fa_tn/rut/02/02.md

1.8 KiB

روت موآبیه

اینجا داستان ادامه می‌یابد. می‌بایست آگاه باشید که در زبان شما داستان بعد از وقفه‌ای کوتاه چگونه دوباره آغاز می‌شود.

موآبیه

این نیز روش دیگری است برای اینکه بگویند زنی اهل مملکت یا قبیله موآب بود.

[از باقی‌مانده بذر غلات] خوشه‌چینی کنم

«تخم غله را از عقب دروگران که باقی مانده، جمع کنم» یا «تخم غله را از پشت دروگران که بر زمین باقی مانده، بردارم»

خوشه‌ها

«سر» یا «ساقه‌ها». «خوشه‌ها» قسمتی از غلات هستند که دانه را در بر دارند.

هر كسی‌ كه‌ در نظرش‌ التفات‌ یابم‌

عبارت «التفات یافتن» اصطلاحی است که به معنای بر کسی روا داشتن می‌باشد. روت از کسب التفات شخص مانند کسب اجازه یا تایید سخن می‌گوید. همان طور که چشم‌ها نمایانگر بینایی هستند، و بینایی نیز نمایانگر افکار و عقیده است. ترجمه جایگزین: «کسی که به من اجازه خوشه‌چینی می‌دهد»

(See: [[rc:///ta/man/translate/figs-idiom]] and [[rc:///ta/man/translate/figs-metaphor]] and rc://*/ta/man/translate/figs-metonymy)

دختر

روت چنان از نعومی مراقبت می‌کرد گویی که او همچون مادر خودش بود. مطمئناً در زبان شما نیز ممکن است از این کلمه برای کسی که همچون دختر واقعی شخص نیست، استفاده شود.