fa_tn/luk/15/19.md

733 B

دیگر شایستهٔ آن نیستم که پسر تو خوانده شوم

«ارزش آن را ندارم که پسر تو باشم.» این را می‌توان به حالت معلوم بیان کرد. ترجمه جایگزین: «ارزشی ندارم تا من را پسر تو صدا زنند» " (See: rc://*/ta/man/translate/figs-activepassive)

مرا چون یکی از مزدوران خود بگیر

«مرا به عنوان کارگر استخدام کند» یا «من را استخدام کند تا یکی از غلامان شوم.» این تقاضا است، نه دستور. شاید اضافه کردن «لطفاً» مفید باشد، همانطور که UDB  چنین کاری کرده است.