26 lines
1.2 KiB
Markdown
26 lines
1.2 KiB
Markdown
|
# اطلاعات کلی:
|
|||
|
|
|||
|
خادم ابراهیم همچنان با خانواده رفقه[ربکا] سخن میگوید.
|
|||
|
|
|||
|
# در دل خود فارغ نشده بودم
|
|||
|
|
|||
|
در این قسمت به نحوی از در سکوت و در ذهن دعا کردن سخن گفته شده که گویی او در دل خود سخن میگوید. کلمه «دل» اشاره به افکار و ذهن دارد.
|
|||
|
|
|||
|
(See: [[rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor]] and [[rc://*/ta/man/translate/figs-metonymy]])
|
|||
|
|
|||
|
# ناگاه رفقه...آمد
|
|||
|
|
|||
|
«ناگهان رفقه آمد» یا «چون رفقه را دیدم که میآید»
|
|||
|
|
|||
|
# سبو
|
|||
|
|
|||
|
کوزهای[سبو] رُسی با سایز متوسط است که برای نگه داشتن و ریختن مایعات از آن استفاده میشد. ببینید این کلمه را در <پیدایش ۲۴: ۱۴> چطور ترجمه کردهاید.
|
|||
|
|
|||
|
# به چشمه پایین رفت
|
|||
|
|
|||
|
عبارت «پایین رفت» به دلیل پایینتر بودن مکان چاه از جایی که خادم بر آن ایستاده بود استفاده شده است.
|
|||
|
|
|||
|
# چشمه
|
|||
|
|
|||
|
دریچهای بر زمین که از آن آب تازه بیرون میآید.
|