1485 lines
276 KiB
Plaintext
1485 lines
276 KiB
Plaintext
\id EZK Unlocked Literal Bible
|
|
\ide UTF-8
|
|
\h Bookname
|
|
\toc1 Bookname
|
|
\toc2 Bookname
|
|
\toc3 ezk
|
|
\mt1 Bookname
|
|
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 1
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سیام، آنگاه که در میان تبعیدیان بر کنارۀ رود کِبار بودم، آسمان گشوده شد و رؤیاهای خدا را دیدم.
|
|
\v 2 آری، در روز پنجمِ ماه، که پنجمین سال تبعید یِهویاکین پادشاه بود،
|
|
\v 3 کلام خداوند بر حِزقیالِ کاهن، پسر بوزی، بر کنارۀ رود کِبار در سرزمین کَلدانیان نازل شد؛ و دست خداوند در آنجا بر وی بود.
|
|
\v 4 چون نگریستم، اینک تندبادی از جانب شمال برمیآمد، با ابری عظیم که از آن آتش برمیجهید و نوری درخشان گرداگرد آن بود، و در میان آتش چیزی مانند کهربا وجود داشت.
|
|
\v 5 از میان آتش، چیزی شبیه چهار موجود زنده پدیدار شد. ظاهر آنها چنین بود: به سیمای انسان بودند،
|
|
\v 6 اما هر یک از آنها چهار صورت داشتند و چهار بال.
|
|
\v 7 پاهایشان راست و کف پایشان چونان سُم گوساله بود و همچون برنج صیقلی میدرخشید.
|
|
\v 8 زیر بالهایشان در چهار طرف، دستهای انسان بود. و صورت و بالهای آن چهار بدینگونه بود:
|
|
\v 9 بالهایشان به یکدیگر میرسید، و هر یک مستقیم پیش میرفتند بیآنکه به جانبی روی بگردانند.
|
|
\v 10 و اما در مورد شکل صورتشان: هر یک از آن چهار، صورت انسان داشتند، و نیز صورت شیر به جانب راست، و صورت گاو به جانب چپ، و نیز صورت عقاب.
|
|
\v 11 چنین بود صورتشان. و اما بالهایشان به سوی بالا گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که به بال موجود دیگر میرسید، و دو بال دیگر تنشان را میپوشانید.
|
|
\v 12 هر یک از آنان مستقیم پیش میرفتند. هر جا که روح میرفت، آنان نیز میرفتند، و در حین رفتن، روی نمیگرداندند.
|
|
\v 13 و اما سیمای آن موجوداتِ زنده مانند زغالِ گداخته در آتش و همچون مشعلها بود. آتش میان آن موجودات زنده پیش و پس میرفت، آتشی درخشان که از آن شرارهها برمیجهید.
|
|
\v 14 و آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو میدویدند و برمیگشتند.
|
|
\v 15 همچنان که بدان موجودات زنده مینگریستم، اینک در کنار هر یک از آن موجوداتِ چهارچهره، چرخی بر زمین دیدم.
|
|
\v 16 ظاهر چرخها و صنعت آنها چنین بود: همچون زِبَرجَد میدرخشیدند و هر چهار شبیه یکدیگر بودند. ظاهر و صنعت آنها بسان چرخی در میان چرخ دیگر بود.
|
|
\v 17 به هنگام حرکت، به سوی هر یک از چهار جانبِ خود پیش میرفتند، و در حین رفتن روی نمیگرداندند.
|
|
\v 18 طوقههایشان بلند و مَهیب بود، و طوقههای هر چهار، از هر طرف آکنده از چشم بود.
|
|
\v 19 هرگاه آن موجودات زنده حرکت میکردند، چرخها نیز در کنارشان به حرکت درمیآمدند، و هرگاه آن موجودات زنده از زمین بلند میشدند، چرخها نیز بلند میشدند.
|
|
\v 20 هر جا که روح میرفت، موجودات زنده نیز میرفتند، و چرخها نیز همراهشان بلند میشدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.
|
|
\v 21 هرگاه آنها حرکت میکردند، چرخها نیز به حرکت درمیآمدند، و هرگاه آنها بازمیایستادند، چرخها نیز بازمیایستادند؛ و هرگاه موجودات زنده از زمین بلند میشدند، چرخها نیز همراه آنان بلند میشدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.
|
|
\v 22 بر فراز سرِ آن موجودات زنده چیزی شبیه فَلَکْ گسترده بود، که چونان بلورِ درخشنده به نظر میرسید.
|
|
\v 23 زیر فلک، بالهای آنها مستقیم به سوی یکدیگر گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که پیکرشان را از این سو و آن سو میپوشانید.
|
|
\v 24 چون به حرکت درمیآمدند، صدای بالهایشان را میشنیدم که چونان خروش آبهای بسیار بود، و همچون صدای قادرمطلق،
|
|
\v 25 و چون در حین ایستادن بالهایشان را فرود میآوردند، از فراز فلکی که بالای سرشان بود، صدایی شنیده میشد.
|
|
\v 26 بر فراز فلکِ بالای سرشان، چیزی بود شبیه تخت با منظر یاقوت کبود، و بالا بر فراز آن تخت کسی بود با منظری شبیه انسان.
|
|
\v 27 از کمر او به طرف بالا شبیه کَهرُبا بود، و به آتشی میمانست که از اطراف محصور شده باشد. و از کمر او به طرف پایین شبیه آتش بود، و نور از هر طرف او را در برگرفته بود.
|
|
\v 28 نورِ گرداگردش شبیه تابش رنگینکمان بود که در روز بارانی در ابر پدیدار شود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 2
|
|
\p
|
|
\v 1 مرا گفت: «ای پسر انسان، بر پای خود بایست تا با تو سخن گویم.»
|
|
\v 2 و چون با من سخن میگفت، روح به من درآمد و مرا بر پاهایم بر پا داشت؛ و او را شنیدم که با من سخن میگفت.
|
|
\v 3 مرا گفت: «ای پسر انسان، تو را نزد بنیاسرائیل میفرستم، نزد قومی عِصیانگر که بر من عِصیان ورزیدهاند. آنان و پدرانشان تا بدین روز بر من طغیان کردهاند.
|
|
\v 4 من تو را نزد نسل ایشان میفرستم که گستاخ و سرسختند، تا بدیشان بگویی: ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید.“
|
|
\v 5 خواه ایشان بشنوند و خواه نشنوند - زیرا که خاندانی عِصیانگرند - خواهند دانست که در میانشان نبیای هست.
|
|
\v 6 و تو ای پسر انسان، از آنان مترس و از سخنانشان مَهراس، حتی اگر خارها و خَلَنگها پیرامون تو باشند و در میان عقربها بنشینی. آری، از سخنان ایشان مترس و از نگاهشان بیم مدار، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
|
|
\v 7 کلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، زیرا که عِصیانگرند.
|
|
\v 8 «اما تو ای پسر انسان، به آنچه تو را میگویم، گوش فرا ده. مانند این خاندان عِصیانگر، عاصی مباش؛ دهان خود بگشا و آنچه را به تو میدهم، بخور.»
|
|
\v 9 چون نگریستم، اینک دستی به سوی من دراز شده بود، و در آن طوماری بود.
|
|
\v 10 پس آن را در برابر من برگشود؛ بر پشت و روی آن نوشتهها بود و بر آن نوحه و ناله و وای نوشته شده بود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 3
|
|
\p
|
|
\v 1 مرا گفت: «ای پسر انسان، آنچه را در اینجا میبینی، بخور. این طومار را بخور و رفته، با خاندان اسرائیل سخن بگو.»
|
|
\v 2 پس دهان خود را گشودم و او طومار را به من خورانید.
|
|
\v 3 و مرا گفت: «ای پسر انسان، با طوماری که به تو میدهم شکمت را بخوران و احشایت را پر کن.» پس آن را خوردم و به کامم همچون عسل شیرین بود.
|
|
\v 4 سپس مرا گفت: «ای پسر انسان، نزد خاندان اسرائیل برو و کلام مرا بدیشان بازگوی.
|
|
\v 5 تو را نزد قومی نمیفرستم که زبانشان ناآشنا و ثقیل باشد، بلکه نزد خاندان اسرائیل؛
|
|
\v 6 نه نزد اقوام بسیار با زبان ناآشنا و ثقیل که سخنانشان را نتوانی فهمید. بهیقین اگر تو را نزد چنین اقوامی میفرستادم، به تو گوش فرا میدادند.
|
|
\v 7 اما خاندان اسرائیل مایل به شنیدن سخنان تو نخواهند بود، زیرا مایل نیستند سخنان مرا بشنوند، چراکه تمامی خاندان اسرائیل سرسخت و گستاخند.
|
|
\v 8 اینک من رویِ تو را به اندازۀ روی ایشان سخت ساختهام، و پیشانیِ تو را به سختی پیشانی ایشان گردانیدهام.
|
|
\v 9 آری، من پیشانیِ تو را از سنگ خارا نیز سختتر گردانیدهام. از ایشان مترس و از نگاهشان بیم مدار، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.»
|
|
\v 10 و مرا گفت: «ای پسر انسان، تمامی کلامی را که به تو میگویم، به گوش خود بشنو و در دل خود جای ده.
|
|
\v 11 نزد تبعیدیانِ قوم خود برو و با آنان سخن بگو، و خواه بشنوند و خواه نشنوند، بدیشان بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید.“»
|
|
\v 12 آنگاه روح مرا برگرفت، و چون جلال خداوند از جایگاهش بلند شد صدای زلزلهای عظیم از پشت سر خود شنیدم
|
|
\v 13 که صدای به هم خوردن بالهای آن موجودات زنده و صدای چرخهای کنارشان بود، صدای زمینلرزهای عظیم.
|
|
\v 14 پس روح مرا برگرفت و بِبُرد، و من تلخکام و خشمگین رفتم، و دست خداوند به قوّت بر من بود.
|
|
\v 15 نزد تبعیدیانی آمدم که در تِلاَبیب بر کنارۀ رود کِبار مسکن داشتند. جایی که آنان میزیستند، هفت روز متحیر در میانشان نشستم.
|
|
\v 16 پس از گذشت هفت روز، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 17 «ای پسر انسان، من تو را برای خاندان اسرائیل به دیدبانی برگماشتم. هرگاه کلامی از دهان من بشنوی، باید از جانب من بدیشان هشدار دهی.
|
|
\v 18 اگر من به مرد شریر بگویم، ”بهیقین خواهی مرد!“ و تو به او هشدار ندهی و به جهت برحذر داشتن او از طریقهای شریرانه سخن نگویی تا جانش را برهانی، آن مردِ شریر در گناه خویش خواهد مرد، اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 19 اما اگر تو به آن مردِ شریر هشدار دهی و او از شرارت یا از طریقهای شریرانهاش بازنگردد، او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خود را خواهی رهانید.
|
|
\v 20 نیز اگر شخصی پارسا، از پارسایی خود برگردد و گناه ورزد، و من سنگ لغزش پیش پایش بگذارم، او خواهد مرد. آری، چون تو به او هشدار ندادی، او در گناهش خواهد مرد و اعمال نیکویی که انجام داده، به یاد آورده نخواهد شد. اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 21 حال آنکه اگر شخصی پارسا را از گناه برحذر داری و او چون هشدار را پذیرفته است گناه نورزد، او بهیقین زنده خواهد ماند و تو نیز جان خود را خواهی رهانید.»
|
|
\v 22 و در آنجا دست خداوند بر من بود؛ و او مرا گفت: «برخیز و به همواریْ بیرون شو که در آنجا با تو سخن خواهم گفت.»
|
|
\v 23 پس برخاسته، به همواریْ بیرون شدم، و اینک جلال خداوند، مانند جلالی که بر کنارۀ رود کِبار دیده بودم، در آنجا ایستاده بود، و من به روی درافتادم.
|
|
\v 24 آنگاه روح به من درآمد و مرا بر پاهایم بر پا داشت و مرا خطاب کرده، گفت: «برو و خود را در خانهات حبس کن.
|
|
\v 25 و تو، ای پسر انسان، اینک بر تو بندها خواهند نهاد و تو را بدانها خواهند بست تا نتوانی به میان ایشان بیرون روی.
|
|
\v 26 و من زبانت را به کامت خواهم چسبانید تا گنگ شده، نتوانی آنان را نکوهش کنی، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
|
|
\v 27 اما هرگاه با تو سخن گویم، دهانت را خواهم گشود و تو به ایشان خواهی گفت، ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید.“ آن که میشنود، بگذار بشنود، و آن که نمیشنود، بگذار نشنود! زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 4
|
|
\p
|
|
\v 1 «و تو ای پسر انسان، خِشتی برگیر و در برابر خود بگذار و نقش شهر اورشلیم را بر آن حَک کن.
|
|
\v 2 سپس آن را محاصره کن و در مقابلش سنگرها بساز و پشتهها بر پا کن. نیز بر ضد آن اردو بزن و دور تا دورش مَنجِنیقها بر پا دار.
|
|
\v 3 سپس سینی آهنین برای خود گرفته، آن را چون دیواری آهنین میان خود و شهر قرار ده، و روی به جانب آن بدار. اینگونه شهر در محاصره قرار خواهد گرفت و تو آن را محاصره خواهی کرد. این آیتی خواهد بود برای خاندان اسرائیل.
|
|
\v 4 «سپس بر پهلوی چپ خود بخواب، و گناه
|
|
\v 5 من برای تو سیصد و نود روز یعنی به شمارۀ سالهای گناه ایشان مقرر داشتهام. اینچنین بار گناه خاندان اسرائیل را متحمل خواهی شد.
|
|
\v 6 چون اینها را به انجام رساندی، باز بر زمین بخواب، اما این بار بر پهلوی راست خود. اینگونه بار گناه خاندان یهودا را متحمل خواهی شد. من چهل روز برای تو مقرر داشتهام، یعنی یک روز برای هر سال.
|
|
\v 7 سپس آستین بالا زده، روی به جانبِ اورشلیمِ محاصرهشده بدار و بر ضد آن نبوّت کن.
|
|
\v 8 اینک من بندها بر تو مینهم بدانسان که تا روزهای محاصرۀ خود را به پایان نرسانده باشی، از پهلویی به پهلوی دیگر نتوانی غلتید.
|
|
\v 9 «پس حال، گندم و جو و لوبیا و عدس و اَرزن و گندمِ سیاه برگرفته، آنها را در ظرفی بریز و از آنها برای خود نان بپز. به شمار روزهایی که بر پهلوی خود میخوابی، یعنی سیصد و نود روز، از آن خواهی خورد.
|
|
\v 10 طعامی که میخوری، باید هر روز به وزن معین یعنی روزی بیست مثقال
|
|
\v 11 و به اندازۀ معین یعنی یک ششم هین
|
|
\v 12 طعامت را همچون قرصهای نان جو بخور؛ آن را در برابر دیدگان مردم بر سِرگین آدمی بپز.»
|
|
\v 13 و خداوند گفت: «به همینسان بنیاسرائیل در میان اقوامی که ایشان را میانشان پراکنده میسازم، نان نجس خواهند خورد.»
|
|
\v 14 پس گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه! اینک هرگز جان خویش را نجس نساختهام، و از جوانی تا به حال هرگز مُردار یا حیوان دریدهشدهای نخوردهام و گوشت نجس به دهانم نرفته است.»
|
|
\v 15 آنگاه مرا گفت: «ببین، سِرگین گاو به جای سِرگین آدمی به تو میدهم تا نان خود را بر آن بپزی.»
|
|
\v 16 نیز گفت: «ای پسر انسان، اینک عَرضۀ نان را در اورشلیم قطع خواهم کرد. مردم نان را به وزن و با دلهره خواهند خورد و آب را به اندازه و با هراس خواهند نوشید.
|
|
\v 17 پس محتاج نان و آب خواهند شد و از یکدیگر به هراس خواهند افتاد و در گناه خویش خواهند گداخت.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 5
|
|
\p
|
|
\v 1 «و تو ای پسر انسان، برای خود شمشیری تیز بگیر و آن را چون تیغ سرتراشان به کار بَر و موی سر و ریش خود را با آن بتراش. سپس ترازویی بگیر و مویها را تقسیم کن.
|
|
\v 2 زمانی که روزهای محاصره به پایان رسیده باشد، ثُلثِ مویها را در میان شهر به آتش بسوزان. سپس ثُلثِ دیگر را برگیر و آنها را در تمامی اطراف شهر به شمشیر بزن؛ و ثُلثِ باقی را به دست باد بسپار، و من از پی آنها شمشیری از نیام خواهم کشید.
|
|
\v 3 و از آن مویها اندکی برگیر و بر دامن ردای خود ببند.
|
|
\v 4 و باز قدری از آن مویها برگیر و در میان آتش افکنده، بسوزان. از آنجا آتشی بیرون آمده، به تمامی خاندان اسرائیل گسترش خواهد یافت.
|
|
\v 5 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: این اورشلیم است. من آن را در مرکز تمامی قومها قرار دادهام، و مملکتها را در پیرامون آن.
|
|
\v 6 اما اورشلیم با شرارتی بیش از قومهای دیگر بر ضد قوانین من عِصیان ورزیده و بدتر از مملکتهای اطراف خود بر ضد فرایض من طغیان کرده است، زیرا که آنان قوانین مرا نپذیرفته و در فرایض من سلوک نکردهاند.
|
|
\v 7 بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آنجا که بیش از قومهای پیرامون خود آشوب به پا کردهای و در فرایض من سلوک نکرده و قوانین مرا به جا نیاوردهای، بلکه حتی مطابق قوانین قومهای گرداگرد خود نیز رفتار نکردهای،
|
|
\v 8 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک من، حتی من، بر ضد توام و در برابر دیدگان قومها، داوری را در میان تو به اجرا خواهم گذاشت.
|
|
\v 9 به سبب همۀ اعمال کراهتآورت با تو چنان خواهم کرد که تا کنون نکردهام و مانند آن را هرگز بار دیگر نخواهم کرد.
|
|
\v 10 بنابراین، پدرانْ پسران خود را در میان شما خواهند خورد، و پسرانْ پدران خود را. و من تو را مجازات خواهم کرد و همۀ باقیماندگانِ تو را به دست باد پراکنده خواهم ساخت.
|
|
\v 11 پس خداوندگارْ یهوه میفرماید: به حیات خودم قسم، از آنجا که قُدس مرا به تمامی چیزهای کراهتآور و اعمال قبیحت نجس ساختهای، بهیقین من نیز تو را قلیل خواهم ساخت و بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد.
|
|
\v 12 ثُلثِ تو در میانت از طاعون خواهند مرد و از قحطی تلف خواهند شد، و ثُلثِ دیگر در اطرافت به شمشیر خواهند افتاد؛ ثُلثِ باقی را نیز به دست هر باد خواهم سپرد و از پی آنها شمشیری از نیام خواهم کشید.
|
|
\v 13 «پس خشم خود را به کمال جاری ساخته، غضب خویش را بهنهایت بر ایشان خواهم ریخت و آنگاه خرسند خواهم شد؛ و چون غضب خود را به کمال بر ایشان جاری کرده باشم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه در غیرت خود سخن گفتهام.
|
|
\v 14 آری، من تو را در میان قومهای پیرامونت و در نظر همۀ رهگذران، به ویرانی و رسوایی خواهم سپرد.
|
|
\v 15 چون در خشم و غضب و سرزنشهای سخت بر تو داوری کنم، تو در میان قومهای پیرامونت رسوا و بیحرمت و مایۀ عبرت و حیرت خواهی بود؛ من یهوه سخن گفتهام.
|
|
\v 16 و چون تیرهای مصیبتبار و مُهلِکِ قحطی را که برای هلاک کردنت میفرستم، بر تو بیفکنم، آنگاه قحطی را بر تو سختتر خواهم گردانید و عرضۀ نان را در میانت قطع خواهم کرد.
|
|
\v 17 قحطی و حیوانات درنده بر تو خواهم فرستاد تا تو را بیاولاد سازند. طاعون و خون از میان تو خواهد گذشت و شمشیر بر تو وارد خواهم آورد. من یهوه سخن گفتهام.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 6
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب کوههای اسرائیل کرده، بر ضد آنها نبوّت کن؛
|
|
\v 3 بگو، ای کوههای اسرائیل، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید! خداوندگارْ یهوه به کوهها و تپهها، و درّهها و وادیها چنین میگوید: اینک منْ خود شمشیری بر شما میآورم و مکانهای بلندتان را نابود میکنم.
|
|
\v 4 مذبحهایتان ویران خواهد شد و مذبحهای بخورتان در هم خواهد شکست، و کشتگانتان را پیش بتهای بیارزشتان خواهم افکند.
|
|
\v 5 آری، اجساد بنیاسرائیل را پیش بتهای بیارزشتان خواهم نهاد و استخوانهایتان را گِرد مذبحهایتان خواهم پراکند.
|
|
\v 6 هر جا مسکن گزینید، شهرها ویران و مکانهای بلند نابود خواهد شد، تا آنکه مذبحهایتان ویران و نابود گردد و بتهای بیارزشتان در هم شکسته، از میان برود و مذبحهای بخورتان قطع شود و اعمالتان محو گردد.
|
|
\v 7 کشتگان در میان شما خواهند افتاد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 8 «اما برخی از شما را زنده خواهم گذاشت به گونهای که در میان قومها از دَم شمشیر خواهید رَست و در میان سرزمینهای دیگر پراکنده خواهید بود.
|
|
\v 9 سپس نجاتیافتگانِ شما در میان قومها، در جایی که به اسارت برده شدهاند، مرا به یاد خواهند آورد. آنان به یاد خواهند آورد که چگونه با دل زناکارشان که از من دور شده است، و با چشمان زناکارشان که از پی بتهای بیارزش ایشان رفته است، مرا مجروح ساختهاند. آنگاه در نظر خویش، به سبب شرارتهایی که مرتکب شدهاند و به سبب همۀ اعمال قبیحشان، از خویشتن کراهت خواهند داشت.
|
|
\v 10 و خواهند دانست که من یهوه هستم، و عبث نگفتم که این بلا را بر ایشان خواهم آورد.»
|
|
\v 11 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «بر کفِ دست خود بزن و پا بر زمین بکوب و بگو، آه از تمامی شرارتهای کراهتآور خاندان اسرائیل، زیرا به شمشیر و قحطی و طاعون هلاک خواهند شد؛
|
|
\v 12 آن که دور است، به طاعون خواهد افتاد و آن که نزدیک است، به دَم شمشیر، و آن که باقی مانده و در محاصره باشد،
|
|
\v 13 و چون کشتگانشان در میان بتهای بیارزش و گرداگرد مذبحها بر هر تَلّ بلند و بر قلّۀ همۀ کوهها، و زیر هر درخت سبز و هر بلوط پر برگ بیفتند، یعنی هر جا که رایحۀ خوشایند به همۀ بتهای بیارزششان هدیه کردهاند، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 14 من دست خود را بر ایشان دراز خواهم کرد و این سرزمین را از بیابان تا رِبلَه، هرجا که ایشان مسکن گزیده باشند، خراب و ویران خواهم ساخت. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 7
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه به سرزمین اسرائیل چنین میگوید: پایان! پایان کار برای چهار گوشۀ این سرزمین
|
|
\v 3 اکنون پایان کار تو
|
|
\v 4 بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه راههایت را بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهتآورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 5 «خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: بلا! هان بلایی یگانه میآید!
|
|
\v 6 پایان فرا رسیده؛ پایان فرا رسیده! و بر ضد تو برخاسته است! هان، میآید!
|
|
\v 7 ای ساکن این سرزمین، اَجَل تو رسیده است. زمان موعود فرا رسیده، و آن روز نزدیک است، روز هنگامه و نه غریوِ شادی بر کوهها.
|
|
\v 8 اکنون بهزودی غضب خود را بر تو فرو خواهم ریخت و خشم خویش را به کمال بر تو جاری خواهم ساخت، و تو را بر وفق راههایت داوری کرده، همۀ اعمال کراهتآورت را بر سر خودت خواهم آورد.
|
|
\v 9 بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه بر وفق راههایت بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهتآورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم که تو را میزنم.
|
|
\v 10 «اینک آن روز! هان اکنون میآید! اَجَلت در راه است. عصا شکوفه برآورده و تکبر گل داده است.
|
|
\v 11 خشونت رشد کرده و به عصای شرارت بدل شده است. از ایشان چیزی باقی نخواهد ماند، نه از جماعت ایشان، نه از حشمت ایشان و نه از نفایسشان.
|
|
\v 12 زمان موعود فرا رسیده و آن روز نزدیک میشود. نه خریدار شادی کند و نه فروشنده ماتم گیرد، زیرا که غضب بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است.
|
|
\v 13 زیرا تا آنان زندهاند، فروشنده به آنچه فروخته، بر نخواهد گشت. چراکه رؤیا مربوط به تمام جماعت ایشان است، و تغییر نخواهد کرد؛ و هیچیک از آنان به سبب تقصیر خویش، قادر به حفظ جان خود نخواهد بود.
|
|
\v 14 «شیپور را به صدا درآورده و همه چیز را مهیا ساختهاند، اما کسی به جنگ نمیرود، زیرا که غضب من بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است.
|
|
\v 15 در بیرون شمشیر است و در درون، طاعون و قحطی. هر آن که در مزرعه است به شمشیر خواهد مرد و هر آن که در شهر است، قحطی و طاعون او را هلاک میسازند.
|
|
\v 16 بازماندگانِ ایشان خواهند گریخت و مانند کبوتران وادیها، بر کوهها به سر خواهند برد، و هر یک برای تقصیر خود ناله سر خواهند داد.
|
|
\v 17 همۀ دستها سست و همۀ زانوها مانند آبْ لرزان خواهد شد.
|
|
\v 18 پلاس بر خود خواهند پیچید و وحشت ایشان را در بر خواهد گرفت. همۀ چهرهها را شرم خواهد پوشانید و همۀ سرها به گَری دچار خواهد شد.
|
|
\v 19 نقرۀ خود را به کوچهها خواهند ریخت و طلای ایشان چون چیز نجس خواهد بود. نقره و طلای ایشان نمیتواند ایشان را در روز غضب خداوند برهاند. با آن خود را سیر نتوانند کرد و شکمشان را پر نتوانند ساخت؛ زیرا که سنگِ لغزشِ گناهِ ایشان شده است.
|
|
\v 20 «به زیورآلات زیبای خویش فخر میکردند و از آن برای ساختن تمثالهای منفور و بتهای مکروه خویش بهره میجستند؛ پس، من نیز آن را برای ایشان نجاستی خواهم ساخت.
|
|
\v 21 آن را به دست غریبان به تاراج خواهم داد، و به شریران جهان به غارت خواهم سپرد تا آن را بیحرمت سازند.
|
|
\v 22 روی خود را از ایشان بر خواهم گردانید، و آنان مکان مخفی
|
|
\v 23 «زنجیری بساز! زیرا که این سرزمین از جنایات خونین آکنده شده، و این شهر از خشونت پر گشته است.
|
|
\v 24 من شریرترین قومها را خواهم آورد تا خانههای ایشان را تصرف کنند. من تکبر زورمندان را زایل خواهم ساخت و مکانهای مقدسشان بیحرمت خواهد شد.
|
|
\v 25 چون رُعب و وحشت فرا رسد، در پی آرامش خواهند بود، اما یافت نخواهد شد.
|
|
\v 26 مصیبت از پی مصیبت و خبر بد به دنبال خبر بد خواهد آمد. به عبث از نبی رؤیا خواهند طلبید، و شریعت نزد کاهنان یافت نخواهد شد و نه مشورت نزد مشایخ.
|
|
\v 27 پادشاه به سوگ خواهد نشست، حاکم جامۀ یأس به تن خواهد کرد، و دستان مردمان این مرز و بوم از وحشت خواهد لرزید. من بر وفق راههایشان با ایشان عمل خواهم کرد، و مطابق معیارهای خودشان ایشان را داوری خواهم نمود؛ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 8
|
|
\p
|
|
\v 1 در سال ششم، در روز پنجم از ماه ششم، هنگامی که در خانۀ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند، دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد.
|
|
\v 2 چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛ از آنچه کمرش مینمود به پایین، آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت.
|
|
\v 3 او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت، و روح، مرا میان زمین و آسمان بلند کرد، و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد، نزد دهنۀ دروازۀ صحن درونی که رو به شمال واقع است، آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرتانگیز است.
|
|
\v 4 و هان جلال خدای اسرائیل، بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم، آنجا بود.
|
|
\v 5 او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازۀ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت.
|
|
\v 6 او دیگر بار مرا گفت: «ای پسر انسان، میبینی چه میکنند؟ آیا اعمالِ کراهتآورِ بزرگی را که خاندان اسرائیل در اینجا مرتکب میشوند تا مرا از قُدس خود دور سازند، میبینی؟ حتی اعمال کراهتآورِ بزرگتر نیز خواهی دید.»
|
|
\v 7 پس مرا به مدخلِ صحن آورد، و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود.
|
|
\v 8 آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، دیوار را بِکَن.» و چون دیوار را کَندم، اینک مدخلی در آنجا بود.
|
|
\v 9 او مرا گفت: «داخل شو و اعمال کراهتآورِ شریرانهای را که در اینجا میکنند، ببین.»
|
|
\v 10 پس داخل شدم و چون نگریستم اینک دور تا دور بر دیوار، نقشهایی از هر گونه خزنده و حیوانات مکروه و همۀ بتهای بیارزش خاندان اسرائیل حک شده بود.
|
|
\v 11 و هفتاد تن از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آنها ایستاده بودند و یَاَزَنیا پسر شافان نیز در میانشان ایستاده بود. هر یک بخورسوزی در دست داشتند و رایحۀ ابرِ بخور بالا میرفت.
|
|
\v 12 آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا میبینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرۀ تندیسهای خویش در تاریکی چه میکنند؟ زیرا میگویند، ”خداوند ما را نمیبیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.“»
|
|
\v 13 نیز مرا گفت: «خواهی دید که اعمال کراهتآور بزرگتر از این مرتکب میشوند.»
|
|
\v 14 سپس مرا به دهنۀ دروازۀ شمالی خانۀ خداوند آورد؛ اینک آنجا زنانی نشسته بودند و برای بُتِ تَمّوز میگریستند.
|
|
\v 15 آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را میبینی؟ هنوز اعمال کراهتآورِ بزرگتر از اینها خواهی دید».
|
|
\v 16 سپس مرا به صحن درونی خانۀ خداوند درآورد. و اینک، در مدخل معبد خداوند، بین ایوان و مذبح، حدود بیست و پنج مرد بودند که پشت به معبد خداوند و روی به جانب شرق داشتند و آفتاب را به جانب مشرق سَجده میکردند.
|
|
\v 17 آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را میبینی؟ آیا برای خاندان یهودا به جای آوردنِ اعمال کراهتآوری که در اینجا مرتکب میشوند کم است که اکنون این سرزمین را نیز از خشونت آکنده میسازند و خشم مرا باز هم بیشتر برمیافروزند؟ آنها با این کار تَرکه به بینی خود فرو میکنند.
|
|
\v 18 پس من نیز در غضب عمل خواهم کرد. بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، و اگرچه به صدای بلند در گوش من فریاد برآورند، ایشان را اجابت نخواهم نمود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 9
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه شنیدم که خداوند به بانگ بلند ندا در داده، گفت: «ای کسانی که به مجازات شهر برگماشته شدهاید، نزدیک آیید! هر یک آلت قتّالۀ خود را به دست گیرید.»
|
|
\v 2 هان دیدم شش مرد از جانب دروازۀ بالایی که مشرف به شمال است، میآمدند و هر یک پُتکِ خود را به دست داشتند. در میان آنها مردی بود که جامۀ کتان در بر و دَوات کاتبان بر کمر داشت. آنان داخل شدند و نزد مذبح برنجین ایستادند.
|
|
\v 3 پس جلال خدای اسرائیل از فراز کروبیانی که بر آنها بود، برخاست و به آستانۀ خانه برآمد و به آن مرد کتانپوش که دَوات بر کمر داشت، ندا در داد.
|
|
\v 4 خداوند او را گفت: «از میان شهر اورشلیم بگذر و بر پیشانی آنان که به سبب اعمال کراهتآورِ انجام شده در آن آه و ناله میکنند، نشان بگذار.»
|
|
\v 5 و شنیدم که به دیگران گفت: «از پی او از میان شهر بگذرید و هلاک سازید. بر آنها با شفقت منگرید و بر ایشان رحم مکنید.
|
|
\v 6 پیر و جوان و دختر و کودک و زن، همه را بکُشید. اما زنهار، بر هر که این نشان را بر خود دارد، دست دراز مکنید. و از قُدس من آغاز کنید.» پس آنان از مشایخی که در برابر خانه بودند، آغاز کردند.
|
|
\v 7 آنگاه به ایشان گفت: «خانه را نجس سازید و صحنها را از کشتگان پر ساخته، به در آیید». پس آنان بیرون رفتند و در شهر به کشتار آغاز کردند.
|
|
\v 8 همچنان که میکشتند و من تنها مانده بودم، به روی درافتادم و فریاد برکشیده، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آیا در ریختن غضب خود بر اورشلیم، جملۀ باقیماندگان اسرائیل را هلاک خواهی کرد؟»
|
|
\v 9 مرا گفت: «گناه خاندان اسرائیل و یهودا بینهایت عظیم است. این سرزمین آکنده از خون است و این شهر پر از بیعدالتی است. زیرا میگویند، ”خداوند این سرزمین را ترک گفته است؛ خداوند نمیبیند.“
|
|
\v 10 پس من بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و بر ایشان رحم نخواهم کرد، بلکه هرآنچه کردهاند، بر سر خودشان خواهم آورد.»
|
|
\v 11 آنگاه مرد کتانپوش که دوات بر کمر داشت، خبر آورد که: «آنچه مرا امر فرمودی، به جای آوردم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 10
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه نگریستم، و اینک بر فَلَکی که بر فراز سر کروبیان بود، چیزی شبیه تختی از یاقوت کبود پدیدار شد.
|
|
\v 2 و خداوند آن مرد کتانپوش را خطاب کرده، گفت: «به میان چرخهایی که زیر کروبیان است، داخل شو و دستهایت را از اخگرهای آتشی که در میان کروبیان است پر کن و آنها را بر شهر بپاش.» و او در برابر دیدگانم داخل شد.
|
|
\v 3 و اما کروبیان در جانب جنوبی معبد ایستاده بودند که آن مرد داخل شد، و ابر صحن درونی را پر ساخت.
|
|
\v 4 آنگاه جلال خداوند از فراز کروبیان برخاسته، به آستانۀ خانه برآمد و خانه از ابر پر شد و صحن از فروغِ جلالِ خداوند آکنده گشت.
|
|
\v 5 صدای بالهای کروبیان که چونان صدای سخن گفتن خدای قادرمطلق
|
|
\v 6 هنگامی که خداوند مرد کتانپوش را امر کرده، فرمود که، «از میان چرخها، یعنی از میان کروبیان آتشی برگیر،» وی داخل شد و کنار چرخی بایستاد.
|
|
\v 7 آنگاه آن کروبی، دست خود را از میان کروبیان به آتشی که در میان کروبیان بود، دراز کرد و قدری برگرفت و بر دستان مرد کتانپوش نهاد. و او آن را گرفت و بیرون رفت.
|
|
\v 8 چنین مینمود که کروبیان در زیر بالهایشان چیزی به شکل دست آدمی داشتند.
|
|
\v 9 آنگاه نگریستم، و اینک چهار چرخ در کنار کروبیان بود، یعنی یک چرخ در کنار هر یک از آنها؛ و نِمودِ چرخها مانند زِبَرجَدِ درخشان بود.
|
|
\v 10 و اما ظاهر آنها چنین بود که همانند یکدیگر بودند، چنانکه گویی چرخی در میان چرخ دیگر بود.
|
|
\v 11 و چون حرکت میکردند، به هر چهار سو میرفتند بیآنکه در حین رفتن، به جانبی روی بگردانند؛ و به هر سو که چرخ پیشین روی مینهاد، بقیه نیز از پیاش میرفتند، بیآنکه در حین رفتن، به جانبی روی بگردانند.
|
|
\v 12 تمامی پیکر آنها، از جمله پشت و دست و بال کروبیان و نیز چرخها، یعنی چرخهایی که به آن چهار تعلق داشت، از هر طرف آکنده از چشم بود.
|
|
\v 13 و به گوش خود شنیدم که آن چرخها را ’چرخهای گردان‘ میخواندند.
|
|
\v 14 هر یک از کروبیان را چهار صورت بود: صورت نخستین صورت کروبی بود، صورت دوّمین صورت انسان، صورت سوّمین صورت شیر، و صورت چهارمین، صورت عقاب.
|
|
\v 15 آنگاه کروبیان صعود کردند. آنها همان موجودات زنده بودند که بر کنار نهر کِبار دیده بودم.
|
|
\v 16 هرگاه کروبیان حرکت میکردند، چرخها نیز در کنارشان حرکت میکردند، و هرگاه بال برمیافراشتند تا از زمین صعود کنند، چرخها از کنارشان جدا نمیشدند.
|
|
\v 17 هرگاه بازمیایستادند، چرخها نیز بازمیایستادند، و هرگاه صعود میکردند، چرخها نیز با آنها صعود میکردند، زیرا روحِ موجوداتِ زنده در چرخها بود.
|
|
\v 18 سپس جلال خداوند از بالای آستانۀ خانه بیرون رفت و بر فراز کروبیان ایستاد.
|
|
\v 19 و کروبیان در برابر دیدگانم بال برافراشتند و از زمین صعود کردند و همچنان که چرخها را در کنار خود داشتند، بیرون رفتند. آنها نزد دهنۀ دروازۀ شرقی خانۀ خداوند ایستادند و جلال خدای اسرائیل بر فراز ایشان بود.
|
|
\v 20 آنان همان موجودات زنده بودند که من زیر خدای اسرائیل در کنار نهر کِبار دیده بودم؛ پس دریافتم که کروبیانند.
|
|
\v 21 هر یک چهار صورت و چهار بال داشتند و زیر بالهایشان چیزی به شکل دست آدمی بود.
|
|
\v 22 و شکل صورتهایشان همانند همان صورتها بود که کنار نهر کِبار دیده بودم. و هر یک از ایشان به راه مستقیم میرفتند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 11
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه روح، مرا برگرفت و به دروازۀ شرقی خانۀ خداوند آورد که روی به جانب مشرق دارد. و اینک نزد دهنۀ دروازه بیست و پنج مرد بودند، و در میان ایشان، یَاَزَنیا پسر عَزّور و فِلَطیا پسر بِنایا، از رهبران قوم را دیدم.
|
|
\v 2 خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، اینان کسانی هستند که تدابیر فاسد میکنند و در این شهر مشورتهای شریرانه میدهند.
|
|
\v 3 میگویند، ”آیا زمان خانهسازی نزدیک نیست؟ این شهر دیگ است و ما گوشت آن هستیم!“
|
|
\v 4 پس بر ضد ایشان نبوّت کن! ای پسر انسان، نبوّت کن!»
|
|
\v 5 آنگاه روحِ خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: «بگو خداوند چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل، شما بدینگونه میاندیشید، زیرا من از آنچه در فکرتان میگذرد، آگاهم.
|
|
\v 6 شما بسیاری را در این شهر کشتهاید و کوچههایش را از کشتگان آکندهاید.
|
|
\v 7 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: کشتگانی که در میان شهر افکندهاید، گوشتند و این شهر دیگ است؛ اما شما از میان آن بیرون برده خواهید شد.
|
|
\v 8 شما از شمشیر میترسید، و خداوندگارْ یهوه میفرماید که بر شما شمشیر خواهم آورد.
|
|
\v 9 و شما را از میان شهر به در آورده، به دست بیگانگان خواهم سپرد و بر شما داوری خواهم کرد.
|
|
\v 10 به دَمِ شمشیر خواهید افتاد و در مرز اسرائیل شما را داوری خواهم کرد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 11 نه این شهر دیگ شما خواهد بود و نه شما گوشت آن. بلکه در مرز اسرائیل شما را داوری خواهم کرد.
|
|
\v 12 آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. زیرا در فرایض من سلوک نکردید و قوانین مرا به جا نیاوردید بلکه مطابق قوانین قومهای اطراف عمل کردید.»
|
|
\v 13 و چون نبوّت میکردم، فِلَطیا پسر بِنایا مُرد. آنگاه به روی درافتادم و به صدای بلند فریاد برآورده، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آیا باقیماندگان اسرائیل را بهتمامی هلاک خواهی کرد؟»
|
|
\v 14 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 15 «ای پسر انسان، برادرانت و خویشانت، آنان که با تو در تبعیدند، و همۀ خاندان اسرائیل، جملگی کسانی هستند که ساکنان اورشلیم بدیشان میگویند: ”از خداوند دور شوید؛ زیرا این زمین به ما به ملکیت بخشیده شده است.“
|
|
\v 16 پس بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اگرچه آنان را به میان قومها به جاهای دور فرستادم و در میان ممالک پراکنده ساختم، با این حال، در ممالکی که به آنها رفتند برای مدتی برایشان همچون قُدسی بودم.“
|
|
\v 17 پس بگو، ”خداوندگارْ یهوه میفرماید: من شما را از میان قومها جمع خواهم کرد و از ممالکی که در آنها پراکنده شدهاید، گِرد خواهم آورد و سرزمین اسرائیل را به شما خواهم بخشید.“
|
|
\v 18 «چون ایشان بدانجا آیند، تمامی چیزهای مکروه و قبیح آن را از میانش خواهند زدود.
|
|
\v 19 من ایشان را یک دل خواهم بخشید، و روحی تازه در اندرونشان خواهم نهاد. دل سنگی را از پیکرشان به در خواهم آورد و دل گوشتین بدیشان خواهم بخشید،
|
|
\v 20 تا در فرایض من سلوک کنند و قوانین مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورند. آنگاه قوم من خواهند بود، و من خدای ایشان خواهم بود.
|
|
\v 21 اما آنان که دلشان از پی چیزهای مکروه و قبیحشان میرود، خداوندگارْ یهوه میفرماید که من کردار ایشان را بر سر خودشان خواهم آورد.»
|
|
\v 22 آنگاه کروبیان بال برافراشتند و چرخها در کنار ایشان بود و جلال خدای اسرائیل بر فرازشان.
|
|
\v 23 و جلال خداوند از میان شهر برخاست و بر کوهی که در جانب شرقی شهر بود، ایستاد.
|
|
\v 24 آنگاه روح مرا برگرفت و در عالم رؤیا به روح خدا، به کَلدِه نزد اسیران برد. آنگاه رؤیایی که دیده بودم، از من رَخت بست.
|
|
\v 25 پس هرآنچه را که خداوند به من نشان داده بود، به اسیران بازگفتم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 12
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، تو در میان خاندانی عِصیانگر ساکنی، که چشم برای دیدن دارند، اما نمیبینند و گوش برای شنیدن دارند، اما نمیشنوند، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
|
|
\v 3 پس تو ای پسر انسان، اسباب رفتن به تبعید برای خود مهیا ساز و در وقت روز، در برابر دیدگان ایشان به تبعید برو. آری، در برابر دیدگان ایشان، همچون تبعیدی، از مکان خود به مکان دیگر برو؛ شاید توجه کنند، هرچند خاندانی عِصیانگرند.
|
|
\v 4 در وقت روز، در برابر دیدگان ایشان، بار سفر خود را همچون بار تبعید بیرون آور، و شامگاهان، در برابر دیدگان ایشان، تو خود همچون کسانی که به تبعید میروند، بیرون شو.
|
|
\v 5 در برابر چشمان ایشان، شکافی در دیوار حفر کن و بار سفرت را از میان آن بیرون ببر.
|
|
\v 6 و در برابر دیدگانشان بار سفر بر دوش بگذار و در تاریکی بیرون ببر. روی خویش را نیز بپوشان تا این سرزمین را نبینی، زیرا که تو را برای خاندان اسرائیل، آیتی ساختهام.»
|
|
\v 7 پس بر حسب آنچه فرمان یافتم، عمل کردم. در وقت روز، بار سفرم را همچون بار تبعید بیرون آوردم، و شامگاهان، به دستان خود شکافی در دیوار حفر کردم. در تاریکی بار سفرم را بیرون آوردم و در برابر دیدگان ایشان بر دوش حمل کردم.
|
|
\v 8 بامدادان، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 9 «ای پسر انسان، آیا خاندان اسرائیل، آن خاندان عِصیانگر، تو را نگفتند که، ”چه میکنی؟“
|
|
\v 10 بدیشان بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: این وحی دربارۀ حاکمی در اورشلیم است و دربارۀ تمامی خاندان اسرائیل که در آنجایند.“
|
|
\v 11 بگو: ”من آیتی برای شما هستم: چنانکه من کردم، همچنان بر ایشان واقع خواهد شد، و به تبعید و اسارت خواهند رفت.“
|
|
\v 12 و حاکمی که در میان ایشان است اسباب خود را در تاریکی بر دوش گرفته، بیرون خواهد رفت. او شکافی در دیوار خواهد کَند تا آنها را بیرون بَرَد و روی خود را خواهد پوشانید تا این سرزمین را به چشمان خود نبیند.
|
|
\v 13 من تور خود را بر او خواهم افکند و در دام من گرفتار خواهد شد، و من او را به بابِل، به سرزمین کَلدانیان خواهم برد، اما آنجا را نخواهد دید، و در آنجا خواهد مُرد.
|
|
\v 14 تمامی اطرافیان و معاونان و لشکریانش را به هر بادی خواهم پراکند و شمشیر برهنه از پیشان خواهم فرستاد.
|
|
\v 15 و چون ایشان را در میان قومها پراکنده سازم و در میان ممالک آواره گردانم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 16 اما شماری اندک از آنان را از شمشیر و قحطی و طاعون باقی خواهم نهاد تا در میان اقوامی که به میان آنها میروند، به همۀ اعمال کراهتآور خود ندا کنند. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
\v 17 و کلام خداوند دیگر بار بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان، نان خود را لرزان بخور و آب خود را با لرز و اضطراب بنوش.
|
|
\v 19 و به مردمان این دیار بگو، خداوندگارْ یهوه دربارۀ ساکنان اورشلیم در سرزمین اسرائیل چنین میفرماید: آنان نان خود را با اضطراب خواهند خورد و آب خویش را هراسان خواهند نوشید. زیرا سرزمینشان به سبب خشونت همۀ ساکنانش، از هرآنچه در آن است تهی خواهد شد.
|
|
\v 20 شهرهای مسکون، خراب و این سرزمین به ویرانهای بدل خواهد شد؛ آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
|
|
\v 21 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 22 «ای پسر انسان، این مَثَل شما چیست که دربارۀ سرزمین اسرائیل میگویید، ”روزها میآیند و میروند و رؤیاها جامۀ عمل نمیپوشند“؟
|
|
\v 23 بنابراین، به آنان بگو: ”خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: این مَثَل را منسوخ خواهم کرد و دیگر آن را در اسرائیل به کار نخواهند برد.“ بلکه به ایشان بگو، آن روزها نزدیکند که رؤیاها جامۀ عمل بپوشند.
|
|
\v 24 زیرا از این پس در میان خاندان اسرائیل هیچ رؤیای دروغین یا غیبگویی تملقآمیز نخواهد بود،
|
|
\v 25 چون من، یهوه، سخن خواهم گفت و سخنی که من میگویم، واقع خواهد شد و دیگر به تأخیر نخواهد افتاد. خداوندگارْ یهوه میفرماید: ای خاندان عِصیانگر، من در ایام شما سخن خواهم گفت و آن را به انجام خواهم رسانید.»
|
|
\v 26 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 27 «ای پسر انسان، اینک خاندان اسرائیل میگویند: ”رؤیایی که او میبیند برای ایام طویل است و او برای آیندۀ دور نبوّت میکند.“
|
|
\v 28 بنابراین به ایشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: انجام هیچیک از سخنان من دیگر به تأخیر نخواهد افتاد بلکه کلامی که من میگویم، واقع خواهد شد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 13
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، بر ضد انبیای اسرائیل که نبوّت میکنند، نبوّت کن! به آنان که از افکار خود نبوّت میکنند، بگو، ”کلام خداوند را بشنوید!“
|
|
\v 3 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: وای بر انبیای نادان که تابع روح خویشند و چیزی ندیدهاند!
|
|
\v 4 ای اسرائیل، انبیای تو همچون شغالانی میان ویرانههایند!
|
|
\v 5 آنها به شکافهای حصار برنیامدند و حصاری را برای خاندان اسرائیل مرمت نکردند تا در روز خداوند، بتوانند در جنگ ایستادگی کنند.
|
|
\v 6 رؤیاهای آنان باطل است و غیبگوییهایشان دروغین. میگویند، ”خداوند میفرماید،“ حال آنکه خداوند ایشان را نفرستاده است، و با این همه، انتظار دارند سخنانشان واقع شود!
|
|
\v 7 آیا رؤیاهای باطل ندیده بودید و غیبگوییهای دروغین بر زبان نمیراندید، آنگاه که میگفتید، ”خداوند میفرماید،“ حال آنکه من سخن نگفته بودم؟»
|
|
\v 8 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «از آنجا که سخنان باطل گفتهاید و رؤیاهای دروغین دیدهاید، اینک من به ضد شما هستم؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 9 دست من بر ضد انبیایی خواهد بود که رؤیاهای باطل میبینند و غیبگوییهای دروغین میکنند. آنان در گردهمآییِ قوم من جایی نخواهند داشت و نامشان در دفتر خاندان اسرائیل ثبت نخواهد شد، و به سرزمین اسرائیل داخل نخواهند گردید. آنگاه خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.
|
|
\v 10 بهیقین از آن رو که قوم مرا گمراه کرده و گفتهاند: ”سلامتی است،“ حال آنکه سلامتی نیست، و از آن رو که وقتی قوم دیواری بنا میکنند، ایشان آن را به دوغاب میپوشانند،
|
|
\v 11 پس به کسانی که آن را به دوغاب میپوشانند بگو که فرو خواهد ریخت! باران سیلآسا خواهد بارید و من تگرگهای سخت خواهم فرستاد و باد شدید خواهد وزید.
|
|
\v 12 و هان چون دیوار فرو ریزد، آیا از شما نخواهند پرسید: ”چه شد دوغابی که دیوار را بدان آغِشتید؟“
|
|
\v 13 پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: در غضب خود بادی شدید خواهم وزانید و در خشم من، باران سیلآسا و تگرگ عظیم خواهد بود تا همه چیز را نابود کند.
|
|
\v 14 و آن دیوار را که به دوغاب پوشاندید، فرو ریخته، با خاک یکسان خواهم ساخت تا بنیان آن منکشف گردد. و چون فرو ریزد، شما در میانش هلاک خواهید شد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 15 بدینسان، غضب خود را بر آن دیوار و بر آنان که آن را به دوغاب پوشاندند، به کمال جاری خواهم ساخت، و به شما خواهم گفت: دیوار از میان رفت و آنان نیز که آن را به دوغاب پوشاندند، نابود شدند،
|
|
\v 16 یعنی انبیای اسرائیل که دربارۀ اورشلیم نبوّت میکردند و برایش رؤیای سلامتی میدیدند، با آنکه سلامتی نبود؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 17 «هان ای پسر انسان، روی به جانب دختران قوم خویش که از افکار خود نبوّت میکنند کرده، بر ضد ایشان نبوّت کن
|
|
\v 18 و بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: وای بر زنانی که بندهای جادویی برای مچ هر دستی میدوزند و حجابها برای سر هر قامتی میسازند، تا جانها را صید کنند! آیا جان قوم مرا صید خواهید کرد و جان خود را زنده نگاه خواهید داشت؟
|
|
\v 19 بهخاطر مشتی جو و پارهای نان، مرا در میان قومم بیحرمت ساختهاید. با دروغ گفتن به قوم من که به دروغ گوش فرا میدهند، آنان را که لایق مرگ نبودند، کشتید و آنان را که سزاوار مرگند، زنده گذاشتید.
|
|
\v 20 «پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من به ضد بندهای جادویی شما هستم که بدان جانهای مردم را چون جانهای پرندگان صید میکنید. آنها را از بازوانتان خواهم دَرید و جانهایی را که همچون پرندگان بدان صید کردهاید، خواهم رهانید.
|
|
\v 21 حجابهایتان را نیز چاک خواهم زد و قوم خود را از چنگتان خواهم رهانید و دیگر همچون طعمه در دستان شما نخواهند بود؛ آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 22 از آنجا که شما با دروغهایتان دل مرد پارسا را که من محزون نکرده بودم، محزون ساختهاید، و دستان مرد شریر را تقویت دادهاید تا از راه زشت خود بازگشت نکرده، زنده نماند،
|
|
\v 23 بنابراین دیگر رؤیاهای باطل نخواهید دید و غیبگویی نخواهید کرد. و چون قوم خود را از دستان شما برهانم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 14
|
|
\p
|
|
\v 1 برخی از مشایخ اسرائیل نزد من آمده، پیش رویم نشستند.
|
|
\v 2 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 3 «ای پسر انسان! این مردان بتهای بیارزششان را در دل خود جای داده و سنگِ لغزشِ گناهِ خویش را در برابر خود نهادهاند. پس آیا حال از من مشورت بطلبند؟
|
|
\v 4 بنابراین، ایشان را خطاب کرده بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هر کس از خاندان اسرائیل که بتهای بیارزش خود را در دلش جای دهد و سنگِ لغزشِ گناهِ خود را در برابر خود بنهد و آنگاه نزد نبی آید، من که خداوندم به او که آمده است، فراخور انبوه بتهایش پاسخ خواهم داد!
|
|
\v 5 آری، چنین خواهم کرد تا دلهای خاندان اسرائیل را که جملگی به سبب بتهایشان از من مرتد شدهاند، دوباره تسخیر کنم.
|
|
\v 6 «پس به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: توبه کنید و از بتهای خود دست برکشید و از همۀ اعمال کراهتآور خود روی بگردانید.
|
|
\v 7 زیرا هر کس از خاندان اسرائیل و یا از غریبانِ ساکنِ اسرائیل که خود را از من جدا کند و بتهایش را در دل خود جای داده، سنگ لغزش گناهش را در برابر خود بنهد و آنگاه نزد نبی آید تا به واسطۀ او از من مشورت بخواهد، من که خداوندم، خودْ او را پاسخ خواهم داد.
|
|
\v 8 من بر ضد چنین کسی خواهم بود و او را مایۀ عبرت و ضربالمثل ساخته، از میان قوم خود منقطع خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 9 و اگر نبی فریفته گشته، سخنی بگوید، من، یهوه، آن نبی را فریفتهام، و من دست خود را به ضد او دراز کرده، او را از میان قوم خود منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 10 و آنان مجازات گناهانشان را متحمل خواهند شد، و مجازات مشورتخواهنده همانند مجازات نبی خواهد بود،
|
|
\v 11 تا خاندان اسرائیل دیگر از پیروی من گمراه نشوند و باز خود را با تمامی نافرمانیهای خویش نجس نسازند. آنگاه ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
|
|
\v 12 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 13 «ای پسر انسان! هرگاه سرزمینی به من خیانت کرده، نسبت به من گناه ورزد و من دست خود را بر آن دراز کنم و عرضۀ نان را در آن قطع کرده،
|
|
\v 14 حتی اگر این سه مرد، یعنی نوح و دانیال و ایوب نیز در میان آن باشند، تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 15 «و اگر جانوران وحشی را بر آن سرزمین بفرستم تا آن را خالی از سکنه ساخته، به ویرانهای بدل کنند به گونهای که از ترسِ آن جانوران کسی از آن گذر نکند،
|
|
\v 16 حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میفرماید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت ولی آن سرزمین به ویرانهای بدل خواهد شد.
|
|
\v 17 «و یا اگر شمشیری بر آن سرزمین بیاورم و بگویم: ای شمشیر از این زمین بگذر، و انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم،
|
|
\v 18 حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت.
|
|
\v 19 «و اگر طاعون بر آن سرزمین بفرستم و غضب خود را با خون بر آن بریزم تا انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم،
|
|
\v 20 حتی اگر نوح و دانیال و ایوب در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید.
|
|
\v 21 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چقدر بیشتر هنگامی که چهار مجازاتِ سختِ خود، یعنی شمشیر و قحطی و جانوران وحشی و طاعون را بر اورشلیم بفرستم تا انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم!
|
|
\v 22 اما بازماندگانی در آن باقی خواهند ماند، پسران و دخترانی که بیرون آورده خواهند شد؛ هان ایشان نزد شما بیرون خواهند آمد، و شما با دیدن رفتار و کردار ایشان، از مصیبتی که بر اورشلیم نازل کردهام و از هرآنچه بدان رسانیدهام، تسلی خواهید یافت.
|
|
\v 23 خداوندگارْ یهوه میگوید که با دیدن رفتار و کردار ایشان تسلی خواهید یافت و خواهید دانست که هرآنچه بدان کردم، بیسبب نبوده است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 15
|
|
\p
|
|
\v 1 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، چوب تاک را بر چوب شاخۀ دیگر درختان جنگل چه مزیت است؟
|
|
\v 3 آیا چوب آن برای ساختن چیزی به کار میآید؟ و یا از چوب آن میخی برای آویزان کردن چیزی میتوان ساخت؟
|
|
\v 4 اینک آن را به عنوان هیزم در آتش میافکنند. و چون آتش دو سرش را سوزانْد، و میانش نیمسوز شد، آیا دیگر به کاری میآید؟
|
|
\v 5 براستی که وقتی سالم بود، به کاری نمیآمد؛ چقدر بیشتر اکنون که آتش آن را سوزانده و نیمسوز شده است؟
|
|
\v 6 پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: همچون چوب تاک که آن را از میان درختان جنگل به عنوان هیزم به آتش تسلیم کردهام، ساکنان اورشلیم را نیز تسلیم خواهم کرد.
|
|
\v 7 و بر ضد آنان خواهم بود. اگرچه از آتشی جان به در بَرَند، آتشی دیگر آنان را خواهد سوزانید، و چون بر ضد ایشان باشم آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 8 و من این سرزمین را به سبب بیوفایی ایشان ویران خواهم ساخت. این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 16
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، اورشلیم را از اعمال کراهتآورش آگاه ساز!
|
|
\v 3 و بگو، خداوندگارْ یهوه به اورشلیم چنین میگوید: اصل و ولادت تو از سرزمین کنعان است؛ پدرت اَموری و مادرت حیتّی بود.
|
|
\v 4 و اما تولد تو: در روزی که متولد شدی، نافت را نبریدند و تو را به آب نشستند تا طاهر شوی، و نه تو را نمک مالیدند ونه به قنداقه پیچیدند.
|
|
\v 5 چشمی بر تو ترحم نکرد تا از شفقت یکی از این کارها را در حق تو انجام دهد، بلکه در روز تولدت تو را خوار شمرده، به صحرا بیرون افکندند.
|
|
\v 6 «و من از نزد تو گذر کردم و تو را در خونت غلتان دیدم. پس به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ آری، به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“
|
|
\v 7 و تو را همچون گیاهان صحرا پروردم. پس نمو کرده، بزرگ شدی و به سن بلوغ رسیدی. پستانهایت شکل گرفت و گیسوانت بلند شد. اما برهنه و عریان بودی.
|
|
\v 8 «و دیگر بار از نزد تو گذر کردم، و چون بر تو نگریستم، دیدم که اینک به سن عشق رسیدهای. پس دامن ردایم را بر تو گستردم و عریانیات را پوشاندم، و برای تو سوگند خوردم و با تو عهد بستم و از آنِ من شدی؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 9 تو را به آب شستم و خون از پیکرت زدودم و به روغن تدهینت کردم.
|
|
\v 10 بر تو لباس گلدوزی شده پوشانیدم و پاپوشهای چرمین به پایت کردم. تو را به کتان نفیس پیچیدم و به ابریشم پیراستم.
|
|
\v 11 به زیورها زینتت دادم و دستبندها بر دستانت و گردنبندی بر گردنت نهادم.
|
|
\v 12 بر بینیات حلقه و بر گوشهایت گوشوارهها و بر سرت تاجی زیبا نهادم.
|
|
\v 13 پس، به طلا و نقره آراسته شدی. جامهات از کتانِ نفیس و ابریشم و پارچۀ گلدوزی شده بود و خوراکت آرد مرغوب و عسل و روغن. پس بینهایت زیبا شده، به درجۀ ملوکانه ممتاز گشتی.
|
|
\v 14 آوازۀ تو به سبب زیباییات در میان قومها پخش شد، زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید که آن زیبایی به سبب فرّ و شکوه من که آن را بر تو نهادم، کامل بود.
|
|
\v 15 «اما تو بر زیبایی خود توکل کردی و به سبب آوازهات فاحشگی نمودی و فحشای خود را بر هر رهگذری که خواهان آن بود فرو ریختی.
|
|
\v 16 از جامههایت برخی را گرفته، بدانها مکانهای بلندِ رنگارنگ برای خود ساختی و بر آنها زنا کردی، کارهایی که نباید واقع شود و هرگز نباید رُخ دهد.
|
|
\v 17 همچنین، جواهرات زیبایت را، از طلا و نقرهای که من به تو داده بودم، برگرفته تمثالهای مردان برای خود ساختی و با آنها زنا کردی.
|
|
\v 18 و جامههای گلدوزی شدهات را گرفته، بر آنها پوشانیدی و روغن و بخورِ مرا پیش آنها نهادی.
|
|
\v 19 همچنین نانی را که من به تو داده بودم و آرد مرغوب و روغن و عسلی را که تو را بدان پرورده بودم، همچون رایحۀ خوشایند پیش آنها گذاشتی. آری، خداوندگارْ یهوه میگوید که چنین بود.
|
|
\v 20 پسران و دخترانی را که برای من زاده بودی، برگرفتی و آنها را چون خوراک برای بتها قربانی کردی. آیا فاحشهگری تو کم بود
|
|
\v 21 که فرزندان مرا نیز کشتی و آنها را با گذراندن از آتش به بتها تسلیم کردی؟
|
|
\v 22 در تمامی اعمال کراهتآور و فاحشهگری خود، ایام جوانی خویش را به یاد نیاوردی، آنگاه که عریان و برهنه در خون خود میغلتیدی.
|
|
\v 23 «خداوندگارْ یهوه میگوید: وای بر تو! وای بر تو! زیرا علاوه بر تمامی شرارتهایت،
|
|
\v 24 محرابگاه و مکانی بلند در هر میدان برای خود ساختی.
|
|
\v 25 و بر سر هر کوچه، مکانهای بلند خود را بنا کردی و زیبایی خویش را مکروه ساختی، و برای هر رهگذری پاهای خود را گشوده، بر زناکاری خویش افزودی.
|
|
\v 26 با همسایگانِ مصریِ شهوترانت زنا کردی و بر زناکاری خود افزوده، خشم مرا برافروختی.
|
|
\v 27 پس، اینک من دست خود را بر تو دراز کرده، از سهمیهات کاستم و تو را به آرزوی نفرتکنندگانت، یعنی دختران فلسطینیان، که از رفتار قبیح تو شرمگین بودند، تسلیم کردم.
|
|
\v 28 و چون باز سیر نشدی، با آشوریان نیز زنا کردی؛ آری، با آنان نیز زنا کردی، اما باز سیر نشدی.
|
|
\v 29 و فحشای خود را تا به سرزمین تاجران، یعنی کَلدِه، گستردی، اما از این هم سیر نشدی.
|
|
\v 30 «خداوندگارْ یهوه میگوید: دل تو چه بیمار است که تمامی این اعمال را که کار فاحشهای بیحیا است، انجام میدهی.
|
|
\v 31 برای خود محرابگاهی بر سر هر کوی، و مکانی بلند در هر میدان بنا کردی. با این همه، همچون دیگر فاحشهها نبودی، زیرا که مزد را خوار شمردی.
|
|
\v 32 ای زن زناکار که بیگانگان را به جای شوهر خود میپذیری،
|
|
\v 33 همۀ فاحشهها اُجرت میگیرند، اما تو به همۀ معشوقانت هدیه دادی. تو به ایشان رشوه دادی تا از هر سو در پی فحشای تو نزدت بیایند.
|
|
\v 34 پس، تو در فاحشگی خود برخلاف دیگر زنان بودی. هیچکس از پی تو نیامد تا تو را به فاحشگی بگیرد، و تو اُجرت نگرفتی بلکه اُجرت دادی، پس تو برخلاف دیگران بودی.
|
|
\v 35 «پس، تو ای فاحشه، کلام خداوند را بشنو:
|
|
\v 36 خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: از آن رو که هَوَسرانی تو به فراوانی جریان یافت و عریانی تو در زناکاری با معشوقانت و با همۀ بتهای بیارزشت آشکار گردید، و نیز به سبب خون فرزندانت که به پای ایشان ریختی،
|
|
\v 37 اینک همۀ معشوقانت را که از ایشان لذت میبردی گِرد خواهم آورد، خواه آنان را که دوست میداشتی و خواه آنان را که نفرت میکردی؛ آری همۀ آنان را از هر سو بر ضد تو گِرد خواهم آورد و برهنگی تو را بر ایشان آشکار خواهم ساخت تا تمامیِ عریانیات را ببینند.
|
|
\v 38 بر تو همان فتوایی را خواهم داد که بر زنانی که زنا میکنند و خون میریزند، و در خشم و غیرت خویش خونت را خواهم ریخت.
|
|
\v 39 و تو را به دست عاشقانت تسلیم خواهم کرد و آنان محرابگاههای تو را ویران کرده، مکانهای بلندت را فرو خواهند ریخت و جامههایت را از تنت کنده، جواهرات زیبایت را خواهند گرفت و برهنه و عریان رهایت خواهند کرد.
|
|
\v 40 آنان جماعتی را بر ضد تو فرا خواهند آورد که تو را سنگسار کرده، به شمشیر خود پاره پاره خواهند نمود،
|
|
\v 41 و خانههای تو را به آتش خواهند سوزانید و در برابر دیدگانِ زنانِ بسیار بر تو مکافات خواهند رسانید. پس من تو را از فاحشگی باز خواهم داشت و تو دیگر اُجرت نخواهی داد.
|
|
\v 42 بدینسان خشم خود را نسبت به تو فرو خواهم نشانید و غیرتم از تو بر خواهد گشت؛ و آرام گرفته، دیگر خشمگین نخواهم بود.
|
|
\v 43 چون دوران جوانی خویش را به یاد نیاوردی بلکه خشم مرا به همۀ اینها برانگیختی، پس خداوندگارْ یهوه میگوید که هان من نیز کردار خودت را بر سرت خواهم آورد. آیا علاوه بر تمامی کارهای کراهتآور خود، هرزگی نکردی؟
|
|
\v 44 «اینک هر که مَثَل میآورد، این مَثَل را بر تو خواهد آورد که: ”دختر، به مادرش میرود!“
|
|
\v 45 براستی که تو دختر مادرت هستی! همان که از شوهر و فرزندان خود نفرت داشت؛ و براستی که جفت خواهرانت هستی! همانان که از شوهران و فرزندان خود نفرت داشتند. مادرت حیتّی و پدرت اَموری بود.
|
|
\v 46 خواهر بزرگت، سامِرِه است که با دخترانش به جانب شمال تو زندگی میکند و خواهر کوچکت سُدوم است که با دخترانش به جانب جنوب تو ساکن است.
|
|
\v 47 تو نه تنها در راههای ایشان گام برداشتی و مطابق اعمال کراهتآورشان عمل کردی، بلکه در مدتی بس کوتاه، در همۀ راههایت از آنان فاسدتر گشتی.
|
|
\v 48 خداوندگارْ یهوه میگوید: به حیات خودم قسم که حتی خواهرت سُدوم و دخترانش چنان نکردند که تو و دخترانت کردید.
|
|
\v 49 «هان گناه خواهرت سُدوم این بود: او و دخترانش تکبر و خوراک فراوان داشتند و در رفاه و آسودهخیالی به سر میبردند، اما از فقیران و نیازمندان دستگیری نمیکردند.
|
|
\v 50 آنها مغرور بودند و در حضور من مرتکب اعمال کراهتآور میشدند؛ پس چون این را دیدم، ایشان را از میان برداشتم.
|
|
\v 51 سامِرِه نیز نیمِ گناهان تو را مرتکب نشد. تو بیش از همۀ آنان مرتکب اعمال کراهتآور شدی و با همۀ اعمال قبیحت خواهرانت را پارسا نمایاندی.
|
|
\v 52 حال تو نیز که به دفاع از خواهرانت برخاستی، متحمل رسوایی خود شو! از آنجا که تو با قباحتی بیش از خواهرانت مرتکب گناه شدی، ایشان از تو پارساترند. پس تو نیز شرمگین باش و متحمل رسواییخود شو، زیرا روی خواهرانت را سپید کردی!
|
|
\v 53 «اما سعادت ایشان، یعنی سعادت سُدوم و دخترانش و سعادت سامِرِه و دخترانش را احیا خواهم کرد، و سعادت تو را نیز در میان ایشان احیا خواهم کرد،
|
|
\v 54 تا متحمل رسوایی خود شوی و به سبب هرآنچه در تسلی بخشیدن ایشان کردهای، به شرم آیی.
|
|
\v 55 و اما خواهرانت، یعنی سُدوم و دخترانش، به حالت نخستِ خود بر خواهند گشت و سامِرِه و دخترانش به حالت نخست خود بر خواهند گشت، و تو و دخترانت نیز به حالت نخست خود بر خواهید گشت.
|
|
\v 56 آیا خواهرت سُدوم در روز تکبرِ تو بر زبانت ضربالمثل نبود،
|
|
\v 57 پیش از آنکه شرارت تو هویدا گردد؟
|
|
\v 58 خداوند میفرماید: تو متحمل عواقب هرزگی و اعمال کراهتآورت خواهی شد.
|
|
\v 59 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به همانگونه که تو عمل کردی، من با تو عمل خواهم کرد، زیرا تو با شکستن عهد، سوگند را خوار شمردی.
|
|
\v 60 با این حال، من عهد خود را که در ایام جوانیات با تو بستم، به یاد خواهم آورد و با تو عهد جاودانی استوار خواهم داشت.
|
|
\v 61 و آنگاه که خواهران بزرگتر و کوچکترت را بپذیری، راههای خود را به یاد خواهی آورد و شرمسار خواهی شد. من ایشان را به جای دختران به تو خواهم بخشید، اما نه بر اساس عهد خویش با تو.
|
|
\v 62 من عهد خود را با تو استوار خواهم کرد، و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 63 و خداوندگارْ یهوه میگوید که چون برای تو به جهت هرآنچه کردهای کفاره کنم، آنگاه به یاد آورده، شرمسار خواهی شد و از فرط رسوایی دیگر هرگز دهان نخواهی گشود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 17
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، معمایی طرح کن و مثَلی برای خاندان اسرائیل بیاور.
|
|
\v 3 بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: عقابی بزرگ با بالهای سِتُرگ و پرهای بلند و رنگارنگ به لبنان آمد و نوک سرو آزاد را گرفت.
|
|
\v 4 و بالاترین جوانۀ آن را کَند و به دیار تاجران برد و در شهر سوداگران نهاد.
|
|
\v 5 سپس، از بذر آن سرزمین برگرفت و در زمینی حاصلخیز، کنار آبهای بسیار، چون درخت بیدی بر زمین کاشت.
|
|
\v 6 دانه روئید و تاکی کوتاه اما رو به رشد گردید و شاخههایش به سوی عقاب سر برکشید ولی ریشههایش زیرِ آن ماند. پس تاکی شد و شاخهها رویانید و نهالها آورد.
|
|
\v 7 «و اما عقاب بزرگ دیگری بود با بالهای سِتُرگ و پرهای بسیار. اینک تاک از بستری که در آن کاشته شده بود، ریشههای خود را به سوی آن عقاب مایل گردانید و شاخههایش را به جانب او فرستاد تا عقاب او را سیراب کند.
|
|
\v 8 باری، آن تاک در زمینی خوب کنار آبهای بسیار کاشته شده بود تا شاخه رویانیده، میوه دهد و تاکی مرغوب گردد.
|
|
\v 9 «بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: آیا این تاک برومند خواهد شد؟ آیا عقاب ریشههایش را بر نخواهد کَند و میوهاش را نخواهد چید تا خشک شود؟ همۀ برگهای نورستهاش خشک خواهد شد، و برای برکَندنش از ریشه به بازوی نیرومند و مردمان بسیار نیاز نیست.
|
|
\v 10 هان اگرچه کاشته شده است، آیا برومند خواهد شد؟ آیا چون باد شرقی بر آن بوزد، یکسره نخواهد پژمرد و در بستری که در آن روییده است، نخواهد خشکید؟»
|
|
\v 11 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 12 «به این خاندان عِصیانگر بگو، آیا معنی این چیزها را نمیدانید؟ به آنان بگو، اینک پادشاه بابِل به اورشلیم آمد و پادشاه و صاحبمنصبانش را گرفته، نزد خود به بابِل برد.
|
|
\v 13 و از نسل ملوکانه یکی را برگرفت و با وی عهد بست و او را سوگند داد. او همچنین مردان برجستۀ آن سرزمین را به اسارت برد،
|
|
\v 14 تا آنکه مملکت خوار شود و نتواند سر بلند کند بلکه تنها با حفظ عهد خویش استوار بماند.
|
|
\v 15 اما او بر پادشاه بابِل عِصیان ورزیده، فرستادگانی به مصر گسیل داشت تا اسبان و لشکریان بسیار به او بدهند. آیا او کامیاب خواهد شد؟ آیا کسی که چنین کند، خواهد رَست؟ آیا کسی که پیمانشکنی کرده است، جان به در خواهد بُرد؟
|
|
\v 16 «خداوندگارْ یهوه میگوید: به حیات خودم قسم که بهیقین در وسط بابِل خواهد مرد، در سرزمین پادشاهی که او را به سلطنت رسانید اما او سوگند خود را به وی خوار شمرد و پیمان خود را با وی شکست.
|
|
\v 17 پس چون بابِلیان پشتهها بر پا کنند و سنگرها بسازند تا جانهای بسیاری را هلاک سازند، فرعون با لشکر عظیم و گروه کثیرش او را در جنگ یاری نخواهد داد.
|
|
\v 18 زیرا پیمان را شکسته، سوگند را خوار شمرد، و با آنکه دست داده بود، این کارها را کرد؛ پس جان به در نخواهد برد.
|
|
\v 19 بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: به حیات خودم قسم که مکافات خوار شمردنِ سوگند من و شکستن پیمانم را بهیقین بر سرش خواهم آورد.
|
|
\v 20 تور خود را بر او خواهم گسترد و او در دام من گرفتار خواهد شد. او را به بابِل خواهم آورد و به سبب خیانتی که به من ورزیده، محاکمه خواهم کرد.
|
|
\v 21 برگزیدگانِ
|
|
\v 22 خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: «من خودْ از بلندترین نوک سرو آزاد، جوانهای گرفته، آن را خواهم کاشت. من از بالاترین جوانههایش، جوانهای لطیف خواهم کَند و خودْ آن را بر کوهی رفیع و بلند خواهم نشانید.
|
|
\v 23 آری من آن را بر کوهی بلند که اسرائیل باشد خواهم کاشت، تا شاخهها آورده، میوه دهد و سَرو آزادی مرغوب گردد. انواع پرندگان زیر آن ساکن خواهند شد و هر قِسم مرغ بالدار در سایۀ شاخههایش آشیان خواهد کرد.
|
|
\v 24 و همۀ درختان صحرا خواهند دانست که من، یهوه، درخت بلند را پست میسازم و درخت پست را برمیافرازم؛ درخت سبز را میخشکانم و درخت خشک را برومند میسازم. من، یهوه، سخن گفتهام و آن را به عمل خواهم آورد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 18
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «مقصود شما از آوردن این مَثَل دربارۀ سرزمین اسرائیل چیست که میگویید: ”پدران غوره میخورند، و دندان فرزندان کُند میشود“؟
|
|
\v 3 خداوندگارْ یهوه میفرماید، به حیات خودم قسم که از این پس در اسرائیل این مَثَل را نخواهید آورد.
|
|
\v 4 اینک همۀ جانها از آنِ من است؛ جانهای پدران همانند جانهای پسران از آن من است، و هر جانی که گناه کند، همان خواهد مرد.
|
|
\v 5 «اگر کسی پارسا باشد و انصاف و عدالت را به جا آورد،
|
|
\v 6 و بر روی کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای بیارزش خاندان اسرائیل برنیفرازد، و زن همسایۀ خویش را بیعصمت نسازد و به زنی در ایام قاعدگی نزدیکی ننماید،
|
|
\v 7 و بر کسی ظلم نکند و گرو کسی را که از او قرض گرفته، به او بازپس دهد و مال کسی را غَصْب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند،
|
|
\v 8 و نقد خود را به ربا ندهد و سود نستاند، و از بیانصافی بپرهیزد، و انصاف حقیقی را میان افراد برقرار دارد،
|
|
\v 9 و در فرایض من سلوک کند و قوانین مرا نگاه داشته آنها را با امانت به عمل آورد، چنین کسی پارسا است و بهیقین خواهد زیست؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 10 «اما اگر این شخص پسری خشن و خونریز تولید کند که یکی از این کارها را به عمل آورد -
|
|
\v 11 اگرچه خود او هیچیک از آنها را نکرده باشد - یعنی بر فراز کوهها خوراک بخورد و زن همسایۀ خویش را بیعصمت سازد
|
|
\v 12 و بر فقیران و نیازمندان ستم روا دارد و مال دیگری را غصب کند و آنچه را به گرو گرفته، بازپس ندهد و چشمان خویش به سوی بتها برافرازد و مرتکب اعمال کراهتآور شود،
|
|
\v 13 و نقد خود را به ربا دهد و سود بستاند، آیا چنین کسی زنده خواهد ماند؟ البته که نه! او به سبب همۀ کارهای کراهتآوری که کرده است، بهیقین خواهد مرد، و خونش بر گردن خودش خواهد بود.
|
|
\v 14 «حال اگر این مرد پسری داشته باشد که همۀ گناهانی را که پدرش مرتکب میشود، ببیند، و آنها را ملاحظه کرده، مانند پدرش عمل نکند،
|
|
\v 15 یعنی بر فراز کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایۀ خویش را بیعصمت نسازد،
|
|
\v 16 و بر کسی ستم روا ندارد و گرو نگیرد و مال کسی را غصب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند
|
|
\v 17 و دست خویش از گناه
|
|
\v 18 و اما پدرش، از آنجا که ستم روا داشته و مال برادرانش را غصب کرده و در میان قوم خویش به آنچه نیکو نیست عمل کرده است، در گناه خویش خواهد مرد.
|
|
\v 19 «اما شما میگویید: ”چرا پسر متحمل بار تقصیر پدر نشود؟“ وقتی پسر به انصاف و پارسایی عمل کرده و تمامی فرایض مرا نگاه داشته و آنها را به جا آورده است، بهیقین زنده خواهد ماند.
|
|
\v 20 هر که گناه کند، اوست که خواهد مرد. پسر متحمل بار تقصیر پدر نخواهد شد و نه پدر متحمل بار تقصیر پسر. پارساییِ شخص پارسا به حساب خودش گذاشته خواهد شد و شرارت شخص شریر نیز به حساب خودش.
|
|
\v 21 «اما اگر شخص شریر از همۀ گناهانی که مرتکب شده، روی بگرداند و همۀ فرایض مرا نگاه داشته، به انصاف و پارسایی عمل کند، بهیقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
|
|
\v 22 هیچیک از نافرمانیهایی که مرتکب شده، به ضد او به یاد آورده نخواهد شد؛ بلکه به سبب آن پارسایی که به جا آورده، زنده خواهد ماند.
|
|
\v 23 خداوندگارْ یهوه میفرماید: آیا براستی من از مردن شخص شریر خشنود میشوم؟ نه! بلکه از اینکه او از راههای خود بازگشت کند و زنده بماند.
|
|
\v 24 اما اگر شخص پارسا، از پارساییاش برگردد و شرارت ورزد و بر وفق همۀ اعمال کراهتآوری که شریران انجام میدهند عمل کند، آیا زنده خواهد ماند؟ نه! بهواقع هیچیک از اعمال پارسایانهای که به جا آورده است به یاد آورده نخواهد شد، بلکه به سبب خیانتی که ورزیده و گناهی که کرده است، خواهد مرد.
|
|
\v 25 «اما شما میگویید: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ پس اکنون ای خاندان اسرائیل بشنوید: آیا راه من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟
|
|
\v 26 وقتی شخص پارسا، از پارساییاش برگردد و مرتکب شرارت شود، به سبب آن خواهد مرد؛ آری، او به سبب شرارتی که مرتکب شده، خواهد مرد.
|
|
\v 27 به همینسان، اگر شخص شریر از شرارتی که کرده، برگردد و به انصاف و پارسایی عمل کند، جان خود را زنده نگاه خواهد داشت.
|
|
\v 28 از آنجا که او همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شده، ملاحظه کرده و از آنها برگشته است، بهیقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
|
|
\v 29 اما خاندان اسرائیل میگویند: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ ای خاندان اسرائیل، آیا راههای من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟
|
|
\v 30 «پس ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه میگوید، من هر یک از شما را بر حسب اعمالش داوری خواهم کرد. توبه کنید و از تمامی نافرمانیهای خود بازگشت نمایید، تا شرارت موجب سقوط شما نشود.
|
|
\v 31 همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شدهاید، از خود به دور افکنید و قلبی نو و روحی تازه برای خود فراهم کنید! ای خاندان اسرائیل، چرا بمیرید؟
|
|
\v 32 زیرا، خداوندگارْ یهوه میگوید، من از مرگ هیچکس خشنود نمیشوم؛ پس بازگشت کنید و زنده مانید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 19
|
|
\p
|
|
\v 1 و اما تو مرثیهای برای رهبران اسرائیل بسرا
|
|
\v 2 و بگو:
|
|
\v 3 یکی از بچههایش را بزرگ کرد،
|
|
\v 4 قومها دربارهاش شنیدند،
|
|
\v 5 چون مادهشیر دید که عبث انتظار کشیده،
|
|
\v 6 او با شیران گشته،
|
|
\v 7 قلعههای ایشان را فرو ریخت،
|
|
\v 8 پس قومها از ولایات پیرامونش
|
|
\v 9 به قلابها او را کشیده، در قفس نهادند
|
|
\v 10 مادرت همچون تاکی بود در تاکستان،
|
|
\v 11 شاخههای نیرومند داشت،
|
|
\v 12 اما در غضب از ریشه کنده شد،
|
|
\v 13 حال در بیابان نشانده شده است،
|
|
\v 14 آتش از ساقهاش برآمد
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 20
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز دهمِ ماه پنجم از سال هفتم، برخی از مشایخ اسرائیل آمدند تا از خداوند مشورت بخواهند، و در برابر من نشستند.
|
|
\v 2 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 3 «ای پسر انسان، مشایخ اسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: آیا آمدهاید تا از من مشورت بخواهید؟ به حیات خودم قسم که به شما اجازۀ مشورتخواهی از خود نخواهم داد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 4 «ای پسر انسان، آیا ایشان را داوری خواهی کرد؟ آیا ایشان را داوری خواهی کرد؟ ایشان را از اعمال کراهتآور پدرانشان آگاه ساز،
|
|
\v 5 و بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: آن روز که اسرائیل را برگزیدم، با دست افراشته برای فرزندان خاندان یعقوب سوگند خوردم و خود را در سرزمین مصر به آنان شناسانیدم. با دست افراشته، برایشان سوگند خورده، گفتم، من یهوه، خدای شما هستم.
|
|
\v 6 آن روز برای ایشان سوگند خوردم که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده، به سرزمینی خواهم برد که برایشان جستجو کرده بودم؛ سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، و پرشکوهترینِ همۀ سرزمینهاست.
|
|
\v 7 بدیشان گفتم: هر یک از شما چیزهای قبیحی را که چشم بدانها دارید از خود دور کنید و خویشتن را به بتهای بیارزش مصر نجس مسازید؛ زیرا من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 8 اما ایشان بر من عِصیان ورزیده، نخواستند به من گوش فرا دهند. هیچیک از آنان چیزهای قبیحی را که چشم بدانها داشتند، از خود دور نکردند و بتهای مصر را ترک نگفتند.
|
|
\v 9 اما به پاس نام خود عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که ایشان در میان آنها بودند بیحرمت نشود، قومهایی که در نظر ایشان با بیرون آوردن بنیاسرائیل از سرزمین مصر، خود را به قوم خویش شناسانیده بودم.
|
|
\v 10 پس ایشان را از سرزمین مصر به در آورده، به بیابان رهنمون شدم.
|
|
\v 11 فرایض خود را بدیشان دادم و قوانین خویش را بدیشان آموختم، که هر که بدانها عمل کند، خواهد زیست.
|
|
\v 12 نیز شَبّاتهای خود را بدیشان دادم تا نشانی میان من و آنان باشد، تا بدانند که من یهوه هستم که آنان را تقدیس میکنم.
|
|
\v 13 اما خاندان اسرائیل در بیابان بر من عِصیان ورزیده، در فرایضم سلوک نکردند و قوانین مرا خوار شمردند، فرایض و قوانینی را که هر که بدانها عمل کند، خواهد زیست. آنان همچنین شَبّاتهای مرا بس بیحرمت کردند.
|
|
\v 14 اما به پاس نام خود عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که ایشان را در نظر آنها بیرون آورده بودم، بیحرمت نشود.
|
|
\v 15 همچنین در بیابان با دست افراشته برای آنان سوگند خوردم که ایشان را به سرزمینی که بدیشان داده بودم، درنخواهم آوَرد، سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، و پرشکوهترینِ همۀ سرزمینهاست.
|
|
\v 16 زیرا ایشان قوانین مرا خوار شمرده، در فرایض من سلوک نکردند و شَبّاتهای مرا بیحرمت ساختند، چراکه دل ایشان پیوسته از پی بتهایشان میرفت.
|
|
\v 17 با این حال، چشمانم بر ایشان ترحم کرد به گونهای که هلاکشان نساختم و در بیابان بهکلی نابودشان نکردم.
|
|
\v 18 «در بیابان به فرزندانشان گفتم: در فرایض پدرانتان سلوک مکنید و قوانین ایشان را نگاه مدارید و خویشتن را به بتهای آنان نجس مسازید.
|
|
\v 19 من یهوه خدای شما هستم. در فرایض من سلوک کنید و قوانین مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید.
|
|
\v 20 شَبّاتهای مرا مقدس بدارید تا در میان من و شما نشانی باشد، تا بدانید که من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 21 «اما فرزندان بر من عِصیان ورزیده، در فرایض من سلوک نکردند و قوانین مرا بهدقّت نگاه نداشتند، فرایض و قوانینی را که هر که بدانها عمل نماید، بدانها زیست خواهد کرد. آنان همچنین شَبّاتهای مرا بیحرمت کردند.
|
|
\v 22 اما دست خویش را بازداشتم و به پاس نام خویش عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که آنان را در نظر ایشان بیرون آورده بودم، بیحرمت نشود.
|
|
\v 23 همچنین در بیابان با دست افراشته برای آنان سوگند خوردم که ایشان را میان قومها پخش خواهم کرد و در میان ممالک، پراکنده خواهم ساخت.
|
|
\v 24 زیرا قوانین مرا به جای نیاوردند و فرایض مرا خوار شمردند و شَبّاتهای مرا بیحرمت ساختند و چشمانشان در پی بتهای پدرانشان بود.
|
|
\v 25 بنابراین من نیز فرایضی بدیشان دادم که نیکو نبود و قوانینی که بدان زیست نتوانستند کرد.
|
|
\v 26 و ایشان را به هدایای ایشان همچون قربانی نخستزادگانشان نجس ساختم
|
|
\v 27 «بنابراین، ای پسر انسان، خاندان اسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: در این نیز پدرانتان خیانت کرده، به من کفر ورزیدند.
|
|
\v 28 زیرا هنگامی که ایشان را به سرزمینی درآوردم که با دست افراشته سوگند خورده بودم بدیشان بدهم، هر جا تپهای بلند و یا درختی پر برگ میدیدند، همانجا قربانیهایشان را تقدیم میکردند و مرا با هدایایشان به خشم میآوردند و رایحۀ خوشایند خود را میپراکندند و هدایای ریختنیشان را میریختند.
|
|
\v 29 پس آنان را گفتم: این مکان بلند چیست که بدانجا میروید؟ پس نام آن تا بدین روز بامَه
|
|
\v 30 «بنابراین به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: آیا با در پیش گرفتن طریق پدرانتان، خویشتن را نجس میسازید و با پیروی از اعمال قبیح آنها فاحشگی میکنید؟
|
|
\v 31 شما تا بدین روز وقتی هدایای خود را تقدیم میکنید و فرزندانتان را از آتش میگذرانید، خود را با همۀ بتهایتان نجس میسازید. ای خاندان اسرائیل، آیا به شما اجازۀ مشورتخواهی از خود بدهم؟ خداوندگارْ یهوه میفرماید، به حیات خودم قسم که اجازه نخواهم داد.
|
|
\v 32 آنچه به ذهن شما خطور کرده، هرگز تحقق نخواهد یافت - آنگاه که میگویید: ”همچون قومها و طوایفِ دیگر ممالک گشته، چوب و سنگ را عبادت خواهیم کرد.“
|
|
\v 33 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به حیات خودم قسم که با دست قوی و بازوی دراز و غضبِ فرو ریخته، بر شما سلطنت خواهم کرد.
|
|
\v 34 شما را از میان ملتها بیرون خواهم آورد و با دست قوی و بازوی دراز و غضب فرو ریخته، شما را از ممالکی که در آنها پراکنده شدهاید، گرد خواهم آورد.
|
|
\v 35 و شما را به بیابانِ ملتها آورده، در آنجا رو در رو بر شما داوری خواهم کرد.
|
|
\v 36 خداوندگارْ یهوه میفرماید: همانگونه که در بیابانِ سرزمین مصر بر پدرانتان داوری کردم، بر شما نیز داوری خواهم کرد.
|
|
\v 37 و شما را از زیر عصای خود گذرانیده، به پیوندِ عهد خود در خواهم آورد.
|
|
\v 38 آنان را که سرکش شده و از من نافرمانی کردهاند، از میانتان خواهم زدود. آنان را از سرزمین غربتشان بیرون خواهم آورد اما به سرزمین اسرائیل در نخواهند آمد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 39 «و اما در مورد شما ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هر یک از شما رفته، بتهای خود را عبادت کنید، اما پس از آن بهیقین به من گوش فرا خواهید داد و دیگر نام قدوس مرا با هدایا و بتهای خود بیحرمت نخواهید ساخت.
|
|
\v 40 «زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید: در کوه مقدس من، در کوه بلند اسرائیل، همۀ خاندان اسرائیل، آری همۀ آنها، در آنجا مرا عبادت خواهند کرد. آنجا ایشان را پذیرفته، اعانات و پیشکشهای مرغوب شما را با همۀ هدایای مقدستان خواهم طلبید.
|
|
\v 41 چون شما را از میان ملتها بیرون آورم و از ممالکی که در آنها پراکنده شدهاید، جمع کنم، آنگاه شما را همچون رایحهای خوشایند خواهم پذیرفت و در نظر قومها، در میان شما مقدس شمرده خواهم شد.
|
|
\v 42 و چون شما را به سرزمین اسرائیل درآورم، به سرزمینی که به دست افراشته سوگند خوردم به پدرانتان بدهم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 43 در آنجا راههای خود را به یاد خواهید آورد و نیز همۀ اعمال خود را که خویشتن را به آنها نجس ساختید، و به سبب همۀ شرارتهایی که به عمل آوردید، از خود کراهت خواهید داشت.
|
|
\v 44 و ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه میفرماید: چون با شما نه بر وفق راههای شرارتبار و اعمال فاسدتان، بلکه به پاس نام خود عمل کنم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
|
|
\v 45 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 46 «ای پسر انسان، روی به سوی جنوب کرده، علیه آن موعظه کن، و بر ضد جنگلزار نِگِب نبوّت نما.
|
|
\v 47 جنگلزار نِگِب را بگوی: کلام خداوند را بشنو؛ خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک در تو آتشی بر خواهم افروخت که هر درخت سبز و هر درخت خشک را خواهد سوزانید. شعلههای سوزانش خاموش نخواهد شد و همۀ رویها از جنوب تا شمال بدان خواهند سوخت.
|
|
\v 48 تمامی بشر خواهند دید که من، یهوه، آن را افروختهام تا خاموشی نپذیرد.»
|
|
\v 49 آنگاه گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آنان دربارۀ من میگویند: ”آیا فقط مَثَلها نمیگوید؟“»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 21
|
|
\p
|
|
\v 1 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب اورشلیم کرده، بر ضد مکانهای مقدس آن موعظه کن و بر ضد سرزمین اسرائیل نبوّت نما.
|
|
\v 3 سرزمین اسرائیل را بگوی که خداوند چنین میفرماید: اینک من بر ضد تو هستم؛ و شمشیر خویش از نیام برکشیده، پارسا و شریر را از میان تو منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 4 و از آنجا که بر آنم پارسا و شریر را از میانت منقطع سازم، از این رو شمشیر من بر ضد تمامی بشر، از شمال تا جنوب، از نیام به در خواهد آمد.
|
|
\v 5 و تمامی بشر خواهند دانست که من یهوه شمشیرم را از نیام برکشیدهام و دوباره در نیام نخواهد رفت.
|
|
\v 6 «و اما تو ای پسر انسان، با دلی شکسته ناله کن! آری، به تلخیِ جان در برابر دیدگانشان ناله کن!
|
|
\v 7 و چون تو را گویند: ”چرا چنین نالانی؟“ بگو: ”به سبب خبری که میرسد. زیرا هر دلی گداخته خواهد شد و همۀ دستها سست خواهد گردید و هر جانی بیهوش خواهد گشت و همۀ زانوان مانند آبْ لرزان خواهد شد. خداوندگارْ یهوه میفرماید: هان این فرا خواهد رسید و به وقوع خواهد پیوست.“»
|
|
\v 8 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 9 «ای پسر انسان، نبوّت کرده، بگو: خداوندگار چنین میفرماید:
|
|
\v 10 تیز گشته تا کشتار کند،
|
|
\v 11 او شمشیر را سپرده تا صیقل بیند و به دست گرفته شود؛ این شمشیر تیز گشته و صیقل دیده تا به دست کشتارگر سپرده شود.
|
|
\v 12 ای پسر انسان، فریاد برآور و شیون کن، زیرا که آن بر ضد قوم من و همۀ رهبران اسرائیل است. آنان همراه قوم من، به شمشیر سپرده شدهاند. پس بر سینۀ خود بزن!
|
|
\v 13 زیرا خداوندگارْ یهوه میگوید: این آزمایش است؛ و چه میشود اگر شمشیر حتی عصا را خوار شمارد؟ آن عصا دیگر نخواهد بود.
|
|
\v 14 «اکنون تو ای پسر انسان، نبوّت کن و دست بر هم بکوب، و بگذار شمشیر دو بار بلکه سه بار فرود آید. این شمشیر به جهت مقتولان است، شمشیری برای کشتار عظیم که ایشان را در میان میگیرد.
|
|
\v 15 از این رو دلها گداخته میشود و بسیاری میافتند. بر تمامی دروازههایشان شمشیری براق قرار دادهام. آه، شمشیری که چون برقِ آذرخش است و به جهت کشتار برگرفته شده است.
|
|
\v 16 به جانب راست به تیزی بِبُر و به جانب چپ رویْ کن، به هر سو که لبهات بدان میل میکند.
|
|
\v 17 من نیز دستانم را بر هم خواهم کوفت و غضبم را جاری خواهم ساخت؛ من یهوه سخن گفتهام.»
|
|
\v 18 بار دیگر کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 19 «و اما تو ای پسر انسان، دو راه به جهت آمدن شمشیر پادشاه بابِل تعیین کن که هر دو از یک جا بیایند. نشانی فراهم کن و آنرا در آغاز راهی که به شهر میرود، نصب نما.
|
|
\v 20 راهی برای آمدن شمشیر به رَبَّۀ عَمّونیان، و به یهودا، و به قلعۀ اورشلیم تعیین کن.
|
|
\v 21 زیرا پادشاه بابِل در جادۀ اصلی بر سر دوراهی خواهد ایستاد، تا فال بگیرد. او تیرها را تکان خواهد داد و از بتهای خانگی مشورت خواهد جست و به جگر خواهد نگریست.
|
|
\v 22 به دست راستش، فال از برای اورشلیم خواهد بود تا مَنجِنیقها بر پا کند و دهان برای کشتار بگشاید و نعرۀ جنگ برآورد و بر ضد دروازههایش مَنجِنیقها مستقر سازد و به جهت محاصرهاش پشتهها بر پا داشته، سنگرها بسازد.
|
|
\v 23 اما آن در نظر کسانی که برایش سوگند یاد کردند، فالی باطل بیش نمینماید. اما او تقصیر ایشان را به یادشان خواهد آورد و ایشان را به اسارت خواهد برد.
|
|
\v 24 «بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چون شما سبب شدهاید که تقصیراتتان به یاد آورده شود، در اینکه نافرمانیهای شما نمایان گشته است تا گناهانتان در همۀ کارهای شما به ظهور آید؛ پس چون به یاد آورده شدهاید، گرفتار خواهید شد.
|
|
\v 25 «حال تو ای حاکم کافر و شریر اسرائیل که روز تو یعنی زمان مکافات نهاییات فرا رسیده است،
|
|
\v 26 خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: دستار از سر برگیر و تاج از سر فرو گذار! وضعیت چنین باقی نخواهد ماند. آنچه را پست است، برافراز و آنچه را افراشته است، پست کن.
|
|
\v 27 ویرانی، ویرانی، من پادشاهی را ویران خواهم کرد. و دیگر نخواهد بود تا زمانی که آن که به حق به او تعلق دارد، بیاید، و آن را به وی عطا خواهم کرد.
|
|
\v 28 «و تو ای پسر انسان نبوّت کن و بگو: خداوندگارْ یهوه دربارۀ عَمّونیان و اهانتهایشان چنین میگوید: بگو،
|
|
\v 29 هرچند رؤیاهای کاذب برایش میبینند
|
|
\v 30 شمشیر در نیام کن! تو را آنجا که آفریده شدی، و در سرزمین نیاکانت، داوری خواهم کرد.
|
|
\v 31 خشم خود را بر تو فرو خواهم ریخت و آتش غضبم را بر تو خواهم دمید، و تو را به دست مردان وحشی که در هلاک کردن چیرهدستند، خواهم سپرد.
|
|
\v 32 هیزمِ آتش خواهی بود و خون تو در میان سرزمینت ریخته خواهد شد و دیگر به یاد آورده نخواهی شد، زیرا من، یهوه، سخن گفتهام.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 22
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «تو ای پسر انسان، آیا داوری خواهی کرد؟ آیا بر شهر خونریز داوری خواهی کرد؟ پس آن را از همۀ اعمال کراهتآورش آگاه ساز.
|
|
\v 3 بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای شهری که در میانت خون میریزی تا اجلت برسد! ای که بتها میسازی تا خود را نجس سازی!
|
|
\v 4 به سبب خونهایی که ریختهای، تقصیرکار شدهای و به سبب بتهای بیارزشی که ساختهای، نجس گشتهای؛ بدینسان، اجل خویش نزدیک آورده و به پایان سالهایت رسیدهای. بنابراین تو را نزد قومها مایۀ رسوایی و نزد همۀ ممالک مایۀ تمسخر ساختهام.
|
|
\v 5 ای پلیدْ نام و ای آکنده از آشوب! آنان که به تو نزدیکند و آنان که از تو دورند، تو را تمسخر خواهند کرد.
|
|
\v 6 «اینک حاکمان اسرائیل هریک به اندازۀ قدرت خویش، در پی خونریزی در میانت بودهاند.
|
|
\v 7 بر پدران و مادران در میان تو اهانت رفته است؛ بر غریبان در میانت ظلم میشود و یتیمان و بیوهزنان در میانت آزار میبینند.
|
|
\v 8 چیزهای مقدس مرا خوار شمرده و شَبّاتهای مرا بیحرمت کردهاید.
|
|
\v 9 کسانی در میان تو هستند که به جهت خونریزی افترا میزنند، و کسانی که بر کوهها طعام میخورند و دامن به هر بیعفتی میآلایند.
|
|
\v 10 مردان، عریانی پدرشان را هویدا میکنند
|
|
\v 11 یکی با زن همسایۀ خود مرتکب قباحت میشود و دیگری بیشرمانه عروس خود را نجس میسازد، و باز دیگری خواهر یعنی دختر پدر خود را بیعصمت میکند!
|
|
\v 12 خداوندگارْ یهوه میفرماید: در میان تو، مردم برای ریختن خون رشوه میگیرند. شما ربا و سود میستانید و ظالمانه از همسایۀ خود بهرهکشی میکنید، و مرا فراموش کردهاید!
|
|
\v 13 «اینک من بر ضد سود نامشروعی که به چنگ آوردهاید و خونهایی که در میان خود ریختهاید، خشمگینانه دست بر هم خواهم کوفت!
|
|
\v 14 پس آیا در ایامی که تو را مکافات رسانم، دلت قوی و دستهایت محکم خواهد بود؟ من یهوه، چنین سخن گفتهام و آن را به عمل خواهم آورد.
|
|
\v 15 تو را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و میان ممالک پخش خواهم کرد و بدینگونه ناپاکیات را به تمامی از تو خواهم زُدود.
|
|
\v 16 آری، تو خویشتن را در نظر قومها بیعصمت خواهی ساخت و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم!»
|
|
\v 17 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان، خاندان اسرائیل برای من همچون دُرد شدهاند؛ همۀ آنها مانند مس، قَلع، آهن و سُربند؛ ایشان در کوره مانند دُردِ نقره گشتهاند.
|
|
\v 19 بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آنجا که همگی شما مانند دُرد شدهاید، هان من شما را در میان اورشلیم گرد خواهم آورد.
|
|
\v 20 چونان کسی که نقره و مس و آهن و سُرب و قَلع را در میان کورهای گرد میآورد تا با دمیدن آتش آنها را بگدازد، من نیز به خشم و غضب خود، شما را گرد هم خواهم آورد و در میان اورشلیم قرار داده، خواهم گداخت.
|
|
\v 21 من شما را گرد خواهم آورد و به آتش غضب خود بر شما خواهم دمید و در میان آن گداخته خواهید شد.
|
|
\v 22 همانگونه که نقره در کوره گداخته میشود، شما نیز در میان آن گداخته خواهید شد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه غضب خویش را بر شما فرو ریختهام!»
|
|
\v 23 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 24 «ای پسر انسان، او را بگو: تو زمینی هستی که در روز غضب شسته نشده و باران بر آن نباریده است.
|
|
\v 25 دسیسۀ حاکمانش در میان آن، شیری غرّان را مانَد که شکار را میدَرَد و جان مردمان را میستاند. آنان گنجینهها و نفایس را به یغما بردهاند و زنان بسیاری را در میان آن بیوه ساختهاند.
|
|
\v 26 کاهنانش شریعت مرا زیر پا نهادهاند و چیزهای مقدس مرا بیحرمت کردهاند. آنان مقدس را از نامقدس تمییز نمیدهند و فرق میان طاهر و نجس را نمیآموزند؛ شَبّاتهای مرا نادیده میگیرند و بدینگونه در میان ایشان بیحرمت گشتهام.
|
|
\v 27 صاحبمنصبان ایشان در میانش همچون گرگان شکار را میدَرَند و خون میریزند و جانها را هلاک میکنند تا سود نامشروع به کف آورند.
|
|
\v 28 انبیایش با رؤیاهای کاذب و فالگیریِ دروغین خود بر کارهای ایشان سرپوش گذاشته، میگویند: ”خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید،“ با اینکه خداوند سخن نگفته است!
|
|
\v 29 مردمان این سرزمین ظلم کرده دست به چپاول زدهاند. بر فقیران و نیازمندان ستم روا داشتهاند و با غریبان بدرفتاری کرده و بیعدالتی نمودهاند.
|
|
\v 30 من در میان ایشان کسی را جستم که دیوار را بنا کند و برای این سرزمین به حضور من در شکاف بایستد تا آن را ویران نسازم، اما کسی را نیافتم!
|
|
\v 31 پس، خداوندگارْ یهوه میگوید، خشم خود را بر آنان فرو ریختم و ایشان را به آتش غضب خویش هلاک ساخته، مکافات اعمالشان را بر سرشان آوردم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 23
|
|
\p
|
|
\v 1 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، دو زن بودند، دختران یک مادر.
|
|
\v 3 هر دو در مصر روسپی شدند و در جوانیِ خود فاحشگی کردند. آنجا سینههای ایشان را فشردند و پستانهای بکرشان را مالیدند.
|
|
\v 4 خواهر بزرگتر اُهولَه نام داشت و خواهرش اُهولیبَه. آنان از آنِ من بودند و پسران و دختران بزادند. و اما نامهای ایشان، اُهولَه، همان سامِرِه است و اُهولیبَه، اورشلیم.
|
|
\v 5 «اُهولَه، آنگاه که از آنِ من بود، فاحشگی کرد و شهوتگرانه مشتاق معشوقانش یعنی آشوریان گردید، جنگاورانی
|
|
\v 6 که جامۀ نیلگون بر تن داشتند، فرمانداران و سرورانی که همگی جوانانی دلربا و سوارکار بودند.
|
|
\v 7 او فاحشگی خود را بدیشان که جملگی از برگزیدگان بنیآشور بودند بذل نمود، و خویشتن را به همۀ بتهای بیارزش تمامی آنان که شهوتگرانه مشتاقشان بود، بیآلود.
|
|
\v 8 آری، او فاحشگی خود را که از مصر آغاز کرده بود، رها نکرد، زیرا از دوران جوانی مردان با او همبستر شده، پستانهای بکرش را میفشردند و شهوت خود را با او ارضا میکردند.
|
|
\v 9 پس او را به دست معشوقانش سپردم، به دست بنیآشور که شهوتگرانه مشتاق ایشان بود.
|
|
\v 10 آنان عریانی او را منکشف ساختند و پسران و دخترانش را گرفتار کردند. او را به شمشیر کشته، مایۀ عبرتِ زنان ساختند و داوری را بر او به اجرا گذاشتند.
|
|
\v 11 «خواهرش اُهولیبَه این را دید، و با این همه در شهوترانی خود از خواهر خویش فاسدتر شد و فاحشهگری او از فاحشهگری خواهرش بیشتر بود.
|
|
\v 12 شهوتگرانه مشتاق آشوریان بود که فرمانداران و سروران بودند، و جنگاورانی ملبس به جامۀ فاخر. آنان سوارکار و همگی جوانانی دلربا بودند.
|
|
\v 13 و دیدم که او نیز خود را نجس ساخته و هر دو به یک راه رفتهاند.
|
|
\v 14 اما اُهولیبَه فاحشگیاش را بس فزونتر ساخت. او نقش مردان را که بر دیوارها بود، یعنی تصاویر کَلدانیان را که به رنگ قرمز ترسیم شده بود، دید.
|
|
\v 15 آنان کمربند بر میان و دستارِ بزرگ بر سر داشتند، و همگی به سرداران میمانستند و شبیه اهل بابِل بودند که زادگاهشان سرزمین کَلدانیان است.
|
|
\v 16 چون چشمان اُهولیبَه بر آنان افتاد، شهوتگرانه مشتاق ایشان گشت و قاصدان نزد ایشان به سرزمین کَلدانیان گسیل داشت.
|
|
\v 17 و بابِلیان به بستر عشق او درآمدند و با زناکاری خود، وی را نجس ساختند. پس چون از ایشان نجس شد، با انزجار از ایشان روی برتافت.
|
|
\v 18 و چون فاحشهگری خود را آشکار کرد و عریانیاش را منکشف ساخت، من نیز با انزجار از او روی برتافتم، همچنان که از خواهرش با انزجار روی برتافته بودم.
|
|
\v 19 با این همه، او ایام جوانیخود را که در سرزمین مصر فاحشهگری میکرد، به یاد آورده، بر فحشای خود افزود
|
|
\v 20 و شهوتگرانه مشتاق معشوقانش گردید که آلتشان به آلت الاغان و مَنیشان به مَنی اسبان میمانست.
|
|
\v 21 پس تو آرزومند هرزگی ایام جوانی خود بودی آنگاه که مصریان سینههایت را میفشردند و پستانهای جوانت را میمالیدند.»
|
|
\v 22 بنابراین، ای اُهولیبَه، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «اینک من معشوقانت را که با انزجار از ایشان روی برتافتی، بر ضد تو برمیانگیزانم و آنان را از هر سو بر ضد تو گرد میآورم:
|
|
\v 23 بابِلیان و همۀ کَلدانیان و فِقُود و شوعَ و قوعَ و تمامی آشوریان را با ایشان، که جوانانی دلربا و همگی فرمانداران و سروران و سرداران و نامدارانند، و جملگی سوارکار.
|
|
\v 24 آنان همه با اسلحه و ارابهها و کالسکهها و لشکری از مردم بر ضد تو خواهند آمد، و از هر سو با سپرهای کوچک و بزرگ و کلاهخود بر ضد تو موضع خواهند گرفت، و من داوری را بدیشان خواهم سپرد تا به رسم خود بر تو مکافات رسانند.
|
|
\v 25 و من غیرت خود را علیه تو بر خواهم انگیخت تا با تو به غضب رفتار کنند. آنان بینی و گوشهایت را خواهند برید و بازماندگانت به ضرب شمشیر از پا در خواهند آمد. پسران و دخترانت را گرفتار خواهند کرد و بازماندگانت در آتش خواهند سوخت.
|
|
\v 26 جامهات را از تنت خواهند کَند و جواهرات زیبایت را به یغما خواهند برد.
|
|
\v 27 بدینسان به هرزگی و فحشایت که از سرزمین مصر آغاز کردی، پایان خواهم داد تا دیگر نه هوای آنها را در سر بپرورانی و نه مصر را به یاد آوری.
|
|
\v 28 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک تو را به دست آنان که از ایشان متنفری خواهم سپرد، به دست آنان که با انزجار از ایشان روی برتافتی.
|
|
\v 29 آنان با تو به نفرت رفتار خواهند کرد و تمامی دسترنجت را به یغما خواهند برد و برهنه و عریان رهایت خواهند کرد و عریانیِ فحشایت عیان خواهد شد. هرزگی و فاحشهگری تو
|
|
\v 30 اینها را بر سَرَت آورده است، چراکه با قومها زنا کردی و خود را به بتهای بیارزش ایشان نجس ساختی.
|
|
\v 31 تو راه خواهرت را در پیش گرفتهای، از این رو جام او را به دست تو خواهم داد.
|
|
\v 32 «خداوندگارْ یهوه چنین میگوید:
|
|
\v 33 و از مستی و غم آکنده خواهی شد.
|
|
\v 34 تا به آخر سَر خواهی کشید
|
|
\v 35 «بنابراین خداوندگارْ یهوه میفرماید: چون مرا از یاد بردهای و پشت سرت افکندهای، تو خود متحمل عقوبت هرزگی و فحشای خود خواهی شد.»
|
|
\v 36 و خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا اُهولَه و اُهولیبَه را داوری خواهی کرد؟ پس اعمال کراهتآورشان را بدیشان خاطرنشان ساز.
|
|
\v 37 زیرا ایشان مرتکب زنا شدهاند و دستانشان به خون آلوده است؛ با بتهای بیارزش خویش زنا کردهاند و حتی فرزندان خود را که برای من زاده بودند، به عنوان خوراک برای آنان از آتش گذراندند.
|
|
\v 38 و این را نیز بر من روا داشتند که در همان روز، قُدس مرا نجس ساختند و شَبّاتهای مرا بیحرمت کردند.
|
|
\v 39 زیرا در همان روز که فرزندانشان را برای بتهایشان ذبح کردند، به قُدس من درآمدند تا آن را بیحرمت سازند. هان در خانۀ من چنین به عمل آوردند!
|
|
\v 40 آنان حتی قاصدی نزد برخی مردان فرستادند تا از راه دور بیایند، و هان ایشان آمدند. تو برای ایشان خود را شستشو دادی و بر چشمانت سرُمه کشیدی و خود را به زیورها آراستی.
|
|
\v 41 و بر تختی پرشکوه که سفرهای پیش آن گسترده بود، نشسته، بخور و روغن مرا بر آن نهادی.
|
|
\v 42 «آواز جمعی کثیر از خوشگذرانان گِرد او به گوش میرسید و جمعی مست نیز از بیابان آورده شدند، همراه با مردانی از میان عوام، که دستبندها بر دست و تاجهای زیبا بر سرِ آن زنان گذاشتند.
|
|
\v 43 آنگاه دربارۀ آن که از فرط زناکاری رمقی برایش باقی نمانده بود گفتم بگذار همچنان با او زنا کنند، هرچند که در این حال است.
|
|
\v 44 و آنان با او همبستر شدند چنانکه مردان با فاحشهها همبستر میشوند. بدینسان، با آن زنان هرزه، یعنی اُهولَه و اُهولیبَه، همبستر شدند.
|
|
\v 45 اما مردان پارسا بر ایشان قصاصِ زنان زناکار و خونریز را جاری خواهند کرد، از آن رو که زناکارند و دستانشان به خون آلوده است.»
|
|
\v 46 زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «جماعتی بر آنان گرد آورید و ایشان را تسلیمِ وحشت و تاراج کنید.
|
|
\v 47 آن جماعت ایشان را سنگسار کرده، به شمشیرهای خویش از پا در خواهند آورد، و پسران و دخترانشان را کشته، خانههایشان را به آتش خواهند سوزانید.
|
|
\v 48 بدینسان به هرزگی در این سرزمین پایان خواهم بخشید تا برای همۀ زنان عبرتی گردد و آنان هرزگی تو را پیشه نکنند.
|
|
\v 49 سزای هرزگی شما به شما خواهد رسید و متحمل سزای بتپرستیِ گناهآلود خود خواهید شد و خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 24
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز دهمِ ماه دهم از سال نهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، تاریخ این روز را بنویس، آری، تاریخ همین روز را. زیرا در همین روز، پادشاه بابِل اورشلیم را به محاصره درآورْد.
|
|
\v 3 برای این خاندان عِصیانگر مَثَلی بیاور و ایشان را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 4 تکههای گوشت در آن بیفکن،
|
|
\v 5 بهترین گوسفند را از گله برگیر؛
|
|
\v 6 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: وای بر آن شهر خونریز! وای بر آن دیگ که درونش زنگ زده، و زنگارش زدوده نمیشود! تکهها را بدون قرعه افکندن، یک به یک از درون آن به در آر.
|
|
\v 7 زیرا خونی که ریخته، در میانش است. او آن را بر صخرهای عریان ریخت، و نه بر زمین تا خاک آن را بپوشاند.
|
|
\v 8 پس من نیز در ابراز خشم خود و کشیدن انتقامم، خون او را بر صخرهای عریان ریختم تا پوشانیده نشود.
|
|
\v 9 آری، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: وای بر آن شهر خونریز! زیرا من نیز پشتۀ هیزم را بزرگ خواهم ساخت.
|
|
\v 10 هیزم بسیار بیاور و آتش افروخته، گوشت را خوب بپز و ادویه به آن بزن و بگذار استخوانها بسوزند.
|
|
\v 11 آنگاه دیگ را خالی بر زغالهایش بگذار تا داغ شده، مِسش گداخته شود و نجاستش در آن ذوب گردد و زَنگارش به آتش بسوزد.
|
|
\v 12 او خویشتن را با تلاشِ سخت خسته کرده، اما زنگار بسیارش از او زدوده نشده است. پس باشد که زنگارش به کام آتش فرو رود!
|
|
\v 13 در نجاست تو هرزگی است. از آنجا که میخواستم تطهیرت کنم اما از نجاست خود طاهر نمیشدی، پس دیگر از نجاست خود طاهر نخواهی شد، تا آنگاه که خشم خود را به کمال بر تو فرو ریزم.
|
|
\v 14 من، یهوه، سخن گفتهام و واقع خواهد شد. من آن را به عمل خواهم آورد. خداوندگارْ یهوه میفرماید: من باز نخواهم ایستاد و شفقت نخواهم کرد و منصرف نخواهم گردید. بلکه بر وفق راهها و اعمال تو، بر تو داوری خواهد شد.»
|
|
\v 15 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 16 «ای پسر انسان، اینک بر آنم تا به ضربتی نور چشمانت
|
|
\v 17 در خاموشی آه بکش، اما برای آن مُرده ماتم مگیر. بلکه دستار بر سر بپیچ و کفش به پا کن؛ لبانت را مپوشان و از طعام مردگان مخور.»
|
|
\v 18 پس بامدادان با قوم سخن گفتم و شامگاهان همسرم درگذشت. صبح روز بعد چنانکه فرمان یافته بودم، عمل کردم.
|
|
\v 19 آنگاه قوم به من گفتند: «آیا به ما نمیگویی این چیزها که میکنی، چه ارتباطی به ما دارد؟»
|
|
\v 20 بدیشان گفتم: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 ”به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک من قُدس خود را که فخرِ قوّت و نورِ چشمان و آرزویِ جانهایتان است، بیحرمت خواهم ساخت؛ و پسران و دخترانی که بر جا میگذارید، به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 22 و شما نیز چنان خواهید کرد که من کردم؛ لبانتان را نخواهید پوشاند و از خوراک مردگان نخواهید خورد.
|
|
\v 23 دستار بر سر و کفش به پا خواهید داشت؛ ماتم و گریه نخواهید کرد بلکه در گناهانتان خواهید پوسید و نزد یکدیگر ناله سر خواهید داد.
|
|
\v 24 بدینگونه، حِزقیال برای شما نشانی خواهد بود؛ مطابق هرآنچه او کرد، شما نیز خواهید کرد. و چون این همه واقع شود، آنگاه خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.“
|
|
\v 25 «و اما تو ای پسر انسان! بهیقین در روزی که من مکان قوّت آنها را از ایشان بستانم، یعنی شادیِ فخر و نورِ چشمان و اشتیاقِ جانهایشان، و نیز پسران و دخترانشان را،
|
|
\v 26 در آن روز، یکی که رهایی یافته نزدت خواهد آمد تا به تو خبر دهد.
|
|
\v 27 در آن روز زبانت به سوی آن که رهایی یافته باز خواهد شد، و سخن گفته، دیگر گنگ نخواهی بود. و برای ایشان آیتی خواهی بود و خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 25
|
|
\p
|
|
\v 1 و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب عَمّونیان کرده، بر ضد ایشان نبوّت کن.
|
|
\v 3 عَمّونیان را بگو، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید! خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چون آنگاه که قُدس من بیحرمت میشد و سرزمین اسرائیل ویران میگشت و خاندان یهودا به اسارت میرفت، گفتید: ”هَه“،
|
|
\v 4 پس اینک من شما را به دست بنیمشرق تسلیم خواهم کرد تا به تصرفتان درآورند. و آنان در میان شما اردو زده، مسکن خود را در میانتان بر پا خواهند کرد، و میوههای شما را خواهند خورد و شیرتان را خواهند نوشید.
|
|
\v 5 من رَبَّه را چراگاهِ شتران و عَمّون را استراحتگاه گلهها خواهم ساخت. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 6 زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که بر ضد سرزمین اسرائیل دستک زدید و پای بر زمین کوبیدید و به تمامی کینۀ دل شادی کردید،
|
|
\v 7 هان دست خود را بر شما دراز خواهم کرد و شما را به دست قومها به تاراج خواهم داد. و شما را از میان ملتها منقطع ساخته، از میان ممالک هلاک خواهم کرد و نابودتان خواهم ساخت. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 8 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که موآب گفته است،
|
|
\v 9 پس اینک من پهلوی موآب را خواهم شکافت و از شهرهای سرحدیاش که مایۀ فخر آن سرزمینند آغاز خواهم کرد، یعنی از بِیتیِشیموت و بَعَلمِعون و قَریهتایِم.
|
|
\v 10 و موآب را با عَمّونیان به بنیمشرق به ملکیت خواهم داد تا در میان قومها دیگر ذکری از عَمّونیان به میان نیاید.
|
|
\v 11 و بر موآب داوری خواهم کرد و آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 12 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که اَدوم علیه خاندان یهودا انتقامجویانه عمل کرده و در انتقام کشیدن از آنان مرتکب تقصیر عظیم گردیده است.
|
|
\v 13 بنابراین، خداوندگارْ یهوه میگوید: من دست خود را بر اَدوم دراز کرده، آدمیان و بهایم را از آن ریشهکن خواهم کرد و آن را ویران خواهم ساخت؛ از تیمان تا دِدان، به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 14 به دست قوم خود اسرائیل، انتقام خویش را از اَدوم خواهم گرفت، و آنان مطابق خشم و غضب من با اَدوم رفتار خواهند کرد. و خداوندگارْ یهوه میفرماید که اَدومیان طعم انتقام مرا خواهند چشید!
|
|
\v 15 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آنجا که فلسطینیان انتقامجویانه عمل کرده و از کینۀ دل انتقام کشیدهاند، و با دشمنیِ دیرینه کمر به نابودی یهودا بستهاند،
|
|
\v 16 پس خداوندگارْ یهوه میگوید: اینک من دست خود را بر فلسطینیان دراز خواهم کرد، و کِریتیان را منقطع ساخته، باقیماندگان سرزمینهای ساحلی را هلاک خواهم کرد.
|
|
\v 17 من به مکافاتی قهرآمیز از آنان انتقام عظیم خواهم کشید. و چون انتقام خود را از ایشان بکشم، خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 26
|
|
\p
|
|
\v 1 در سال یازدهم، در روز اوّل ماه، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، از آن رو که صور دربارۀ اورشلیم گفته است: ”هَه هَه، دروازۀ قومها شکسته شده و به روی من گشوده گردیده است. حال که او ویران گشته، من کامیاب خواهم شد!“
|
|
\v 3 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک ای صور، من بر ضد تو هستم، و چنانکه دریا امواج خود را برمیانگیزد، من قومهای بسیار را علیه تو بر خواهم انگیخت.
|
|
\v 4 آنان حصارهای صور را خراب کرده، برجهایش را فرو خواهند ریخت، و من خاکش را از او خواهم رُفت و او را به صخرهای عریان بدل خواهم کرد.
|
|
\v 5 و او به محل گستردن تور در میان دریا بدل خواهد شد، زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید من این را گفتهام. قومها آن را به تاراج خواهند برد،
|
|
\v 6 و دخترانش که در صحرایند، به شمشیر از پا در خواهند آمد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 7 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک من شاه شاهان، نبوکدنصر،
|
|
\v 8 او دخترانت را در صحرا به شمشیر خواهد کشت. و بر ضد تو سنگرها خواهد ساخت و پشتهها بر پا خواهد کرد و سپرها بر خواهد افراشت.
|
|
\v 9 مَنجِنیقهایش را به سوی حصارهایت نشانه خواهد رفت و برجهایت را به تبرهای خود منهدم خواهد ساخت.
|
|
\v 10 اسبانش آنقدر بیشمار خواهند بود که غبارشان تو را خواهد پوشانید. آنگاه که به دروازههایت داخل شوند، چنانکه به شهری رخنهدار درمیآیند، حصارهایت از خروش سواران و ارابهها و کالسکهها به لرزه در خواهد آمد.
|
|
\v 11 همۀ کوچههایت را به سُم اسبانش پایمال کرده، مردمانت را به شمشیر خواهد کشت، و ستونهای نیرومندت به زمین فرو خواهد افتاد.
|
|
\v 12 ثروتت را تاراج خواهند کرد و کالاهایت را به یغما خواهند برد. حصارهایت را فرو خواهند ریخت و خانههای زیبایت را منهدم کرده، سنگ و چوب و خاکت را به میان آب خواهند ریخت.
|
|
\v 13 آواز سرودهایت را خاموش خواهم کرد و صدای چنگهایت دیگر به گوش نخواهد رسید.
|
|
\v 14 تو را به صخرهای عریان بَدَل خواهم ساخت و به محل گستردن تور، و دیگر هرگز تجدید بنا نخواهی شد! زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید: من که یهوه هستم سخن گفتهام.
|
|
\v 15 «خداوندگارْ یهوه به صور چنین میگوید: آیا سرزمینهای ساحلی از صدای سقوط تو نخواهند لرزید، آنگاه که مجروحان ناله سر دهند و در میان تو کشتار شود؟
|
|
\v 16 آنگاه حاکمان دریا جملگی از تختشان به زیر خواهند آمد و ردا از تن به در کرده، جامههای گلدوزیشدۀ خویش را خواهند کَند و لرزه بر تن کرده، بر زمین خواهند نشست و هر دَم بر خود لرزیده، از دیدنت حیران خواهند شد.
|
|
\v 17 و بر تو مرثیه خوانده، تو را خواهند گفت:
|
|
\v 18 حال در روز سقوطت
|
|
\v 19 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چون تو را مانند شهرهای غیرمسکون ویران سازم و آبهای ژرف بر تو آورده، تو را به آبهای بسیار بپوشانم،
|
|
\v 20 آنگاه تو را با آنان که به هاویه فرو میروند، نزد مردمان روزگاران کهن فرود خواهم آورد، و در اَسفَلهای زمین، در ویرانههای ابدی، با آنان که به هاویه فرو میروند، ساکن خواهم گردانید تا دیگر مسکون نشوی و در سرزمین زندگان جایگاهی نداشته باشی.
|
|
\v 21 و خداوندگارْ یهوه میگوید: تو را به سرانجامی دِهشَتناک دچار خواهم ساخت و نابود خواهی شد! تو را خواهند جُست، اما دیگر هرگز یافت نخواهی شد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 27
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «حال تو ای پسر انسان، بر صور مرثیهای بسرا،
|
|
\v 3 و به صور که نزد مدخل دریا ساکن است، و تاجرِ مردمان در تجارت با سرزمینهای ساحلیِ بسیار است، بگو که خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 4 حدودت در وسط دریاست
|
|
\v 5 تختههایت را جملگی از صنوبر سِنیر ساختند،
|
|
\v 6 پاروهایت را از بلوطهای باشان ساختند
|
|
\v # و عرشۀ مُزیّن به عاجت را از کاجهای سواحل قِپرس.
|
|
\v 7 کتانِ نفیسِ گلدوزیشدۀ مصری بادبانت بود
|
|
\v 8 ساکنان صیدون و اَرواد
|
|
\v 9 مشایخ جِبال و استادکارانش در میان تو بوده،
|
|
\v 10 «پارس و لود و فوط در لشکرت جنگاوران تو بودند،
|
|
\v 11 مردمان اَرواد با سپاهیانت
|
|
\v 12 به سبب فراوانی دولت عظیمت، تَرشیش با تو داد و ستد داشت؛
|
|
\v 13 یاوان و توبال و ماشِک نیز با تو داد و ستد داشتند،
|
|
\v 14 مردمان بِتتوجَرمَه اسبان معمولی و اسبان جنگی و قاطران
|
|
\v 15 بنیدِدان نیز با تو داد و ستد داشتند؛
|
|
\v 16 اَرام به سبب فراوانی کالاهایت با تو داد و ستد میکرد
|
|
\v 17 یهودا و سرزمین اسرائیل نیز با تو داد و ستد داشتند
|
|
\v # و گندمِ مینّیت
|
|
\v 18 دمشق به سبب فراوانی محصولات و دولتِ بس عظیمت،
|
|
\v 19 دان و یاوان از اوزال با تو داد و ستد میکردند
|
|
\v 20 دِدان در داد و ستد با تو،
|
|
\v 21 عربستان و همۀ حاکمان قیدار از مشتریان تو بودند،
|
|
\v 22 بازرگانان صَبا و رَعَمَه با تو داد وستد داشتند
|
|
\v 23 حَران و کَنِه و عدن، بازرگانان صَبا، آشور و کِلمَد، با تو داد و ستد داشتند؛
|
|
\v 24 آنان در بازارهای تو نفایس و جامههای لاجوردی و پارچههای گلدوزیشده با تو مبادله میکردند،
|
|
\v 25 کشتیهای تَرشیش حاملانِ کالاهای تو بودند،
|
|
\v 26 پاروزنانت تو را به جایهای ژرفِ دریا بردند،
|
|
\v 27 دولت و محصولات و کالاهای تو،
|
|
\v 28 از صدای فریاد ناخدایانت
|
|
\v 29 همۀ پاروزنان
|
|
\v 30 آنان به سبب تو فریادِ بلند سر خواهند داد
|
|
\v 31 به سبب تو موی از سر برکنده،
|
|
\v 32 در شیون خود، بر تو مرثیه خواهند خواند،
|
|
\v 33 آنگاه که کالاهای تو از دریا میرسید،
|
|
\v 34 حال در عمق آبها
|
|
\v 35 تمامی ساکنان سرزمینهای ساحلی
|
|
\v 36 تاجرانِ قومها به سبب تو انگشت به دهان میمانند؛
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 28
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، به حاکم صور بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 3 بهدرستی که از دانیال حکیمتری،
|
|
\v 4 به حکمت و بصیرت خویش
|
|
\v 5 به فراوانیِ حکمتِ خویش در تجارت،
|
|
\v 6 بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 7 اینک من بیگانگان را بر تو خواهم آورد،
|
|
\v 8 آنان تو را به هاویه فرو خواهند افکند،
|
|
\v 9 آیا در حضور قاتلانت
|
|
\v 10 به دست بیگانگان،
|
|
\v 11 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 12 «ای پسر انسان، بر پادشاه صور مرثیهای بسرا و او را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 13 تو در عدن بودی،
|
|
\v 14 تو کروبیِ مسح شدۀ سایهگستر بودی،
|
|
\v # و من تو را برقرار داشته بودم؛
|
|
\v 15 از روزی که آفریده شدی،
|
|
\v 16 اما از کثرت سوداگریت،
|
|
\v 17 دلت از زیباییات مغرور گشت،
|
|
\v 18 به واسطۀ کثرتِ گناهت و بیانصافیِ سوداگریات،
|
|
\v 19 جملۀ آنان، از میان قومها، که تو را میشناختند،
|
|
\v 20 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 «ای پسر انسان، روی به جانب صیدون کرده، بر ضدش نبوّت کن.
|
|
\v 22 بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 23 زیرا طاعون بر تو خواهم فرستاد
|
|
\v 24 «دیگر برای خاندان اسرائیل، در میان مردمان پیرامونش که ایشان را تحقیر میکردند، نه خَلَنگی خراشنده خواهد بود و نه خاری آزاردهنده. آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 25 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هنگامی که خاندان اسرائیل را از میان مردمانی که میان آنها پراکنده شدهاند، گِرد آورم و در برابر دیدگانِ قومها قدوسیتم را در آنها آشکار سازم، آنگاه در زمین خودشان که به خادم خویش یعقوب دادم، ساکن خواهند شد
|
|
\v 26 و آنجا در امنیت مأوا گزیده، خانهها خواهند ساخت و تاکستانها غرس خواهند کرد. و چون داوری خود را بر مردمان پیرامونش که ایشان را تحقیر میکردند، اجرا کنم، آنگاه در امنیت ساکن شده، خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 29
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز دوازدهمِ ماه دهم از سال دهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب فرعون پادشاه مصر کرده، بر ضد او و تمامی مصر نبوّت کن.
|
|
\v 3 زبان گشوده، بگو: خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 4 پس من قلابها به چانهات میگذارم،
|
|
\v 5 و تو را در بیابان ترک خواهم کرد،
|
|
\v 6 آنگاه همۀ ساکنان مصر خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v # «از آن رو که برای خاندان اسرائیل عصایی از نی بیش نبودی،
|
|
\v 7 چون تو را به دست خود گرفتند، خرد شدی و سبب چاک خوردنِ کِتفهای جمیع ایشان گشتی، و چون بر تو تکیه زدند، شکستی و کمرهای جملگی آنان را لرزان ساختی.
|
|
\v 8 پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: اینک شمشیری بر تو خواهم آورد و انسان و حیوان را از میانت منقطع خواهم کرد؛
|
|
\v 9 و سرزمین مصر خراب و ویران خواهد شد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!
|
|
\v 10 پس اینک من به ضد تو و نهرهایت هستم، و سرزمین مصر را از مِجدُل تا اَسوان و تا سرحدات کوش، بهتمامی خراب و ویران خواهم کرد.
|
|
\v 11 نه انسانی بر آن پا خواهد گذاشت و نه حیوانی از آن گذر خواهد کرد، و چهل سال نامسکون خواهد ماند.
|
|
\v 12 من سرزمین مصر را به ویرانهای در میانِ ممالکِ ویران بدل خواهم ساخت و شهرهایش در میان شهرهای مخروب، چهل سال ویران خواهد ماند. مصریان را در میان قومهای دیگر پراکنده خواهم کرد و آنان را در میان ممالک دیگر متفرق خواهم ساخت.
|
|
\v 13 «اما خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: پس از پایان چهل سال، مصریان را از میان قومهایی که میانشان پراکنده شدهاند، گرد خواهم آورد،
|
|
\v 14 و سعادتِ گذشته را به مصر باز خواهم گردانید و آنان را به سرزمین فَتروس، یعنی به زمین مولِدشان باز خواهم آورد، اما در آنجا مملکتی ناچیز خواهند بود.
|
|
\v 15 مصر ناچیزترینِ ممالک خواهد بود و دیگر بار خویشتن را بر قومهای دیگر بر نخواهد افراشت. و آنان را چنان کوچک خواهم ساخت که دیگر هرگز بر قومهای دیگر فرمان نخواهند راند.
|
|
\v 16 مصر دیگر هرگز نقطۀ اتکای خاندان اسرائیل نخواهد بود، بلکه یادآور گناه ایشان در روی کردن به مصر. آنگاه خواهند دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.»
|
|
\v 17 در روز اوّلِ ماه اوّل از سال بیست و هفتم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان، نبوکدنصر، پادشاه بابِل، چنان سخت از لشکر خود بر ضد صور کار کشید که سرهای همه بیمو گشت و پوست از شانههایشان کنده شد. با این حال نه او و نه لشکریانش را از زحمتی که بر ضد صور کشیدند، سودی حاصل نشد.
|
|
\v 19 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک من سرزمین مصر را به نبوکدنصر پادشاه بابِل خواهم داد. او ثروت
|
|
\v 20 و خداوندگارْ یهوه میگوید: من سرزمین مصر را به عنوان مزد خدمتی که کرده است به او خواهم داد، زیرا این کار را برای من کردهاند.
|
|
\v 21 «در آن روز شاخی برای خاندان اسرائیل خواهم رویانید، و دهان تو را در میان ایشان خواهم گشود. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 30
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، نبوّت کرده، بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 3 زیرا که آن روز نزدیک است؛
|
|
\v # و زمان داوری
|
|
\v 4 شمشیر بر مصر فرود خواهد آمد،
|
|
\v # ثروتش
|
|
\v 5 کوش و فوط و لود و تمام عربستان و لیبی
|
|
\v 6 «خداوند چنین میفرماید:
|
|
\v 7 آنان به ویرانهای در میان ممالک ویران بَدَل خواهند شد،
|
|
\v 8 و چون آتشی در مصر بیافروزم،
|
|
\v 9 «در آن روز، قاصدان از حضور من با کشتیها بیرون خواهند رفت تا مردمانِ مطمئنِ کوش را به دِهشَت آورند. آنان در روز محکومیت مصر
|
|
\v 10 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 11 او و لشکریانش که ستمکیشترینِ قومهایند،
|
|
\v 12 من نهرهای نیل را خواهم خشکانید،
|
|
\v 13 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 14 فَتروس را ویران کرده،
|
|
\v # و تِبِس
|
|
\v 15 خشم خود را بر پِلوسیوم فرو خواهم ریخت
|
|
\v 16 مصر را به آتش خواهم کشید،
|
|
\v # و مِمفیس هر روزه با دشمنان
|
|
\v 17 جوانانِ اون و فیبِسِت به ضرب شمشیر خواهند افتاد،
|
|
\v # و زنان
|
|
\v 18 چون یوغِ مصر را در تحفَنحیس بشکنم
|
|
\v # و روستاهایش
|
|
\v 19 بدینسان بر مصر داوری خواهم کرد،
|
|
\v 20 در روز هفتمِ ماه اوّل از سال یازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 «ای پسر انسان، من بازوی فرعون، پادشاه مصر را شکستم، و اینک شکستهبندی نشده تا التیام یابد و بسته نشده تا توانِ برگرفتن شمشیر داشته باشد.
|
|
\v 22 پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: هان من به ضد فرعون، پادشاه مصر هستم و هر دو بازوی او را خواهم شکست، هم بازوی قوی و هم بازوی شکسته را، و شمشیر را از دستش خواهم انداخت.
|
|
\v 23 مصریان را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و در میان ممالک پخش خواهم کرد.
|
|
\v 24 من بازوان پادشاه بابِل را نیرو خواهم بخشید و شمشیر خود را در دست وی خواهم نهاد؛ اما بازوان فرعون را خواهم شکست، و او چون کسی که زخم مهلک خورده باشد، در حضور وی خواهد نالید.
|
|
\v 25 آری، من بازوان پادشاه بابِل را قوی خواهم ساخت اما بازوان فرعون فرو خواهد افتاد. پس چون شمشیر خود را در دست پادشاه بابِل بگذارم، و او آن را بر ضد سرزمین مصر دراز کند، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 26 آری، من مصریان را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و در میان ممالک پخش خواهم کرد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 31
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز اوّلِ ماهِ سوّم از سال یازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، به فرعون پادشاه مصر و به خلق بیشمارش بگو:
|
|
\v 3 اینک آشور سرو آزادی در لبنان بود،
|
|
\v 4 آبها آن را نمو میداد،
|
|
\v 5 پس فراتر از همۀ دیگر درختان صحرا قد برافراشته،
|
|
\v 6 همۀ مرغان هوا
|
|
\v 7 در بزرگی خود زیبا بود،
|
|
\v 8 حتی سروهای آزادِ باغِ خدا را یارای رقابت با آن نبود،
|
|
\v 9 من آن را به انبوه شاخهها زیبا ساختم،
|
|
\v 10 «پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که او قد برافراشت و سر بر ابرها سائید و از بلندی قامتش دلش مغرور شد،
|
|
\v 11 من او را به دست سرور قومها خواهم سپرد، و او بهیقین با وی فراخورِ شرارتش عمل خواهد کرد، چراکه من او را بیرون افکندهام.
|
|
\v 12 بیگانگان، یعنی ستمکیشترین قومها او را قطع کرده، ترک خواهند نمود. شاخههایش بر کوهها و در همۀ درّهها خواهد افتاد و در میان همۀ وادیها شکسته خواهد شد. همۀ مردمان زمین از زیر سایهاش به در آمده، ترکَش خواهند گفت.
|
|
\v 13 مرغان هوا جملگی بر تنۀ فرو افتادهاش آشیان خواهند گرفت و وحوش صحرا در میان شاخههایش به سر خواهند برد.
|
|
\v 14 تا هیچیک از درختانی که نزد آبهایند، قد برنیافرازند و سر به میان ابرها برنکشند و تا قامت هیچ درخت سیرابی به پای آنان نرسد. زیرا که جمیع آنان، در اَسفَلهای زمین، در میان آدمیزادگانی که به گودال فرو میروند، به مرگ سپرده شدهاند.
|
|
\v 15 «بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: روزی که او به هاویه
|
|
\v 16 و چون او را با آنان که به گودال فرو میروند، به هاویه فرو افکنم، ملتها را از صدای سقوطش به لرزه خواهم انداخت. آنگاه همۀ درختان عدن و برگزیدهترین و نیکوترین درختانِ سیرابِ لبنان در اَسفَلهای زمین تسلی خواهند یافت.
|
|
\v 17 آنان نیز با او به هاویه فرو رفتند، نزد آنان که به شمشیر از پا درآمدند؛ همانان که بازوی او بودند و در میان ملتها زیر سایۀ او زندگی میکردند.
|
|
\v 18 «از درختان عدن کدامین در جلال و عظمت با تو همانندی توانست کرد؟ با این همه، با درختان عدن به عالم اَسفَل فرو خواهی شد و میان ختنهناشدگان خواهی خفت، یعنی همانان که به دَم شمشیر از پا درآمدند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 32
|
|
\p
|
|
\v 1 در روز اوّلِ ماهِ دوازدهم از سال دوازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، بر فرعون پادشاه مصر مرثیهای بسرا و او را بگو:
|
|
\v 3 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 4 تو را بر زمین ترک خواهم کرد،
|
|
\v 5 گوشت تنت را بر کوهها خواهم نهاد،
|
|
\v 6 از جریان خون تو، زمین را تا به کوهساران مرطوب خواهم کرد،
|
|
\v 7 و چون تو را معدوم سازم، آسمانها را خواهم پوشانید،
|
|
\v 8 همۀ نورافشانهایِ درخشانِ آسمان را
|
|
\v 9 «و چون در میان ممالکی که نمیشناسی
|
|
\v 10 تو را مایۀ بُهت و حیرت قومهای بسیار خواهم گردانید،
|
|
\v 11 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید:
|
|
\v 12 و به شمشیر جنگاورانی که از ستمکیشترینِ اقوامند،
|
|
\v # و خلقِ بسیارش
|
|
\v 13 و من احشام او را به تمامی،
|
|
\v 14 آنگاه آبهای ایشان را آرام خواهم گردانید،
|
|
\v 15 «چون سرزمین مصر را مخروبه سازم،
|
|
\v 16 خداوندگارْ یهوه میفرماید: این است مرثیهای که برای او خواهند خواند؛ دختران قومها آن را بر مصر و بر خلق بیشمارش خواهند خواند.»
|
|
\v 17 در سال دوازدهم، در روز پانزدهمِ ماه نخست،
|
|
\v 18 «ای پسر انسان، بر خلق بیشمار مصر شیون کن و آنان، یعنی او و دختران ملل عظیم را، به نزد آنان که به گودال فرو میروند به اَسفَلهای زمین فرود آر. او را بگو:
|
|
\v 19 ”آیا تو از دیگران زیباتری؟
|
|
\v 20 آنان در میان کشتگانِ شمشیر خواهند افتاد. مصر
|
|
\v 21 نیرومندانِ جنگاوران از میان هاویه دربارۀ او و یاریدهندگانش خواهند گفت: ”این ختنهناشدگان که به شمشیر کشته شدهاند، بدینجا فرود آمده و خفتهاند!“
|
|
\v 22 «آشور آنجاست، با تمامی جماعتش؛ قبرهای ایشان گرداگرد اوست، و همگی ایشان کشته شده و به شمشیر از پا درآمدهاند.
|
|
\v 23 قبرهایشان در کَرانهای گودال قرار داده شده است. جماعت او گرداگرد قبر اویند؛ جملۀ ایشان که در زمینِ زندگان دِهشَت میآفریدند، کشته شده و به شمشیر از پا درآمدهاند.
|
|
\v 24 «عیلام آنجاست و تمامی خلق بیشمارش گرداگرد قبر اویند؛ همگی به شمشیر افتاده و کشته شدهاند، همانان که ختنهناشده به اَسفَلهای زمین فرود شدند، آنان که بر زمینِ زندگان دِهشَت میآفریدند. پس با آنان که به گودال فرو میروند، متحمل خجالت خویش میگردند.
|
|
\v 25 بستری در میان کشتگان برای او و تمامی خلق بیشمارش گسترده شده است. قبرهای ایشان گرداگرد آن است، و همگی ختنهناشده و کشتگانِ به شمشیرند. زیرا که دِهشَت خود را بر زمینِ زندگان گسترده بودند. پس با آنان که به گودال فرو میروند، متحمل خجالت خویش میگردند و در میان کشتگان جای گرفتهاند.
|
|
\v 26 «ماشِک و توبال آنجایند، و تمامی خلق بیشمارشان. قبرهایشان گرداگرد آنهاست، و همگی ختنهناشده و کشتگانِ شمشیرند. زیرا که دِهشَت خود را بر زمین زندگان گسترده بودند.
|
|
\v 27 ایشان با جنگاوران نخواهند خفت، با آنانی از ختنهناشدگان که از پا درآمدند و با سِلاحهای جنگی خود به هاویه فرو رفتند و شمشیرشان زیر سرشان نهاده شد، بلکه تقصیراتشان بر استخوانهایشان خواهد بود، زیرا که این جنگاوران بر زمینِ زندگان دِهشَت آفریدند.
|
|
\v 28 و اما تو در میان ختنهناشدگان شکسته خواهی شد، و با آنان که به شمشیر کشته شدند، خواهی خفت.
|
|
\v 29 «اَدوم و پادشاهان و حاکمانش نیز آنجایند، آنان که با همۀ عظمتشان با کشتگانِ به شمشیر قرار داده شدند. آنان با ختنهناشدگان و آنان که به گودال فرو میروند، میخوابند.
|
|
\v 30 «تمامی حاکمان شمال و جملۀ صیدونیان نیز آنجایند، هم آنان که خجل از تمامی دِهشَتی که به واسطۀ عظمت خویش آفریدند، با کشتگان فرو رفتند؛ آنان ختنهناشده با کشتگانِ به شمشیر میخوابند و خجالت خویش را با آنان که به گودال فرو رفتند، متحمل میشوند.
|
|
\v 31 «خداوندگارْ یهوه میگوید که فرعون با دیدن آنان از بابت تمامیِ خلقِ بیشمارش که به شمشیر کشته شدند تسلی خواهد یافت، یعنی از بابت خود و تمامی لشکریانش.
|
|
\v 32 زیرا خداوندگارْ یهوه میفرماید که هرچند من او را برگماشتم تا بر زمینِ زندگان دِهشَت بیافریند، با وجود این، فرعون و تمامیِ خلقِ بیشمارش با کشتگانِ به شمشیر، در میان ختنهناشدگان خواهند خوابید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 33
|
|
\p
|
|
\v 1 و کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، قوم خود را خطاب کرده، به ایشان بگو، اگر من بر سرزمینی شمشیر آورم و مردم آن سرزمین از میان خود کسی را گرفته، به دیدبانی خود برگمارند،
|
|
\v 3 و اگر آن دیدبان ببیند که شمشیر بر آن سرزمین فرود میآید و در شیپور خود دمیده، به مردم هشدار دهد،
|
|
\v 4 اگر کسی صدای شیپور را بشنود، اما به هشدار توجه نکند و شمشیر بیاید و جان او را بگیرد، خونش بر گردن خودش خواهد بود.
|
|
\v 5 زیرا صدای شیپور را شنیده، اما به هشدار توجه نکرده است، پس خونش بر گردن خودش خواهد بود. حال آنکه اگر به هشدار توجه میکرد، جان خود را میرهانید.
|
|
\v 6 اما اگر دیدبان ببیند که شمشیر میآید اما در شیپور خود ندمد، و مردم هشدار نیابند، و شمشیر آمده، جان یکی از آنان را بگیرد، آن شخص در گناه خود گرفتار آمده است، اما خون او را از دست دیدبان خواهم طلبید.
|
|
\v 7 «و اما من تو را، ای پسر انسان، به دیدبانی برای خاندان اسرائیل برگماشتهام. هرگاه کلامی از دهان من بشنوی، باید به ایشان از جانب من هشدار دهی.
|
|
\v 8 اگر من به مرد شریر بگویم: ای مرد شریر، بهیقین خواهی مُرد! ولی تو سخنی نگویی و به آن مرد شریر هشدار ندهی تا از راه خود بازگردد، آنگاه آن مرد شریر در گناه خود خواهد مُرد اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 9 و اما اگر تو به آن مرد شریر هشدار دهی تا از راه خود بازگردد، اما او از راه خویش بازنگردد، آنگاه او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خویش را رهانیدهای.
|
|
\v 10 «حال تو ای پسر انسان، به خاندان اسرائیل بگو: شما میگویید، ”بهیقین نافرمانیها و گناهان ما بر گردن ماست و در آنها میپوسیم! پس چگونه زیست کنیم؟“
|
|
\v 11 به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: به حیات خودم قسم که من از مرگ مرد شریر خوش نیستم، بلکه از اینکه شریر از راه خود بازگردد و زنده بماند. ای خاندان اسرائیل، بازگشت کنید! از راههای شریرانۀ خود بازگشت کنید، زیرا چرا بمیرید؟
|
|
\v 12 «و تو ای پسر انسان، به قوم خود بگو، پارساییِ مرد پارسا هنگامی که نافرمانی کند، او را نخواهد رهانید، و شرارتِ مرد شریر هنگامی که از شرارت خود بازگردد، سبب افتادن وی نخواهد شد. مرد پارسا، هرگاه گناه کند، بر اساس پارسایی پیشین خود زیست نتواند کرد.
|
|
\v 13 هرچند به مرد پارسا گفته باشم که بهیقین خواهد زیست، اگر او به پارسایی خود تکیه کرده، گناه ورزد، در آن صورت هیچیک از اعمال پارسایانهاش به یاد آورده نخواهد شد بلکه در گناهی که ورزیده، خواهد مرد.
|
|
\v 14 نیز هرچند به مرد شریر گفته باشم: ”بهیقین خواهی مرد،“ اگر او از گناه خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد،
|
|
\v 15 و آنچه را به گرو ستانده، بازگردانَد، و آنچه را دزدیده، باز پس دهد، و در فرایضِ حیات سلوک کرده، مرتکب گناه نشود، او بهیقین خواهد زیست و نخواهد مرد.
|
|
\v 16 هیچیک از گناهانی که مرتکب شده است، بر ضد او به یاد آورده نخواهد شد. زیرا که انصاف و عدالت را به جا آورده و بهیقین خواهد زیست.
|
|
\v 17 «اما قوم تو میگویند: ”راههای خداوند موزون نیست!“ حال آنکه راههای خودشان موزون نیست!
|
|
\v 18 هرگاه مرد پارسایی از پارسایی خود بازگردد و گناه ورزد، به سبب آن خواهد مرد.
|
|
\v 19 و نیز هرگاه مردی شریر از شرارت خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد، به سبب آن خواهد زیست.
|
|
\v 20 با این حال شما میگویید: ”راههای خداوند موزون نیست!“ ای خاندان اسرائیل، من هر یک از شما را موافق راههای خودش داوری خواهم کرد!»
|
|
\v 21 در روز پنجمِ ماه دهم از دوازدهمین سال تبعید ما، مردی که از اورشلیم گریخته بود، نزد من آمد و گفت: «شهر سقوط کرده است!»
|
|
\v 22 شامگاهِ پیش از آمدنِ آن مرد فراری، دست خداوند بر من قرار گرفته و دهانم را گشوده بود. پس چون آن مرد صبحگاهان نزد من آمد، دهانم گشوده بود و دیگر گنگ نبودم.
|
|
\v 23 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 24 «ای پسر انسان، ساکنان ویرانههای سرزمین اسرائیل پیوسته میگویند: ”ابراهیم تنها یک تن بود اما مالک این سرزمین شد؛ ما امروز بسیاریم، پس بهیقین این زمین به ملکیت ما داده شده است!“
|
|
\v 25 بنابراین به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: شما گوشت را با خونش میخورید و چشمان خود را به سوی بتهای بیارزش خویش برمیافرازید و خون میریزید؛ پس آیا سزاوار است که مالک این سرزمین شوید؟
|
|
\v 26 شما بر شمشیرتان توکل دارید و اعمال کراهتآور به جای میآورید و هر یک از شما زن همسایۀ خویش را نجس میسازید؛ پس آیا سزاوار است که مالک این سرزمین شوید؟!
|
|
\v 27 «به آنان بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به حیات خودم قسم، آنان که در ویرانههایند به شمشیر خواهند افتاد، آنان را که در صحرایند خوراک حیوانات خواهم ساخت، و آنان که در دژها و غارهایند به طاعون خواهند مرد.
|
|
\v 28 این سرزمین را ویران و متروک خواهم ساخت و غرورِ قوّتش پایان خواهد پذیرفت و کوههای اسرائیل چنان ویران خواهد شد که دیگر کسی از آنها گذر نخواهد کرد.
|
|
\v 29 چون این سرزمین را به سبب همۀ اعمال کراهتآوری که ایشان به جای آوردهاند ویران و متروک سازم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 30 «و اما تو ای پسر انسان، قومت کنار دیوارها و به درگاه خانهها با یکدیگر دربارۀ تو سخن میگویند و هر یک دیگری، یعنی برادر خود را خطاب کرده، میگوید: ”بیایید و کلامی را که از جانب خداوند صادر شده است، بشنوید!“
|
|
\v 31 آنان چنانکه از قوم انتظار میرود، نزدت میآیند و همچون قوم من در برابرت مینشینند و سخنانت را میشنوند، اما آن را به جا نمیآورند؛ زیرا به زبان خود سخنان مهرآمیز میگویند اما دل ایشان در پی منافع نامشروع است!
|
|
\v 32 و اینک تو برای ایشان همچون کسی هستی که سرودهای عاشقانه میخواند و صدای زیبا دارد و نیک مینوازد، زیرا سخنان تو را میشنوند، اما آن را به جا نمیآورند!
|
|
\v 33 چون این واقع شود، و هان در شُرُف وقوع است، آنگاه خواهند دانست که نبیای در میان ایشان بوده است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 34
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، بر ضد شبانان اسرائیل نبوّت کن. آری، نبوّت کرده، ایشان یعنی شبانان را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: وای بر شبانان اسرائیل که خویشتن را میچرانند! آیا شبانان نباید گوسفندان را بچرانند؟
|
|
\v 3 شما سرشیر را میخورید و خود را به پشم میپوشانید و گوسفندانِ پرواری را میکُشید، اما گله را نمیچرانید!
|
|
\v 4 ضعیفان را تقویت نکردهاید، مریضان را شفا ندادهاید و شکستگان را شکستهبندی ننمودهاید؛ راندهشدگان را بازنیاوردهاید و گمشدگان را نجستهاید، بلکه به جور و ستم بر آنان حکم میرانید.
|
|
\v 5 پس چون شبانی نیست، پراکنده شدهاند و خوراکِ وحوش صحرا گردیدهاند.
|
|
\v 6 گوسفندان من پراکنده شدهاند و بر تمامی کوهها و بر هر تَل بلندی آواره گردیدهاند. گوسفندان من بر تمامی روی زمین پراکنده شدهاند و کسی نیست که در پی آنها باشد و آنها را بجوید.
|
|
\v 7 «پس، ای شبانان، کلام خداوند را بشنوید:
|
|
\v 8 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به حیات خودم قسم که چون گوسفندان من از بیشبانی به تاراج رفته و خوراک وحوش صحرا گشتهاند، و چون شبانان من در پی گوسفندانم نرفتهاند، بلکه خویشتن را چرانیدهاند و نه گلۀ مرا،
|
|
\v 9 پس شما ای شبانان کلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 10 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من به ضد شبانان هستم و گوسفندانم را از دست ایشان خواهم طلبید و آنان را از چرانیدن گوسفندان برکنار خواهم کرد تا شبانانْ دیگر خویشتن را نچرانند! گوسفندانم را از دهان ایشان خواهم رهانید تا دیگر خوراک آنان نگردند.
|
|
\v 11 «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من خودْ گلۀ خویش را خواهم جُست و از آنان نگهداری خواهم کرد.
|
|
\v 12 چنانکه شبان آنگاه که در میان گوسفندانِ پراکندۀ خویش است از گلهاش نگهداری میکند، من نیز از گلۀ خویش نگهداری خواهم کرد و آنان را از هر جایی که در روزِ ابرها و تاریکی غلیظ در آن پراکنده شدهاند، خواهم رهانید.
|
|
\v 13 آنان را از میان ملتها بیرون خواهم آورد و از ممالک گرد آورده، به سرزمین خودشان در خواهم آورد. و ایشان را بر کوههای اسرائیل و در وادیها و در همۀ نقاط مسکونی این سرزمین خواهم چرانید.
|
|
\v 14 آنان را در مرتعهای نیکو خواهم چرانید و کوههای بلند اسرائیل چراگاهشان خواهد بود. آنجا در چراگاههای نیکو خواهند آرمید و در مرتعهای سرسبز بر کوههای اسرائیل خواهند چَرید.
|
|
\v 15 خداوندگارْ یهوه میفرماید که من خودْ گوسفندانم را خواهم چَرانید و من خودْ ایشان را خواهم خوابانید.
|
|
\v 16 خودْ در پی گمشدگان خواهم رفت و راندهشدگان را باز خواهم آورد، و شکستهها را شکستهبندی کرده، بیماران را نیرو خواهم بخشید، اما فربهان و نیرومندان را هلاک خواهم ساخت. من عدالت و انصاف را به آنان خواهم چشانید.
|
|
\v 17 «و اما در مورد شما ای گلۀ من، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: اینک من میان گوسفند و گوسفند، و میان قوچها و بزهای نر داوری خواهم کرد.
|
|
\v 18 آیا چریدن بر مراتع نیکو برای شما کافی نیست که میباید باقی مرتع خود را نیز پایمال کنید؟ آیا نوشیدن از آب زلال کافی نیست که میباید به پایتان مابقی آب را گلآلود سازید؟
|
|
\v 19 آیا گوسفندان من باید بر آنچه شما پایمال کردهاید، بچرند و آنچه را به پایتان گلآلود ساختهاید، بنوشند؟
|
|
\v 20 «بنابراین خداوندگارْ یهوه به ایشان چنین میگوید: اینک من، خودْ میان گوسفندان فربه و گوسفندان لاغر داوری خواهم کرد!
|
|
\v 21 از آنجا که شما به پهلو و کِتف خود هُل میدهید و ضعیفان را جملگی شاخ میزنید تا آنجا که ایشان را همه جا پراکنده کردهاید،
|
|
\v 22 پس من گلۀ خویش را نجات خواهم داد و دیگر به تاراج نخواهند رفت. و میان گوسفند و گوسفند داوری خواهم کرد.
|
|
\v 23 «من بر ایشان یک شبان خواهم گماشت، یعنی خادم خویش داوود را تا ایشان را بچراند؛ او ایشان را خواهد چرانید و شبان ایشان خواهد بود.
|
|
\v 24 من، یهوه، خدای ایشان خواهم بود و خادم من داوود در میان آنان فرمانروا خواهد بود؛ من، یهوه، سخن گفتهام.
|
|
\v 25 «من با آنان عهد سلامتی خواهم بست و جانوران وحشی را از زمین دور خواهم کرد تا ایشان به امنیت در بیابان ساکن شوند و در جنگلها بخوابند.
|
|
\v 26 ایشان و همۀ نواحی پیرامونِ کوهِ خود را مایۀ برکت خواهم ساخت. باران را در موسمش خواهم بارانید و بارانهای برکت خواهد بود.
|
|
\v 27 درختان صحرا میوۀ خود را خواهند آورد و زمین محصول خویش را خواهد داد و آنان در سرزمین خود ایمن خواهند بود. و چون چوبهای یوغ ایشان را بشکنم و ایشان را از دست کسانی که آنان را به بندگی کشانده بودند، برهانم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 28 دیگر برای قومها غنیمت محسوب نخواهند شد و وحوشِ زمین ایشان را نخواهند خورد، بلکه در امنیت ساکن خواهند شد و کسی موجب وحشت آنها نخواهد بود.
|
|
\v 29 برای ایشان کشتزارِ مرغوب فراهم خواهم آورد و دیگر از قحطی در زمین تلف نخواهند شد و متحمل سرزنش قومها نخواهند گردید.
|
|
\v 30 خداوندگارْ یهوه میفرماید: آنان خواهند دانست که من یهوه، خدایشان، با ایشان هستم و ایشان، یعنی خاندان اسرائیل، قوم من هستند.
|
|
\v 31 و خداوندگارْ یهوه میگوید: شما ای گلۀ من، و ای گوسفندان چراگاه من، شما انسان هستید و من خدای شما هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 35
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب کوه سِعیر کرده، بر ضد آن نبوّت کن.
|
|
\v 3 آن را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای کوه سِعیر، هان من بر ضد توام و دست خود را بر ضد تو دراز میکنم تا تو را ویران و متروک سازم.
|
|
\v 4 شهرهایت را خراب خواهم کرد و ویران خواهی شد، و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم!
|
|
\v 5 از آن رو که خصومتِ دائمی داشتی و بنیاسرائیل را در زمان مصیبتشان یعنی در ایام مجازات نهایی به دَم شمشیر سپردی،
|
|
\v 6 بنابراین، خداوندگارْ یهوه میگوید به حیات خودم قسم که تو را به خونریزی تسلیم خواهم کرد، و خونْ تو را تعاقب خواهد نمود؛ آری، چون از خونریزی کراهت نداشتی، خونْ تو را تعاقب خواهد کرد.
|
|
\v 7 کوه سِعیر را ویران و متروک ساخته، هر آمد و شدی را از آن بهتمامی قطع خواهم نمود.
|
|
\v 8 کوههایش را از کشتگانش آکنده خواهم ساخت و کشتگانِ به شمشیر بر تپههای تو و در وادیها و درّههایت خواهند افتاد.
|
|
\v 9 و تو را ویرانۀ ابدی خواهم ساخت و شهرهایت دیگر مسکون نخواهد شد. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم!
|
|
\v 10 «از آن رو که گفتی: ”این دو ملت و مملکت از آنِ من خواهد شد و آنها را به تصرف در خواهیم آورد“ - گرچه خداوند آنجا بود -
|
|
\v 11 پس خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که موافق خشم و حسدی که به سبب نفرتِ خویش از ایشان نشان دادی، با تو عمل خواهم کرد. و آنگاه که تو را داوری کنم، خود را در میان ایشان خواهم شناسانید.
|
|
\v 12 و خواهی دانست که من یهوه، همۀ سخنان کفرآمیزی را که بر ضد کوههای اسرائیل گفتهای، شنیدهام؛ اینکه گفتی: ”آنان ویران گردیدهاند و به جهت خوراک به ما داده شدهاند.“
|
|
\v 13 و به دهانِ خود، خویشتن را بر من برافراشتی و یاوهگویی کردی، و من شنیدم.
|
|
\v 14 پس خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: هنگامی که تمامی جهان شادانند، من تو را ویران خواهم ساخت.
|
|
\v 15 و چنانکه تو بر میراث خاندان اسرائیل به سبب ویرانیاش شادی کردی، من نیز با تو عمل خواهم کرد. تو ای کوه سِعیر و ای تمامی اَدوم، ویران خواهید شد! آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 36
|
|
\p
|
|
\v 1 «تو ای پسر انسان، به کوههای اسرائیل نبوّت کرده، بگو: ای کوههای اسرائیل کلام خداوند را بشنوید.
|
|
\v 2 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: چون دشمنانت دربارۀ تو گفتهاند: ”هَه! بلندیهای کهن به ملکیت ما درآمده است،“
|
|
\v 3 پس نبوّت کرده، بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: از آن رو که تو را ویران کردند و از هر سو لِه نمودند تا به ملکیت بقیۀ قومها درآیی و موضوع غیبت و بدگوییِ ملل شوی،
|
|
\v 4 بنابراین، ای کوههای اسرائیل، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید: خداوندگارْ یهوه به کوهها و تپهها، و به درّهها و وادیها، و به خرابههای ویران و شهرهای متروک که تاراج شده و مایۀ تمسخر دیگر مللِ پیرامون گشتهاند، چنین میگوید:
|
|
\v 5 پس، خداوند یهوه میفرماید: بهیقین که در آتش غیرت خود بر ضد دیگر ملل و تمامی اَدوم سخن گفتهام، بر ضد آنان که زمین مرا به خوشیِ کاملِ دل و کینۀ قلبی به تصرف درآوردهاند تا چراگاههایش را غارت کنند.
|
|
\v 6 پس دربارۀ سرزمین اسرائیل نبوّت کن و به کوهها و تپهها، و به درّهها و وادیها بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هان من در غیرت و خشم خویش سخن میگویم زیرا که شما متحمل سرزنش قومها گشتهاید.
|
|
\v 7 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: من به دستِ افراشته قسم میخورم که تمامی اقوامِ پیرامونتان، خودْ متحمل سرزنشِ خویش خواهند شد.
|
|
\v 8 «و اما شما ای کوههای اسرائیل، شما شاخههای خود را خواهید رویانید و برای قوم من اسرائیل میوه خواهید آورد، زیرا که ایشان بهزودی باز خواهند گشت.
|
|
\v 9 زیرا هان من جانب شما را دارم و به سوی شما باز خواهم گشت و شما شیار شده، کِشت خواهید شد.
|
|
\v 10 و مردمان بر شما خواهم افزود، یعنی بر همۀ خاندان اسرائیل، به تمامی. شهرها مسکون و خرابهها بنا خواهد شد.
|
|
\v 11 و مردمان و بهایم را بر شما خواهم افزود و آنان افزون شده، بارور خواهند گشت. و شما را چون ایام گذشته مسکون خواهم ساخت، و بیش از پیش بر شما احسان خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم!
|
|
\v 12 مردمان، یعنی قوم خود اسرائیل را بر شما خرامان خواهم ساخت و آنان شما را به تصرف در خواهند آورد و میراث ایشان خواهید شد و دیگر آنان را داغدار نخواهید ساخت.
|
|
\v 13 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: از آن رو که تو را میگویند: ”مردمان را فرو میبلعی و قوم خویش را داغدار میسازی،“
|
|
\v 14 پس خداوندگارْ یهوه میگوید، دیگر مردمان را فرو نخواهی بلعید و قوم خویش را داغدار نخواهی ساخت.
|
|
\v 15 دیگر سرزنشِ قومها را به تو نخواهم شنوانید، و متحمل اهانتِ ملتها نخواهی شد و سبب لغزش قوم خویش نخواهی گردید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
|
|
\v 16 کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
|
|
\v 17 «ای پسر انسان، هنگامی که خاندان اسرائیل در سرزمین خود به سر میبردند، آن را با راهها و اعمال خود نجس ساختند. رفتار آنان در نظر من همچون نجاست زنی در دوران قاعدگیاش بود.
|
|
\v 18 پس به سبب خونی که در آن سرزمین ریختند و به سبب بتهای بیارزشی که آن سرزمین را بدانها نجس ساختند، خشم خویش را بر ایشان فرو ریختم.
|
|
\v 19 ایشان را میان ملل پراکنده ساختم و در میان ممالک متفرق شدند. پس ایشان را موافق راهها و اعمالشان داوری کردم.
|
|
\v 20 اما چون به میان ملتها رفتند، هر جا که رسیدند نام قدوس مرا بیحرمت ساختند. زیرا دربارۀ ایشان گفتند: ”اینان قوم یهوه هستند و با این حال میبایست از سرزمین او بیرون میرفتند!“
|
|
\v 21 لیکن من در اندیشۀ نام قدوس خود بودم که خاندان اسرائیل آن را در میان ملتهایی که به میان آنها رفته بودند، بیحرمت ساختند.
|
|
\v 22 «پس به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل، من نه بهخاطر شما، بلکه بهخاطر نام قدوس خود عمل خواهم کرد، نامی که شما آن را در میان مللی که به میانشان رفتید، بیحرمت ساختهاید!
|
|
\v 23 من نام عظیم خود را تقدیس خواهم کرد، نامی را که در میان ملتها بیحرمت شده است و شما آن را در میان ایشان بیحرمت ساختهاید؛ و خداوندگارْ یهوه میفرماید که چون در میان شما قدوسیت خود را در نظر ملتها آشکار سازم، آنگاه ایشان خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 24 من شما را از میان ملل خواهم گرفت و از همۀ ممالک گرد آورده، به سرزمین خودتان در خواهم آورد.
|
|
\v 25 آب پاک بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. من شما را از همۀ ناپاکیها و از همۀ بتهایتان طاهر خواهم ساخت.
|
|
\v 26 و دلی تازه به شما خواهم بخشید و روحی تازه در اندرونتان خواهم نهاد و دل سنگی را از پیکر شما به در آورده، دلی گوشتین به شما خواهم داد.
|
|
\v 27 روحِ خود را در اندرونتان خواهم نهاد و شما را به فرایض خود سالک خواهم گردانید، و شما قوانین مرا نگاه خواهید داشت و آنها را به جا خواهید آورد.
|
|
\v 28 شما در سرزمینی که من به پدرانتان بخشیدم، ساکن خواهید شد؛ شما قوم من خواهید بود و من خدای شما.
|
|
\v 29 من شما را از همۀ نجاساتتان نجات خواهم داد. و غَله را فرا خوانده، آن را فراوان خواهم ساخت و دیگر قحطی بر شما نخواهم آورد.
|
|
\v 30 میوۀ درختان و محصولِ مزارع را فراوان خواهم ساخت تا دیگر هرگز در میان ملل به رسواییِ قحطی دچار نشوید.
|
|
\v 31 آنگاه راههای شریرانه و اعمال بدتان را به یاد خواهید آورد و به سبب گناهان و اعمال قبیحتان از خویشتن کراهت خواهید داشت.
|
|
\v 32 و خداوندگارْ یهوه میگوید: بدانید که این را بهخاطر شما نمیکنم! پس ای خاندان اسرائیل، به سبب راههای خود خجل و شرمسار باشید!
|
|
\v 33 «بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: در روزی که شما را از همۀ گناهانتان طاهر سازم، شهرها را مسکون خواهم ساخت و ویرانهها بازسازی خواهد شد.
|
|
\v 34 و زمینِ ویران به جای آنکه در نظر همۀ رهگذران ویرانه باشد، کِشت خواهد شد.
|
|
\v 35 آنان خواهند گفت: ”این زمین که ویران بود، مانند باغ عدن شده است؛ و شهرهایی که خراب و ویران و واژگون بود، اکنون حصاردار و مسکون گشته است.“
|
|
\v 36 آنگاه ملتهایی که گرداگرد شما باقی باشند خواهند دانست که من، یهوه، مخروبهها را بازسازی کرده و ویرانهها را کِشت کردهام. من یهوه سخن گفتهام و آن را به عمل خواهم آورد.
|
|
\v 37 «بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: بار دیگر میگذارم خاندان اسرائیل انجام این کار را از من درخواست کنند: اینکه قوم ایشان را مانند گلهای افزون سازم.
|
|
\v 38 مانند گلهای برای امور مقدس، و مانند گلۀ اورشلیم در ایام عید، به همینگونه شهرهای خراب از گلههای آدمیان مملو خواهد شد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 37
|
|
\p
|
|
\v 1 دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روحِ خداوند بیرون برد و در وسط یک وادی گذاشت که پر از استخوان بود.
|
|
\v 2 و مرا به هر سو در میان استخوانها گردانید و اینک شمار آنها بر زمینِ وادی بینهایت زیاد بود و بسیار خشک بودند.
|
|
\v 3 مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا ممکن است این استخوانها زنده شوند؟» پاسخ دادم: «ای خداوندگارْ یهوه، تو خود میدانی!»
|
|
\v 4 آنگاه مرا گفت: «بر این استخوانها نبوّت کرده، به ایشان بگو: ای استخوانهای خشک، کلام خداوند را بشنوید.
|
|
\v 5 خداوندگارْ یهوه به این استخوانها چنین میگوید: اینک من روح
|
|
\v 6 و رگ و پی بر شما نهاده، گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید؛ و روح در شما خواهم نهاد و زنده خواهید شد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
|
|
\v 7 پس من به گونهای که فرمان یافتم، نبوّت کردم و چون نبوّت میکردم، صدایی شنیده شد و بهناگاه جُنب و جوشی واقع گردید و استخوانها به یکدیگر پیوستند، استخوانی به استخوان خود.
|
|
\v 8 و چون نگریستم، اینک رگ و پی بر آنها بود و گوشت بر آنها برآمده بود و پوستْ رویشان را پوشانیده بود، اما روحی در آنها نبود.
|
|
\v 9 پس مرا گفت: «ای پسر انسان، بر روح نبوّت کن! نبوّت کرده، روح را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای روح، از بادهای چهارگانه بیا و بر این کُشتگان بِدَم تا زنده شوند.»
|
|
\v 10 پس چنانکه مرا امر فرموده بود، نبوّت کردم. و روح به آنها درآمده، زنده شدند، و بر پای خود ایستاده، لشکری بینهایت عظیم گردیدند.
|
|
\v 11 آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، این استخوانها، تمامیِ خاندان اسرائیلند. اینک ایشان میگویند: ”استخوانهای ما خشکیده و امیدمان از دست رفته، و منقطع شدهایم!“
|
|
\v 12 بنابراین نبوّت کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای قوم من! اینک من قبرهای شما را گشوده، شما را بیرون خواهم آورد، و شما را به سرزمین اسرائیل در خواهم آورد.
|
|
\v 13 و ای قوم من، چون قبرهایتان را بگشایم و شما را از آنها به در آورم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 14 من روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید و شما را در سرزمین خودتان قرار خواهم داد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه سخن گفتهام و آن را به عمل آوردهام؛ این است فرمودۀ خداوند.»
|
|
\v 15 کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت:
|
|
\v 16 «ای پسر انسان، عصایی برای خود بگیر و بر آن بنویس: ”برای یهودا و اسرائیلیانِ متحد با او!“ سپس عصایی دیگر بگیر و بر آن بنویس، ”برای یوسف، عصای اِفرایِم، و تمامی خاندان اسرائیل که با او متحدند!“
|
|
\v 17 آنگاه عصاها را به یکدیگر وصل کرده، یک عصا بساز تا در دستت یکی باشند.
|
|
\v 18 و چون قومت از تو بپرسند: ”آیا به ما نمیگویی مقصودت از اینها چیست؟“
|
|
\v 19 به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک بر آنم عصای یوسف و دیگر قبایل اسرائیل را که با او متحدند، یعنی عصایی را که در دست اِفرایِم است، برگیرم و عصای یهودا را به آن وصل کنم و آنها را یک عصا بسازم تا در دستم یک عصا باشند.
|
|
\v 20 پس در حالی که آن عصاها که بر آنها نوشتی، در دست تو در برابر دیدگان ایشان است،
|
|
\v 21 بدیشان بگو خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک من بنیاسرائیل را از میان ملتهایی که به میان آنها رفتهاند، برگرفته، ایشان را از هر طرف جمع خواهم کرد و به سرزمین خودشان باز خواهم آورد.
|
|
\v 22 و آنها را در آن سرزمین، بر کوههای اسرائیل، یک ملت خواهم ساخت و یک پادشاه بر آنان سلطنت خواهد کرد و دیگر دو ملت نخواهند بود و به دو مملکت تجزیه نخواهند شد.
|
|
\v 23 و خویشتن را دیگر به بتهای بیارزش و چیزهای مکروه و هیچیک از نافرمانیهای خود نجس نخواهند ساخت، بلکه من ایشان را از همۀ ارتدادی که بدان گناه ورزیدهاند، نجات داده، طاهر خواهم ساخت؛ آنگاه ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان.
|
|
\v 24 «خادم من داوودْ پادشاه ایشان خواهد بود و جملگی یک شبان خواهند داشت. و مطابق قوانین من سلوک خواهند کرد و فرایض مرا نگاه داشته، آنها را به جا خواهند آورد.
|
|
\v 25 و در سرزمینی که به خادم خویش یعقوب بخشیدم ساکن خواهند شد، جایی که پدرانشان مسکن داشتند. ایشان و فرزندان ایشان و فرزندانِ فرزندان ایشان تا ابد در آنجا سکونت خواهند داشت و خادم من داوود تا ابد فرمانروای ایشان خواهد بود.
|
|
\v 26 با ایشان عهدِ سلامتی خواهم بست که عهد جاودانی خواهد بود؛ و آنان را استوار ساخته، افزون خواهم کرد، و قُدس خود را تا به ابد در میان ایشان قرار خواهم داد.
|
|
\v 27 مسکن من با ایشان خواهد بود؛ من خدای ایشان خواهم بود و آنان قوم من خواهند بود.
|
|
\v 28 و چون قُدس من تا به ابد در میان ایشان باشد، آنگاه ملتها خواهند دانست که من یهوه، اسرائیل را تقدیس میکنم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 38
|
|
\p
|
|
\v 1 کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، روی به جانب جوج از زمین ماجوج، حاکم اعظم
|
|
\v 3 و بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای جوج، حاکم اعظم ماشِک و توبال، هان من بر ضد توام!
|
|
\v 4 من تو را برگردانیده، قلابها در آروارههایت خواهم نهاد و تو را با تمامی لشکریان و اسبان و سوارانت که جملگی زرهپوشند، یعنی جماعت عظیمی با سپرهای بزرگ و کوچک، که همگی به شمشیر مسلحند، بیرون خواهم آورد.
|
|
\v 5 پارس و کوش
|
|
\v 6 و جومِر با تمامی لشکریانش و بِتتوجَرمَه، از دورترین نواحی شمال، با تمامی لشکریانش - یعنی قومهای بسیارْ همراه تو.
|
|
\v 7 «تو و تمامی جماعتت که به اطراف تو گرد آمدهاند، حاضر و آماده باشید و رهبری ایشان را به دست گیرید!
|
|
\v 8 پس از روزهای بسیار بسیج خواهی شد. و در سالهای آخر به ضد سرزمینی که از جنگ استرداد شده است، بر خواهی آمد، سرزمینی که مردمانش از میان قومهای بسیار بر کوههای اسرائیل، که خرابۀ دائمی بوده است، گرد آمدهاند. آنان از میان قومها بیرون آورده شدهاند و همگی اکنون در امنیت به سر میبرند.
|
|
\v 9 تو همچون توفانی بِدان بر خواهی آمد و مانند ابری خواهی بود که زمین را میپوشاند، تو و همۀ لشکریانت و قومهای بسیاری که همراه تو هستند.
|
|
\v 10 «خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: در آن روز چیزهایی به ذهن تو خطور خواهد کرد و تدبیری شریرانه خواهی اندیشید،
|
|
\v 11 و خواهی گفت: ”به ضد زمینِ روستاهای بیحصار بر خواهم آمد و بر مردمانِ آرامی که در امنیت ساکنند حمله خواهم برد، بر آنان که همگی بیحصار ساکنند و پشتبند و دروازهای ندارند،“
|
|
\v 12 تا تاراج کنی و غنیمت بگیری و دست خود را به ضد خرابههایی که اکنون آباد گردیده بلند کنی، به ضد مردمی که از میان ملل گرد آمدهاند و اَحشام و اموال اندوختهاند و در مرکز عالَم ساکنند.
|
|
\v 13 صَبا و دِدان و بازرگانان تَرشیش و روستاهایش
|
|
\v 14 «بنابراین، ای پسر انسان، نبوّت کن و به جوج بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: در آن روز، هنگامی که قوم من اسرائیل در امنیت ساکنند، آیا تو به پا نخواهی خاست؟
|
|
\v 15 تو از دورترین نواحی شمال خواهی آمد، تو و قومهای بسیاری با تو، که همگی ایشان اسبسوارند، جماعتی عظیم و لشکری بیشمار.
|
|
\v 16 تو به ضد قوم من اسرائیل بر خواهی آمد، مانند ابری که زمین را میپوشانَد. ای جوج! در روزهای آخر تو را به ضد سرزمین خود خواهم آورد تا قومها، چون قدوسیت خویش را در برابر دیدگانِ ایشان از طریق تو آشکار سازم، مرا بشناسند.
|
|
\v 17 «خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: آیا تو آن نیستی که در ایام پیشین به واسطۀ خادمان خود، انبیای اسرائیل، دربارهاش سخن گفتم؟ همانان که در آن ایام، سالهای بسیار نبوّت میکردند که تو را به ضد ایشان بر خواهم انگیخت؟
|
|
\v 18 خداوندگارْ یهوه میگوید: در آن روز، آنگاه که جوج به ضد سرزمین اسرائیل برمیآید، آتشِ خشم من افروخته خواهد شد.
|
|
\v 19 زیرا در غیرت و آتشِ خشم خود اعلام میکنم که در آن روز بهیقین زمینلرزهای شدید در سرزمین اسرائیل واقع خواهد شد.
|
|
\v 20 ماهیانِ دریا و مرغانِ هوا، حیواناتِ صحرا و همۀ خزندگانی که روی زمین میخزند، و همۀ آدمیانی که بر پهنۀ زمینند، از حضور من به خود خواهند لرزید؛ کوهها سرنگون خواهند شد و صخرهها منهدم خواهند گردید و همۀ حصارها فرو خواهند ریخت.
|
|
\v 21 و خداوندگارْ یهوه میگوید: من بر جمیع کوههای خود شمشیری را به ضد جوج فرا خواهم خواند، و شمشیر هر کس به ضد برادرش خواهد بود.
|
|
\v 22 با طاعون و خونریزی بدو مکافات خواهم رسانید، و بر او و لشکریانش و قومهای بسیاری که با اویند، بارانهای سیلآسا و تگرگ و آتش و گوگرد خواهم بارانید.
|
|
\v 23 بدینسان بزرگی و قدوسیت خود را آشکار خواهم ساخت و خویشتن را در برابر دیدگان قومهای بسیار خواهم شناسانید و خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 39
|
|
\p
|
|
\v 1 «تو ای پسر انسان، بر ضد جوج نبوّت کرده، بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک ای جوج، حاکم اعظم
|
|
\v 2 من تو را برگردانیده، به پیش میرانم، و تو را از دورترین نواحی شمال برآورده، به ضد کوههای اسرائیل رهبری میکنم.
|
|
\v 3 آنگاه کمان تو را از دست چپت انداخته، تیرهای تو را از دست راستت خواهم افکند.
|
|
\v 4 تو با همۀ لشکریانت و قومهایی که با تواَند بر کوههای اسرائیل خواهید افتاد و تو را به مرغان شکاری از هر قِسم و حیوانات صحرا، به جهت خوراک خواهم داد.
|
|
\v 5 خداوندگارْ یهوه میفرماید که بر پهنۀ دشت خواهی افتاد، زیرا که من سخن گفتهام.
|
|
\v 6 و من بر ماجوج و بر کسانی که در سرزمینهای ساحلی در امنیت ساکنند، آتش خواهم فرستاد و آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
|
|
\v 7 «من نام قدوس خود را در میان قوم خویش اسرائیل خواهم شناسانید و دیگر نخواهم گذاشت نام قدوسم بیحرمت شود، و قومها خواهند دانست که من یهوه هستم، قدوس در اسرائیل!
|
|
\v 8 خداوندگارْ یهوه میگوید: اینک آن میآید و واقع خواهد شد! این همان روز است که دربارهاش سخن گفتم.
|
|
\v 9 «آنگاه ساکنان شهرهای اسرائیل بیرون خواهند رفت و اسلحه، یعنی سپرهای کوچک و بزرگ و تیر و کمانها و گُرزها
|
|
\v 10 هیزم از صحرا نخواهند آورد و چوب از جنگلها نخواهند بُرید، زیرا با اسلحه آتش خواهند افروخت. و خداوندگارْ یهوه میفرماید که غارتکنندگانِ خویش را غارت خواهند کرد و تاراجکنندگانِ خویش را تاراج خواهند نمود.
|
|
\v 11 «در آن روز، به جوج مکانی در اسرائیل به جهت دفن خواهم داد، یعنی وادی مسافران را در شرق دریا، که راهِ عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت، چراکه جوج و تمامی خلق بیشمارش در آنجا دفن خواهند شد، و آن را وادی هامون
|
|
\v 12 خاندان اسرائیل به مدت هفت ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین را طاهر سازند.
|
|
\v 13 و تمامی مردم این سرزمین ایشان را دفن خواهند کرد، و خداوندگارْ یهوه میفرماید این در روزی که جلال خود را بنمایم مایۀ شهرت ایشان خواهد شد.
|
|
\v 14 ایشان مردانی را مقرر خواهند کرد که پیوسته در تمامی زمین بگردند و اجساد آنانی را که هنوز بر روی زمین باقی مانده باشند، دفن کرده، زمین را طاهر سازند. اینان در پایان هفت ماه، جستجوی خود را آغاز خواهند کرد.
|
|
\v 15 و هنگامی که ایشان در زمین میگَردند، اگر یکی از ایشان استخوان آدمی بیند، نشانی نزد آن بر پا خواهد کرد، تا زمانی که دفنکنندگان آن را در وادی هامونجوج دفن کنند.
|
|
\v 16 و شهر هامونَه نیز در آنجا خواهد بود. پس بدینگونه زمین را طاهر خواهند ساخت.
|
|
\v 17 «و اما تو ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: به هر جنس از مرغان و به همۀ حیوانات صحرا سخن گفته، بگو: ”جمع شوید و بیایید! از همۀ نواحی اطراف به جهت قربانیای که برای شما تقدیم خواهم کرد، گرد آیید، به جهت قربانی عظیمی بر کوههای اسرائیل، تا گوشت بخورید و خون بنوشید.
|
|
\v 18 گوشت جنگاوران را خواهید خورد و خون حاکمان زمین را خواهید نوشید، چنانکه از گوشت قوچها و برهها و بزان و گاوان، همگیِ پرواریهای باشان.
|
|
\v 19 در قربانیای که برایتان تدارک میبینم، از پیهْ سیر خواهید خورد و از خونْ سرمست خواهید شد.
|
|
\v 20 و خداوندگارْ یهوه میگوید که بر سفرۀ من از اسبان و سواران، و از جنگاوران و همه گونه مردان جنگی سیر خواهید شد.“
|
|
\v 21 «من جلال خود را در میان ملل خواهم نهاد و همۀ ملتها داوری مرا که آنرا به اجرا خواهم گذاشت و دست مرا که بر ایشان خواهم نهاد، مشاهده خواهند کرد.
|
|
\v 22 از آن روز به بعد خاندان اسرائیل خواهند دانست که من یهوه، خدای ایشان هستم.
|
|
\v 23 و ملتها در خواهند یافت که خاندان اسرائیل به سبب گناه خود به اسارت رفتند، زیرا چون به من خیانت ورزیدند، روی خود را از ایشان پنهان کردم و ایشان را به دست مخالفان ایشان سپردم و جملگی به دَمِ شمشیر افتادند.
|
|
\v 24 آری من بر حسب نجاسات و نافرمانیهای ایشان با ایشان عمل کردم و روی خود را از ایشان پنهان ساختم.
|
|
\v 25 «پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اکنون سعادتِ گذشته را به یعقوب بازگردانیده، بر همۀ خاندان اسرائیل رحم خواهم کرد و برای نام قدوس خود به غیرت خواهم آمد.
|
|
\v 26 و چون ایشان در سرزمین خود به امنیت ساکن شوند و کسی نباشد که ایشان را بترساند، آنگاه خجالت خود و تمامی خیانتی را که به من ورزیدند، دیگر به یاد نخواهند آورد.
|
|
\v 27 و چون ایشان را از میان ملتها بازگردانم و از زمین دشمنانشان گرد آورم و قدوسیت خویش را به واسطۀ ایشان در نظر ملتهای بسیار آشکار سازم،
|
|
\v 28 آنگاه خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم که ایشان را به میان ملتها به تبعید فرستادم و سپس در زمین خودشان گرد آوردم. من دیگر هیچیک از آنان را در میان ملتها باقی نخواهم گذاشت.
|
|
\v 29 و خداوندگارْ یهوه میفرماید که دیگر روی خود را از ایشان پنهان نخواهم ساخت، زیرا روح خود را بر خاندان اسرائیل فرو خواهم ریخت.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 40
|
|
\p
|
|
\v 1 در بیست و پنجمین سال تبعید ما، یعنی چهارده سال پس از تسخیر شهر، در آغاز سال، در روز دهم ماه، آری درست در همان روز، دست خداوند بر من قرار گرفت، و مرا به شهر درآورد.
|
|
\v 2 در رؤیاهای خدا، مرا به سرزمین اسرائیل آورد و بر کوهی بسیار بلند قرار داد که بر جانب جنوبی آن بنایی مانند شهر بود.
|
|
\v 3 چون مرا به آنجا آورد، هان مردی را دیدم که منظری برنجین داشت، و ریسمانی از کتان و نیِ اندازهگیری به دست او بود، و نزد دروازه ایستاده بود.
|
|
\v 4 آن مرد مرا گفت: «ای پسر انسان، به چشمان خود ببین و به گوشهای خود بشنو، و به هرآنچه به تو نشان میدهم، توجه کن زیرا به اینجا آورده شدهای تا آنها را به تو نشان دهم. پس هرآنچه را که میبینی، به خاندان اسرائیل اعلام نما.»
|
|
\v 5 اینک بیرونِ معبد، دور تا دور، دیواری بود. و بلندی نیِ اندازهگیری که آن مرد به دست داشت شش ذِراع
|
|
\v 6 سپس به دروازهای که رو به جانب شرق داشت داخل شد و از پلههای آن بالا رفت و آستانۀ بیرونی دروازه را اندازه گرفت، که یک نی عمق داشت.
|
|
\v 7 اتاقکهای کناری یک نی درازا و یک نی پهنایشان بود، و میانِ اتاقکها پنج ذِراع فاصله بود؛ آستانۀ درونیِ دروازه به جانبِ ایوان، یک نی بود.
|
|
\v 8 سپس ایوانِ دروازه را اندازه گرفت
|
|
\v 9 که هشت ذِراع بود، و تیرهای آن نیز دو ذِراع. ایوان دروازه به طرف داخل بود.
|
|
\v 10 دروازۀ شرقی در هر طرف سه اتاقک داشت که هر سه به یک اندازه بودند و فاصلۀ بین اتاقکها نیز در دو طرف به یک اندازه بود.
|
|
\v 11 سپس عرض دهانۀ دروازه را اندازه گرفت که ده ذِراع بود، و عرض دالان دروازه را، که سیزده ذِراع بود.
|
|
\v 12 جلوی اتاقکها در هر طرف نردهای قرار داشت به بلندی یک ذِراع. اتاقکها نیز شش ذِراع در شش ذِراع بودند.
|
|
\v 13 سپس عرضِ کلِ دروازه را از دیوار پشتی یک اتاقک تا دیوار پشتی اتاقک دیگر اندازه گرفت و آن بیست و پنج ذِراع بود، دهانۀ یکی مقابل دهانۀ دیگری.
|
|
\v 14 همچنین دیوارهای درونی دالان دروازه را تا سر ایوانِ صحن، دور تا دور اندازه گرفت، که پنجاه
|
|
\v 15 از جلوی مدخل دروازه تا انتهای ایوان به سمت داخل، پنجاه ذِراع بود.
|
|
\v 16 اتاقکها و دیوارهای بین آنها در اندرونِ دروازه، دور تا دور، پنجرههای مُشّبَک داشت و ایوان نیز دور تا دور به سمت داخلْ پنجره داشت، و بر چارچوبها درختان نخل نقش شده بود.
|
|
\v 17 سپس مرا به صحنِ بیرونی آورد و اینک اتاقها در آنجا بود و سنگفرشی که دور تا دور برای صحن ساخته شده بود، و سی اتاق بر آن سنگفرشبود.
|
|
\v 18 این سنگفرش، یعنی سنگفرش پایینی، در امتداد دو طرف دروازهها قرار داشت، و عرض آن به اندازۀ طول دروازهها بود.
|
|
\v 19 آنگاه فاصلۀ دروازۀ پایینی تا سرحدِ بیرونیِ صحنِ درونی را اندازه گرفت، که به سمت مشرق و شمال، یکصد ذِراع بود.
|
|
\v 20 سپس طول و عرض آن دروازۀ صحنِ بیرونی را که رو به سوی شمال داشت، اندازه گرفت.
|
|
\v 21 این دروازه سه اتاقک در هر طرف داشت. دیوارهای بین اتاقکهای این دروازه و نیز ایوانِ آن، به همان اندازۀ دروازۀ نخست بود. طول آن پنجاه ذِراع، و عرض آن بیست و پنج ذِراع بود.
|
|
\v 22 پنجرهها و ایوان و درختان نخلِ این دروازه هم به اندازۀ پنجرهها و ایوان و درختان نخل دروازهای بود که رو به سوی مشرق داشت، و با بالا رفتن از هفت پله بدان برمیآمدند و ایوانِ آن پیش روی ایشان بود.
|
|
\v 23 روبهروی دروازۀ شمالی نیز مانند دروازۀ شرقی، دروازهای به صحنِ درونی بود. او فاصلۀ میان دو دروازه را اندازه گرفت، که یکصد ذِراع بود.
|
|
\v 24 سپس مرا به سمت جنوب برد، و اینک دروازهای در جنوب قرار داشت. او دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن را اندازه گرفت، و اندازۀ آنها با دروازههای دیگر یکسان بود.
|
|
\v 25 دروازۀ جنوبی و ایوان آن دور تا دور، پنجرههایی همچون پنجرههایِ دیگر دروازهها داشت. طول آن دروازه پنجاه ذِراع، و عرض آن بیست و پنج ذِراع بود.
|
|
\v 26 از هفت پله بدان برمیآمدند، و ایوانِ آن پیش روی ایشان بود، و بر هر دو تیرِ آن درختان نخل نقش شده بود.
|
|
\v 27 صحنِ درونی به طرف جنوب دروازهای داشت. آن مرد فاصلۀ این دروازه را تا دروازۀ بیرونی به جانب جنوب اندازه گرفت، که یکصد ذِراع بود.
|
|
\v 28 سپس مرا از دروازۀ جنوبی به صحن درونی برد، و دروازۀ جنوبی را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازههای دیگر بود.
|
|
\v 29 اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان دروازههای دیگر بود؛ این دروازه و ایوان آن نیز دور تا دور، پنجره داشت. طول این دروازه، پنجاه ذِراع و عرض آن، بیست و پنج ذِراع بود.
|
|
\v 30 ایوان دروازههای دورِ صحن درونی، به طول بیست و پنج ذِراع و عرض پنج ذِراع بود.
|
|
\v 31 ایوان دروازۀ جنوبی رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر تیرهای آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
|
|
\v 32 سپس مرا به جانب شرقیِ صحنِ درونی برد، و دروازه را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازههای دیگر بود.
|
|
\v 33 اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکها و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان دروازههای دیگر بود. این دروازه و ایوانِ آن نیز دور تا دور، پنجره داشت. طول این دروازه نیز پنجاه ذِراع و عرضش بیست و پنج ذِراع بود.
|
|
\v 34 ایوان دروازۀ شرقی نیز رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر هر دو تیرِ آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
|
|
\v 35 آنگاه مرا به دروازۀ شمالی برد، و آن را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازههای دیگر بود.
|
|
\v 36 اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکها و دیوار بین اتاقکها و ایوان دروازههای دیگر بود. این دروازه و ایوان آن نیز دور تا دور پنجره داشت. طول این دروازه نیز پنجاه ذِراع و پهنایش بیست و پنج ذِراع بود.
|
|
\v 37 ایوان دروازۀ شمالی نیز رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر هر دو تیر آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
|
|
\v 38 در ایوانِ دروازههای درونی اتاقی بود با درگاهش که در آن قربانی تمامسوز را میشستند.
|
|
\v 39 در ایوان دروازه، به هر طرف دو میز بود که بر آن قربانی تمامسوز و قربانی گناه و قربانی جبران را ذبح میکردند.
|
|
\v 40 بیرون ایوان، در یک طرفِ پلههای مدخلِ دروازۀ شمالی دو میز بود، و در طرفِ دیگر پلهها، دو میز دیگر.
|
|
\v 41 بدینسان، چهار میز در هر طرفِ دروازه بود، یعنی هشت میز که بر آنها قربانی ذبح میکردند.
|
|
\v 42 و چهار میز از سنگِ تراشیده برایِ قربانی تمامسوز بود که طول هر کدام یک ذِراع و نیم، عرضش یک ذِراع و نیم، و بلندیاش یک ذِراع بود. بر آنها آلاتِ ذبحِ قربانیهای تمامسوز و قربانیهای دیگر را مینهادند.
|
|
\v 43 دور تا دور میزها لبهای به بلندی یک کف دست نصب شده بود؛ و گوشت قربانی باید بر میزها گذاشته میشد.
|
|
\v 44 بیرونِ دروازۀ درونی، دو اتاق در صحنِ درونی بود، یکی بر جانب دروازۀ شمالی، که رو به سمت جنوب داشت، و دیگری بر جانب دروازۀ جنوبی، که رو به سمت شمال داشت.
|
|
\v 45 آنگاه مرا گفت، این اتاق که رو به سمت جنوب دارد، برای کاهنانی است که مسئول نگهداری از معبدند،
|
|
\v 46 و اتاقی که رو به سمت شمال دارد، برای کاهنانی است که مسئول نگهداری از مذبحند. اینانند پسران صادوق، تنها کسان از بنیلاوی که میتوانند به خداوند نزدیک آیند تا او را خدمت کنند.
|
|
\v 47 سپس صحن را اندازه گرفت که مربع بود و یکصد ذِراع درازا و پهنا داشت. و مذبح، مقابل معبد قرار داشت.
|
|
\v 48 آنگاه مرا به ایوان معبد آورد و چارچوب درگاهِ ایوان را اندازه گرفت. عرض هر یک از تیرهای عمودیِ آن، یکی به این طرف و یکی به آن طرف، پنج ذِراع بود. عرض درگاه چهارده ذِراع، و دیوارههای طرفین درگاه به هر طرف، سه ذِراع بود.
|
|
\v 49 طولِ ایوان بیست ذِراع و عرض آن دوازده ذِراع بود، و از ده پله بدان برمیآمدند. کنار تیرهای عمودی دو ستون قرار داشت، یک ستون به هر طرف.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 41
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه مرا به قُدس آورد و چارچوبِ درگاهِ آن را اندازه گرفت. عرض هر یک از تیرهای عمودی آن، یکی به این طرف و یکی به آن طرف، شش ذِراع
|
|
\v 2 عرض درگاه ده ذِراع و دیوارههای طرفینِ درگاه به هر طرف پنج ذِراع بودند. همچنین قُدس را اندازه گرفت: طول آن چهل ذِراع و عرض آن بیست ذِراع بود.
|
|
\v 3 سپس به اتاق درونی داخل شد و چارچوب درگاه آن را اندازه گرفت: تیرهای عمودی آن دو ذِراع بود، خود درگاه شش ذِراع، و دیوارههای طرفینِ درگاه هر یک هفت ذِراع.
|
|
\v 4 و اتاق درونی را اندازه گرفت: طول آن بیست ذِراع و عرض آن از یک سر تا سرِ دیگرِ منتهیالیهِ قُدسِ بیرونی بیست ذِراع بود. و مرا گفت: «این است قُدسالاقداس.»
|
|
\v 5 سپس دیوار معبد را اندازه گرفت: ضخامت آن شش ذِراع بود، و عرض حجرههای کناری که دور تا دور قرار داشت، چهار ذِراع.
|
|
\v 6 حجرههای کناری در سه طبقه بر روی هم قرار داشتند، و در هر طبقه سی حجره بود. بر دیوارهای معبد، دور تا دور، لبههایی برای نگه داشتن حجرهها بود تا نیازی به سوراخ کردن دیوار برای تکیه زدن حجرهها نباشد.
|
|
\v 7 حجرههای گرداگرد معبد در طبقات بالاتر عریضتر میشدند، زیرا عمارت گرداگرد معبد، دور تا دور، در مراتب صعودی ساخته شده بود، و از همین رو، هر چه بالاتر میرفت، عریضتر میشد. و از طبقۀ تحتانی با گذشتن از طبقۀ میانی به طبقۀ فوقانی میرسیدند.
|
|
\v 8 همچنین دیدم گرداگرد معبد سَکویی بود که پیِ حجرهها را تشکیل میداد، و به اندازۀ یک نی تمام، یعنی شش ذِراع بود.
|
|
\v 9 ضخامت دیوارِ بیرونیِ حجرههای کناری پنج ذِراع بود. فضایِ بازِ میان حجرههای کناریِ معبد و
|
|
\v 10 دیگر اتاقهای گرداگرد معبد به هر طرف به پهنای بیست ذِراع بود.
|
|
\v 11 از فضای بازِ بیرونی درگاهی به درون حجرههای کناری وجود داشت، یک درگاه در جانب شمالی و درگاه دیگر در جانب جنوبی. قسمت باقیماندۀ سکوی دور تا دور، پنج ذِراع بود.
|
|
\v 12 عمارتی به عرض هفتاد ذِراع رو به سوی محوطۀ بازِ جانب غربی معبد واقع بود. دیوار عمارت، دور تا دور، پنج ذِراع ضخامت داشت، و طول عمارت نود ذِراع بود.
|
|
\v 13 سپس معبد را اندازه گرفت: طول آن یکصد ذِراع بود، و طول محوطۀ باز و عمارتِ دیگر و دیوارهای آن نیز یکصد ذِراع.
|
|
\v 14 و عرض قسمت جلوی معبد که رو به سوی محوطۀ واقع در جانب شرقی داشت، یکصد ذِراع بود.
|
|
\v 15 آنگاه طول عمارتی را که رو به سوی محوطۀ بازِ پشت معبد داشت، اندازه گرفت که با احتساب ایوانهای دو طرفش یکصد ذِراع بود. درون معبد و ایوان صحن
|
|
\v 16 و آستانهها و پنجرههای مُشّبَک و ایوانهای دور تا دور، در هر سه طرف، مقابل آستانه، از زمین تا پنجرهها، سرتاسر روکش چوب داشتند - و پنجرهها نیز پوشیده بود.
|
|
\v 17 بالای مدخلِ محرابگاهِ درونی، در بیرون، و بر تمامی دیوارهای دور تا دور اتاقهای بیرونی و درونی در فواصل معین،
|
|
\v 18 نقش کروبیان و درختان نخل حکاکی شده بود. در میان هر دو کروبی یک درخت نخل بود و هر کروبی دو چهره داشت:
|
|
\v 19 چهرۀ انسان رو به درخت نخل در یک جانب، و چهرۀ شیر رو به درخت نخل در جانب دیگر. این نقشها دور تا دور بر سرتاسر معبد حک شده بود.
|
|
\v 20 بنابراین، از زمین تا بالای مدخل، نقش کروبیان و درختان نخل بر دیوار قُدس حک شده بود.
|
|
\v 21 چارچوبِ درهای محرابگاهِ بیرونی مربع بود، و مقابل قُدس چیزی شبیه
|
|
\v 22 مذبحی چوبین بود که سه ذِراع بلندا و دو ذِراع درازا، و دو ذِراع پهنا داشت. گوشهها و پایه و دیوارهای آن از چوب بود. و آن مرد به من گفت: «این است میزی که در حضور خداوند است.»
|
|
\v 23 قُدس و قُدسالاقداس هر کدام دری دولنگه داشتند.
|
|
\v 24 هر در دو لنگه داشت، یعنی دو لنگه که از وسط باز میشد.
|
|
\v 25 بر درهای محرابگاهِ بیرونی نیز مانند دیوارها، نقش کروبیان و درختان نخل حک شده بود. جلوی ایوان، در بیرون، سایبانی چوبین بود.
|
|
\v 26 بر دیوارهای دو طرفِ ایوان پنجرههای مُشّبَک و نقش درختان نخل بود و حجرههای کناری معبد سایبان داشتند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 42
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه مرا به جانب شمال به صحن بیرونی برد، به اتاقهایی که مقابل محوطۀ باز قرار داشتند یعنی روبهروی جانب شمالی عمارت.
|
|
\v 2 طول آنها بر روی هم صد ذِراع
|
|
\v 3 مقابل محوطۀ بیست ذِراعیِ صحن درونی، و مقابل سنگفرش صحن بیرونی، اتاق در امتداد اتاق در سه طبقه بود.
|
|
\v 4 جلوی اتاقها، در درون عمارت، راهرویی بود به عرض ده ذِراع و طول صد ذِراع، و درهای اتاقها به جانب شمال بود.
|
|
\v 5 طول اتاقهای فوقانی کمتر بود زیرا در مقایسه با طبقات تحتانی و میانی، بخش بزرگتری از فضای اتاقها به ایوانهای کوچکِ جلوی آنها اختصاص یافته بود.
|
|
\v 6 عمارت سه طبقه بود، و ستونها مانند ستونهای صحنِ بیرونی نداشت. از این رو، اتاقهای فوقانی بیش از اتاقهای طبقات تحتانی و میانی، عقب نشسته بود.
|
|
\v 7 بیرون، به طرف صحن بیرونی، در امتداد جلوی اتاقها، دیواری به موازات اتاقها وجود داشت به طول پنجاه ذِراع.
|
|
\v 8 زیرا طول اتاقهای مشرف به صحن بیرونی بر روی هم پنجاه ذِراع بود، حال آنکه طول اتاقهای مشرف به محرابگاه، صد ذِراع بود.
|
|
\v 9 اتاقهای تحتانی را، به جانب شرق، مدخلی بود که از طریق آن از صحن بیرونی بدانها داخل میشدند.
|
|
\v 10 در عرض دیوارِ صحن، به طرف جنوب، مشرف به محوطۀ باز و روبهروی عمارت، اتاقها بود،
|
|
\v 11 و جلوی آنها راهرویی بود همانند راهروی اتاقهای شمالی. طول و عرض آنها همان بود، و خروجیها و آرایش و درهای آنها نیز همان.
|
|
\v 12 برای دخول به اتاقهای جنوبی، از درب اصلیِ سَر راهرو که مشرف به دیوار محافظ به جانب شرق بود، داخل میشدند.
|
|
\v 13 آنگاه مرا گفت: «اتاقهای شمالی و جنوبیِ مقابل محوطۀ باز، اتاقهای مقدسند که در آنها کاهنانی که به خداوند نزدیک میآیند، هدایای بسیار مقدس را میخورند. ایشان هدایای بسیار مقدس، یعنی هدیۀ آردی، قربانی گناه و قربانی جبران را در آنجا خواهند گذاشت، زیرا مکانی مقدس است.
|
|
\v 14 وقتی کاهنان به این مکان مقدس داخل میشوند، نباید از آنجا به صحن بیرونی بروند مگر آنکه جامههایی را که در آنها خدمت کردهاند، در آنجا باقی گذارند، زیرا این جامهها مقدسند. ایشان باید پیش از نزدیک شدن به مکانهای عمومی، جامههای دیگر به تن کنند.»
|
|
\v 15 آن مرد پس از به پایان رساندنِ اندازهگیریِ محوطۀ درون معبد، مرا از دروازهای که رو به سوی شرق داشت، بیرون برد و دور تا دور معبد را اندازه گرفت.
|
|
\v 16 او با نیِ اندازهگیری، جانب شرقی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود.
|
|
\v 17 و جانب شمالی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود.
|
|
\v 18 و جانب جنوبی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود.
|
|
\v 19 سپس به جانب غربی روی نمود و آن را اندازه گرفت، که آن نیز پانصد ذِراع بود.
|
|
\v 20 پس معبد را از هر چهار طرف اندازه گرفت. دور تا دور معبد دیواری بود که هر ضلع آن پانصد ذِراع بود تا مقدس را از غیرمقدس جدا سازد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 43
|
|
\p
|
|
\v 1 سپس آن مرد مرا به دروازهای برد که رو به جانب شرق داشت.
|
|
\v 2 و هان جلال خدای اسرائیل از جانب شرق میآمد. صدای آمدنش همچون صدای آبهای بسیار بود، و زمین از جلال او تابناک شد.
|
|
\v 3 رؤیایی که دیدم، شبیه رؤیایی بود که وقتی برای نابود کردنِ شهر آمد، دیده بودم، و مانند رؤیایی که در کنار نهر کِبار دیده بودم. به روی درافتادم.
|
|
\v 4 جلال خداوند از دروازۀ شرقی به معبد درآمد.
|
|
\v 5 آنگاه روحْ مرا بلند کرد و به صحن درونی آورد؛ و هان جلال خداوند معبد را پر ساخت.
|
|
\v 6 در حالی که آن مرد کنارم ایستاده بود، شنیدم کسی از درون معبد با من سخن میگفت.
|
|
\v 7 مرا گفت: «ای پسر انسان، این است جایگاه تخت من و مکان پا نهادنم، جایی که در آن تا به ابد در میان بنیاسرائیل ساکن خواهم شد. دیگر هرگز خاندان اسرائیل نام قدوس مرا با زناکاری و با بتهای
|
|
\v 8 ایشان با قرار دادن آستانههای این بتها در کنار آستانۀ من، و با نهادن چارچوبهای آنها در کنار چارچوبهای من، به گونهای که فقط دیواری میان من و آنها بود، نام قدوس مرا به اعمال کراهتآور خود بیحرمت ساختند. از این رو، در خشم خود ایشان را هلاک ساختم.
|
|
\v 9 حال بگذار زناکاری و بتهای پادشاهانشان را از من دور کنند و من تا به ابد در میان ایشان ساکن خواهم شد.
|
|
\v 10 «و اما تو ای پسر انسان، خاندان اسرائیل را از وضع معبد آگاه ساز تا از تقصیرات خود خجل شوند و نقشۀ آن را اندازه بگیرند.
|
|
\v 11 و اگر از هرآنچه انجام دادهاند، خجل شوند، آنگاه ایشان را از شکل معبد، نقشۀ آن، خروجیها و ورودیهایش، یعنی از کل طرح معبد آگاه ساز، و نیز از همۀ فرایض و شرایع آن، و آنها را در برابر دیدگانشان بنویس، تا از تمامی طرح و تمامی فرایض آن پیروی کرده، آنها را به عمل آورند.
|
|
\v 12 این است قانون معبد: تمامی محوطۀ آن، دور تا دورِ بالای کوه، بسیار مقدس خواهد بود. هان، این است قانون معبد.
|
|
\v 13 «این است اندازههای مذبح بر حسب ذِراع،
|
|
\v 14 از تَهِ مجرا تا لبۀ پایینی مذبح، دو ذِراع، و پهنای لبه، یک ذِراع؛ و از لبۀ پایینی تا لبۀ بالایی، چهار ذِراع، و پهنای لبه، یک ذِراع.
|
|
\v 15 و بلندی آتشدان مذبح چهار ذِراع بود که از آن چهار شاخ برآمده بود.
|
|
\v 16 آتشدان مذبح مربع بود، به درازا و پهنای دوازده ذِراع.
|
|
\v 17 حاشیۀ آتشدان نیز مربع بود، به درازا و پهنای سرتاسری چهارده ذِراع. پهنای حاشیۀ بیرونیِ دور تا دور مذبح، نیم ذِراع، و پهنای مجرایِ دور تا دور مذبح، یک ذِراع. و پلکان مذبح رو به جانب مشرق داشت.»
|
|
\v 18 سپس آن مرد مرا گفت: «ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: این است قانون مذبح برای روزی که آن را بر پا میدارند تا قربانیهای تمامسوز بر آن تقدیم کنند و خون بر آن بپاشند.
|
|
\v 19 به لاویانِ کاهن از خانوادۀ صادوق که به من نزدیک میشوند تا مرا خدمت کنند، گوسالهای نرینه برای قربانیِ گناه بده؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 20 قدری از خونِ گوساله را بگیر و بر چهار شاخ مذبح و بر چهار گوشۀ حاشیۀ درونی و حاشیۀ بیرونی آن بگذار. بدینسان مذبح را تطهیر کرده، برایش کفاره کن.
|
|
\v 21 همچنین گاوِ قربانیِ گناه را برگیر و در مکان معین در معبد، بیرون از محرابگاه، بسوزان.
|
|
\v 22 «در روز دوّم، بز نری بیعیب به جهت قربانی گناه تقدیم کن؛ بدینگونه مذبح تطهیر خواهد شد، چنانکه به گوساله تطهیر شد.
|
|
\v 23 چون تطهیر مذبح را به پایان رساندی، گوسالۀ نرینهای بیعیب و قوچی بیعیب از گله تقدیم کن.
|
|
\v 24 آنها را به حضور خداوند پیشکش کن و کاهنان بر آنها نمک بپاشند و به جهت قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم نمایند.
|
|
\v 25 هفت روز، هر روز بزی نر به جهت قربانی گناه تقدیم کن؛ همچنین گوسالۀ نرینه و قوچی از گله، هر دو بیعیب، تقدیم نما.
|
|
\v 26 هفت روز برای مذبح کفاره کرده، آن را طاهر سازند، و بدینسان آن را وقف نمایند.
|
|
\v 27 و چون این روزها را به پایان رساندند، از روز هشتم به بعد، کاهنان قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقتِ شما را بر مذبح تقدیم کنند، و من شما را مقبول خواهم داشت. این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 44
|
|
\p
|
|
\v 1 سپس آن مرد مرا به دروازۀ بیرونیِ قُدس که رو به جانب شرق داشت، برد. و آن دروازه بسته بود.
|
|
\v 2 خداوند مرا گفت: «این دروازه باید بسته بماند؛ نباید گشوده شود، و کسی نباید از آن داخل گردد، زیرا یهوه، خدای اسرائیل، از آن داخل شده است. پس باید بسته بماند.
|
|
\v 3 تنها خودِ حاکم، از آنجا که حاکم است، میتواند برای نان خوردن در حضور خداوند، نزد دروازه بنشیند. او باید از راه ایوانِ دروازه داخل شود، و از همان راه نیز بیرون رود.»
|
|
\v 4 آنگاه مرا از راه دروازۀ شمالی به جلوی معبد آورد. و چون نگریستم، هان جلال خداوند، خانۀ خداوند را پر ساخته بود. و من به روی درافتادم.
|
|
\v 5 خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، هرآنچه را که دربارۀ تمامی فرایض معبدِ خداوند و شرایع آن به تو میگویم بهدقّت ملاحظه کرده، بدانها توجه دقیق مبذول دار و آنها را به گوشِ جان بشنو. ورودی خانه و همۀ خروجیهای قُدس را بهدقّت ملاحظه فرما.
|
|
\v 6 به این عاصیان، یعنی به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: ای خاندان اسرائیل، کافیست همۀ اعمال کراهتآور شما!
|
|
\v 7 شما بیگانگانی را که دل و گوشت آنها ختنه نشده بود، به قُدس من آوردید و در همان حال که به من خوراک، یعنی پیه و خون، تقدیم میکردید، بر خانۀ من بیحرمتی روا داشتید. و افزون بر همۀ اعمال کراهتآور خود، عهد مرا نیز شکستید.
|
|
\v 8 مسئولیت خود را در قبال امور مقدسِ من به انجام نرساندید بلکه دیگران را برگماشتید تا از جانب شما مسئولیت نگهداری از قُدسِ مرا بر عهده بگیرند.
|
|
\v 9 پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: هیچ بیگانه که دل و گوشت او نامختون است، از همۀ بیگانگانی که در میان قوم اسرائیل هستند، به قُدس من داخل نشود.
|
|
\v 10 «لاویانی که از من دور شدند، و به هنگام گمراهی اسرائیل، از من گمراه گشته، از پی بتهای بیارزش خود رفتند، متحمل گناه خویش خواهند شد.
|
|
\v 11 آنها خادمان قُدس من و ناظر بر دروازههای معبد خواهند بود و در معبد خدمت خواهند کرد. آنانند که قربانیهای تمامسوز و قربانیهای دیگر را برای قوم ذبح خواهند کرد و در حضور قوم به خدمت خواهند ایستاد.
|
|
\v 12 از آن رو که لاویان ایشان را به حضور بتهایشان خدمت کردند و بدینسان برای خاندان اسرائیل سبب لغزش در گناه شدند، پس خداوندگارْ یهوه میگوید به دست افراشته دربارۀ ایشان قسم خوردم که متحمل گناه خویش خواهند شد.
|
|
\v 13 و نزدیک من نخواهند آمد تا کهانت مرا به جا آورند و نه به هیچیک از وسایل مقدس یا هدایای بسیار مقدس من نزدیک خواهند شد، بلکه خجالتِ خویش و اعمال کراهتآوری را که مرتکب شدهاند، متحمل خواهند گردید.
|
|
\v 14 با این حال، ایشان را به کار نگهداری از معبد و انجام همۀ خدماتش و هرآنچه باید در آن به انجام رسد، خواهم گماشت.
|
|
\v 15 «اما لاویانِ کاهن، یعنی پسران صادوق، که به هنگام گمراهی قوم اسرائیل از من، وظیفۀ نظارت بر امور قُدس مرا بر عهده داشتند، آنان به من نزدیک شوند تا مرا خدمت کنند. خداوندگارْ یهوه میگوید، ایشان به حضور من بایستند تا پیه و خون به من تقدیم نمایند.
|
|
\v 16 آنانند که میتوانند به قُدس من درآیند و به میز من نزدیک شوند تا مرا خدمت کنند، و وظیفۀ نظارت بر امور خانۀ مرا بر عهده داشته باشند.
|
|
\v 17 آنان باید به هنگام دخول از دروازههای صحن درونی جامۀ کتان بر تن کنند، و نباید در حین خدمت نزد دروازههای صحن درونی و درون معبد، هیچ جامۀ پشمین بپوشند.
|
|
\v 18 باید دستاری از کتان بر سر و زیرجامهای از کتان بر گِردِ کمر خود داشته باشند و نباید چیزی که موجب عرق کردنشان شود، بر تن کنند.
|
|
\v 19 و چون نزد مردم به صحن بیرونی میروند، باید جامههایی را که در آن خدمت کردهاند، از تن به در آورده، در اتاق مقدس بنهند و جامههای دیگر بر تن کنند مبادا تقدسِ آئینی خود را به مردم انتقال دهند.
|
|
\v 20 نباید سرشان را بتراشند یا بگذارند گیسوانشان بلند شود، بلکه باید موی سر خود را بچینند.
|
|
\v 21 هیچ کاهنی نباید پیش از ورود به صحن درونی شراب نوشیده باشد.
|
|
\v 22 ایشان نباید زنِ بیوه یا مطلّقه را به زنی بگیرند، بلکه فقط میتوانند باکرهای از نسلِ خاندان اسرائیل و یا بیوۀ کاهنی را به همسری اختیار کنند.
|
|
\v 23 باید فرق مقدس و غیرمقدس را به قوم من تعلیم دهند، و بدیشان بیاموزند که نجس را از طاهر تمییز دهند.
|
|
\v 24 باید در منازعهها به داوری بایستند و بنا بر داوریهای من داوری کنند. باید در تمامی اعیاد من، شرایع و فرایض مرا به جا آورند، و باید شَبّاتهای مرا مقدس بدارند.
|
|
\v 25 نباید با نزدیک شدن به انسان مردهای خود را نجس سازند. اما برای پدر یا مادر، پسر یا دختر، و برادر یا خواهر مجرد خود میتوانند خود را نجس سازند.
|
|
\v 26 پس از طاهر شدنِ کاهن، هفت روز برای او بشمارند.
|
|
\v 27 و خداوندگارْ یهوه میفرماید، روزی که کاهن به صحن درونیِ قُدس داخل میشود تا در محرابگاه خدمت کند، باید برای خود قربانی گناه تقدیم نماید.
|
|
\v 28 «و این است میراث ایشان: من میراثشان هستم. تو چیزی در اسرائیل بدیشان به ملکیت مده؛ من مِلکِ ایشانم.
|
|
\v 29 آنان هدایای آردی، قربانی گناه، و قربانی جبران را بخورند، و هرآنچه در اسرائیل وقف شود از آن ایشان خواهد بود.
|
|
\v 30 بهترینِ همۀ نوبرهای همه چیز، و هر نوع هدیه از همۀ هدایای شما، از آنِ کاهنان خواهد بود. بهترینْ خمیر خود را نیز به کاهنان بدهید تا برکت بر خانۀ خویش فرود آورید.
|
|
\v 31 کاهنان نباید لاش یا دریدهشدۀ هیچ پرنده یا حیوانی را بخورند.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 45
|
|
\p
|
|
\v 1 «چون زمین را بر حسب قرعه به عنوان میراث تقسیم میکنید، بخشی از آن را به طول بیست و پنج هزار ذِراع
|
|
\v 2 از این محدوده، قطعهای مربع شکل به مساحت پانصد ذِراع در پانصد ذِراع برای قُدس خواهد بود، و پیرامون آن پنجاه ذِراع فضای باز وجود خواهد داشت.
|
|
\v 3 از همین محدوده، بخشی به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع اندازه بگیرید؛ قُدس که شامل قُدسالاقداس است در آنجا خواهد بود.
|
|
\v 4 این است محدودۀ مقدس از زمین. این برای کاهنان خواهد بود که در قُدس خدمت میکنند و نزدیک میآیند تا خداوند را خدمت نمایند، مکانی برای خانههای آنان و نیز مکانی مقدس برای معبد.
|
|
\v 5 و محدودهای به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع مِلکِ لاویانی باشد که در معبد خدمت میکنند، به جهت شهرهایی برای سکونت ایشان.
|
|
\v 6 «به موازات محدودۀ مقدس، ناحیهای را به عرض پنج هزار ذِراع و طول بیست و پنج هزار ذِراع به مِلکِ شهر اختصاص دهید تا برای تمامی خاندان اسرائیل باشد.
|
|
\v 7 «زمینِ هر دو طرفِ محدودۀ مقدس و مِلکِ شهر، سهم حاکم خواهد بود. این زمین در موازات محدودۀ مقدس و مِلکِ شهر، در غرب و در شرق قرار خواهد داشت و طول آن نظیر سهم هر یکی از قبایل بوده، از سرحد غربی تا سرحد شرقی امتداد خواهد یافت.
|
|
\v 8 این زمین، مِلکِ حاکم در اسرائیل خواهد بود. حاکمان من دیگر بر قوم من ظلم روا نخواهند داشت، بلکه زمین را به قبایل خاندان اسرائیل خواهند داد.
|
|
\v 9 «بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: ای حاکمان اسرائیل، دیگر کافیست! خشونت و ظلم را دور کنید و عدالت و پارسایی را به جا آرید. از بیرون راندن قوم من دست برکشید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 10 «ترازوهایتان میزان باشد، و ایفَه
|
|
\v 11 ایفَه و بَت یک اندازه باشند؛ یک بَت حاوی یکدهمِ حومِر
|
|
\v 12 مثقال
|
|
\v 13 «این است هدایایی که باید تقدیم کنید: یک ششمِ ایفَه از هر یک حومِرِ گندم، و یک ششمِ ایفَه از هر حومِرِ جو؛
|
|
\v 14 و سهم معینِ روغن، بر حسب بَت، یکدهم بَت از هر کُر
|
|
\v 15 و یک گوسفند از هر گلۀ دویست تایی، از مکانهای سیراب اسرائیل. اینها برای هدیۀ آردی، قربانی تمامسوز، و قربانیهای رفاقت خواهد بود تا برای ایشان کفاره کند؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
|
|
\v 16 تمامی مردم زمین در دادن این هدایا به حاکم اسرائیل سهیم خواهند شد.
|
|
\v 17 حاکم نیز موظف است قربانیهای تمامسوز و هدایای آردی و هدایای ریختنی در جشنها و ماه نو و روزهای شَبّات، یعنی در تمامی اعیاد خاندان اسرائیل فراهم آورد: او باید قربانیهای گناه و هدایای آردی و قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت به جهت کفاره برای خاندان اسرائیل تدارک بیند.
|
|
\v 18 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: در روز اوّل از ماه اوّل، گوسالۀ نرینهای بیعیب از گله بگیرید و قُدس را تطهیر کنید.
|
|
\v 19 کاهن قدری از خونِ قربانی گناه را گرفته، آن را بر چارچوب درهای معبد، و بر چهار گوشۀ لبۀ مذبح و بر چارچوب دروازۀ صحن درونی بمالد.
|
|
\v 20 به همینگونه در روز هفتم ماه برای هر کس که ناخواسته یا از روی غفلت گناه ورزد، عمل کنید. بدینسان برای معبد کفاره به جا آورید.
|
|
\v 21 «و در روز چهاردهم از ماه اوّل، عید پِسَخ را جشن بگیرید و هفت روز، نانِ بیخمیرمایه بخورید.
|
|
\v 22 در آن روز حاکم برای خود و برای تمامی مردم این سرزمین گاو نرینهای به جهت قربانی گناه فراهم آورد.
|
|
\v 23 و در هفت روز عید، در هر یک از آن هفت روز، هفت گاو نرینه و هفت قوچ، هر دو بیعیب، به عنوان قربانی تمامسوز برای خداوند فراهم کند، و نیز هر روز بزی نر به جهت قربانی گناه.
|
|
\v 24 و به جهت هدیۀ آردی نیز یک ایفَه برای هر گاو نر و یک ایفَه برای هر قوچ و یک هین
|
|
\v 25 و در روز پانزدهم از ماه هفتم نیز، برای هفت روزِ عید،
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 46
|
|
\p
|
|
\v 1 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: دروازۀ صحن درونی که رو به جانب شرق دارد، شش روزِ کاری بسته باشد، اما در روز شَبّات بازگردد، و در روز ماه نو نیز.
|
|
\v 2 حاکم از بیرون از طریق ایوانِ دروازه داخل شود، و نزد چارچوب دروازه بایستد. کاهنان قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت وی را تقدیم کنند، و او بر آستانۀ دروازه پرستش کند و سپس بیرون رود. اما دروازه تا شامگاه بسته نشود.
|
|
\v 3 مردمان این سرزمین باید روزهای شَبّات و روزهای اوّل ماه، نزد مدخل آن دروازه به حضور خداوند پرستش کنند.
|
|
\v 4 قربانی تمامسوزی که حاکم در روز شَبّات به حضور خداوند تقدیم میکند شش برۀ بیعیب و یک قوچ بیعیب باشد.
|
|
\v 5 و هدیۀ آردی که با قوچ تقدیم میکند یک ایفَه
|
|
\v 6 روز ماه نو، گاو نرینهای بیعیب از گله، و شش بره و یک قوچ که بیعیب باشند، تقدیم کند.
|
|
\v 7 هدیۀ آردیاش، یک ایفَه برای گاو و یک ایفَه برای قوچ و هر قدر که دستش میرسد برای برهها باشد، همراه با یک هین روغن برای هر ایفَه.
|
|
\v 8 وقتی حاکم داخل میشود، باید از طریق ایوانِ دروازه داخل شود، و از همان راه نیز بیرون رود.
|
|
\v 9 «هنگامی که مردمان این سرزمین در اعیاد مقرر به حضور خداوند میآیند، آن که از دروازۀ شمالی برای پرستش داخل میشود، از دروازۀ جنوبی بیرون رود و آن که از دروازۀ جنوبی داخل میشود، از دروازۀ شمالی بیرون رود. هیچکس نباید از راه دروازهای که بدان داخل شده است، بازگردد، بلکه هر کس از دروازۀ مقابل بیرون رود.
|
|
\v 10 حاکم در میان ایشان باشد؛ آنگاه که ایشان داخل میشوند، او نیز داخل شود، و آنگاه که بیرون میروند، او نیز بیرون رود.
|
|
\v 11 «در جشنها و اعیاد مقرر، با هر گاو، یک ایفَه هدیۀ آردی تقدیم شود و با هر قوچ هم یک ایفَه، ولی با برهها هر قدر که دستش میرسد، همراه با یک هین روغن برای هر ایفَه.
|
|
\v 12 وقتی حاکم هدیۀ اختیاری فراهم میآورد، خواه قربانی تمامسوز و خواه هدایای رفاقت به عنوان هدیۀ اختیاری به خداوند، دروازهای را که روی به جانب شرق دارد، برای او باز کنند. و او قربانی تمامسوز یا قربانیهای رفاقت خود را همانگونه تقدیم کند که در روز شَبّات تقدیم میکند. سپس بیرون رود، و چون بیرون رفت، دروازه را ببندند.
|
|
\v 13 «هر روز، برۀ یکسالهای بیعیب به جهت قربانی تمامسوز برای خداوند، فراهم کن. صبح به صبح باید آن را فراهم آوری.
|
|
\v 14 همراه با آن، صبح به صبح، هدیۀ آردی نیز مهیا کن، یعنی یک ششمِ ایفَه آرد، و یک سوّمِ هینْ روغن برای مرطوب کردن آرد به عنوان هدیۀ آردی برای خداوند. این فریضهای ابدی خواهد بود.
|
|
\v 15 پس، صبح به صبح بره و هدیۀ آردی و روغن را به جهت قربانی تمامسوزِ دائمی فراهم آور.
|
|
\v 16 «خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اگر حاکم هدیهای به یکی از پسران خود به میراث بخشد، از آنِ پسرانش خواهد بود و بر حسب وراثت، مِلکِ ایشان به شمار خواهد آمد.
|
|
\v 17 اما اگر از میراث خود هدیهای به یکی از خادمانش ببخشد، تنها تا سال آزادی از آنِ وی خواهد بود، و پس از آن، به حاکم باز پس داده خواهد شد. میراث او تنها از آنِ پسرانش خواهد بود.
|
|
\v 18 حاکم نباید با بیرون راندن قوم از مِلکشان چیزی از میراث آنها را تصاحب کند، بلکه باید از ملکِ خودش به پسران خود میراث بخشد، تا از قوم من هیچکس از مِلکِ خویش پراکنده نشود.»
|
|
\v 19 سپس مرا از راه مدخل کنار دروازه، به اتاقهای مقدس کاهنان بُرد که رو به سوی شمال داشتند، و اینک در انتهای غربی آنجا مکانی بود.
|
|
\v 20 آنگاه مرا گفت: «این است مکانی که کاهنان قربانی جبران و قربانی گناه را میجوشانند و هدایای آردی را میپزند، تا از بیرون آوردن آنها به صحن بیرونی و انتقال تقدسِ آئینی به مردم خودداری کنند.»
|
|
\v 21 آنگاه مرا به صحن بیرونی آورده، در چهار گوشۀ صحن گردانید. و اینک در هر گوشۀ صحن، صحنِ دیگری بود.
|
|
\v 22 یعنی در چهار گوشۀ صحن، صحنهایی محصور بود به طول چهل ذِراع
|
|
\v 23 دور تا دور، در درونِ چهار صحن، طاقچههایی بود و زیر طاقچهها، دور تا دور، مکانهایی برای طبخ.
|
|
\v 24 آنگاه مرا گفت: «اینها آشپزخانه هستند، جایی که خادمین معبد قربانیهای قوم را میپزند.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 47
|
|
\p
|
|
\v 1 آنگاه مرا به درِ معبد بازگردانید، و اینک آبها از زیر آستانۀ معبد به سوی مشرق جاری بود، زیرا معبد رو به جانب شرق داشت. آن آبها از زیر انتهای جنوبی معبد و از جنوب مذبح میگذشت.
|
|
\v 2 سپس مرا از راه دروازۀ شمالی بیرون برد و مرا بیرون دور گردانیده، نزد دروازۀ بیرونی که رو به جانب شرق داشت، برد. و اینک، آبها از سمت جنوب جاری بود.
|
|
\v 3 چون آن مرد، در حالی که ریسمان اندازهگیری به دست داشت به سوی مشرق بیرون رفت، هزار ذِراع
|
|
\v 4 سپس هزار ذِراع دیگر پیمود، و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به زانو میرسید. باز هزار ذِراع دیگر پیمود و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به کمر میرسید.
|
|
\v 5 و هزار ذِراع دیگر نیز پیمود، و آن دیگر نهری بود که از آن نمیتوانستم بگذرم، زیرا آب بالا آمده بود، آبی که در آن میشد شنا کرد، و نهری که نمیشد از آن گذشت.
|
|
\v 6 و مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را دیدی؟»
|
|
\v 7 چون بازمیگشتم، در کنار رودخانه، در این طرف و آن طرف، درختان بسیار زیاد دیدم.
|
|
\v 8 او مرا گفت: «این آبها به سوی ولایت شرقی جاری است و به عَرَبَه سرازیر میشود و به دریا
|
|
\v 9 هر جا که نهر بدان جاری میشود،
|
|
\v 10 ماهیگیران بر کنار دریا خواهند ایستاد و از عِینجِدی تا عِینعِجلایِم مکان گستردن تورها خواهد بود و ماهیان آن، همچون ماهیان دریای بزرگ،
|
|
\v 11 لیکن مردابها و لجنزارهای آن شیرین نخواهد شد، بلکه تسلیم نمک خواهد گشت.
|
|
\v 12 در کنار نهر، در این طرف و آن طرف، انواع درختان خوراکی خواهد رویید که برگهای آنان پژمرده نخواهد شد و از میوه دادن باز نخواهند ایستاد، بلکه هر ماه میوۀ تازه خواهند آورد، زیرا آبِ آنها از قُدس جاری میشود. میوۀ آنها برای خوراک و برگهای آنها به جهت درمان خواهد بود.»
|
|
\v 13 خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: «این است حدودی که باید بدانها زمین را به عنوان میراث میان دوازده قبیلۀ اسرائیل تقسیم کنید: یوسف دو سهم خواهد برد.
|
|
\v 14 باید آن را بهطور مساوی میانشان تقسیم کنید. از آنجا که من به دست افراشته سوگند خوردم آن را به پدرانتان ببخشم، پس این زمین نصیب شما خواهد شد.
|
|
\v 15 «حدود زمین بدینگونه باشد: در شمال، از دریای بزرگ، از راه حِتلون تا لِبوحَمات و تا به صِدَد،
|
|
\v 16 بِروتَه، سِبرایِم (که در مرزِ میان دمشق و حَمات واقع است)، و تا حَصِرِ وسطی که در مرز حَوران است.
|
|
\v 17 پس حد از دریا تا حَصَرعینان خواهد بود که در سرحد شمالی دمشق واقع است، با سرحد حَمات در شمال.
|
|
\v 18 «در جانب شرقی، حد از میان حَوران و دمشق خواهد گذشت، در امتداد اردن، میان جِلعاد و زمین اسرائیل، و از اینجا تا دریای شرقی خواهی پیمود. این جانب شرقی خواهد بود.
|
|
\v 19 «در جانب جنوبی، حد از تامار تا آبهای مِریبَهقادِش، و از آنجا در امتداد رود مصر
|
|
\v 20 «در جانب غربی، دریای بزرگ تا نقطۀ مقابل لِبوحَمات، حد خواهد بود. این جانب غربی خواهد بود.
|
|
\v 21 «بدینسان، این سرزمین را بر حسب قبایل اسرائیل میان خود تقسیم کنید.
|
|
\v 22 آن را به عنوان میراث میان خود و غریبانی که در میان شما غربت اختیار کرده و صاحب فرزندان شدهاند، به قرعه تقسیم کنید. ایشان در نظر شما همچون اسرائیلیانِ بومی باشند و با شما در میان قبایل اسرائیل به حسب قرعه میراث یابند.
|
|
\v 23 و خداوندگارْ یهوه میفرماید: هر قبیلهای که شخص غریب در آن ساکن باشد، در همانجا میراثش را به او بدهید.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 48
|
|
\p
|
|
\v 1 «این است نامهای قبایل:
|
|
\v 2 مجاور قلمرو دان، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای اَشیر.
|
|
\v 3 مجاور قلمرو اَشیر، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای نَفتالی.
|
|
\v 4 مجاور قلمرو نَفتالی، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای مَنَسی.
|
|
\v 5 مجاور قلمرو مَنَسی، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای اِفرایِم.
|
|
\v 6 مجاور قلمرو اِفرایِم، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای رِئوبین.
|
|
\v 7 مجاور قلمرو رِئوبین، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای یهودا.
|
|
\v 8 «مجاور قلمرو یهودا، از جانب شرقی تا جانب غربی، محدودهای به عرض بیست و پنج هزار ذِراع
|
|
\v 9 محدودهای که برای خداوند جدا میکنید به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض بیست هزار
|
|
\v 10 این است تقسیمات محدودۀ مقدس: قطعهای به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب شمال، به عرض ده هزار ذِراع در جانب غرب، به عرض ده هزار ذِراع در جانب شرق، و به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب جنوب برای کاهنان باشد و قُدسِ خداوند در وسط آن خواهد بود.
|
|
\v 11 این برای کاهنانِ وقفشده، یعنی پسران صادوق خواهد بود که امانت مرا نگاه داشتند و به هنگام گمراهی بنیاسرائیل، همچون لاویان گمراه نشدند.
|
|
\v 12 این محدوده که در جوار قلمرو لاویان واقع است، به عنوان مکان بسیار مقدس، به کاهنان اختصاص خواهد داشت.
|
|
\v 13 در جوار قلمرو کاهنان، قطعهای به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع از آنِ لاویان خواهد بود. پس طول این قسمت از زمین به تمامی، بیست و پنج هزار ذِراع و عرض آن بیست هزار
|
|
\v 14 ایشان نباید هیچ قسمت از آن را بفروشند یا مبادله کنند، و نباید آن را که بهترین قسمت از زمین است به دیگران انتقال دهند، زیرا برای خداوند مقدس است.
|
|
\v 15 «بخش باقیمانده، به عرض پنج هزار ذِراع و طول بیست و پنج هزار ذِراع، برای مصارف عمومی خواهد بود، به جهت شهر و محلهای مسکونی و فضای باز. شهر در وسط آن خواهد بود،
|
|
\v 16 به این ابعاد: در جانب شمالی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب جنوبی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب شرقی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ و در جانب غربی، چهار هزار و پانصد ذِراع.
|
|
\v 17 شهر، فضای باز نیز خواهد داشت: در شمال، دویست و پنجاه ذِراع؛ در جنوب، دویست و پنجاه ذِراع؛ در شرق دویست و پنجاه ذِراع؛ و در غرب، دویست و پنجاه ذِراع.
|
|
\v 18 بقیۀ طول زمین در جوار محدودۀ مقدس، ده هزار ذِراع در جانب شرقی و ده هزار ذِراع در جانب غربی خواهد بود. این قسمت در جوار محدودۀ مقدس خواهد بود و محصول آن خوراک کارکنان شهر را تأمین خواهد کرد.
|
|
\v 19 کارکنان شهر، از تمامی قبایل اسرائیل، بر آن زراعت خواهند کرد.
|
|
\v 20 بنابراین، تمام محدودهای که جدا میکنی، زمینی مربع شکل به ابعاد بیست و پنج هزار ذِراع در بیست و پنج هزار ذِراع خواهد بود، یعنی محدودۀ مقدس با املاک شهر.
|
|
\v 21 «آنچه در دو طرف محدودۀ مقدس و املاک شهر باقی میماند، از آنِ حاکم خواهد بود. این قسمت به سمت شرق، از بیست و پنج هزار ذِراعِ محدودۀ مقدس تا سرحد شرقی، و به سمت غرب، از بیست و پنج هزار ذِراع آن محدوده تا مرز غربی در جوار سهم قبایل امتداد خواهد داشت و از آنِ حاکم خواهد بود. محدودۀ مقدس و قُدس معبد در وسط آن خواهد بود.
|
|
\v 22 املاک لاویان و املاک شهر در وسط مِلکِ حاکم خواهد بود و مِلکِ حاکم در حد فاصل قلمرو یهودا و قلمرو بِنیامین قرار خواهد داشت.
|
|
\v 23 «و اما سهم بقیۀ قبایل: از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای بِنیامین.
|
|
\v 24 «مجاور قلمرو بِنیامین، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای شمعون.
|
|
\v 25 «مجاور قلمرو شمعون، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای یِساکار.
|
|
\v 26 «مجاور قلمرو یِساکار، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای زِبولون.
|
|
\v 27 «مجاور قلمرو زِبولون، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای جاد.
|
|
\v 28 «سرحد جنوبی جاد، به سمت جنوب، از تامار تا آبهای مِریبَهقادِش، و از آنجا در امتداد رود مصر، تا دریای بزرگ خواهد بود.
|
|
\v 29 خداوندگارْ یهوه میفرماید: این است زمینی که باید بر حسب قرعه به عنوان میراث میان قبایل اسرائیل تقسیم کنید و این است سهمهای آنها.
|
|
\v 30 «این است دروازههای خروجی شهر: در جانب شمال، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است،
|
|
\v 31 دروازههای شهر به نام قبایل اسرائیل نامیده خواهد شد. سه دروازۀ شمالی، دروازۀ رِئوبین، دروازۀ یهودا، و دروازۀ لاوی خواهد بود.
|
|
\v 32 در جانب شرق، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازۀ یوسف، دروازۀ بِنیامین، و دروازۀ دان.
|
|
\v 33 در جانب جنوب، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازۀ شمعون، دروازۀ یِساکار، و دروازۀ زِبولون.
|
|
\v 34 در جانب غرب، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، نیز سه دروازه خواهد بود: دروازۀ جاد، دروازۀ اَشیر، و دروازۀ نَفتالی.
|
|
\v 35 دور تا دورشهر، هجده هزار ذِراع خواهد بود. و نام شهر، از آن پس، ’خداوند آنجاست‘ خواهد بود.»
|