1004 B
1004 B
چرا زانوها مرا قبول كردند؟
این احتمالاً به آغوش مادر ایوب اشاره میکند. به نحوی از زانوهای مادرش سخن گفته شده که گویی انسانهایی هستند که میتوانند به نوزاد خوشآمد بگویند. ترجمه جایگزین: «آرزو داشتم که هیچ آغوشی نبود که مرا بگیرد.»
(See: [[rc:///ta/man/translate/figs-rquestion]] and [[rc:///ta/man/translate/figs-personification]])
چرا پستانها تا مکیدم؟
به نحوی از پستانهای مادر ایوب سخن گفته شده که گویی آنها انسانهایی هستند که میتوانند به نوزاد خوشآمد بگویند. ترجمه جایگزین: «آرزو داشتم که هیچ پستانی نبود که من را شیر دهد.»
(See: [[rc:///ta/man/translate/figs-rquestion]] and [[rc:///ta/man/translate/figs-personification]])