979 lines
174 KiB
Plaintext
979 lines
174 KiB
Plaintext
\id LEV Unlocked Literal Bible
|
|
\ide UTF-8
|
|
\h لاویان
|
|
\toc1 لاویان
|
|
\toc2 لاویان
|
|
\toc3 lev
|
|
\mt1 لاویان
|
|
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 1
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را فرا خواند و از خیمۀ ملاقات با او سخن گفت و فرمود:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: هرگاه کسی از شما هدیهای به خداوند تقدیم کند، باید هدیۀ خود را از چارپایان یعنی از رمه یا گله تقدیم نماید.
|
|
\v 3 «اگر هدیۀ وی قربانی تمامسوز از رمه باشد، گاوِ نرِ بیعیب تقدیم کند. آن را به دَرِ خیمۀ ملاقات بیاورد تا مقبول درگاه خداوند افتد.
|
|
\v 4 او باید دست خود را بر سر قربانی تمامسوز بگذارد، و برایش مقبول خواهد افتاد تا به جهت او کفّاره کند.
|
|
\v 5 آنگاه گاو را در حضور خداوند ذبح کند، و پسران هارون، یعنی کاهنان، خون آن را بیاورند و بر دورتادورِ مذبح که نزد دَرِ خیمۀ ملاقات است، بپاشند.
|
|
\v 6 سپس پوست قربانی تمامسوز را بکند و آن را قطعهقطعه کند.
|
|
\v 7 پسران هارونِ کاهن بر مذبح آتش نهند و بر آتش هیزم بچینند.
|
|
\v 8 سپس پسران هارون، یعنی کاهنان، قطعهها را با سر و چربی بر هیزمی که بر آتشِ مذبح است، بچینند.
|
|
\v 9 اما او اندرونی و پاچهها را به آب بشوید. سپس کاهن همه را بر مذبح بسوزاند. این است قربانی تمامسوز، هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 10 «اگر هدیۀ او قربانی تمامسوز از گله، یعنی گوسفند یا بز باشد، حیوان نرِ بیعیب تقدیم کند.
|
|
\v 11 آن را در جانب شمالی مذبح در حضور خداوند ذبح کند، و پسران هارون، یعنی کاهنان، خونش را بر دورتادورِ روی مذبح بپاشند.
|
|
\v 12 سپس آن را به همراه سر و چربی قطعهقطعه کند، و کاهن همه را بر هیزمی که بر آتش مذبح است، بچیند.
|
|
\v 13 اما اندرونی و پاچهها را به آب بشوید. سپس کاهن همه را تقدیم کند و بر مذبح بسوزاند. این است قربانی تمامسوز، هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 14 «اگر هدیۀ او به خداوند قربانی تمامسوز از پرندگان باشد، قُمری یا جوجه کبوتر تقدیم کند.
|
|
\v 15 کاهن آن را نزد مذبح بیاورد و سرش را پیچانده، آن را بر مذبح بسوزاند و خونش بر دیوارۀ مذبح چلانده شود.
|
|
\v 16 چینهدان را با محتوایش درآورد و بر جانب شرقی مذبح در جای خاکستر، بیفکند.
|
|
\v 17 سپس بالهای پرنده را گرفته آن را از میان چاک کند، بیآنکه دو پاره شود. آنگاه کاهن آن را بر هیزمی که بر آتش مذبح است، بسوزاند. این است قربانی تمامسوز، هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 2
|
|
\p
|
|
\v 1 «هرگاه کسی هدیۀ آردی به خداوند تقدیم کند، هدیهاش باید از آرد مرغوب باشد. بر آن روغن بریزد و کُندُر بنهد،
|
|
\v 2 و آن را نزد پسران هارون، یعنی کاهنان، بیاورد. آنگاه از آن یک مشت برگیرد، یعنی از آرد مرغوب و روغن و تمامی کُندُرش، و کاهن آن را به عنوان یادگاری بر مذبح بسوزاند. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 3 اما بقیۀ هدیۀ آردی از آنِ هارون و پسرانش خواهد بود. این است یکی از قسمتهای بسیار مقدس هدایای اختصاصی که به خداوند تقدیم میشود.
|
|
\v 4 «اگر هدیۀ آردی پخته شده در تنور تقدیم میکنی، باید قُرصهای بیخمیرمایه از آردِ مرغوبِ آمیخته به روغن باشد، یا گِردههای نازک بیخمیرمایه و آغشته به روغن.
|
|
\v 5 اگر هدیهات، هدیۀ آردی پخته شده بر ساج است، باید از آرد مرغوب و بیخمیرمایۀ آمیخته به روغن باشد.
|
|
\v 6 آن را چند پاره کن و بر آن روغن بریز. این است هدیۀ آردی.
|
|
\v 7 اگر هدیهات، هدیۀ آردی پخته شده در تابه است، باید از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن تهیه شود.
|
|
\v 8 هدیۀ آردی را که از این مواد تهیه شده باشد، نزد خداوند بیاور و آن را به کاهن تقدیم کن و او آن را نزد مذبح خواهد برد.
|
|
\v 9 کاهن قسمت یادگاری را از هدیۀ آردی برگیرد و بر مذبح بسوزاند. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 10 اما بقیۀ هدیۀ آردی از آنِ هارون و پسرانش خواهد بود. این است یکی از قسمتهای بسیار مقدس هدایای اختصاصی که به خداوند تقدیم میشود.
|
|
\v 11 «هیچیک از هدایای آردی که به خداوند تقدیم میکنید نباید با خمیرمایه تهیه شده باشد، زیرا در هدیۀ اختصاصی که تقدیم خداوند میکنید، نباید هیچ خمیرمایه یا عسل بسوزانید.
|
|
\v 12 اینها را میتوان به عنوان هدیۀ نوبر نزد خداوند برد، اما نباید به عنوان رایحۀ خوشایند بر مذبح تقدیم کرد.
|
|
\v 13 به همۀ هدایای آردی خود نمک بزن. مباد که نمکِ عهد تو با خدایت، در هدیۀ آردی تو یافت نشود. با همۀ هدایایت نمک تقدیم کن.
|
|
\v 14 «اگر هدیۀ آردی از نوبر محصول به خداوند تقدیم میکنی، باید دانههای غلّۀ نورَس که کوبیده و در آتش برشته شده باشد، تقدیم کنی.
|
|
\v 15 بر آن روغن بریز و کُندُر بگذار. این است هدیۀ آردی.
|
|
\v 16 کاهن قسمتِ یادگاری هدیۀ آردی، یعنی قدری از غلۀ کوبیدۀ آن و قدری از روغنِ آن را با همۀ کُندُرش بسوزاند. این است هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 3
|
|
\p
|
|
\v 1 «اگر هدیۀ وی قربانی رفاقت باشد و آن را از رمه تقدیم کند، خواه نرینه و خواه مادینه، باید حیوانی بیعیب به حضور خداوند تقدیم کند.
|
|
\v 2 دست خود را بر سر هدیۀ خویش بگذارد و آن را نزد دَرِ خیمۀ ملاقات ذبح کند، و پسران هارون، یعنی کاهنان، خون را بر دورتادور مذبح بپاشند.
|
|
\v 3 او باید از قربانی رفاقت، چربیای را که اندرونی را میپوشاند یعنی تمامی چربی روی اندرونی را به عنوان هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کند،
|
|
\v 4 و نیز هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و همچنین زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند.
|
|
\v 5 سپس پسران هارون آن را بر مذبح، بر روی قربانی تمامسوز بر هیزمی که روی آتش است، بسوزانند. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 6 «اگر هدیهای که به عنوان قربانی رفاقت به خداوند تقدیم میکند از گله باشد، خواه نرینه و خواه مادینه، باید حیوانی بیعیب تقدیم کند.
|
|
\v 7 اگر برهای به عنوان قربانی تقدیم میکند، باید آن را به حضور خداوند آورده،
|
|
\v 8 دست خود را بر سر هدیۀ خویش بگذارد و آن را مقابل خیمۀ ملاقات ذبح کند. سپس پسران هارون خون آن را بر دورتادورِ مذبح بپاشند.
|
|
\v 9 او باید از قربانی رفاقت، چربیِ آن را به عنوان هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کند، یعنی تمامی دنبه را که از نزدیکی ستون مهرهها جدا میکند، و چربیای را که اندرونی را میپوشاند یعنی تمامی چربی روی اندرونی را،
|
|
\v 10 و همچنین هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند.
|
|
\v 11 کاهن این همه را به عنوان خوراک بر مذبح بسوزاند؛ این است هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
|
|
\v 12 «اگر بزی را به عنوان هدیه تقدیم میکند، باید آن را به حضور خداوند آورده،
|
|
\v 13 دست خود را بر سر حیوان بگذارد و آن را مقابل خیمۀ ملاقات ذبح کند. سپس پسران هارون خون آن را بر دورتادورِ مذبح بپاشند.
|
|
\v 14 او باید از این هدیه، چربیای را که اندرونی را میپوشاند یعنی تمامی چربی روی اندرونی را به عنوان هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کند،
|
|
\v 15 و نیز هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند.
|
|
\v 16 سپس کاهن این همه را به عنوان خوراک بر مذبح بسوزاند؛ این است هدیۀ اختصاصی به جهت رایحۀ خوشایند. تمام چربی از آنِ خداوند است.
|
|
\v 17 «این است فریضهای ابدی در همۀ نسلهای شما، در هر جا که ساکن باشید: هرگز چربی یا خون نخورید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 4
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «به بنیاسرائیل بگو: اگر کسی ناخواسته گناه ورزد و یکی از اموری را که خداوند انجام آن را منع کرده است، به عمل آورد،
|
|
\v 3 اگر گناه از کاهنِ مسحشده سر زده باشد و بدینگونه قوم تقصیرکار شده باشند، باید به جهت گناهی که مرتکب شده است گوسالۀ نرینهای بیعیب از رمه به عنوان قربانی گناه به خداوند تقدیم کند.
|
|
\v 4 گوساله را نزد دَرِ خیمۀ ملاقات به حضور خداوند بیاورد و دست خود را بر سر گوساله نهاده، آن را در حضور خداوند ذبح کند.
|
|
\v 5 سپس کاهنِ مسحشده قدری از خون گوساله را برگیرد و آن را به داخل خیمۀ ملاقات ببرد.
|
|
\v 6 کاهن باید انگشت خود را در خون فرو برده، مقداری از خون را هفت بار در حضور خداوند در برابر حجاب قُدس بپاشد.
|
|
\v 7 سپس قدری از خون را در حضور خداوند بر شاخهای مذبح بخورِ خوشبو که در خیمۀ ملاقات است بمالد، و باقی خون گوساله را به پای مذبح قربانی تمامسوز که نزد دَرِ خیمۀ ملاقات است، بریزد.
|
|
\v 8 او باید تمامی چربیِ گوسالۀ قربانیِ گناه را جدا کند، چربیای را که اندرونی را میپوشاند یعنی تمامی چربی روی اندرونی را،
|
|
\v 9 و همچنین هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و نیز زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند؛
|
|
\v 10 درست همانگونه که آنها را از گاو قربانی رفاقت جدا میکنند. و کاهن همه را بر مذبح قربانی تمامسوز بسوزاند.
|
|
\v 11 اما پوست گوساله و تمامی گوشت آن و سر و پاچهها و اندرونی و فضولاتِ آن را،
|
|
\v 12 یعنی هرآنچه را که از گوساله باقی مانَد، بیرون از اردوگاه به محلی طاهر که خاکستر را در آن میریزند ببرد و آن را بر هیزم به آتش بسوزاند؛ پس بر تودۀ خاکستر سوزانده شود.
|
|
\v 13 «اگر همۀ جماعت اسرائیل ناخواسته خطایی ورزند و این امر از نظر جماعت پوشیده باشد، و آنها یکی از اموری را که خداوند انجام آن را منع کرده است به عمل آورده، تقصیرکار شوند،
|
|
\v 14 چون گناهی که مرتکب شدهاند معلوم گردد، جماعت باید گوسالۀ نرینهای به عنوان قربانی گناه تقدیم کنند. پس آن را به مقابل خیمۀ ملاقات بیاورند،
|
|
\v 15 و مشایخِ جماعت در حضور خداوند دستهای خود را بر سر گوساله بگذارند، و گوساله در حضور خداوند ذبح شود.
|
|
\v 16 آنگاه کاهنِ مسحشده قدری از خون گوساله را به داخل خیمۀ ملاقات ببَرد
|
|
\v 17 و انگشت خود را در خون فرو برده، آن را هفت مرتبه در حضور خداوند در برابر حجاب بپاشد.
|
|
\v 18 سپس قدری از خون را در حضور خداوند بر شاخهای مذبحی که در خیمۀ ملاقات است بمالد، و باقی خون را به پای مذبح قربانی تمامسوز که نزد دَرِ خیمۀ ملاقات است، بریزد.
|
|
\v 19 او باید تمامی چربی آن را جدا کند و بر مذبح بسوزاند.
|
|
\v 20 با این گوساله نیز همان کند که با گوسالۀ قربانی گناه کرد؛ با این نیز چنان کند. پس کاهن برای ایشان کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهند شد.
|
|
\v 21 آنگاه گوساله را از اردوگاه بیرون برده، بسوزاند، درست همانگونه که گوسالۀ نخست را سوزانید. این است قربانی گناه به جهت جماعت.
|
|
\v 22 «اگر رهبری گناه ورزد و ناخواسته یکی از اموری را که یهوه خدایش انجام آن را منع کرده است به عمل آورد و تقصیرکار گردد،
|
|
\v 23 چون گناهی که مرتکب شده است بر او معلوم شود، باید بز نر بیعیبی به عنوان قربانی تقدیم کند.
|
|
\v 24 او باید دست خود را بر سر بز بگذارد و آن را در محلی که قربانی تمامسوز را در حضور خداوند ذبح میکنند، ذبح نماید. این است قربانی گناه.
|
|
\v 25 سپس کاهن قدری از خون قربانی گناه را به انگشت خویش برگیرد و آن را بر شاخهای مذبح قربانی تمامسوز بمالد و باقی خونِ آن را به پای مذبح قربانی تمامسوز بریزد.
|
|
\v 26 او باید همۀ چربی آن را، مانند چربی قربانی رفاقت، بر مذبح بسوزاند. پس کاهن برای او به جهت گناهش کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 27 «اگر کسی از مردم عادی ناخواسته گناه ورزد و یکی از اموری را که خداوند انجام آن را منع کرده است به عمل آورده، تقصیرکار گردد،
|
|
\v 28 چون گناهی که مرتکب شده است بر او معلوم شود، باید به جهت گناهی که مرتکب شده است بز مادۀ بیعیبی به عنوان قربانی تقدیم کند.
|
|
\v 29 او باید دست خود را بر سر قربانی گناه بگذارد و قربانی گناه را در محلِ قربانی تمامسوز ذبح کند.
|
|
\v 30 سپس کاهن قدری از خون آن را به انگشت خویش برگیرد و بر شاخهای مذبح قربانی تمامسوز بمالد و باقی خون را به تمامی به پای مذبح بریزد.
|
|
\v 31 او باید همۀ چربی آن را جدا کند، درست همانگونه که چربی را از قربانی رفاقت جدا میکنند. سپس کاهن آن را به عنوان رایحۀ خوشایند برای خداوند بر مذبح بسوزاند. پس کاهن برای او کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 32 «اگر برهای را به عنوان قربانی گناه خود تقدیم میکند، باید برۀ مادهای بیعیب بیاورد.
|
|
\v 33 او باید دست خود را بر سر قربانی گناه بگذارد و آن را به عنوان قربانی گناه در محلی که قربانی تمامسوز را ذبح میکنند، ذبح نماید.
|
|
\v 34 سپس کاهن قدری از خون قربانی گناه را به انگشت خویش برگیرد و آن را بر شاخهای مذبح قربانی تمامسوز بمالد، و باقی خون را بهتمامی به پای مذبح بریزد.
|
|
\v 35 او باید همۀ چربی آن را جدا کند، درست همانگونه که چربیِ برۀ قربانی رفاقت را جدا میکنند. سپس کاهن همه را بر مذبح، بر روی هدیۀ اختصاصی خداوند بسوزاند. پس کاهن برای او به جهت گناهی که مرتکب شده است کفّاره به جا خواهد آورد، و او آمرزیده خواهد شد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 5
|
|
\p
|
|
\v 1 «اگر کسی مرتکب این گناه شود که احضاریهای عمومی جهت ادای شهادت بشنود و با اینکه شاهد است، یعنی ماجرا را دیده یا از آن باخبر شده است، سخن نگوید، متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.
|
|
\v 2 یا اگر کسی چیزی نجس را لمس کند، خواه لاشۀ حیوانات وحشی نجس، لاشۀ چارپایان اهلی نجس و یا لاشۀ جنبندگان کوچک نجس را، و این امر بر وی پوشیده باشد، نجس شده، تقصیرکار خواهد گشت.
|
|
\v 3 یا اگر نجاست آدمی را لمس کند، یعنی هر نجاستی را که به نجس شدن انسان میانجامد، و این امر بر وی پوشیده باشد، چون از آن آگاه شود، تقصیرکار خواهد گشت.
|
|
\v 4 یا اگر کسی به لبان خود سوگندی نسنجیده یاد کند که کاری نیک یا بد انجام دهد، یعنی هر کاری که ممکن است دربارهاش سوگندی نسنجیده یاد کرد، و این امر بر وی پوشیده باشد، چون از آن آگاه شود، در هر یک از این موارد تقصیرکار خواهد گشت.
|
|
\v 5 اگر در هر یک از این امور تقصیرکار گردد، باید به گناهی که مرتکب شده است اعتراف کند،
|
|
\v 6 و برای گناهی که مرتکب شده است، بره یا بزی ماده از گله به عنوان قربانی جبران به خداوند تقدیم نماید. پس کاهن برای او به جهت گناهش کفّاره به جا خواهد آورد.
|
|
\v 7 «اما اگر دست او به بهای بره نرسد، باید برای خطایی که مرتکب شده است دو قمری یا دو جوجه کبوتر به حضور خداوند بیاورد، یکی به عنوان قربانی گناه و دیگری به عنوان قربانی تمامسوز.
|
|
\v 8 آنها را نزد کاهن بیاورد، و کاهن نخست آن را که به جهت قربانی گناه است تقدیم کند. کاهن سر آن را از گردن بپیچاند بیآنکه سر را بهطور کامل از تن جدا کند.
|
|
\v 9 سپس مقداری از خون قربانی گناه را بر دیوارۀ مذبح بپاشد و باقی خون را پای مذبح بچلاند. این است قربانی گناه.
|
|
\v 10 آنگاه پرندۀ دیگر را مطابق قوانین، به عنوان قربانی تمامسوز تقدیم کند. پس کاهن برای او به جهت گناهی که مرتکب شده است کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 11 «اما اگر دست او به بهای دو قمری یا دو جوجه کبوتر نیز نرسد، برای گناهی که مرتکب شده است یکدهم ایفَه آرد مرغوب به عنوان قربانی گناه بیاورد. اما نباید بر آن روغن بنهد یا کُندُر بگذارد، زیرا که قربانی گناه است.
|
|
\v 12 آن را نزد کاهن بیاورد و کاهن مشتی از آن را به عنوان قسمت یادگاری برگرفته، آن را بر روی هدایای اختصاصی خداوند بر مذبح بسوزاند. این است قربانی گناه.
|
|
\v 13 پس کاهن برای او به جهت گناهی که در هر کدام از این موارد مرتکب شده است کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهد شد. بقیه از آنِ کاهن خواهد بود، درست مانند هدیۀ آردی.»
|
|
\v 14 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 15 «اگر کسی خیانت ورزد و در خصوص امور مقدسِ خداوند ناخواسته گناه کند، باید به عنوان قربانی جبرانِ خود قوچی بیعیب از گله که ارزش آن به مثقال نقره بر حسب مثقال قُدس برآورد شده باشد، برای خداوند بیاورد. این است قربانی جبران.
|
|
\v 16 او همچنین باید برای قصوری که در امور مقدس ورزیده است عوض بدهد، و یک پنجم بهایش را نیز بر آن افزوده، همه را به کاهن بدهد. پس کاهن با قوچ قربانی جبران برای او کفّاره به جا خواهد آورد، و بر او آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 17 «اگر کسی گناه ورزد و هر کدام از اموری را که خداوند انجام آن را منع کرده است به عمل آورد، حتی اگر از آن آگاه نباشد، تقصیرکار است و متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.
|
|
\v 18 او باید بر حسب برآوردِ انجام شده، قوچی بیعیب از گله به عنوان قربانی جبران نزد کاهن بیاورد. پس کاهن برای او به جهت خطایی که ناخواسته مرتکب شده است کفّاره به جا خواهد آورد، و آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 19 این است قربانی جبران. او براستی در پیشگاه خداوند تقصیرکار است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 6
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «اگر کسی گناه کند و به خداوند خیانت ورزیده، در مورد امانت یا وثیقه یا آنچه دزدیده است همسایۀ خود را بفریبد، یا مال همسایۀ خویش را غصب کند،
|
|
\v 3 یا چیز گمشدهای را بیابد و دربارۀ آن دروغ گفته، سوگند دروغ یاد کند، یا مرتکب هر کار دیگری شود که آدمی با انجام آن گناه میکند،
|
|
\v 4 از آنجا که گناه ورزیده و تقصیرکار گشته است، باید آنچه را دزدیده یا غصب کرده، یا امانتی را که به او سپرده شده یا چیز گمشدهای را که یافته است، باز پس دهد.
|
|
\v 5 همچنین هر چیزی را که دربارهاش سوگند دروغ یاد کرده است، باید بهطور کامل باز پس دهد و یک پنجم نیز بر آن افزوده، آن را در روزی که جرمش مُحرز گردد به صاحب مال بازگرداند.
|
|
\v 6 او باید به عنوان قربانیِ جبران خود، بر حسب برآوردِ انجام شده قوچی بیعیب از گله به عنوان قربانی جبران نزد کاهن آورده، به حضور خداوند تقدیم کند.
|
|
\v 7 آنگاه کاهن در حضور خداوند برایش کفّاره به جا خواهد آورد، و او در خصوص هرآنچه کرده و با انجامش تقصیرکار شده است، آمرزیده خواهد شد.»
|
|
\v 8 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 9 «به هارون و پسرانش فرمان داده، بگو: این است قانون قربانی تمامسوز: قربانی تمامسوز باید تمامی شب تا صبح بر آتشدان مذبح باشد، و آتش مذبح بر آن افروخته بماند.
|
|
\v 10 و کاهن جامۀ کتان خود را بپوشد و زیرجامۀ کتان خویش را بر تن کند، و سپس خاکستری را که از آتش قربانی تمامسوز بر مذبح به جا مانده است، برگیرد و آن را در کنار مذبح بگذارد.
|
|
\v 11 آنگاه جامه از تن به درآورده، جامهای دیگر بپوشد و خاکستر را بیرون از اردوگاه به محلی طاهر ببرد.
|
|
\v 12 آتشِ روی مذبح باید بر آن افروخته بماند و خاموش نشود. کاهن هر صبحگاه هیزم بر آن بسوزاند و قربانی تمامسوز را بر آن بچیند، و چربی قربانی رفاقت را بر آن بسوزاند.
|
|
\v 13 آتش باید پیوسته بر مذبح افروخته بماند، و خاموش نشود.
|
|
\v 14 «این است قانون هدیۀ آردی: پسران هارون آن را در برابر مذبح به حضور خداوند بیاورند.
|
|
\v 15 سپس کاهن از آرد مرغوبِ هدیۀ آردی و روغن آن و نیز تمام کُندری که روی هدیه آردی است یک مشت برگیرد، و به عنوان یادگاری بر مذبح بسوزاند. این است رایحهای خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 16 بقیۀ آن را هارون و پسرانش بخورند. بیخمیرمایه و در مکانی مقدس خورده شود. آن را در صحن خیمۀ ملاقات بخورند.
|
|
\v 17 هدیۀ آردی با خمیرمایه پخته نشود. من آن را به عنوان سهم ایشان از هدایای اختصاصی خویش دادهام. این همچون قربانی گناه و قربانی جبران، بسیار مقدس است.
|
|
\v 18 همۀ اولاد مذکر از نسل هارون میتوانند از هدایای اختصاصی خداوند بخورند. این برای شما فریضهای است ابدی در همۀ نسلهایتان. هر که آنها را لمس کند، مقدس خواهد بود. »
|
|
\v 19 سپس خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 20 «این است هدیهای که هارون و پسرانش باید در روز مسح او به خداوند تقدیم کنند: یکدهم ایفَه آرد مرغوب به عنوان هدیۀ آردی دائمی، نیمی از آن در صبح و نیم دیگر در شام.
|
|
\v 21 این هدیه باید بر ساج و با روغن تهیه شود. چون آمیخته شد، آن را بیاور و پارههای برشته شدۀ هدیۀ آردی را به عنوان رایحهای خوشایند به خداوند تقدیم کن.
|
|
\v 22 از پسران هارون، آن کاهن که مسح شده است تا جانشین او شود این هدیه را به خداوند تقدیم کند. این است فریضهای ابدی. تمام این هدیه باید سوزانده شود.
|
|
\v 23 هر هدیۀ آردی کاهن باید به تمامی سوزانده شود. آن را نباید خورد.»
|
|
\v 24 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 25 «به هارون و پسرانش بگو: این است قانون قربانی گناه: در جایی که قربانی تمامسوز ذبح میشود، قربانی گناه نیز باید در حضور خداوند ذبح شود؛ این قربانی بسیار مقدس است.
|
|
\v 26 کاهنی که آن را به جهت گناه تقدیم میکند، آن را بخورد. این قربانی در مکانی مقدس، یعنی در صحن خیمۀ ملاقات خورده شود.
|
|
\v 27 هر که گوشت آن را لمس کند مقدس خواهد بود. هرگاه خون آن بر جامهای پاشیده شود، آنچه را که خون بر آن پاشیده شده است در مکانی مقدس بشوی.
|
|
\v 28 ظرف سفالینی که گوشت قربانی در آن پخته شده، شکسته شود؛ اما اگر در دیگ برنجین پخته شده، دیگ بهطور کامل پاک و به آب شسته شود.
|
|
\v 29 هر ذکوری از کاهنان میتواند از آن بخورد؛ این قربانی بسیار مقدس است.
|
|
\v 30 اما هیچ قربانی گناه را که خون آن برای کفّاره کردن در قُدس به خیمۀ ملاقات آورده میشود نباید خورد، بلکه به آتش سوزانده شود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 7
|
|
\p
|
|
\v 1 «این است قانون قربانی جبران؛ این قربانی بسیار مقدس است:
|
|
\v 2 قربانی جبران باید در همان جایی ذبح شود که قربانی تمامسوز را ذبح میکنند، و کاهن خون آن را بر دورتادور مذبح بپاشد.
|
|
\v 3 سپس تمامی چربی آن را تقدیم کند، یعنی دنبه، چربیای را که اندرونی را میپوشاند،
|
|
\v 4 هر دو قلوه را با چربی روی آنها در قسمت تهیگاه، و نیز زائدۀ روی جگر را که با قلوهها جدا میکند.
|
|
\v 5 او اینها را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند، بر مذبح بسوزاند. این است قربانی جبران.
|
|
\v 6 هر ذکوری از کاهنان میتواند از آن بخورد، اما باید در مکانی مقدس خورده شود، زیرا بسیار مقدس است.
|
|
\v 7 «قربانی جبران مانند قربانی گناه است. آنها را یک قانون است. این قربانی از آنِ کاهنی خواهد بود که با آن، کفّاره به جا میآورد.
|
|
\v 8 کاهنی که قربانی تمامسوزِ کسی را تقدیم میکند، میتواند پوست قربانی تمامسوز را که تقدیم کرده است برای خود نگاه دارد.
|
|
\v 9 هر هدیۀ آردی که در تنور پخته شود و هر چه بر تابه یا ساج تهیه گردد، از آنِ کاهنی خواهد بود که آن را تقدیم میکند.
|
|
\v 10 و هر هدیۀ آردی، خواه آمیخته به روغن و خواه خشک، به مساوات از آنِ تمامی پسران هارون خواهد بود.
|
|
\v 11 «این است قانون قربانی رفاقت که میتوان به خداوند تقدیم کرد:
|
|
\v 12 اگر کسی آن را برای شکرگزاری تقدیم میکند، باید به همراه قربانی شکرگزاری، قُرصهای بیخمیرمایۀ آمیخته به روغن، گِردههای نازک بیخمیرمایه که به روغن آغشته است، گِردههایی از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن،
|
|
\v 13 و قُرصهای نانِ خمیرمایهدار نیز تقدیم کند؛ او باید این همه را به عنوان هدیۀ خود همراه با قربانی رفاقت خویش که به جهت شکرگزاری است، تقدیم نماید.
|
|
\v 14 و از آن باید یک قُرص از هر یک از نانهای تقدیمی را به عنوان هدیه به خداوند تقدیم کند. این هدیه از آنِ کاهنی خواهد بود که خون قربانی رفاقت را میپاشد.
|
|
\v 15 گوشت قربانی رفاقت که به جهت شکرگزاری است، باید در همان روزِ تقدیم آن خورده شود؛ چیزی از آن تا صبح باقی نماند.
|
|
\v 16 اگر قربانی او نذری یا اختیاری باشد، باید در همان روزِ تقدیم آن خورده شود، و باقی آن را میتوان روز بعد نیز خورد.
|
|
\v 17 اما آنچه از گوشت قربانی تا روز سوّم باقی بماند، باید به آتش سوزانده شود.
|
|
\v 18 اگر چیزی از گوشت قربانی رفاقت در روز سوّم خورده شود، مقبول واقع نخواهد شد و برای کسی که آن را تقدیم کرده است محسوب نخواهد گردید، زیرا مکروه است و کسی که از آن بخورد متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.
|
|
\v 19 «گوشتی را که به هر چیز نجس بَرخورَد، نباید خورد؛ باید آن را به آتش سوزانید. ولی هر گوشت دیگر را، همۀ اشخاص طاهر میتوانند بخورند.
|
|
\v 20 اما اگر کسی در حالی که نجاستی بر اوست، از گوشت قربانی رفاقت که از آنِ خداوند است بخورد، باید از میان قوم خود منقطع شود.
|
|
\v 21 اگر کسی هر چیز نجس را لمس کند، خواه نجاست انسان، خواه چارپای نجس، و خواه هر چیز مکروه و نجس دیگر را، و آنگاه از گوشت قربانی رفاقت که از آنِ خداوند است بخورد، باید از میان قوم خود منقطع شود.»
|
|
\v 22 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 23 «بنیاسرائیل را بگو: چربی گاو، گوسفند یا بز را نخورید.
|
|
\v 24 از چربی حیوان مرده یا حیوان دریده شده میتوان برای هر کاری استفاده کرد، اما به هیچ وجه نباید آن را خورد.
|
|
\v 25 زیرا هر که از چربی حیوانی که از آن هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم میشود بخورد، آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.
|
|
\v 26 نیز هر جا که ساکن هستید خون مخورید، خواه خون پرندگان و خواه خون چارپایان.
|
|
\v 27 هر کس که هر نوع خون بخورد، آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.»
|
|
\v 28 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 29 «بنیاسرائیل را بگو: هر کس قربانی رفاقت خود را به خداوند تقدیم میکند، خود باید هدیۀ قربانی رفاقت خویش را نزد خداوند بیاورد.
|
|
\v 30 به دستان خود، هدیۀ اختصاصی خداوند را بیاورد؛ چربی را با سینه بیاورد، تا سینه را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد.
|
|
\v 31 کاهن چربی را بر مذبح بسوزاند، اما سینه از آنِ هارون و پسرانش خواهد بود.
|
|
\v 32 رانِ راست را از قربانیهای رفاقت خود به عنوان هدیۀ افراشتنی به کاهن بدهید.
|
|
\v 33 آن کس از پسران هارون که خون و چربی قربانی رفاقت را تقدیم میکند، ران راست سهم وی خواهد بود.
|
|
\v 34 زیرا من سینۀ تکاندادنی و رانِ افراشتنی را از بنیاسرائیل، یعنی از قربانیهای رفاقت ایشان برگرفتم، و آنها را به عنوان فریضۀ ابدی از جانب بنیاسرائیل به هارونِ کاهن و پسرانش بخشیدم.
|
|
\v 35 این است سهم تخصیصیافته به هارون و پسرانش از هدیۀ اختصاصی خداوند در روزی که جهت کهانت خداوند نزدیک آورده شدند.
|
|
\v 36 روزی که خداوند ایشان را مسح فرمود، فرمان داد که قوم اسرائیل آن را بدیشان بدهند. این است فریضهای ابدی در همۀ نسلهای ایشان.»
|
|
\v 37 این بود قانون قربانی تمامسوز، هدیۀ آردی، قربانی گناه، قربانی جبران، قربانی انتصاب و قربانی رفاقت
|
|
\v 38 که خداوند در کوه سینا به موسی امر فرمود، در روزی که در بیابان سینا به بنیاسرائیل فرمان داد تا هدایای خود را به خداوند تقدیم کنند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 8
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «هارون و پسرانش را با جامهها و روغنِ مسح و گوسالۀ نرِ قربانی گناه و دو قوچ و سبد نانِ بیخمیرمایه بیاور،
|
|
\v 3 و همۀ جماعت را به در خیمۀ ملاقات گرد آور.»
|
|
\v 4 پس موسی چنانکه خداوند به او فرمان داده بود به عمل آورد، و جماعت به در خیمۀ ملاقات گرد آمدند.
|
|
\v 5 موسی به جماعت گفت: «این است آنچه خداوند به انجامش فرمان داده است.»
|
|
\v 6 آنگاه موسی هارون و پسرانش را نزدیک آورد و آنها را به آب غسل داد.
|
|
\v 7 پیراهن را بر هارون پوشانید، شال را بر کمر وی بست، و او را به ردا ملبس ساخت. سپس ایفود را بر او نهاد و کمربند ایفود را بر وی بسته، ایفود را بر او ثابت گردانید.
|
|
\v 8 آنگاه پیشسینه را بر او قرار داد و اوریم و تُمّیم را در پیشسینه گذاشت.
|
|
\v 9 سپس دستار را بر سر او نهاد، و لوح زرین، یعنی نیمتاجِ مقدس را روی دستار در جلوی آن قرار داد، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
|
\v 10 آنگاه موسی روغن مسح را برگرفت و مسکن و هرآنچه را در آن بود مسح کرده، تقدیس نمود.
|
|
\v 11 سپس مقداری از روغن مسح را هفت بار بر مذبح پاشید، و مذبح و تمام اسباب آن و حوض و پایهاش را مسح کرد تا آنها را تقدیس نماید.
|
|
\v 12 او مقداری از روغن مسح را بر سر هارون ریخت و او را مسح کرد تا تقدیسش نماید.
|
|
\v 13 موسی پسران هارون را نزدیک آورد و پیراهن بر آنان پوشانیده، شال بر کمرشان بست و کلاه بر سرشان نهاد، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
|
\v 14 سپس گوسالۀ قربانی گناه را نزدیک آورد، و هارون و پسرانش دستان خود را بر سر گوسالۀ قربانی گناه نهادند.
|
|
\v 15 آنگاه موسی گوساله را ذبح کرد، و خون را گرفته، با انگشت خود بر شاخهای دور مذبح مالید و مذبح را تطهیر نمود. سپس باقی خون را به پای مذبح ریخت و آن را تقدیس نمود تا بر آن کفّاره به جا آورد.
|
|
\v 16 آنگاه تمامی چربی روی اندرونی و زائدۀ روی جگر و هر دو قلوه را با چربیشان برگرفت و آنها را بر مذبح سوزانید.
|
|
\v 17 اما گوساله را با پوست و گوشت و فضولات آن بیرون از اردوگاه به آتش سوزانید، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
|
\v 18 آنگاه قوچ قربانیِ تمامسوز را نزدیک آورد، و هارون و پسرانش دستان خود را بر سر قوچ نهادند.
|
|
\v 19 سپس موسی آن را ذبح کرد و خون را بر دورتادور مذبح پاشید.
|
|
\v 20 قوچ را قطعهقطعه کرد و سر، قطعهها و چربی را سوزانید.
|
|
\v 21 اندرونی و پاچهها را به آب شست، و قوچ را به تمامی بر مذبح سوزانید. این بود قربانی تمامسوز، رایحۀ خوشایند، و هدیۀ اختصاصی برای خداوند، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
|
\v 22 سپس قوچ دیگر، یعنی قوچ انتصاب را نزدیک آورد، و هارون و پسرانش دستان خود را بر سر قوچ نهادند.
|
|
\v 23 آنگاه قوچ را ذبح کرد و مقداری از خون آن را گرفته، بر نرمۀ گوش راست هارون و شَست دست راست و شَست پای راست او مالید.
|
|
\v 24 سپس پسران هارون را نزدیک آورد و مقداری از خون را بر نرمههای گوش راست آنان، و بر شَست دست راست و شَست پای راستشان مالید، و باقی خون را بر دورتادور مذبح پاشید.
|
|
\v 25 آنگاه چربی، دُنبه، و تمامی چربی روی اندرونی، زائدۀ روی جگر، هر دو قلوه با چربیشان و ران راست را برگرفت،
|
|
\v 26 و از سبدِ نانِ بیخمیرمایه نیز که در حضور خداوند بود یک قرص نان، یک قرص نان روغنی و یک گِردۀ نازک برداشته، آنها را بر تکههای چربی و بر ران راست قرار داد.
|
|
\v 27 موسی این همه را بر دست هارون و بر دست پسرانش نهاد، و آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان داد.
|
|
\v 28 سپس آنها را از دستهای ایشان برگرفت، و با قربانی تمامسوز بر مذبح سوزانید. این بود قربانی انتصاب، رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
|
|
\v 29 موسی همچنین سینه را برگرفت و آن را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان داد. این بود سهم موسی از قوچ انتصاب، چنانکه خداوند به او فرمان داده بود.
|
|
\v 30 سپس موسی مقداری از روغن مسح و خونی را که بر مذبح بود برگرفت و آن را بر هارون و جامۀ او و بر پسران هارون و جامههایشان پاشید. بدینگونه، او هارون و جامۀ او و پسران هارون و جامههایشان را تقدیس کرد.
|
|
\v 31 آنگاه موسی به هارون و پسرانش گفت: «گوشت را نزد درِ خیمۀ ملاقات بپزید و آن را در آنجا با نانی که در سبدِ قربانیِ انتصاب است بخورید، چنانکه فرمان یافته، گفتم: ”هارون و پسرانش از آن بخورند.“
|
|
\v 32 باقی گوشت و نان را به آتش بسوزانید.
|
|
\v 33 هفت روز از درِ خیمۀ ملاقات بیرون نروید، تا روزهای انتصاب شما تکمیل شود، زیرا انتصاب شما هفت روز به طول خواهد انجامید.
|
|
\v 34 آنچه امروز انجام شد، به فرمان خداوند به انجام رسید تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.
|
|
\v 35 باید هفت شبانه روز نزد دَرِ خیمۀ ملاقات بمانید و آنچه را خداوند فرمان داده است انجام دهید تا نمیرید، زیرا من چنین فرمان یافتهام.»
|
|
\v 36 پس هارون و پسرانش هرآنچه را که خداوند به واسطۀ موسی فرمان داده بود، انجام دادند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 9
|
|
\p
|
|
\v 1 و اما در روز هشتم، موسی هارون و پسران او و مشایخ اسرائیل را فرا خواند.
|
|
\v 2 او به هارون گفت: «گوسالهای نرینه برای قربانی گناه و قوچی برای قربانی تمامسوز که هر دو بیعیب باشند، بگیر و آنها را به حضور خداوند نزدیک آور.
|
|
\v 3 قوم اسرائیل را نیز بگو: ”بزی نرینه برای قربانی گناه، و گوساله و برهای یک ساله و بیعیب برای قربانی تمامسوز بگیرید،
|
|
\v 4 و گاوی و قوچی برای قربانی رفاقت، تا در حضور خداوند قربانی کنید، و نیز هدیۀ آردی آمیخته به روغن، زیرا امروز خداوند بر شما ظاهر خواهد شد.“»
|
|
\v 5 پس آنچه را که موسی فرمان داده بود جلوی خیمۀ ملاقات آوردند، و همۀ جماعت نزدیک آمده، در حضور خداوند ایستادند.
|
|
\v 6 آنگاه موسی گفت: «این است آنچه خداوند به انجامش فرمان داده است، تا جلال خداوند بر شما ظاهر شود.»
|
|
\v 7 سپس موسی به هارون گفت: «نزدیک مذبح بیا و قربانی گناه و قربانی تمامسوز خود را تقدیم کرده، برای خود و قوم کفّاره به جا آور؛ همچنین قربانی قوم را تقدیم کن و برای آنها کفّاره به جا آور، چنانکه خداوند فرمان داده است.»
|
|
\v 8 پس هارون به مذبح نزدیک آمد و گوسالۀ قربانی گناه را که برای خودش بود، ذبح کرد.
|
|
\v 9 سپس پسرانش خون را نزد وی آوردند، و او انگشت خود را در خون فرو برده، آن را بر شاخهای مذبح مالید و باقی خون را به پای مذبح ریخت.
|
|
\v 10 او از قربانی گناه، چربی و قلوهها و زائدۀ روی جگر را بر مذبح سوزانید، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود؛
|
|
\v 11 اما گوشت و پوست را بیرون از اردوگاه به آتش سوزانید.
|
|
\v 12 سپس قربانی تمامسوز را ذبح کرد. پسران هارون خون را به دست وی دادند، و او آن را بر دورتادور مذبح پاشید.
|
|
\v 13 آنگاه آنان قربانی تمامسوز را قطعهقطعه، همراه با سرش به او دادند، و او آنها را بر مذبح سوزانید.
|
|
\v 14 همچنین اندرونی و پاچهها را شست و آنها را با قربانی تمامسوز بر مذبح سوزانید.
|
|
\v 15 سپس قربانی قوم را نزدیک آورد. او بز قربانی گناه را که برای قوم بود برگرفت و آن را مانند قربانی نخست ذبح کرده، به عنوان قربانی گناه تقدیم کرد.
|
|
\v 16 آنگاه قربانی تمامسوز را نزدیک آورد و آن را مطابق قانون آن تقدیم نمود.
|
|
\v 17 سپس هدیۀ آردی را نزدیک آورده، مشتی از آن برگرفت و آن را علاوه بر قربانی تمامسوزِ صبحگاه، بر مذبح سوزانید.
|
|
\v 18 پس از آن، گاو و قوچ قربانی رفاقت را که برای قوم بود، ذبح کرد. پسران هارون خون را به دست وی دادند، و او آن را بر دورتادور مذبح پاشید.
|
|
\v 19 اما تکههای چربی گاو و قوچ، یعنی دُنبه، چربیای که اندرونی را میپوشاند، قلوهها، و زائدۀ روی جگر
|
|
\v 20 را بر سینهها قرار دادند. سپس هارون تکههای چربی را بر مذبح سوزانید،
|
|
\v 21 اما سینهها و رانِ راست را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان داد، چنانکه موسی فرمان داده بود.
|
|
\v 22 سپس هارون دستهای خود را به سوی قوم برافراشته، ایشان را برکت داد، و پس از تقدیم قربانی گناه، قربانی تمامسوز و قربانی رفاقت، به زیر آمد.
|
|
\v 23 آنگاه موسی و هارون به خیمۀ ملاقات درآمدند، و به هنگام خارج شدن، قوم را برکت دادند. سپس جلال خداوند بر تمامی قوم ظاهر شد،
|
|
\v 24 و آتش از حضور خداوند بیرون آمده، قربانی تمامسوز و تکههای چربی روی مذبح را فرو بلعید. چون همۀ قوم این را دیدند فریاد برآوردند و به روی درافتادند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 10
|
|
\p
|
|
\v 1 ناداب و اَبیهو، پسران هارون، هر یک بخورسوزهای خود را برگرفته، در آنها آتش نهادند و بر آتش بخور گذاشتند. آنها آتشی غریب که خداوند بدیشان فرمان نداده بود، به حضور وی تقدیم کردند.
|
|
\v 2 پس آتش از حضور خداوند به در آمده، آنان را فرو بلعید و در حضور خداوند مردند.
|
|
\v 3 آنگاه موسی به هارون گفت: «این است فرمودۀ خداوند:
|
|
«”در میان آنان که نزدیک مَنَند، تقدیس خواهم شد،
|
|
و پیش روی همۀ قوم جلال خواهم یافت.“»
|
|
پس هارون خاموش ماند.
|
|
\v 4 موسی میشائیل و اِلصافان، پسران عُزّیئیل عموی هارون را فرا خواند و به آنان گفت: «نزدیک آیید و برادران خود را از جلوی قُدس به بیرون اردوگاه ببرید.»
|
|
\v 5 پس نزدیک آمدند و چنانکه موسی گفته بود، آنان را با پیراهنهایشان بیرون از اردوگاه بردند.
|
|
\v 6 سپس موسی به هارون و پسرانش اِلعازار و ایتامار گفت: «موهای سر خود را باز مکُنید و جامۀ خویش را چاک مزنید تا نمیرید و غضب بر تمام جماعت نازل نشود. اما برادرانتان، یعنی همۀ خاندان اسرائیل، میتوانند به سبب آتشی که خداوند افروخته است زاری کنند.
|
|
\v 7 از درِ خیمۀ ملاقات بیرون مروید، مبادا بمیرید، زیرا روغن مسحِ خداوند بر شماست.» پس آنان مطابق سخن موسی عمل کردند.
|
|
\v 8 سپس خداوند هارون را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 9 «وقتی به خیمۀ ملاقات داخل میشوید، شراب و دیگر مُسکِرات منوشید، نه تو و نه پسرانت با تو، تا نمیرید. این است فریضهای ابدی در همۀ نسلهایتان.
|
|
\v 10 شما باید میان مقدس و غیرمقدس، و نجس و طاهر تمایز قائل شوید،
|
|
\v 11 و همۀ فرایضی را که خداوند به واسطۀ موسی به بنیاسرائیل گفته است، به آنان بیاموزید.»
|
|
\v 12 موسی به هارون و دو پسر بازماندهاش، اِلعازار و ایتامار گفت: «هدیۀ آردی را که از هدایای اختصاصی خداوند باقی مانده است برگیرید و آن را بیخمیرمایه در کنار مذبح بخورید، زیرا که بسیار مقدس است.
|
|
\v 13 آن را در مکانی مقدس بخورید، چراکه این سهم تو و سهم پسران تو از هدایای اختصاصی خداوند است، زیرا که من چنین فرمان یافتهام.
|
|
\v 14 اما سینۀ تکاندادنی و رانِ افراشتنی را تو و پسران و دخترانت با تو، در محلی طاهر بخورید، زیرا که این سهم تو و سهم پسران تو از قربانیهای رفاقت بنیاسرائیل است.
|
|
\v 15 رانِ افراشتنی و سینۀ تکاندادنی را باید با تکههای چربیِ هدایای اختصاصی بیاورند تا به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان داده شود. این به عنوان فریضۀ ابدی از آنِ تو و پسرانت خواهد بود، چنانکه خداوند فرمان داده است.»
|
|
\v 16 و اما موسی دربارۀ بز قربانی گناه پرسید، و در کمال تعجب دریافت که سوزانده شده است! پس بر اِلعازار و ایتامار، پسران بازماندۀ هارون، خشم گرفت و گفت:
|
|
\v 17 «چرا قربانی گناه را در قُدس نخوردید؟ زیرا که بسیار مقدس است و به شما داده شد تا تقصیر جماعت را برگیرید و در حضور خداوند برایشان کفّاره به جا آرید.
|
|
\v 18 اینک خون آن به اندرون قُدس برده نشده است، حال آنکه میبایست آن را در قُدس میخوردید، چنانکه فرمان داده بودم.»
|
|
\v 19 پس هارون به موسی گفت: «امروز آنان قربانی گناه و قربانی تمامسوزِ خود را به حضور خداوند تقدیم کردند، و چنین وقایعی برایم رخ داد! آیا اگر قربانی گناه را امروز میخوردم، خداوند منظور میداشت؟»
|
|
\v 20 موسی چون این را شنید، در نظرش پسند آمد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 11
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، به ایشان گفت:
|
|
\v 2 «قوم اسرائیل را بگویید: از میان همۀ حیوانات خشکی، این جانداران را میتوانید بخورید:
|
|
\v 3 هر حیوان شکافتهسُم را که سُمَش شکاف کامل دارد و نشخوار میکند، میتوانید بخورید.
|
|
\v 4 اما از میان حیوانات نشخوارکننده یا شکافتهسُم، اینها را نباید خورد: شتر، زیرا نشخوار میکند ولی شکافتهسُم نیست، و از این رو بر شما حرام است.
|
|
\v 5 خرگوش کوهی، زیرا نشخوار میکند اما شکافتهسُم نیست؛ از این رو بر شما حرام است.
|
|
\v 6 و نیز خرگوش، زیرا نشخوار میکند اما شکافتهسُم نیست، و از این رو بر شما حرام است.
|
|
\v 7 و خوک اگرچه شکافتهسُم است ولی نشخوار نمیکند، از این رو بر شما حرام است.
|
|
\v 8 از گوشت آنها مخورید و به لاشۀ آنها دست مزنید؛ بر شما حرام است.
|
|
\v 9 «از هرآنچه در آبها است، اینها را میتوانید بخورید: هرآنچه را در آبها که باله و فلس دارد، خواه در دریا و خواه در رودخانه، میتوانید بخورید.
|
|
\v 10 اما هر چه در دریا یا رودخانه که باله و فلس نداشته باشد، از جنبندگان کوچک آبزی گرفته تا دیگر جاندارانی که در آبها هستند، بر شما مکروه است.
|
|
\v 11 از آنها کراهت داشته باشید؛ از گوشت آنها مخورید و لاشۀ آنها را مکروه بدارید.
|
|
\v 12 هرآنچه در آبها که باله و فلس نداشته باشد، بر شما مکروه است.
|
|
\v 13 «از میان پرندگان، از اینها کراهت داشته باشید و آنها را مخورید زیرا که مکروهند: عقاب، لاشخور، لاشخور سیاه،
|
|
\v 14 زَغَن و شاهین از هر نوع؛
|
|
\v 15 کلاغ از هر نوع؛
|
|
\v 16 شترمرغ، جغد، مرغ نوروزی، و باز از هر نوع؛
|
|
\v 17 بوم، قرهغاز، جغد بزرگ،
|
|
\v 18 جغد سفید، جغد صحرایی؛ کرکس،
|
|
\v 19 لکلک، مرغ ماهیخوار از هر نوع؛ هُدهُد و خُفاش.
|
|
\v 20 «همۀ حشرات بالدار که بر چهار پا میروند بر شما مکروهند.
|
|
\v 21 اما از میان حشرات بالداری که بر چهار پا میروند، آنها را که بر پاهای خود ساقهای متصل برای جَهیدن بر زمین دارند، میتوانید بخورید.
|
|
\v 22 از آنها، این حشرات را میتوانید بخورید: ملخ از هر نوع، دَبا از هر نوع، حَرجَوان از هر نوع، و حدب از هر نوع.
|
|
\v 23 اما همۀ دیگر حشرات بالدار که چهار پا دارند، بر شما مکروهند.
|
|
\v 24 «به آنها نجس خواهید شد. هر که به لاشۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 25 هر کس هر قسمت از لاشۀ آنها را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 26 هر حیوانی که شکافتهسُم است اما سُمَش شکاف کامل ندارد یا نشخوار نمیکند، بر شما حرام است؛ هر که به آنها دست بزند، نجس خواهد شد.
|
|
\v 27 از میان جاندارانی که بر چهار پا راه میروند، همۀ آنها که بر پنجه راه میروند بر شما حرامند؛ هر که به لاشۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود،
|
|
\v 28 و کسی که لاشۀ آنها را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. آنها بر شما حرامند.
|
|
\v 29 «از میان جنبندگان کوچکی که بر زمین میجنبند، اینها بر شما حرامند: راسو، موش، هر نوع سوسمار
|
|
\v 30 از قبیل مارمولک، سوسمار زمینی، سوسمار معمولی، بُزمَجه و آفتابپرست.
|
|
\v 31 اینها از میان تمامی جنبندگان کوچک بر شما حرامند. هر که به مُردۀ آنها دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 32 هر چیزی که مُردۀ یکی از آنها بر آن افتد نجس خواهد بود، از هر شئ چوبین، یا پارچه، یا پوست، یا پلاس، یعنی هر شیئی که به هر منظور از آن استفاده میشود. باید آن را در آب گذاشت، و تا شامگاه نجس خواهد بود؛ پس از آن طاهر خواهد بود.
|
|
\v 33 اگر یکی از آنها در ظرفی سفالین افتد، هر چه در آن ظرف باشد نجس خواهد بود، و باید آن ظرف را شکست.
|
|
\v 34 اگر آب از چنین ظرفی بر خوراکی که آمادۀ خوردن است، ریخته شود، آن خوراک نجس خواهد بود؛ و هر آشامیدنی آمادۀ نوشیدن که در چنین ظرفی باشد، نجس خواهد بود.
|
|
\v 35 اگر قسمتی از لاشۀ آنها بر هر چیزی بیفتد، نجس خواهد بود؛ خواه تنور باشد خواه اجاق، باید خُرد شود. آنها نجساند و برای شما نجس خواهند ماند.
|
|
\v 36 با این همه، چشمه و منبع آبی که آب در آن باشد طاهر است، اما هر که به لاشهای که در آنهاست دست بزند نجس خواهد بود.
|
|
\v 37 اگر قسمتی از لاشۀ آنها بر بذری که باید کاشته شود بیفتد، آن بذر طاهر است.
|
|
\v 38 اما اگر بر آن بذر آب پاشیده شده باشد و قسمتی از لاشه بر آن بیفتد، برای شما نجس است.
|
|
\v 39 «اگر حیوانی که میتوان خورد بمیرد، هر که به لاشۀ آن دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 40 هر که از آن لاشه بخورد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. هر که لاشه را برگیرد باید جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 41 «همۀ جنبندگان کوچکی که بر زمین میجنبند، مکروهند؛ نباید خورده شوند.
|
|
\v 42 هر چه بر شکم میخزد، و هر چه بر چهار دست و پا راه میرود یا پاهای بسیار دارد، یعنی هر جنبندۀ کوچکیکه بر زمین میجنبد، آنها را مخورید، زیرا مکروهند.
|
|
\v 43 خود را با هیچیک از جنبندگان کوچکی که میجنبد مکروه مسازید؛ خویشتن را به آنها نجس مسازید و به واسطۀ آنها نجس مشوید.
|
|
\v 44 زیرا من یهوه خدای شما هستم؛ پس خود را تقدیس کنید و مقدس باشید، زیرا که من قدوسم. خود را با هیچ جنبندهای که بر زمین میخزد نجس مسازید.
|
|
\v 45 زیرا من یهوه هستم که شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم؛ پس مقدس باشید، زیرا که من قدوسم.»
|
|
\v 46 این است قانون حیوانات و پرندگان و هر جانداری که در آبها حرکت میکند، و هر جانداری که بر زمین میجنبد،
|
|
\v 47 تا میان نجس و طاهر و جاندارانی که میتوان خورد و جاندارانی که نباید خورد، تمایز قائل شوید.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 12
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «قوم اسرائیل را بگو: اگر زنی آبستن شود و پسری بزاید، آن زن هفت روز نجس خواهد بود. او مانند دورۀ عادت ماهانه، نجس خواهد بود.
|
|
\v 3 در روز هشتم، پوست قُلَفَۀ آن پسر باید ختنه شود.
|
|
\v 4 سپس آن زن باید سی و سه روز صبر کند تا از خونریزی خود طاهر گردد. او نباید هیچ چیز مقدس را لمس کند یا به قُدس داخل شود، تا زمانی که روزهای تطهیر وی کامل گردد.
|
|
\v 5 اما اگر دختری بزاید، آنگاه دو هفته نجس خواهد بود، همانگونه که در دورۀ عادت ماهانه نجس است. او باید شصت و شش روز صبر کند تا از خونریزی خود طاهر شود.
|
|
\v 6 «پس چون روزهای تطهیر وی کامل گردد، خواه برای پسر و خواه برای دختر، باید برهای یک ساله برای قربانی تمامسوز و یک جوجه کبوتر یا قمری برای قربانی گناه به در خیمۀ ملاقات نزد کاهن بیاورد.
|
|
\v 7 کاهن آن را به حضور خداوند تقدیم کند و برای زن کفّاره به جا آوَرَد. آنگاه او از خونریزیِ خود طاهر خواهد شد. این است قانونِ زنی که فرزندی میزاید، خواه پسر و خواه دختر.
|
|
\v 8 ولی اگر دست او به بهای بره نرسد، باید دو قمری یا دو جوجه کبوتر بیاورد، یکی برای قربانی تمامسوز و دیگری برای قربانی گناه. آنگاه کاهن برایش کفّاره به جا خواهد آورد، و او طاهر خواهد شد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 13
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «اگر کسی بر پوست بدن خود تاوَل یا آماس یا لَک داشته باشد، و آن بر پوست بدنش به جذام بدل شود، باید نزد هارونِ کاهن یا یکی از پسرانش، که کاهنند، آورده شود.
|
|
\v 3 کاهن قسمتی از پوست بدن وی را که دچار بیماری است بیازماید، و اگر موی قسمت مبتلا به بیماری سفید شده باشد و بیماری عمیقتر از پوست بدنش به نظر آید، در آن صورت، بیماری جذام است. کاهن باید پس از آزمودن وی، او را نجس اعلام کند.
|
|
\v 4 اما اگر آن لک که بر پوست بدن اوست سفید باشد ولی عمیقتر از پوست به نظر نیاید و موی آن قسمت سفید نشده باشد، کاهن باید شخص مبتلا را هفت روز قرنطینه کند.
|
|
\v 5 در روز هفتم کاهن او را بیازماید، و اگر به نظرش بیماری متوقف شده و در پوست پخش نشده است، هفت روز دیگر نیز او را قرنطینه کند.
|
|
\v 6 روز هفتم بار دیگر او را بیازماید، و اگر قسمت مبتلا به بیماری کمرنگ شده و بیماری در پوست پخش نشده باشد، در آن صورت کاهن او را طاهر اعلام کند؛ این آماس است. پس جامۀ خود را بشوید، و طاهر خواهد بود.
|
|
\v 7 اما اگر پس از آنکه خود را به کاهن نشان داد تا او را طاهر اعلام کند، آماس در پوست او پخش گردد، باید بار دیگر در برابر کاهن حاضر شود.
|
|
\v 8 کاهن ملاحظه کند و اگر آماس در پوست پخش شده بود، وی را نجس اعلام نماید؛ این جذام است.
|
|
\v 9 «اگر کسی به بیماری جذام مبتلا باشد، باید او را نزد کاهن بیاورند،
|
|
\v 10 و کاهن ملاحظه کند. اگر دید تاوَل سفیدرنگی در پوست است که مو را سفید کرده است، و گوشت تازه و زنده در تاوَل وجود دارد،
|
|
\v 11 پوست بدن وی به جذام مزمن مبتلا است و کاهن باید او را نجس اعلام کند. لازم نیست او را قرنطینه کند، زیرا نجس است.
|
|
\v 12 اگر جذام در پوست پخش شده باشد، به گونهای که تا آنجا که کاهن میتواند ببیند تمامی پوستِ شخص مبتلا را از سر تا پا پوشانیده باشد،
|
|
\v 13 در آن صورت کاهن ملاحظه کند؛ اگر همۀ بدن او که جذام آن را پوشانده به تمامی سفید شده باشد، کاهن او را از بیماری طاهر اعلام کند؛ او طاهر است.
|
|
\v 14 اما اگر گوشت تازه بر بدن او نمایان شود، نجس خواهد بود.
|
|
\v 15 کاهن باید گوشت تازه را آزموده، وی را نجس اعلام کند. گوشت تازه نجس است، زیرا جذام است.
|
|
\v 16 اما اگر گوشت تازه بهبود یابد و بار دیگر سفید شود، او باید نزد کاهن برود.
|
|
\v 17 کاهن او را بیازماید، و اگر بیماری سفید شده باشد، شخص مبتلا را طاهر اعلام کند؛ او طاهر است.
|
|
\v 18 «اگر بر پوست بدن کسی دُمَلی باشد و بهبود یابد،
|
|
\v 19 و در جای دُمَل، تاوَل سفیدرنگ یا لک سفید مایل به سرخی ظاهر شود، باید آن را به کاهن نشان داد.
|
|
\v 20 کاهن ملاحظه کند؛ اگر عمیقتر از پوست به نظر آید و موی آن سفید شده باشد، در آن صورت، او را نجس اعلام کند. این جذام است که در دُمَل بروز کرده است.
|
|
\v 21 اما اگر کاهن آن را بیازماید و موی سفید در آن یافت نشود و عمیقتر از پوست نباشد بلکه کمرنگ شده باشد، در آن صورت، هفت روز او را قرنطینه کند.
|
|
\v 22 اگر در پوست پخش شد، کاهن او را نجس اعلام کند؛ این بیماری است.
|
|
\v 23 اما اگر لک در یک جا بماند و پخش نشود، صرفاً جای زخمِ دُمل است، و کاهن باید او را طاهر اعلام کند.
|
|
\v 24 «یا اگر قسمتی از پوست بدن سوخته باشد و در گوشت تازۀ سوختگی لک سفید مایل به سرخ یا لک سفیدی وجود داشته باشد،
|
|
\v 25 کاهن آن را بیازماید. اگر مویی که در لک است سفید شده باشد و لک عمیقتر از پوست به نظر آید، در آن صورت بیماری جذام در سوختگی بروز کرده است. کاهن باید او را نجس اعلام کند؛ این، بیماری جذام است.
|
|
\v 26 اما اگر کاهن آن را بیازماید و موی سفید در لَک یافت نشود و عمیقتر از پوست نیز نباشد بلکه کمرنگ شده باشد، کاهن هفت روز او را قرنطینه کند.
|
|
\v 27 سپس در روز هفتم او را بیازماید. اگر لک در پوست پخش شده باشد، او را نجس اعلام کند؛ این، بیماری جذام است.
|
|
\v 28 اما اگر لَک در جای خود بماند و در پوست پخش نشود، بلکه کمرنگ شده باشد، تاوَلی است که بر اثر سوختگی پدید آمده، و کاهن باید او را طاهر اعلام کند، زیرا صرفاً جای سوختگی است.
|
|
\v 29 «اگر مرد یا زنی در سر یا در ریش خود بیماری داشته باشد،
|
|
\v 30 کاهن بیماری را ملاحظه کند. اگر عمیقتر از پوست به نظر آید و در آن موی زرد و نازک باشد، کاهن باید او را نجس اعلام کند. این، گَری یعنی جذامِ سر یا ریش است.
|
|
\v 31 اما اگر کاهن بیماری گَری را ملاحظه کند و به نظر آید که از پوست عمیقتر نیست، و موی سیاه نیز در آن نباشد، آنگاه شخص مبتلا به بیماری گَری را هفت روز قرنطینه کند.
|
|
\v 32 سپس در روز هفتم بیماری را ملاحظه نماید. اگر پخش نشده باشد و موی زرد در آن نباشد، و عمیقتر از پوست نیز به نظر نیاید،
|
|
\v 33 شخص باید موی خود را بتراشد؛ اما گَری را نتراشد. آنگاه کاهن او را هفت روز دیگر قرنطینه کند.
|
|
\v 34 سپس در روز هفتم، گَری را ملاحظه نماید. اگر در پوست پخش نشده باشد و عمیقتر از پوست به نظر نیاید، کاهن او را طاهر اعلام کند. او باید جامۀ خود را بشوید، و طاهر خواهد بود.
|
|
\v 35 اما اگر پس از آنکه طاهر اعلام شد، گَری در پوست او پخش شود،
|
|
\v 36 آنگاه کاهن او را بیازماید. اگر گَری در پوست پخش شده بود، نیازی نیست کاهن در پی یافتن موی زرد باشد؛ او نجس است.
|
|
\v 37 اما اگر به نظر کاهن، گَری تغییر نکرده باشد و موی سیاه در آن روییده باشد، گَری بهبود یافته و او طاهر است. کاهن باید او را طاهر اعلام کند.
|
|
\v 38 «اگر مرد یا زنی در پوست بدن خود لَکهای سفید داشته باشد،
|
|
\v 39 کاهن ملاحظه کند. اگر لَکهای پوست بدن او، سفید کمرنگ باشد، در آن صورت، لک و پیس بیزیان است که بر پوست ظاهر شده، و او طاهر است.
|
|
\v 40 «اگر موهای سر مردی بریزد، او طاس شده ولی طاهر است.
|
|
\v 41 همچنین اگر موهای مردی از اطراف پیشانی بریزد، او از پیشانی طاس شده ولی طاهر است.
|
|
\v 42 اما اگر در قسمت طاسِ سر یا پیشانی، ناحیۀ سفیدِ مایل به سرخی باشد، جذام است که در سر یا پیشانی طاسِ او بروز کرده است.
|
|
\v 43 پس کاهن باید او را بیازماید. اگر تاول قسمت طاس سر یا پیشانی او که به رنگ سفید مایل به سرخ است، همانند بیماری جذام در پوست بدن به نظر رسد،
|
|
\v 44 او مردی است جذامی، و نجس. کاهن البته او را نجس اعلام کند؛ بیماری او بر سرش است.
|
|
\v 45 «کسی که به بیماری جذام مبتلاست باید جامۀ پاره بر تن کرده، موهای سر خود را باز کند و پایین صورت خود را پوشانده، فریاد برکِشد: ”نجس! نجس!“
|
|
\v 46 او تا زمانی که به این بیماری مبتلاست نجس خواهد ماند. او نجس است. باید تنها زندگی کند و مسکن او بیرون از اردوگاه باشد.
|
|
\v 47 «اگر جامهای کپَک بزند - خواه جامۀ پشمین و خواه کتانی،
|
|
\v 48 خواه در تار و خواه در پود کتانی یا پشمین، خواه در چرم و خواه در هر چه از چرم تهیه شده باشد -
|
|
\v 49 اگر کپَکِ جامه یا چرم یا تار و پود یا هر چیز چرمی، به سبزی یا سرخی بزند، کپَکِ زیانآور است و باید به کاهن نشان داده شود.
|
|
\v 50 کاهن باید کپک را بیازماید و شئ کپکزده را هفت روز جدا نگاه دارد.
|
|
\v 51 روز هفتم، بار دیگر کپک را بیازماید. اگر در جامه پخش شده باشد، خواه در تار و خواه در پود، و یا در چرم - به هر کاری که بیاید - در آن صورت، خوره است، و نجس.
|
|
\v 52 او باید جامه را با تمامی تار و پودش، خواه پشمی و خواه کتانی، و یا هر شئ چرمی دیگر را که کپک زده است بسوزاند، زیرا خوره است. آن را باید به آتش سوزانید.
|
|
\v 53 «اما اگر کاهن ملاحظه کند و ببیند که کپَک در جامه، خواه در تار و خواه در پود، و یا در شئ چرمی، پخش نشده است،
|
|
\v 54 آنگاه فرمان دهد که آنچه را کپکزده است، بشویند. سپس هفت روز دیگر آن را جدا نگاه دارد.
|
|
\v 55 کاهن آنچه را کپک زده است پس از شسته شدن بیازماید. اگر ظاهرِ کپک تغییر نکرده است، هرچند پخش نشده باشد، نجس است. آن را به آتش بسوزانید، خواه خوردگی از درون باشد و خواه از بیرون.
|
|
\v 56 «اما اگر کاهن ملاحظه کرده، ببیند که کپَک پس از شسته شدن کمرنگ شده است، باید قسمت کپکزده را از جامه، خواه تار و خواه پود، و یا از چرم، پاره کند.
|
|
\v 57 اگر بار دیگر بر جامه ظاهر شد، خواه در تار و خواه در پود، و یا در شئ چرمی، در حال پیشروی است. آنچه را کپک زده است به آتش بسوزانید.
|
|
\v 58 اما جامه، خواه تار و خواه پود، و یا هر شئ چرمی که با شستشو کپک از آن زدوده میشود، باید بار دیگر شسته شود، و طاهر خواهد بود.»
|
|
\v 59 این است قانونِ کپکزدگی در جامۀ پشمی یا کتانی، خواه در تار و خواه در پود، و نیز در هر شیء چرمی، برای تشخیص نجس یا طاهر بودنشان.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 14
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «این است قانون شخص جذامی در روز تطهیرش: او باید نزد کاهن آورده شود.
|
|
\v 3 کاهن از اردوگاه بیرون رود و او را بیازماید. اگر جذامی از بیماری خود شفا یافته باشد،
|
|
\v 4 کاهن فرمان دهد تا برای کسی که باید تطهیر گردد دو پرندۀ زنده و طاهر، و نیز چوب سرو، نخ قرمز و زوفا بیاورند.
|
|
\v 5 سپس به فرمان کاهن یک پرنده را در ظرفی سفالین بر آب زلال سر ببرند.
|
|
\v 6 آنگاه کاهن پرندۀ زنده را با چوب سرو، نخ قرمز، و زوفا گرفته، در خون پرندهای که سرش بر آب زلال بریده شده است، فرو بَرَد.
|
|
\v 7 سپس خون را هفت مرتبه بر کسی که باید از جذام طاهر شود، بپاشد. آنگاه او را طاهر اعلام کند و پرندۀ زنده را در صحرا رها نماید.
|
|
\v 8 شخصی که باید تطهیر شود جامۀ خود را بشوید، موی خود را به تمامی بتراشد و در آب غسل کند. آنگاه طاهر خواهد بود. پس از آن میتواند به اردوگاه داخل شود، اما باید هفت روز بیرون از خیمۀ خود به سر برد.
|
|
\v 9 روز هفتم باید همۀ موی سر و ریش و ابروان خود، یعنی تمام موی خود را بتراشد. سپس باید جامۀ خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد. آنگاه طاهر خواهد بود.
|
|
\v 10 «روز هشتم باید دو برۀ نرینۀ بیعیب و یک برۀ مادینۀ یک ساله و بیعیب، با سهدهم ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی، و یک لوگ روغن بیاورد.
|
|
\v 11 سپس کاهن، کسی را که باید تطهیر شود، با این چیزها نزد درِ خیمۀ ملاقات به حضور خداوند حاضر کند.
|
|
\v 12 کاهن یکی از برههای نرینه را گرفته، همراه با لوگ روغن به عنوان قربانی جبران تقدیم کند. او آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد.
|
|
\v 13 سپس بره را در مکانی که قربانی گناه و قربانی تمامسوز ذبح میشود، یعنی در مکانِ قُدس، ذبح کند. زیرا قربانی جبران نیز مانند قربانی گناه از آنِ کاهن است و بسیار مقدس.
|
|
\v 14 کاهن مقداری از خون قربانی جبران را بگیرد و بر نرمۀ گوش راست کسی که باید تطهیر شود و بر شست دست راست و شست پای راست او بمالد.
|
|
\v 15 همچنین مقداری از لوگ روغن گرفته، آن را در کف دست چپ خود بریزد.
|
|
\v 16 سپس انگشت دست راست خود را در روغنی که در کف دست چپ اوست فرو برده، مقداری از روغن را با انگشت خود هفت بار به حضور خداوند بپاشد.
|
|
\v 17 آنگاه مقداری از روغن باقی مانده در دست خود را بر نرمۀ گوش راست کسی که باید تطهیر شود و بر شست دست راست و شست پای راست او، روی خون قربانی جبران، بمالد.
|
|
\v 18 باقی روغن را نیز که در دست اوست بر سر شخصی که باید تطهیر شود، بمالد. بدینگونه در حضور خداوند برایش کفّاره به جا خواهد آورد.
|
|
\v 19 سپس کاهن قربانی گناه را تقدیم کند و برای کسی که باید از نجاست خود تطهیر شود، کفّاره به جا آورد. پس از آن، قربانی تمامسوز را ذبح کرده،
|
|
\v 20 آن را به همراه هدیۀ آردی بر مذبح تقدیم کند. بدینگونه کاهن برای او کفّاره به جا خواهد آورد و او طاهر خواهد بود.
|
|
\v 21 «اما اگر او فقیر باشد و دستش به اینها نرسد، باید برهای نرینه برای قربانی جبران به جهت تکان دادن بگیرد تا برایش کفّاره به جا آورده شود. نیز باید یکدهم ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی، و یک لوگ روغن بگیرد.
|
|
\v 22 همچنین دو قمری یا دو جوجه کبوتر بگیرد، هر کدام که دستش میرسد، یکی برای قربانی گناه و دیگری برای قربانی تمامسوز.
|
|
\v 23 روز هشتم آنها را نزد کاهن به درِ خیمۀ ملاقات آوَرَد تا در حضور خداوند برای تطهیر او تقدیم شود.
|
|
\v 24 کاهن برۀ قربانی جبران و لوگ روغن را گرفته، آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد.
|
|
\v 25 سپس برۀ قربانی جبران را ذبح کند، و مقداری از خون قربانی جبران را گرفته، بر نرمۀ گوش راست کسی که باید تطهیر شود، و بر شست دست راست و شست پای راست او بمالد.
|
|
\v 26 آنگاه کاهن مقداری از روغن را در کف دست چپ خود بریزد
|
|
\v 27 و با انگشت دست راست خود قدری از روغن را که در دست چپ اوست هفت بار به حضور خداوند بپاشد.
|
|
\v 28 سپس مقداری از روغن را که در دست اوست بر نرمۀ گوش راست کسی که باید تطهیر شود و بر شست دست راست و شست پای راست او، بر جای خون قربانی جبران بمالد.
|
|
\v 29 باقی روغن را نیز که در دست خود دارد بر سر شخصی که باید تطهیر شود بمالد، تا در حضور خداوند برایش کفّاره به جا آوَرَد.
|
|
\v 30 سپس باید از دو قمری یا دو جوجه کبوتر، هر کدام که دست شخص میرسد،
|
|
\v 31 یکی را برای قربانی گناه و دیگری را برای قربانی تمامسوز، به همراه هدیۀ آردی تقدیم کند. بدینگونه کاهن در حضور خداوند برای کسی که باید تطهیر شود کفّاره به جا خواهد آورد.
|
|
\v 32 این است قانون کسی که جذام دارد ولی دستش به قربانیهای لازم برای تطهیر خود نمیرسد.»
|
|
\v 33 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 34 «چون به سرزمین کنعان که من آن را به شما به ملکیت میبخشم، داخل شوید و من بر خانهای در سرزمین میراث شما آفت خوره بفرستم،
|
|
\v 35 صاحب خانه باید بیاید و به کاهن بگوید: ”به نظر میرسد چیزی مانند کپَک در خانهام وجود دارد.“
|
|
\v 36 آنگاه کاهن فرمان دهد تا پیش از آنکه او برای آزمودن آفت برود، خانه را خالی کنند تا چیزی از آنچه در خانه است نجس نشود. پس از آن، کاهن داخل شود تا خانه را ملاحظه کند.
|
|
\v 37 او کپک را بیازماید: اگر کپک بر دیوارهای خانه به صورت فرورفتگیهایی بود که به سبزی یا سرخی میزد، و عمیقتر از سطح دیوار به نظر میرسید،
|
|
\v 38 کاهن باید از خانه بیرون آمده، نزد دَرِ خانه برود، و خانه را تا هفت روز ببندد.
|
|
\v 39 سپس روز هفتم بازگردد و خانه را ملاحظه کند. اگر کپک در دیوارهای خانه پخش شده بود،
|
|
\v 40 فرمان دهد تا سنگهای کپکزده را برکَنده، آنها را در مکانی نجس بیرون از شهر بیفکنند.
|
|
\v 41 سپس درون خانه را دورتادور بتراشند، و خاک تراشیده شده را در مکانی نجس بیرون از شهر بریزند.
|
|
\v 42 آنگاه سنگهای دیگر گرفته، در جای آن سنگها بگذارند، و خاک دیگر گرفته، خانه را به آن اندود کنند.
|
|
\v 43 «اگر پس از کندنِ سنگها و تراشیدنِ خانه و خاکاندود کردنِ آن، کپک بار دیگر در خانه بروز کند و پخش شود،
|
|
\v 44 کاهن باید داخل شود و ملاحظه کند. اگر کپک در خانه پخش شده باشد، خانه مبتلا به خوره است، و نجس به شمار میآید.
|
|
\v 45 در آن صورت، باید خانه، یعنی سنگها و چوب و تمامی خاکِ آن را خراب کرده، بیرون از شهر به مکانی نجس ببرند.
|
|
\v 46 در تمام مدتی که خانه بسته است، هر که بدان داخل شود تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 47 و هر که در آن خانه بخوابد یا چیزی در آن بخورد، باید جامۀ خود را بشوید.
|
|
\v 48 «اما اگر کاهن آمده، ملاحظه کند که پس از خاکاندود شدنِ خانه، کپک در خانه پخش نشده است، در آن صورت خانه را طاهر اعلام کند، زیرا کپک برطرف شده است.
|
|
\v 49 کاهن برای تطهیر خانه، دو پرنده با چوب سرو و نخ قرمز و زوفا بگیرد،
|
|
\v 50 و یکی از پرندهها را در ظرفی سفالین بر آب زلال سر ببرد.
|
|
\v 51 سپس چوب سرو، زوفا، نخ قرمز و پرندۀ زنده را گرفته، آنها را در خون پرندۀ کشته شده و در آب زلال فرو بَرَد، و هفت بار بر خانه بپاشد.
|
|
\v 52 بدینگونه خانه را با خون پرنده، آب زلال، پرندۀ زنده، و چوب سرو، زوفا و نخ قرمز تطهیر نماید.
|
|
\v 53 آنگاه پرندۀ زنده را بیرون شهر در صحرا رها کند. بدینگونه برای خانه کفّاره به جا خواهد آورد، و خانه طاهر خواهد شد.»
|
|
\v 54 این است قانون هر مرض پوستی و گَری،
|
|
\v 55 و کپک در جامه یا در خانه،
|
|
\v 56 و تاوَل یا آماس یا لَک،
|
|
\v 57 برای تشخیص نجس یا طاهر بودنشان. این است قانون امراض پوستی و کپک.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 15
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی و هارون گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگویید: اگر بدن مردی ترشح غیرطبیعی داشته باشد، ترشح او نجس است.
|
|
\v 3 این است قانونِ نجاستِ او به سبب چنین ترشحی، خواه از بدنش به بیرون ترشح کند و خواه در بدنش مسدود باشد. این نجاستِ اوست.
|
|
\v 4 هر بستری که دارندۀ ترشح بر آن بخوابد نجس میشود، و هر چه بر آن بنشیند نیز نجس میشود.
|
|
\v 5 هر که به بستر او دست بزند باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 6 هر که بر چیزی بنشیند که دارندۀ ترشح بر آن نشسته است، باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 7 هر که به بدن دارندۀ ترشح دست بزند، باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 8 اگر دارندۀ ترشح بر شخص طاهر آب دهان اندازد، او باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 9 هر زینی که دارندۀ ترشح بر آن سوار شود، نجس میگردد.
|
|
\v 10 هر که به هرآنچه زیر او بوده است دست بزند، تا شامگاه نجس خواهد بود، و هر که آنها را حمل کند باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 11 اگر دارندۀ ترشح به کسی دست بزند بیآنکه دستهای خود را شسته باشد، او باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 12 هر ظرف سفالین که دارندۀ ترشح به آن دست بزند باید شکسته شود، و هر ظرف چوبین باید به آب شسته شود.
|
|
\v 13 «وقتی دارندۀ ترشح از ترشح خود طاهر شود، باید هفت روز برای تطهیر خود بشمارد. سپس جامۀ خود را بشوید و در آب زُلال غسل کند، و آنگاه طاهر خواهد بود.
|
|
\v 14 روز هشتم باید دو قمری یا دو جوجه کبوتر بگیرد و به دَرِ خیمۀ ملاقات به حضور خداوند آمده، آنها را به کاهن بدهد.
|
|
\v 15 کاهن باید آنها را تقدیم کند، یکی را به عنوان قربانی گناه و دیگری را به عنوان قربانی تمامسوز. آنگاه کاهن به جهت ترشح او در حضور خداوند برایش کفّاره به جا خواهد آورد.
|
|
\v 16 «اگر از مردی مَنی خارج شود، باید تمامی بدن خود را در آب غسل دهد و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 17 هر جامه یا چرمی که مَنی بر آن ریخته باشد باید به آب شسته شود، و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 18 اگر مردی با زنی همبستر شود و از او مَنی خارج گردد، هر دو باید در آب غسل کنند و تا شامگاه نجس باشند.
|
|
\v 19 «اگر بدن زنی ترشح، یعنی خونریزی قاعدگی داشته باشد، تا هفت روز در ناپاکیِ خود خواهد ماند، و هر که به او دست بزند تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 20 هرآنچه در ناپاکی خود بر آن بخوابد، نجس خواهد بود؛ و هرآنچه بر آن بنشیند، نجس خواهد بود.
|
|
\v 21 هر که به بستر او دست بزند، باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 22 هر که به هرآنچه او بر آن نشسته است دست بزند، باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 23 پس خواه بستر باشد و خواه هرآنچه او بر آن مینشیند، چون کسی به آن دست بزند، تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
|
\v 24 اگر مردی با او همبستر شود و ناپاکیِ زن بر وی آید، آن مرد تا هفت روز نجس خواهد بود و هر بستری که بر آن بخوابد نیز نجس خواهد شد.
|
|
\v 25 «اگر زنی روزهای بسیار، غیر از زمان ناپاکی قاعدگیاش، خونریزی داشته باشد، و یا خونریزی او پس از ناپاکی قاعدگیاش نیز ادامه یابد، در تمام روزهای خونریزیِ نجس خود همچون روزهای ناپاکیِ قاعدگیاش نجس خواهد بود.
|
|
\v 26 هر بستری که در تمام روزهای خونریزی خود بر آن بخوابد، همچون بسترِ ناپاکیِ قاعدگیاش نجس خواهد بود. و هرآنچه بر آن بنشیند، همچون زمان ناپاکیِ قاعدگیاش نجس خواهد بود.
|
|
\v 27 هر که به آنها دست بزند نجس خواهد بود، و باید جامۀ خود را بشوید، در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد.
|
|
\v 28 وقتی او از خونریزی خود طاهر شود، باید هفت روز بشمارد، و پس از آن طاهر خواهد بود.
|
|
\v 29 روز هشتم باید دو قمری یا دو جوجه کبوتر بگیرد و آنها را نزد کاهن، به در خیمۀ ملاقات بیاورد.
|
|
\v 30 کاهن یکی را به عنوان قربانی گناه و دیگری را به عنوان قربانی تمامسوز تقدیم کند. پس کاهن به جهت نجاست خونریزی او، در حضور خداوند برایش کفّاره به جا خواهد آورد.
|
|
\v 31 «بدینگونه باید قوم اسرائیل را از نجاستشان جدا سازید، مبادا با نجس کردنِ مسکنِ من که در میان ایشان است، در نجاستِ خود بمیرند.»
|
|
\v 32 این است قانون مردی که ترشح غیرطبیعی دارد یا مَنی از او خارج شده است، و به سبب آن نجس گردیده است.
|
|
\v 33 نیز این است قانون زنی که به واسطۀ ناپاکیِ قاعدگیاش ناخوش است، و قانون هر آنکه ترشح دارد، خواه مرد و خواه زن. همچنین این است قانون مردی که با زنی نجس همبستر میشود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 16
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند پس از مرگ دو پسر هارون که هنگام نزدیک شدن به خداوند مردند، موسی را خطاب کرده،
|
|
\v 2 به او گفت: «به برادرت هارون بگو به قُدسِ درون حجاب، پیش جایگاه کفّاره که بر صندوق است، همه وقت داخل نشود، مبادا بمیرد؛ زیرا من در ابر، بر فراز جایگاه کفّاره ظاهر میشوم.
|
|
\v 3 بلکه باید بدینگونه به قُدس داخل شود: با گوسالهای نرینه برای قربانی گناه و قوچی برای قربانی تمامسوز.
|
|
\v 4 او باید پیراهن مقدس کتان را بپوشد، زیرجامۀ کتان را بر تن کند، شالِ کتان را بر کمر بندد، و دستار کتان را بر سر نهد. اینها جامههای مقدسند؛ پس بدن خود را به آب غسل دهد و آنها را بپوشد.
|
|
\v 5 او باید از جماعت بنیاسرائیل دو بزِ نر برای قربانی گناه و یک قوچ برای قربانی تمامسوز بگیرد.
|
|
\v 6 «هارون گوسالۀ قربانی گناه را که برای خودِ اوست تقدیم کند، و برای خود و اهل خانهاش کفّاره به جا آوَرَد.
|
|
\v 7 آنگاه دو بز را برگیرد و آنها را نزد درِ خیمۀ ملاقات به حضور خداوند حاضر سازد.
|
|
\v 8 هارون بر آن دو بز قرعه بیفکند، یک قرعه برای خداوند و دیگری برای عَزازیل .
|
|
\v 9 سپس بزی را که قرعۀ خداوند بر آن افتاد بیاورد و آن را به عنوان قربانی گناه تقدیم کند.
|
|
\v 10 اما بزی را که قرعۀ عَزازیل بر آن افتاد، زنده به حضور خداوند حاضر کنند تا بر آن کفّاره به جا آورده شود و به بیابان نزد عَزازیل فرستاده شود.
|
|
\v 11 «هارون گوسالۀ قربانی گناه را که برای خود اوست بیاورد، و برای خود و اهل خانهاش کفّاره به جا آورَد. او باید گوسالۀ قربانیِ گناه را که برای خود اوست، ذبح کند.
|
|
\v 12 سپس بخورسوزی پر از اَخگرهای آتش از مذبحِ حضور خداوند و دو مشت بخورِ خوشبوی کوبیده شده برگرفته، به درون حجاب بیاورد.
|
|
\v 13 بخور را بر آتشی که در حضور خداوند است بریزد، تا ابرِ بخور، جایگاه کفّاره را که بر صندوق شهادت است بپوشاند، مبادا بمیرد.
|
|
\v 14 سپس مقداری از خون گوساله را برگیرد و با انگشت خود بر قسمت جلویی جایگاه کفّاره، بر ضلع شرقی، بپاشد؛ آنگاه مقداری از خون را با انگشت خود هفت بار پیش روی جایگاه کفّاره بپاشد.
|
|
\v 15 «سپس بزِ قربانی گناه را که برای قوم است ذبح کند و خون آن را به درون حجاب آورده، با آن خون همان کند که با خون گوساله کرد؛ یعنی آن را بر جایگاه کفّاره و پیش روی آن بپاشد.
|
|
\v 16 بدینگونه برای قُدس کفّاره به جا خواهد آورد، به جهت ناپاکیهای قوم اسرائیل و نافرمانیهایشان، یعنی برای تمامی گناهان آنها. آری، او برای خیمۀ ملاقات که با ایشان در میان ناپاکیهایشان ساکن است، چنین به عمل خواهد آورد.
|
|
\v 17 از زمانی که هارون داخل میشود تا در قُدس برای خود و اهل خانهاش و برای تمامی جماعت اسرائیل کفّاره به جا آورد، تا زمانی که بیرون میآید، هیچکس نباید در خیمۀ ملاقات باشد.
|
|
\v 18 آنگاه نزد مذبحی که در حضور خداوند است بیرون آید و برای آن کفّاره به جا آورد. او باید مقداری از خون گوساله و مقداری از خون بز را برگیرد و بر شاخهای دور مذبح بمالد.
|
|
\v 19 آنگاه مقداری از خون را با انگشت خود هفت بار بر مذبح بپاشد و آن را از ناپاکیهای بنیاسرائیل تطهیر کرده، تقدیس نماید.
|
|
\v 20 «پس از آنکه هارون از به جا آوردن کفّاره برای قُدس، خیمۀ ملاقات و مذبح فارغ شد، بز زنده را بیاوَرَد.
|
|
\v 21 هارون دو دست خود را بر سر بز زنده بنهد، و بر آن به تمامی تقصیرات بنیاسرائیل و همۀ نافرمانیهایشان، یعنی به تمامی گناهان آنها اعتراف کند. او این همه را بر سر بز بگذارد، و بز را به دست شخصی آماده، به بیابان روانه سازد.
|
|
\v 22 بز همۀ تقصیرات ایشان را بر خود به جایی دورافتاده خواهد برد. پس بز را در بیابان رها کند.
|
|
\v 23 «سپس هارون به خیمۀ ملاقات داخل شود و جامههای کتان را که هنگام دخول به قُدس پوشیده بود از تن به در آورده، آنها را در آنجا وانهَد.
|
|
\v 24 آنگاه در مکانی مقدس بدن خود را به آب غسل داده، جامههای خویش را بر تن کند و بیرون آمده، قربانی تمامسوزِ خود و قربانی تمامسوزِ قوم را تقدیم نماید، و بدینگونه برای خود و قوم کفّاره به جا آوَرَد.
|
|
\v 25 سپس چربی قربانی گناه را بر مذبح بسوزاند.
|
|
\v 26 آن که بزِ عَزازیل را رها میکند باید جامۀ خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و آنگاه میتواند به اردوگاه داخل شود.
|
|
\v 27 گوساله و بز قربانی گناه که خونشان برای به جا آوردن کفّاره به قُدس آورده شده بود، باید از اردوگاه بیرون برده شود. پوست و گوشت و فضولات آنها را به آتش بسوزانند.
|
|
\v 28 آن که آنها را میسوزاند، باید جامۀ خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و آنگاه میتواند به اردوگاه داخل شود.
|
|
\v 29 «این برای شما فریضهای ابدی باشد که در دهمین روز از ماه هفتم جانهای خویش را رنجور سازید و هیچ کار مکنید، خواه بومی و خواه غریبی که در میان شما مسکن گزیده است.
|
|
\v 30 زیرا در این روز برای تطهیر شما کفّاره به جا آورده خواهد شد. آنگاه از همۀ گناهانتان در حضور خداوند طاهر خواهید شد.
|
|
\v 31 این است شَبّاتِ فراغت برای شما، پس جانهای خویش را رنجور سازید؛ این است فریضهای ابدی.
|
|
\v 32 کاهنی که به جانشینیِ پدرش مسح و تخصیص میشود، باید کفّاره را به جا آورد. او باید جامههای کتان، یعنی جامههای مقدس را بر تن کند
|
|
\v 33 و برای قُدس، خیمۀ ملاقات و مذبح کفّاره به جا آورد، همچنین برای کاهنان و تمام افراد جماعت.
|
|
\v 34 این برای شما فریضهای ابدی باشد که سالی یک بار برای قوم اسرائیل به جهت تمامی گناهانشان کفّاره به جا آورید.» پس موسی چنانکه خداوند به او فرمان داده بود به عمل آورد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 17
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «به هارون و پسرانش و به تمام بنیاسرائیل بگو: این است آنچه خداوند فرمان داده است:
|
|
\v 3 اگر کسی از خاندان اسرائیل گاو یا بره یا بزی در اردوگاه یا بیرون از آن ذبح کند،
|
|
\v 4 و آن را نزد درِ خیمۀ ملاقات نیاورد تا جلوی مسکنِ خداوند به عنوان هدیه به خداوند تقدیم نماید، برای او خونریزی محسوب خواهد شد؛ او خون ریخته است، و باید از میان قوم خود منقطع شود.
|
|
\v 5 مقصود این است که بنیاسرائیل قربانیهای خود را که در صحرا ذبح میکنند، نزد خداوند بیاورند. ایشان باید آنها را به درِ خیمۀ ملاقات نزد کاهن بیاورند و به عنوان قربانی رفاقت برای خداوند ذبح کنند.
|
|
\v 6 کاهن باید خون را بر مذبحِ خداوند نزد درِ خیمۀ ملاقات بپاشد، و چربی را به عنوان رایحهای خوشایند برای خداوند بسوزاند.
|
|
\v 7 آنها دیگر نباید قربانیهای خود را برای دیوهایی که از پیشان زنا میکنند، ذبح نمایند. این برای آنان فریضهای است ابدی در همۀ نسلهایشان.
|
|
\v 8 «پس به آنها بگو: هر که از خاندان اسرائیل یا غریبان ساکن در میان آنها قربانی تمامسوز یا قربانیهای دیگر تقدیم کند،
|
|
\v 9 اما آن را به درِ خیمۀ ملاقات نیاورد تا به خداوند تقدیم نماید، آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.
|
|
\v 10 «هر که از خاندان اسرائیل یا غریبان ساکن در میان آنها هر قِسم خون بخورد، من روی خود را بر ضد آن شخص که خون خورده است خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 11 زیرا حیاتِ هر جاندار در خون است، و من آن را بر مذبح به شما دادهام تا برای جانهای شما کفّاره کند؛ زیرا خون است که به واسطۀ حیاتش کفّاره میکند.
|
|
\v 12 از این رو بنیاسرائیل را گفتهام: هیچکس از شما خون نخورد، و نه غریبی که در میان شما مسکن گزیده است.
|
|
\v 13 «همچنین هر که از بنیاسرائیل یا غریبانِ ساکن در میانشان حیوان یا پرندهای را که میتوان خورد شکار کند، باید خونش را بریزد و آن را با خاک بپوشاند.
|
|
\v 14 زیرا حیات هر جاندار، خون اوست. پس به بنیاسرائیل گفتم: نباید خون هیچ جانداری را بخورید، زیرا حیات هر جاندار، خون اوست. هر که آن را بخورد، باید منقطع شود.
|
|
\v 15 هر کس، خواه بومی و خواه غریب، آنچه را که مرده یا دریده شده است بخورد، باید جامۀ خود را بشوید و در آب غسل کند و تا شامگاه نجس باشد. پس از آن، طاهر خواهد بود.
|
|
\v 16 اما اگر جامۀ خود را نشوید و بدن خود را غسل ندهد، متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 18
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 3 به شیوۀ سرزمین مصر که در آن ساکن بودید رفتار مکنید، و نه به شیوۀ سرزمین کنعان که شما را بدانجا میبرم. بر طبق فرایض آنان گام مزنید.
|
|
\v 4 از قوانین من پیروی کنید و فرایض مرا نگاه داشته، در آنها گام بردارید. من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 5 پس فرایض و قوانین مرا نگاه دارید؛ انسانی که اینها را به عمل آورَد، به واسطۀ آنها حیات خواهد داشت: من یهوه هستم!
|
|
\v 6 «هیچیک از شما نباید به اَحَدی از محارمِ خود نزدیکی کند و عریانی او را آشکار سازد. من یهوه هستم.
|
|
\v 7 عریانی پدرت را که عریانیِ مادر توست آشکار مکن. او مادر توست؛ عریانیاش را آشکار مکن.
|
|
\v 8 عریانیِ زن پدرت را آشکار مکن؛ آن، عریانیِ پدر توست.
|
|
\v 9 عریانی خواهرت را آشکار مکن، خواه دختر پدرت باشد و خواه دختر مادرت، خواه در خانه به دنیا آمده باشد و خواه در بیرون.
|
|
\v 10 عریانی دخترِ پسرت یا دخترِ دخترت را آشکار مکن، زیرا عریانی ایشان عریانی خودِ توست.
|
|
\v 11 عریانی دختر زن پدرت را که از پدر تو زاده شده است آشکار مکن، زیرا که او خواهر توست.
|
|
\v 12 عریانی خواهر پدرت را آشکار مکن؛ او خویشِ نزدیک پدر توست.
|
|
\v 13 عریانی خواهرِ مادرت را آشکار مکن، زیرا او خویشِ نزدیک مادر توست.
|
|
\v 14 عریانی برادرِ پدرت را آشکار مکن، یعنی به زنش نزدیکی منما؛ او به منزلۀ عمۀ توست.
|
|
\v 15 عریانی عروس خود را آشکار مکن. او زن پسر توست و نباید عریانیاش را آشکار کنی.
|
|
\v 16 عریانی زن برادرت را آشکار مکن؛ آن، عریانی برادر توست.
|
|
\v 17 عریانیِ زنی را با عریانی دخترش آشکار مکن. دخترِ پسر او یا دختر دخترش را مگیر و عریانیشان را آشکار مکن؛ آنان خویشِ یکدیگرند، و این فجور است.
|
|
\v 18 خواهرِ زن خود را مگیر تا هَووی او شود، و عریانیاش را مادامی که زنت زنده است، آشکار مکن.
|
|
\v 19 «با زنی در زمان نجاستِ قاعدگیاش نزدیکی منما و عریانیاش را آشکار مکن.
|
|
\v 20 با زن همسایهات همبستر مشو، و خود را با او نجس مساز.
|
|
\v 21 هیچیک از فرزندان خود را در آتش به مولِک تقدیم مکن و با این کار نام خدای خویش را بیحرمت مساز: من یهوه هستم.
|
|
\v 22 با مرد همچون زن همبستر مشو. این کراهتآور است.
|
|
\v 23 با هیچ حیوانی نزدیکی مکن و خود را با آن نجس مساز. هیچ زنی خود را در اختیار حیوانی قرار ندهد تا با آن نزدیکی کند. این انحراف جنسی است.
|
|
\v 24 «با هیچ کدام از اینها خود را نجس مسازید، زیرا اقوامی که آنها را از پیش روی شما بیرون میرانم با همینها نجس شدند.
|
|
\v 25 زمین نیز نجس شده است، و من آن را به سبب تقصیراتش مجازات کردهام، و زمین ساکنان خود را قی کرده است.
|
|
\v 26 اما شما باید فرایض و قوانین مرا نگاه دارید و مرتکب هیچیک از این اعمال کراهتآور نشوید، خواه بومی و خواه غریبی که در میان شما مسکن گزیده است.
|
|
\v 27 زیرا مردم این سرزمین که پیش از شما بودند، همۀ این اعمال کراهتآور را به جا آوردند، و زمین نجس شد.
|
|
\v 28 مبادا زمینْ شما را نیز قی کند اگر آن را نجس سازید، چنانکه قومِ پیش از شما را قی کرد.
|
|
\v 29 زیرا هر که یکی از این اعمال کراهتآور را انجام دهد، کسانی که چنین کنند باید از میان قوم خود منقطع شوند.
|
|
\v 30 پس حکم مرا نگاه داشته، هیچیک از این رسوم کراهتآور را که پیش از شما به جا آورده میشد انجام ندهید، و خود را به آنها نجس مسازید: من یهوه خدای شما هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 19
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 2 «تمامی جماعت بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: مقدس باشید، زیرا من، یهوه خدای شما، قدوسم.
|
|
\v 3 هر یک از شما باید مادر و پدر خود را حرمت نهَد. نیز باید شَبّاتهای مرا نگاه دارید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 4 به بتهای بیارزش روی میاورید و بتهای ریختهشده از بهر خود مسازید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 5 «چون قربانی رفاقت به خداوند تقدیم میکنید، آن را به گونهای تقدیم کنید که مقبول واقع شوید.
|
|
\v 6 آن را همان روز که تقدیم میکنید، یا فردای آن روز، بخورید؛ هر چه تا روز سوّم باقی مانَد باید به آتش سوزانده شود.
|
|
\v 7 اگر چیزی از آن در روز سوّم خورده شود، مکروه است و مقبول واقع نخواهد شد.
|
|
\v 8 هر که آن را بخورد متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد، زیرا آنچه را برای خداوند مقدس است بیحرمت ساخته است؛ آن شخص باید از میان قوم خود منقطع شود.
|
|
\v 9 «چون محصول زمین خود را درو میکنید، تا به گوشههای مزرعه را به تمامی درو مکنید و خوشههای برجا ماندۀ محصول خود را برمچینید.
|
|
\v 10 تاکستان خود را دانهچینی مکنید، و خوشههای ریخته شدۀ تاکستانتان را جمع نکنید؛ آنها را برای فقیران و غریبان واگذارید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 11 «دزدی مکنید، مکر منمایید، و به یکدیگر دروغ مگویید.
|
|
\v 12 به نام من سوگند دروغ مخورید و بدینگونه نام خدای خود را بیحرمت مسازید: من یهوه هستم.
|
|
\v 13 «بر همسایۀ خود ستم مکن و مالَش را غصب منما. مزد کارگر روزمزد را تا صبح نگاه مدار.
|
|
\v 14 ناشنوا را اهانت مکن و پیش پای نابینا سنگ لغزش مگذار، بلکه از خدای خود بترس: من یهوه هستم.
|
|
\v 15 «در داوری بیانصافی مکن: نه جانبِ فقیر را بگیر و نه بزرگ را حرمت دار. همسایۀ خویش را به انصاف داوری کن.
|
|
\v 16 در میان قوم خود به قصد سخنچینی مَگرد. جان همسایۀ خویش را وسیلۀ منفعتجویی مگردان: من یهوه هستم.
|
|
\v 17 «در دل خویش از برادر خود نفرت مدار. همسایهات را بهیقین توبیخ کن، مبادا به سبب او متحمل گناه شوی.
|
|
\v 18 از فرزندان قوم خویش انتقام مَکِش و از آنان کینه به دل مگیر، بلکه همسایهات را همچون خویشتن محبت کن: من یهوه هستم.
|
|
\v 19 «فرایض مرا نگاه دارید. چارپایان خویش را به جفتگیری با غیرهمجنس وامدارید، در مزرعۀ خود دو نوع بذر مکارید، و جامهای را که از دو نوع نخ بافته شده باشد بر تن مکنید.
|
|
\v 20 «اگر مردی با زنی همبستر شود که کنیزِ تعیین شده برای وصلت با مردی دیگر باشد ولی هنوز بازخرید و آزاد نشده باشد، ایشان را باید جریمه کرد اما نباید کشت، زیرا زن، آزاد نبوده است.
|
|
\v 21 آن مرد باید قوچی به عنوان قربانی جبرانِ خود نزد خداوند به دَرِ خیمۀ ملاقات بیاورد.
|
|
\v 22 پس کاهن با قوچ قربانی جبران به جهت گناهی که او مرتکب شده است برایش در حضور خداوند کفّاره به جا خواهد آورد، و او از بابت گناهی که مرتکب شده است آمرزیده خواهد شد.
|
|
\v 23 «چون به زمین داخل شدید و هر نوع درخت به جهت خوراک کاشتید، میوۀ آن را حرام تلقی کنید. سه سال بر شما حرام باشد؛ نباید خورده شود.
|
|
\v 24 سال چهارم، همۀ میوۀ آن مقدس خواهد بود، هدیهای برای ستایش خداوند.
|
|
\v 25 در سال پنجم میتوانید از میوۀ آن بخورید، تا محصول خود را برای شما بیفزاید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 26 «هیچ چیز را با خون مخورید. فالگیری و طالعبینی مکنید.
|
|
\v 27 موهای شقیقۀ خود را متراشید، و گوشههای ریش خود را مچینید.
|
|
\v 28 بهخاطر مردگان تن خود را مجروح مسازید، و بدنهای خود را خالکوبی مکنید: من یهوه هستم.
|
|
\v 29 «دختر خود را به فاحشگی وامدارید و با این کار او را به ناپاکی مکشانید، مبادا زمین به فحشا گرفتار آید و از فساد پر گردد.
|
|
\v 30 شَبّاتهای مرا نگاه دارید و قُدس مرا حرمت نهید: من یهوه هستم.
|
|
\v 31 «به احضارکنندگانِ ارواح یا غیبگویان روی میاورید. در پی آنها مباشید و بدینگونه خود را با آنها نجس مسازید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 32 «پیش پای ریشسفیدان برخیزید، حرمتِ روی پیرمرد را نگاه دارید، و از خدای خود بترسید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 33 «چون غریبی با شما در سرزمینتان سکونت گزیند، او را میازارید.
|
|
\v 34 غریبی که نزد شما سکونت گزیده است برای شما همچون بومی باشد؛ او را همچون خویشتن محبت کنید، زیرا خود در سرزمین مصر غریب بودید: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 35 «در سنجش طول و وزن و حجم تقلب مکنید.
|
|
\v 36 ترازوی درست، وزنههای درست، ایفَۀ درست و هینِ درست داشته باشید: من یهوه خدای شما هستم، که شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم.
|
|
\v 37 همۀ فرایض و تمامی قوانین مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید: من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 20
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را بگو: هر که از بنیاسرائیل یا غریبانِ ساکن در اسرائیل، یکی از فرزندان خود را به مولِک بدهد، باید حتماً کشته شود. قومِ این سرزمین باید او را به سنگ سنگسار کنند.
|
|
\v 3 من روی خود را بر ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت، زیرا یکی از فرزندان خود را به مولِک داده است و بدینگونه قُدس مرا نجس و نام قدوس مرا بیحرمت ساخته است.
|
|
\v 4 اگر قومِ این سرزمین کار کسی را که یکی از فرزندانش را به مولِک داده است نادیده بگیرند، و او را نکشند،
|
|
\v 5 آنگاه من خودْ روی خویش را بر ضد آن شخص و بر ضد خانوادهاش خواهم گردانید، و آنان را از میان قومشان منقطع خواهم ساخت، او و همۀ آنان را که در زناکاری از پیِ مولِک با او همراه شدهاند.
|
|
\v 6 «اگر کسی به احضارکنندگانِ ارواح و غیبگویان روی آورد و از پیِ آنها زناکاری کند، من روی خود را بر ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 7 پس خود را تقدیس کنید و مقدس باشید، زیرا من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 8 فرایض مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید. من یهوه هستم که شما را تقدیس میکنم.
|
|
\v 9 هر که پدر یا مادر خود را اهانت کند حتماً کشته شود؛ او پدر یا مادر خود را اهانت کرده است، و خونش بر گردن خودش خواهد بود.
|
|
\v 10 «اگر مردی با زن مردی دیگر زنا کند، یعنی با زن همسایۀ خود، زانی و زانیه هر دو حتماً کشته شوند.
|
|
\v 11 اگر مردی با زن پدر خود همبستر شود، عریانی پدر خود را آشکار کرده است. هر دو باید حتماً کشته شوند؛ خون آنها بر گردن خودشان خواهد بود.
|
|
\v 12 اگر مردی با عروس خود همبستر شود، هر دو حتماً کشته شوند. آنان مرتکب انحراف جنسی شدهاند؛ خونشان بر گردن خودشان خواهد بود.
|
|
\v 13 اگر مردی با مرد همچون زن همبستر شود، هر دو مرتکب عملی کراهتآور شدهاند. هر دو حتماً کشته شوند؛ خونشان بر گردن خودشان خواهد بود.
|
|
\v 14 اگر مردی زنی را با مادرش بگیرد، این فجور است. او و آن دو زن باید به آتش سوزانده شوند، تا هیچ فجور در میان شما نباشد.
|
|
\v 15 اگر مردی با حیوانی نزدیکی کند حتماً کشته شود، و حیوان را نیز بکشید.
|
|
\v 16 اگر زنی به حیوانی نزدیک آید تا با آن بخوابد، زن و حیوان را بکشید. آنها باید حتماً کشته شوند؛ خون آنها بر گردن خودشان خواهد بود.
|
|
\v 17 «اگر مردی خواهر خود را بگیرد، خواه دختر پدر یا دختر مادرش را، و عریانی او را ببیند، و او نیز عریانیِ وی را، این رسوایی است. آنان باید در برابر چشمانِ فرزندانِ قوم خود منقطع شوند. آن مرد عریانیِ خواهر خود را آشکار کرده است، و باید متحمل جزای تقصیر خود شود.
|
|
\v 18 اگر مردی با زنی در ایام قاعدگیاش نزدیکی کند و عریانی او را آشکار سازد، آن مرد چشمۀ زن را آشکار ساخته و آن زن نیز چشمۀ خون خود را آشکار کرده است؛ هر دو باید از میان قوم خود منقطع شوند.
|
|
\v 19 عریانیِ خواهرِ مادرت یا خواهرِ پدرت را آشکار مکن، زیرا این عریان کردنِ خویشِ خود است، و هر دو متحمل جزای تقصیر خود خواهید شد.
|
|
\v 20 اگر مردی با زن عموی خود همبستر شود، عریانی عموی خود را آشکار کرده است؛ آنان متحمل گناه خود خواهند شد، و بیاولاد خواهند مرد.
|
|
\v 21 اگر مردی زن برادر خود را بگیرد، این ناپاکی است. او عریانی برادر خود را آشکار کرده است؛ ایشان بیاولاد خواهند بود.
|
|
\v 22 «پس همۀ فرایض و تمامی قوانین مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید، تا سرزمینی که شما را بدانجا میبرم تا در آن ساکن شوید، شما را قِی نکند.
|
|
\v 23 بر طبق رسوم قومهایی که آنها را از حضور شما بیرون میرانم گام مزنید، زیرا آنان همۀ این کارها را کردند، و از این رو من از ایشان کراهت داشتم.
|
|
\v 24 اما به شما گفتم: ”شما سرزمین ایشان را به میراث خواهید یافت، و من آن را به شما خواهم داد تا آن را به تصرف آورید، سرزمینی را که شیر و شهد در آن جاری است.“ من یهوه خدای شما هستم، که شما را از قومها متمایز ساختم.
|
|
\v 25 پس میان حیوانات طاهر و نجس، و میان پرندگان نجس و طاهر، تمایز قائل شوید؛ خود را با حیوان یا پرنده یا هر چه بر زمین میخزد، که من برای شما متمایز ساختهام تا نجس باشد، مکروه مسازید.
|
|
\v 26 برای من مقدس باشید، زیرا من، یهوه، قدوس هستم و شما را از قومها متمایز ساختهام تا از آنِ من باشید.
|
|
\v 27 «مرد یا زنی که احضارکنندۀ روح یا غیبگو است حتماً کشته شود. آنان باید به سنگ سنگسار شوند؛ خونشان بر گردن خودشان است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 21
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی گفت: «کاهنان، یعنی پسران هارون را خطاب کرده، بدیشان بگو: هیچکس از شما نباید برای مردگانِ قوم خود، خویشتن را نجس سازد،
|
|
\v 2 مگر برای خویشان نزدیکِ خود مانند مادر، پدر، پسر، دختر و یا برادر خود؛
|
|
\v 3 و نیز برای خواهر باکرهاش که به او نزدیک است زیرا شوهر ندارد؛ برای او میتواند خود را نجس سازد.
|
|
\v 4 اما برای خویشان همسرش نباید خود را نجس سازد و بدینگونه تقدس خویش را خدشهدار سازد.
|
|
\v 5 آنان نباید قسمتهایی از سر خود را طاس کنند یا گوشههای ریش خود را بتراشند، و یا بدنشان را بِبُرند.
|
|
\v 6 آنان باید برای خدای خود مقدس باشند و نام خدای خویش را بیحرمت نسازند. زیرا هدایای اختصاصی خداوند و نان خدای خویش را تقدیم میکنند؛ پس باید مقدس باشند.
|
|
\v 7 نباید زن فاحشه یا زنی را که بیعصمت شده است اختیار کنند، و یا زنی را که شوهرش او را طلاق داده است، زیرا کاهن برای خدای خویش مقدس است.
|
|
\v 8 پس او را تقدیس نمایید، زیرا نانِ خدایتان را تقدیم میکند؛ او باید برای شما مقدس باشد، زیرا من، یهوه، که شما را تقدیس میکنم، قدوسم.
|
|
\v 9 دختر هر کاهن که با خودفروشی، خویشتن را بیعصمت سازد، تقدس پدر خود را خدشهدار ساخته است و باید به آتش سوزانده شود.
|
|
\v 10 «کاهنی که در میان برادرانش کاهن اعظم است، و بر سرش روغن مسح ریخته شده و تخصیص گردیده است تا جامۀ کهانت اعظم بر تن کند، نباید موهای سر خود را باز کند و جامۀ خویش را چاک زند.
|
|
\v 11 او نباید به هیچ جنازهای نزدیک شود، یا خویشتن را حتی برای پدر یا مادر خود نجس سازد.
|
|
\v 12 نباید از قُدس بیرون رود، تا قُدسِ خدای خود را بیحرمت نسازد، زیرا تقدیسِ روغن مسح خدایش بر اوست: من یهوه هستم.
|
|
\v 13 او باید زنی باکره اختیار کند.
|
|
\v 14 نباید با زن بیوه، یا طلاق داده شده، یا بیعصمت، یا فاحشه ازدواج کند. بلکه باید باکرهای از قوم خود را به زنی بگیرد،
|
|
\v 15 تا تقدس نسل خویش را در میان قومش خدشهدار نسازد، زیرا من یهوه هستم که او را تقدیس میکنم.»
|
|
\v 16 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 17 «هارون را بگو: هیچیک از فرزندان تو، در همۀ نسلهایشان، که عیبی داشته باشد نباید برای تقدیم نانِ خدای خود نزدیک آید.
|
|
\v 18 زیرا هر که عیب دارد نباید نزدیک آید: نه مرد کور و نه لنگ، و نه آن که صورتش معیوب است، یا آن که عضو بیش ازحد بلند دارد،
|
|
\v 19 و نه کسی که دست یا پایش شکسته است،
|
|
\v 20 و نه گوژپشت یا کوتوله، یا کسی که چشمش معیوب است یا بیماریِ گری یا جَرَب دارد، و نه کوفته بیضه.
|
|
\v 21 هیچکس از نسل هارونِ کاهن که عیبی دارد نباید برای تقدیمِ هدایای اختصاصی خداوند نزدیک آید؛ از آنجا که معیوب است، نباید نزدیک آید تا نان خدای خویش را تقدیم کند.
|
|
\v 22 او میتواند نانِ خدای خود را بخورد، خواه از بسیار مقدس و خواه از مقدس،
|
|
\v 23 اما نباید به حجاب داخل شود یا به مذبح نزدیک گردد، تا قُدسهای مرا بیحرمت نسازد، چونکه معیوب است؛ زیرا من یهوه هستم که آنها را تقدیس میکنم.»
|
|
\v 24 پس موسی اینها را به هارون و پسرانش و به همۀ بنیاسرائیل گفت.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 22
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «به هارون و پسرانش بگو از رفتار ناشایسته نسبت به چیزهای مقدسی که بنیاسرائیل وقفِ من میکنند بپرهیزند، تا نام مقدس مرا بیحرمت نسازند: من یهوه هستم.
|
|
\v 3 به آنان بگو: ”اگر کسی از تمامی فرزندانتان، در همۀ نسلهای شما، در حالی که نجس است به چیزهای مقدسی که بنیاسرائیل به خداوند وقف میکنند نزدیک شود، آن شخص باید از حضور من منقطع شود: من یهوه هستم.
|
|
\v 4 هیچیک از فرزندان هارون که جذام یا ترشح دارد نباید تا طاهر نشده است از چیزهای مقدس بخورد. هر که به چیزی دست بزند که بر اثر تماس با مرده نجس است، یا مردی که مَنی از او خارج شده است،
|
|
\v 5 و یا هر که به جنبندهای دست بزند که ممکن است از آن نجس شود، یا به انسانی که ممکن است از او نجس گردد، نجاست او هر چه میخواهد باشد،
|
|
\v 6 کسی که بدان دست زده است تا شامگاه نجس خواهد بود، و نباید تا بدن خود را به آب غسل نداده است از چیزهای مقدس بخورد.
|
|
\v 7 چون آفتاب غروب کند، آنگاه طاهر خواهد بود، و از آن پس میتواند از چیزهای مقدس بخورد، زیرا خوراکِ اوست.
|
|
\v 8 او نباید آنچه را مرده یا دریده شده است بخورد، و بدینگونه خود را با آن نجس سازد: من یهوه هستم.“
|
|
\v 9 پس آنان باید حکم مرا نگاه دارند، مبادا به سببِ آن متحمل گناه شده، بمیرند، زیرا به آن بیحرمتی کردهاند: من یهوه هستم که آنان را تقدیس میکنم.
|
|
\v 10 «شخص خارجی نباید از چیز مقدس بخورد؛ میهمانِ کاهن یا خدمتکار مزدبگیرِ او نیز نباید از چیز مقدس بخورد.
|
|
\v 11 اما اگر کاهنی، غلام زرخریدی ابتیاع کند، آن غلام میتواند از آن بخورد، و خانهزاد او نیز میتواند از خوراکِ او بخورد.
|
|
\v 12 اگر دختر کاهن با شخص خارجی ازدواج کند، دیگر نمیتواند از هدایای مقدس بخورد.
|
|
\v 13 اما اگر دختر کاهن بیوه گردد یا طلاق داده شود و فرزندی نداشته، مانند ایام جوانی به خانۀ پدرش بازگردد، میتواند از خوراک پدرش بخورد؛ ولی شخص خارجی نباید از آن بخورد.
|
|
\v 14 اگر کسی ناخواسته از چیز مقدس بخورد، باید یک پنجم بر آن بیفزاید و آن چیز مقدس را به کاهن بدهد.
|
|
\v 15 آنان نباید به چیزهای مقدسِ بنیاسرائیل که آنان به خداوند اهدا میکنند، بیحرمتی روا دارند،
|
|
\v 16 و با خوردن چیزهای مقدس ایشان، سبب شوند که آنان متحمل جزای این تقصیر گردند: زیرا من یهوه هستم که آنان را تقدیس میکنم.»
|
|
\v 17 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 18 «هارون و پسرانش و تمام بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: وقتی کسی از خاندان اسرائیل یا غریبانِ ساکن در اسرائیل قربانی تمامسوز به عنوان قربانیِ خود تقدیم میکند، خواه در ارتباط با ادای نذر و خواه در ارتباط با قربانیهای اختیاری که به خداوند تقدیم میشود،
|
|
\v 19 برای اینکه به جهت شما پذیرفته شود، باید نرینۀ بیعیب باشد، گوساله یا گوسفند یا بز.
|
|
\v 20 آنچه را که نقص دارد تقدیم مکنید، زیرا به جهت شما پذیرفته نخواهد شد.
|
|
\v 21 «وقتی کسی قربانی رفاقت از رمه یا گله به خداوند تقدیم میکند، خواه برای ادای نذر و خواه به عنوان قربانی اختیاری، برای آن که پذیرفته شود باید بیعیب و بری از هر نقص باشد.
|
|
\v 22 کور یا لنگ یا مجروح یا آبلهدار یا گَر یا مبتلا به جَرَب را به خداوند تقدیم مکنید و هیچیک از اینها را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند بر مذبح مگذارید.
|
|
\v 23 گاو یا برهای را که عضوِ بیش از حد بلند یا کوتاه دارد میتوانید به عنوان قربانی اختیاری تقدیم کنید، اما به عنوان قربانی نذری پذیرفته نخواهد شد.
|
|
\v 24 حیوانی را که بیضهاش کوفته یا لِه شده یا دریده یا بریده شده باشد، به خداوند تقدیم نکنید. در سرزمین خود چنین مکنید،
|
|
\v 25 و چنین حیواناتی را از دست بیگانگان نیز مپذیرید تا به عنوان طعام خدای خود تقدیم کنید، زیرا فساد ایشان در آنهاست. آنها عیب دارند و به جهت شما پذیرفته نخواهند شد.»
|
|
\v 26 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 27 «چون گاو یا گوسفند یا بزی زاییده شود، هفت روز نزد مادرش بماند. از روز هشتم به بعد، به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند پذیرفته خواهد شد.
|
|
\v 28 اما گاو یا گوسفند را با بچهاش در یک روز ذبح مکنید.
|
|
\v 29 چون قربانی شکرگزاری به خداوند تقدیم میکنید، آن را به گونهای تقدیم کنید که پذیرفته شوید.
|
|
\v 30 آن را در همان روز بخورید؛ چیزی از آن را تا صبح باقی نگذارید: من یهوه هستم.
|
|
\v 31 «فرمانهای مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید: من یهوه هستم.
|
|
\v 32 نام قدوس مرا بیحرمت مسازید، تا در میان بنیاسرائیل تقدیس شوم. من یهوه هستم که شما را تقدیس میکنم،
|
|
\v 33 و شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم: من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 23
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: اینهاست اعیاد خداوند که باید آنها را به عنوان محفل مقدّس اعلام کنید؛ اینهاست اعیادِ من:
|
|
\v 3 «شش روز باید کار کرد، اما روز هفتم شَبّاتِ آسایش، یعنی محفل مقدّس است؛ هیچ کار مکنید. این در هر کجا که ساکن باشید، شَبّات برای خداوند است.
|
|
\v 4 «اینهاست اعیاد خداوند، یعنی محفلهای مقدّسی که باید آنها را در موعدشان اعلام کنید:
|
|
\v 5 در ماه اوّل، روز چهاردهمِ ماه، هنگام عصر، پِسَخ برای خداوند است.
|
|
\v 6 «روزِ پانزدهم همان ماه، عید فطیر برای خداوند است؛ هفت روز نانِ بیخمیرمایه بخورید.
|
|
\v 7 روز اوّل، محفل مقدّس داشته باشید، و هیچ کار مکنید.
|
|
\v 8 هفت روز، هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. روز هفتم، محفل مقدّس است؛ هیچ کار مکنید.»
|
|
\v 9 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 10 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: چون به زمینی که من آن را به شما میدهم داخل شدید و محصول آن را درو کردید، بافهای از نوبر محصول خود نزد کاهن بیاورید.
|
|
\v 11 کاهن بافه را به جهت پذیرفته شدن شما، در حضور خداوند تکان دهد؛ آن را فردای شَبّات تکان دهد.
|
|
\v 12 روزی که بافه را تکان میدهید، برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیبی به عنوان قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم کنید.
|
|
\v 13 هدیۀ آردیِ آن دو دهم ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن باشد، هدیهای اختصاصی برای خداوند به عنوان رایحۀ خوشایند، و هدیۀ ریختنی آن، یک چهارم هین شراب.
|
|
\v 14 تا این روز نباید نان یا غلۀ برشته یا تازه بخورید، تا اینکه هدیۀ خدایتان را تقدیم کنید: این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
|
|
\v 15 «از فردای آن شَبّات، یعنی از آن روز که بافۀ تکاندادنی را آوردید، هفت هفتۀ کامل برای خود بشمارید.
|
|
\v 16 پنجاه روز تا فردای هفتمین شَبّات بشمارید؛ آنگاه هدیهای از غلۀ تازه به خداوند تقدیم کنید.
|
|
\v 17 از مکانهای سکونت خود دو قرص نانِ تکاندادنی به عنوان نوبر برای خداوند بیاورید که از دو دهم ایفَه آرد مرغوب تهیه شده و با خمیرمایه پخته شده باشند.
|
|
\v 18 همراهِ نان، هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب، یک گوسالۀ نر و دو قوچ تقدیم کنید؛ آنها را با هدایای آردی و ریختنیشان، به عنوان قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم نمایید. این است هدیهای اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
|
\v 19 نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه و دو برۀ نرینۀ یک ساله به عنوان قربانی رفاقت تقدیم کنید.
|
|
\v 20 کاهن، اینها یعنی آن دو بره را به همراه نان نوبر به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد. آنها به جهت کاهن برای خداوند مقدسند.
|
|
\v 21 در همان روز، ندا در دهید و برای شما محفل مقدّس باشد؛ هیچ کار مکنید. این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
|
|
\v 22 «چون محصول زمین خود را درو میکنید، تا به گوشههای مزرعه را به تمامی درو مکنید و خوشههای بر جا ماندۀ محصول خود را برمچینید. آنها را برای فقیران و غریبان واگذارید: من یهوه خدای شما هستم.»
|
|
\v 23 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 24 «بنیاسرائیل را بگو: اوّلین روز از ماه هفتم، روز فراغت برای شما خواهد بود، محفلی مقدّس که با نواختن شیپور گرامی داشته خواهد شد.
|
|
\v 25 هیچ کار مکنید و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم نمایید.»
|
|
\v 26 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 27 «دهمین روز از این ماه هفتم، روز کفّاره است. این برای شما محفل مقدّس باشد. جانهای خود را رنجور سازید، و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید.
|
|
\v 28 در این روز هیچ کار مکنید، زیرا روز کفّاره است، تا در حضور یهوه خدایتان برای شما کفّاره به جا آورده شود.
|
|
\v 29 زیرا هر که در این روز جانِ خویش را رنجور نسازد، از میان قوم خود منقطع خواهد شد.
|
|
\v 30 و هر که در این روز کار کند، من آن شخص را از میان قومش هلاک خواهم ساخت.
|
|
\v 31 هیچ کار مکنید؛ این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان، هر جا که ساکن باشید.
|
|
\v 32 این برای شما شَبّاتِ فراغت خواهد بود، پس جانهای خود را رنجور سازید. در شامگاهِ روز نهم ماه، از شامگاه تا شامگاه، شَبّاتِ خود را نگاه دارید.»
|
|
\v 33 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 34 «بنیاسرائیل را بگو: از پانزدهمین روز این ماه هفتم، به مدت هفت روز عید آلاچیقها برای خداوند برگزار خواهد شد.
|
|
\v 35 روز اوّل، محفل مقدّس داشته باشید؛ هیچ کار مکنید.
|
|
\v 36 هفت روز، هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. روز هشتم، محفل مقدّس برای شما باشد و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید. این گردهمآییِ مخصوص است؛ هیچ کار مکنید.
|
|
\v 37 «اینهاست اعیاد خداوند که باید آنها را به عنوان محفل مقدّس اعلام کنید، و در آنها هدایای اختصاصی به خداوند تقدیم کنید، یعنی قربانیهای تمامسوز، هدایای آردی، دیگر قربانیها، و هدایای ریختنی را، هر کدام در روزش.
|
|
\v 38 اینها سوای شَبّاتهای خداوند، سوای هدایای شما، و سوای همۀ قربانیهای نذری و اختیاری شماست که به خداوند تقدیم میکنید.
|
|
\v 39 «در پانزدهمین روز از ماه هفتم، چون محصول زمین را جمع کردید، عید خداوند را به مدت هفت روز جشن بگیرید؛ روز اوّل، روز فراغت خواهد بود، و نیز روز هشتم.
|
|
\v 40 روز اوّل، از میوۀ درختان مرغوب برای خود بگیرید، و نیز شاخههای نخل و شاخههای درختان پربرگ و بیدهای کنار نهر، و هفت روز در حضور یهوه خدایتان شادی کنید.
|
|
\v 41 سالی هفت روز، آن را به عنوان عید برای خداوند جشن بگیرید؛ این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان: آن را در ماه هفتم نگاه دارید.
|
|
\v 42 هفت روز در آلاچیقها زندگی کنید؛ همۀ بومیان اسرائیل باید در آلاچیقها زندگی کنند،
|
|
\v 43 تا نسلهای شما بدانند که چون بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آوردم، آنان را در آلاچیقها ساکن گردانیدم: من یهوه خدای شما هستم.»
|
|
\v 44 پس موسی اعیاد خداوند را به بنیاسرائیل اعلام داشت.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 24
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را فرمان بده که برای چراغ، روغن خالص از زیتونِ فشُرده نزد تو بیاورند تا چراغ پیوسته روشن بماند.
|
|
\v 3 هارون چراغ را بیرونِ حجابِ صندوقِ شهادت در خیمۀ ملاقات، از شامگاه تا بامداد پیوسته در حضور خداوند بیاراید. این است فریضۀ ابدی در همۀ نسلهایتان.
|
|
\v 4 او باید چراغهای چراغدانِ طلای ناب را پیوسته در حضور خداوند بیاراید.
|
|
\v 5 «آرد مرغوب برگیر و دوازده قرص نان از آن بپز؛ برای هر قرص، دو دهم ایفَه آرد باشد.
|
|
\v 6 آنها را در دو ردیف ششتایی بر میز طلای ناب به حضور خداوند قرار بده.
|
|
\v 7 بر هر ردیف، کُندرِ ناب بگذار، تا به همراهِ نان، به عنوان یادگاری و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم شود.
|
|
\v 8 هارون باید آن را هر روز شَبّات، پیوسته در حضور خداوند بچیند؛ این عهدی ابدی از جانبِ بنیاسرائیل است،
|
|
\v 9 و از آنِ هارون و پسرانش خواهد بود تا آن را در مکانی مقدس بخورند، زیرا از میان هدایای اختصاصی خداوند، برای او بسیار مقدس خواهد بود؛ این است فریضهای ابدی.»
|
|
\v 10 روزی پسر زنی اسرائیلی که پدرش مصری بود، به میان بنیاسرائیل بیرون رفت، و میان پسرِ زنِ اسرائیلی و مردی اسرائیلی نزاعی در اردوگاه درگرفت.
|
|
\v 11 پسری که مادرش اسرائیلی بود ناسزاگویان، نام مقدس را کفر گفت؛ پس او را نزد موسی آوردند. مادر او شِلومیت نام داشت، دخترِ دِبْری از قبیلۀ دان.
|
|
\v 12 پس او را در حبس گذاشتند، تا کلام خداوند بر آنان معلوم گردد.
|
|
\v 13 آنگاه خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
|
\v 14 «آن کس را که ناسزا گفته است از اردوگاه بیرون ببر، و همۀ کسانی که شنیدند بر سر وی دست بگذارند، و تمام جماعت او را سنگسار کنند.
|
|
\v 15 بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو: هر که خدای خود را ناسزا گوید، باید متحمل گناه خود شود.
|
|
\v 16 هر که نام خداوند را کفر گوید باید حتماً کشته شود؛ تمام جماعت باید او را سنگسار کنند. هرگاه کسی نام مقدس را کفر گوید باید کشته شود، خواه غریب و خواه بومی.
|
|
\v 17 «هر که جانِ انسانی را بگیرد، باید حتماً کشته شود.
|
|
\v 18 هر که جان چارپایی را بگیرد، باید عوض دهد: جان در عوض جان.
|
|
\v 19 اگر کسی به همسایۀ خود آسیب رسانَد، با وی همان شود که خود کرده است:
|
|
\v 20 شکستگی به عوض شکستگی، چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان؛ به همانگونه که به آن شخص آسیب رسانیده است، باید به او رسانیده شود.
|
|
\v 21 هر که چارپایی را بکشد باید برای آن عوض دهد، و هر که انسانی را بکشد باید کشته شود.
|
|
\v 22 برای غریب و بومی، شما را یک قانون باشد، زیرا من یهوه خدای شما هستم.»
|
|
\v 23 آنگاه موسی با بنیاسرائیل سخن گفت، و آنان شخصی را که ناسزا گفته بود از اردوگاه بیرون برده، به سنگ سنگسار کردند. پس بنیاسرائیل چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل نمودند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 25
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند در کوه سینا به موسی گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: چون به زمینی که من به شما میدهم داخل شدید، آن زمین باید برای خداوند شَبّات نگاه دارد.
|
|
\v 3 شش سال مزرعۀ خود را بکارید، و شش سال تاکستان خود را هَرَس کنید و محصولش را گرد آورید؛
|
|
\v 4 اما سال هفتم، شَبّاتِ فراغت برای زمین باشد، یعنی شَبّات برای خداوند. مزرعۀ خود را مکارید و تاکستانتان را هَرَس مکنید.
|
|
\v 5 آنچه را خودروی است از مزرعۀ خود درو مکنید، و انگورِ تاکِ هَرَس نشدۀ خویش را مچینید. این سال، سالِ فراغت برای زمین باشد.
|
|
\v 6 محصول شَبّاتِ زمین، برای شما خوراک خواهد بود، یعنی خوراک شما، خوراکِ غلامان و کنیزانتان، خوراکِ خدمتکار روزمزدتان، و خوراکِ غریبی که با شما ساکن است؛
|
|
\v 7 نیز خوراکِ چارپایانتان و خوراکِ وحوشی که در زمین شما باشند: همۀ محصولِ آن به جهتِ خوراک خواهد بود.
|
|
\v 8 «برای خود هفت شَبّات از سالها بشمارید، یعنی هفت هفت سال، و این هفت شَبّات از سالها، برای شما چهل و نُه سال خواهد بود.
|
|
\v 9 آنگاه در روز دهم از ماه هفتم، به صدای بلند کَرِنا بنوازید؛ در روز کفّاره در سرتاسر سرزمینتان کَرِنا بنوازید.
|
|
\v 10 سال پنجاهم را تقدیس کنید و در سرتاسر زمین، برای همۀ ساکنانش به آزادی اعلام نمایید. این برای شما یوبیل باشد، و هر یک از شما به مِلک خود و نزد طایفۀ خویش بازگردد.
|
|
\v 11 سال پنجاهم برای شما سال یوبیل باشد. در آن نه زراعت کنید، نه آنچه را که خودروی است درو کنید، و نه انگور تاکهای هرس نشده را بچینید.
|
|
\v 12 زیرا یوبیل است و باید برای شما مقدس باشد؛ فقط میتوانید از محصولِ مزرعه بخورید.
|
|
\v 13 «در این سال یوبیل، هر یک از شما باید به مِلک خود بازگردد.
|
|
\v 14 اگر زمینی به همسایۀ خود میفروشید یا زمینی از همسایۀ خود میخرید، بر یکدیگر بیانصافی روا مدارید.
|
|
\v 15 با در نظر گرفتن شمار سالهای گذشته از یوبیل به همسایۀ خود بپردازید، و او نیز بر حسب شمار سالهای محصول به شما بفروشد.
|
|
\v 16 اگر سالها بسیار باشد، بر بها بیفزایید، و اگر سالها اندک باشد، از بها بِکاهید، زیرا آنچه به شما میفروشد تعداد محصول است.
|
|
\v 17 بر یکدیگر بیانصافی روا مدارید، بلکه از خدای خود بترسید؛ زیرا من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 18 «پس فرایض مرا به جا آورید و قوانین مرا نگاه داشته، به آنها عمل کنید تا در زمین در امنیت ساکن شوید.
|
|
\v 19 آنگاه زمین ثمر خود را خواهد داد، و شما سیر خواهید خورد و در زمین در امنیت خواهید زیست.
|
|
\v 20 اگر بگویید: ”پس در سال هفتم چه بخوریم، زیرا نه میتوانیم بکاریم و نه میتوانیم محصول خود را گرد آوریم؟“
|
|
\v 21 من در سال ششم برکت خود را بر شما امر خواهم کرد، و محصول زمین برای سه سال کافی خواهد بود.
|
|
\v 22 چون در سال هشتم میکارید، از محصول کهنه تا سال نهم بخورید؛ یعنی تا محصول برسد، از کهنه بخورید.
|
|
\v 23 «زمین را نمیتوان برای همیشه فروخت، زیرا زمین از آنِ من است، و شما نزد من غریب و میهمان هستید.
|
|
\v 24 در تمام زمینِ مِلک شما، امکان بازخریدِ زمین فراهم باشد.
|
|
\v 25 «اگر برادرت فقیر شود و قسمتی از مِلک خود را بفروشد، باید ولیّ یعنی نزدیکترین خویشِ او بیاید و آنچه را که برادرش فروخته است، بازخرید کند.
|
|
\v 26 اگر کسی ولیّای نداشته باشد، اما وضع خود او بهتر شود و از عهدۀ بازخرید آن برآید،
|
|
\v 27 باید سالهایی را که از فروش آن گذشته بشمارد، و مابهالتفاوت را به شخصی که زمین را از او خریده بود بپردازد؛ آنگاه میتواند به مِلک خود بازگردد.
|
|
\v 28 اما اگر یارای باز پس گرفتن آن نداشته باشد، آنگاه آنچه فروخته است تا سال یوبیل نزد خریدار باقی خواهد ماند. و در یوبیل، آزاد خواهد شد، و او خواهد توانست به مِلک خود بازگردد.
|
|
\v 29 «اگر کسی خانۀ مسکونی در شهر حصاردار بفروشد، تا یک سال پس از فروش، حقِ بازخرید آن را خواهد داشت؛ او تا یک سال حق بازخرید دارد.
|
|
\v 30 اگر تا یک سالِ تمام آن را بازخرید نکرد، خانۀ مسکونی واقع در شهرِ حصاردار بهطور دائم و نسل اندر نسل از آنِ خریدار خواهد بود، و در سال یوبیل آزاد نخواهد شد.
|
|
\v 31 اما خانههای روستاها که حصار گرد خود ندارند، جزو مزارع شمرده خواهند شد. آنها را میتوان بازخرید کرد، و باید در سال یوبیل آزاد گردند.
|
|
\v 32 و اما در خصوص شهرهای لاویان، آنان میتوانند خانههای واقع در شهرهای متعلق به خود را هر زمان بازخرید کنند.
|
|
\v 33 هرآنچه از مایملک لاویان قابل بازخرید باشد، یعنی خانۀ فروخته شده در شهرهای متعلق به ایشان، در سال یوبیل آزاد خواهد شد؛ زیرا خانههای واقع در شهرهای لاویان، مایملک ایشان در میان بنیاسرائیل است.
|
|
\v 34 اما چراگاههای حومۀ شهرهای لاویان نباید فروخته شود، زیرا مِلک ابدی ایشان است.
|
|
\v 35 «اگر برادرت فقیر شود و محتاج تو گردد، از او مانند غریب و میهمان دستگیری کن تا بتواند در جوار تو زندگی کند.
|
|
\v 36 از او رِبا و سود مَسِتان، بلکه از خدای خود بترس، تا برادرت بتواند در جوار تو زیست کند.
|
|
\v 37 نقد خود را به رِبا به او مده و نه خوراک خود را به سود.
|
|
\v 38 من یهوه خدای شما هستم، که شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا زمین کنعان را به شما ببخشم، و خدای شما باشم.
|
|
\v 39 «اگر برادرت نزد تو فقیر شود و خود را به تو بفروشد، او را به خدمت غلامی مگمار؛
|
|
\v 40 بلکه چون کارگرِ مزدبگیر و میهمان نزد تو باشد، و تا سال یوبیل نزد تو خدمت کند.
|
|
\v 41 آنگاه از نزد تو بیرون رود، او و فرزندانش، و نزد طایفۀ خود و به ملکِ پدران خویش بازگردد.
|
|
\v 42 زیرا آنان غلامان منند، که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم؛ پس نباید به غلامی فروخته شوند.
|
|
\v 43 بر او بیرحمانه حکم مَران، بلکه از خدای خود بترس.
|
|
\v 44 «و اما در خصوص غلامان و کنیزانتان، که به شما تعلق دارند، آنها باید از اقوام پیرامون شما باشند؛ از آنها میتوانید غلامان و کنیزان برای خود بخرید.
|
|
\v 45 نیز میتوانید از فرزندان بیگانگانی که نزد شما غربت گزیدهاند و از طایفههای آنها که نزد شما هستند و در سرزمین شما زاده شدهاند، غلامان و کنیزان بخرید؛ و آنان جزو اموال شما خواهند بود.
|
|
\v 46 میتوانید ایشان را پس از خود برای پسرانتان واگذارید تا دارائی موروثی باشند و آنها را تا ابد به غلامی بگیرید. اما در خصوص برادرانتان بنیاسرائیل، کسی نباید بر دیگری بیرحمانه حکم براند.
|
|
\v 47 «اگر غریب یا میهمانی نزد شما دولتمند گردد، و برادرت نزد او فقیر شود و خود را به غریب یا میهمانی که نزد شماست و یا به یکی از طایفۀ آن غریب بفروشد،
|
|
\v 48 پس از فروخته شدن، حق بازخرید خواهد داشت. یکی از برادرانش میتواند او را بازخرید کند،
|
|
\v 49 یا عمو یا پسرعمویش میتواند او را بازخرید کند؛ یا خویشاوندی نزدیک از طایفهاش میتواند او را بازخرید کند؛ یا اگر خود دولتمند شود، میتواند خود را بازخرید کند.
|
|
\v 50 با خریدار خود از سالی که خود را به او فروخت تا سال یوبیل حساب کند، و بهای او بسته به شمار سالها باشد؛ با او باید بر حسب روزهای کار یک کارگر مزدبگیر حساب شود.
|
|
\v 51 اگر هنوز سالهای زیادی باقی مانده باشد، باید به همان اندازه مقداری از بهای فروش خود را جهت بازخریدِ خود بپردازد.
|
|
\v 52 و اگر سالهای کمی تا سال یوبیل باقی مانده باشد، باید به اندازۀ سالهای خدمتش حساب کرده، جهت بازخریدِ خود بپردازد.
|
|
\v 53 او باید با وی همچون کارگر مزدبگیری که سال به سال استخدام میشود رفتار کند؛ و نباید در نظر شما بیرحمانه بر وی حکم براند.
|
|
\v 54 اگر از این راهها بازخرید نشود، او و فرزندانش با وی باید در سال یوبیل آزاد گردند؛
|
|
\v 55 زیرا مَنَم آن که بنیاسرائیل غلام اویند. آنان غلامان منند، که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم: من یهوه خدای شما هستم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 26
|
|
\p
|
|
\v 1 «برای خود بت مسازید و تمثالِ تراشیده و ستون بر پا مکنید و تندیس سنگی در سرزمین خود مگذارید تا به آن سَجده کنید، زیرا من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 2 شَبّاتهای مرا نگاه دارید و قُدس مرا حرمت نهید: من یهوه هستم.
|
|
\v 3 «اگر در فرایض من گام بردارید و فرمانهای مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید،
|
|
\v 4 آنگاه بارانتان را در موسمش خواهم فرستاد، و زمین محصول خود را خواهد داد، و درختان صحرا میوۀ خود را خواهند آورد.
|
|
\v 5 خرمنکوبیِ شما تا انگورچینی ادامه خواهد یافت، و انگورچینیِ شما تا بذرافشانی. نان خود را سیر خواهید خورد، و در زمین خود در امنیت ساکن خواهید بود.
|
|
\v 6 من به زمین صلح و سلامت خواهم بخشید؛ خواهید خفت و کسی شما را نخواهد ترسانید. حیوانات موذی را از زمین بر خواهم داشت، و شمشیر از سرزمین شما گذر نخواهد کرد.
|
|
\v 7 دشمنان خود را تعقیب خواهید کرد و آنان در برابر شما به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 8 پنج تن از شما صد نفر را تعقیب خواهند کرد، صد نفر از شما ده هزار تن را خواهند راند، و دشمنانتان در برابر شما به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 9 به شما روی خواهم کرد و شما را بارور و کثیر گردانیده، عهدِ خود را با شما استوار خواهم ساخت.
|
|
\v 10 هنوز مشغول خوردن ذخایر انبار خواهید بود که باید کهنه را دور بریزید تا برای محصولِ نو جا باز شود.
|
|
\v 11 من مسکن خود را در میان شما بر پا خواهم کرد، و جانم از شما کراهت نخواهد داشت.
|
|
\v 12 در میان شما گام خواهم زد و خدای شما خواهم بود، و شما قوم من خواهید بود.
|
|
\v 13 من یهوه خدای شما هستم، که شما را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا بردۀ ایشان نباشید. من بندهای یوغ شما را شکستم تا راستقامت گام بردارید.
|
|
\v 14 «اما اگر به من گوش فرا ندهید و همۀ این فرمانها را به جا نیاورید،
|
|
\v 15 اگر فرایض مرا رد کرده، از قوانین من کراهت داشته باشید، آنگونه که فرمانهای مرا به جا نیاورید بلکه عهد مرا بشکنید،
|
|
\v 16 آنگاه من نیز با شما چنین خواهم کرد: وحشت و بیماریِ جانکاه و تبی را که چشمان را تلف و جان را نحیف سازد بر شما مأمور خواهم ساخت. بذر خود را بیهوده خواهید کاشت، زیرا دشمنانتان آن را خواهند خورد.
|
|
\v 17 روی خود را بر ضد شما خواهم گردانید، و در برابر دشمنانتان شکست خواهید خورد؛ آنان که از شما نفرت دارند بر شما حکم خواهند راند، و خواهید گریخت بیآنکه کسی در تعقیبتان باشد.
|
|
\v 18 و اگر با وجود این همه، به من گوش فرا ندهید، آنگاه شما را به سبب گناهانتان هفت چندان تأدیب خواهم کرد.
|
|
\v 19 فخرِ قدرت شما را در هم خواهم شکست، و آسمانِ شما را مانند آهن و زمینتان را مانند مس خواهم کرد.
|
|
\v 20 و نیروی شما به بطالت صرف خواهد شد، زیرا زمینتان محصول خود را نخواهد داد، و درختان زمین، میوۀ خود را نخواهند آورد.
|
|
\v 21 «اگر همچنان به خلاف من گام بردارید و به من گوش فرا ندهید، به فراخور گناهانتان شما را هفت چندان به بلا دچار خواهم کرد.
|
|
\v 22 وحوش صحرا را بر شما گسیل خواهم داشت تا داغ فرزندانتان را بر دل شما بگذارند و چارپایانتان را از بین ببرند و از شمار شما بکاهند، آنسان که راههای شما متروک گردد.
|
|
\v 23 «و اگر با این همه از من تأدیب نپذیرید بلکه به خلاف من گام بردارید،
|
|
\v 24 آنگاه من نیز به خلاف شما گام بر خواهم داشت، و من خودْ شما را به سبب گناهانتان هفت چندان خواهم زد.
|
|
\v 25 بر شما شمشیری خواهم آورد تا انتقام عهد مرا بگیرد. و چون به شهرهای خود گِرد آیید، بلا در میان شما خواهم فرستاد، و به دست دشمن سپرده خواهید شد.
|
|
\v 26 چون نان را که حیات شما بدان بسته است از شما بگیرم، ده زن نانِ شما را در یک تنور خواهند پخت، و جیرۀ نان شما را به وزن به شما خواهند داد؛ و خواهید خورد، اما سیر نخواهید شد.
|
|
\v 27 «اگر با وجود این همه، به من گوش فرا ندهید بلکه به خلاف من گام بردارید،
|
|
\v 28 آنگاه من نیز با خشم به خلاف شما گام خواهم زد، و من خودْ شما را به سبب گناهانتان هفت چندان تأدیب خواهم کرد.
|
|
\v 29 گوشتِ تن پسران، و گوشت تن دخترانتان را خواهید خورد.
|
|
\v 30 مکانهای بلند شما را ویران خواهم کرد و مذبحهای بخورتان را قطع خواهم نمود، و اجساد شما را بر جسد بتهای بیارزشتان خواهم افکند؛ و جان من از شما کراهت خواهد داشت.
|
|
\v 31 شهرهای شما را ویران و عبادتگاههایتان را متروکه خواهم ساخت، و رایحۀ خوشایند شما را نخواهم بویید.
|
|
\v 32 من خودْ زمین را ویران خواهم کرد، آنسان که دشمنان شما که در آن ساکنند متحیر خواهند شد.
|
|
\v 33 شما را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت، و از پیتان شمشیر خواهم کشید. زمین شما متروکه خواهد بود و شهرهایتان، ویرانه.
|
|
\v 34 «آنگاه زمین در تمام مدتی که متروک است و شما در سرزمین دشمنان خود به سر میبرید، از شَبّاتهای خود لذت خواهد برد. پس زمین فراغت خواهد یافت و از شَبّاتهای خود لذت خواهد برد.
|
|
\v 35 آری، زمین در تمام مدتی که متروک است فراغت خواهد یافت، فراغتی که در شَبّاتهای ایام سکونت شما از آن بیبهره بود.
|
|
\v 36 و اما در خصوص باقیماندگان شما، من به دلهای ایشان در سرزمینهای دشمنانشان ضعف خواهم فرستاد. از صدای حرکت برگی پا به فرار خواهند نهاد؛ مانند کسی که از شمشیر بگریزد خواهند گریخت و خواهند افتاد، بیآنکه کسی در تعقیبشان باشد.
|
|
\v 37 مانند کسی که از شمشیر بگریزد بر روی هم خواهند افتاد، هرچند کسی در تعقیبشان نیست؛ و شما را یارای ایستادگی در برابر دشمنانتان نخواهد بود.
|
|
\v 38 در میان قومها تلف خواهید شد، و زمین دشمنانتان شما را فرو خواهد بلعید.
|
|
\v 39 باقیماندگان شما در سرزمینهای دشمنانتان در تقصیرات خود و تقصیرات پدرانشان خواهند پوسید.
|
|
\v 40 «ولی اگر به تقصیرات خود و تقصیرات پدرانشان اعتراف کنند، یعنی به خیانتی که به من ورزیده و به خلاف من گام برداشتهاند
|
|
\v 41 و من نیز به خلاف ایشان گام برداشته و ایشان را به سرزمین دشمنانشان آوردهام، پس اگر دل نامختونِ ایشان فروتن شود و تقصیرات خود را بپذیرند،
|
|
\v 42 آنگاه من نیز عهد خود را با یعقوب به یاد خواهم آورد، و عهد خود را با اسحاق و با ابراهیم به یاد خواهم آورد، و این سرزمین را به یاد خواهم آورد.
|
|
\v 43 اما زمینْ از نبود ایشان متروکه خواهد بود، و حینی که بدون ایشان متروکه است، از شَبّاتهای خود لذت خواهد برد. و ایشان تاوان تقصیرات خود را خواهند داد، زیرا قوانین مرا رد کردند و جانشان از فرایض من کراهت داشت.
|
|
\v 44 با این همه، هنگامی که در سرزمین دشمنان خود به سر میبرند، من ایشان را رد نخواهم کرد و از ایشان کراهت نخواهم داشت آنگونه که بهکلی نابودشان کنم و عهد خود را با آنان بشکنم، زیرا من یهوه خدای ایشان هستم.
|
|
\v 45 بلکه بهخاطر ایشان، عهد خود را با اسلاف ایشان به یاد خواهم آورد که در برابر چشمان قومها ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا خدای ایشان باشم: من یهوه هستم.»
|
|
\v 46 این است فرایض و قوانین و شرایعی که خداوند در کوه سینا، به واسطۀ موسی میان خود و بنیاسرائیل قرار داد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 27
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند به موسی گفت:
|
|
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: اگر کسی برای خداوند نذر مخصوصی بکند که مستلزم برآورد ارزش اشخاص باشد،
|
|
\v 3 در آن صورت ارزش مردی که سنش بین بیست تا شصت سال است، پنجاه مثقال نقره بر حسب مثقال قُدس خواهد بود.
|
|
\v 4 اگر زن باشد، ارزش او سی مثقال خواهد بود.
|
|
\v 5 اگر سن او بین پنج تا بیست سال باشد، ارزش او برای جنس مذکر بیست مثقال و برای جنس مؤنث ده مثقال خواهد بود.
|
|
\v 6 اگر سن او بین یک ماه تا پنج سال باشد، ارزش او برای جنس مذکر پنج مثقال نقره و برای جنس مؤنث سه مثقال نقره خواهد بود.
|
|
\v 7 اگر سن شخص شصت سال یا بیشتر باشد، ارزش او برای جنس مذکر پانزده مثقال و برای جنس مؤنث ده مثقال خواهد بود.
|
|
\v 8 اگر کسی فقیرتر از آن باشد که توانایی پرداخت وجه تعیین شده را داشته باشد، در آن صورت باید او را به حضور کاهن بیاورند، و کاهن ارزش او را برآورد کند. پس کاهن ارزش او را بر حسب توانایی شخص نذرکننده، تعیین نماید.
|
|
\v 9 «اگر نذر او، حیوانی است که به عنوان قربانی به خداوند تقدیم میشود، هر چیزی از اینها که کسی به خداوند بدهد مقدس خواهد بود.
|
|
\v 10 نباید آن را مبادله کند، و یا خوب را با بد، یا بد را با خوب عوض کند. اگر حیوانی را با حیوان دیگر عوض کرد، هم اوّلی و هم جایگزین آن، هر دو مقدس خواهند بود.
|
|
\v 11 اگر حیوان، نجس باشد و نتوان آن را به عنوان هدیه به خداوند تقدیم کرد، در آن صورت باید آن حیوان را به حضور کاهن حاضر سازد.
|
|
\v 12 کاهن ارزش آن را چه خوب و چه بد، برآورد کند. هر ارزشی که کاهن تعیین کرد، همان قیمت آن باشد.
|
|
\v 13 اما اگر بخواهد حیوان را بازخرید کند، باید یک پنجم بر قیمت آن بیفزاید.
|
|
\v 14 «اگر کسی خانۀ خود را به عنوان هدیهای مقدس به خداوند وقف کند، کاهن ارزش آن را، چه خوب و چه بد، برآورد کند. هر ارزشی که کاهن تعیین کرد، همان قیمتش باشد.
|
|
\v 15 اگر وقفکننده بخواهد خانۀ خود را بازخرید کند، باید یک پنجم بر قیمت آن بیفزاید، و از آنِ وی خواهد بود.
|
|
\v 16 «اگر کسی قطعهای از زمینِ مِلکِ خود را به خداوند وقف کند، ارزش آن به اندازۀ بذر لازم برای کِشت آن خواهد بود؛ ارزش هر حومِر بذر جو، پنجاه مثقال نقره باشد.
|
|
\v 17 اگر مزرعۀ خود را از سال یوبیل وقف کند، ارزش آن همان خواهد ماند.
|
|
\v 18 اما اگر مزرعۀ خود را بعد از یوبیل وقف کند، در آن صورت، کاهن قیمت را بر حسب سالهایی که تا سال یوبیل باقی است برآورد کند، و بدینگونه از قیمت آن بکاهد.
|
|
\v 19 اگر کسی که مزرعه را وقف کرده است بخواهد آن را بازخرید کند، در آن صورت، یک پنجم بر قیمت آن بیفزاید، و از آنِ وی خواهد ماند.
|
|
\v 20 اما اگر نخواهد مزرعه را بازخرید کند و مزرعه به شخصی دیگر فروخته شده باشد، دیگر قابل بازخرید نخواهد بود.
|
|
\v 21 بلکه چون آن مزرعه در سال یوبیل آزاد گردد، مانند مزرعهای که وقف شده است برای خداوند مقدس خواهد بود؛ کاهن آن را به مِلکیت خواهد بُرد.
|
|
\v 22 اگر کسی مزرعهای را که خریده است و بخشی از میراث خود او نیست به خداوند وقف نماید،
|
|
\v 23 در آن صورت کاهن ارزش آن را تا سال یوبیل برآورد کند، و او قیمت آن را در همان روز به عنوان هدیۀ مقدس به خداوند بدهد.
|
|
\v 24 در سال یوبیل، مزرعه به آن که از وی خریداری شده بود، یعنی به آن که زمین مِلکِ موروثی او بود، بر خواهد گشت.
|
|
\v 25 هر برآوردِ ارزش باید بر حسب مثقال قُدس باشد: یک مثقال بیست قیراط است.
|
|
\v 26 «اما نخستزادۀ حیوانات را کسی نباید وقف کند، زیرا چون نخستزاده است، به خداوند تعلق دارد؛ خواه گاو و خواه گوسفند، از آنِ خداوند است.
|
|
\v 27 اگر از حیوانات نجس باشد، باید آن را به قیمتش فدیه دهد، و یک پنجم بر آن بیفزاید. اگر فدیه داده نشد، باید به قیمتش فروخته شود.
|
|
\v 28 «ولی هیچ چیز را که کسی از داراییخود به خداوند وقف کند، خواه انسان، خواه حیوان، و خواه مزرعۀ موروثی، نمیتوان فروخت یا بازخرید کرد؛ هر چه وقف شود، برای خداوند بسیار مقدس است.
|
|
\v 29 هیچ انسانی را که وقف شده است، یعنی کسی را که باید به نابودی کامل سپرده شود، نمیتوان فدیه داد؛ او باید حتماً کشته شود.
|
|
\v 30 «دهیکِ زمین، خواه از بذر زمین و خواه از میوۀ درخت، از آنِ خداوند است و برای خداوند، مقدس.
|
|
\v 31 اگر کسی بخواهد چیزی از دهیک خود را بازخرید کند، باید یک پنجم بر آن بیفزاید.
|
|
\v 32 تمامی دهیکِ رمه و گله، یعنی یکدهمِ هر چه از زیر عصای چوپان بگذرد، برای خداوند مقدس است.
|
|
\v 33 شخص نباید در مورد خوبی و بدی آن پرسش کند، یا آن را عوض کند. اگر آن را عوض کرد، هم آن و هم جایگزین آن مقدس خواهند بود، و نباید بازخرید شوند.»
|
|
\v 34 این است فرامینی که خداوند بر کوه سینا برای بنیاسرائیل به موسی امر فرمود.
|