fa_obs/content/03.md

68 lines
6.4 KiB
Markdown
Raw Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۳. توفان #
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-01.jpg?direct&)
پس از سالیان دراز، تعداد انسان های روی زمین زیاد شد. آن ها بسیار خشن و ستمکار شدند. آنگاه خدا تصمیم گرفت که همۀ زمین را با سیل عظیمی نابود کند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-02.jpg?direct&)
اما نوح مورد لطف خدا قرار گرفت. او مردی درستکار درمیان آن مردم ستمکار بود. خدا نوح را از تصمیم خویش در بارۀ فرستادن توفان آگاه کرد. او به نوح فرمود که یک کشتی بزرگ بسازد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-03.jpg?direct&)
خدا به نوح فرمود که کشتی ای به درازی ۱۴۰ متر و به عرض ۲۳ متر و به ارتفاع ۱۳.۵ متر بسازد. نوح می بایست آن کشتی را با چوب درخت سرو در سه طبقه، با اتاق های زیاد و یک پنجره در سقف بسازد. کشتی می بایست جای امنی برای نوح، خانواده اش و هرنوع حیوان خشکی باشد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-04.jpg?direct&)
نوح از خدا اطاعت کرد. او و سه پسرش کشتی را همان طور که خدا گفته بود، ساختند. ساختن آن کشتی سال ها طول کشید زیرا خیلی بزرگ بود. نوح به مردم هشدار داد که سیل خواهد آمد و آنان باید به طرف خدا بازگشت کنند، امّا آن ها گفتۀ نوح را باور نکردند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-05.jpg?direct&)
خدا همچنین فرمان داد که نوح و خانواده اش به اندازۀ کافی غذا برای خودشان و حیوانات جمع آوری کنند. وقتی همه چیز آماده شد، خدا به نوح گفت که وقتش رسیده، او، همسرش، سه پسرش و عروس هایش داخل کشتی شوند - در کل هشت نفر.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-06.jpg?direct&)
خدا ​از هر نوع حیوان و پرنده، جفت جفت نر و ماده به سوی نوح فرستاد. تا اینکه آن ها بتوانند داخل کشتی شوند و در هنگام سیل در امان باشند. خدا برای نوح هفت جفت نر و ماده از حیوانات حلال گوشت فرستاد که از آن ها برای قربانی استفاده شود. وقتی همۀ آن ها وارد کشتی شدند خدا دَرِ کشتی را پشت سر آن ها بست.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-07.jpg?direct&)
سپس باران شروع شد. برای چهل روز و چهل شب بی وقفه باران بارید! آب بتدریج زمین را می پوشانید. همه چیز، حتّی کوه های بلند هم زیر آب رفتند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-08.jpg?direct&)
همۀ موجوداتی که برروی خشکی زندگی می کردند هلاک شدند، بجز خاندان نوح و حیوانات درون کشتی. کشتی برروی آب شناور شد و همه چیز در داخل کشتی از غرق شدن در امان بود.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-09.jpg?direct&)
بعد از آنکه باران متوقف شد، کشتی به مدّت پنج ماه برروی آب شناور بود، و سپس یک روز کشتی برروی یک کوه از حرکت باز ایستاد. درخِلال این مدّت، آب شروع به پایین رفتن کرد، امّا جهان هنوز زیر آب بود. بعد از سه ماه قلّۀ کوه ها نمایان شد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-10.jpg?direct&)
بعد از گذشت چهل روز، نوح کلاغی را فرستاد تا ببیند زمین خشک شده است یا نه. کلاغ پرواز کرد و جستجو نمود تا زمین خشکی بیابد، امّا هیچ مکان خشکی پیدا نکرد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-11.jpg?direct&)
پس از آن نوح کبوتری را فرستاد. امّا کبوتر هم نتوانست زمین خشکی بیابد، بنابراین به طرف نوح بازگشت. یک هفته بعد، نوح همان کبوتر را فرستاد، و اینبارکبوتر با برگی از زیتون تازه به کشتی بازگشت! آب فرو نشسته بود و گیاهان رشد کرده بودند!
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-12.jpg?direct&)
نوح یک هفتۀ دیگر منتظر ماند و دوباره همان کبوتر را برای بار سوّم فرستاد. آب زمین خشک شده بود و کبوتر، جایی برای خودش در زمین خشک یافته بود!
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-13.jpg?direct&)
دو ماه بعد خدا به نوح فرمود، "تو و خانواده ات و همۀ حیوانات از کشتی خارج شوید. بارور شوید، فرزندان آورید و زمین را پر سازید." بنابراین نوح و خانواده اش از کشتی بیرون آمدند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-14.jpg?direct&)
بعد از آنکه نوح کشتی را ترک کرد، قربانگاهی ساخت و از هر حیوان و پرندۀ حلال گوشت بر آن قربانی گذراند. خدا از این کار نوح خشنود شد و خاندان نوح را برکت داد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-15.jpg?direct&)
خدا فرمود، "من قول می دهم بار دیگر زمین را به خاطر اعمال شریرانه ای که انسان ها انجام می دهند یا به خاطر اینکه انسان ها از کودکی گناهکار هستند، لعنت نکنم و با سیل نابود نسازم."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-03-16.jpg?direct&)
سپس خدا نخستین رنگین کمان را در آسمان به نشانۀ وعدۀ خود گذاشت. هر زمان رنگین کمان در آسمان ظاهر می شود، خدا و قوم او وعدۀ او را بیاد می آورند.
استانی برگرفته از کتاب مقدّس: _ کتاب پیدایش، ۶-۸