1.1 KiB
1.1 KiB
تیرهایش مرا احاطه كرد
ایوب به نحوی از خودش که کانون حملات خدا بوده سخن میگوید که گویی خدا او را مورد هدف قرار داده و با تیرها احاطه کرده تا به او حمله کند. ترجمه جایگزین: «انگار که تیرهایش مرا احاطه کردهاند»
(See: rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor)
[خدا] گُردههایم را پاره میكند و شفقت نمینماید و زهره مرا به زمین میریزد
ایوب از احساسِ دردی سخن میگوید که آن درد را با سوراخهای بدنش از تیرهایی که توسط خدا ایجاد شده، مقایسه میکند. اینجا «خدا» نشانگر تیرهایی است که پرتاب میکند. ترجمه جایگزین: «احساس میکنم تیرهای خدا کلیه و کبد مرا سوراخ کردهاند و زَهرۀ مرا بر زمین ریخته و او مرا زنده نخواهد گذاشت»