fa_nmv/20-PRO.usfm

1079 lines
62 KiB
Plaintext

\id PRO Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h Bookname
\toc1 Bookname
\toc2 Bookname
\toc3 pro
\mt1 Bookname
\s5
\c 1
\p
\v 1 امثال سلیمان، پسر داوود، پادشاه اسرائیل:
\v 2 برای فراگیری حکمت و ادب
\v 3 برای کسب ادب و رفتار خردمندانه،
\v 4 برای هوشمندی بخشیدن به ساده‌لوحان
\v 5 تا حکیمان بشنوند و بر آموخته‌هایشان بیفزایند
\v 6 برای درک امثال و کنایات،
\v 7 ترس خداوند سرآغاز دانش است،
\v 8 پسرم، به رهنمود پدر خویش گوش فرا ده
\v 9 زیرا تاج زیبا بر سرت
\v 10 پسرم! چون گنهکاران به اغوای تو برخیزند،
\v 11 چون گویند: «با ما بیا
\v 12 تا آنان را چون گور،
\v 13 همه گونه نفایس به چنگ خواهیم آورد
\v 14 قرعۀ خود با ما بیَفکن
\v 15 پسرم، با آنان همراه مشو
\v 16 زیرا پاهایشان به سوی شرارت دوان است،
\v 17 براستی چه عبث است
\v 18 اما اینان در کمین خون خویشتن می‌نشینند
\v 19 چنین است سر‌انجام هر آن کس که در طمعِ سود نامشروع باشد؛
\v 20 حکمت در کوی و برزن ندا درمی‌دهد
\v 21 در جاهای پرازدحام بانگ در می‌دهد
\v 22 «ای ساده‌لوحان، تا چند ساده‌لوحی را دوست خواهید داشت؟
\v 23 توبیخ مرا بشنوید و بازگشت کنید،
\v 24 اما چون هنگامی که فرا خواندم مرا نپذیرفتید
\v 25 چون مشورت مرا یکسره نادیده گرفتید
\v 26 من نیز در مصیبت شما خواهم خندید
\v 27 آری، چون آنچه از آن می‌ترسید
\v 28 «آنگاه مرا خواهند خواند، و پاسخ نخواهم داد؛
\v 29 چراکه از دانش بیزار بودند
\v 30 چراکه مشورت مرا نپذیرفتند
\v 31 پس ثمرۀ طریقهای خود را خواهند خورد
\v 32 زیرا از‌ راه برگشتن ساده‌لوحان آنان را به کشتن خواهد داد
\v 33 اما هر که به من گوش فرا دهد، در امنیت ساکن خواهد بود
\s5
\c 2
\p
\v 1 پسرم، اگر سخنان مرا بپذیری
\v 2 اگر گوش خود به حکمت بسپاری
\v 3 اگر بصیرت را فرا خوانی
\v 4 اگر همچون نقره در پی‌اش باشی
\v 5 آنگاه ترس خداوند را درک خواهی کرد
\v 6 زیرا خداوند است که حکمت می‌بخشد
\v 7 او خردمندی را برای صالحان می‌اندوزد
\v 8 راههای عدالت را پاس می‌دارد
\v 9 آنگاه هر طریق نیکو را در خواهی یافت،
\v 10 زیرا حکمت به دل تو در خواهد آمد
\v 11 دوراندیشی تو را نگاهبانی خواهد کرد
\v 12 تو را از راه شریران رهایی خواهد بخشید
\v 13 که راه راست را ترک می‌کنند
\v 14 که از عمل بد خشنودند
\v 15 که راههایشان کج است
\v 16 نیز تو را از زن زناکار رهایی خواهد بخشید
\v 17 که شریک زندگی جوانی خویش را ترک کرده
\v 18 زیرا خانۀ او به کام مرگ فرو می‌رود
\v 19 از آنان که به نزد او روند، کسی باز نخواهد گشت
\v 20 پس در راه مردمانِ نیکو گام بردار
\v 21 زیرا صالحان در زمین ساکن خواهند شد
\v 22 اما شریران از زمین منقطع خواهند شد
\s5
\c 3
\p
\v 1 پسرم، تعلیم مرا از یاد مبر
\v 2 زیرا بر روزها و سالهای عمرت خواهد افزود
\v 3 مگذار محبت و وفاداری هرگز ترکت کنند؛
\v 4 آنگاه در نظر خدا و انسان
\v 5 با تمامِ دلِ خود بر خداوند توکل کن،
\v 6 در همۀ راههای خود او را در نظر داشته باش،
\v 7 خویشتن را حکیم مپندار؛
\v 8 این برای ناف تو شفا
\v 9 خداوند را با دارایی خود حرمت دار
\v 10 آنگاه انبارهایت به وفور نعمت پر خواهد شد
\v 11 پسرم، تأدیب خداوند را خوار مشمار،
\v 12 زیرا خداوند آنان را که دوست می‌دارد، تأدیب می‌کند
\v 13 خوشا به حال کسی که حکمت را بیابد
\v 14 زیرا تجارتِ آن از تجارت نقره سودآورتر است
\v 15 از یاقوت گرانبهاتر است،
\v 16 بر دست راستش عمر دراز است
\v 17 راههایش، راههایی است دلپذیر
\v 18 آنان را که به دستش آرند، درخت حیات است
\v 19 خداوند به حکمت خود زمین را بنیان نهاد،
\v 20 به دانش او، ژرفاها منشق گردید
\v 21 پسرم، خردمندی و دوراندیشی را پاس دار
\v 22 آنها جان تو را حیات خواهند بخشید
\v 23 آنگاه در امنیت راه خواهی پیمود
\v 24 چون به خواب روی ترسان نخواهی بود
\v 25 از بلایِ ناگهان بیم نخواهی داشت
\v 26 زیرا خداوند، مایۀ اطمینان تو خواهد بود
\v 27 احسان را از مستحق آن دریغ مکن،
\v 28 به همسایه‌ات مگو: «برو و بازگرد، و فردا به تو خواهم داد» -
\v 29 در اندیشۀ بدی کردن بر همسایه‌ات مباش
\v 30 با کسی که به تو بدی نکرده،
\v 31 بر مرد خشونتکار حسد مبر
\v 32 زیرا خداوند از شخص منحرف کراهت دارد،
\v 33 لعنتِ خداوند بر خانۀ شریران است،
\v 34 او تمسخرگران را تمسخر می‌کند،
\v 35 حکیمان وارث عزّت می‌شوند،
\s5
\c 4
\p
\v 1 ای پسران، به رهنمود یک پدر گوش فرا دهید؛
\v 2 من شما را آموزشِ نیکو می‌دهم،
\v 3 زیرا که من نیز پدر خود را پسر بودم
\v 4 پدرم مرا آموخته، می‌گفت:
\v 5 حکمت را کسب کن و فهم را به دست آور؛
\v 6 ترکش مکن که نگاهبان تو خواهد بود؛
\v 7 حکمت، برترین است، پس حکمت را به دست آور؛
\v 8 آن را برافراز که تو را سرافراز خواهد ساخت؛
\v 9 تاج زیبایی بر سرت خواهد نهاد
\v 10 پسرم! گوش فرا ده و آنچه می‌گویم بپذیر
\v 11 من راه حکمت را به تو می‌آموزم
\v 12 چون در راه بروی، قدمهایت را مانعی نخواهد بود؛
\v 13 رهنمود را به چنگ گیر و آن را فرو مگذار؛
\v 14 به راه شریران پا مگذار
\v 15 از آن دوری کن و در آن ره مسپار؛
\v 16 زیرا تا شرارتی نکنند نمی‌خُسبند،
\v 17 نانِ شرارت را می‌خورند
\v 18 طریق پارسایان همچون طلوع سپیده‌دمان است،
\v 19 اما راه شریران همچون تاریکیِ غلیظ است
\v 20 پسرم، به آنچه می‌گویم توجه کن؛
\v 21 آنها را از نظر دور مکن
\v 22 زیرا برای یابندگان خود حیاتند
\v 23 دل خویش را با مراقبتِ تمام پاس بدار،
\v 24 کج‌گویی را از دهان خود بزدای؛
\v 25 چشمانت مستقیم به جلو بنگرد،
\v 26 مسیر پاهای خویش را هموار گردان
\v 27 به راست یا چپ کج مشو؛
\s5
\c 5
\p
\v 1 پسرم! به حکمت من توجه کن،
\v 2 تا دوراندیشی را پاس داری
\v 3 زیرا از لبان زن زناکار عسل می‌چکد،
\v 4 اما سرانجامش همچون اَفسَنطین، تلخ است،
\v 5 پاهایش به کام مرگ فرو می‌رود؛
\v # و گامهایش مستقیم به گور
\v 6 به راه حیات هرگز نمی‌اندیشد؛
\v 7 پس اکنون، پسرم
\v 8 راه خویش از او دور نگاه دار
\v 9 مبادا عنفوان جوانی
\v 10 مبادا بیگانگان از دولت تو سیر شوند
\v 11 و در پایانِ عمر، ناله سر دهی،
\v 12 و بگویی: «دریغا که از تأدیب بیزار بودم!
\v 13 آوای معلمانِ خویش نشنیدم
\v 14 و در میان قوم و جماعت،
\v 15 آب را از منبعِ خودت بنوش،
\v 16 چرا چشمه‌هایت در کویها جاری شود
\v 17 بگذار تنها از آن تو باشند
\v 18 سرچشمه‌ات مبارک باد،
\v 19 همچون غزالی دلپذیر و آهویی زیبا،
\v 20 چرا سرمستِ زنِ بیگانه باشی
\v 21 زیرا راههای انسان در برابر چشمان خداوند است
\v 22 بدکاریهای شریر به دامش می‌افکنَد،
\v 23 از بی‌ادبی خواهد مرد،
\s5
\c 6
\p
\v 1 پسرم، اگر برای دیگری ضامن شده‌ای
\v 2 اگر از سخنان زبانت به دام افتاده‌ای
\v 3 پس، پسرم، چنین کن تا رهایی یابی،
\v 4 خواب به چشمانت راه مده،
\v 5 خود را همچون غزالی از کمند شکارچی برهان،
\v 6 کاهِلاٰ! نزد مورچه برو،
\v 7 که او را نه فرمانده‌ای است
\v 8 با این همه، توشۀ خود در تابستان فراهم می‌کند
\v 9 کاهِلاٰ! تا به کی خواهی خُفت؟
\v 10 اندکی خفتن و اندکی چُرت زدن،
\v 11 و فقر همچون راهزن بر تو خواهد تاخت
\v 12 شخص رذل و خبیث
\v 13 با چشم چشمک می‌زند،
\v 14 با دلی منحرف شرارتها ابداع می‌کند
\v 15 از این رو، ناگهان بلا بر او نازل خواهد شد،
\v 16 شش چیز است که خداوند از آنها بیزار است،
\v 17 چشمان متکبر، زبان دروغگو،
\v 18 دلی که نقشه‌های شریرانه می‌کشد،
\v 19 شاهد دروغینی که دروغها می‌بافد
\v 20 پسرم، فرمان پدر خود را نگاه دار
\v 21 آن را همیشه بر دل خود بَربند
\v 22 که در حین راه رفتن، راهنمای تو خواهد بود؛
\v 23 زیرا آن فرمان، چراغ است
\v 24 تا تو را از زنِ شریر حفظ کند
\v 25 هوسِ زیبایی او در دل مپرور
\v 26 زیرا زن فاحشه را به قُرصی نان می‌توان داشت،
\v # اما زن زناکار در پی صیدِ جانی گرانبهاست!
\v 27 آیا کسی تواند آتش را در آغوش گیرد
\v 28 آیا کسی تواند بر اخگرهای سوزان راه رود
\v 29 نیز چنین است آن که با زنِ همسایه‌اش بخوابد،
\v 30 دزدی را که تنها برای سیر کردن شکم خود در وقت گرسنگی
\v 31 با این حال، اگر گرفتار شود باید هفت برابر تاوان دهد،
\v 32 اما مردی که با زنی زنا می‌کند عاری از عقل است؛
\v 33 آسیب و شرم نصیبش خواهد شد
\v 34 زیرا غیرت، خشم شوهر را بر خواهد انگیخت
\v 35 هیچ غرامتی به چشمش نخواهد آمد
\s5
\c 7
\p
\v 1 پسرم، سخنان مرا نگاه دار
\v 2 فرمانهای مرا نگاه دار تا زنده بمانی؛
\v 3 آنها را بر انگشتان خود بربند
\v 4 به حکمت بگو: «تو خواهر منی»،
\v 5 تا تو را از زن زناکار حفظ کنند،
\v 6 زیرا از پنجرۀ خانۀ خویش
\v 7 و در میان ساده‌لوحان،
\v 8 که در کوچه از نزدیکی گوشۀ او می‌گذشت
\v 9 شامگاهان، آنگاه که روز رنگ می‌باخت
\v 10 و اینک، زنی به دیدار او آمد،
\v 11 زنی یاوه‌گو و سرکش،
\v 12 دَمی در کوچه‌ها و دمی دیگر در میدانها
\v 13 پس او را بگرفت و ببوسید
\v 14 «نزد من قربانیهای رفاقت است؛
\v 15 پس به دیدار تو بیرون آمدم
\v 16 بر بستر خود دیباها از کتان مصری
\v 17 بسترم را با مُر و عود و دارچین
\v 18 بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛
\v 19 زیرا شوهرم در خانه نیست
\v 20 کیسۀ پر از پول با خود برده
\v 21 پس او را با سخنان بسیار بفریفت
\v 22 و جوان بی‌درنگ از پی او روان شد،
\v # و آهویی که به دام گرفتار می‌آید،
\v 23 تا آنگاه که تیری بر جگرش می‌نشیند،
\v 24 پس حال، ای پسرانم، به من گوش فرا دهید
\v 25 دل شما به راههایش متمایل نشود
\v 26 زیرا بسیاری را از پا درافکنده
\v 27 خانۀ او راهِ گور
\s5
\c 8
\p
\v 1 آیا حکمت ندا در نمی‌دهد
\v 2 بر بلندیهای کنار راه می‌ایستد
\v 3 کنار دروازه‌های ورود به شهر
\v 4 «شما را ای مردمان ندا می‌دهم،
\v 5 ای ساده‌لوحان، هوشمندی را دریابید
\v 6 گوش فرا دهید،
\v 7 بر زبانم حقیقت جاری می‌شود،
\v 8 سخنان دهانم همه بر حق است
\v 9 همۀ آنها بر شخص فهیم، روشن است
\v 10 رهنمود مرا به جای نقره اختیار کنید،
\v 11 زیرا حکمت از یاقوت ارزشمندتر است،
\v 12 «من که حکمتم، با هوشمندی همخانه‌ام
\v 13 ترس خداوند، نفرت از بدی است؛
\v 14 مشورت و خردمندی از آنِ من است،
\v 15 به مدد من پادشاهان پادشاهی می‌کنند
\v 16 به واسطۀ من، فرمانروایان حکم می‌رانند،
\v # و نیز شریفان و جملۀ داورانِ عادل.
\v 17 آنان را که دوستم دارند، دوست می‌دارم،
\v 18 دولت و جلال با من است،
\v 19 میوۀ من از طلا نیکوتر است، از طلای ناب،
\v 20 در طریق پارسایی می‌خرامم،
\v 21 به دوستدارانم، توانگری به میراث می‌بخشم
\v 22 «خداوند مرا در آغازِ راه خویش تولد بخشید،
\v 23 من از ازل شکل گرفتم،
\v 24 آنگاه که هنوز ژرفاها نبود، من زاده شدم،
\v 25 پیش از آنکه کوهها بر پا شوند،
\v 26 پیش از آنکه زمین و دشتها را بیافریند
\v 27 آنگاه که آسمانها را استوار ساخت
\v 28 آنگاه که ابرها را در بالا برنشانید
\v 29 چون بر دریا حد قرار داد
\v 30 آنگاه همچون معماری
\v 31 و پایکوبی من در جهانِ مسکونِ او
\v 32 «پس حال، ای پسران، به من گوش فرا دهید؛
\v 33 رهنمود را بشنوید و حکیم باشید
\v 34 خوشا به حال آن که به من گوش فرا دهد
\v 35 زیرا هر که مرا یابد، حیات را یافته است
\v 36 اما هر که از یافتنِ من درمانَد، بر جان خود زیان رسانده است
\s5
\c 9
\p
\v 1 حکمت، خانۀ خود را بنا کرده
\v 2 او گوشت خود را طبخ کرده، شراب خویش را برآمیخته،
\v 3 کنیزانش را گسیل داشته
\v 4 «هر آن که ساده‌لوح است بدین‌جا بیاید!»
\v 5 «بیایید از طعام من بخورید
\v 6 ساده‌لوحیِ خود را ترک کنید که خواهید زیست؛
\v 7 «هر که تمسخرگری را تأدیب کند، به استقبال بی‌حرمتی می‌رود؛
\v 8 تمسخرگر را توبیخ مکن، مبادا از تو نفرت کند؛
\v 9 حکیم را بیاموز که حکیمتر خواهد شد؛
\v 10 «ترس خداوند آغاز حکمت است،
\v 11 زیرا به واسطۀ من، روزهای تو بسیار خواهد شد
\v 12 اگر حکیمی، خود از آن بهره خواهی برد؛
\v 13 بانو ’جهالت‘، یاوه‌گو است
\v 14 بر درِ خانۀ خود می‌نشیند،
\v 15 و رهگذران را ندا می‌دهد،
\v 16 «ای ساده‌لوحان، بدین سو آیید!»
\v 17 «آبِ دزدیده شیرین است؛
\v 18 اما نمی‌دانند که مردگان، در آنجایند،
\v # و مهمانان او در اعماق گورند.
\s5
\c 10
\p
\v 1 امثال سلیمان:
\v 2 گنجهای حاصل از شرارت سودی ندارد،
\v 3 خداوند پارسایان را گرسنه نمی‌گذارد،
\v 4 دستانِ کاهل، فقیر می‌سازد،
\v 5 عاقل است پسری که در تابستان گِرد می‌آورد،
\v 6 بر سَرِ پارسایان، برکتها قرار می‌گیرد،
\v 7 یادِ پارسایان برکت خواهد بود،
\v 8 دانادل، احکام را می‌پذیرد،
\v 9 آن که در صداقت گام برمی‌دارد در راهِ بی‌خطر است،
\v 10 آن که رِندانه چشمک می‌زند دلریش می‌سازد،
\v # اما آن که بی‌پرده نکوهش می‌کند باعث صلح می‌شود.
\v 11 دهان پارسایان چشمۀ حیات است،
\v 12 نفرت، نزاعها برمی‌انگیزد،
\v 13 حکمت، بر لبهای فهیمان یافت می‌شود،
\v 14 حکیمان، دانش‌را می‌اندوزند،
\v 15 توانگریِ دولتمند، شهرِ مستحکم اوست،
\v 16 مزد پارسایان، به حیات رهنمون می‌شود،
\v 17 آن که به تأدیب گوش می‌سپارد، در راهِ حیات است،
\v 18 آن که نفرت را پنهان سازد، لبهای دروغگو دارد،
\v 19 پرگویی خالی از گناه نیست،
\v 20 زبانِ پارسایان، نقرۀ اعلاست،
\v 21 لبهای پارسایان، بسیاری را می‌پرورد،
\v 22 برکت خداوند، دولتمند می‌سازد،
\v 23 فساد نزد نادان تفریح است،
\v 24 هرآنچه شریر از آن می‌ترسد، بر سرش می‌آید؛
\v 25 توفان که فرو نشیند، اثری از شریران بر جا نخواهد بود،
\v 26 سِرکه برای دندان و دود برای چشمان،
\v 27 ترس خداوند بر روزهای عمر می‌افزاید،
\v 28 انتظارِ پارسایان به شادی می‌انجامد،
\v 29 طریق خداوند برای راستان قلعۀ مستحکم است،
\v 30 پارسایان هرگز جنبش نخواهند خورد،
\v 31 از دهانِ پارسایان حکمت می‌روید،
\v 32 لبهای پارسایان سخنِ پسندیده می‌داند،
\s5
\c 11
\p
\v 1 خداوند از ترازوی نامیزان کراهت دارد،
\v 2 با تکبر، شرمساری می‌آید،
\v 3 راستیِ صالحان هادی ایشان است،
\v 4 توانگری در روز غضب به کاری نمی‌آید،
\v 5 پارساییِ راستان هموارکنندۀ راه آنهاست،
\v 6 پارساییِ صالحان آنان را رهایی می‌بخشد،
\v 7 با مرگِ مردِ شریر، امیدش نیز بر باد می‌شود؛
\v # چشمداشتهای او از قدرت تباه می‌گردد.
\v 8 پارسا از تنگنا نجات داده می‌شود؛
\v 9 ناپاکان به گفتارِ خود همنوع خویش را هلاک می‌کنند،
\v 10 از کامیابیِ پارسایان شهر شادمان می‌شود،
\v 11 از برکت صالحان، شهر سرافراز می‌شود،
\v 12 آن که همسایۀ خویش را خوار می‌سازد کم‌عقل است،
\v 13 سخن‌چین اَسرار را فاش می‌کند،
\v 14 بی‌نقشه، لشکر شکست می‌خورد،
\v 15 ضامن شخص غریب، بی‌گمان زیان خواهد دید،
\v 16 زنِ خوش‌رفتار عزّت می‌اندوزد،
\v 17 مرد مهربان به خویشتن نفع می‌رساند،
\v 18 شریر اجرتِ دروغین می‌گیرد،
\v 19 پارسای راستین رو به سوی حیات دارد،
\v 20 خداوند از کج‌دلان کراهت دارد،
\v 21 یقین دان که شریران بی‌سزا نخواهند ماند،
\v 22 حلقه‌ایست زرین در بینی گراز،
\v 23 آرزوی پارسایان تنها به نیکویی می‌انجامد،
\v 24 یکی می‌بخشد و دولتش افزون می‌گردد،
\v 25 شخص سخاوتمند فراوان خواهد داشت؛
\v 26 آن که غَله را احتکار کند، نفرین مردم را می‌خرد،
\v 27 آن که نیکویی را بجوید، مقبول خواهد شد،
\v 28 آن که بر ثروت خویش توکل کند، سقوط خواهد کرد،
\v 29 باد است میراثِ آن که خانوادۀ خویش را عذاب دهد،
\v 30 ثمرۀ پارسایان، درخت حیات است،
\v 31 اگر پارسا اجر خویش را بر زمین می‌گیرد،
\s5
\c 12
\p
\v 1 هر که تأدیب را دوست بدارد، دوستدار معرفت است،
\v 2 انسانِ خوب خشنودی خداوند را به دست می‌آورد،
\v 3 آدمی با شرارت، استوار نمی‌گردد،
\v 4 زن شایسته، تاجِ سرِ شوهر است،
\v 5 تدبیرهای پارسایان، عدالت است،
\v 6 سخنان شریران در کمین خون است،
\v 7 شریران سرنگون شده، نیست می‌شوند،
\v # اما خاندان
\v 8 آدمی را فراخورِ عقلش می‌ستایند،
\v 9 کسی به حساب نیامدن اما خدمتگزاران داشتن،
\v 10 پارسا در فکر آسایش چارپایان خود نیز هست،
\v 11 آن که بر زمین خود کار کند، نانِ سیر خواهد خورد،
\v 12 شریران به مالِ غصبی دیگر بدکاران نیز چشم طمع دارند،
\v 13 مرد شریر در دام زبان عِصیانگر خود گرفتار می‌آید،
\v 14 میوۀ دهان آدمی او را از نیکویی سیر می‌سازد،
\v 15 راه نادان در نظر خودش درست است،
\v 16 نادان در دَم خشمش را بروز می‌دهد،
\v 17 شخص امین، حقیقت را بیان می‌کند،
\v 18 هستند که سخنان باطلشان چون ضرب شمشیر است،
\v 19 لبهای راستگو تا ابد برقرار می‌ماند،
\v 20 خیانت است در دل کسانی که نقشه‌های پلید می‌کشند،
\v 21 پارسایان را هیچ گزندی نخواهد بود،
\v 22 خداوند از لبهای دروغگو کراهت دارد،
\v # اما راستکرداران
\v 23 خردمند دانش را پنهان می‌دارد،
\v 24 دستان سخت‌کوش حُکم خواهد راند،
\v 25 دل مضطرب، آدمی را گرانبار می‌سازد،
\v 26 پارسا راهنمای خوب برای همسایۀ خویش است،
\v 27 کاهل شکار خود را نیز بریان نمی‌کند،
\v 28 در طریق پارسایی، حیات یافت می‌شود،
\s5
\c 13
\p
\v 1 پسر حکیم تأدیب را از پدرش می‌پذیرد،
\v 2 انسان از ثمرۀ لبهای خود نصیب نیکو می‌برد،
\v 3 آن که مراقب زبان خویش است، مراقب جان خویش است،
\v 4 کاهل حسرت غذا را می‌خورد و چیزی به دست نمی‌آورد،
\v 5 پارسا از دروغ نفرت دارد،
\v 6 پارسایی، راستان را حفظ می‌کند،
\v 7 یکی با وجود بی‌چیزی تظاهر به دولتمندی می‌کند؛
\v 8 ثروتمند می‌تواند فدیۀ جان خویش را بپردازد،
\v 9 نورِ پارسایان شادی می‌کند،
\v 10 از تکبر چیزی جز نزاع برنخیزد
\v 11 ثروتِ بادآورده آسان بر باد می‌رود،
\v 12 امیدِ به تعویق افتاده، دل را بیمار می‌سازد،
\v 13 آن که کلام را خوار شمارد زیان خواهد دید،
\v 14 رهنمودِ حکیمان چشمۀ حیات است،
\v 15 عقل سلیم مقبول می‌سازد،
\v 16 شخص عاقل با دانش عمل می‌کند،
\v 17 قاصدِ شریر به دردسر می‌افتد،
\v 18 فقر و رسوایی نصیب کسی است که تأدیب را ترک گوید،
\v 19 آرزوی برآورده برای جان شیرین است،
\v 20 همنشینِ حکیمان حکیم گردد،
\v 21 بلا در پی گنهکاران خواهد بود،
\v 22 شخص نیکو برای فرزندانِ فرزندانِ خویش نیز میراثی بر جا می‌گذارد،
\v 23 مزرعۀ کوچکِ شخص فقیر چه بسا محصول فراوان دهد،
\v 24 آن که چوب را بازمی‌دارد، از فرزندش نفرت می‌کند،
\v 25 پارسایان تا به سیری طعام خواهند خورد،
\s5
\c 14
\p
\v 1 زن حکیم خانۀ خویش را بنا می‌کند،
\v 2 آن که در راستی خود گام برمی‌دارد از خداوند می‌ترسد،
\v 3 نادان چوب زبان متکبر خود را می‌خورد،
\v 4 جایی که گاو نباشد، آخور پاک است،
\v 5 شاهد امین دروغ نمی‌گوید،
\v 6 تمسخرگر حکمت را می‌جوید و نمی‌یابد،
\v 7 همنشینِ نادان مشو،
\v 8 حکمتِ عاقلان در این است که راههای خود را درک می‌کنند،
\v 9 جاهلان را توانِ دلجویی نیست،
\v 10 تنها دل از تلخی خویش آگاه است،
\v 11 خانۀ
\v 12 پیش روی انسان راهی هست که در نظرش درست می‌نماید،
\v 13 حتی در خنده نیز دل می‌تواند دردمند باشد،
\v 14 آن که در دل مرتد است سرانجامِ راههای خود را می‌بیند،
\v 15 ساده‌لوح همه چیز را باور می‌کند،
\v 16 حکیم می‌ترسد و از بدی اجتناب می‌کند،
\v 17 شخص تندخو احمقانه رفتار می‌کند،
\v 18 میراث ساده‌لوحان حماقت است،
\v 19 بَدان در برابر نیکان سر تعظیم فرود خواهند آورد،
\v 20 فقیر حتی نزد کسانِ خود نیز منفور است،
\v 21 آن که همسایه‌اش را خوار شمارد گناه می‌ورزد،
\v 22 آیا کسانی که نقشه‌های پلید می‌کشند، گمراه نمی‌شوند؟
\v 23 در هر محنت، منفعتی است،
\v 24 دولتِ حکیمان، تاجِ ایشان است،
\v 25 شاهد راستگو جانها را می‌رهاند،
\v 26 در ترس خداوند اطمینانِ قوی است،
\v 27 ترس خداوند، چشمۀ حیات است
\v 28 جلالِ پادشاه در جمعیتِ بسیار است،
\v 29 شخص دیرخشم از درک بسیار برخوردار است،
\v 30 دلِ آرام به بدن حیات می‌بخشد،
\v 31 آن که بر بینوا ظلم کند، بر آفرینندۀ او اهانت می‌ورزد،
\v 32 شریران از شرارتِ خود سرنگون می‌شوند،
\v 33 حکمت در دل شخص فهیم آشیان می‌گیرد،
\v 34 پارسایی، قوم را سرافراز می‌سازد،
\v 35 خشنودیِ پادشاه نصیب خادم عاقل است،
\s5
\c 15
\p
\v 1 جوابِ نرم خشم را برمی‌گرداند،
\v 2 زبان حکیمان معرفت را دل‌انگیز می‌سازد،
\v 3 چشمان خداوند همه جا هست،
\v 4 زبان شفابخش، درخت حیات است،
\v 5 نادان، تأدیب پدر خویش را خوار می‌شمارد،
\v 6 در خانۀ پارسایان گنجِ بسیار است،
\v 7 لبهای حکیمان دانش را منتشر می‌سازد،
\v 8 خداوند از قربانیهای شریران کراهت دارد،
\v 9 راه شریران در نظر خداوند کراهت‌آور است،
\v 10 تأدیب سخت در انتظار کسی است که طریقت را ترک گوید؛
\v 11 هاویه
\v 12 تمسخرگر توبیخ را خوش نمی‌دارد،
\v 13 دل شادمان، چهره را شاداب می‌سازد،
\v 14 دل مردِ فهیم جویای معرفت است،
\v 15 همۀ روزهای عمر ستمدیدگان مصیبت‌بار است،
\v 16 کم داشتن با ترس خداوند،
\v 17 سفرۀ محقر،
\v # بِه از ضیافت شاهانه،
\v 18 مرد تندخو نزاعها برمی‌انگیزد،
\v 19 راهِ کاهلان خاربست است،
\v 20 فرزند حکیم، مایۀ شادی پدر است،
\v 21 حماقت مایۀ شادی شخص کم‌عقل است،
\v 22 بی مشورت، تدبیرها باطل می‌شود،
\v 23 انسان از دادنِ پاسخ شایسته شادمان می‌شود،
\v 24 سفر زندگی برای دانایان به سوی بالا است،
\v # تا آنان را از پایین رفتن به گور
\v 25 خداوند خانۀ متکبران را ویران می‌کند،
\v 26 افکار پلید در نظر خداوند کراهت‌آور است،
\v 27 طالبِ سودِ نامشروع، خانوادۀ خویش را به دردسر می‌افکند،
\v 28 دل پارسا در پاسخ‌دادن تأمل می‌کند،
\v 29 خداوند از شریران دور است،
\v 30 نورِ چشمان، دل را شادمان می‌سازد،
\v 31 آن که به توبیخِ جانبخش گوش فرا می‌دهد،
\v 32 آن که تأدیب را ترک گوید، جان خویش را حقیر می‌شمارد،
\v 33 ترس خداوند، مربّیِ حکمت است،
\s5
\c 16
\p
\v 1 تدبیرهای دل از آنِ انسان است،
\v 2 همۀ راههای انسان در نظر وی پاک می‌نماید،
\v 3 کارهای خویش را به خداوند بسپار
\v 4 خداوند هر چیز را برای هدفش ساخته است،
\v 5 خداوند از هر که دلش متکبر باشد کراهت دارد،
\v 6 از محبت و امانت، تقصیر کفاره می‌شود،
\v 7 آنگاه که راههای انسان خداوند را خشنود سازد،
\v 8 دارایی اندک با پارسایی،
\v 9 دل آدمی به راههایش می‌اندیشد،
\v 10 لبهای پادشاه چون صاحب وحی سخن می‌گوید،
\v 11 میزان و ترازوهای درست از آنِ خداوند است،
\v 12 پادشاهان از شرارت کراهت دارند،
\v 13 خشنودی پادشاهان نصیب لبهای راستگوست،
\v 14 غضب پادشاه پیک مرگ است،
\v 15 روی خندان پادشاه، به منزلۀ حیات است،
\v 16 کسب حکمت چه بسیار نیکوتر از طلاست،
\v 17 شاهراه صالحان از بدی به دور می‌ماند؛
\v 18 غرور پیشروِ نابودی است،
\v 19 افتادگی با افتادگان،
\v 20 آن که در مَثَل تأمل کند کامیاب خواهد شد،
\v 21 دانادل فهیم خوانده می‌شود،
\v # و زبان شیرین آموزش را رواج می‌دهد.
\v 22 عقل برای دارنده‌اش چشمۀ حیات است،
\v # اما تأدیب احمقان، حماقت است.
\v 23 دل شخص حکیم زبانش را عاقل می‌گرداند،
\v 24 شانۀ عسل است سخنان دلپذیر،
\v 25 پیش روی هر کس راهی هست که در نظرش درست می‌نماید،
\v 26 اشتهای کارگر برایش کار می‌کند،
\v 27 شخص رذل نقشه‌های پلید می‌کشد،
\v 28 شخص منحرف تخم نزاع می‌پاشد،
\v 29 خشونتکاران همقطار خود را اغوا می‌کنند،
\v 30 آن که چشمک می‌زند، نقشه‌های منحرف در سر دارد،
\v 31 موی سفید تاج جلال است
\v 32 شخصِ دیرخشم از دلاور بهتر است،
\v 33 قرعه بر زمین
\s5
\c 17
\p
\v 1 لقمه‌ای نانِ خشک در آرامش،
\v 2 غلام حکیم بر پسرِ شرم‌آفرین حکم خواهد راند،
\v 3 بوته برای نقره است و کوره برای طلا،
\v 4 شخص بدکار به لبهای فتنه‌انگیز گوش می‌سپارد؛
\v 5 آن که فقیران را تمسخر کند به آفرینندۀ آنها اهانت می‌ورزد؛
\v 6 تاجِ سَرِ پیران، نوادگانند،
\v 7 سخنان فاضلانه، جاهل را نشاید،
\v 8 رشوه در نظر اهل آن سنگ جادویی است
\v 9 آن که خطایی را می‌پوشاند، محبت را می‌گسترد؛
\v 10 اثر یک نکوهش بر شخص فهیم،
\v 11 بدکار تنها در پی طغیان است؛
\v 12 برخوردن به خرسی که توله‌هایش را دزدیده‌اند،
\v 13 آن که در برابر نیکی بدی کند،
\v 14 آغازِ مشاجره همچون رخنۀ آب است؛
\v 15 تبرئۀ مجرمان و محکوم کردن بی‌گناهان!
\v 16 بهای خریدِ حکمت در دست جاهل به چه کار آید،
\v 17 دوست در همه حال محبت می‌کند،
\v 18 مرد کم‌عقل دست می‌دهد
\v 19 آن که نافرمانی را دوست دارد، مشاجره را دوست دارد؛
\v # آن که دَرِ خانۀ خویش در بلندی می‌سازد،
\v 20 کج‌دِل، کامروا نخواهد شد؛
\v 21 آن که فرزندِ نادان دارد غصه‌دار می‌شود؛
\v 22 دل شادمان داروی شفابخش است،
\v 23 شریر، پنهانی رشوه می‌گیرد
\v 24 مرد فهیم بر حکمت چشم می‌دوزد،
\v 25 فرزند نادان، پدر خود را به ستوه می‌آورد
\v 26 نشاید مجازات بی‌گناهان،
\v 27 آن که زبان خود را بازمی‌دارد صاحب معرفت است،
\v 28 نادان نیز اگر خاموش بماند، حکیمش می‌شمارند،
\s5
\c 18
\p
\v 1 شخص انزواطلب
\v 2 نادان را از فهم هیچ لذتی نیست،
\v 3 چون شریر می‌آید، دیدۀ حقارت نیز می‌آید،
\v 4 آبِ عمیق است سخنان دهان آدمی،
\v 5 نشاید جانبداری از مجرمان
\v 6 لبهای جاهل درگیر نزاع می‌شود،
\v 7 زبان جاهل نابودی اوست،
\v 8 سخنان سخن‌چین همچون لقمه‌های لذیذ است
\v 9 آن که در کار خود سستی می‌کند،
\v 10 نام خداوند برج مستحکم است،
\v 11 توانگریِ ثروتمند، شهر مستحکم اوست؛
\v 12 پیش از نابودی، دل آدمی متکبر می‌شود،
\v 13 پاسخ دادن پیش از شنیدن،
\v 14 روح آدمی او را در بیماری بر پا نگاه می‌دارد
\v 15 دل فهیمان خریدار معرفت است،
\v 16 هدیه، راه بر شخص می‌گشاید
\v 17 آن که نخست به قاضی می‌رود برحق می‌نماید،
\v 18 قرعه افکندن نزاعها را پایان می‌بخشد،
\v 19 برادر رنجیده، از شهر حصاردار تسخیرناپذیرتر است؛
\v 20 شکم آدمی از میوۀ دهانش پر می‌شود؛
\v 21 مرگ و زندگی در قدرت زبان است
\v 22 مردی که همسری بیابد، چیز نیکو یافته
\v 23 فقیر ملتمسانه سخن می‌گوید،
\v 24 چه بسا دوستان که یکدیگر را به نابودی می‌کشند،
\s5
\c 19
\p
\v 1 فقیری که در راستی خویش گام برمی‌دارد،
\v 2 شوقِ بدونِ معرفت نیکو نیست؛
\v 3 حماقت خودِ انسان زندگی‌اش را تباه می‌سازد،
\v 4 ثروت بر دوستانِ شخص بسی می‌افزاید،
\v 5 شاهد دروغگو بی‌سزا نمی‌ماند،
\v 6 بسیاری نزد نجبا چاپلوسی می‌کنند،
\v 7 بستگان فقیر، همگی از او نفرت می‌کنند،
\v # اما نیستند.
\v 8 خریدارِ عقل، جان خود را دوست می‌دارد؛
\v 9 شاهد دروغگو بی‌سزا نمی‌ماند،
\v 10 نادان را زندگی مجلل نمی‌شاید،
\v 11 عقل انسان خشم او را بازمی‌دارد؛
\v 12 خشمِ شاه همچون شیر می‌غرد،
\v 13 فرزند نادان، مایۀ تباهی پدر خویش است،
\v 14 خانه و ثروت از پدران به ارث می‌رسد،
\v 15 کاهلی خواب سنگین می‌آورد،
\v 16 آن که حکم را نگاه می‌دارد از جان خویش محافظت می‌کند،
\v 17 آن که بر بینوا شفقت کند، به خداوند قرض می‌دهد،
\v 18 فرزندت را تا هنوز امیدی هست ادب کن؛
\v # کمر به نابودی
\v 19 مرد تندخو باید سزا بیند؛
\v 20 گر خواهی سرانجام حکیم گردی،
\v 21 تدبیرهای بسیار در دل انسان است،
\v 22 پسندیده در آدمی محبت است،
\v 23 ترس خداوند به حیات رهنمون می‌شود؛
\v 24 کاهل دست خویش به بشقاب فرو می‌برد،
\v 25 تمسخرگر را بزن که ساده‌لوح نیز عاقل خواهد شد؛
\v 26 فرزندی که به پدر خشونت ورزد و مادر را از خانه براند،
\v 27 پسرم، اگر خواهی از سخنان معرفت منحرف شوی،
\v 28 شاهدِ فرومایه، عدالت را به مسخره می‌گیرد،
\v 29 کیفر برای تمسخرگران فراهم است
\s5
\c 20
\p
\v 1 شراب تمسخر می‌کند و باده عربده می‌کشد؛
\v 2 هیبتِ شاه همچون شیر می‌غرد؛
\v 3 دوری از نزاع، عزّت آدمی است
\v 4 کاهل زمین را در فصلش شخم نمی‌زند؛
\v 5 مشورت همچون آبی است عمیق در دل انسان،
\v 6 بسا کسان که مدعی محبتی پایدارند
\v 7 پارسا در راستی سلوک می‌کند؛
\v 8 شاه که بر مسند داوری نشیند،
\v 9 کیست که تواند گوید: «من دل خود را طاهر ساخته‌ام؛
\v 10 وزنه‌های متفاوت و پیمانه‌های مختلف،
\v 11 جوان را از کارهایش براستی می‌توان شناخت،
\v 12 گوش شنوا و چشم بینا،
\v 13 خواب را دوست مدار، مبادا فقیر شوی؛
\v 14 خریدار می‌گوید: «بد است، بد است»،
\v 15 طلا یافت می‌شود و یاقوت بسیار است،
\v 16 جامۀ آن کس را که ضامن غریبه می‌شود، بگیر!
\v 17 نانِ فریب به مذاق آدمی لذیذ می‌آید،
\v 18 چون تدبیر می‌کنی، مشورت بخواه؛
\v 19 سخن‌چین، رازها را فاش می‌کند؛
\v 20 هر که پدر یا مادر خود را نفرین کند،
\v 21 اموالی که در آغاز به‌شتاب به دست آید،
\v 22 مگو: «بدی را تلافی خواهم کرد!»
\v 23 خداوند از وزنه‌های متفاوت کراهت دارد،
\v 24 قدمهای انسان از جانب خداوند است،
\v 25 دامی است برای انسان که به‌شتاب چیزی را وقف کند
\v 26 پادشاهِ حکیم شریران را چون کاه غربال می‌کند؛
\v 27 روح آدمی چراغ خداوند است
\v 28 محبت و امانت، نگاهدار پادشاه است؛
\v 29 جلال جوانان، قدرت آنان است،
\v 30 ضربات مجروح‌کننده، شرارت را می‌ساید،
\s5
\c 21
\p
\v 1 دل پادشاه در دست خداوند است؛
\v 2 همۀ راههای انسان در نظر خودش درست است،
\v 3 پسندیده‌تر از قربانیها نزد خداوند،
\v 4 چشمان متکبر و دل مغرور،
\v # و هرآنچه شریران می‌کنند،
\v 5 شتابزدگی به ناداری می‌انجامد
\v 6 گنجی که با زبان دروغگو به دست آید،
\v # بخاری است بر هوا برای جویندگان مرگ.
\v 7 خشونتِ شریران، گریبان خودشان را می‌گیرد،
\v 8 راه تقصیرکاران کج است،
\v 9 سکونت در کُنج بام،
\v 10 جان مرد شریر مشتاق شرارت است؛
\v 11 چون تمسخرگر مجازات شود، ساده‌لوح نیز حکمت می‌آموزد؛
\v 12 آن عادل،
\v 13 هر آن کس گوشِ خود بر فریاد بینوا ببندد،
\v 14 هدیه‌ای در نهان، خشم را برمی‌گرداند،
\v 15 اجرای عدالت، پارسایان را شادمان می‌سازد،
\v 16 مردی که از طریق عقل منحرف شود،
\v 17 آن که عیش و نوش را دوست می‌دارد، به ناداری گرفتار آید؛
\v 18 شریران فدیۀ پارسایان می‌شوند،
\v 19 سکونت در بیابانِ بی‌آب و علف،
\v 20 در منزل حکیمان، خزانۀ چیزهای مرغوب و روغن است،
\v 21 هر آن که در پی پارسایی و محبت باشد،
\v 22 مرد حکیم به شهر زورمندان بر خواهد آمد
\v 23 هر که مراقب دهان و زبانش باشد،
\v 24 مرد مغرور و متکبر، که تمسخرگرش نامند،
\v 25 حسرتِ مردِ کاهل او را به کشتن می‌دهد،
\v 26 تمام روز در وَلَع چیزهای بیشتر است،
\v 27 قربانیِ شریران، کراهت‌آور است؛
\v 28 شاهد دروغگو هلاک خواهد شد،
\v # اما آن که گوش فرا می‌دهد،
\v 29 مرد شریر پا از گلیم خویش فراتر می‌گذارد،
\v 30 هیچ حکمتی، هیچ بصیرتی، و هیچ مشورتی نیست
\v 31 اسب را برای روز جنگ آماده می‌کنند،
\s5
\c 22
\p
\v 1 نیکنامی از ثروتِ عظیم برتر است؛
\v 2 غنی و فقیر در این اشتراک دارند:
\v 3 عاقل، خطر را می‌بیند و پنهان می‌شود،
\v 4 ثمرۀ فروتنی و ترس خداوند،
\v 5 در راه کج‌روان، خارها و دامهاست،
\v 6 جوان را در رفتن به راهی که درخور اوست تربیت کن،
\v 7 غنی بر فقیر حکومت می‌کند،
\v 8 آن که ظلم می‌کارد، بلا می‌دِرَوَد،
\v 9 شخص گشاده‌دست خود نیز مبارک خواهد بود،
\v 10 تمسخرگر را بیرون کن که نزاع نیز خاموش خواهد شد؛
\v 11 آن که دوستدار پاکی دل و لطافت زبان است،
\v 12 چشمان خداوند معرفت را پاس می‌دارد،
\v 13 کاهل در خانه می‌ماند و می‌گوید:
\v 14 دهان زن بیگانه گودال عمیق است؛
\v 15 حماقت در دل جوان لانه کرده است،
\v 16 آن که بر بینوایان ظلم کند تا بر مال خویش بیفزاید
\v 17 گوش خود فرا داشته، سخن حکیمان را بشنو؛
\v 18 چراکه دلپسند است نگاه داشتن آنها در درونت
\v 19 امروز این را به تو آموختم، آری به تو،
\v 20 آیا سی مَثَل برایت ننگاشتم،
\v 21 تا کلام حقیقی و مطمئن را بر تو معلوم دارم،
\v 22 بینوایان را چون ضعیفند، تاراج مکن
\v 23 زیرا خداوند به دفاع از حقِ آنها بر خواهد خاست
\v 24 با مرد تندخو دوستی مکن،
\v 25 مبادا راههای او را بیاموزی
\v 26 از آنان مباش که دست می‌دهند
\v 27 اگر توان پرداخت نداشته باشی،
\v 28 حدود دیرین را که پدرانت قرار داده‌اند،
\v 29 مردی را که در کارش چیره‌دست است، می‌بینی؟
\s5
\c 23
\p
\v 1 چون با حاکمی به طعام می‌نشینی،
\v # در آنچه
\v 2 و اگر شکمباره‌ای،
\v 3 حریصِ خوراکهای لذیذ او مباش،
\v 4 خویشتن را برای ثروتمند شدن از پا مَیَفکن؛
\v 5 تا چشم بر آن بدوزی از میان رفته است؛
\v 6 از سفرۀ مرد خسیس مخور،
\v 7 زیرا از آن دسته است که همیشه حساب نگاه می‌دارند.
\v 8 لقمه‌ای را که خوردی، قی خواهی کرد
\v 9 نادان را نصیحت مکن،
\v 10 حدود دیرین را جابه‌جا مکن،
\v 11 زیرا ولیّ آنها نیرومند است
\v 12 دل خویش را به ادب مایل گردان
\v 13 از ادب کردن جوان اِبا مکن؛
\v # چوب تنبیه او را نخواهد کشت.
\v 14 چوبش بزن
\v # که جانش را از مرگ خواهی رهانید.
\v 15 پسرم، اگر دل تو حکیم باشد،
\v 16 چون لبانت به شایستگی سخن می‌گوید،
\v 17 دلت بر گنهکاران حسد مبَرد،
\v 18 زیرا به‌یقین آخرتی هست
\v 19 پسرم، گوش فرا ده و حکیم باش،
\v 20 با میگساران دمساز مشو،
\v 21 زیرا به فقر گرفتار خواهند آمد،
\v 22 به پدرت که از او جان یافتی گوش فرا ده،
\v 23 حقیقت را بخر و هرگز آن را مفروش؛
\v 24 پدر شخص پارسا را شادی بسیار است؛
\v 25 پدر و مادرت شاد باشند؛
\v 26 پسرم، دل خویش را به من بده
\v 27 زیرا زن فاحشه گودالی است عمیق
\v 28 همچون راهزنی در کمین می‌نشیند،
\v 29 وای از آنِ کیست و وِلوِلِه از آنِ که؟
\v 30 آنان راست که تا دیروقت دل از شراب برنمی‌کنند،
\v 31 به شراب آنگاه که سرخ‌فام است منگر،
\v 32 در آخر چون مار خواهد گزید
\v 33 چشمانت چیزهای شگفت خواهد دید
\v 34 همچون کسی خواهی بود که در دلِ دریا خفته
\v 35 خواهی گفت: «مرا زدند و احساس نکردم!
\s5
\c 24
\p
\v 1 بر مردانِ شریر حسد مبر،
\v 2 چه، دلهایشان در اندیشۀ خشونت است
\v 3 حکمت است که خانه را بنا می‌کند،
\v 4 دانش غرفه‌هایش را می‌آکَنَد،
\v 5 مرد حکیم را نیرویی عظیم است،
\v 6 با تدبیرهای نیکو می‌توان به جنگ رفت،
\v 7 دست نادان به حکمت نمی‌رسد؛
\v # در مجلس بزرگان،
\v 8 آن که بدی در سر می‌پروراند،
\v 9 تدبیر جاهلانه گناه است،
\v 10 اگر در روز فاجعه سستی کردی،
\v 11 آنان را که به سوی مرگ برده می‌شوند، برهان؛
\v 12 اگر گویی: «ولی این را نمی‌دانستیم»،
\v 13 پسرم، عسل بخور چراکه نیکوست؛
\v 14 و بدان که حکمت نیز از بهر جان تو چنین است؛
\v 15 ای شریر، در کمین منزلگاه مرد پارسا منشین،
\v 16 زیرا حتی اگر مرد پارسا هفت بار نیز بیفتد، باز بر خواهد خاست؛
\v 17 از فرو افتادن دشمنت شادمان مباش،
\v 18 مبادا خداوند ببیند و در نظرش ناپسند آید
\v 19 به سبب بدکاران خویشتن را آزرده مساز
\v 20 زیرا بدکاران را آینده‌ای نخواهد بود،
\v 21 پسرم، از خداوند و از پادشاه بترس،
\v 22 زیرا ناگهان به مصیبت گرفتار خواهند آمد،
\v 23 اینها نیز گفته‌های حکیمان است:
\v 24 هر که به مجرم گوید: «تو بی‌گناهی!»
\v 25 اما برای آنان که مجرم را نکوهش کنند، نیکو خواهد شد
\v 26 پاسخ سرراست
\v 27 نخست کسب و کاری رو به راه کن،
\v 28 علیه همنوع خود بی‌سبب شهادت مده
\v 29 مگو: «با او چنان خواهم کرد که با من کرده است؛
\v 30 از مزرعۀ مرد کاهل گذر کردم
\v 31 همه جا را خار گرفته بود،
\v 32 در آنچه دیدم تأمل کردم،
\v 33 اندکی خواب، اندکی چشم بر هم نهادن
\v 34 و فقر همچون راهزن بر تو خواهد تاخت
\s5
\c 25
\p
\v 1 اینها نیز امثال سلیمان است که به وسیلۀ مردان حِزِقیا، پادشاه یهودا،
\v 2 پنهان داشتن امور، امتیاز خداست؛
\v 3 همچون بلندای آسمان و ژرفای زمین،
\v 4 زنگار را از نقره بزدا،
\v 5 شریران را از حضور پادشاه دور کن،
\v 6 خویشتن را در حضور پادشاه برمیفراز،
\v 7 بهتر آن است که تو را گویند: «اینجا بالا بیا»،
\v 8 شتابزده به محکمه مبر،
\v 9 مشاجره‌ات را مستقیم با همسایه‌ات بکن،
\v 10 مبادا آن که می‌شنود شرمسارت سازد
\v 11 سخن سنجیده،
\v 12 حلقۀ زرین و زیورِ طلاست
\v 13 پیک امین برای فرستندگان خود،
\v # خنکی برف است در گرمای تابستان؛
\v 14 ابر و بادی است بی‌باران،
\v 15 با شکیبایی حاکمی را مجاب توان کرد،
\v 16 گر عسل یافتی، به اندازه بخور
\v 17 از زیاد رفتن به خانۀ همسایه‌ات بپرهیز
\v 18 گرز و شمشیر و تیرِ تیز است
\v 19 دندان لق و پای لنگ است
\v 20 آواز خواندن نزد دلی دردمند،
\v 21 اگر دشمنت گرسنه است، به او خوراک بده!
\v 22 چه این‌گونه، اخگرها بر سرش خواهی انباشت،
\v 23 باد شمالی باران می‌آورد،
\v 24 سکونت در کُنجِ بام،
\v 25 خبر خوش از دیار دوردست،
\v 26 پارسایی که در برابر شریران سست می‌شود،
\v 27 عسلِ زیاد خوردن، نیکو نیست،
\v 28 آن که بر نَفْس خود مسلط نباشد،
\s5
\c 26
\p
\v 1 برف در تابستان و باران در موسم حصاد!
\v 2 همچون گنجشکِ سرگردان و پرستوی در پرواز،
\v 3 تازیانه برای اسب، افسار برای الاغ،
\v 4 جاهل را مطابق جهالتش پاسخ مده،
\v 5 جاهل را مطابق جهالتش پاسخ ده،
\v 6 همچون پای خویش بریدن و جام خشونت نوشیدن است
\v 7 همچون پاهای آویزان مرد لنگ است،
\v 8 بستن سنگ است به فلاخُن،
\v 9 بوتۀ خار است افراشته به دست مست،
\v 10 کمانداری است که بی‌هدف مجروح سازد،
\v 11 چنانکه سگ به قی خود بازمی‌گردد،
\v 12 مردی را که در نظر خویش حکیم است، می‌بینی؟
\v 13 کاهل در خانه می‌ماند و می‌گوید:
\v 14 در بر پاشنه‌اش می‌گردد،
\v 15 کاهل دست به ظرف غذا فرو می‌برد
\v 16 کاهل در چشم خود حکیمتر است
\v 17 کشیدن گوش سگ ولگرد است،
\v 18 دیوانه‌ای را مانَد که
\v 19 آن که همسایۀ خود را بفریبد
\v 20 بدون هیزم، آتش خاموش می‌شود؛
\v 21 همچون زغال برای اخگر و چوب برای آتش است،
\v 22 کلمات سخن‌چین لقمه‌های لذیذ را مانَد
\v 23 لبهای پر شور با دلی شریر،
\v # ظرفی گِلی است اندوده به نقرۀ پُر زنگار!
\v 24 کینه‌توز با سخنانش کینۀ خود را پنهان می‌کند،
\v 25 چون به نیکویی سخن گوید، باورش مکن،
\v 26 هرچند بُغض خویش به حیله پنهان دارد،
\v 27 هر که چاهی بکند، خود در آن خواهد افتاد؛
\v 28 زبان دروغگو از قربانیان خود نفرت دارد،
\s5
\c 27
\p
\v 1 دربارۀ فردا فخر مکن،
\v 2 بگذار دیگری تو را بستاید، نه دهان خودت؛
\v 3 سنگ، سنگین است و ریگ، گران،
\v # اما تحریک به دست نادان، از هر دو سنگینتر است!
\v 4 خشم، خانمان‌سوز است و غضب، سیل‌آسا،
\v 5 توبیخِ آشکار،
\v 6 زخمی هم که از دوست رسد وفادار است،
\v 7 شکمِ سیر از شانِ عسل کراهت دارد،
\v 8 مردی که از خانه‌اش آواره شود،
\v 9 عطر و بوی خوش، دل را شاد می‌سازد،
\v 10 دوست خود و دوست پدر خود را ترک مکن،
\v 11 پسرم، حکیم باش، و دل مرا شاد کن؛
\v 12 عاقل، خطر را می‌بیند و پنهان می‌شود،
\v 13 جامۀ کسی را که ضامن غریبه می‌شود، بگیر!
\v 14 آن که صبح زود همسایۀ خود را به صدای بلند برکت دهد،
\v 15 چکیدنِ پیوستۀ آب در روز بارانی
\v 16 بازداشتن او همچون بازداشتن باد است،
\v 17 آهن آهن را تیز می‌کند،
\v 18 آن که از درخت انجیری نگهداری کند، از میوه‌اش خواهد خورد؛
\v 19 آب، چهرۀ انسان را منعکس می‌کند،
\v 20 هاویه
\v 21 بوته برای نقره و کوره برای طلاست،
\v 22 اگر احمق را چون گندم نیز در هاون بکوبی،
\v 23 از وضع گله‌هایت نیک آگاه باش
\v 24 زیرا ثروت ابدی نیست،
\v 25 پس چون علفها را بزنند و علفِ تازه بروید،
\v 26 بره‌ها جامۀ تو خواهند شد
\v 27 شیر بزها برای خوراک تو کافی خواهد بود،
\s5
\c 28
\p
\v 1 شریران می‌گریزند حتی آنگاه که تعقیب‌کننده‌ای نیست،
\v 2 از شورشگریِ مملکت، حاکمانش بسیار می‌شوند،
\v 3 مرد فقیر
\v 4 آنان که به شریعت پشت می‌کنند، شریران را می‌ستایند،
\v 5 مردمان شریر، عدالت را درنمی‌یابند،
\v 6 فقیر بودن با راستی،
\v 7 فهیم است پسری که به رهنمود گوش می‌سپارد،
\v 8 هر که ثروت خویش با بهرۀ گزاف بیفزاید،
\v 9 آن که از گوش فرا دادن به شریعت سر باز زند،
\v 10 آن که صالحان را به راه بد منحرف سازد،
\v 11 ثروتمند، در نظر خویش حکیم می‌نماید،
\v 12 شادمانی پارسایان، فخری عظیم به بار می‌آورد؛
\v 13 هر که نافرمانیهای خود را بپوشاند، کامیاب نخواهد شد،
\v 14 خوشا به حال کسی که همواره {از خداوند} می‌ترسد،
\v 15 شیرِ غرّان و خرسِ مهاجم است،
\v 16 حاکم بی‌فهم، استاد ظلم است،
\v 17 آن که دستش به خون آلوده است به گور می‌گریزد!
\v 18 آن که در راستی گام برمی‌دارد، نجات می‌یابد،
\v 19 آن که بر زمین خود کار کند، از نانْ سیر خواهد خورد،
\v 20 شخص امین برکت فراوان خواهد یافت،
\v 21 جانبداری به هیچ وجه نیکو نیست،
\v 22 مرد تنگ‌چشم در پی ثروت می‌شتابد،
\v 23 توبیخ‌کننده در آخر
\v 24 آن که پدر یا مادر خود را غارت کند
\v 25 مرد حریص، نزاع برمی‌انگیزد،
\v 26 نادان است آن که بر خویشتن توکل دارد،
\v 27 آن که به فقیران می‌بخشد، به ناداری گرفتار نمی‌آید،
\v 28 چون شریران به پا می‌خیزند، مردم خود را پنهان می‌کنند،
\s5
\c 29
\p
\v 1 آن که با وجود توبیخهای بسیار سر خم نمی‌کند
\v 2 با ترقی پارسایان، مردم شادی می‌کنند،
\v 3 مردی که حکمت را دوست می‌دارد،
\v 4 پادشاهْ با عدالت، مملکت را استوار می‌سازد،
\v 5 آن که تملّق همسایه‌اش را بگوید،
\v 6 بدکار در خلافکاری خود به دام می‌افتد،
\v 7 پارسا به حقوق بینوایان توجه دارد،
\v 8 تمسخرگران شهر را به آشوب می‌کشند،
\v 9 چون حکیم و نادان علیه یکدیگر به محکمه روند،
\v 10 مردان خون‌ریز از مردِ راست نفرت دارند،
\v 11 نادان همۀ خشم خود را بی‌مهابا بروز می‌دهد،
\v 12 حاکمی که به سخنان دروغ گوش سپارد،
\v 13 فقیر و ظالم در این اشتراک دارند:
\v 14 پادشاهی که بر بینوایان به انصاف داوری کند،
\v 15 چوب و توبیخ، حکمت می‌بخشد،
\v 16 با ترقی شریران، نافرمانی هم ترقی می‌کند،
\v 17 فرزندِ خود را ادب کن که تو را آسودگی خواهد بخشید،
\v 18 آنجا که رؤیا نباشد، مردم افسارگسیخته می‌شوند؛
\v 19 غلام تنها با نصیحت ادب نمی‌شود؛
\v 20 آیا کسی را دیده‌ای که در سخن گفتن عجول باشد؟
\v 21 آن که غلام خود را از جوانی به ناز پروَرَد،
\v # سرانجام او را وارث خویش
\v 22 مرد کج‌خُلق نزاع برمی‌انگیزد،
\v 23 غرور آدمی او را خوار می‌سازد،
\v 24 شریک دزد، دشمن جان خویش است؛
\v # او قسم داده می‌شود، اما هیچ نمی‌گوید.
\v 25 ترس از انسان دام می‌شود،
\v 26 بسیاری جویای نظر لطف حاکمند،
\v 27 پارسایان از آنان که راه خود را کج می‌سازند، کراهت دارند،
\s5
\c 30
\p
\v 1 سخنان آگور پسر یاکه - وحی:
\v # یعنی به ایتیئیل و اُکال:
\v 2 «بی‌گمان من نادان‌ترینِ آدمیانم
\v 3 حکمت نیاموخته‌ام،
\v 4 کیست که به آسمان صعود و از آنجا نزول کرده باشد؟
\v 5 «هر سخن خدا پیراسته است؛
\v 6 به سخنان او میفزا،
\v 7 «دو چیز از تو می‌خواهم،
\v 8 بطالت و دروغ را از من دور کن؛
\v 9 مبادا سیر گشته، تو را انکار کنم،
\v 10 «از غلام نزد سرورش بد مگو،
\v 11 «هستند کسانی که پدر خویش را لعن می‌کنند
\v 12 هستند کسانی که در نظر خویش پاکند،
\v 13 هستند کسانی که چشمانشان بس متکبر است
\v 14 هستند کسانی که دندانهایشان چونان شمشیر است
\v 15 «زالو را دو دختر است
\v 16 گور،
\v 17 «چشمی که پدر را تمسخر کند
\v 18 «سه چیز مرا بس شگفت می‌نماید،
\v 19 راهِ عقاب در آسمان،
\v 20 «این است طریق زن زناکار:
\v 21 «زمین از سه چیز به لرزش درمی‌آید،
\v 22 غلامی که پادشاه شود،
\v 23 زن آکنده از نفرت
\v 24 «چهار چیز است بر زمین که بس کوچک است،
\v 25 مورچگان آفریده‌هایی ناتوانند،
\v 26 گورکنان
\v 27 مَلَخان را پادشاهی نیست،
\v 28 مارمولک را با دست توان گرفت،
\v 29 «سه چیز است که با وقار راه می‌رود،
\v 30 شیر که بین وحوش تواناست،
\v 31 خروسِ خرامان، بُزِ نر،
\v 32 «اگر حماقت کرده، خویشتن را برافراشته‌ای،
\v # دست بر دهان خویش بگذار!
\v 33 زیرا از فشردن شیر، کره به دست می‌آید،
\s5
\c 31
\p
\v 1 سخنان لِموئیل شاه،
\v 2 «چه گویم ای پسرم، چه گویم ای پسر رحِمِ من،
\v 3 نیروی خویش را صرف زنان مکن،
\v 4 «ای لِموئیل، شاهان را نمی‌شاید،
\v 5 مبادا بنوشند و قوانین را از یاد ببرند،
\v 6 مُسکِرات را به آنان ده که هلاک می‌شوند،
\v 7 تا بنوشند و فقر خویش فراموش کنند
\v 8 «دهان خود را برای بی‌زبانان بگشا،
\v 9 دهان بگشا و عادلانه داوری کن؛
\v 10 کیست که همسری شایسته تواند یافت؟
\v 11 دل شوهرش بر وی اعتماد دارد
\v 12 در همۀ روزهای زندگی خویش
\v 13 پشم و کتان را می‌جوید
\v 14 همچون کشتیهای بازرگانان است
\v 15 آنگاه که هنوز شب است، برمی‌خیزد؛
\v 16 مزرعه‌ای در نظر می‌گیرد و آن را می‌خرد؛
\v 17 با عزم راسخ به کار مشغول می‌گردد
\v 18 منفعت تجارت خود را می‌بیند،
\v 19 دستان خویش به دوک دراز می‌کند
\v 20 فقیران را با روی گشاده می‌پذیرد
\v 21 چون برف ببارد، دغدغۀ اهل خانۀ خویش ندارد،
\v # چه همۀ اهل خانۀ او جامۀ گرم
\v 22 برای بستر خود ملحفه می‌دوزد؛
\v 23 شوهرش را در دروازه‌های شهر می‌شناسند،
\v 24 جامه‌های کتانْ دوخته، می‌فروشد،
\v 25 قوّت و عزّت، جامۀ اوست؛
\v 26 دهان خود را حکیمانه می‌گشاید،
\v 27 بر امور اهل خانۀ خویش نظارت می‌کند،
\v 28 فرزندانش برخاسته، او را مبارک می‌خوانند؛
\v 29 «زنان بسیار کارهای شایسته کرده‌اند،
\v 30 جذابیت فریبنده است و زیبایی زودگذر؛
\v 31 او را از ثمرۀ دستانش بدهید،