fa_obs/content/17.md

59 lines
8.0 KiB
Markdown
Raw Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

# ۱۷. عهد خدا با داود
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-01.jpg)
شائول نخستین پادشاه اسرائیل بود. او بلند قدّ و خوش سیما بود، با همان مشخّصاتی که مردم می خواستند. شائول در آغاز پادشاهی خود بر قوم اسرائیل، کارهای خوبی انجام داد امّا به تدریج به مردی گناهکار که خدا را پیروی نمی کرد، تبدیل شد. بنابراین خدا مرد دیگری را برگزید که روزی بجای او پادشاه می شد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-02.jpg)
خدا یک جوان اسرائیلی بنام داود را برگزید تا پس از شائول، پادشاه باشد. داود، یک چوپان و از اهالی بیت لحم بود. او بارها پدرش را درحال چوپانی گوسفندان دیده بود و زمانیکه یک شیر و خرس به گوسفندانش حمله کردند، آنها را کشت. داود فروتن، پارسا و عادل بود و از خدا اطاعت می کرد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-03.jpg)
داود همچنین تبدیل به سربازی نیرومند و رهبری توانا شد. زمانی که او مرد جوانی بود، با فرد تنومندی بنام جُلیات مبارزه کرد. جُلیات سرباز آموزش دیده و بسیار قوی هیکلی بود و تقریباً سه متر قدّ داشت! امّا خدا به داود کمک کرد تا جُلیات را به هلاکت برساند و اسرائیل را نجات دهد. پس از آن داود بارها بر دشمنان اسرائیل چیره شد و این سبب گشت تا مردم او را تحسین کنند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-04.jpg)
شائول به سبب محبّت مردم​ به داود به او حسادت می کرد. او بارها کوشید تا داود را بکشد ولی داود خود را از دید شائول پنهان می کرد. یکروز شائول به دنبال داود می گشت که او را به قتل برساند. شائول به غاری که داود در آن پنهان شده بود، رفت امّا او را ندید. داود بسیار به شائول نزدیک بود و می توانست او را بکشد امّا درعوض، ​تکّه ای از لباس شائول را برید تا به او ​ثابت کند که نمی خواهد از طریق کشتن او به پادشاهی برسد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-05.jpg)
سرانجام، شائول در جنگی کشته شد و داود به پادشاهی اسرائیل رسید. او پادشاه خوبی بود و مردم او را دوست داشتند. خدا به داود برکت داد و او را در همۀ کارهایش موفّق کرد. داود در جنگ های بسیاری شرکت کرد و خدا او را یاری نمود تا دشمنان اسرائیل را شکست دهد. داود اورشلیم را فتح و آنرا پایتخت خود ساخت. در مدّت زمانی که داود پادشاه بود، اسرائیل قوی و ثروتمند شد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-06.jpg)
داود می خواست معبدی بسازد که همۀ قوم اسرائیل بتوانند در آن خدا را پرستش و برای او قربانی کنند. برای حدود ۴۰۰ سال، مردم در جایی عبادت و قربانی می کردند که خیمۀ ملاقات نام داشت و موسی آنرا ساخته بود.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-07.jpg)
اما خدا ناتان نبی را با این پیغام نزد داود فرستاد که، “چون تو مرد جنگی هستی، تو معبد را برای من نخواهی ساخت. پسرت آن را بنا خواهد کرد، ولی من تو را بسیار برکت خواهم داد. کسی از نسل تو تا به ابد بر قوم من سلطنت خواهد کرد!” تنها نسلی از داود که می توانست تا ابد سلطنت کند مسیح بود. مسیح آن برگزیدۀ خدا بود که جهان را از گناه نجات می داد.===== =====
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-08.jpg)
وقتی داود این کلام را شنید، بلافاصله خدا را شکر و ستایش کرد زیرا خدا با داود پیمان بسته بود که برکت عظیمی را نصیب او خواهد کرد. داود نمی دانست که خدا چه زمانی این کار را می کند و آنطور که بعدها معلوم شد، اسرائیلیان می بایست حدود هزار سال برای آمدن مسیح انتظار بکشند.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-09.jpg)
داود سالهای زیادی با عدالت حکومت کرد و خدا او را برکت می داد. با اینحال در اواخر عمر دچار گناه وحشتناکی علیه خدا شد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-10.jpg)
یکروز، وقتی تمام سربازان داود برای جنگ بیرون بودند، او از پشت بام کاخ سلطنتی خود نگاهی به پایین انداخت و زنی زیبا را دید که مشغول حمّام کردن بود. آن زن نامش بَتشِبَع بود.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-11.jpg)
داود بجای اینکه از آن وسوسه دوری کند، شخصی را فرستاد تا آن زن را نزد او بیاورند. او با آن زن همبستر شد و بعد او را به خانه فرستاد. بعد از مدّت کوتاهی بَتشِبَع پیغامی برای داود فرستاد و به او گفت که باردار شده است.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-12.jpg)
شوهر بَتشِبَع، اوریا یکی از بهترین سربازان داود بود. داود اوریاء را فراخواند و به او گفت، “به خانه برو و کنار همسرت باش”، امّا اوریا قبول نکرد که به استراحت بپردازد درحالیکه هم رزمانش در میدان جنگ هستند. بنابراین داود، اوریا را دوباره به میدان جنگ فرستاد و به فرماندهان امر کرد تا او را در خطّ مقدّم جنگ قرار دهند تا کشته شود.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-13.jpg)
بعد از کشته شدن اوریا، داود با بَتشِبَع ازدواج کرد و او برای داود پسری زایید. خدا از کاری که داود کرده بود، خشمگین بود بنابراین ناتان نبی را فرستاد تا گناه داود را به او نشان دهد. داود به گناه خود اعتراف کرد و خدا او را بخشید. داود در بقیۀ دوران حیات خود، در سخت ترین شرایط به خدا اعتماد داشت و از او اطاعت می کرد.
![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-17-14.jpg)
امّا به عنوان مجازات گناه، پسر داود مرد. همچنین درمیان خاندان داود درگیریهای بسیاری رخ داد و قدرت او به اندازۀ چشمگیری کاهش پیدا کرد. اگرچه داود در بعضی مواقع به خدا گناه می کرد، امّا خدا همچنان به عهدی که با او بسته بود وفادار بود. بعدها داود و بَتشِبَع صاحب پسری شدند که نامش را سلیمان گذاشتند.کتاب اوّل سموئیل، ۱۰؛ ۱۵-۱۹؛ ۲۴؛ ۳۱ و کتاب دوّم سموئیل، ۵؛ ۷؛ ۱۱-۱۲
استانی برگرفته از کتاب مقدّس:_