fa_nmv/15-EZR.usfm

337 lines
55 KiB
Plaintext
Raw Permalink Blame History

This file contains ambiguous Unicode characters

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

\id EZR Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h عِزرا
\toc1 عِزرا
\toc2 عِزرا
\toc3 ezr
\mt1 عِزرا
\s5
\c 1
\p
\v 1 در نخستین سال کوروش، شاه پارس، برای اینکه کلام خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روح کوروش، شاه پارس را برانگیخت و او بیانیه‌ای در سرتاسر قلمرو خود صادر کرد و آن را بدین مضمون بنگاشت:
\v 2 «کوروش، شاه پارس چنین می‌فرماید: یهوه خدای آسمانها، تمامی حکومتهای زمین را به من بخشیده و مرا برگماشته است تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای وی بنا کنم.
\v 3 هر کس از تمامی قوم او که در میان شماست - خدایش با وی باشد - می‌تواند به اورشلیم که در یهوداست برود و خانۀ یهوه خدای اسرائیل، همان خدا را که در اورشلیم است، بنا کند.
\v 4 پس هر که باقی مانده است، در هر محلی که اقامت دارد، مردمان آن محل وی را با دادن نقره و طلا و اموال و چارپایان، همراه با هدایای اختیاری برای خانۀ خدا در اورشلیم، حمایت کنند.»
\v 5 پس سران خاندانهای یهودا و بِنیامین، و کاهنان و لاویان، یعنی همۀ کسانی که خدا روحشان را برانگیخته بود، برخاستند تا رفته، خانۀ خداوند را که در اورشلیم است، بنا کنند.
\v 6 تمامی همسایگانِ آنها سوای هدایای اختیاری، ایشان را با دادن آلات نقره و طلا و اموال و چارپایان و هدایای گرانبها یاری دادند.
\v 7 کوروشِ پادشاه نیز ظروف خانۀ خداوند را که نبوکدنصر از اورشلیم آورده و در خانۀ خدایان خود نهاده بود، بیرون آورد.
\v 8 کوروش، شاه پارس، آنها را به دست میترِداتِ خزانه‌دار بیرون آورد و او آنها را شمرده، به شِیشبَصَّر رهبر یهودا تحویل داد.
\v 9 این است شمار آنها: سی لگنِ طلا، هزار لگنِ نقره، بیست و نه بخورسوز،
\v 10 سی کاسۀ طلا، چهارصد و ده کاسۀ نقره از قسم متفاوت و هزار ظرف دیگر.
\v 11 شمار ظروف طلا و نقره بر روی هم پنج هزار و چهارصد بود. شِیشبَصَّر همۀ اینها را با اسیرانی که از بابِل به اورشلیم می‌رفتند، برد.
\s5
\c 2
\p
\v 1 اینانند مردمانی که از میان تبعیدیانِ ساکن در ولایت از اسارت برآمدند، تبعیدیانی که نبوکدنصر، پادشاه بابِل، آنها را به بابِل به اسیری برده بود. آنان به اورشلیم و یهودا بازگشته، هر یک به شهر خویش رفتند.
\v 2 آنها همراه زروبابِل، یِشوعَ، نِحِمیا، سِرایا، رِعیلایا، مُردِخای، بِلشان، مِسفار، بِغوای، رِحوم و بَعَنا آمدند. شمار مردان قوم اسرائیل که آمدند، چنین بود:
\v 3 پسران فَرعوش، ۲۱۷۲.
\v 4 پسران شِفَطیا، ۳۷۲.
\v 5 پسران آرَح، ۷۷۵.
\v 6 پسران فَحَت‌موآب، یعنی پسران یِشوعَ و یوآب، ۲۸۱۲.
\v 7 پسران عیلام، ۱۲۵۴.
\v 8 پسران زَتّو، ۹۴۵.
\v 9 پسران زَکّای، ۷۶۰.
\v 10 پسران بانی، ۶۴۲.
\v 11 پسران بِبای، ۶۲۳.
\v 12 پسران عَزجَد، ۱۲۲۲.
\v 13 پسران اَدونیقام، ۶۶۶.
\v 14 پسران بِغوای، ۲۰۵۶.
\v 15 پسران عادین، ۴۵۴.
\v 16 پسران آطیر، از خاندان حِزِقیا، ۹۸.
\v 17 پسران بیصای، ۳۲۳.
\v 18 پسران یورَه، ۱۱۲.
\v 19 پسران حاشوم، ۲۲۳.
\v 20 پسران جِبّار، ۹۵.
\v 21 پسران بِیت‌لِحِم، ۱۲۳.
\v 22 مردان نِطوفَه، ۵۶.
\v 23 مردان عَناتوت، ۱۲۸.
\v 24 پسران عَزمَوِت، ۴۲.
\v 25 پسران قَریه‌عاریم و کِفیرَه و بِئیروت، ۷۴۳.
\v 26 پسران رامَه و جِبَع، ۶۲۱.
\v 27 مردان مِکماس، ۱۲۲.
\v 28 مردان بِیت‌ئیل و عای، ۲۲۳.
\v 29 پسران نِبو، ۵۲.
\v 30 پسران مَغبیش، ۱۵۶.
\v 31 پسران عیلامِ دیگر، ۱۲۵۴.
\v 32 پسران حاریم، ۳۲۰.
\v 33 پسران لود و حادید و اونو، ۷۲۵.
\v 34 پسران اَریحا، ۳۴۵.
\v 35 پسران سِنائَه، ۳۶۳۰.
\v 36 کاهنان: پسران یِدَعیا از خاندان یِشوعَ، ۹۷۳.
\v 37 پسران اِمّیر، ۱۰۵۲.
\v 38 پسران فَشحور، ۱۲۴۷.
\v 39 پسران حاریم، ۱۰۱۷.
\v 40 لاویان: پسران یِشوعَ و قَدمیئیل، از نسل هودویا، ۷۴.
\v 41 خوانندگان: پسران آساف، ۱۲۸.
\v 42 دربانان: پسران شَلّوم و پسران آطیر و پسران طَلمون و پسران عَقّوب و پسران حَطیطا و پسران شوبای، بر روی هم ۱۳۹.
\v 43 خادمان معبد: پسران صیحا، پسران حَسوفا، پسران طَبّاعوت،
\v 44 پسران قیروس، پسران سیعاها، پسران فادون،
\v 45 پسران لِبانَه، پسران حَجابَه، پسران عَقّوب،
\v 46 پسران خاجاب، پسران شَلمای، پسران حانان،
\v 47 پسران جِدّیل، پسران جاحَر، پسران رِآیا،
\v 48 پسران رِصین، پسران نِقودا، پسران جَزّام،
\v 49 پسران عُزَّه، پسران فاسیَح، پسران بیسای،
\v 50 پسران اَسنَه، پسران مِعونیم، پسران نِفوسیم،
\v 51 پسران بَقبوق، پسران حَقوفا، پسران حَرحور،
\v 52 پسران بَصلوت، پسران مِحیدا، پسران حَرشا،
\v 53 پسران بَرقوس، پسران سیسِرا، پسران تامَح،
\v 54 پسران نِصیَح و پسران حَطیفا.
\v 55 پسران خادمان سلیمان: پسران سوطای، پسران هَسّوفِرِت، پسران فِرودا،
\v 56 پسران یَعَلا، پسران دَرقون، پسران جِدّیل،
\v 57 پسران شِفَطیا، پسران حَطّیل، پسران فوخِرِه‌حَظِبائیم و پسران آمی.
\v 58 شمار خادمان معبد و پسران خادمان سلیمان بر روی هم ۳۹۲ بود.
\v 59 اینانند کسانی که از شهرهای تِل‌مِلَح و تِل‌حَرشا و کِروب و اَدّان و اِمّیر برآمدند، هرچند نمی‌توانستند ثابت کنند که خاندان و دودمانشان از اسرائیلند:
\v 60 پسران دِلایا و پسران طوبیا و پسران نِقودا، ۶۵۲.
\v 61 و نیز از پسران کاهنان: پسران حَبایا و پسران هَقّوص و پسران بَرزِلّایی. بَرزِلّایی همان بود که یکی از دختران بَرزِلّاییِ جِلعادی را به زنی گرفت و نام آن خاندان را بر خود نهاد.
\v 62 اینان انساب خود را در میان کسانی که در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند جستجو کردند اما نیافتند، از این رو به سبب نداشتن شرایط لازم از کهانت برکنار شدند.
\v 63 و فرماندار به ایشان گفت تا کاهنی دارای اوریم و تُمّیم برنخیزد، نباید از خوراک بسیار مقدس بخورند.
\v 64 این جماعت بر روی هم ۴۲۳۶۰ تن بودند،
\v 65 سوای غلامان و کنیزان ایشان که شمار آنها ۷۳۳۷ تن بود، و ۲۰۰ سرایندۀ مرد و زن نیز داشتند.
\v 66 شمار اسبان ایشان ۷۳۶، قاطرانشان ۲۴۵،
\v 67 شترانشان ۴۳۵ و الاغانشان ۶۷۲۰ بود.
\v 68 چون ایشان به خانۀ خداوند که در اورشلیم است رسیدند، برخی از سران خاندانها هدایای اختیاری برای خانۀ خدا تقدیم کردند تا آن را در مکانش بنا کنند.
\v 69 آنها بنا به وُسع خود ۶۱۰۰۰ دِرهَمِ طلا، ۵۰۰۰ مینای نقره و ۱۰۰ دست پیراهن کهانت برای کار به خزانه اهدا کردند.
\v 70 پس کاهنان و لاویان و برخی از مردم و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد در شهرهای خود ساکن شدند و تمامی دیگر اسرائیلیان نیز در شهرهای خود قرار گزیدند.
\s5
\c 3
\p
\v 1 چون ماه هفتم فرا رسید، و بنی‌اسرائیل در شهرهایشان بودند، تمامی قوم مانند یک مرد در اورشلیم گرد آمدند.
\v 2 آنگاه یِشوعَ پسر یوصاداق و برادرانش، که کاهن بودند، و زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و برادرانش برخاستند و مذبح خدای اسرائیل را بر پا کردند تا بر حسب آنچه در تورات موسی، مرد خدا نوشته شده است، قربانیهای تمام‌سوز بر آن تقدیم کنند.
\v 3 آنها مذبح را در جایش بر پا کردند، زیرا ترس مردمانِ آن سرزمین بر ایشان مستولی بود، و بر آن قربانیهای تمام‌سوزِ صبحگاهی و شامگاهی به خداوند تقدیم کردند.
\v 4 آنها مطابق آنچه نوشته شده است، عید خیمه‌ها را برگزار کردند و قربانیهای تمام‌سوزِ روزانه را به تعداد قید شده و مطابق مقررات معین برای هر روز تقدیم کردند،
\v 5 و پس از آن، قربانیهای تمام‌سوزِ دائمی و قربانیهای ماه نو و قربانیهای معین برای تمام اعیادِ مقدسِ خداوند و قربانیهای هر کس را که هدیۀ اختیاری برای خداوند آورده بود، تقدیم نمودند.
\v 6 از نخستین روز ماه هفتم با آن که هنوز پی معبد خداوند را ننهاده بودند، تقدیم قربانیهای تمام‌سوز را برای خداوند آغاز کردند.
\v 7 پس بنا به اختیاری که کوروش، شاه پارس به آنان داده بود، به سنگتراشان و نجاران پول دادند و به مردمان صور و صیدون خوراک و نوشیدنی و روغن، تا از راه دریا، چوبِ سرو از لبنان به یافا بیاورند.
\v 8 در ماه دوّم از سال دوّمِ پس از رسیدن قوم به خانۀ خدا در اورشلیم، زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و یِشوعَ پسر یوصاداق همراه با بقیۀ برادرانشان یعنی کاهنان و لاویان و تمامی کسانی که از اسارت به اورشلیم بازگشته بودند، آغاز به کار کردند. آنها لاویانِ بیست ساله و بالاتر را به نظارت بر کار خانۀ خداوند برگماشتند.
\v 9 یِشوعَ با پسران و برادرانش، و قَدمیئیل با پسرانش، و پسران یهودا، همراه با پسران حیناداد و پسران و برادرانشان، که جملگی از لاویان بودند، چون یک تن به پا خاستند تا بر کار بنّایانِ خانۀ خدا نظارت کنند.
\v 10 چون بنّایان پی معبد خداوند را نهادند، کاهنان ملبس به جامۀ کهانت با کَرِناها، و نیز لاویان، از پسران آساف، با سنجها به پا خاستند تا به رسم داوود، پادشاه اسرائیل، خداوند را ستایش کنند.
\v 11 آنان با ستایش و شکرگزاری، برای خداوند سراییده، می‌گفتند:
«او نیکوست،
و محبتش به اسرائیل جاودانه است.»
و تمامی قوم به آواز بلند فریاد برآورده، خداوند را ستایش می‌کردند زیرا پی خانۀ خداوند نهاده شده بود.
\v 12 اما بسیاری از کاهنان و لاویان و سران خاندانها که پیر بودند و خانۀ نخستین را دیده بودند، چون پی این خانه در برابر چشمانشان نهاده می‌شد، به آواز بلند می‌گریستند، هرچند بسیاری نیز از فرط شادی فریاد برمی‌آوردند،
\v 13 به گونه‌ای که مردم نمی‌توانستند فریاد شادی را از صدای گریه تشخیص دهند، زیرا قوم به صدای بلند فریاد می‌کردند، و صدای آنها از دوردستها به گوش می‌رسید.
\s5
\c 4
\p
\v 1 چون دشمنان یهودا و بِنیامین شنیدند که قومِ بازگشته از تبعید، معبدی برای یهوه، خدای اسرائیل بنا می‌کنند،
\v 2 نزد زروبابِل و سران خاندانها رفته، ایشان را گفتند: «بگذارید ما نیز همراه شما بنا کنیم، زیرا ما نیز چون شما، خدای شما را می‌جوییم و از زمان اِسَرحَدّون پادشاه آشور که ما را به اینجا آورد، به او قربانی تقدیم می‌کنیم.»
\v 3 اما زروبابِل و یِشوعَ و دیگر سران خاندانهای اسرائیل بدیشان گفتند: «شما را با ما در بنای خانۀ خدای ما کاری نیست؛ ما خود به تنهایی آن را برای یهوه، خدای اسرائیل بنا خواهیم کرد، چنانکه کوروشِ پادشاه، شاه پارس، به ما فرمان داده است.»
\v 4 پس اقوام آن سرزمین دستان قوم یهودا را سست کرده، ایشان را از کارِ بنا می‌ترساندند
\v 5 و بر ضد ایشان مشاوران اجیر می‌کردند تا ایشان را از رسیدن به مقصودشان بازدارند. آنها در تمامی ایام کوروش، شاه پارس، تا سلطنت داریوش، شاه پارس، به این کار ادامه دادند.
\v 6 و چون خشایارشا پادشاه شد، در آغاز سلطنتش، دشمنان شکایت‌نامه‌ای بر ضد ساکنان یهودا و اورشلیم نوشتند.
\v 7 در ایام اردشیر نیز، بِشلام و میترِدات و طَبِئیل و دیگر یارانش نامه‌ای به اردشیر، شاه پارس نوشتند. نامه به زبان آرامی نوشته و ترجمه شد.
\v 8 همچنین رِحومِ فرمانفرما و شِمشاییِ کاتب نامه‌ای بر ضد اورشلیم به اردشیرِ پادشاه مرقوم داشتند، بدین مضمون:
\v 9 از رِحومِ فرمانفرما و شِمشاییِ کاتب و دیگر یارانشان، یعنی قاضیان و بازرسان و صاحبمنصبان و مردمان پارس و اِرِک و بابِل و شوش که همان عیلام باشد،
\v 10 و دیگر اقوامی که آشوربانیپالِ کبیر و شریف تبعید کرد و در شهر سامِرِه و دیگر نواحی ماورای نهر استقرار بخشید -
\v 11 این است نسخۀ نامه‌ای که ایشان فرستادند:
«به اردشیرِ پادشاه،
«خدمتگزارانت، مردان ساکن در ماورای نهر
\v 12 پادشاه را آگاهی می‌دهند که یهودیانی که از جانب تو نزد ما به اورشلیم آمده‌اند، اکنون به بنای آن شهر شورشگر و آکنده از شرارت مشغولند. آنها دیوارها را بر پا می‌کنند و پی‌ها را مرمت می‌نمایند.
\v 13 پس پادشاه آگاه باشد که اگر این شهر از نو بنا شود و دیوارهایش بر پا گردد، آنها دیگر جَزیه و باج و خَراج نخواهند پرداخت و این به زیان خزانۀ سلطنتی تمام خواهد شد.
\v 14 از آنجا که ما نمک خانۀ پادشاه را می‌خوریم، ما را نشاید که شاهد بی‌حرمتی بر پادشاه باشیم، پس برای آگاه کردن پادشاه فرستاده‌ایم
\v 15 تا در کتاب وقایع پدرانت تفحص شود. از این کتاب دریافت کرده، خواهی دانست که این شهر، شهریست شورشگر و زحمت‌افزا برای پادشاهان و ولایتها، و از روزگاران قدیم در میانش فتنه انگیخته‌اند. از همین رو، آن شهر ویران گشت.
\v 16 پادشاه را آگاه می‌سازیم که اگر این شهر از نو بنا شود و دیوارهایش بر پا گردد، تو را در ماورای نهر نصیبی نخواهد بود.»
\v 17 پادشاه این پاسخ را فرستاد:
«به رِحومِ فرمانفرما، شِمشاییِ کاتب و دیگر یارانشان که در سامِرِه و دیگر نواحی ماورای نهر ساکنند:
«سلام.
\v 18 نامه‌ای که برای ما فرستادید در حضور من واضح خوانده شد.
\v 19 فرمانی از جانب من صادر شد و تفحص کرده، دریافتند که این شهر از روزگاران کهن علیه پادشاهان برمی‌خاسته، و شورش و فتنه در آن رخ می‌داده است.
\v 20 پادشاهان قدرتمندی در اورشلیم بوده‌اند که بر تمامی ماورای نهر فرمان می‌رانده‌اند و به آنان جزیه و باج و خَراج پرداخت می‌شده است.
\v 21 پس اکنون فرمانی صادر کنید تا آن مردان را از کار بازدارند، و تا فرمانی از جانب من صادر نگردد، این شهر بنا نشود.
\v 22 مراقب باشید که در این کار سستی نکنید. چرا باید زیان بیفزاید و صدمۀ بیشتری به پادشاه وارد آید؟»
\v 23 پس چون نامۀ اردشیرِ پادشاه به حضور رِحوم و شِمشاییِ کاتب و یارانشان خوانده شد، ایشان به‌شتاب نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و آنان را به قهر و زور از کار بازداشتند.
\v 24 آنگاه کار بنای خانۀ خدا که در اورشلیم است، بازایستاد، و تا دوّمین سال سلطنت داریوش، شاه پارس، همچنان متوقف ماند.
\s5
\c 5
\p
\v 1 آنگاه دو نبی، یعنی حَجَّی و زکریا پسر عِدّو، به نام خدای اسرائیل برای یهودیانی که در یهودا و اورشلیم بودند، نبوّت کردند.
\v 2 پس زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و یِشوعَ پسر یوصاداق برخاسته، کار بنای خانۀ خدا را که در اورشلیم است از سر گرفتند و انبیای خدا همراهشان بوده، از ایشان پشتیبانی می‌کردند.
\v 3 در آن زمان تَتِنایی فرماندار ماوراءالنهر و شِتَربوزِنای و یارانشان نزد آنها رفته، بدیشان چنین گفتند: «چه کسی به شما حق داده که این خانه را بسازید و این بنا را تکمیل کنید؟»
\v 4 نیز پرسیدند: «مردانی که این عمارت را بنا می‌کنند، چه نام دارند؟»
\v 5 اما چشم خدای یهودیان بر مشایخ ایشان بود و نتوانستند ایشان را از کار بازدارند تا خبر به داریوش برسد و پاسخ کتبی دربارۀ آن داده شود.
\v 6 این است نسخه‌ای از نامۀ تَتِنایی فرماندار ماورای نهر و شِتَربوزِنای و یارانش یعنی صاحبمنصبان ماورای نهر، که برای داریوش پادشاه فرستاده شد.
\v 7 در گزارشی که برای او فرستادند، چنین نوشته شده بود:
«بر داریوش پادشاه، سلامتی کامل باد.
\v 8 به آگاهی پادشاه می‌رسانیم که ما به ایالت یهودا، به خانۀ خدای بزرگ رفتیم. آن خانه را با سنگهای تراشیده بنا می‌کنند و در دیوارهایش تیرهای چوبین می‌گذارند. این کار در دستان آنها با جدیّت و موفقیت پیش می‌رود.
\v 9 پس با مشایخ سخن گفته، پرسیدیم: ”چه کسی به شما حق داده که این خانه را بسازید و این بنا را تکمیل کنید؟“
\v 10 نیز نامهایشان را پرسیدیم تا بتوانیم نام سران ایشان را بنویسیم و شما را آگاه سازیم.
\v 11 ایشان ما را چنین پاسخ دادند: ”ما خدمتگزاران خدای آسمان و زمینیم و خانه‌ای را از نو بنا می‌کنیم که سالها پیش از این، یکی از پادشاهان بزرگ اسرائیل آن را ساخته و تکمیل کرده بود.
\v 12 اما از آنجا که پدران ما خدای آسمان را به خشم آوردند، او آنها را به دست نِبوکَدنِصَّرِ کَلدانی، پادشاه بابِل تسلیم نمود. نبوکدنصر این خانه را ویران کرد و قوم را به بابِل به تبعید برد.
\v 13 اما در سال نخست کوروش، شاه بابِل، کوروشِ پادشاه فرمانی صادر کرد تا این خانۀ خدا از نو بنا شود.
\v 14 و نیز ظرفهای طلا و نقرۀ خانۀ خدا را که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برگرفته و به معبد بابِل آورده بود، کوروشِ پادشاه از معبد بابِل بیرون آورد و به شِیشبَصَّر نامی سپرد که فرماندارش ساخته بود،
\v 15 و او را گفت: ’این ظرفها را برگیر و رفته، آنها را در معبدی که در اورشلیم است قرار ده و بگذار خانۀ خدا در جایگاه نخستش از نو بنا شود.
\v 16 آنگاه این شِیشبَصَّر آمده، پی خانۀ خدا را که در اورشلیم است، نهاد، و از آن زمان تا کنون، این خانه در حال ساخته شدن است اما هنوز تکمیل نشده است.“
\v 17 حال اگر پادشاه مصلحت داند، بفرماید تا در خزانۀ پادشاه که در بابِل است تفحص کنند که آیا فرمانی از جانب کوروشِ پادشاه برای بازسازی این خانۀ خدا در اورشلیم صادر شده است یا نه. پس آنچه پادشاه را در این خصوص پسند آید، به ما ابلاغ فرماید.»
\s5
\c 6
\p
\v 1 پس داریوشِ پادشاه فرمانی صادر کرد و در کتابخانه که خزانه‌ها در بابِل در آن نگهداری می‌شد، تفحص کردند.
\v 2 و در مقر پادشاهی اِکباتان، پایتخت ایالت ماد، طوماری پیدا شد که بر آن چنین نوشته شده بود:
\v 3 «در سال نخست کوروشِ پادشاه، فرمانی بدین مضمون از جانب کوروشِ پادشاه دربارۀ خانۀ خدا در اورشلیم صادر شد: آن خانه برای تقدیم قربانیها از نو بنا شود و پی آن مرمت گردد. بلندایش شصت ذِراع و پهنایش شصت ذِراع باشد و
\v 4 از سه ردیف سنگهای تراشیده و یک ردیف الوار بنا شود. هزینۀ آن از خانۀ پادشاه پرداخت شود.
\v 5 نیز ظرفهای طلا و نقرۀ خانۀ خدا که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برگرفته و به بابِل آورده بود، بازگردانیده شده، هر یک به جای خود در معبد اورشلیم برده شود. آنها را در خانۀ خدا بگذارید.
\v 6 «پس اکنون ای تَتِنایی، فرماندار ماوراءالنهر و ای شِتَربوزِنای، شما و یارانتان که صاحبمنصبان ماوراءالنهرند، از آنجا دور شوید.
\v 7 شما را کاری به کار این خانۀ خدا نباشد. بگذارید فرماندار و مشایخ یهودیان این خانۀ خدا را در جایگاه نخستش از نو بسازند.
\v 8 فرمانی نیز صادر می‌کنم که برای این مشایخ یهودیان در کار بازسازی خانۀ خدا چه باید بکنید. تمامی هزینه از دارایی پادشاه که از خَراجهای ماوراءالنهر فراهم می‌آید، به این مردان پرداخت گردد تا کار بازنایستد.
\v 9 هرآنچه نیاز است، از گاوان و قوچها و بره‌ها برای تقدیم قربانیهای تمام‌سوز به خدای آسمان، تا گندم و نمک و شراب و روغن، بر حسب هرآنچه کاهنانِ اورشلیم بگویند هر روز بی هیچ کم و کاست به آنها داده شود
\v 10 تا قربانیهای خوشایند به خدای آسمان تقدیم کنند و برای سلامت پادشاه و فرزندانش دعا نمایند.
\v 11 و فرمانی نیز صادر می‌کنم که اگر کسی این حکم را تبدیل کند، تیری از خانه‌اش برگیرند و او را بر آن تیر بلند کنند و خانه‌اش به سبب این عمل به مَزبَله بدل شود.
\v 12 باشد خدایی که نام خود را در آن مکان ساکن گردانیده است، هر پادشاه یا قومی را که دست خویش را برای تبدیل این امر و یا نابودی این خانۀ خدا در اورشلیم دراز کند، سرنگون سازد. من، داریوش، این فرمان را صادر می‌کنم؛ پس به‌دقّت اجرا شود.»
\v 13 آنگاه تَتِنایی، فرماندار ماوراءالنهر، و شِتَربوزِنای و یارانشان به‌دقّت بر طبق فرمانی که داریوشِ پادشاه ارسال داشته بود، عمل کردند.
\v 14 پس مشایخ یهودیان کار تجدید بنا را ادامه دادند و به واسطۀ نبوّتهای حَجَّی نبی و زکریا پسر عِدّو کامیاب شدند. آنها بنای خانه را به فرمان خدای اسرائیل و فرمان کوروش و داریوش و اردشیر، پادشاهان پارس، به پایان رساندند.
\v 15 پس بنای خانه در روز سوّم از ماه اَذار در سال ششم داریوش پادشاه، به پایان رسید.
\v 16 آنگاه بنی‌اسرائیل، یعنی کاهنان و لاویان و دیگر کسانی که از تبعید بازگشته بودند، وقف خانۀ خدا را با شادمانی جشن گرفتند.
\v 17 آنها برای وقف خانۀ خدا صد گاو و دویست قوچ و چهارصد بره، و نیز به شمار قبایل اسرائیل، دوازده بز نر به عنوان قربانی گناه برای تمامی اسرائیل تقدیم کردند.
\v 18 نیز بنا بر آنچه در کتاب موسی نوشته شده است، کاهنان را بر حسب تقسیماتشان و لاویان را در گروههایشان برای خدمت خدا در اورشلیم منصوب کردند.
\v 19 آنان که از تبعید بازگشته بودند، عید پِسَخ را در روز چهاردهم از ماه نخست جشن گرفتند.
\v 20 زیرا کاهنان و لاویان جملگی خویشتن را تطهیر کرده، همگی طاهر بودند. پس برۀ پِسَخ را برای بازگشتگان از تبعید، برای برادران کاهن خویش، و برای خویشتن ذبح کردند.
\v 21 و بنی‌اسرائیل که از تبعید بازگشته بودند از آن خوردند، و نیز هر که خویشتن را از نجاسات قومهای آن سرزمین جدا کرده و به ایشان پیوسته بود تا یهوه خدای اسرائیل را بجوید.
\v 22 آنها عید نانِ بی‌خمیرمایه را هفت روز با شادمانی نگاه داشتند، زیرا خداوند به آنان شادی بخشیده و دل پادشاه آشور را به ایشان مایل ساخته بود تا دستهای ایشان را برای بنای خانۀ خدا، یعنی خدای اسرائیل، قوی گردانَد.
\s5
\c 7
\p
\v 1 بعد از این امور، در دوران سلطنت اردشیر پادشاه پارس، عِزرا پسر سِرایا، پسر عَزَریا، پسر حِلقیا،
\v 2 پسر شَلّوم، پسر صادوق، پسر اَخیطوب،
\v 3 پسر اَمَریا، پسر عَزَریا، پسر مِرایوت،
\v 4 پسر زِرَحیا، پسر عُزّی، پسر بُقّی،
\v 5 پسر اَبیشوَع، پسر فینِحاس، پسر اِلعازار، پسر هارون کاهن اعظم،
\v 6 آری، همین عِزرا از بابِل برآمد. او در شریعت موسی که یهوه، خدای اسرائیل داده بود، کاتبی ماهر بود. پادشاه هرآنچه را که عِزرا طلب می‌کرد، به او می‌بخشید، زیرا دست یهوه خدایش بر او بود.
\v 7 برخی از بنی‌اسرائیل و برخی از کاهنان و لاویان و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد نیز در سال هفتم اردشیرِ پادشاه، به اورشلیم برآمدند.
\v 8 عِزرا در ماه پنجم از سال هفتمِ پادشاه به اورشلیم رسید.
\v 9 او سفر خود را از بابِل در روز نخست از ماه نخست آغاز کرد و در روز نخست از ماه پنجم به اورشلیم رسید، از آن رو که دست نیکوی خدایش بر وی بود.
\v 10 زیرا عِزرا دل خویش را به تفحص در شریعت خداوند و اجرای آن و آموزش فرایض و فرمانهایش در اسرائیل سپرده بود.
\v 11 این است نسخۀ نامه‌ای که اردشیرِ پادشاه به عِزرای کاهن و کاتب داد که کاتبی صاحب‌نظر در امور مربوط به فرمانهای خداوند و فرایض او به اسرائیل بود:
\v 12 «اردشیر، شاه شاهان، به عِزرای کاهن و کاتبِ شریعتِ خدای آسمان. سلام.
\v 13 حکمی صادر می‌کنم که از میان مردم اسرائیل، یا از کاهنان و لاویان ایشان که در قلمرو پادشاهی منند، هر که راضی به رفتن به اورشلیم باشد، می‌تواند همراه تو برود.
\v 14 زیرا تو از سوی پادشاه و هفت مشیر او فرستاده شده‌ای تا دربارۀ یهودا و اورشلیم بر اساس شریعت خدایت که در دست داری، تحقیق کنی.
\v 15 نیز باید سیم و زر اهدائی از سوی پادشاه و مشیرانش را با خود ببری، سیم و زری را که برای خدای اسرائیل که مسکنش در اورشلیم است، بذل شده است.
\v 16 همچنین تمامی سیم و زری را که در سرتاسر ولایت بابِل می‌یابی، همراه با تمامی هدایای اختیاری قوم و کاهنان که برای خانۀ خدایشان در اورشلیم تقدیم می‌کنند، با خود ببر.
\v 17 پس با این پول، به سعیِ تمام، گاوان و قوچان و بره‌ها و هدایای آردی و هدایای ریختنی مربوط به آنها را بخر و آنها را بر مذبح خانۀ خدایتان در اورشلیم تقدیم کن.
\v 18 با بقیۀ سیم و زر نیز هر چه خود و برادرانت صلاح می‌دانید، بر طبق ارادۀ خدای خود، به عمل آورید.
\v 19 ظرفهایی را که برای خدمت در خانۀ خدایت به تو سپرده شده است، به حضور خدای اورشلیم اهدا کن.
\v 20 باقی نیازهای خانۀ خدایت را که تدارک آنها بر عهدۀ توست، می‌توانی از خزانۀ شاهی فراهم آوری.
\v 21 «من، اردشیرِ پادشاه، حکمی برای همۀ شما خزانه‌داران ماوراء‌النهر صادر کرده‌ام که هرآنچه عِزرای کاهن و کاتبِ شریعتِ خدای آسمانها از شما بخواهد، به‌کمال برآورده سازید:
\v 22 تا صد وزنه نقره، صد کُر گندم، صد بَت شراب، صد بَت روغن، و نمک، به هر اندازه‌ای که بخواهد.
\v 23 هرآنچه خدای آسمان فرمان داده است، بی‌دریغ برای خانۀ خدای آسمان به جای آورده شود مبادا غضب بر قلمرو پادشاه و پسرانش نازل گردد.
\v 24 نیز بدانید که بر هیچ‌یک از کاهنان و لاویان و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد و سایر خادمان این خانۀ خدا، جزیه و باج و خَراج نهادن جایز نیست.
\v 25 «و تو ای عِزرا، بر طبق حکمت خدایت که در دست توست، قاضیان و داوران برگمار تا بر تمامی مردم ماوراءالنهر داوری کنند، یعنی کسانی را که شرایع خدایت را می‌دانند؛ و آنان را که نمی‌دانند، شما تعلیم دهید.
\v 26 هر که شریعت خدایت و قانون پادشاه را نگاه ندارد، به‌شدت بر او حکم شود، خواه به مرگ یا تبعید یا مصادرۀ اموال یا زندان.»
\v 27 متبارک باد یهوه، خدای پدران ما که مانند این را در دل پادشاه نهاده است تا خانۀ خداوند را که در اورشلیم است زینت دهد،
\v 28 و در پیشگاه پادشاه و مشیران او و تمامی صاحبمنصبان قدرتمند درباری، محبت خود را شامل حال من ساخته است. پس من از آنجا که دست یهوه خدایم بر من بود، قوّت قلب یافتم و رؤسا را از میان اسرائیل گرد آوردم تا با من برآیند.
\s5
\c 8
\p
\v 1 اینانند سران خاندانها و کسانی که با ایشان ثبت شدند و در ایام سلطنت اردشیرِ پادشاه با من از بابِل برآمدند:
\v 2 از خاندان فینِحاس: جِرشوم؛ از خاندان ایتامار: دانیال؛ از خاندان داوود: حَطّوش،
\v 3 از نسل شِکَنیا؛ از خاندان فَرعوش: زکریا همراه با ۱۵۰ مرد دیگر که با او ثبت شدند؛
\v 4 از خاندان فَحَت‌موآب: اِلیِهوعینای پسر زِرَحیا، همراه با ۲۰۰ مرد دیگر؛
\v 5 از خاندان زاتّو: شِکَنیا پسر یَحَزیئیل، همراه با ۳۰۰ مرد دیگر؛
\v 6 از خاندان عادین: عِبِد پسر یوناتان، همراه با ۵۰ مرد دیگر؛
\v 7 از خاندان عیلام: یِشَعیا پسر عَتَلیا، همراه با ۷۰ مرد دیگر؛
\v 8 از خاندان شِفَطیا: زِبَدیا پسر میکائیل، همراه با ۸۰ مرد دیگر؛
\v 9 از خاندان یوآب: عوبَدیا پسر یِحیئیل، همراه با ۲۱۸ مرد دیگر؛
\v 10 از خاندان بَنی: شِلومیت پسر یوسِفیا، همراه با ۱۶۰ مرد دیگر؛
\v 11 از خاندان بِبای: زکریا پسر بِبای، همراه با ۲۸ مرد دیگر؛
\v 12 از خاندان عَزجَد: یوحانان پسر هَقّاطان، همراه با ۱۱۰ مرد دیگر؛
\v 13 از خاندان اَدونیقام، یعنی آنان که آخر آمدند، نامهایشان چنین است: اِلیفِلِط و یِعیئیل و شِمَعیا، همراه با ۶۰ مرد دیگر؛
\v 14 و از خاندان بِغوای: عوتای و زَکّور همراه با ۷۰ مرد دیگر.
\v 15 پس آنها را نزد رودخانه‌ای که به اَهَوا می‌رود، گرد آوردم و سه روز در آنجا اردو زدیم. و چون مردم و کاهنان را ملاحظه کردم، از لاویان کسی را در آنجا نیافتم.
\v 16 پس اِلعازار و اَریئیل و شِمَعیا و اِلناتان و یاریب و اِلناتان و ناتان و زکریا و مِشُلّام را که از رؤسای قوم بودند و یویاریب و اِلناتان را که مردانی خردمند بودند، فرا خواندم
\v 17 و آنها را نزد اِدّوی رئیس، در مکان کاسِفیا گسیل داشتم و سخنانی را که می‌بایست به عِدّو و برادرانش، خادمان معبد در مکان کاسِفیا، بگویند به آنها بازگفتم، تا خادمانی برای خانۀ خدای ما، نزد ما بیاورند.
\v 18 از آنجا که دست نیکوی خدای ما بر ما بود، آنها مردی کاردان، شِرِبیا نام، از خاندان مَحْلی، پسر لاوی، پسر اسرائیل را که همراه با پسران و برادرانش ۱۸ تن می‌شدند، نزد ما آوردند؛
\v 19 همچنین حَشَبیا را همراه با یِشَعیا که از خاندان مِراری بود، با برادرانش و پسران ایشان که بیست تن بودند
\v 20 و دویست و بیست تن از خادمان معبد را که داوود و صاحبمنصبانش برای خدمت به لاویان تعیین کرده بودند. همۀ اینان به نام ثبت شدند.
\v 21 آنجا، نزد رود اَهَوا، به روزه اعلام کردم، تا خویشتن را نزد خدایمان متواضع کرده، از او برای خود و فرزندان و تمامی اموال خویش سفری امن بطلبیم،
\v 22 زیرا شرم داشتم از پادشاه سپاهیان و سواران بطلبم تا در راه، ما را از دشمنان محافظت کنند، چون پیشتر به پادشاه گفته بودیم: «دست خدای ما بر هر که او را بطلبد برای خیریت است، اما قدرت و خشم او بر ضد آنانی است که او را ترک گویند.»
\v 23 پس روزه گرفته، خدای خود را برای این امر طلبیدیم، و او ما را مستجاب فرمود.
\v 24 پس، از میان رؤسای کاهنان دوازده تن را برگزیدم: شِرِبیا و حَشَبیا و همراه ایشان ده تن از برادرانشان را.
\v 25 و هدایای نقره و طلا و ظرفهایی را که پادشاه و مشیران و صاحبمنصبانش همراه با تمامی اسرائیلیانِ حاضر در آنجا به خانۀ خدای ما اهدا کرده بودند، وزن کرده، به آنها سپردم.
\v 26 ۶۵۰ وزنه نقره، ۱۰۰ وزنه ظرفهای نقره، ۱۰۰ وزنه طلا،
\v 27 ۲۰ کاسۀ طلا به ارزش ۱۰۰۰ دِرهَم و دو ظرف از برنج ناب صیقلی را که ارزش آنها با طلا برابر بود، وزن کرده به آنها سپردم
\v 28 و گفتم: «شما برای خداوند مقدسید و این ظرفها نیز مقدس است، و این نقره و طلا هدایای اختیاری برای یهوه خدای پدرانتان است.
\v 29 پس به هوش باشید و از آنها محافظت کنید، تا آنگاه که آنها را در حضور رؤسای کاهنان و لاویان و سران خاندانهای اسرائیل در اورشلیم، در حجره‌های خانۀ خداوند وزن کرده، تحویل دهید.»
\v 30 پس کاهنان و لاویان نقره و طلا و ظرفهای وزن‌شده را تحویل گرفتند تا آنها را به خانۀ خدای ما در اورشلیم برسانند.
\v 31 پس در روز دوازدهم از ماه نخست، از رود اَهَوا کوچ کرده، رهسپار اورشلیم شدیم. دست خدای ما با ما بود و او ما را از دست دشمنان و راهزنان رهانید.
\v 32 پس به اورشلیم رسیدیم و سه روز در آنجا ماندیم.
\v 33 روز چهارم، نقره و طلا و ظروف را در خانۀ خدایمان وزن کرده، به دست مِرِموت پسر اوریای کاهن سپردیم. اِلعازار پسر فینِحاس با او بود و نیز یوزاباد پسر یِشوعَ و نوعَدیا پسر بِنّوی، که از لاویان بودند.
\v 34 آنها همه چیز را شمردند و وزن کردند، و وزن همه چیز در همان زمان ثبت شد.
\v 35 اسیرانی که از تبعید بازگشته بودند، قربانیهای تمام‌سوز به خدای اسرائیل تقدیم کردند: ۱۲ گاو نر برای تمامی اسرائیل، ۹۶ قوچ، ۷۷ بره و ۱۲ بز نر برای قربانی گناه. تمامی اینها قربانی تمام‌سوز برای خداوند بود.
\v 36 نیز اوامر پادشاه را به ساتْراپهای شاه و فرمانداران ماورای نهر رساندند و ایشان نیز قوم و خانۀ خدا را اعانت کردند.
\s5
\c 9
\p
\v 1 پس از انجام این امور، رهبران قوم نزد من آمده، گفتند: «قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان خویشتن را از اقوام بیگانه جدا نگاه نداشته‌اند بلکه مطابق اعمال کراهت‌آور ایشان، یعنی کنعانیان و حیتّیان و فِرِزّیان و یِبوسیان و عَمّونیان و موآبیان و مصریان و اَموریان عمل کرده‌اند.
\v 2 زیرا از دختران آنها برای خود و پسران خویش زنان گرفته‌اند، و بدین‌گونه نژاد مقدس با اقوام بیگانه درآمیخته است. رهبران و صاحبمنصبان قوم نیز در این خیانت پیشگام بوده‌اند.»
\v 3 چون این را شنیدم، جامه و ردای خویش چاک زده، موی سر و ریشم را کندم و مبهوت نشستم.
\v 4 آنگاه تمامی آنانی که از سخنان خدای اسرائیل به سبب این خیانتِ از تبعید بازگشتگان لرزه بر اندامشان افتاده بود، گرد من حلقه زدند و من تا هنگام قربانی شامگاهی بهت‌زده نشسته بودم.
\v 5 پس هنگام قربانی شامگاهی از حال زار خویش برخاستم و با جامه و ردای دریده، به زانو درآمدم و دست به سوی یهوه خدای خویش افراشته،
\v 6 گفتم: «ای خدای من، شرمسارم و از بلند کردن سر خود در حضور تو شرم دارم، زیرا خطایای ما از سرمان گذشته و تقصیراتمان سر به فلک زده است.
\v 7 ما از ایام پدران خویش تا به امروز، مرتکب تقصیرهای عظیم شده‌ایم. ما و پادشاهان و کاهنانمان، به سبب گناهان خویش به دست پادشاهان بیگانه، به شمشیر و اسارت و تاراج و رسوایی سپرده شده‌ایم، چنانکه امروز می‌بینیم.
\v 8 حال، اندک زمانی است که یهوه خدای ما بر ما لطف کرده، باقیماندگانی برایمان واگذاشته و در مکان مقدس خویش نصیبی کوچک به ما بخشیده است. بدین‌سان خدای ما چشمانمان را روشن ساخته، اندک جانی تازه در حین بندگی به ما عطا فرموده است.
\v 9 زیرا ما بندگانیم، اما خدایمان ما را در بندگی ترک نگفته است، بلکه محبت خویش را در نظر پادشاهان پارس بر ما ارزانی داشته و به ما جانی تازه بخشیده تا خانۀ خدایمان را بر پا کنیم و ویرانه‌های آن را مرمت نماییم، و ما را در یهودا و اورشلیم حفاظی امن بخشیده است.
\v 10 «و اکنون، ای خدای ما، پس از این چه گوییم؟ زیرا ما فرمانهای تو را ترک گفته‌ایم،
\v 11 فرمانهایی را که به دست بندگانت انبیا امر فرموده، گفتی: ”سرزمینی که برای تصرفش بدان داخل می‌شوید، سرزمینی است آلوده از هرزگیهای اقوامش. آنها از کَران تا کَران این سرزمین را از اعمال کراهت‌آور و نجاسات خود آکنده‌اند.
\v 12 پس دختران خود را به پسران آنها مدهید و دختران آنها را برای پسران خود مگیرید، و هرگز جویای سلامتی و سعادت ایشان مباشید تا نیرومند شوید و چیزهای نیکوی آن سرزمین را بخورید و آن را برای فرزندانتان به ملکیت ابدی واگذارید.“
\v 13 هرآنچه بر سر ما آمده، نتیجۀ اعمال شریرانه و تقصیرات عظیم ماست، و با این همه، تو ای خدای ما، ما را کمتر از آنچه سزاوار گناهانمان بوده است، مجازات کردی و چنین باقیماندگانی به ما بخشیدی.
\v 14 آیا با وجود این، باز فرمانهای تو را بشکنیم و با قومهایی که مرتکب چنین اعمال کراهت‌آوری می‌شوند، وصلت کنیم؟ آیا تو بر ما چنان خشمگین نخواهی شد که ما را به‌تمامی هلاک کنی به گونه‌ای که نه باقیمانده‌ای بر جا بماند و نه کسی جان به در بَرَد؟
\v 15 ای یهوه خدای اسرائیل، تو عادلی، زیرا باقیماندگانی برای ما واگذاشته‌ای، چنانکه امروز می‌بینیم. اینک با تقصیراتمان در پیشگاه تو حاضریم؛ هرچند در چنین وضعی، کسی را یارای ایستادن در حضور تو نیست.»
\s5
\c 10
\p
\v 1 چون عِزرا دعا و اعتراف می‌کرد و گریه‌کنان نزد خانۀ خدا روی بر خاک نهاده بود، گروهی بسیار عظیم از مردان و زنان و کودکان اسرائیل نزد وی گرد آمدند، زیرا قوم زار زار می‌گریستند.
\v 2 آنگاه شِکَنیا پسر یِحیئیل که از بنی‌عیلام بود، به عِزرا گفت: «ما با گرفتن زنان بیگانه از میان اقوام این سرزمین، به خدای خویش خیانت ورزیده‌ایم. اما هنوز برای اسرائیل امیدی باقی است.
\v 3 پس بیایید با خدای خویش پیمان ببندیم تا بنا بر مشورت سرورم و آنان که از فرمانهای خدای ما می‌ترسند، همۀ این زنان و فرزندانشان را بیرون کنیم. بیایید این کار را بر طبق شریعت انجام دهیم.
\v 4 حال برخیز، زیرا این کار توست، و ما نیز با توییم. پس دل قوی دار و آن را به انجام رسان.»
\v 5 پس عِزرا برخاست و سران کاهنان و لاویان و تمامی اسرائیل را سوگند داد تا بر طبق این سخن عمل کنند، و آنان سوگند یاد کردند.
\v 6 آنگاه عِزرا از برابر خانۀ خدا برخاسته، به حجرۀ یِهوحانان پسر اِلیاشیب رفت، و در مدتی که آنجا بود نه نان خورد و نه آب نوشید زیرا به سبب خیانت تبعیدیان هنوز عزادار بود.
\v 7 پس اعلانیه‌ای در یهودا و اورشلیم خطاب به همۀ بازگشتگانِ از تبعید صادر کردند تا جملگی در اورشلیم گرد آیند
\v 8 و اگر کسی تا سه روز حضور نیابد، بنا به رأی صاحبمنصبان قوم و مشایخ، تمامی اموالش ضبط گردد و خود نیز از جماعتِ بازگشتگانِ از تبعید رانده شود.
\v 9 ظرف سه روز همۀ مردان یهودا و بِنیامین در اورشلیم گرد آمدند. روز بیستم از ماه نهم بود. تمامی قوم در میدان مقابل خانۀ خدا نشستند، در حالی که به سبب این امر و به سبب بارش شدیدِ باران می‌لرزیدند.
\v 10 آنگاه عِزرای کاهن برخاسته، بدیشان گفت: «شما خیانت ورزیده‌اید. شما با گرفتن زنان بیگانه، بر تقصیر اسرائیل افزوده‌اید.
\v 11 پس اکنون نزد یهوه خدای پدران خویش اعتراف کرده، ارادۀ او را به جا آورید. خود را از اقوام این سرزمین و زنان اجنبی جدا سازید.»
\v 12 آنگاه جماعت جملگی به بانگ بلند پاسخ دادند: «درست می‌گویی، بر ماست که بنا بر آنچه گفتی، عمل کنیم.
\v 13 اما خلقْ بسیارند و فصلِ بارندگی است و ما را یارای آن نیست که بیرون بایستیم. این امر نیز کارِ یک یا دو روز نیست زیرا بسیاری از ما مرتکب این نافرمانی شده‌ایم.
\v 14 پس رهبرانی از ما به عنوان نمایندگان تمامی جماعت تعیین شوند و همۀ کسانی که در شهرهای ما زنان اجنبی گرفته‌اند، در زمانهای معین به همراه مشایخ و داوران شهرشان حاضر گردند تا شدت خشم خدای ما در این خصوص از ما برگردد.»
\v 15 فقط یوناتان پسر عَسائیل و یَحْزِیا پسر تِقوَه با این موضوع مخالف بودند، و مِشُلّام و شَبِتایِ لاوی نیز از ایشان پشتیبانی می‌کردند.
\v 16 پس بازگشتگانِ از تبعید چنین کردند. عِزرای کاهن مردانی را که سران خاندانها بودند برگزید، و هر یک را به عنوان نمایندۀ خاندانش تعیین کرد. آنها در نخستین روز از ماه دهم به رسیدگی موضوع نشستند
\v 17 و در روز نخست از ماه نخست، کار رسیدگی به وضع تمامی مردانی که زنان اجنبی گرفته بودند، به پایان رسید.
\v 18 از نسل کاهنان، این مردان یافت شدند که زنان اجنبی گرفته بودند: از خاندان یِشوعَ پسر یوصاداق و برادرانش: مَعَسیا، اِلعازار، یاریب و جِدَلیا.
\v 19 ایشان دست دادند که زنان خویش را بیرون کنند، و قوچی از گله به جهت قربانی جبران تقدیم کردند.
\v 20 از خاندان اِمّیر: حَنانی و زِبَدیا.
\v 21 از خاندان حاریم: مَعَسیا، ایلیا، شِمَعیا، یِحیئیل و عُزّیا.
\v 22 از خاندان فَشحور: اِلیوعینای، مَعَسیا، اسماعیل، نِتَنئیل، یوزاباد و اِلِعاسَه.
\v 23 از خاندان لاویان: یوزاباد، شِمعی، قِلایا که همان قِلیطا باشد، فِتَحیا، یهودا و اِلعازار.
\v 24 از سرایندگان: اِلیاشیب. از دربانان: شَلّوم و طِلِم و اوری.
\v 25 و از میان دیگر اسرائیلیان: از خاندان فَرعوش: رَمیا، یِزّیا، مَلْکیا، میامین، اِلعازار، مَلْکیا و بِنایا.
\v 26 از خاندان عیلام: مَتَّنیا، زکریا، یِحیئیل، عَبدی، یِرِموت و ایلیا.
\v 27 از نسل زَتّو: اِلیوعینای، اِلیاشیب، مَتَّنیا، یِرِموت، زاباد و عَزیزا.
\v 28 از خاندان بِبای: یِهوحانان، حَنَنیا، زَبّای و عَتلای.
\v 29 از خاندان بانی: مِشُلّام، مَلّوک، عَدایا، یاشوب، شِئَل و یِرِموت.
\v 30 از خاندان فَحَت‌موآب: عَدنا، کِلال، بِنایا، مَعَسیا، مَتَّنیا، بِصَلئیل، بِنّوی و مَنَسی.
\v 31 از خاندان حاریم: اِلعازار، یِشّیا، مَلْکیا، شِمَعیا، شمعون،
\v 32 بِنیامین، مَلّوک و شِمَریا.
\v 33 از خاندان حاشوم: مَتِنای، مَتَّتَّا، زاباد، اِلیفِلِط، یِرِمای، مَنَسی و شِمعی.
\v 34 از خاندان بانی: مَعَدای، عَمرام، اوئیل،
\v 35 بِنایا، بیدیا، کِلوهی،
\v 36 وَنیا، مِرِموت، اِلیاشیب،
\v 37 مَتَّنیا، مَتِنای و یَعَسو.
\v 38 از خاندان بِنّوی: شِمعی،
\v 39 شِلِمیا، ناتان، عَدایا،
\v 40 مَکنَدِبای، شاشای، شارای،
\v 41 عَزَرئیل، شِلِمیا، شِمَریا،
\v 42 شَلّوم، اَمَریا و یوسف.
\v 43 از خاندان نِبو: یِعیئیل، مَتّیتیا، زاباد، زِبینا، یَدّو، یوئیل و بِنایا.
\v 44 اینان همگی زنان اجنبی گرفته بودند و برخی از آنها از این زنان، حتی صاحب فرزندان شده بودند.