fa_nmv/25-LAM.usfm

186 lines
9.8 KiB
Plaintext

\id LAM Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h Bookname
\toc1 Bookname
\toc2 Bookname
\toc3 lam
\mt1 Bookname
\s5
\c 1
\p
\v 1 چگونه شهری که آکنده از مردمان بود،
\v 2 شبانگاه زار زار می‌گریَد
\v 3 یهودا در مصیبت و بردگیِ سخت،
\v 4 راههای صَهیون ماتم گرفته‌اند،
\v 5 خصمانش به سَروَری رسیده‌اند،
\v 6 فرّ و شکوه دختر صَهیون،
\v 7 اورشلیم گنجینه‌های خود را از ایام گذشته،
\v 8 اورشلیم مرتکب گناهی عظیم شده،
\v 9 نجاست او بر دامنش بود،
\v 10 دشمن دست خود را بر همۀ گنجینه‌های او دراز کرده،
\v 11 مردمانش جملگی آه کِشان،
\v 12 «ای همۀ رهگذران،
\v 13 «از اعلی آتش فرستاد،
\v 14 «یوغِ نافرمانیهای من محکم بسته شد،
\v 15 «خداوندگار مردان نیرومند مرا
\v 16 «از این سبب است که گریانم،
\v 17 صَهیون دستانش را دراز می‌کند،
\v 18 «خداوند عادل است،
\v 19 «عاشقانم را فرا خواندم،
\v 20 «خداوندا، بنگر، زیرا که در تنگی‌ام،
\v 21 «مردم نالۀ مرا شنیده‌اند،
\v 22 «شرارتِ ایشان به‌تمامی به حضور تو برسد؛
\s5
\c 2
\p
\v 1 چگونه خداوند در خشم خود
\v 2 خداوندگار جملۀ مسکنهای یعقوب را
\v 3 او در حِدّت خشم خود
\v # همۀ شاخهای
\v 4 او کمان خویش را همچون دشمن برکشیده،
\v 5 خداوندگار همچون دشمن گشته،
\v 6 او مسکن خویش را همچون باغی ویران ساخته،
\v 7 خداوندگار مذبح خود را رد کرده،
\v 8 خداوند اراده فرموده
\v 9 دروازه‌هایش به زمین فرو رفته،
\v 10 مشایخ دختر صَهیون خاموش بر زمین نشسته‌اند؛
\v 11 چشمانم از گریه کم‌سو گشته،
\v # جگرم به سبب ویرانی قوم عزیزم
\v 12 آنان در همان حال که چون مجروحان
\v 13 برای تو چه شهادت توانم داد،
\v 14 انبیایت رؤیاهای دروغین و باطل برایت دیدند؛
\v 15 رهگذران جملگی بر پشت دست خود می‌زنند،
\v 16 دشمنانت جملگی دهان بر تو گشوده‌اند؛
\v 17 خداوند آنچه را قصد نموده بود،
\v 18 دل ایشان نزد خداوند فریاد بر‌آورْد.
\v 19 «شبانگاه، در ابتدای پاسهای شب،
\v 20 خداوندا، بنگر و ملاحظه فرما،
\v 21 پیر و جوان با هم
\v 22 مانند فرا خواندن مردمان به جشن روز عید،
\s5
\c 3
\p
\v 1 مَن آن مرد هستم که از چوب غضب او
\v 2 او مرا رانده و به تاریکی درآورده است،
\v 3 به‌یقین همۀ روز، بارها،
\v 4 گوشت و پوست مرا مندرس ساخته،
\v 5 به تلخی و مصیبت مرا محاصره نموده،
\v 6 همچون کسانی که از دیرباز مرده‌اند،
\v 7 گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت،
\v 8 هرچند آواز درمی‌دهم و فریاد کمک برمی‌آورم،
\v 9 راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده،
\v 10 همچون خرسی در کمین من نشسته،
\v 11 مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است،
\v 12 کمان خود را برکشیده،
\v 13 تیرهای تَرکِش خویش را
\v # به جگرم
\v 14 مضحکۀ همۀ قومها گشته‌ام؛
\v 15 مرا به چیزهای تلخ سیر کرده،
\v 16 دندانهایم را به سنگریزه‌ها شکسته،
\v 17 جانم از آسایش محروم است،
\v 18 پس گفتم: «دیگر تاب تحمل ندارم،
\v 19 مصیبت و سرگردانی‌ام را به یاد آور،
\v 20 جانم آنها را پیوسته به یاد می‌آورد
\v 21 لیکن به این می‌اندیشم،
\v 22 محبتهای خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد،
\v 23 آنها هر بامداد تازه می‌شود؛
\v 24 جان من می‌گوید: «خداوند نصیب من است،
\v 25 خداوند برای منتظران خود نیکوست،
\v 26 نیکوست در خاموشی،
\v 27 نیکوست برای انسان،
\v 28 بگذار در خاموشی تنها بنشیند،
\v 29 بگذار دهان خویش بر خاک نهد،
\v 30 بگذار رخسار خود را به سیلی‌زنندگان بسپارد،
\v 31 زیرا خداوند آدمی را تا به ابد ترک نمی‌کند،
\v 32 بلکه هرچند کسی را محزون سازد،
\v 33 زیرا از دل نمی‌خواهد
\v 34 اسیرانِ زمین را جملگی زیر پا لِه کردن،
\v 35 در حضور آن متعال حقِ انسانی را ضایع کردن،
\v 36 دادرسیِ کسی را در محکمه منحرف ساختن،
\v 37 کیست که سخنی بگوید و واقع شود،
\v 38 آیا از دهان آن متعال نیست،
\v 39 چرا باید انسانی که هنوز زنده است، شِکوِه سر دهد
\v 40 بیایید تا راههای خویش را بسنجیم و آنها را بیازماییم؛
\v 41 بیایید تا دلها و دستانمان را
\v 42 «ما گناه کردیم و عِصیان ورزیدیم،
\v 43 «خویشتن را به خشم پوشانیدی
\v 44 خود را به ابر مستور ساختی
\v 45 ما را در میان قومها،
\v 46 «دشمنانمان جملگی
\v 47 خوف و خطر بر ما عارض گشته،
\v 48 به سبب ویرانیِ قوم عزیزم،
\v 49 «چشمانم بی‌امان اشک می‌ریزد
\v 50 تا اینکه خداوند از آسمان
\v 51 به سبب جملۀ دختران شهرم،
\v 52 «آنان که بی‌سبب دشمن من بودند،
\v 53 جان مرا به گودالی فرو افکندند،
\v 54 آبها از سرم گذشت،
\v 55 «آنگاه خداوندا،
\v 56 تو تمنایم را شنیدی:
\v 57 چون تو را خواندم، نزدیک آمدی،
\v 58 «خداوندگارا، تو به دادرسی من آمدی،
\v 59 خداوندا، تو ظلمی را که بر من روا داشته‌اند، دیده‌ای؛
\v 60 تو تمامی بدخواهی ایشان را مشاهده کرده‌ای،
\v 61 «خداوندا، تو اهانتهای ایشان را شنیده‌ای،
\v 62 سخنان و اندیشه‌های مخالفانم،
\v 63 نشست و برخاستِ ایشان را ملاحظه کن،
\v 64 «خداوندا، بر وفق اعمال دستانشان،
\v 65 دل مشوش بدیشان بده؛
\v 66 خداوندا، در خشم خود تعقیبشان کن،
\s5
\c 4
\p
\v 1 چگونه طلا برق خود را از دست داده،
\v 2 چگونه فرزندانِ ارجمندِ صَهیون
\v 3 حتی شغالان نیز پستانهای خود را پیش آورده،
\v 4 زبان اطفالِ شیرخواره
\v 5 آنان که روزی طعام لذیذ می‌خوردند،
\v 6 زیرا مکافات قوم عزیز من
\v 7 برگزیدگانش از برف پاکتر بودند،
\v 8 اما اکنون روی ایشان از دوده سیاه‌تر شده،
\v 9 کشتگانِ دَمِ شمشیر،
\v 10 زنان مهربان به دستان خویش
\v 11 خداوند خشم خود را به‌کمال جاری کرده،
\v 12 پادشاهان جهان باور نمی‌داشتند،
\v 13 اما این به سبب گناه انبیایش واقع گردید،
\v 14 اکنون همچون کوران
\v 15 مردم بر ایشان فریاد سر داده، می‌گویند:
\v 16 حضور خداوند ایشان را پراکنده ساخته،
\v 17 چشمان ما از انتظارِ بیهوده برای کمک،
\v 18 قدمهای ما را می‌پاییدند،
\v 19 تعقیب‌کنندگانِ ما،
\v 20 مسیحِ خداوند که نَفَس ما بود،
\v 21 شادی کن و مسرور باش، ای دختر اَدوم،
\v 22 ای دختر صَهیون، مکافات گناه تو به انجام رسیده است؛
\s5
\c 5
\p
\v 1 خداوندا، آنچه بر ما گذشته، به یاد آر؛
\v 2 میراثمان از آنِ بیگانگان شده،
\v 3 یتیم و بی‌پدر گشته‌ایم،
\v 4 آبی را که می‌نوشیم، باید بخریم؛
\v 5 تعقیب‌کنندگان به گردن ما رسیده‌اند؛
\v 6 با مصر و آشور دست داده‌ایم،
\v 7 پدران ما گناه ورزیدند و رخت بربستند،
\v 8 بردگان بر ما حکم می‌رانند،
\v 9 به سبب شمشیرِ اهل بیابان،
\v 10 به سبب گرمای سوزناکِ قحطی،
\v 11 زنان را در صَهیون بی‌عصمت کرده‌اند،
\v 12 امیران را از دستهایشان بر دار کرده‌اند،
\v 13 مردان جوان به گرداندن سنگ آسیا مجبور گشته‌اند،
\v 14 مشایخ نشستن بر دروازۀ شهر را ترک گفته‌اند،
\v 15 شادی از دلهای ما رخت بربسته،
\v 16 تاج از سر ما فرو افتاده؛
\v 17 از همین رو، دل ما بی‌تاب شده،
\v 18 یعنی برای کوه صَهیون که متروک مانده،
\v 19 اما تو، ای خداوند، تا ابد سلطنت می‌کنی؛
\v 20 چرا ما را برای همیشه از یاد می‌بَری؟
\v 21 خداوندا، ما را نزد خود بازگردان، تا بازگشت کنیم؛
\v 22 مگر آنکه به‌تمامی طردمان کرده،