\v 1 از پولس، که به خواست خدا فرا خوانده شده است تا رسول عیسی مسیح باشد، و از برادرمان سوسْتِنِس،
\v 2 به کلیسای خدا در قُرِنتُس، که در مسیحْ عیسی تقدیس شده و فرا خوانده شدهاند تا قوم مقدّس خدا باشند، همراه با همۀ آنان که در هر جای دیگر نام خداوند ما عیسی مسیح را میخوانند، که خداوند ما و خداوند ایشان است:
\v 3 فیض و سلامتی از سوی خدا، پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح بر شما باد.
\v 4 من همواره خدای خود را بهخاطر شما و آن فیض خدا که در مسیحْ عیسی به شما بخشیده شده است، سپاس میگویم.
\v 5 زیرا شما در او از هر حیث غنی شدهاید، در هر نوع بیان و هر گونه معرفت،
\v 6 چنانکه شهادت ما بر مسیح در میان شما استوار گردید،
\v 7 به گونهای که شما از هیچ عطایی بینصیب نیستید، در همان حال که مکاشفۀ خداوند ما عیسی مسیح را انتظار میکشید.
\v 8 او شما را تا به آخر استوار نگاه خواهد داشت، تا در روز خداوندمان عیسی مسیح بَری از ملامت باشید.
\v 9 امین است خدایی که شما را به رفاقت با پسرش، خداوند ما عیسی مسیح، فرا خوانده است.
\v 10 ای برادران، به نام خداوند ما عیسی مسیح از شما تمنا دارم که با هم توافق داشته باشید و در میان شما تفرقه نباشد، بلکه در اندیشه و رأی با هم متحد باشید.
\v 11 زیرا ای برادرانِ من، اهل خانۀ خْلوئه به من خبر دادهاند که در میان شما جدالهاست.
\v 12 مقصود اینکه یکی از شما میگوید، «من به پولس تعلق دارم»؛ دیگری میگوید، «من متعلق به آپولس هستم»؛ یکی میگوید، «من به کیفا تعلق دارم»؛ و دیگری، که «من از آنِ مسیح هستم.»
\v 13 آیا مسیح تقسیم شده است؟ آیا پولس بود که برای شما بر صلیب شد؟ و آیا به نام پولس تعمید گرفتید؟
\v 14 خدا را شکر میکنم که بهجز کْریسپوس و گایوس، هیچکس دیگر از شما را تعمید ندادم،
\v 15 تا کسی نتواند بگوید به نام من تعمید یافتید.
\v 16 البته خانوادۀ اِستِفاناس را نیز تعمید دادم؛ ولی به یاد ندارم کسی دیگر را تعمید داده باشم.
\v 17 زیرا مسیح مرا نفرستاد تا تعمید دهم بلکه تا بشارت رسانم، ولی نه با حکمت سخنوری، مبادا قدرت صلیب مسیح بیاثر گردد.
\v 18 زیرا پیام صلیب برای آنان که هلاک میشوند جهالت است، امّا برای ما که نجات مییابیم قدرت خداست.
\v 19 زیرا نوشته شده است:
«حکمتِ حکیمان را نابود خواهم ساخت
و فهم فهیمان را باطل خواهم گردانید.»
\v 20 براستی، حکیم کجاست؟ عالِمِ دین کجاست؟ مباحثهگرِ این عصر کجاست؟ مگر خدا حکمت دنیا را جهالت نگردانیده است؟
\v 21 زیرا از آنجا که بنا بر حکمتِ خدا، دنیا نتوانست از طریق حکمتْ خدا را بشناسد، خدا چنان مصلحت دید که از راه جهالتِ موعظه، کسانی را که ایمان میآورند، نجات بخشد.
\v 22 زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت،
\v 23 ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیریهودیان را جهالت،
\v 24 امّا فراخواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیحْ قدرت خدا و حکمت خداست.
\v 25 زیرا جهالتِ خدا از حکمتِ انسان حکیمانهتر و ناتوانیِ خدا از قدرتِ انسان تواناتر است.
\v 26 ای برادران، وضع خود را، آن هنگام که خدا شما را فرا خواند، در نظر آورید. بیشتر شما با معیارهای بشری، حکیم محسوب نمیشدید؛ و بیشتر شما از قدرتمندان یا نجیبزادگان نبودید.
\v 27 امّا خدا آنچه را که دنیا جهالت میپندارد، برگزید تا حکیمان را خجل سازد؛ و آنچه را که دنیا ضعیف میشمارَد، انتخاب کرد تا قدرتمندان را شرمنده سازد؛
\v 28 خدا آنچه را که این دنیا پَست و حقیر میانگارد، بلکه نیستیها را، برگزید تا هستیها را باطل سازد،
\v 29 تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند.
\v 30 از اوست که شما در مسیحْ عیسی هستید، که از جانب خدا برای ما حکمت شده است، یعنی پارسایی، قدّوسیت و رهایی ما.
\v 31 تا چنانکه آمده است: «هر که فخر میکند، به خداوند فخر کند.»
\v 1 من نیز ای برادران، هنگامی که نزد شما آمدم، با فصاحت و حکمت بشری نیامدم، آنگاه که راز خدا را به شما اعلام میکردم.
\v 2 زیرا عزم جزم کرده بودم در میان شما چیزی ندانم جز عیسی مسیح، آن هم عیسای مصلوب.
\v 3 من با ضعف، و با ترس و لرز بسیار نزد شما به سر بردم،
\v 4 و پیام و وعظ من با کلمات گیرای حکیمانه بیان نشد، بلکه با برهانِ روح و قدرت،
\v 5 تا ایمان شما نه بر حکمت بشری، بلکه بر قدرت خدا مبتنی باشد.
\v 6 امّا در عین حال، ما در میان بالغان به بیان حکمت میپردازیم، امّا نه حکمتی که متعلق به عصر حاضر یا حکمرانان این عصر باشد که محکوم به زوالند،
\v 7 بلکه حکمت خدا را بیان میکنیم که در رازی نهان بود و خدا آن را پیش از آغاز زمان، برای جلال ما مقرر فرمود.
\v 8 امّا هیچیک از حکمرانان عصر حاضر این حکمت را درک نکردند، زیرا اگر آن را درک کرده بودند، خداوندِ جلال را بر صلیب نمیکردند.
\v 9 چنانکه آمده است:
«آنچه را هیچ چشمی ندیده،
هیچ گوشی نشنیده،
و به هیچ اندیشهای نرسیده،
خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است.»
\v 10 زیرا خدا آن را توسط روحِ خود بر ما آشکار ساخته، چرا که روحْ همه چیز، حتی اعماق خدا را نیز میکاود.
\v 11 زیرا کیست که از افکار آدمی آگاه باشد، جز روح خود او که در درون اوست؟ بر همین قیاس، فقط روح خداست که از افکار خدا آگاه است.
\v 12 ولی ما نه روح این دنیا، بلکه روحی را یافتهایم که از خداست تا آنچه را خدا به ما عطا کرده است، بدانیم.
\v 13 و از همین سخن میگوییم، آن هم نه با کلماتی که آموختۀ حکمت بشری باشد، بلکه با کلماتی که روح میآموزد؛ و بدینسان حقایق روحانی را با کلمات روحانی بیان میکنیم.
\v 14 امّا انسان نفسانی امور مربوط به روح خدا را نمیپذیرد زیرا در نظرش جهالت است، و قادر به درکشان نیست، چرا که قضاوت درست دربارۀ آنها تنها از دیدگاهی روحانی میسّر است.
\v 15 امّا شخص روحانی دربارۀ همه چیز قضاوت میکند، ولی هیچکس را یارای قضاوت دربارۀ او نیست.
\v 1 پس همگان باید به ما به دیدۀ خادمان مسیح و مباشرانی بنگرند که رازهای خدا به آنان به امانت سپرده شده است.
\v 2 و حال انتظاری که از مباشر میرود این است که امین باشد.
\v 3 امّا برای من قضاوت شما یا قضاوت هر دادگاه انسانی دیگر چندان مهم نیست. من حتی خود نیز دربارۀ خویشتن قضاوت نمیکنم.
\v 4 زیرا در خود عیبی نمیبینم، امّا این مرا بیگناه نمیسازد. بلکه خداوند است که دربارۀ من قضاوت میکند.
\v 5 پس دربارۀ هیچ چیز پیش از وقت قضاوت نکنید تا اینکه خداوند بیاید. او آنچه را که اکنون در تاریکیْ نهان است، در روشنایی عیان خواهد کرد و نیّتهای دلها را آشکار خواهد ساخت. آنگاه تشویق و تمجید هر کس از خود خدا خواهد بود.
\v 6 ای برادران، من این تشبیهات را بهخاطر شما دربارۀ خود و آپولس به کار بردم تا شما از ما معنی این گفته را بیاموزید که: «از آنچه نوشته شده است، فراتر نروید.» تا هیچیک از شما به یکی در مقابل دیگری نبالد.
\v 7 زیرا چه کسی تو را متفاوت انگاشته است؟ چه داری که به تو بخشیده نشده باشد؟ و اگر به تو بخشیده شده است، پس چرا چنان فخر میکنی که گویی چنین نیست؟
\v 8 گویی شما هماکنون به هرآنچه میخواستید، رسیدهاید! گویی هماکنون دولتمند شدهاید! و پادشاهی میکنید، آن هم بدون ما! و کاش که براستی پادشاهی میکردید تا ما هم با شما پادشاهی میکردیم!
\v 9 زیرا من بر این اندیشهام که خدا ما رسولان را همچون اسیرانِ محکوم به مرگ در آخرِ صف رژهروندگان به نمایش گذاشته است. ما تماشاگه تمامی جهان، چه آدمیان و چه فرشتگانیم.
\v 10 ما بهخاطر مسیح جاهلیم، امّا شما در مسیح حکیمید! ما ضعیفیم، امّا شما قوی هستید! ما خوار و حقیریم، امّا شما محترمید!
\v 11 ما تا همین دَم گرسنه و تشنهایم، و جامههایمان مندرس است. کتک خورده و آوارهایم.
\v 12 با دسترنج خود معاشمان را تأمین میکنیم. چون لعنمان کنند، برکت میطلبیم؛ و چون آزار بینیم، تحمّل میکنیم؛
\v 13 وقتی ناسزا میشنویم، با مهربانی پاسخ میدهیم. تا همین دَم، ما به تُفالۀ دنیا و زبالۀ همه چیز بدل گشتهایم.
\v 14 این را نمینویسم تا شما را شرمنده سازم، بلکه تا چون فرزندان دلبندم هشدارتان دهم.
\v 15 زیرا حتی اگر در مسیح هزاران معلّم داشته باشید، امّا پدرانِ بسیار ندارید، چرا که من به واسطۀ انجیل در مسیحْ عیسی پدر شما شدم.
\v 16 پس از شما تمنا دارم از من سرمشق بگیرید.
\v 17 از همین رو تیموتائوس را نزدتان فرستادم، او را که فرزند محبوب من است و امین در خداوند. او شیوۀ زندگی مرا در مسیحْ عیسی به شما یادآور خواهد شد، چنانکه آن را در همۀ کلیساها در هر جا تعلیم میدهم.
\v 18 برخی با این گمان که من دیگر نزدتان نخواهم آمد، گستاخ شدهاند.
\v 19 امّا به خواست خدا بهزودی نزدتان میآیم و نه فقط سخن این گستاخان را، بلکه قدرتشان را نیز در خواهم یافت.
\v 20 زیرا پادشاهی خدا به حرف نیست، بلکه در قدرت است.
\v 21 کدامیک را ترجیح میدهید؟ با چوب نزدتان بیایم یا با محبت و روحی ملایم؟
\v 1 به واقع خبر رسیده که در میان شما بیعفتی هست، آن هم به گونهای که حتی در میان بتپرستان نیز پذیرفته نیست. شنیدهام مردی با نامادری خود رابطه دارد.
\v 2 و شما افتخار میکنید! آیا نمیبایست ماتم گیرید و کسی را که چنین کرده از میان خود برانید؟
\v 3 زیرا هرچند من در جسم میان شما نیستم، امّا در روح با شمایم؛ و هماکنون، چون کسی که در میان شما حاضر است، حکم خود را در خصوص کسی که دست به چنین کاری زده است، به نام خداوند ما عیسی مسیح صادر کردهام.
\v 4 وقتی شما گرد هم میآیید و من در روح میان شما هستم، و با حضورِ قدرتِ خداوند ما عیسی،
\v 5 این مرد را به شیطان بسپارید تا با نابودیِ نَفْس گناهکار، روح در روز خداوندْ عیسی نجات یابد.
\v 6 افتخار شما به هیچ روی صحیح نیست. آیا نمیدانید که اندکی خمیرمایه میتواند تمامی خمیر را وَر آورد؟
\v 7 پس خود را از خمیرمایۀ کهنه پاک سازید تا خمیر تازه باشید، چنانکه براستی نیز بیخمیرمایهاید. زیرا مسیح، برۀ پِسَخ ما، قربانی شده است.
\v 8 پس بیایید عید را نه با خمیرمایۀ کهنه، یعنی خمیرمایۀ بدخواهی و شرارت، بلکه با نان بیخمیرمایۀ صداقت و راستی برگزار کنیم.
\v 9 در نامۀ پیشین خود، به شما نوشتم که با بیعفتان معاشرت نکنید.
\v 10 امّا مقصودم به هیچ روی این نبود که با بیعفتان این دنیا یا با طمعورزان یا شیّادان یا بتپرستان معاشرت نکنید، زیرا در آن صورت میبایست دنیا را ترک گویید.
\v 11 امّا اکنون به شما مینویسم که با کسی که خود را برادر میخواند، امّا بیعفت، یا طماع یا بتپرست یا ناسزاگو یا میگسار و یا شیّاد است، معاشرت نکنید و با چنین کس حتی همسفره مشوید.
\v 12 زیرا مرا چه کار است که دربارۀ مردمان بیرون داوری کنم. ولی آیا داوری دربارۀ آنان که در کلیسایند، بر عهدۀ شما نیست؟
\v 13 خدا خود دربارۀ مردمان بیرون داوری خواهد کرد. پس «آن بدکار را از میان خود برانید.»
\v 1 هرگاه کسی از شما شکایتی علیه دیگری دارد، چگونه جرأت میکند آن را نه نزد مقدسین، بلکه به محکمۀ گنهکاران بَرَد؟
\v 2 آیا نمیدانید که مقدسینْ دنیا را داوری خواهند کرد؟ پس شما که قرار است دنیا را داوری کنید، چگونه قادر به قضاوت دربارۀ مسائل بس کوچکتر نیستید؟
\v 3 آیا نمیدانید که ما فرشتگان را داوری خواهیم کرد؟ چه رسد به قضاوت دربارۀ مسائل این زندگی.
\v 4 پس چرا به هنگام بروز اینگونه اختلافها میان خود، کسانی را به دادرسی میگمارید که در کلیسا کسی به حساب نمیآیند؟
\v 5 این را میگویم تا شما را شرمنده سازم. آیا در میان شما شخصی حکیم نیست که بتواند به اختلافهای برادران رسیدگی کند؟
\v 6 در عوض، برادر علیه برادر به محکمه میرود، آن هم نزد بیایمانان!
\v 7 اصلاً وجود چنین مرافعههایی میان شما، خودْ شکستی برای شماست. چرا ترجیح نمیدهید مظلوم واقع شوید؟ چرا حاضر نیستید زیان ببینید؟
\v 8 برعکس، خودْ ظلم میکنید و به دیگری زیان میرسانید، آن هم به برادران خود.
\v 9 آیا نمیدانید که ظالمان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید! بیعفتان، بتپرستان، زناکاران، لواطگران - چه فاعل و چه مفعول،
\v 10 دزدان، طمعورزان، میگساران، ناسزاگویان و شیّادان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد.
\v 11 بعضی از شما در گذشته چنین بودید، امّا در نام عیسی مسیحِ خداوند و توسط روح خدای ما شسته شده، تقدیس گشته و پارسا شمرده شدهاید.
\v 12 «همه چیز بر من جایز است،» امّا همه چیز مفید نیست. «همه چیز بر من رواست،» امّا نمیگذارم چیزی بر من تسلط یابد.
\v 13 «خوراک برای شکم است و شکم برای خوراک، و خدا، هم این و هم آن را از میان بر خواهد داشت.» امّا بدن برای بیعفتی نیست، بلکه برای خداوند است و خداوند نیز برای بدن،
\v 14 و خدا به نیروی خود، هم خداوند را برخیزانید و هم ما را بر خواهد خیزانید.
\v 15 آیا نمیدانید که بدنهای شما اعضای مسیح است؟ آیا اعضای مسیح را برگیرم و آنها را اعضای فاحشهای گردانم؟ هرگز!
\v 16 آیا نمیدانید کسی که با فاحشهای میپیوندد، با او یک تن میشود؟ زیرا نوشته شده است: «آن دو یک تن خواهند شد.»
\v 17 امّا آن که با خداوند میپیوندد، با او یک روح است.
\v 18 از بیعفتی بگریزید! هر گناه دیگر که انسان مرتکب شود بیرون از بدن اوست، امّا کسی که مرتکب بیعفتی میشود، نسبت به بدن خود گناه میکند.
\v 19 آیا نمیدانید که بدن شما معبد روحالقدس است که در شماست و او را از خدا یافتهاید، و دیگر از آنِ خود نیستید؟
\v 20 به بهایی خریده شدهاید، پس خدا را در بدن خود تجلیل کنید.
\v 2 امّا به سبب بیعفتیهای موجود، هر مردی باید زن خود را داشته باشد، و هر زنی شوهر خود را.
\v 3 مرد باید دِین خود را نسبت به زنش ادا کند و زن نیز دِین خود را نسبت به شوهرش.
\v 4 زن بر بدن خود اختیار ندارد بلکه شوهرش، و مرد نیز بر بدن خود اختیار ندارد بلکه زنش.
\v 5 پس یکدیگر را محروم نکنید، مگر با رضای یکدیگر و برای مدتی، تا خود را وقف دعا کنید. سپس باز به یکدیگر بپیوندید، مبادا شیطان شما را به سبب ناخویشتنداری در وسوسه اندازد.
\v 6 من این را حکم نمیکنم، بلکه تنها جایز میشمارم.
\v 7 آرزو میکردم همه چون من بودند، امّا هر کس عطایی خاص از خدا یافته است؛ یکی دارای یک عطاست و دیگری دارای عطایی دیگر.
\v 8 به بیوهمردان و بیوهزنان میگویم که نیکوست همچون من مجرد بمانند.
\v 9 امّا اگر خویشتنداری نمیکنند، همسر اختیار کنند، زیرا ازدواج از سوختن در آتش هوس بهتر است.
\v 10 حکم من برای متأهلان این است - نه حکم من، بلکه حکم خداوند - که زن نباید از شوهر خود جدا شود.
\v 11 امّا اگر چنین کرد، دیگر نباید شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید. مرد نیز نباید زن خود را طلاق گوید.
\v 12 به بقیه میگویم - من میگویم نه خداوند - که اگر برادری همسر بیایمان دارد و آن زن حاضر است با او زندگی کند، آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید.
\v 13 همچنین اگر زنی شوهر بیایمان دارد و آن مرد حاضر است با او زندگی کند، آن زن نباید شوهر خود را طلاق گوید.
\v 14 زیرا شوهر بیایمان به واسطۀ همسرش تقدیس میشود و زن بیایمان به واسطۀ شوهرش. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند؛ امّا چنین نیست، بلکه آنان مقدّسند.
\v 15 امّا اگر آن که بیایمان است بخواهد جدا شود، بگذار چنین کند. در چنین وضعی شوهر یا زن مؤمن اجباری ندارد با او زندگی کند. ولی خدا ما را به صلح و آشتی خوانده است.
\v 16 زیرا ای زن، از کجا میدانی که باعث نجات شوهرت نخواهی شد؟ و ای مرد، از کجا میدانی که همسرت را نجات نخواهی داد؟
\v 17 باری، هر کس آنگونه زندگی کند که خداوند برای او در نظر گرفته و خدا او را بدان فرا خوانده است. این اصلی است که من در همۀ کلیساها بدان حکم میکنم.
\v 18 اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه شده بوده، در همان حال باقی بماند؛ و اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه نشده بوده، ختنه نشود.
\v 19 زیرا مهم ختنه شدن یا نشدن نیست، بلکه مهم نگاه داشتن احکام خداست.
\v 20 هر کس در هر وضعی که در آن فرا خوانده شده باقی بماند.
\v 21 آیا زمانی که فرا خوانده شدی، غلام بودی؟ تو را باکی نباشد. امّا اگر میتوانی آزادی خود را به دست آوری، فرصت را از دست مده.
\v 22 زیرا آن که در غلامی از سوی خداوند فرا خوانده شده است، آزادِ خداوند است؛ و نیز آن که در آزادی فرا خوانده شده است، غلام مسیح است.
\v 23 به بهایی خریده شدهاید، پس غلام انسانها مشوید.
\v 24 بنابراین، ای برادران، هر کس در هر وضعی که فرا خوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند.
\v 25 و امّا در خصوص باکرهها، حکمی از خداوند ندارم؛ ولی در مقام کسی که به واسطۀ رحمت خداوند درخور اعتماد است، نظر خود را بیان میکنم.
\v 26 من بر این گمانم که به سبب بحران زمان حاضر، برای انسان نیکو باشد در همان وضعی که هست، باقی بماند.
\v 27 اگر به زنی بستهای، جدایی مجوی، و اگر از زن آزادی، در پی همسر مباش.
\v 28 امّا اگر همسر اختیار کنی، گناه نکردهای؛ و اگر باکرهای شوهر کند، گناه نکرده است. امّا آنان که ازدواج میکنند، در این زندگی سختی خواهند کشید و من نمیخواهم شما رنج ببرید.
\v 29 برادران، مقصودْ اینکه زمان کوتاه شده است. از این پس، حتی آنان که زن دارند چنان رفتار کنند که گویی زن ندارند؛
\v 30 و آنان که سوگوارند، چنانکه گویی سوگوار نیستند؛ و آنان که شادمانند، چنانکه گویی شاد نیستند؛ و آنان که متاعی میخرند، چنانکه گویی مالک آن نیستند؛
\v 31 و آنان که از این دنیا بهره برمیگیرند، چنانکه در آن غرقه نباشند. زیرا صورت کنونی این دنیا در حال سپری شدن است.
\v 32 خواست من این است که از هر نگرانی به دور باشید. مرد مجرد نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه خداوند را خشنود سازد؛
\v 33 در حالیکه مرد متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه همسرش را خشنود سازد،
\v 34 و توجه او به امری واحد معطوف نیست. به همینسان، زن مجرد و یا باکره، نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه در جسم و در روح، مقدّس باشد؛ در حالیکه زن متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه شوهرش را خشنود سازد.
\v 35 من اینها را برای منفعت شما میگویم، نه تا در قید و بندتان بگذارم. مقصودم این است که به شایستگی زندگی کنید و هیچ دغدغهای شما را از سرسپردگی به خداوند بازندارد.
\v 36 اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به نامزد باکرهاش به ناشایستگی عمل میکند، و اگر سن ازدواج دختر رسیده و آن مرد چنین میاندیشد که باید ازدواج کند، آنچه در نظر دارد انجام دهد؛ با این کار گناه نمیکند. پس بگذارید ازدواج کنند.
\v 37 امّا اگر مردی در تصمیم خود راسخ است و در فشار نیست، بلکه بر ارادۀ خود مختار است و عزم جزم کرده که با نامزد باکرۀ خود ازدواج نکند، آن مرد نیز عملی نیکو انجام میدهد.
\v 38 پس آن که با نامزد خود ازدواج میکند، عملی نیکو انجام میدهد؛ امّا آن که ازدواج نمیکند، عملی حتی بهتر انجام میدهد.
\v 39 زن تا زمانی که شوهرش زنده است، به او بسته است. امّا اگر شوهرش درگذشت، آزاد است تا با هر که میخواهد ازدواج کند، البته فقط در خداوند.
\v 40 ولی به نظر من اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود؛ و فکر میکنم که من نیز روح خدا را دارم!
\v 1 و امّا در خصوص خوراک تقدیمی به بتها: میدانیم که «همۀ ما اشخاص دانایی هستیم.» امّا دانش مایۀ تکبّر است، حال آنکه محبت، بنا میکند.
\v 2 آن که گمان میکند چیزی میداند، هنوز چنانکه باید نمیداند.
\v 3 امّا آن که خدا را دوست میدارد، نزد او شناخته شده است.
\v 4 پس در خصوص خوردن خوراک تقدیمی به بتها، میدانیم که در این جهان «بت چیزی نیست،» و «بهجز یک خدا، خدایی دیگر نیست.»
\v 5 زیرا هرچند هستند آنان که خدایان خوانده میشوند، چه در زمین و چه در آسمان - چنانکه بهواقع نیز مردمان را ’خدایانِ‘ بسیار و ’خداوندانِ‘ بسیار است -
\v 6 امّا ما را تنها یک خداست، یعنی پدر، که همه چیز از اوست و ما برای او هستیم؛ و تنها یک خداوند است، یعنی عیسی مسیح، که همه چیز به واسطۀ او پدید آمده و ما به واسطۀ او هستیم.
\v 7 امّا همه را این معرفت نیست. زیرا بعضی تا کنون چنان به بتها خو کردهاند که هنوز هم اگر چنین خوراکهایی بخورند، میپندارند آن خوراک بهواقع تقدیم بتها شده است؛ و از آنجا که وجدانشان ضعیف است، مُلَوّث میشود.
\v 8 «خوراک، ما را به خدا نزدیک نمیسازد»؛ نه با نخوردن بدتر میشویم، نه با خوردن بهتر.
\v 9 امّا مواظب باشید اختیار شما باعث لغزش ضعیفان نشود.
\v 10 زیرا اگر کسی که وجدانی ضعیف دارد، تو را که در این باره از معرفت برخورداری، نشسته به غذا در بتخانهای ببیند، آیا او نیز ترغیب نمیشود خوراک تقدیمی به بتها را بخورد؟
\v 11 بدینگونه، معرفت تو باعث هلاکت آن برادر ضعیف میشود که مسیح بهخاطرش مرد.
\v 12 وقتی این چنین به برادران خود گناه میکنید و به وجدان ضعیفشان صدمه میرسانید، همانا به مسیح گناه میکنید.
\v 13 از این رو، اگر خوراک سبب لغزش برادرم میشود، تا ابد گوشت نخواهم خورد تا باعث لغزش او نشوم.
\v 1 آیا آزاد نیستم؟ آیا رسول نیستم؟ آیا خداوندمان عیسی را ندیدم؟ آیا شما ثمرۀ کار من در خداوند نیستید؟
\v 2 حتی اگر برای دیگران رسول نباشم، دستکم برای شما هستم؛ زیرا شما مُهر تأییدِ رسالت من در خداوند هستید.
\v 3 من در برابر آنان که دربارۀ من به قضاوت مینشینند، این چنین از خود دفاع میکنم.
\v 4 آیا حق نداریم بخوریم و بنوشیم؟
\v 5 آیا حق نداریم همچون سایر رسولان و برادرانِ خداوند و کیفا، همسر ایمانداری را همراه خود داشته باشیم؟
\v 6 و آیا تنها من و برنابا هستیم که باید برای تأمین معاش خود کار کنیم؟
\v 7 کیست که با خرج خود سربازی کند؟ کیست که تاکستانی غَرْس کند و از میوهاش نخورد؟ کیست که گلهای را شبانی کند و از شیر آن بهرهمند نشود؟
\v 8 آیا این سخنم سخنی صرفاً انسانی است؟ آیا شریعت نیز چنین نمیگوید؟
\v 9 زیرا در شریعت موسی آمده که «گاوی را که خرمن میکوبد، دهان مَبَند.» آیا خدا در فکر گاوهاست؟
\v 10 آیا این را دربارۀ ما نمیگوید؟ بله، بهیقین، این کلام برای ما نوشته شده است، زیرا هنگامی که کسی زمین را شخم میزند، و یا خرمن میکوبد، باید امیدوار باشد که از محصول بهرهای بَرَد.
\v 11 اگر ما بذر روحانی در میان شما کاشتیم، آیا امر بزرگی است که محصولی مادی از میان شما برداشت کنیم؟
\v 12 اگر دیگران حق دارند که به لحاظ مادی حمایتشان کنید، آیا ما بیشتر حق نداریم؟ امّا ما از این حق بهره نجستیم، بلکه به هر چیز تن دردادیم تا مانعی بر سر راه انجیل مسیح ننهاده باشیم.
\v 13 آیا نمیدانید آنان که در معبد کار میکنند، خوراکشان از معبد تأمین میشود، و نیز خادمان مذبح از آنچه بر مذبح تقدیم میشود، نصیبی مییابند؟
\v 14 به همینسان، خداوند حکم کرده است که معاش واعظان انجیل، از انجیل تأمین شود.
\v 15 امّا من از هیچیک از این حقوق بهره نگرفتم و این را نیز نمینویسم تا در حقّم چنین کنید. مرگ را بر آن ترجیح میدهم که کسی این مایۀ فخر را از من بگیرد.
\v 16 زیرا اگر بشارت دهم مرا فخری نیست، چراکه ناگزیر از آنم؛ بلکه وای بر من اگر بشارت ندهم!
\v 17 زیرا اگر به اختیار این کار را انجام میدادم، از پاداش برخوردار میبودم؛ ولی اگر به اختیار نباشد، فقط انجاموظیفه میکنم.
\v 18 در این حالت، چه پاداشی میتوانم داشته باشم؟ تنها اینکه انجیل را بهرایگان بشارت دهم و از حق خود در آن بهره برنگیرم.
\v 19 زیرا با اینکه از همه آزادم، خود را غلام همه ساختم تا عدهای بیشتر را دریابم.
\v 20 نزد یهودیان چون یهودی رفتار کردم، تا یهودیان را دریابم. با آنان که زیر شریعتند همچون کسی که زیر شریعت است رفتار کردم تا آنان را که زیر شریعتند دریابم - هرچند خودْ زیر شریعت نیستم.
\v 21 نزد بیشریعتان همچون بیشریعت رفتار کردم تا بیشریعتان را دریابم، هرچند خود بدون شریعت خدا نیستم، بلکه مطیع شریعت مسیحم.
\v 22 با ضعیفان، ضعیف شدم تا ضعیفان را دریابم. همه کس را همه چیز گشتم تا به هر نحو بعضی را نجات بخشم.
\v 23 این همه را بهخاطر انجیل میکنم، تا در برکات آن سهیم شوم.
\v 24 آیا نمیدانید که در میدان مسابقه، همه میدوند، امّا تنها یکی جایزه را میبرد؟ پس شما چنان بدوید که ببرید.
\v 25 هر که در مسابقات شرکت میجوید، در هر چیز، تن به انضباطی سخت میدهد. آنان چنین میکنند تا تاجی فانی به دست آورند؛ ولی ما چنین میکنیم تا تاجی غیرفانی به دست آوریم.
\v 26 پس من اینگونه میدوم، نه چون کسی که بیهدف است؛ و مشت میزنم، نه چون کسی که هوا را بزند؛
\v 27 بلکه تن خود را سختی میدهم و در بندگیِ خویش نگاهش میدارم، مبادا پس از موعظه به دیگران، خودْ مردود گردم.
\v 1 زیرا ای برادران، نمیخواهم از این موضوع غافل باشید که پدران ما همه زیر ابر بودند و همه از میان دریا گذشتند.
\v 2 آنان همه در ابر و در دریا در پیوند با موسی تعمید یافتند،
\v 3 و همه همان خوراک روحانی را خوردند
\v 4 و همان آشامیدنی روحانی را نوشیدند؛ زیرا از آن صخرۀ روحانی مینوشیدند که از پِی میآمد، و آن صخره مسیح بود.
\v 5 با این همه، خدا از بیشتر آنان خرسند نبود، پس اجسادشان در سرتاسر بیابان پراکنده شد.
\v 6 حال، این رویدادها به وقوع پیوست تا نمونههایی باشد برای ما، تا ما همچون آنان در پی بدی نباشیم.
\v 7 پس بتپرست مشوید، چنانکه بعضی از ایشان شدند؛ به گونهای که نوشته شده است: «قوم به خوردن و نوشیدن نشستند و به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند.»
\v 8 و نه به بیعفتی دستیازیم، چنانکه بعضی از ایشان کردند، و در یک روز بیست و سه هزار تن به هلاکت رسیدند.
\v 9 و نه مسیح را بیازماییم، چنانکه بعضی از آنان کردند و به وسیلۀ مارها کشته شدند.
\v 10 و نه شِکْوِه و شکایت کنید، چنانکه بعضی از ایشان کردند و هلاککننده هلاکشان ساخت.
\v 11 این امور چون نمونه بر آنان واقع گردید و نوشته شد تا عبرتی باشد برای ما که در زمانی به سر میبریم که غایتِ همۀ اعصار تحقق یافته است.
\v 12 پس آن که گمان میکند استوار است، بههوش باشد که نیفتد!
\v 13 هیچ آزمایشی بر شما نیامده که مناسب بشر نباشد. و خدا امین است؛ او اجازه نمیدهد بیش از توان خود آزموده شوید، بلکه همراه آزمایش راه گریزی نیز فراهم میسازد تا تاب تحملش را داشته باشید.
\v 14 پس ای عزیزان، از بتپرستی بگریزید.
\v 15 با خردمندان سخن میگویم؛ خود دربارۀ آنچه میگویم قضاوت کنید.
\v 16 آیا جام برکت که به جهت آن شکر میگزاریم، شریک شدن در خون مسیح نیست؟ و آیا نانی که پاره میکنیم، شریک شدن در بدن مسیح نیست؟
\v 17 از آنجا که نانْ یکی است، ما نیز که بسیاریم، یک بدن هستیم، زیرا همه از یک نان بهره مییابیم.
\v 18 قوم اسرائیل را بنگرید: آیا آنان که از قربانیها میخوردند در مذبح شریک نمیشدند؟
\v 19 آیا مقصودم این است که خوراکِ تقدیمی به بت چیزی است، یا اینکه بت چیزی است؟
\v 20 نه، مقصود این است که قربانیهای بتپرستان تقدیم دیوها میشود نه تقدیم خدا، و من نمیخواهم شما شریک دیوها باشید.
\v 21 نمیتوانید هم از جام خداوند بنوشید هم از جام دیوها؛ نمیتوانید هم از سفرۀ خداوند بهره یابید، هم از سفرۀ دیوها.
\v 22 آیا میخواهیم غیرت خداوند را برانگیزیم؟ آیا از او تواناتریم؟
\v 1 پس، از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق میگیرم.
\v 2 شما را تحسین میکنم که در همه چیز مرا به یاد میآورید و سنّتها را به همان شکل که به شما سپردم، حفظ میکنید.
\v 3 امّا میخواهم آگاه باشید که سر هر مرد، مسیح است، سر زن، مرد است، و سر مسیح خداست.
\v 4 هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بیحرمت کرده است.
\v 5 و هر زنی که سر نپوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بیحرمت کرده است؛ این کار او درست مانند این است که سر خود را تراشیده باشد.
\v 6 اگر زنی سر خود را نمیپوشاند، پس اصلاً موهای خود را کوتاه کند؛ و اگر برای زن شرمآور است که موهایش را کوتاه کند یا بتراشد، پس باید سر خود را بپوشاند.
\v 7 مرد نباید سر خود را بپوشاند، زیرا او صورت و جلال خداست؛ امّا زن، جلالِ مرد است.
\v 8 زیرا مرد از زن پدید نیامده، بلکه زن از مرد پدید آمده است؛
\v 9 و مرد برای زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد.
\v 10 از همین رو، و بهخاطر فرشتگان، زن باید نشانی از اقتدار بر سر داشته باشد.
\v 11 با وجود این، در خداوند، نه زن از مرد بینیاز است، نه مرد از زن.
\v 12 همانگونه که زن از مرد پدید آمد، مرد نیز به واسطۀ زن پدید میآید، امّا پدیدآورندۀ همه چیز خداست.
\v 13 خود قضاوت کنید: آیا برای زن شایسته است که سر نپوشیده به درگاه خدا دعا کند؟
\v 14 آیا طبیعتِ امور، خود به شما نمیآموزد که اگر مردی موی بلند داشته باشد، برای او شرمآور است،
\v 15 امّا اگر زنی موی بلند داشته باشد، مایۀ افتخار اوست؟ زیرا موی بلند به عنوان پوشش به زن داده شده است.
\v 16 امّا اگر کسی بخواهد آهنگی دیگر ساز کند، باید بگویم که ما را و نیز کلیساهای خدا را چنین رسمی نیست.
\v 17 امّا در آنچه اینک به شما حکم میکنم، به هیچ روی تحسینتان نمیکنم، زیرا وقتی شما گرد هم میآیید، به جای فایده باعث ضرر است.
\v 18 نخست اینکه میشنوم آنگاه که به عنوان کلیسا جمع میشوید، در میان شما جداییها روی میدهد، و این را تا اندازهای باور میکنم.
\v 19 شکی نیست که تفرقهها نیز باید در میان شما باشد تا بدینگونه آنانی که اصالتشان به ثبوت میرسد، در میان شما شناخته شوند.
\v 20 زمانی که شما در یک جا گرد هم میآیید، براستی برای خوردن شام خداوند نیست.
\v 21 زیرا هنگام صرف غذا، هر یک از شما بیآنکه منتظر دیگران باشد شام خودش را میخورد، به گونهای که یکی گرسنه میماند، در حالی که دیگری مست میشود.
\v 22 آیا خانهها برای خوردن و نوشیدن ندارید؟ یا اینکه کلیسای خدا را خوار میشمارید و اشخاص بیچیز را شرمسار میسازید؟ به شما چه بگویم؟ آیا برای این کار تحسینتان کنم؟ به هیچ روی تحسینتان نخواهم کرد.
\v 23 زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم، که عیسای خداوند در شبی که او را تسلیم دشمن کردند، نان را گرفت
\v 24 و شکر نموده، پاره کرد و فرمود: «این است بدن من برای شما. این را به یاد من به جای آورید.»
\v 25 به همینسان، پس از شام، جام را گرفت و فرمود: «این جام، عهد جدید است در خون من. هر بار که از آن مینوشید، به یاد من چنین کنید.»
\v 26 زیرا هر گاه این نان را بخورید و از این جام بنوشید، مرگ خداوند را اعلام میکنید تا زمانی که بازآید.
\v 27 پس هر که به شیوهای ناشایسته نان را بخورد و از جام خداوند بنوشد، مجرم نسبت به بدن و خون خداوند خواهد بود.
\v 28 امّا هر کس پیش از آنکه از نان بخورد و از جام بنوشد، خود را بیازماید.
\v 29 زیرا هر که بدون تشخیصِ بدن بخورد و بنوشد، در واقع محکومیت خود را خورده و نوشیده است.
\v 30 از همین روست که بسیاری از شما ضعیف و بیمارند و شماری هم خفتهاند.
\v 31 امّا اگر بر خود حکم میکردیم، بر ما حکم نمیشد.
\v 32 پس آنگاه که خداوند بر ما حکم میکند، تأدیب میشویم تا با دنیا محکوم نگردیم.
\v 33 پس ای برادران من، چون برای خوردن گرد هم میآیید، منتظر یکدیگر باشید.
\v 34 اگر کسی گرسنه است، در خانۀ خود غذا بخورد تا گرد هم آمدن شما به محکومیت نینجامد. در خصوص سایر چیزها نیز چون نزدتان آمدم، دستورات لازم را خواهم داد.
\v 1 و امّا در خصوص تجلیات روح، ای برادران، نمیخواهم غافل باشید.
\v 2 میدانید که وقتی بتپرست بودید، به هر نحوی اغوا شده، به سوی بتهای گنگ کشیده میشدید.
\v 3 پس به شما میگویم که هر که به واسطۀ روحِ خدا سخن گوید، عیسی را لعن نمیکند، و هیچکس جز به واسطۀ روحالقدس نمیتواند بگوید «عیسی خداوند است.»
\v 4 باری، عطایا گوناگونند، امّا روحْ همان است؛
\v 5 خدمتها گوناگونند، امّا خداوند همان است؛
\v 6 عملها گوناگونند، امّا همان خداست که همه را در همه به عمل میآورد.
\v 7 ظهور روح، به هر کس برای منفعتِ همگان داده میشود.
\v 8 به یکی به وسیلۀ روح، کلام حکمت داده میشود، به دیگری به واسطۀ همان روح، کلام معرفت،
\v 9 و به شخصی دیگر به وسیلۀ همان روح، ایمان و به دیگری باز توسط همان روح، عطایای شفا دادن.
\v 10 به شخصی دیگر قدرت انجام معجزات داده میشود، به دیگری نبوّت، و به دیگری تشخیص ارواح. و باز به شخصی دیگر سخن گفتن به انواع زبانهای غیر بخشیده میشود و به دیگری ترجمۀ زبانهای غیر.
\v 11 امّا همۀ اینها را همان یک روح به عمل میآورد و آنها را به ارادۀ خود تقسیم کرده، به هر کس میبخشد.
\v 12 زیرا بدن هرچند یکی است، از اعضای بسیار تشکیل شده؛ و همۀ اعضای بدن، اگرچه بسیارند، امّا یک بدن را تشکیل میدهند. در مورد مسیح نیز چنین است.
\v 13 زیرا همۀ ما، چه یهود و چه یونانی، چه غلام و چه آزاد، در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم؛ و همۀ ما از یک روح نوشانیده شدیم.
\v 14 زیرا بدن نه از یک عضو، بلکه از اعضای بسیار تشکیل شده است.
\v 15 اگر پا گوید، «چون دست نیستم، به بدن تعلق ندارم،» این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد.
\v 16 و اگر گوش گوید، «چون چشم نیستم، به بدن تعلق ندارم،» این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد.
\v 17 اگر تمام بدن چشم بود، شنیدن چگونه میسّر میشد؟ و اگر تمام بدن گوش بود، بوییدن چگونه امکان داشت؟
\v 18 امّا حقیقت این است که خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یک به یک در بدن قرار داد.
\v 19 اگر همه یک عضو بودند، بدن کجا وجود میداشت؟
\v 20 امّا اعضا بسیارند، در حالی که بدن یکی است.
\v 21 چشم نمیتواند به دست بگوید، «نیازی به تو ندارم!» و سر نیز نمیتواند به پاها گوید، «نیازمند شما نیستم!»
\v 22 برعکس، آن اعضای بدن که ضعیفتر مینمایند، بسیار ضروریترند.
\v 23 و آن اعضای بدن را که پستتر میانگاریم، با حرمت خاص میپوشانیم، و با اعضایی که زیبا نیستند با احترام خاص رفتار میکنیم؛
\v 24 حال آنکه اعضای زیبای ما به چنین احترامی نیاز ندارند. امّا خدا بدن را چنان مرتب ساخته که حرمت بیشتر نصیب اعضایی شود که فاقد آنند،
\v 25 تا جدایی در بدن نباشد، بلکه اعضای آن به یک اندازه در فکر یکدیگر باشند.
\v 26 و اگر یک عضو دردمند گردد، همۀ اعضا با او همدرد باشند؛ و اگر یک عضو سرافراز شود، همه در خوشی او شریک گردند.
\v 27 بدین قرار، شما بدن مسیح هستید و هر یک عضوی از آنید.
\v 28 خدا قرار داد در کلیسا، اوّل رسولان، دوّم انبیا، سوّم معلّمان؛ بعد قدرت معجزات، سپس عطایای شفا دادن و امداد و مدیریت و سخن گفتن به انواع زبانهای غیر.
\v 29 آیا همه رسولند؟ آیا همه نبیاند؟ آیا همه معلّمند؟ آیا همه دارای قدرت معجزهاند؟
\v 30 آیا همه از عطایای شفا دادن برخوردارند؟ آیا همه به زبانهای غیر سخن میگویند؟ آیا همه ترجمه میکنند؟
\v 31 امّا شما با اشتیاق تمام در پی عطایای بزرگتر باشید. و اینک من عالیترین طریق را به شما نشان میدهم.
\v 1 اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم.
\v 2 اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اَسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جابهجا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم.
\v 3 اگر همۀ دارایی خود را صدقه دهم و تن خویش به شعلههای آتش بسپارم، امّا محبت نداشته باشم، هیچ سود نمیبرم.
\v 4 محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمیبرد؛ محبت فخر نمیفروشد و کبر و غرور ندارد.
\v 5 رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمیجوید؛ به آسانی خشمگین نمیشود و کینه به دل نمیگیرد؛
\v 6 محبت از بدی مسرور نمیشود، امّا با حقیقت شادی میکند.
\v 7 محبت با همه چیز مدارا میکند، همواره ایمان دارد، همیشه امیدوار است و در همه حال پایداری میکند.
\v 8 محبت هرگز پایان نمیپذیرد. امّا نبوّتها از میان خواهد رفت و زبانها پایان خواهد پذیرفت و معرفت زایل خواهد شد.
\v 9 زیرا معرفت ما جزئی است و نبوّتمان نیز جزئی؛
\v 10 امّا چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت.
\v 11 آنگاه که کودکی بیش نبودم، چون کودکان سخن میگفتم و چون کودکان میاندیشیدم و نیز چون کودکان استدلال میکردم. امّا چون مرد شدم، رفتارهای کودکانه را ترک گفتم.
\v 12 آنچه اکنون میبینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ امّا زمانی خواهد رسید که روبهرو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ امّا زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شدهام.
\v 13 و حال، این سه چیز باقی میماند: ایمان، امید و محبت. امّا بزرگترینشان محبت است.
\v 1 طریق محبت را پیروی کنید و با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشید، بخصوص اینکه نبوّت کنید.
\v 2 زیرا آن که به زبانِ غیر سخن میگوید، نه با انسانها بلکه با خدا سخن میگوید. زیرا هیچکس سخنش را درک نمیکند؛ او به واسطۀ روح، رازها را بیان میکند.
\v 3 امّا آن که نبوّت میکند، با انسانهای دیگر برای بنا، تشویق و تسلیشان سخن میگوید.
\v 4 آن که به زبانِ غیر سخن میگوید خود را بنا میکند، امّا آن که نبوّت میکند باعث بنای کلیسا میشود.
\v 5 آرزوی من این است که همۀ شما به زبانهای غیر سخن بگویید، امّا بیشتر میخواهم که نبوّت کنید. آن که نبوّت میکند، بزرگتر است از آن که به زبانهای غیر سخن میگوید، مگر اینکه ترجمه کند تا باعث بنای کلیسا شود.
\v 6 حال ای برادران، اگر من نزد شما بیایم و به زبانهای غیر سخن بگویم، چه نفعی به شما خواهم رسانید، مگر اینکه مکاشفه یا معرفت یا نبوّت یا تعلیمی برایتان داشته باشم؟
\v 7 حتی سازهای بیجانی چون نی و چنگ اگر نواهای مشخص بر نیاورند، چگونه میتوان تشخیص داد چه آهنگی نواخته میشود؟
\v 8 اگر شیپور آوای مشخص ندهد، چه کسی مهیای جنگ میشود؟
\v 9 در مورد شما نیز چنین است. اگر به زبان خود کلماتی مفهوم نگویید، چگونه میتوان فهمید که چه میگویید؟ در آن صورت، بدین میمانَد که با هوا سخن بگویید.
\v 10 بیشک در جهان انواع زبانها وجود دارد، امّا هیچیک بیمعنی نیست.
\v 11 پس من اگر نتوانم معنی گفتار دیگری را بفهمم، نسبت به او بیگانهام و او نیز نسبت به من.
\v 12 در مورد شما نیز چنین است. از آنجا که مشتاق تجلیات روح هستید، بکوشید که در بنای کلیسا ترقّی کنید.
\v 13 از این رو، آن که به زبان غیر سخن میگوید باید دعا کند تا گفتار خود را ترجمه نماید.
\v 14 زیرا اگر من به زبانِ غیر دعا کنم، روحم دعا میکند، امّا عقلم بهرهای نمیبرد.
\v 15 پس چه باید بکنم؟ به روح دعا خواهم کرد و به عقل نیز دعا خواهم کرد؛ به روح سرود خواهم خواند و به عقل نیز خواهم خواند.
\v 16 در غیر این صورت، اگر تو در روح به شکرگزاری مشغول باشی، چگونه کسی که زبانت را نمیفهمد به شکرگزاری تو آمین بگوید؟ چرا که نمیداند چه میگویی!
\v 17 زیرا تو براستی نیکو شکر میکنی، امّا شکر تو باعث بنای دیگری نمیشود.
\v 18 خدا را شکر میکنم که بیش از همۀ شما به زبانهای غیر سخن میگویم؛
\v 19 امّا در کلیسا ترجیح میدهم پنج کلمه با عقل خود سخن بگویم که دیگران را تعلیم داده باشم، تا اینکه هزاران کلمه به زبانهای غیر بگویم.
\v 20 ای برادران، در درک و فهم کودک نباشید، بلکه در بدی کردن کودک باشید. برعکس، در درک و فهم بالغ باشید.
\v 21 در شریعت چنین نوشته شده است:
«خداوند چنین میگوید،
”به زبانهای غریب
و با لبهای بیگانگان
با این قوم سخن خواهم گفت.
با این همه به من گوش نخواهند گرفت.“»
\v 22 پس زبانهای غیر، نشانهای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بیایمانان؛ امّا نبوّت نشانهای در مورد ایمانداران است و نه بیایمانان.
\v 23 بنابراین، اگر همۀ اعضای کلیسا گرد هم آیند و همه به زبانهای غیر سخن گویند، و در این حین اشخاص ناآگاه یا بیایمان به مجلس درآیند، آیا نخواهند گفت که شما دیوانهاید؟
\v 24 امّا اگر شخصی بیایمان یا ناآگاه در حینی که همه نبوّت میکنند به مجلس درآید، از سوی همگان مجاب خواهد شد که گناهکار است، و مورد قضاوت همه قرار گرفته،
\v 25 رازهای دلش آشکار خواهد شد. آنگاه روی بر زمین نهاده، خدا را پرستش خواهد کرد و تصدیق خواهد نمود که: «براستی خدا در میان شماست.»
\v 26 پس مقصود چیست، ای برادران؟ هنگامی که گرد هم میآیید، هر کس سرودی، تعلیمی، مکاشفهای، زبانی و یا ترجمهای دارد. اینها همه باید برای بنای کلیسا به کار رود.
\v 27 اگر کسی به زبان غیر سخن بگوید، دو یا حداکثر سه تن، آن هم به نوبت سخن بگویند و کسی نیز ترجمه کند.
\v 28 امّا اگر مترجمی نباشد، او باید در کلیسا خاموش بماند و با خود و خدا سخن گوید.
\v 29 و از انبیا، دو یا سه تن نبوّت کنند و دیگران گفتار آنها را بسنجند.
\v 30 و اگر فردی دیگر که در آنجا نشسته مکاشفهای دریافت کند، فرد نخست سکوت اختیار نماید.
\v 31 زیرا همه میتوانید به نوبت نبوّت کنید تا همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند.
\v 32 روحِ انبیا مطیع انبیاست.
\v 33 زیرا خدا، نه خدای بینظمی، بلکه خدای صلح و آرامش است، همانگونه که در همۀ کلیساهای مقدسین چنین است.
\v 34 زنان باید در کلیسا خاموش بمانند. آنان مجاز به سخن گفتن نیستند، بلکه باید چنانکه شریعت میگوید، مطیع باشند.
\v 35 اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند، از شوهر خود در خانه بپرسند؛ زیرا برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید.
\v 36 آیا کلام خدا از شما سرچشمه گرفته یا تنها به شما رسیده است؟
\v 37 اگر کسی خود را نبی یا فردی روحانی میداند، تصدیق کند که آنچه به شما مینویسم فرمانی است از جانب خداوند.
\v 38 اگر کسی این را نپذیرد، خودش نیز پذیرفته نخواهد شد.
\v 39 پس ای برادرانِ من، با اشتیاق تمام در پی نبوّت کردن باشید و سخن گفتن به زبانهای غیر را منع مکنید.
\v 40 امّا همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود.
\v 1 و اما، ای برادران، اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید
\v 2 و به وسیلۀ آن نجات مییابید، به شرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم، استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آوردهاید.
\v 3 زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتب مقدّس در راه گناهان ما مرد،
\v 4 و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست،
\v 5 و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن.
\v 6 پس از آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان هنوز زندهاند، هرچند برخی خفتهاند.
\v 7 سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همۀ رسولان،
\v 8 و آخر از همه بر من نیز، چون طفلی که غیرطبیعی زاده شده باشد، ظاهر گردید.
\v 9 زیرا من در میان رسولانْ کمترینم، و حتی شایسته نیستم رسول خوانده شوم، چرا که کلیسای خدا را آزار میرسانیدم.
\v 10 امّا به فیض خدا آنچه هستم، هستم و فیض او نسبت به من بیثمر نبوده است. برعکس، من از همۀ آنها سختتر کار کردم، امّا نه خودم، بلکه آن فیض خدا که با من است.
\v 11 به هر حال، خواه من خواه آنان، همین پیام را وعظ میکنیم و همین است پیامی که به آن ایمان آوردید.
\v 12 امّا اگر موعظه میشود که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما میگویند مردگان را رستاخیزی نیست؟
\v 13 اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است.
\v 14 و اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما.
\v 15 بهعلاوه، برای خدا شاهدان دروغین محسوب میشویم، زیرا دربارۀ او شهادت دادهایم که مسیح را از مردگان برخیزانید، حال آنکه اگر مردگان برنمیخیزند، پس خدا او را برنخیزانیده است.
\v 16 زیرا اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است.
\v 17 و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید.
\v 18 بلکه آنان نیز که در مسیح خفتهاند، از دست رفتهاند.
\v 19 اگر تنها در این زندگی به مسیح امیدواریم، حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقّتانگیزتر است.
\v 20 امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است.
\v 21 زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت.
\v 22 زیرا همانگونه که در آدم همه میمیرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد.
\v 23 امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند.
\v 24 سپس پایان فرا خواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد.
\v 25 زیرا او باید تا زمانی که پا بر همۀ دشمنانش بگذارد، حکم براند.
\v 26 دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است.
\v 27 زیرا خدا «همه چیز را زیر پاهای او نهاد.» امّا وقتی گفته میشود ’همه چیز‘ زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، در بر نمیگیرد.
\v 28 هنگامی که همه چیز مطیع او گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن کس خواهد شد که همه چیز را زیر پاهای او نهاد، تا خدا کل در کل باشد.
\v 29 اگر مردگان برنمیخیزند، آنان که به نیابت از ایشان تعمید میگیرند، چه کنند؟ اگر مردگان برنمیخیزند، چرا به نیابت از ایشان تعمید میگیرند؟
\v 30 و یا چرا ما هر ساعت جان خود را به خطر میاندازیم؟
\v 31 به فخری که در خداوندمان مسیحْ عیسی در مورد شما دارم قَسَم که من هر روز به کام مرگ میروم.
\v 32 اگر جنگ من با وحوش در اَفِسُس تنها به دلایل بشری بوده است، چه سودی از آن بردهام؟ اگر مردگان برنمیخیزند،
\v 34 سَرِ عقل بیایید و دیگر گناه مکنید؛ زیرا هستند بعضی که خدا را نمیشناسند. این را میگویم تا شرمنده شوید.
\v 35 امّا شاید کسی بپرسد: «مردگان چگونه برمیخیزند و با چه نوع بدنی میآیند؟»
\v 36 چه سؤال ابلهانهای! آنچه میکاری، تا نمیرد زنده نمیشود.
\v 37 هنگامی که چیزی میکاری، کالبدی را که بعد ظاهر خواهد شد نمیکاری، بلکه تنها دانه را میکاری، خواه گندم خواه دانههای دیگر.
\v 38 امّا خدا کالبدی را که خود تعیین کرده است، بدان میبخشد و هر نوع دانه را کالبدی مخصوص به خود عطا میکند.
\v 39 همۀ جسمها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهیها نیز دارای نوعی دیگر از جسماند.
\v 40 به همینسان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. امّا جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر.
\v 41 خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستارۀ دیگر متفاوت است.
\v 42 در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته میشود، فسادپذیر است؛ آنچه برمیخیزد، فسادناپذیر.
\v 43 در ذلّت کاشته میشود، در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود، در قوّت برمیخیزد.
\v 44 بدنِ طبیعی کاشته میشود، بدنِ روحانی برمیخیزد. اگر بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد.
\v 45 چنانکه نوشته شده است: «انسانِ اوّل، یعنی آدم، موجود زنده گشت»؛ آدمِ آخر، روحِ حیاتبخش شد.
\v 46 ولی روحانی اوّل نیامد بلکه طبیعی آمد، و پس از آن روحانی.
\v 47 انسانِ اوّل از زمین است و خاکی؛ انسانِ دوّم از آسمان است.
\v 48 هرآنچه انسان خاکی واجد آن بود، در خاکیان نیز وجود دارد؛ و هرآنچه انسان آسمانی داراست، در آسمانیان نیز یافت میشود.
\v 49 و همانگونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت.
\v 50 ای برادران، مقصودم این است که جسم و خون نمیتواند وارث پادشاهی خدا شود و آنچه فسادپذیر است، وارث فسادناپذیری نمیتواند شد.
\v 51 گوش فرا دهید! رازی را به شما میگویم: ما همه نخواهیم خوابید، بلکه همه دگرگونه خواهیم شد.
\v 52 در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود، این به وقوع خواهد پیوست. زیرا شیپور به صدا در خواهد آمد و مردگان در فسادناپذیری بر خواهند خاست و ما دگرگونه خواهیم شد.
\v 53 زیرا این بدنِ فسادپذیر باید فسادناپذیری را بپوشد و این بدن فانی باید به بقا آراسته شود.
\v 54 چون این فسادپذیر، فسادناپذیری را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه آن کلامِ مکتوب به حقیقت خواهد پیوست که میگوید: «مرگ در پیروزی فرو بلعیده شده است.»
\v 55 «ای گور، پیروزی تو کجاست؟
و ای مرگ، نیش تو کجا؟»
\v 56 نیش مرگْ گناه است و نیروی گناه، شریعت.
\v 57 امّا شکر خدا را که به واسطۀ خداوند ما عیسی مسیح به ما پیروزی میبخشد.
\v 58 پس، برادران عزیزم، ثابت و استوار بوده، همواره با تمام وجود به کار خداوند مشغول باشید، زیرا میدانید زحمت شما در خداوند بیهوده نیست.
\v 1 و امّا در خصوص جمعآوری هدایا برای مقدسین: شما نیز آنچه را که به کلیساهای غَلاطیه گفتهام، انجام دهید.
\v 2 روز اوّل هر هفته، هر یک از شما به فراخور درآمد خود پولی کنار گذاشته، پسانداز کند، تا به هنگام آمدنم نزد شما، لزومی به جمعآوری هدایا نباشد.
\v 3 وقتی آمدم، به افراد مورد تأیید شما معرفینامههایی خواهم داد و آنان را با هدایای شما به اورشلیم خواهم فرستاد.
\v 4 اگر صلاح بر این باشد که خود نیز بروم، در این صورت آنان مرا همراهی خواهند کرد.
\v 5 پس از گذر از مقدونیه نزد شما خواهم آمد، زیرا از مقدونیه خواهم گذشت.
\v 6 شاید مدتی نزدتان بمانم، و یا حتی تمام زمستان را با شما بگذرانم، تا بتوانید مرا در سفرم به هر کجا که باشد، مدد رسانده، مشایعت کنید.
\v 7 زیرا نمیخواهم اکنون به دیدارتان بیایم و تنها توقفی کوتاه نزد شما داشته باشم؛ بلکه امید دارم، اگر خداوند اجازه دهد، مدتی را با شما به سر برم.
\v 8 امّا تا عید پِنتیکاست در اَفِسُس میمانم
\v 9 زیرا دری بزرگ برای خدمت مؤثر به رویم گشوده شده، و مخالفان نیز بسیارند.
\v 10 اگر تیموتائوس آمد، با او به گونهای رفتار کنید که نزد شما از چیزی واهمه نداشته باشد. زیرا او نیز چون من به انجام کار خداوند مشغول است؛
\v 11 پس کسی به دیدۀ تحقیر در او ننگرد. او را بهسلامتی راهی سفر کنید تا نزد من بازگردد؛ زیرا من و برادران منتظر اوییم.
\v 12 و امّا در مورد برادر ما آپولس، او را بسیار ترغیب کردم که با سایر برادران نزد شما بیاید، امّا به هیچ روی رضا نداد که اکنون بیاید. امّا هر وقت فرصت داشت، خواهد آمد.
\v 13 هوشیار باشید؛ در ایمان استوار بمانید؛ مرد باشید و نیرومند شوید.
\v 14 همۀ کارهای شما با محبت باشد.
\v 15 میدانید که خانوادۀ اِستِفاناس نخستین کسانی بودند که در ایالت اَخائیه ایمان آوردند، و ایشان خود را وقف خدمت مقدسین کردهاند. ای برادران، از شما استدعا دارم
\v 16 مطیع چنین کسان باشید و همچنین مطیع هر کس دیگر که در این خدمت همکاری میکند و زحمت میکشد.
\v 17 از آمدن اِستِفاناس، فورتوناتوس و اَخائیکوس شادمانم، زیرا جای خالی شما را پر کردهاند.
\v 18 آنان روح مرا و نیز روح شما را تازه ساختند. چنین کسان را پاس بدارید.
\v 19 کلیساهای آسیا برایتان سلام میفرستند. آکیلا و پْریسکیلا و نیز کلیسایی که در منزلشان تشکیل میشود، به شما در خداوند بهگرمی سلام میگویند.
\v 20 همۀ برادرانی که در اینجا هستند برای شما سلام میفرستند. با بوسۀ مقدّس یکدیگر را سلام گویید.
\v 21 من، پولس، به خط خود این سلام را به شما مینویسم.
\v 22 کسی که خداوند را دوست ندارد، ملعون باد. خداوند ما، بیا!