فرموده است، منصرف شود.
\v 14 و اما من، اینک در دست شما هستم. هرآنچه در نظرتان نیکو و درست است، بر من روا دارید.
\v 15 اما یقین بدانید که با کشتن من، خون فرد بیگناهی را بر خویشتن و بر این شهر و ساکنانش وارد خواهید آورد، زیرا که براستی خداوند مرا نزد شما فرستاده تا تمامی این سخنان را به گوش شما برسانم.»
\v 16 آنگاه صاحبمنصبان و تمامی قوم به کاهنان و انبیا گفتند: «این مرد مستوجب اعدام نیست، زیرا به نام یهوه خدایمان با ما سخن گفته است.»
\v 17 سپس برخی از مشایخِ ولایت برخاستند و خطاب به تمامی جماعتِ قوم چنین گفتند:
\v 18 «در ایام حِزِقیا پادشاه یهودا، میکاهِ مورِشِتی نبوّت کرده، به تمامی مردم یهودا گفت: ”خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«”صَهیون همچون کشتزاری شخم زده خواهد شد؛
اورشلیم به تَلی از خاک بَدَل خواهد گشت،
و کوهِ این خانه به بلندیهای جنگل“.
\v 19 آیا حِزِقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را کشتند؟ مگر نه اینکه او از خداوند ترسید و به خداوند التماس کرد و خداوند نیز از بلایی که بر ایشان اعلام داشته بود، منصرف شد؟ اما ما نزدیک است بلایی عظیم بر جان خود وارد آوریم.»
\v 20 مرد دیگری نیز بود، اوریا نام، پسر شِمَعیا از قَریهیِعاریم، که به نام خداوند نبوّت میکرد. او نیز به سخنانی مانند سخنان اِرمیا بر ضد این شهر و این سرزمین نبوّت کرد.
\v 21 و چون یِهویاقیمِ پادشاه و تمامی جنگاوران و صاحبمنصبانش سخنان او را شنیدند، پادشاه قصد جان او نمود. اوریا چون این را شنید، هراسان شده، بگریخت و به مصر رفت.
\v 22 پس یِهویاقیمِ پادشاه کسان به مصر گسیل داشت: اِلناتان پسر عَکبور و چند تن دیگر را همراه وی.
\v 23 آنها اوریا را از مصر بیرون آورده، او را نزد یِهویاقیمِ پادشاه بازگرداندند، که او را به شمشیر کشت و جسدش را در گورستانِ عوام افکند.
\v 24 اما دست اَخیقام پسر شافان با اِرمیا بود، به گونهای که او به دست قوم سپرده نشد تا کشته شود.
\v 1 در آغاز سلطنت صِدِقیا پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 خداوند به من چنین فرمود، «برای خود یوغی از بندها و چوبها بساز و آن را بر گردنت بگذار.
\v 3 آنگاه به دست فرستادگانی که به اورشلیم نزد صِدِقیا پادشاه یهودا آمدهاند، پیامی برای پادشاهان اَدوم و موآب و بنیعَمّون و صور و صیدون بفرست.
\v 4 این فرمان را بدیشان بده تا به سروران خود بازگویند: ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: این است آنچه باید به سروران خود بگویید:
\v 5 ’مَنَم که به نیروی عظیم و بازوی افراشتۀ خود زمین را با مردمان و حیواناتی که بر آنند آفریدم، و آن را به هر که در نظرم پسند آید، میبخشم.
\v 6 حال تمامی این ممالک را به دست خدمتگزار خود نبوکدنصر پادشاه بابِل سپردهام؛ حتی وحوش صحرا را نیز به خدمت او گماردهام.
\v 7 همۀ قومها او و پسرش و پسرِ پسرش را بندگی خواهند کرد، تا اینکه موعد سرزمین خود او فرا رسد. آنگاه قومهای بسیار و پادشاهان نیرومند او را بندۀ خود خواهند ساخت.
\v 8 «”اما هر قوم و مملکتی که به خدمت نبوکدنصر پادشاه بابِل درنیاید و یوغ پادشاه بابِل را گردن ننهد، آن قوم را به شمشیر و قحطی و طاعون مجازات خواهم کرد تا اینکه ایشان را به دست او به تمامی نابود سازم؛ این است فرمودۀ خداوند.
\v 9 پس به انبیا و فالگیران و خواببینندگان و احضارکنندگان ارواح و جادوگرانِ خود گوش مسپارید که به شما میگویند: «پادشاه بابِل را خدمت نخواهید کرد.»
\v 10 زیرا آنان برای شما به دروغ نبوّت میکنند، و این نتیجهای نخواهد داشت جز این که از موطن خویش دور شوید و من شما را بیرون برانم تا نابود گردید.
\v 11 اما هر قومی که یوغ پادشاه بابِل را گردن نهد و او را بندگی کند، آن قوم را در سرزمینش باقی خواهم گذاشت تا آن را کِشت کند و در آنجا ساکن باشد؛ این است فرمودۀ خداوند.“‘»
\v 12 نیز همین سخنان را به صِدِقیا پادشاه یهودا بیان کرده، گفتم: «یوغ پادشاه بابِل را گردن نهید و او و قومش را خدمت کنید تا زنده بمانید.
\v 13 چرا باید تو و قومت به شمشیر و قحطی و طاعون بمیرید، آنگونه که خداوند در خصوص هر قومی که از خدمت پادشاه بابِل سر باز زند، گفته است؟
\v 14 به سخن انبیایی که به شما میگویند: ”پادشاه بابِل را خدمت نخواهید کرد،“ گوش مگیرید، زیرا ایشان به دروغ برای شما نبوّت میکنند.
\v 15 خداوند چنین میفرماید: من آنان را نفرستادهام، بلکه آنان به نام من به دروغ نبوّت میکنند، که نتیجهای جز این نخواهد داشت که من شما را بیرون برانم و شما با انبیایی که برایتان نبوّت میکنند، هلاک شوید.»
\v 16 آنگاه خطاب به کاهنان و تمامی این قوم گفتم: «خداوند چنین میفرماید: به سخنان انبیای خود گوش مسپارید که برای شما نبوّت کرده، میگویند: ”اینک اسباب خانۀ خداوند بهزودی از بابِل بازآورده میشود“، زیرا که به دروغ برایتان نبوّت میکنند.
\v 17 بدیشان گوش مسپارید، بلکه پادشاه بابِل را خدمت کنید تا زنده بمانید. چرا باید این شهر ویران شود؟
\v 18 اگر آنها نبی هستند و کلام خداوند با ایشان است، پس اکنون به درگاه خداوندِ لشکرها استدعا کنند تا اسبابی که در خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه یهودا و در اورشلیم باقی است، به بابِل برده نشود.
\v 19 زیرا خداوندِ لشکرها دربارۀ ستونها و ’دریاچه‘ و پایهها و دیگر اسبابی که در این شهر بر جای مانده، چنین میگوید،
\v 20 یعنی دربارۀ آنچه نبوکدنصر پادشاه بابِل، آنگاه که یِهویاکین پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا و تمامی بزرگان یهودا و اورشلیم را از اورشلیم به بابِل به تبعید میبُرد، آنها را با خود نبُرد،
\v 21 آری، خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، درخصوص اسبابی که هنوز در خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه یهودا و اورشلیم بر جای مانده است، چنین میفرماید:
\v 22 آنها به بابِل برده خواهد شد و در آنجا خواهد ماند تا روزی که به یاری ایشان بیایم. آنگاه آنها را بیرون آورده به این مکان باز خواهم گردانید؛ این است فرمودۀ خداوند.»
\v 1 در همان سال، در آغاز سلطنت صِدِقیا پادشاه یهودا، در ماه پنجم از سال چهارم، حَنَنیا پسر عَزّور، نبیای از جِبعون، در خانۀ خداوند در حضور کاهنان و تمامی قوم خطاب به من چنین گفت:
\v 2 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: من یوغ پادشاه بابِل را شکستهام.
\v 3 ظرف دو سال، همۀ اسباب خانۀ خداوند را که نبوکدنصر پادشاه بابِل از این مکان برگرفت و به بابِل بُرد، به اینجا باز خواهم آورد.
\v 4 همچنین یِهویاکین پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا و تمامی تبعیدیانِ یهودا را که به بابِل رفتهاند، بدین مکان باز خواهم آورد، زیرا که یوغ پادشاه بابِل را خواهم شکست. این است فرمودۀ خداوند.»
\v 5 آنگاه اِرمیای نبی در حضور کاهنان و تمام مردمی که در خانۀ خداوند ایستاده بودند، با حَنَنیای نبی سخن گفت.
\v 6 اِرمیای نبی چنین گفت: «آمین! خداوند چنین کند! خداوند آنچه نبوّت کردهای به تحقّق رسانَد و همۀ اسباب خانۀ خداوند و جمیع تبعیدیان را از بابِل بدین مکان بازآوَرَد.
\v 7 با این همه، اکنون کلامی را که به گوش تو و به گوش تمامی قوم میرسانم، بشنو:
\v 8 انبیایی که از روزگاران کهن، پیش از من و تو بودهاند، بر ضد سرزمینهای بسیار و ممالکِ عظیم به جنگ و قحطی و طاعون نبوّت کردهاند.
\v 9 اما آن نبی که به صلح و سلامت نبوّت کند، اگر سخن او واقع شود، آنگاه معلوم خواهد شد که براستی خداوند او را فرستاده است.»
\v 10 آنگاه حَنَنیای نبی یوغ را از گردن اِرمیای نبی برگرفت و آن را شکست.
\v 11 و حَنَنیا در حضور تمام مردم به اِرمیا گفت، «خداوند چنین میفرماید: به همین گونه ظرف دو سال یوغ نبوکدنصر پادشاه بابِل را از گردن همۀ قومها خواهم شکست.» پس اِرمیای نبی به راه خود رفت.
\v 12 چندی پس از آنکه حَنَنیای نبی یوغ را از گردن اِرمیای نبی شکسته بود، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 13 «برو و به حَنَنیا بگو، ”خداوند چنین میفرماید: یوغهای چوبین را شکستی، اما به جای آنها یوغهای آهنین خواهی ساخت.
\v 14 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اکنون یوغی آهنین بر گردن جمیع این قومها نهادهام تا به بندگی نبوکدنصر پادشاه بابِل درآیند، و آنان او را بندگی خواهند کرد؛ آری، حتی وحوش صحرا را به او دادهام.“»
\v 15 پس اِرمیای نبی به حَنَنیای نبی گفت: «ای حَنَنیا، گوش فرا ده! خداوند تو را نفرستاده است، و تو این قوم را بر آن میداری که به آنچه دروغ است اعتماد کنند.
\v 16 از این رو خداوند چنین میفرماید: ”اینک تو را از روی این زمین محو میسازم. همین امسال خواهی مرد، زیرا بر ضد خداوند سخنان فتنهانگیز بر زبان راندهای.“»
\v 1 این است مضمون نامهای که اِرمیای نبی از اورشلیم برای مشایخ بازمانده در تبعید و انبیا و کاهنان و همۀ آنان که نبوکدنصر از اورشلیم به بابِل به تبعید برده بود، فرستاد،
\v 2 پس از آنکه یِهویاکینِ پادشاه و ملکۀ مادر و خواجهسرایان و صاحبمنصبان یهودا و اورشلیم و صنعتگران و فلزکاران، اورشلیم را ترک گفته بودند.
\v 3 این نامه به دست اِلِعاسَه پسر شافان و جِمَریا پسر حِلقیا فرستاده شد، که صِدِقیا پادشاه یهودا ایشان را به بابِل نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل گسیل داشت. مضمون نامه چنین بود:
\v 4 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، به تمامی تبعیدیانی که من ایشان را از اورشلیم به بابِل به تبعید فرستادم، چنین میفرماید:
\v 5 خانهها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ باغها احداث کنید و از ثمرۀ آنها بخورید؛
\v 6 زنان بگیرید و صاحب پسران و دختران شوید؛ برای پسرانتان زن بگیرید و دخترانتان را شوهر دهید تا آنان نیز صاحب پسران و دختران گردند؛ در آنجا زیاد شوید و کم نگردید.
\v 7 جویای سعادت شهری باشید که شما را بدانجا به تبعید فرستادهام، و برای آن به درگاه خداوند دعا کنید، چراکه سعادت شما در گرو سعادت آن شهر است.
\v 8 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: فریب انبیا و فالگیرانتان را که در میان شمایند نخورید، و به خوابهایی که ایشان را به دیدن آنها برمیانگیزید، گوش مگیرید.
\v 9 زیرا که به دروغ به نام من برای شما نبوّت میکنند، حال آنکه من ایشان را نفرستادهام؛ این است فرمودۀ خداوند.
\v 10 «و حال خداوند میفرماید: چون هفتاد سالِ بابِل به سر آید، من به یاری شما خواهم آمد و با بازگردانیدن شما بدین مکان، وعدۀ خود را برای شما تحقق خواهم بخشید.
\v 11 زیرا فکرهایی را که برای شما دارم میدانم، که فکرهای سعادتمندی است و نه تیرهبختی، تا به شما امید بخشم و آیندهای عطا کنم؛ این است فرمودۀ خداوند.
\v 12 آنگاه که مرا بخوانید و آمده، نزد من دعا کنید، شما را اجابت خواهم کرد.
\v 13 آنگاه که مرا بجویید، مرا خواهید یافت؛ اگر مرا به تمامی دلِ خود بجویید،
\v 14 از سوی شما یافت خواهم شد، و خداوند میفرماید که من سعادت را به شما باز خواهم گردانید، و شما را از میان تمامی قومها و سرزمینهایی که شما را بدانجا راندهام، گرد خواهم آورد، و شما را به مکانی که از آنجا به تبعیدتان فرستادم، باز خواهم گردانید. این است فرمودۀ خداوند.
\v 15 «از آنجا که گفتهاید: ”خداوند در بابِل انبیایی برای ما برانگیخته است“،
\v 16 پس خداوند دربارۀ پادشاهی که بر تخت داوود نشسته، و دربارۀ تمامی ساکنان این شهر یعنی آن برادران شما که با شما به تبعید نرفتهاند، چنین میفرماید:
\v 17 آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: ”اینک من شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان خواهم فرستاد و آنان را مانند انجیرهای بد خواهم ساخت که آنها را از بدی نتوان خورد.
\v 18 آنان را به شمشیر و قحطی و طاعون تعقیب خواهم کرد، و ایشان را منفورِ تمامی ممالک جهان خواهم ساخت تا برای همۀ قومهایی که ایشان را به میانشان راندهام، مایۀ لعنت و حیرت و انگشت به دهان ماندن و رسوایی باشند؛
\v 19 زیرا خداوند میفرماید: به کلام من که بهواسطۀ خادمان خود، انبیا نزد ایشان فرستادم گوش نسپردند. هرچند پی در پی آن را فرستادم، اما شما گوش فرا ندادید؛ این است فرمودۀ خداوند.“
\v 20 پس شما، ای همۀ تبعیدیانی که از اورشلیم به بابِل فرستادم، کلام خداوند را بشنوید:
\v 21 ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، دربارۀ اَخاب پسر قُلایا و صِدِقیا پسر مَعَسیا که به دروغ به نام من برای شما نبوّت میکنند چنین میفرماید: اینک من آنان را به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آنها را در برابر دیدگان شما خواهد کشت.
\v 22 و به سبب ایشان تمامی تبعیدیان یهودا که در بابِلاند این نفرین را به کار برده، خواهند گفت، ’خداوند تو را مانند صِدِقیا و اَخاب سازد که پادشاه بابِل آنها را در آتش سوزانید‘،
\v 23 زیرا در اسرائیل مرتکب عمل هولناکی شدند و با زنان همسایگان خود زنا کردند و به نام من دروغها گفتند که ایشان را بدان فرمان نداده بودم. من خود واقف و شاهد هستم؛ این است فرمودۀ خداوند.“»
\v 24 و به شِمَعیایِ نَحَلامی بگو:
\v 25 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: تو به نام خود نامهها برای همۀ مردمی که در اورشلیماند و برای صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا و تمامِ دیگر کاهنان فرستاده و گفتهای،
\v 26 ”خداوند تو را به جای یِهویاداعِ کاهن به کهانت گماشته تا متصدّی خانۀ خداوند باشی و هر دیوانهای را که خود را نبی مینماید، به کُندهها و زنجیرها ببندی.
\v 27 پس اکنون چرا اِرمیای عَناتوتی را که خود را برای شما نبی مینماید، توبیخ نمیکنی؟
\v 28 زیرا او نزد ما به بابِل فرستاده و گفته است ’دوران تبعیدتان به درازا خواهد کشید، پس خانهها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ و باغها احداث نمایید و از میوۀ آنها بخورید.“‘»
\v 29 صَفَنیای کاهن این نامه را به گوش اِرمیای نبی خواند.
\v 30 آنگاه کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 31 «نزد تمامی تبعیدیان فرستاده، بگو، ”خداوند در بارۀ شِمَعیایِ نَحَلامی چنین میفرماید: از آنجا که شِمَعیا برای شما نبوّت کرده است، با اینکه من او را نفرستادهام، و شما را بر آن داشته که به آنچه دروغ است اعتماد کنید،
\v 32 پس خداوند چنین میفرماید: اینک من شِمَعیایِ نَحَلامی و نسل او را مجازات خواهم کرد. از او کسی در میان این قوم باقی نخواهد ماند و او آن احسانی را که در حق قوم خود میکنم، نخواهد دید؛ زیرا بر ضد خداوند سخنان فتنهانگیز گفته است؛ این است فرمودۀ خداوند.“»
\v 2 «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: تمامی سخنانی را که به تو گفتهام، در طوماری بنویس.
\v 3 زیرا خداوند میفرماید اینک ایامی میآید که سعادت را به قوم خود اسرائیل و یهودا باز خواهم گردانید و ایشان را به سرزمینی که به پدرانشان بخشیدم، باز خواهم آورد تا آن را به تصرف آورند؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 4 این است کلامی که خداوند دربارۀ اسرائیل و یهودا فرمود:
\v 5 «خداوند چنین میگوید:
«فریاد وحشت به گوش میرسد؛
هراس است و آرامش نی.
\v 6 حال بپرسید و ببینید:
آیا مرد میتواند بزاید؟
پس چرا هر مردی که میبینم،
همچون زنی در حالِ زا، دست بر شکم دارد؟
چرا رنگ از همۀ رخسارها رفته است؟
\v 7 وای بر ما، زیرا که آن روز، روزِ عظیمی است!
روزی که مانند آن نیست.
زمان تنگیِ یعقوب؛
اما از آن نجات خواهد یافت.
\v 8 «خداوند لشکرها میفرماید: در آن روز یوغِ او را از گردنشان خواهم شکست و بندهایشان را خواهم گسست؛ و بیگانگان دیگر ایشان را بندۀ خود نخواهند ساخت.
\v 9 بلکه ایشان یهوه خدای خود و داوودْ پادشاه خویش را که برای ایشان برمیانگیزم، خدمت خواهند کرد.
\v 10 «خداوند میفرماید:
«پس ای خادم من یعقوب، مترس!
و ای اسرائیل، هراسان مباش!
زیرا هان تو را از آن مکان دوردست نجات خواهم داد
و نسل تو را از سرزمین اسارتشان خواهم رهانید.
یعقوب باز خواهد گشت و از آرامش و آسایش برخوردار خواهد بود،
و دیگر کسی او را ترسان نخواهد ساخت.
\v 11 زیرا من با تو هستم تا تو را نجات بخشم؛
خداوند چنین میفرماید؛
قومهایی را که تو را در میانشان پراکنده ساختم،
به تمامی نابود خواهم کرد؛
اما تو را به تمامی نابود نخواهم ساخت.
تو را بیسزا نخواهم گذاشت،
اما تأدیب تو به اندازه خواهد بود.
\v 12 «آری، خداوند چنین میفرماید:
«جراحت تو بیعلاج است
و زخمت مهلک.
\v 13 کسی نیست که به دفاع از حق تو برخیزد؛
زخمهایت را مرهمی نیست،
و نه پیکرت را شفایی.
\v 14 همۀ یارانت تو را از یاد بردهاند،
و کسی در اندیشۀ تو نیست؛
زیرا که تو را به ضرب دشمن مبتلا ساختم،
و به تأدیبِ خصمِ بیرحم سپردم؛
از آن رو که تقصیر تو عظیم است،
و گناهانت بیشمار.
\v 15 چرا به سبب جراحت خود فریاد سر میدهی؟
دردِ تو را علاجی نیست!
با تو چنین کردم،
از آن رو که تقصیر تو عظیم است،
و گناهانت بیشمار.
\v 16 «اما آنان که تو را فرو میبلعند همگی بلعیده خواهند شد،
و دشمنانت جملگی به اسارت خواهند رفت؛
آنان که تو را چپاول میکنند چپاول خواهند شد،
و تاراج کنندگانت را به تاراج خواهم سپرد.
\v 17 زیرا خداوند میفرماید:
از آنجا که تو را مطرود خوانده، میگویند:
”این است صَهیون، که کسی در اندیشهاش نیست،“
من سلامت را بر تو بازگردانده،
زخمهایت را شفا خواهم بخشید.
\v 18 «خداوند چنین میفرماید:
«هان من سعادت را به خیمههای یعقوب باز خواهم گردانید،
و بر مسکنهایش ترحم خواهم کرد؛
شهر بر تَلِ آن بنا خواهد شد،
و قصرش بر جایی که بود خواهد ایستاد.
\v 19 سرود شکرگزاری از آن بر خواهد خاست
و آوازِ جشنگیرندگان بلند خواهد شد.
ایشان را کثیر خواهم ساخت
و دیگر قلیل نخواهند بود؛
سرافرازشان خواهم کرد،
و دیگر حقیر نخواهند بود.
\v 20 فرزندانشان همچون ایام پیشین خواهند بود،
و جماعتشان در حضور من استوار خواهند گشت؛
و من همۀ آنان را که بر ایشان ستم میکنند، جزا خواهم داد.
\v 1 خداوند میفرماید: «در آن هنگام من خدای تمامی طوایف اسرائیل خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.»
\v 2 خداوند چنین میفرماید:
«قومی که از دم شمشیر رستند،
در بیابان فیض یافتند،
آنگاه که من رفتم تا به اسرائیل استراحت ببخشم.
\v 3 خداوند در ایام قدیم بر آنها ظاهر شده، فرمود:
با مهری ازلی به تو مهر ورزیدهام؛
از این رو تو را به محبت جذب کردهام.
\v 4 ای اسرائیلِ باکره،
تو را دیگر بار بنا خواهم کرد،
و تو از نو بنا خواهی شد!
دیگر بار خویشتن را به دَفهایت خواهی آراست،
و به رقصِ جشنگیرندگان بیرون خواهی آمد.
\v 5 دیگر بار بر کوهسارانِ سامِرِه،
تاکستانها غرس خواهی کرد؛
باغبانان غرس خواهند کرد،
و از میوۀ آنها بهرهمند خواهند شد.
\v 6 زیرا روزی خواهد آمد که دیدبانان بر کوهستانِ اِفرایِم بانگ زنند:
”برخیزید تا نزد یهوه خدایمان به صَهیون برآییم!“»
\v 7 خداوند چنین میفرماید:
«به جهت یعقوب بانگ شادی سر دهید؛
برای سرآمدِ قومها فریاد برآورید؛
ندا در دهید و بستایید و بگویید:
”ای خداوند، قوم خود را نجات ده،
باقیماندگان اسرائیل را!“
\v 8 اینک آنان را از سرزمین شمال خواهم آورد،
و از کَرانهای زمین جمع خواهم کرد.
همراهشان کوران و لنگان، آبستنان و زنانِ زائو خواهند بود؛
آری، جماعتی عظیم بدین مکان باز خواهند گشت.
\v 9 گریان خواهند آمد،
و من آنان را در حالی که التماس میکنند، باز خواهم آورد.
ایشان را نزد نهرهای آب رهبری خواهم کرد،
از راه همواری که در آن نلغزند.
زیرا من پدر اسرائیل هستم،
و اِفرایِم نخستزادۀ من است.
\v 10 ای قومها، کلام خداوند را بشنوید،
و آن را در سرزمینهای دوردستِ ساحلی اعلام کنید؛
بگویید: ”آن که اسرائیل را پراکنده ساخت،
ایشان را گرد میآوَرَد،
و چنانکه شبان گلۀ خویش را میپایَد،
او نیز از ایشان مراقبت خواهد کرد.“
\v 11 زیرا خداوند یعقوب را فدیه داده،
و او را از دست کسانی که از او نیرومندتر بودند، رهانیده است.
\v 12 ایشان آمده، بر بلندای صَهیون فریاد شادمانی سر خواهند داد،
و از احسان خداوند شاد و خرم خواهند شد،
از غَله و شراب و روغن، و از گله و رمه.
جانشان چون باغی سیراب خواهد شد،
و دیگر پژمرده نخواهند بود.
\v 13 آنگاه دوشیزگان شادیکنان خواهند رقصید،
و مردانِ جوان و پیران شادی خواهند کرد.
من ماتمشان را به خوشی بَدَل خواهم کرد؛
تسلیشان خواهم داد،
و به جای اندوه بدیشان شادمانی خواهم بخشید.
\v 14 جان کاهنان را به خوراکِ فراوان سیر خواهم ساخت،
و قوم من از احسان من مملو خواهند شد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 15 خداوند چنین میفرماید:
«صدایی در رامَه شنیده میشود،
ماتم و گریۀ بسیار تلخ؛
راحیل برای فرزندانش میگریَد،
و از تسلی پذیرفتن اِبا میکند،
زیرا که نیستند.»
\v 16 خداوند چنین میفرماید:
«صدای خود را از شیون بازدار،
و چشمان خویش از اشک.»
زیرا خداوند میگوید:
«برای کارهای خویش پاداش خواهی یافت،
و ایشان از سرزمین دشمن باز خواهند گشت.
\v 17 پس برای آیندۀ تو امید هست،
و فرزندانت به سرزمین خویش باز خواهند گشت؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 18 «بهیقین سوگواری اِفرایِم را شنیدهام که میگوید:
”تأدیبم کردی و تأدیب شدم،
همچون گوسالهای که تربیت نیافته.
مرا بازگردان تا بازگردم،
زیرا که تو یهوه خدای من هستی.
\v 19 پس از برگشتن از راه، پشیمان شدم،
و چون تعلیم یافتم، بر سینۀ خویش کوفتم؛
شرمسار بودم و رسوایی کشیدم،
چونکه ننگ ایام جوانیام را متحمل گشتم.“
\v 20 «آیا اِفرایِم پسر عزیز من نیست؟
آیا او فرزند دلبند من نیست؟
هرچند بارها بر ضد او سخن میگویم،
او را همچنان به یاد میآورم.
از این رو دل من به شدّت مشتاق اوست،
و بهیقین بر او رحم خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 21 «نشانهها برای خویشتن بگذار؛
علامتها برای خود بر پا کن!
شاهراه را نیکو ملاحظه کن،
راهی را که از آن رفتی.
ای اسرائیلِ باکره، بازگرد،
به شهرهای خویش بازگشت نما.
\v 22 ای دختر بیوفا،
تا به کی سرگردان خواهی بود؟
زیرا خداوند چیزی نو بر زمین آفریده است:
زن، مرد را در بر میگیرد.»
\v 23 خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «آنگاه که سعادت را به ایشان بازگردانم، این کلمات را بار دیگر در سرزمین یهودا و شهرهایش بر زبان خواهند راند:
«”ای مسکن عدالت، ای کوه مقدّس،
خداوند تو را برکت دهد!“
\v 24 مردم با هم در یهودا و تمامی شهرهایش ساکن خواهند شد، یعنی کشاورزان و کسانی که با گلههایشان گردش میکنند.
\v 25 زیرا من جانِ خستگان را تازه خواهم ساخت و همۀ پژمردگان را طراوت خواهم بخشید.»
\v 26 در این هنگام بیدار شدم و نگریستم، و خوابم برایم شیرین بود.
\v 27 خداوند چنین میفرماید: «اینک روزهایی میآید که خاندان اسرائیل و خاندان یهودا را به بذر انسان و بذر حیوان خواهم کاشت.
\v 28 و چنانکه زمانی مراقب بودم تا ایشان را برکَنَم و ویران کنم و منهدم سازم و هلاک نمایم و بلا رسانم، حال مراقب خواهم بود تا ایشان را بنا کنم و غرس نمایم؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 29 «در آن روزها دیگر نخواهند گفت:
«”پدران انگورِ ترش خوردند،
و دندان فرزندان کند شد!“
\v 30 بلکه هر کس برای گناه خودش خواهد مرد. هر که انگور ترش خورَد، هم او دندانش کند خواهد شد.»
\v 31 خداوند میفرماید: «اینک روزهایی فرا میرسد که من با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه خواهم بست،
\v 32 نه مانند عهدی که با پدرانشان بستم آن روز که دست ایشان را گرفتم تا از سرزمین مصر به در آورم،» زیرا خداوند میفرماید، «آنان عهد مرا شکستند، با آنکه من شوهرشان بودم.»
\v 33 اما خداوند میگوید: «این است عهدی که پس از آن ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست: شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت، و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.
\v 34 دیگر کسی به همسایه یا به برادرش تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت ”خداوند را بشناسید!“،» زیرا خداوند میگوید، «همه از خُرد و بزرگ مرا خواهند شناخت، از آن رو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.»
\v 35 خداوندی که آفتاب را به جهت روشنایی روز قرار داده،
و نظامِ ثابتِ ماه و ستارگان را برای روشنایی شب؛
که دریا را به تلاطم میآورد
تا امواجش به خروش آیند؛
آن که نامش خداوند لشکرهاست،
چنین میفرماید:
\v 36 «تنها اگر این نظامِ ثابت از حضور من برداشته شود،
ذریت اسرائیل نیز از اینکه قومی در حضور من باشند ساقط خواهند شد!»
\v 37 خداوند چنین میگوید:
«اگر آسمانها را در بالا پیمایش توان کرد،
و بنیان زمین را در پایین توان کاوید،
من نیز ذریت اسرائیل را
به سبب آنچه کردهاند طرد خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 38 خداوند میفرماید: «اینک روزهایی میرسد که این شهر از ’برجِ حَنَنئیل‘ تا ’دروازۀ گوشه‘ برای من تجدید بنا خواهد شد.
\v 39 ریسمانِ اندازهگیری تا ’تَلّ جارِب‘ مستقیم پیش خواهد رفت و از آنجا به سوی ’جوعَه‘ دور خواهد زد.
\v 40 و تمامی وادیِ لاشهها و خاکستر، و تمامی دشتها تا وادی قِدرون، و تا گوشۀ ’دروازۀ اسبان‘ به سمت شرق، برای خداوند مقدس خواهد بود. این شهر دیگر هرگز برکنده و سرنگون نخواهد شد.»
\v 1 این است کلامی که در سال دهمِ صِدِقیا پادشاه یهودا، که سال هجدهمِ نبوکدنصر بود، از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد.
\v 2 در آن هنگام، لشکر پادشاه بابِل اورشلیم را در محاصره داشت، و اِرمیای نبی در حیاط قراولان در کاخ پادشاه یهودا، در بند بود.
\v 3 زیرا صِدِقیا پادشاه یهودا او را به زندان افکنده و گفته بود: «چرا نبوّت میکنی و میگویی، ”خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را تسخیر خواهد کرد؛
\v 4 صِدِقیا پادشاه یهودا از چنگ کَلدانیان نخواهد رَست، بلکه بهیقین به دست پادشاه بابِل تسلیم شده، با او رو در رو سخن خواهد گفت و او را به چشم خود خواهد دید.
\v 5 و خداوند میگوید که او صِدِقیا را به بابِل خواهد بُرد و او در آنجا خواهد ماند، تا آنگاه که من به یاری او بیایم. اگر با کَلدانیان به نبرد برخیزید، پیروز نخواهید شد“؟»
\v 6 اِرمیا گفت: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
\v 7 ”اینک حَنَمئیل، پسرِ عموی تو شَلّوم، نزد تو میآید و میگوید: مزرعۀ مرا که در عَناتوت است بخر، زیرا حق بازخرید بر مبنای خویشاوندی با توست.“
\v 8 پس همانگونه که خداوند فرموده بود، پسرعمویم حَنَمئیل در حیاط قراولان نزد من آمد و گفت، ”مزرعۀ مرا که در عَناتوت در قلمرو بنیامین است بخر، زیرا که حق مالکیت و بازخریدِ آن از آن توست؛ پس آن را برای خود بخر.“ آنگاه دانستم که این کلام از جانب خداوند است.
\v 9 «پس مزرعهای را که در عَناتوت بود از پسرعمویم حَنَمئیل خریدم و بهای آن را که هفده مثقال نقره بود برایش وزن کردم.
\v 10 آنگاه قباله را امضا و مُهر کرده، شاهدان گرفتم و بهای آن را به نقره بر ترازو وزن کردم.
\v 11 سپس قبالۀ خرید را برداشتم، هم نسخۀ مَمهور را که حاوی مُفاد و شرایط بود، و هم نسخۀ باز را.
\v 12 و قبالۀ خرید را در حضور پسرعمویم حَنَمئیل و تمام شاهدانی که قبالۀ خرید را امضا کرده بودند، و نیز در برابر تمام یهودیانی که در حیاط قراولان نشسته بودند، به باروک پسر نیریا نوادۀ مَحسِیا دادم.
\v 13 و در حضور ایشان به باروک چنین سفارش کردم:
\v 14 ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: این قبالهها، یعنی نسخۀ مَمهور و نیز نسخۀ باز را بگیر و در ظرفی سفالین بگذار تا مدتی طولانی محفوظ بماند.
\v 15 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: بار دیگر در این سرزمین خانهها و مزرعهها و تاکستانها خریداری خواهد شد.“
\v 16 «پس از آنکه قبالۀ خرید را به باروک پسر نیریا دادم، نزد خداوند دعا کرده، گفتم:
\v 17 ”آه ای خداوندگارْ یهوه! تویی که آسمانها و زمین را به نیروی عظیم و بازوی افراشتۀ خود آفریدی! هیچ چیز برای تو دشوار نیست.
\v 18 محبت خود را بر هزاران ارزانی میداری، اما مکافات گناه پدران را پس از ایشان، دامنگیر فرزندانشان میکنی. ای خدای عظیم و قادر، که نامت خداوند لشکرهاست،
\v 19 که مشورتهایت عظیم و اعمالت نیرومند است؛ ای که چشمانت بر تمامی راههای بنیآدم باز است، و به هر کس بر حسب راههایش و بر وفق ثمرۀ اعمالش پاداش میدهی!
\v 20 ای که در سرزمین مصر آیات و عجایب به ظهور آوردی، و تا به امروز نیز در اسرائیل و در میان آدمیان چنین میکنی، و از بهر خود، مانند امروز، نامی فراهم آوردهای.
\v 21 ای که قوم خود اسرائیل را به آیات و عجایب، و دستِ قوی و بازوی افراشته، و هیبت عظیم از سرزمین مصر بیرون آوردی؛
\v 22 و این سرزمین را که برای پدرانشان سوگند خوردی که بدیشان بدهی، بدیشان بخشیدی - سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است.
\v 23 و ایشان بدانجا داخل شده، آن را به تصرّف آوردند، اما به ندای تو گوش فرا ندادند و به شریعت تو سلوک نکردند و آنچه را بدیشان امر فرموده بودی انجام ندادند. از این رو تو نیز تمامی این بلا را بر ایشان نازل کردی.
\v 24 اینک سنگرها به جهت تسخیر شهر بر آن بر پا شده است، و شهر به سبب شمشیر و قحطی و طاعون به دست کَلدانیانی که با آن میجنگند، تسلیم میشود. آنچه گفته بودی، واقع شده است، و اینک تو آن را میبینی.
\v 25 اما ای خداوندگارْ یهوه، تو خود به من فرمودی: ’مزرعه را در حضور شاهدان به نقد بخر‘ - با اینکه شهر به دست کَلدانیان تسلیم شده است.“»
\v 26 آنگاه کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 27 «هان، من یهوه خدای جمیع آدمیان هستم. آیا چیزی هست که برای من دشوار باشد؟
\v 28 پس خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست کَلدانیان و به دست نبوکدنصر، پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را تسخیر خواهد کرد.
\v 29 کَلدانیانی که با این شهر میجنگند، به شهر درآمده، آن را به آتش خواهند کشید و آن را با خانههایش خواهند سوزانید، همان خانههایی که بر بامهای آنها برای بَعَل بخور میسوزاندند و هدایای ریختنی برای خدایانِ غیر میریختند و بدینگونه خشم مرا برمیانگیختند.
\v 30 زیرا بنیاسرائیل و بنییهودا، از روزگار جوانی کاری جز انجام آنچه در نظر من بد است، نکردهاند. آری، خداوند میفرماید که بنیاسرائیل کاری جز برانگیختن خشم من با عمل دستان خود نکردهاند.
\v 31 این شهر از روز بنایش تا به امروز، چنان خشم و غضب مرا برافروخته است که باید آن را از حضور خود به دور افکنم.
\v 32 بنیاسرائیل و بنییهودا با همۀ شرارتی که مرتکب شدند خشم مرا برانگیختند، ایشان با پادشاهان و صاحبمنصبانشان، کاهنان و انبیایشان، و مردان یهودا و ساکنان اورشلیم.
\v 33 آنان به جای آنکه به من رو کنند، پشت کردند. و هرچند ایشان را بارها و بارها تعلیم دادم، گوش نسپردند و تأدیب نپذیرفتند.
\v 34 آنها بتهای نفرتانگیز خود را در خانهای که به نام من نامیده شده است، بر پا کردند تا آن را نجس سازند.
\v 35 و مکانهای بَعَل را در وادی بِنهِنّوم بنا کردند تا پسران و دخترانشان را برای مولِک در آتش قربانی کنند، گرچه ایشان را بدان امر نکرده و حتی به خاطرم خطور نکرده بود که از ایشان بخواهم با چنین عمل کراهتآوری یهودا را به گناه بکشانند.
\v 36 «و حال یهوه خدای اسرائیل دربارۀ این شهر که شما میگویید، ”به قحطی و شمشیر و طاعون گرفتار آمده و به دست پادشاه بابِل تسلیم شده است“، چنین میفرماید:
\v 37 بهیقین من ایشان را از تمام ممالکی که ایشان را در خشم شدید و غضب عظیم خود بدانها راندهام، گرد آورده، بدین مکان باز خواهم آورد تا در امنیت زندگی کنند.
\v 38 ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان.
\v 39 و ایشان را یک دل و یک طریق خواهم داد تا به جهت خیریّت خویش و خیریّت فرزندانشان که پس از ایشان خواهند بود، همیشه از من بترسند.
\v 40 و عهد جاودانی با ایشان خواهم بست که هرگز از نیکویی کردن به ایشان بازنایستم. و ترس خود را در دل ایشان خواهم نهاد تا از من روی برنتابند.
\v 41 از نیکویی کردن به ایشان شادمان خواهم شد و ایشان را به امانت خویش و به تمامی دل و جان خود در این سرزمین غرس خواهم کرد.
\v 42 «زیرا خداوند چنین میفرماید: چنانکه بر این قوم تمامی این بلای عظیم را نازل کردم، همچنان تمامی آن نیکویی را که بدیشان وعده دادهام، بر ایشان نازل خواهم کرد.
\v 43 و در این سرزمین که دربارهاش میگویید، ”ویرانهای است خالی از انسان و حیوان، و به دست کَلدانیان تسلیم شده است!“ مزرعهها خریداری خواهد شد.
\v 44 آری، مزرعهها به نقد خریداری خواهد شد و در حضور شاهدان قبالهها نوشته و مُهر خواهد شد، در زمین بنیامین و حوالی اورشلیم و در شهرهای یهودا و شهرهای کوهستان و شهرهای نواحی کمارتفاع و شهرهای نِگِب؛ زیرا، خداوند میفرماید، من سعادت گذشته را بدیشان باز خواهم گردانید.»
\v 1 در همان حال که اِرمیا هنوز در حیاط قراولان محبوس بود، کلام خداوند بار دیگر بر او نازل شده، گفت:
\v 2 «خداوندی که زمین را آفرید، خداوندی که آن را شکل داده، مستحکم فرمود، و نامش یهوه است، چنین میگوید:
\v 3 مرا بخوان که تو را اجابت خواهم کرد و تو را از چیزهای عظیم و مخفی که ندانستهای، آگاه خواهم ساخت.
\v 4 زیرا یهوه خدای اسرائیل دربارۀ خانههای این شهر و خانههای پادشاهان یهودا که ویران شده تا از آنها سنگرها در برابر خاکریزهای محاصره و در برابر شمشیر ساخته شود، چنین میفرماید:
\v 5 آنها میآیند تا با کَلدانیان بجنگند و آن خانهها را از اجساد کسانی که من در خشم و غضب خود خواهم کُشت پر کنند، زیرا من به سبب تمامی شرارت آنها، روی خود را از این شهر پوشانیدهام.
\v 6 «با این همه، سلامتی و شفا را به این شهر باز خواهم گردانید و آنان را شفا بخشیده، سلامتی و امنیت را به فراوانی بدیشان خواهم رسانید.
\v 7 و سعادت را به یهودا و اسرائیل بازآورده، آنان را همچون گذشته بنا خواهم کرد.
\v 8 من ایشان را از تمامی گناهانی که به من ورزیدهاند پاک خواهم ساخت، و تمامی تقصیرهای ایشان را که بدانها بر من گناه ورزیده و از من سر پیچیدهاند، خواهم آمرزید.
\v 9 آنگاه این شهر برای من در حضور تمامی قومهای زمین که دربارۀ جملۀ احسانهای من در حق ایشان خواهند شنید، مایۀ شهرت و شادی و ستایش و حرمت خواهد بود. و آنها به سبب فراوانی سعادت و سلامتی که برای آن فراهم خواهم آورد، حیران و لرزان خواهند بود.
\v 10 «خداوند چنین میفرماید: در این مکان که دربارهاش میگویید: ”ویرانهای است خالی از انسان و حیوان“، یعنی در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم که متروک و خالی از انسان و سَکَنه و حیوانات است،
\v 11 بار دیگر بانگ شور و شعف شنیده خواهد شد و آواز عروس و داماد و آواز کسانی که هدایای تشکر به خانۀ خداوند آورده، میخوانند:
«”خداوند لشکرها را سپاس گویید،
زیرا خداوند نیکوست
و محبتش جاودانه است!“
زیرا خداوند میفرماید: من سعادت را همچون گذشته به این سرزمین باز خواهم گردانید.
\v 12 «خداوند لشکرها چنین میفرماید: در اینجا که ویرانه و از انسان و حیوان خالی است، و در تمامی شهرهایش، بار دیگر مکانهایی خواهد بود که شبانان در آن گلهها را بخوابانند.
\v 13 و خداوند میگوید که در شهرهای کوهستان و شهرهای نواحی کمارتفاع و شهرهای نِگِب، و در سرزمین بنیامین و حوالی اورشلیم و شهرهای یهودا، گوسفندان بار دیگر از زیرِ دست شمارندگان خواهند گذشت.
\v 14 «خداوند میفرماید: هان روزهایی میآید که به آن وعدۀ نیکو که به خاندان اسرائیل و خاندان یهودا دادم، وفا خواهم کرد.
\v 15 در آن ایام و در آن زمان برای داوود شاخهای عادل خواهم رویانید که عدل و انصاف را در این سرزمین به اجرا در خواهد آورد.
\v 16 در آن ایام یهودا نجات خواهد یافت، و اورشلیم در امنیت به سر خواهد بُرد. و نامی که بدان نامیده خواهد شد این است: ”یهوه، عدالت ماست!“
\v 17 «زیرا خداوند چنین میفرماید: داوود کسی را که بر تخت پادشاهی خاندان اسرائیل بنشیند، هرگز کم نخواهد داشت؛
\v 18 و لاویانِ کاهن نیز کسی را که به حضور من قربانیهای تمامسوز تقدیم دارد و هدایای آردی بسوزاند و پیوسته قربانیها ذبح کند، هرگز کم نخواهند داشت.»
\v 19 کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 20 «خداوند چنین میفرماید: اگر عهد مرا با روز و عهد مرا با شب باطل توانید کرد به گونهای که روز و شب در وقت خود نشود،
\v 21 آنگاه عهد من با خادم من داوود نیز باطل خواهد شد، به گونهای که او را پسری نخواهد بود که بر تخت او سلطنت کند، و نیز با خدمتگزارانم، لاویانِ کاهن.
\v 22 چنانکه لشکر آسمان را نتوان شمرد و ریگ دریا را اندازه نتوان گرفت، به همین سان من نیز نسل خادم خود داوود و لاویان را که مرا خدمت میکنند، بیشمار خواهم گردانید.»
\v 23 و کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 24 «آیا به سخن این مردمان توجه نکردهای که میگویند: ”خداوند آن دو طایفه را که برگزیده بود، ترک کرده است“؟ پس قومِ مرا خوار میشمارند و دیگر ایشان را قومی نمیانگارند.
\v 25 اما خداوند چنین میفرماید: اگر من با روز و شب عهد نبسته و قانونهای آسمان و زمین را برقرار نکرده باشم،
\v 26 در آن صورت نسل یعقوب و خادم خود داوود را نیز ترک خواهم کرد، و از نسل او کسی را به حکمرانی بر نسل ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر نخواهم گزید. زیرا بهیقین سعادت گذشته را به این سرزمین باز خواهم گردانید، و دیگر بار بر ایشان رحم خواهم کرد.»
\v 1 آنگاه که نبوکدنصر پادشاه بابِل و تمامی لشکرش با تمامی ممالک جهان که زیر سلطۀ او بودند و تمامی قومها، با اورشلیم و همۀ شهرهایش میجنگیدند، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: برو و صِدِقیا پادشاه یهودا را خطاب کرده، بگو: ”خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را به آتش خواهد سوزانید.
\v 3 و تو از دستش نخواهی رَست، بلکه بهیقین گرفتار شده، به دست وی تسلیم خواهی گشت. پادشاه بابِل را به چشم خود خواهی دید و با او رو در رو سخن خواهی گفت، و به بابِل خواهی رفت.“
\v 4 حال ای صِدِقیا، پادشاه یهودا، کلام خداوند را بشنو! خداوند دربارۀ تو چنین میگوید: ”تو به شمشیر کشته نخواهی شد،
\v 5 بلکه در آرامش خواهی مرد. و همانگونه که برای پدرانت، یعنی پادشاهان پیشین که قبل از تو بودند، بخور سوزاندند، برای تو نیز چنین خواهند کرد و برایت سوگواری کرده، خواهند گفت: ’آه، ای سرور ما!“‘ زیرا خداوند میفرماید: من این سخن را گفتم.»
\v 6 پس اِرمیای نبی تمامی این سخنان را در اورشلیم به صِدِقیا پادشاه یهودا گفت،
\v 7 آن هنگام که لشکر پادشاه بابِل با اورشلیم و با همۀ شهرهای یهودا که هنوز باقی بودند، یعنی با لاکیش و عَزیقَه، میجنگیدند؛ زیرا از شهرهای حصاردار یهودا تنها این دو شهر باقی مانده بود.
\v 8 این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، پس از آنکه صِدِقیای پادشاه با تمامی مردم اورشلیم عهد بست که ایشان را به آزادی ندا کند،
\v 9 تا هر کس غلام و کنیز عبرانی خود را آزاد کند، و دیگر هیچکس برادر یهودی خود را غلام خویش نسازد.
\v 10 پس تمامی صاحبمنصبان و همۀ کسانی که بدین عهد داخل شدند، پذیرفتند که هر یک غلام و کنیز خویش را آزاد کنند و دیگر آنان را در بندگی نگاه ندارند. پس اطاعت کردند و آنها را آزاد ساختند.
\v 11 اما بعد، از تصمیم خود برگشته، غلامان و کنیزانی را که رها کرده بودند، باز آوردند و ایشان را دوباره به بندگی گرفتند.
\v 12 پس کلام خداوند از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 13 «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: آنگاه که پدرانتان را از سرزمین مصر و از خانۀ بندگی بیرون آوردم، من خود با ایشان عهد بسته، گفتم:
\v 14 ”در پایانِ هر هفت سال، هر یک از شما باید برادر عبرانی خود را که خویشتن را به شما فروخته و شش سال شما را خدمتکرده است، رها سازید. باید او را از خدمت معاف کنید.“ اما پدران شما از من اطاعت نکردند و به من گوش فرا ندادند.
\v 15 شما در این زمان توبه کردید و آنچه را در نظر من درست است، به جا آوردید و هر یک برای همسایۀ خویش به آزادی ندا کرده، در خانهای که نام من بر آن است، در حضور من عهد بستید.
\v 16 اما بعد، از آن برگشته و نام مرا بیحرمت ساختهاید و هر یک از شما غلام و کنیز خود را که ایشان را بنا به میلشان رها کرده بودید، بازآورده و به زور به بندگی خویش گماشتهاید.
\v 17 «پس خداوند چنین میفرماید: حال که شما از من اطاعت نکردید و هر یک برای برادر و همسایۀ خویش به آزادی ندا ننمودید، من برای شما به آزادی ندا میکنم تا به شمشیر و طاعون و قحطی از پا درآیید! و خداوند میگوید که شما را مایۀ دهشت تمامی ممالک جهان خواهم گردانید.
\v 18 من با کسانی که از عهد من تجاوز کردند و مفاد عهدی را که در حضور من بستند به جا نیاوردند، همچون گوسالهای عمل خواهم کرد که آن را به دو نیم کرده، از میانش عبور نمودند.
\v 19 من صاحبمنصبان یهودا و صاحبمنصبان اورشلیم و خواجهسرایان و کاهنان و همۀ مردمان این سرزمین را که از میان پارههای گوساله عبور کردهاند،
\v 20 به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند تسلیم خواهم کرد، و اجسادشان طعمۀ پرندگان هوا و وحوش صحرا خواهد شد.
\v 21 و صِدِقیا پادشاه یهودا و صاحبمنصبانش را به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند، یعنی به دست لشکر پادشاه بابِل که از نزد شما عقب نشستهاند، تسلیم خواهم کرد.
\v 22 و هان، خداوند میفرماید، من فرمان میدهم و آنان را بدین شهر بازمیگردانم تا با آن بجنگند و آن را تسخیر کرده، به آتش بسوزانند. من شهرهای یهودا را به ویرانهای غیرمسکون بدل خواهم ساخت.»
\v 1 این است کلامی که در ایام یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «به خانۀ رِکابیان برو و با ایشان سخن گفته، آنان را به یکی از حجرههای خانۀ خداوند بیاور و به آنها شراب بنوشان.»
\v 3 پس، یَاَزَنیا پسر اِرمیا پسر خَبَصِنیا را با تمام برادران و پسرانش و تمامی خاندان رِکابیان برگرفتم،
\v 4 و آنان را به خانۀ خداوند به حجرۀ پسران حانان پسر مرد خدایی یِجدَلیا نام بردم که در کنار حجرۀ صاحبمنصبان و بالای حجرۀ مَعَسیا پسر شَلّوم، نگاهبان آستانه، قرار داشت.
\v 5 سپس تُنگهای پر از شراب و جامها جلوی خاندان رِکابیان نهادم و بدیشان گفتم: «شراب بنوشید.»
\v 6 ایشان پاسخ دادند: «شراب نمینوشیم، زیرا جدّ ما یوناداب پسر رِکاب به ما فرمان داده و گفته است: ”نه شما و نه فرزندانتان، هیچگاه لب به شراب مزنید.
\v 7 همچنین خانهها مسازید و کِشت مکنید؛ تاکستانها غرس منمایید و مالک آنها مشوید؛ بلکه تمامی ایام خود را در خیمه به سر برید. آنگاه در دیاری که در آن غریبید، روزهای بسیار زیست خواهید کرد.“
\v 8 ما نیز به سخن جَدّمان یوناداب پسر رِکاب و آنچه به ما امر فرموده بود، گردن نهادهایم و در تمامی روزهای عمرمان شراب ننوشیدهایم، نه ما و نه زنانمان، و نه پسران و دخترانمان،
\v 9 و خانهای به جهت سکونت نساختهایم و تاکستان و مزرعه و بذر برای خود نگرفتهایم.
\v 10 بلکه در خیمهها مسکن گزیدهایم و از جَدّمان یوناداب اطاعت کرده و آنچه او امر فرموده است، به جای آوردهایم.
\v 11 اما چون نبوکدنصر پادشاه بابِل به این سرزمین برآمد، گفتیم: ”بیایید از ترس سپاه کَلدانیان و سپاه اَرامیان به اورشلیم برویم.“ پس در اورشلیم ساکن شدهایم.»
\v 12 سپس کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده گفت:
\v 13 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: برو و به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو: خداوند میفرماید، آیا عبرت نمیگیرید و به کلام من گوش فرا نمیدهید؟
\v 14 فرمانی که یوناداب پسر رِکاب به پسرانش داد که شراب ننوشند، نگاه داشته میشود و ایشان تا به امروز شراب نمینوشند زیرا به فرمان جَدّ خویش گردن مینهند؛ اما من بارها با شما سخن گفتهام، ولی به من گوش نگرفتید.
\v 15 من خادمان خود،، انبیا را جملگی نزدتان فرستادم؛ ایشان را بارها گسیل داشته، گفتم: ”هر یک از شما از راه بد خویش بازگشت کنید و کردارتان را اصلاح کرده، خدایانِ غیر را پیروی و عبادت منمایید، تا در سرزمینی که به شما و به پدرانتان دادهام، ساکن شوید.“ اما شما گوش فرا ندادید و مرا اطاعت نکردید.
\v 16 پسران یوناداب پسر رِکاب به فرمان جدّشان گردن مینهند، اما این قوم از من فرمان نمیبرند.
\v 17 پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک من بر یهودا و بر جمیع ساکنان اورشلیم تمامی آن بلا را که دربارۀ ایشان گفتهام، نازل میکنم، زیرا که بدیشان سخن گفتم، اما نشنیدند، و ایشان را خواندم، اما پاسخ ندادند.»
\v 18 اما اِرمیا خطاب به خاندان رِکابیان گفت: «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: از آنجا که شما از فرمان جدّتان یوناداب اطاعت کردهاید و همۀ اوامر او را نگاه داشته، آنچه را به شما حکم کرده بود، به جا آوردهاید،
\v 19 پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: نسل یوناداب پسر رِکاب کسی را که در حضور من به خدمت بایستد، هرگز کم نخواهد داشت.»
\v 1 در چهارمین سالِ یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «طوماری برگیر و تمامی سخنانی را که از ایام یوشیا تا به امروز دربارۀ اسرائیل و یهودا و همۀ قومها به تو گفتهام، بر آن بنویس.
\v 3 شاید چون خاندان یهودا تمامی بلایایی را که قصد دارم بر ایشان نازل کنم بشنوند، از راه بد خود بازگردند، و من تقصیر و گناهشان را بیامرزم.»
\v 4 پس اِرمیا، باروک پسر نیریا را فرا خواند، و باروک از دهان اِرمیا تمامی سخنان خداوند را که به او گفته بود، بر طومار نوشت.
\v 5 و اِرمیا به باروک چنین فرمان داد: «من از ورود به خانۀ خداوند منع شدهام،
\v 6 پس تو در روزِ روزه به خانۀ خداوند برو و سخنان خداوند را از طوماری که از دهان من نوشتی، در گوش تمامی قوم بخوان، و نیز در گوش مردم یهودا که از شهرهایشان میآیند.
\v 7 شاید که به درگاه خداوند التماس کنند و هر کدام از ایشان از راه بد خود بازگردند؛ زیرا خشم و غضبی که خداوند بر ضد این قوم اعلام کرده، عظیم است.»
\v 8 پس باروک پسر نیریا تمام آنچه را که اِرمیای نبی بدو فرمان داده بود، به جای آورد و کلام خداوند را در خانۀ خداوند از آن طومار خواند.
\v 9 در ماه نهم از پنجمین سال یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، برای تمامی مردمانِ اورشلیم و برای همۀ کسانی که از شهرهای یهودا به اورشلیم میآمدند، به روزه در حضور خداوند اعلام شد.
\v 10 آنگاه باروک سخنان اِرمیا را از آن طومار در خانۀ خداوند، در حجرۀ جِمَریا پسر شافانِ کاتب، واقع در صحن فوقانی، در مدخل ’دروازۀ جدید‘ خانۀ خداوند به گوش تمامی مردم خواند.
\v 11 چون میکایا پسر جِمَریا، پسر شافان، تمامی سخنان خداوند را از آن طومار شنید،
\v 12 به حجرۀ کاتب واقع در خانۀ پادشاه رفت. تمام صاحبمنصبان در آنجا نشسته بودند: اِلیشَمَعِ کاتب، دِلایا پسر شِمَعیا، اِلناتان پسر عَکبور، جِمَریا پسر شافان، صِدِقیا پسر حَنَنیا و همۀ دیگر صاحبمنصبان.
\v 13 میکایا تمامی سخنانی را که از باروک شنیده بود برای ایشان بازگفت، همان سخنان را که باروک به گوش مردم از طومار خوانده بود.
\v 14 آنگاه صاحبمنصبان جملگی ’یِهودی‘ پسر نِتَنیا پسر شِلِمیا پسر کوشی را نزد باروک فرستادند تا به او بگوید: «طوماری را که در حضور مردم خواندی، به دست گرفته، بیا.» پس باروک پسر نیریا طومار را به دست گرفته، نزد ایشان رفت.
\v 15 آنان به وی گفتند: «بنشین و آن را برای ما بخوان.» پس باروک آن را برای ایشان خواند.
\v 16 چون تمامی آن سخنان را شنیدند، هراسان به یکدیگر نگریستند و به باروک گفتند: «باید تمامی این سخنان را به عرض پادشاه برسانیم.»
\v 17 سپس از باروک پرسیدند: «به ما بگو این سخنان را چگونه نوشتی؟ آیا آنها را از دهان اِرمیا شنیدی؟»
\v 18 باروک پاسخ داد: «آری، تمامی این سخنان را او به من بیان کرد و من آنها را به مُرَکب بر طوماری نوشتم.»
\v 19 آنگاه صاحبمنصبان به باروک گفتند: «تو و اِرمیا رفته، خویشتن را پنهان کنید تا کسی نداند کجایید.»
\v 20 پس طومار را در حجرۀ اِلیشَمَعِ کاتب نهادند و به صحن، نزد پادشاه رفتند، و تمامی آن سخنان را به عرض پادشاه رساندند.
\v 21 آنگاه پادشاه ’یِهودی‘ را فرستاد تا طومار را بیاورد، و او آن را از حجرۀ اِلیشَمَعِ کاتب آورده، برای پادشاه و تمامی صاحبمنصبانی که نزد پادشاه ایستاده بودند، خواند.
\v 22 ماه نهم بود، و پادشاه در سرای زمستانی خود نشسته بود و آتش پیش رویش در آتشدان افروخته بود.
\v 23 هر بار که ’یِهودی‘ سه یا چهار ستون از طومار را میخواند، پادشاه آن را به کاردی میبُرید و در آتشی که در آتشدان بود میافکند، تا سرانجام تمام طومار در آتشی که در آتشدان بود، بسوخت.
\v 24 نه پادشاه و نه هیچیک از خادمانش که این سخنان را بهتمامی شنیدند، نه پروا کردند و نه جامههای خویش بر تن دریدند؛
\v 25 و گرچه اِلناتان و دِلایا و جِمَریا به پادشاه التماس کردند که طومار را نسوزاند، بدیشان اعتنا نکرد.
\v 26 بلکه به شاهزاده یِرَخمِئیل و سِرایا پسر عَزریئیل و شِلِمیا پسر عَبدِئیل فرمان داد تا باروکِ کاتب و اِرمیای نبی را بگیرند. اما خداوند ایشان را پنهان کرده بود.
\v 27 و اما پس از آنکه پادشاه طومار و سخنانی را که باروک از دهان اِرمیا نوشته بود، سوزانید، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 28 «طوماری دیگر برگیر و همۀ سخنانی را که بر طومار نخست بود و یِهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید، بر آن بنویس.
\v 29 و به یِهویاقیم پادشاه یهودا بگو: ”خداوند چنین میفرماید: تو آن طومار را سوزاندی و گفتی، ’چرا در آن نوشتی که پادشاه بابِل بهیقین خواهد آمد و این سرزمین را ویران کرده، انسان و حیوان را از آن نابود خواهد ساخت؟‘
\v 30 پس خداوند دربارۀ یِهویاقیم پادشاه یهودا چنین میگوید: برای او کسی نخواهد بود که بر تخت داوود بنشیند، و جسدش در گرمای روز و سرمای شب بیرون افکنده خواهد شد.
\v 31 من او و نسلش و خدمتگزارانش را به سبب تقصیرشان مکافات خواهم رسانید و بر آنها و ساکنان اورشلیم و مردم یهودا همۀ آن بلایا را که بر ضد ایشان اعلام کردم، نازل خواهم کرد، زیرا که مرا نشنیدند.“»
\v 32 پس اِرمیا طوماری دیگر برگرفت و آن را به باروکِ کاتب پسر نیریا داد، و او تمامی سخنان طوماری را که یِهویاقیم پادشاه یهودا در آتش سوزانده بود، از دهان اِرمیا بر آن نوشت، و سخنان بسیاری مانند آنها نیز بر آن افزوده شد.
\v 1 صِدِقیا پسر یوشیا، که نبوکدنصر پادشاه بابِل او را بر سرزمین یهودا به پادشاهی نصب کرده بود، به جای یِهویاکین پسر یِهویاقیم، پادشاه شد.
\v 2 اما نه او و نه خدمتگزارانش و نه مردمان آن سرزمین، هیچیک به کلام خداوند که به واسطۀ اِرمیای نبی بیان شده بود، گوش فرا ندادند.
\v 3 صِدِقیای پادشاه، یِهوکَل پسر شِلِمیا و صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا را نزد اِرمیای نبی فرستاد تا بگویند: «تمنا اینکه نزد یهوه خدایمان برای ما دعا کنی.»
\v 4 اِرمیا در این هنگام در میان مردم آمد و رفت میکرد، زیرا هنوز به زندان نیفتاده بود.
\v 5 و لشکر فرعون از مصر عزیمت کرد، و کَلدانیان که اورشلیم را در محاصره داشتند، چون این خبر را شنیدند، از اورشلیم عقب نشستند.
\v 7 «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: به پادشاه یهودا که شما را نزد من فرستاده است تا از من مسئلت کند، چنین بگویید: ”اینک لشکر فرعون که به یاری شما آمدهاند، به سرزمین خود مصر بازمیگردند.
\v 8 و کَلدانیان بازگشته، با این شهر خواهند جنگید و آن را تسخیر کرده، به آتش خواهند کشید.
\v 9 خداوند چنین میفرماید: خود را با این سخن فریب مدهید که، ’کَلدانیان بهیقین از نزد ما خواهند رفت،‘ زیرا که نخواهند رفت.
\v 10 حتی اگر لشکر کَلدانیان را که با شما میجنگند، یکسره شکست میدادید به گونهای که از ایشان بهجز مجروحان کسی در خیمههایشان باقی نمیماند، باز هم هر یک از آنان به پا خاسته، این شهر را به آتش میکشیدند.“»
\v 11 و اما پس از آنکه لشکر کَلدانیان به سبب سپاه فرعون از اورشلیم عقب نشست،
\v 12 اِرمیا از اورشلیم عازم سرزمین بنیامین شد تا از میان قوم، سهم خویش را از مِلک طلب کند.
\v 13 اما چون به دروازۀ بنیامین رسید، رئیس قراولان به نام یِرئیا پسر شِلِمیا پسر حَنَنیا، اِرمیای نبی را گرفتار کرد و گفت: «تو میروی تا به کَلدانیان بپیوندی!»
\v 14 اِرمیا پاسخ داد: «دروغ است؛ به کَلدانیان نمیپیوندم!» اما یِرئیا به وی گوش نگرفت و اِرمیا را گرفته، او را نزد صاحبمنصبان بُرد.
\v 15 و صاحبمنصبان بر اِرمیا خشمناک گشته، وی را زدند و در خانۀ یوناتانِ کاتب زندانی کردند، زیرا آن را زندان ساخته بودند.
\v 16 اِرمیا به یکی از اتاقکهای سیاهچال افتاده، روزهای بسیار در آنجا ماند،
\v 17 تا اینکه صِدِقیای پادشاه از پی او فرستاد و او را به خانۀ خویش آورده، در خلوت از او چنین پرسید: «آیا کلامی از جانب خداوند هست؟» اِرمیا پاسخ داد: «آری، هست.» و افزود: «به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهی شد!»
\v 18 همچنین به صِدِقیای پادشاه گفت: «به تو و خدمتگزارانت و این مردم چه خطایی ورزیدهام که مرا به زندان افکندهاید؟
\v 19 کجایند آن انبیای شما که برای شما نبوّت کرده، میگفتند: ”پادشاه بابِل بر ضد شما و بر ضد این سرزمین نخواهد آمد“؟
\v 20 حال ای سرورم پادشاه، تمنا اینکه عرایضم را بشنوی. رخصت دِه تا استدعای خود را عرض کنم: مرا به خانۀ یوناتانِ کاتب بازمگردان مبادا در آنجا بمیرم.»
\v 21 پس صِدِقیای پادشاه دستور داد اِرمیا را به حیاط قراولان منتقل کنند، و تا زمانی که در شهر نانی باقی بود، هر روز قرصی نان از کوچۀ نانوایان به او میدادند. پس اِرمیا در حیاط قراولان بماند.
\v 1 و اما شِفَطیا پسر مَتّان، جِدَلیا پسر فَشحور، یُوکَل پسر شِلِمیا و فَشحور پسر مَلکیا سخنان اِرمیا را شنیدند که به همۀ مردم میگفت:
\v 2 «خداوند چنین میفرماید: هر که در این شهر بماند به شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما آن که نزد کَلدانیان بیرون رود، زنده خواهد ماند؛ آری، او جان خویش به غنیمت خواهد برد و زنده خواهد ماند.
\v 3 خداوند چنین میگوید: این شهر بیگمان به دست لشکر پادشاه بابِل تسلیم شده، به تصرّف در خواهد آمد.»
\v 4 پس صاحبمنصبان به پادشاه گفتند: «این مرد باید کشته شود، زیرا با سخنانی که میگوید، دستان سربازانی را که در این شهر باقی ماندهاند، و دستان تمامی مردم را سست میکند. او نه سعادت این قوم، بلکه سیهروزیشان را خواهان است.»
\v 5 آنگاه صِدِقیای پادشاه پاسخ داد: «اینک او در دست شماست، زیرا پادشاه کاری به خلاف شما نمیتواند کرد.»
\v 6 پس ایشان اِرمیا را گرفتند و در آبانبارِ مَلکیا پسر شاه، که در حیاط قراولان بود، افکندند. آنها اِرمیا را با طناب پایین فرستادند، و در آبانبار هیچ آب نبود بلکه گِل بود، و اِرمیا در گل فرو رفت.
\v 7 و اما عِبِدمِلِکِ حَبَشی که یکی از خواجهسرایان کاخ سلطنتی بود، شنید که اِرمیا را به آبانبار افکندهاند. پس چون پادشاه نزد دروازۀ بنیامین به قضاوت نشسته بود،
\v 8 عِبِدمِلِک از کاخ سلطنتی بیرون آمده، به پادشاه گفت:
\v 9 «ای سرور من پادشاه! این مردان در آنچه به اِرمیای نبی کردهاند، مرتکب عملی شریرانه شدهاند. آنان او را به آبانبار افکندهاند، و او در آنجا از گرسنگی خواهد مرد، زیرا در شهر نانی باقی نمانده است.»
\v 10 پس پادشاه به عِبِدمِلِکِ حَبَشی دستور داد: «سی مرد از اینجا با خود برگیر و اِرمیای نبی را پیش از آنکه بمیرد، از آبانبار بیرون آور.»
\v 11 پس عِبِدمِلِک آن کسان را همراه خود برگرفت و به کاخ سلطنتی رفته، به حجرهای داخل شد که زیر خزانه بود و از آنجا پارچههای کهنه و جامههای مندرس برگرفته، آنها را با طنابها به آبانبار نزد اِرمیا پایین فرستاد.
\v 12 عِبِدمِلِکِ حَبَشی به اِرمیا گفت: «این پارچههای کهنه و جامههای مندرس را میان طنابها و زیر بغل خود بگذار.» و اِرمیا چنین کرد.
\v 13 پس اِرمیا را با طنابها بالا کشیده، او را از آبانبار بیرون آوردند. و اِرمیا در حیاط قراولان ماند.
\v 14 صِدِقیای پادشاه در پی اِرمیای نبی فرستاده، او را در مدخلِ سوّمِ خانۀ خداوند بار داد. پادشاه به اِرمیا گفت: «از تو مطلبی میپرسم؛ از من چیزی پنهان مدار.»
\v 15 اِرمیا به صِدِقیا گفت: «اگر به تو بگویم، آیا مرا بهیقین نخواهی کشت؟ و اگر تو را مشورت دهم، مرا نخواهی شنید.»
\v 16 آنگاه صِدِقیای پادشاه در نهان نزد اِرمیا قسم خورده، گفت: «به حیات خداوندِ جانآفرین قسم که تو را نخواهم کشت و به دست این کسان نیز که قصد جانت دارند، تسلیم نخواهم کرد.»
\v 17 پس اِرمیا به صِدِقیا گفت: «یهوه خدای لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اگر خود را به صاحبمنصبان پادشاه بابِل تسلیم کنی، جانت را حفظ خواهی کرد و این شهر به آتش نخواهد سوخت، و تو و اهل خانهات زنده خواهید ماند.
\v 18 اما اگر خود را تسلیم صاحبمنصبان پادشاه بابِل نکنی، این شهر به دست کَلدانیان سپرده خواهد شد، و ایشان آن را به آتش خواهند سوزانید، و تو نیز از چنگشان نخواهی رَست.»
\v 19 صِدِقیای پادشاه به اِرمیا گفت: «من از آن دسته از اهالی یهودیه که به کَلدانیان پیوستهاند، بیم دارم، مبادا کَلدانیان مرا به دست آنان تسلیم کنند و آنان با من بیرحمانه رفتار نمایند.»
\v 20 اِرمیا گفت: «تو را تسلیم آنان نخواهند کرد؛ تمنا اینکه از کلام خداوند که به تو میگویم اطاعت کنی، تا تو را خیریّت باشد و زنده بمانی.
\v 21 اما اگر از تسلیم شدن اِبا کنی، این است آنچه خداوند بر من آشکار فرموده است:
\v 22 اینک تمام زنانی که در کاخ پادشاه یهودا باقی ماندهاند، نزد صاحبمنصبان پادشاه بابِل بیرون برده خواهند شد. این زنان خواهند گفت:
«”یارانت تو را فریب داده، بر تو چیره گشتهاند؛
اکنون که پای تو در گِل فرو رفته، از تو روی برتافتهاند.“
\v 23 آری، زنان و فرزندانت را جملگی نزد کَلدانیان بیرون خواهند برد و تو از چنگ آنان نخواهی رَست، بلکه به دست پادشاه بابِل گرفتار خواهی آمد و این شهر به آتش سوزانیده خواهد شد.»
\v 24 آنگاه صِدِقیا به اِرمیا گفت: «احدی از این سخنان آگاه نشود، وگرنه خواهی مرد.
\v 25 اگر صاحبمنصبان بشنوند که با تو سخن گفتهام، و نزدت آمده، تو را بگویند: ”ما را از آنچه به پادشاه گفتی و آنچه پادشاه به تو گفت، آگاه ساز و چیزی از ما پنهان مدار تا تو را نکشیم،“
\v 26 آنگاه به ایشان بگو، ”از پادشاه التماس کردم مرا به خانۀ یوناتان بازنگرداند، مبادا در آنجا بمیرم.“»
\v 27 از قضا صاحبمنصبان جملگی نزد اِرمیا آمده، از او سئوال کردند، و او نیز مطابق هرآنچه پادشاه فرموده بود، بدیشان پاسخ گفت. پس ایشان از سخن گفتن با او دست کشیدند، زیرا هیچکس گفتگوی او و پادشاه را نشنیده بود.
\v 28 باری، اِرمیا تا روز تسخیر اورشلیم، در حیاط قراولان بماند.
\v 1 در دهمین ماه از نهمین سالِ صِدِقیا پادشاه یهودا، نبوکدنصر پادشاه بابِل با تمامی لشکر خویش بر اورشلیم برآمده، آن را محاصره کرد.
\v 2 آنها در نهمین روزِ ماه چهارم از یازدهمین سالِ صِدِقیا، به شهر رخنه کردند.
\v 3 آنگاه صاحبمنصبانِ پادشاه بابِل جملگی آمده، نزد دروازۀ میانی بر مسند نشستند: نِرجَلشَراِصِر و سَمجَرنِبو، و سَرسِکیم رئیس خواجهسرایان، و نِرجَلشَراِصِر رئیس مجوسیان، و سایر صاحبمنصبان پادشاه بابِل.
\v 4 چون صِدِقیا پادشاه یهودا و تمامی سربازان این را دیدند، گریختند و در تاریکی شب از راه باغستان شاه، از دروازهای که میان دو حصار بود، از شهر خارج شدند و به سوی عَرَبَه رفتند.
\v 5 اما سپاه کَلدانیان ایشان را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند و او را گرفته، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد.
\v 6 آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگانش در رِبلَه سلاخی کرد و همۀ نجیبزادگان یهودا را نیز از دم تیغ گذرانید.
\v 7 او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد.
\v 8 کَلدانیان کاخ سلطنتی و خانههای مردم را به آتش کشیدند و دیوارهای اورشلیم را ویران کردند.
\v 9 آنگاه نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی، بقیۀ قوم را که در شهر باقی مانده بودند و آنان را که برای پیوستن به او بیرون رفته بودند، با بقیۀ مردم به بابِل به تبعید برد.
\v 10 اما نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی، برخی مردمان بینوا را که چیزی نداشتند در سرزمین یهودا باقی گذاشت و در آن روز تاکستانها و مزارع به ایشان داد.
\v 11 و اما نبوکدنصر پادشاه بابِل دربارۀ اِرمیا به نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی چنین فرمان داد:
\v 12 «او را برگیر و به خوبی از وی مراقبت کن. هیچ آزاری به او مرسان، بلکه هر چه بگوید، برایش انجام ده.»
\v 13 پس نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به اتفاق نِبوشَزْبان رئیس خواجهسرایان و نِرجَلشَراِصِر رئیس مجوسیان و همۀ دیگر بزرگان پادشاه بابِل
\v 14 کسان فرستادند و اِرمیا را از حیاط قراولان برگرفتند. و او را به جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان سپردند تا او را به خانۀ خود بَرَد. پس او در میان مردم سکنی گزید.
\v 15 اما زمانی که اِرمیا در حیاط قراولان محبوس بود، کلام خداوند بر او نازل شده، گفت:
\v 16 «برو و به عِبِدمِلِکِ حَبَشی بگو، ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک آنچه دربارۀ این شهر گفتهام، با آوردن مصیبت و نه سعادت عملی میکنم، و آنها در برابر دیدگان تو در آن روز رخ خواهد داد.
\v 17 اما خداوند میگوید: من تو را در آن روز خواهم رهانید و تو به دست کسانی که از ایشان میهراسی، تسلیم نخواهی شد.
\v 18 آری، خداوند میگوید: یقین دار که تو را رهایی خواهم داد، و تو به شمشیر از پا در نخواهی آمد، بلکه از آن رو که بر من توکل داشتهای، جان خویش به غنیمت خواهی برد.“»
\v 1 این است کلامی که از جانب خداوند به اِرمیا رسید، پس از آنکه نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی او را در رامَه رها کرد. نبوزَرَدان او را در غُل و زنجیر همراه با تمامی اسیران اورشلیم و یهودا که به بابِل تبعید میشدند، به آنجا برده بود.
\v 2 رئیس گارد سلطنتی اِرمیا را برگرفته، او را گفت: «یهوه خدایت این بلا را دربارۀ این مکان اعلام فرموده بود.
\v 3 حال خداوند آن را عملی کرده و آنچه را که گفته بود، به انجام رسانده است. از آنجا که به خداوند گناه ورزیده و به کلام او گوش فرا ندادهاید، این همه بر شما گذشته است.
\v 4 اینک من امروز تو را از زنجیرهایی که بر دستان توست، میرهانم. اگر مایلی با من به بابِل بیایی، بیا، و من از تو به نیکویی مراقبت خواهم کرد؛ ولی اگر مایل نیستی با من به بابِل بیایی، نیا. ببین، تمامی این سرزمین پیش روی توست؛ به هر کجا که تو را خوش و پسند آید، برو.
\v 5 اما اگر میمانی، نزد جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان بازگرد که پادشاه بابِل وی را بر شهرهای یهودا نصب کرده است، و نزد او در میان مردم ساکن شو. یا به هر کجای دیگر که دلخواه توست، برو.» پس رئیس گارد سلطنتی به او توشۀ راه و هدیه داد، و رهایش کرد.
\v 6 اِرمیا نیز به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام رفت و با او در میان مردمانی که در زمین باقی مانده بودند، سکونت گزید.
\v 7 چون تمامی سرداران سپاه که در صحرا بودند و مردانشان شنیدند که پادشاهِ بابِل جِدَلیا پسر اَخیقام را بر آن سرزمین نصب کرده و مردان و زنان و کودکان، از فقیرترین مردمان آن دیار را که به تبعید بابِل برده نشده بودند، به دست او سپرده است،
\v 8 به مِصفَه نزد جِدَلیا آمدند: اسماعیل پسر نِتَنیا، یوحانان و یوناتان پسران قاریَح، سِرایا پسر تَنحومِت، پسران عِفای نِطوفاتی و یِزَنیا پسر مَعَکایی، و مردانشان.
\v 9 جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان برای ایشان و افرادشان سوگند خورده، گفت: «از خدمت کردن به کَلدانیان مهراسید؛ در این سرزمین ساکن شوید و پادشاه بابِل را خدمت کنید، که سعادتمند خواهید بود.
\v 10 و اما من در مِصفَه خواهم ماند تا به نمایندگی از جانب شما به حضور کَلدانیانی که نزد ما میآیند، بایستم. پس شما شراب و میوههای تابستانی و روغن گرد آورید و در ظروف خود ذخیره کنید و در شهرهایی که گرفتهاید، ساکن شوید.»
\v 11 چون تمامی یهودیانی که در موآب و در میان عَمّونیان و در اَدوم و دیگر ولایات بودند، شنیدند که پادشاه بابِل شماری را در یهودا باقی گذاشته و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را بر ایشان نصب کرده است،
\v 12 همگی از هر مکانی که در آن پراکنده شده بودند، به سرزمین یهودا و نزد جِدَلیا در مِصفَه بازگشتند و شراب و میوههای تابستانی بسیار زیاد گرد آوردند.
\v 13 و اما یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که در صحرا بودند، به مِصفَه نزد جِدَلیا آمدند
\v 14 و او را گفتند: «آیا میدانی که بَعَلیس پادشاه بنیعَمّون، اسماعیل پسر نِتَنیا را فرستاده تا تو را بکشد؟» اما جِدَلیا پسر اَخیقام سخن ایشان را باور نکرد.
\v 15 آنگاه یوحانان پسر قاریَح، پنهانی در مِصفَه به جِدَلیا گفت: «تمنا اینکه اجازه دهی تا بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکُشم، و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او جان تو را بستاند و مردمان یهودا که جملگی نزد تو گرد آمدهاند، پراکنده شوند و باقیماندگانِ یهودا نابود گردند؟»
\v 16 اما جِدَلیا پسر اَخیقام به یوحانان پسر قاریَح پاسخ داده، گفت: «این کار را مکن، زیرا سخنت دربارۀ اسماعیل دروغ است.»
\v 1 در ماه هفتم، اسماعیل پسر نِتَنیا پسر اِلیشَمَع که از خاندان سلطنتی و یکی از سرداران پادشاه بود، به همراه ده مرد دیگر به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام آمد. همچنان که آنان با یکدیگر به نان خوردن مشغول بودند،
\v 2 اسماعیل پسر نِتَنیا و آن ده که همراهش بودند، برخاستند و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را که پادشاه بابِل به فرمانداری آن دیار برگماشته بود، به ضرب شمشیر به قتل رساندند.
\v 3 اسماعیل همچنین تمامی یهودیانی را که با جِدَلیا در مِصفَه بودند و نیز سربازان کَلدانی را که از قضا در آنجا حضور داشتند، کشت.
\v 4 روز بعد از کشته شدن جِدَلیا، پیش از آنکه کسی از این امر آگاه شود،
\v 5 هشتاد تن با ریشِ تراشیده و جامۀ دریده و تنِ خراشیده از شِکیم، شیلوه و سامِرِه رسیدند، در حالی که هدایایی از غَله و بخور به همراه داشتند تا در خانۀ خداوند تقدیم کنند.
\v 6 اسماعیل پسر نِتَنیا از مِصفَه به استقبال ایشان بیرون رفت و در راه میگریست. چون بدیشان رسید، گفت: «نزد جِدَلیا پسر اَخیقام بیایید.»
\v 7 چون به شهر درآمدند، اسماعیل پسر نِتَنیا و مردانش ایشان را کشتند و اجسادشان را به گودالی افکندند.
\v 8 اما در میان ایشان ده تن یافت شدند که به اسماعیل گفتند: «ما را نکش، زیرا ذخیرهای از گندم و جو و روغن و عسل در صحرا پنهان داشتهایم.» پس آنها را واگذاشت و با همراهانشان نکشت.
\v 9 و اما آبانباری که اسماعیل اجساد همۀ کسانی را که با جِدَلیا کشته بود بدان افکند، همان آبانبار بزرگی بود که آسای پادشاه برای مقابله با بَعَشا پادشاه اسرائیل ساخته بود. بدینسان، اسماعیل پسر نِتَنیا آن آبانبار را از اجساد کشتگان پر ساخت.
\v 10 اسماعیل سپس مابقی مردم را که در مِصفَه بودند با دخترانِ پادشاه و همۀ کسانی که نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به جِدَلیا پسر اَخیقام سپرده بود و در نتیجه در مِصفَه مانده بودند، به اسیری گرفت. پس اسماعیل پسر نِتَنیا ایشان را اسیر ساخته، روانه شد تا به نزد عَمّونیان عبور کند.
\v 11 وقتی یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که همراه وی بودند، دربارۀ تمامی جنایاتی که اسماعیل پسر نِتَنیا مرتکب شده بود شنیدند،
\v 12 تمامی مردان خود را گرد آورده، به جنگ با اسماعیل پسر نِتَنیا رفتند، و در نزدیکی دریاچهای بزرگ واقع در جِبعون به او رسیدند.
\v 13 چون کسانی که با اسماعیل بودند یوحانان پسر قاریَح و سرداران سپاه را همراه وی دیدند، جملگی شادمان شدند.
\v 14 و همۀ کسانی که اسماعیل از مِصفَه به اسیری گرفته بود، بازگشته، نزد یوحانان پسر قاریَح آمدند.
\v 15 اما اسماعیل پسر نِتَنیا به اتفاق هشت تن از مردانش از چنگ یوحانان گریختند و نزد عَمّونیان رفتند.
\v 16 آنگاه یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که همراه او بودند، باقیماندگان مِصفَه را که او از اسماعیل پسر نِتَنیا بازپس گرفته بود با خود بردند، یعنی همان کسان را که اسماعیل پس از کشتن جِدَلیا پسر اَخیقام به اسیری گرفته بود. پس یوحانان مردان جنگاور و زنان و کودکان و مقامات درباری را از جِبعون بازآورد،
\v 17 و آنها رفته، در جیروتکِمهام واقع در نزدیکی بِیتلِحِم ماندند تا از آنجا راهی مصر شوند،
\v 18 زیرا که از کَلدانیان در هراس بودند، از آن رو که اسماعیل پسر نِتَنیا، جِدَلیا پسر اَخیقام را که پادشاه بابِل او را به فرمانداری آن دیار برگماشته بود، به قتل رسانیده بود.
\v 1 آنگاه تمامی سرداران سپاه همراه با یوحانان پسر قاریَح و یِزَنیا پسر هوشَعیا، و تمامی مردم از کوچک و بزرگ پیش آمدند
\v 2 و به اِرمیای نبی گفتند: «تمنا اینکه التماس ما را بشنوی و نزد یهوه خدایت برای همۀ ما باقیماندگان قوم دعا کنی، زیرا چنانکه میبینی، از آن قوم بزرگ تنها این شمار اندک باقی ماندهایم.
\v 3 باشد که یهوه خدایت راهی را که باید برویم و کاری را که باید بکنیم، به ما بنمایاند.»
\v 4 اِرمیای نبی پاسخ داده، گفت: «شنیدم. اینک طبق درخواستتان به حضور یهوه خدایتان دعا خواهم کرد، و هرآنچه یهوه در پاسخ شما بگوید، به شما خواهم گفت و چیزی از شما باز نخواهم داشت.»
\v 5 ایشان نیز به اِرمیا گفتند: «خداوند بر ضد ما شاهدِ راست و امین باشد اگر مطابق تمامی کلامی که یهوه خدایت به واسطۀ تو نزد ما بفرستد، عمل نکنیم.
\v 6 چه نیک باشد چه بد، کلام یهوه خدای خود را که تو را نزد او میفرستیم اطاعت خواهیم کرد، تا با اطاعت از کلام یهوه خدای خود، روی سعادت ببینیم.»
\v 7 پس از گذشت ده روز، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شد.
\v 8 پس ارمیا، یوحانان پسر قاریَح و همۀ سرداران سپاه را که همراهش بودند و نیز تمامی مردم را از کوچک و بزرگ به حضور فرا خوانده،
\v 9 بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل، همان که مرا نزد او فرستادید تا مسئلت شما را به حضورش برسانم، چنین میفرماید:
\v 10 اگر در این سرزمین بمانید، شما را بنا کرده، ویران نخواهم ساخت، و غَرْسکرده، ریشهکن نخواهم نمود، زیرا از مصیبتی که به شما رسانیدم، برگشتهام.
\v 11 از پادشاه بابِل که از او بیم دارید، مهراسید؛ از او ترسان مباشید، زیرا خداوند میگوید من با شما هستم تا شما را از چنگ او رهانیده، نجات بخشم.
\v 12 بر شما رحمت خواهم کرد تا او نیز بر شما رحمت کند و شما را به سرزمینتان بازگرداند.
\v 13 اما اگر بگویید: ”در این سرزمین نمیمانیم،“ و بدینگونه از کلام یهوه خدایتان سرپیچی کنید
\v 14 و بگویید: ”نه، به سرزمین مصر خواهیم رفت، جایی که جنگ نخواهیم دید و صدای کَرِنا نخواهیم شنید و گرسنۀ نان نخواهیم بود، و در آنجا مسکن خواهیم گزید،“
\v 15 پس ای باقیماندگان یهودا، به کلام خداوند گوش فرا دهید. خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اگر بر رفتن به مصر پا فشارید و بدانجا رفته، در آن سرزمین مسکن گزینید،
\v 16 آنگاه شمشیری که از آن میترسید، آنجا در سرزمین مصر به شما خواهد رسید و قحطیای که از آن بیم دارید تا آنجا از پی شما خواهد آمد، و در آنجا خواهید مرد.
\v 17 آری، تمامی آنان که عزمِ رفتن به مصر و سکونت در آنجا دارند، به شمشیر و قحطی و طاعون خواهند مرد. حتی یکی از ایشان نیز از بلایی که بر ایشان نازل میکنم، باقی نخواهد ماند و جان به در نخواهد برد.
\v 18 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: همانگونه که خشم و غضب من بر ساکنان اورشلیم فرو ریخت، بر شما نیز چون به مصر درآیید، غضب من فرو خواهد ریخت. شما به نفرین و وحشت و لعنت و تمسخر دچار خواهید شد، و این مکان را دیگر نخواهید دید.
\v 19 ای باقیماندگان یهودا، خداوند به شما گفته است: ”به مصر نروید!“ این را یقین دانید: من امروز به شما هشدار میدهم
\v 20 که اشتباه مهلکی مرتکب شدید که مرا نزد یهوه خدایتان فرستاده، گفتید: ”نزد یهوه خدایمان برای ما دعا کن، و ما را از هرآنچه یهوه خدایمان فرماید آگاه ساز، که آن را به عمل خواهیم آورد.“
\v 21 من امروز شما را آگاه ساختم، اما شما سخن یهوه خدایتان را در مورد هیچیک از چیزهایی که مرا نزد شما فرستاد تا به شما بگویم، نشنیدید.
\v 22 پس حال، یقین بدانید که شما در مکانی که میخواهید بروید و در آن زندگی کنید، به شمشیر و قحطی و طاعون خواهید مرد.»
\v 1 چون اِرمیا از گفتن هرآنچه یهوه خدای ایشان فرموده بود تا او به مردم بازگوید، فارغ شد، یعنی از گفتن تمامی آن کلام که یهوه خدای ایشان اِرمیا را برای بیان آنها نزد مردم فرستاده بود،
\v 2 آنگاه عَزَریا پسر هوشَعیا و یوحانان پسر قاریَح و تمامی مردان متکبر به اِرمیا گفتند: «تو دروغ میگویی! یهوه خدای ما تو را نفرستاده تا بگویی: ”به مصر نروید و در آنجا زندگی نکنید.“
\v 3 بلکه باروک پسر نیریا تو را بر ضد ما برانگیخته است تا ما را به دست کَلدانیان تسلیم کنی، و آنان ما را بکُشند و یا به بابِل به تبعید برند.»
\v 4 پس یوحانان پسر قاریَح و همۀ سرداران سپاه و تمامی قوم، از اطاعت کلام خداوند مبنی بر ماندن در سرزمین یهودا، سر باز زدند.
\v 5 یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه، باقیماندگان یهودا را با خود بردند، یعنی آنان را که از همۀ ممالکی که بدان رانده شده بودند بازگشته بودند تا در سرزمین یهودا ساکن شوند:
\v 6 مردان و زنان و کودکان و دختران پادشاه را، و هر آن کس را که نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان سپرده بود، و نیز اِرمیای نبی و باروک پسر نیریا را.
\v 7 باری، آنان به سرزمین مصر درآمدند، زیرا از کلام خداوند اطاعت نکردند، و به تَحفَنحیس رسیدند.
\v 8 اما کلام خداوند در تَحفَنحیس بر اِرمیا نازل شده، گفت:
\v 9 «سنگهایی بزرگ به دست خود برگیر و آنها را در برابر دیدگان مردمان یهودا در گِل سنگفرشی که جلوی دروازۀ کاخ فرعون در تَحفَنحیس است، پنهان کن،
\v 10 و به ایشان بگو: ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من فرستاده، خادم خود نبوکدنصر پادشاه بابِل را خواهم گرفت و تخت او را بر این سنگها که پنهان کردم، خواهم نهاد و او سایبان خویش را بر آنها خواهد گسترد.
\v 11 او خواهد آمد و سرزمین مصر را خواهد زد، و آنان را که برای طاعون مقدرند، به طاعون خواهد سپرد، آنان را که برای اسارت مقدرند، به اسارت، و آنان را که برای شمشیر مقدرند، به شمشیر.
\v 12 او آتشی در خانههای خدایان مصر خواهد افروخت، و آنها را خواهد سوزانید و به اسیری خواهد برد. او سرزمین مصر را پاک خواهد کرد، آن سان که شبانی جامهاش را از شپش پاک کند، و به سلامت از آنجا خواهد رفت.
\v 13 او ستونهای سنگی بِیتشمس را که در سرزمین مصر است در هم خواهد شکست، و خانههای خدایان مصر را به آتش خواهد سوزانید.“»
\v 1 این کلام دربارۀ تمامی یهودیانی که در سرزمین مصر ساکن بودند و در مِجدُل و تَحفَنحیس و مِمفیس و دیار فَتروس به سر میبردند، بر اِرمیا نازل شد:
\v 2 «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: شما خود تمامی بلایی را که بر اورشلیم و همۀ شهرهای یهودا وارد آوردم، دیدید. اینک امروز ویرانهای بیش نیستند و کسی در آنها سکونت ندارد،
\v 3 زیرا با شرارتی که مرتکب شدند، خشم مرا برافروختند، از آن رو که رفته، بخور سوزانیدند و خدایانِ غیر را که نه خود میشناختند، نه شما و نه پدران شما، عبادت کردند.
\v 4 با این حال، من پی در پی خادمان خود، انبیا را جملگی فرستادم و گفتم: ”این عمل قبیح را که من از آن کراهت دارم، به جا نیاورید.“
\v 5 اما گوش نگرفتند و اعتنا نکردند تا از شرارت خود بازگشت کنند و برای خدایانِ غیر بخور نسوزانند.
\v 6 از این رو خشم و غضب من فرو ریخت، و همچون آتش شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم را در کام کشید، و امروز آنها به ویرانهای متروک بدل گشتهاند.
\v 7 و حال خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: چرا چنین مصیبتی عظیم بر خود وارد میآورید تا مردان و زنان و کودکان و شیرخوارگان را از میان یهودا منقطع ساخته، باقیماندهای برای خود بر جا نگذارید؟
\v 8 چرا با اعمال دستهایتان خشم مرا برمیانگیزید و در سرزمین مصر که به جهت سکونت به آنجا رفتهاید، برای خدایانِ غیر بخور میسوزانید تا خویشتن را منقطع ساخته، در میان جمیع ممالک روی زمین به لعن و تمسخر دچار گردانید؟
\v 9 آیا شرارت پدران خود و شرارت پادشاهان یهودا و شرارت زنان ایشان و شرارت خودتان و شرارت زنانتان را که در سرزمین یهودا و کوچههای اورشلیم مرتکب شدید، از یاد بردهاید؟
\v 10 آنان تا به امروز نه خویشتن را فروتن ساختهاند، نه مرا حرمت نهادهاند، و نه به شریعت و فرایض من که پیش شما و پیش پدرانتان نهادم، سلوک کردهاند.
\v 11 «از این رو خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من به آوردن بلا بر شما جزم خواهم کرد، تا یهودا را یکسره نابود سازم.
\v 12 من دست خود را بر باقیماندگان یهودا خواهم نهاد که برای رفتن به مصر و سکونت در آنجا جازم بودند، و آنان همگی در مصر تلف خواهند شد. به شمشیر از پای در خواهند آمد و از قحطی خواهند مرد. آری، از کوچک و بزرگ به شمشیر و قحطی خواهند مرد و به نفرین و وحشت و لعنت و تمسخر دچار خواهند گردید.
\v 13 من آنان را که در سرزمین مصر مسکن گزیدهاند، به شمشیر و قحطی و طاعون مجازات خواهم کرد، همانگونه که اورشلیم را مجازات کردم،
\v 14 چندان که از باقیماندگان یهودا که برای اقامت به سرزمین مصر درآمدند، احدی جان به در نخواهد برد و باقی نخواهد ماند تا به سرزمین یهودا بازگردد، به سرزمینی که آرزوی بازگشتن و زیستن در آن را در سر میپرورانند. زیرا از ایشان، بهجز شماری اندک که جان به در خواهند برد، هیچکس باز نخواهد گشت.»
\v 15 آنگاه تمامی مردانی که میدانستند زنانشان برای خدایانِ غیر بخور میسوزانند، و نیز جمیع زنانی که در آنجا حضور داشتند، با گروهی عظیم از مردم، و تمامی آنان که در فَتروس در سرزمین مصر سکونت داشتند، جملگی در پاسخ اِرمیا گفتند:
\v 16 «ما کلامی را که به نام خداوند به ما گفتی، گوش نخواهیم گرفت.
\v 17 بلکه هرآنچه را که نذر کردهایم، بهیقین به جا خواهیم آورد: برای ملکۀ آسمان بخور خواهیم سوزانید و به جهت او هدایای ریختنی خواهیم ریخت، چنانکه خود و پدران و پادشاهان و صاحبمنصبان ما در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم میکردیم. زیرا در آن زمان خوراک کافی داشتیم و سعادتمند بودیم، و بلا نمیدیدیم.
\v 18 اما از زمانی که سوزاندن بخور برای ملکۀ آسمان و ریختن هدایای ریختنی برای او را ترک گفتیم، محتاج همه چیز شدهایم و به شمشیر و قحطی تباه گشتهایم.»
\v 19 زنان نیز گفتند: «آنگاه که برای ملکۀ آسمان بخور میسوزاندیم و برایش هدایای ریختنی میریختیم، مگر شوهرانمان نمیدانستند که برایش قرصهای نان میپزیم که نقش او را بر خود دارند، و هدایای ریختنی برایش میریزیم؟»
\v 20 سپس اِرمیا خطاب به تمامی قوم، از مردان و زنان، که اینگونه به او پاسخ داده بودند، گفت:
\v 21 «آیا خداوند بخوری را که شما و پدران و پادشاهان و صاحبمنصبان شما و مردم این سرزمین در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم سوزاندهاید، به یاد ندارد و بدان نیندیشیده است؟
\v 22 خداوند دیگر نمیتوانست شرارت شما و اعمال کراهتآوری را که به جا آورده بودید، تاب آورد. از این روست که سرزمینتان، چنانکه امروز میبینید، ویران گشته و دچار وحشت و لعنت گردیده و خالی از سکنه شده است.
\v 23 از آنجا که بخور سوزانده و بر خداوند گناه ورزیده و از کلام او اطاعت نکردهاید، و مطابق شریعت و فرایض و شهادات او سلوک ننمودهاید، به این بلا که امروز میبینید گرفتار آمدهاید.»
\v 24 اِرمیا به تمامی مردم و جمیع زنان گفت: «ای تمامی مردمان یهودا که در سرزمین مصر هستید، به کلام خداوند گوش فرا دهید!
\v 25 خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: شما و زنانتان آنچه را به زبان آوردید، به دستان خویش به انجام رساندید، آنگاه که گفتید: ”نذرهایی را که کردهایم، بهیقین به جای خواهیم آورد و بخور برای ملکۀ آسمان خواهیم سوزانید و هدایای ریختنی برای او خواهیم ریخت.“ پس رفته، آنچه را که گفتهاید، به جای آرید! نذرهای خود را ادا کنید!
\v 26 بنابراین، ای تمامی مردم یهودا که ساکن سرزمین مصرید، به کلام خداوند گوش فرا دهید: هان، خداوند میفرماید، به نام عظیم خود سوگند که نام من دیگر هرگز بر زبان هیچیک از مردم یهودا که در سراسر سرزمین مصرند آورده نخواهد شد، و دیگر نخواهند گفت: ”به حیات خداوندگارْ یهوه سوگند!“
\v 27 زیرا که چشمان من مراقب ایشان است، اما نه برای نیکویی، بلکه برای بدی. جمیع مردان یهودا که در سرزمین مصرند، به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد، تا آنجا که بهکلی از میان بروند.
\v 28 با این حال شماری اندک از شمشیر جان به در خواهند برد و از سرزمین مصر به سرزمین یهودا باز خواهند گشت. آنگاه تمامی باقیماندگان یهودا که به جهت سکونت به مصر عزیمت کردهاند، خواهند دانست که کلام چه کسی عملی خواهد شد، کلام من یا کلام ایشان!
\v 29 خداوند چنین میفرماید: این است علامت برای شما از اینکه من شما را در اینجا مجازات خواهم کرد تا بدانید که کلام من دربارۀ شما بهیقین برای بدی عملی خواهد شد:
\v 30 خداوند چنین میفرماید، اینک من فرعون حُفرَع، پادشاه مصر را به دست دشمنانش که قصد جان او دارند، تسلیم خواهم کرد، همانگونه که صِدِقیا پادشاه یهودا را به دست دشمنش نبوکدنصر پادشاه بابِل که قصد جان او داشت، تسلیم کردم.»
\v 1 این است کلامی که اِرمیای نبی در چهارمین سال سلطنت یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا به باروک پسر نیریا گفت، پس از آنکه باروک سخنان اِرمیا را که به او گفته بود، بر طوماری نوشت:
\v 2 «ای باروک، یهوه خدای اسرائیل به تو چنین میفرماید:
\v 3 تو گفتهای: ”وای بر من! زیرا خداوند بر درد من غم افزوده است. از نالیدن خسته شدهام و راحت نمییابم.“
\v 4 او را بگو، خداوند چنین میفرماید: اینک در سرتاسر این سرزمین، هرآنچه بنا کردهام، ویران خواهم ساخت و هرآنچه کاشتهام، از ریشه بر خواهم کَند.
\v 5 آیا تو چیزهای بزرگ برای خود میطلبی؟ خداوند میگوید آنها را طلب مکن، زیرا هان بر تمامی بشر بلا خواهم رسانید. اما تو به هر جا بروی، جانت را به تو به غنیمت خواهم بخشید.»
\v 1 کلام خداوند که دربارۀ ملتها بر اِرمیای نبی نازل شد:
\v 2 دربارۀ مصر، و سپاهیان فرعون نِکو که کنار رودخانۀ فُرات در کَرکِمیش بودند و نبوکدنصر، پادشاه بابِل، ایشان را در سال چهارمِ یِهویاقیم پسر یوشیا، پادشاه یهودا، شکست داد:
\v 3 «سپرهای بزرگ و کوچک را آماده کنید،
برای رزم به پیش تازید!
\v 4 اسبان را بیارایید؛
ای سواران، بر آنها سوار شوید!
کلاهخود بر سر، در جای خود مستقر گردید،
نیزههایتان را صیقل دهید،
و زره بر تن کنید.
\v 5 خداوند میفرماید:
چه میبینم؟
ایشان هراسان گشته،
عقبنشینی میکنند.
پهلوانانشان مغلوب شده،
بهشتاب میگریزند؛
به پشت سر نمینگرند؛
زیرا وحشت از هر سو حکمفرماست!
\v 6 «چابکان را گریزی نیست،
و نه پهلوانان را رهایی!
در شمال، کنارِ رود فُرات،
میلغزند و میافتند.
\v 7 «این کیست که همچون رود نیل طغیان میکند،
چون نهرهایی که آبهایشان در سیلان است؟
\v 8 مصر همچون رود نیل طغیان میکند،
چون نهرهایی که آبهایشان در سیلان است.
میگوید: ”من طغیان کرده، زمین را خواهم پوشانید،
و شهرها را با ساکنانش نابود خواهم کرد!“
\v 9 ای اسبان بتازید!
ای ارابهها، تند برانید!
پهلوانان بیرون روند:
مردان کوش و فوط که سپردارند،
مردان لود که کمانگیرند!
\v 10 آن روز، روز خداوندگار خداوند لشکرهاست،
روز انتقام،
روز انتقام از دشمنانش.
شمشیر فرو خواهد بلعید و سیر خواهد شد،
و از خونشان سرمست خواهد گردید.
زیرا خداوندگار خداوند لشکرها،
در سرزمین شمال، در کنار رود فُرات،
قربانی تدارک دیده است.
\v 11 «ای دختر باکرۀ مصر،
به جِلعاد برآی و بَلَسان برگیر!
تو بیهوده مرهمهای زیاد به کار میبری،
زیرا تو را علاجی نیست.
\v 12 آوازۀ رسواییات به گوش ملتها رسیده،
و نالههایت جهان را پر ساخته است؛
از آن رو که پهلوان بر پهلوان میلغزد،
و هر دو با هم میافتند.»
\v 13 کلامی که خداوند دربارۀ آمدن نبوکدنصر پادشاه بابِل به قصد حمله بر مصر به اِرمیای نبی فرمود:
\v 14 «در مصر ندا کنید، در مِجدُل بانگ بر زنید،
در مِمفیس و تَحفَنحیس اعلان نمایید؛
بگویید: ”در جاهای خود قرار گیرید و خویشتن را مهیا سازید،
زیرا شمشیر، اطرافیانتان را هلاک میکند!“
\v 15 چرا زورآورانت مغلوب شدهاند؟
آنان را یارای ایستادن نیست،
زیرا خداوند ایشان را به زیر افکنده است!
\v 16 او بسیاری را لغزانیده، و آنها افتادهاند،
و به یکدیگر میگویند:
”برخیزید تا نزد قوم خویش و به زادگاهمان بازگردیم،
تا از شمشیر آن ستمکیش در امان مانیم!“
\v 17 آنجا فرعون پادشاه مصر را چنین توصیف خواهند کرد:
”رَجَزخوانی که فرصت از کف داده است!“
\v 18 «پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست، چنین میفرماید:
«به حیات خودم قسم، کسی خواهد آمد،
که در میان کوهها همچون کوهِ تابور است،
و همچون کَرمِل بر کنار دریا.
\v 19 ای شما که در مصر ساکنید،
اثاثیۀ تبعید برای خویشتن آماده کنید!
زیرا مِمفیس ویران خواهد شد
و متروک و نامسکون خواهد گشت.
\v 20 «مصر، گوسالهای زیباست،
اما حشرهای گزنده از شمال بر آن خواهد آمد.
\v 21 حتی سپاهیان مزدورش،
در میانش بسان گوسالههایی فربهاند؛
آنان نیز روی گردانیده با هم میگریزند،
و ایستادگی نمیکنند؛
زیرا که روز مصیبت بر ایشان میآید
و زمان مجازاتشان فرا رسیده است.
\v 22 «مصر بسان ماری در حال فرار ’هیس‘ میکند،
زیرا دشمنانش نیرومندانه به پیش میتازند،
و همچون کسانی که درختان را قطع میکنند،
با تبرها بر او میآیند.
\v 23 خداوند میفرماید:
جنگلِ او را خواهند برید،
هرچند که انبوه باشد.
زیرا از ملخها کثیرترند،
و در شمار نمیآیند.
\v 24 دختر مصر سرافکنده شده،
به دست قوم شمالی تسلیم خواهد شد.»
\v 25 خداوند لشکرها، خدای اسرائیل میفرماید: «اینک من آمون خدای تِبِس و فرعون و مصر و خدایان و پادشاهانش را مکافات خواهم رسانید، یعنی فرعون و هر آن کس را که بر فرعون توکل دارد.
\v 26 من آنان را به دست کسانی خواهم سپرد که قصد جانشان دارند، یعنی به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و سردارانش. با این حال، خداوند میفرماید، بعدها مصر دیگر بار همچون ایام پیشین مسکون خواهد شد.
\v 7 آری، از آنجا که به دسترنج و گنجهای خویش توکل داری،
تو نیز گرفتار خواهی آمد؛
و کِموش با کاهنان و صاحبمنصبانش
جملگی به تبعید خواهند رفت.
\v 8 ویرانکننده به هر شهری بر خواهد آمد
و هیچ شهری رهایی نخواهد یافت.
ساکنان فلات نابود خواهند شد،
و مردمان همواری از میان خواهند رفت،
چنانکه خداوند فرموده است.
\v 9 «موآب را بالها دهید
زیرا پرواز کرده، خواهد گریخت؛
شهرهایش ویران خواهد شد،
و کسی در آنها مسکن نخواهد گزید.
\v 10 «ملعون باد آن که کار خداوند را با اِهمال انجام دهد!
ملعون باد آن که شمشیر خویش از خون بازدارد!
\v 11 «موآب از روزگار جوانی در استراحت بوده،
و مانند شرابی بر دُردهای خود نشسته است؛
از ظرفی به ظرف دیگر ریخته نشده،
و به تبعید نرفته است؛
از این رو طعمش در او مانده،
و رایحهاش تغییر نکرده است.
\v 12 پس خداوند میفرماید:
اینک روزهایی میآید
که من ریزندگان خواهم فرستاد؛
آنها او را خواهند ریخت
و ظرفهایش را خالی کرده،
سبوهایش را خواهند شکست.
\v 13 آنگاه موآب از کِموش سرافکنده خواهند شد،
چنانکه خاندان اسرائیل از بِیتئیل که تکیهگاهشان بود.
\v 14 «چگونه میگویید: ”ما پهلوانان
و جنگاورانی نیرومندیم“؟»
\v 15 پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست میفرماید:
«موآب ویران شده، به شهرهایش حمله خواهد شد،
و جوانان برگزیدهاش در کشتار از پا در خواهند آمد.
\v 16 مصیبت موآب نزدیک است،
و بلایش بهسرعت میآید.
\v 17 ای همۀ اطرافیانش
و ای جمله کسانی که نام او را میدانید،
بر او ماتم گیرید و بگویید:
”آن عصای نیرومند،
آن چوبدستی شکوهمند،
چگونه شکسته است!“
\v 18 «ای ساکنان دیبون،
از جلال خویش به زیر آیید،
و بر زمین خشک بنشینید،
زیرا ویرانکنندۀ موآب
به ضد تو برآمده است
و دژهایت را منهدم خواهد کرد.
\v 19 بر کنارۀ راه بایست و نظاره کن،
ای تو که در عَروعیر ساکنی.
از مردی که میگریزد
و زنی که فرار میکند، بپرس:
”چه شده است؟“
\v 20 موآب رسوا شده،
زیرا که در هم شکسته است؛
شیون کنید و فریاد برآورید!
در کنار اَرنون اعلام کنید
که موآب ویران گشته است.
\v 21 داوری بر فلاتِ هموار نازل شده است،
بر حولون و یَهْصَه و میفَعَت،
\v 22 بر دیبون و نِبو و بِیتدِبلَتایِم،
\v 23 بر قَریهتایِم و بِیتجامول و بِیتمِعون،
\v 24 و بر قِریوت و بُصرَه،
بر تمامی شهرهای موآب، دور و نزدیک.
\v 25 شاخِ موآب بریده شده،
و بازوانش شکسته است؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 26 «او را مست سازید، زیرا خود را بر ضد خداوند برافراشته است؛ بگذارید موآب در قیِ خود بغلتد، و اسباب تمسخر گردد.
\v 27 آیا اسرائیل اسباب تمسخر تو نبود؟ مگر او در میان دزدان یافت شده بود که هرگاه از او سخن میگفتی، سر بر او میجنبانیدی؟
\v 28 «ای ساکنان موآب، شهرها را ترک گویید،
و میان صخرهها مسکن گزینید؛
همچون کبوتری باشید
که بر دیوارۀ تنگۀ باریک آشیان میگیرد.
\v 29 دربارۀ غرور موآب شنیدهایم؛
او بسیار مغرور و بلندپرواز و متکبر و گستاخ است،
و نِخوَتی عظیم در دل دارد.»
\v 30 خداوند میفرماید:
«از خودبینی او نیک آگاهم؛
فخرهای او هیچ است و کارهایش پوچ!
\v 31 از این رو برای موآب شیون میکنم؛
به جهت تمامی موآب فریاد برمیآورم،
و از برای مردان قیرحارِس ماتم میگیرم.
\v 32 ای تاک سِبمَه،
بیش از آنکه بر یَعزیر گریستم،
بر تو خواهم گریست.
شاخههایت از دریا گذشت
و تا به دریاچۀ یَعزیر رسید؛
اما بر میوهها و انگورهای رسیدهات
ویرانکننده فرود آمده است.
\v 33 از بستانها و مزرعههای موآب
شادی و سرور رخت بربسته است؛
شراب را از چَرخُشتها زایل ساختهام،
دیگر کسی آنها را با فریاد شادمانی به پایها نخواهد اَفشرد؛
صدای فریاد شنیده میشود،
اما فریاد شادمانی نیست.
\v 34 «فریاد آنها بلند میشود
از حِشبون تا اِلِعالِه و یاهَص،
از صوعَر تا حورونایِم و عِجلَتشِلیشیا.
زیرا نهرهای نِمریم نیز خشکیده است.»
\v 35 خداوند میفرماید:
«آنان را که در مکانهای بلند قربانی تقدیم میکنند
و برای خدایان خود بخور میسوزانند،
در موآب نابود خواهم ساخت.
\v 36 از این رو دلم چون نِی به جهت موآب نالان است،
و برای مردم قیرحارِس مانند نِی مینالد.
زیرا ثروتی که به دست آوردند، تباه شده است.
\v 37 سرها همه تراشیده است،
و ریشها همه زده؛
دستها همه خراشیده است،
و گِرد هر کمری پلاسی پیچیده.
\v 38 بر همۀ بامهای موآب
و در تمامی کوچههایش
چیزی جز سوگواری نیست؛
زیرا موآب را خُرد کردهام،
همچون ظرفی که کسی خواهان آن نباشد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 39 «ببین چگونه در هم شکسته است! ببین چگونه شیون میکنند! ببین چگونه موآب روی خویش از شرم برگردانیده است! موآب برای تمامی اطرافیانش اسباب تمسخر و مایۀ دِهشَت شده است.»
\v 6 اما خداوند میفرماید: «بعدها سعادت را به عَمّونیان باز خواهم گردانید.»
\v 7 دربارۀ اَدوم:
خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«آیا دیگر حکمتی در تیمان یافت نمیشود؟
آیا مشورت از خردمندان زایل شده است؟
آیا حکمتشان فاسد گشته است؟
\v 8 ای ساکنان دِدان، روی برتافته، بگریزید!
به گودیها فرو شوید،
زیرا که عیسو را در روز مکافاتش،
به مصیبت گرفتار خواهم کرد.
\v 9 اگر انگورچینان نزد تو میآمدند،
آیا خوشهای چند باقی نمیگذاشتند؟
و اگر سارقان شبانگاه میآمدند،
آیا به قدر کفایت خویش نمیبُردند؟
\v 10 اما من عیسو را عریان خواهم ساخت،
و مخفیگاههایش را عیان خواهم کرد،
تا دیگر نتواند خود را پنهان سازد.
فرزندان و خویشان و همسایگانش نابود خواهند شد،
و او دیگر نخواهد بود.
\v 11 یتیمانت را رها کن، زیرا من ایشان را زنده نگاه خواهم داشت؛
بگذار بیوههایت نیز بر من توکل کنند.»
\v 12 زیرا خداوند چنین میفرماید: «اگر آنان که سزاوار نوشیدن از این جام نیستند، باید از آن بنوشند، چگونه ممکن است تو بیسزا بمانی؟ بیگمان بیسزا نخواهی ماند، بلکه خواهی نوشید.
\v 13 خداوند میفرماید: به ذات خودم قسم که بُصرَه به وحشت و تمسخر و ویرانی و لعنت دچار خواهد شد و شهرهایش جملگی ویرانۀ ابدی خواهد بود.»
\v 14 پیامی از سوی خداوند شنیدهام،
و رسولی به میان قومها فرستاده شده تا بگوید:
«گرد هم آمده، به ضد او برآیید؛
برای جنگ به پا خیزید!
\v 15 زیرا اینک من تو را در میان قومها کوچک خواهم ساخت
و آدمیان بر تو به دیدۀ حقارت خواهند نگریست.
\v 16 ای تو که در شکافهای صخرهها ساکنی،
و فرازِ بلندیها را اشغال کردهای،
وحشتی که برمیانگیزی
و غرور دلت تو را فریفته است.
اگرچه همچون عقاب بر بلندیها آشیان کنی،
تو را از آنجا به زیر خواهم کشید؛»
این است فرمودۀ خداوند.
\v 17 «اَدوم مایۀ حیرت خواهد بود و هر که از آن عبور کند متحیر شده، از دیدن همۀ صدماتش انگشت به دهان خواهد ماند.
\v 18 و خداوند میفرماید: همانگونه که سُدوم و عَمورَه و شهرهای مجاورشان واژگون شد، در آنجا نیز کسی نخواهد زیست و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.
\v 19 «اینک من همچون شیری که از بیشههای اردن به مرتع خرم برآید، به لحظهای اَدوم را از آنجا خواهم راند و کسی را که برگزیدهام، بر آنجا خواهم گماشت. کیست مانند من؟ کیست که مرا به محاکمه بیاورد؟ و کیست آن شبان که در برابرم بایستد؟
\v 20 پس بشنوید تدبیری را که خداوند بر ضد اَدوم اندیشیده است، و تقدیری را که بر ضد ساکنان تیمان کرده است: حتی کوچکانِ گله را کِشان کِشان خواهند برد، و بهیقین مسکنشان به سبب ایشان یکسره متروک خواهد شد.
\v 21 زمین از صدای افتادن ایشان به لرزه در خواهد آمد، و فریاد ایشان تا دریای سرخ به گوش خواهد رسید.
\v 22 ببینید چگونه یکی همچون عقاب بهسرعت پرواز میکند و بالهای خویش را بر بُصرَه میگسترد. در آن روز، دل پهلوانان اَدوم همچون دل زنی خواهد بود که دردِ زا دارد.»
\v 23 دربارۀ دمشق:
«حَمات و اَرفاد پریشان گشتهاند،
زیرا خبر بد شنیدهاند؛
و چون دریای متلاطم،
آشفتهاند و قرار ندارند.
\v 24 دمشق ناتوان گشته،
پا به فرار نهاده،
و لرزه او را درگرفته است؛
همچون زنی در حالِ زا،
به درد و اَلَم گرفتار آمده است.
\v 25 چگونه شهر پُرآوازه،
آن شهر که مایۀ شادی من بود،
چنین متروک گشته است؟»
\v 26 خداوند لشکرها میفرماید:
«بهیقین جوانانش در کوچهها خواهند افتاد،
و جنگاورانش جملگی در آن روز هلاک خواهند شد.
\v 27 بر دیوارهای دمشق آتشی بر خواهم افروخت،
که دژهای بِنهَدَد را فرو بَلعَد.»
\v 28 دربارۀ قیدار و ممالک حاصور که نبوکدنصر پادشاه بابِل آنها را مغلوب ساخت:
خداوند چنین میفرماید:
«به پا خیزید! بر قیدار حمله آورید،
و مردم مشرقزمین را نابود کنید!
\v 29 خیمهها و گلههایشان به تاراج خواهد رفت،
نیز پردهها و تمامی اثاثیۀ آنها؛
شترانشان را از ایشان خواهند گرفت،
و مردم بر ایشان بانگ بر خواهند کشید که:
”وحشت از هر سو!“»
\v 30 خداوند میفرماید:
«ای ساکنان حاصور بگریزید،
در دوردستها پراکنده شوید،
و در جاهای عمیق خود را پنهان کنید!
زیرا نبوکدنصر پادشاه بابِل
بر ضد شما تدبیری اندیشیده
و علیه شما نقشهای کشیده است.»
\v 31 خداوند میفرماید:
«به پا خیزید، و بر قوم آسودهخیال حمله برید،
بر او که در امنیت ساکن است،
و او را دروازه و پشتبندی نیست
و به تنهایی میزیَد!
\v 32 شتران ایشان به یغما خواهد رفت،
و رمههای پُرشمارشان به غنیمت گرفته خواهد شد.»
خداوند میفرماید:
«من آنان را که گوشههای موی خود را میتراشند،
به هر سو خواهم پراکَند،
و از هر سو بر ایشان مصیبت خواهم آورد.
\v 33 حاصور لانۀ شغالان خواهد شد،
و به ویرانۀ ابدی بدل خواهد گشت؛
دیگر کسی در آن نخواهد زیست،
و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.»
\v 34 کلام خداوند دربارۀ عیلام که در آغاز سلطنت صِدِقیا پادشاه یهودا بر اِرمیای نبی نازل شد:
\v 35 خداوند لشکرها چنین میفرماید: «هان من کمان عیلام را که مایۀ قوّت ایشان است، خواهم شکست.
\v 36 چهار باد از چهار گوشۀ آسمان بر عیلام خواهم وزانید، و ایشان را به سوی هر یک از این بادها خواهم پراکند، چندان که هیچ قومی نباشد که پراکندگانِ عیلام نزد آنها نرفته باشند.
\v 37 من مردمان عیلام را در برابر دشمنانشان و به حضور آنان که قصد جان ایشان دارند، به وحشت خواهم افکند. و خداوند میگوید که من بلا، یعنی خشم آتشین خود را بر ایشان خواهم آورد، و شمشیر را از پی ایشان خواهم فرستاد، تا ایشان را بهتمامی هلاک کنم.
\v 38 و خداوند میفرماید: من تخت خود را در عیلام بر پا خواهم کرد، و پادشاهان و صاحبمنصبان را از آنجا نابود خواهم ساخت.
\v 39 «اما در ایام آخر، سعادت را به عیلام باز خواهم گردانید؛» این است فرمودۀ خداوند.
\v 1 کلامی که خداوند دربارۀ بابِل و سرزمین کَلدانیان به واسطۀ اِرمیای نبی فرمود:
\v 2 «در میان قومها ندا در دهید و اعلام کنید،
پرچم را برافرازید و اعلام کنید،
آن را پنهان مدارید، بلکه گویید:
”بابِل تسخیر شده،
’بِل‘ سرافکنده گردیده،
و مردوک هراسان گشته است.
بتهایش سرافکنده شدهاند،
بتهای بیارزش آن هراسان گشتهاند.“
\v 3 «زیرا که قومی از جانب شمال بر او میآید که سرزمینش را ویران خواهد ساخت، چندان که کسی در آن ساکن نشود؛ انسان و حیوان از آنجا خواهند گریخت.»
\v 4 خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان بنیاسرائیل و بنییهودا با هم خواهند آمد؛ آری، اشکریزان خواهند آمد و یهوه خدای خویش را خواهند جُست.
\v 5 آنان راه صَهیون را خواهند پرسید، و روی به سوی آن نهاده، خواهند گفت: ”بیایید تا با عهدی جاودانی که هرگز از یاد نرود به خداوند بپیوندیم!“
\v 6 «قوم من گوسفندانی گمگشته بودهاند. شبانانشان آنها را گمراه کرده، بر کوهها آواره ساختند. آنان بر کوهها و تَلها سرگردان شدند و استراحتگاه خویش را فراموش کردند.
\v 7 هر که ایشان را یافت، ایشان را فرو بلعید و دشمنانشان گفتند: ”مقصر ما نیستیم، زیرا اینان به یهوه که چراگاه حقیقی ایشان است گناه ورزیدند، به یهوه که امید پدرانشان بود.“
\v 8 «از میان بابِل بگریزید، و از سرزمین کَلدانیان بیرون آیید. همچون بزهای نر، پیشاپیش گله راه بروید.
\v 9 زیرا اینک من جماعتی از قومهایی بزرگ را از سرزمین شمال برمیانگیزم و ایشان را بر بابِل میآورم. آنان در برابرش صفآرایی خواهند کرد، و او در آنجا گرفتار خواهد شد. تیرهای ایشان همچون پهلوانانِ رزمآزموده است که یکی از آنها خالی برنمیگردد.»
\v 10 خداوند میفرماید: «کَلدِه غارت خواهد شد، و هر که او را تاراج کند، سیر خواهد گشت.
\v 11 «ای غارتگرانِ میراث من!
اگرچه شاد و سرخوشید،
اگرچه همچون گوساله بر مراتع جست و خیز میکنید،
و مانند اسب شیهه میکشید،
\v 12 مادرتان بس شرمسار خواهد شد،
و آن که شما را بزاد، رسوا خواهد گردید.
او در میان قومها آخرین خواهد بود
و به بیابان و زمین خشک و بَرَهوت بدل خواهد شد.
\v 13 به سبب خشم خداوند مسکون نخواهد گردید،
بلکه یکسره ویران خواهد گشت؛
و هر که از بابِل عبور کند متحیر شده،
از دیدن صدماتش انگشت به دهان خواهد ماند.
\v 14 «ای همۀ کمانگیران،
از هر سو در برابر بابِل صفآرایی کنید؛
او را هدف قرار دهید و از تیرها دریغ مکنید؛
زیرا به خداوند گناه ورزیده است.
\v 15 از هر سو بر او نعره زنید؛
زیرا که خود را تسلیم کرده است.
حصارهایش فرو افتاده،
و دیوارهایش فرو ریخته است.
از آنجا که این انتقام خداوند است،
از او انتقام گیرید؛
بر او همان روا دارید
که او بر دیگران روا داشت.
\v 16 برزگران را جملگی از بابِل منقطع سازید،
و هم آنان را که به هنگام درو داس خویش به کار میبرند.
از بیم شمشیر آن ستمگر،
هر کس نزد قوم خود بازگردد،
و به سرزمین خویش بگریزد.
\v 17 «اسرائیل برهای را مانَد که شیران او را فراری دادهاند. ابتدا پادشاه آشور او را خورد و در آخر نبوکدنصر پادشاه بابِل، استخوانهایش را جَوید.»
\v 18 از این رو خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «اینک من بر پادشاه بابِل و بر سرزمین او مکافات خواهم رسانید، همانگونه که بر پادشاه آشور مکافات رساندم.
\v 19 من اسرائیل را به چراگاهش باز خواهم آورد، و او در کَرمِل و باشان خواهد چَرید و جان او بر بلندیهای اِفرایِم و جِلعاد سیر خواهد شد.»
\v 20 خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان، سراغ از تقصیر اسرائیل خواهند گرفت و اثری از آن نخواهد بود، و گناه یهودا را خواهند جُست و یافت نخواهد شد، زیرا آنانی را که باقی گذارم، خواهم آمرزید.
\v 21 «بر سرزمین مِراتایِم برآی،
و بر ساکنان فِقُود بتاز؛
آنان را بِکُش و به نابودی کامل بسپار،
و هرآنچه را به تو فرمان دادهام، به جای آور»؛
این است فرمودۀ خداوند.
\v 22 «صدای جنگ و هلاکت عظیم
در این سرزمین شنیده میشود!
\v 23 چگونه پُتکی که تمامی جهان را کوبیده،
در هم شکسته و خُرد شده است!
چگونه بابِل در میان قومها
مایۀ وحشت گشته است!
\v 24 ای بابِل، برای تو دام گستردم
و تو ندانسته، بدان گرفتار آمدی؛
تو را یافتند و تسخیرت کردند،
زیرا با خداوند به مخالفت برخاستی.
\v 25 خداوند اسلحهخانۀ خویش را گشوده
و اسلحۀ خشمش را بیرون آورده است؛
زیرا خداوندگار خداوند لشکرها را
با سرزمین کَلدانیان کاری است.
\v 26 از هر سو بر او برآیید،
و انبارهای غَلهاش را بگشایید؛
او را بسان تودۀ غله بر هم انباشته کنید،
و به نابودی کامل بسپارید،
تا باقیماندهای برایش بر جای نماند.
\v 27 همۀ گاوانش را بکُشید؛
بگذارید به سلاخخانه فرود آیند.
وای بر ایشان! زیرا که روز ایشان آمده،
و زمان مکافاتشان فرا رسیده است.
\v 28 «آواز فراریان و پناهجویان سرزمین بابِل به گوش میرسد. آنان در صَهیون اعلام میکنند که یهوه خدای ما انتقام گرفته است، انتقام معبدش را.
\v 29 «کمانداران را بر ضد بابِل فرا خوانید، همۀ آنان را که زِه بر کمان میکِشند. او را از هر سو احاطه کنید؛ به هیچکس مجال گریختن ندهید. او را موافق اعمالش جزا دهید و مطابق آنچه کرده است، با او عمل کنید. زیرا خویشتن را بر ضد خداوند، قدوس اسرائیل، برافراشته است.»
\v 30 پس خداوند میفرماید که، «در آن روز، جوانانش در کوچههایش خواهند افتاد و جنگاورانش جملگی هلاک خواهند شد.»
\v 31 اینک خداوند لشکرها میفرماید:
«ای متکبر، من بر ضد توام!
زیرا روز تو فرا رسیده است،
زمانی که تو را مکافات رسانم.
\v 32 آن متکبر لغزیده، خواهد افتاد،
و کسی او را بر پا نخواهد داشت؛
در شهرهایش آتشی خواهم افروخت
که تمامی پیرامون آن را در کام خواهد کشید.»
\v 33 خداوند لشکرها چنین میفرماید: «بر بنیاسرائیل ظلم شده، و نیز بر بنییهودا. اسیرکنندگانشان آنان را محکم نگاه میدارند و از رها کردنشان ابا میکنند.
\v 34 اما ولیّ ایشان نیرومند است؛ نام او خداوند لشکرهاست! او بیگمان دادِ ایشان را خواهد ستاند، تا زمین را آرامی بخشد اما ساکنان بابِل را ناآرام سازد.»
\v 35 خداوند میفرماید:
«شمشیری بر ضد کَلدانیان،
بر ضد ساکنان بابِل
و بر ضد صاحبمنصبان و حکیمانش!
\v 36 شمشیری بر ضد فالگیران،
تا احمق گردند!
شمشیری بر ضد پهلوانان،
تا هلاک گردند!
\v 37 شمشیری بر ضد اسبان و ارابههایش،
و بر ضد همۀ سربازان اجنبی در میانش،
تا همچون زنان گردند!
شمشیری بر ضد همۀ خزاینش،
تا به یغما روند!
\v 38 خشکسالی بر آبهایش،
تا بخشکند!
زیرا آنجا سرزمین تمثالهای تراشیده است،
و مردمانش دیوانۀ بتهایند!
\v 39 «پس در بابِل، حیوانات بیابانگرد با کَفتارها قرار خواهند گزید، و شترمرغان در آن ساکن خواهند شد. دیگر هرگز کسی در آن نخواهد زیست، بلکه نسل اندر نسل نامسکون خواهد ماند.»
\v 40 خداوند میفرماید: «همانگونه که خدا سُدوم و عَمورَه و شهرهای مجاورشان را واژگون ساخت، در آنجا نیز کسی نخواهد زیست و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.
\v 41 «اینک قومی از جانب شمال میآید؛
قومی عظیم و پادشاهان بسیار،
از کرانهای زمین برانگیخته میشوند.
\v 42 آنان کمان و نیزه به دست میگیرند،
و ستمگر و بیرحمند.
صدایشان همچون خروش دریاست؛
سوار بر اسب، ای دختر بابِل،
همچون مردان جنگی در برابرت صفآرایی میکنند.
\v 43 پادشاه بابِل آوازۀ ایشان را شنیده،
و دستانش سست شده است؛
درد شدید او را درگرفته،
همچون درد زنی در حال زا.
\v 44 «اینک من همچون شیری که از بیشههای اردن به مرتع خرم برآید، به لحظهای بابِل را از سرزمینش خواهم راند. و کسی را که برگزیدهام بر آنجا خواهم گماشت. کیست مانند من؟ کیست که مرا به محاکمه بیاورد؟ و کیست آن شبان که در برابرم بایستد؟
\v 45 پس بشنوید تدبیری را که خداوند بر ضد بابِل اندیشیده است، و تقدیری را که بر ضد ساکنان تیمان کرده است: حتی کوچکانِ گله را کِشان کِشان خواهند بُرد، و بهیقین مسکنشان به سبب ایشان یکسره متروک خواهد شد.
\v 46 زمین از صدای تسخیر بابِل به لرزه در خواهد آمد، و فریاد ایشان در میان ملتها بهگوش خواهد رسید.»
از سوی خدای خویش، خداوند لشکرها، وانهاده نشدهاند،
هرچند سرزمینشان آکنده از تقصیراتی است
که به قدوس اسرائیل ورزیدهاند.
\v 6 «از بابِل بگریزید!
هر یک جان خویش برهانید!
به سبب گناهان بابِل هلاک مشوید،
زیرا که موعد انتقام خداوند فرا رسیده
و او بابِل را سزا خواهد داد.
\v 7 بابِل در دست خداوند پیالهای زرین بود
که تمامی جهان را مست میساخت؛
قومها از بادهاش نوشیدند،
و از آن رو دیوانه گشتند.
\v 8 بابِل بهناگه سقوط کرد و در هم شکست؛
بر او شیون کنید!
برای زخمهایش بَلَسان آورید،
تا مگر شفا یابد.
\v 9 خواستیم بابِل را درمان کنیم،
اما شفا نمیپذیرفت.
پس ترکش کنید؛
بیایید هر یک به موطن خود بازگردیم،
زیرا که محکومیتش سر به فلک کشیده،
و تا به آسمانها رسیده است.
\v 10 خداوند حقانیت ما را آشکار ساخته است؛
پس بیایید تا کارهای یهوه خدایمان را
در صَهیون اعلام کنیم.
\v 11 «تیرها را تیز کنید!
سپرها را به دست گیرید!
خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است، زیرا قصد وی برای بابِل، نابودی آن است؛ این است انتقام خداوند، انتقام به جهت معبدش.
\v 12 «بر حصارهای بابِل بیرقها برافرازید؛
حِراست آن را تقویت کنید.
نگهبانان قرار دهید،
کمینگاهها را آماده سازید؛
زیرا خداوند آنچه را دربارۀ ساکنان بابِل گفته بود،
هم تدبیرکرده و هم به اجرا گذاشته است.
\v 13 ای که در کنار آبهای فراوان ساکنی
و خزائن بسیار داری،
پایانِ کار تو فرا رسیده،
و رشتۀ حیات تو گسسته است.
\v 14 خداوند لشکرها به ذات خود قسم خورده است که:
بهیقین تو را از مردان جنگی همچون انبوهِ ملخان پر خواهم ساخت،
و آنان بر تو بانگ پیروزی سر خواهند داد.
\v 15 «اوست که زمین را به نیروی خویش بساخت،
و جهان را به حکمت خویش استوار کرد،
و آسمانها را به عقل خویش گسترانید.
\v 16 چون ندا در میدهد، غوغای آبها در آسمان پدید میآید؛
او ابرها را از کرانهای زمین برمیآورد.
او برق آذرخش برای باران میسازد،
و باد از خزانههای خویش بیرون میآورَد.
\v 17 آدمیان جملگی ابلهند و نادان؛
هر زرگری از تمثالهای تراشیدۀ خویش سرافکنده خواهد شد،
زیرا بتهای ریختهشدهاش دروغین است،
و هیچ نَفَسی در آنها نیست.
\v 18 آنها بیارزشند و اسباب تمسخر،
و در روز محاکمه، نابود خواهند شد.
\v 19 اما آن که نصیب یعقوب است مانند آنها نیست،
زیرا اوست که همۀ موجودات را سرشته است؛
اسرائیل قبیلۀ میراث اوست؛
نام او خداوند لشکرهاست.
\v 20 «تو گُرز و اسلحۀ جنگ من هستی!
با تو قومها را در هم میشکنم،
با تو حکومتها را نابود میکنم.
\v 21 با تو اسب و سوارش را در هم میشکنم،
با تو ارابه و سوارش را خُرد میکنم.
\v 22 با تو مرد و زن را در هم میشکنم،
با تو پیر و جوان را خُرد میکنم.
با تو مرد و زنِ جوان را در هم میشکنم،
\v 23 با تو شبان و گلهاش را خُرد میکنم.»
با تو برزگر و گاوانش را در هم میشکنم،
با تو حاکمان و والیان را خُرد میکنم.
\v 24 خداوند میفرماید: «بابِل و همۀ ساکنانِ کَلدِه را به سبب تمامی بدی که به صَهیون کردهاند، در برابر دیدگان شما سزا خواهم داد.»
\v 25 خداوند چنین میگوید:
«ای کوه ویرانگر که تمامی جهان را ویران میکنی،
من بر ضد هستم.
من دست خود را بر تو دراز کرده،
از فراز صخرهها تو را به زیر خواهم غلتانید،
و تو را همچون کوهی سوخته خواهم ساخت.
\v 26 از تو هیچ سنگی برای سرِ زاویه نخواهند گرفت،
و نه هیچ سنگی برای پیِ بنا»؛
زیرا، خداوند میگوید،
«تو تا به ابد متروک خواهی ماند.
\v 27 «بیرقها بر زمین برافرازید؛
در میان قومها کَرِنا بنوازید.
قومها را برای جنگ با او آماده سازید؛
ممالک را علیه او بسیج کنید،
آرارات، مینّی و اَشکِناز را.
سرداری بر ضد وی برگمارید؛
اسبانِ بیشمار همچون انبوه ملخان برآورید!
\v 28 قومها را برای جنگ با او آماده سازید،
پادشاهان ماد را با والیانشان و معاونان آنها
و تمامی سرزمینهایی که بر آنها حکم میرانند.
\v 29 زمین به لرزه درآمده، از درد به خود میپیچد،
زیرا تدابیر خداوند بر ضد بابِل تغییر نمیپذیرد،
تا سرزمین بابِل را به ویرانهای بدَل سازد،
که کسی در آن مسکن نگزیند.
\v 30 جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیدهاند؛
آنان در دژهای خود میمانند.
نیرویشان تمامی گرفته،
و همچون زنان گشتهاند.
مسکنهایش در آتش میسوزد،
و پشتبندهایش شکسته است.
\v 31 پِیک از پی پِیک،
و قاصد از پی قاصد میدود،
تا پادشاه بابِل را خبر دهد
که شهرش از هر سو تسخیر شده است.
\v 32 معابر به تصرف درآمدهاند،
نیزارها در آتش سوختهاند،
و جنگاوران هراسانند.»
\v 33 زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید:
«دختر بابِل همچون خرمنی است
به هنگام کوبیده شدن؛
اما پس از اندک زمانی
وقتِ دِروی آن خواهد رسید.»
\v 34 «نبوکدنصر پادشاه بابِل
مرا خورده و لِه کرده است.
او مرا ظرفی تهی ساخته،
و همچون اژدهایی مرا فرو بلعیده است؛
شکم خود را از لذایذ من انباشته،
و مرا چِلانده و به دور افکنده است.»
\v 35 ساکنان صَهیون بگویند:
«باشد خشونتی که بر من و بر خویشانم رفته
دامنگیر بابِل شود!»
اورشلیم بگوید:
«خون من بر گردن ساکنان کَلدِه باد!»
\v 36 از این رو خداوند چنین میگوید:
«اینک به دفاع از تو برمیخیزم
و انتقامت را میستانم.
دریای او را خواهم خشکانید،
و چشمهاش را کور خواهم کرد.
\v 37 بابِل به تَلی از خاک بدَل خواهد شد،
به مسکن شغالان و مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندن،
و احدی در آن ساکن نخواهد گشت.
\v 38 مردمانش جملگی همچون شیران خواهند غرّید،
و بهسان شیربچگان نعره خواهند زد.»
\v 39 و خداوند میفرماید:
«آنگاه که گرم شوند،
از بهرشان بزمی به پا خواهم کرد،
و مستشان خواهم ساخت،
تا به وجد آیند،
و آنگاه به خواب ابدی فرو روند،
و هرگز از آن برنخیزند.
\v 40 آنان را همچون برهها به کشتارگاه خواهم آورد،
همچون قوچها و بزهای نر.
\v 41 «ببینید بابِل چگونه تسخیر شده،
و آن که افتخار تمامی جهانیان بود چگونه به تصرف درآمده است!
چگونه بابِل در میان قومها
مایۀ دِهشَت گشته است!
\v 42 دریا بر بابِل برآمده،
و امواج پرتلاطمش آن را پوشانیده است.
\v 43 شهرهایش مایۀ دِهشَت گشته،
و به زمین خشک و بیابان بدَل شده است،
زمینی که هیچ انسانی در آن ساکن نشود،
و بنیآدم از آن عبور نکند.
\v 44 من ’بِل‘ را در بابِل جزا خواهم داد،
و آنچه را فرو بلعیده، از دهانش بیرون خواهم کشید.
قومها دیگر به زیارت او نخواهند رفت،
و حصارهای بابِل فرو خواهد ریخت.
\v 45 «ای قوم من، از میانش بیرون آیید،
و هر یک جان خویش از خشم آتشین خداوند برهانید!
\v 46 دل شما ضعف نکند،
و از خبرهایی که در این دیار به گوشتان میرسد مهراسید؛
یک سال خبری پخش میشود
و سال دیگر، خبری دیگر؛
در این سرزمین، خشونت حکمفرماست،
و حاکمی بر ضد حاکم دیگر است.
\v 47 بنابراین، هان روزهایی میآید
که من بتهای بابِل را جزا خواهم داد؛
تمامی سرزمین بابِل شرمگین خواهد شد،
و کشتگانش جملگی در میانش خواهند افتاد.
\v 48 آنگاه آسمان و زمین و هر چه در آنهاست،
بر بابِل فریاد شادمانی سر خواهند داد»؛
زیرا خداوند میفرماید:
«ویرانگران از شمال به ضد او بر خواهند آمد.
\v 49 بابِل باید به سبب کشتگانِ اسرائیل بیفتد،
همانگونه که کشتگانِ تمامی جهان به سبب بابِل افتادند.
\v 50 ای شما که از شمشیر جان به در بردهاید،
بروید و درنگ مکنید!
از سرزمین دور خداوند را به یاد آورید،
و به اورشلیم بیندیشید.
\v 51 «”ما خجل گشتهایم،
زیرا که بر ما اهانت رفته،
و رسوایی روی ما را پوشانیده است،
زیرا بیگانگان به مکانهای مقدسِ
خانۀ خداوند داخل گشتهاند.“»
\v 52 بنابراین خداوند میگوید:
«اینک روزهایی میآید
که بتهای بابِل را جزا دهم،
و در سراسر سرزمینش
زخمیانْ ناله سر خواهند داد.
\v 53 اگرچه بابِل تا به فلک سر بَرکِشَد
و دژهای بلندش را مستحکم سازد»،
اما خداوند میفرماید،
«ویرانگران از جانب من به ضد او بر خواهند آمد.
\v 54 «صدای فریادی از بابِل میآید!
صدای شکستی عظیم از سرزمین کَلدانیان به گوش میرسد!
\v 55 زیرا خداوند بابِل را ویران میکند
و آواز عظیمش را خاموش میگرداند.
امواج ایشان همچون آبهای بسیار میخروشد،
و صدای آوازشان به گوش میرسد،
\v 56 زیرا ویرانگری بدان برمیآید،
یعنی به بابِل؛
پهلوانانش گرفتار شدهاند،
و کمانهایشان شکسته است؛
زیرا یهوه خدایی است جَزادهنده،
و بیگمان مکافات خواهد رسانید.»
\v 57 پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست میگوید:
«من صاحبمنصبان و حکیمان بابِل را مست خواهم ساخت،
نیز والیان و سرداران و پهلوانانش را،
تا به خواب ابدی فرو روند
و دیگر برنخیزند.»
\v 58 خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«دیوارهای ضخیم بابِل
با خاک یکسان خواهد شد،
و دروازههای بلندش
به آتش خواهد سوخت.
قومها بیهوده محنت میکشند،
و ملتها به جهت آتش خود را خسته میسازند.»
\v 59 این است کلامی که اِرمیای نبی به سِرایا پسر نیریا، پسر مَحسِیا، امر فرمود، آنگاه که سِرایا همراه صِدِقیا پادشاه یهودا، در چهارمین سال سلطنت وی، به بابِل میرفت. سِرایا مسئول تدارکات بود.
\v 60 اِرمیا شرح همۀ بلایایی را که میبایست بر بابِل بیاید بر طوماری بنوشت، یعنی تمامی کلامی را که دربارۀ بابِل مکتوب است.
\v 61 آنگاه اِرمیا به سِرایا گفت: «چون به بابِل رسیدی، حتماً همۀ این سخنان را قرائت کن،
\v 62 و بگو: ”خداوندا، تو دربارۀ این مکان فرمودهای که آن را نابود خواهی کرد، چندان که هیچ انسان یا حیوانی در آن ساکن نشود، و تا به ابد متروک مانَد.“
\v 63 پس از قرائت طومار، سنگی بر آن ببند و آن را به میان فُرات بیفکن،
\v 64 و بگو، ”به همینگونه بابِل نیز به سبب بلایی که بر آن نازل خواهم کرد، غرق خواهد شد و دیگر بر نخواهد خاست.“»
\v 1 صِدِقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش حَموطَل بود، دختر اِرمیا، از مردان لِبنَه.
\v 2 صِدِقیا بر وفق تمامی آنچه یِهویاقیم کرده بود، آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد.
\v 3 زیرا خشم خداوند بر اورشلیم و یهودا به حدی رسید که آنها را از حضور خویش به دور افکند.
و اما صِدِقیا بر پادشاه بابِل شورید.
\v 4 پس نبوکدنصر پادشاه بابِل در نهمین سالِ سلطنت صِدِقیا، در روز دهم از ماه دهم، با تمامی لشکر خویش بر اورشلیم برآمد و در برابر آن اردو زده، سنگری دور تا دورش بنا کرد.
\v 5 شهر تا یازدهمین سال سلطنت صِدِقیای پادشاه همچنان در محاصره بود.
\v 6 و اما در روز نهم از ماه چهارم، قحطی در شهر چنان سخت شد که مردم دیگر چیزی برای خوردن نداشتند.
\v 7 پس در حالی که شهر در محاصرۀ بابِلیان بود، به شهر رخنه شد، و همۀ مردان جنگی شبانه از راه دروازهای که در میان دو حصار شهر، نزدیک باغستان شاه بود، گریختند و از شهر خارج شده، به سوی عَرَبَه رفتند.
\v 8 اما سپاه کَلدانیان پادشاه را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند، و در حالی که همۀ لشکریانش از نزد او پراکنده شده بودند،
\v 9 پادشاه را گرفتار کرده، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد.
\v 10 آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگان او سلاخی کرد و همۀ صاحبمنصبان یهودا را نیز در رِبلَه از دم تیغ گذرانید.
\v 11 او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد و تا روز مرگش در زندان نگاه داشت.
\v 12 و اما در روز دهمِ ماه پنجم از نوزدهمین سالِ سلطنت نبوکدنصر پادشاه، شاه بابِل، نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، که به خدمت پادشاه بابِل میایستاد، به اورشلیم درآمد.
\v 13 او خانۀ خداوند، خانۀ پادشاه، و همۀ خانههای اورشلیم را به آتش کشید، و هر خانۀ بزرگ را سوزانید.
\v 14 همۀ لشکر کَلدانیان نیز که همراه فرماندۀ گارد سلطنتی بودند، دیوارهای دورِ اورشلیم را بهتمامی ویران کردند.
\v 15 آنگاه نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، برخی از فقیرترینِ قوم را با بقیۀ مردمی که در شهر باقی مانده بودند به اسیری برد، همراه با کسانی که به پادشاه بابِل پیوسته بودند، و بقیۀ صنعتگران.
\v 16 اما نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، برخی از فقیرترینِ مردم را باقی گذاشت تا در تاکستانها و مزارع کار کنند.
\v 17 بابِلیان ستونهای برنجین و پایهها و دریاچۀ برنجین را که در خانۀ خداوند بود خُرد کردند، و تمامی برنجِ آنها را به بابِل بردند.
\v 18 نیز لگنها و خاکاندازها و گُلگیرها و کاسهها و ظروف و تمامی اسباب برنجین را که بدانها خدمت میکردند، با خود بردند.
\v 19 همچنین، رئیس گارد سلطنتی پیالههای کوچک و آتشدانها و کاسهها و لگنها و چراغدانها و ظروف و کاسههایی را که برای هدیۀ ریختنی به کار میرفت، یعنی هر چه را از طلا یا نقره بود، با خود برد.
\v 20 برنجِ دو ستون و یک دریاچه و دوازده گاوِ برنجینِ زیرِ دریاچه و پایهها، که سلیمان پادشاه آنها را برای خانۀ خداوند ساخته بود، بیاندازه بود.
\v 21 در خصوص ستونها، بلندی هر یک هجده ذِراع، پیرامون آن دوازده ذِراع، و ضخامتش چهار انگشت بود. ستونها میانتهی بود.
\v 22 بر هر ستون، سرستونی برنجین به بلندی پنج ذِراع قرار داشت که دور تا دورْ به شبکه و انارهایی برنجین مزین بود. ستون دوّم نیز با انارهایش، به همین شکل بود.
\v 23 دور تا دورِ آن نود و شش انار بود، و شمار تمامی انارهایی که بر شبکۀ دور تا دور قرار داشت، یکصد بود.
\v 24 رئیس گارد سلطنتی، سِرایا کاهن اعظم و صَفَنیا کاهن دوّم و سه دربانِ آستانه را گرفتار کرد.
\v 25 او همچنین از شهر، سرداری را که بر مردان جنگی گماشته شده بود و هفت تن از مشاوران پادشاه را که در شهر بودند و کاتبِ سردار لشکر را که مردم ولایت را بسیج میکرد، و شصت تن از اهالی ولایت را که در میان شهر یافت شدند، گرفتار کرد.
\v 26 نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی، ایشان را گرفته، به رِبلَه نزد پادشاه بابِل برد.
\v 27 پادشاه بابِل نیز آنان را در رِبلَه واقع در سرزمین حَمات، زد و کشت. بدین ترتیب، مردمان یهودا از سرزمین خود به تبعید رفتند.
\v 28 شمار آنان که به دست نبوکدنصر به اسیری رفتند از این قرار است: در سال هفتم، سه هزار و بیست و سه تن از یهودا؛
\v 29 در سال هجدهمِ نبوکدنصر، او هشتصد و سی و دو تن را از اورشلیم به اسیری برد؛
\v 30 و در سال بیست و سوّمِ نبوکدنصر، نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی هفتصد و چهل و پنج تن از مردم یهودا را به اسیری برد. بدین ترتیب شمار تمامی آنان، چهار هزار و ششصد بود.
\v 31 در بیست و پنجمین روزِ ماه دوازدهم از سی و هفتمین سالِ تبعیدِ یِهویاکین پادشاه یهودا، اِویلمردوک پادشاه بابِل در نخستین سال سلطنت خود، یِهویاکین پادشاه یهودا را سربلند ساخت و او را از زندان بیرون آورد،
\v 32 و با وی به نرمی سخن گفت و بدو جایگاهی رفیعتر از دیگر پادشاهانی بخشید که با وی در بابِل بودند.
\v 33 پس یِهویاکین جامۀ زندان از تن به در آورد، و در همۀ روزهای عمرش، همواره بر سفرۀ پادشاه غذا میخورد،
\v 34 و پادشاه بابِل در تمامی ایام زندگی یِهویاکین، تا روز وفات او، مقرری روزانه برای مایحتاجش به وی میپرداخت.