fa_nmv/19-PSA.usfm

6438 lines
354 KiB
Plaintext

\id PSA Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h مزمور
\toc1 مزمور
\toc2 مزمور
\toc3 psa
\mt1 مزمور
\s5
\c 1
\p
\v 1 خوشا به حال کسی که در مشورت شریران گام نزند
و در راه گنهکاران نایستد
و در محفل تمسخرگران ننشیند؛
\v 2 بلکه رغبتش در شریعت خداوند باشد
و شبانه‌روز در شریعت او تأمل کند.
\v 3 او بسان درختیست نشانده بر کنارۀ جویبار،
که میوۀ خویش در موسمش آرد به بار،
و برگش نیز پژمرده نشود،
و در هر آنچه کند کام یابد.
\v 4 لیکن چنین نیستند شریران
بلکه همچو کاهند که دستِ باد می‌رانَدشان.
\v 5 پس شریران را در داوری تابِ ایستادن نیست
و نه گنهکاران را در جمع پارسایان.
\v 6 زیرا خداوند راه پارسایان را می‌پاید
اما طریق شریران به نابودی می‌انجامد.
\s5
\c 2
\p
\v 1 از چه سبب قومها می‌شورند
و ملتها به عبث تدبیر می‌کنند؟
\v 2 پادشاهان زمین به صف می‌شوند
و فرمانروایان به مشورت می‌نشینند،
بر ضد خداوند و بر ضد مسیح او؛
\v 3 که «بیایید بندهایشان بگسلیم
و زنجیرهایشان از خود بیفکنیم.»
\v 4 آن که در آسمانها جلوس کرده، می‌خندد؛
خداوندگار ریشخندشان می‌کند.
\v 5 آنگاه در خشم خویش بدیشان سخن خواهد گفت،
و به غضب خویش ایشان را هراسان خواهد ساخت.
\v 6 خواهد گفت: «من پادشاه خود را نصب کرده‌ام،
بر کوه مقدسم صَهیون».
\v 7 و حال، من حکم را بازمی‌گویم،
خداوند مرا گفته است: «تو پسر من هستی؛
امروز من تو را مولود ساخته‌ام.
\v 8 از من بخواه، که ملتها را میراث تو خواهم گردانید
و کرانهای زمین را مُلک تو خواهم ساخت.
\v 9 به عصای آهنین ایشان را خواهی شکست
و همچون کوزۀ کوزه‌گر خُردشان خواهی کرد.
\v 10 پس حال خردمند باشید، ای شاهان،
و ادب شوید، ای فرمانداران جهان.
\v 11 خداوند را با ترس عبادت کنید
و با لرز به وجد آیید.
\v 12 پسر را ببوسید، مبادا به خشم آید،
و در راه هلاک شوید،
زیرا خشم او به دمی افروخته می‌شود.
خوشا به حال همۀ آنان که به او پناه می‌برند.
\s5
\c 3
\p
\v 1 خداوندا، چه بسیارند دشمنانم!
بسیاری بر ضد من برمی‌خیزند.
\v 2 بسیاری دربارۀ جان من می‌گویند:
«برای او در خدا نجاتی نیست.» سِلاه
\v 3 اما تو ای خداوند، سپر هستی به دورَم،
جلال من و سر فرازندۀ من.
\v 4 خداوند را به فریاد بلند می‌خواندم
و او از کوه مقدسش اجابتم فرمود. سِلاه
\v 5 من آرمیده، به خواب رفتم،
و باز بیدار شدم، زیرا خداوند نگاهم می‌دارد.
\v 6 از هزاران هزار نخواهم ترسید
که از هر سو بر من صف آراسته‌اند.
\v 7 خداوندا، برخیز!
ای خدای من، نجاتم ده!
زیرا تو بر رخسار همۀ دشمنانم می‌زنی
و دندانهای شریران را خُرد می‌کنی.
\v 8 نجات از آن خداوند است؛
برکت تو بر قومت باد! سِلاه
\s5
\c 4
\p
\v 1 ای خدای حق‌ستانم،
آنگاه که می‌خوانم، اجابتم فرما.
در تنگی فراخی‌ام بخشیدی،
فیضم ببخشا، و دعایم بشنو. سِلاه
\v 2 تا چند، ای آدمیزادگان، عزّت من ذلّت خواهد بود؟
تا چند بطالت را دوست داشته در پی دروغ خواهید رفت؟ سِلاه
\v 3 بدانید که خداوند سرسپردگان را برای خود جدا کرده است
و چون او را بخوانم، خداوند خواهد شنید.
\v 4 خشمگین باشید اما گناه مکنید؛
در دلتان بر بسترهای خویش بیندیشید و خاموش باشید. سِلاه
\v 5 قربانیهای شایسته تقدیم کنید،
و بر خداوند توکل بدارید.
\v 6 بسیاری می‌گویند: «کیست که بر ما احسان کند؟»
خداوندا، نور روی خود را بر ما تابان ساز!
\v 7 تو شادمانی در دل من نهاده‌ای،
بیش از هنگامی که غَله و شراب تازۀ ایشان فراوان گشت.
\v 8 به سلامتی آرمیده و به خواب هم می‌روم
زیرا تو تنها ای خداوند مرا در امنیت ساکن می‌سازی.
\s5
\c 5
\p
\v 1 آه ای خداوند، به سخنانم گوش فرا ده
و ناله‌ام را ملاحظه فرما.
\v 2 ای پادشاهم و ای خدایم،
به صدای فریادم توجه کن،
زیرا به تو دعا می‌کنم.
\v 3 خداوندا، صبحگاهان صدای مرا می‌شنوی؛
بامدادان، استدعایم را به حضورت می‌آرایم
و انتظار می‌کشم.
\v 4 تو خدایی نیستی که از شرارت لذت ببری؛
بدی نزد تو میهمان نتواند شد.
\v 5 خودستایان در برابر دیدگانت نتوانند ایستاد؛
تو از همۀ بدکاران نفرت می‌کنی.
\v 6 تو دروغگویان را هلاک می‌سازی.
خداوند از اشخاص خون‌ریز و فریبکار کراهت دارد.
\v 7 اما من از کثرت محبت تو به خانه‌ات در خواهم آمد
و در حیرت از تو، به سوی معبد مقدست پرستش خواهم کرد.
\v 8 خداوندا، به سبب دشمنانم مرا در طریق درست خود رهبری فرما
و راه خود را پیش روی من راست گردان.
\v 9 زیرا که حقیقت بر زبانشان نیست
و در باطنشان تباهی است و بس.
گلویشان گوری است گشاده،
و زبان خود را چرب می‌کنند.
\v 10 خدایا، ایشان را تقصیرکار بشمار،
باشد که به سبب مشورتهای خود بیفتند؛
به سبب کثرت نافرمانیهایشان دورشان افکن،
زیرا که بر تو شوریده‌اند.
\v 11 اما آنان که به تو پناه می‌آورند جملگی شادمان شوند
و جاودانه بانگ شادی برآورند.
زیر سایۀ خود محفوظشان بدار
تا دوستداران نام تو در تو وجد کنند.
\v 12 زیرا تو، خداوندا، پارسایان را برکت می‌دهی
و آنان را با لطف خود چون سپر احاطه می‌کنی.
\s5
\c 6
\p
\v 1 خداوندا، در خشم خود توبیخم مکن،
و در غضب خویش تأدیبم منما.
\v 2 خداوندا، مرا فیض عطا فرما، زیرا که پژمرده‌ام؛
خداوندا، شفایم بخش، زیرا استخوانهایم مضطرب است،
\v 3 و جانم سخت پریشان است.
و اما تو، ای خداوند، تا چند؟
\v 4 خداوندا، بازگرد و جانم را برهان؛
به‌خاطر محبت خویش نجاتم بخش.
\v 5 زیرا مردگان، تو را یاد نتوانند کرد.
کیست که در هاویه تو را بستاید؟
\v 6 از نالیدن خسته‌ام،
هر شب بسترم را غرق اشک می‌کنم،
و تختخوابم را به گریه تَر می‌سازم.
\v 7 دیدگانم از اندوه، کم‌سو شده
و به سبب همۀ دشمنانم، تار گشته است.
\v 8 ای همۀ بدکاران از من دور شوید،
زیرا خداوند صدای گریۀ مرا شنیده است.
\v 9 آری، خداوند التماس مرا شنیده است؛
خداوند دعای مرا قبول می‌فرماید.
\v 10 دشمنانم جملگی سرافکنده و سخت پریشان خواهند شد،
آنان روی برگردانیده، به ناگاه خجل خواهند گشت.
\s5
\c 7
\p
\v 1 ای یهوه خدای من، به تو پناه می‌آورم؛
مرا از همۀ تعقیب‌کنندگانم نجات ده و برهان،
\v 2 مبادا همچون شیر جان مرا بدرند،
و پاره پاره‌ام کنند و رهاننده‌ای نباشد.
\v 3 ای یهوه خدای من، اگر این را کرده باشم
و دستانم به ظلم آلوده باشد؛
\v 4 اگر دوست خود را به بدی عوض داده باشم،
یا دشمنم را بی‌سبب تاراج کرده باشم،
\v 5 بگذار دشمنْ جانم را تعقیب کند و به من برسد؛
بگذار حیاتم را بر زمین پایمال کند
و جانم را در خاک ساکن سازد. سِلاه
\v 6 خداوندا، در خشم خویش برخیز،
و در برابر غضب دشمنانم قیام کن.
برای من بیدار شو،
ای که عدالت را حکم کرده‌ای.
\v 7 بگذار جماعت قومها بر تو گرد آیند،
فوق ایشان به مقام اعلی بازگرد.
\v 8 خداوند بر مردمان داوری می‌کند.
خداوندا، فراخور پارسایی‌ام مرا داد بده،
فراخور صداقتی که در من است.
\v 9 ای خدای عادل،
که دلها و ذهنها را می‌آزمایی،
شرارت شریران را پایان بخش
و پارسایان را استوار گردان.
\v 10 سپر من خداست،
که راست‌دلان را نجات‌دهنده است.
\v 11 خدا داور عادل است،
خدایی که هر روزه به خشم می‌آید.
\v 12 اگر انسان توبه نکند،
شمشیر خود را تیز خواهد کرد،
و کمان خود را کشیده، آماده خواهد فرمود.
\v 13 برای او سلاحهای مرگبار مهیا کرده،
تیرهای خود را آتشین خواهد ساخت.
\v 14 بنگر آن کس را که به شرارت آبستن شده،
و به فتنه حامله گشته،
دروغ می‌زاید.
\v 15 حفره‌ای می‌کَنَد و آن را گود می‌کُند،
و در چاهی که خود کنده است، فرو می‌افتد.
\v 16 فتنۀ او بر سرش خواهد برگشت،
و خشونتش بر فرق سرش فرود خواهد آمد.
\v 17 خداوند را به شایستگیِ عدالتش سپاس خواهم گفت،
نام خداوندِ متعال را خواهم سرایید.
\s5
\c 8
\p
\v 1 ای یهوه، خداوندگار ما،
چه شکوهمند است نام تو در سرتاسر زمین!
تو جلال خویش را بر فراز آسمانها گسترانیده‌ای.
\v 2 از زبان کودکان و شیرخوارگان
به سبب دشمنانت
ستایش را بنیان نهادی،
تا خَصم و انتقام‌گیرنده را خاموش گردانی.
\v 3 چون به آسمانهای تو بنگرم،
که صنعت انگشتان تو‌ست،
و به ماه و ستارگان
که تو بر قرار داشته‌ای،
\v 4 گویم: انسان چیست که در اندیشه‌اش باشی،
و بنی‌آدم، که به او روی نمایی؟
\v 5 او را اندکی کمتر از فرشتگان ساختی
و تاج جلال و اکرام را بر سرش نهادی.
\v 6 بر کارهای دستت، او را چیرگی بخشیدی
و همه چیز را زیر پاهای او نهادی:
\v 7 گوسفندان و گاوان را، به تمامی،
و جانوران صحرا را؛
\v 8 پرندگان آسمان،
و ماهیان دریا را؛
و هرآنچه را که از راه دریاها می‌گذرد.
\v 9 ای یهوه، خداوندگار ما،
چه شکوهمند است نام تو در سرتاسر زمین!
\s5
\c 9
\p
\v 1 تو را، ای خداوند، به تمامی دل سپاس خواهم گفت؛
همۀ شگفتیهای تو را بیان خواهم کرد.
\v 2 در تو شادی و وجد خواهم نمود،
نام تو را، ای متعال، خواهم سرایید.
\v 3 چون دشمنانم به عقب بازگردند؛
از حضور تو می‌لغزند و هلاک می‌شوند.
\v 4 زیرا که تو مرا به انصاف دادرسی کرده‌ای؛
تو بر مسند خود نشسته به عدل داوری کرده‌ای.
\v 5 قومها را عتاب کرده و شریران را نابود کرده‌ای؛
نام ایشان را محو کرده‌ای تا ابدالآباد.
\v 6 دشمن در ویرانه‌های ابدی نیست گردیده است،
شهرهایشان را از بیخ و بُن برکنده‌ای؛
حتی یادِ آنها نیز از میان رفته است.
\v 7 اما خداوند جاودانه جلوس فرموده؛
او تخت خویش را برای داوری استوار داشته است.
\v 8 او خود بر جهان به عدل حکم می‌راند؛
و بر قومها به انصاف داوری می‌کند.
\v 9 خداوند برای ستمدیدگان قلعۀ بلند است،
قلعۀ بلند در زمانهای تنگی.
\v 10 آنان که نام تو را می‌شناسند، بر تو توکل می‌دارند،
زیرا تو،‌ خداوندا، هرگز جویندگان خود را وانگذاشته‌ای.
\v 11 خداوند را که در صَهیون جلوس فرموده است، بسرایید؛
کارهای او را در میان قومها بازگو کنید.
\v 12 زیرا او که انتقام‌گیرندۀ خون است، ایشان را به یاد می‌آورد،
او فریاد ستمدیدگان را فراموش نمی‌کند.
\v 13 ای خداوند، مرا فیض عطا فرما
و بر آزاری که از دست دشمنانم می‌بینم نظر کن،
ای که برافرازندۀ من از دروازه‌های مرگ هستی،
\v 14 تا همۀ اوصاف تو را در دروازه‌های دختر صَهیون برشمارم
و در نجات تو شادی کنم.
\v 15 قومها در چاهی که خود کنده بودند، فرو افتادند؛
پای ایشان در دامی که خود نهفته بودند، گرفتار شد.
\v 16 خداوند خود را شناسانیده و داوری را به اجرا گذاشته است؛
شریران از کارهای دست خود به دام می‌افتند. هِجایون. سِلاه
\v 17 شریران به هاویه باز خواهند گشت؛
نیز همۀ قومهایی که خدا را فراموش می‌کنند.
\v 18 زیرا نیازمندان همیشه فراموش نخواهند شد،
و امید ستمدیدگان تا ابد بر باد نخواهد بود.
\v 19 برخیز، ای خداوند! مگذار انسان چیره شود؛
باشد که قومها در پیشگاه تو داوری شوند.
\v 20 خداوندا، ترس بر جانشان بیفکن،
تا قومها دریابند که انسانند و بس. سِلاه
\s5
\c 10
\p
\v 1 خداوندا، چرا دور ایستاده‌ای؟
چرا خود را در زمانهای تنگی پنهان می‌کنی؟
\v 2 شریران متکبرانه فقیران را شکار می‌کنند؛
باشد که در نقشه‌های خود گرفتار آیند.
\v 3 زیرا شریر به تمایلات نَفْس خود می‌بالد،
و سودجو، خداوند را لعن و ناسزا می‌گوید.
\v 4 شریر در غرور خویش می‌گوید: «بازخواست نخواهد کرد»؛
همۀ اندیشۀ او این است که «خدایی نیست».
\v 5 در راههای خود همواره کامروا است؛
داوریهای تو فراتر از چشم‌انداز اوست؛
همۀ دشمنان خود را ریشخند می‌کند.
\v 6 در دل خود می‌گوید: «هرگز جنبش نخواهم خورد؛
نسل اندر نسل از بلا به دور خواهم بود.»
\v 7 دهانش آکنده از نفرین و فریب و ظلم است؛
زیرِ زبانش فتنه و شرارت لانه دارد.
\v 8 در کمینِ روستاها می‌نشیند،
و در جایهای مخفی بی‌گناهان را به قتل می‌رساند.
در نهان طعمۀ خویش را می‌پاید؛
\v 9 همچون شیری در بیشۀ خود، به انتظار می‌نشیند.
انتظار می‌کِشد تا فقیران را شکار کند؛
فقیران را گرفتار می‌کند و به دام می‌کِشد.
\v 10 قربانیان او لِه می‌شوند و زبون می‌گردند،
آنها زیر سلطۀ او فرو می‌افتند.
\v 11 در دل خود می‌گوید: «خدا فراموش کرده است؛
روی خود را پوشانیده و هرگز نخواهد دید.»
\v 12 خداوندا، برخیز! خدایا، دست خویش برافراز.
ستمدیدگان را فراموش مکن.
\v 13 چرا شریر خدا را ناسزا گوید؟
چرا در دل خود بگوید:
« بازخواست نخواهد کرد»؟
\v 14 اما تو البته می‌بینی، تو بر فتنه و غم می‌نگری،
تا به دست خویش مکافات رسانی.
بیچارگان خویشتن را به تو می‌سپارند؛
مددکار یتیمان، تویی.
\v 15 بازوی شریران و بدکاران را بشکن؛
شرارت ایشان را بازخواست نما،
تا اثری از آن باقی نماند.
\v 16 خداوند پادشاه است تا ابدالآباد؛
قومها از سرزمین او نابود خواهند شد.
\v 17 خداوندا، تو آرزوی ستمدیدگان را اجابت می‌کنی؛
آنان را قوّت قلب می‌بخشی و گوش خود را فرا می‌داری؛
\v 18 تو یتیمان و کوبیدگان را دادرسی می‌کنی
تا انسانِ خاکی دیگر رُعب و وحشت نیافریند.
\s5
\c 11
\p
\v 1 در خداوند پناه گرفته‌ام؛
پس چگونه به جانِ من می‌گویید:
«همچون پرنده‌ای به کوه خود بگریز؛
\v 2 زیرا هان شریران کمان را می‌کِشند،
و تیر را بر زِه نهاده‌اند،
تا در تاریکی بر راست‌دلان بیندازند.
\v 3 زیرا چون ارکان منهدم می‌گردند،
پارسا چه می‌تواند کرد؟»
\v 4 خداوند در معبد مقدس خویش است؛
خداوند بر تخت خود در آسمان است.
چشمان او می‌نگرد،
پِلکهای او بنی‌آدم را می‌آزماید.
\v 5 خداوند پارسا و شریر را می‌آزماید؛
جان او بیزار است از آن که خشونت را دوست می‌دارد.
\v 6 بر شریران اخگرهای افروخته خواهد بارانید؛
سهم پیالۀ آنها گوگردِ گداخته و بادِ سوزان خواهد بود.
\v 7 زیرا خداوند عادل است،
او اعمال پارسایانه را دوست می‌دارد؛
صالحان روی او را نظاره خواهند کرد.
\s5
\c 12
\p
\v 1 خداوندا، نجات بده، زیرا سرسپرده‌ای باقی نمانده است
و وفاداران از میان بنی‌آدم محو گردیده‌اند.
\v 2 همه به یکدیگر دروغ می‌گویند؛
لبهای چاپلوسشان به ریا سخن می‌گوید.
\v 3 باشد که خداوند همۀ لبهای چاپلوس را قطع کند
و هر زبان لاف‌زن را،
\v 4 که می‌گویند: «به زبان خویش پیروز خواهیم شد؛
لبهای ما با ماست، کیست سَروَر ما؟»
\v 5 خداوند می‌گوید: «به سبب غارت ستمدیدگان، و نالۀ نیازمندان،
اکنون برمی‌خیزم.
ایشان را در امنیتی که برایش آه می‌کشند، بر پا خواهم داشت.»
\v 6 سخنان خداوند خالص است،
همچون نقرۀ تصفیه شده در کورۀ گِلی
که هفت بار پاک شده باشد.
\v 7 خداوندا، تو ایشان را نگاه خواهی داشت؛
تو ما را از چنین مردمان، جاودانه حفظ خواهی کرد.
\v 8 شریران به هر سو پرسه می‌زنند،
آنگاه که فرومایگی در میان آدمیان برافراشته شود.
\s5
\c 13
\p
\v 1 تا به کی، خداوندا؟ آیا مرا تا ابد فراموش خواهی کرد؟
تا به کی روی خود را از من خواهی پوشانید؟
\v 2 تا به کی با اندیشه‌هایم دست به گریبان باشم،
و همۀ روز در دلم غم باشد؟
تا به کی دشمنم بر من سرافراز شود؟
\v 3 ای یهوه خدای من، بر من نظر کن و اجابتم فرما.
به چشمانم روشنایی بخش، مبادا به خواب مرگ بخسبم؛
\v 4 مبادا دشمنم گوید: «بر او چیره شدم»،
و خصمانم از تزلزلم شادمان شوند.
\v 5 و اما من، بر محبت تو توکل می‌دارم؛
دلم در نجات تو شادی خواهد کرد.
\v 6 برای خداوند خواهم سرایید،
زیرا مرا سزای نیکو داده است.
\s5
\c 14
\p
\v 1 ابله در دل خود می‌گوید:
«خدایی نیست!»
اینان فاسدند و کارهایشان کراهت‌آور است!
نیکوکاری نیست!
\v 2 خداوند از آسمان
بر بنی آدم می‌نگرد،
تا ببیند آیا کسی هست که عاقلانه رفتار کند
و خدا را بجوید.
\v 3 همه گمراه گشته‌اند،
و با هم فاسد شده‌اند!
نیکوکاری نیست،
حتی یکی!
\v 4 آیا بدکاران را شناختی نیست؟
آنان که قوم مرا فرو می‌بلعند چنانکه گویی نان می‌خورند،
و خداوند را نمی‌خوانند؟
\v 5 آنجا ایشان سخت ترسانند،
زیرا خدا با مردمان پارسا است.
\v 6 شما تدبیرهای ستمدیدگان را باطل می‌سازید،
اما خداوند پناه ایشان است.
\v 7 کاش که نجات برای اسرائیل از صَهیون فرا می‌رسید!
چون خداوند سعادت گذشته را به قوم خویش بازگردانَد،
یعقوب به وجد آید و اسرائیل شادی کند!
\s5
\c 15
\p
\v 1 خداوندا، کیست که در خیمۀ تو میهمان شود؟
و کیست که در کوه مقدست ساکن گردد؟
\v 2 آن که در صداقت گام بردارد،
و درستکار باشد،
و از دل، راست بگوید.
\v 3 که به زبان خویش غیبت نکند،
و به همسایه‌اش بدی روا مدارد،
و ملامت را دربارۀ نزدیکانش نپذیرد؛
\v 4 که شریران در نظر او حقیر باشند،
و آنان را که از خداوند می‌ترسند حرمت بدارد؛
که به قول خویش وفا کند،
هرچند به زیانش باشد؛
\v 5 که پول خود را به ربا ندهد
و رشوه بر ضد بی‌گناه نپذیرد.
آن که اینها را به جای آرد
هرگز جنبش نخواهد خورد.
\s5
\c 16
\p
\v 1 خدایا، مرا محافظت فرما،
زیرا که در تو پناه جُسته‌ام.
\v 2 خداوند را گفتم: «تویی خداوندگار من؛
جز تو مرا چیز نیکویی نیست!»
\v 3 و اما مقدسینی که بر زمینند،
آنانند والامرتبگانی که همۀ خوشی من در ایشان است.
\v 4 غمهای کسانی که در پی خدایی دیگر می‌شتابند،
بسیار خواهد شد؛
هدایای خونی ایشان را نخواهم ریخت
و نامشان را بر زبان نخواهم آورد.
\v 5 خداوندا، تویی نصیبِ مقرر و پیالۀ من؛
تو سهم مرا نگاه می‌داری.
\v 6 حدود من به جاهای دلپذیر افتاده است؛
میراثی دل‌انگیز به من رسیده.
\v 7 خداوند را که به من مشورت می‌دهد، متبارک می‌خوانم؛
شبانگاه نیز دلم مرا تأدیب می‌کند.
\v 8 خداوند را همواره پیش روی خود می‌دارم.
چون بر دست راست من است،
جنبش نخواهم خورد.
\v 9 از این رو دلم شادمان است و تمام وجودم در وجد؛
پیکرم نیز در امنیت ساکن خواهد بود.
\v 10 زیرا جانم را در هاویه وا نخواهی نهاد،
و نخواهی گذاشت سرسپردۀ تو فساد را ببیند.
\v 11 تو راه حیات را به من خواهی آموخت؛
در حضور تو کمال شادی است،
و به دست راست تو لذتها تا ابدالآباد!
\s5
\c 17
\p
\v 1 خداوندا، دادخواهی مرا بشنو؛
و به فریادم توجه فرما.
به دعایم گوش فرا ده،
که از لبانی بی‌ریا برمی‌آید.
\v 2 دادِ من از حضور تو صادر شود؛
چشمانت منصفانه بنگرد.
\v 3 تو دل مرا آزموده‌ای و شبانگاه به سراغم آمده‌ای؛
مرا در بوتۀ آزمایش نهاده‌ای و هیچ نیافته‌ای.
زیرا عزم کردم که زبانم تجاوز نکند.
\v 4 و اما دربارۀ کارهای آدمیان -
به کلام لبان تو
خود را از راههای خشونتکاران به دور داشته‌ام.
\v 5 گامهایم به راههای تو استوار است؛
پاهایم نلغزیده است.
\v 6 خدایا، تو را می‌خوانم، زیرا که مرا اجابت خواهی کرد؛
گوش فرا ده و سخنانم را بشنو.
\v 7 شگفتی محبتت را بنما،
ای که به دست راست خود
آنان را که به تو پناه می‌آورند،
از دست مخالفانشان نجات می‌بخشی.
\v 8 مرا همچون مردمک چشم خود نگاه دار؛
و در سایۀ بالهایت پنهانم کن،
\v 9 از شریرانی که مرا به نابودی می‌کِشند،
و از دشمنان جانم که احاطه‌ام کرده‌اند.
\v 10 آنان دل سنگ خود را می‌بندند
و زبان به گستاخی می‌گشایند.
\v 11 رد پای مرا دنبال کرده و هم‌اکنون در محاصره‌ام گرفته‌اند؛
بر من چشم دوخته‌اند تا بر زمینم افکنند.
\v 12 شیری را مانند که در دریدن حریص باشد،
شیر ژیان را که در بیشه کمین گرفته است.
\v 13 خداوندا، برخیز و به مقابله با ایشان بر آ و به زیرشان بیفکن؛
به شمشیر خود جان مرا از دست شریران خلاصی ده.
\v 14 خداوندا، به دست خویش مرا از چنین مردمان برهان،
از مردمان این دنیا که نصیبشان تنها در این زندگی است و بس؛
که شکمشان را از ذخایر خود پر می‌کنی،
و به فرزندان سیر می‌شوند،
اما آنچه از اموالشان بر جا می‌ماند به اطفال ایشان می‌رسد.
\v 15 و اما من، در پارسایی، رویِ تو را نظاره خواهم کرد؛
و چون بیدار شوم، از دیدن شباهت تو سیر خواهم شد.
\s5
\c 18
\p
\v 1 ای خداوند، ای قوّت من، تو را دوست می‌دارم.
\v 2 خداوند صخرۀ من است، دژ من و رهانندۀ من؛
خدایم صخرۀ من است که در او پناه می‌جویم؛
او سپر من است، شاخ نجات و قلعۀ بلندم.
\v 3 خداوند را که شایان ستایش است می‌خوانم،
و از دشمنانم نجات می‌یابم.
\v 4 بندهای مرگ مرا فرو پیچیده بود،
و سیلابهای نابودی بر من هجوم آورده بود؛
\v 5 بندهای هاویه به دورم تنیده بود،
و دامهای مرگ رویارویم بود.
\v 6 در تنگی خویش، خداوند را خواندم،
و نزد خدایم فریاد کمک بلند کردم.
او از معبد خود صدایم را شنید،
و فریاد کمکم به درگاه وی، به گوشش رسید.
\v 7 آنگاه زمین متزلزل شد و به جنبش درآمد،
بنیان کوهها بلرزید و مرتعش گشت؛
زیرا او به خشم آمده بود.
\v 8 از بینی‌اش دود برآمد؛
از دهانش آتشِ سوزنده برجَهید،
و اخگرهای سوزان از او شعله برکشید.
\v 9 آسمان را خم کرد و فرود آمد؛
تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود.
\v 10 سوار بر کروبی پرواز کرد؛
و بر بالهای باد اوج گرفت.
\v 11 تاریکی را پوشش خود ساخت،
و ابرهای غبار و آبهای سیاه را
سایبان بر گِرداگِرد خویش.
\v 12 از میان درخشش حضور وی
و از خلال ابرهایش
سنگهای گداخته و اخگرهای آتشین برون آمد!
\v 13 خداوند از آسمان رعد کرد،
و آن متعال آواز خود را داد،
و سنگهای گداخته بود و اخگرهای افروخته.
\v 14 او تیرهای خود را فرستاد و آنان را پراکنده ساخت؛
برقها افکند و ایشان را پریشان کرد.
\v 15 آنگاه مجراهای دریا نمایان شد
و بنیان جهان آشکار گردید،
از نهیب تو، خداوندا،
و از وزش باد بینی تو!
\v 16 از اعلی دست فرود آورده، مرا برگرفت،
و از آبهای بسیار بیرونم کشید.
\v 17 مرا از دشمن زورآورم رهانید،
و از نفرت‌کنندگانم،
زیرا که از من نیرومندتر بودند.
\v 18 در روز بلای من، به مقابله با من برآمدند،
ولی خداوند تکیه‌گاه من بود.
\v 19 او مرا به مکانی فراخ بیرون آورد،
و مرا رهانید، زیرا که به من رغبت داشت.
\v 20 خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است؛
فراخور پاکیِ دستانم، سزایم بخشیده است.
\v 21 زیرا که راههای خداوند را نگاه داشته‌ام،
و شریرانه از خدایم روی نگردانیده‌ام.
\v 22 قوانین او جملگی پیش رویم بوده است؛
و فرایض او را از خود دور نکرده‌ام.
\v 23 در حضورش بَری از هر عیب بوده‌ام
و خویشتن را از تقصیر خویش نگاه داشته‌ام.
\v 24 خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است،
فراخور پاکی دستهایم در نظر وی.
\v 25 با وفادار، خود را وفادار می‌نمایی؛
با بی‌عیب، خود را بی‌عیب می‌نمایی؛
\v 26 با پاک، خود را پاک می‌نمایی،
ولی با حیله‌گر، به زیرکی رفتار می‌کنی.
\v 27 زیرا تو قوم افتاده را نجات می‌بخشی،
ولی چشمان متکبر را پست می‌گردانی.
\v 28 تویی که چراغ مرا فروزان می‌داری؛
یهوه، خدای من تاریکی مرا روشن می‌گرداند.
\v 29 به یاری تو بر سپاهیان یورش می‌برم؛
و با خدایم از دیوارها برمی‌جهم.
\v 30 و اما خدا، راه او کامل است؛
کلام خداوند خالص است.
او کسانی را که بدو پناه می‌برند
جملگی سپر است.
\v 31 زیرا کیست خدا جز یهوه؟
و کیست صخره، مگر خدای ما؟
\v 32 خداست که کمر مرا به قوّت می‌بندد
و راهم را کامل می‌گرداند.
\v 33 پاهایم را همچون پاهای آهو می‌سازد،
و مرا بر بلندیهایم بر پا می‌دارد.
\v 34 دستانم را به جهت نبرد تعلیم می‌دهد؛
تا بازوانم کمان برنجین را خم کند.
\v 35 تو سپر پیروزی خود را به من بخشیده‌ای،
و دست راستت پشتیبان من بوده؛
فروتنی تو مرا بزرگ ساخته است.
\v 36 تو راهِ زیر پایم را فراخ می‌سازی،
تا پاهایم نلغزد.
\v 37 دشمنانم را تعقیب کرده، به آنها می‌رسم،
و تا هلاک نشوند، بازنمی‌گردم.
\v 38 چنان بر زمینشان می‌کوبم که یارای برخاستنشان نباشد،
و زیر پاهایم فرو می‌افتند.
\v 39 تو کمر مرا برای جنگ به قوّت بسته‌ای،
و آنان را که به ضد من برخیزند زیر پاهایم می‌افکنی.
\v 40 گردنهای دشمنانم را تسلیم من کرده‌ای
و نفرت‌کنندگانم را هلاک می‌سازم.
\v 41 فریاد کمک برمی‌آورند اما فریادرسی نیست؛
از خداوند یاری می‌خواهند، اما اجابتشان نمی‌کند.
\v 42 آنان را چون غباری بر باد، می‌سایم
و همچون گِلِ کوچه‌ها بیرون می‌افکنم.
\v 43 تو مرا از ستیز مردمان خلاصی می‌بخشی،
و بر قومها سروَر می‌گردانی؛
مردمی که نمی‌شناختم، خدمتم می‌کنند!
\v 44 به محض شنیدن صدایم، از من فرمان می‌برند؛
بیگانگان در برابرم سر فرود می‌آورند.
\v 45 بیگانگان روحیۀ خود را باخته‌اند،
و لرزان از قلعه‌های خود بیرون می‌آیند.
\v 46 خداوند زنده است! متبارک باد صخرۀ من!
متعال باد خدای نجات من!
\v 47 اوست خدایی که انتقام مرا می‌گیرد،
و قومها را زیر سلطۀ من می‌آورد،
\v 48 و مرا از دشمنانم خلاصی می‌بخشد.
آری، تو مرا بر مخالفانم برتری بخشیده‌ای،
و از مرد خشونتکار رهایی‌ام داده‌ای.
\v 49 از این رو، خداوندا، تو را در میان قومها ستایش خواهم کرد،
و بهر نامت خواهم سرایید.
\v 50 او به پادشاه خود پیروزیهای بزرگ می‌بخشد،
و مسیح خود را محبت می‌کند،
داوود و نسل او را، تا به ابد.
\s5
\c 19
\p
\v 1 آسمان جلال خدا را بیان می‌کند،
و فَلَک از عمل دستهایش سخن می‌گوید.
\v 2 روز تا روز، کلام را جاری می‌سازد،
و شب تا شب، معرفت را اعلان می‌دارد.
\v 3 نه سخنی است و نه کلامی،
و آواز آنها شنیده نمی‌شود.
\v 4 با این همه، آوازشان در سرتاسر زمین منتشر می‌گردد،
و کلامشان تا به کرانهای جهان می‌رسد.
خیمه‌ای در آسمان برای خورشید بر پا کرده است؛
\v 5 او همچون داماد از حجلۀ خویش بیرون می‌آید،
و چون پهلوان شادمانه در میدان می‌دود.
\v 6 برخاستنش از یک کران آسمان است،
مدارش تا به کران دیگر،
و هیچ چیز از حرارتش پنهان نیست.
\v 7 شریعت خداوند کامل است،
و جان را احیا می‌کند.
شهادات خداوند امین است،
و ساده‌لوحان را حکیم می‌گرداند.
\v 8 احکام خداوند راست است،
و دل را شادمان می‌سازد.
فرمان خداوند پاک است،
و دیدگان را روشن می‌کند.
\v 9 ترس خداوند طاهر است،
و پایدار تا به ابد.
قوانین خداوند حق است،
و به تمامی، عدل.
\v 10 از طلا مرغوبتر است،
حتی از زر بسیار خالص؛
از شهد شیرین‌تر است
حتی از قطرات شانۀ عسل.
\v 11 خدمتگزارت نیز از آنها هشدار می‌یابد،
و در حفظشان پاداشی عظیم است.
\v 12 کیست که اشتباهات خود را تشخیص دهد؟
مرا از خطایای پنهان مبرا ساز!
\v 13 خدمتگزارت را از اعمال گستاخانه بازدار؛
مگذار که بر من مسلط شوند!
آنگاه بی‌عیب خواهم بود،
و مبرا از عِصیان عظیم.
\v 14 سخنان دهانم و تفکر دلم
در نظرت پذیرفته آید،
ای خداوند، که صخرۀ من و رهانندۀ من هستی!
\s5
\c 20
\p
\v 1 خداوند تو را در روز تنگی مستجاب فرما‌ید؛
نامِ خدای یعقوب تو را محافظت کند!
\v 2 از قُدس برای تو کمک بفرستد،
و از صَهیون تو را حمایت نماید.
\v 3 هدایای تو را جملگی به یاد آورد
و قربانیهای تمام‌سوز تو را قبول فرماید. سِلاه
\v 4 آرزوی دلت را به تو عطا کند
و همۀ نقشه‌هایت را جامۀ عمل بپوشاند.
\v 5 به سبب نجات تو بانگ شادی برآوریم
و عَلَم‌های خود را در نام خدایمان برافرازیم.
خداوند همۀ مسئلتهای تو را به انجام رساند!
\v 6 اکنون دانستم که خداوند مسیح خود را نجات می‌بخشد؛
او از آسمانِ مقدسش وی را اجابت می‌فرماید،
به نیروی نجاتبخش دست راست خویش.
\v 7 اینان ارابه‌ها و آنان اسبها را،
اما ما نام یهوه خدای خود را ذکر خواهیم کرد.
\v 8 آنها خم شده، خواهند افتاد،
اما ما بر‌خاسته، خواهیم ایستاد.
\v 9 خداوندا، پادشاه را نجات ده!
در روزی که بخوانیم، ما را اجابت فرما!
\s5
\c 21
\p
\v 1 خداوندا، در قوّت تو پادشاه شادی می‌کند،
و در نجات تو چه بسیار به وجد می‌آید!
\v 2 تو آرزوی دلِ او را برآورده‌ای
و خواهش لبانش را از وی دریغ نداشته‌ای. سِلاه
\v 3 زیرا که با برکات فراوان بر مراد او سبقت جستی
و تاجی از زر ناب بر سرش نهادی!
\v 4 حیات را از تو خواست، و بدو بخشیدی،
و طول ایام را تا ابدالآباد!
\v 5 جلال او به سبب نجات تو عظیم گشته!
فرّ و شکوه به وی ارزانی داشته‌ای.
\v 6 براستی که برکات جاودانی به وی عطا کرده‌ای
و به شادی حضور خویش، شادمانش گردانیده‌ای.
\v 7 زیرا که پادشاه بر خداوند توکل می‌دارد؛
و از محبت آن متعال جنبش نخواهد خورد.
\v 8 دست تو همۀ دشمنانت را در خواهد یافت؛
دست راست تو به بدخواهانت خواهد رسید.
\v 9 زمانی که حضور به هم رسانی
ایشان را چون تنور آتش خواهی ساخت.
خداوند در خشم خود ایشان را فرو خواهد بُرد،
و آتش، ایشان را خواهد خورد.
\v 10 نسلشان را از زمین نابود خواهی کرد،
و اولادشان را از میان بنی‌آدم!
\v 11 هرچند بر ضد تو نقشه‌های پلید کِشند
و تدابیر بد اندیشند، کامیاب نخواهند شد؛
\v 12 زیرا به سبب تو برگشته خواهند گریخت،
آنگاه که به کمانِ برکشیده‌ات به سویشان نشانه بگیری.
\v 13 خداوندا، در قوّت خویش متعال شو!
دلاوری تو را می‌سراییم و می‌ستاییم.
\s5
\c 22
\p
\v 1 ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا واگذاشتی
و از نجات من و سخنان فغانم دوری؟
\v 2 ای خدای من، همۀ روز فریاد برمی‌کشم و اجابت نمی‌کنی؛
همۀ شب نیز، و مرا خاموشی نیست!
\v 3 اما تو قدوسی،
ای که بر سرودهای ستایشی اسرائیل جلوس فرموده‌ای.
\v 4 بر تو پدران ما توکل کردند
آری، بر تو توکل کردند و ایشان را رهایی بخشیدی.
\v 5 نزد تو فریاد برآوردند و خلاصی یافتند؛
بر تو توکل کردند و شرمنده نگشتند.
\v 6 اما من کِرمی بیش نیستم و انسان نِی!
عار آدمیانم و تحقیرشدۀ قوم!
\v 7 هر که بر من می‌نگرد ریشخندم می‌کند؛
دهان کج می‌کنند و سر جنبانیده، می‌گویند:
\v 8 «بر خداوند توکل دارد!
پس بگذار او خلاصی‌اش دهد!
اگر به او رغبت دارد،
رهایی‌اش بخشد!»
\v 9 اما تو مرا از شکم مادر بیرون آوردی،
و از شیرخوارگی اطمینانم بخشیدی!
\v 10 از تولد بر تو افکنده شدم؛
از شکم مادرم، خدای من تویی.
\v 11 از من دور مباش،
زیرا که تنگی نزدیک است
و کسی نیست که یاری کند.
\v 12 گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفته‌اند،
گاوان تنومندِ باشان احاطه‌ام کرده‌اند.
\v 13 دهان خویش به فراخی بر من گشوده‌اند،
چون شیران درّندۀ غرّان.
\v 14 همچون آبْ ریخته می‌شوم،
و استخوانهایم جملگی از هم گسیخته ا‌ست.
دل من چون موم
در اندرونم گداخته شده است.
\v 15 قوّتم چون تکه سفالی، خشکیده است؛
و زبانم به کامم چسبیده!
مرا به خاک مرگ نشانده‌ای.
\v 16 سگان مرا احاطه کرده‌اند؛
دستۀ اوباش گِردَم حلقه زده‌اند؛
دستها و پاهایم را سوراخ کرده‌اند!
\v 17 می‌توانم همۀ استخوانهایم را بشمارم.
آنان خیره بر من چشم دوخته‌اند.
\v 18 جامه‌هایم را میان خود تقسیم کرده‌اند
و بر تن‌پوش من قرعه افکنده‌اند.
\v 19 اما تو ای خداوند، دور مباش!
ای قوّت من، به یاری‌ام بشتاب!
\v 20 جان مرا از شمشیر برهان
و زندگی مرا از چنگ سگان!
\v 21 مرا از دهان شیر نجات بخش،
ای که از میان شاخهای گاوان وحشی مرا اجابت کرده‌ای!
\v 22 نام تو را به برادرانم اعلام خواهم کرد
و در میان جماعت، تو را خواهم ستود.
\v 23 ای ترسندگان خداوند، او را بستایید!
ای همۀ نسل یعقوب، او را جلال دهید!
ای همۀ نسل اسرائیل، از هیبت او بترسید!
\v 24 زیرا او مظلومیت مظلوم را حقیر و خوار نشمرده،
و روی خود را از او نپوشانیده است؛
بلکه فریاد کمک او را شنیده است.
\v 25 ستایش من در جماعت بزرگ از توست.
نذرهای خود را در حضور ترسندگانت ادا خواهم کرد.
\v 26 مسکینان غذا خورده سیر خواهند شد؛
و جویندگان خداوند او را خواهند ستود.
دلهای شما تا ابد زنده بماند!
\v 27 همۀ کرانهای زمین به یاد آورده،
نزد خداوند بازگشت خواهند کرد.
همۀ طوایف قومها در حضور او پرستش خواهند نمود.
\v 28 زیرا که پادشاهی از آن خداوند است؛
اوست که بر قومها فرمان می‌راند.
\v 29 همۀ قوی‌بُنیِگانِ زمین غذا خورده، سَجده خواهند کرد؛
و آنان که به خاک فرو می‌روند، جملگی در حضورش زانو خواهند زد،
حتی آن که نمی‌تواند خویشتن را زنده نگاه دارد.
\v 30 آیندگان در خدمت او خواهند بود؛
و به نسلهای بعدی دربارۀ خداوندگار خبر خواهند داد.
\v 31 و آنان به قومی که در آستانۀ تولدند
عدالت او را اعلام خواهند کرد،
و خواهند گفت که او این را کرده است.
\s5
\c 23
\p
\v 1 خداوند شبان من است؛
محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.
\v 2 در چراگاههای سرسبز مرا می‌خواباند؛
نزد آبهای آرامبخش رهبری‌ام می‌کند.
\v 3 جان مرا تازه می‌سازد،
و به‌خاطر نام خویش،
به راه‌های درست هدایتم می‌فرماید.
\v 4 حتی اگر از تاریکترین وادی نیز بگذرم،
از بدی نخواهم ترسید،
زیرا تو با منی؛
عصا و چوبدستی تو
قوّت قلبم می‌بخشند.
\v 5 سفره‌ای برای من در برابر دیدگان دشمنانم می‌گسترانی!
سَرَم را به روغن تدهین می‌کنی
و پیاله‌ام را لبریز می‌سازی.
\v 6 همانا نیکویی و محبت، تمام روزهای زندگی‌ام در پی من خواهد بود،
و سالیان دراز در خانۀ خداوند ساکن خواهم بود.
\s5
\c 24
\p
\v 1 زمین و هرآنچه در آن است
از آن خداوند است،
جهان و همۀ ساکنانش.
\v 2 زیرا که او اساسِ آن را بر دریاها نهاد
و بر آبها آن را استوار ساخت.
\v 3 کیست که به کوه خداوند برآید؟
و کیست که در مکان مقدس او بایستد؟
\v 4 آن که پاک‌دست و صاف‌دل باشد،
که جان خود را به سوی آنچه باطل است، برنیفرازد،
و قسم دروغ نخورد.
\v 5 او برکت را از خداوند خواهد یافت،
و عدالت را از خدای نجات خویش.
\v 6 اینچنین‌اند مردمان جویندۀ او،
جویندگان روی تو، ای خدای یعقوب. سِلاه
\v 7 ای دروازه‌ها، سرهای خود را برافرازید!
ای در‌های قدیمی، برافراشته شوید،
تا شاه جلال داخل شود!
\v 8 این شاه جلال کیست؟
خداوندِ نیرومند و دلاور،
خداوند که در جنگ، دلاور است!
\v 9 ای دروازه‌ها، سرهای خود را برافرازید؛
ای درهای قدیمی، برافراشته شوید،
تا شاه جلال داخل شود.
\v 10 این شاه جلال کیست؟
خداوندِ لشکرها،
اوست شاه جلال! سِلاه
\s5
\c 25
\p
\v 1 خداوندا، جان خود را به سوی تو برمی‌افرازم؛
\v 2 ای خدای من، بر تو توکل می‌دارم؛
مگذار سرافکنده شوم،
و دشمنانم بر من فخر کنند.
\v 3 آری، کسی که برای تو انتظار بکشد
هرگز سرافکنده نخواهد شد؛
کسانی سرافکنده خواهند شد
که بی‌سبب خیانت می‌ورزند.
\v 4 خداوندا، راههای خویش را بر من بنما،
و طریقهای خود را به من بیاموز!
\v 5 مرا در راستی خود سالک گردان و مرا بیاموز،
زیرا که تو خدای نجات من هستی؛
همۀ روز، منتظر تو هستم!
\v 6 خداوندا، رحمت و محبت خود را به یاد آر،
زیرا که آنها از ازل بوده است.
\v 7 گناهان جوانی‌ام را به یاد میاور،‌
و نه نافرمانیهایم را!
بر حسب محبت خود مرا یاد کن،
به‌خاطر نیکویی خود، ای خداوند.
\v 8 خداوند نیکو و راست است؛
از این رو، راه را بر گمراهان می‌نماید.
\v 9 او فروتنان را در طریق عدالت سالک می‌گرداند،
و راه خویش را به افتادگان می‌آموزد.
\v 10 همۀ راههای خداوند محبت و وفا است،
برای آنان که عهد و شهادات او را نگاه می‌دارند.
\v 11 خداوندا، به‌خاطر نام خود تقصیر مرا بیامرز،
زیرا که بزرگ است!
\v 12 کیست آن که از خداوند بترسد؟
خداوند راه برگزیدۀ خویش را بر او خواهد نمود.
\v 13 جان او در نیکویی به سر خواهد برد،
و نسل او وارث زمین خواهند شد.
\v 14 محرم اسرار خداوند، ترسندگان اویند؛
او عهد خویش را بدیشان می‌نماید.
\v 15 چشمان من همواره بر خداوند است،
زیرا اوست که پاهای مرا از دام می‌رهاند.
\v 16 به من روی کن و مرا فیض ببخشا،
زیرا که بی‌کس و ستمدیده‌ام.
\v 17 تنگیهای دل من بسیار گشته؛
مرا از مشقتهایم برهان.
\v 18 ستمدیدگی و رنج مرا ببین،
و همۀ گناهانم را بیامرز.
\v 19 بر دشمنانم بنگر که چه بسیار گشته‌اند
و چه خشونتگرانه بر من کینه می‌ورزند.
\v 20 جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده!
مگذار سرافکنده شوم،
زیرا که در تو پناه جُسته‌ام!
\v 21 باشد که صداقت و درستی، مرا پاس دارند،
زیرا که منتظر تو هستم!
\v 22 خدایا، اسرائیل را از همۀ تنگیهایش فدیه کن.
\s5
\c 26
\p
\v 1 خداوندا، حکم بر برائتم ده،
زیرا که من در صداقت خویش گام برداشته‌ام،
و بی‌تزلزل بر خداوند توکل کرده‌ام.
\v 2 خداوندا، مرا امتحان کن و بیازما،
دل و اندیشه‌ام را از بوتۀ آزمایش بگذران؛
\v 3 زیرا محبت تو را همواره پیش چشم خود دارم،
و پیوسته در سایۀ وفاداری تو گام می‌زنم.
\v 4 با مردان باطل همنشین نمی‌گردم،
و با ریاکاران همراه نمی‌شوم؛
\v 5 از جماعت بدکاران بیزارم
و با شریران همنشینی نمی‌کنم.
\v 6 دستهایم را در بی‌گناهی می‌شویم،
و مذبح تو را، خداوندا، طواف می‌کنم؛
\v 7 تا آواز شکرگزاری را بشنوانم،
و همۀ شگفتیهای تو را بازگویم.
\v 8 خداوندا، محل خانۀ تو را دوست می‌دارم،
و جایگاه سکونت جلالت را.
\v 9 جان مرا با گناهکاران برمگیر،
و نه حیات مرا با مردمان خون‌ریز؛
\v 10 که در دستانشان ترفندهای شریرانه است،
و دست راستشان آکنده از رشوه.
\v 11 و اما من در صداقت خویش گام برمی‌دارم؛
فدیه‌ام کن و فیضم ببخشا.
\v 12 پایم در جای هموار ایستاده است؛
در جماعت بزرگ خداوند را متبارک می‌خوانم.
\s5
\c 27
\p
\v 1 خداوند نور من و نجات من است؛
از که بترسم؟
خداوند پناهگاه جان من است؛
از که هراسان شوم؟
\v 2 چون بدکاران بر من هجوم آورند تا گوشت تنم را بخورند،
چون خصمان و دشمنانم بر من بتازند،
آنانند که می‌لغزند و می‌افتند.
\v 3 اگر لشگری به مقابله با من اردو زند،
دلم نخواهد ترسید؛
اگر جنگ بر من بر پا شود
در آن نیز اطمینان خواهم داشت.
\v 4 یک چیز از خداوند خواسته‌ام،
و در پی آن خواهم بود:
که همۀ روزهای زندگی‌ام
در خانۀ خداوند ساکن باشم،
تا بر زیبایی خداوند چشم بدوزم
و در معبدش، پاسخم را بجویم.
\v 5 زیرا در روز بلا
مرا در سایبان خود پنهان خواهد کرد،
و در پوشش خیمۀ خویش مخفی خواهد ساخت،
و بر صخره، در جای بلندم قرار خواهد داد.
\v 6 آنگاه سرم بر دشمنانِ گرداگردم
افراشته خواهد شد،
و با فریادهای شادی در خیمۀ او قربانی خواهم کرد؛
و برای خداوند خواهم سرایید و خواهم نواخت.
\v 7 خداوندا، چون بخوانم، آوازم را بشنو؛
مرا فیض ببخشا و اجابتم فرما.
\v 8 ای دل من، او به تو گفته است: «روی مرا بجوی!»
خداوندا، روی تو را خواهم جُست.
\v 9 روی خویش از من پنهان مکن،
و خدمتگزارت را خشمگینانه برمگردان؛
ای که یاور من بوده‌ای.
ای خدای نجات من،
طردم مکن و ترکم منما.
\v 10 اگرچه پدر و مادرم ترکم کنند،
خداوند مرا خواهد پذیرفت.
\v 11 خداوندا، راه خود را به من بیاموز،
و به سبب دشمنانم
مرا به راه هموار هدایت فرما.
\v 12 به آرزوی خصمانم تسلیمم مکن،
زیرا شاهدان دروغین بر من برخاسته‌اند،
که خشونت را برمی‌دمند.
\v 13 اما من باور دارم که نیکویی خداوند را
در زمین زندگان خواهم دید.
\v 14 برای خداوند انتظار بکش،
نیرومند باش و دل قوی دار؛
آری، منتظر خداوند باش!
\s5
\c 28
\p
\v 1 ای خداوند، ای صخرۀ من، تو را می‌خوانم
گوش خویش بر من مبند.
مبادا اگر خاموش بمانی،
همچون کسانی گردم که به گودال فرو می‌روند.
\v 2 چون تو را به یاری می‌خوانم،
و دستانم را به سوی قُدس‌الاقداس تو برمی‌افرازم
فریاد التماسم را بشنو.
\v 3 مرا با شریران محکوم مکن،
با آنان که شرارت را پیشۀ خود ساخته‌اند؛
که با همسایگانشان دَم از صلح و صفا می‌زنند،
اما بدی در دل ایشان است.
\v 4 آنان را بر حسب اعمالشان جزا ده،
و بر طبق شرارتِ کَرده‌هایشان؛
آری، بر حسب عمل دستهاشان جزایشان ده
و ایشان را به سزای اعمالشان برسان.
\v 5 از آن رو که به کارهای خداوند اعتنا نمی‌کنند
و نه به عمل دستهای او،
پس ایشان را منهدم خواهد ساخت
و دیگر هرگز بنا نخواهد کرد.
\v 6 متبارک باد خداوند،
زیرا فریاد التماس مرا شنیده است.
\v 7 خداوند نیرو و سپر من است؛
دلم بر او توکل دارد، و مدد یافته‌ام.
قلبم آکنده از شادی است
و با سرود، او را سپاس می‌گویم.
\v 8 خداوند قوّت قوم خویش است،
و قلعۀ نجات برای مسیح خود.
\v 9 قوم خویش را نجات بخش و میراث خود را مبارک فرما؛
ایشان را شبان باش و تا ابد بر دوش خود ببر.
\s5
\c 29
\p
\v 1 ای آسمانیان، وصف خداوند را بگویید!
وصف جلال و قوّتِ خداوند را بگویید!
\v 2 وصف جلال نام خداوند را بگویید!
خداوند را در فَرّ قدوسیتش پرستش کنید!
\v 3 آوای خداوند بر روی آبهاست؛
خدای جلال رعد می‌دهد،
خداوندی که بر روی آبهای بسیار است.
\v 4 آوای خداوند نیرومند است؛
آوای خداوند پرشکوه است.
\v 5 آوای خداوند درختان سِدر را می‌شکند؛
خداوند سِدرهای لبنان را در هم می‌شکند.
\v 6 او لبنان را همچون گوساله‌ای برمی‌جهاند،
و سیریون را چونان گاوی جوان.
\v 7 آوای خداوند تیرهای آتشین آذرخش می‌فرستد.
\v 8 آوای خداوند بیابان را می‌لرزاند؛
خداوند بیابان قادِش را می‌لرزاند.
\v 9 آوای خداوند سروها را می‌لرزاند
و جنگل را بی‌برگ می‌گرداند.
در معبد او همگان ندا می‌کنند: «جلال!»
\v 10 خداوند بر توفان آب جلوس فرموده است،
خداوند چون پادشاه جلوس فرموده است، تا به ابد.
\v 11 باشد که خداوند قوم خود را نیرو بخشد؛
باشد که خداوند قوم خود را به سلامتی مبارک سازد.
\s5
\c 30
\p
\v 1 خداوندا، تو را تمجید می‌کنم،
زیرا که مرا بالا کشیدی،
و نگذاشتی دشمنانم بر من شادی کنند.
\v 2 ای یهوه خدای من، نزد تو فریاد کمک برآوردم
و مرا شفا بخشیدی.
\v 3 خداوندا، تو جان مرا از هاویه برآوردی؛
و مرا از میان آنان که به گودال فرو می‌روند، زنده ساختی.
\v 4 ای سرسپردگان خداوند، او را بسرایید؛
نام قدوس او را بستایید!
\v 5 زیرا خشم او دمی بیش نمی‌پاید،
اما لطفش همۀ عمر را در بر می‌گیرد؛
شبی ممکن است سراسر به گریه بگذرد،
ولی صبحگاهان شادمانی رخ می‌نماید.
\v 6 و اما من، در آسودگی خود گفتم:
«هرگز جنبش نخواهم خورد.»
\v 7 خداوندا، آنگاه که لطف تو شامل حالم بود،
کوهِ مرا در قوّت استوار گردانیدی؛
اما چون روی از من نهان کردی،
هراسان گشتم.
\v 8 خداوندا، تو را می‌خوانم؛
نزد تو، ای خداوندگار، فریاد التماس بلند می‌کنم:
\v 9 «در مرگ من چه سودی است،
و در فرو رفتنم به گودال چه فایده؟
آیا خاک تو را خواهد ستود؟
آیا از امانت تو خبر خواهد داد؟
\v 10 خداوندا، بشنو و مرا فیض عطا فرما؛
خداوندا، یاور من باش.»
\v 11 تو شیون مرا به رقص بدل کردی؛
پلاس را از تنم به در آوردی
و مرا به شادی پوشانیدی،
\v 12 تا همۀ وجودم تو را بسراید و خاموش نماند.
ای یهوه خدای من، تو را جاودانه شکر خواهم گزارد.
\s5
\c 31
\p
\v 1 در تو، خداوندا، پناه جُسته‌ام،
مگذار هرگز سرافکنده شوم؛
در عدل خویش مرا خلاصی ده.
\v 2 گوش خویش به من فرا دار،
و به‌زودی به رهایی‌ام بیا؛
برایم صخرۀ امنیت باش
و دژِ استوار، تا نجاتم بخشی.
\v 3 براستی که صخره و دژ من تویی،
پس به‌خاطر نام خود مرا هدایت و رهبری کن.
\v 4 مرا از دامی که در راه من گسترده‌اند، به در آر،
چراکه تو پناهگاه منی.
\v 5 روح خود را به دست تو می‌سپارم؛
تو مرا فدیه کرده‌ای، ای یهوه خدای امین.
\v 6 مرا با پیروان بتهای بی‌ارزش کاری نیست؛
من بر خداوند توکل دارم.
\v 7 محبت تو مایۀ شادی و سرور من خواهد بود،
زیرا که مصیبت مرا دیده‌ای
و از تنگیهای جانم نیک آگاهی.
\v 8 مرا به دست دشمن نسپردی
بلکه پاهایم را در جای وسیع بر پا داشتی.
\v 9 خداوندا، مرا فیض عطا فرما،
زیرا که در تنگی هستم؛
چشمانم از غصه کاهیده شده است،
جان و تن من نیز.
\v 10 زیرا زندگی‌ام از غم به سر آمده،
و سالهایم از ناله؛
به سبب گناهم نیرویی در من نمانده،
استخوانهایم پوسیده است.
\v 11 به سبب همۀ دشمنانم مضحکه شده‌ام،
بخصوص نزد همسایگانم.
دوستانم از من می‌هراسند؛
هر که مرا در بیرون بیند، از من می‌گریزد.
\v 12 همچون مُرده از خاطره‌ها رفته‌ام؛
و چون کوزۀ شکسته گشته‌ام.
\v 13 زیرا افترا از بسیاری می‌شنوم،
و در هر سو رعب و وحشت است؛
بر من با هم توطئه می‌چینند
و به قصد جانم دسیسه می‌کنند.
\v 14 و اما من بر تو، ای خداوند، توکل می‌دارم؛
و می‌گویم: «خدای من تو هستی.»
\v 15 زمانهای من در دستان توست؛
مرا از چنگ دشمنان و آزاردهندگانم برهان.
\v 16 روی خود را بر خدمتگزارت تابان ساز؛
در محبتت مرا نجات بخش.
\v 17 خداوندا، مگذار سرافکنده شوم،
زیرا که تو را می‌خوانم؛
باشد که شریران سرافکنده شوند
و در خاموشی به هاویه فرو روند.
\v 18 باشد که لبهای دروغگویشان خاموش شود،
که با غرور و اهانت
بر ضد پارسایان سخن به گستاخی می‌گویند.
\v 19 وه که چه عظیم است احسان تو
که برای ترسندگانت ذخیره کرده‌ای،
و آن را برای کسانی که در تو پناه می‌جویند،
در برابر چشمان بنی‌آدم به عمل می‌آوری.
\v 20 ایشان را در مخفیگاه حضور خود
از دسیسه‌های آدمیان پنهان می‌کنی؛
آنها را در خیمۀ خود
از زبانهای ستیزه‌گر ایمن می‌داری.
\v 21 متبارک باد خداوند،
زیرا که محبت خود را به‌طرز شگفت‌انگیز بر من آشکار کرد
آنگاه که در شهری که در محاصره بود، به سر می‌بردم.
\v 22 اما من، در دلهرۀ خود گفتم:
«از چشمان تو افتادم!»
اما چون تو را به یاری خواندم
فریاد التماس مرا شنیدی.
\v 23 ای همۀ سرسپردگان خداوند،
او را دوست بدارید!
خداوند وفاداران را حفظ می‌کند،
اما متکبران را به فراوانی سزا می‌دهد.
\v 24 نیرومند باشید و دل قوی دارید،
ای همۀ کسانی که برای خداوند انتظار می‌کشید.
\s5
\c 32
\p
\v 1 خوشا به حال آن که عِصیانش آمرزیده شد،
و گناهش پوشانیده گردید.
\v 2 خوشا به حال آن که خداوند خطایی به حسابش نگذارد
و در روحش فریبی نباشد.
\v 3 هنگامی که خاموشی گزیده بودم،
استخوانهایم می‌پوسید
از ناله‌ای که تمام روز برمی‌کشیدم.
\v 4 زیرا دست تو روز و شب بر من سنگینی می‌کرد؛
طراوتم به تمامی از میان رفته بود،
بسان رطوبت در گرمای تابستان. سِلاه
\v 5 آنگاه به گناه خود نزد تو اعتراف کردم
و جرمم را پنهان نداشتم.
گفتم: «عِصیان خود را نزد خداوند اعتراف خواهم کرد»؛
و تو جرمِ گناهم را عفو کردی. سِلاه
\v 6 از این رو، باشد که هر پیروِ سرسپردۀ تو
در زمانی که یافت می‌شوی
به درگاهت دعا کند؛
حتی اگر آبهای بسیار سیلان کند،
هرگز بدو نخواهد رسید.
\v 7 تو مخفیگاه من هستی؛
تو مرا از تنگی حفظ خواهی کرد،
و با غریو رهایی احاطه‌ام خواهی نمود. سِلاه
\v 8 تو را بصیرت خواهم آموخت،
و به راهی که باید رفت ارشاد خواهم کرد؛
و در حالی که چشمم بر توست،
تو را مشورت خواهم داد.
\v 9 همچون اسب و قاطر بی‌فهم مباش،
که تنها به افسار و لگام مهار می‌شوند،
وگرنه نزدیکت نمی‌آیند.
\v 10 رنجهای شریران بسیار است،
اما هر کس را که بر خداوند توکل دارد
محبت احاطه خواهد کرد.
\v 11 ای پارسایان، در خداوند شادی کنید و خوش باشید؛
ای همۀ راست‌دلان، بانگ شادی برآورید.
\s5
\c 33
\p
\v 1 ای پارسایان، در خداوند بانگ شادی برآورید!
زیرا صالحان را ستایشِ او می‌شاید.
\v 2 خداوند را با نوای بربط بستایید!
با چنگ ده‌تار برای او بنوازید.
\v 3 او را سرودی تازه بسرایید!
نیکو بنوازید، با آهنگ بلند.
\v 4 زیرا کلام خداوند مستقیم است،
و همۀ کارهای او با وفاداری.
\v 5 او عدل و انصاف را دوست می‌دارد؛
جهان آکنده از محبت خداوند است.
\v 6 به کلام خداوند آسمانها ساخته شد،
و همۀ لشکر آنها، به دَمِ دهان او.
\v 7 آبهای دریا را همچون توده گرد می‌آورد؛
و ژرفا را در خزانه‌ها ذخیره می‌کند.
\v 8 تمامی اهل زمین از خداوند بترسند،
همۀ مردم جهان او را حرمت بدارند.
\v 9 زیرا او گفت و شد؛
امر فرمود و بر پا گردید.
\v 10 خداوند نقشه‌های امتها را باطل می‌کند؛
او تدبیرهای قومها را عقیم می‌گرداند.
\v 11 اما نقشه‌های خداوند جاودانه پابرجاست،
و تدبیرهای دلش در همۀ نسلها.
\v 12 خوشا به حال امتی که یهوه خدای ایشان است،
و قومی که برای میراث خویش برگزیده است.
\v 13 خداوند از آسمان نظر می‌افکند
و بنی آدم را جملگی می‌بیند؛
\v 14 از مکان سکونت خود نظر می‌افکند،
بر همۀ ساکنان زمین.
\v 15 او که دلهای ایشان را جملگی سرشته است،
و هرآنچه را که می‌کنند، درک می‌کند.
\v 16 پادشاه را بزرگی لشکرش نجات نمی‌دهد،
و دلاور را عظمت قوّتش نمی‌رهاند.
\v 17 امید بستن بر اسب برای پیروزی بیهوده است،
زیرا به قوّت عظیم خود خلاصی نتواند داد.
\v 18 هان چشمان خداوند بر ترسندگان اوست،
بر آنان که به محبت او امیدوارند،
\v 19 تا جان ایشان را از مرگ برهاند
و ایشان را در قحطی زنده نگاه دارد.
\v 20 جان ما منتظر خداوند است؛
او اعانت و سپر ماست.
\v 21 دل ما در او شادی می‌کند،
زیرا بر نام قدوس او توکل داریم.
\v 22 خداوندا، محبت تو بر ما باد،
چنانکه امید ما بر توست.
\s5
\c 34
\p
\v 1 خداوند را در همه وقت متبارک خواهم خواند؛
ستایش وی همواره بر زبان من خواهد بود.
\v 2 جان من در خداوند فخر خواهد کرد؛
مسکینان بشنوند و شادی کنند.
\v 3 خداوند را با من تجلیل کنید،
نام او را با یکدیگر برافرازیم.
\v 4 خداوند را جُستم، و مرا اجابت کرد؛
او مرا از همۀ ترسهایم رهانید.
\v 5 آنان که نگاهشان بر اوست، می‌درخشند؛
روی ایشان هرگز شرمسار نمی‌شود.
\v 6 این مسکین فریاد برآورد و خداوند صدایش را شنید
و او را از همۀ تنگیهایش نجات بخشید.
\v 7 فرشتۀ خداوند گرداگرد ترسندگان او اردو می‌زند،
و آنان را می‌رهاند.
\v 8 بچشید و ببینید که خداوند نیکوست؛
خوشا به حال آن که در او پناه گیرد.
\v 9 ای مقدسین خداوند، از او بترسید،
زیرا ترسندگان او را هیچ کمی نیست.
\v 10 شیران ژیان، محتاج و گرسنه می‌شوند،
اما جویندگان خداوند هیچ چیزِ نیکو کم نخواهند داشت.
\v 11 ای فرزندان، بیایید و به من گوش فرا دهید،
تا ترس خداوند را به شما بیاموزم.
\v 12 کیست آن که آرزومند حیات باشد
و دوستدار روزهای بسیار، تا نیکویی ببیند؟
\v 13 زبان از بدی نگاه دار
و لبان از فریب فرو بند؛
\v 14 از بدی روی بگردان و نیکویی پیشه کن،
آرام بجوی و در پی صلح باش.
\v 15 چشمان خداوند، بر پارسایان است
و گوشهایش به فریاد کمک ایشان؛
\v 16 روی خداوند بر ضد بدکاران است،
تا یاد ایشان را از روی زمین برچیند.
\v 17 پارسایان فریاد برمی‌آورند، و خداوند آنان را می‌شنود؛
او ایشان را از همۀ تنگیهایشان می‌رهاند.
\v 18 خداوند نزدیک شکسته‌دلان است
و کوفته شدگانِ در روح را نجات می‌بخشد.
\v 19 پارسا را مشقت بسیار است،
اما خداوند او را از همۀ آنها خواهد رهانید؛
\v 20 همۀ استخوانهای او را حفظ خواهد کرد،
که یکی از آنها نیز نخواهد شکست.
\v 21 شریر را شرارت از پا در خواهد آورد،
و دشمنان مرد پارسا محکوم خواهند شد.
\v 22 خداوند جان خادمان خود را فدیه می‌دهد؛
هر که به وی پناه بَرَد، هرگز محکوم نخواهد شد.
\s5
\c 35
\p
\v 1 خداوندا، بستیز با آنان که با من می‌ستیزند،
و بجنگ با آنان که با من می‌جنگند.
\v 2 سپر کوچک و بزرگ خویش برگیر؛
برخیز و به یاریم بیا.
\v 3 نیزه را به در آر
و راه بر تعقیب‌کنندگانم ببند.
به جان من بگو:
«نجات تو مَنَم.»
\v 4 آنان که قصد جان من دارند
شرمنده و رسوا شوند؛
آنان که بر من دسیسه می‌چینند
واپس روند و سرافکنده گردند!
\v 5 همچون کاه در برابر باد باشند،
و فرشتۀ خداوند ایشان را برانَد؛
\v 6 راهشان تاریک و لغزنده شود،
و فرشتۀ خداوند تعقیبشان کند.
\v 7 زیرا بی‌سبب دام بر سر راهم در حفره پنهان کردند
که آن را بی‌جهت از بهر جانم کنده بودند.
\v 8 باشد که هلاکت بی‌آنکه بدانند ایشان را فرو گیرد
و خود در دامی که پنهان کرده‌اند، گرفتار آیند؛
باشد که در آن فرو افتند و هلاک شوند.
\v 9 آنگاه جان من در خداوند شادی خواهد کرد
و در نجات او شادمان خواهد شد.
\v 10 بند بند اعضایم خواهند گفت:
«خداوندا، کیست مانند تو؟
ای که مظلوم را از دست نیرومندتر از او می‌رهانی،
و مسکین و نیازمند را از دست تاراج‌کنندۀ وی.»
\v 11 شاهدانِ ستم‌کیش برمی‌خیزند،
و دربارۀ آنچه از آن بی‌خبرم، بازخواستم می‌کنند.
\v 12 به سزای نیکویی، بدی بر من روا می‌دارند
و مرا به روز سیاه می‌نشانند.
\v 13 اما آنگاه که ایشان بیمار بودند،
من پلاس در بر می‌کردم،
و جان خویش به روزه‌داری رنجور می‌ساختم.
چون دعایم بی‌جواب بازمی‌گشت،
\v 14 مویه‌کنان می‌رفتم،
آن سان که برای دوست یا برادرم ماتم کنم.
همچون کسی که برای مادرش زاری کند
از فرط اندوه سر خم می‌کردم.
\v 15 اما چون افتادم، شادی‌کنان گِردم جمع شدند؛
فرومایگان بر من گرد آمدند،
و کسانی که نشناخته بودم، بی‌وقفه مرا دریدند.
\v 16 همچون افراد نَجِسی که برای نان مسخرگی می‌کنند،
بر من دندانها به هم فشردند.
\v 17 خداوندگارا، تا چند تماشا می‌کنی؟!
جان مرا از ویرانگری ایشان برهان،
و زندگی مرا از دهان شیران ژیان.
\v 18 تو را در جماعت بزرگ سپاس خواهم گفت؛
در میان انبوه مردم، تو را خواهم ستود.
\v 19 مگذار دشمنان خیانت‌پیشۀ من
بر من شادی کنند؛
مگذار کسانی که بی‌سبب از من نفرت دارند،
چشمک زنند.
\v 20 زیرا صلح‌جویانه سخن نمی‌گویند
بلکه بر آنان که در این سرزمین آرام گرفته‌اند،
سخنان حیله‌آمیز اندیشه می‌کنند.
\v 21 دهان بر من می‌گشایند و می‌گویند: «هَه هَه!
به چشمان خود دیدیم.»
\v 22 خداوندا، تو این را دیده‌ای،
پس خاموش نمان!
خداوندگارا، از من دور مباش!
\v 23 بیدار شو و به دفاع از من برخیز!
ای خدا و خداوندگار من، مرا داد بده!
\v 24 ای یهوه خدای من، در عدل خود مرا تأیید فرما،
و مگذار بر من شادی کنند.
\v 25 مگذار در دل خویش بگویند: «هَه، به آرزوی خود رسیدیم!»
مگذار بگویند: «او را درسته فرو بلعیدیم!»
\v 26 هر که در مصیبت من شادی می‌کند
خود شرمنده و خجل گردد؛
آنان که خویشتن را بر من برمی‌افرازند
به شرم و رسوایی پوشانیده شوند.
\v 27 آنان که اعادۀ حق مرا خواهانند
فریاد شادی برآورند و شادمان گردند؛
همواره بگویند: «چه بزرگ است خداوند،
که از سلامتی بنده‌اش لذت می‌برد.»
\v 28 زبانم دادگری تو را بیان خواهد کرد،
و ستایش تو را، همۀ روز.
\s5
\c 36
\p
\v 1 نافرمانی در اعماق دل شریر بدو ندا می‌دهد؛
ترس خدا در چشمان او نیست.
\v 2 زیرا خویشتن را در نظر خود چندان تملق می‌گوید
که از پی بردن به گناه خویش و بیزاری از آن ناتوان است!
\v 3 سخنان دهانش خباثت است و فریب؛
از خردمندی و نیکوکاری دست شسته است.
\v 4 حتی بر بستر خود طرح شرارت می‌ریزد؛
راهی ناپسند در پیش گرفته است
و از شرارت روی نمی‌گرداند.
\v 5 خداوندا، محبتت تا به آسمانها می‌رسد
و وفاداریت تا به ابرها.
\v 6 عدالتت همچون کوههای سر به فلک کشیده است،
و دادگری‌ات به‌سان ژرفنای عظیم.
تویی، خداوندا، که انسان و حیوان را نجات می‌بخشی.
\v 7 خدایا، محبتت چه گرانقدر است!
بنی‌آدم در سایۀ بالهایت پناه می‌جویند.
\v 8 از نعمتِ سرشارِ خانۀ تو، سیراب می‌شوند،
و از نهر لذایذ خود بدیشان می‌نوشانی.
\v 9 زیرا نزد تو چشمۀ حیات است،
و در نور توست که نور را می‌بینیم.
\v 10 محبتت را برای شناسندگان خود دوام بخش
و عدالتت را برای راست‌دلان.
\v 11 مباد که متکبران بر من پا بگذارند،
یا دست شریران مرا براند.
\v 12 بنگر که شرارت‌پیشگان چگونه فرو افتاده‌اند؛
به خاک افکنده شده‌اند و یارای برخاستنشان نیست!
\s5
\c 37
\p
\v 1 به سبب بدکاران خویشتن را مکدّر مساز،
و بر ستمکاران حسد مبر؛
\v 2 زیرا چون علف، زود می‌پژمرند،
و چون گیاه سبز، خشک می‌شوند.
\v 3 بر خداوند توکل نما و نیکویی کن؛
در زمین ساکن باش و امانت را بپرور!
\v 4 از خداوند لذت ببر،
و او مراد دلت را به تو خواهد داد.
\v 5 راه خود را به خداوند بسپار،
و بر او توکل کن، که او عمل خواهد کرد.
\v 6 او پارساییِ تو را همچون نور، تابان خواهد ساخت،
و حقانیت تو را، چون آفتابِ نیمروز.
\v 7 در حضور خداوند آرام باش،
و صبورانه انتظار او را بکش!
به سبب آنان که در راههای خویش کامرانند،
و نقشه‌های پلید خود را به اجرا درمی‌آورند،
خویشتن را مکدر مساز!
\v 8 از خشم بازایست و غضب را ترک نما!
خویشتن را مکدر مساز، که جز به شرارت نمی‌انجامد.
\v 9 زیرا که بدکاران منقطع خواهند شد،
اما منتظران خداوند زمین را به میراث خواهند برد.
\v 10 پس از اندک زمانی، دیگر شریری نخواهد بود؛
و هرچند او را بجویی، یافت نخواهد شد.
\v 11 اما حلیمان وارث زمین خواهند شد،
و از فراوانی سلامتی لذت خواهند برد.
\v 12 شریران بر پارسایان دسیسه می‌کنند
و بر ایشان دندان به هم می‌سایند؛
\v 13 اما خداوند بر شریران می‌خندد،
زیرا می‌بیند که روز ایشان فرا می‌رسد.
\v 14 بدکاران شمشیر از نیام برمی‌آورند
و کمان را برمی‌کشند،
تا فقیران و نیازمندان را به زیر افکنند
و راستروان را از دم تیغ بگذرانند.
\v 15 اما شمشیرهای آنها به قلب خودشان فرو خواهد رفت،
و کمانهایشان خواهد شکست.
\v 16 اندک داراییِ یک پارسا
بهتر است از ثروت شریرانِ بی‌شمار؛
\v 17 زیرا بازوی شریران خواهد شکست،
اما خداوند پشتیبان پارسایان است.
\v 18 خداوند از روزهای راستان آگاه است،
و میراث ایشان جاودانه خواهد بود.
\v 19 آنان در زمان بلا سرافکنده نخواهند شد؛
و در زمان قحطی سیر خواهند گشت.
\v 20 اما شریران هلاک خواهند شد،
و دشمنان خداوند همچون زیبایی چمنزارها محو خواهند گردید،
آری، همچون دود محو خواهند شد.
\v 21 شریر قرض می‌گیرد و بازپس نمی‌دهد،
اما پارسا با گشاده‌دستی می‌بخشد؛
\v 22 آنان که خداوند برکتشان دهد، زمین را به میراث خواهند برد،
ولی کسانی که لعنتشان کند، منقطع خواهند شد.
\v 23 اگر خداوند راه کسی را خوش بدارد،
گامهایش را استوار می‌سازد؛
\v 24 هرچند بیفتد، نقشِ بر زمین نخواهد شد،
زیرا خداوند دستش را می‌گیرد.
\v 25 من جوان بودم و اینک سالخورده‌ام،
با این همه، هرگز پارسایی را ندیده‌ام که وانهاده شده باشد
و نه فرزندانش را که گدای نان شوند.
\v 26 همواره گشاده‌دست است و قرض‌دهنده،
و فرزندانش مایۀ برکتند.
\v 27 از بدی روی بگردان و نیکویی کن؛
آنگاه تا به ابد سکونت خواهی یافت.
\v 28 زیرا خداوند عدالت را دوست می‌دارد
و سرسپردگان خود را ترک نخواهد کرد.
آنان تا به ابد محفوظ خواهند بود،
اما نسل شریران منقطع خواهند شد.
\v 29 پارسایان زمین را به میراث خواهند برد
و تا به ابد در آن سکونت خواهند کرد.
\v 30 دهان پارسا حکمت را بیان می‌کند،
و زبانش به عدالت سخن می‌گوید.
\v 31 شریعتِ خدایش در دل اوست،
و پاهایش نمی‌لغزد.
\v 32 شریر به کمین پارسا می‌نشیند،
و قصد جان او دارد؛
\v 33 اما خداوند او را به دست وی وانمی‌گذارد،
و چون به محاکمه کشیده شود، نخواهد گذاشت محکوم گردد.
\v 34 منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار،
که تو را به وراثت زمین سرافراز خواهد ساخت،
و چون شریران منقطع شوند، به چشم خواهی دید.
\v 35 مردی شریر و ستمگر دیدم،
که چون درختِ سرسبزِ بومی قد می‌افراشت،
\v 36 اما چه زود درگذشت و اثری از او بر جای نماند؛
و هر چه او را جُستم، یافت نشد.
\v 37 مردِ بی‌عیب را ببین و مردِ صالح را بنگر!
زیرا سرانجامِ آن مرد، سلامتی خواهد بود.
\v 38 اما عاصیان جملگی هلاک خواهند شد،
و شریران را سرانجامی نخواهد بود.
\v 39 نجات پارسایان از خداوند می‌رسد؛
اوست قلعۀ ایشان در زمان تنگی.
\v 40 خداوند ایشان را یاری می‌دهد و می‌رهاند؛
ایشان را از چنگ شریران رهایی می‌بخشد و نجات می‌دهد،
زیرا که در او پناه می‌جویند.
\s5
\c 38
\p
\v 1 خداوندا، در خشم خویش توبیخم مکن
و در غضبت، تأدیبم مفرما.
\v 2 زیرا که تیرهای تو در من نشسته،
و دستت بر من فرود آمده است.
\v 3 در تن من به سبب خشم تو، صحتی نیست؛
و نه سلامتی در استخوانهایم، به سبب گناه.
\v 4 تقصیراتم از سَرَم گذشته،
همچون باری گران از طاقتم سنگینتر است.
\v 5 زخمهایم به سبب حماقتم
به چرک نشسته و نفرت‌انگیز شده است.
\v 6 به خود می‌پیچم و بسیار خم گشته‌ام؛
همۀ روز ماتم‌کنان می‌گردم.
\v 7 کمرم از سوزش پر گشته،
و در تن من صحتی نیست.
\v 8 رمقی در من نمانده و سخت کوفته شده‌ام؛
از سوز دل، ناله برمی‌آورم.
\v 9 خداوندگارا، آرزوهایم همه در برابر توست؛
ناله‌هایم از تو پنهان نیست.
\v 10 دلم در سینه به تندی می‌تپد،
توانم از من رخت برکشیده،
نورِ دیدگانم تباه شده است.
\v 11 دوستان و رفیقانم از زخمهایم کناره می‌جویند؛
نزدیکانم دور می‌ایستند.
\v 12 آنان که قصد جانم دارند، دام می‌گسترند،
بدخواهانم از هلاکتم سخن می‌گویند؛
و همۀ روز خیانت را تدبیر می‌کنند.
\v 13 اما من همچون کَرانم و نمی‌شنوم،
و چون گنگان، که دهان نتوانند گشود؛
\v 14 آری، من همچون کسی گشته‌ام که نمی‌شنود،
و در دهانش پاسخی نیست.
\v 15 در انتظار توام، خداوندا؛
تو ای خداوندگارْ خدایم، پاسخ خواهی داد.
\v 16 چراکه گفتم: «چون پایم بلغزد،
مگذار بر من شادی کنند و فخر فروشند.»
\v 17 زیرا که نزدیک است بیفتم،
و دردم همیشه با من است.
\v 18 به تقصیر خود معترفم،
و از گناه خود رنج می‌برم.
\v 19 دشمنانم سرزنده و بسیارند؛
پر شمارند آنان که بی‌سبب از من بیزارند.
\v 20 آنان که به تلافی نیکی، بدی بر من روا می‌دارند،
چون در پی نیکویی‌ام، بر من اتهام می‌زنند.
\v 21 خداوندا، ترکم مکن؛
ای خدای من، از من دور مباش.
\v 22 به یاری‌ام بشتاب،
ای خداوندگار، که نجات من هستی.
\s5
\c 39
\p
\v 1 گفتم: «مراقب راههایم خواهم بود
تا به زبانم گناه نورزم؛
تا زمانی که شریران نزد من باشند،
دهانم را به لگام نگاه خواهم داشت.»
\v 2 اما چون ساکت و خاموش بودم،
و سخنی نیکو نیز نمی‌گفتم،
دردم افزون گشت،
\v 3 و دلم در اندرونم گداخته شد.
چون تأمل می‌کردم، آتش شعله برکشید؛
آنگاه به زبان آمده، سخن گفتم:
\v 4 «خداوندا، پایان زندگی‌ام را به من بنما
و شمار روزهایم را؛
بگذار بدانم که زندگی‌ام چه زودگذر است.
\v 5 اینک روزهایم را وجبی بیش نساخته‌ای،
و سالهای زندگی‌ام در نظرت هیچ است.
به‌یقین آدمی دمی بیش نیست؛ سِلاه
\v 6 بی‌گمان انسان چون شبحی متحرک است؛
که مضطرب می‌شود، اما بیهوده؛
و انباشته می‌کند، بی‌آنکه بداند چه کسی از آن بهره خواهد گرفت.
\v 7 «پس حال، خداوندگارا، در انتظار چه باشم؟
امیدم بر توست!
\v 8 مرا از همۀ عِصیانم رهایی ده،
و مضحکۀ ابلهانم مساز.
\v 9 گنگ گشته‌ام و زبان نمی‌گشایم،
زیرا تو این را کرده‌ای.
\v 10 بلای خویش از من دور کن
که از ضرب دستت تلف می‌شوم.
\v 11 تو انسان را به سبب گناهش به عتابها تنبیه می‌کنی،
و نفایس او را چون بید می‌خوری.
به‌یقین که آدمی دمی بیش نیست. سِلاه
\v 12 «خداوندا، دعایم را بشنو،
و به فریادم گوش فرا دار؛
اشکهایم را نادیده مگیر.
زیرا نزد تو همچون میهمان مسکن گزیده‌ام،
مانند غریبی، چون همۀ پدرانم.
\v 13 دیده از من برگیر، تا دیگر بار لبخند بر لبان آرَم
پیش از آنکه رخت بربندم و دیگر نباشم.»
\s5
\c 40
\p
\v 1 انتظارِ بسیار برای خداوند کشیدم،
و به من مایل شده، فریادم را شنید.
\v 2 او مرا از چاه هلاکت برآورد
و از گل و لای برکشید؛
و پاهایم را بر صخره نهاد
و گامهایم را مستحکم فرمود.
\v 3 سرودی تازه در دهانم گذاشت،
سرود ستایش خدایمان را.
بسیاری این را دیده، خواهند ترسید
و بر خداوند توکل خواهند کرد.
\v 4 خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل دارد،
و به متکبران روی نمی‌آورد،
به کسانی که از پی دروغ گمراه می‌شوند.
\v 5 ای یهوه خدای من،
تو کارهای شگفت خود را
و تدبیرهای خویش را برای ما،
بس کثیر گردانیده‌ای؛
کسی را با تو قیاس نتوان کرد.
اگر بخواهم آنها را بازگویم و بیان کنم،
بیش از حدِ شمار است.
\v 6 به قربانی و هدیه رغبت نداشتی،
اما گوشهای مرا گشودی؛
قربانی تمام‌سوز و قربانی‌گناه را مطالبه نکردی.
\v 7 آنگاه گفتم: «اینک من می‌آیم!
در طومار کتاب درباره‌ام نوشته شده است؛
\v 8 آرزویم، ای خدایم،
انجام اراده توست؛
شریعت تو در دل من است.»
\v 9 در جماعت بزرگ به عدالت نجاتبخش تو بشارت داده‌ام؛
من لبان خویش بازنداشته‌ام، چنانکه تو می‌دانی ای خداوند.
\v 10 عدالت نجاتبخش تو را در دل خویش پنهان نداشته‌ام،
بلکه از امانت و نجات تو سخن گفته‌ام
و محبت و وفاداری تو را از جماعت بزرگ نپوشانیده‌ام.
\v 11 و اما تو خداوندا، رحمتت را از من دریغ نخواهی داشت؛
محبت و وفاداری تو همواره مرا محافظت خواهد کرد.
\v 12 زیرا بلایای بی‌شمار مرا در میان گرفته است؛
تقصیراتم مرا احاطه کرده، که نمی‌توانم دید؛
از شمار مویهای سرم فزونتر است،
دل من ضعف به هم رسانده.
\v 13 خداوندا، به لطف خویش رهایی‌ام ده؛
خداوندا، به یاریم بشتاب.
\v 14 آنان که قصد گرفتن جان من دارند،
جملگی سرافکنده و شرمسار گردند؛
آنان که تیره‌روزی مرا آرزومندند
واپس روند و رسوا شوند.
\v 15 آنان که بر من هَه هَه می‌گویند،
از سرافکندگی حیران گردند.
\v 16 اما آنان که تو را می‌جویند
همه در تو شادی کنند و به وجد آیند؛
آنان که نجات تو را دوست می‌دارند
همواره بگویند: «خداوند بزرگ است!»
\v 17 و اما من، ستمدیده و نیازمندم،
لیکن خداوندگار در اندیشۀ من است.
تو یاور و رهانندۀ منی؛
ای خدای من، تأخیر مکن.
\s5
\c 41
\p
\v 1 خوشا به حال کسی که به فکر بینوایان باشد؛
خداوند او را در روز بلا رهایی خواهد بخشید.
\v 2 خداوند او را محافظت خواهد کرد
و زنده نگاه خواهد داشت؛
او در زمین مبارک خواهد بود
و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهد کرد.
\v 3 خداوند او را در بستر بیماری قوّت خواهد بخشید
و او را از بیماری‌اش شفای کامل خواهد داد.
\v 4 و اما من گفتم: «خداوندا، مرا فیض عطا فرما؛
جان مرا شفا ده، زیرا بر تو گناه ورزیده‌ام.»
\v 5 دشمنانم بدخواهانه دربارۀ من می‌گویند:
«کی می‌میرد و نامش محو می‌شود؟»
\v 6 چون به دیدارم می‌آیند
سخن باطل می‌گویند، و در دل بدی را می‌پرورند؛
و چون بیرون می‌روند، آن را بر زبان می‌آورند.
\v 7 همۀ بدخواهانم با هم بر ضد من نجوا می‌کنند،
و دربارۀ من شرارت را می‌اندیشند.
\v 8 می‌گویند: «لعنتی مرگبار دامنگیر او شده است؛
از جایی که آرمیده، هرگز بر نخواهد خاست.»
\v 9 حتی دوست خالص من که بر او اعتماد می‌داشتم،
آن که نان مرا می‌خورَد،
با من به دشمنی برخاسته است.
\v 10 و اما تو خداوندا، مرا فیض عطا فرما؛
مرا برخیزان، تا سزایشان دهم.
\v 11 از این می‌دانم که به من رغبت داری،
که دشمنم بر من فریاد پیروزی سر نخواهد داد.
\v 12 تو به سبب صداقتم از من حمایت کرده‌ای،
و مرا جاودانه در حضور خود برقرار خواهی داشت.
\v 13 یهوه، خدای اسرائیل، متبارک باد،
از ازل تا به ابد.
آمین و آمین.
\s5
\c 42
\p
\v 1 چنانکه آهو سراپا مشتاق نهرهای آب است،
همچنان، ای خدا، جان من به‌شدت مشتاق توست.
\v 2 جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای زنده،
که کی بیایم و به حضور او حاضر شوم.
\v 3 اشکهایم روز و شب خوراک من است،
چون تمامی روز مرا گویند:
«خدای تو کجاست؟»
\v 4 از دل فغان برمی‌آورم
چون ایامی را یاد می‌آورم
که با جماعت می‌رفتم،
و آنان را به خانۀ خدا رهنمون می‌شدم،
در میان فریادهای شادمانی و شکرگزاریِ
جمعیت جشن‌گیرندگان.
\v 5 ای جان من، چرا افسرده‌ای؟
چرا در اندرونم پریشانی؟
بر خدا امید دار،
زیرا که او را باز خواهم ستود؛
او را که رهانندۀ من و خدای من است.
\v 6 جانم در اندرونم افسرده است؛
از این رو تو را یاد خواهم کرد،
از سرزمین اردن و بلندیهای حِرمون،
و از کوه مِصعار.
\v 7 ژرفا به ژرفا خبر می‌دهد
از خروش آبشارهای تو؛
امواج و سیلابهای تو،
جملگی از سرم گذشته است.
\v 8 در روز، خداوند محبتش را عنایت می‌کند،
و در شب، سرودش با من است،
دعایی به درگاه خدای حیاتبخشم.
\v 9 به خدا که صخرۀ من است، می‌گویم:
«چرا مرا از یاد برده‌ای؟
چرا باید از جور دشمن
به روز سیاه بنشینم؟»
\v 10 طعنۀ خصم استخوانهایم را خُرد کرده،
چراکه تمامی روز مرا گوید:
«خدای تو کجاست؟»
\v 11 ای جان من، چرا افسرده‌ای؟
چرا در اندرونم پریشانی؟
بر خدا امید دار،
زیرا که او را باز خواهم ستود؛
او را که رهانندۀ من و خدای من است.
\s5
\c 43
\p
\v 1 خدایا، مرا داد بده
و به دفاع از حق من در برابر قوم خدانشناس برخیز؛
مرا از چنگ مردمان حیله‌گر و ظالم برهان!
\v 2 زیرا تویی خدایی که به او پناه می‌برم؛
چرا مرا از خود رانده‌ای؟
چرا باید از جور دشمن
به روز سیاه بنشینم؟
\v 3 نور و حقیقت خود را بفرست
تا هدایتم کنند،
و مرا به کوه مقدس و مسکن خاص تو بیاورند!
\v 4 آنگاه به مذبح خدا خواهم آمد،
نزد خدایی که شادی و سرور من است؛
و تو را، ای خدا، ای خدای من،
با بربط خواهم ستود.
\v 5 ای جان من، چرا افسرده‌ای؟
چرا در اندرونم پریشانی؟
بر خدا امید دار،
زیرا که او را باز خواهم ستود؛
او را که رهانندۀ من و خدای من است.
\s5
\c 44
\p
\v 1 خدایا، به گوشهای خود شنیده‌ایم؛
پدران ما برایمان بازگفتند
که در روزگار ایشان چه‌ها کردی،
در روزگاران پیشین.
\v 2 تو به دست خود قومها را بیرون کردی
اما ایشان را غرس نمودی؛
قومها را مبتلا ساختی
اما ایشان را منتشر گردانیدی.
\v 3 زیرا به شمشیر خود نبود که زمین را فتح کردند،
بازوی ایشان نبود که پیروزشان ساخت.
بلکه دست راست تو بود،
بازوی تو و نور روی تو؛
زیرا بر ایشان نظر لطف داشتی.
\v 4 خدایا، تو شاه من هستی،
در حق یعقوب، به پیروزیها حکم فرما!
\v 5 به واسطۀ توست که خصم را عقب می‌رانیم؛
به نام توست که مهاجمان را لگدمال می‌کنیم.
\v 6 من بر کمان خویش توکل نمی‌دارم،
و شمشیر من مرا پیروز نمی‌سازد؛
\v 7 بلکه تویی که به ما بر دشمنان پیروزی بخشیده‌ای،
و بدخواهان ما را سرافکنده گردانیده‌ای.
\v 8 همۀ روز به خدا فخر کرده‌ایم،
و نام تو را جاودانه خواهیم ستود. سِلاه
\v 9 اما اکنون تو ما را طرد کرده و رسوا ساخته‌ای؛
دیگر با سپاهیان ما بیرون نمی‌آیی.
\v 10 ما را در برابر خصم عقب نشاندی،
و بدخواهان غارتمان کردند.
\v 11 ما را همچون گوسفندانِ کشتاری گردانیدی
و در میان قومها پراکنده ساختی.
\v 12 قوم خود را بی‌بها فروختی،
و از فروش آنها سودی نبردی.
\v 13 ما را مضحکۀ همسایگان ساختی،
مایۀ تمسخر و ریشخند اطرافیان.
\v 14 ما را در میان قومها ضرب‌المثل ساختی؛
مایۀ سر تکان دادن در میان ملتها.
\v 15 رسوایی من همۀ روز در برابر من است،
روی من از شرم پوشیده شده،
\v 16 از سخن طعنه‌زنندگان و ناسزاگویان،
از روی دشمن و انتقام‌گیرنده.
\v 17 این همه بر ما رخ نمود،
با اینکه تو را فراموش نکرده بودیم
و در عهدت خیانت نورزیده بودیم.
\v 18 دلهایمان برنگشته بود،
و قدمهایمان از راهت کج نشده بود.
\v 19 اما تو ما را در هم کوبیدی
و به مکان شغالها بدل ساختی
و به تاریکی غلیظ پوشانیدی.
\v 20 اگر نام خدای خود را به فراموشی سپرده بودیم،
یا دست به سوی خدای بیگانه برافراشته بودیم،
\v 21 آیا خدا این را درنمی‌یافت؟
زیرا او از اسرار دل آگاه است.
\v 22 اما ما همۀ روز، به‌خاطر تو به کام مرگ می‌رویم،
و همچون گوسفندانِ کُشتاری شمرده می‌شویم.
\v 23 خداوندگارا، بیدار شو! چرا خوابیده‌ای؟
برخیز و ما را تا ابد طرد مکن!
\v 24 چرا روی خود را پنهان می‌کنی
و ستمدیدگی و مظلومیت ما را به یاد نمی‌آوری؟
\v 25 زیرا جان ما به خاک خم شده،
و شکم ما به زمین چسبیده.
\v 26 برخیز و به یاری ما بیا؛
به‌خاطر محبت خود ما را فدیه ده.
\s5
\c 45
\p
\v 1 دل من به کلامی نیکو می‌جوشد؛
انشاء خود را خطاب به پادشاه می‌گویم؛
زبانم قلم نویسنده‌ای چیره‌دست است.
\v 2 تو در میان بنی‌آدم زیباترینی
و از لبانت بلاغت جاری است؛
بنابراین، خدا تو را جاودانه مبارک ساخته است.
\v 3 ای دلاور، شمشیرت را بر میان ببند؛
فرّ و شکوه خویش را بر تن کن.
\v 4 در شوکت خویش پیروزمندانه پیش بران،
به پاس راستی، فروتنی و پارسایی؛
دست راستت تو را اعمال مَهیب بیاموزد.
\v 5 به تیرهای تیزت قومها زیر پاهایت فرو افتند؛
بدانها دل دشمنان پادشاه شکافته شود.
\v 6 ای خدا، تخت سلطنت تو جاودانه است؛
عصای پادشاهی تو عصای عدل و انصاف است.
\v 7 تو پارسایی را دوست می‌داری و شرارت را دشمن؛
از این رو خدا، خدای تو، تو را بیش از همقطارانت
به روغن شادمانی مسح کرده است.
\v 8 جامه‌هایت همگی به مُر و عود و سَلیخه، خوشبوی گشته‌اند.
از کاخهای عاج، نوای تارها تو را خوش می‌سازد.
\v 9 دختران پادشاهان از بانوان گرانمایۀ تواند؛
به جانب راستت، شَهبانو در طلای اوفیر ایستاده است.
\v 10 ای دختر، بشنو و ببین و گوش فرا دار:
قوم خویش و خانۀ پدرت را فراموش کن،
\v 11 تا پادشاه شیفتۀ زیبایی‌ات شود.
در برابرش سر فرود آر، چه او سرور توست.
\v 12 دختر صور با پیشکشی خواهد آمد،
و دولتمندترین مردمان، در پی جلب نظرِ لُطفَت خواهند بود.
\v 13 شاهدخت در سرای خویش به تمامی، شکوهمند است؛
او جامۀ زَربَفت به تن دارد.
\v 14 در پیراهنهای گلدوخت، او را به پیشگاه پادشاه می‌برند؛
ندیمه‌های باکره‌اش را از پی او نزد تو می‌آورند.
\v 15 آنان را با شادی و سرور هدایت می‌کنند،
تا به کاخ شاه درمی‌آیند.
\v 16 بر جای پدران تو، پسرانت تکیه خواهند زد؛
آنان را بر سرتاسر زمین سروران خواهی ساخت.
\v 17 یاد نام تو را در همۀ نسلها زنده نگاه خواهم داشت؛
از این رو، قومها تو را خواهند ستود، تا ابدالآباد.
\s5
\c 46
\p
\v 1 خدا پناه و قوّت ماست،
و یاوری که در تنگیها فوراً یافت می‌شود.
\v 2 پس نخواهیم ترسید، اگرچه زمین متحرک شود،
و کوهها به قعر دریا فرو افتند؛
\v 3 اگرچه آبهایش بخروشند و به جوشش درآیند
و کوهها از تلاطم آن به لرزه افتند. سِلاه
\v 4 نهری هست که جویبارهایش شهر خدا را فرحناک می‌سازد،
مسکن قدوس آن متعال را.
\v 5 خدا در میان آن است، پس جنبش نخواهد خورد؛
در سپیده‌دم، خدا یاری‌اش خواهد کرد.
\v 6 قومها می‌شورند و حکومتها سرنگون می‌شوند؛
او آواز خود را می‌دهد و زمین می‌گدازد!
\v 7 یهوه خدای لشکرها با ماست؛
خدای یعقوب دژ بلند ماست! سِلاه
\v 8 بیایید کارهای خداوند را بنگرید؛
ببینید چه ویرانیها بر زمین پدید آورده است!
\v 9 او جنگها را تا کرانهای زمین پایان می‌بخشد؛
کمان را می‌شکند و نیزه را خُرد می‌کند
و ارابه‌ها را به آتش می‌سوزاند!
\v 10 «بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛
در میان قومها متعال،
و در جهان متعال هستم.»
\v 11 یهوه خدای لشکرها با ماست؛
خدای یعقوب دژ بلند ماست. سِلاه
\s5
\c 47
\p
\v 1 ای همۀ قومها، دستک زنید؛
به فریاد شادمانی نزد خدا بانگ برآورید.
\v 2 زیرا خداوندِ متعال، مَهیب است،
پادشاه بزرگ، بر تمامیِ جهان!
\v 3 قومها را زیر سلطۀ ما قرار می‌دهد،
و ملتها را زیر پای ما می‌نهد.
\v 4 میراث ما را برای ما برمی‌گزیند،
فخر یعقوب، محبوبِ خود را. سِلاه
\v 5 خدا در میان فریاد شادمانی صعود کرده است،
خداوند، با آوای کَرِنا صعود کرده است.
\v 6 بسرایید! خدا را بسرایید!
بسرایید! پادشاه ما را بسرایید!
\v 7 زیرا خدا پادشاه تمامی جهان است؛
او را با خردمندی بسرایید.
\v 8 خدا بر قومها سلطنت می‌کند؛
او بر تخت مقدسش جلوس فرموده.
\v 9 بزرگان قومها گرد آمده‌اند،
چون قوم خدای ابراهیم؛
زیرا که پادشاهان جهان از آنِ خدایند.
او به‌غایت متعال است.
\s5
\c 48
\p
\v 1 خداوند، بزرگ است
و بسیار درخورِ ستایش؛
در شهر خدای ما،
در کوه مقدس خویش.
\v 2 کوه صَهیون،
زیبا در بلندایش،
شادمانی تمامی جهان است.
همچون بلندترین ارتفاعات صفون است،
آن شهر پادشاهِ بزرگ!
\v 3 خدا در دژهای آن است،
او خود را چون قلعۀ بلند شناسانیده.
\v 4 هان پادشاهان به هم پیوستند
و با هم پیش آمدند؛
\v 5 اما چون آن را دیدند، مبهوت گشتند،
و هراسان گریختند!
\v 6 لرزه بر ایشان مستولی شد،
و درد شدید همچون زنی که می‌زاید.
\v 7 تو کشتیهای تَرشیش را
به باد شرقی در هم شکستی.
\v 8 چنانکه شنیده بودیم، به چشم خود دیدیم،
در شهر خداوندِ لشکرها؛
در شهر خدای ما،
که خدا تا به ابد استوارش خواهد ساخت. سِلاه
\v 9 خدایا، در اندرون معبد تو
در محبتت تأمل می‌کنیم.
\v 10 ستایش تو، خدایا، همچون آوازۀ نامت،
تا به کرانهای زمین می‌رسد؛
و دست راستت آکنده از عدالت است.
\v 11 کوه صَهیون شادمان باشد
و شهرهای یهودا مسرور گردند
از داوریهای تو.
\v 12 صَهیون را طواف کنید و گرداگردش گام زنید!
بُرجهایش را بشمارید.
\v 13 سنگرهایش را ملاحظه کنید،
و در دژهایش تأمل نمایید،
تا برای نسل آینده بازگویید!
\v 14 زیرا این است خدا، خدای ما، تا ابدالآباد،
او ما را تا به مرگ رهبری خواهد کرد.
\s5
\c 49
\p
\v 1 ای همۀ قومها، این را بشنوید!
ای تمامی ساکنان جهان، گوش فرا دهید،
\v 2 از عام و خاص،
از نیازمند و توانگر، جملگی:
\v 3 دهان من حکمت را بیان می‌کند؛
تفکر دلم فهم را جاری می‌سازد.
\v 4 گوش خود را به مثلی می‌سپارم؛
معمای خویش را به آوای چنگ شرح می‌دهم:
\v 5 چرا در روزهای بلا ترسان باشم،
آنگاه که شرارتِ خیانتکاران احاطه‌ام کند؛
\v 6 همانها که بر اموال خود توکل دارند
و به ثروت بسیار خویش می‌بالند؟
\v 7 به‌یقین کسی فدیۀ جان برادر خویش نتواند داد
و خونبهای او را به خدا نتواند پرداخت؛
\v 8 زیرا فدیۀ جان انسان گرانبهاست،
و هیچ بهایی کافی نخواهد بود
\v 9 تا انسان جاودانه زنده بماند
و گودال را نبیند.
\v 10 زیرا می‌بینیم که حتی حکیمان نیز می‌میرند،
و جاهلان و ابلهان جملگی هلاک می‌شوند
و ثروت خویش به دیگران وا می‌گذارند.
\v 11 گورهایشان خانۀ ابدی آنها می‌گردد،
و تا نسلهای بی‌پایان مسکن ایشان خواهد بود،
هرچند نامهای خود را بر زمینهای خویش می‌نهند.
\v 12 اما آدمی، در توانگری‌اش، بر جا نخواهد ماند؛
او چارپایان را مانَد که از میان می‌روند.
\v 13 این است سرنوشت آنان که جاهلانه بر خویشتن توکل دارند،
و سرانجامِ آنان که از لابه‌گوییهای خویش خرسندند. سِلاه
\v 14 همچون گوسفندان برای هاویه مقرر گشته‌اند،
و مرگ، ایشان را شبانی می‌کند.
صبحگاهان صالحان بر ایشان فرمان خواهند راند،
و جمال ایشان در گور خواهد پوسید،
به دور از کاخهایشان.
\v 15 اما خدا جان مرا از چنگال هاویه فدیه خواهد داد،
و مرا نزد خود خواهد پذیرفت. سِلاه
\v 16 چون بینی کسی توانگر شود،
و شوکتِ خانه‌اش افزون گردد،
تو را باکی نباشد!
\v 17 زیرا چون بمیرد چیزی با خود نخواهد برد،
و شوکتش همراه او فرو نخواهد رفت!
\v 18 هرچند در زمان حیات، خویشتن را مبارک پندارد -
و هرچند چون کامروا باشی همگان تو را می‌ستایند -
\v 19 اما به جرگۀ پدران خود خواهد پیوست،
که روشنایی را دیگر هرگز نخواهند دید!
\v 20 آدمی در توانگری‌اش فهم ندارد،
او چارپایان را مانَد که از میان می‌روند.
\s5
\c 50
\p
\v 1 یهوه، خدای خدایان،
سخن می‌گوید و زمین را
از محل طلوع آفتاب تا محل غروبش فرا می‌خواند.
\v 2 از صَهیون، که کمال زیبایی است،
خدا تجلی می‌کند.
\v 3 خدای ما می‌آید و خاموش نخواهد ماند؛
آتش پیش رویش فرو می‌بلعد،
و تند‌باد گرداگردش می‌خروشد.
\v 4 آسمان را در بالا فرا می‌خواند،
و زمین را،
تا بر قوم خود داوری کند:
\v 5 «سرسپردگان مرا نزد من گرد آورید
آنان را که با من به قربانی عهد بسته‌اند.»
\v 6 آسمانها دادگری او را اعلام می‌کنند،
زیرا خدا، خودْ داور است. سِلاه
\v 7 «ای قوم من بشنوید تا سخن گویم،
و ای اسرائیل، تا بر ضد تو شهادت دهم.
من خدا هستم، خدای تو.
\v 8 به سبب قربانیهایت نیست که توبیخَت می‌کنم،
قربانیهای تمام‌سوز تو همواره در نظر من است.
\v 9 گوساله‌ای از خانۀ تو نمی‌گیرم
و نه بزی از آغلت،
\v 10 زیرا تمامی حیوانات جنگل از آن منَند،
و چارپایانی نیز که بر هزاران کوهند.
\v 11 همۀ پرندگان کوهستانها را می‌شناسم،
و هر جُنبندۀ صحرا از آن من است.
\v 12 اگر گرسنه بودم، تو را خبر نمی‌دادم،
چه، جهان و هرآنچه در آن است، از آن من است.
\v 13 آیا من گوشت گاوان را می‌خورم
یا خون بُزان را می‌نوشم؟
\v 14 قربانیهای تشکر به خدا تقدیم کن،
و نذرهای خویش را به آن متعال ادا نما،
\v 15 و در روز تنگی مرا بخوان؛
من تو را بیرون خواهم کشید،
و تو مرا جلال خواهی داد.»
\v 16 اما به شریر، خدا چنین می‌فرماید:
«تو را چه که فرایض مرا بیان کنی
و عهد مرا بر زبان رانی؟
\v 17 چراکه از تأدیب من بیزاری
و کلام مرا پشت گوش می‌اندازی.
\v 18 چون دزد را می‌بینی، به او روی خوش نشان می‌دهی،
و با زناکاران هم‌پیاله می‌شوی.
\v 19 دهان خویش به بدی می‌گشایی
و زبانت را به فریب عادت داده‌ای.
\v 20 به سخن گفتن بر ضد برادرت می‌نشینی،
و بر فرزند مادرت افترا می‌زنی.
\v 21 این کارها را کردی و من خاموشی گزیدم؛
پس پنداشتی که من نیز چون توام.
اما حال تو را توبیخ خواهم کرد
و تقصیراتت را در برابر دیدگانت خواهم گسترد.
\v 22 «ای فراموش‌کنندگان خدا، این را دریافت کنید،
مبادا شما را بدرم و رهاننده‌ای نباشد.
\v 23 آن که قربانیهای تشکر تقدیم می‌کند،
مرا حرمت می‌دارد؛
آن که راه خویش می‌پاید،
نجات خدا را به او نشان خواهم داد.»
\s5
\c 51
\p
\v 1 خدایا، بر حسب محبت خود
مرا فیض عطا فرما!
بر حسب رحمت بیکران خویش
نافرمانیهایم را محو ساز.
\v 2 مرا از تقصیرم به تمامی شستشو ده،
و از گناهم مرا طاهر کن!
\v 3 زیرا من از نافرمانیهای خویش آگاهم،
و گناهم همیشه در نظر من است.
\v 4 به تو، آری تنها به تو، گناه ورزیده‌ام،
و آنچه را که در نظرت بد است به عمل آورده‌ام.
از این رو چون سخن می‌گویی، بر حقی،
و چون داوری می‌کنی، بی‌عیبی!
\v 5 براستی که تقصیرکار زاده شده‌ام،
و گناهکار، از زمانی که مادرم به من آبستن شد!
\v 6 اینک به راستی در قلب مشتاقی،
و در باطنم، مرا حکمت می‌آموزی.
\v 7 با زوفا پاکم کن که طاهر خواهم شد،
شستشویم کن که از برف سفیدتر خواهم شد.
\v 8 شادی و سرور را به من بشنوان،
بگذار استخوانهایی که کوبیده‌ای به وجد آید.
\v 9 روی خود را از گناهانم بپوشان،
و تقصیرهایم را به تمامی محو ساز.
\v 10 خدایا، دلی طاهر در من بیافرین،
و روحی استوار در من تازه بساز.
\v 11 مرا از حضور خود به دور مَیَفکن،
و روح قدوس خود را از من مگیر.
\v 12 شادی نجات خود را به من بازده،
و به روحی راغب حمایتم فرما.
\v 13 آنگاه راههای تو را به عاصیان خواهم آموخت،
و گناهکاران نزد تو باز خواهند گشت.
\v 14 خدایا، لکۀ خون را از وجود من پاک کن
ای خدایی که خدای نجات من هستی،
و زبانم عدالت نجاتبخش تو را شادمانه خواهد سرایید.
\v 15 خداوندگارا، لبانم بگشا،
تا دهانم ستایش تو را بیان کند.
\v 16 تو به قربانی رغبت نداری، وگرنه می‌آوردم؛
تو از قربانی تمام‌سوز خرسند نمی‌شوی.
\v 17 قربانیهای پسندیدۀ خدا روح شکسته است؛
خدایا، دل شکسته و توبه‌کار را خوار نخواهی شمرد.
\v 18 خدایا، به خشنودی خود بر صَهیون احسان فرما؛
دیوارهای اورشلیم را بنا کن.
\v 19 آنگاه از قربانیهای شایسته خشنود خواهی شد؛
از قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای کامل.
آنگاه بر مذبح تو گوساله‌ها تقدیم خواهند کرد.
\s5
\c 52
\p
\v 1 ای جنگاور، چرا به بدی فخر می‌کنی؟
محبت خدا همیشه پابرجا است.
\v 2 زبانت نابودی را تدبیر می‌کند،
همچون تیغی بُرنده، ای حیله‌گر!
\v 3 بدی را بیش از نیکویی دوست می‌داری،
و دروغ را بیش از راستگویی. سِلاه
\v 4 همۀ سخنان مرگبار را دوست می‌داری،
ای زبان دغل‌باز!
\v 5 پس خدا نیز تو را برای همیشه سرنگون خواهد کرد؛
تو را خواهد ربود و از خیمه‌ات بر خواهد کند،
و تو را از زمین زندگان ریشه‌کن خواهد کرد. سِلاه
\v 6 پارسایان خواهند دید و خواهند ترسید؛
بر او خواهند خندید و خواهند گفت:
\v 7 «هان، این است کسی که خدا را قلعۀ خویش نساخت،
بلکه بر ثروتِ کلانِ خود توکل کرد
و در ویرانگری خویش نیرومند شد!»
\v 8 اما من همچون درخت زیتونی هستم
که در خانۀ خدا می‌شکفد؛
من بر محبت خدا توکل دارم،
تا ابدالآباد.
\v 9 به سبب آنچه کرده‌ای
تو را جاودانه سپاس خواهم گفت؛
و در حضور سرسپردگانت
انتظار نام تو را خواهم کشید،
زیرا که نیکوست.
\s5
\c 53
\p
\v 1 ابله در دل خود می‌گوید:
«خدایی نیست!»
اینان فاسدند و ستمگریشان کراهت‌آور است!
نیکوکاری نیست!
\v 2 خدا از آسمان
بر بنی آدم می‌نگرد،
تا ببیند آیا کسی هست که عاقلانه رفتار کند
و خدا را بجوید.
\v 3 همه گمراه گشته‌اند،
و با هم فاسد شده‌اند!
نیکوکاری نیست،
حتی یکی!
\v 4 آیا بدکاران را شناختی نیست؟
آنان که قوم مرا فرو می‌بلعند چنانکه گویی نان می‌خورند،
و خدا را نمی‌خوانند.
\v 5 آنجا ایشان سخت ترسانند،
جایی که ترسی نیست.
زیرا خدا استخوانهای محاصره‌کنندگان تو را می‌پراکند.
تو ایشان را شرمنده می‌سازی،
زیرا خدا آنان را رد کرده است.
\v 6 کاش که نجات برای اسرائیل از صَهیون فرا می‌رسید!
چون خداوند سعادت گذشته را به قوم خویش بازگردانَد
یعقوب به وجد آید و اسرائیل شادی کند!
\s5
\c 54
\p
\v 1 خدایا، به نام خویش نجاتم ده!
به قدرت خود، دادرسی‌ام کن!
\v 2 خدایا، دعایم بشنو،
و به سخنان دهانم گوش بسپار!
\v 3 زیرا بیگانگان بر ضد من برخاسته‌اند،
و بیدادگران قصد جان من دارند،
آنان که خدا در برابر دیدگانشان نیست. سِلاه
\v 4 هان، خداست یاور من؛
خداوندگار است زنده نگاهدارندۀ جان من.
\v 5 بدیِ دشمنان مرا به خود ایشان بازگردان!
در وفاداری خویش، از میانشان بردار!
\v 6 و من قربانی اختیاری به تو تقدیم خواهم کرد،
و نام تو را، ای خداوند، خواهم ستود،
چراکه نیکوست!
\v 7 زیرا تو مرا از هر تنگی رهانیده‌ای،
و چشمانم پیروزمندانه بر دشمنانم نگریسته است.
\s5
\c 55
\p
\v 1 خدایا، به دعایم گوش فرا ده،
و خود را از فریادِ التماسم پنهان مکن؛
\v 2 به من گوش بسپار
و اجابتم فرما.
در شکایت خود بی‌قرارم،
و ناله برمی‌آورم،
\v 3 از آواز دشمن،
و بیداد شریران؛
زیرا که رنجم می‌دهند
و خشمگینانه بر من دشمنی می‌ورزند.
\v 4 دل در سینه‌ام به درد آمده،
و رعب و وحشتِ مرگ بر من مستولی شده است.
\v 5 ترس و لرز مرا درگرفته،
و دهشت بر من چیره گشته است!
\v 6 با خود گفتم: «کاش مرا بالهای کبوتر بود،
تا پرواز کرده، می‌آسودم؛
\v 7 آری، به دوردستها می‌گریختم
و در صحرا مأوا می‌گزیدم؛ سِلاه
\v 8 به سوی پناهگاهی می‌شتافتم،
به دور از تندباد و توفان!»
\v 9 خداوندگارا، شریران را هلاک کن،
و زبانشان را مشوش گردان،
زیرا که در شهر خشونت و نزاع می‌بینم.
\v 10 روز و شب بر حصارهایش می‌گردند،
و جنایت و شرارت در درون آن است.
\v 11 ویرانگری در میان آن غوغا می‌کند،
و ظلم و تقلب از میدان آن دور نمی‌شود.
\v 12 زیرا دشمنِ من نیست که بر من طعنه می‌زند،
وگرنه تاب می‌آوردم؛
و بدخواه من نیست که در برابرم قد برمی‌افرازد،
وگرنه از او پنهان می‌شدم.
\v 13 بلکه تویی! مرد همتای من،
یار خالص و دوست نزدیکم،
\v 14 که روزگاری با هم رفاقتی شیرین داشتیم،
آنگاه که با انبوه جمعیت در خانۀ خدا گام می‌زدیم.
\v 15 مرگ بر ایشان ناگهان بیاید،
و زنده به گور فرو روند.
زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میانشان است.
\v 16 اما من خدا را می‌خوانم،
و خداوند مرا نجات می‌دهد.
\v 17 شبانگاه و بامداد و نیمروز
شِکْوِه و ناله می‌کنم؛
و او صدایم را می‌شنود.
\v 18 جانم را از جنگی که بر من بر پا شده است
به سلامتی فدیه می‌دهد؛
زیرا که بسیاری بر ضد منند.
\v 19 خدا، که از ازل جلوس فرموده است،
خواهد شنید و خوارشان خواهد ساخت؛ سِلاه
زیرا تغییر نمی‌کنند
و ترسی از خدا ندارند.
\v 20 همقطار من دست خویش بر دوستان خود بلند کرده،
و پیمان خود را شکسته است.
\v 21 زبانش چرب و نرم است،
اما دلش خواهان جنگ است!
سخنش از روغن ملایمتر است،
لیکن شمشیری برهنه است.
\v 22 نگرانی خود را به خداوند بسپار،
که او تکیه‌گاه تو خواهد بود؛
او هرگز نخواهد گذاشت
پارسایان جنبش خورند.
\v 23 تو خدایا،
شریران را به گودال نابودی فرو خواهی آورد؛
مردمان خون‌ریز و خیانت‌پیشه،
حتی نیمِ عمر خود را نیز به سر نخواهند رسانید!
اما من، بر تو توکل خواهم کرد.
\s5
\c 56
\p
\v 1 خدایا، مرا فیض عطا فرما،
زیرا انسان بر من پا می‌گذارد!
همۀ روز، مهاجمان بر من ستم روا می‌دارند.
\v 2 تمام روز، مخالفان مرا لگدمال می‌کنند،
زیرا بسیاری متکبرانه با من می‌جنگند.
\v 3 آنگاه که ترسان شوم،
بر تو توکل خواهم کرد.
\v 4 آری، بر خدا توکل خواهم کرد،
بر خدایی که کلامش را می‌ستایم.
و ترسان نخواهم شد؛
انسان خاکی به من چه تواند کرد؟
\v 5 همۀ روز سخنان مرا تحریف می‌کنند،
و همۀ تدبیرهایشان برای آزار من است.
\v 6 دسیسه می‌کنند،
در کمین می‌نشینند،
و گامهایم را می‌پایند،
زیرا قصد جان من دارند!
\v 7 با این همه شرارت، آیا جان سالم به در خواهند برد؟
خدایا، در خشمِ خود قومها را سرنگون ساز!
\v 8 تو شمار آوارگیهایم را نگاه می‌داری،
و اشکهایم را در مَشک خود می‌نهی!
آیا آنها در دفترِ تو نیست؟
\v 9 پس آنگاه که یاری بخواهم،
دشمنانم واپس خواهند نشست.
این را نیک می‌دانم که خدا با من است.
\v 10 آری، بر خدا توکل می‌دارم،
بر خدایی که کلامش را می‌ستایم،
بر خداوندی که کلامش را می‌ستایم.
\v 11 و ترسان نخواهم شد؛
آدمی به من چه تواند کرد؟
\v 12 خدایا، نذرهایم را به تو باید ادا کنم؛
قربانیهای شکرگزاری به تو تقدیم خواهم کرد.
\v 13 زیرا که تو خدایا،
جانم را از مرگ رهانیدی،
و پاهایم را از لغزش بازداشتی،
تا در نور زندگی در حضور خدا سالک باشم.
\s5
\c 57
\p
\v 1 مرا فیض عطا فرما، خدایا، مرا فیض عطا فرما!
زیرا جان من در تو پناه می‌جوید؛
زیر سایۀ بالهایت پناه می‌گیرم،
تا این بلایا بگذرد.
\v 2 نزد خدای متعال فریاد برمی‌آورم،
نزد خدایی که مقصودش را برای من به انجام می‌رساند.
\v 3 از آسمان فرستاده، مرا نجات خواهد داد؛
و آنان را که بر من پا می‌گذارند توبیخ خواهد کرد؛ سِلاه
خدا محبت و وفاداری خود را خواهد فرستاد.
\v 4 جانم در میان شیران است،
در میان آتش‌افروزان می‌خوابم؛
در میان آدمیانی که دندانها‌یشان نیزه‌ها و تیرهاست،
و زبانشان شمشیرِ برّان.
\v 5 خدایا، بر آسمانها متعال شو،
و جلالت بر تمامی زمین باشد!
\v 6 در برابر پاهایم دام گستردند،
و جانم خم گردید!
بر سر راهم چاه کندند،
اما خود بدان فرو افتادند. سِلاه
\v 7 دل من مستحکم است، خدایا،
دل من مستحکم است؛
سرود خواهم خواند و خواهم نواخت.
\v 8 ای جان من، بیدار شو!
ای چنگ و بربط بیدار شوید!
من سپیده‌دم را بیدار خواهم کرد!
\v 9 خداوندگارا، تو را در میان ملتها خواهم ستود،
و از بهر تو در میان طوایف خواهم سرایید.
\v 10 زیرا محبت تو عظیم است،
تا به آسمانها،
و وفاداریت تا به ابرها!
\v 11 خدایا، بر آسمانها متعال شو،
و جلالت بر تمامی زمین باشد!
\s5
\c 58
\p
\v 1 ای حاکمان، آیا براستی به دادگری سخن می‌گویید؟
آیا در میان بنی‌آدم به انصاف داوری می‌کنید؟
\v 2 چنین نیست! بلکه در دل خود مرتکب بی‌عدالتی می‌شوید،
و دستانتان خشونت بر زمین می‌گسترد.
\v 3 شریران از رَحِم منحرفند،
و از بطن مادر، گمراه و دروغگو!
\v 4 آنان را زهری است چون زهر مار،
چون مار کُبرایی که گوشهای خود را بسته باشد،
\v 5 و به آواز افسونگران اعتنا نکند،
هرچند ماهرانه افسون کنند!
\v 6 خدایا، دندانهای ایشان را در دهانشان بشکن!
خداوندا، دندانِ نیشِ این شیران درنده را بِکَن!
\v 7 بگذار چون آبی که ریخته می‌شود، محو شوند،
و چون کمان خود را می‌کِشند، تیرهایشان بی‌اثر شود.
\v 8 همچون حلزون باشند که در حین حرکت تحلیل می‌رود،
و مانند طفل سقط شده، هرگز رویِ آفتاب را نبینند!
\v 9 پیش از آنکه دیگهایتان آتش خارها را حس کند،
باشد که آنها را چه تر و چه خشک، بروبد.
\v 10 پارسا چون کشیده شدن انتقام را بیند شادی خواهد کرد،
چون پاهای خود را در خون شریران بشوید.
\v 11 پس آنگاه مردمان خواهند گفت:
«به‌یقین پارسایان هنوز پاداش می‌گیرند،
به‌یقین خدایی هست که در جهان داوری می‌کند!»
\s5
\c 59
\p
\v 1 ای خدایم، مرا از دشمنانم برهان،
و از آنان که بر ضد من برمی‌خیزند، محافظتم فرما!
\v 2 مرا از بدکاران رهایی بخش،
و از مردمان خون‌ریز نجاتم دِه!
\v 3 بنگر که چگونه در کمین جانم نشسته‌اند!
زورمندان بر ضد من گرد آمده‌اند؛
بی‌آنکه نافرمانی و گناهی از من سر زده باشد، خداوندا.
\v 4 بی‌آنکه تقصیری کرده باشم، می‌شتابند و خود را آماده می‌کنند!
پس بیدار شو و به دیدارم بیا و ببین!
\v 5 تو یهوه، خدای لشکرها، خدای اسرائیلی.
بیدار شو و همۀ قومها را مجازات فرما!
بر خائنان شریر شفقت مفرما! سِلاه
\v 6 شبانگاهان بازمی‌گردند،
و چون سگان پارس می‌کنند،
و گِرد شهر پرسه می‌زنند!
\v 7 بنگر که چگونه عربده می‌کشند
و بر لبهایشان شمشیرهاست،
زیرا می‌گویند: «کیست که بشنود؟»
\v 8 اما تو، خداوندا، بر ایشان می‌خندی،
تو همۀ قومها را ریشخند می‌کنی!
\v 9 ای قوّت من، برای تو انتظار خواهم کشید؛
زیرا تو، خدایا، قلعۀ بلند منی!
\v 10 خدا که مرا محبت می‌کند، پیش روی من خواهد رفت
و مرا قادر خواهد ساخت تا پیروزمندانه بر دشمنانم بنگرم.
\v 11 اما، ای خداوندگار، که سپرِ ما هستی، ایشان را مکُش،
مبادا قوم من فراموش کنند!
ایشان را در قوّت خویش بلرزان،
و به زیر افکن!
\v 12 به سبب گناهان دهانشان
و سخنان لبانشان،
در غرور خویش گرفتار آیند!
به سبب نفرینها و دروغهایی که می‌گویند،
\v 13 ایشان را در خشم نابود ساز!
نابودشان کن تا دیگر نباشند!
آنگاه تا به کرانهای زمین خواهند دانست
که خدا بر یعقوب فرمان می‌راند. سِلاه
\v 14 شبانگاهان بازمی‌گردند،
چون سگان پارس می‌کنند،
و گِرد شهر پرسه می‌زنند!
\v 15 در پی طعا‌م می‌گردند،
و اگر سیر نشوند زوزه می‌کشند!
\v 16 اما من در وصف قدرت تو می‌سرایم؛
صبحگاهان در وصف محبت تو شادمانه می‌سرایم؛
زیرا تو قلعۀ بلند منی،
و پناهگاه من در روز تنگی.
\v 17 ای قوّت من، در وصف تو می‌سرایم؛
خدایا، تو دژ بلند منی،
خدایی که محبتم می‌کند!
\s5
\c 60
\p
\v 1 خدایا، تو ما را طرد کرده و بر ما رخنه کرده‌ای؛
خشمگین بودی؛ اما اکنون ما را برگردان!
\v 2 زمین را لرزانده و از میان شکافته‌ای؛
شکستگیهایش را ترمیم کن،
زیرا به جنبش درآمده است!
\v 3 قوم خویش را به سختیها دچار گردانیدی؛
بادۀ گیج‌کننده به ما نوشانیدی.
\v 4 اما برای ترسندگانت، پرچمی افراشتی
تا از تیررَسِ کمان بِدان بگریزند. سِلاه
\v 5 به دست راست خویش نجات ده،
و اجابتم فرما،
تا محبوبان تو رهایی یابند.
\v 6 خدا در قدوسیت خود سخن گفته است:
«شِکیم را شادمانه قسمت می‌کنم
و دشت سُکّوت را اندازه می‌گیرم.
\v 7 جِلعاد از آن من است و مَنَسی از آن من؛
اِفرایِم، کلاهخود من است،
یهودا عصای سلطنتم.
\v 8 موآب ظرف دست‌شویی من است،
بر اَدوم پای‌پوش خود را می‌افکنم،
و بر فلسطین بانگ پیروزی برمی‌آورم.»
\v 9 کیست که مرا به شهر حصاردار درآوَرَد؟
کیست که مرا به اَدوم رهنمون شود؟
\v 10 مگر نه تو خدایا، که طردمان کرده‌ای،
و دیگر با سپاهیان ما بیرون نمی‌آیی؟
\v 11 در برابر دشمن، یاریمان فرما،
زیرا یاری انسان عبث است.
\v 12 با خدا پیروز خواهیم شد،
اوست که خصمان ما را پایمال خواهد کرد.
\s5
\c 61
\p
\v 1 خدایا، فریاد مرا بشنو
و به دعایم گوش فرا ده!
\v 2 از کرانهای زمین تو را می‌خوانم،
هنگامی که دلم لرزان است.
مرا به صخره‌ای که بلندتر از من است
هدایت فرما.
\v 3 زیرا که تو پناهگاه من بوده‌ای،
و برج نیرومند در برابر دشمن.
\v 4 بگذار تا به ابد در خیمۀ تو قرار یابم
و زیر سایۀ بالهایت پناه گیرم. سِلاه
\v 5 زیرا تو، خدایا، نذرهایم را شنیده‌ای،
و میراث ترسندگانِ نامت را به من ارزانی داشته‌ای.
\v 6 بر ایام عمر پادشاه بیفزا
و بر سالهای او، تا نسلهای بسیار!
\v 7 تا ابد در حضور خدا بر تخت شاهی نشیند،
محبت و وفاداری خود را به مراقبت او برگمار!
\v 8 پس نام تو را پیوسته خواهم سرایید،
و نذرهای خود را هر روزه ادا خواهم کرد.
\s5
\c 62
\p
\v 1 تنها برای خدا جان من در سکوت انتظار می‌کشد،
زیرا نجات من از جانب اوست.
\v 2 او یگانه صخره و نجات من است،
و دژِ بلند من،
پس هرگز جنبش نخواهم خورد.
\v 3 تا به کِی بر مردی هجوم می‌آورید
تا جملگی وی را به قتل رسانید،
همچون دیواری خمیده و حصاری لرزان؟
\v 4 به‌یقین بر آنند که او را از جایگاه بلندش سرنگون کنند؛
از دروغ گفتن لذت می‌برند؛
با دهان خود برکت می‌دهند،
اما در دلها‌یشان نفرین می‌کنند. سِلاه
\v 5 تنها برای خدا، ای جان من، در سکوت انتظار بکش!
زیرا امید من از جانب اوست!
\v 6 او یگانه صخره و نجات من است؛
و دژ بلند من،
پس جنبش نخواهم خورد.
\v 7 بر خداست نجات و عزت من؛
صخرۀ نیرومند و پناه من در خداست.
\v 8 ای قوم، همواره بر او توکل کنید،
و سفرۀ دل خویش را بر او بگشایید؛
زیرا که خدا پناه ماست. سِلاه
\v 9 براستی که بنی‌آدم نَفَسی بیش نیستند،
و آدمیان فریبی بیش نی؛
در کفۀ ترازو بالا می‌روند،
زیرا جملگی با هم از بخار نیز سبکترند!
\v 10 بر ظلم توکل مکنید
و به مالِ دزدی امید مبندید؛
و هرچند بر دارایی‌تان افزوده گردد،
دل بدان مبندید.
\v 11 خدا یک بار گفته است
و من دو بار شنیده‌ام که:
قدرت از آن خداست
\v 12 و محبت نیز از آن تو، ای خداوندگار.
به‌یقین که تو هر کس را سزا خواهی داد،
بر حسب آنچه کرده است.
\s5
\c 63
\p
\v 1 خدایا، تو خدای من هستی،
با تمام وجود، تو را می‌جویم؛
جان من تشنۀ توست،
و پیکرم مشتاق تو،
در زمین خشک و بی‌طراوت و بی‌آب!
\v 2 من در قُدس بر تو نگریسته‌ام
و قدرت و جلالت را نظاره‌گر شده‌ام.
\v 3 از آن رو که محبت تو از حیات نیکوتر است،
لبهایم تو را خواهد ستود.
\v 4 پس تا زنده‌ام تو را متبارک خواهم خواند،
و در نام تو دستهایم را بر خواهم افراشت.
\v 5 جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و چربی،
و دهانم با لبهایی شادمان تو را خواهد ستود.
\v 6 در بستر خود تو را یاد می‌کنم؛
و در پاسهای شب به تو می‌اندیشم.
\v 7 در سایۀ بالهایت شادمانه می‌سرایم،
زیرا تو یاور من بوده‌ای.
\v 8 جان من به تو چسبیده است،
و دست راستت مرا حمایت می‌کند.
\v 9 آنان که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد،
و به ژرفای زمین فرو خواهند رفت.
\v 10 به دم شمشیر سپرده خواهند شد
و خوراک شغالها خواهند گردید.
\v 11 اما پادشاه در خدا شادی خواهد کرد،
و هر که به او سوگند خورَد فخر خواهد نمود،
زیرا دهان دروغگویان بسته خواهد شد.
\s5
\c 64
\p
\v 1 خدایا، چون ناله برمی‌آورم، صدایم را بشنو،
و حیاتم را از تهدید دشمن حفظ فرما!
\v 2 از دسیسۀ شریران پنهانم بدار
و از هنگامۀ بدکاران،
\v 3 که زبان خود را چون شمشیر تیز می‌کنند،
و سخنان تلخ را چون تیر بر زه می‌نهند
\v 4 تا از کمینگاههای خود بر راستان نشانه روند؛
و به ناگاه و بی‌پروا بر او تیر می‌افکنند.
\v 5 خویشتن را به کلامی پلید مسلح می‌کنند،
و چون سخن می‌گویند، برای پنهان کردن دامهاست؛
و می‌گویند: «کیست که آنها را ببیند؟»
\v 6 بی‌انصافی را تدبیر می‌کنند و می‌گویند:
«چه تدبیر کاملی اندیشیدیم!»
براستی که دل و ذهن آدمی تفحص‌ناپذیر است!
\v 7 اما خدا تیرها بر ایشان خواهد افکند،
و به ناگاه مجروح خواهند شد.
\v 8 زبان آنها را بر ضد خودشان بر خواهد گردانید
و نابودشان خواهد کرد؛
و هر که آنان را ببیند بر ایشان سر خواهد جنبانید.
\v 9 آنگاه بنی‌آدم جملگی خواهند ترسید،
و کار خدا را اعلام خواهند کرد،
و در عمل او تأمل خواهند نمود.
\v 10 باشد که پارسا در خداوند شادی کند
و در او پناه جوید،
و راست‌دلان جملگی فخر نمایند!
\s5
\c 65
\p
\v 1 خدایا ستایش در صَهیون در انتظار توست
و نذرها به تو ادا خواهد شد.
\v 2 ای که دعا می‌شنوی
نزد تو تمامی بشر خواهند آمد.
\v 3 آنگاه که اعمال شرارت‌آمیز بر ما چیره می‌شود
تو نافرمانیهای ما را کفاره می‌کنی.
\v 4 خوشا به حال آنان که تو برمی‌گزینی و نزدیک می‌آوری
تا در صحنهای تو ساکن شوند.
از نیکویی خانۀ تو سیر خواهیم شد
و از قدوسیت معبد تو.
\v 5 با کارهای شگفت در عدالت نجاتبخش خویش ما را اجابت می‌فرمایی،
ای خدای نجات ما،
که اعتماد همۀ کرانهای زمین و دوردست‌ترین دریاها بر توست.
\v 6 ای که به نیروی خویش کوهها را برقرار ساختی
و خویشتن را به قدرت مسلح کردی؛
\v 7 که خروش دریاها را خاموش می‌گردانی،
غرّش موجهای آنها و شورش قومها را.
\v 8 ساکنان کرانهای زمین از آیات تو حیرانند،
تو مغرب و مشرق را به بانگ شادی وا می‌داری.
\v 9 تو به زمین روی کرده، آن را آبیاری می‌کنی،
و غنای بسیارش می‌بخشی.
نهر خدا از آب پر است؛
تو غله را برای مردم فراهم می‌کنی
زیرا که چنین تهیه دیده‌ای.
\v 10 تو شیارهایش را سیراب می‌کنی
و پشته‌هایش را هموار می‌سازی؛
به رگبارها آن را نرم می‌کنی
و محصولش را برکت می‌دهی.
\v 11 به احسان خویش سال را تاجگذاری می‌کنی؛
جای چرخ ارابه‌هایت نیز از برکت لبریز است.
\v 12 چراگاههای صحرا نیز لبریز است
و تپه‌ها کمر خود را به شادمانی بسته‌اند.
\v 13 چمنزارها خویشتن را به گله‌ها ملبس ساخته‌اند
و وادیها به غله پوشیده شده است؛
بانگ شادی برمی‌آورند و می‌سرایند.
\s5
\c 66
\p
\v 1 ای تمامی زمین، خدا را بانگ شادی دهید!
\v 2 جلال نام او را بسرایید
و ستایشی پرجلال نثار او کنید!
\v 3 خدا را بگویید: «چه مَهیب است کارهای تو!
به سبب عظمت توانایی‌ات
دشمنانت در برابر تو کُرنِش می‌کنند.
\v 4 تمامی زمین تو را پرستش خواهند کرد،
و در ستایش تو خواهند سرایید؛
آری، در ستایش نام تو خواهند سرایید.» سِلاه
\v 5 بیایید و ببینید خدا چه‌ها کرده است،
او در کارهای خود برای بنی‌آدم، مَهیب است.
\v 6 دریا را به خشکی مبدل ساخت
و مردم پیاده از رودخانه گذشتند.
آنجا در او شادی کردیم،
\v 7 در او که به قدرت خود جاودانه فرمان می‌راند،
و چشمانش مراقب قومهاست.
پس طغیانگران خویشتن را برنیفرازند. سِلاه
\v 8 ای قومها، خدای ما را متبارک خوانید؛
آوای ستایش او را بشنوانید.
\v 9 زیرا جانهای ما را در میان زندگان نگاه داشته
و پاهایمان را از لغزش باز داشته است.
\v 10 زیرا تو، خدایا، ما را آزموده‌ای؛
تو ما را همچون نقره در بوتۀ آزمایش گذاشته‌ای.
\v 11 ما را به دام درآوردی
و باری بس گران بر پشت ما نهادی.
\v 12 مردمان را بر سر ما سوار کردی
و از آب و آتش گذشتیم،
لیکن ما را به جای خُرَّم درآوردی.
\v 13 با قربانیهای تمام‌سوز به خانه‌ات در خواهم آمد
و نذرهایم را به تو ادا خواهم کرد،
\v 14 که لبهای خویش را بدانها گشودم
و در زمان تنگی بر زبانشان آوردم.
\v 15 قربانیهای تمام‌سوزِ پروار به تو تقدیم خواهم کرد
با رایحۀ قربانی قوچها؛
گوساله‌ها و بزها به تو پیشکش خواهم کرد. سِلاه
\v 16 ای همۀ خداترسان، بیایید و بشنوید؛
بگذارید آنچه را برای جان من کرده است، بازگویم.
\v 17 به دهان خویش نزد او فریاد برآوردم؛
و ستایش او بر زبان من بود.
\v 18 اگر بدی را در دل خود منظور می‌داشتم،
خداوندگار نمی‌شنید.
\v 19 اما خدا براستی شنیده
و به آواز دعای من گوش فرا داده است.
\v 20 متبارک باد خدا که دعای مرا رد نکرده
و محبت خویش را از من دریغ نداشته است.
\s5
\c 67
\p
\v 1 خدا ما را فیض و برکت عطا فرماید
و روی خود را بر ما تابان کند، سِلاه
\v 2 تا راههای تو در جهان شناخته شود
و نجاتت در میان همۀ قومها.
\v 3 خدایا، قومها تو را بستایند،
همۀ قومها تو را بستایند.
\v 4 قومها شاد باشند و بانگ شادی برآورند
چراکه تو قومها را به انصاف حکم می‌کنی
و امتهای جهان را هدایت می‌نمایی. سِلاه
\v 5 خدایا، قومها تو را بستایند،
همۀ قومها تو را بستایند.
\v 6 آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد
و خدا، خدای ما، ما را مبارک خواهد ساخت.
\v 7 خدا ما را مبارک خواهد ساخت
و همۀ کرانهای زمین از او خواهند ترسید.
\s5
\c 68
\p
\v 1 خدا برخیزد و دشمنانش پراکنده شوند؛
آنان که از او نفرت دارند از حضورش بگریزند.
\v 2 چنانکه دود رانده می‌شود،
ایشان را بِران؛
و چنانکه موم نزد آتش ذوب می‌شود،
شریران از حضور خدا هلاک گردند.
\v 3 اما پارسایان شادمان باشند
و در حضور خدا به وجد آیند
و از فرط شادی پای کوبند.
\v 4 برای خدا سرود بخوانید و در ستایش نام او بسرائید،
او را که بر ابرها سوار است، فریاد ستایش برافرازید؛
نام او یهوه است،
در حضورش شادی کنید.
\v 5 پدر یتیمان و مدافع بیوه‌زنان
خداست در مسکن مقدس خود.
\v 6 خدا بی‌کسان را صاحب خانه و کاشانه می‌گرداند
و زندانیان را بیرون آورده، به سعادت می‌رساند؛
اما طغیانگران در زمینِ خشک ساکن خواهند شد.
\v 7 خدایا، هنگامی که پیش روی قوم خود بیرون رفتی،
آنگاه که در بیابان خرامیدی، سِلاه
\v 8 زمین لرزید
و آسمانها بارید،
از حضور خدا، آن یگانۀ سینا،
از حضور خدا، خدای اسرائیل.
\v 9 خدایا، تو باران فراوان بارانیدی
و میراث خود را که خسته بود، مستحکم گردانیدی.
\v 10 جماعت تو در آن ساکن شدند،
و در نیکویی‌ات، خدایا،
تهیدستان را روزی رساندی.
\v 11 خداوندگار فرمان را صادر می‌کند؛
زنانی که بشارت می‌آورند، سپاه عظیمی هستند.
\v 12 شاهانِ لشکرها فرار کرده، می‌گریزند؛
زن خانه‌دار، غنیمت را تقسیم می‌کند.
\v 13 اگرچه در میان آغلها خفته باشی
بالهای کبوتر به نقره پوشیده است‌
و پرهایش به طلای رخشان.
\v 14 چون قادر مطلق پادشاهان را در آنجا پراکنده ساخت
برف بر صَلمون بارید.
\v 15 ای کوه سترگ، ای کوه باشان؛
ای کوهِ با قله‌های افراشته، ای کوه باشان.
\v 16 چرا با حسد می‌نگری، ای کوهِ با قله‌های افراشته،
بر کوهی که خدا برای سکونت خویش طلب نمود،
بر مکانی که خداوند جاودانه در آن ساکن خواهد شد؟
\v 17 ارابه‌های خدا ده‌ها هزار
و هزاران هزار است؛
خداوندگار در میان آنهاست، و سینا در قُدس است.
\v 18 آنگاه که به عرش برین صعود کردی
اسیران را به اسیری بردی
و هدایا از آدمیان گرفتی،
حتی از طغیانگران،
تا که تو ای یهوه خدا در آنجا سکونت گزینی.
\v 19 متبارک باد خداوندگار، خدای نجات ما
که هر روزه متحمل بارهای ما می‌شود. سِلاه
\v 20 خدای ما خدای نجات است،
و راههای گریز از مرگ از آن خداوندگارْ یهوه است.
\v 21 اما خدا سر دشمنان خویش را فرو خواهد کوبید
فرق سر پر موی آنان را که در تقصیرات خود گام برمی‌دارند.
\v 22 خداوندگار فرموده است: «آنان را از باشان خواهم آورد؛
آنان را از ژرفای دریا باز خواهم آورد،
\v 23 تا تو پاهایت را در خون ایشان بشویی،
و زبان سگانت نیز بهرۀ خویش را از دشمنان برگیرد.»
\v 24 خدایا، رژۀ تو دیده می‌شود
رژۀ خدای من و شاه من به اندرون قُدس.
\v 25 در پیش، سرایندگانند؛ در پس، نوازندگان،
و در میان، دوشیزگانِ دف‌نواز.
\v 26 خدا را در جماعت بزرگ متبارک خوانید،
خداوند را، ای شما که از چشمۀ اسرائیلید.
\v 27 آنجاست بِنیامین کوچک، پیشاپیش ایشان،
و آنجایند بزرگان یهودا، در گروه خویش،
و بزرگان زِبولون، و بزرگان نَفتالی.
\v 28 خدایت برای تو، قدرت را امر فرموده است؛
خدایا، آنچه را که برای ما کرده‌ای استوار گردان.
\v 29 به سبب معبدت در اورشلیم
پادشاهان برایت پیشکشها خواهند آورد.
\v 30 وحش نیزار را توبیخ فرما،
و رمۀ گاوان را در میان گوساله‌های قومها.
او طالبان خَراج را پایمال می‌کند،
و قومهای جنگ‌طلب را پراکنده می‌سازد.
\v 31 فرستادگان از مصر خواهند آمد
کوش به‌شتاب دستان خویش به سوی خدا دراز خواهد کرد.
\v 32 ای ممالک جهان، برای خدا سرود بخوانید،
خداوندگار را با سرودها بستایید، سِلاه
\v 33 او را که بر آسمانها سوار است، بر آسمانهای کهن.
هان، او آواز خود را می‌دهد، آوازی پر قدرت.
\v 34 قدرت خدا را اعلام کنید،
که جلالش بر اسرائیل است
و قدرتش در آسمانها.
\v 35 خدایا تو در قُدس خویش مَهیبی؛
خدای اسرائیل قوم خویش را قدرت و نیرو می‌بخشد.
متبارک باد خدا!
\s5
\c 69
\p
\v 1 خدایا نجاتم ده،
زیرا آبها تا به گردنم برآمده است.
\v 2 در لجن‌زارِ ژرف فرو رفته‌ام،
جایی که نتوان ایستاد.
به آبهای ژرف درآمده‌ام
و سیلابها مرا در خود گرفته‌اند.
\v 3 از فریاد خود خسته شده‌ام؛
گلویم خشک شده
و چشمانم از انتظار برای خدایم تار گشته است.
\v 4 آنان که بی‌سبب از من نفرت دارند،
از شمار موهای سرم افزونترند.
بسیارند کسانی که قصد نابودی‌ام دارند،
دشمنانم که بر من تهمت ناروا می‌زنند.
آنچه را که ندزدیده‌ام
آیا باید اکنون بازگردانم؟
\v 5 خدایا تو حماقت مرا می‌دانی؛
تقصیرات من از تو پنهان نیست.
\v 6 ای خداوندگار، خداوندِ لشکرها،
آنان که بر تو امید بسته‌اند به سبب من شرمنده نشوند.
ای خدای اسرائیل،
جویندگان تو به سبب من رسوا نگردند.
\v 7 زیرا به‌خاطر توست که اهانت را بر خود هموار کرده‌ام
و رخسارم از شرم پوشیده شده است.
\v 8 در چشم برادرانم بیگانه گشته‌ام
و در نظر پسران مادرم، اجنبی می‌نمایم؛
\v 9 زیرا غیرت برای خانۀ تو مرا سوزانده است
و توهینهای اهانت‌کنندگانِ تو بر من فرو افتاده.
\v 10 آنگاه که اشک ریخته، روزه داشته‌ام،
بر من اهانت رفته است.
\v 11 آنگاه که پلاس را جامۀ خویش ساخته‌ام،
نزد ایشان ضرب‌المثل شده‌ام.
\v 12 موضوع گفتگوی دروازه‌نشینانم
و ترانۀ میگساران گشته‌ام.
\v 13 و اما من، خداوندا، در زمان لطف تو،
به درگاهت دعا خواهم کرد؛
در کثرت محبت خویش، خدایا،
و در امانت نجاتبخش‌خود،
اجابتم فرما.
\v 14 مرا از لجن‌زار خلاصی ده،
تا فرو نروم.
بگذار از چنگ نفرت‌کنندگانم بِرَهَم
و از ژرفابها رهایی یابم.
\v 15 مگذار سیلابها مرا در خود گیرند،
یا ژرفناها مرا فرو بلعند،
یا گودال دهان بر من فرو بندد!
\v 16 خداوندا، اجابتم فرما، زیرا محبت تو نیکوست؛
بر حسب کثرت رحمت خویش، روی به جانبم بگردان.
\v 17 روی خود از خدمتگزار خویش مپوشان،
به‌زودی اجابتم فرما، زیرا در تنگی هستم.
\v 18 به جانم نزدیک آمده، آن را بازخرید کن،
به سبب دشمنانم مرا فدیه نما.
\v 19 تو اهانتی را که بر من می‌رود می‌دانی،
و شرمساری و رسوایی مرا؛
همۀ خصمانم در نظر تواند.
\v 20 اهانت، دل مرا شکسته است،
و درمانده گشته‌ام.
انتظار ترحم داشتم، و نیافتم،
تسلی‌دهنده‌ای جُستم، و یافت نشد.
\v 21 به جای خوراک، مرا زرداب دادند
و چون تشنه بودم، سرکه‌ام نوشانیدند.
\v 22 باشد که سفرۀ ایشان، پیش رویشان، دامی گردد
و چون در صلح و صفا به سر می‌برند، تله باشد.
\v 23 چشمانشان تار گردد تا نتوانند ببینند
و کمرهایشان همواره لرزان باشد.
\v 24 خشم خود را بر ایشان فرو ریز،
آتش غَضَبت به ایشان برسد.
\v 25 منزلگاه ایشان متروک گردد،
و در خیمه‌هایشان کسی ساکن نشود.
\v 26 زیرا بر کسی که تو زده‌ای، آزار روا می‌دارند
و دردهای مجروحان تو را بازمی‌گویند.
\v 27 تقصیر بر تقصیرشان بیفزا،
از تبرئۀ تو بی‌نصیب مانند.
\v 28 از دفتر زندگان محو گردند،
در زمرۀ پارسایان نیایند.
\v 29 و اما من، ستمدیده و دردمندم؛
نجات تو، خدایا، مرا محافظت کند.
\v 30 نام خدا را با سرودها خواهم ستود،
و با شکرگزاری بزرگش خواهم داشت.
\v 31 این خدا را بیشتر پسند آید،
تا گاو و گوساله‌ای که شاخ و سُم دارد.
\v 32 مسکینان چون این را بینند، شادمان خواهند شد؛
باشد که دلهای شما، ای جویندگان خدا، زنده گردد.
\v 33 خداوند نیازمندان را اجابت می‌فرماید،
و قوم اسیر خویش را حقیر نمی‌شمارد.
\v 34 آسمان و زمین او را بستایند،
دریاها نیز، و هر جنبنده‌ای که در آنهاست.
\v 35 زیرا خدا صَهیون را نجات خواهد داد،
و شهرهای یهودا را از نو خواهد ساخت؛
و ایشان در آن ساکن خواهند شد
و آن را به تصرف در خواهند آورد.
\v 36 نسل خادمانش آن را به میراث خواهند برد،
و دوستداران نام او در آن ساکن خواهند شد.
\s5
\c 70
\p
\v 1 خدایا، به رهانیدنم تعجیل کن!
خداوندا، به یاری‌ام بشتاب!
\v 2 آنان که قصد جان من دارند،
سرافکنده و شرمسار گردند؛
آنان که تیره‌روزی مرا آرزومندند،
واپس نشینند و رسوا گردند؛
\v 3 آنان که بر من هَه هَه می‌گویند،
از سرافکندگی به عقب برگردند.
\v 4 اما آنان که تو را می‌جویند،
همه در تو شادی کنند و به وجد آیند؛
آنان که نجات تو را دوست می‌دارند
همواره بگویند:
«خدا بزرگ است!»
\v 5 و اما من، ستمدیده و نیازمندم؛
خدایا نزد من بشتاب!
\s5
\c 71
\p
\v 1 در تو ای خداوند پناه جُسته‌ام؛
هرگز مگذار سرافکنده شوم!
\v 2 به عدالت خویش مرا برهان و خلاصی‌ام ده.
گوش خود را به من مایل گردان و نجاتم بخش!
\v 3 مرا صخرۀ پناه باش،
که پیوسته بدان روی آورم.
تو به نجات من حکم فرموده‌ای،
زیرا که صخره و قلعۀ من تویی.
\v 4 ای خدای من، مرا از دست شریران خلاصی ده،
و از چنگ مردمان ظالم و بی‌رحم برهان!
\v 5 زیرا تو، ای خداوندگار، امید من هستی،
و تو ای خداوند، اعتماد من، از روزگار جوانی.
\v 6 از بدو تولد، تکیه‌گاهم تو بوده‌ای؛
از شکم مادر، تو مرا به دنیا آوردی.
ستایش من پیوسته معطوف به توست!
\v 7 بسیاری را آیتی گشته‌ام،
زیرا تو پناهگاه مستحکم منی.
\v 8 دهان من از ستایش تو آکنده است،
و از وصف کبریایی تو، تمامی روز.
\v 9 به وقت پیری دورَم میفکن،
و چون قوّتم زایل شود، ترکم مکن!
\v 10 زیرا دشمنان بر ضد من سخن می‌گویند،
و آنان که در کمین جان مَنَند با هم مشورت می‌کنند.
\v 11 می‌گویند: «خدا ترکش کرده است؛
پس تعقیبش کنید و گرفتارش سازید،
زیرا رهاننده‌ای نیست!»
\v 12 خدایا، از من دور مباش!
ای خدای من به یاری‌ام بشتاب!
\v 13 مُدعیانِ جانم سرافکنده و نابود گردند،
و آنان که در پی زیان منند
به رسوایی و بی‌آبرویی ملبس گردند!
\v 14 و اما من، پیوسته امیدوار خواهم بود،
و تو را هر چه بیشتر خواهم ستود.
\v 15 دهانم از عدالت تو خبر خواهد داد،
و از نجات تو، تمامی روز،
هرچند شمار آنها از دانش من فراتر است.
\v 16 با اعمال پرقدرت خداوندگارْ یهوه خواهم آمد
و عدالتِ تو را و بس اعلام خواهم کرد!
\v 17 خدایا، تو مرا از روزگار جوانی تعلیم داده‌ای،
و من تا هم‌اکنون شگفتیهای تو را اعلام می‌دارم.
\v 18 پس خدایا تا به وقت پیری و سپیدمویی نیز ترکم مکن،
تا آنگاه که نسل بعد را از بازوی تو خبر دهم،
و آیندگان را از توانایی تو.
\v 19 عدالت تو، خدایا، تا به عرشِ برین می‌رسد،
ای که کارهای عظیم کرده‌ای!
خدایا، کیست مانند تو؟
\v 20 تو که مرا از تنگیها و بلاهای بسیار گذراندی،
دیگر بار، جانم را احیا خواهی کرد؛
آری، دیگر بار مرا
از اعماق زمین بر خواهی آورد.
\v 21 بزرگی مرا افزون خواهی کرد
و بار دیگر تسلی‌ام خواهی داد.
\v 22 من هم تو را به آوای چنگ خواهم ستود،
به سبب امانت تو، ای خدای من!
با نوای بربط در ستایش تو خواهم سرایید،
ای قدوس اسرائیل!
\v 23 آنگاه که در ستایش تو بسرایم،
لبهایم بانگ شادی سر خواهد داد،
جان من نیز، که آن را فدیه داده‌ای.
\v 24 زبانم نیز تمامی روز،
ذکر عدالت تو را خواهد گفت؛
زیرا آنان که در پی زیان من بودند،
سرافکنده و شرمسار گردیده‌اند!
\s5
\c 72
\p
\v 1 خدایا، عدالت خود را به پادشاه عطا فرما،
و انصاف خویش را به ولیعهد!
\v 2 تا او قوم تو را به انصاف داوری کند،
و ستمدیدگانِ تو را به عدالت.
\v 3 باشد که کوهها برای قوم وفور نعمت بار آورند
و تپه‌ها ثمرۀ انصاف را.
\v 4 باشد که او ستمدیدگانِ قوم را دادرسی کند،
و کودکانِ نیازمندان را نجات بخشد،
و ستمگر را فرو کوبد.
\v 5 باشد که تا خورشید باقی است، از او بترسند،
و تا ماه برقرار است، در تمامی نسلها.
\v 6 باشد که همچون بارش باران بر چمنزارِ چیده شده باشد،
همچون رگبارها که زمین را سیراب می‌سازد.
\v 7 باشد که پارسایان در ایام او بشکفند،
و وفور نعمت برقرار باشد،
تا آن هنگام که ماه نیست گردد!
\v 8 باشد که از دریا تا به دریا فرمان براند،
و از نهر تا به کرانهای زمین.
\v 9 باشد که در پیشگاهش صحرانشینان سر فرود آرند،
و دشمنانش خاک را بلیسند!
\v 10 باشد که شاهان تَرشیش و سرزمینهای ساحلی
از برایش خَراج آورند؛
و شاهان صَبا و سِبا
پیشکشها تقدیمش کنند.
\v 11 باشد که همۀ پادشاهان در برابرش سر فرود آرند
و همۀ قومها خدمتش کنند.
\v 12 زیرا او نیازمند را هنگامی که فریاد برمی‌کشد، رهایی می‌بخشد،
و ستمدیده را،
و کسی را که یاوری ندارد.
\v 13 بر بینوا و نیازمند ترحم می‌کند،
و جان نیازمندان را نجات می‌بخشد.
\v 14 جان ایشان را از ظلم و خشونت خواهد رهانید،
زیرا خون ایشان در نظر او گرانبهاست.
\v 15 عمرش دراز باد!
باشد که طلای صَبا تقدیم او گردد!
باشد که مردمان همواره دعاگویش باشند،
و تمامی روز برایش برکت بطلبند.
\v 16 باشد که غله در سراسر زمین فراوان گردد،
و بر فراز تپه‌ها موج زنَد،
و میوۀ آن همچون لبنان باشد.
باشد که مردمان همچون علف صحرا
از شهرها شکوفه زنند.
\v 17 باشد که نام او جاودانه پاینده مانَد،
و آوازه‌اش، تا آفتاب برمی‌تابد.
باشد که قومها جملگی در او برکت یابند،
و آنان نیز او را مبارک خوانند.
\v 18 متبارک باد یهوه خدا، خدای اسرائیل!
تنها اوست که کارهای شگفت می‌کند.
\v 19 متبارک باد نام شکوهمندش تا ابد!
تمامی زمین از جلال او آکنده باد!
آمین و آمین!
\v 20 دعاهای داوود پسر یَسا پایان می‌یابد.
\s5
\c 73
\p
\v 1 به درستی که خدا برای اسرائیل نیکوست؛
برای آنان که پاکدلند.
\v 2 و اما من، چیزی نمانده بود پاهایم بلغزد؛
نزدیک بود قدمهایم از راه به در رود!
\v 3 زیرا بر فخرفروشان حسد بردم،
آنگاه که رفاه شریران را دیدم.
\v 4 زیرا آنان را تا به مرگ دردی نیست؛
و تن ایشان سالم است.
\v 5 همچون دیگران در زحمت نیستند،
و به بلاهای آدمیان گرفتار نمی‌آیند!
\v 6 از این رو، گردنبند کِبر بر گردنشان است،
و تن‌پوشِ خشونت بر تنشان.
\v 7 چشمانشان از فربهی به در آمده است
و خیالات دل ایشان را حد و مرزی نیست.
\v 8 تمسخر می‌کنند و بدخواهانه سخن می‌گویند،
و متکبرانه، ظلم را بر زبان می‌رانند.
\v 9 دهانشان را بر ضد آسمان می‌گشایند،
و زبانشان بر زمین جولان می‌دهد.
\v 10 از این رو قوم او به آنها روی می‌آورند
و مشتاقانه هر سخن آنها را می‌پذیرند.
\v 11 و می‌گویند: «خدا چگونه بداند؟
آیا آن متعال علم دارد؟»
\v 12 آری، شریران چنین‌اند؛
همواره آسوده‌خیالند و دولتشان رو به فزونی است!
\v 13 بی‌گمان من به عبث دل خود را پاک نگاه داشته‌ام؛
و دستانم را به بی‌گناهی شسته‌ام!
\v 14 همۀ روز مبتلا بوده‌ام؛
و هر بامداد توبیخ گشته‌ام!
\v 15 اگر می‌گفتم: «‌چنین سخن خواهم گفت،»
به نسل حاضر از فرزندان تو خیانت می‌ورزیدم.
\v 16 چون اندیشیدم که این را بفهمم،
بر من بس دشوار آمد،
\v 17 تا آنکه به قُدس خدا داخل شدم؛
آنگاه سرانجامِ ایشان را دریافتم.
\v 18 براستی که ایشان را در جاهای لغزنده قرار می‌دهی؛
و به تباهیشان فرو می‌افکنی.
\v 19 چه به ناگاه هلاک گشته‌اند!
و از وحشت، به تمامی نیست گردیده‌اند!
\v 20 همچون رؤیای شب، آنگاه که آدمی چشم گشاید،
آن هنگام که تو برخیزی، خداوندگارا،
ایشان را چون اوهام، ناچیز خواهی شمرد.
\v 21 آنگاه که جانم تلخ گشته بود
و دلم ریش بود،
\v 22 وحشی بودم و جاهل
و در پیشگاهت مانند حیوانی بی‌شعور بودم.
\v 23 [اما حال دریافته‌ام که] من پیوسته با توام،
و تو دست راستم را می‌گیری.
\v 24 تو با مشورتِ خویش هدایتم می‌کنی،
و پس از آن به جلالم می‌رسانی.
\v 25 در آسمان جز تو کِه را دارم؟
و بر زمین، هیچ چیز را جز تو نمی‌خواهم.
\v 26 تن و دل من ممکن است زائل شود،
اما خداست صخرۀ دلم و نصیبم، تا ابد.
\v 27 زیرا براستی آنان که از تو دورند، هلاک خواهند شد؛
و آنان را که به تو خیانت می‌ورزند، نابود خواهی کرد.
\v 28 اما مرا نیکوست که به خدا نزدیک باشم.
خداوندگارْ یهوه را پناهگاه خود ساخته‌ام
تا همۀ کارهای تو را بازگویم.
\s5
\c 74
\p
\v 1 خدایا، چرا تا ابد طردمان کرده‌ای؟
چرا آتش خشم تو بر گوسفندانِ چراگاهت افروخته است؟
\v 2 به یاد آر جماعت خویش را که از قدیم خریدی،
و ایشان را فدیه دادی تا قبیلۀ میراث تو شوند؛
به یاد آر کوه صَهیون را که در آن مسکن گزیدی!
\v 3 قدمهای خویش را به جانب این ویرانه‌های همیشگی بردار؛
زیرا دشمن هر چه را که در قُدس تو بود، ویران کرده است.
\v 4 خصمانت در اندرون ملاقاتگاه تو برخروشیدند،
و درفشهایشان را چونان نشانه‌ها بر پا داشتند؛
\v 5 همچون کسانی بودند که تبرهای خود را
بر درختان جنگل برمی‌افرازند.
\v 6 ایشان همۀ کنده‌کاریهای آن را
با تیشه و تبر خویش در هم شکستند.
\v 7 قُدس تو را به آتش کشیده، با خاک یکسان کردند،
و مسکن نام تو را بی‌حرمت ساختند.
\v 8 در دل خویش گفتند: «آنان را به تمامی زیر سلطۀ خود خواهیم داشت!»
پس همۀ ملاقاتگاههای خدا را در این سرزمین سوزاندند.
\v 9 نه آیات خویش را دیگر می‌بینیم،
و نه دیگر نبی‌ای در کار است،
و کسی از ما نیز نمی‌داند که تا چند چنین خواهد بود.
\v 10 تا به کِی، خدایا، خصم ریشخند کند؟
آیا دشمن تا ابد بر نام تو اهانت روا دارد؟
\v 11 از چه سبب دست خویش را بازپس می‌کشی،
دست راست خویش را؟
دست از گریبان به در آر
و ایشان را هلاک کن!
\v 12 اما خدا از قدیم پادشاه من است،
که بر زمین نجاتها به عمل می‌آورد.
\v 13 تو بودی که دریا را به نیروی خود شکافتی،
و سرهای هیولاهای دریا را در آبها شکستی!
\v 14 سرهای لِویاتان را تو فرو کوفتی،
و آن را خوراک جانوران صحرا ساختی.
\v 15 چشمه‌ها و جویبارها را تو روان ساختی؛
نهرهای همیشه جاری را تو خشکانیدی!
\v 16 روز از آن توست و شب از آن تو؛
نورافشانها و خورشید را تو برقرار ساختی.
\v 17 تو بودی که حدود زمین را مقرر داشتی؛
تابستان و زمستان را تو آفریدی!
\v 18 به یاد آر این را، خداوندا، که دشمن چگونه ریشخند می‌کند،
و مردمان جاهل بر نام تو اهانت روا می‌دارند!
\v 19 جان کبوتر خود را به جانوران وحشی مسپار،
و حیات ستمدیدگان خود را تا به ابد فراموش مکن!
\v 20 عهد خویش را پاس بدار،
زیرا مکانهای تاریک این سرزمین
از اُتراقگاههای خشونت آکنده است.
\v 21 مگذار کوبیدگان با رسوایی واپس نشینند.
باشد که ستمدیگان و نیازمندان نام تو را بستایند!
\v 22 برخیز، خدایا، و از حق خویش دفاع کن!
به یاد آر که چگونه جاهلان تمامی روز ریشخندت می‌کنند.
\v 23 هنگامۀ خصمان خود را از یاد مبر،
و نه خروش مخالفانت را،
که پیوسته بلند می‌شود!
\s5
\c 75
\p
\v 1 خدایا، تو را سپاس می‌گوییم؛
تو را سپاس می‌گوییم زیرا نام تو نزدیک است،
و مردم از کارهای شگفت تو خبر می‌د‌هند!
\v 2 می‌گویی: «در وقتی که من برمی‌گزینم،
به انصاف داوری خواهم کرد.
\v 3 آنگاه که زمین و همۀ ساکنان آن به لرزه درآیند،
مَنَم که پایه‌های آن را مستحکم نگاه می‌دارم. سِلاه
\v 4 فخرفروشان را می‌گویم: ”دیگر فخر مفروشید!“،
و شریران را می‌گویم: ”شاخ خود را برمیفرازید!
\v 5 شاخهایتان را به بلندی برمیفرازید،
و با گردنِ افراشته سخن مگویید!“»
\v 6 زیرا نه از شرق سرافرازی می‌آید،
نه از غرب، و نه از میان بیابان!
\v 7 بلکه خداست که داوری می‌کند؛
یکی را به زیر می‌کشد و دیگری را برمی‌افرازد.
\v 8 زیرا در دست خداوند پیاله‌ای است
با شرابی پرجوش و آمیخته به چاشنیها!
آن را فرو می‌ریزد، و شریران زمین
جملگی آن را تا آخرین قطره سرمی‌کشند.
\v 9 و اما من، تا به ابد این را اعلام خواهم کرد
و در ستایش خدای یعقوب خواهم سرایید!
\v 10 همۀ شاخهای شریران را قطع خواهم کرد،
اما شاخهای پارسایان برافراشته خواهد شد!
\s5
\c 76
\p
\v 1 در یهودا، خدا را می‌شناسند؛
در اسرائیل، نام او عظیم است.
\v 2 منزلگاه او در سالیم است،
و مسکن او در صَهیون.
\v 3 در آنجا، تیرهای آتشین را بشکست،
سپر و شمشیر و جنگ را. سِلاه
\v 4 تو می‌درخشی
و پرشکوه‌تر از کوهستانهای آکنده از شکاری!
\v 5 دلاوران تاراج شدند؛
و خواب ایشان را در ربود!
از جنگاوران، یکی هم نبود
که دست خویش حرکت تواند داد!
\v 6 به عتاب تو، ای خدای یعقوب
اسب و ارابه از حرکت بازایستادند!
\v 7 براستی که تو مَهیب هستی!
آنگاه که خشم گیری،
کیست که در حضورت تواند ایستاد؟
\v 8 از آسمان داوری را اعلام کردی،
و زمین ترسان شد و خاموشی گزید،
\v 9 آنگاه که خدا به داوری برخاست
تا ستمدیدگان زمین را جملگی نجات بخشد. سِلاه
\v 10 به‌یقین که خشم بشر به ستایش تو می‌انجامد،
و باقیماندۀ خشم را بر کمر خود خواهی بست.
\v 11 برای یهوه خدای خویش نذر کنید و وفا نمایید؛
همۀ آنان که گرداگرد اویند،
برای او که مَهیب است، پیشکشها بیاورند!
\v 12 او جان حکمرانان را می‌گیرد،
پادشاهان زمین از او ترسانند!
\s5
\c 77
\p
\v 1 آواز من به سوی خداست،
و فریاد برمی‌آورم؛
آواز من به سوی خداست،
و او به من گوش فرا خواهد داد!
\v 2 در روز تنگی خویش خداوندگار را می‌جویم؛
شبانگاه دست من دراز شده، بازکشیده نمی‌شود،
و جانم از تسلی پذیرفتن ابا می‌کند.
\v 3 خدا را یاد می‌کنم و می‌نالم؛
تأمل می‌کنم و روحم بیهوش می‌شود. سِلاه
\v 4 چشمانم را باز نگاه می‌داری؛
چنان پریشانم که سخن نمی‌توانم گفت.
\v 5 به ایام گذشته می‌اندیشم،
به سالهای روزگاران پیشین.
\v 6 شبانگاه سرود خویش را به یاد می‌آورم؛
در دل می‌اندیشم و روح من تفتیش می‌کند:
\v 7 «آیا خداوندگار تا به ابد طرد خواهد نمود؟
و دیگر هرگز نظر لطف نخواهد افکند؟
\v 8 آیا محبت او برای همیشه پایان پذیرفته،
و وعدۀ او برای همۀ نسلها باطل گردیده است؟
\v 9 آیا خدا فیض خود را از یاد برده،
و در خشم خویش، رحمت خود را بازداشته است؟» سِلاه
\v 10 آنگاه گفتم: «این ضعف من است.»
زِهی سالهای دست راست آن متعال!
\v 11 کارهای خداوند را یاد خواهم کرد؛
آری، عجایب تو را که از قدیم است، به یاد خواهم آورد.
\v 12 در تمامی کارهای تو تأمل خواهم کرد
و به اعمال تو خواهم اندیشید.
\v 13 خدایا، طریق تو در قدوسیت است.
کیست خدای بزرگ همچون خدای ما؟
\v 14 تو خدایی هستی که کارهای عجیب می‌کنی؛
تو قدرت خویش را در میان قومها معروف گردانیده‌ای.
\v 15 به بازوی خود قوم خویش را رهانیدی،
فرزندان یعقوب و یوسف را. سِلاه
\v 16 خدایا، آبها تو را دیدند؛
آبها تو را دیدند و به تلاطم درآمدند؛
و ژرفناها به لرزه افتادند.
\v 17 ابرها آب ریختند
و آسمانها غرّش کردند؛
و تیرهای تو به هر سو روان شدند!
\v 18 صدای رعدِ تو در گردباد بود،
و آذرخشِ تو جهان را روشن ساخت؛
زمین لرزید و به جنبش درآمد.
\v 19 مسیر تو از میان دریا بود،
و راهت از میان آبهای عظیم،
ولی جای پایت دیده نمی‌شد.
\v 20 تو قوم خویش را چون گله رهبری کردی،
به دست موسی و هارون.
\s5
\c 78
\p
\v 1 ای قوم من، به شریعت من گوش بسپارید؛
و به سخنان دهانم گوش فرا دهید!
\v 2 دهان خود را به مَثَل خواهم گشود
و معماهای کهن را بر زبان جاری خواهم کرد؛
\v 3 آنچه را که شنیده و دانسته‌ایم،
و پدرانمان به ما بازگفته‌اند.
\v 4 آنها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم داشت،
بلکه کارهای ستودۀ خداوند را،
به نسل آینده باز خواهیم گفت؛
همچنین قدرت او را،
و شگفتیهایی را که به انجام رسانده است.
\v 5 او شهادتی در یعقوب بر پا داشت
و شریعتی در اسرائیل قرار داد؛
و پدران ما را امر فرمود
که آنها را به فرزندان خویش بیاموزند؛
\v 6 تا نسل بعد آن را بدانند،
یعنی فرزندانی که زین پس زاده می‌شوند،
و ایشان نیز برخیزند،
و آنرا به فرزندان خویش بازگویند؛
\v 7 تا ایشان نیز بر خدا توکل کنند
و کارهای خدا را از یاد نبرند،
بلکه فرامین او را نگاه دارند؛
\v 8 و همچون پدران خود نباشند
که نسلی گردنکش و یاغی بودند؛
دلِ خویش را استوار نداشتند،
و جانشان به خدا وفادار نبود.
\v 9 بنی‌اِفرایِم، هرچند مسلح و کمان‌کش بودند،
در روز نبرد روی گرداندند!
\v 10 آنان عهد خدا را نگاه نداشتند
و از سلوک به شریعت وی سر باز زدند.
\v 11 کار‌های او را فراموش کردند،
عجایبی را که بدیشان نمایانده بود.
\v 12 در برابر چشم پدرانشان کارهای شگفت کرده بود،
در سرزمین مصر، در دیار صوعَن؛
\v 13 دریا را بشکافت و ایشان را از میان آن گذرانید؛
و آبها را چون پشته بر پا داشت.
\v 14 در روز ایشان را به ابر هدایت فرمود،
و تمام شب، به نورِ آتش.
\v 15 در بیابان صخره‌ها را بشکافت
و ایشان را گویی از ژرفاها به فراوانی نوشانید؛
\v 16 از دلِ تخته‌سنگ چشمه‌ها بیرون آورد
و آب را چون نهرها جاری ساخت.
\v 17 اما ایشان باز هم بیشتر به او گناه ورزیدند،
و در بیابان بر آن متعال شوریدند!
\v 18 با مطالبۀ خوراکی که در هوس آن بودند
خدا را در دلهای خویش آزمودند.
\v 19 بر ضد خدا به سخن آمده، گفتند:
«آیا خدا قادر است در بیابان سفره‌ای بگسترد؟
\v 20 هان صخره را زد، و آب فوران کرد
و سیلابها جاری شد.
اما آیا نان نیز توانَد داد؟
یا گوشت برای قوم خود مهیا تواند کرد؟»
\v 21 پس چون خداوند این را شنید، به‌غایت خشمگین شد؛
آتشی بر یعقوب افروخته گشت،
و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید.
\v 22 زیرا به خدا ایمان نداشتند،
و بر نجات وی اعتماد نکردند.
\v 23 با این حال، افلاک برین را فرمان داد
و درهای آسمان را بگشود؛
\v 24 بر آنها ’مَنّا‘ بارانید تا بخورند،
و غلّۀ آسمانی بدیشان عطا فرمود.
\v 25 آدمیان نان فرشتگان را خوردند؛
و برایشان آذوقه فرستاد تا سیر شدند.
\v 26 باد شرقی را در آسمانها وزانید،
و به نیروی خویش باد جنوبی را پیش راند.
\v 27 همچون غبار بر ایشان گوشت بارانید،
و بسان ریگ دریا، مرغان بالدار را!
\v 28 آنها را در میان اردوگاه ایشان فرود آورد،
و گرداگرد مسکنهای ایشان.
\v 29 تا توانستند خوردند و سیر شدند،
زیرا آنچه را در هَوَسش بودند بدیشان داد.
\v 30 اما پیش از آنکه هوس آنها ارضا شود،
و در حالی که خوراک هنوز در دهانشان بود،
\v 31 خشم خدا بر ایشان مشتعل گردید؛
تنومندترینشان را کشت،
و جوانان اسرائیل را به زیر افکند.
\v 32 با این همه، باز گناه ورزیدند
و به عجایب او ایمان نیاوردند!
\v 33 پس روزهای ایشان را در بطالت به سر آورد،
و سالهایشان را در ترس!
\v 34 هرگاه ایشان را می‌کشت، او را می‌جُستند،
و بازگشت کرده، خدا را به جِدّ می‌طلبیدند!
\v 35 به یاد می‌آوردند که صخرۀ ایشان خداست،
و خدای متعال، ولیّ آنهاست.
\v 36 اما آنگاه به دهان خود تملق او را می‌گفتند،
و به زبان خویش به او دروغ می‌گفتند؛
\v 37 دلهایشان با او نبود،
و به عهدی که با ایشان بسته بود، وفا نکردند.
\v 38 اما او که رحیم است
تقصیر ایشان را کفاره کرد
و هلاکشان نساخت.
بارها خشم خود را مهار کرد
و تمام غضب خویش را برنیانگیخت.
\v 39 به یاد آورد که ایشان بشرند،
بادی که می‌وزد و دیگر بازنمی‌گردد.
\v 40 چند مرتبه در صحرا بر او تمرّد ورزیدند
و در بیابان، وی را غمگین ساختند!
\v 41 بارها و بارها خدا را آزمودند،
و قدوس اسرائیل را آزردند!
\v 42 دست او را به خاطر نداشتند،
و نه روزی را که ایشان را از چنگ خصم فدیه کرد؛
\v 43 آنگاه که آیات خویش را در مصر به نمایش گذاشت،
و عجایب خود را در دیار صوعَن.
\v 44 نهرهای ایشان را به خون بدل ساخت،
آن‌سان که نتوانستند از چشمه‌های خود بنوشند.
\v 45 انبوه پشه‌ها در میانشان گسیل داشت که ایشان را فرو خوردند،
و قورباغه‌ها که به فلاکتشان افکندند.
\v 46 محصولشان را به آفت سپرد،
و دسترنجشان را طعمۀ ملخ ساخت.
\v 47 تاکهایشان را به تگرگ از میان برد
و درختان انجیرشان را به بوران.
\v 48 رمه‌هایشان را به تگرگ سپرد،
و احشامشان را به صاعقه.
\v 49 خشم سوزان خود را بر ایشان گسیل داشت،
غضب و غیظ و تنگی را،
با فرستادن فرشتگان نابودی!
\v 50 راه را بر خشم خویش هموار ساخت،
و جان ایشان را از مرگ در امان نداشت،
بلکه آن را به طاعون سپرد.
\v 51 همۀ نخست‌زادگان مصر را زد،
نوبرِ قوّت ایشان را در خیمه‌های حام.
\v 52 اما قوم خویش را همچون گوسفندان کوچ داد،
و چون گله از میان بیابان هدایت کرد.
\v 53 ایشان را در امنیت راهبری فرمود تا نترسند؛
اما دریا دشمنانشان را پوشانید.
\v 54 پس آنان را به حدود مقدس خود آورد،
به این کوه که به دست راست خویش فتح کرده بود.
\v 55 قومها را از پیش روی ایشان بیرون راند،
میراث را میان آنها به ریسمان تقسیم کرد،
و قبایل اسرائیل را در خیمه‌های‌شان سکنی داد.
\v 56 اما آنان خدا را آزمودند
و بر خدای متعال شوریدند
و شهادات او را نگاه نداشتند؛
\v 57 بلکه همچون پدرا‌نشان مرتد شدند و خیانت ورزیدند،
و چون کمانِ خطاکننده، نامطمئن گردیدند.
\v 58 با مکانهای بلند خود، او را به خشم آوردند؛
و با بتها‌یشان غیرت او را برانگیختند.
\v 59 چون خدا شنید، به‌غایت خشمگین شد،
و اسرائیل را به تمامی رد کرد.
\v 60 مسکن خود را در شیلوه ترک نمود،
خیمه‌ای را که در آن، میان آدمیان سکونت گزیده بود.
\v 61 قوّت خویش را به اسیری داد،
و جمال خود را به دست خصم سپرد.
\v 62 قوم خود را به شمشیر تسلیم کرد،
و بر میراث خویش به‌غایت غضبناک گردید.
\v 63 جوانانشان را آتش در کام کشید،
و دخترانشان را سرود عروسی نبود؛
\v 64 کاهنانشان به دم شمشیر افتادند،
و بیوه‌هایشان زاری نکردند.
\v 65 آنگاه خداوندگار همچون کسی که در خواب باشد، بیدار شد
همچون جنگاوری که از باده نعره برکشد.
\v 66 خصمان خویش را واپس راند،
و آنان را به رسوایی ابدی دچار ساخت.
\v 67 خیمۀ یوسف را رد کرد،
و قبیلۀ اِفرایِم را برنگزید؛
\v 68 اما قبیلۀ یهودا را برگزید،
و کوه صَهیون را که دوست می‌داشت.
\v 69 قُدس خود را چون آسمانهای رفیع بنا کرد،
و همچون زمین که آن را جاودانه پی نهاد.
\v 70 خدمتگزار خویش، داوود را برگزید
و او را از آغل گوسفندان برگرفت؛
\v 71 از پس میشهای شیرده، وی را آورد،
تا قوم او یعقوب را شبانی کند،
و میراث او اسرائیل را.
\v 72 و او ایشان را با دلی راست شبانی کرد،
و با دستانی ماهر هدایت نمود.
\s5
\c 79
\p
\v 1 خدایا، قومها به میراث تو داخل گشته‌اند؛
معبد مُقدّست را نجس ساخته‌اند،
و اورشلیم را به ویرانه‌ای بدل کرده‌اند.
\v 2 اجساد خدمتگزارانت را خوراک مرغان هوا ساخته‌اند،
و گوشت تن سرسپردگانت را طعمۀ وحوش زمین گردانیده‌اند.
\v 3 خون ایشان را همچون آبْ گِرداگرد اورشلیم ریخته‌اند،
بی‌آنکه کسی باشد که دفنشان کند.
\v 4 نزد همسایگان رسوا شده‌ایم،
و مایۀ تمسخر و ریشخند اطرافیانیم‌.
\v 5 تا به کی خداوندا؟ آیا تا به ابد خشمگین خواهی بود؟
تا به کی غیرتت چون آتش خواهد سوزانید؟
\v 6 غضب خود را بر قومهایی بریز که تو را نمی‌شناسند،
و بر ممالکی که نام تو را نمی‌خوانند؛
\v 7 زیرا یعقوب را فرو بلعیده‌اند
و منزلگاه او را ویران کرده‌اند.
\v 8 گناهان پیشینیان را، بر ما به یاد میاور!
رحمتت به ملاقات ما بشتابد،
زیرا که بسیار ذلیل گشته‌ایم!
\v 9 ای خدای نجات ما،
به‌خاطر جلال نام خود یاریمان ده!
به‌خاطر نام خود ما را برهان
و گناهانمان را کفاره فرما!
\v 10 چرا قومها بگویند:
«خدای ایشان کجاست؟»
بگذار در برابر چشمان ما، قومها
تقاص خون خدمتگزاران تو را پس دهند.
\v 11 نالۀ اسیران به حضور تو برِسد!
بر حسب عظمت بازوی خویش
جان محکومانِ به مرگ را حفظ فرما!
\v 12 دامن همسایگان ما را، ای خداوندگار،
هفت چندان از اهانتی که بر تو روا داشته‌اند، پر کن!
\v 13 آنگاه ما که قوم تو
و گوسفندان چراگاه توییم،
جاودانه شکرت خواهیم گزارد،
و نسل اندر نسل ستایش تو را بر زبان خواهیم راند.
\s5
\c 80
\p
\v 1 ای شبان اسرائیل، گوش فرا ده،
ای که یوسف را همچون گله‌ای هدایت می‌کنی!
ای که در میان کَروبیان بر تخت نشسته‌ای،
تجلی فرما!
\v 2 پیش روی اِفرایِم، بِنیامین و مَنَسی،
نیروی خویش را برانگیز،
و به نجات ما بیا!
\v 3 خدایا، ما را بازآور!
روی خود را تابان ساز
تا نجات یابیم.
\v 4 ای یهوه، خدای لشکرها، تا چند
شعله‌های خَشمت بر دعاهای قومت زبانه خواهد کشید؟
\v 5 نان اشک بدیشان خورانیدی،
و جام لبریز از اشک بدیشان نوشانیدی.
\v 6 ما را موضوع نزاع همسایگانمان می‌سازی،
و دشمنان ما در میان خویش خندۀ تمسخر سر می‌دهند.
\v 7 ای خدای لشکرها، ما را بازآور؛
روی خود را تابان ساز
تا نجات یابیم.
\v 8 تاکی از مصر برآوردی؛
قومها را بیرون راندی
و آن را غرس کردی.
\v 9 زمین را پیش روی آن فراخ ساختی،
پس ریشه گرفت و زمین را پر ساخت.
\v 10 کوهها را به سایۀ خود پوشانید،
و سروهای تنومند را به شاخه‌هایش!
\v 11 شاخه‌های خود را تا به دریا پهن کرد،
و ساقه‌هایش را تا به نهر.
\v 12 پس چرا دیوارهای آن را فرو ریختی
تا هر رهگذری انگورهایش را برچیند؟
\v 13 گرازهای جنگل ویرانش می‌کنند
و جانوران صحرا در آن به چَرا مشغولند!
\v 14 ای خدای لشکرها، نزد ما بازگرد!
از آسمان بنگر و ببین!
به یاری این تاک بیا،
\v 15 به یاری نهالی‌که دست راست تو غرس کرد،
و پسری که برای خود توانا ساختی.
\v 16 تاک تو را قطع کرده و به آتش سوزانده‌اند؛
باشد که از توبیخ روی تو هلاک گردند.
\v 17 باشد که دست تو بر مرد دست راستت قرار گیرد،
بر آن پسر انسان که برای خود توانا ساختی.
\v 18 آنگاه از تو روی نخواهیم تافت؛
ما را زندگی بخش، تا نام تو را بخوانیم!
\v 19 ای یهوه خدای لشکرها، ما را بازآور؛
روی خود را تابان ساز،
تا نجات یابیم.
\s5
\c 81
\p
\v 1 برای خدا که قوّت ماست بانگ شادی برآورید!
برای خدای یعقوب فریاد بلند سر دهید!
\v 2 سرود آغاز کنید،
دف را به صدا آرید،
بربط خوش نوا و چنگ را!
\v 3 کَرِنا را بنوازید در ماهِ نو،
در ماهِ تمام، در روز عیدمان!
\v 4 زیرا این است فریضه‌ای در اسرائیل،
و قانونی از خدای یعقوب.
\v 5 آن را شهادتی در یوسف قرار داد،
آنگاه که به مصاف سرزمین مصر بیرون رفت.
صدایی ناآشنا می‌شنوم که می‌گوید:
\v 6 «بار از شانه‌ات برگرفتم؛
دستهایت از سبد رها شد.
\v 7 در تنگی فریاد برآوردی و تو را خلاصی دادم؛
از جایگاه مخفیِ رعد تو را اجابت کردم؛
نزد آبهای مِریبَه تو را آزمودم. سِلاه
\v 8 بشنو ای قوم من، که تو را برحذر می‌دارم!
ای اسرائیل، کاش به من گوش فرا می‌دادی!
\v 9 در میان تو خدای غیر نباشد
و در برابر خدای بیگانه سَجده مکن!
\v 10 من یهوه خدای تو هستم،
که تو را از سرزمین مصر برآوردم.
دهان خود را نیکو بگشا
که من آن را پُر خواهم ساخت.
\v 11 «اما قوم من صدای مرا نشنیدند،
و اسرائیل مطیع من نگشت!
\v 12 پس ایشان را به سختیِ دلشان وانهادم
تا تدابیر خویش را پیروی کنند.
\v 13 کاش که قوم من به من گوش فرا می‌داد
و اسرائیل در راههای من گام می‌زد.
\v 14 آنگاه به‌زودی دشمنانشان را مغلوب می‌ساختم
و دست خویش را بر ضد مخالفانشان برمی‌گردانیدم!
\v 15 آنان که از خداوند نفرت دارند در برابر او خاضعانه سر فرود می‌آوردند،
و سرنوشتشان ابدی می‌بود.
\v 16 اما تو را به نیکوترین گندم خوراک می‌دادم،
و به عسل از صخره سیر می‌کردم.»
\s5
\c 82
\p
\v 1 خدا در شورای الهی در جایگاه خود قرار گرفته،
در میان ’خدایان‘ داوری می‌کند:
\v 2 «تا به کی ناعادلانه داوری خواهید کرد
و از شریران جانبداری خواهید نمود؟ سِلاه
\v 3 بینوایان و یتیمان را دادرسی کنید،
و حقِ ستمدیدگان و فقیران را بستانید!
\v 4 بینوایان و نیازمندان را خلاصی دهید،
و آنان را از دست شریران برهانید!»
\v 5 هیچ نمی‌دانند و هیچ نمی‌فهمند،
و در تاریکی گام برمی‌دارند؛
همۀ بنیانهای زمین به لرزه درآمده است.
\v 6 گفتم: «شما خدایانید،
و جملگی پسران آن متعال هستید؛
\v 7 اما همچون آدمیان خواهید مرد،
و چون هر حاکم دیگر سرنگون خواهید شد.»
\v 8 خدایا برخیز و زمین را داوری فرما،
زیرا تو قومها را جملگی به تصرف خواهی آورد.
\s5
\c 83
\p
\v 1 خدایا، خاموش مباش؛
ای خدا، تو را آرام و قرار نباشد!
\v 2 بنگر که چگونه دشمنانت طغیان کرده‌اند،
و نفرت‌کنندگانت سرهای خویش را بر‌افراشته‌اند!
\v 3 بر قوم تو مَکرها می‌اندیشند،
و بر عزیزان تو دسیسه می‌چینند!
\v 4 می‌گویند: «بیایید نابودشان کنیم تا دیگر قومی نباشند،
و تا نام اسرائیل دیگر به یاد آورده نشود.»
\v 5 به یک دل دسیسه می‌چینند،
و بر ضد تو پیمان می‌بندند:
\v 6 خیمه‌های اَدوم و اسماعیلیان،
موآب و هاجْریان،
\v 7 جِبال، عَمّون و عَمالیق،
فلسطین و ساکنان صور.
\v 8 آشور نیز بدیشان پیوسته است؛
ایشان بازویی برای فرزندان لوط گردیده‌اند. سِلاه
\v 9 با ایشان همان کن که با مِدیان کردی؛
که با سیسِرا و یابین نزد نهر قیشون کردی،
\v 10 که در عِین‌دور هلاک شدند،
و سِرگین برای زمین گردیدند!
\v 11 بزرگانشان را چون عُرِب و ذِئِب بساز،
و امیرانشان را جملگی چون زِبَح و صَلمونَّع!
\v 12 که می‌گفتند: «بیایید چراگاههای خدا را
به تصرف خود درآوریم!»
\v 13 ای خدای من، ایشان را چون غبار گردباد گردان،
و مانند کاه در برابر باد!
\v 14 چنانکه آتش جنگل را می‌سوزاند
و شعله‌ای کوهها را مشتعل می‌سازد،
\v 15 همچنان به تندباد خویش تعقیبشان کن
و به توفان خویش به هراسشان افکن!
\v 16 رویهایشان را از شرم آکنده ساز
تا نام تو را، خداوندا، بجویند!
\v 17 باشد که تا به ابد شرمسار و پریشان باشند،
و شرمنده و هلاک گردند!
\v 18 بگذار بدانند که تو تنها،
که نامت یهوه است،
بر تمامی زمین متعال هستی!
\s5
\c 84
\p
\v 1 ای خداوندِ لشکرها،
چه دلپذیر است مسکن تو!
\v 2 جان من مشتاق بلکه مدهوش گشته است
برای صحنهای خداوند!
دل من و پیکرم
برای خدای زنده فریاد برمی‌آورد.
\v 3 حتی گنجشک نیز برای خود خانه‌ای یافته،
و پرستو برای خویشتن آشیانه‌ای،
تا جوجه‌های خود را در آن بگذارد؛
در جوار مذبحهای تو، ای خداوندِ لشکرها،
که شاهِ من و خدای من هستی.
\v 4 خوشا به حال آنان که در خانۀ تو ساکنند
و همواره تو را می‌ستایند. سِلاه
\v 5 خوشا به حال مردمانی که نیرویشان از توست،
و دلشان در شاهراههای تو.
\v 6 چون از وادی اشکها می‌گذرند،
آن را به چشمه‌ساران بدل می‌سازند،
و باران پاییزی نیز آن را به آبگیرها می‌پوشاند.
\v 7 از قوّت تا به قوّت پیش می‌روند،
و هر یک در پیشگاه خدا در صَهیون حاضر می‌شوند.
\v 8 ای خداوند، خدای لشکرها، دعایم را بشنو!
ای خدای یعقوب، گوش فرا ده! سِلاه
\v 9 خدایا، بر سپرِ ما بنگر!
به روی مسیح خود نظر افکن!
\v 10 زیرا یک روز در صحنهای تو
بهتر است از هزار در هر جای دیگر؛
دربانیِ خانۀ خدایم را ترجیح می‌دهم
بر سکونت در خیمه‌های شرارت.
\v 11 زیرا یهوهْ خدا آفتاب و سپر است؛
یهوه لطف می‌کند و عزّت می‌بخشد.
او هیچ چیز نیکو را دریغ نمی‌دارد،
از آنان که در راستی گام برمی‌دارند.
\v 12 ای خداوندِ لشکرها،
خوشا به حال کسی که بر تو توکل دارد!
\s5
\c 85
\p
\v 1 خداوندا، بر سرزمین خویش نظر لطف افکندی،
و سعادت گذشته را به یعقوب بازگردانیدی!
\v 2 تقصیر قوم خود را آمرزیدی
و همۀ گناهانشان را پوشانیدی! سِلاه
\v 3 تمامی غضب خویش را برگردانیدی
و از حدت خشم خویش بازگشتی!
\v 4 ای خدای نجات ما،
ما را بازگردان،
و غضبت را از ما برگیر!
\v 5 آیا تا ابد بر ما خشم خواهی گرفت؟
آیا خشم خود را نسل اندر نسل طول خواهی داد؟
\v 6 آیا دیگر بار احیای‌مان نخواهی کرد
تا قومت در تو شادی کنند؟
\v 7 خداوندا، محبت خویش را به ما بنما،
و نجات خود را بر ما عنایت فرما!
\v 8 باشد که آنچه خداْ یهوه خواهد گفت، بشنوم؛
زیرا او به قوم خود، و به سرسپردگان خویش،
سلامتی را ندا خواهد کرد؛
اما مباد که به سوی جهالت بازگردند.
\v 9 به‌یقین که نجات او به ترسندگانش نزدیک است،
تا جلال در سرزمین ما ساکن شود.
\v 10 محبت و وفاداری با هم ملاقات خواهند کرد؛
عدالت و سلامتی یکدیگر را خواهند بوسید.
\v 11 وفاداری از زمین خواهد رویید،
و عدالت از آسمان خواهد نگریست.
\v 12 آری، خداوند آنچه را نیکوست، عطا خواهد فرمود،
و سرزمین ما حاصلخیز خواهد بود.
\v 13 عدالت پیشاپیش وی خواهد رفت
و راهی برای قدمهای او مهیا خواهد ساخت.
\s5
\c 86
\p
\v 1 ای خداوند، گوش فرا ده و اجابتم فرما،
زیرا که ستمدیده و نیازمندم!
\v 2 جان مرا حفظ کن، زیرا سرسپردۀ توام.
تو خدای من هستی؛
خدمتگزار خود را که بر تو توکل دارد، نجات ده!
\v 3 خداوندگارا، مرا فیض عطا فرما،
زیرا که تمامی روز تو را می‌خوانم.
\v 4 جان خدمتگزارت را شاد کن،
زیرا، ای خداوندگار، جان خود را نزد تو برمی‌افرازم.
\v 5 خداوندگارا، تو نیکو و آمرزنده‌ای،
و سرشار از محبت نسبت به همۀ آنان که تو را می‌خوانند!
\v 6 خداوندا، به دعایم گوش فرا ده؛
فریاد التماسم را بشنو!
\v 7 در روز تنگی خود تو را می‌خوانم،
زیرا که مرا مستجاب می‌کنی.
\v 8 خداوندگارا، در میان خدایان کسی چون تو نیست،
و نه کاری چون کارهای تو!
\v 9 خداوندگارا، قومهایی که آفریده‌ای،
جملگی خواهند آمد و به حضورت پرستش خواهند کرد،
و نام تو را جلال خواهند داد.
\v 10 زیرا که تو بزرگی و کارهای شگفت می‌کنی؛
تنها تو خدایی!
\v 11 خداوندا، راه خود را به من بیاموز،
تا در حقیقت تو گام بردارم.
دل مرا واحد گردان
تا از نام تو ترسان باشم.
\v 12 ای خداوندگارْ خدای من، تو را به تمامی دل خواهم ستود؛
و نامت را تا به ابد جلال خواهم داد.
\v 13 زیرا که محبت تو به من عظیم است؛
تو جان مرا از اَعماق هاویه رهانیده‌ای!
\v 14 خدایا، متکبران بر ضد من برخاسته‌اند؛
گروهی از ستمگران قصد جان من دارند
و تو را در مد نظر خود نمی‌دارند.
\v 15 اما خداوندگارا، تو خدایی رحیم و فیاضی!
دیرخشم و آکنده از محبت و وفا!
\v 16 روی به سویم بگردان و مرا فیض‌عطا فرما!
قوّت خویش را به خدمتگزارت عنایت کن،
و پسر کنیزت را نجات بخش!
\v 17 مرا نشانی از احسان خود مرحمت فرما،
تا نفرت‌کنندگانم ببینند و شرمنده شوند؛
زیرا که تو ای خداوند، مرا یاری کرده و تسلی داده‌ای!
\s5
\c 87
\p
\v 1 شهری که او بنیان نهاده
بر کوه مقدس واقع است؛
\v 2 خداوند دروازه‌های صَهیون را دوست می‌دارد،
بیش از همۀ مسکنهای یعقوب.
\v 3 ای شهر خدا،
سخنان پرجلال درباره‌ات گفته می‌شود. سِلاه
\v 4 رَهَب و بابِل را در شمارِ شناسندگانم ذکر خواهم کرد،
فلسطین را نیز، و صور را، همراه با کوش؛
خواهند گفت: «این در آنجا زاده شده است!»
\v 5 و دربارۀ صَهیون گفته خواهد شد که
«این و آن در او زاده شده‌اند»،
زیرا آن متعال، خودْ او را استوار خواهد ساخت!
\v 6 آنگاه که خداوند قومها را ثبت می‌کند چنین خواهد نگاشت:
«این در آنجا زاده شده است.» سِلاه
\v 7 سرایندگان و رقص‌کنندگان به یکسان می‌سرایند که:
«همۀ چشمه‌های من در توست!»
\s5
\c 88
\p
\v 1 ای یهوه، خدای نجات من،
روز و شب نزد تو فریاد برمی‌آورم!
\v 2 دعایم به حضور تو برسد!
گوش خود را به فریادم مایل گردان!
\v 3 زیرا جان من از بلایا آکنده شده است،
و حیاتم به هاویه نزدیک گشته.
\v 4 در شمار فرو روندگانِ به هاویه شمرده شده‌ام؛
همچون مردی هستم که او را توانی نیست.
\v 5 در میان مردگان رها گشته‌ام،
همچون کشتگانی که در گور آرمیده‌اند؛
که دیگر به یادشان نمی‌آوری
و از دست تو بریده شده‌اند.
\v 6 مرا در عمیق‌ترین حفره نهاده‌ای،
در تاریکیها، در ژرفناها!
\v 7 خشم تو بر من سنگین شده است؛
با همۀ امواجت مرا مبتلا ساخته‌ای. سِلاه
\v 8 همدمانِ مرا از من گرفته‌ای
و از من بیزارشان کرده‌ای!
محبوس گشته‌ام و مرا راه گریزی نیست؛
\v 9 دیدگانم از اندوه تار شده است.
خداوندا، هر روزه تو را می‌خوانم،
و دستان خود را به سویت دراز می‌کنم.
\v 10 آیا شگفتیهای خود را به مردگان می‌نمایانی؟
آیا رَفتگان برمی‌خیزند تا تو را بستایند؟ سِلاه
\v 11 آیا از محبتت در گور سخن خواهد رفت،
یا از وفاداریت در دیار هلاکت؟
\v 12 آیا شگفتیهایت در تاریکی شناخته می‌شود،
و کارهای عادلانه‌ات در دیار فراموشی؟
\v 13 اما من نزد تو ای خداوند، فریاد کمک برمی‌آورم؛
بامدادان دعای خود را به پیشگاهت تقدیم می‌کنم.
\v 14 خداوندا، چرا جان مرا ترک می‌کنی
و روی خود را از من می‌پوشانی؟
\v 15 از جوانی، مبتلا و نزدیک به مرگ بوده‌ام؛
از تو به هراس افتاده و درمانده‌ام.
\v 16 خشم تو از سر من گذشته،
و کارهای خوفناک تو هلاکم کرده است.
\v 17 همۀ روز چون آب مرا احاطه کرده،
و از هر سو مرا محاصره نموده است.
\v 18 یاران و دوستانم را از من دور کرده‌ای؛
تنها همدمم تاریکی است.
\s5
\c 89
\p
\v 1 محبتهای خداوند را تا به ابد خواهم سرایید؛
به دهان خویش امانت تو را به جمیع نسلها خواهم شناسانید.
\v 2 زیرا گفتم که محبت تا به ابد بنا خواهد شد،
و وفاداریِ خود را در آسمانها استوار خواهی ساخت!
\v 3 گفتی که «با برگزیدۀ خود عهد بسته‌ام،
و برای خدمتگزار خویش داوود سوگند خورده‌ام که:
\v 4 ”نسل تو را تا به ابد استوار خواهم ساخت
و تخت تو را در تمامی نسلها بنا خواهم کرد.“» سِلاه
\v 5 خداوندا، باشد که آسمانها شگفتیهای تو را بستایند،
و امانت تو را در جمع قُدْسیان.
\v 6 زیرا کیست در آسمانها که با خداوند برابری تواند کرد؟
و کیست در میان موجودات آسمانی که مانند خداوند باشد؟
\v 7 خدا در شورای قُدْسیان بی‌نهایت مَهیب است؛
از او می‌باید ترسید، بیش از همۀ آنان که گرداگرد اویند.
\v 8 ای یهوه، خدای لشکرها، کیست مانند تو؟
خداوندا، تو نیرومندی و امانت تو احاطه‌ات کرده است.
\v 9 بر خروش دریا فرمان می‌رانی،
و چون امواجش بر‌خیزند، آنها را فرو می‌نشانی.
\v 10 رَهَب را چون لاشه‌ای فرو کوفتی،
و به بازوی نیرومند خویش دشمنانت را پراکنده ساختی.
\v 11 آسمان از آن توست و زمین نیز از آن تو.
جهان را، و هر چه را که در آن است، تو بنیان نهادی.
\v 12 شمال و جنوب را تو آفریدی؛
تابور و حِرمون به نام تو بانگ شادی برمی‌آورند.
\v 13 بازوی تو نیرومند است،
دست تو تواناست،
و دست راستت برافراشته.
\v 14 عدل و انصاف اساس تخت توست،
محبت و وفاداری پیش رویت می‌خرامند.
\v 15 خوشا به حال آنان که آواز شادمانی را می‌شناسند،
و در نور روی تو، ای خداوند، گام بر‌می‌دارند.
\v 16 تمامی روز در نام تو وجد می‌کنند،
و در عدالت تو سرافرازند.
\v 17 زیرا که تو جلال و قوّت ایشانی،
و به لطف خویش شاخ ما را برمی‌افرازی.
\v 18 زیرا سپر ما از آنِ خداوند است،
و پادشاه ما از آنِ قدوس اسرائیل.
\v 19 زمانی در عالم رؤیا سخن گفتی،
و به سرسپردگان خویش چنین فرمودی:
«دلاوری را یاری رسانده‌ام،
و برگزیده‌ای از قوم را سرافراز ساخته‌ام.
\v 20 خدمتگزار خویش داوود را یافته‌ام،
و او را به روغن مقدسِ خویش مسح کرده‌ام.
\v 21 دست من با او خواهد بود،
و بازوی من او را نیرومند خواهد ساخت.
\v 22 دشمن از او بهره نخواهد کشید،
و ظالم بر او ستم نخواهد کرد.
\v 23 خصمانش را از برابر او تار و مار خواهم کرد،
و نفرت‌کنندگانش را از پا در خواهم آورد.
\v 24 امانت و محبتِ من همراه او خواهد بود،
و در نام من، شاخ او برافراشته خواهد شد.
\v 25 دست او را بر دریا مسلط خواهم ساخت،
دست راست او را بر نهرها.
\v 26 او مرا ندا در داده، خواهد گفت: ”تو پدر من هستی،
خدای من و صخرۀ نجاتم!“
\v 27 من نیز او را فرزندِ ارشدِ خویش خواهم ساخت،
رفیع‌ترین در میان پادشاهان جهان.
\v 28 محبت خود را به او تا به ابد پاس خواهم داشت،
و عهد من با او پایدار خواهد بود.
\v 29 سلسلۀ او را تا به ابد استوار خواهم ساخت،
و تخت او را همچون روزهای آسمان.
\v 30 اگر فرزندانش شریعت مرا ترک کنند،
و مطابق قوانین من سلوک ننمایند؛
\v 31 اگر فرایض مرا زیر پا گذارند،
و فرامین مرا نگاه ندارند،
\v 32 آنگاه عِصیان ایشان را به چوبْ تنبیه خواهم کرد،
و تقصیرشان را به تازیانه؛
\v 33 ولی محبتم را از او دریغ نخواهم داشت،
و در وفاداری خویش خیانت نخواهم ورزید.
\v 34 عهد خود را بی‌حرمت نخواهم ساخت
و آنچه را از دهانم صادر شد، تغییر نخواهم داد.
\v 35 یک بار برای همیشه به قدوسیت خود سوگند خوردم،
و به داوود دروغ نخواهم گفت،
\v 36 که سلسلۀ او تا به ابد پابرجا خواهد ماند
و تخت او در حضور من همچو خورشید؛
\v 37 همچون ماه جاودانه استوار خواهد بود،
چون شاهدی امین در آسمان.» سِلاه
\v 38 اما اکنون تو روی گردانیده، او را طرد کرده‌ای
و به‌غایت بر مسیح خود غضبناک گشته‌ای!
\v 39 عهد خود را با خدمتگزارت باطل کرده‌ای،
و تاج او را بر زمین افکنده، بی‌حرمت ساخته‌ای.
\v 40 همۀ حصارهایش را در هم شکسته‌ای
و استحکاماتش را یکسره ویران کرده‌ای.
\v 41 رهگذران جملگی او را چپاول می‌کنند،
و مایۀ ریشخند همسایگان گردیده است.
\v 42 دست راستِ خصمان وی را برافراشته‌ای،
و همۀ دشمنانش را شادمان ساخته‌ای.
\v 43 دم شمشیرش را برگردانیده‌ای
و او را در نبرد بر پا نداشته‌ای.
\v 44 جلال او را منقطع ساخته‌ای
و تخت سلطنتش را به خاک نشانده‌ای.
\v 45 روزهای جوانی‌اش را کوتاه کرده‌ای،
و او را به ردای خجالت پوشانیده‌ای. سِلاه
\v 46 ای خداوند تا به کِی؟ آیا تا به ابد خود را پنهان خواهی کرد؟
تا به کی آتش خشم تو افروخته خواهد بود؟
\v 47 به یاد دار که ایام حیاتم چه کوتاه است!
تو جملۀ بنی آدم را برای چه بطالتی آفریده‌ای!
\v 48 کدام انسان است که زیست کند و مرگ را نبیند،
کیست که جان خویش از دست هاویه خلاصی تواند داد؟ سِلاه
\v 49 خداوندگارا، کجاست آن محبت نخستین تو،
که به امانت خویش برای داوود سوگند خوردی؟
\v 50 خداوندگارا، طعنه‌هایی را که بر خدمتگزارت می‌زنند به یاد آر،
که آنها را در سینۀ خود از قومهای بسیار متحمل می‌گردم،
\v 51 که دشمنانت بدانها ریشخندم می‌کنند،
و هر قدمی را که مسیح تو برمی‌دارد، به مسخره می‌گیرند.
\v 52 خداوند تا به ابد متبارک باد!
آمین و آمین!
\s5
\c 90
\p
\v 1 خداوندگارا، مسکن ما تو بوده‌ای،
نسل اندر نسل.
\v 2 پیش از آنکه کوهها زاده شوند،
یا تو زمین و جهان را به وجود آوری،
از ازل تا به ابد تو خدایی.
\v 3 انسان را به خاک بازمی‌گردانی
و می‌گویی: «ای بنی آدم، بازگردید!»
\v 4 زیرا هزار سال در نظر تو
همچون روزی است که گذشت
یا چون پاسی از شب.
\v 5 ایشان را همچون سیلاب می‌روبی؛
همچون خوابند،
همچون علفی که بامدادان تازه می‌شود:
\v 6 بامدادان می‌شکفد و می‌روید
و شامگاهان پژمرده و خشک می‌شود.
\v 7 زیرا به خشم تو پایان می‌پذیریم،
و به غضبت پریشان می‌گردیم.
\v 8 تقصیرهایمان را فرا رویت نهاده‌ای،
و گناهان پنهانمان را در پرتو حضورت.
\v 9 زیرا روزهایمان به تمامی در خشمت کاهیده می‌شود،
و سالهایمان را چون آهی به سر می‌رسانیم؛
\v 10 روزهای عمر ما هفتاد سال است
و اگر قوی باشیم، هشتاد سال.
اما مایۀ فخری در آنها جز محنت و اندوه نیست؛
زیرا به‌سرعت می‌گذرند و پرواز می‌کنیم.
\v 11 کیست که از قدرت خشم تو آگاه باشد؟
زیرا خشم تو به عظمت ترسی است که باید از تو داشت.
\v 12 پس ما را بیاموز تا روزهای خود را بشماریم،
تا دلی خردمند حاصل کنیم.
\v 13 خداوندا، برگرد! تا چند؟
بر بندگانت شفقت فرما.
\v 14 صبحگاهان ما را از محبت خود سیر کن
تا تمامی عمرمان شادمانه بسراییم و شادی کنیم.
\v 15 شادمانمان گردان
در عوض روزهایی که مبتلایمان ساختی،
و سالهایی که بلا دیدیم.
\v 16 اعمال تو بر بندگانت نمایان شود
و کبریایی تو بر فرزندان ایشان.
\v 17 لطف خداوندگارْ خدای ما بر ما باد!
عمل دستهای ما را برایمان استوار گردان؛
آری، عمل دستهای ما را استوار گردان.
\s5
\c 91
\p
\v 1 آن که در مخفیگاه آن متعال قرار گزیند،
زیر سایۀ قادر مطلق به سر خواهد برد.
\v 2 دربارۀ خداوند می‌گویم : «اوست پناه من و دژ من،
خدای من که بر او توکل دارم.»
\v 3 به‌یقین، اوست که تو را از دام صیاد خواهد رهانید
و از طاعون مرگبار.
\v 4 او تو را با پرهای خویش خواهد پوشانید،
و زیر بالهایش پناه خواهی گرفت؛
امانت وی، تو را سِپَرِ محافظ خواهد بود.
\v 5 از خوف شب نخواهی ترسید،
و نه از تیری که در روز می‌پرد؛
\v 6 از طاعونی که در تاریکی راه می‌رود، بیم نخواهی داشت
و نه از وبایی که در نیمروز هلاک می‌سازد.
\v 7 گرچه هزار تن در کنار تو فرو افتند،
و ده هزار بر جانب راست تو،
اما به تو نزدیک هم نخواهد آمد.
\v 8 تنها با چشمانت خواهی نگریست
و سزای شریران را خواهی دید.
\v 9 چون خداوند را پناهگاه خویش گردانیده‌ای،
و آن متعال را مأوای خود ساخته‌ای،
\v 10 هیچ بدی بر تو واقع نخواهد شد
و هیچ بلا نزدیک خیمۀ تو نخواهد آمد.
\v 11 زیرا فرشتگانش را دربارۀ تو فرمان خواهد داد
تا در همۀ راههایت، نگاهبان تو باشند.
\v 12 آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت
مبادا پایت را به سنگی بزنی.
\v 13 بر شیر و افعی گام خواهی نهاد؛
شیر جوان و اژدها را پایمال خواهی کرد.
\v 14 خداوند می‌فرماید: «چون مرا دوست می‌دارد،
او را خواهم رهانید؛
و چون نام مرا می‌شناسد،
از او محافظت خواهم کرد.
\v 15 او مرا خواهد خواند و من او را اجابت خواهم کرد؛
در تنگی با وی خواهم بود؛
او را خواهم رهانید و عزّت خواهم بخشید.
\v 16 به عمر دراز، او را سیر خواهم کرد
و نجات خویش را به او نشان خواهم داد.»
\s5
\c 92
\p
\v 1 چه نیکوست خداوند را ستودن،
و در وصف نام تو، ای متعال، سراییدن؛
\v 2 بامدادان محبت تو را اعلام کردن،
و شامگاهان وفاداری تو را،
\v 3 با نوای بربطِ ده‌تار
و نغمۀ چنگ.
\v 4 زیرا که تو ای خداوند، مرا به کارهایت شادمان ساخته‌ای؛
پس در وصف اعمال دستهای تو شادمانه می‌سرایم.
\v 5 اعمال تو ای خداوند چه عظیم است،
و اندیشه‌هایت چه ژرف!
\v 6 مرد وحشی نمی‌داند
و نادان این را درنمی‌یابد
\v 7 که هرچند شریران چون علف برویند
و بدکاران جملگی بشکفند،
برای این است که تا به ابد هلاک گردند؛
\v 8 اما تو ای خداوند، تا به ابد متعال هستی!
\v 9 زیرا که دشمنانت، ای خداوند،
آری دشمنانت، به‌یقین نابود خواهند شد،
و بدکاران جملگی پراکنده خواهند گشت.
\v 10 اما تو شاخ مرا همچون شاخ گاو وحشی برافراشته‌ای،
و روغن تازه بر من فرو ریخته‌ای.
\v 11 دیدگانم شکست دشمنانم را دیده است،
و گوشهایم خبر سقوط مخالفانِ شریرم را شنیده است.
\v 12 پارسا چون درخت خرما خواهد شکفت،
و همچون سرو آزاد لبنان نمو خواهد کرد؛
\v 13 آنان که در خانۀ خداوند غرس شده‌اند،
در صحنهای خدای ما خواهند شکفت.
\v 14 در پیری نیز میوه خواهند آورد
و تر و تازه و سبز خواهند بود،
\v 15 تا اعلام کنند که خداوند راست است؛
او صخرۀ من است و در او ذره‌ای بی‌انصافی نیست.
\s5
\c 93
\p
\v 1 خداوند پادشاهی می‌کند،
او خویشتن را به جلال آراسته است؛
خداوند خود را آراسته است،
او کمر خود را به قوّت بسته است.
جهان مستحکم است
و جنبش نخواهد خورد.
\v 2 تخت سلطنت تو از قدیم استوار گشته است،
و تو از ازل هستی.
\v 3 سیلابها برافراشته‌اند، ای خداوند!
سیلابها آواز خود را برافراشته‌اند،
سیلابها خروش خود را برافراشته‌اند!
\v 4 شکوهمندتر از آواز آبهای بسیار،
شکوهمندتر از امواج دریا،
شکوهمند است خداوند در عرش برین!
\v 5 شهادات تو بی‌نهایت امین است،
خداوندا، قدوسیت زیبندۀ خانۀ توست، تا ابدالآباد.
\s5
\c 94
\p
\v 1 ای خدای انتقام‌گیرنده، ای یهوه،
ای خدای انتقام‌گیرنده، تجلی فرما!
\v 2 ای داور زمین، سر برافراز
و متکبران را سزا ده!
\v 3 شریران تا به کی، خداوندا،
شریران تا به کِی شادی خواهند کرد؟
\v 4 سخنان گستاخانه جاری می‌سازند؛
همۀ بدکاران لاف می‌زنند.
\v 5 قوم تو را، ای خداوند، لِه می‌کنند؛
و بر میراث تو ستم روا می‌دارند.
\v 6 بیوه‌زنان و غریبان را می‌کُشند،
و یتیمان را به قتل می‌رسانند.
\v 7 و می‌گویند: «خداوند نمی‌بیند!
خدای یعقوب درنمی‌یابد!»
\v 8 ای بی‌فهمانِ قوم، دریابید!
ای جاهلان، کِی عاقل خواهید شد؟
\v 9 آیا آن که گوش را غرس کرد، نمی‌شنود؟
و آن که چشم را سرشت، نمی‌بیند؟
\v 10 آیا آن که قومها را تأدیب می‌کند، توبیخ نمی‌نماید؟
و آن که آدمی را تعلیم می‌دهد، علم ندارد؟
\v 11 خداوند از افکار انسان آگاه است؛
او می‌داند که آنها بطالت محض است!
\v 12 خوشا به حال کسی که تو ای خداوند تأدیبش می‌کنی،
و از شریعت خود، وی را می‌آموزی؛
\v 13 او را از روزهای بلا آسایش می‌بخشی،
تا زمانی که گودالی برای شریران کنده شود.
\v 14 زیرا خداوند قوم خود را وا نخواهد گذاشت،
و میراث خود را ترک نخواهد کرد.
\v 15 داوری بار دیگر بر پارسایی منطبق خواهد شد،
و تمامی راست‌دلان از آن پیروی خواهند کرد.
\v 16 کیست که برای من بر ضد مردمان شریر بر‌خیزد؟
و کیست که برای من در برابر بدکاران بایستد؟
\v 17 اگر خداوند یاور من نبود،
جان من به‌زودی در دیار خاموشی ساکن می‌شد!
\v 18 آنگاه که گفتم: «پای من می‌لغزد»،
محبت تو ای خداوند، تکیه‌گاهم شد.
\v 19 در کثرت غصه‌های دل من،
تسلی‌های تو جانم را شادمان می‌سازد.
\v 20 آیا کرسی شرارت با تو متفق تواند شد،
که با قوانین خود مصیبت به بار می‌آورد؟
\v 21 آنها بر ضد جان پارسا همداستان می‌شوند،
و بر ریختن خون بی‌گناه فتوی می‌دهند.
\v 22 اما خداوند قلعۀ بلند من شده است،
و خدایم، صخرۀ پناهگاه من.
\v 23 خباثت ایشان را بر سرشان بر خواهد گردانید،
و در شرارتِ خودشان، نابودشان خواهد کرد؛
آری، یهوه خدای ما ایشان را محو و نابود خواهد کرد.
\s5
\c 95
\p
\v 1 بیایید خداوند را شادمانه بسراییم،
و برای صخرۀ نجات خویش فریاد بلند سر دهیم!
\v 2 به پیشگاهش با شکرگزاری نزدیک شویم
و به فریاد بلند برایش سرود بخوانیم.
\v 3 زیرا یهوه، خدای بزرگ است،
پادشاه بزرگ بر همۀ خدایان!
\v 4 نشیبهای زمین در دست اوست،
و فرازهای کوهها از آن او.
\v 5 دریا از آنِ اوست، او آن را بساخت،
و دستانش خشکی را شکل داد.
\v 6 بیایید تا پرستش و سَجده کنیم،
و در پیشگاه آفرینندۀ خویش، خداوند، زانو زنیم.
\v 7 زیرا او خدای ماست،
و ما قومِ چراگاه،
و گلۀ دست اوییم.
امروز، اگر صدای او را می‌شنوید،
\v 8 دلهای خود را سخت مسازید،
چنانکه در مِریبَه کردید،
در روز مَسَّه، در بیابان.
\v 9 آنجا پدران شما مرا آزمایش و امتحان کردند،
با اینکه کارهای مرا دیده بودند.
\v 10 چهل سال از آن نسل بیزار بودم،
و گفتم: «قومِ گمراه دل هستند
و راههای مرا نمی‌شناسند.»
\v 11 پس در خشم خود سوگند خوردم
که به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت.
\s5
\c 96
\p
\v 1 برای خداوند سرودی تازه بسرایید!
ای تمامی زمین، برای خداوند بسرایید!
\v 2 برای خداوند بسرایید و نام او را متبارک خوانید!
روز به روز نجات او را بشارت دهید!
\v 3 جلال او را در میان ملتها بازگویید،
و اعمال شگفتش را در میان همۀ قومها!
\v 4 زیرا خداوند بزرگ است و به‌غایت شایان ستایش؛
از او می‌باید ترسید، بیش از همۀ خدایان.
\v 5 زیرا همۀ خدایانِ قومها، بتهای بی‌ارزشند،
اما یهوه آسمانها را بساخت.
\v 6 فرّ و شکوه به حضور وی است
و توانایی و زیبایی در قُدس وی.
\v 7 ای طوایف قومها، وصف خداوند را بگویید!
وصف جلال و قوّت خداوند را بگویید!
\v 8 وصف جلال نام خداوند را بگویید!
هدیه بیاورید و به صحنهای او بیایید!
\v 9 خداوند را در فرّ قدوسیتش بپرستید!
ای تمامی زمین، از حضور او بلرزید!
\v 10 باشد که در میان قومها بگویید، «خداوند پادشاهی می‌کند!
آری، جهان مستحکم است و جنبش نخواهد خورد؛
او ملتها را به انصاف داوری خواهد کرد.»
\v 11 آسمان شادی کند و زمین به وجد آید؛
دریا و هر چه آن را پر می‌سازد، غُرّش کند؛
\v 12 صحرا و هرآنچه در آن است، شادمان گردد.
آنگاه همۀ درختان جنگل بانگ شادی بر خواهند آورد،
\v 13 پیش روی خداوند، زیرا که می‌آید،
آری او می‌آید تا زمین را داوری کند.
او جهان را به انصاف داوری خواهد کرد،
و ملتها را به امانت خویش.
\s5
\c 97
\p
\v 1 خداوند پادشاهی می‌کند!
پس زمین شادمان باشد
و سرزمینهای ساحلیِ بسیار شادی کنند.
\v 2 ابرها و تاریکی غلیظ گرداگرد اوست،
عدل و انصاف، بنیان تخت اوست.
\v 3 آتش پیش روی وی می‌رود
و دشمنانِ او را به هر سو می‌سوزاند.
\v 4 آذرخشهای او جهان را روشن می‌سازد؛
زمین می‌بیند و می‌لرزد.
\v 5 کوهها از حضور خداوند چون موم ذوب می‌شوند،
از حضور خداوندگارِ تمامی عالَم!
\v 6 آسمانها عدالت او را اعلام می‌کنند،
و همۀ قومها جلال او را می‌بینند.
\v 7 پرستندگان تمثالهای تراشیده جملگی شرمسار خواهند شد،
همانها که به بتهای بی‌ارزش می‌بالند؛
ای همۀ خدایان، او را بپرستید!
\v 8 صَهیون شنیده، شادی می‌کند،
و شهرهای یهودا شادمان می‌گردند،
از داوریهای تو، ای خداوند.
\v 9 زیرا که تو خداوندا، بر تمامی زمین متعال هستی!
تو بس فراتر از همۀ خدایان، در مقام اعلایی!
\v 10 ای دوستدارانِ خداوند، از بدی نفرت کنید!
زیرا او حافظ جان سرسپردگان خویش است،
و ایشان را از چنگ شریران می‌رهاند.
\v 11 نور برای پارسایان کاشته می‌شود،
و شادی برای راست‌دلان.
\v 12 ای پارسایان، در خداوند شادی کنید
و نام قدوس او را بستایید!
\s5
\c 98
\p
\v 1 برای خداوند سرودی تازه بسرایید،
زیرا کارهای شگفت کرده است!
دست راست و بازوی قدوسش
نجات را برای او به عمل آورده است.
\v 2 خداوند نجات خود را اعلام فرموده،
و عدالت نجاتبخش خویش را در نظر قومها آشکار ساخته است.
\v 3 او محبت و وفاداری خود را
نسبت به خاندان اسرائیل به یاد آورده است؛
همۀ کرانهای زمین نجات خدای ما را دیده‌اند.
\v 4 ای تمامی زمین، برای خداوند فریاد شادمانی سر دهید!
بانگ برآورید! هلهله کنید! بسرایید!
\v 5 خداوند را با چنگ بسرایید،
با چنگ و با آوای نغمات.
\v 6 با کَرِناها و آوای سُرنا،
به حضور یهوه پادشاه بانگ شادی برآورید!
\v 7 دریا و هر چه در آن است بخروشد؛
جهان و همۀ ساکنان آن!
\v 8 نهرها دستک زنند،
و کوهها فریاد شادمانی سر دهند،
\v 9 در حضور خداوند،
زیرا که برای داوری زمین می‌آید.
او جهان را به عدالت داوری خواهد کرد،
و قومها را به انصاف.
\s5
\c 99
\p
\v 1 خداوند پادشاهی می‌کند،
پس قومها بلرزند!
خداوند در میان کَروبیان بر تخت نشسته است،
پس زمین به لرزه درآید!
\v 2 خداوند در صَهیون بزرگ است،
و بر تمامی قومها متعال.
\v 3 باشد که نام عظیم و مَهیب تو را بستایند!
او قدوس است!
\v 4 پادشاه در اقتدار خویش، عدالت را دوست می‌دارد؛
تو مساوات را برقرار کرده‌ای،
و عدالت و انصاف را در یعقوب به عمل آورده‌ای.
\v 5 یهوه خدای ما را برافرازید،
و در قدمگاه او پرستش کنید،
که او قدوس است!
\v 6 موسی و هارون از کاهنانش بودند،
و سموئیل، از خوانندگانِ نام او.
خداوند را خواندند
و او ایشان را اجابت فرمود.
\v 7 در ستون ابر با ایشان سخن گفت؛
و آنان شهادات او را نگاه داشتند،
و فریضه‌ای را که بدیشان عطا فرمود.
\v 8 ای یهوه، خدای ما،
تو ایشان را اجابت فرمودی!
تو آنان را خدایی آمرزنده بودی،
اما از کردار بدشان انتقام کشیدی!
\v 9 یهوه، خدای ما را برافرازید،
و در کوه مقدسش پرستش کنید!
زیرا یهوه خدای ما قدوس است!
\s5
\c 100
\p
\v 1 ای تمامی روی زمین،
خداوند را بانگ شادمانی دهید!
\v 2 خداوند را با شادی عبادت نمایید،
و سرودخوانان به حضور او بیایید!
\v 3 بدانید که یهوه خداست!
اوست که ما را آفرید و ما از آنِ اوییم.
ما قوم او و گوسفندان چراگاه اوییم.
\v 4 به دروازه‌های او با شکرگزاری داخل شوید،
و به صحنهای او با ستایش!
او را سپاس گویید
و نامش را متبارک خوانید!
\v 5 زیرا خداوند نیکوست
و محبتش جاودانی،
و وفاداریش نسل اندر نسل.
\s5
\c 101
\p
\v 1 محبت و عدالت را خواهم سرایید،
و برای تو ای خداوند خواهم نواخت.
\v 2 در طریقِ بی‌عیب با مراقبت سالک خواهم بود.
نزد من کِی خواهی آمد؟
در خانۀ خویش با دلی راست سلوک خواهم کرد.
\v 3 هیچ چیزِ بی‌مایه را در نظر خویش نخواهم گذاشت.
از کج‌رَوی بیزارم؛ به من نخواهد چسبید.
\v 4 دل منحرف از من به دور خواهد بود،
مرا با شرارت کاری نخواهد بود.
\v 5 هر آن کس را که در نهان بر همسایۀ خویش افترا زند،
هلاک خواهم کرد؛
و هر آن کس را که چشمان متکبر و دل مغرور دارد
تحمل نخواهم کرد.
\v 6 بر وفادارانی که در زمین‌اند نظر لطف خواهم داشت،
تا با من ساکن شوند؛
آن که در طریقِ بی‌عیب سالک است
در خدمت من خواهد بود.
\v 7 فریبکار در خانۀ من ساکن نخواهد شد،
و دروغگو در حضورم نخواهد ماند.
\v 8 هر بامداد، شریرانِ زمین را جملگی هلاک خواهم کرد،
تا همۀ بدکاران را از شهر خداوند برکَنَم.
\s5
\c 102
\p
\v 1 خداوندا دعایم را بشنو!
بگذار فریاد کمکم به تو برسد!
\v 2 در روز تنگی‌ام،
روی خویش از من پنهان مکن!
گوش خود به من فرا دار،
و در روزی که بخوانم، به‌زودی اجابتم فرما!
\v 3 زیرا روزهایم چون دود سپری می‌شود،
و استخوانهایم همچون اخگرهای فروزان می‌سوزد.
\v 4 دلم همچون علف بریده شده و خشک گردیده است؛
خوردن نان خود را از یاد می‌برم!
\v 5 به سبب نالۀ بلندم
از من جز پوست و استخوان نمانده است!
\v 6 همچون جغد صحرا گشته‌ام؛
مانند بومِ ویرانه‌ها گردیده‌ام!
\v 7 در بستر خود بیدار می‌مانم؛
چون گنجشکِ تنها بر لبِ بامَم!
\v 8 همۀ روز، دشمنانم بر من طعنه می‌زنند؛
ریشخندکنندگانم مرا لعن می‌کنند!
\v 9 زیرا خاکستر را چون نان می‌خورم
و آنچه را که می‌نوشم با اشکها درمی‌آمیزم،
\v 10 به سبب خشم و غضب تو،
زیرا مرا بلند کردی و سپس به زیر افکندی!
\v 11 روزهایم همچون سایۀ شامگاهی گشته،
و من چون علف می‌خشکم!
\v 12 اما تو، خداوندا، تا ابد بر تخت نشسته‌ای،
و ذکر تو تا جمیع نسلهاست.
\v 13 تو بر خواهی خاست و بر صَهیون شفقت خواهی کرد،
زیرا وقت آن است که بر او نظر لطف افکنی!
آری، زمان معین فرا رسیده است!
\v 14 زیرا که خادمانت سنگهایش را عزیز می‌دارند،
و بر خاک آن شفقت می‌نمایند.
\v 15 قومها از نام خداوند خواهند ترسید،
و همۀ پادشاهان زمین از جلال تو.
\v 16 زیرا خداوند صَهیون را بنا خواهد کرد
و در جلال خویش نمایان خواهد شد.
\v 17 او به دعای بیچارگان التفات خواهد کرد،
و استدعای ایشان را خوار نخواهد شمرد.
\v 18 باشد که این برای نسل آینده نوشته شود،
تا قومی که آفریده خواهند شد خداوند را ستایش کرده، گویند:
\v 19 «او از عرش مقدس خود فرو نگریست؛
خداوند از آسمان بر زمین نظر افکند،
\v 20 تا نالۀ اسیران را بشنود
و محکومین به مرگ را آزاد سازد.»
\v 21 تا نام خداوند را در صَهیون بر زبان رانند
و ستایش او را در اورشلیم،
\v 22 آن هنگام که ملتها گرد هم آیند
و ممالک نیز، تا خداوند را بپرستند.
\v 23 در میانۀ راه قوّتِ مرا خم کرده،
و روزهای مرا کوتاه کرده است.
\v 24 پس گفتم:
«ای خدای من، مرا در نیمۀ عمرم برمگیر،
ای که سالهای تو تا جمیع نسلهاست!
\v 25 تو از قدیم بنیان زمین را نهادی،
و آسمانها صنعت دستان توست!
\v 26 آنها از میان می‌روند، اما تو بر جا می‌مانی!
آنها همه چون جامهْ مندرس خواهند شد!
مانند لباس جایگزینشان خواهی کرد،
و از میان خواهند رفت!
\v 27 اما تو همان هستی،
و سالهای تو را پایانی نیست!
\v 28 فرزندانِ خدمتگزارانت قرار خواهند یافت،
و نسل ایشان در حضور تو استوارخواهند شد.»
\s5
\c 103
\p
\v 1 ای جان من خداوند را متبارک بخوان!
و هر چه در درون من است، نام قدوس او را متبارک خواند!
\v 2 ای جان من، خداوند را متبارک بخوان
و هیچ‌یک از همۀ احسانهایش را فراموش مکن!
\v 3 که همۀ گناهانت را می‌آمرزد،
و همۀ بیماریهایت را شفا می‌بخشد!
\v 4 که حیات تو را از هاویه فدیه می‌دهد
و تاجِ محبت و رحمت را بر سرت می‌نهد!
\v 5 که جان تو را به چیزهای نیکو سیر می‌کند
تا همچون عقاب، جوانی تو تازه شود.
\v 6 خداوند عدل و انصاف را برای همۀ مظلومان به جا می‌آورد.
\v 7 او راههای خود را به موسی آموخت
و اعمال خویش را به بنی‌اسرائیل.
\v 8 یهوه رحیم و فیاض است،
دیرخشم و آکنده از محبت.
\v 9 تا ابد محاکمه نخواهد کرد،
و همیشه بُغض نخواهد داشت.
\v 10 او با ما مطابق گناهانمان رفتار نمی‌کند
و به ما بر حسب تقصیراتمان سزا نمی‌دهد.
\v 11 زیرا به اندازه‌ای که آسمان از زمین فراتر است،
به همان اندازه نیز محبت خدا نسبت به ترسندگان او عظیم است!
\v 12 به اندازه‌ای که مشرق از مغرب دور است
به همان اندازه نیز نافرمانیهای ما را از ما دور کرده است.
\v 13 چنانکه پدر بر فرزندان خود رئوف است،
همچنان خداوند نیز بر ترسندگان خویش رأفت می‌کند.
\v 14 زیرا سرشتِ ما را می‌داند،
و به یاد دارد که ما خاک هستیم!
\v 15 و اما انسان، روزهای عمرش همچون علف است؛
مانند گل صحرا می‌شکفد،
\v 16 اما به وزش بادی از میان می‌رود،
و دیگر اثری از او بر جای نمی‌ماند!
\v 17 اما از ازل تا به ابد
محبت خداوند شامل حال ترسندگان اوست،
و عدالت او شامل حال فرزندانِ فرزندانِ ایشان،
\v 18 و آنان که عهد او را حفظ می‌کنند
و به جا آوردن احکامش را یاد می‌دارند.
\v 19 خداوند تخت خویش را در آسمان استوار ساخته،
و پادشاهی‌اش بر همه مسلط است.
\v 20 ای فرشتگان خداوند، او را متبارک خوانید،
ای زورآورانی که کلام او را به جا می‌آورید
و فرمانبردار اویید.
\v 21 ای جمیع لشکریان او،
و ای خادمان او که اراده‌اش را به جا می‌آورید،
خداوند را متبارک خوانید!
\v 22 ای همۀ کارهای خداوند،
او را در هر کجای فرمانروایی‌اش متبارک خوانید!
ای جان من، خداوند را متبارک بخوان!
\s5
\c 104
\p
\v 1 ای جان من، خداوند را متبارک بخوان!
ای یهوه، خدای من، تو بی‌نهایت عظیمی.
تو به فَرّ و شکوه ملبّسی،
\v 2 و نور را همچون ردا به خود می‌پیچی.
تو آسمان را چون خیمه می‌گسترانی،
\v 3 و تیرکهای اتاقهایت را بر آبها می‌نهی.
تو ابرها را ارابۀ خویش می‌سازی،
و سوار بر بالهای باد می‌روی!
\v 4 تو بادها را فرستادگان خویش می‌گردانی،
و شعله‌های آتش را خادمان خویش می‌سازی.
\v 5 تو اساس زمین را بر پایه‌های آن استوار ساختی،
تا جنبش نخورد، تا ابدالآباد.
\v 6 تو آن را به آبهای ژرف همچون ردا پوشانیدی،
و آبها بر فراز کوهها ایستادند.
\v 7 اما از عتاب تو گریختند،
و از صدای رعد تو پا به فرار گذاشتند!
\v 8 بر فراز کوهها برآمدند و به دره‌ها سرازیر شدند،
به جایی که تو برایشان مقرر کردی.
\v 9 حدّی برای آنها قرار دادی که از آن نگذرند،
و دیگر بار زمین را نپوشانند!
\v 10 تو چشمه‌ها را در وادیها جاری می‌سازی،
تا در میان کوهها روان گردند.
\v 11 آنها جانداران صحرا را جملگی سیراب می‌کنند،
و تشنگی خران وحشی را فرو می‌نشانند.
\v 12 پرندگانِ هوا در کنار آنها منزل دارند،
و در میان شاخساران آواز می‌خوانند.
\v 13 تو از جایگاه رفیع خود کوهها را آبیاری می‌کنی،
و زمین از ثمر کار تو سیر می‌شود.
\v 14 تو علف را برای چارپایان می‌رویانی،
و گیاهان را تا انسان با آنها زراعت کند،
تا از دلِ زمین خوراک برآورد،
\v 15 و شراب را تا دل آدمی را شاد گرداند،
و روغن را تا روی وی را شاداب سازد،
و نان را تا جان او را نیرو بخشد.
\v 16 درختان خداوند سیراب‌اند،
آن سروهای لبنان که او نشانده است؛
\v 17 پرندگان لانه‌های خود را در آنها می‌سازند،
و لک‌لک در میان درختان صنوبر آشیان دارد.
\v 18 کوههای بلند برای بزهای وحشی است،
و صخره‌ها پناهگاه خرگوشان است.
\v 19 او ماه را برای تعیین فصلها ساخت؛
و خورشید زمان غروبِ خود را می‌داند.
\v 20 تاریکی می‌آوری و شب می‌شود،
که در آن جمله جانوران جنگل پرسه می‌زنند.
\v 21 شیران ژیان در پیِ طعمۀ خود می‌غرند،
و خوراکِ خویش را از خدا می‌طلبند.
\v 22 چون آفتاب بر‌می‌آید، بازمی‌گردند،
و در لانه‌های خود می‌آرامند.
\v 23 آنگاه آدمی به کار خویش بیرون می‌رود،
و به محنت خویش تا شامگاه.
\v 24 ای خداوند، کارهای تو چه بسیار است!
آنها را جملگی به حکمت خویش به عمل آورده‌ای!
زمین از مخلوقات تو آکنده است!
\v 25 و دریا نیز، در آنجا، وسیع و پهناور،
مملو است از جُنبندگان بی‌شمار،
از جانداران بزرگ و کوچک!
\v 26 کشتیها بر روی آن می‌روند،
و لِویاتان نیز، که تو سرشتی تا در آن بازی کند.
\v 27 چشم امید اینان جملگی بر توست،
تا خوراک ایشان را در وقتش برسانی.
\v 28 چون این را به آنها می‌بخشی،
آن را گرد می‌آورند؛
چون دست خویش را می‌گشایی،
از چیزهای نیکو سیر می‌شوند.
\v 29 اما چون روی خود را می‌پوشانی،
پریشان می‌گردند؛
و چون روح ایشان را قبض می‌کنی،
می‌میرند و به خاک بازمی‌گردند!
\v 30 چون روح خود را می‌فرستی،
آفریده می‌شوند،
و روی زمین را تازه می‌سازی!
\v 31 باشد که جلال خداوند تا به ابد پایدار مانَد!
باشد که خداوند از کارهای خویش شادمان شود؛
\v 32 که بر زمین می‌نگرد، و زمین به لرزه درمی‌آید!
که کوهها را لمس می‌کند، و آتش‌فشان می‌شود!
\v 33 من تا زنده هستم خداوند را خواهم سرایید!
تا وجود دارم برای خدایم سرود ستایش خواهم خواند!
\v 34 تفکر من برای او لذتبخش باشد،
زیرا که من در خداوند شادی می‌کنم!
\v 35 اما گنهکاران از زمین محو گردند،
و شریران دیگر یافت نشوند!
ای جان من، خداوند را متبارک بخوان!
هَلِلویاه!
\s5
\c 105
\p
\v 1 خداوند را سپاس گویید و نام او را بخوانید!
ملتها را از کرده‌های او باخبر سازید!
\v 2 او را بسرایید و برایش سرود ستایش بخوانید!
همۀ کارهای شگفتش را بازگویید!
\v 3 در نام قدوس او فخر کنید؛
دل جویندگان خداوند شادمان گردد!
\v 4 خداوند و قوّت او را بطلبید؛
پیوسته جویای روی او باشید!
\v 5 عجایبی را که به عمل آورده است، یاد بدارید،
آیات او و داوریهای دهانش را.
\v 6 ای نسلِ خادم او ابراهیم،
ای پسرانِ یعقوب، که برگزیدۀ اویید.
\v 7 اوست یهوه خدای ما!
داوریهای او در تمام جهان است!
\v 8 عهد خود را تا ابد یاد می‌دارد،
کلامی را که امر فرموده است، تا هزاران پشت؛
\v 9 عهدی را که با ابراهیم بست،
و سوگند خود را به اسحاق!
\v 10 آن را چون فریضه‌ای برای یعقوب استوار فرمود،
و چون عهدی جاودان برای اسرائیل.
\v 11 گفت: «به تو سرزمین کنعان را خواهم بخشید،
تا قلمروی میراث شما شود.»
\v 12 آنگاه که شمارشان اندک بود
و انگشت‌شمار بودند و در آنجا غریب؛
\v 13 آنگاه که از قومی به قوم دیگر آواره بودند،
و از مملکتی به ملت دیگر،
\v 14 نگذاشت کسی بر ایشان ظلم روا دارد،
بلکه پادشاهان را به‌خاطر ایشان توبیخ کرده، گفت:
\v 15 «دست خود را بر مسیحان من دراز مکنید،
و انبیای مرا آزار مرسانید!»
\v 16 او قحطی را بر زمین فرا خواند
و تمامی ذخیرۀ نان را از میان برد؛
\v 17 و مردی را پیشاپیش ایشان فرستاد،
یوسف را، که به غلامی فروخته شد.
\v 18 پاهای او را به غُل و زنجیر زخمی کردند،
و گردنش در حلقۀ آهنین بسته شد؛
\v 19 تا زمانی که سخن او واقع گردید،
و کلام خداوند درستی او را ثابت کرد.
\v 20 پادشاه فرستاد و رهایش کرد؛
حاکم ملتها آزادش ساخت.
\v 21 او را بر خانۀ خویش سرور ساخت،
و حاکم بر تمامی دارایی‌اش؛
\v 22 تا به ارادۀ خود بزرگان وی را در بند نهد
و مشایخِ وی را حکمت آموزد.
\v 23 آنگاه اسرائیل به مصر درآمد،
و یعقوب در زمین حام غربت پذیرفت.
\v 24 او قوم خویش را بسیار بارور ساخت،
و ایشان را از خصمانشان نیرومندتر گردانید؛
\v 25 لیکن دل آنان را برگردانید تا از قوم او نفرت کنند،
و با خادمانش به نیرنگ رفتار نمایند.
\v 26 او خادم خویش موسی را فرستاد،
و هارون را، که برگزیده بود.
\v 27 آنان آیات او را در میان ایشان به ظهور آوردند،
و عجایب او را در زمین حام.
\v 28 او تاریکی فرستاد و ظلمت پدید آمد؛
زیرا با کلام او مخالفت ورزیدند.
\v 29 آبهایشان را به خون بدل ساخت،
و ماهیان ایشان را میرانید.
\v 30 سرزمینشان از قورباغه پُر شد،
حتی خوابگاه شاهانشان.
\v 31 او سخن گفت و انبوه مگسها پدید آمد،
و پشه‌ها در همۀ حدود ایشان.
\v 32 به عوض باران، بدیشان تگرگ داد،
با برق آذرخش در تمامی سرزمینشان؛
\v 33 درختان تاک و انجیر ایشان را زد
و درختان قلمروی ایشان را شکست.
\v 34 سخنی گفت، و انبوه ملخها آمدند،
انواع ملخهای بی‌شمار!
\v 35 همۀ نباتاتِ زمین ایشان را فرو بلعیدند،
و محصول خاک ایشان را خوردند!
\v 36 آنگاه همۀ نخست‌زادگان را در سرزمین ایشان زد،
نوبر قوّت ایشان را.
\v 37 او اسرائیل را با طلا و نقره بیرون آورد،
و از قبایل ایشان هیچکس لغزش نخورد.
\v 38 مصر از رفتن آنها شادمان بود،
زیرا وحشتِ ایشان بر آن مستولی شده بود.
\v 39 ابری برای پوشش گسترانید،
و آتشی تا شب‌هنگام روشنایی دهد.
\v 40 تقاضا کردند، و برایشان بلدرچین فرستاد
و آنان را به نان آسمانی سیر گردانید.
\v 41 صخره را بشکافت و آب برجهید،
و چون نهری در زمین خشک روان گردید!
\v 42 زیرا که کلام مقدس خویش را به یاد آورد
و ابراهیم، خدمتگزار خود را.
\v 43 او قوم خود را با شادمانی بیرون آورد،
و برگزیدگان خویش را با بانگ شادی؛
\v 44 سرزمینهای قومها را بدیشان بخشید،
و ثمرۀ محنت ملتها را به میراث بردند،
\v 45 تا فرایض او را نگاه دارند،
و احکام شریعت او را به جا آورند.
هَلِلویاه!
\s5
\c 106
\p
\v 1 هَلِلویاه!
خداوند را سپاس گویید زیرا که او نیکوست
و محبتش تا ابدالآباد است.
\v 2 کیست که اعمال نیرومند خداوند را بیان تواند کرد
و ستایش او را به کمال تواند شنوانید؟
\v 3 خوشا به حال آنان که عدالت را به جا می‌آورند
و در همه وقت، انصاف را نگاه می‌دارند.
\v 4 خداوندا، چون بر قوم خود نظر لطف افکنی، مرا به یاد آور،
و با نجات خود به یاری‌ام بیا؛
\v 5 تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم
و در شادی قوم تو شادمان گردم
و همراه با میراث تو فخر نمایم.
\v 6 ما و پدرانمان گناه کرده‌ایم،
عِصیان ورزیده‌ایم و شرارت نموده‌ایم.
\v 7 پدران ما، هنگامی که در مصر بودند
کارهای شگفت‌انگیز تو را درک نکردند؛
آنان کثرت محبت تو را به یاد نیاوردند،
بلکه در کنار دریا، نزد دریای سرخ، سر به شورش برداشتند.
\v 8 اما او به‌خاطر نام خود، ایشان را نجات بخشید،
تا قوّت خود را بشناساند.
\v 9 دریای سرخ را عتاب کرد، و خشکید؛
و ایشان را از میان ژرفناها همچون بیابان رهبری فرمود.
\v 10 آنان را از چنگ خصم نجات بخشید،
و از دست دشمن رهانید.
\v 11 آبها مخالفان ایشان را پوشانید،
که یکی از آنها نیز باقی نماند.
\v 12 آنگاه به کلام او ایمان آوردند،
و حمد او را سراییدند.
\v 13 اما کارهای او را به‌زودی از یاد بردند،
و مشورت او را انتظار نکشیدند.
\v 14 هوای نَفْس خود را در بیابان پیروی کردند،
و خدا را در صحرا آزمودند.
\v 15 پس آنچه خواستند بدیشان عطا فرمود،
اما لاغری در جانهای ایشان فرستاد.
\v 16 در اردوگاه بر موسی حسد بردند،
و بر هارون، مقدس خداوند.
\v 17 پس زمین دهان گشود و داتان را فرو برد،
و جماعتِ اَبیرام را پوشانید.
\v 18 آتش در میانِ جمع ایشان زبانه کشید
و شعله‌ها شریران را سوزانید.
\v 19 در حوریب گوساله‌ای ساختند،
و بُتِ ریخته‌شده را پرستش کردند؛
\v 20 جلال خود را معاوضه کردند،
با شمایل گاوی علفخوار!
\v 21 خدا را که نجات‌دهندۀ ایشان بود از یاد بردند،
او را که کارهای عظیم در مصر کرده بود؛
\v 22 آن که عجایب در سرزمین حام به عمل آورده بود،
و کارهای مَهیب نزد دریای سرخ.
\v 23 پس گفت که هلاکشان خواهد کرد -
اگر برگزیدۀ او موسی
به حضورش در شکاف نمی‌ایستاد
تا خشم او را از هلاک کردن ایشان برگرداند.
\v 24 سرزمین دلپذیر را خوار شمردند،
زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند.
\v 25 در خیمه‌های خود همهمه کردند،
و آواز خداوند را نشنیدند.
\v 26 پس با دست برافراشته سوگند خورد
که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد،
\v 27 و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد،
و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت.
\v 28 سپس با بَعَل فِغور هم‌یوغ شدند،
و قربانیهای تقدیمی به مردگان را خوردند؛
\v 29 با کارهای خود خداوند را به خشم آوردند،
پس طاعون در میان ایشان شیوع یافت.
\v 30 آنگاه فینِحاس ایستاد و میانجیگری کرد،
و طاعون بازداشته شد.
\v 31 و این برای او پارسایی محسوب گشت،
نسل اندر نسل تا ابدالآباد.
\v 32 همچنین نزد آبهای مِریبَه خداوند را خشمگین کردند،
و حتی موسی به سبب ایشان زیان دید؛
\v 33 زیرا روح وی را مکدر ساختند،
و سخن نسنجیده بر زبان او جاری شد.
\v 34 ملتها را هلاک نکردند،
آن‌گونه که خداوند ایشان را امر فرموده بود؛
\v 35 بلکه با قومها درآمیختند
و کارهای ایشان را فرا گرفتند.
\v 36 بتهای ایشان را عبادت کردند،
که برایشان دام گردید.
\v 37 پسران خود را برای دیوها قربانی کردند
و دختران خود را نیز.
\v 38 خون بی‌گناه را ریختند،
خون پسران و دختران خود را؛
که ایشان را برای بتهای کنعان قربانی کردند،
و زمین به خون آلوده شد.
\v 39 پس با کارهای خود نجس گردیدند
و به اعمال خویش خودفروشی کردند.
\v 40 بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد،
و از میراث خویش منزجر گشت.
\v 41 آنان را به دست قومها تسلیم کرد،
و نفرت‌کنندگانشان بر ایشان فرمان راندند.
\v 42 دشمنان بر آنها ظلم کردند،
و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند.
\v 43 بارها ایشان را رهایی بخشید
اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند
و به سبب تقصیر خویش خوار گردیدند.
\v 44 با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند،
هنگامی که فریادشان را شنید.
\v 45 به‌خاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد،
و بر حسب کثرت محبت خویش گذشت نمود.
\v 46 اسیرکنندگانِ آنها را جملگی،
به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت.
\v 47 ای یهوه، خدای ما، نجاتمان ده،
و از میان قومها ما را گِرد آور،
تا نام قدوس تو را سپاس گوییم،
و در ستایش تو فخر نماییم.
\v 48 متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل،
از ازل تا ابدالآباد.
و تمامی مردم بگویند، «آمین».
هَلِلویاه!
\s5
\c 107
\p
\v 1 خداوند را سپاس گویید،
زیرا که او نیکو است و محبتش تا ابدالآباد است!
\v 2 چنین گویند فدیه‌شدگان خداوند،
که ایشان را از تنگی فدیه داده است،
\v 3 و از سرزمینها گِردشان آورده است،
از شرق و غرب، از شمال و جنوب.
\v 4 برخی در بیابانهای بی‌آب و علف سرگردان شدند،
و راه به شهری مسکون نیافتند؛
\v 5 گرسنه و بسیار تشنه،
جانشان در اندرونشان کاهیده شد.
\v 6 آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان رهایی بخشید.
\v 7 آنان را از راهی راست هدایت کرد،
تا به شهری مسکون درآمدند.
\v 8 پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفت‌انگیزش برای بنی‌آدم.
\v 9 زیرا که جان آرزومند را سیر می‌گرداند
و جان گرسنه را به چیزهای نیکو پر می‌سازد.
\v 10 برخی در تاریکی و ظلمت غلیظ نشسته بودند،
زندانیان ظلم و زنجیرهای آهنین؛
\v 11 زیرا بر کلام خدا طغیان ورزیده،
و مشورت آن متعال را نپذیرفته بودند.
\v 12 پس دلهای ایشان را زیر بار مشقت خم ساخت؛
و لغزیدند و یاری‌رسانی نبود.
\v 13 آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
\v 14 ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد،
و بندهای ایشان را بگسست.
\v 15 پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفت‌انگیزش برای بنی‌آدم.
\v 16 زیرا که درهای برنجین را در هم می‌شکند،
و پشت‌بندهای آهنین را دو پاره می‌کند.
\v 17 برخی به واسطۀ راههای عِصیانگرانۀ خود احمق گردیدند،
و به سبب تقصیرات خویش ستم دیدند.
\v 18 جان ایشان از هر خوراکی کراهت داشت،
و به دروازه‌های مرگ نزدیک آمدند.
\v 19 آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
\v 20 کلام خود را فرستاد و شفایشان داد،
و ایشان را از نابودی خلاصی بخشید.
\v 21 پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند،
به جهت کارهای شگفت‌انگیزش برای بنی‌آدم.
\v 22 قربانیهای تشکر تقدیم کنند،
و با فریاد شادی کارهای او را بازگویند.
\v 23 برخی بر کشتیها رهسپار دریا شدند،
و بر آبهای عظیم به تجارت پرداختند.
\v 24 کارهای خداوند را دیدند،
اعمال شگفتش را در ژرفا!
\v 25 زیرا او سخن گفت و بادْ توفان را به پا داشت
که امواجِ دریا را برافراشت.
\v 26 به آسمانها بالا رفتند
و به ژرفاها فرود آمدند،
و در این مَهلکه، جانی در ایشان نماند.
\v 27 همچو مستان افتان و خیزان شدند،
و عقلشان از چاره‌اندیشی درماند.
\v 28 آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند،
و ایشان را از تنگیهایشان بیرون کشید.
\v 29 توفان را آرام و ساکت ساخت،
و امواج دریا ساکن گشت.
\v 30 شادمان شدند چون آرامی پدید آمد
و ایشان را به بندرِ مرادشان رهنمون گشت.
\v 31 پس خداوند را به سبب محبتش سپاس گویند
به جهت کارهای شگفت‌انگیزش برای بنی‌آدم؛
\v 32 او را در جماعت مردمان تمجید کنند،
و در مجمع مشایخ بستایند.
\v 33 او رودخانه‌ها را به بیابان بدل می‌سازد
و چشمه‌های آب را به زمین تشنه؛
\v 34 و زمین بارور را به شوره‌زار،
به سبب شرارت ساکنانش.
\v 35 بیابان را به حوضهای آب بدل می‌سازد
و زمین خشک را به چشمه‌های آب!
\v 36 گرسنگان را آنجا اِسکان می‌دهد
و در آنجا شهری مسکون بنیان می‌نهند؛
\v 37 مزارع را می‌کارند و تاکستانها غرس می‌کنند،
و محصول پر بار به دست می‌آورند.
\v 38 ایشان را برکت می‌دهد، و به‌غایت کثیر می‌گردند
و نمی‌گذارد گله و رمۀ ایشان کم شود.
\v 39 چون از شمار ایشان کم می‌شود و ذلیل می‌گردند،
به سبب ظلم و بلا و اندوه،
\v 40 او اهانت را بر حاکمان می‌ریزد
و ایشان را در بیابانِ بیراهه آواره می‌سازد.
\v 41 اما نیازمند را از مذلت ایشان برمی‌افرازد،
و اهل خانه‌اش را همچون گله‌های گوسفند کثیر می‌گرداند.
\v 42 صالحان این را می‌بینند و شادمان می‌شوند،
و بی‌انصافی یکسره دهان خود را می‌بندد.
\v 43 هر که حکیم است در این امور بیاندیشد
و در محبتهای خداوند تأمل نماید.
\s5
\c 108
\p
\v 1 خدایا، دل من استوار است؛
با همۀ وجودم خواهم سرایید
و در ستایش تو خواهم نواخت.
\v 2 ای چنگ و بربط بیدار شوید!
من سپیده‌دم را بیدار خواهم کرد!
\v 3 خداوندا، تو را در میان ملتها خواهم ستود،
و برای تو در میان طوایف سرود خواهم خواند.
\v 4 زیرا محبت تو عظیم است،
بلندتر از آسمانها،
و وفاداریت تا به ابرهاست!
\v 5 خدایا، بر آسمانها متعال شو،
و جلالت بر تمامی زمین باشد.
\v 6 به دست راست خویش نجات دِه
و اجابتم فرما،
تا محبوبانت خلاصی یابند.
\v 7 خدا در قدوسیت خود سخن گفته است:
«شِکیم را شادمانه قسمت می‌کنم
و دشت سُکّوت را اندازه می‌گیرم.
\v 8 جِلعاد از آن من است و مَنَسی از آن من؛
اِفرایِم کلاهخود من است،
یهودا عصای سلطنتم.
\v 9 موآب ظرف دست‌شویی من است؛
بر اَدوم پای‌پوش خود را می‌افکنم،
و بر فلسطین بانگ پیروزی برمی‌آورم.»
\v 10 کیست که مرا به شهر حصاردار درآوَرَد؟
کیست که مرا به اَدوم رهنمون شود؟
\v 11 مگر نه تو، خدایا، که طردمان کرده‌ای،
و دیگر با سپاهیان ما بیرون نمی‌آیی؟
\v 12 در برابر دشمن، یاریمان فرما،
زیرا یاری انسان عبث است.
\v 13 با خدا پیروز خواهیم شد،
اوست که خصمان ما را پایمال خواهد کرد.
\s5
\c 109
\p
\v 1 ای خدایی که می‌ستایمت،
خاموش مباش!
\v 2 زیرا که دهان شرارت و دهان فریب را بر من گشوده‌اند
و با زبان دروغگو بر ضد من سخن می‌گویند.
\v 3 مرا با سخنان کینه‌توزانه در میان گرفته‌اند،
و بی‌سبب با من می‌ستیزند.
\v 4 در جواب دوستی، مدعی من می‌گردند،
در حالی که من برایشان دعا می‌کنم.
\v 5 نیکی مرا با بدی پاداش می‌دهند،
و محبت مرا با نفرت.
\v 6 می‌گویند مردی شریر بر ضد او بگمار؛
بگذار مدعی به جانب راستش بایستد.
\v 7 چون محاکمه‌اش می‌کنند، مجرم بیرون آید،
و دعایش گناه محسوب گردد.
\v 8 روزهایش اندک باشند،
و منصب نظارتش را دیگری بگیرد.
\v 9 فرزندانش بی‌پدر گردند
و زنش بی‌شوهر.
\v 10 باشد که فرزندانش آواره شوند و گدایی کنند،
و ویرانه‌های خانۀ خویش را جستجو نمایند.
\v 11 باشد که طلبکار همۀ دارایی‌اش را ضبط کند،
و بیگانگان دسترنجش را به یغما برند.
\v 12 باشد که کسی بر او احسان نکند
و بر یتیمانش نظر لطف نیفکند.
\v 13 باشد که خاندانش منقطع شود،
و نامشان در نسل بعد محو گردد.
\v 14 باشد که معصیت پدرانش در حضور خداوند به یاد آورده شود،
و گناه مادرش هرگز محو نگردد؛
\v 15 آنها پیوسته در مد نظر خداوند باشد،
تا یاد ایشان را از زمین برکَنَد.
\v 16 زیرا محبت‌کردن را در نظر نیاورد،
بلکه فقیران و نیازمندان را تعقیب نمود،
و شکسته‌دلان را، تا به مرگ.
\v 17 چون لعنت کردن را دوست می‌داشت،
بر سر خودش فرود آمده؛
و چون در برکت دادن رغبت نداشت،
از او دور شده است.
\v 18 لعنت کردن را همچون جامه بر تن کرد،
پس همچون آب به اندرونش داخل گشته،
و همچون روغن به استخوانهایش درآمده است.
\v 19 باشد که آن لعنتها همچون ردایی باشد که بر گِرد خود می‌پیچد،
و همچون کمربندی که همواره بر میان می‌بندد.
\v 20 باشد که خداوند مدعیان مرا چنین سزا دهد،
آنان را که بر جان من به بدی سخن می‌گویند.
\v 21 اما تو ای خداوندگارْ یهوه،
به‌خاطر نام خود برای من عمل کن؛
و چون محبت تو نیکوست، مرا برهان.
\v 22 زیرا من فقیر و نیازمندم،
و دلم در اندرونم مجروح است.
\v 23 همچون سایۀ شامگاهی رخت بسته‌ام،
و همچون ملخ تکانده شده‌ام.
\v 24 زانوانم از روزه لرزان است؛
پیکرم زار و نحیف گشته است.
\v 25 مضحکۀ مدعیان شده‌ام؛
چون مرا بینند، سر می‌جنبانند.
\v 26 ای یهوه خدایم، یاری‌ام فرما؛
بر حسب محبت خویش، نجاتم بخش.
\v 27 بگذار بدانند که این دست توست،
که تو، ای خداوند، آن را کرده‌ای.
\v 28 بگذار نفرین کنند، اما تو برکت ده؛
بگذار به پا خیزند و سرافکنده شوند،
اما خادمت شادمان گردد.
\v 29 باشد که مدعیانم به رسوایی ملبس گردند
و در شرمساری خویش چون ردا پوشانیده شوند.
\v 30 خداوند را به دهان خود شکر بسیار خواهم گفت؛
در میان انبوه جمعیت، او را خواهم ستود.
\v 31 زیرا به دست راست شخص نیازمند می‌ایستد،
تا او را از آنان که بر جان او فتوی می‌دهند، نجات بخشد.
\s5
\c 110
\p
\v 1 خداوند به خداوندگار من گفت:
«به دست راست من بنشین
تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.»
\v 2 خداوند عصای اقتدار تو را
از صَهیون دراز خواهد کرد؛
در میان دشمنانت فرمانروایی کن.
\v 3 در روزی که به جنگ روی
قوم تو با رغبت داوطلب خواهند شد.
آراسته به شکوهی مقدس،
جوانان تو چون شبنم
از رَحِمِ فجر نزد تو حاضر خواهند بود.
\v 4 خداوند سوگند خورده
و نظرش را تغییر نخواهد داد که:
«تو جاودانه کاهن هستی،
در رتبۀ مِلکیصِدِق.»
\v 5 خداوند بر دست راست توست!
او در روز خشم خود پادشاهان را در هم خواهد کوبید.
\v 6 او قومها را داوری خواهد کرد
و آنها را از لاشها پر خواهد ساخت
و سران را در سرتاسر زمین خواهد کوبید.
\v 7 او از نهر کنار راه خواهد نوشید؛
بنابراین سَرِ خویش را بر خواهد افراشت.
\s5
\c 111
\p
\v 1 هَلِلویاه!
خداوند را با تمامی دل سپاس خواهم گفت،
در شورای صالحان،
در میان جماعت.
\v 2 کارهای خداوند عظیم است؛
آنان که از آنها لذت می‌برند،
جملگی در آنها غُور می‌کنند.
\v 3 کار او پر از جلال و شکوه است،
و عدالتش پایدار، تا به ابد!
\v 4 او خویشتن را به کارهای شگفتش شهره ساخته است؛
خداوند فیاض و رحیم است.
\v 5 او ترسندگان خود را روزی می‌دهد،
و عهد خویش را تا به ابد یاد می‌دارد.
\v 6 قوّت کارهای خویش را بر قوم خود اعلام داشته،
تا میراث قومها را بدیشان عطا فرماید.
\v 7 اعمال دستهایش حق و عدل است،
و جملۀ احکامش قابل اعتماد.
\v 8 پایدارند تا ابد‌الآباد،
و در راستی و درستی وضع گردیده‌اند.
\v 9 فدیه را برای قوم خود فرستاد،
و عهد خویش را جاودانه حکم فرمود؛
قدوس و مَهیب است نام او!
\v 10 ترس خداوندآغاز حکمت است،
آنان را که به احکام او عمل می‌کنند فهمِ نیکوست.
ستایش او تا به ابد پایدار است!
\s5
\c 112
\p
\v 1 هَلِلویاه!
خوشا به حال کسی که از خداوند می‌ترسد،
و از انجام فرمانهای او لذت بسیار می‌برَد.
\v 2 فرزندانش از دلاوران زمین خواهند بود،
نسل صالحان مبارک خواهد بود.
\v 3 دولت و توانگری در خانۀ اوست،
و پارسایی‌اش جاودانه پایدار است.
\v 4 در تاریکی، نور برای صالحان طلوع می‌کند،
برای شخص فیاض و رحیم و پارسا.
\v 5 فرخنده است شخص سخاوتمند و قرض‌دهنده،
که در کارهای خویش با انصاف است.
\v 6 زیرا پارسا هرگز جنبش نخواهد خورد؛
او تا به ابد در یادها می‌ماند.
\v 7 از خبر بد نخواهد ترسید؛
دلش مستحکم است
و بر خداوند توکل دارد.
\v 8 دل او پایدار است
و نخواهد ترسید،
تا آن هنگام که پیروزمندانه بر خصمانش بنگرد.
\v 9 با گشاده‌دستی به نیازمندان بخشیده،
پارسایی‌اش جاودانه پاینده است؛
شاخش با عزّت برافراشته خواهد شد.
\v 10 شریر این را می‌بیند و به خشم می‌آید،
و دندان بر هم ساییده، تباه می‌گردد؛
آرزوی شریران نقش بر آب خواهد شد!
\s5
\c 113
\p
\v 1 هَلِلویاه!
ای خدمتگزاران خداوند، ستایش کنید!
نام خداوند را ستایش کنید!
\v 2 نام خداوند متبارک باد،
از حال تا ابدالآباد!
\v 3 از محل طلوع آفتاب تا محل غروب آن،
نام خداوند ستوده شود!
\v 4 خداوند بر تمامی قومها متعال است،
و جلال او بر فراز آسمانهاست!
\v 5 کیست مانند یهوه خدای ما،
که در عرش برین جلوس فرموده است؟
\v 6 آن که سر فرود می‌آورد،
تا بر آسمانها و بر زمین بنگرد.
\v 7 او بینوا را از خاک برمی‌گیرد،
و نیازمند را از زباله برمی‌افرازد؛
\v 8 تا ایشان را با امیران بنشاند،
با امیران قومِ خویش.
\v 9 زن نازاد را خانواده‌دار می‌سازد،
مادر شادمانِ فرزندان.
هَلِلویاه!
\s5
\c 114
\p
\v 1 آنگاه که اسرائیل از مصر بیرون آمد،
و خاندان یعقوب از میان قوم غریب‌زبان،
\v 2 یهودا قُدسِ خدا شد،
و اسرائیل قلمرو او.
\v 3 دریا بدید و بگریخت،
و اردن به عقب بازگشت؛
\v 4 کوهها همچون قوچ به جَست و خیز درآمدند،
و تپه‌ها همچون بره‌!
\v 5 ای دریا، تو را چه شد که گریختی؟
و ای اردن، که به عقب بازگشتی؟
\v 6 ای کوهها، که همچون قوچ به جست و خیز درآمدید؟
و ای تپه‌ها، که همچون بره برجهیدید؟
\v 7 ای زمین، بلرز!
از حضور خداوندگار،
از حضور خدای یعقوب؛
\v 8 که صخره را حوض آب گردانید،
و سنگ خارا را چشمۀ آب!
\s5
\c 115
\p
\v 1 نه ما را، خداوندا، نه ما را!
بلکه نام خود را جلال ده،
به‌خاطر محبت و وفاداریت!
\v 2 چرا قومها بگویند:
«خدای آنان کجاست؟»
\v 3 خدای ما در آسمان است،
او هرآنچه را که بخواهد، به انجام می‌رساند.
\v 4 اما بتهای ایشان از نقره و طلاست،
صنعت دستهای انسان!
\v 5 دهان دارند، اما سخن نمی‌گویند!
چشم دارند، اما نمی‌بینند!
\v 6 گوش دارند، اما نمی‌شنوند!
بینی، اما نمی‌بویند!
\v 7 دستها دارند، اما حس نمی‌کنند!
پاها، اما راه نمی‌روند!
و صدایی از گلوی خود برنمی‌آورند!
\v 8 سازندگان آنها مانند خودشان خواهند شد،
و هر که بر آنها توکل کند.
\v 9 ای اسرائیل، بر خداوند توکل کنید!
او یاور و سپر شماست.
\v 10 ای خاندان هارون، بر خداوند توکل کنید!
او یاور و سپر شماست.
\v 11 ای ترسندگان خداوند، بر خداوند توکل کنید!
او یاور و سپر شماست.
\v 12 خداوند ما را به یاد آورده است؛ او برکتمان خواهد داد.
او خاندان اسرائیل را برکت خواهد داد،
او خاندان هارون را برکت خواهد داد.
\v 13 او ترسندگان خداوند را برکت خواهد داد،
از خُرد و بزرگ.
\v 14 خداوند شما را افزونی بخشد،
شما و فرزندانتان را.
\v 15 مبارکِ خداوند باشید،
که آسمان و زمین را بساخت.
\v 16 آسمانها، آسمانهای خداوند است،
اما زمین را به بنی‌آدم بخشیده است.
\v 17 مردگان نیستند که خداوند را می‌ستایند،
و نه آنان که به دیار خاموشی فرو می‌روند!
\v 18 ماییم که خداوند را می‌ستاییم،
از حال و تا ابدالآباد.
هَلِلویاه!
\s5
\c 116
\p
\v 1 خداوند را دوست می‌دارم،
زیرا که آواز من و فریاد التماسم را شنیده است.
\v 2 چون گوش خود را به من مایل گردانیده،
در روزهای زندگی خود او را خواهم خواند.
\v 3 بندهای مرگ بر گِرد من پیچید،
فشارهای هاویه مرا درگرفت،
به تنگی و اندوه گرفتار آمدم.
\v 4 آنگاه نام خداوند را خوانده، گفتم:
«آه، ای خداوند، جانم را خلاصی ده!»
\v 5 خداوند فیّاض و عادل است؛
خدای ما رحیم است.
\v 6 خداوند ساده‌دلان را حفظ می‌کند؛
او در ذلت من مرا نجات بخشید.
\v 7 ای جان من به استراحت خود برگرد،
زیرا خداوند بر تو احسان کرده است.
\v 8 زیرا که تو جان مرا از مرگ رهانیدی،
و چشمانم را از اشک،
و پاهایم را از لغزش،
\v 9 تا در حضور خداوند گام بردارم،
در سرزمین زندگان!
\v 10 ایمان داشتم، پس گفتم:
«بسیار ذلیل گشته‌ام!»
\v 11 در پریشانی خود گفتم:
«همۀ آدمیان دروغگویند!»
\v 12 دِینِ خود را به خداوند چگونه ادا کنم،
برای همۀ احسانهایی که به من کرده است؟
\v 13 پیالۀ نجات را بر خواهم افراشت
و نام خداوند را خواهم خواند.
\v 14 نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد،
در حضور تمامی قومش.
\v 15 مرگ سرسپردگان خداوند
در نظر او گرانبها است.
\v 16 خداوندا، من بندۀ تو‌ام؛
بندۀ تو و پسر کنیز تو؛
تو بندهای مرا گشودی!
\v 17 قربانی شکرگزاری به تو تقدیم خواهم کرد
و نام خداوند را خواهم خواند.
\v 18 نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد،
در حضور تمامی قومش،
\v 19 در صحنهای خانۀ خداوند،
در میان تو، ای اورشلیم!
هَلِلویاه!
\s5
\c 117
\p
\v 1 ای همۀ قومها، خداوند را بستایید!
ای تمامی ملتها، تمجیدش کنید!
\v 2 زیرا که عظیم است محبت او به ما،
و جاودانه است وفاداری خداوند.
هَلِلویاه!
\s5
\c 118
\p
\v 1 خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست،
و محبت او جاودانه است.
\v 2 اسرائیل بگوید:
«محبت او جاودانه است!»
\v 3 خاندان هارون بگویند:
«محبت او جاودانه است!»
\v 4 ترسندگان خداوند بگویند:
«محبت او جاودانه است!»
\v 5 در تنگی خود خداوند را خواندم،
و خداوند اجابتم فرموده، مرا فراخی بخشید.
\v 6 خداوند با من است، پس نخواهم ترسید.
انسان به من چه تواند کرد؟
\v 7 خداوند همچون یاور من با من است؛
پس پیروزمندانه بر نفرت‌کنندگانم خواهم نگریست!
\v 8 پناه بردن بر خداوند بهتر است
از توکل بر انسان.
\v 9 پناه بردن بر خداوند بهتر است
از توکل بر امیران.
\v 10 همۀ قومها مرا احاطه‌کردند،
اما به نام خداوند ایشان را قطع کردم.
\v 11 از هر سو احاطه‌ام کردند،
اما به نام خداوند ایشان را قطع کردم.
\v 12 مانند زنبور احاطه‌ام کردند،
اما همچون آتشی در میان بوته‌های خار به‌سرعت خاموش شدند؛
به نام خداوند ایشان را قطع کردم.
\v 13 سخت بر من فشار آوردند تا بیفتم،
اما خداوند یاری‌ام داد.
\v 14 خداوند قوّت و سرود من است؛
او نجات من گردیده است.
\v 15 فریادهای شادی و پیروزی
در خیمه‌های پارسایان می‌گوید:
«دست راست خداوند کامروا می‌گردد!
\v 16 دست راست خداوند متعال است،
دست راست خداوند کامروا می‌گردد!»
\v 17 من نخواهم مرد، بلکه زیست خواهم کرد،
و کارهای خداوند را باز خواهم گفت.
\v 18 خداوند مرا به‌سختی تنبیه کرد،
اما به مرگ نسپرد!
\v 19 دروازه‌های پارسایی را بر من بگشایید،
تا بدانها داخل شوم و خداوند را سپاس گویم.
\v 20 این است دروازۀ خداوند
که پارسایان بدان داخل می‌شوند.
\v 21 تو را سپاس می‌گویم که مرا اجابت فرمودی،
و نجات من شدی!
\v 22 سنگی که معماران رد کردند
مهمترین سنگ بنا شده است!
\v 23 این را خداوند کرده،
و در نظر ما شگفت می‌نماید!
\v 24 این است روزی که خداوند ساخته است،
در آن وجد و شادی کنیم!
\v 25 آه ای خداوند، نجاتمان ده!
آه ای خداوند، کامیابی عطا فرما!
\v 26 مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید!
از خانۀ خداوند، شما را برکت می‌دهیم.
\v 27 یهوه خداست،
و او نور خود را بر ما تابان ساخته است!
قربانی عید را به ریسمانها ببندید،
بر شاخهای مذبح!
\v 28 خدای من تویی،
و تو را سپاس خواهم گفت!
خدای من تویی،
و تو را متعال خواهم خواند!
\v 29 خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست،
و محبتش جاودانه است!
\s5
\c 119
\p
\v 1 خوشا به حال آنان که در راستی گام برمی‌دارند،
و از شریعت خداوند پیروی می‌کنند.
\v 2 خوشا به حال آنان که شهادات او را نگاه می‌دارند،
و به جان و دل او را می‌جویند.
\v 3 به هیچ روی کج‌رَوی نمی‌کنند،
بلکه در راههای او گام می‌زنند.
\v 4 تو احکام خویش را صادر کرده‌ای
تا آنها را به‌تمامی نگاه داریم.
\v 5 کاش که راههای من مستحکم شود
در نگاه داشتن فرایض تو.
\v 6 آنگاه شرمسار نخواهم شد،
هنگامی که جمله فرمانهای تو را در نظرِ خود می‌دارم.
\v 7 تو را با دلی صالح سپاس می‌گویم،
آنگاه که قوانین عادلانۀ تو را فرا می‌گیرم.
\v 8 فرایض تو را نگاه خواهم داشت،
مرا یکسره ترک منما!
\v 9 چگونه مرد جوان راهِ خود را پاک نگاه دارد؟
با نگاه داشتن کلام تو!
\v 10 تو را به جان و دل می‌جویم؛
مگذار از فرمانهای تو منحرف شوم.
\v 11 کلام تو را در دل خود ذخیره کرده‌ام،
تا به تو گناه نورزم!
\v 12 خداوندا تو متبارکی
فرایض خود را به من بیاموز.
\v 13 به لبهای خویش بازمی‌گویم،
همۀ قوانینی را که از دهان تو صادر شده است.
\v 14 از پیرویِ قوانین تو شادمان می‌گردم،
چنانکه از به دست آوردن ثروتی عظیم!
\v 15 در احکام تو تأمل می‌کنم،
و راههایت را در نظر خود می‌دارم.
\v 16 از فرایض تو لذت می‌برم؛
کلامت را از یاد نخواهم برد.
\v 17 به خادمت احسان کن
تا زنده بمانم و کلامت را نگاه دارم.
\v 18 چشمانم را بگشا
تا از شریعت تو شگفتیها ببینم.
\v 19 من بر زمین، غریبم؛
فرمانهای خویش از من پوشیده مدار!
\v 20 جانم از شدتِ اشتیاق به قوانین تو
پیوسته در التهاب است!
\v 21 تو متکبرانِ ملعون را توبیخ می‌کنی،
که از فرامین تو انحراف می‌جویند.
\v 22 ننگ و تحقیر را از من بگردان،
زیرا که شهادات تو را نگاه می‌دارم.
\v 23 حتی اگر حاکمان در نشست خود بر ضد من فتوا دهند،
خادمت در فرایض تو تأمل خواهد کرد.
\v 24 نیز شهادات تو مایۀ لذت من است،
آنها مشاوران مَنَند.
\v 25 جان من به خاک چسبیده است؛
مطابق کلامت مرا زنده ساز!
\v 26 راههای خود را برشمردم و تو مرا اجابت فرمودی؛
فرایض خویش را به من بیاموز.
\v 27 طریق احکامِ خود را به من بفهمان؛
آنگاه در شگفتی‌هایت تأمل خواهم کرد.
\v 28 جان من از فرط اندوه گداخته شده است؛
طبق کلامت مرا بر پا دار.
\v 29 راه فریب را از من به دور دار،
و شریعت خویش را بر من ارزانی فرما.
\v 30 من طریق وفاداری را برگزیده‌ام،
و قوانین تو را پیش روی خود گذارده‌ام.
\v 31 خداوندا، به شهادات تو می‌چسبم؛
مگذار سرافکنده شوم.
\v 32 در طریق فرمانهای تو می‌دوم،
زیرا تو دل مرا وسعت می‌بخشی.
\v 33 خداوندا، طریق فرایض خود را به من بیاموز؛
آنگاه آنها را تا به آخر نگاه خواهم داشت.
\v 34 مرا فهم عطا فرما تا شریعت تو را نگاه دارم،
و آن را به تمامی دل حفظ کنم.
\v 35 مرا در طریقِ فرمانهای خود هدایت فرما،
زیرا رغبت من در آنهاست.
\v 36 دل مرا به شهادات خود مایل گردان،
و نه به سودجویی.
\v 37 چشمانم را از دیدن بطالت بگردان،
و در طریقهای خود مرا زنده ساز.
\v 38 کلام خود را با خادمت استوار فرما،
که آن را به ترسندگانت وعده فرموده‌ای.
\v 39 ننگی را که از آن در هراسم از من دورکن،
زیرا قوانین تو نیکوست.
\v 40 هان در اشتیاق احکام تواَم!
به عدالت خویش مرا زنده ساز!
\v 41 خداوندا، محبتهای تو به من برسد،
و نجات تو، بنا به وعده‌ات.
\v 42 آنگاه خواهم توانست اهانت‌کنندۀ خود را پاسخ گویم،
زیرا بر کلام تو توکل می‌دارم.
\v 43 کلام راستی را از دهانم یکسره برمگیر!
زیرا که به قوانین تو امید بسته‌ام.
\v 44 شریعت تو را همیشه نگاه خواهم داشت،
تا ابدالآباد!
\v 45 در آسایش گام خواهم زد،
زیرا جویای احکام تو بوده‌ام.
\v 46 در حضور پادشاهان از شهادات تو سخن خواهم گفت
و شرم نخواهم داشت،
\v 47 زیرا لذت من در فرمانهای توست،
که دوستشان می‌دارم.
\v 48 فرمانهای تو را حرمت و دوست خواهم داشت،
و در فرایض تو تفکر خواهم کرد.
\v 49 کلام خود به خادمت را به یاد آر،
که بدان امیدوارم ساختی.
\v 50 تسلای من در مصیبتم این است
که وعدۀ تو مرا زنده می‌گردانَد.
\v 51 متکبرانْ سخت ریشخندم می‌کنند،
اما من از شریعت تو روی نمی‌گردانم.
\v 52 خداوندا، قوانین تو را که از قدیم است، به یاد می‌آورم،
و تسلی می‌پذیرم.
\v 53 حدت خشم مرا فرو می‌گیرد،
به سبب شریرانی که شریعت تو را ترک کرده‌اند.
\v 54 در خانۀ غربت من،
فرایض تو سرود من شده است.
\v 55 خداوندا، شبانگاه نامت را یاد می‌کنم،
و شریعت تو را نگاه می‌دارم.
\v 56 این نصیب من شده است
زیرا احکام تو را نگاه داشته‌ام.
\v 57 خداوند نصیبِ من است؛
عهد می‌بندم که کلامت را نگاه دارم.
\v 58 از دل و جان روی تو را می‌طلبم،
بنا به وعده‌ات مرا فیض ببخشا!
\v 59 به راههای خود اندیشیده‌ام،
و گامهایم را به سوی شهادات تو برگردانیده‌ام.
\v 60 می‌شتابم و درنگ نمی‌کنم،
تا فرمانهای تو را نگاه دارم.
\v 61 ریسمانهای شریران گرد من می‌پیچد،
اما شریعت تو را فراموش نمی‌کنم.
\v 62 نیمه‌های شب برمی‌خیزم تا سپاست گویم،
به جهت قوانین عادلانه‌ات.
\v 63 همۀ ترسندگانت را رفیقم،
آنان را که احکام تو را نگاه می‌دارند.
\v 64 خداوندا، زمین سرشار از محبت تو است؛
فرایض خویش را به من بیاموز!
\v 65 خداوندا، بنا به وعده‌ات
بر خادم خود احسان کرده‌ای.
\v 66 مرا معرفت و تشخیص درست بیاموز،
زیرا به فرمانهای تو ایمان دارم.
\v 67 پیش از آنکه مصیبت بینم، رَه به خطا می‌پیمودم،
اما اکنون کلام تو را نگاه می‌دارم.
\v 68 تو نیکو هستی و نیکویی می‌کنی؛
فرایض خود را به من بیاموز.
\v 69 متکبران بر من دروغ بسته‌اند،
اما من با دل و جان احکام تو را نگاه می‌دارم.
\v 70 دل ایشان سنگ و بی‌احساس است،
اما من از شریعت تو لذت می‌برم.
\v 71 مرا نیکوست که مصیبت دیدم،
تا فرایض تو را فرا گیرم.
\v 72 شریعت دهان تو برایم بهتر است،
از هزاران پاره سیم و زر.
\v 73 دستان تو مرا ساخت و شکل داد؛
مرا فهم ده تا فرامین تو را بیاموزم.
\v 74 ترسندگانِ تو مرا خواهند دید و شادمان خواهند شد،
زیرا به کلام تو امیدوارم.
\v 75 خداوندا، می‌دانم که قوانین تو عدل است،
و مصیبتی که بر من وارد آورده‌ای از امانت توست.
\v 76 بگذار محبت تو مایۀ تسلی من گردد،
بنا بر وعدۀ تو به خادمت.
\v 77 رحمتهای تو به من برسد تا زنده مانم،
زیرا که از شریعت تو لذت می‌برم.
\v 78 باشد که متکبران سرافکنده شوند
زیرا به حیله، حق مرا پایمال کردند،
اما من در احکام تو تأمل خواهم کرد.
\v 79 باشد که ترسندگان تو به من روی نمایند،
آنان که شهادات تو را می‌دانند.
\v 80 باشد که دل من به تمامی بر فرایض تو معطوف باشد،
تا شرمنده نشوم!
\v 81 جان من برای نجاتِ تو مدهوش گشته،
اما به کلام تو امیدوارم.
\v 82 دیدگانم در انتظارِ وعدۀ تو کم‌سو شده؛
می‌پرسم: «پس کی مرا تسلی خواهی داد؟»
\v 83 هرچند مانند مَشکی فرسوده در دودم،
اما فرایض تو را از یاد نبرده‌ام!
\v 84 خادمت تا به کِی منتظر بماند؟
کی آزاردهندگانم را داوری خواهی کرد؟
\v 85 متکبران برایم چاله‌ها کنده‌اند،
که بر خلاف شریعت توست.
\v 86 فرمانهای تو جملگی قابل اعتماد است؛
به ناحق آزارم می‌دهند؛ یاری‌ام فرما!
\v 87 نزدیک بود مرا از روی زمین نیست گردانند،
اما احکام تو را ترک نگفتم.
\v 88 بر حسب محبت خود مرا زنده بدار،
تا شهادات دهان تو را نگاه دارم.
\v 89 خداوندا، کلام تو جاودانه
در آسمانها استوار است.
\v 90 امانت تو نسل اندر نسل است،
تو زمین را بنیان نهادی، و پابرجا می‌ماند.
\v 91 آنها به حکم تو تا به امروز برقرارند،
زیرا همه چیز در خدمت توست.
\v 92 اگر شریعت تو مایۀ لذت من نمی‌بود،
همانا در مصیبت خود هلاک می‌شدم!
\v 93 احکام تو را هرگز از یاد نمی‌برم،
زیرا به واسطۀ آنها مرا زندگی بخشیدی!
\v 94 من از آن تو هستم؛ پس نجاتم ده!
زیرا جویای احکام تو بوده‌ام.
\v 95 شریران منتظرند تا مرا هلاک کنند،
اما من به شهادات تو می‌اندیشم.
\v 96 برای هر کمالی حدی می‌بینم،
اما فرمان تو بی‌نهایت وسیع است!
\v 97 شریعت تو را چقدر دوست می‌دارم!
تمامی روز تفکر من است.
\v 98 فرمان تو مرا از دشمنانم حکیم‌تر می‌سازد،
زیرا که همواره نزد من است.
\v 99 از همۀ آموزگارانم خردمندتر گشته‌ام،
زیرا که در شهادات تو تأمل می‌کنم.
\v 100 از ریش‌سپیدان فهیم‌تر شده‌ام،
زیرا که احکام تو را نگاه می‌دارم.
\v 101 پای خود را از هر راه بد بازداشته‌ام،
تا کلام تو را نگاه دارم.
\v 102 از قوانین تو روی نمی‌گردانم،
زیرا تو خودْ مرا تعلیم داده‌ای.
\v 103 کلام تو به مذاقم چه شیرین‌است،
و به دهانم از عسل شیرین‌تر!
\v 104 از احکام تو فهم را کسب می‌کنم،
از این رو از هر راه دروغ بیزارم!
\v 105 کلام تو برای پاهای من چراغ،
و برای راه من نور است.
\v 106 سوگند خورده و آن را استوار ساخته‌ام،
که قوانین عادلانۀ تو را نگاه دارم.
\v 107 بسیار مصیبت کشیده‌ام؛
بر حسب کلامت، خداوندا، مرا زنده ساز.
\v 108 خداوندا، هدایای اختیاریِ دهان مرا منظور فرما،
و قوانین خود را به من بیاموز!
\v 109 من همیشه جان در کف دارم،
اما شریعت تو را فراموش نمی‌کنم.
\v 110 شریران برایم دام گسترده‌اند،
اما من از احکام تو دور نشده‌ام.
\v 111 شهادات تو را تا به ابد میراث خویش ساخته‌ام،
زیرا آنها خوشیِ دلِ من است!
\v 112 دل خود را به حفظ فرایض تو مایل ساخته‌ام،
تا به ابد و تا به آخر.
\v 113 از مردمانی که سرسپرده نیستند کراهت دارم،
اما شریعت تو را دوست می‌دارم.
\v 114 تو پناهگاه و سپر من هستی،
بر کلامت امید بسته‌ام.
\v 115 ای بدکاران از من دور شوید،
تا فرمانهای خدایم را نگاه دارم!
\v 116 بر حسب وعده‌ات دست مرا بگیر تا زنده بمانم،
و در امید خود سرافکنده نشوم!
\v 117 از من حمایت کن تا نجات یابم،
و فرایض تو را همواره مد نظر بدارم.
\v 118 تو آنان را که از فرایض تو گمراه می‌شوند حقیر می‌شماری؛
زیرا فریبکاریِ آنها بیهوده است.
\v 119 تو همۀ شریرانِ زمین را چون تُفاله به دور می‌افکنی؛
از همین رو شهادات تو را دوست می‌دارم.
\v 120 از ترس تو موی بر تنم راست شده است؛
از داوریهای تو هراسناکم.
\v 121 به عدل و داد عمل کرده‌ام؛
مرا به ستم‌کنندگانم وامگذار.
\v 122 خیریت خادم خود را ضامن شو،
و مگذار متکبران بر من ستم کنند.
\v 123 دیدگانم از انتظار برای نجات تو تار گشته،
از انتظار برای وعدۀ عدالت تو!
\v 124 با خدمتگزار خویش مطابق محبت خود رفتار کن،
و فرایض خود را به من بیاموز!
\v 125 من خادم توام،
مرا بصیرت عطا فرما تا شهادات تو را درک کنم!
\v 126 وقت آن رسیده که خداوند عمل کند،
زیرا شریعت تو را زیر پا نهاده‌اند.
\v 127 بنابراین، فرمانهای تو را دوست می‌دارم،
بیشتر از طلا، بیشتر از طلای ناب.
\v 128 از این رو، احکام تو را جملگی راست می‌دانم،
و از هر راه نادرست بیزارم!
\v 129 شهادات تو شگفت‌انگیز است،
از این رو، جان من آنها را نگاه می‌دارد.
\v 130 باز شدن کلام تو نور می‌بخشد،
و ساده‌لوحان را فهیم می‌گرداند.
\v 131 دهان خود را گشوده، لَه لَه می‌زنم،
زیرا که مشتاق فرمانهای تو هستم!
\v 132 بر من نظر کن و مرا فیض عطا فرما،
بنا به رسم خود در حق دوستداران نام خویش.
\v 133 گامهای مرا در کلام خود استوار فرما،
تا هیچ بدی بر من تسلط نیابد.
\v 134 مرا از ظلم انسان رهایی ده،
تا احکام تو را نگاه دارم.
\v 135 روی خود را بر خادم خویش تابان ساز،
و فرایض خود را به من بیاموز!
\v 136 نهرهای آب از دیدگانم جاری است،
زیرا که شریعت تو را نگاه نمی‌دارند.
\v 137 خداوندا، تو عادلی
و قوانین تو راست است!
\v 138 شهاداتی که تو امر فرموده‌ای عدل است،
و امانت تا به نهایت.
\v 139 غیرتم مرا می‌سوزاند،
زیرا که دشمنانم کلام تو را فراموش می‌کنند.
\v 140 وعدۀ تو به‌غایت آزموده شده،
و خادمت آن را دوست می‌دارد.
\v 141 هرچند من ناچیز و حقیرم،
اما احکام تو را از یاد نمی‌برم.
\v 142 عدالت تو عدالتی است جاودانه،
و شریعت تو حق است.
\v 143 تنگی و فشار مرا درگرفته،
اما فرمانهای تو لذت من است.
\v 144 شهادات تو عدل است تا ابدالآباد؛
مرا فهم ببخشا تا زنده بمانم!
\v 145 به تمامی دل فریاد برمی‌آورم؛ خداوندا، مرا اجابت فرما،
و من فرایض تو را نگاه خواهم داشت.
\v 146 تو را می‌خوانم؛ نجاتم دِه!
و من شهادات تو را نگاه خواهم داشت.
\v 147 بر سپیده‌دم سبقت می‌جویم و فریاد برمی‌آورم؛
بر کلام تو امید بسته‌ام.
\v 148 چشمانم بر پاسهای شب پیشی می‌گیرد،
تا در وعده‌ات تأمل کنم.
\v 149 بر حسب محبت خود صدایم را بشنو!
بر طبق قوانین خود، خداوندا، مرا زنده بدار!
\v 150 آنان که در پی نقشه‌های پلید می‌روند نزدیک آمده‌اند،
ایشان از شریعت تو بس دورند!
\v 151 ولی تو نزدیک هستی، ای خداوند؛
و جملۀ فرامین تو راست است.
\v 152 دیرزمانی است که از شهادات تو دانسته‌ام
که آنها را جاودانه بنیان نهاده‌ای.
\v 153 بر مذلت من بنگر و مرا برهان،
زیرا که شریعت تو را از یاد نبرده‌ام.
\v 154 به دفاع از حقِ من برخیز و مرا برهان!
بر حسب وعده‌ات مرا زنده بدار!
\v 155 نجات از شریران دور است،
زیرا که جویای فرایض تو نیستند.
\v 156 رحمتهای تو ای خداوند بسیار است؛
مرا بر حسب قوانین خود زنده بدار!
\v 157 آزاردهندگان و دشمنان من بی‌شمارند،
اما از شهادات تو روی برنمی‌گردانم.
\v 158 خیانت‌پیشگان را می‌بینم و کراهت دارم،
زیرا که کلام تو را نگاه نمی‌دارند.
\v 159 ببین که احکام تو را چقدر دوست می‌دارم،
بر حسب محبت خود، خداوندا، مرا زنده بدار!
\v 160 جملۀ کلام تو راستی است،
و همۀ قوانین عادله‌ات، جاودانه.
\v 161 حاکمان بی‌سبب آزارم می‌دهند،
اما دل من از کلام تو ترسان است.
\v 162 من در وعدۀ تو شادی می‌کنم
همچون کسی که غنیمت فراوان یافته باشد!
\v 163 از دروغ نفرت و کراهت دارم،
اما شریعت تو را دوست می‌دارم.
\v 164 روزی هفت بار تو را می‌ستایم،
برای قوانین عادلانه‌ات.
\v 165 دوستداران شریعت تو را سلامتی بسیار است،
و هیچ چیز سبب لغزش آنان نمی‌شود.
\v 166 خداوندا، در انتظار نجات تو هستم،
و فرمانهای تو را به جا می‌آورم.
\v 167 جان من شهادات تو را نگاه می‌دارد،
و آنها را بسیار دوست می‌دارم.
\v 168 احکام و شهادات تو را نگاه می‌دارم،
زیرا همۀ راههای من در نظر توست.
\v 169 خداوندا، فریادم به درگاه تو برسد؛
بر حسب کلام خود مرا فهیم گردان.
\v 170 فریاد التماسم به درگاه تو برسد؛
بر حسب وعده‌ات مرا برهان!
\v 171 ستایش از لبهایم جاری خواهد شد،
زیرا فرایض خود را به من می‌آموزی!
\v 172 زبانم در وصف کلامت خواهد سرایید،
زیرا که فرامین تو جملگی عدل است!
\v 173 دست تو برای یاریِ من آماده باشد،
زیرا که احکام تو را برگزیده‌ام.
\v 174 خداوندا مشتاق نجات تو هستم،
و شریعت تو لذت من است!
\v 175 جان مرا زنده بدار تا تو را بستایم
و قوانین تو مرا مدد رساند.
\v 176 همچون گوسفندی گمشده، گمراه گشته‌ام؛
خادمت را بجوی،
زیرا که فرامین تو را از یاد نبرده‌ام!
\s5
\c 120
\p
\v 1 در تنگی خود خداوند را می‌خوانم،
و مرا اجابت می‌فرماید.
\v 2 خداوندا، رهایی‌ام دِه
از لبانِ دروغگو و زبانِ حیله‌گر!
\v 3 ای زبانِ حیله‌گر، او با تو چه کند؟
بیش از این تو را چه دهد؟
\v 4 تیرهای تیزِ مرد دلاور را،
با اخگرهای سوزانِ درخت رُتَم!
\v 5 وای بر من که در ماشِک اقامت گزیده‌ام،
و در میان خیمه‌های قیدار ساکن شده‌ام!
\v 6 چه به طول انجامید سکونت من
با مردمانی که صلح را دشمن می‌دارند!
\v 7 من مردِ صلح‌ام؛
اما چون دهان به سخن می‌گشایم،
ایشان سرِ جنگ دارند!
\s5
\c 121
\p
\v 1 چشمان خود را به سوی کوهها برمی‌افرازم؛
یاریِ من از کجا می‌رسد؟
\v 2 یاری من از سوی خداوند است
که آسمان و زمین را آفرید.
\v 3 او نخواهد گذاشت پای تو بلغزد؛
او که حافظ توست، چشم بر هم نخواهد گذاشت!
\v 4 آری، او که حافظ اسرائیل است
چشم بر هم نخواهد گذاشت و به خواب نخواهد رفت!
\v 5 خداوند حافظ توست!
خداوند به دست راستت سایۀ توست!
\v 6 آفتاب در روز به تو آزار نخواهد رسانید؛
و نه ماهتاب در شب.
\v 7 خداوند تو را از هر بدی حفظ خواهد کرد؛
او حافظ جان تو خواهد بود!
\v 8 خداوند آمد و شد تو را پاس خواهد داشت،
از اکنون و تا به ابد!
\s5
\c 122
\p
\v 1 شادمان می‌شدم آنگاه که مرا می‌گفتند:
«به خانۀ خداوند برویم!»
\v 2 پاهای ما ایستاده است
بر دروازه‌هایت، ای اورشلیم!
\v 3 اورشلیم بسان شهری بنا شده است
که یکسره به هم پیوسته است.
\v 4 بدان‌جا قبیله‌ها برمی‌آیند،
قبیله‌های خداوند؛
تا نام خداوند را بستایند،
بنا بر شهادتی که به اسرائیل سپرده شد.
\v 5 آنجا تختهای داوری بر پاست،
تختهایِ خاندان داوود!
\v 6 برای صلح و سلامت اورشلیم دعا کنید:
«باشد که دوستدارانت در آسایش باشند!
\v 7 در میان برجهایت امنیت حکمفرما باشد،
و در میان باروهایت، صلح و سلامت!»
\v 8 به‌خاطر برادران و یارانم می‌گویم:
«صلح و سلامت بر تو باد!»
\v 9 به‌خاطرِ خانۀ یهوه خدای ما،
بهروزی تو ر‌ا خواهانم!
\s5
\c 123
\p
\v 1 به سوی تو چشمان خود را برمی‌افرازم،
به سوی تو که در آسمانها بر تخت نشسته‌ای!
\v 2 همچون چشم دوختن غلامان به دست سرور خویش،
و چشم دوختن کنیزان به دست بانوی خود،
چشمان ما نیز بر یهوه، خدای ما دوخته شده است،
تا ما را فیض ببخشاید.
\v 3 ما را فیض ببخشا، ای خداوند، ما را فیض ببخشا.
زیرا تحقیرِ بسیار بر ما رفته است!
\v 4 جان ما بس سیر شده است از تمسخرِ آسودگان
و تحقیر متکبران!
\s5
\c 124
\p
\v 1 اگر خداوند با ما نمی‌بود -
بگذار اسرائیل بگوید -
\v 2 اگر خداوند با ما نمی‌بود،
آنگاه که آدمیان بر ما حمله آوردند،
\v 3 و هنگامی که خشمشان بر ما افروخته شد،
ما را زنده فرو می‌بلعیدند.
\v 4 آنگاه سیل ما را در کام می‌کشید،
و آبها از سَرِ ما می‌گذشت؛
\v 5 آری، آبهای خروشان
ما را غرق می‌کرد!
\v 6 متبارک باد خداوند
که ما را طعمۀ دندانهای ایشان نساخت.
\v 7 همچون پرنده‌ای
جان ما از دام صیاد رهایی یافت!
دام پاره شد و ما رَستیم.
\v 8 یاری ما در نام خداوند است
که آسمان و زمین را آفرید!
\s5
\c 125
\p
\v 1 آنان که بر خداوند توکل دارند
چون کوه صَهیون‌اند که جنبش نمی‌خورد،
بلکه تا به ابد برقرار است!
\v 2 چنانکه کوهها گرداگرد اورشلیم‌اند،
خداوند نیز گرداگرد قوم خویش است،
از اکنون تا به ابد.
\v 3 عصای شرارت
بر سرزمینی که نصیب پارسایان است،
قرار نخواهد گرفت،
مبادا پارسایان دست به شرارت بیالایند!
\v 4 خداوندا، در حقِ نیکان، نیکی کن،
در حقِ راست‌دلان.
\v 5 اما آنان را که به راههای کج خویش روی کرده‌اند،
آنان را، ای خداوند، با بدکاران روانه کن!
صلح و سلامت بر اسرائیل باد!
\s5
\c 126
\p
\v 1 چون خداوند سعادت گذشته را به صَهیون بازگردانید،
همچون کسانی بودیم که خواب می‌بینند.
\v 2 آنگاه دهانمان از خنده پر شد،
و زبانمان از سرود شادمانی!
آنگاه در میان قومها گفتند:
«خداوند برای ایشان کارهای عظیم کرده است!»
\v 3 آری، خداوند برای ما کارهای عظیم کرده است،
و ما شادمان گشته‌ایم!
\v 4 خداوندا، سعادت گذشته را به ما بازگردان
چون چشمه‌ساران در بیابان!
\v 5 آنان که با اشکها می‌کارند،
با فریاد شادی درو خواهند کرد!
\v 6 آن که گریان بیرون می‌رود
و بذر برای افشاندن می‌بَرد،
با فریاد شادی باز خواهد گشت،
و بافه‌های خود را خواهد آورد!
\s5
\c 127
\p
\v 1 اگر خداوند خانه را بنا نکند،
بنّایانش زحمتِ بیهوده می‌کشند؛
اگر خداوند شهر را نگاهبانی نکند،
نگهبانان بیهوده به پاسداری می‌ایستند!
\v 2 بیهوده است که زود برمی‌خیزید
و تا دیر وقت بیدار می‌مانید،
و نان مشقت می‌خورید؛
زیرا او محبوبان خویش را خواب می‌بخشد.
\v 3 فرزندان، میراثی‌از جانب خداوندند،
و ثمرۀ رَحِم، پاداشی‌از سوی او.
\v 4 بسان تیرها در دست مرد دلاور،
همچنانند فرزندان ایام جوانی.
\v 5 خوشا به حال آن که تَرکِش خویش از آنها پر سازد!
چنین کسان هرگز شرمسار نخواهند شد،
آنگاه که در دروازه با دشمنان سخن بگویند.
\s5
\c 128
\p
\v 1 خوشا به حال هر آن که از خداوند می‌ترسد،
و در راههای او گام می‌زند.
\v 2 تو از دسترنجِ خود خواهی خورد،
و مبارک و سعادتمند خواهی بود!
\v 3 زن تو چون تاکی بارآور
در اندرون خانه‌ات خواهد بود،
و پسرانت چون نهالهای زیتون
گِرداگرد سفره‌ات.
\v 4 آری، این چنین مبارک خواهد بود
مردی که از خداوند می‌ترسد.
\v 5 باشد که خداوند تو را از صَهیون برکت دهد.
باشد که در همۀ روزهای زندگی، سعادت اورشلیم را شاهد باشی.
\v 6 باشد که فرزندانِ فرزندانت را به چشم ببینی!
صلح و سلامت باد بر اسرائیل!
\s5
\c 129
\p
\v 1 از ایام جوانی بر من بسیار ستم کرده‌اند -
اسرائیل بگوید -
\v 2 «از ایام جوانی بر من بسیار ستم کرده‌اند،
اما بر من چیره نشدند!
\v 3 شخم‌زنَندگان بر پشت من شخم زدند،
و شیارهای خود را دراز کردند.»
\v 4 اما خداوند عادل است؛
او بندهای شریران را از من گسسته است.
\v 5 باشد کسانی که از صَهیون بیزارند
جملگی شرمسار و مغلوب گردند.
\v 6 همچون علفی باشند که بر بامها می‌روید،
و پیش از آنکه رشد کند، خشک می‌شود!
\v 7 که دروگر دست خود را از آن پر نتواند کرد،
و نه گِردآورندۀ محصول دامن خویش را؛
\v 8 و نه رهگذران توانند گفت:
«برکت خداوند بر شما باد!
به نام خداوند شما را برکت می‌دهیم!»
\s5
\c 130
\p
\v 1 خداوندا، از ژرفاها نزد تو فریاد برمی‌آورم؛
\v 2 خداوندا، آوازم را بشنو!
گوشهایت به فریاد التماس من توجه کند!
\v 3 خداوندا، اگر گناهان را منظور داری
کیست، ای خداوند، که بتواند در حضورت بایستد؟
\v 4 اما آمرزش نزد توست،
تا ترس تو در دلها باشد.
\v 5 منتظر خداوندم، جان من در انتظار است،
و امیدم بر کلام اوست!
\v 6 جان من برای خداوند انتظار می‌کشد؛
بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح،
آری، بیش از انتظار کشیدن نگهبانان برای صبح.
\v 7 ای اسرائیل، بر خداوند امید دار،
زیرا که محبت نزد خداوند است
و نزد اوست نجات فراوان.
\v 8 او خود، اسرائیل را فدیه خواهد کرد،
از تمامی گناهانش!
\s5
\c 131
\p
\v 1 خداوندا، دل من متکبر نیست،
و نه دیدگانم پر از غرور.
خویشتن را به کارهای بزرگ مشغول نمی‌سازم
و نه به اموری که فراتر از حدّ من است؛
\v 2 بلکه جان خویش را آرام و خاموش ساخته‌ام،
همچون کودک شیر خورده نزد مادر خود.
آری، جان من در اندرونم همچون کودک شیر خورده است.
\v 3 ای اسرائیل بر خداوند امید دار،
از حال و تا به ابد!
\s5
\c 132
\p
\v 1 خداوندا، داوود را به یاد آر،
و همۀ مشقتهای وی را؛
\v 2 که چگونه برای خداوند سوگند یاد کرد،
و برای قدیرِ یعقوب نذر کرده، گفت:
\v 3 «به خیمه و خانۀ خویش در نخواهم آمد،
و در بستر و تختخواب خویش نخواهم آرمید؛
\v 4 خواب به چشمان خود نخواهم داد،
و نه سنگینی به مژگانم،
\v 5 تا آنگاه که مکانی برای خداوند بیابم
و مسکنی برای قَدیرِ یعقوب!»
\v 6 اینک، در اِفراتَه ذکر آن را شنیدیم،
و در دشتهای یَعار آن را یافتیم.
\v 7 «بیایید به مسکنِ او برویم،
و نزد قدمگاه او پرستش کنیم.»
\v 8 خداوندا، برخیز و به استراحتگاه خویش بیا،
تو و صندوق توانایی تو!
\v 9 کاهنان تو به پارسایی ملبس شوند،
و سرسپردگان تو فریاد شادی سر دهند!
\v 10 به‌خاطر خادمت داوود،
مسیح خویش را طرد مکن!
\v 11 خداوند برای داوود براستی سوگند خورد،
و هرگز از آن بر نخواهد گشت،
که «از ثمرۀ صُلْب تو
بر تخت تو خواهم نشانید.
\v 12 اگر پسران تو عهد مرا نگاه دارند
و شهادات مرا که بدیشان می‌آموزم،
آنگاه پسران ایشان نیز
تا به ابد بر تخت تو خواهند نشست.»
\v 13 زیرا خداوند صَهیون را برگزیده،
و رغبت داشته که منزلگاه او باشد:
\v 14 «این است استراحتگاه من تا به ابد.
اینجا منزل خواهم گزید،
زیرا بدان رغبت دارم.
\v 15 آذوقۀ آن را به‌یقین برکت خواهم داد
و نیازمندانش را به نان سیر خواهم کرد.
\v 16 کاهنانش را به نجات ملبس خواهم ساخت،
و سرسپردگانش فریاد شادی سر خواهند داد.
\v 17 آنجا شاخی برای داوود خواهم رویانید؛
چراغی برای مسیح خویش تدارک دیده‌ام.
\v 18 دشمنانش را به شرمساری خواهم پوشانید،
اما تاج سرِ او درخشان خواهد بود.»
\s5
\c 133
\p
\v 1 اینک چه خوش و چه دلپسند است
که برادران به یکدلی با هم به سر برند!
\v 2 همچون روغن خوشبو بر سر است،
که بر ریش فرود می‌آید؛
بر ریش هارون،
که تا به یقۀ ردایش فرود می‌آید.
\v 3 و همچون شبنمِ حِرمون است
که بر کوههای صَهیون فرود می‌آید!
زیرا آنجا خداوند برکت خود را امر فرموده است،
حیات را، تا ابدالآباد!
\s5
\c 134
\p
\v 1 هان، خداوند را متبارک خوانید،
ای همۀ خادمان خداوند
که شبانگاه در خانۀ خداوند به خدمت می‌ایستید!
\v 2 دستان خویش به سوی قُدس برافرازید،
و خداوند را متبارک خوانید!
\v 3 باشد که خداوند تو را از صَهیون برکت دهد،
همان که آفرینندۀ آسمان و زمین است!
\s5
\c 135
\p
\v 1 هَلِلویاه!
نام خداوند را بستایید!
ای خدمتگزاران خداوند، ستایش کنید؛
\v 2 ای شما که در خانۀ خداوند به خدمت می‌ایستید،
در صحنهای خانۀ خدای ما!
\v 3 خداوند را بستایید، زیرا خداوند نیکوست؛
نام او را بسرایید، زیرا که دلپسند است.
\v 4 زیرا خداوند یعقوب را برای خود برگزید،
و اسرائیل را، چون مُلکِ خاص خویش.
\v 5 می‌دانم که خداوندْ بزرگ است؛
خداوندگار ما برتر است از تمامی خدایان.
\v 6 خداوند هرآنچه را که بخواهد، به انجام می‌رساند،
در آسمان و بر زمین،
در دریاها و همۀ ژرفناها!
\v 7 اوست که ابرها را از کرانهای زمین برمی‌آورَد؛
که برای باران برقها می‌سازد
و باد را از مخزنهای خویش بیرون می‌آورَد.
\v 8 اوست که نخست‌زادگان مصر را کشت،
هم از آدمیان، هم از حیوانات.
\v 9 آیات و عجایب خود را در میان تو ای مصر فرستاد،
بر ضد فرعون و تمامی خادمانش!
\v 10 قومهای بسیار را زد
و شاهان مقتدر را کُشت:
\v 11 سیحون، شاه اَموریان،
عوج، شاه باشان،
و جمله ممالک کنعان را.
\v 12 و سرزمین ایشان را به میراث بخشید،
به میراث قوم خود اسرائیل.
\v 13 خداوندا، نام تو جاودانه است،
و آوازه‌ات، ای خداوند، در همۀ نسلها!
\v 14 زیرا خداوند قوم خود را دادرسی خواهد کرد،
و بر خادمانش شفقت خواهد فرمود.
\v 15 بتهای قومها طلا و نقره بیش نیستند،
کار دستهای انسان.
\v 16 دهان دارند، اما سخن نمی‌گویند،
چشم دارند، اما نمی‌بینند؛
\v 17 گوش دارند، اما نمی‌شنوند،
و در دهانشان نَفَسی نیست.
\v 18 سازندگان آنها مانند خودشان خواهند شد،
و هر که بر آنها توکل کند.
\v 19 ای خاندان اسرائیل، خداوند را متبارک خوانید!
ای خاندان هارون، خداوند را متبارک خوانید!
\v 20 ای خاندان لاوی، خداوند را متبارک خوانید!
ای ترسندگان او، خداوند را متبارک خوانید!
\v 21 خداوند از صَهیون متبارک باد،
او که در اورشلیم مسکن دارد!
هَلِلویاه!
\s5
\c 136
\p
\v 1 خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست،
و محبت او جاودانه است.
\v 2 خدای خدایان را سپاس گویید،
زیرا که محبت او جاودانه است.
\v 3 رَبّ‌الارباب را سپاس گویید،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 4 او را که تنها شگفتیهای عظیم می‌کند،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 5 او را که به خردمندی آسمانها را آفرید،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 6 او را که زمین را بر آبها گسترانید،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 7 او را که نورافشانهای بزرگ آفرید،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 8 خورشید را برای سلطنت بر روز،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 9 ماه و ستارگان را برای سلطنت بر شب،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 10 او را که نخست‌زادگان مصر را زد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 11 و اسرائیل را از میان ایشان بیرون آورد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 12 با دستی مقتدر و بازویی دراز،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 13 او را که دریای سرخ را به دو نیم کرد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 14 و اسرائیل را از میان آن عبور داد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 15 اما فرعون و لشکرش را به دریای سرخ افکند،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 16 او را که قوم خویش را در بیابان رهبری کرد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 17 او را که پادشاهان بزرگ را زد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 18 او را که شاهان مقتدر را کُشت،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 19 سیحون شاه اَموریان را،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 20 و عوج شاه باشان را،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 21 و زمین ایشان را به میراث داد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 22 میراثی برای خادم خود اسرائیل،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 23 او را که ما را در ذلّتمان به یاد آورد،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 24 و ما را از چنگ خصمانمان در ربود،
زیرا که محبت او جاودانه است؛
\v 25 او را که همۀ جانداران را خوراک می‌دهد،
زیرا که محبت او جاودانه است.
\v 26 خدای آسمانها را سپاس گویید،
زیرا که محبت او جاودانه است.
\s5
\c 137
\p
\v 1 کنار نهرهای بابِل،
آنجا نشستیم و‌گریستیم،
چون صَهیون را به یاد آوردیم.
\v 2 بر درختان بید که در میان آنند
بربطهای خود را آویختیم،
\v 3 زیرا اسیرکنندگانِ ما در آنجا از ما سرود خواستند،
و عذاب‌کنندگانِ ما سرودهای شادمانی طلب کردند.
گفتند: «یکی از سرودهای صَهیون را برای ما بسرایید!»
\v 4 چگونه سرود خداوند را در زمین بیگانه بخوانیم؟
\v 5 ای اورشلیم، اگر تو را فراموش کنم،
باشد که دست راستم هنرش را فراموش کند!
\v 6 اگر تو را یاد نکنم،
و اورشلیم را بر بزرگترین شادیِ خود ترجیح ندهم،
باشد که زبانم به کامم بچسبد!
\v 7 خداوندا، به یاد آر
آنچه را که اَدومیان به روز سرنگونی اورشلیم کردند؛
چگونه فریاد برآوردند که: «ویرانش کنید!
از بیخ و بن ویرانش کنید!»
\v 8 ای دختر بابِل که محکوم به نابودی هستی،
خوشا به حال آن که تو را جزا دهد،
به عوض آنچه بر ما روا داشتی!
\v 9 خوشا به حال آن که کودکان تو را برگیرد
و آنها را به صخره‌ها بزند!
\s5
\c 138
\p
\v 1 خداوندا، تو را به تمامی دل سپاس می‌گویم؛
در حضور ’خدایان‘ برای تو می‌سرایم.
\v 2 به سوی معبد مقدس تو پرستش می‌کنم،
و به سبب محبت و وفاداری تو،
نامت را سپاس می‌گویم!
زیرا که تو نام خویش و کلامِ خود را
عظمتی برتر از هر چیز بخشیده‌ای.
\v 3 در روزی که خواندم، مرا اجابت فرمودی؛
و مرا در دلم شجاع ساختی!
\v 4 خداوندا، باشد که شاهان زمین جملگی تو را بستایند،
چون کلام دهان تو را بشنوند،
\v 5 و در وصف راههای خداوند بسرایند،
زیرا که جلال خداوند عظیم است.
\v 6 اگرچه خداوند متعال است،
بر افتادگان نظر می‌کند،
ولی متکبران را از دور می‌شناسد.
\v 7 اگرچه در میان تنگی راه می‌روم،
تو جان مرا حفظ خواهی کرد!
دست خود را بر خشم دشمنانم دراز خواهی کرد،
و دست راستت مرا نجات خواهد داد.
\v 8 خداوند قصد خویش را برای من به انجام خواهد رسانید؛
خداوندا، محبت تو جاودانه است،
کارهای دست خویش را رها مکن.
\s5
\c 139
\p
\v 1 خداوندا، تو مرا آزموده و شناخته‌ای.
\v 2 تو از نشستن و برخاستنم آگاهی،
و اندیشه‌هایم را از دور می‌دانی.
\v 3 تو راه رفتن و آرمیدنم را سنجیده‌ای،
و با همۀ راههایم آشنایی.
\v 4 حتی پیش از آنکه سخنی بر زبانم آید
تو، ای خداوند، به تمامی از آن آگاهی.
\v 5 از پیش و از پس احاطه‌ام کرده‌ای،
و دست خویش را بر من نهاده‌ای.
\v 6 چنین دانشی برایم بس شگفت‌انگیز است،
و چنان والا که بدان نتوانم رسید.
\v 7 از روح تو کجا بروم؟
از حضور تو کجا بگریزم؟
\v 8 اگر به آسمان فرا روم، تو آنجایی،
و اگر در هاویه بستر بگسترم، تو آنجا نیز هستی!
\v 9 اگر بر بالهای سحر پرواز کنم،
و در دوردست‌ترین کرانهای دریا قرار گزینم،
\v 10 حتی آنجا نیز دست تو مرا راهنما خواهد بود،
و دست راستت مرا خواهد گرفت.
\v 11 اگر گویم: «بی‌گمان تاریکی مرا پنهان خواهد کرد،
و نورِ گرداگردم به شب بدل خواهد شد»،
\v 12 اما حتی تاریکی نیز نزد تو تاریک نیست،
بلکه شب همچون روزْ روشن است؛
چراکه تاریکی و روشنایی نزد تو یکسان است.
\v 13 زیرا باطن مرا تو آفریدی؛
تو مرا در رَحِم مادرم در هم تنیدی.
\v 14 تو را سپاس می‌گویم، زیرا عجیب و مَهیب ساخته شده‌ام؛
اعمال تو شگفت‌انگیزند،
جان من این را نیک می‌داند.
\v 15 استخوانبندی‌ام از تو پنهان نبود،
چون در نهان ساخته می‌شدم.
آنگاه که در ژرفای زمین تنیده می‌شدم،
\v 16 دیدگانت کالبد شکل ناگرفتۀ مرا می‌دید.
همۀ روزهایی که برایم رقم زده شد
در کتاب تو ثبت گردید،
پیش از آنکه هیچ‌یک هنوز پدید آمده باشد.
\v 17 خدایا، اندیشه‌های تو برایم چه ارجمند است!
جملۀ آنها چه عظیم است!
\v 18 اگر بخواهم آنها را بر‌شمارم،
از دانه‌های شن فزونتر است.
وقتی که بیدار می‌شوم،
هنوز با تو‌ام.
\v 19 خدایا، کاش که شریران را می‌کشتی!
ای مردمان خون‌ریز، از من دور شوید!
\v 20 اینان به نیت بد از تو سخن می‌گویند؛
دشمنانت نام تو را به باطل می‌برند.
\v 21 خداوندا، آیا از آنان که از تو نفرت دارند، متنفر نیستم،
و از آنان که علیه تو برمی‌خیزند، کراهت ندارم؟
\v 22 آری، با نفرت کامل از آنان متنفرم،
و ایشان را دشمن خویش می‌شمارم.
\v 23 خدایا مرا بیازما و دلم را بشناس؛
مرا امتحان کن و دغدغه‌هایم را بدان.
\v 24 ببین که آیا در من راه اندوهبار هست،
و به راه جاودانی هدایتم فرما.
\s5
\c 140
\p
\v 1 خداوندا، مرا از مردمان شریر رهایی ده،
و از مردان خشونتکار محافظت فرما؛
\v 2 از آنان که در دلهای خود شرارت را تدبیر می‌کنند،
و هر روز جنگی برمی‌افروزند.
\v 3 زبان خود را چون مار تیز می‌کنند،
و زهر افعی زیر لبهایشان است. سِلاه
\v 4 خداوندا، مرا از دست شریران نگاه دار،
و از مردان خشونتکار محافظت فرما،
که برای لغزانیدن پاهایم تدبیر کرده‌اند.
\v 5 متکبران برایم دامی نهفته‌اند؛
بندهای تورشان را گسترده‌اند،
و بر سر راهم تله‌ها گذاشته‌اند. سِلاه
\v 6 خداوندا، به تو می‌گویم که «تو خدای من هستی»؛
ای خداوند، به فریاد التماسم گوش فرا ده.
\v 7 ای یهوه، خداوندگار من، که قوّتِ نجات من هستی،
تو سر مرا در روز جنگ محفوظ داشتی.
\v 8 خداوندا، آرزوهای شریران را برآورده مساز؛
مگذار در نقشه‌های شریرانۀ خود کامیاب شوند،
مبادا سرافراز گردند. سِلاه
\v 9 و اما سرهای آنان که مرا احاطه‌کرده‌اند،
به خباثت لبهایشان پوشیده شود.
\v 10 اخگرهای سوزان بر ایشان فرو افتد؛
در آتش افکنده شوند،
و در گودالهای پر از لجن بیفتند،
و هرگز برنخیزند!
\v 11 مگذار مرد بدگو در زمین استوار گردد،
باشد که بلا به‌سرعت مرد خشونتکار را صید کند.
\v 12 می‌دانم که خداوند ستمدیدگان را دادرسی خواهد کرد،
و عدالت را برای نیازمندان به اجرا در خواهد آورد.
\v 13 هر آینه پارسایان نام تو را خواهند ستود،
و صالحان در حضور تو ساکن خواهند شد.
\s5
\c 141
\p
\v 1 خداوندا، تو را می‌خوانم؛ نزد من بشتاب!
چون تو را می‌خوانم، به صدای من گوش فرا ده.
\v 2 دعای من به حضور تو چون بخور استوار شود،
و دستان برافراشته‌ام چون قربانی شامگاهی.
\v 3 خداوندا، بر دهانم نگاهبان بگذار،
و بر دَرِ لبهایم دیدبانی کن.
\v 4 دل مرا از گرایش به شرارت بازدار،
تا همراه مردان بدکار مرتکب اعمال زشت نشوم،
و از لذایذ ایشان نخورم!
\v 5 مرد پارسا مرا بزند، که محبت خواهد بود در حَقم،
و توبیخم کند، که روغن خواهد بود بر سَرم؛
و سَرِ من از آن ابا نخواهد داشت.
اما من همواره بر ضد اعمال بدکاران دعا خواهم کرد.
\v 6 وقتی حُکّام ایشان از صخره‌ها به زیر افکنده شوند،
آنگاه سخنان مرا خواهند شنید، زیرا که پسندیده است.
\v 7 خواهند گفت: «چنانکه کسی خیش زند و زمین را شیار کند،
استخوانهای ما بر دهانۀ هاویه پراکنده گشته است.»
\v 8 اما ای یهوه، خداوندگار من،
چشمان من به سوی توست؛
به تو پناه می‌آورم،
پس مرا بی‌دفاع مگذار.
\v 9 مرا از دامی که برایم نهاده‌اند نگاه دار،
و از تلۀ بدکاران.
\v 10 باشد که شریران با هم در تورهای خود گرفتار آیند،
در آن حال که من به سلامت می‌گذرم.
\s5
\c 142
\p
\v 1 به آوای خود نزد خداوند فریاد برمی‌آورم؛
به آوای خود از خداوند التماس می‌کنم.
\v 2 گلایۀ خود را به حضور او می‌ریزم
و تنگیهای خود را نزد او بیان می‌کنم.
\v 3 آنگاه که روح من در اندرونم مدهوش می‌شود،
تویی که راه مرا می‌دانی.
در راهی که در آن گام می‌زنم،
برایم دامی نهفته‌اند.
\v 4 به جانب راست من بنگر و ببین
که کسی مرا در نظر نمی‌آورد؛
پناهگاهی برایم باقی نمانده،
و کسی در فکر جان من نیست.
\v 5 خداوندا نزد تو فریاد برمی‌آورم،
و می‌گویم، «تویی پناهگاه من،
و قسمت من در دیار زندگان.»
\v 6 به فریاد من توجه کن،
زیرا که بسیار درمانده‌ام.
مرا از آزاردهندگانم برهان،
زیرا که از من نیرومندترند!
\v 7 جان مرا از زندان به در آور،
تا نام تو را سپاس گویم.
پارسایان دور مرا خواهند گرفت،
زیرا که تو بر من احسان خواهی کرد.
\s5
\c 143
\p
\v 1 خداوندا، دعای مرا بشنو؛
در امانت خود به التماسم گوش فرا ده،
و در عدالت خود اجابتم فرما.
\v 2 بر خدمتگزار خود به داوری برمیا،
زیرا هیچ زنده‌ای در پیشگاه تو پارسا نیست.
\v 3 دشمن بر جان من آزار روا داشته،
و حیات مرا بر زمین کوبیده است.
او مرا در تاریکی ساکن گردانیده است،
همچون کسانی که دیرزمانی مرده باشند!
\v 4 پس روح من در اندرونم مدهوش گشته،
و دل من در اندرونم متحیر گردیده است.
\v 5 روزگاران کهن را به یاد می‌آورم؛
در همۀ کرده‌های تو تأمل می‌کنم،
و به کارهای دست تو می‌اندیشم.
\v 6 دستهای خود را به سوی تو دراز می‌کنم،
جان من همچون زمین خشک، تشنۀ توست. سِلاه
\v 7 خداوندا، مرا به‌زودی اجابت فرما،
زیرا که روح من هوش از کف می‌دهد.
روی خود را از من مپوشان،
مبادا همچون کسانی شوم که به گودال فرو می‌روند.
\v 8 صبحگاهان از محبت خود مرا بشنوان،
زیرا که بر تو توکل دارم.
راهی را که باید بروم به من بیاموز،
زیرا که نزد تو جان خود را برمی‌افرازم.
\v 9 خداوندا، مرا از دشمنانم رهایی ده،
زیرا که در تو خویشتن را پنهان می‌کنم.
\v 10 مرا بیاموز که اراده‌ات را به جا آورم،
زیرا که تو خدای من هستی.
روح نیکوی تو
مرا بر زمین هموار هدایت کند.
\v 11 به‌خاطر نام خود، ای خداوند، مرا زنده بدار،
به‌خاطر عدالت خود، جان مرا از تنگی به در آر.
\v 12 در محبت خود، دشمنانم را منقطع ساز،
و همۀ خصمان جانم را هلاک کن،
زیرا که من خادم تو هستم.
\s5
\c 144
\p
\v 1 خداوند که صخرۀ من است، متبارک باد،
او که دستان مرا برای جنگ تعلیم می‌دهد،
و انگشتان مرا به جهت نبرد.
\v 2 اوست محبت من و دژ من،
قلعۀ بلند من و رهانندۀ من،
سپر من و کسی که در او پناه می‌جویم،
آن که مردمان را مطیع من می‌گرداند!
\v 3 خداوندا، انسان چیست که او را در نظر آوری،
و پسر انسان که به او بیندیشی؟
\v 4 آدمی همچون نَفَسی است،
و روزهایش مانند سایه‌ای که می‌گذرد.
\v 5 خداوندا، آسمانهای خود را خم کن و فرود بیا،
کوهها را لمس کن تا دود کنند.
\v 6 آذرخش را بفرست و ایشان را پراکنده کن،
تیرهایت را بینداز و ایشان را منهزم ساز.
\v 7 دست خویش را از اعلی دراز کن،
مرا برهان و از آبهای بسیار خلاصی ده،
از دست اجنبیان،
\v 8 که دهانشان دروغها می‌گوید،
و دست راستشان دست دروغ است.
\v 9 خدایا، تو را سرودی تازه خواهم سرود،
با چنگِ ده‌تار برای تو خواهم نواخت،
\v 10 برای تو که شاهان را ظفر می‌بخشی
و خادم خویش داوود را از شمشیر مرگبار می‌رهانی.
\v 11 مرا از دست اجنبیان برهان و خلاصی ده،
که دهانشان دروغها می‌گوید،
و دست راستشان دست دروغ است.
\v 12 آنگاه پسران ما در جوانی همچون نهالهای برومند خواهند بود،
و دختران ما همچون ستونهای خوش‌تراش برای ساختمان قصرها.
\v 13 انبارهای ما از هر گونه محصول انباشته خواهد شد،
و گله‌های ما در دشتهایمان هزاران هزار خواهند زایید.
\v 14 رمه‌های ما به بارِ گران باردار خواهند شد
و گوساله‌ای را سِقط نخواهند کرد،
و در کوچه‌های ما هیچ ناله‌ای نخواهد بود.
\v 15 خوشا به حال مردمانی که نصیب آنها این است،
خوشا به حال مردمانی که یهوه خدای ایشان است.
\s5
\c 145
\p
\v 1 ای خدای من، ای پادشاه، تو را متعال خواهم خواند،
و نامت را متبارک خواهم گفت، تا ابدالآباد.
\v 2 تو را هر روزه متبارک خواهم خواند،
و نامت را ستایش خواهم کرد، تا ابدالآباد.
\v 3 خداوند بزرگ است و شایان ستایش بسیار؛
عظمت او را کاوش نتوان کرد.
\v 4 نسلی به نسل دیگر وصف اعمال تو را خواهند گفت،
و دلاوریهای تو را بیان خواهند کرد.
\v 5 من در شوکتِ پرجلالِ کبریایی تو تأمل خواهم کرد،
و در کارهای شگفت‌انگیز تو.
\v 6 آنان از قدرت اعمال مَهیب تو سخن خواهند گفت،
و من عظمت تو را بیان خواهم کرد.
\v 7 آنان آوازۀ نیکویی بی‌حد تو را منتشر خواهند کرد،
و در وصف عدالت تو شادمانه خواهند سرایید.
\v 8 خداوند فیّاض و رحیم است،
دیرخشم و آکنده از محبت.
\v 9 خداوند برای همگان نیکوست،
و رحمت او بر تمامی کارهای دست اوست.
\v 10 خداوندا، همۀ کارهای دست تو سپاست خواهند گفت،
و سرسپردگانت تو را متبارک خواهند خواند.
\v 11 از جلالِ پادشاهی تو سخن خواهند گفت،
و دلاوری تو را بیان خواهند کرد،
\v 12 تا بنی‌آدم را از دلاوریهای تو آگاه سازند،
و از شوکت پرجلال پادشاهی تو.
\v 13 پادشاهی تو پادشاهی‌جاودان است،
و سلطنت تو نسل اندر نسل.
[خداوند امین است نسبت به همۀ وعده‌های خود،
و پر از محبت، نسبت به همۀ کارهای دست خویش.]
\v 14 خداوند دست همۀ کسانی را که در حال افتادن هستند، می‌گیرد،
و همۀ خم‌شدگان را بر پا می‌دارد.
\v 15 چشمان همگان به انتظار توست،
و تو روزیِ‌شان را در وقتش می‌رسانی.
\v 16 دست خود را می‌گشایی،
و آرزوی هر موجود زنده را برمی‌آوری.
\v 17 خداوند عادل است در همۀ راههای خود،
و پر از محبت، در همۀ کارهای خویش.
\v 18 خداوند نزدیک است به همۀ آنان که او را می‌خوانند؛
به آنان که او را صادقانه می‌خوانند.
\v 19 او آرزوی ترسندگان خود را برمی‌آورد؛
و فریاد کمکشان را شنیده، نجاتشان می‌بخشد.
\v 20 خداوند همۀ دوستداران خود را نگاه می‌دارد،
اما شریران را به تمامی هلاک خواهد کرد.
\v 21 دهان من در ستایش خداوند سخن خواهد گفت.
باشد که تمامی آفریدگان نام قدوس او را متبارک خوانند، تا ابدالآباد!
\s5
\c 146
\p
\v 1 هَلِلویاه!
ای جان من، خداوند را ستایش کن!
\v 2 تا زنده‌ام خداوند را ستایش خواهم کرد؛
تا وجود دارم برای خدای خود سرود ستایش خواهم خواند.
\v 3 بر امیران توکل مکنید،
بر آدمیزاد، که نزد او نجاتی نیست.
\v 4 چون روح او بیرون می‌رود، او به خاک برمی‌گردد،
و در همان روز تدبیرهایش نابود می‌شود.
\v 5 خوشا به حال آن که خدای یعقوب یاور اوست،
که امیدش بر یهوه خدای اوست؛
\v 6 بر صانع آسمان و زمین،
و دریا و هر چه در آن است،
بر او که امانت را تا به ابد نگاه می‌دارد؛
\v 7 که مظلومان را دادرسی می‌کند،
و گرسنگان را خوراک می‌دهد.
خداوند زندانیان را آزاد می‌سازد،
\v 8 خداوند چشمان کوران را می‌گشاید؛
خداوند خم‌شدگان را برمی‌افرازد،
خداوند پارسایان را دوست می‌دارد.
\v 9 خداوند بر غریبان دیدبانی می‌کند،
و حامی یتیمان و بیوه‌زنان است؛
اما راههای شریران را بی‌فرجام می‌گذارد.
\v 10 خداوند جاودانه پادشاهی می‌کند،
خدای تو، ای صَهیون، در همۀ اعصار.
هللویاه!
\s5
\c 147
\p
\v 1 هللویاه،
زیرا خدای ما را سرائیدن نیکوست
و دلپذیر و شایسته است ستایش او.
\v 2 خداوند اورشلیم را بنا می‌کند،
و رانده‌شدگان اسرائیل را گرد می‌آورد.
\v 3 دلشکستگان را التیام می‌بخشد،
و زخمهایشان را می‌بندد.
\v 4 شمار ستارگان را تعیین می‌کند،
و هر یک از آنها را به نام می‌خواند.
\v 5 بزرگ است خداوندگار ما و بسیار نیرومند،
درک او نامتناهی است.
\v 6 خداوند فروتنان را برمی‌افرازد،
اما شریران را بر زمین می‌افکند.
\v 7 خداوند را با شکرگزاری بسرایید،
با چنگ برای خدای ما بنوازید.
\v 8 او آسمان را به ابرها می‌پوشاند،
و برای زمین باران مهیا می‌کند،
و سبزه را بر کوهها می‌رویاند.
\v 9 او حیوانات را خوراک می‌دهد،
زاغچه‌ها را، که فریاد برمی‌آورند.
\v 10 از نیروی اسب خشنود نمی‌گردد،
و ساقهای انسان پسندیدۀ او نیست.
\v 11 خشنودی خداوند در ترسندگان اوست،
در آنان که به محبت او امیدوارند.
\v 12 ای اورشلیم، خداوند را بستا!
ای صَهیون، خدای خود را ستایش کن!
\v 13 زیرا او پشت‌بندهای دروازه‌هایت را مستحکم می‌گرداند،
و فرزندانت را در اندرونت برکت می‌دهد.
\v 14 او صلح را بر مرزهایت حکمفرما می‌سازد،
و تو را به مغز گندم سیر می‌گرداند.
\v 15 فرمان خود را بر زمین می‌فرستد،
و کلام او به‌سرعت می‌دود.
\v 16 برف را چون پشم ارزانی می‌دارد،
و ژاله را همچون خاکستر می‌پراکند.
\v 17 تگرگ را چون خُرده‌نانها فرو می‌ریزد،
کیست که در برابر سرمای او تواند ایستاد؟
\v 18 او کلام خود را می‌فرستد و آنها را آب می‌کند،
باد خویش را می‌وزاند و آبها روان می‌شود.
\v 19 کلام خود را به یعقوب بیان می‌دارد،
و فرایض و قوانین خود را به اسرائیل.
\v 20 او با هیچ قومی چنین نکرده است،
و قوانین او را نشناخته‌اند.
هللویاه!
\s5
\c 148
\p
\v 1 هللویاه!
خداوند را از آسمان بستایید،
در عرش برین او را بستایید.
\v 2 ای همۀ فرشتگانش او را بستایید،
ای همۀ لشکریانش، او را بستایید.
\v 3 ای خورشید و ماه، او را بستایید،
ای همۀ ستارگان درخشان، او را بستایید.
\v 4 ای فلک‌الافلاک، او را بستایید،
و ای آبهایی که فوق آسمانهایید.
\v 5 اینان همه نام خداوند را بستایند،
زیرا که او امر فرمود، و آفریده شدند.
\v 6 و آنها را بر پا داشت، تا ابد‌الآباد،
و فریضه‌ای قرار داد که از آن در نتوان گذشت.
\v 7 خداوند را از زمین بستایید،
ای جانداران بزرگ دریایی و همۀ ژرفاها؛
\v 8 ای آذرخش و تگرگ و برف و ابر،
و ای بادهای توفانی که امر او را به جا می‌آورید!
\v 9 ای کوهها و همۀ تپه‌ها،
ای درختان میوه و همۀ سروها؛
\v 10 ای وحوش و همۀ چارپایان،
ای خزندگان و پرندگان بالدار؛
\v 11 ای شاهان زمین و تمامی قومها،
ای امیران و همۀ حکام جهان؛
\v 12 ای مردان جوان و دوشیزگان،
ای پیران و ای جوانان.
\v 13 اینان همه، نام خداوند را بستایند،
زیرا تنها نام او متعال است؛
شکوه او فوق زمین و آسمان است.
\v 14 او شاخی برای قوم خود برافراشته است،
ستایش برای همۀ سرسپردگانش،
برای بنی‌اسرائیل که قومی نزدیک به اویند.
هللویاه!
\s5
\c 149
\p
\v 1 هللویاه!
خداوند را سرودی تازه بسرایید،
و ستایش او را در جماعت سرسپردگان.
\v 2 اسرائیل در صانع خود شادی کند،
و فرزندان صَهیون از شاه خود به وجد آیند.
\v 3 رقص‌کنان نام او را بستایند،
و با دف و بربط برایش بنوازند!
\v 4 زیرا خداوند از قوم خویش خشنود است،
او ستمدیدگان را به نجات می‌آراید.
\v 5 سرسپردگان در این افتخار شادی کنند،
و بر بسترهای خود شادمانه بسرایند.
\v 6 ستایش خدا در دهانشان باشد،
و شمشیر دو دم در دستانشان.
\v 7 تا از قومها انتقام کشند،
و ملتها را به مجازات رسانند؛
\v 8 تا شاهانشان را به زنجیرها ببندند،
و بزرگانشان را به پابندهای آهنین؛
\v 9 تا داوری مکتوب را در حقشان به اجرا بگذارند.
این افتخار است برای همۀ سرسپردگان او.
هللویاه!
\s5
\c 150
\p
\v 1 هللویاه!
خدا را در قُدسش بستایید!
او را در فَلَکِ پرقدرتش بستایید!
\v 2 او را به سبب کارهای مقتدرانه‌اش بستایید!
او را فراخور عظمتِ بسیارش بستایید!
\v 3 او را با نوای کَرِنا بستایید!
او را با چنگ و بربط بستایید!
\v 4 او را با دف و رقص بستایید!
او را با سازهای زِهی و نی بستایید!
\v 5 او را با سَنجها بستایید!
او را با سَنجهای بلندآوا بستایید!
\v 6 هر چه جان دارد خداوند را بستاید!
هللویاه!