1444 lines
226 KiB
Plaintext
1444 lines
226 KiB
Plaintext
\id NUM Unlocked Literal Bible
|
||
\ide UTF-8
|
||
\h Bookname
|
||
\toc1 Bookname
|
||
\toc2 Bookname
|
||
\toc3 num
|
||
\mt1 Bookname
|
||
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 1
|
||
\p
|
||
\v 1 در روز نخستِ ماه دوّم از سال دوّم پس از خروجِ بنیاسرائیل از سرزمین مصر، خداوند در صحرای سینا در خیمۀ ملاقات به موسی چنین گفت:
|
||
\v 2 «تمامی جماعتِ بنیاسرائیل را بر حسبِ طایفه و خاندانشان و بر طبق شمار نامهای همۀ مردان، یک به یک، سرشماری کنید.
|
||
\v 3 تو و هارون تمامی مردان اسرائیل را از بیست ساله و بالاتر که با سپاه اسرائیل به جنگ بیرون میروند، بر حسبِ لشکرهایشان شمارش کنید.
|
||
\v 4 از هر قبیله یک مرد که سر خاندان پدران خویش باشد، شما را همراهی کند.
|
||
\v 5 این است نامهای مردانی که باید شما را یاری رسانند:
|
||
\v 6 از شمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای؛
|
||
\v 7 از یهودا، نَحشون پسر عَمّیناداب؛
|
||
\v 8 از یِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر؛
|
||
\v 9 از زِبولون، اِلیاب پسر حیلون؛
|
||
\v 10 از پسران یوسف:
|
||
\v 11 از بِنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی؛
|
||
\v 12 از دان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای؛
|
||
\v 13 از اَشیر، پَجیئیل پسر عُکران؛
|
||
\v 14 از جاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل؛
|
||
\v 15 از نَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان.»
|
||
\v 16 اینان بودند فراخواندهشدگانِ جماعت، یعنی رهبران قبایل پدران ایشان و سران طایفههای اسرائیل.
|
||
\v 17 پس موسی و هارون این مردان را که به نام تعیین شدند، برگرفتند،
|
||
\v 18 و در روز نخست از ماه دوّم، تمامی جماعت را گرد آوردند، و ایشان نامهای خود را بر حسب طایفه و خاندانشان ثبت کردند. بدینسان کسانی که بیست ساله یا بالاتر بودند، مطابق شمار نامهایشان یک به یک ثبت شدند.
|
||
\v 19 پس چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود، او ایشان را در صحرای سینا شمارش کرد:
|
||
\v 20 از نسل رِئوبین، نخستزادۀ اسرائیل، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، یک به یک بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 21 تعدادِ شمارششدگان قبیلۀ رِئوبین ۴۶۵۰۰ تن بود.
|
||
\v 22 از نسل شمعون، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 23 تعدادِ شمارششدگان قبیلۀ شمعون ۵۹۳۰۰ تن بود.
|
||
\v 24 از نسل جاد، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 25 تعداد شمارششدگان قبیلۀ جاد ۴۵۶۵۰ تن بود.
|
||
\v 26 از نسل یهودا، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 27 تعداد شمارششدگان قبیلۀ یهودا ۷۴۶۰۰ تن بود.
|
||
\v 28 از نسل یِساکار، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 29 تعداد شمارششدگان قبیلۀ یِساکار ۵۴۴۰۰ تن بود.
|
||
\v 30 از نسل زِبولون، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 31 تعداد شمارششدگان قبیلۀ زِبولون ۵۷۴۰۰ تن بود.
|
||
\v 32 از بنییوسف:
|
||
\v 33 تعداد شمارششدگان قبیلۀ اِفرایِم ۴۰۵۰۰ تن بود.
|
||
\v 34 از نسل مَنَسی، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسبِ طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 35 تعداد شمارششدگان قبیلۀ مَنَسی ۳۲۲۰۰ تن بود.
|
||
\v 36 از نسل بِنیامین، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسب طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 37 تعداد شمارششدگان قبیلۀ بِنیامین ۳۵۴۰۰ تن بود.
|
||
\v 38 از نسل دان، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسب طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 39 تعداد شمارششدگان قبیلۀ دان ۶۲۷۰۰ تن بود.
|
||
\v 40 از نسل اَشیر، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسب طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 41 تعداد شمارششدگان قبیلۀ اَشیر ۴۱۵۰۰ تن بود.
|
||
\v 42 از نسل نَفتالی، شمار نامهای مردان بیست ساله و بالاتر یعنی همۀ آنان که قادر به جنگیدن بودند، بر حسب طایفه و خاندانشان ثبت گردید.
|
||
\v 43 تعداد شمارششدگان قبیلۀ نَفتالی ۵۳۴۰۰ تن بود.
|
||
\v 44 اینان بودند مردانی که موسی و هارون، به یاری دوازده رهبر اسرائیل که هر یک نمایندۀ خاندان پدران خود بودند، شمارش کردند.
|
||
\v 45 پس تمامی بنیاسرائیل که بیست ساله و بالاتر بودند یعنی همۀ اسرائیلیانی که قادر به جنگیدن بودند، بر حسب خاندانهایشان شمارش شدند.
|
||
\v 46 بدینسان، تعداد کل شمارششدگان ۶۰۳۵۵۰ تن بود.
|
||
\v 47 اما لاویان بر حسب قبیلۀ پدرانشان همراه با آنها شمارش نشدند.
|
||
\v 48 زیرا خداوند به موسی چنین گفته بود:
|
||
\v 49 «تنها قبیلۀ لاوی را شمارش مکن و آنان را همراه با بنیاسرائیل سرشماری منما.
|
||
\v 50 بلکه لاویان را بر مسکن شهادت و تمامی اسباب و متعلقات آن برگمار. ایشان مسکن و تمامی اسباب آن را حمل کنند و آن را خدمت نمایند و در اطراف مسکن خیمه زنند.
|
||
\v 51 آنگاه که مسکن باید به حرکت درآید، لاویان آن را جمع کنند و آنگاه که باید بر پا شود، لاویان آن را بر پا کنند. هر شخص دیگر
|
||
\v 52 بنیاسرائیل خیمههای خویش را بر حسب لشکرشان بر پا کنند، هر کس در اردوی خود و هر کس نزد عَلَم خویش.
|
||
\v 53 اما لاویان در اطراف مسکن شهادت خیمه زنند تا غضب بر جماعت بنیاسرائیل نازل نشود. لاویان مسکن شهادت را نگاه بدارند.»
|
||
\v 54 پس بنیاسرائیل چنین کردند و بر حسب تمامی آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل نمودند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 2
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «هر یک از بنیاسرائیل نزد عَلَم خویش و نشان خاندانشان خیمه زند. ایشان رو به
|
||
\v 3 «آنان که باید در لشکرهای خود در شرق یعنی به جانب طلوع آفتاب خیمه زنند، به عَلَم اردوی یهودا تعلق خواهند داشت. رهبر بنییهودا، نَحشون پسر عَمّیناداب است.
|
||
\v 4 شمارششدگانِ لشکر او ۷۴۶۰۰ تن بودند.
|
||
\v 5 در جوار یهودا، قبیلۀ یِساکار خیمه زند. رهبر بنییِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر است.
|
||
\v 6 شمارششدگانِ لشکر او ۵۴۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 7 سپس قبیلۀ زِبولون خواهد بود. رهبر بنیزِبولون، اِلیاب پسر حیلون است.
|
||
\v 8 شمارششدگانِ لشکر او ۵۷۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 9 همۀ آنان که به اردوی یهودا تعلق داشتند و بر حسب لشکرهای خود شمارش شدند، ۱۸۶۴۰۰ تن بودند. آنها اوّل عزیمت کنند.
|
||
\v 10 «در جنوب، اردوی رِئوبین لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیرِئوبین، اِلیصور پسر شِدیئور است.
|
||
\v 11 شمارششدگانِ لشکر او ۴۶۵۰۰ تن بودند.
|
||
\v 12 در جوار رِئوبین، قبیلۀ شمعون خیمه زند. رهبر بنیشمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای است.
|
||
\v 13 شمارششدگانِ لشکر او ۵۹۳۰۰ تن بودند.
|
||
\v 14 سپس قبیلۀ جاد خواهد بود. رهبر بنیجاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل
|
||
\v 15 شمارششدگانِ لشکر او ۴۵۶۵۰ تن بودند.
|
||
\v 16 همۀ آنان که به اردوی رِئوبین تعلق داشتند و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۱۵۱۴۵۰ تن بودند. آنها دوّم عزیمت کنند.
|
||
\v 17 «آنگاه خیمۀ ملاقات همراه با اردوی لاویان در میان اردوها عزیمت کند. آنها جملگی همانگونه که خیمه میزنند، همانگونه نیز عزیمت کنند، هر یک در جای خود و نزد عَلَمِ خویش.
|
||
\v 18 «در غرب، اردوی اِفرایِم لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیاِفرایِم، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود است.
|
||
\v 19 شمارششدگانِ لشکر او ۴۰۵۰۰ تن بودند.
|
||
\v 20 در جوار اِفرایِم، قبیلۀ مَنَسی خیمه زند. رهبر بنیمَنَسی، جَمَلیئیل پسر فِدَهصور است.
|
||
\v 21 شمارششدگانِ لشکر او ۳۲۲۰۰ تن بودند.
|
||
\v 22 سپس قبیلۀ بِنیامین خواهد بود. رهبر بنیبِنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی است.
|
||
\v 23 شمارششدگانِ لشکر او ۳۵۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 24 همۀ آنان که به اردوی اِفرایِم تعلق داشتند و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۱۰۸۱۰۰ تن بودند. آنها سوّم عزیمت کنند.
|
||
\v 25 «در شمال، اردوی دان لشکر به لشکر نزد عَلَم خود خواهند بود. رهبر بنیدان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای است.
|
||
\v 26 شمارششدگانِ لشکر او ۶۲۷۰۰ تن بودند.
|
||
\v 27 در جوار دان، قبیلۀ اَشیر خیمه زند. رهبر بنیاَشیر، پَجیئیل پسر عُکران است.
|
||
\v 28 شمارششدگانِ لشکر او ۴۱۵۰۰ تن بودند.
|
||
\v 29 سپس قبیلۀ نَفتالی خواهد بود. رهبر بنینَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان است.
|
||
\v 30 شمارششدگانِ لشکر او ۵۳۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 31 همۀ آنان که به اردوی دان تعلق داشتند و شمارش شدند، ۱۵۷۶۰۰ تن بودند. آنان نزد عَلَمهای خود در آخر عزیمت خواهند کرد.»
|
||
\v 32 اینان بودند بنیاسرائیلیانی که بر حسب خاندانهایشان شمارش شدند. همۀ آنان که در اردوهای خود و بر حسب لشکرهایشان شمارش شدند، ۶۰۳۵۵۰ تن بودند.
|
||
\v 33 اما لاویان بنا به فرمانی که خداوند به موسی داده بود، همراه با بنیاسرائیل شمارش نشدند.
|
||
\v 34 پس بنیاسرائیل موافق هرآنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل کردند؛ بدینسان آنان نزد عَلَمهای خویش خیمه میزدند، و هر یک بر حسب خاندان پدران خود، با طایفۀ خویش عزیمت میکردند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 3
|
||
\p
|
||
\v 1 این است تاریخچۀ نسل هارون و موسی، هنگامی که خداوند بر کوه سینا با موسی سخن گفت.
|
||
\v 2 و این است نامهای پسران هارون: ناداب، نخستزاده، و اَبیهو و اِلعازار و ایتامار.
|
||
\v 3 این است نامهای پسران هارون که کاهنان مسحشده و تخصیصیافته برای خدمت کهانت بودند.
|
||
\v 4 اما ناداب و اَبیهو در حضور خداوند مُردند زیرا در بیابان سینا به حضور خداوند آتش غریب
|
||
\v 5 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 6 «قبیلۀ لاوی را نزدیک آور و آنها را به حضور هارونِ کاهن بر پا دار تا وی را خدمت کنند.
|
||
\v 7 آنها با انجام کارهای مسکن، وظایف خود را در قبال هارون و در قبال تمامی جماعت نزد خیمۀ ملاقات به جا خواهند آورد.
|
||
\v 8 آنان همچنین مسئولیت تمامی اسباب خیمۀ ملاقات را بر عهده خواهند داشت و با انجام کارهای مسکن، وظایف بنیاسرائیل را به جا خواهند آورد.
|
||
\v 9 لاویان را به هارون و پسرانش بسپارید؛ آنان باید از میان بنیاسرائیل به تمامی به وی
|
||
\v 10 هارون و پسرانش را تعیین کن تا کهانت خود را انجام دهند. اما هر شخص دیگر
|
||
\v 11 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 12 «اینک من لاویان را از میان بنیاسرائیل، به عوضِ هر نخستزادۀ اسرائیلی که رَحِم را میگشاید، برگرفتهام. پس لاویان از آنِ من خواهند بود
|
||
\v 13 زیرا همۀ نخستزادگان از آنِ منند. روزی که همۀ نخستزادگان را در سرزمین مصر هلاک کردم، تمامی نخستزادگان را در اسرائیل، خواه انسان و خواه چارپا، برای خود تقدیس نمودم. آنان از آنِ من خواهند بود. من یهوه هستم.»
|
||
\v 14 خداوند در بیابان سینا موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 15 «لاویان را بر حسب خاندانها و طایفههای ایشان شمارش کن، یعنی همۀ ذکوران را از یک ماهه و بالاتر بشمار.»
|
||
\v 16 پس موسی بر طبق کلام خداوند، چنانکه فرمان یافته بود، آنان را شمارش کرد.
|
||
\v 17 پسران لاوی بر حسب نامهایشان از این قرار بودند: جِرشون و قُهات و مِراری.
|
||
\v 18 این است نامهای پسران جِرشون بر حسب طایفههایشان: لِبنی و شِمعی.
|
||
\v 19 و پسران قُهات بر حسب طایفههایشان: عَمرام و یِصهار و حِبرون و عُزّیئیل.
|
||
\v 20 و پسران مِراری بر حسب طایفههایشان: مَحْلی و موشی. اینانند طایفههای لاویان بر حسب خاندانهایشان.
|
||
\v 21 از جِرشون، طایفۀ لِبنیان و طایفۀ شِمعیان؛ اینان طایفههای جِرشونی بودند.
|
||
\v 22 شمار تمامی ذکوران یک ماهه و بالاتر ایشان که شمرده شدند، ۷۵۰۰ بود.
|
||
\v 23 طایفههای جِرشونیان میبایست پشت مسکن، در جانب غربی خیمه میزدند.
|
||
\v 24 رهبر خاندان پدران جِرشونیان، اِلیاساف پسر لائِل بود.
|
||
\v 25 مسئولیت جِرشونیان در خیمۀ ملاقات، شامل مسکن و خیمه و پوشش آن و پردۀ درِ خیمۀ ملاقات،
|
||
\v 26 و نیز پردههای صحن و حجابِ درِ صحن، که گرداگرد مسکن و مذبح بود، و طنابهای آن، و همۀ خدمات مربوط به اینها میشد.
|
||
\v 27 از قُهات، طایفۀ عَمرامیان و طایفۀ یِصهاریان و طایفۀ حِبرونیان و طایفۀ عُزّیئیلیان؛ اینان طایفههای قُهاتی بودند.
|
||
\v 28 آنان مسئول قُدس بودند، و شمار تمامی ذکوران یک ماهه و بالاتر ایشان ۸۶۰۰ بود.
|
||
\v 29 طایفههای پسران قُهات میبایست در جانب جنوبی مسکن خیمه میزدند.
|
||
\v 30 رهبر خاندان پدران طایفههای قُهاتی، اِلیصافان پسر عُزّیئیل بود.
|
||
\v 31 مسئولیت قُهاتیان شامل صندوق و میز و چراغدان و مذبحها و اسباب قُدس، که با آنها خدمت میکردند، و نیز پردۀ حجاب، و همۀ خدمات مربوط به آنها میشد.
|
||
\v 32 رهبر رهبران لاویان، اِلعازار پسر هارون کاهن بود. او میبایست بر کسانی که مسئول قُدس بودند، نظارت کند.
|
||
\v 33 از مِراری، طایفۀ مَحْلیان و طایفۀ موشیان؛ اینان طایفههای مِراری بودند.
|
||
\v 34 شمار تمامی ذکوران یک ماهه و بالاتر ایشان که شمرده شدند، ۶۲۰۰ بود.
|
||
\v 35 رهبر خاندان پدران طایفههای مِراری، صوریئیل پسر اَبیحایِل بود. آنان میبایست در جانب شمالی مسکن خیمه میزدند.
|
||
\v 36 مسئولیتِ سپرده شده به پسران مِراری شامل چارچوب مسکن و تیرکها و ستونها و پایهها و همۀ اسباب آن و نیز همۀ خدمات مربوط به آنها میشد.
|
||
\v 37 آنان همچنین مسئولیت ستونهای گرداگرد صحن و پایهها و میخها و طنابهای آنها را بر عهده داشتند.
|
||
\v 38 جلوی مسکن به سمت شرق، یعنی جلوی خیمۀ ملاقات به جانب طلوع آفتاب، موسی و هارون و پسرانش میبایست خیمه بزنند و به نیابت از بنیاسرائیل، عهدهدار مسئولیت قُدس باشند. هر شخص دیگر که به آن نزدیک میآمد، باید کشته میشد.
|
||
\v 39 شمار تمامی آنان که موسی و هارون بنا به فرمان خداوند از همۀ ذکوران یک ماهه و بالاتر لاویان بر حسب طایفههایشان شمارش کردند، ۲۲۰۰۰ بود.
|
||
\v 40 خداوند به موسی گفت: «همۀ نخستزادگان ذکور بنیاسرائیل را از یک ماهه و بالاتر شمارش کن و شمار نامهای ایشان را ثبت نما.
|
||
\v 41 لاویان را به عوض همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل، و دامهای لاویان را به عوضِ همۀ نخستزادگان دامهای بنیاسرائیل از برای من بگیر؛ من یهوه هستم.»
|
||
\v 42 پس موسی چنانکه خداوند به او فرمان داده بود، همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل را شمارش کرد.
|
||
\v 43 و شمار نامهای همۀ نخستزادگان ذکور یک ماهه و بالاتر که شمارش شدند، ۲۲۲۷۳ بود.
|
||
\v 44 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 45 «لاویان را به عوض همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل، و دامهای لاویان را به عوضِ دامهای ایشان بگیر. لاویان از آنِ من خواهند بود؛ من یهوه هستم.
|
||
\v 46 و اما به جهت فدیۀ آن ۲۷۳ نخستزادۀ بنیاسرائیل که افزون بر شمار لاویانند،
|
||
\v 47 پنج مثقال
|
||
\v 48 و آن را به عنوان وجه فدیۀ آنان که افزون بر ایشانند، به هارون و پسرانش بده.»
|
||
\v 49 پس موسی وجه فدیه را از کسانی که افزون بر آنانی بودند که لاویان فدیۀ ایشان شده بودند، گرفت.
|
||
\v 50 او آن وجه را که هزار و سیصد و شصت و پنج مثقال بر حسب مثقال قُدس بود، از نخستزادگان بنیاسرائیل گرفت.
|
||
\v 51 و موسی بر طبق کلام خداوند و چنانکه خداوند به او فرمان داده بود، وجه فدیه را به هارون و پسرانش داد.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 4
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «از میان نسل لاوی، نسل قُهات را بر حسب طایفهها و خاندانهایشان سرشماری کن،
|
||
\v 3 از سی ساله و بالاتر را تا پنجاه ساله، همۀ آنان را که میتوانند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 4 «خدمت نسل قُهات در خیمۀ ملاقات در قبال اسبابِ بسیار مقدس است.
|
||
\v 5 هنگامی که اردو عزیمت میکند، هارون و پسرانش داخل شده، حجاب حائل را فرود آورند و صندوق شهادت را با آن بپوشانند.
|
||
\v 6 سپس پوششی از چرم نازک
|
||
\v 7 «بر میزِ نان حضور، پارچهای آبی رنگ بگسترند و بشقابها و ظروف و کاسهها و کوزههای هدیۀ ریختنی را بر آن بگذارند؛ نان دائمی نیز بر آن باشد.
|
||
\v 8 سپس بر این همه پارچهای قرمز بگسترند و روی آن را با پوششی از چرم نازک بپوشانند، و تیرکهایش را در جای خود قرار دهند.
|
||
\v 9 «همچنین پارچهای آبی رنگ برگرفته، چراغدان را که برای روشنایی است با چراغها و انبرها و سینیها و تمامی اسباب روغن که به مصرف چراغدان میرسد، بدان بپوشانند.
|
||
\v 10 و آن را با تمامی اسبابش در پوششی از چرم نازک گذاشته، بر چوبهای حامل قرار دهند.
|
||
\v 11 «نیز بر مذبح زرّین، پارچهای آبی رنگ بگسترند و آن را با پوششی از چرم نازک بپوشانند و تیرکهایش را در جای خود قرار دهند.
|
||
\v 12 همچنین همۀ اسباب خدمت را که در قُدس به کار میرود، برگرفته، در پارچهای آبی رنگ بگذارند و با پوششی از چرم نازک بپوشانند، و بر چوبهای حامل قرار دهند.
|
||
\v 13 «مذبح را از خاکستر خالی کرده، پارچهای ارغوانی رنگ بر آن بگسترند.
|
||
\v 14 و همۀ اسباب مذبح را که برای خدمت در آنجا به کار میرود یعنی منقلها و چنگالها و خاکاندازها و کاسهها را که اسباب مذبح هستند، بر آن بگذارند و روی آن پوششی از چرم نازک بگسترند، و تیرکهایش را در جای خود قرار دهند.
|
||
\v 15 «چون به هنگام عزیمت اردو، هارون و پسرانش کار پوشانیدن قُدس و تمامی اسباب قُدس را به پایان رسانند، نسل قُهات برای حمل آنها بیایند. اما به اسباب مقدّس دست نزنند، مبادا بمیرند. اینها اسباب خیمۀ ملاقات است که نسل قُهات باید حمل کنند.
|
||
\v 16 «اِلعازار، پسر هارونِ کاهن مسئول روغن چراغها و بخورِ خوشبو و هدیۀ آردی دائمی و روغن مسح است. نظارت بر تمامی مسکن و هر چه در آن است، یعنی قُدس و اسباب آن نیز بر عهدۀ اوست.»
|
||
\v 17 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 18 «مگذارید قبیلۀ طوایف قُهاتی از میان لاویان منقطع شوند
|
||
\v 19 بلکه با ایشان بدینگونه عمل کنید تا چون به اسباب بسیار مقدس نزدیک میشوند، زنده بمانند و نمیرند: هارون و پسرانش داخل شوند و خدمت و بار هر یک از آنان را تعیین کنند.
|
||
\v 20 اما قُهاتیان حتی لحظهای نیز برای نظر کردن بر اسباب مقدّس، بدانجا درنیایند مبادا بمیرند!»
|
||
\v 21 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 22 «نسل جِرشون را نیز بر حسب خاندانها و طایفههایشان سرشماری کن،
|
||
\v 23 از سی ساله و بالاتر را تا پنجاه ساله، همۀ آنان را که میتوانند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 24 این است خدمت طایفههای جِرشونی در خدمتگزاری و حملِ بار:
|
||
\v 25 آنان پردههای مسکن، خیمۀ ملاقات را با پوشش آن، پوشش چرم نازک را که بر آن است، و پردۀ دَرِ خیمۀ ملاقات را حمل کنند،
|
||
\v 26 همچنین پردههای صحن و پردۀ مدخل دروازۀ صحن را که گرداگرد مسکن و مذبح است با طنابها و تمامی لوازم خدمت آنها. هرآنچه را که در خصوص آنها باید کرد، جِرشونیان انجام دهند.
|
||
\v 27 هارون و پسرانش بر تمامیِ خدمت نسل جِرشون، اعم از هرآنچه حمل میکنند و هرآنچه انجام میدهند، نظارت کنند. بر شماست که آنچه را آنها باید حمل کنند، بر عهدۀ ایشان بگذارید.
|
||
\v 28 این است خدمت طایفههای نسل جِرشون در خیمۀ ملاقات. نظارت بر وظایف آنها بر عهدۀ ایتامار، پسر هارونِ کاهن خواهد بود.
|
||
\v 29 «نسل مِراری را بر حسب طایفهها و خاندانهایشان شمارش کن،
|
||
\v 30 از سی ساله و بالاتر را تا پنجاه ساله، همۀ آنان را که میتوانند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را به انجام رسانند.
|
||
\v 31 وظیفۀ آنها در انجام خدمت خود در قبال خیمۀ ملاقات، حمل این اشیاء خواهد بود: تختههای مسکن با پشتبندها و ستونها و پایههای آن،
|
||
\v 32 ستونهای صحن گرداگرد با پایهها و میخها و طنابهای آن، و همۀ لوازم آنها و هرآنچه به کار با آنها مربوط میشود. به هر کس از روی نامش، اشیائی را که موظف به حمل آن است، محول کن.
|
||
\v 33 این است خدمت طایفههای نسل مِراری یعنی تمامی خدمتشان در خیمۀ ملاقات که ایتامار، پسر هارونِ کاهن باید بر آن نظارت کند.»
|
||
\v 34 پس موسی و هارون و رهبران جماعت، نسل قُهات را بر حسب طایفهها و خاندانهایشان شمارش کردند،
|
||
\v 35 از سی ساله و بالاتر را تا پنجاه ساله، همۀ آنان را که میتوانستند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 36 شمارششدگان بر حسب طایفههایشان ۲۷۵۰ تن بودند.
|
||
\v 37 اینان شمارششدگانِ طایفههای قُهاتی بودند، یعنی هر که در خیمۀ ملاقات خدمت میکرد و به دست موسی و هارون بر حسب فرمانی که خداوند به واسطۀ موسی داده بود، شمارش شد.
|
||
\v 38 نسل جِرشون بر حسب طایفهها و خاندانهایشان شمارش شدند،
|
||
\v 39 از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، همۀ آنان که میتوانستند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 40 شمارششدگان بر حسب طایفهها و خاندانهایشان ۲۶۳۰ تن بودند.
|
||
\v 41 اینان شمارششدگان طایفههای نسل جِرشون بودند یعنی هر که در خیمۀ ملاقات خدمت میکرد و به دست موسی و هارون بر حسب فرمان خداوند، شمارش شد.
|
||
\v 42 طایفههای نسل مِراری بر حسب طایفهها و خاندانهایشان شمارش شدند،
|
||
\v 43 از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، همۀ آنان که میتوانستند وارد خدمت شوند تا کار خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 44 شمارششدگان بر حسب طایفههایشان ۳۲۰۰ تن بودند.
|
||
\v 45 اینان شمارششدگانِ طایفههای نسل مِراری بودند که به دست موسی و هارون بر حسب فرمان خداوند به موسی شمارش شدند.
|
||
\v 46 بدینسان لاویان بر حسب طایفهها و خاندانهایشان، به دست موسی و هارون و رهبران اسرائیل شمارش شدند،
|
||
\v 47 از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، همۀ آنان که میتوانستند به کار خدمت و حمل بار در خیمۀ ملاقات داخل شوند.
|
||
\v 48 شمارششدگان ۸۵۸۰ تن بودند.
|
||
\v 49 اینان هر یک بنا بر فرمان خداوند که به واسطۀ موسی داده بود، بر حسبِ کار خدمت یا حمل بار که انجام میدادند، شمارش شدند. بدینسان موسی چنانکه خداوند بدو فرمان داده بود، ایشان را شمارش کرد.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 5
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را فرمان ده که هر جذامی
|
||
\v 3 ایشان را خواه مرد خواه زن بیرون کنید و بیرون از اردوگاه برانید تا اردوی خود یعنی جایی را که من در میانشان ساکنم، نجس نسازند.»
|
||
\v 4 پس بنیاسرائیل چنین کردند و آنان را از اردو بیرون راندند. بنیاسرائیل مطابق آنچه خداوند به موسی گفته بود، عمل کردند.
|
||
\v 5 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 6 «بنیاسرائیل را بگو: هرگاه مرد یا زنی یکی از گناهانی را مرتکب شود که انسان با آنها به خداوند خیانت میورزد، و تقصیرکار گردد،
|
||
\v 7 باید به گناهی که مرتکب شده، اعتراف کند و برای جبران تقصیر خود خسارت کامل پرداخته، یک پنجم نیز بر آن بیافزاید و به کسی که به وی خطا ورزیده، بدهد.
|
||
\v 8 اما اگر آن شخص بمیرد و
|
||
\v 9 هر هدیه از تمامی چیزهای مقدس که بنیاسرائیل برای کاهن میآورند، از آنِ او خواهد بود.
|
||
\v 10 تمامی چیزهای مقدسِ شخص از آنِ خودش خواهد بود، اما هر چه به کاهن بدهد، از آنِ کاهن خواهد بود.»
|
||
\v 11 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 12 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: اگر زنِ کسی از او برگشته، به وی خیانت ورزد،
|
||
\v 13 و مردی دیگر با او همبستر شود، و این از چشمان شوهرش مخفی بماند و نجاستش آشکار نگردد، و نیز اگر شاهدی بر ضد او نباشد و در حین عمل گرفتار نشود،
|
||
\v 14 و اگر روح غیرت بر شوهر آید و بر زنش که خود را نجس ساخته، غیرت ورزد و یا اگر روح غیرت بر شوهر آید و با اینکه زنش خود را نجس نساخته، بر او غیرت ورزد،
|
||
\v 15 آنگاه آن مرد زن خود را نزد کاهن بَرَد و به جهت او یکدهم ایفَه
|
||
\v 16 «آنگاه کاهن آن زن را نزدیک آورده، در حضور خداوند بر پا دارد.
|
||
\v 17 و کاهن آب مقدّس را در ظرفی سفالین بردارد و قدری از غبار کف مسکن را برگرفته، بر آب بگذارد.
|
||
\v 18 و کاهن زن را در حضور خداوند بر پا داشته، موی سر زن را باز کند و هدیۀ یادآوری را که هدیۀ آردی به جهت غیرت است، در دستان او قرار دهد. و در دست کاهن، آب تلخ لعنت باشد.
|
||
\v 19 سپس کاهن زن را وادارد تا سوگند خورَد، و به زن بگوید: ”اگر مردی با تو همبستر نشده است، و اگر در مدتی که زیر اقتدار شوهرت بودهای، از او به نجاست برنگشتهای، از این آب تلخِ لعنت، مصون باش.
|
||
\v 20 اما اگر در مدتی که زیر اقتدار شوهرت بودهای، از او برگشته و خود را نجس کرده باشی، و مردی غیر از شوهرت، با تو همبستر شده باشد“
|
||
\v 21 - در اینجا کاهن زن را وادارد تا سوگندِ لعنت بخورد و به زن بگوید: - ”خداوند با نحیف کردن ران و متورم ساختن رَحِمَت
|
||
\v 22 و این آبِ لعنت به شکم تو داخل شده، رَحِمت را متورم و رانت را نحیف سازد.“ و آن زن بگوید: ”آمین، آمین.“
|
||
\v 23 «سپس کاهن این لعنتها را در طوماری بنویسد و آنها را در آبِ تلخ حل کند،
|
||
\v 24 و آب تلخِ لعنت را به زن بنوشاند. و آب لعنت، در او داخل شده، سبب تلخی خواهد شد.
|
||
\v 25 و کاهن هدیۀ آردی غیرت را از دست زن بگیرد و هدیۀ آردی را به حضور خداوند تکان داده، نزد مذبح بیاورَد.
|
||
\v 26 سپس کاهن مشتی از هدیۀ آردی را به عنوان قسمت یادگاری آن برگیرد و بر مذبح بسوزاند، و آنگاه آب را به زن بنوشاند.
|
||
\v 27 و چون آب را به او نوشانید، اگر زن خود را نجس ساخته و به شوهر خویش خیانت ورزیده باشد، آبِ لعنت در او داخل شده، سبب تلخی خواهد شد، و رَحِم او متورم و رانش نحیف خواهد گشت، و آن زن در میان قوم خود به لعنت بَدَل خواهد گردید.
|
||
\v 28 اما اگر زن خود را نجس نساخته و طاهر باشد، آنگاه مصون
|
||
\v 29 «این است قانون غیرت، وقتی زنی که زیر اقتدار شوهرش است، برگشته، خود را نجس سازد،
|
||
\v 30 یا هنگامی که روح غیرت بر مردی بیاید و بر زنش غیرت ورزد. کاهن زن را در حضور خداوند بر پا دارد و تمامی این قانون را دربارۀ او اجرا کند.
|
||
\v 31 پس آن مرد از گناه مبرا خواهد بود، اما زن متحمل جزای تقصیر خود خواهد شد.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 6
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو: هرگاه مرد یا زنی نذر خاص، یعنی نذر نذیره
|
||
\v 3 باید از شراب و دیگر مُسکِرات بپرهیزد و سرکۀ شراب و سرکۀ دیگر خَمرها را ننوشد، و هیچ آب انگور نیاشامد، و انگور تازه یا خشک نخورد.
|
||
\v 4 نیز در تمامی ایام وقف خود، از هرآنچه که از تاک انگور به دست آید، از هسته گرفته تا پوست، نخورد.
|
||
\v 5 «در همۀ ایام نذرِ وقفشدگی خود، تیغ بر سرش نیاید. و تا پایان روزهای وقف خود به خداوند، مقدّس باشد و گیسهای موی سرش را بلند کند.
|
||
\v 6 «در همۀ ایام وقف خود به خداوند، به مُردهای نزدیک نشود.
|
||
\v 7 نه برای پدر، نه برای مادر، و نه برای برادر یا خواهر خویش، چون بمیرند خویشتن را نجس نسازد زیرا نشانِ وقف خود به خدا را بر سر دارد.
|
||
\v 8 او در همۀ ایام وقف خود، برای خداوند مقدس خواهد بود.
|
||
\v 9 «اگر به ناگاه کسی در جوار او بمیرد و او سر وقفشدۀ خود را نجس سازد، در روز طهارت خویش سر خود را بتراشد، یعنی در روز هفتم آن را بتراشد.
|
||
\v 10 سپس در روز هشتم دو قمری یا دو جوجه کبوتر، نزد کاهن به دَرِ خیمۀ ملاقات بیاورد.
|
||
\v 11 کاهن یکی را به عنوان قربانی گناه و دیگری را به عنوان قربانی تمامسوز تقدیم کرده، برای وی کفّاره کند، زیرا که به سبب مرده، گناه ورزیده است. و او در همان روز سر خود را تقدیس کند.
|
||
\v 12 همچنین خود را برای ایام نذیرگی خویش وقف خداوند نماید و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی جبران بیاورد. اما روزهای پیشین او باطل میشود، زیرا وقف او نجس شده است.
|
||
\v 13 «این است قانون نذیره برای زمانی که ایام وقف او تمام شود: او را به دَرِ خیمۀ ملاقات بیاورند،
|
||
\v 14 و او هدیۀ خود را به خداوند تقدیم کند، یعنی یک برۀ نرینۀ یک سالۀ بیعیب به جهت قربانی تمامسوز، یک برۀ مادۀ یک سالۀ بیعیب به جهت قربانی گناه، و یک قوچ بیعیب به جهت قربانی رفاقت؛
|
||
\v 15 همچنین یک سبد قرص نانِ بیخمیرمایه از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن، و گِردههای نازک بیخمیرمایه و آغشته به روغن، همراه با هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی آنها.
|
||
\v 16 «کاهن آنها را به حضور خداوند آورده، قربانی گناه و قربانی تمامسوز او را تقدیم کند،
|
||
\v 17 و قوچ را همراه با سبد نانِ بیخمیرمایه به عنوان قربانی رفاقت به خداوند تقدیم نماید. کاهن همچنین هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی او را تقدیم کند.
|
||
\v 18 «آنگاه نذیره سر وقفشدۀ خود را نزد درِ خیمۀ ملاقات بتراشد و موی سر وقفشدۀ خود را گرفته، بر آتشِ زیر قربانی رفاقت بگذارد.
|
||
\v 19 پس از آنکه نذیره سر وقفشدۀ خود را تراشید، کاهن سرشانۀ پختۀ قوچ را با یک قرص نانِ بیخمیرمایه از سبد و یک گِردۀ نازک بیخمیرمایه گرفته، بر کف دستهای نذیره بگذارد.
|
||
\v 20 و کاهن آنها را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان دهد. آنها همراه با سینۀ هدیۀ تکان دادنی و رانِ افراشتنی، سهم مقدس کاهن خواهند بود. پس از آن، نذیره میتواند شراب بنوشد.
|
||
\v 21 «این است قانون نذیرهای که نذر کرده است تا برای وقف خود هدیهای به خداوند تقدیم کند. اگر دست او به بیش از این میرسد، باید آن را بر حسب آنچه نذر کرده است، علاوه بر قانون نذیره انجام دهد.»
|
||
\v 22 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 23 «هارون و پسرانش را خطاب کرده، بگو: بدینگونه بنیاسرائیل را برکت دهید، و بدیشان بگویید:
|
||
\v 24 «خداوند تو را برکت دهد، و محافظت کند؛
|
||
\v 25 خداوند روی خود را بر تو تابان سازد و تو را فیض عنایت فرماید؛
|
||
\v 26 خداوند روی خود را بر تو برافرازد و تو را سلامتی بخشد.
|
||
\v 27 «بدینگونه، آنان نام مرا بر بنیاسرائیل خواهند نهاد و من ایشان را برکت خواهم داد.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 7
|
||
\p
|
||
\v 1 روزی که موسی بر پا کردن مسکن را به پایان رسانید، آن را با تمامی اسبابش مسح و تقدیس کرد. او همچنین مذبح را با تمامی وسایلش مسح و تقدیس نمود.
|
||
\v 2 آنگاه رهبران اسرائیل، که سران خاندانهایشان بودند، هدایا تقدیم کردند. اینان رهبران قبایل بودند که بر شمارششدگان گماشته شده بودند.
|
||
\v 3 آنان به جهت هدیه شش ارابۀ سرپوشیده و دوازده گاو نر به حضور خداوند آوردند، یعنی یک ارابه برای هر دو رهبر و یک گاو برای هر نفر. آنان این هدایا را پیش روی مسکن تقدیم کردند.
|
||
\v 4 آنگاه خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 5 «اینها را از ایشان بپذیر تا برای انجام خدمت خیمۀ ملاقات به کار آید، و آنها را به لاویان بده، به هر کس متناسب با خدمتش.»
|
||
\v 6 پس موسی ارابهها و گاوان را گرفت و به لاویان داد.
|
||
\v 7 دو ارابه و چهار گاو به جِرشونیان داد، متناسب با خدمتشان.
|
||
\v 8 چهار ارابه و هشت گاو به مِراریان داد که زیر دست ایتامار پسر هارونِ کاهن بودند، متناسب با خدمتشان.
|
||
\v 9 اما به قُهاتیان هیچ نداد، زیرا آنان خدمت حمل وسایل مقدس بر شانههای خود را بر عهده داشتند.
|
||
\v 10 رهبران، در روز مسحِ مذبح، هدایا برای وقف آن آوردند و آنها را پیش روی مذبح تقدیم کردند.
|
||
\v 11 خداوند به موسی گفت: «هر روز یکی از رهبران هدیۀ خود را برای وقف مذبح تقدیم کند.»
|
||
\v 12 آن که در نخستین روز هدیۀ خود را تقدیم کرد، نَحشون پسر عَمّیناداب از قبیلۀ یهودا بود.
|
||
\v 13 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال
|
||
\v 14 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 15 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 16 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 17 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنچ برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ نَحشون پسر عَمّیناداب.
|
||
\v 18 در دوّمین روز، نِتَنئیل پسر صوعَر، رهبر یِساکار هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 19 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 20 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 21 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 22 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 23 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ نِتَنئیل پسر صوعَر.
|
||
\v 24 در سوّمین روز، اِلیاب پسر حیلون، رهبر بنیزِبولون هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 25 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 26 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 27 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 28 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 29 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنچ قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اِلیاب پسر حیلون.
|
||
\v 30 در چهارمین روز، اِلیصور پسر شِدیئور، رهبر بنیرِئوبین هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 31 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 32 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 33 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 34 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 35 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنچ قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اِلیصور پسر شِدیئور.
|
||
\v 36 در پنجمین روز، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای، رهبر بنیشمعون هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 37 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 38 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 39 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 40 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 41 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ شِلومیئیل پسر صوریشَدّای.
|
||
\v 42 در ششمین روز، اِلیاساف پسر دِعوئیل، رهبر بنیجاد هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 43 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 44 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 45 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 46 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 47 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اِلیاساف پسر دِعوئیل.
|
||
\v 48 در هفتمین روز، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود، رهبر بنیاِفرایِم هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 49 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 50 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 51 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 52 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 53 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اِلیشَمَع پسر عَمّیهود.
|
||
\v 54 در هشتمین روز، جَمَلیئیل پسر فِدَهصور، رهبر بنیمَنَسی هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 55 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 56 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 57 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله برای قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 58 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 59 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ جَمَلیئیل پسر فِدَهصور.
|
||
\v 60 در نهمین روز، اَبیدان پسر جِدعونی، رهبر بنیبِنیامین هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 61 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 62 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 63 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 64 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 65 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اَبیدان پسر جِدعونی.
|
||
\v 66 در دهمین روز، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای، رهبر بنیدان هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 67 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 68 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 69 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 70 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 71 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای.
|
||
\v 72 در یازدهمین روز، پَجیئیل پسر عُکران، رهبر بنیاَشیر هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 73 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 74 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 75 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 76 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 77 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ پَجیئیل پسر عُکران.
|
||
\v 78 در دوازدهمین روز، اَخیرَع پسر عِنان، رهبر بنینَفتالی هدیۀ خود را تقدیم کرد.
|
||
\v 79 هدیۀ او یک سینی نقره به وزن یکصد و سی مثقال و یک ظرف نقره به وزن هفتاد مثقال، به مثقال قُدس بود، که هر دو پر از آرد مرغوبِ آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی بودند؛
|
||
\v 80 و یک کاسۀ طلا به وزن ده مثقال پر از بخور؛
|
||
\v 81 و یک گوسالۀ نر، یک قوچ و یک برۀ نرینۀ یک ساله به جهت قربانی تمامسوز؛
|
||
\v 82 و یک بز نر به جهت قربانی گناه؛
|
||
\v 83 و به جهت قربانی رفاقت نیز دو گاو نر، پنج قوچ، پنج بز نر و پنج برۀ نرینۀ یک ساله. این بود هدیۀ اَخیرَع پسر عِنان.
|
||
\v 84 این بود هدایای وقف مذبح از جانب رهبران اسرائیل در روزی که مذبح مسح شد: دوازده سینی نقره و دوازده ظرف نقره و دوازده کاسۀ طلا.
|
||
\v 85 هر سینی نقره یکصد و سی مثقال و هر ظرف هفتاد مثقال وزن داشت، یعنی وزن نقرۀ تمامی اسباب، دو هزار و چهارصد مثقال، به مثقال قُدس بود.
|
||
\v 86 دوازده کاسۀ طلای پر از بخور، هر یک ده مثقال، به مثقال قُدس، وزن داشتند. وزن طلای همۀ کاسهها یکصد و بیست مثقال بود.
|
||
\v 87 کل احشام به جهت قربانی تمامسوز دوازده گاو نر، دوازده قوچ و دوازده برۀ نرینۀ یک ساله همراه با هدیۀ آردی آنها و نیز دوازده بز نر به جهت قربانی گناه بود.
|
||
\v 88 کل احشام به جهت قربانی رفاقت، بیست و چهار گاو نر و شصت قوچ و شصت بز نر و شصت برۀ نرینۀ یک ساله بود. این بود هدایای وقف مذبح، پس از مسح شدن آن.
|
||
\v 89 چون موسی به خیمۀ ملاقات درآمد تا با خداوند سخن گوید، از بالای تخت رحمت که بر صندوق شهادت قرار داشت، یعنی از میان دو کروبی، صدای او را شنید که با وی تکلم میکرد. و او با وی سخن گفت.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 8
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را گفت:
|
||
\v 2 «هارون را خطاب کرده، به وی بگو: هنگامی که چراغها را نصب میکنی، هفت چراغ باید جلوی چراغدان را روشن سازد.»
|
||
\v 3 پس هارون چنین کرد. او چراغها را نصب کرد تا جلوی چراغدان را روشن سازند، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
||
\v 4 صنعت چراغدان اینگونه بود: از پایه تا گلهای آن، طلای چکشکاری شده بود. چراغدان مطابق نمونهای که خداوند به موسی نشان داده بود، ساخته شد.
|
||
\v 5 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 6 «لاویان را از میان بنیاسرائیل گرفته، ایشان را تطهیر کن.
|
||
\v 7 برای تطهیر آنان، با ایشان چنین عمل نما: آب طهارت بر ایشان بپاش و بگو تمام بدن خود را بتراشند و جامههایشان را بشویند و اینگونه خود را تطهیر کنند.
|
||
\v 8 سپس گوسالۀ نری همراه با هدیۀ آردیِ آن یعنی آرد مرغوبِ آمیخته به روغن بگیرند و تو گوسالۀ نر دیگری به جهتِ قربانی گناه بگیر.
|
||
\v 9 آنگاه لاویان را نزد خیمۀ ملاقات بیاور و تمامی جماعت بنیاسرائیل را گِرد آور.
|
||
\v 10 پس لاویان را به حضور خداوند بیاور و بنیاسرائیل دستهای خود را بر ایشان بگذارند،
|
||
\v 11 و هارون لاویان را از جانب بنیاسرائیل به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تقدیم کند تا خدمت خداوند را به جا آورند.
|
||
\v 12 آنگاه لاویان دستهای خود را بر سر گاوان بنهند، و تو یکی را به جهت قربانی گناه و دیگری را به جهت قربانی تمامسوز به خداوند تقدیم کن تا برای لاویان کفّاره باشد.
|
||
\v 13 و لاویان را پیش روی هارون و پسرانش بر پا بدار، و ایشان را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به خداوند تقدیم کن.
|
||
\v 14 بدینگونه، لاویان را از میان بنیاسرائیل جدا کن، و لاویان از آنِ من خواهند بود.
|
||
\v 15 «پس از آنکه ایشان را تطهیر کردی و به عنوان هدیۀ تکاندادنی تقدیم نمودی، لاویان داخل شوند تا خدمت خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 16 زیرا ایشان از میان بنیاسرائیل به تمامی به من داده شدهاند. به عوض هر گشایندۀ رَحِم، یعنی به عوض همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل، ایشان را برای خود برگرفتهام.
|
||
\v 17 زیرا همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل، خواه انسان و خواه چارپا، از آنِ مَنند. روزی که همۀ نخستزادگان را در سرزمین مصر زدم، ایشان را برای خود تقدیس کردم.
|
||
\v 18 و لاویان را به عوض همۀ نخستزادگان بنیاسرائیل برگرفتم،
|
||
\v 19 و ایشان را از میان بنیاسرائیل، به هارون و پسرانش هدیه کردم تا خدمت بنیاسرائیل را در خیمۀ ملاقات انجام دهند و برای ایشان کفّاره به جا آورند، تا چون بنیاسرائیل به قُدس نزدیک میآیند، به بلایی دچار نشوند.»
|
||
\v 20 پس موسی و هارون و تمامی جماعت بنیاسرائیل با لاویان چنین کردند؛ آری، بنیاسرائیل بر حسب هرآنچه خداوند دربارۀ لاویان به موسی فرمان داده بود، با ایشان عمل نمودند.
|
||
\v 21 لاویان خود را تطهیر کردند و جامههای خود را شستند و هارون ایشان را به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تقدیم کرد و برای ایشان کفّاره به جا آورد تا طاهر شوند.
|
||
\v 22 سپس لاویان داخل شدند تا در خیمۀ ملاقات در حضور هارون و پسرانش به خدمت خود بپردازند؛ آنها چنانکه خداوند دربارۀ لاویان به موسی فرمان داده بود، با ایشان عمل کردند.
|
||
\v 23 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 24 «این است قانون لاویان: از بیست و پنج ساله و بالاتر بیایند تا وظیفۀ خدمت در خیمۀ ملاقات را به جا آورند.
|
||
\v 25 اما از پنجاه سالگی از انجام وظیفه کناره گیرند و دیگر خدمت نکنند.
|
||
\v 26 آنان میتوانند برادران خود را در انجام وظایفشان در خیمۀ ملاقات یاری دهند، اما نباید خدمت کنند. بدینگونه با لاویان در تعیین وظایفشان عمل کن.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 9
|
||
\p
|
||
\v 1 در نخستین ماه سال دوّم بعد از بیرون آمدن بنیاسرائیل از سرزمین مصر، خداوند موسی را در صحرای سینا خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را بگو که پِسَخ را در موعدش به جا آورند.
|
||
\v 3 روز چهاردهم این ماه، هنگام عصر، آن را در موعدش به جا آورید و بنا بر همۀ فرایض و قوانینش آن را نگاه دارید.»
|
||
\v 4 پس موسی بنیاسرائیل را گفت که پِسَخ را به جا آورند.
|
||
\v 5 آنان روز چهاردهم ماه نخست، وقت عصر، در صحرای سینا پِسَخ را به جا آوردند. بنیاسرائیل بر حسب هرآنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل کردند.
|
||
\v 6 اما بعضی اشخاص بودند که از جنازۀ آدمی نجس شده، نمیتوانستند پِسَخ را در آن روز به جا آورند. پس همان روز نزد موسی و هارون آمده،
|
||
\v 7 وی را گفتند: «ما از جنازۀ آدمی نجس شدهایم. ولی چرا از تقدیم هدیۀ خداوند در موعدش در میان بنیاسرائیل منع شویم؟»
|
||
\v 8 موسی ایشان را گفت: «منتظر بمانید تا آنچه را که خداوند در حق شما امر فرماید، بشنوم.»
|
||
\v 9 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 10 «بنیاسرائیل را بگو: اگر کسی از شما یا از نسل شما از جنازهای نجس شود یا در سفری دور باشد، کماکان میتواند پِسَخ را برای خداوند به جا آورد.
|
||
\v 11 در چهاردهمین روز ماه دوّم، وقت عصر، آن را به جا آورند؛ آن را همراه با نانِ بیخمیرمایه و سبزیهای تلخ بخورند.
|
||
\v 12 و چیزی از آن را تا صبح باقی نگذارند و از آن استخوانی نشکنند؛ پِسَخ را بر حسب تمامی فرایض آن به جا آورند.
|
||
\v 13 اما اگر کسی طاهر باشد و در سفر نیز نباشد ولی از انجام پِسَخ اِبا کند، باید از میان قوم خود منقطع شود زیرا هدیۀ خداوند را در موعدش تقدیم نکرده است؛ آن مرد متحمل گناه خود خواهد شد.
|
||
\v 14 و اگر غریبی در میان شما ساکن باشد و بخواهد پِسَخ را برای خداوند به جا آورد، بر حسب فرایض پِسَخ و قوانین آن عمل کند. شما را، خواه غریب خواه بومی، یک فریضه خواهد بود.»
|
||
\v 15 در روزی که مسکن بر پا شد، ابرْ مسکن یعنی خیمۀ شهادت را پوشانید، و از شب تا صبح، همچون منظر آتش بر فراز مسکن بود.
|
||
\v 16 همواره چنین بود: ابر در روز آن را میپوشانید
|
||
\v 17 هرگاه ابر از فراز خیمه برمیخاست، پس از آن بنیاسرائیل کوچ میکردند و هر جا که ابر ساکن میشد، آنجا بنیاسرائیل اردو میزدند.
|
||
\v 18 به فرمان خداوند بنیاسرائیل کوچ میکردند، و به فرمان خداوند اردو میزدند. همۀ روزهایی که ابر بر فراز مسکن ساکن میبود، آنان اردو زده باقی میماندند.
|
||
\v 19 حتی هنگامی که ابر روزهای بسیار بر فراز مسکن میماند، بنیاسرائیل حکم خداوند را نگاه میداشتند و کوچ نمیکردند.
|
||
\v 20 گاه ابر روزهایی اندک بر فراز مسکن بود، و آنها به فرمان خداوند اردو زده باقی میماندند و به فرمان خداوند کوچ میکردند.
|
||
\v 21 و گاه ابر از شب تا صبح میماند. و چون صبح برمیخاست، آنان کوچ میکردند. خواه روز و خواه شب، هرگاه ابر برمیخاست، ایشان نیز کوچ میکردند.
|
||
\v 22 خواه دو روز، خواه یک ماه و خواه مدتی طولانیتر، هر قدر ابر بر فراز مسکن ساکن باقی میماند، بنیاسرائیل اردو زده باقی میماندند و کوچ نمیکردند، اما چون برمیخاست، کوچ میکردند.
|
||
\v 23 به فرمان خداوند اردو میزدند، و به فرمان خداوند کوچ میکردند. آنان حکم خداوند را بنا بر آنچه خداوند به واسطۀ موسی فرمان میداد، نگاه میداشتند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 10
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «دو شیپور بساز؛ آنها را از نقرۀ چکشکاری شده بساز و برای فرا خواندن جماعت و کوچاندن اردوها به کار بر.
|
||
\v 3 هرگاه هر دو را بنوازند، تمامی جماعت نزد تو به دَرِ خیمۀ ملاقات گرد آیند.
|
||
\v 4 اما اگر تنها یکی را بنوازند، رهبران یعنی سران طوایف اسرائیل نزد تو گرد آیند.
|
||
\v 5 هرگاه تیزآهنگ بنوازید، اردوهایی که در جانب شرقی هستند، کوچ کنند.
|
||
\v 6 هرگاه برای دوّمین بار تیزآهنگ بنوازید، اردوهایی که در جانب جنوبی هستند، کوچ کنند. برای کوچاندن قوم باید تیزآهنگ بنوازند.
|
||
\v 7 اما برای گرد آوردن جماعت نیز شیپورها را بنوازید، ولی نه تیزآهنگ.
|
||
\v 8 «پسران هارون، یعنی کاهنان، آنانند که باید شیپورها را بنوازند. این برای شما فریضۀ ابدی در تمامی نسلهایتان خواهد بود.
|
||
\v 9 هرگاه در زمین خود به جنگ دشمنی بروید که با شما خصومت میورزد، شیپورها را تیزآهنگ بنوازید تا در حضور یهوه خدایتان به یاد آورده شوید و از دست دشمنانتان نجات یابید.
|
||
\v 10 همچنین در روزهای شادمانی، و در اعیاد و در آغاز ماههای خود، شیپورها را هنگام قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت خود بنوازید، تا در حضور خدایتان به یاد آورده شوید. من یهوه، خدای شما هستم.»
|
||
\v 11 و واقع شد که در بیستمین روزِ ماهِ دوّم از سال دوّم، ابر از فراز مسکن شهادت بالا رفت،
|
||
\v 12 و بنیاسرائیل با حرکت از مکانی به مکان دیگر، از صحرای سینا کوچ کردند. و ابر در صحرای فاران ساکن شد.
|
||
\v 13 بدینسان ایشان برای نخستین بار، به فرمان خداوند که به واسطۀ موسی داد، کوچ کردند.
|
||
\v 14 نخست، عَلَم اردوی بنییهودا با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، نَحشون پسر عَمّیناداب بود.
|
||
\v 15 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنییِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر بود،
|
||
\v 16 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیزِبولون، اِلیاب پسر حیلون.
|
||
\v 17 آنگاه مسکن را جمع کردند، و بنیجِرشون و بنیمِراری که حاملان مسکن بودند، عزیمت نمودند.
|
||
\v 18 سپس عَلَم اردوی رِئوبین با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اِلیصور پسر شِدیئور بود.
|
||
\v 19 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیشمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای بود،
|
||
\v 20 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیجاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل.
|
||
\v 21 سپس قُهاتیان که حاملان اسباب مقدس بودند، عزیمت کردند. پیش از رسیدن ایشان، مسکن بر پا شده بود.
|
||
\v 22 سپس عَلَم اردوی بنیاِفرایِم با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود بود.
|
||
\v 23 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیمَنَسی، جَمَلیئیل پسر فِدَهصور بود،
|
||
\v 24 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیبِنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی.
|
||
\v 25 سپس عَلَم اردوی بنیدان به عنوان پسقراول تمامی دیگر اردوها، با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای بود.
|
||
\v 26 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنیاَشیر، پَجیئیل پسر عُکران بود،
|
||
\v 27 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنینَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان.
|
||
\v 28 این بود ترتیب حرکت بنیاسرائیل با لشکرهایشان به هنگام کوچ کردن.
|
||
\v 29 موسی به حوباب پسر رِعوئیلِ مِدیانی که پدرزن وی بود، گفت: «ما به مکانی کوچ میکنیم که خداوند دربارهاش گفته است: ”آن را به شما خواهم بخشید.“ همراه ما بیا و به تو احسان خواهیم کرد، زیرا خداوند دربارۀ اسرائیل نیکو وعده داده است.»
|
||
\v 30 اما حوباب وی را گفت: «نمیآیم؛ بلکه به سرزمین خود و نزد خویشانم خواهم رفت.»
|
||
\v 31 موسی گفت: «تمنا دارم ترکمان نکنی. زیرا تو میدانی کجای صحرا باید اردو زد و میتوانی در حکم چشمان ما باشی.
|
||
\v 32 اگر همراهِ ما بیایی، هر احسانی که خداوند به ما کند، همان را به تو خواهیم کرد.»
|
||
\v 33 پس ایشان در سفری سه روزه از کوه خداوند کوچ کردند و صندوق عهد خداوند سه روز پیشاپیش ایشان میرفت تا از برایشان استراحتگاهی بجوید.
|
||
\v 34 و هرگاه از اردوگاه کوچ میکردند، ابر خداوند هنگام روز بر فراز ایشان بود.
|
||
\v 35 هرگاه صندوق عزیمت میکرد، موسی میگفت: «برخیز، ای خداوند، تا دشمنانت پراکنده شوند، و آنان که از تو نفرت دارند، از حضورت بگریزند.»
|
||
\v 36 و چون بازمیایستاد، میگفت: «بازگرد، ای خداوند؛ نزدِ هزاران هزارِ اسرائیل بازگرد.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 11
|
||
\p
|
||
\v 1 باری، قوم به سبب سختیهای خویش در گوش خداوند شکایت کردند، و چون خداوند این را شنید، خشمش افروخته شد. پس آتش خداوند در میان ایشان شعلهور گردید و قسمتهایی از اطراف اردوگاه را در کام کشید.
|
||
\v 2 آنگاه قوم نزد موسی فریاد برآوردند و موسی نزد خداوند دعا کرد و آتش خاموش شد.
|
||
\v 3 پس آن مکان تَبعیرَه
|
||
\v 4 اما گروه مختلط و نااهلی که در میان ایشان بودند، بهشدّت حرص خوراک داشتند، و بنیاسرائیل نیز باز گریان شده، گفتند: «کیست که ما را گوشت بخوراند؟
|
||
\v 5 یادِ آن ماهیها که در مصر مفت میخوردیم، و یادِ آن خیارها و خربزهها، و ترهها و پیازها و سیرها به خیر!
|
||
\v 6 اما اکنون جان ما خشک شده است، و در برابر چشمانمان تنها همین مَنّا است و بس.»
|
||
\v 7 مَنّا همچون تخم گشنیز بود با منظری مانند مروارید
|
||
\v 8 قوم میگشتند و آن را جمع میکردند؛ سپس با آسیاب میساییدند و یا در هاون میکوبیدند و آن را در دیگی پخته، از آن گِردهها میساختند. طعم آن همچون طعم نان روغنی بود.
|
||
\v 9 شبانگاه، هنگامی که شبنم بر اردوگاه مینشست، منّا نیز با آن فرو میریخت.
|
||
\v 10 موسی شنید که قوم در همۀ طایفههایشان هر یک به در خیمۀ خود میگریند. پس خشم خداوند سخت شعلهور شد، و در نظر موسی نیز ناپسند آمد.
|
||
\v 11 موسی به خداوند گفت: «چرا با خدمتگزار خود به بدی عمل کردی؟ و چرا در نظرت فیض نیافتم، که بار تمامی این قوم را بر من نهادی؟
|
||
\v 12 آیا من به همۀ این قوم آبستن شدهام؟ یا من ایشان را زادهام که به من میگویی، ”همچون دایه که طفل شیرخواره را میبَرد، آنان را بر سینۀ خود ببر،“ به سرزمینی که برای اجدادشان قسم خوردی؟
|
||
\v 13 گوشت از کجا فراهم کنم تا به همۀ این قوم بدهم؟ زیرا نزد من گریان میگویند: ”ما را گوشت بده تا بخوریم.“
|
||
\v 14 من به تنهایی یارای حمل تمامی این قوم را ندارم؛ این بار برای من بسیار سنگین است.
|
||
\v 15 اگر میخواهی با من بدینگونه عمل کنی، پس اگر در نظرت فیض یافتهام مرا به یکباره بِکُش تا تیرهبختی خود را نبینم!»
|
||
\v 16 پس خداوند به موسی گفت: «هفتاد تن از مشایخ اسرائیل را که میدانی مشایخ قوم و صاحبمنصبان آنانند، نزد من گرد آور و ایشان را به خیمۀ ملاقات بیاور تا در آنجا با تو بایستند.
|
||
\v 17 و من نازل شده، در آنجا با تو سخن خواهم گفت، و از روحی که بر توست گرفته، بر ایشان خواهم نهاد تا با تو بار این قوم را حمل کنند و تو به تنهایی آن را حمل نکنی.
|
||
\v 18 قوم را بگو: ”خود را برای فردا تقدیس کنید که گوشت خواهید خورد. زیرا گریان در گوش خداوند گفتید: ’کیست که ما را گوشت بخوراند، زیرا در مصر ما را خوشتر میگذشت.‘ پس خداوند شما را گوشت خواهد داد تا بخورید،
|
||
\v 19 نه یک روز فقط، و نه دو، یا پنج، یا ده، و یا بیست روز،
|
||
\v 20 بلکه یک ماه تمام، چندان که از بینیتان به در آید و از آن بیزار شوید، زیرا خداوند را که در میان شماست رد کردید و در حضور وی گریسته، گفتید: ’آخر چرا از مصر بیرون آمدیم؟“‘»
|
||
\v 21 اما موسی گفت: «قومی که من در میان ایشانم، ششصد هزار پیادهاند و تو میگویی: ”به ایشان گوشت خواهم داد تا یک ماه تمام بخورند!“
|
||
\v 22 آیا میتوان گله و رمۀ کافی یافت تا برای ایشان ذبح شود؟ آیا اگر تمام ماهیان دریا برایشان گرد آید، کفاف ایشان را خواهد داد؟»
|
||
\v 23 خداوند به موسی گفت: «آیا دست خداوند کوتاه شده است؟ اکنون خواهی دید که کلام من بر تو واقع خواهد شد یا نه.»
|
||
\v 24 پس موسی بیرون آمده، سخنان خداوند را به قوم بازگفت. و هفتاد تن از مشایخ قوم را گرد آورد و ایشان را گرداگرد خیمه قرار داد.
|
||
\v 25 آنگاه خداوند در ابر نازل شده، با موسی سخن گفت و از روحی که بر وی بود، گرفته، بر آن هفتاد شیخ نهاد. و چون روح بر ایشان قرار گرفت، نبوت کردند ولی بدان ادامه ندادند.
|
||
\v 26 اما دو مرد در اردوگاه باقی مانده بودند که نام یکی اِلداد بود و نام دیگری میداد، و روح بر ایشان نیز قرار گرفت. ایشان در زمرۀ ثبتشدگان بودند، اما به خیمه بیرون نرفته بودند، و در اردوگاه نبوت کردند.
|
||
\v 27 آنگاه جوانی دوان دوان رفته، موسی را خبر داده، گفت: «اِلداد و میداد در اردوگاه نبوت میکنند.»
|
||
\v 28 پس یوشَع پسر نون که از جوانی دستیار موسی بود، گفت: «ای سرورم، موسی، ایشان را باز دار.»
|
||
\v 29 اما موسی وی را گفت: «آیا تو بهخاطر من حسد میبری؟ کاش که تمامی قوم خداوند نبی بودند و خداوند روح خود را بر ایشان افاضه میکرد.»
|
||
\v 30 پس موسی و مشایخ اسرائیل به اردوگاه بازگشتند.
|
||
\v 31 آنگاه بادی از جانب خداوند وزیده، بِلدرچینها را از دریا برآورد و آنها را به اندازۀ دو ذِراع
|
||
\v 32 و قوم برخاسته، تمام آن روز و تمام آن شب و نیز تمام روز بعد بِلدرچین جمع کردند. هیچکس کمتر از ده حومِر
|
||
\v 33 اما گوشت هنوز زیر دندانهایشان بود و جویده نشده بود که خشم خداوند بر قوم افروخته شد و خداوند ایشان را به بلای بسیار سخت زد.
|
||
\v 34 پس آن مکان را قِبروت هَتّاوَه
|
||
\v 35 و قوم از قِبروت هَتّاوَه به حَضیروت کوچ کردند و در حَضیروت ماندند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 12
|
||
\p
|
||
\v 1 مریم و هارون به سبب زن حبشی که موسی گرفته بود، بر ضد او سخن گفتند، زیرا او زنی حبشی اختیار کرده بود.
|
||
\v 2 آنان گفتند: «آیا براستی خداوند تنها به واسطۀ موسی سخن گفته است؟ آیا به واسطۀ ما نیز سخن نگفته؟» و خداوند این را شنید.
|
||
\v 3 حال، موسی مردی بسیار حلیم بود، بیش از تمامی مردمان روی زمین.
|
||
\v 4 در دم، خداوند به موسی و هارون و مریم گفت: «شما هر سه نزد خیمۀ ملاقات بیرون آیید.» پس آنان هر سه بیرون آمدند.
|
||
\v 5 آنگاه خداوند در ستونی از ابر نزول کرده، به دَرِ خیمه ایستاد و هارون و مریم را فرا خواند و ایشان هر دو پیش آمدند.
|
||
\v 6 و او گفت: «سخنان مرا بشنوید: اگر نبیای در میان شما باشد، من که خداوندم، خود را در رؤیا بدو میشناسانم و در خواب با وی سخن میگویم.
|
||
\v 7 اما با خدمتگزارم موسی چنین نمیکنم؛ او در همۀ خانۀ من امین است.
|
||
\v 8 با او رو به رو سخن میگویم، آشکارا و نه با رمزها؛ و او شمایل خداوند را نظاره میکند. پس چرا از سخن گفتن بر ضد خدمتگزارم موسی نترسیدید؟»
|
||
\v 9 آنگاه خشم خداوند بر ایشان برافروخته شد، و او آنجا را ترک کرد.
|
||
\v 10 چون ابر از فراز خیمه برفت، اینک مریم از جذام همچون برف سفید شده بود! و هارون به سوی مریم نگریست، و اینک او جذامی بود.
|
||
\v 11 پس به موسی گفت: «ای سرورم، تمنا اینکه گناهی را که از سرِ حماقت مرتکب شدهایم، بر ما محسوب مدار.
|
||
\v 12 مگذار مریم همچون طفل سقط شدهای باشد که چون از رَحِم مادرش بیرون میآید، نصف بدنش خورده شده است.»
|
||
\v 13 آنگاه موسی نزد خداوند فریاد برآورده، گفت: «خدایا، تمنا دارم او را شفا دهی.»
|
||
\v 14 اما خداوند به موسی گفت: «اگر پدرش بر صورت او آبِ دهان میانداخت، آیا تا هفت روز خجل نمیبود؟ بگو هفت روز بیرون از اردوگاه بماند، و پس از آن باز به درون آید.»
|
||
\v 15 پس مریم هفت روز بیرون از اردوگاه ماند، و قوم تا بازگردانیده شدن وی، کوچ نکردند.
|
||
\v 16 پس از آن، قوم از حَضیروت کوچ کرده، در صحرای فاران اردو زدند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 13
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «مردانی بفرست تا سرزمین کنعان را که به بنیاسرائیل میدهم، تجسس کنند؛ از هر قبیلۀ اجدادی، یکی را که از رهبران ایشان باشد، بفرستید.»
|
||
\v 3 پس موسی به فرمان خداوند، ایشان را از صحرای فاران فرستاد. ایشان همگی از سران بنیاسرائیل بودند.
|
||
\v 4 این است نامهای ایشان:
|
||
\v 5 از قبیلۀ شمعون، شافاط پسر حوری؛
|
||
\v 6 از قبیلۀ یهودا، کالیب پسر یِفُنّه؛
|
||
\v 7 از قبیلۀ یِساکار، یِجال پسر یوسف؛
|
||
\v 8 از قبیلۀ اِفرایِم، هوشع پسر نون؛
|
||
\v 9 از قبیلۀ بِنیامین، فَلْطی پسر رافو؛
|
||
\v 10 از قبیلۀ زِبولون، جَدّیئیل پسر سودی؛
|
||
\v 11 از قبیلۀ یوسف، یعنی از قبیلۀ مَنَسی، جَدّی پسر سوسی؛
|
||
\v 12 از قبیلۀ دان، عَمّیئیل پسر جِمَلّی؛
|
||
\v 13 از قبیلۀ اَشیر، سِتور پسر میکائیل؛
|
||
\v 14 از قبیلۀ نَفتالی، نَخبی پسر وُفسی؛
|
||
\v 15 از قبیلۀ جاد، جِاوئیل پسر ماکی.
|
||
\v 16 این بود نامهای مردانی که موسی برای تجسس زمین فرستاد. و موسی، هوشع پسر نون را یوشَع نام نهاد.
|
||
\v 17 چون موسی ایشان را به تجسس سرزمین کنعان میفرستاد، به آنها گفت: «به نِگِب و به کوهستان برآیید.
|
||
\v 18 ببینید آن سرزمین چگونه است، و آیا مردمانی که در آن ساکنند نیرومندند یا ضعیف، اندکند یا پرشمار.
|
||
\v 19 و سرزمینی که در آن زندگی میکنند چگونه است؟ نیک است یا بد؟ و در چه قسم شهرهایی ساکنند، بیحصار یا حصاردار؟
|
||
\v 20 خاک آن چگونه است، غنی یا فقیر؟ درخت دارد یا نه؟ و قویدل شده، قدری از میوۀ آن سرزمین بیاورید.» و آن هنگام، موسم نوبر انگور بود.
|
||
\v 21 پس ایشان برآمده، از صحرای صین تا رِحوب، نزد لِبوحَمات،
|
||
\v 22 آنان از میان نِگِب برآمده، به حِبرون رسیدند. اَخیمان، شیشای و تِلمای، نسل عَناق در آنجا ساکن بودند. حِبرون هفت سال پیش از صوعَنِ مصر بنا شده بود.
|
||
\v 23 چون به وادی اِشکول
|
||
\v 24 آن مکان به سبب خوشۀ انگوری که بنیاسرائیل از آنجا بریده بودند، وادی اِشکول نامیده شد.
|
||
\v 25 در پایان چهل روز، آنان از تجسس زمین بازگشتند.
|
||
\v 26 و نزد موسی و هارون و تمامی جماعت بنیاسرائیل به قادِش در صحرای فاران آمدند و برای ایشان و برای تمامی جماعت خبر آورده، میوههای آن سرزمین را بدیشان نشان دادند.
|
||
\v 27 آنان به او چنین گزارش دادند: «به سرزمینی که ما را بدان فرستادی، رفتیم. به درستی که شیر و شهد در آن جاری است، و میوهاش این است.
|
||
\v 28 اما مردمانی که در آن زمین ساکنند نیرومندند، و شهرها حصاردار است و بسیار عظیم. افزون بر این، بنیعَناق
|
||
\v 29 عَمالیقیان در زمین نِگِب ساکنند؛ حیتّیان و یِبوسیان و اَموریان در کوهستان زندگی میکنند؛ و کنعانیان نزد دریا و بر کنارۀ اردن سکونت دارند.»
|
||
\v 30 آنگاه کالیب در حضور موسی قوم را ساکت کرده، گفت: «بیدرنگ برویم و آن را تصرف کنیم، زیرا بهیقین میتوانیم بر آن غالب شویم.»
|
||
\v 31 اما مردانی که همراه او رفته بودند، گفتند: «ما را توان مقابله با آن مردمان نیست، زیرا از ما نیرومندترند.»
|
||
\v 32 و دربارۀ سرزمینی که تجسس کرده بودند، اخبار بد میان بنیاسرائیل منتشر ساخته، میگفتند: «سرزمینی که برای تجسس از آن گذشتیم، سرزمینی است که ساکنانش را فرو میبلعد، و تمامی اقوامی که در آنجا دیدیم، غولپیکر بودند.
|
||
\v 33 نِفیلیان را در آنجا دیدیم. بنیعَناق از نِفیلیانند. ما در نظر خود همچون ملخ بودیم و در نظر ایشان نیز همچنین.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 14
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه جماعت جملگی آواز خود را بلند کردند و قوم آن شب میگریستند.
|
||
\v 2 همۀ بنیاسرائیل بر موسی و هارون همهمه کردند، و تمامی جماعت بدیشان گفتند: «کاش در سرزمین مصر مرده بودیم یا در این صحرا میمردیم!
|
||
\v 3 چرا خداوند ما را به این سرزمین میآورَد؟ تا به ضرب شمشیر بیفتیم و زنان و اطفالمان به یغما برده شوند؟ آیا برای ما بهتر نیست که به مصر بازگردیم؟»
|
||
\v 4 پس به یکدیگر گفتند: «بیایید بر خود رهبری برگماریم و به مصر بازگردیم.»
|
||
\v 5 آنگاه موسی و هارون در برابر تمامی گرِدآمدگان جماعت بنیاسرائیل به روی درافتادند.
|
||
\v 6 یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه که از جمله تجسسکنندگانِ زمین بودند، رخت خود را چاک زدند
|
||
\v 7 و تمامی جماعت بنیاسرائیل را خطاب کرده، گفتند: «سرزمینی که برای تجسس از آن گذشتیم، سرزمینی بسیار بسیار نیکوست.
|
||
\v 8 اگر خداوند از ما خشنود باشد، ما را به این سرزمین خواهد آورد و آن را به ما خواهد بخشید، سرزمینی را که شیر و شهد در آن جاری است.
|
||
\v 9 فقط بر خداوند عِصیان مورزید و از مردمان آن سرزمین ترسان مباشید زیرا ایشان خوراک ما هستند! حفاظ ایشان برداشته شده است، و خداوند با ماست. پس از ایشان ترسان مباشید.»
|
||
\v 10 اما جماعت جملگی میگفتند که باید ایشان را سنگسار کرد. آنگاه جلال خداوند در خیمۀ ملاقات بر تمامی بنیاسرائیل ظاهر شد
|
||
\v 11 و خداوند به موسی گفت: «تا به کِی این قوم مرا خوار میشمارند؟ و تا به کِی با وجود تمام آیاتی که در میان ایشان به عمل آوردهام، به من ایمان نمیآورند؟
|
||
\v 12 ایشان را به بلا زده، طرد خواهم کرد و از تو قومی عظیمتر و نیرومندتر از ایشان به وجود خواهم آورد.»
|
||
\v 13 اما موسی به خداوند گفت: «آنگاه مصریان این را خواهند شنید، زیرا تو به نیروی خود این قوم را از میان ایشان بیرون آوردی،
|
||
\v 14 و به ساکنان این سرزمین خبر خواهند داد. اینان شنیدهاند که تو، ای خداوند، در میان این قوم هستی و اینکه تو، ای خداوند، رو در رو دیده میشوی. نیز شنیدهاند که ابرِ تو بر فرازِ این قوم قرار میگیرد و هنگام روز در ستونی از ابر و هنگام شب در ستونی از آتش پیشاپیشِ ایشان میروی.
|
||
\v 15 پس اگر این قوم را به یکباره بکُشی، اقوامی که آوازۀ تو را شنیدهاند، خواهند گفت:
|
||
\v 16 ”چون خداوند نتوانست این قوم را به سرزمینی که بدیشان قسم خورده بود درآورَد، ایشان را در صحرا کشت.“
|
||
\v 17 اکنون تمنا اینکه قدرت خداوند عظیم گردد، چنانکه خود وعده داده، گفتهای:
|
||
\v 18 ”یهوه دیرخشم است و آکنده از محبت، و آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی. اما تقصیرکار را هرگز بیسزا نمیگذارد، بلکه جزای تقصیرات پدران را به فرزندان تا پشت سوّم و چهارم میرساند.“
|
||
\v 19 پس تمنا دارم به عظمت محبت خویش، تقصیر این قوم را بیامرزی، همانگونه که ایشان را از مصر تا بدین ساعت آمرزیدهای.»
|
||
\v 20 آنگاه خداوند گفت: «مطابق کلام تو، آمرزیدم.
|
||
\v 21 اما به حیات خودم و به این حقیقت که تمام زمین از جلال خداوند پر خواهد شد، سوگند
|
||
\v 22 که هیچیک از آن مردان که جلال من و آیاتی را که در مصر و در بیابان ظاهر ساختم دیدند، و با این همه، مرا این ده بار آزمودند و به صدای من گوش فرا ندادند،
|
||
\v 23 سرزمینی را که برای اجدادشان سوگند خوردم، نخواهند دید. آری، هیچیک از آنان که مرا خوار شمردند آن را نخواهند دید.
|
||
\v 24 اما خدمتگزارم کالیب روحی دیگر دارد و مرا به تمامی پیروی کرده است. از این سبب او را به سرزمینی که بدان داخل شد، در خواهم آورد و نسل او آن را به ملکیت خود در خواهند آورد.
|
||
\v 25 حال چون عَمالیقیان و کنعانیان در وادی ساکنند، فردا روی گردانیده، از راه دریای سرخ به صحرا کوچ کنید.»
|
||
\v 26 سپس خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 27 «تا به کِی این جماعت شریر بر من همهمه میکنند؟ همهمۀ بنیاسرائیل را که بر ضد من شکایت میکنند، شنیدهام.
|
||
\v 28 به ایشان بگو خداوند چنین میفرماید: ”به حیات خود سوگند که مطابق آنچه در گوش من گفتید، با شما عمل خواهم کرد:
|
||
\v 29 اجساد شما در این صحرا خواهد افتاد، یعنی همۀ شمارششدگان شما، از بیست ساله و بالاتر، که بر من همهمه کردید.
|
||
\v 30 هیچیک از شما به سرزمینی که به دستِ افراشته سوگند خوردم شما را در آن ساکن گردانم، داخل نخواهید شد مگر کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون.
|
||
\v 31 اما اطفال شما که گفتید به یغما برده خواهند شد، ایشان را بدانجا در خواهم آورد و ایشان سرزمینی را که شما رد کردید، خواهند شناخت.
|
||
\v 32 ولی شما، اجسادتان در این بیابان خواهد افتاد.
|
||
\v 33 و فرزندانتان به سبب بیوفایی شما رنج خواهند کشید و چهل سال در بیابان چوپانی خواهند کرد تا آن که اجساد آخرین نفرات شما در بیابان بیفتد.
|
||
\v 34 بر حسب شمار روزهایی که زمین را تجسس کردید، یعنی چهل روز، یک سال به عوض هر روز، یعنی چهل سال متحمل جزای تقصیر خود خواهید شد و اینگونه، ناخشنودی مرا در خواهید یافت.“
|
||
\v 35 من که خداوندم سخن گفتهام. بهیقین با تمامی این جماعت شریر که با هم به ضد من گرد آمدهاند، بدینسان عمل خواهم کرد: در این صحرا همگی تلف خواهند شد و در اینجا خواهند مرد.»
|
||
\v 36 و اما مردانی که موسی به تجسس زمین فرستاده بود، آنان که بازگشتند و با انتشار اخبار بد دربارۀ آن سرزمین، تمامی جماعت را از او گلهمند ساختند،
|
||
\v 37 آری، آن مردان که دربارۀ آن سرزمین اخبار بد منتشر کردند، در حضور خداوند از بلا مردند.
|
||
\v 38 فقط یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه از میان مردانی که به تجسس زمین رفته بودند، زنده ماندند.
|
||
\v 39 چون موسی تمامی این سخنان را به بنیاسرائیل گفت، قوم ماتم بسیار کردند.
|
||
\v 40 آنان صبح زود برخاستند و به بلندیهای کوهستان برآمده، گفتند: «اینک حاضریم! ما به مکانی که خداوند وعده داده است، خواهیم رفت زیرا گناه کردهایم.»
|
||
\v 41 ولی موسی گفت: «چرا از فرمان خداوند تجاوز میکنید؟ این کار سرانجامی نخواهد داشت؟
|
||
\v 42 مروید، زیرا خداوند در میان شما نیست، مبادا در برابر دشمنان خود شکست بخورید.
|
||
\v 43 زیرا عَمالیقیان و کنعانیان، آنجا در برابر شما خواهند بود، و شما به شمشیر خواهید افتاد؛ از آن رو که از پیروی خداوند رو گردانیدهاید، خداوند با شما نخواهد بود.»
|
||
\v 44 اما آنان با تکبر به بلندیهای کوهستان برآمدند، هرچند نه صندوق عهد خداوند و نه موسی از میان اردوگاه حرکت نکردند.
|
||
\v 45 آنگاه عَمالیقیان و کنعانیان که در آن کوهستان میزیستند، فرود آمدند و ایشان را تا به حُرما در هم کوبیده، شکست دادند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 15
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را بگو: چون به سرزمینی که برای سکونت به شما میدهم داخل شوید،
|
||
\v 3 و بخواهید از گله یا رمه هدیۀ اختصاصی
|
||
\v 4 در این صورت، آن که هدیۀ خود را تقدیم میکند باید هدیۀ آردی شامل یکدهم ایفَه
|
||
\v 5 همچنین همراه با قربانی تمامسوز و یا قربانی دیگر، برای هر بره یکچهارمِ هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی تدارک ببیند.
|
||
\v 6 و یا برای یک قوچ، دو دهمِ ایفَه آردِ مرغوب، آمیخته با یکسومِ هین روغن، به جهت هدیۀ آردی،
|
||
\v 7 و یکسوّمِ هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی. و این را به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کند.
|
||
\v 8 هرگاه گاو نری به عنوان قربانی تمامسوز یا قربانی نذری یا قربانی رفاقت برای خداوند تدارک میبیند،
|
||
\v 9 همراه گاو، سه دهمِ ایفَه آردِ مرغوب، آمیخته با نیم هین روغن به جهت هدیۀ آردی تقدیم کند،
|
||
\v 10 و نیم هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
||
\v 11 «پس برای هر گاو نر یا قوچ، یا برای هر برۀ نرینه یا بزغاله بدینگونه عمل شود.
|
||
\v 12 بر حسب تعدادی که تدارک میبینید، برای هر کدام فراخور تعدادشان، بدینگونه عمل کنید.
|
||
\v 13 هر اسرائیلی بومی که هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم میکند، باید این دستورالعملها را بدینگونه به جا آورد.
|
||
\v 14 و اگر طی قرون آینده، غریبی در میان شما ساکن باشد، و یا هر کس دیگری در میان شما باشد که بخواهد هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کند، باید همانگونه که شما عمل میکنید، عمل کند.
|
||
\v 15 در خصوص جماعت اسرائیل، برای شما و برای غریبی که در میان شما ساکن است، یک فریضه باشد، که فریضهای ابدی در تمامی نسلهای شما خواهد بود؛ شما و شخص غریب در پیشگاه خداوند یکسانید.
|
||
\v 16 شما و غریبی را که در میان شما ساکن است، یک حکم و یک قانون خواهد بود.»
|
||
\v 17 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 18 «بنیاسرائیل را بگو: چون به سرزمینی که شما را بدانجا میآورم، داخل شوید،
|
||
\v 19 و از نانِ آن سرزمین بخورید، هدیهای از آن به خداوند تقدیم کنید.
|
||
\v 20 از نخستین خمیر خود، قرص نانی هدیه کنید؛ آن را به عنوان هدیۀ خرمن، تقدیم کنید.
|
||
\v 21 در تمامی نسلهای خود، از نخستین خمیر خویش، هدیهای به خداوند بدهید.
|
||
\v 22 «هرگاه شماری از شما ناخواسته خطا ورزیده، یکی از تمامی این فرامین را که خداوند به موسی امر فرموده است، به جا نیاوردید،
|
||
\v 23 یعنی از هرآنچه خداوند به واسطۀ موسی به شما فرمان داده است، از روزی که خداوند آنها را امر فرمود و از آن پس در تمامی نسلهای شما،
|
||
\v 24 اگر این کار، ناخواسته و بدون آگاهی جماعت انجام شده باشد، آنگاه تمامی جماعت باید گاو نری به جهت قربانی تمامسوز، به عنوان رایحۀ خوشایند برای خداوند تقدیم کنند، همراه با هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنیِ آن، مطابق دستورالعملهای مقرره، و نیز یک بز نر به جهت قربانی گناه.
|
||
\v 25 و کاهن برای تمامی جماعت بنیاسرائیل کفّاره به جا آورَد و ایشان آمرزیده خواهند شد، زیرا آن کار ناخواسته بوده است و ایشان قربانی خویش را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند آورده و قربانی گناه خود را به جهت عمل ناخواستۀ خویش به حضور خداوند تقدیم کردهاند.
|
||
\v 26 و تمامی جماعت بنیاسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن است، آمرزیده خواهند شد، زیرا که تمامیِ قوم مشمول آن بودهاند.
|
||
\v 27 «امّا اگر فردی واحد ناخواسته گناه ورزد، باید بز مادهای یک ساله به جهت قربانی گناه تقدیم کند.
|
||
\v 28 کاهن در پیشگاه خداوند برای کسی که ناخواسته گناه ورزیده، کفّاره به جا آورد تا به جهت وی کفّاره شود، و او آمرزیده خواهد شد.
|
||
\v 29 هر کسی را که ناخواسته گناه کند، خواه بومی خواه غریبی که در میان ایشان ساکن است، یک قانون خواهد بود.
|
||
\v 30 اما کسی که به عمد
|
||
\v 31 چون او کلام خداوند را خوار شمرده و فرمان او را زیر پا نهاده است، باید قطعاً منقطع شود و تقصیرش بر گردنش خواهد بود.»
|
||
\v 32 هنگامی که بنیاسرائیل در صحرا بودند، مردی را یافتند که در روز شَبّات هیزم جمع میکرد.
|
||
\v 33 کسانی که آن مرد را در حال جمعآوری هیزم یافتند، او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.
|
||
\v 34 آنان او را در حبس نگاه داشتند، زیرا بر ایشان معلوم نبود که با او چه باید کرد.
|
||
\v 35 خداوند به موسی گفت: «این مرد قطعاً باید کشته شود؛ تمامی جماعت او را بیرون از اردوگاه به سنگها سنگسار کنند.»
|
||
\v 36 پس تمامی جماعت آن مرد را از اردوگاه بیرون برده، به سنگها سنگسار کردند که بمرد، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.
|
||
\v 37 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 38 «بنیاسرائیل را بگو که در همۀ نسلهایشان، بر گوشههای
|
||
\v 39 این آویزهها برای شماست تا به آنها بنگرید و همۀ فرامین خداوند را به یاد آورده، آنها را به جا آورید و از پی شهوات دلها و چشمان خود که شما را به هرزگی میکشند، مروید،
|
||
\v 40 و تا تمامی فرمانهای مرا به یاد آورده، به جا آورید، و برای خدای خود مقدس باشید.
|
||
\v 41 من یهوه، خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم. من یهوه، خدای شما هستم.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 16
|
||
\p
|
||
\v 1 قورَح پسر یِصهار، پسر قُهات، پسر لاوی با تنی چند از رِئوبینیان، یعنی داتان و اَبیرام پسران اِلیاب، و اون پسر فِلِت، مردانی را برگرفته،
|
||
\v 2 با شماری از بنیاسرائیل، یعنی دویست و پنجاه تن از رهبران جماعت که برگزیدگان شورا و مردانی سرشناس بودند، بر ضد موسی قیام کردند.
|
||
\v 3 آنان نزد موسی و هارون گرد آمده، بدیشان گفتند: «شما از حد خود پا فراتر میگذارید. زیرا همۀ جماعت، یعنی هر یک از ایشان، مقدسند و خداوند در میان ایشان است. پس چرا خود را بر جماعت خداوند برمیافرازید؟»
|
||
\v 4 موسی چون این را شنید، به روی درافتاد،
|
||
\v 5 و به قورَح و تمامی همراهانش، گفت: «صبحگاهان خداوند نشان خواهد داد که چه کسی از آنِ وی و چه کسی مقدّس است، و آن شخص را نزدیک خود خواهد آورد. آن کس را که خداوند برای خود برگزیند، او را نزدیک خود خواهد آورد.
|
||
\v 6 پس ای قورَح، تو و تمامی همراهانت چنین کنید: آتشدانها برای خود برگیرید
|
||
\v 7 و در آنها آتش نهاده، فردا در پیشگاه خداوند بر آنها بخور بگذارید. مردی که خداوند برگزیند، هم اوست که مقدّس خواهد بود. ای پسران لاوی، شمایید که از حد خود پا فراتر نهادهاید!»
|
||
\v 8 موسی همچنین به قورَح گفت: «اکنون ای پسران لاوی گوش فرا دهید!
|
||
\v 9 آیا این برای شما چیز کوچکی است که خدای اسرائیل شما را از جماعت اسرائیل ممتاز ساخته است تا شما را نزدیک خویش بیاورد تا خدمت مسکن خداوند را انجام دهید و به حضور جماعت به خدمت بایستید؟
|
||
\v 10 و اینکه او تو و تمامی برادرانت یعنی پسران لاوی را با تو نزدیک خود آورده است؟ حال آیا در پی کهانت نیز هستید؟
|
||
\v 11 بنابراین، تو و همۀ همراهانت بر ضد خداوند گرد آمدهاید! و اما هارون، او کیست که بر ضد او همهمه کنید؟»
|
||
\v 12 آنگاه موسی فرستاد تا داتان و اَبیرام، پسران اِلیاب را فرا خوانند، اما آنان گفتند: «نمیآییم!
|
||
\v 13 آیا کافی نیست که ما را از سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری بود بیرون آوردی تا در این صحرا به کشتن دهی، که میخواهی بر ما سروری نیز بکنی؟
|
||
\v 14 از این گذشته، ما را هم به سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، درنیاوردی و میراثی از مزرعهها و تاکستانها به ما ندادی. آیا حال میخواهی چشمان این مردمان را نیز به در آوری؟ نه، نخواهیم آمد.»
|
||
\v 15 پس موسی بسیار خشمگین شد و به خداوند گفت: «هدیۀ ایشان را منظور مفرما. من حتی یک الاغ از ایشان نستاندهام و زیانی به هیچیک از ایشان نرساندهام.»
|
||
\v 16 و موسی به قورَح گفت: «تو و تمامی همراهانت فردا به حضور خداوند حاضر شوید؛ تو و ایشان، و هارون نیز.
|
||
\v 17 هر یک از شما آتشدان خود را برگرفته، بخور بر آن بگذارید. و همۀ شما آتشدانهای خود، یعنی دویست و پنجاه آتشدان را به حضور خداوند بیاورید. تو و هارون نیز هر یک آتشدان خود را بیاورید.»
|
||
\v 18 پس هر کس آتشدان خود را برگرفته، آتش در آن نهاد و بخور بر آن گذاشته، با موسی و هارون به دَرِ خیمۀ ملاقات ایستادند.
|
||
\v 19 آنگاه قورَح تمامی جماعت را بر ضد ایشان به دَرِ خیمۀ ملاقات گرد آورد، و جلال خداوند بر تمامی جماعت ظاهر شد.
|
||
\v 20 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 21 «از میان این جماعت دور شوید تا ایشان را در دم هلاک سازم.»
|
||
\v 22 اما آنها به روی درافتاده، گفتند: «خدایا، ای خدای ارواح تمامی بشر، اگر یک تن گناه ورزد، آیا تو بر همۀ جماعت خشم میگیری؟»
|
||
\v 23 خداوند موسی را گفت:
|
||
\v 24 «جماعت را خطاب کرده، بگو: از اطراف مسکن قورَح، داتان و اَبیرام دور شوید.»
|
||
\v 25 پس موسی برخاسته، نزد داتان و اَبیرام رفت و مشایخ اسرائیل نیز از پی او رفتند.
|
||
\v 26 او جماعت را خطاب کرده، گفت: «تمنا دارم که از خیمههای این مردمان شریر دور شوید و به هیچیک از اموال ایشان دست مزنید، مبادا شما نیز به سبب تمامی گناهان ایشان هلاک شوید.»
|
||
\v 27 پس آنان از اطراف مسکنهای قورَح، داتان و اَبیرام دور شدند، و داتان و اَبیرام بیرون آمده، به همراه زنان، فرزندان و کودکانشان به در خیمههای خود ایستادند.
|
||
\v 28 آنگاه موسی گفت: «از این خواهید دانست که خداوند مرا فرستاده تا همۀ این کارها را بکنم، و به خواست من نبوده است:
|
||
\v 29 اگر این مردمان به مرگ طبیعی بمیرند و به سرنوشت تمامی آدمیان دچار شوند، پس خداوند مرا نفرستاده است.
|
||
\v 30 اما اگر خداوند کاری تازه انجام دهد و زمین دهان گشوده، ایشان را با هرآنچه دارند فرو بلعد و زندهبهگور شوند، آنگاه خواهید دانست که این مردمان خداوند را اهانت کردهاند.»
|
||
\v 31 به مجرد اینکه موسی از گفتن این سخنان فارغ شد، زمینِ زیر پای ایشان شکافته شد،
|
||
\v 32 و زمین دهان گشوده، ایشان را با اهل خانۀ آنها، و همۀ کسان قورَح را با تمامی اموالشان فرو بلعید.
|
||
\v 33 ایشان با هرآنچه داشتند زندهبهگور شدند و زمین بر ایشان فرو بسته شد، و از میان جماعت هلاک شدند.
|
||
\v 34 همۀ اسرائیلیانی که اطراف ایشان بودند، از فریاد ایشان گریختند زیرا گفتند، «مبادا زمین ما را نیز فرو بلعد!»
|
||
\v 35 و آتش از جانب خداوند نازل شده، آن دویست و پنجاه تن را که بخور تقدیم میکردند، سوزانید.
|
||
\v 36 آنگاه خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 37 «به اِلعازار پسر هارونِ کاهن بگو آتشدانها را از میان شعلهها برگیرد، زیرا آنها مقدس شدهاند، و آتشِ آنها را دورتر بپاشد.
|
||
\v 38 و در خصوص آتشدانهای این مردمان که به بهای جان خویش گناه ورزیدند، از آنها ورقههای چکشکاری شده برای پوشش مذبح تهیه شود، زیرا چونکه آنها را به حضور خداوند تقدیم کردهاند، آتشدانها مقدس گشتهاند. بدینسان، نشانهای برای بنیاسرائیل خواهند بود!»
|
||
\v 39 پس اِلعازارِ کاهن آتشدانهای برنجینی را که سوختهشدگان به کار برده بودند، برگرفت، و با چکشکاریِ آنها پوششی برای مذبح تهیه شد،
|
||
\v 40 تا بنیاسرائیل را یادآور باشد از اینکه هیچ شخص غریب که از نسل هارون نباشد نباید برای سوزاندن بخور به حضور خداوند نزدیک آید، مبادا همچون قورَح و همراهانش گردد. اِلعازار این را مطابق آنچه خداوند به واسطۀ موسی به وی فرموده بود، انجام داد.
|
||
\v 41 اما فردای آن روز، تمامی جماعت بنیاسرائیل بر ضد موسی و هارون همهمه کرده، گفتند: «شما قوم خداوند را کشتید.»
|
||
\v 42 هنگامی که جماعت بر ضد موسی و هارون گرد آمده بودند، به سوی خیمۀ ملاقات نگریستند، و اینک ابر آن را پوشانید و جلال خداوند ظاهر شد.
|
||
\v 43 آنگاه موسی و هارون جلو خیمۀ ملاقات آمدند
|
||
\v 44 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 45 «از میان این جماعت دور شوید تا در دم ایشان را هلاک کنم.» و آنها به روی درافتادند.
|
||
\v 46 موسی به هارون گفت: «آتشدانِ خود را برگیر و از آتش مذبح بر آن بگذار و بخور بر آن قرار ده و بهسرعت نزد جماعت ببر و برایشان کفّاره کن، زیرا غضب از حضور خداوند برآمده و بلا آغاز شده است.»
|
||
\v 47 پس هارون چنانکه موسی گفته بود آن را برگرفت و به میان جماعت دوید. و هان بلا در میان قوم آغاز شده بود، پس بخور سوزانید و برای قوم کفّاره کرد.
|
||
\v 48 او میان مردگان و زندگان ایستاد، و بلا بازداشته شد.
|
||
\v 49 سوای آنان که در ماجرای قورَح مردند، چهارده هزار و هفتصد تن نیز از بلا جان سپردند.
|
||
\v 50 پس هارون نزد موسی به در خیمۀ ملاقات بازگشت، و بلا بازداشته شد.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 17
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «با بنیاسرائیل سخن بگو و از ایشان عصاها بگیر، یک عصا برای هر خاندان از هر یک از رهبران ایشان، یعنی دوازده عصا بر حسب خاندانهای ایشان. و نام هر کس را بر عصای او بنویس.
|
||
\v 3 بر عصای لاوی نام هارون را بنویس، زیرا باید برای هر یک از سران خاندانها، عصایی باشد.
|
||
\v 4 سپس آنها را در خیمۀ ملاقات مقابل شهادت
|
||
\v 5 عصای کسی که من برگزینم، جوانه خواهد زد، و اینگونه من خود را از همهمۀ دائمی بنیاسرائیل بر ضد شما خلاص خواهم کرد.»
|
||
\v 6 پس موسی با بنیاسرائیل سخن گفت و همۀ رهبران ایشان او را عصاها دادند، یک عصا برای هر رهبر؛ یعنی دوازده عصا، بر حسب خاندانهای ایشان. عصای هارون نیز در میان عصاهای آنان بود.
|
||
\v 7 موسی عصاها را در پیشگاه خداوند در خیمۀ شهادت قرار داد.
|
||
\v 8 فردای آن روز چون موسی به خیمۀ شهادت درآمد، اینک دید عصای هارون که برای خاندان لاوی بود، نه تنها جوانه زده و شکوفه آورده و گل داده، بلکه بادام رسیده نیز بار آورده است!
|
||
\v 9 پس موسی همۀ عصاها را از حضور خداوند نزد همۀ بنیاسرائیل بیرون آورد، و آنان نگاه کرده، هر یک عصای خود را گرفتند.
|
||
\v 10 و خداوند به موسی گفت: «عصای هارون را باز مقابل شهادت بگذار تا چون نشانهای برای طغیانگران حفظ گردد، تا اینگونه همهمۀ ایشان را بر من پایان دهی، مبادا بمیرند.»
|
||
\v 11 پس موسی چنین کرد و طبق آنچه خداوند او را امر فرموده بود، عمل نمود.
|
||
\v 12 بنیاسرائیل به موسی گفتند: «اینک کارمان تمام است و هلاک خواهیم شد؛ آری، همگی ما هلاک خواهیم شد.
|
||
\v 13 هر که نزدیک آید، هر که به مسکن خداوند نزدیک آید، خواهد مرد. آیا همه هلاک خواهیم شد؟»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 18
|
||
\p
|
||
\v 1 پس خداوند به هارون گفت: «تو و پسران و خاندانت با تو، تقصیرات مربوط به قُدس را بر خواهید گرفت، و تو و پسرانت با تو، تقصیرات مربوط به کهانت خویش را بر خواهید گرفت.
|
||
\v 2 برادران خود یعنی قبیلۀ لاوی را که قبیلۀ آبای توست، با خود نزدیک بیاور تا به تو ملحق شوند و در حینی که تو و پسرانت جلوی خیمۀ شهادت هستید، تو را خدمت کنند.
|
||
\v 3 آنان خدمتگزار تو و تمامی خیمه خواهند بود، اما نباید به ظروف قُدس یا مذبح نزدیک شوند، مبادا هم خودشان بمیرند و هم شما.
|
||
\v 4 آنها به شما ملحق شوند و خدمتگزارِ خیمۀ ملاقات در همۀ کارهای مربوط به خیمه باشند؛ و هیچ شخص عادی به شما نزدیک نشود.
|
||
\v 5 بر شماست که در خدمت قُدس و مذبح انجام وظیفه کنید، تا دیگر غضب بر بنیاسرائیل نازل نشود.
|
||
\v 6 اینک من خودْ برادران شما، لاویان را از میان بنیاسرائیل برگزیدهام. آنان هدیهای برای شما هستند که وقف خداوند شدهاند تا خدمت خیمۀ ملاقات را انجام دهند.
|
||
\v 7 و اما در خصوص تو و پسرانت با تو، شما وظایف کهانت خود را در قبال امور مذبح و درون حجاب انجام دهید. من خدمت کهانت را چون هدیه به شما میبخشم. هر شخص دیگر که نزدیک بیاید، باید کشته شود.»
|
||
\v 8 آنگاه خداوند به هارون گفت: «من خودْ مسئولیت هدایای وقف شده به خود یعنی تمامی هدایای مقدس بنیاسرائیل را به شما سپردم؛ آنها را به تو و پسرانت به عنوان سهم شما به فریضۀ ابدی دادم.
|
||
\v 9 از هدایای بسیار مقدس که بر آتش نهاده نمیشود، سهم تو این خواهد بود: هر هدیۀ ایشان، یعنی هر هدیۀ آردی و هر قربانی گناه و هر قربانی جبران که به عنوان هدایای بسیار مقدس به من اهدا کنند، سهم تو و پسرانت خواهد بود.
|
||
\v 10 آنها را به عنوان هدایای بسیار مقدس بخورید؛ هر ذکور از آنها بخورد و برای تو مقدّس باشد.
|
||
\v 11 این نیز از آن توست: هدایایی که بنیاسرائیل به دستان خود تقدیم میکنند، یعنی همۀ هدایای تکاندادنی آنها. من این را نیز به تو و به پسران و دخترانت به عنوان فریضۀ ابدی بخشیدهام. هر که در خانۀ تو طاهر باشد، میتواند از آنها بخورد.
|
||
\v 12 بهترین روغن و بهترین شراب و غله یعنی نوبر محصول را نیز که به خداوند تقدیم میکنند، به تمامی به تو بخشیدهام.
|
||
\v 13 نخستین محصولات زمین ایشان نیز که برای خداوند میآورند، از آنِ تو خواهد بود. هر که در خانۀ تو طاهر باشد، میتواند از آنها بخورد.
|
||
\v 14 هر چیز وقف شده در اسرائیل از آنِ تو خواهد بود.
|
||
\v 15 هر چه رَحِم را بگشاید، از همۀ جاندارانی که به خداوند تقدیم میگردد، خواه انسان و خواه حیوان، از آنِ تو خواهد بود. اما نخستزادۀ انسان را البته فدیه بده، همچنین نخستزادۀ چارپایان نجس را.
|
||
\v 16 در خصوص فدیۀ آنها چنین کنید: چون یک ماهه شوند، آنها را بر حسب برآورد انجام شده به پنج مثقال
|
||
\v 17 اما نخستزادۀ گاو یا نخستزادۀ گوسفند یا نخستزادۀ بز را فدیه ندهید، زیرا آنها مقدّسند. خون آنها را بر مذبح بپاشید و چربی آنها را به عنوان هدیۀ اختصاصی به جهت رایحۀ خوشایند برای خداوند بسوزانید.
|
||
\v 18 اما گوشت آنها، همچون سینۀ هدیۀ تکاندادنی و ران راست، از آنِ تو خواهد بود.
|
||
\v 19 از هدایای مقدّسی که بنیاسرائیل به خداوند تقدیم میکنند، هرآنچه را که کنار گذاشته میشود به عنوان فریضۀ ابدی به تو و به پسران و دخترانت با تو، بخشیدهام. این به حضور خداوند برای تو و برای نسل تو با تو، تا به ابد عهد نمک خواهد بود.»
|
||
\v 20 و خداوند به هارون گفت: «تو میراثی در زمین ایشان نخواهی داشت و در میان ایشان تو را نصیبی نخواهد بود؛ نصیب و میراث شما در میان بنیاسرائیل من هستم.
|
||
\v 21 «اینک به لاویان، در عوض خدمتی که میکنند، یعنی خدمت خیمۀ ملاقات، تمامی دهیکِ اسرائیل را به میراث بخشیدهام.
|
||
\v 22 از این پس، بنیاسرائیل به خیمۀ ملاقات نزدیک نیایند، مبادا متحمل جزای گناه شده، بمیرند!
|
||
\v 23 اما لاویان خدمت خیمۀ ملاقات را انجام خواهند داد و تقصیرات ایشان را بر خواهند گرفت. این در تمامی نسلهای شما فریضۀ ابدی خواهد بود. ایشان را در میان بنیاسرائیل میراثی نخواهد بود.
|
||
\v 24 زیرا دهیکِ بنیاسرائیل را که به عنوان هدیه به خداوند تقدیم میکنند، به لاویان به میراث بخشیدهام. بنابراین، دربارۀ ایشان گفتم که ایشان را در میان بنیاسرائیل میراثی نخواهد بود.»
|
||
\v 25 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 26 «نیز لاویان را بگو، ”چون دهیکی را که به عنوان میراث به شما بخشیدهام، از بنیاسرائیل میگیرید، هدیهای از آن به خداوند تقدیم کنید، یعنی دهیکِ دهیک را.
|
||
\v 27 هدایای شما برایتان همچون غلۀ خرمن و شرابِ چَرخُشت محسوب خواهد شد.
|
||
\v 28 اینگونه شما نیز از همۀ دهیکهایی که از بنیاسرائیل میگیرید، هدیهای به خداوند تقدیم خواهید کرد. هدیۀ خود به خداوند را از آن دهیکها به هارون کاهن بدهید.
|
||
\v 29 هدیۀ شما به خداوند باید از نیکوترین قسمتِ همۀ هدایایی که دریافت میکنید، یعنی قسمت مقدس آنها باشد.“
|
||
\v 30 بنابراین، لاویان را بگو: ”آنگاه که نیکوترین قسمت آن را تقدیم کردید، مابقی آن همچون محصول خرمن و محصول چَرخُشت برای شما محسوب خواهد شد.
|
||
\v 31 شما و اهل خانۀ شما میتوانید آن را در هر کجا که خواستید بخورید، زیرا که این است آنچه در ازای خدمت خود در خیمۀ ملاقات دریافت میکنید.
|
||
\v 32 چون نیکوترین قسمت هدایا را تقدیم میکنید، به سبب آنها متحمل گناه نخواهید شد؛ اما نباید هدایای مقدّسِ بنیاسرائیل را بیحرمت سازید، مبادا بمیرید.“»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 19
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند به موسی و هارون گفت:
|
||
\v 2 «این است فریضهای که خداوند در شریعت خود بدان امر فرموده است: بنیاسرائیل را بگویید گوسالۀ مادۀ سرخ و بیعیبی که هرگز زیر یوغ نرفته باشد نزد شما بیاورند.
|
||
\v 3 آن را به اِلعازار کاهن بدهید تا بیرون از اردوگاه برده شده، در حضور او ذبح شود.
|
||
\v 4 آنگاه اِلعازار کاهن به انگشت خویش از خون آن برگیرد، و آن را هفت بار به سمت جلوی خیمۀ ملاقات بپاشد.
|
||
\v 5 و گوساله در برابر چشمان وی سوزانده شود؛ پوست و گوشت و خون با فضولات آن سوزانده شود.
|
||
\v 6 و کاهن چوب سرو با زوفا و پارچۀ قرمز گرفته، آنها را در شعلۀ گوساله بیفکند.
|
||
\v 7 سپس کاهن جامۀ خود را بشوید و بدنش را به آب غسل دهد. پس از آن میتواند به اردوگاه داخل شود، ولی تا شامگاه نجس باشد.
|
||
\v 8 مردی که گوساله را سوزانده است نیز جامۀ خود را به آب بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و او نیز تا شامگاه نجس باشد.
|
||
\v 9 آنگاه شخصی طاهر، خاکسترِ گوساله را جمع کند و آن را بیرون از اردوگاه در جای طاهر قرار دهد. و آن به جهت جماعت بنیاسرائیل، برای آبِ تطهیر نگاه داشته شود. این برای طهارت از گناه است.
|
||
\v 10 کسی که خاکستر گوساله را جمعآوری میکند نیز جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. این برای بنیاسرائیل و نیز برای غریبی که در میان ایشان ساکن است، فریضۀ ابدی خواهد بود.
|
||
\v 11 «هر که جنازۀ کسی را لمس کند، تا هفت روز نجس باشد.
|
||
\v 12 او خود را در روز سوّم و روز هفتم بدان آب تطهیر کند، و طاهر خواهد بود. اما اگر خود را در روز سوّم و روز هفتم تطهیر نکند، طاهر نخواهد بود.
|
||
\v 13 هر که جنازه یعنی بدن انسانی را که مرده است لمس کند اما خود را تطهیر ننماید، مسکن خداوند را نجس ساخته است. آن شخص باید از میان اسرائیل منقطع شود، زیرا آب تطهیر بر او پاشیده نشده است. او نجس خواهد بود و نجاستش بر او میماند.
|
||
\v 14 «اگر کسی در خیمهای بمیرد، این قانون رعایت شود: هر که بدان خیمه درآید و هر که در آن خیمه باشد، هفت روز نجس خواهد بود.
|
||
\v 15 و هر ظرفِ باز نیز که سرپوشی بر آن بسته نشده باشد، نجس خواهد بود.
|
||
\v 16 هر که در صحرای باز کسی را که به شمشیر کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده باشد لمس کند، و یا استخوان آدمی یا قبری را، تا هفت روز نجس باشد.
|
||
\v 17 برای شخص نجس، قدری از خاکستر قربانی گناه که سوخته شده است بگیرند و در ظرفی بر آن آب روان بریزند.
|
||
\v 18 آنگاه شخصی طاهر زوفا برگیرد و در آن آب فرو بَرَد، و بر خیمه و همۀ اسباب و کسانی که در آن بودهاند، بپاشد، و نیز بر هر کسی که استخوان یا شخص کشته شده یا مُرده به مرگ طبیعی یا قبر را لمس کرده باشد.
|
||
\v 19 پس شخص طاهر در روز سوّم و روز هفتم از آن بر شخص نجس بپاشد. بدینسان در روز هفتم او را تطهیر کند، و او جامۀ خود را شسته، به آب غسل کند، و شامگاهان طاهر خواهد بود.
|
||
\v 20 اما اگر کسی که نجس است خود را تطهیر نکند، آن شخص باید از میان جماعت منقطع شود، زیرا قُدس خداوند را نجس کرده است. آب تطهیر بر او پاشیده نشده، و او نجس است.
|
||
\v 21 «این برای آنها فریضۀ ابدی خواهد بود. کسی که آب تطهیر را میپاشد، باید جامۀ خود را بشوید، و هر که آب تطهیر را لمس میکند تا شامگاه نجس خواهد بود.
|
||
\v 22 هر چه را که شخص نجس لمس کند، نجس خواهد بود، و هر که آن چیز نجس را لمس کند تا شامگاه نجس خواهد بود.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 20
|
||
\p
|
||
\v 1 تمامی جماعت بنیاسرائیل در ماه نخست به بیابان صین رسیدند و در قادِش ماندند. آنجا مریم درگذشت و به خاک سپرده شد.
|
||
\v 2 و برای جماعت آب نبود؛ پس آنها بر ضد موسی و هارون گرد آمدند.
|
||
\v 3 قوم با موسی مجادله کرده، گفتند: «کاش آنگاه که برادران ما در حضور خداوند مردند، ما نیز مرده بودیم!
|
||
\v 4 چرا جماعت خداوند را به این بیابان آوردید؟ آیا تا ما و چارپایانمان را در اینجا به کشتن دهید؟
|
||
\v 5 چرا ما را از مصر به این جای بد آوردید؟ در اینجا نه غَله است و نه انجیر، نه تاک و نه انار، و نه حتی آب برای آشامیدن!»
|
||
\v 6 آنگاه موسی و هارون از نزد جماعت به در خیمۀ ملاقات رفتند و به روی درافتادند، و جلال خداوند بر ایشان پدیدار شد.
|
||
\v 7 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 8 «چوبدستی را برگیر، و تو و برادرت هارون، جماعت را گرد آورید و در برابر چشمان آنان به این صخره بگویید که آب خود را بدهد. پس آب برای ایشان از صخره بیرون آورده، جماعت و چارپایانشان را بنوشان.»
|
||
\v 9 آنگاه موسی بنا به فرمان خداوند، چوبدستی را از حضور وی برگرفت.
|
||
\v 10 سپس موسی و هارون جماعت را مقابل صخره گرد آوردند و موسی بدیشان گفت: «ای یاغیان گوش فرا دهید: آیا باید از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟»
|
||
\v 11 پس موسی دست خود را بلند کرده، با چوبدستیخویش دو بار بر صخره زد و آب فراوان بیرون آمد و جماعت و چارپایانشان از آن آشامیدند.
|
||
\v 12 ولی خداوند به موسی و هارون گفت: «چون به من ایمان نداشتید تا در نظر بنیاسرائیل قدوسیت مرا حرمت نهید، شما این جماعت را به سرزمینی که به ایشان دادهام، نخواهید برد.»
|
||
\v 13 این است آبهای مِریبَه
|
||
\v 14 موسی قاصدانی از قادِش نزد پادشاه اَدوم فرستاد که، «برادرت اسرائیل چنین میگوید: تو از تمامی مشقاتی که بر ما گذشته، آگاهی:
|
||
\v 15 اینکه پدران ما به مصر رفتند، و مدتی مدید در مصر ساکن بودیم و مصریان با ما و با پدرانمان بدرفتاری کردند.
|
||
\v 16 اما چون نزد خداوند فریاد برآوردیم، او صدایمان را شنید و فرشتهای فرستاده، ما را از مصر به در آورد. اکنون در قادِش، شهری در سرحدِ قلمرو تو هستیم.
|
||
\v 17 تمنا اینکه از سرزمین تو بگذریم. از هیچ مزرعه و تاکستانی نخواهیم گذشت و از هیچ چاهی آب نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه خواهیم رفت و راه خود را به طرف چپ یا راست کج نخواهیم کرد، تا زمانی که از قلمرو تو بگذریم.»
|
||
\v 18 اما اَدوم به وی گفت: «از سرزمین من نخواهی گذشت، زیرا اگر چنین کنی، با شمشیر به مقابله با تو بیرون خواهم آمد.»
|
||
\v 19 بنیاسرائیل به او گفتند: «از جادۀ اصلی خواهیم رفت و اگر ما و چارپایانمان از آب تو بنوشیم، بهایش را خواهیم پرداخت. فقط بگذار پیاده از اینجا بگذریم و بس!»
|
||
\v 20 اما اَدوم گفت: «نمیتوانید بگذرید.» پس اَدوم با لشکری بزرگ و دست قوی به مقابله با ایشان بیرون آمد.
|
||
\v 21 بدینگونه اَدوم به اسرائیل اجازۀ عبور از قلمرو خویش نداد، پس اسرائیل از او روی برتافت.
|
||
\v 22 تمامی جماعت بنیاسرائیل از قادِش کوچ کرده، به کوه هور آمدند.
|
||
\v 23 خداوند بر کوه هور، در سرحد سرزمین اَدوم، به موسی و هارون گفت:
|
||
\v 24 «هارون به قوم خود خواهد پیوست،
|
||
\v 25 پس هارون و پسرش اِلعازار را برگیر و ایشان را به فراز کوه هور بیاور.
|
||
\v 26 جامههای هارون را از تنش به در آورده، بر پسرش اِلعازار بپوشان، زیرا هارون در آنجا به قوم خویش پیوسته، خواهد مرد.»
|
||
\v 27 موسی مطابق فرمان خداوند عمل کرد و آنان در نظر تمامی جماعت به فراز کوه هور برآمدند.
|
||
\v 28 و موسی جامههای هارون را به در آورد و آنها را بر پسر او اِلعازار پوشانید. هارون آنجا بر بالای کوه درگذشت. آنگاه موسی و اِلعازار از کوه به زیر آمدند.
|
||
\v 29 و چون همۀ جماعت دیدند که هارون جان سپرده است، تمامی خاندان اسرائیل سی روز برای او گریستند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 21
|
||
\p
|
||
\v 1 چون پادشاه کنعانیِ عَراد که در نِگِب ساکن بود شنید که اسرائیل از راهِ اَتاریم میآید، با اسرائیل جنگ کرد و برخی از آنان را به اسارت گرفت.
|
||
\v 2 آنگاه اسرائیل برای خداوند نذر کرده، گفت: «اگر بهواقع این قوم را به دست من تسلیم کنی، شهرهایشان را به نابودیِ کامل خواهم سپرد
|
||
\v 3 و خداوند درخواست اسرائیل را اجابت فرمود و کنعانیان را تسلیم کرد. اسرائیل آنان و شهرهایشان را به نابودی کامل سپرد؛ از این رو آن مکان حُرما
|
||
\v 4 بنیاسرائیل از کوه هور به راه دریای سرخ کوچ کردند تا سرزمین اَدوم را دور زنند. اما قوم در بین راه ناشکیبا شده،
|
||
\v 5 بر ضد خدا و موسی گفتند: «چرا ما را از مصر برآوردید تا در بیابان بمیریم؟ زیرا اینجا نه نان هست و نه آب، و جان ما از این خوراک ناچیز کراهت دارد.»
|
||
\v 6 آنگاه خداوند مارهای آتشین در میان قوم فرستاد و آنها قوم را نیش زدند به گونهای که شمار بسیاری از اسرائیل مردند.
|
||
\v 7 پس قوم نزد موسی آمده، گفتند: «ما گناه ورزیدهایم، زیرا بر ضد خداوند و بر ضد تو سخن گفتهایم. پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.» و موسی برای قوم دعا کرد.
|
||
\v 8 خداوند به موسی گفت: «ماری آتشین بساز و آن را بر تیرکی قرار ده؛ هر مارگزیدهای که بر آن بنگرد، زنده خواهد ماند.»
|
||
\v 9 پس موسی ماری برنجین ساخت و آن را بر تیرکی نهاد. و چنین شد که اگر مار کسی را میگزید، او بر مار برنجین مینگریست، و زنده میماند.
|
||
\v 10 بنیاسرائیل کوچ کرده، در اوبوت اردو زدند.
|
||
\v 11 سپس از اوبوت کوچ کرده، در عیِهعَباریم اردو زدند، در بیابانی که مقابلِ موآب به جانب طلوع آفتاب است.
|
||
\v 12 و از آنجا نیز کوچ کرده، در وادی زارِد اردو زدند.
|
||
\v 13 سپس از آنجا نیز کوچ کردند و در آن سوی اَرنون، یعنی در بیابانی که از سرحد اَموریان آغاز میشود، اردو زدند. اَرنون سرحد موآب است و مابین موآب و اَموریان قرار دارد.
|
||
\v 14 از این روست که در کتاب جنگهای خداوند گفته شده است:
|
||
\v 15 و سراشیبیوادیها
|
||
\v 16 از آنجا به بِئِر کوچ کردند، همان چاهی که خداوند دربارهاش به موسی گفته بود: «قوم را گرد آور تا به ایشان آب دهم.»
|
||
\v 17 آنگاه اسرائیل این سرود را سرایید:
|
||
\v 18 چاهی که سروران کندند،
|
||
\v 19 و از مَتّانَه به نَحَلیئیل، و از نَحَلیئیل به باموت،
|
||
\v 20 و از باموت به درّهای در صحرای موآب، نزدیک قُلۀ پیسگاه که مشرف بر بیابان است.
|
||
\v 21 آنگاه اسرائیل فرستادگانی نزد سیحون، پادشاه اَموریان گسیل داشته، گفت:
|
||
\v 22 «بگذار از سرزمینت عبور کنم. راه خود را به هیچ مزرعه یا تاکستانی کج نخواهیم کرد و از هیچ چاهی آب نخواهیم نوشید. از شاهراه خواهیم رفت، تا زمانی که از قلمرو تو بگذریم.»
|
||
\v 23 اما سیحون اجازه نداد اسرائیل از قلمرو او عبور کند. او تمامی قوم خود را گرد آورد و به مقابله با اسرائیل به بیابان بیرون آمد و چون به یاهَص رسید، با اسرائیل جنگ کرد.
|
||
\v 24 اما اسرائیل او را به دم شمشیر زده، سرزمینش را از اَرنون تا یَبّوق، تا به سرحد عَمّونیان به تصرف درآورد، زیرا که سرحد عَمّونیان مستحکم بود.
|
||
\v 25 اسرائیل تمامی شهرهای اَموریان را گرفت و در همۀ آنها ساکن شد، یعنی در حِشبون و در تمامی دهاتش.
|
||
\v 26 حِشبون، شهر سیحون پادشاه اَموریان بود. او قبل از آن با پادشاه پیشینِ موآب جنگیده و تمامی سرزمین او را تا به اَرنون از دستش به در آورده بود.
|
||
\v 27 از همین رو تصنیفسرایان میگویند:
|
||
\v 28 زیرا آتش از حِشبون برآمد،
|
||
\v # و بلندیهای اصلی اَرنون را.
|
||
\v 29 وای بر تو ای موآب!
|
||
\v # تو هلاک شدی، ای قوم کِموش
|
||
\v 30 پس سرنگونشان کردیم،
|
||
\v 31 بدینسان اسرائیل در سرزمین اَموریان اقامت گزید.
|
||
\v 32 موسی کسانی برای جاسوسی یَعزیر فرستاد. آنان دهات آنجا را گرفتند و اَموریانی را که در آنجا بودند، بیرون راندند.
|
||
\v 33 آنگاه برگشته، از راه باشان رفتند. و عوج، پادشاه باشان با تمامی قوم خود به مقابله با ایشان بیرون آمد تا در اِدرِعی با ایشان بجنگد.
|
||
\v 34 اما خداوند به موسی گفت: «از او مترس، زیرا او را با تمامی قوم و سرزمینش به دست تو دادهام. با او همان کن که با سیحون، پادشاه اَموریان که ساکن حِشبون بود، کردی.»
|
||
\v 35 پس آنان او را با پسران و تمامی قومش شکست دادند تا جایی که کسی برایش باقی نماند، و سرزمین او را تصرف کردند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 22
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه بنیاسرائیل کوچ کرده، در همواریهای موآب در آن سوی اردن، مقابل اَریحا، اردو زدند.
|
||
\v 2 بالاق پسر صِفّور، تمامی آنچه را اسرائیل با اَموریان کرده بودند، دید.
|
||
\v 3 موآبیان از قوم بسیار هراسناک شدند، از آن رو که بیشمار بودند، و وحشت بنیاسرائیل بر موآب مستولی گشت.
|
||
\v 4 پس موآبیان به مشایخ مِدیان گفتند: «این ایل هرآنچه را که اطراف ماست خواهند لیسید، همچون گاوی که علف صحرا را بلیسد!» پس بالاق پسر صِفّور که در آن زمان پادشاه موآب بود،
|
||
\v 5 فرستادگانی به فِتور در سرزمین قوم خویش
|
||
\v 6 تمنا اینکه اکنون بیایی و این قوم را برای من لعن کنی، زیرا از من نیرومندترند؛ شاید بتوانم ایشان را شکست داده، از این سرزمین برانم. زیرا میدانم هر که را تو برکت دهی مبارک خواهد بود، و هر که را تو لعن کنی، ملعون.»
|
||
\v 7 پس مشایخ موآب و مشایخ مِدیان مزد فالگیری را به دست گرفته، روانه شدند. آنان نزد بَلعام رسیدند و سخنان بالاق را به او بازگفتند.
|
||
\v 8 او به ایشان گفت: «امشب را در اینجا بمانید و من چنانکه خداوند مرا گوید، به شما باز خواهم گفت.» پس سروران موآب نزد بَلعام ماندند.
|
||
\v 9 و خدا نزد بَلعام آمده، گفت: «این مردانی که با تواند، کیستند؟»
|
||
\v 10 بَلعام به خدا گفت: «بالاق پسر صِفّور، پادشاه موآب، برایم چنین پیغام فرستاده است:
|
||
\v 11 ”اینک قومی از مصر بیرون آمدهاند که تمامی روی زمین را پوشانیدهاند. اکنون بیا و ایشان را برای من لعن کن؛ شاید بتوانم با ایشان جنگیده، بیرونشان برانم.“»
|
||
\v 12 اما خدا به بَلعام گفت: «همراه ایشان مرو و آن قوم را لعن مکن زیرا مبارکند.»
|
||
\v 13 پس بامدادان بَلعام برخاست و به سروران بالاق گفت: «به سرزمین خود بروید، زیرا خداوند اجازه نمیدهد با شما بیایم.»
|
||
\v 14 آنگاه سروران موآب برخاسته، نزد بالاق رفتند و او را گفتند: «بَلعام از آمدن با ما اِبا نمود.»
|
||
\v 15 دیگر بار بالاق سروران پرشمارتر و محترمتر از آنان گسیل داشت.
|
||
\v 16 ایشان نزد بَلعام آمدند و به او گفتند: «بالاق پسر صِفّور چنین میگوید: ”تمنا اینکه مگذاری چیزی مانع از آمدنت نزد من شود،
|
||
\v 17 زیرا بهیقین تو را حرمت بسیار خواهم نهاد، و هرآنچه بگویی به جا خواهم آورد. تمنا اینکه بیایی و این قوم را برای من لعن کنی.“»
|
||
\v 18 ولی بَلعام به خادمان بالاق پاسخ داده، گفت: «حتی اگر بالاق خانۀ خویش را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمیتوانم از فرمان یهوه خدایم تجاوز کنم و کمتر یا بیشتر انجام دهم.
|
||
\v 19 اکنون تمنا اینکه شما نیز امشب را در اینجا بمانید، و من در خواهم یافت که خداوند دیگر به من چه خواهد گفت.»
|
||
\v 20 خدا شبانگاه نزد بَلعام آمد و به او گفت: «اگر این مردان برای فرا خواندن تو آمدهاند، برخیز و همراه ایشان برو، ولی فقط آنچه را من به تو میگویم به عمل آور.»
|
||
\v 21 پس بَلعام بامدادان برخاسته، الاغ خود را زین کرد و همراه سروران موآب روانه شد.
|
||
\v 22 اما خشم خدا به سبب رفتن بَلعام برافروخته شد و فرشتۀ خداوند بر سر راه برای مقابله با وی موضع گرفت. بَلعام بر الاغ خویش سوار بود و دو نوکر او نیز همراهش بودند.
|
||
\v 23 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید که شمشیر برهنه به دست بر سر راه ایستاده است، از راه منحرف شده، به مزرعهای درآمد. اما بَلعام الاغ را زد تا او را به راه بازگرداند.
|
||
\v 24 آنگاه فرشتۀ خداوند در راهی باریک میان دو تاکستان، که در هر دو سوی آن دیواری بود، بایستاد.
|
||
\v 25 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید، خود را به دیوار چسبانید و پای بَلعام را به دیوار فشرد. پس او بار دیگر الاغ را زد.
|
||
\v 26 آنگاه فرشتۀ خداوند پیشتر رفته، در جایی تنگ ایستاد که نه امکان رفتن به سمت راست بود و نه به چپ.
|
||
\v 27 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید، زیر بَلعام بر زمین دراز کشید. و خشم بَلعام افروخته شده، الاغ را با چوبدستیِ خود زد.
|
||
\v 28 آنگاه خداوند دهان الاغ را گشود، و الاغ به بَلعام گفت: «به تو چه کردهام که مرا این سه بار زدی؟»
|
||
\v 29 بَلعام به الاغ گفت: «چون تو مرا مسخره کردهای! اگر شمشیری در دست من بود، هماکنون تو را میکشتم.»
|
||
\v 30 الاغ به بَلعام گفت: «آیا من همان الاغت نیستم که تمام ایام عمرم تا به امروز بر آن سوار شدهای؟ آیا عادت من این بوده که با تو چنین کنم؟» بَلعام گفت: «نه.»
|
||
\v 31 آنگاه خداوند چشمان بَلعام را گشود و او فرشتۀ خداوند را دید که شمشیر برهنه به دست، بر سر راه موضع گرفته بود. پس بَلعام خم شده، روی بر زمین نهاد.
|
||
\v 32 فرشتۀ خداوند به وی گفت: «چرا الاغ خود را این سه بار زدی؟ اینک به مقابله با تو بیرون آمدم، زیرا راه تو را نزد خویش فاسد یافتم.
|
||
\v 33 الاغ مرا دید و این سه بار از حضور من راه خود را کج کرد. اگر راه خود را از حضور من کج نکرده بود، بهیقین هماکنون تو را کشته و او را زنده گذاشته بودم.»
|
||
\v 34 آنگاه بَلعام به فرشتۀ خداوند گفت: «گناه کردم، زیرا نمیدانستم بر سر راه به مقابله با من موضع گرفتهای. حال اگر رفتنم در نظرت ناپسند است، باز خواهم گشت.»
|
||
\v 35 فرشتۀ خداوند به بَلعام گفت: «با این مردان برو، ولی کلامی را که من به تو میگویم، همان را بگو و بس.» پس بَلعام همراه سروران بالاق رفت.
|
||
\v 36 چون بالاق شنید که بَلعام میآید، به استقبال او به شهر موآب بیرون رفت. آن شهر در مرز اَرنون در منتهیالیه قلمرو او واقع بود.
|
||
\v 37 بالاق به بَلعام گفت: «آیا نزد تو نفرستادم تا تو را فرا خوانم؟ چرا نزدم نیامدی؟ آیا براستی توانِ آن ندارم که تو را حرمت نهم؟»
|
||
\v 38 بَلعام به بالاق گفت: «اینک، اکنون نزدت حاضرم! آیا بهواقع توان آن دارم که کلمهای بر زبان آورم؟ کلامی را که خدا در دهانم بگذارد، همان را خواهم گفت.»
|
||
\v 39 آنگاه بَلعام همراه بالاق رفت و آنها به قَریَتحُصوت آمدند.
|
||
\v 40 بالاق گاوان و گوسفندان قربانی کرد و قدری از آن را برای بَلعام و سرورانی که با او بودند، فرستاد.
|
||
\v 41 بامدادان، بالاق بَلعام را برگرفته، او را به باموتبَعَل آورد، و بَلعام از آنجا حاشیۀ بیرونی قوم را دید.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 23
|
||
\p
|
||
\v 1 بَلعام به بالاق گفت: «اینجا هفت مذبح برای من بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.»
|
||
\v 2 بالاق به گونهای که بَلعام گفته بود به عمل آورد، و بالاق و بَلعام یک گاو و یک قوچ بر هر مذبح تقدیم کردند.
|
||
\v 3 بَلعام به بالاق گفت: «در کنار قربانی تمامسوزِ خود بایست تا من بروم؛ شاید خداوند به ملاقات من بیاید. آنگاه هرآنچه را که به من بنماید، به تو باز خواهم گفت.» پس بَلعام به فراز تلی برآمد.
|
||
\v 4 خدا با بَلعام ملاقات کرد، و بَلعام به او گفت: «هفت مذبح بر پا داشتهام و گاوی و قوچی بر هر مذبح تقدیم کردهام.»
|
||
\v 5 آنگاه خداوند در دهان بَلعام کلامی نهاد و گفت: «نزد بالاق بازگرد و چنین بگو.»
|
||
\v 6 پس بَلعام نزد بالاق بازگشت و اینک او با تمامی سروران موآب، کنار قربانی تمامسوزِ خود ایستاده بود.
|
||
\v 7 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 8 چگونه لعن کنم او را که خدا لعن نکرده است؟
|
||
\v 9 زیرا از فراز صخرهها او را میبینم،
|
||
\v 10 کیست که غبار یعقوب را تواند شمرد،
|
||
\v 11 بالاق به بَلعام گفت: «با من چه کردی؟ تو را آوردم تا دشمنانم را لعن کنی، اما تو ایشان را برکت تمام دادی!»
|
||
\v 12 بَلعام او را پاسخ داد: «آیا نمیبایست به هوش باشم تا آنچه را خداوند در دهانم میگذارد، بگویم؟»
|
||
\v 13 آنگاه بالاق وی را گفت: «تمنا اینکه با من به مکانی دیگر بیایی که از آنجا ایشان را ببینی. تنها حاشیۀ بیرونی ایشان را خواهی دید، و نه همگیشان را. از آنجا ایشان را برایم لعن کن.»
|
||
\v 14 پس او را به صحرای صوفیم بر فراز کوه پیسگاه برد و هفت مذبح ساخته، بر هر مذبح گاوی و قوچی تقدیم کرد.
|
||
\v 15 آنگاه بَلعام به بالاق گفت: «در کنار قربانی تمامسوزِ خود بایست تا من در آنجا با خداوند ملاقات کنم.»
|
||
\v 16 خداوند با بَلعام ملاقات کرد و کلامی در دهان او نهاد و گفت: «نزد بالاق بازگرد و چنین بگو.»
|
||
\v 17 پس بَلعام نزد بالاق آمد و اینک او با سروران موآب کنار قربانی تمامسوزِ خود ایستاده بود. بالاق از او پرسید: «خداوند چه گفت؟»
|
||
\v 18 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 19 خدا انسان نیست که دروغ گوید،
|
||
\v 20 هان فرمان یافتم که برکت دهم؛
|
||
\v 21 او تیرهبختی در یعقوب ندیده،
|
||
\v 22 خدا او را از مصر بیرون میآورد،
|
||
\v 23 بهیقین هیچ افسونی بر ضد یعقوب کارگر نیست،
|
||
\v 24 اینک قومی همچون شیر ماده برمیخیزد،
|
||
\v 25 آنگاه بالاق به بَلعام گفت: «ایشان را نه لعن کن و نه برکت ده.»
|
||
\v 26 اما بَلعام پاسخ داده، به بالاق گفت: «آیا تو را نگفتم، ”هرآنچه خداوند بفرماید، همان را باید انجام دهم“؟»
|
||
\v 27 آنگاه بالاق به بَلعام گفت: «تمنا اینکه بیایی تا تو را به مکانی دیگر بَرم. شاید در نظر خدا پسند آید که ایشان را از آنجا برایم لعن کنی.»
|
||
\v 28 پس بالاق بَلعام را بر فراز فِعور که مشرف بر بیابان است، برد.
|
||
\v 29 بَلعام به بالاق گفت: «در اینجا هفت مذبح برای من بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.»
|
||
\v 30 بالاق به گونهای که بَلعام گفته بود، به عمل آورد و یک گاو و یک قوچ بر هر مذبح تقدیم کرد.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 24
|
||
\p
|
||
\v 1 باری، چون بَلعام دید که خداوند از برکت دادن اسرائیل خشنود است، همچون بارهای گذشته به افسونگری توسل نجُست، بلکه رو به سوی بیابان نهاد.
|
||
\v 2 بَلعام چشمان خود را برافراشته، اسرائیل را دید که بر حسب قبایل خود اردو زدهاند. روح خدا بر وی نازل شد
|
||
\v 3 و او خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 4 وحی آن که سخنان خدا را میشنود،
|
||
\v # و رؤیای قادر مطلق
|
||
\v 5 چه زیباست خیمههایت، ای یعقوب،
|
||
\v 6 همچون وادیهای
|
||
\v 7 آب از دَلوهای او
|
||
\v 8 خدا او را از مصر بیرون میآورد،
|
||
\v 9 او کمین میکند و همچون شیر نر لَم میدهد،
|
||
\v 10 آنگاه خشم بالاق بر بَلعام افروخته شد و دستان خود را بر هم کوفته، بَلعام را گفت: «تو را فرا خواندم تا دشمنانم را لعن کنی، اما تو ایشان را سه بار برکت تمام دادی.
|
||
\v 11 پس حال به مکان خود بگریز. گفته بودم ”تو را حرمت بسیار خواهم نهاد،“ اما اینک خداوند تو را از این حرمت به دور داشته است.»
|
||
\v 12 بَلعام به بالاق پاسخ داد: «آیا بهواقع به فرستادگانی که نزد من گسیل داشتی، نگفتم:
|
||
\v 13 ”حتی اگر بالاق خانۀ خویش را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمیتوانم از فرمان خداوند تجاوز کرده، به میل خود کاری خوب یا بد انجام دهم؛ بلکه آنچه خداوند گوید، همان را خواهم گفت“؟
|
||
\v 14 اینک نزد قوم خود میروم، ولی بیا تا تو را آگاه سازم که این قوم در ایام آینده با قوم تو چه خواهند کرد.»
|
||
\v 15 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 16 وحی آن که سخنان خدا را میشنود،
|
||
\v 17 او را میبینم، اما نه اکنون؛
|
||
\v 18 اَدوم به تصرف در خواهد آمد،
|
||
\v 19 حاکمی از یعقوب بر خواهد خاست
|
||
\v 20 آنگاه بَلعام بر عَمالیق نگریست و گفتار خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 21 و به قینیان نظر افکند و گفتار خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 22 اما قائن تباه خواهد شد،
|
||
\v 23 و باز گفتار خود را آغاز کرده، گفت:
|
||
\v 24 کشتیها از سواحل کِتّیم خواهند آمد،
|
||
\v 25 آنگاه بَلعام برخاسته به مکان خود بازگشت، و بالاق نیز راه خود را در پیش گرفت.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 25
|
||
\p
|
||
\v 1 در ایامی که اسرائیل در شِطّیم اقامت گزیده بودند، قوم با دختران موآب زناکاری آغاز کردند.
|
||
\v 2 ایشان قوم را به قربانیهای خدایانشان دعوت میکردند، و قوم میخوردند و خدایان ایشان را پرستش میکردند.
|
||
\v 3 بدینسان اسرائیل به بَعَلِ فِعور پیوستند، و خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد.
|
||
\v 4 خداوند به موسی گفت: «همۀ رؤسای قوم را گرفته، ایشان را در حضور خداوند زیر آفتاب به دار آویز تا شدّت خشم خداوند از اسرائیل برگردد.»
|
||
\v 5 پس موسی به داوران اسرائیل گفت: «هر یک از شما مردان خود را که به بَعَلِ فِعور پیوستهاند، بکشید.»
|
||
\v 6 اینک در برابر چشمان موسی و در نظر تمامی جماعت بنیاسرائیل که به در خیمۀ ملاقات میگریستند، مردی اسرائیلی آمد و زنی مِدیانی را نزد خویشان خود آورد.
|
||
\v 7 چون فینِحاس پسر اِلعازار، پسر هارونِ کاهن این را دید، از میان جماعت برخاسته، نیزهای به دست گرفت
|
||
\v 8 و از پیِ مرد اسرائیلی به درون خیمه
|
||
\v 9 با این حال، آنان که در اثر بلا مردند، بیست و چهار هزار تن بودند.
|
||
\v 10 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 11 «فینِحاس پسر اِلعازار، پسر هارونِ کاهن، غضب مرا از بنیاسرائیل برگردانید، زیرا با غیرت من در میان ایشان به غیرت آمد، تا بنیاسرائیل را در غیرت خود هلاک نسازم.
|
||
\v 12 پس بگو، ”اینک من عهد سلامتی خود را به وی میبخشم،
|
||
\v 13 که برای او و برای نسل او، پس از او، عهدِ کهانت جاودان خواهد بود، زیرا که برای خدای خود غیور بود و برای بنیاسرائیل کفّاره کرد.“»
|
||
\v 14 نام مردِ اسرائیلی که با زن مِدیانی کشته شد، زِمری پسر سَلو، رهبر خاندانی از قبیلۀ شمعون بود.
|
||
\v 15 و نام زن مِدیانی که کشته شد کُزبی دختر صور، رئیس طایفهای از خاندان مِدیان بود.
|
||
\v 16 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 17 «مِدیانیان را دشمن داشته، مغلوب سازید،
|
||
\v 18 زیرا که ایشان به ترفندهای خود، در ماجرای فِعور و در ماجرای خواهر خود کُزبی، دختر حاکم مِدیان، که در روز بلای ناشی از فِعور کشته شد، با شما دشمنی ورزیدند.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 26
|
||
\p
|
||
\v 1 پس از آن بلا، خداوند به موسی و به اِلعازار، پسر هارونِ کاهن، گفت:
|
||
\v 2 «تمامی جماعت بنیاسرائیل را از بیست ساله و بالاتر که با سپاه اسرائیل به جنگ بیرون میروند، بر حسب خاندانهایشان سرشماری کنید.»
|
||
\v 3 پس موسی و اِلعازارِ کاهن ایشان را در همواریهای موآب، نزد اردن، و مقابل اَریحا خطاب کرده، گفتند:
|
||
\v 4 «قوم را از بیست ساله و بالاتر سرشماری کنید، همانند آن سرشماری که خداوند به موسی و بنیاسرائیل فرمان داد، هنگامی که از سرزمین مصر بیرون آمدند.»
|
||
\v 5 رِئوبین، نخستزادۀ اسرائیل؛ نسل رِئوبین: از خَنوخ، طایفۀ خَنوخیان؛ از فَلّو، طایفۀ فَلّوئیان؛
|
||
\v 6 از حِصرون، طایفۀ حِصرونیان؛ و از کَرْمی، طایفۀ کَرْمیان.
|
||
\v 7 اینانند طایفههای رِئوبینیان، و شمارششدگان آنان ۴۳۷۳۰ تن بودند.
|
||
\v 8 نسل فَلّو: اِلیاب.
|
||
\v 9 نسل اِلیاب: نِموئیل، داتان و اَبیرام. داتان و اَبیرام همانان بودند که از سوی جماعت برگزیده شدند و در زمرۀ همراهان قورَح بر ضد موسی و هارون مخاصمه کردند، آنگاه که ایشان به مخاصمه با خداوند برخاسته بودند.
|
||
\v 10 اما زمین دهان گشود و ایشان را همراه با قورَح فرو بلعید، هنگامی که آن گروه مردند و آتش دویست و پنجاه تن را در کام کشید، و عبرتی شدند برای دیگران.
|
||
\v 11 ولی پسران قورَح نمردند.
|
||
\v 12 نسل شمعون بر حسب طایفههایشان: از نِموئیل، طایفۀ نِموئیلیان؛ از یامین، طایفۀ یامینیان؛ از یاکین، طایفۀ یاکینیان؛
|
||
\v 13 از زِراح، طایفۀ زِراحیان؛ و از شائول، طایفۀ شائولیان.
|
||
\v 14 اینانند طایفههای شمعونیان، ۲۲۲۰۰ تن.
|
||
\v 15 نسل جاد بر حسب طایفههایشان: از صِفون، طایفۀ صِفونیان؛ از حَجّی، طایفۀ حَجّیان؛ از شونی، طایفۀ شونیان؛
|
||
\v 16 از اُزنی، طایفۀ اُزنیان؛ از عِری، طایفۀ عِریان؛
|
||
\v 17 از اَرود، طایفۀ اَرودیان؛ و از اَرئیلی، طایفۀ اَرئیلیان.
|
||
\v 18 اینانند طایفههای نسل جاد بر حسب شمارش آنان، ۴۰۵۰۰ تن.
|
||
\v 19 پسران یهودا، عیر و اونان بودند. عیر و اونان در سرزمین کنعان مردند.
|
||
\v 20 نسل یهودا بر حسب طایفههایشان اینان بودند: از شیلَه، طایفۀ شیلَهیان؛ از فِرِص، طایفۀ فِرِصیان؛ و از زِراح، طایفۀ زِراحیان.
|
||
\v 21 نسل فِرِص اینان بودند: از حِصرون، طایفۀ حِصرونیان؛ و از حامول، طایفۀ حامولیان.
|
||
\v 22 اینانند طایفههای یهودا بر حسب شمارش آنان، ۷۶۵۰۰ تن.
|
||
\v 23 نسل یِساکار بر حسب طایفههایشان: از تولَع، طایفۀ تولَعیان؛ از فُوَّه، طایفۀ فوئیان؛
|
||
\v 24 از یاشوب، طایفۀ یاشوبیان؛ و از شِمرون، طایفۀ شِمرونیان.
|
||
\v 25 اینانند طایفههای یِساکار بر حسب شمارش آنان، ۶۴۳۰۰ تن.
|
||
\v 26 نسل زِبولون بر حسب طایفههایشان: از سِرِد، طایفۀ سِرِدیان؛ از ایلون، طایفۀ ایلونیان؛ و از یاحلِئیل، طایفۀ یاحلِئیلیان.
|
||
\v 27 اینانند طایفههای زِبولونیان بر حسب شمارش آنان، ۶۰۵۰۰ تن.
|
||
\v 28 پسران یوسف بر حسب طایفههایشان: مَنَسی و اِفرایِم.
|
||
\v 29 نسل مَنَسی: از ماکیر، طایفۀ ماکیریان؛ و ماکیر پدر جِلعاد بود؛ و از جِلعاد، طایفۀ جِلعادیان.
|
||
\v 30 اینانند نسل جِلعاد: از ایعِزِر، طایفۀ ایعِزِریان؛ از حِلِق، طایفۀ حِلِقیان؛
|
||
\v 31 از اَسْریئیل، طایفۀ اَسْریئیلیان؛ از شِکیم، طایفۀ شِکیمیان؛
|
||
\v 32 از شِمیداع، طایفۀ شِمیداعیان؛ و از خِفِر، طایفۀ خِفِریان.
|
||
\v 33 و اما صِلُفِحاد پسر خِفِر را پسری نبود، اما دختران داشت. نامهای دختران او مَحلَه، نوعَه، حُجلَه، مِلکَه و تِرصَه بود.
|
||
\v 34 اینانند طایفههای مَنَسی، و شمارششدگان آنان ۵۲۷۰۰ تن بودند.
|
||
\v 35 اینانند نسل اِفرایِم بر حسب طایفههایشان: از شوتِلاح، طایفۀ شوتِلاحیان؛ از باکِر، طایفۀ باکِریان؛ و از تاحَن، طایفۀ تاحَنیان.
|
||
\v 36 اینانند نسل شوتِلاح: از عِران، طایفۀ عِرانیان.
|
||
\v 37 اینانند طایفههای نسل اِفرایِم بر حسب شمارششدگان آنان، ۳۲۵۰۰ تن. اینانند نسل یوسف بر حسب طایفههایشان.
|
||
\v 38 نسل بِنیامین بر حسب طایفههایشان: از بِلاع، طایفۀ بِلاعیان؛ از اَشبیل، طایفۀ اَشبیلیان؛ از اَحیرام، طایفۀ اَحیرامیان؛
|
||
\v 39 از شِفوفام، طایفۀ شِفوفامیان؛ و از حوفام، طایفۀ حوفامیان.
|
||
\v 40 پسران بِلاع، اَرْد و نَعَمان بودند: از اَرْد، طایفۀ اَرْدیان؛ و از نَعَمان، طایفۀ نَعَمانیان.
|
||
\v 41 اینانند نسل بِنیامین بر حسب طایفههایشان، و شمارششدگان آنان ۴۵۶۰۰ تن بودند.
|
||
\v 42 اینانند نسل دان بر حسب طایفههایشان: از شوحام، طایفۀ شوحامیان. اینانند طایفههای دان بر حسب طایفههایشان.
|
||
\v 43 تمامی طایفههای شوحامیان بر حسب شمارششدگان آنان ۶۴۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 44 نسل اَشیر بر حسب طایفههایشان: از یِمنَه، طایفۀ یِمنَئیان؛ از یِشْوی، طایفۀ یِشْویان؛ و از بِریعَه، طایفۀ بِریعَئیان.
|
||
\v 45 از نسل بِریعَه: از حِبِر، طایفۀ حِبِریان؛ و از مَلکیئیل، طایفۀ مَلکیئیلیان.
|
||
\v 46 نام دختر اَشیر، سِراخ بود.
|
||
\v 47 اینانند طایفههای نسل اَشیر بر حسب شمارششدگان آنان، ۵۳۴۰۰ تن.
|
||
\v 48 نسل نَفتالی بر حسب طایفههایشان: از یَحصِئیل، طایفۀ یَحصِئیلیان؛ از جونی، طایفۀ جونیان؛
|
||
\v 49 از یِصِر، طایفۀ یِصِریان؛ و از شیلِم، طایفۀ شیلِمیان.
|
||
\v 50 اینانند طایفههای نَفتالی بر حسب طایفههایشان، و شمارششدگان آنان ۴۵۴۰۰ تن بودند.
|
||
\v 51 اینان بودند شمارششدگان بنیاسرائیل، ۶۰۱۷۳۰ تن.
|
||
\v 52 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 53 «زمین بر حسب شمار نامها میان اینان به ارثیت تقسیم شود.
|
||
\v 54 میراث قبیلۀ پرشمارتر را فزونتر کن، و میراث قبیلۀ کمشمارتر را کمتر؛ به هر قبیله بر حسب شمارششدگانش میراث داده شود.
|
||
\v 55 اما زمین بر حسب قرعه تقسیم شود و افراد مطابق نامهای قبایل اجدادشان میراث یابند.
|
||
\v 56 میراث آنان به حسب قرعه میان پرشمار و کمشمار تقسیم شود.»
|
||
\v 57 اینانند شمارششدگان لاویان بر حسب طایفههایشان: از جِرشون، طایفۀ جِرشونیان؛ از قُهات، طایفۀ قُهاتیان؛ و از مِراری، طایفۀ مِراریان.
|
||
\v 58 اینانند طایفههای لاوی: طایفۀ لِبنیان، طایفۀ حِبرونیان، طایفۀ مَحْلیان، طایفۀ موشیان و طایفۀ قورَحیان. و اما قُهات، پدر عَمرام بود.
|
||
\v 59 زن عَمرام، یوکابِد نام داشت. او دختر لاوی بود و در مصر برای وی زاده شد. او برای عَمرام، هارون و موسی و خواهرشان مریم را بزاد.
|
||
\v 60 برای هارون، ناداب و اَبیهو و اِلعازار و ایتامار زاده شدند.
|
||
\v 61 ناداب و اَبیهو هنگامی که با آتشِ غریب
|
||
\v 62 شمارششدگان لاویان، یعنی ذکوران یک ماهه و بالاتر، ۲۳۰۰۰ تن بودند. آنان در میان بنیاسرائیل شمارش نشدند، زیرا میراثی در میان بنیاسرائیل بدیشان داده نشد.
|
||
\v 63 اینان بودند کسانی که موسی و اِلعازارِ کاهن شمردند، آنگاه که بنیاسرائیل را در همواریهای موآب، نزد اردن، و مقابل اَریحا شمارش کردند.
|
||
\v 64 در میان اینان، از کسانی که موسی و هارونِ کاهن پیشتر در صحرای سینا شمارش کرده بودند، کسی نبود.
|
||
\v 65 زیرا خداوند دربارۀ آنان گفته بود که، «بهیقین در بیابان خواهند مرد.» پس جز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون، اَحَدی از ایشان باقی نماند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 27
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه دختران صِلُفِحاد، پسر خِفِر، پسر جِلعاد، پسر ماکیر، پسر مَنَسی، که از طایفههای مَنَسی پسر یوسف بود، پیش آمدند. نام دختران صِلُفِحاد، مَحلَه و نوعَه و حُجلَه و مِلکَه و تِرصَه بود.
|
||
\v 2 آنان نزد در خیمۀ ملاقات در حضور موسی و اِلعازارِ کاهن و در حضور رهبران و تمامی جماعت ایستاده، گفتند:
|
||
\v 3 «پدر ما در بیابان مرد. او در میان جماعتی نبود که با گروه قورَح بر ضد خداوند گرد آمدند، بلکه به سبب گناه خود مرد، و پسری نداشت.
|
||
\v 4 حال، چرا باید نام پدر ما از آن رو که پسری نداشت از میان طایفهاش محو گردد؟ به ما نیز در میان برادران پدر ما سهمی بدهید!»
|
||
\v 5 موسی تقاضای ایشان را به حضور خداوند برد
|
||
\v 6 و خداوند به موسی گفت:
|
||
\v 7 «دختران صِلُفِحاد درست میگویند. بهواقع سهمی در میان برادران پدرشان بدیشان به میراث ده و میراث پدرشان را به آنان منتقل کن.
|
||
\v 8 و بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو: ”اگر مردی بمیرد و پسری نداشته باشد، میراث او را به دخترش منتقل کنید.
|
||
\v 9 اگر دختری نداشت، میراثش را به برادرانش بدهید.
|
||
\v 10 اگر برادری نداشت، میراثش به برادران پدرش داده شود.
|
||
\v 11 و اگر پدر او نیز برادری نداشت، میراث وی را به نزدیکترین خویشاوند او در طایفهاش بدهید، و او آن را به میراث خواهد برد. این برای بنیاسرائیل فریضۀ قانونی خواهد بود، همانگونه که خداوند به موسی فرمان داد.“»
|
||
\v 12 آنگاه خداوند به موسی گفت: «به این کوه عَباریم برآی و سرزمینی را که به بنیاسرائیل دادهام، ببین.
|
||
\v 13 وقتی آن را دیدی، تو نیز همچون برادرت هارون به قوم خود خواهی پیوست.
|
||
\v 14 زیرا در بیابان صین، هنگامی که جماعت مجادله کردند، شما بر کلام من عِصیان ورزیدید و نزد آبها قدوسیت مرا در نظر ایشان حرمت ننهادید.» این آبها همان آبهای مِریبَهِ قادِش در صحرای صین است.
|
||
\v 15 موسی خداوند را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 16 «تمنا اینکه یهوه، خدای ارواح تمامی بشر، مردی را بر این جماعت بگمارد
|
||
\v 17 تا پیشاپیش ایشان بیرون رود و پیشاپیش ایشان به درون آید، و ایشان را بیرون برد و به درون آورد، تا جماعت خداوند همچون گوسفندانِ بیشبان نباشند.»
|
||
\v 18 پس خداوند به موسی گفت: «یوشَع پسر نون را که روح
|
||
\v 19 او را در حضور اِلعازارِ کاهن و تمامی جماعت بر پا بدار، و در نظر ایشان وظایفش را بدو محول نما.
|
||
\v 20 و از عزّت خویش به او عطا کن تا تمامی جماعت بنیاسرائیل از او اطاعت نمایند.
|
||
\v 21 او باید به حضور اِلعازارِ کاهن بایستد و اِلعازار برای او به حکم اوریم
|
||
\v 22 موسی طبق فرمان خداوند عمل کرد. او یوشَع را برگرفته، او را به حضور اِلعازارِ کاهن و تمامی جماعت بر پا داشت.
|
||
\v 23 آنگاه دستهای خود را بر وی نهاد و وظایفش را به او محول کرد، چنانکه خداوند به واسطۀ موسی گفته بود.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 28
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را فرمان داده، به ایشان بگو: ”به هوش باشید تا هدیۀ طعام مرا به عنوان هدایای اختصاصی و رایحۀ خوشایند در موعدش به من تقدیم کنید.“
|
||
\v 3 نیز به ایشان بگو: این است هدیۀ اختصاصی که باید به خداوند تقدیم کنید: هر روز دو برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب به عنوان قربانی تمامسوز دائمی.
|
||
\v 4 یک بره را صبحگاهان و دیگری را هنگام عصر تقدیم کنید،
|
||
\v 5 همراه با یکدهمِ ایفَه
|
||
\v 6 این است قربانی تمامسوز دائمی که در کوه سینا به عنوان رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند مقرر گردید.
|
||
\v 7 هدیۀ ریختنی آن یکچهارم هین برای هر بره خواهد بود. هدیۀ ریختنی را از مُسکِرات و در جایی مقدس برای خداوند بریزید.
|
||
\v 8 برۀ دیگر را هنگام عصر تقدیم کنید همراه با همان هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی که صبح تقدیم کردید. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.
|
||
\v 9 «در روز شَبّات، دو برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب و دو دهمِ ایفَه آردِ مرغوب آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی، همراه با هدیۀ ریختنی آن تقدیم کنید:
|
||
\v 10 این است قربانی تمامسوز برای هر شَبّات، علاوه بر قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ ریختنی آن.
|
||
\v 11 «در آغاز ماههای خود، قربانیهای تمامسوز به خداوند تقدیم کنید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 12 همراه با سهدهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای هر گوساله، دو دهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای آن یک قوچ،
|
||
\v 13 و یکدهمِ ایفه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای هر بره. این است قربانی تمامسوز، رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
|
||
\v 14 هدایای ریختنی آنها باید نصف هین شراب برای گوساله، یکسوّم هین برای قوچ و یکچهارم هین برای بره باشد. این است قربانی تمامسوزِ هر ماه در تمامی ماههای سال.
|
||
\v 15 همچنین یک بز نر به عنوان قربانی گناه، علاوه بر قربانی تمامسوز دائمی و هدیه ریختنی آن، به خداوند تقدیم شود.
|
||
\v 16 «روز چهاردهمِ نخستین ماه، پِسَخ خداوند است.
|
||
\v 17 روز پانزدهم این ماه عید است و باید هفت روز، نانِ بیخمیرمایه خورده شود.
|
||
\v 18 روز اوّل، محفل مقدّس است؛ در آن هیچ کار مکنید.
|
||
\v 19 و به عنوان هدیۀ اختصاصی، قربانیهای تمامسوز به خداوند تقدیم نمایید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله، و دقت کنید که بیعیب باشند.
|
||
\v 20 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای گوساله و دو دهم برای قوچ
|
||
\v 21 و یکدهم ایفَه برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،
|
||
\v 22 و نیز یک بز نر به جهت قربانی گناه، تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.
|
||
\v 23 اینها را سوای قربانی تمامسوز صبحگاهی که قربانی تمامسوز دائمی است، تقدیم نمایید.
|
||
\v 24 بدینگونه، روزانه، به مدت هفت روز، طعام هدیۀ اختصاصی را به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید. این باید علاوه بر قربانی تمامسوزِ دائمی و هدیۀ ریختنی آن تقدیم شود.
|
||
\v 25 روز هفتم برای شما محفل مقدّس خواهد بود؛ در آن هیچ کار مکنید.
|
||
\v 26 «در روز نوبرها یعنی عید هفتههای خود، که هدیۀ آردی از گندم تازه به خداوند تقدیم میکنید، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید.
|
||
\v 27 و قربانیهای تمامسوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم نمایید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله.
|
||
\v 28 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای یک گوساله، دو دهم برای یک قوچ،
|
||
\v 29 و یکدهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،
|
||
\v 30 و نیز یک بز نر، تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.
|
||
\v 31 اینها را با هدایای ریختنی آنها، سوای قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن تقدیم کنید، و دقت کنید که بیعیب باشند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 29
|
||
\p
|
||
\v 1 «روز اوّل ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید و برای شما روز نواختن کَرِنا باشد.
|
||
\v 2 قربانیهای تمامسوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب؛
|
||
\v 3 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه
|
||
\v 4 و یکدهم
|
||
\v 5 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.
|
||
\v 6 اینها را سوای قربانی تمامسوزِ اوّل ماه و هدیۀ آردی آن، و قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدیۀ ریختنی آنها، بر حسب قانونشان، به عنوان رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید.
|
||
\v 7 «روز دهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید. جانهای خود را رنجور سازید
|
||
\v 8 قربانیهای تمامسوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم نمایید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله، و دقت کنید که بیعیب باشند.
|
||
\v 9 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای گوساله، دو دهم برای قوچ،
|
||
\v 10 و یکدهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،
|
||
\v 11 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی گناهِ مخصوص روز کفّاره و قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
|
||
\v 12 «روز پانزدهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید، و هفت روز برای خداوند عید نگاه دارید.
|
||
\v 13 قربانیهای تمامسوز به عنوان هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: سیزده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله، و آنها باید بیعیب باشند.
|
||
\v 14 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سهدهمِ ایفَه آردِ مرغوب آمیخته به روغن برای هر یک از آن سیزده گوساله، دو دهم برای هر یک از دو قوچ،
|
||
\v 15 و یکدهم برای هر یک از چهارده بره،
|
||
\v 16 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
|
||
\v 17 «روز دوّم، دوازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 18 همراه با هدیۀ آردی و ریختنی آنها برای گاوها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 19 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.
|
||
\v 20 «روز سوّم، یازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 21 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 22 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 23 «روز چهارم، ده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 24 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 25 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 26 «روز پنجم، نُه گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 27 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 28 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 29 «روز ششم، هشت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 30 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 31 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 32 «روز هفتم، هفت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 33 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوسالهها، قوچها و برهها، به تعداد تعیین شده،
|
||
\v 34 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 35 «روز هشتم گردهمآییِ مخصوص برای شما باشد؛ در آن هیچ کار مکنید.
|
||
\v 36 قربانیهای تمامسوز و هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بیعیب،
|
||
\v 37 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی برای گوساله، قوچ و برهها، به تعداد تعیین شده؛
|
||
\v 38 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمامسوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.
|
||
\v 39 «اینها را در اعیاد خود به عنوان قربانی تمامسوز، هدیۀ آردی، هدیۀ ریختنی و قربانی رفاقت، سوای قربانیهای نذری و اختیاری خویش، به خداوند تقدیم کنید.»
|
||
\v 40 پس موسی هرآنچه را که خداوند به او فرمان داده بود، به بنیاسرائیل بازگفت.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 30
|
||
\p
|
||
\v 1 موسی سران قبایل بنیاسرائیل را خطاب کرده، گفت: «این است آنچه خداوند فرمان داده است:
|
||
\v 2 اگر مردی برای خداوند نذر کند، یا سوگند خورَد که خود را به انجام تعهدی مقید سازد، نباید قول خود را بشکند، بلکه باید بر حسب هرآنچه از دهانش بیرون آمده، عمل نماید.
|
||
\v 3 «اگر زنی در جوانی، هنگامی که هنوز در خانۀ پدر خویش است، برای خداوند نذر کند و خود را به انجام تعهدی مقید سازد،
|
||
\v 4 و پدرش از نذر و تعهدی که خود را بدان مقید ساخته، آگاه شود ولی چیزی به او نگوید، آنگاه همۀ نذرهای او و هر تعهدی که خود را بدان مقید ساخته، برقرار خواهد ماند.
|
||
\v 5 اما چنانچه پدرش در روزی که از آن آگاه شود، او را بازدارد، آنگاه هیچیک از نذرها یا تعهداتی که خود را بدان مقید ساخته، برقرار نخواهد ماند. خداوند او را خواهد آمرزید زیرا پدرش او را بازداشته است.
|
||
\v 6 «اگر او به شوهری داده شود، در حالی که هنوز زیر قید نذرهای خود یا هر سخن نسنجیدۀ دهان خویش است که خود را بدان مقید ساخته است،
|
||
\v 7 و شوهرش از آن آگاه شود ولی در روز آگاه شدن، به او چیزی نگوید، در آن صورت، تمام نذرها و تعهداتی که خود را بدان مقید ساخته است، برقرار خواهد ماند.
|
||
\v 8 اما چنانچه شوهرش در روزی که از آن آگاه شود، او را بازدارد، پس نذری را که بر اوست و سخن نسنجیدۀ دهانش را که بدان خود را مقید ساخته، باطل کرده است، و خداوند او را خواهد آمرزید.
|
||
\v 9 اما هر نذر بیوهزن یا زن مطلقه، یعنی هرآنچه خود را بدان مقید ساخته باشد، در مورد او برقرار خواهد ماند.
|
||
\v 10 «اگر زنی در خانۀ شوهر خود نذری کند یا خود را با سوگند به انجام تعهدی مقید سازد
|
||
\v 11 و شوهرش از آن آگاه شود اما چیزی به او نگوید و او را بازندارد، در آن صورت، تمامی نذرها و هر تعهدی که خویشتن را بدان مقید کرده است، برقرار خواهد ماند.
|
||
\v 12 اما چنانچه شوهرش در روزی که از آن آگاه شود، آنها را بهکلی باطل سازد، پس هرآنچه از دهانش در خصوص نذرها یا تعهداتش بیرون آمده باشد، برقرار نخواهد ماند، زیرا شوهرش آنها را باطل ساخته است، و خداوند او را خواهد آمرزید.
|
||
\v 13 شوهر او میتواند هر نذر و هر سوگند تعهدآور را که وی جهت رنجور ساختن خود یاد کرده است، برقرار دارد یا باطل سازد.
|
||
\v 14 اما اگر شوهرش با گذر روزها به او هیچ نگوید، در آن صورت، همۀ نذرها یا تعهداتی را که بر عهدۀ اوست، برقرار میدارد. او آنها را برقرار داشته است، زیرا در روز آگاه شدنش از آنها، به وی هیچ نگفته است.
|
||
\v 15 اما چنانچه شوهر پس از آگاهی، آنها را بهکلی باطل کند، در آن صورت، او متحمل عواقب تقصیر همسرش خواهد شد.»
|
||
\v 16 این است فرایضی که خداوند به موسی امر فرمود، در خصوص مرد و زنش، و در خصوص پدر و دخترش در زمان جوانی او در خانۀ پدری.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 31
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «انتقام بنیاسرائیل را از مِدیانیان بستان. پس از آن، به اجداد خود خواهی پیوست.»
|
||
\v 3 پس موسی قوم را خطاب کرده، گفت: «از میان خود مردان برای جنگ مسلح سازید تا به مقابله با مِدیان برآیند و انتقام خداوند را از مِدیان بستانند.
|
||
\v 4 از هر قبیلۀ اسرائیل، هزار تن به جنگ بفرستید.»
|
||
\v 5 پس، از هزارهای اسرائیل، هزار تن از هر قبیله مهیا شدند، یعنی دوازده هزار تن مسلح برای جنگ.
|
||
\v 6 و موسی ایشان یعنی از هر قبیله هزار تن را همراه فینِحاس پسر اِلعازارِ کاهن که اسباب قُدس و شیپورها به جهت نواختن در اختیارش بود، به جنگ گسیل داشت.
|
||
\v 7 آنان مطابق فرمان خداوند به موسی، با مِدیان جنگیدند و همۀ ذکوران را کشتند.
|
||
\v 8 ایشان همراه با دیگر کشتگان، پادشاهان مِدیان را نیز کشتند، یعنی اِوی و راقِم و صور و حور و رِبَع، پنج پادشاه مِدیان را. و بَلعام پسر بِعور را نیز از دم شمشیر گذراندند.
|
||
\v 9 بنیاسرائیل، زنان و کودکان مِدیان را به اسارت گرفتند، و همۀ چارپایان و احشام و اموالشان را به غنیمت بردند،
|
||
\v 10 و تمامی شهرها، مکانهای سکونت، و اردوگاههایشان را، به آتش سوزاندند،
|
||
\v 11 و همه چیز را، خواه انسان و خواه چارپا، به غنیمت و تاراج بردند.
|
||
\v 12 آنگاه اسیران و تاراج و غنیمت را نزد موسی و اِلعازارِ کاهن و جماعت بنیاسرائیل، به اردوگاه واقع در همواریهای موآب، نزد اردن، مقابل اَریحا، آوردند.
|
||
\v 13 موسی و اِلعازارِ کاهن و تمامی رهبران جماعت به استقبال ایشان بیرون از اردوگاه رفتند.
|
||
\v 14 موسی بر فرماندهان لشکر، یعنی سردارانِ هزارها و سردارانِ صدها که از خدمت جنگ آمده بودند، خشمگین شد
|
||
\v 15 و به ایشان گفت: «آیا همۀ زنان را زنده گذاشتید؟
|
||
\v 16 ولی هماینان بودند که با مشورت بَلعام، سبب شدند بنیاسرائیل در واقعۀ فِعور به خداوند خیانت ورزند، و بدینگونه جماعت خداوند به بلا گرفتار آمدند.
|
||
\v 17 پس حال هر ذکوری را از میان کودکان بکشید و نیز همۀ زنانی را که مردی را شناخته و با وی همبستر شدهاند.
|
||
\v 18 ولی تمام دختران جوانی را که مردی را نشناخته و با کسی همبستر نشدهاند، برای خود زنده نگاه دارید.
|
||
\v 19 بیرون از اردوگاه، هفت روز اردو زنید. هر کس از شما که کسی را کشته و هر کس که کشتهای را لمس کرده، خود و اسیرانش را در روز سوّم و هفتم تطهیر کند.
|
||
\v 20 هر جامه و هر اسباب چرمی، و هر کار از پشم بز و هر اسباب چوبی را تطهیر کنید.»
|
||
\v 21 آنگاه اِلعازارِ کاهن به مردان سپاه که به جنگ رفته بودند، گفت: «این است فریضهای که خداوند در شریعتش به موسی امر فرموده است:
|
||
\v 22 تنها طلا و نقره و برنج و آهن و روی و سرب،
|
||
\v 23 یعنی هر چه را که تابِ آتش دارد، از آتش بگذرانید و طاهر خواهد شد. با وجود این، با آب نیز برای ناخالصیهایش تطهیر شود. هرآنچه را که تاب آتش ندارد، از آب بگذرانید.
|
||
\v 24 در روز هفتم جامههایتان را بشویید و طاهر خواهید شد. پس از آن میتوانید به اردوگاه داخل شوید.»
|
||
\v 25 خداوند به موسی گفت:
|
||
\v 26 «تو و اِلعازارِ کاهن و سران خاندانهای جماعت، حساب غنایمی را که به دست آمده است، خواه انسان و خواه چارپا، بگیرید
|
||
\v 27 و غنایم را به دو نیم، میان کسانی که در جنگ شرکت کرده، برای نبرد بیرون رفتند، و تمامی جماعت تقسیم کنید.
|
||
\v 28 برای خداوند از مردان جنگی که برای نبرد بیرون رفتند سهمیه بگیر، یکی از هر پانصد، از انسان، از گاوان، از الاغان و از گله.
|
||
\v 29 این را از نیمِ متعلق به ایشان بگیر و به اِلعازارِ کاهن به عنوان هدیه برای خداوند بده.
|
||
\v 30 اما از نیمِ بنیاسرائیل، یکی از هر پنجاه بگیر، از انسان و از گاوان و از الاغان و از گله، از تمامی چارپایان، و آنها را به لاویان بده که عهدهدار امور مسکن خداوندند.»
|
||
\v 31 پس موسی و اِلعازارِ کاهن بر طبق آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل کردند.
|
||
\v 32 غنیمت باقیمانده از غنایمی که لشکر گرفته بود، عبارت بود از: ۶۷۵۰۰۰ گوسفند و بز،
|
||
\v 33 ۷۲۰۰۰ گاو،
|
||
\v 34 ۶۱۰۰۰ الاغ
|
||
\v 35 و ۳۲۰۰۰ انسان، یعنی زنانی که مرد را نشناخته و با وی همبستر نشده بودند.
|
||
\v 36 نیمی که سهم کسانی بود که برای نبرد بیرون رفتند، عبارت بود از: ۳۳۷۵۰۰ گوسفند و بز،
|
||
\v 37 که سهم خداوند از آن ۶۷۵ رأس بود؛
|
||
\v 38 ۳۶۰۰۰ گاو، که سهم خداوند از آن 72 رأس بود؛
|
||
\v 39 ۳۰۵۰۰ الاغ، که سهم خداوند از آن ۶۱ رأس بود؛
|
||
\v 40 و ۱۶۰۰۰ نفوس انسانی، که سهم خداوند از آن ۳۲ تن بود.
|
||
\v 41 و موسی این سهمیه را که هدیه برای خداوند بود، به اِلعازارِ کاهن داد، چنانکه خداوند به او امر فرموده بود.
|
||
\v 42 از نیمِ بنیاسرائیل، که موسی از نیمِ متعلق به مردان جنگی جدا کرده بود -
|
||
\v 43 نیمِ جماعت، عبارت بود از ۳۳۷۵۰۰ گوسفند و بز،
|
||
\v 44 ۳۶۰۰۰ گاو،
|
||
\v 45 ۳۰۵۰۰ الاغ،
|
||
\v 46 و ۱۶۰۰۰ نفوس انسانی -
|
||
\v 47 از این نیمِ بنیاسرائیل، موسی طبق فرمان خداوند، یکی از هر پنجاه، از انسان و از چارپا، برگرفت و آنها را به لاویان که عهدهدار امور مسکن خداوند بودند، داد.
|
||
\v 48 آنگاه فرماندهانی که بر هزارهای لشکر بودند، یعنی سردارانِ هزارها و سردارانِ صدها نزدیک موسی آمدند
|
||
\v 49 و به او گفتند: «ما خدمتگزارانت جنگاوران زیردست خود را شمارش کردهایم، و از ما حتی یک تن نیز مفقود نشده است.
|
||
\v 50 و ما از آنچه هر کس یافته است، هدیهای برای خداوند آوردهایم، از زیورهای طلا، بازوبندها و دستبندها، انگشترها، گوشوارهها و گردنبندها، تا در حضور خداوند فدیهای برای جانهای ما باشد.»
|
||
\v 51 موسی و اِلعازارِ کاهن، طلا را که به تمامی زیورآلات دستساز بود، از ایشان گرفتند.
|
||
\v 52 تمامی طلای هدیهای که سردارانِ هزارها و سردارانِ صدها به خداوند تقدیم کردند، شانزده هزار و هفتصد و پنجاه مثقال
|
||
\v 53 زیرا هر یک از مردان لشکر برای خود غنیمتی گرفته بودند.
|
||
\v 54 بدینسان، موسی و اِلعازارِ کاهن، طلا را از سردارانِ هزارها و سردارانِ صدها گرفتند و به خیمۀ ملاقات درآوردند تا برای بنیاسرائیل، یادگاری در حضور خداوند باشد.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 32
|
||
\p
|
||
\v 1 بنیرِئوبین و بنیجاد احشام بسیار داشتند. ایشان با دیدن زمین یَعزیر و زمین جِلعاد دریافتند که آن مکان، مکانی مناسب برای احشام است.
|
||
\v 2 پس آمده، به موسی و اِلعازارِ کاهن و رهبران جماعت گفتند:
|
||
\v 3 «عَطاروت، دیبون، یَعزیر، نِمرَه، حِشبون، اِلِعالِه، سِبام، نِبو و بِعون،
|
||
\v 4 یعنی سرزمینی که خداوند پیش روی جماعت اسرائیل مغلوب ساخته، سرزمین احشام است و ما خدمتگزارانتان دامدار هستیم.»
|
||
\v 5 نیز گفتند: «اگر بر ما نظر لطف داری، این زمین به ما خدمتگزارانت به ملکیت داده شود، و ما را از اردن عبور مده.»
|
||
\v 6 ولی موسی به بنیجاد و بنیرِئوبین گفت: «آیا رواست که برادران شما به جنگ بروند و شما اینجا آسوده بنشینید؟
|
||
\v 7 چرا بنیاسرائیل را از عبور کردن به سرزمینی که خداوند به ایشان بخشیده است، دلسرد میسازید؟
|
||
\v 8 پدران شما نیز چنین کردند، آن هنگام که ایشان را از قادِشبَرنِع برای دیدن این سرزمین فرستادم.
|
||
\v 9 زیرا چون به وادی اِشکول برآمده، زمین را دیدند، بنیاسرائیل را از داخل شدن به سرزمینی که خداوند به ایشان بخشیده است، دلسرد ساختند.
|
||
\v 10 و خشم خداوند در آن روز افروخته شد و سوگند خورد که:
|
||
\v 11 ”بهیقین، هیچیک از مردان بیست ساله و بالاتر که از مصر بیرون آمدند، آن سرزمین را که سوگند خوردم به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بدهم، نخواهند دید، زیرا که مرا به کمال پیروی نکردند،
|
||
\v 12 مگر کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی و یوشَع پسر نون، زیرا ایشان خداوند را به کمال پیروی کردند.“
|
||
\v 13 پس خشم خداوند بر اسرائیل برافروخته شده، ایشان را چهل سال در بیابان آواره ساخت تا زمانی که تمامی آن نسل که در نظر خداوند شرارت ورزیده بودند، از میان رفتند.
|
||
\v 14 و اینک شما، نسلی از مردمان گناهکار، در جای پدران خود برخاستهاید تا بر شدت خشم خداوند نسبت به اسرائیل بیفزایید!
|
||
\v 15 زیرا اگر از پیروی او روی گردانید، بار دیگر ایشان را در بیابان رها خواهد کرد و شما تمامی این قوم را هلاک خواهید ساخت.»
|
||
\v 16 آنگاه ایشان نزدیک موسی آمده، گفتند: «در اینجا آغلها برای احشام خود، و شهرها برای کودکان خویش بنا خواهیم کرد،
|
||
\v 17 اما خود سلاح برمیگیریم و پیشاپیش بنیاسرائیل میرویم تا زمانی که ایشان را به مکانشان برسانیم. ولی کودکانمان به سبب ساکنان زمین، در شهرهای حصاردار خواهند ماند.
|
||
\v 18 و تا هر یکی از بنیاسرائیل مِلک خود را نگرفته باشد، به خانههای خویش باز نخواهیم گشت.
|
||
\v 19 زیرا ما با ایشان در آن سوی اردن و فراتر از آن، میراث نخواهیم یافت، زیرا میراث ما در این سوی اردن، به جانب شرق، به ما رسیده است.»
|
||
\v 20 آنگاه موسی به ایشان گفت: «اگر چنین کنید، و اگر به حضور خداوند برای جنگ مسلح شوید،
|
||
\v 21 و هر یک از مردان مسلح شما به حضور خداوند از اردن عبور کنند تا آن زمان که او دشمنان خویش را از برابر خود بیرون براند،
|
||
\v 22 و آن سرزمین در حضور خداوند مغلوب شود، آنگاه، پس از آن، میتوانید بازگردید و دیگر تعهدی به خداوند و اسرائیل نخواهید داشت، و این سرزمین در پیشگاه خداوند مِلک شما خواهد بود.
|
||
\v 23 اما اگر چنین نکنید، همانا به خداوند گناه ورزیدهاید و یقین دانید که گناهتان گریبان شما را خواهد گرفت!
|
||
\v 24 پس شهرها برای کودکان خود و آغلها برای گلههاتان بنا کنید، و به قولی که دادهاید، عمل نمایید.»
|
||
\v 25 پس بنیجاد و بنیرِئوبین به موسی گفتند: «خدمتگزارانت بر طبق فرمان سرورمان عمل خواهیم کرد.
|
||
\v 26 کودکان و زنان، احشام و همۀ دامهایمان، آنجا در شهرهای جِلعاد خواهند ماند،
|
||
\v 27 ولی خدمتگزارانت، یعنی هر مرد مسلح برای جنگ، چنانکه سرورمان فرموده است، به حضور خداوند برای نبرد عبور خواهیم کرد.»
|
||
\v 28 پس موسی دربارۀ ایشان به اِلعازارِ کاهن و یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنیاسرائیل فرمان داد.
|
||
\v 29 موسی به ایشان گفت: «اگر بنیجاد و بنیرِئوبین، یعنی همۀ آنان که به حضور خداوند برای نبرد مسلح شدهاند، همراه شما از اردن عبور کنند و زمین پیش روی شما مغلوب گردد، آنگاه زمین جِلعاد را به ایشان به ملکیت بدهید.
|
||
\v 30 اما اگر مسلح نشوند و همراه شما عبور نکنند، در آن صورت، در میان شما در زمین کنعان ملک بگیرند.»
|
||
\v 31 بنیجاد و بنیرِئوبین پاسخ دادند: «آنچه خداوند به خدمتگزارانت گفته است، خواهیم کرد.
|
||
\v 32 مسلح در حضور خداوند به سرزمین کنعان عبور خواهیم کرد، و مِلک میراث ما، در این سوی اردن برای ما خواهد ماند.»
|
||
\v 33 آنگاه موسی به ایشان، یعنی به بنیجاد و بنیرِئوبین و نیمقبیلۀ مَنَسی پسر یوسف، مملکت سیحون پادشاه اَموریان و مملکت عوج پادشاه باشان را داد، یعنی زمین و شهرهایش را با حدود آنها، در سرتاسر آن سرزمین.
|
||
\v 34 بنیجاد، دیبون و عَطاروت و عَروعیر
|
||
\v 35 و عَطروتشوفان و یَعزیر و یُجبِهاه
|
||
\v 36 و بِیتنِمراه و بِیتهاران را بنا کردند، شهرهایی حصاردار را با آغلها برای گلهها.
|
||
\v 37 بنیرِئوبین، حِشبون و اِلِعالِه و قَریهتایِم
|
||
\v 38 و نِبو و بَعَلمِعون - که نامشان تغییر کرد - و سِبمَه را بنا کردند. آنان به شهرهایی که بنا کرده بودند، نامهای دیگر دادند.
|
||
\v 39 و نسل ماکیر، پسر مَنَسی به جِلعاد رفته، آن را گرفتند و اَموریانِ آنجا را بیرون راندند.
|
||
\v 40 پس موسی، جِلعاد را به ماکیر پسر مَنَسی داد، و او در آنجا ساکن شد.
|
||
\v 41 و یائیر، پسر مَنَسی رفته، دهات آنجا را گرفت و آنها را حَووتیائیر
|
||
\v 42 نوبَخ نیز رفت و قِنات و دهاتش را گرفت و آنها را به نام خود، نوبَخ نامید.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 33
|
||
\p
|
||
\v 1 این است مراحل کوچ بنیاسرائیل هنگامی که به دست موسی و هارون، با لشکریان خود از سرزمین مصر بیرون آمدند.
|
||
\v 2 موسی بنا به فرمایش خداوند نقطۀ آغاز سفرها را مرحله به مرحله ثبت کرد. این است مراحل کوچ ایشان بر حسب نقطۀ آغاز آنها:
|
||
\v 3 در ماه اوّل از رَمِسیس کوچ کردند، در روز پانزدهم ماه. یک روز پس از پِسَخ، بنیاسرائیل در نظر تمامی مصریان با پیروزی بیرون آمدند،
|
||
\v 4 در آن هنگام که مصریان همۀ نخستزادگان خود را که خداوند آنان را در میان ایشان زده بود، دفن میکردند. خداوند بر خدایان ایشان نیز داوری کرد.
|
||
\v 5 پس بنیاسرائیل از رَمِسیس کوچ کردند و در سُکّوت اردو زدند.
|
||
\v 6 و از سُکّوت کوچ کرده، در ایتام که کنار بیابان است، اردو زدند.
|
||
\v 7 و از ایتام کوچ کرده، به فیهاحیروت که در شرق بَعَلصِفون است، بازگشتند و مقابل مِجدُل اردو زدند.
|
||
\v 8 و از فیهاحیروت
|
||
\v 9 و از مارَه کوچ کرده، به ایلیم آمدند؛ در ایلیم دوازده چشمۀ آب و هفتاد درخت نخل بود، و در آنجا اردو زدند.
|
||
\v 10 و از ایلیم کوچ کرده، کنار دریای سرخ اردو زدند.
|
||
\v 11 و از دریای سرخ کوچ کرده، در بیابان سین اردو زدند.
|
||
\v 12 و از بیابان سین کوچ کرده، در دُفقَه اردو زدند.
|
||
\v 13 و از دُفقَه کوچ کرده، در اَلوش اردو زدند.
|
||
\v 14 و از اَلوش کوچ کرده، در رِفیدیم اردو زدند که در آنجا آب نبود که قوم بنوشند.
|
||
\v 15 و از رِفیدیم کوچ کرده، در بیابان سینا اردو زدند.
|
||
\v 16 و از بیابان سینا کوچ کرده، در قِبروتهَتّاوَه
|
||
\v 17 و از قِبروتهَتّاوَه کوچ کرده، در حَضیروت اردو زدند.
|
||
\v 18 و از حَضیروت کوچ کرده، در ریتمَه اردو زدند.
|
||
\v 19 و از ریتمَه کوچ کرده، در رِمّونفِرِص اردو زدند.
|
||
\v 20 و از رِمّونفِرِص کوچ کرده، در لِبنَه اردو زدند.
|
||
\v 21 و از لِبنَه کوچ کرده، در ریسَّه اردو زدند.
|
||
\v 22 و از ریسَّه کوچ کرده، در قِهیلاتَه اردو زدند.
|
||
\v 23 و از قِهیلاتَه کوچ کرده، نزد کوه شافِر اردو زدند.
|
||
\v 24 و از کوه شافِر کوچ کرده، در حَرادَه اردو زدند.
|
||
\v 25 و از حَرادَه کوچ کرده، در مَقهیلوت اردو زدند.
|
||
\v 26 و از مَقهیلوت کوچ کرده، در تاحَت اردو زدند.
|
||
\v 27 و از تاحَت کوچ کرده، در تارَح اردو زدند.
|
||
\v 28 و از تارَح کوچ کرده، در میتقَه اردو زدند.
|
||
\v 29 و از میتقَه کوچ کرده، در حَشمونَه اردو زدند.
|
||
\v 30 و از حَشمونَه کوچ کرده، در مُسیروت اردو زدند.
|
||
\v 31 و از مُسیروت کوچ کرده، در بِنییَعَقان اردو زدند.
|
||
\v 32 و از بِنییَعَقان کوچ کرده، در حورهاجِدجاد اردو زدند.
|
||
\v 33 و از حورهاجِدجاد کوچ کرده، در یُطباتا اردو زدند.
|
||
\v 34 و از یُطباتا کوچ کرده، در عَبرونَه اردو زدند.
|
||
\v 35 و از عَبرونَه کوچ کرده، در عِصیونجِبِر اردو زدند.
|
||
\v 36 و از عِصیونجِبِر کوچ کرده، در بیابان صین که قادِش باشد، اردو زدند.
|
||
\v 37 و از قادِش کوچ کرده، نزد کوه هور، در سرحد سرزمین اَدوم اردو زدند.
|
||
\v 38 هارونِ کاهن بنا به فرمایش خداوند از کوه هور بالا رفت و در آنجا، در چهلمین سالِ خروج بنیاسرائیل از سرزمین مصر، در نخستین روزِ ماه پنجم، درگذشت.
|
||
\v 39 هارون صد و بیست و سه ساله بود که در کوه هور وفات یافت.
|
||
\v 40 پادشاه کنعانیِ عَراد که در نِگِب در سرزمین کنعان ساکن بود، از آمدن بنیاسرائیل آگاهی یافت.
|
||
\v 41 پس، آنها از کوه هور کوچ کرده، در صَلمونَه اردو زدند.
|
||
\v 42 و از صَلمونَه کوچ کرده، در فونون اردو زدند.
|
||
\v 43 و از فونون کوچ کرده، در اوبوت اردو زدند.
|
||
\v 44 و از اوبوت کوچ کرده، در عیِهعَباریم در قلمرو موآب اردو زدند.
|
||
\v 45 و از عییم
|
||
\v 46 و از دیبونجاد کوچ کرده، در عَلموندِبلاتایِم اردو زدند.
|
||
\v 47 و از عَلموندِبلاتایِم کوچ کرده، در کوههای عَباریم در مقابل نِبو اردو زدند.
|
||
\v 48 و از کوههای عَباریم کوچ کرده، در همواریهای موآب، نزد اردن، و مقابل اَریحا اردو زدند؛
|
||
\v 49 آنان در کنار اردن، از بِیتیِشیموت تا آبِلشِطّیم در همواریهای موآب اردو زدند.
|
||
\v 50 خداوند موسی را در همواریهای موآب، نزد اردن، مقابل اَریحا، خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 51 «بنیاسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون از اردن عبور کرده، به سرزمین کنعان بروید،
|
||
\v 52 تمامی ساکنان آن سرزمین را از برابر خود بیرون برانید و تمامی تندیسها و تمثالهای ریختهشدۀ ایشان را نابود کرده، همۀ مکانهای بلندشان
|
||
\v 53 و آن سرزمین را به تصرف درآورده، در آن ساکن شوید، زیرا من آن را به شما دادهام تا مالک آن باشید.
|
||
\v 54 آن سرزمین را بر حسب طایفههای خود به حکم قرعه وارث گردید؛ به قبیلۀ بزرگتر، میراثی بزرگتر بدهید و به قبیلۀ کوچکتر، میراثی کوچکتر. هر جا که قرعۀ کسی بدان افتَد، آنجا از آن او باشد. بر حسب قبایل اجدادی خود زمین را به میراث یابید.
|
||
\v 55 اما اگر ساکنان آن سرزمین را از برابر خود بیرون نرانید، کسانی که از ایشان باقی میگذارید، در چشمان شما خار و در پهلوهایتان تیغ خواهند بود. آنها در سرزمینی که در آن ساکن میشوید، باعث زحمت شما خواهند بود.
|
||
\v 56 آنگاه با شما همان خواهم کرد که میخواستم با ایشان کنم!»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 34
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را فرمان داده، بدیشان بگو: هنگامی که به سرزمین کنعان درآمدید، یعنی به سرزمینی که به شما به ارث خواهد رسید، مرزهای سرزمین کنعان چنین خواهد بود:
|
||
\v 3 ضلع جنوبی شما، از بیابان صین در جوار اَدوم خواهد بود، و سرحد جنوبی شما از انتهای دریای نمک
|
||
\v 4 و سرحد شما گَردَنۀ عَقرَبیم را از جنوب دور زده، به صین عبور خواهد کرد و منتهیالیه آن جنوب قادِشبَرنِع خواهد بود. آنگاه به سوی حَصَراَدّار رفته، تا عَصمون ادامه خواهد یافت.
|
||
\v 5 و این سرحد از عَصمون تا به وادی مصر دور زده، به دریا منتهی خواهد شد.
|
||
\v 6 «سرحد غربی شما دریای بزرگ خواهد بود. این است مرز غربی شما.
|
||
\v 7 «سرحد شمالی شما این خواهد بود: از دریای بزرگ تا کوه هور خطی بکشید،
|
||
\v 8 و نیز از کوه هور تا لِبوحَمات
|
||
\v 9 سپس تا به زِفرون کشیده شده، به حَصَرعینان منتهی خواهد شد. این سرحد شمالی شما خواهد بود.
|
||
\v 10 «برای سرحد شرقیتان از حَصَرعینان تا شِفام خطی بکشید.
|
||
\v 11 این سرحد رو به پایین از شِفام تا رِبلَه در شرق عَین کشیده شده، از آنجا پایین خواهد رفت و به موازات دامنههای شرق دریای کِنِرِت
|
||
\v 12 و این سرحد تا اردن پایین رفته، به دریای نمک منتهی خواهد شد. سرزمین شما بر حسب سرحدات اطرافش چنین خواهد بود.»
|
||
\v 13 موسی بنیاسرائیل را فرمان داده، گفت: «این است سرزمینی که شما به حکم قرعه به میراث خواهید یافت، سرزمینی که خداوند فرمان داده تا به نُه قبیله و نیم داده شود.
|
||
\v 14 زیرا قبیلۀ بنیرِئوبین، و قبیلۀ بنیجاد و نیمقبیلۀ مَنَسی، بر حسب خاندانهایشان، میراث خود را پیشتر دریافت کردهاند.
|
||
\v 15 این دو قبیله و نیم، میراث خود را در آن سوی اردن، مقابل اَریحا، به جانبِ طلوع آفتاب، دریافت داشتهاند.»
|
||
\v 16 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 17 «این است نامهای مردانی که این سرزمین را به عنوان میراث میان شما تقسیم خواهند کرد: اِلعازارِ کاهن و یوشَع پسر نون.
|
||
\v 18 از هر قبیله، یک رهبر برای تقسیم کردن زمین بگیرید.
|
||
\v 19 این است نامهای ایشان:
|
||
\v 20 شِموئیل پسر عَمّیهود، از قبیلۀ شمعون؛
|
||
\v 21 اِلیداد پسر کیسلون، از قبیلۀ بِنیامین؛
|
||
\v 22 بُقّیِ رهبر، پسر یُجلی، از قبیلۀ دان؛
|
||
\v 23 از بنییوسف، حَنّیئیلِ رهبر، پسر ایفود، از قبیلۀ مَنَسی؛
|
||
\v 24 و قِموئیلِ رهبر پسر شِفطان، از قبیلۀ اِفرایِم؛
|
||
\v 25 اِلیصافانِ رهبر، پسر فَرناک، از قبیلۀ زِبولون؛
|
||
\v 26 فَلطیئیلِ رهبر، پسر عَزّان، از قبیلۀ یِساکار؛
|
||
\v 27 اَخیهودِ رهبر، پسر شِلومی، از قبیلۀ اَشیر؛
|
||
\v 28 فِدَهئیلِ رهبر، پسر عَمّیهود، از قبیلۀ نَفتالی.»
|
||
\v 29 اینانند مردانی که خداوند فرمان داد تا میراث را در سرزمین کنعان میان بنیاسرائیل تقسیم کنند.
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 35
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند موسی را در همواریهای موآب، نزد اردن، مقابل اَریحا، خطاب کرده، گفت:
|
||
\v 2 «بنیاسرائیل را فرمان ده تا از میراثی که به ملکیت خواهند یافت، شهرها به جهت سکونت به لاویان بدهند. چراگاههایی نیز در اطراف آن شهرها به لاویان بدهید.
|
||
\v 3 آن شهرها برای سکونت ایشان خواهد بود، و چراگاهها نیز برای چارپایان و دامها و تمامی حیواناتشان.
|
||
\v 4 چراگاههایی که در اطراف شهرها به لاویان میدهید، باید دورتادور، در فاصلۀ هزار ذِراعی
|
||
\v 5 بیرون از شهر، دو هزار ذِراع در ضلع شرقی، دو هزار ذِراع در ضلع جنوبی، دو هزار ذِراع در ضلع غربی و دو هزار ذِراع در ضلع شمالی اندازه بگیرید، به گونهای که شهر در وسط قرار گیرد. این محوطه به عنوان چراگاه شهر، بدیشان تعلق خواهد داشت.
|
||
\v 6 «شش شهر از شهرهایی که به لاویان میدهید، شهر پناهگاه خواهد بود، تا بگذارید آن که کسی را کشته است، به آنجا بگریزد. افزون بر آنها، چهل و دو شهر دیگر نیز بدیشان بدهید.
|
||
\v 7 پس جمع شهرهایی که باید به لاویان بدهید، چهل و هشت شهر با چراگاههایش خواهد بود.
|
||
\v 8 شهرهایی که از مِلک بنیاسرائیل به لاویان میدهید به نسبت سهمی باشد که هر قبیله به میراث یافته است؛ از قبایل بزرگتر، شهرهای زیادتر بگیرید، و از قبایل کوچکتر، شهرهای کمتر.»
|
||
\v 9 آنگاه خداوند به موسی گفت:
|
||
\v 10 «بنیاسرائیل را خطاب کرده بدیشان بگو: چون از اردن به سرزمین کنعان عبور میکنید،
|
||
\v 11 شهرهایی را به عنوان شهر پناهگاه برای خود تعیین کنید، تا قاتلی که ناخواسته کسی را کشته باشد، به آنجا بگریزد.
|
||
\v 12 این شهرها برای شما پناهگاه از دست خونخواهِ مقتول خواهد بود، تا قاتل پیش از محاکمه در حضور جماعت، کشته نشود.
|
||
\v 13 پس، شش شهر از شهرهایی که میدهید، برای شما شهر پناهگاه خواهد بود.
|
||
\v 14 سه شهر در این سوی اردن و سه شهر در سرزمین کنعان بدهید تا شهر پناهگاه باشند.
|
||
\v 15 این شش شهر، برای بنیاسرائیل و بیگانه و غریبی که در میان ایشان ساکن است پناهگاه خواهد بود تا هر که ناخواسته کسی را بکشد، به آنجا بگریزد.
|
||
\v 16 «اما اگر شخصی با آلت آهنین کسی را چنان بزند که بمیرد، او قاتل است، و قاتل باید حتماً کشته شود.
|
||
\v 17 یا اگر او را با آلتی سنگی بزند که بتوان بدان کسی را کشت، و آن شخص بمیرد، او قاتل است، و قاتل باید حتماً کشته شود.
|
||
\v 18 یا اگر او را به آلت چوبین بزند که بدان بتوان کسی را کشت، و آن شخص بمیرد، او قاتل است، و قاتل باید حتماً کشته شود.
|
||
\v 19 خونخواهِ مقتول، خودش او را بکشد؛ هرگاه به او برخورَد، او را بکشد.
|
||
\v 20 یا اگر شخصی از روی بغض کسی را هُل دهد یا در کمین او نشسته، چیزی بر او بیفکند که او بمیرد،
|
||
\v 21 یا اگر از روی دشمنی او را به دست خود بزند که او بمیرد، ضارب باید حتماً کشته شود، زیرا قاتل است. خونخواهِ مقتول، هرگاه به قاتل برخورَد، او را بکشد.
|
||
\v 22 «اما اگر کسی بدون دشمنی به یکباره کسی را هُل دهد یا چیزی بر او بیفکند بیآنکه در کمین او باشد،
|
||
\v 23 یا اگر نادیده سنگی را که بتوان بدان کسی را کشت، بر او بیفکند که او بمیرد، از آنجا که به او دشمنی نمیورزیده و قصد صدمه به او نداشته است،
|
||
\v 24 جماعت میان او و خونخواهِ مقتول بر اساس این قوانین، داوری کند.
|
||
\v 25 جماعت باید قاتل را از دست خونخواهِ مقتول برهاند و او را به شهر پناهگاهش که بدان گریخته بود، بازگرداند. او باید تا وفاتِ کاهن اعظم که به روغن مقدّس مسح شده است، در آنجا ساکن شود.
|
||
\v 26 اما اگر قاتل هر زمانی از محدودۀ شهر پناهگاه خویش که بدان گریخته بود بیرون آید،
|
||
\v 27 و خونخواهِ مقتول او را بیرون از محدودۀ شهر پناهگاهش یافته، بکشد، از خون وی بری خواهد بود.
|
||
\v 28 زیرا قاتل میبایست تا درگذشتِ کاهن اعظم در شهر پناهگاه خود بماند، و پس از درگذشت کاهن اعظم به زمین مِلک خویش بازگردد.
|
||
\v 29 «اینها برای شما در تمامی نسلهایتان فریضۀ قانونی خواهد بود، در هر جا که ساکن باشید.
|
||
\v 30 «اگر کسی شخصی را بکشد، قاتل به گواهی شاهدان کشته شود؛ اما شهادت یک تن برای کشتن کسی کافی نیست.
|
||
\v 31 در عوضِ جان قاتلی که محکوم به مرگ است، فدیه مپذیرید. او باید حتماً کشته شود.
|
||
\v 32 نیز به جهت کسی که به شهر پناهگاه گریخته است فدیه مپذیرید، یعنی بدین جهت که پیش از وفاتِ کاهن اعظم بازگردد و در دیار خود ساکن شود.
|
||
\v 33 سرزمینی را که در آن زندگی میکنید، مُلَوَّث مسازید. زیرا خونْ زمین را مُلوث میکند، و برای خونی که بر زمینی ریخته شده است نمیتوان کفّاره به جا آورد مگر با ریختن خون کسی که آن خون را ریخته است.
|
||
\v 34 پس سرزمینی را که در آن زیست میکنید و من در میان آن ساکنم نجس مسازید، زیرا من که یهوه هستم در میان بنیاسرائیل ساکنم.»
|
||
|
||
\s5
|
||
\c 36
|
||
\p
|
||
\v 1 روزی سران خاندانهای طایفۀ بنیجِلعاد پسر ماکیر، پسر مَنَسی که از طایفههای بنییوسف بودند، نزدیک آمدند و در حضور موسی و رهبران، یعنی سران خاندانهای بنیاسرائیل، عرض کرده،
|
||
\v 2 گفتند: «خداوند به سرور ما فرمان داد تا این سرزمین را به حکم قرعه به بنیاسرائیل به میراث دهد، و سرور ما از خداوند فرمان یافت که میراث برادرمان صِلُفِحاد را به دخترانش دهد.
|
||
\v 3 اکنون اگر ایشان با یکی از مردان سایر قبایل بنیاسرائیل وصلت کنند، ارث ایشان از میراث اجدادی ما کسر شده، به میراثِ قبیلهای که ایشان بدان داخل شوند، افزوده خواهد شد. بدینسان، از سهم میراث ما کاسته خواهد شد.
|
||
\v 4 حتی با فرا رسیدن یوبیل بنیاسرائیل نیز میراث ایشان به میراث قبیلهای که بدان داخل شوند، افزوده خواهد شد، و از میراث قبیلۀ اجدادی ما کسر خواهد گردید.»
|
||
\v 5 آنگاه موسی بنا به گفتۀ خداوند بنیاسرائیل را امر فرموده، گفت: «قبیلۀ بنییوسف درست میگویند.
|
||
\v 6 این است آنچه خداوند دربارۀ دختران صِلُفِحاد امر میفرماید: ”آنان را به هر که در نظرشان پسند آید به زنی بدهید، فقط به شرط آن که با مردی از طوایف قبیلۀ پدرشان ازدواج کنند.
|
||
\v 7 میراث بنیاسرائیل نباید از قبیلهای به قبیله دیگر منتقل شود، زیرا هر یکی از بنیاسرائیل، میراث قبیلۀ پدرانش را نگاه خواهد داشت.
|
||
\v 8 هر دختری که صاحب میراثی در یکی از قبایل بنیاسرائیل باشد، باید با مردی از طوایف قبیلۀ پدرش ازدواج کند، تا بدینسان هر یکی از بنیاسرائیل صاحب میراث پدران خود گردد.
|
||
\v 9 پس هیچ میراثی نباید از قبیلهای به قبیلۀ دیگر منتقل شود، زیرا هر قبیلۀ بنیاسرائیل باید میراث خود را نگاه دارد.“»
|
||
\v 10 پس دختران صِلُفِحاد طبق آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل کردند.
|
||
\v 11 دختران صِلُفِحاد، یعنی مَحلَه، تِرصَه، حُجلَه، مِلکَه و نوعَه با پسر عموهای خود ازدواج کردند.
|
||
\v 12 آنان با کسانی از طوایف بنیمَنَسی پسر یوسف ازدواج کردند، و میراثشان در قبیلۀ طایفۀ پدریشان باقی ماند.
|
||
\v 13 این است فرمانها و قوانینی که خداوند به واسطۀ موسی در همواریهای موآب، نزد اردن، مقابل اَریحا، به بنیاسرائیل امر فرمود.
|