pes_opcb/13-1CH.usfm

1736 lines
159 KiB
Plaintext
Raw Blame History

This file contains invisible Unicode characters

This file contains invisible Unicode characters that are indistinguishable to humans but may be processed differently by a computer. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

This file contains Unicode characters that might be confused with other characters. If you think that this is intentional, you can safely ignore this warning. Use the Escape button to reveal them.

\id 1CH - Biblica® Open Persian Contemporary Bible
\usfm 3.0
\ide UTF-8
\h اول تواریخ
\toc1 اول تواریخ ایام
\toc2 اول تواریخ
\toc3 1ch
\mt1 اول تواریخ ایام
\c 1
\s1 از آدم تا ابراهیم
\lh
\p
\v 1 نسل آدم اینها بودند:
\li1 شیث، انوش،
\li1
\v 2 قینان، مهلل‌ئیل، یارد،
\li1
\v 3 خنوخ، متوشالح، لمک، نوح.
\b
\lf
\v 4 پسران نوح: سام، حام و یافث.
\b
\li1
\v 5-7 پسران یافث اینها بودند:
\li2 جومر، ماجوج، مادای، یاوان، توبال، ماشک و تیراس.
\li1 پسران جومر:
\li2 اشکناز، ریفات و توجرمه.
\li1 پسران یاوان:
\li2 الیشه، ترشیش، کتیم و رودانیم.
\b
\li1
\v 8-9 \vp ۸و۹\vp* پسران حام اینها بودند:
\li2 کوش، مصرایم، فوط و کنعان.
\li1 پسران کوش:
\li2 سبا، حویله، سبته، رعمه، سبتکا.
\li1 پسران رعمه:
\li2 شبا و ددان.
\li1
\v 10 یکی از فرزندان کوش شخصی بود به نام
\li2 نمرود که دلاوری بزرگ و معروف شد.
\li1
\v 11-12 \vp ۱۱و۱۲\vp* مصرایم جد اقوام زیر بود:
\li2 لودی، عنامی، لهابی، نفتوحی، فتروسی، کفتوری و کسلوحی (اجداد فلسطینی‌ها).
\li1
\v 13-16 این دو نفر، از پسران کنعان بودند:
\li2 صیدون (پسر ارشد او) و حیت.
\li2 کنعان هم جد این قبیله‌ها بود: یبوسی، اموری، جرجاشی، حوی، عرقی، سینی، اروادی، صماری و حماتی.
\b
\li1
\v 17 پسران سام اینها بودند:
\li2 عیلام، آشور، ارفکشاد، لود، ارام\f + \fr 1:17 \ft در برخی نسخه‌ها بجای «ارام»، «پسران ارام» آمده است.\f*، عوص، حول، جاتر و ماشک.
\li1
\v 18 شالح پسر ارفکشاد بود
\li2 و پسر شالح عابر.
\li1
\v 19 عابر دو پسر داشت:
\li2 نام یکی فِلِج\f + \fr 1:19 \ft «فِلِج» به معنی «تقسیم» یا «تفرقه» است.\f* بود، زیرا در زمان او مردم دنیا متفرق شدند، و نام دیگری یقطان.
\li1
\v 20-23 پسران یقطان:
\li2 الموداد، شالف، حضرموت، یارح، هدورام، اوزال، دقله، ایبال، ابیمائیل، شبا، اوفیر، حویله و یوباب.
\b
\li1
\v 24-27 پس ارفکشاد پسر\f + \fr 1:2427 \ft کلمه‌ای که پسر ترجمه شده می‌تواند به معنی نسل و اعقاب نیز باشد: «پس ارفکشاد از نسل سام بود و…»\f* سام بود و شالح پسر ارفکشاد،
\li1 عابر پسر شالح، فالج پسر عابر،
\li1 رعو پسر فِلِج، سروج پسر رعو،
\li1 ناحور پسر سروج، تارح پسر ناحور،
\li1 ابرام (که بعد به ابراهیم معروف شد) پسر تارح بود.
\li1
\v 28 ابرام دو پسر داشت به نامهای اسحاق و اسماعیل.
\s1 نسل اسماعیل
\li1
\v 29-31 پسران اسماعیل عبارت بودند از:
\li2 نبایوت (پسر ارشد اسماعیل)، قیدار، ادبیل، مبسام، مشماع، دومه، مسا، حداد، تیما، یطور، نافیش و قدمه.
\b
\li1
\v 32 ابراهیم از کنیز خود قِطوره پسران دیگری هم داشت که اسامی آنها به قرار زیر است:
\li2 زمران، یقشان، مدان، مدیان، یشباق و شوعه.
\li1 پسران یقشان:
\li2 شبا و ددان بودند.
\li1
\v 33 پسران مدیان:
\li2 عیفه، عیفر، حنوک، ابیداع و الداعه.
\lf اینها فرزندان ابراهیم و از کنیز او قِطوره بودند.
\s1 نسل عیسو
\lh
\v 34 ابراهیم پدر اسحاق بود و اسحاق دو پسر داشت به نامهای عیسو و اسرائیل.
\li1
\v 35 پسران عیسو:
\li2 الیفاز، رعوئیل، یعوش، یعلام و قورح.
\li1
\v 36 پسران الیفاز:
\li2 تیمان، اومار، صفی، جعتام، قناز، و نیز عمالیق که مادرش تمناع\f + \fr 1:36 \ft در متن عبری: «جعتام، قناز، تمناع و عمالیق».\f* بود.
\li1
\v 37 پسران رعوئیل:
\li2 نحت، زارح، شمه و مزه.
\s1 ساکنان بومی ادوم
\li1
\v 38-39 \vp ۳۸و۳۹\vp* اینها پسران سعیر بودند:
\li2 لوطان، شوبال، صبعون، عنه، دیشون، ایصر، دیشان. لوطان خواهری داشت به نام تمناع.
\li1 پسران لوطان:
\li2 حوری و هومام.
\li1
\v 40 پسران شوبال:
\li2 علوان، مناحت، عیبال، شفو و اونام.
\li1 پسران صبعون:
\li2 ایه و عنه.
\li1
\v 41 دیشون پسر عنه بود.
\li1 پسران دیشون:
\li2 حمران، اشبان، یتران و کران.
\li1
\v 42 بلهان، زعوان و یعقان، پسران ایصر بودند.
\li1 عوص و اران هر دو پسران دیشان بودند.
\s1 پادشاهان ادوم
\lh
\v 43 پیش از اینکه در اسرائیل پادشاهی روی کار آید، در سرزمین ادوم این پادشاهان یکی پس از دیگری به سلطنت رسیدند:
\li1 بالع (پسر بعور) که در شهر دینهابه زندگی می‌کرد.
\li1
\v 44 وقتی بالع مرد، یوباب پسر زارح از اهالی بصره به جایش پادشاه شد.
\li1
\v 45 بعد از مرگ یوباب، حوشام از سرزمین تیمانی پادشاه شد.
\li1
\v 46 پس از آنکه حوشام مرد، حداد پسر بداد (که پادشاه مدیان را در سرزمین موآب شکست داد) به پادشاهی منصوب گردید و در شهر عویت سلطنت کرد.
\li1
\v 47 وقتی حداد مرد، سمله از شهر مسریقه بر تخت پادشاهی نشست.
\li1
\v 48 بعد از مرگ سمله، شائول از شهر رحوبوت، که در کنار رودخانه‌ای قرار داشت، به پادشاهی رسید.
\li1
\v 49 وقتی شائول مرد، بعل حانان پسر عکبور جانشین او شد.
\li1
\v 50 پس از بعل حانان، حداد از شهر فاعی پادشاه شد. (زن او مهیطب‌ئیل نام داشت و دختر مطرد و نوهٔ میذهب بود.)
\b
\lh
\v 51-54 هنگام مرگ حداد، امرای ادوم اینها بودند:
\li1 تمناع، الیه، یتیت، اهولیبامه، ایله، فینون، قناز، تیمان، مبصار، مجدی‌ئیل و عیرام.
\c 2
\s1 نسل یهودا
\lh
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* پسران یعقوب معروف به اسرائیل اینها بودند:
\li1 رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا،
\li1 یساکار، زبولون، دان، یوسف،
\li1 بنیامین، نفتالی، جاد و اشیر.
\b
\li1
\v 3 یهودا از زن کنعانی خود، بتشوع، سه پسر داشت به نامهای:
\li2 عیر، اونان و شیله.
\li2 ولی عیر، پسر ارشد او، شرور بود و خداوند او را کشت.
\li2
\v 4 بعد تامار، زن بیوهٔ عیر که عروس یهودا بود از خود یهودا\f + \fr 2:4 \ft نگاه کنید به \+xt پیدایش ۳۸\+xt*.\f* حامله شد و دو پسر دوقلو به نامهای فارص و زارح زایید.
\lf یهودا جمعاً پنج پسر داشت.
\b
\li1
\v 5 پسران فارص:
\li2 حصرون و حامول.
\li1
\v 6 پسران زارح:
\li2 زمری، ایتان، هیمان، کلکول و دارع.
\li1
\v 7 (عخان\f + \fr 2:7 \ft در متن اصلی به جای عخان، «عخار» آمده است که به معنی «فاجعه» می‌باشد. نگاه کنید به \+xt یوشع ۷:۱\+xt*.\f* پسر کرمی، که با برداشتن مال حرام به خدا خیانت کرد و در قوم اسرائیل فاجعه به بار آورد نیز از نسل زارح بود.)
\li1
\v 8 عزریا پسر ایتان بود.
\s1 خاندان داوود پادشاه
\li1
\v 9 یرحم‌ئیل، رام و کلوبای پسران حصرون بودند.
\li1
\v 10 رام پدر عمیناداب، و عمیناداب پدر نحشون (نحشون رهبر قبیلهٔ یهودا بود)،
\li1
\v 11 نحشون پدر سلما، سلمون پدر بوعز،
\li1
\v 12 بوعز پدر عوبید، و عوبید پدر یَسا بود.
\li1
\v 13-15 پسران یَسا به ترتیب سن اینها بودند:
\li2 الیاب، ابیناداب، شمعا،
\li2 نتن‌ئیل، ردای، اوصم
\li2 و داوود.
\li2
\v 16 یَسا دو دختر به نامهای صرویه و ابیجایل نیز داشت.
\li3 پسران صرویه، ابیشای، یوآب و عسائیل بودند.
\li3
\v 17 ابیجایل که شوهرش یتر اسماعیلی بود، پسری داشت به نام عماسا.
\s1 نسل حصرون
\li1
\v 18 کالیب (پسر حصرون) دو زن به نامهای عزوبه و یریعوت داشت. اینها فرزندان عزوبه بودند:
\li2 یاشر، شوباب و اردون.
\li1
\v 19 پس از مرگ عزوبه، کالیب با افرات ازدواج کرد و از این زن صاحب پسری شد به نام حور.
\li2
\v 20 اوری پسر حور، و بِصَلئیل پسر اوری بود.
\b
\li1
\v 21 حصرون در سن شصت سالگی با دختر ماخیر ازدواج کرد و از او هم صاحب پسری شد به نام سجوب (ماخیر پدر جلعاد بود).
\li2
\v 22 سجوب پدر یائیر بود. یائیر بر بیست و سه شهر در سرزمین جلعاد حکمرانی می‌کرد.
\li2
\v 23 ولی قوای جشور و ارام، شهرهای یائیر\f + \fr 2:23 \ft عبری: حَووت‌یائیر.\f* و شهر قناط را همراه با شصت روستای اطراف آن به زور از او گرفتند.
\lf ساکنان این شهرها و روستاها از نسل ماخیر (پدر جلعاد) بودند.
\li1
\v 24 کالیب بعد از مرگ پدرش حصرون، با افراته، زن پدر خود ازدواج کرد. افراته از کالیب صاحب پسری شد به اسم اشحور و اشحور هم پدر تقوع بود.
\s1 نسل یرحم‌ئیل
\li1
\v 25 اینها پسران (پسر ارشد حصرون) بودند:
\li2 رام (پسر بزرگ)، بونه، اورن، اوصم و اخیا.
\v 26 عطاره زن دوم یرحم‌ئیل، مادر اونام بود.
\li1
\v 27 پسران رام پسر ارشد یرحم‌ئیل:
\li2 معص، یامین و عاقر.
\li1
\v 28 پسران اونام، شمای و یاداع بودند.
\li1 پسران شمای، ناداب و ابیشور بودند.
\v 29 پسران ابیشور، احبان و مولید از زن او ابیحایل بودند.
\li1
\v 30 و پسران ناداب سلد و افایم بودند. سلد بی‌اولاد از دنیا رفت،
\li1
\v 31 ولی افایم پسری به نام یشعی داشت.
\li2 یشعی پدر شیشان و شیشان پدر احلای بود.
\li1
\v 32 یاداع برادر شمای دو پسر داشت به نامهای یتر و یوناتان. یتر بی‌اولاد از دنیا رفت،
\li1
\v 33 ولی یوناتان دو پسر به اسم فالت و زازا داشت.
\lf اینها نوادگان یرحم‌ئیل بودند.
\b
\li1
\v 34-35 \vp ۳۴و۳۵\vp* شیشان پسری نداشت، ولی چندین دختر داشت.
\li2 او یکی از دخترانش را به عقد یرحاع، غلام مصری خود درآورد. آنها صاحب پسری شدند و نامش را عتای گذاشتند.
\li1
\v 36 ناتان پسر عتای، زاباد پسر ناتان،
\li1
\v 37 افلال پسر زاباد، عوبید پسر افلال.
\li1
\v 38 ییهو پسر عوبید، عزریا پسر ییهو،
\li1
\v 39 حالص پسر عزریا، العاسه پسر حالص،
\li1
\v 40 سسمای پسر العاسه، شلوم پسر سسمای،
\li1
\v 41 یقمیا پسر شلوم، الیشمع پسر یقمیا بود.
\s1 نسل دیگر کالیب
\li1
\v 42 پسر ارشد کالیب (برادر یرحم‌ئیل) میشاع نام داشت.
\li1 میشاع پدر زیف، زیف پدر ماریشه، ماریشه پدر حبرون بود.
\li1
\v 43 پسران حبرون عبارت بودند از:
\li2 قورح، تفوح، راقم و شامع.
\li1
\v 44 شامع پدر راحم بود و راحم پدر یرقعام.
\li1 راقم پدر شمای بود.
\li1
\v 45 ماعون پسر شمای بود و پدر بیت‌صور.
\li1
\v 46 عیفه، کنیز کالیب، حاران و موصا و جازیز را زایید.
\li1 حاران هم پسری داشت به نام جازیز.
\li1
\v 47 مردی به نام یهدای شش پسر داشت به اسامی:
\li2 راجم، یوتام، جیشان، فالت، عیفه و شاعف.
\li1
\v 48-49 \vp ۴۸و۴۹\vp* معکه یکی دیگر از کنیزان کالیب شش پسر به دنیا آورد به اسامی:
\li2 شابر، ترحنه،
\li2 شاعف (پدر مدمنه)
\li2 و شوا (پدر مکبینا و جبعا).
\li1 کالیب دختری نیز داشت که نامش عکسه بود.
\lf
\v 50 اینها نوادگان کالیب بودند.
\b
\li1 پسران حور (پسر ارشد کالیب و افراته) اینها بودند:
\li2 شوبال (بانی قریه یعاریم)،
\v 51 سلما (بانی بیت‌لحم) و حاریف (بانی بیت‌جادر).
\li1
\v 52 شوبال، بانی قریه یعاریم، جد طایفۀ هراوه که نصف ساکنان منوحوت را تشکیل می‌دادند، بود.
\li1
\v 53 طایفه‌های قریه یعاریم که از نسل شوبال بودند، عبارت بودند از:
\li2 یتری، فوتی، شوماتی و مشراعی. (صرعاتی‌ها و اِشتائُلیان از نسل مشراعی‌ها بودند.)
\li1
\v 54 سلما، بانی بیت‌لحم، جد طایفۀ نطوفاتی، عطروت بیت‌یوآب و صرعی (یکی از دو طایفهٔ ساکن مانحت) بود.
\v 55 (طایفه‌های نویسندگانی که کتب و مدارک را رونویسی می‌کردند و ساکن یعبیص بودند عبارت بودند از: ترعاتی، شمعاتی و سوکاتی. این طایفه‌ها قینی و از نسل حمت، جد خاندان ریکاب، بودند.)
\c 3
\s1 فرزندان داوود پادشاه
\lh
\p
\v 1 پسران داوود پادشاه که در حبرون به دنیا آمدند، به ترتیب سن عبارت بودند از:
\b
\li1 امنون که مادرش اخینوعم نام داشت و اهل یزرعیل بود.
\li1 دانیال که مادرش ابیجایل نام داشت و اهل کرمل بود.
\li1
\v 2 ابشالوم که مادرش معکه دختر تلمای پادشاه جشور بود.
\li1 ادونیا که مادرش حجیت بود.
\li1
\v 3 شفطیا که مادرش ابیطال بود.
\li1 یترعام که مادرش عجله بود.
\b
\lf
\v 4 این شش پسر داوود پادشاه در حبرون متولد شدند، یعنی همان جایی که او هفت سال و نیم سلطنت کرد.
\b
\b
\lh سپس داوود شهر اورشلیم را پایتخت قرار داد و سی و سه سال دیگر در آنجا سلطنت کرد.
\b
\li1
\v 5 زمانی که او در اورشلیم بود، همسرش بَتشِبَع (دختر عمی‌ئیل) چهار پسر برای او به دنیا آورد به نامهای شمعی، شوباب، ناتان و سلیمان.
\li1
\v 6-8 داوود نه پسر دیگر نیز داشت که عبارت بودند از: یبحار، الیشامع، الیفلط، نوجه، نافج، یافیع، الیشمع، الیاداع و الیفلط.
\b
\lf
\v 9 علاوه بر اینها، داوود پسرانی هم از کنیزان خود داشت. او دختری نیز به نام تامار داشت.
\s1 نسل سلیمان پادشاه
\lh
\v 10-14 اینها به ترتیب اعقاب سلیمان هستند:
\li1 رحبعام، ابیا، آسا،
\li1 یهوشافاط، یهورام، اخزیا،
\li1 یوآش، اَمَصیا، عزیا،
\li1 یوتام، آحاز، حِزِقیا،
\li1 منسی، آمون و یوشیا.
\li1
\v 15 پسران یوشیا:
\li2 یوحانان، یهویاقیم، صدقیا و شلوم.
\li1
\v 16 پسران یهویاقیم:
\li2 یکنیا و صدقیا.
\s1 نسل یهویاکین پادشاه
\li1
\v 17-18 \vp ۱۷و۱۸\vp* پسران یهویاکین (که به اسارت بابِلیان درآمد) اینها بودند:
\li2 شئلتیئیل، ملکیرام، فدایا، شناصر، یقمیا، هوشاماع و ندبیا.
\li1
\v 19-20 \vp ۱۹و۲۰\vp* فدایا پدر زروبابِل و شمعی بود.
\li1 فرزندان زروبابِل اینها بودند:
\li2 مشلام، حننیا، حشوبه، اوهل، برخیا، حسدیا، یوشب حسد و دخترش شلومیت.
\li1
\v 21-22 \vp ۲۱و۲۲\vp* پسران حننیا، فلطیا و اشعیا بودند.
\li1 رفایا پسر اشعیا، ارنان پسر رفایا،
\li1 عوبدیا پسر ارنان، شکنیا پسر عوبدیا
\li1 و شمعیا پسر شکنیا.
\li1 شمعیا پنج پسر به این اسامی داشت:
\li2 حطوش، یجال، باریح، نعریا و شافاط.
\li1
\v 23 نعریا سه پسر به این اسامی داشت:
\li2 الیوعینای، حِزِقیا و عزریقام.
\li1
\v 24 الیوعینای صاحب هفت پسر بود به نامهای زیر:
\li2 هودایا، الیاشیب، فلایا، عقوب، یوحانان، دلایاع و عنانی.
\c 4
\s1 نسل یهودا
\li1
\p
\v 1 اینها از اعقاب یهودا هستند:
\li2 فارص، حصرون، کرمی، حور و شوبال.
\li1
\v 2 رایا پسر شوبال، پدر یحت، و یحت پدر اخومای و لاهد بود. ایشان به طایفه‌های صرعاتی معروف بودند.
\li1
\v 3-4 \vp ۳و۴\vp* حور پسر ارشد افرات بود و فرزندانش شهر بیت‌لحم را بنا نهادند. حور سه پسر داشت:
\li2 عیطام، فنوئیل و عازر.
\li1 عیطام نیز سه پسر داشت:
\li2 یزرعیل، یشما و یدباش. دختر او هصللفونی نام داشت.
\li1 فنوئیل شهر جدور را بنا کرد
\li1 و عازر شهر حوشه را.
\li1
\v 5 اشحور، بانی شهر تقوع، دو زن داشت به نامهای حلا و نعره.
\li1
\v 6 نعره این پسران را به دنیا آورد:
\li2 اخزام، حافر، تیمانی و اخشطاری.
\li1
\v 7 حلا نیز صاحب این پسران شد:
\li2 صرت، صوحر و اتنان.
\v 8 قوس پدر عانوب و صوبیبه بود و جد طایفه‌هایی که از اخرحیل پسر هاروم به وجود آمدند.
\b
\p
\v 9 مردی بود به نام یعبیص که در بین خاندان خود بیش از همه مورد احترام بود. مادرش به این علّت نام او را یعبیص گذاشت چون با درد شدید او را زاییده بود. (یعبیص به معنی «درد» است.)
\v 10 اما یعبیص نزد خدای اسرائیل اینطور دعا کرد: «ای خدا مرا برکت ده و سرزمین مرا وسیع گردان. با من باش و مرا از مصیبتها دور نگه دار تا رنج نکشم.» و خدا دعای او را اجابت فرمود.
\b
\li1
\v 11 کالیب، برادر شوحه، پسری داشت به نام محیر. محیر پدر اشتون بود.
\v 12 اشتون پدر بیت رافا، فاسیح و تحنه بود. تحنه بانی شهر ناحاش بود. همهٔ اینها اهل ریقه بودند.
\b
\li1
\v 13 و پسران قناز عتنی‌ئیل و سرایا بودند.
\li1 حتات و معوتونای پسران عتنی‌ئیل بودند.
\v 14 عفره پسر معونوتای بود.
\li1 یوآب، پسر سرایا، بنیانگذار «درهٔ صنعتگران» بود. (این دره بدان جهت درهٔ صنعتگران نامیده شد چون بسیاری از صنعتگران در آنجا زندگی می‌کردند.)
\li1
\v 15 پسران کالیب (پسر یفنه) عبارت بودند از:
\li2 عیرو، ایله، ناعم. ایله پدر قناز بود.
\li1
\v 16 پسران یهلل‌ئیل اینها بودند:
\li2 زیف، زیفه، تیریا و اسرئیل.
\li1
\v 17-18 \vp ۱۷و۱۸\vp* پسران عزره اینها بودند:
\li1 یتر، مرد، عافر و یالون.
\li1 مرد با دختر پادشاه مصر به نام بتیه ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام مریم و دو پسر به نامهای شمای و یشبح (جد اشتموع) شد.
\li1 مرد از زن یهودی خود نیز صاحب سه پسر شد به نامهای: یارد، جابر و یقوتی‌ئیل. اینها به ترتیب بانی شهرهای جدور، سوکو و زانوح بودند.
\li1
\v 19 زن هودیا خواهر نحم بود.
\li2 یکی از پسرانش جد طایفهٔ قعیلهٔ جرمی و دیگری جد طایفهٔ اشتموع معکاتی شد.
\li1
\v 20 پسران شیمون:
\li2 امنون، رنه، بنحانان و تیلون.
\li1 پسران یشعی:
\li2 زوحیت و بنزوحیت.
\li1
\v 21-22 \vp ۲۱و۲۲\vp* پسران شیله (پسر یهودا):
\li2 عیر، بانی شهر لیکه؛ لعده، بانی شهر مریشه؛ طایفه‌های پارچه‌باف که در بیت اشبیع کار می‌کردند؛
\li2 یوقیم؛ خاندان کوزیبا؛ یوآش؛ ساراف که در موآب و یشوبی لحم حکومت می‌کرد. (تمام اینها از گزارشهای کهن به جای مانده است.)
\v 23 اینها کوزه‌گرانی بودند که در نتاعیم و جدیره سکونت داشتند و برای پادشاه کار می‌کردند.
\s1 نسل شمعون
\li1
\v 24 پسران شمعون:
\li2 نموئیل، یامین، یاریب، زارح و شائول.
\li2
\v 25 شائول پدر شلوم، پدر بزرگ مبسام و جد مشماع بود.
\li1
\v 26 حموئیل (پدر زکور و پدر بزرگ شمعی) هم از پسران مشماع بود.
\b
\p
\v 27 شمعی شانزده پسر و شش دختر داشت، ولی هیچ‌کدام از برادرانش فرزندان زیادی نداشتند، بنابراین طایفهٔ شمعون به اندازهٔ طایفهٔ یهودا بزرگ نشد.
\v 28-31 نسل شمعون تا زمان داوود پادشاه در شهرهای زیر زندگی می‌کردند: بئرشبع، مولاده، حصر شوال، بلهه، عاصم، تولاد، بتوئیل، حرمه، صقلغ، بیت‌مرکبوت، حصرسوسیم، بیت‌برئی، شعرایم،
\v 32 عیطام، عین، رمون، توکن، عاشان
\v 33 و دهکده‌های اطراف آن تا حدود شهر بعلت.
\b
\lf (همهٔ این اسامی در نسب نامه‌های ایشان ثبت شده است.)
\b
\li1
\v 34-39 اسامی رؤسای طایفه‌های شمعون عبارت بودند از:
\li1 مشوباب، یملیک، یوشه (پسر اَمَصیا)، یوئیل،
\li1 ییهو (پسر یوشبیا، نوهٔ سرایا و نبیرهٔ عسی‌ئیل)، الیوعینای، یعکوبه،
\li1 یشوحایا، عسایا، عدی‌ئیل،
\li1 یسیمی‌ئیل، بنایا و زیزا (پسر شفعی، شفعی پسر الون، الون پسر یدایا، یدایا پسر شمری و شمری پسر شمعیا).
\b
\p این طایفه‌ها به تدریج بزرگ شدند و در جستجوی چراگاههای بزرگتر برای گله‌های خود به سمت شرقی درهٔ جدور رفتند.
\v 40 در آنجا آنها سرزمینی وسیع و آرام و ایمن با چراگاههای حاصلخیز پیدا کردند. این سرزمین قبلاً به نسل حام تعلق داشت.
\p
\v 41 در دورهٔ سلطنت حِزِقیا، پادشاه یهودا، رؤسای طایفه‌های شمعون به سرزمین نسل حام هجوم بردند و خیمه‌ها و خانه‌های آنها را خراب کردند، ساکنان آنجا را کشتند و زمین را به تصرف خود درآوردند، زیرا در آنجا چراگاههای زیادی وجود داشت.
\v 42 سپس پانصد نفر از این افراد مهاجم که از قبیلهٔ شمعون بودند به کوه سعیر رفتند. (رهبران آنها فلطیا، نعریا، رفایا و عزی‌ئیل و همه پسران یشیع بودند.)
\v 43 در آنجا بازماندگان قبیلهٔ عمالیق را از بین بردند و از آن به بعد خودشان در آنجا ساکن شدند.
\c 5
\s1 نسل رئوبین
\lh
\p
\v 1 رئوبین پسر ارشد اسرائیل\f + \fr 5:1 \ft اسرائیل نامی است که خدا به یعقوب داد.\f* بود. اما حق ارشد بودن رئوبین از او گرفته شد و به پسران برادر ناتنی‌اش یوسف داده شد، چون رئوبین با مُتعه پدر خود همبستر شده، پدر خود را بی‌حرمت کرد. از این رو، در نسب نامه، نام رئوبین به عنوان پسر ارشد ذکر نشده است.
\v 2 هر چند یهودا در بین برادرانش از همه قویتر بود و از میان قبیلهٔ او یک رهبر برخاست، ولی حق ارشد بودن به یوسف تعلق گرفت.
\v 3 اینها پسران رئوبین (پسر بزرگ یعقوب) بودند:
\b
\li2 حنوک، فلو، حصرون و کرمی.
\li1
\v 4 اینها اعقاب یوئیل هستند:
\li2 شمعیا، جوج، شمعی،
\li2
\v 5 میکا، رایا، بعل
\li2
\v 6 و بئیره. بئیره رئیس قبیلهٔ رئوبین بود که تغلت فلاسر، پادشاه آشور او را اسیر کرد و برد.
\li1
\v 7-8 \vp ۷و۸\vp* سران طوایف رئوبین که نامشان در نسب نامه نوشته شد اینها بودند:
\li2 یعی‌ئیل، زکریا، بالع (پسر عزاز، نوهٔ شامع و نبیرهٔ یوئیل).
\b
\p رئوبینی‌ها در منطقه‌ای که بین عروعیر، نبو و بعل معون قرار دارد، ساکن شدند.
\v 9 گله‌های آنها در زمین جلعاد زیاد شده بود و از این جهت از طرف شرق تا حاشیه صحرا که به کنار رود فرات می‌رسید، سرزمین خود را وسعت دادند.
\p
\v 10 در زمان سلطنت شائول، مردان رئوبین به حاجریان حمله بردند و آنها را شکست دادند و در خیمه‌های آنها، در حاشیهٔ شرقی جلعاد، ساکن شدند.
\s1 نسل جاد
\lh
\v 11 قبیلهٔ جاد در سمت شمال قبیلهٔ رئوبین، در سرزمین باشان تا سرحد سلخه ساکن بودند.
\b
\li1
\v 12 رئیس قبیلهٔ جاد یوئیل نام داشت و شافام، یعنای و شافاط از بزرگان قبیله بودند.
\li1
\v 13 بستگان ایشان، یعنی سران هفت طایفه، اینها بودند:
\li2 میکائیل، مشلام، شبع، یورای، یعکان، زیع و عابر.
\li2
\v 14 این افراد از نسل ابیحایل هستند. (ابیحایل پسر حوری بود، حوری پسر یاروح، یاروح پسر جلعاد، جلعاد پسر میکائیل، میکائیل پسر یشیشای، یشیشای پسر یحدو، و یحدو پسر بوز.)
\li2
\v 15 اخی، پسر عبدی‌ئیل و نوهٔ جونی رئیس این طایفه‌ها بود.
\b
\p
\v 16 این طایفه‌ها در جلعاد (واقع در سرزمین باشان) و اطراف آن و در تمام منطقه سرسبز و خرم شارون زندگی می‌کردند.
\p
\v 17 نسب نامهٔ ایشان در زمان سلطنت یوتام پادشاه یهودا و یربعام پادشاه اسرائیل ثبت شد.
\b
\p
\v 18 سپاه مشترک رئوبین، جاد و نصف قبیلهٔ منسی از ۴۴٬۷۶۰ سرباز شجاع و تعلیم دیده و مسلح تشکیل شده بود.
\v 19 آنها به جنگ حاجریان، یطور، نافیش و نوداب رفتند.
\v 20 ایشان دعا کردند و از خدا کمک خواستند و خدا هم به دادشان رسید، زیرا که بر او توکل داشتند. پس حاجریان و متحدان آنان شکست خوردند.
\v 21 غنایم جنگی که به دست آمد عبارت بود از: ۵۰٬۰۰۰ شتر، ۲۵۰٬۰۰۰ گوسفند، ۲٬۰۰۰ الاغ و ۱۰۰٬۰۰۰ اسیر.
\v 22 عدهٔ زیادی از دشمنان هم در جنگ کشته شدند، زیرا خدا بر ضد آنها می‌جنگید. پس مردم رئوبین تا زمان تبعیدشان، در سرزمین حاجریان ساکن شدند.
\s1 نصف قبیلهٔ منسی
\p
\v 23 افراد نصف قبیلهٔ منسی بسیار زیاد بودند و در منطقهٔ واقع در بین باشان، بعل حرمون، سنیر و کوه حرمون ساکن شدند.
\p
\v 24 اینها سران طوایف ایشان بودند: عافر، یشعی، الی‌ئیل، عزری‌ئیل، ارمیا، هودویا و یحدی‌ئیل.
\p هر یک از آنها رهبرانی قوی و شجاع و معروف به شمار می‌آمدند،
\v 25 ولی نسبت به خدای اجدادشان وفادار نبودند. آنها بتهای کنعانی‌ها را که خدا آنها را از بین برده بود می‌پرستیدند.
\v 26 پس خدای اسرائیل، فول پادشاه آشور را (که به تغلت فلاسر معروف بود) برانگیخت و او به آن سرزمین حمله کرد و مردان رئوبین، جاد و نصف قبیلهٔ منسی را اسیر نمود و آنها را به حلح، خابور، هارا و کنار نهر جوزان برد که تا به امروز در آنجا ساکن هستند.
\c 6
\s1 نسل لاوی
\li1
\p
\v 1 پسران لاوی اینها بودند:
\li2 جرشون، قهات و مراری.
\li1
\v 2 پسران قهات اینها بودند:
\li2 عمرام، یصهار، حبرون و عزی‌ئیل.
\li1
\v 3 هارون، موسی و مریم فرزندان عمرام بودند.
\li1 هارون چهار پسر داشت به نامهای:
\li2 ناداب، ابیهو، العازار و ایتامار.
\li1
\v 4 نسل العازار به ترتیب اینها بودند:
\li2 فینحاس، ابیشوع،
\v 5 بقی،
\li2 عزی،
\v 6 زرحیا، مرایوت،
\li2
\v 7 امریا، اخیطوب،
\v 8 صادوق،
\li2 اخیمعص،
\v 9 عزریا، یوحانان،
\v 10 عزریا.
\li2 عزریا کاهن خانهٔ خدا بود خانه‌ای که به دست سلیمان در اورشلیم بنا شد.
\li2
\v 11 امریا، اخیطوب،
\v 12 صادوق،
\li2 شلوم،
\v 13 حلقیا، عزریا،
\li2 سرایا و
\v 14-15 \vp ۱۴و۱۵\vp* یهوصادق.
\li2 وقتی خداوند مردم یهودا و اورشلیم را به دست نِبوکَدنِصَّر اسیر کرد، یهوصادق هم جزو اسرا بود.
\b
\li1
\v 16 چنانکه قبلاً گفته شد، جرشون، قهات و مراری پسران لاوی بودند.
\li1
\v 17 لبنی و شمعی پسران جرشون بودند.
\li1
\v 18 پسران قهات، عمرام، یصهار، حبرون، عزی‌ئیل بودند.
\li1
\v 19 محلی و موشی پسران مراری بودند.
\b
\lh اینها هستند طایفه‌های لاویان بر حسب اجدادشان:
\li1
\v 20 نسل جرشون به ترتیب اینها بودند:
\li2 لبنی، یحت، زمه،
\li2
\v 21 یوآخ، عدو، زارح و یاترای.
\li1
\v 22 نسل قهات به ترتیب اینها بودند:
\li2 عمیناداب، قورح، اسیر،
\li2
\v 23 القانه، ابی‌آساف، اسیر،
\li2
\v 24 تحت، اوری‌ئیل، عزیا و شائول.
\li1
\v 25 القانه دو پسر داشت:
\li2 عماسای و اخیموت.
\li1
\v 26 نسل اخیموت به ترتیب اینها بودند:
\li2 القانه، صوفای، نحت،
\v 27 الی‌آب، یروحام، القانه و سموئیل.
\li1
\v 28 یوئیل پسر ارشد سموئیل و ابیا پسر دوم او بود.
\li1
\v 29-30 \vp ۲۹و۳۰\vp* نسل مراری به ترتیب اینها بودند:
\li2 محلی، لبنی، شمعی، عزه، شمعی، هجیا و عسایا.
\s1 گروه موسیقی خانهٔ خدا
\p
\v 31 داوود پادشاه پس از آنکه صندوق عهد را در عبادتگاه قرار داد، افرادی را انتخاب کرد تا مسئول موسیقی عبادتگاه باشند.
\v 32 پیش از آنکه سلیمان خانهٔ خداوند را در شهر اورشلیم بنا کند، این افراد به ترتیب در خیمهٔ ملاقات این خدمت را انجام می‌دادند.
\lh
\v 33 اینها بودند مردمانی که همراه پسرانشان خدمت می‌کردند:
\b
\li1 هیمان رهبر گروه از طایفهٔ قهات بود. نسب نامهٔ او که از پدرش یوئیل به جدش یعقوب می‌رسید عبارت بود از:
\li2 هیمان، یوئیل، سموئیل،
\li2
\v 34 القانه، یروحام، الی‌ئیل، توح،
\li2
\v 35 صوف، القانه، مهت، عماسای،
\li2
\v 36 القانه، یوئیل، عزریا، صفنیا،
\li2
\v 37 تحت، اسیر، ابی‌آساف، قورح،
\li2
\v 38 یصهار، قهات، لاوی و یعقوب.
\li1
\v 39 آساف خویشاوند هیمان، دستیار او بود و در طرف راست او می‌ایستاد. نسب نامهٔ آساف که از پدرش برکیا به جدش لاوی می‌رسید عبارت بود از:
\li2 آساف، برکیا، شمعی،
\li2
\v 40 میکائیل، بعسیا، ملکیا،
\li2
\v 41 اتنی، زارح، عدایا،
\li2
\v 42 ایتان، زمه، شمعی،
\li2
\v 43 یحت، جرشون، لاوی.
\li1
\v 44 ایتان دستیار دیگر هیمان از طایفهٔ مراری بود و در طرف چپ او می‌ایستاد. نسب نامهٔ او که از قیشی به جدش لاوی می‌رسید عبارت بود از:
\li2 ایتان، قیشی، عبدی، ملوک،
\li2
\v 45 حشبیا، اَمَصیا، حلقیا،
\li2
\v 46 امصی، بانی، شامر،
\li2
\v 47 محلی، موشی، مراری و لاوی.
\b
\p
\v 48 سایر خدمات خیمهٔ عبادت به عهدهٔ لاویان دیگر بود.
\v 49 ولی خدمات زیر به عهدهٔ هارون و نسل او بود: تقدیم هدایای سوختنی، سوزاندن بخور، تمام وظایف مربوط به قدس‌الاقداس و تقدیم قربانیها برای کفارهٔ گناهان بنی‌اسرائیل. آنها تمام این خدمات را طبق دستورهای موسی خدمتگزار خدا انجام می‌دادند.
\b
\li1
\v 50 نسل هارون اینها بودند:
\li2 العازار، فینحاس، ابیشوع،
\li2
\v 51 بقی، عزی، زرحیا،
\li2
\v 52 مرایوت، امریا، اخیطوب،
\li2
\v 53 صادوق و اخیمعص.
\b
\lh
\v 54-55 \vp ۵۴و۵۵\vp* طایفهٔ قهات که از نسل هارون بودند، نخستین گروهی بودند که قرعه به نامشان درآمد
\li1 و شهر حبرون در سرزمین یهودا با چراگاههای اطرافش به ایشان داده شد.
\v 56 (مزارع و روستاهای اطراف آن قبلاً به کالیب پسر یفنه به ملکیت داده شده بود.)
\v 57-59 علاوه بر شهر حبرون که از شهرهای پناهگاه بود، این شهرها نیز با چراگاههای اطرافش به نسل هارون داده شد: لبنه، یتیر، اشتموع، حیلین، دبیر، عاشان و بیت‌شمس.
\li1
\v 60 از طرف قبیلهٔ بنیامین نیز شهرهای جبع، علمت و عناتوت با چراگاههای اطرافشان به ایشان داده شد.
\lf پس جمعاً سیزده شهر به طایفۀ قهات داده شد.
\b
\li1
\v 61 همچنین برای بقیهٔ طایفهٔ قهات ده شهر در سرزمین غربی قبیلهٔ منسی به قید قرعه تعیین شد.
\li1
\v 62 خاندانهای طایفهٔ جرشون سیزده شهر به قید قرعه از قبیله‌های یساکار، اشیر، نفتالی و نصف قبیله منسی در باشان دریافت نمودند.
\li1
\v 63 از طرف قبایل رئوبین، جاد و زبولون دوازده شهر به قید قرعه به خاندانهای مراری داده شد.
\b
\lh
\v 64 به این ترتیب بنی‌اسرائیل این شهرها را با چراگاههای اطرافشان به لاویان دادند.
\b
\li1
\v 65 شهرهای اهدایی قبیلهٔ یهودا، شمعون و بنیامین نیز به قید قرعه به ایشان داده شد.
\b
\lh
\v 66-69 قبیلهٔ افرایم این شهرها و چراگاههای اطراف آنها را به خاندانهای طایفهٔ قهات داد:
\li1 شکیم (یکی از شهرهای پناهگاه که در کوهستان افرایم واقع بود)، جازر، یقمعام، بیت‌حورون، ایلون و جت‌رمون.
\li1
\v 70 از سرزمین غربی قبیلهٔ منسی، دو شهر عانیر و بلعام با چراگاههای اطراف آنها به خاندانهای دیگر قهات داده شد.
\b
\lh
\v 71 شهرهای زیر با چراگاههای اطرافشان به خاندانهای طایفهٔ جرشون داده شد:
\li1 از طرف سرزمین شرقی قبیلهٔ منسی: شهرهای جولان در زمین باشان و عشتاروت؛
\li1
\v 72 از قبیلهٔ یساکار: قادش، دابره،
\v 73 راموت، عانیم؛
\li1
\v 74 از قبیلهٔ اشیر: مش‌آل، عبدون،
\v 75 حقوق، رحوب؛
\li1
\v 76 از قبیلهٔ نفتالی: قادش در جلیل، حمون و قریتایم.
\b
\lh
\v 77-81 شهرهای زیر با چراگاههای اطرافشان به خاندانهای طایفهٔ مراری داده شد:
\li1 از قبیلهٔ زبولون: رمونو و تابور؛
\li1 از قبیلهٔ رئوبین در شرق رود اردن مقابل شهر اریحا: باصر در بیابان، یهصه، قدیموت و میفعت؛
\li1 از قبیلهٔ جاد: راموت در ناحیهٔ جلعاد، محنایم، حشبون و یعزیر.
\c 7
\s1 نسل یساکار
\li1
\p
\v 1 پسران یساکار:
\li2 تولاع، فوه، یاشوب، شمرون.
\li1
\v 2 پسران تولاع که هر یک از آنها رئیس یک طایفه بود:
\li2 عزی، رفایا، یری‌ئیل، یحمای، یبسام و سموئیل. در زمان داوود پادشاه، تعداد کل مردان جنگی این طایفه‌ها ۲۲٬۶۰۰ نفر بود.
\li1
\v 3 یزرحیا پسر عزی بود.
\li1 یزرحیا و چهار پسرش به نامهای میکائیل، عوبدیا، یوئیل و یشیا، هر یک رئیس طایفه‌ای بودند.
\v 4 آنها زنان و پسران زیادی داشتند به طوری که توانستند ۳۶٬۰۰۰ مرد برای خدمت سربازی بفرستند.
\lf
\v 5 تعداد کل مردانی که از قبیلهٔ یساکار برای خدمت سربازی آمادگی داشتند ۸۷٬۰۰۰ جنگجوی زبده بود که نام تمام آنها در نسب نامه نوشته شد.
\s1 نسل بنیامین
\li1
\v 6 پسران بنیامین اینها بودند:
\li2 بالع، باکر و یدی‌ئیل.
\li1
\v 7 پسران بالع:
\li2 اصبون، عزی، عزی‌ئیل، یریموت، عیری. این پنج نفر رئیس طایفه بودند. تعداد سربازان این طوایف به ۲۲٬۰۳۴ نفر می‌رسید که نام آنها در نسب نامه نوشته شد.
\li1
\v 8 پسران باکر:
\li2 زمیره، یوعاش، الیعازار، الیوعینای، عمری، یریموت، ابیا، عناتوت و علمت.
\v 9 تعداد سربازان این طایفه به ۲۰٬۲۰۰ نفر می‌رسید که نام آنها همراه نام رؤسای طوایف در نسب نامه ثبت شد.
\li1
\v 10 بلهان پسر یدیع‌ئیل بود.
\li1 پسران بلهان اینها بودند:
\li2 یعیش، بنیامین، ایهود، کنعنه، زیتان، ترشیش و اخیشاحر.
\v 11 اینها رؤسای طوایف یدیع‌ئیل بودند که ۱۷٬۲۰۰ مرد جنگی داشتند.
\li1
\v 12 شوفی‌ها و حوفی‌ها از نسل عیر بودند و حوشی‌ها از نسل احیر.
\s1 نسل نفتالی
\li1
\v 13 پسران نفتالی:
\li2 یحصی‌ئیل، جونی، یصر و شلوم. (اینها نوه‌های بلهه، کنیز یعقوب بودند.)
\s1 نسل منسی
\li1
\v 14 پسران منسی که از کنیز او که ارامی بود، به دنیا آمدند، اسرئیل و ماخیر (پدر جلعاد) بودند.
\v 15 ماخیر از میان شوفی‌ها و حوفی‌ها برای خود زن گرفت. او خواهری به نام معکه داشت. صلفحاد یکی دیگر از فرزندان منسی بود که فقط چند دختر داشت.
\v 16 زن ماخیر که او هم معکه نام داشت پسری زایید و نام او را فارش گذاشتند. اسم برادرش شارش بود و پسرانش اولام و راقم نام داشتند.
\li1
\v 17 بدان پسر اولام بود.
\li1 اینها پسران جلعاد، نوه‌های ماخیر و نبیره‌های منسی بودند.
\li1
\v 18 همولکه (خواهر جلعاد) سه پسر به دنیا آورد به نامهای: ایشهود، ابیعزر و محله.
\li1
\v 19 اخیان، شکیم، لقحی، انیعام پسران شمیداع بودند.
\s1 نسل افرایم
\li1
\v 20-21 \vp ۲۰و۲۱\vp* نسل افرایم به ترتیب عبارت بودند از:
\li2 شوتالح، بارد، تحت، العادا،
\li2 تحت، زاباد، شوتالح، عازر و العاد.
\li2 العاد و عازر قصد داشتند گله‌های جتی‌ها را که در آن سرزمین ساکن بودند غارت کنند، ولی به دست روستایی‌های آنجا کشته شدند.
\v 22 پدرشان افرایم مدت زیادی برای آنها ماتم گرفت و اقوامش به دلداری او آمدند.
\v 23 پس از آن، زن افرایم حامله شده پسری زایید و به یاد آن مصیبت نام او را بریعه (یعنی «فاجعه») گذاشتند.
\v 24 نام دختر افرایم، شیره بود. شیره، بیت‌حورون پایین و بالا و اوزین شیره را بنا کرد.
\li2
\v 25 افرایم پسر دیگری داشت به نام رافح که نسل او عبارت بودند از:
\li2 راشف، تالح، تاحن،
\v 26 لعدان،
\li2 عمیهود، الیشمع،
\v 27 نون و یوشع.
\lf
\v 28 ناحیه‌ای که آنها در آن زندگی می‌کردند شامل بیت‌ئیل و روستاهای اطرافش بود که از طرف شرق تا نعران و از سمت غرب تا جازر و روستاهای حوالی آن امتداد می‌یافت. شهرهای دیگر این ناحیه شکیم و ایه با دهکده‌های اطراف آنها بودند.
\v 29 قبیلهٔ منسی که از نسل یوسف پسر یعقوب بودند، شهرهای زیر و نواحی اطراف آنها را در اختیار داشتند: بیت‌شان، تعناک، مجدو و دُر.
\s1 نسل اشیر
\li1
\v 30 پسران اشیر عبارت بودند از:
\li2 یمنه، یشوه، یشوی و بریعه. اشیر دختری به نام سارح نیز داشت.
\li1
\v 31 پسران بریعه عبارت بودند از:
\li2 حابر و ملکی‌ئیل (پدر برزاوت).
\li1
\v 32 پسران حابر عبارت بودند از:
\li2 یفلیط، شومیر و حوتام. حابر دختری به نام شوعا نیز داشت.
\li1
\v 33 پسران یفلیط عبارت بودند از:
\li2 فاسک، بمهال و عشوت.
\li1
\v 34 پسران شومیر برادر یفلیط اینها بودند:
\li2 روهجه، یحبه و ارام.
\li1
\v 35 پسران برادر او هیلام\f + \fr 7:35 \ft شاید همان «حوتام» باشد؛ نگاه کنید به \+xt ۷:۳۲\+xt*.\f* عبارت بودند از:
\li2 صوفح، یمناع، شالش و عامال.
\li1
\v 36 پسران صوفح عبارت بودند از:
\li2 سوح، حرنفر، شوعال، بیری، یمره،
\v 37 باصر، هود، شما، شلشه، یتران\f + \fr 7:37 \ft شاید همان «یتر» باشد؛ نگاه کنید به \+xt ۷:۳۸\+xt*.\f* و بئیرا.
\li1
\v 38 پسران یتر عبارت بودند از:
\li2 یفنه، فسفا و آرا.
\li1
\v 39 پسران علا عبارت بودند از:
\li2 آرح، حنی‌ئیل و رصیا.
\lf
\v 40 همهٔ فرزندان اشیر که سران طایفه‌ها بودند، جنگاورانی کارآزموده و رهبرانی برجسته محسوب می‌شدند. تعداد مردان جنگی این طایفه که در نسب نامه ثبت گردید ۲۶٬۰۰۰ نفر بود.
\c 8
\s1 نسب نامهٔ شائول و نسل بنیامین
\li1
\p
\v 1 فرزندان بنیامین به ترتیب سن اینها بودند:
\li2 بالع، اشبیل، اخرخ،
\v 2 نوحه و رافا.
\li1
\v 3 پسران بالع اینها بودند:
\li2 ادار، جیرا، ابیهود،
\v 4 ابیشوع، نعمان، اخوخ،
\v 5 جیرا، شفوفان و حورام.
\li1
\v 6-7 \vp ۶و۷\vp* پسران احود اینها بودند:
\li2 نعمان، اخیا و جیرا.
\li2 اینها رؤسای طوایفی بودند که در جبع زندگی می‌کردند، اما در جنگ اسیر شده به مناحت تبعید شدند. جیرا (پدر عزا و اخیحود) ایشان را در این تبعید رهبری کرد.
\li1
\v 8-10 شحرایم زنان خود حوشیم و بعرا را طلاق داد، ولی از زن جدید خود خُدِش در سرزمین موآب صاحب فرزندانی به اسامی زیر شد:
\li2 یوباب، ظبیا، میشا، ملکام، یعوص، شکیا و مرمه. تمام این پسران رؤسای طوایف شدند.
\v 11 حوشیم، زن سابق شحرایم، ابیطوب و الفعل را برایش زاییده بود.
\li1
\v 12 پسران الفعل عبارت بودند از:
\li2 عابر، مشعام و شامد. (شامد شهرهای اونو و لود و روستاهای اطراف آنها را بنا کرد.)
\v 13 پسران دیگر او بریعه و شامع، رؤسای طایفه‌هایی بودند که در ایلون زندگی می‌کردند. آنها ساکنان جت را بیرون راندند.
\li1
\v 14-16 پسران بریعه اینها بودند:
\li2 اخیو، شاشق، یریموت، زبدیا، عارد، عادر، میکائیل، یشفه و یوخا.
\li1
\v 17-18 \vp ۱۷و۱۸\vp* افراد زیر هم پسران الفعل بودند:
\li2 زبدیا، مشلام، حزقی، حابر، یشمرای، یزلیاه و یوباب.
\li1
\v 19-21 پسران شمعی:
\li2 یعقیم، زکری، زبدی، الیعینای، صلتای، ایلی‌ئیل، ادایا، برایا و شمرت.
\li1
\v 22-25 پسران شاشق:
\li2 یشفان، عابر، ایلی‌ئیل، عبدون، زکری، حانان، حننیا، عیلام، عنتوتیا، یفدیا و فنوئیل.
\li1
\v 26 پسران یرحام:
\li2 شمشرای، شحریا، عتلیا،
\v 27 یعرشیا، ایلیا و زکری.
\lf
\v 28 اینها رؤسای طوایفی بودند که در اورشلیم زندگی می‌کردند.
\b
\li1
\v 29 یعی‌ئیل، شهر جبعون را بنا کرد و در آنجا ساکن شد.
\li2 نام زن او معکه بود.
\v 30 پسر ارشد او عبدون نام داشت و پسران دیگرش عبارت بودند از: صور، قیس، بعل، ناداب،
\v 31 جدور، اخیو، زاکر
\v 32 و مقلوت پدر شماه. تمام این خانواده‌ها با هم در شهر اورشلیم زندگی می‌کردند.
\li1
\v 33 نیر پدر قیس، و قیس پدر شائول بود. یهوناتان، ملکیشوع، ابیناداب و اشبعل پسران شائول بودند.
\li1
\v 34 مفیبوشت\f + \fr 8:34 \ft نام دیگر او «مریب بعل» بود.\f* پسر یوناتان و میکا پسر مفیبوشت بود.
\li1
\v 35 پسران میکا:
\li2 فیتون، مالک، تاریع، آحاز.
\li2
\v 36 آحاز پدر یهوعده، و یهوعده پدر علمت و عزموت و زمری بود. زمری پدر موصا بود.
\v 37 موصا پدر بنعا، بنعا پدر رافه، رافه پدر العاسه و العاسه پدر آصیل بود.
\li1
\v 38 آصیل شش پسر داشت:
\li2 عزریقام، بکرو، اسماعیل، شعریا، عوبدیا و حانان.
\li1
\v 39 عیشق برادر آصیل سه پسر داشت:
\li2 اولام، یعوش و الیفلط.
\v 40 پسران اولام جنگاورانی شجاع و تیراندازانی ماهر بودند. این مردان ۱۵۰ پسر و نوه داشتند،
\lf و همه از قبیلهٔ بنیامین بودند.
\c 9
\s1 یهودیانی که از تبعید بازگشتند
\p
\v 1 اصل و نسب تمام اسرائیلی‌ها در کتاب «تاریخ پادشاهان اسرائیل» نوشته شد. مردم یهودا به سبب بت‌پرستی به بابِل تبعید شدند.
\b
\lh
\v 2 نخستین گروهی که از تبعید بازگشتند و در شهرهای قبلی خود ساکن شدند، شامل خاندانهایی از قبایل اسرائیل، کاهنان، لاویان و خدمتگزاران خانهٔ خدا بودند.
\b
\lh
\v 3 از قبیله‌های یهودا، بنیامین، افرایم و منسی عده‌ای به اورشلیم بازگشتند تا در آنجا ساکن شوند.
\v 4-6 از قبیلهٔ یهودا خاندانهای زیر که جمعاً ۶۹۰ نفر بودند در اورشلیم سکونت گزیدند:
\li1 خاندان عوتای (عوتای پسر عمیهود، عمیهود پسر عمری، عمری پسر امری، امری پسر بانی بود) از طایفۀ فارص (فارص پسر یهودا بود)؛
\li1 خاندان عسایا (عسایا پسر ارشد شیلون بود) از طایفهٔ شیلون؛
\li1 خاندان یعوئیل از طایفهٔ زارح.
\b
\lh
\v 7-9 از قبیلهٔ بنیامین خاندانهای زیر که جمع ۹۵۶ نفر بودند در اورشلیم سکونت گزیدند:
\li1 خاندان سلو (سلو پسر مشلام نوهٔ هودویا نبیرهٔ هسنوآه بود)؛
\li1 خاندان یبنیا (یبنیا پسر یروحام بود)؛
\li1 خاندان ایله (ایله پسر عزی و نوهٔ مکری بود)؛
\li1 خاندان مشلام (مشلام پسر شفطیا نوهٔ رعوئیل و نبیرهٔ یبنیا بود).
\b
\lh
\v 10-11 \vp ۱۰و۱۱\vp* کاهنانی که در اورشلیم ساکن شدند، اینها بودند:
\li1 یدعیا، یهویاریب، یاکین
\li1 و عزریا (پسر حلقیا، حلقیا پسر مشلام، مشلام پسر صادوق، صادوق پسر مرایوت، مرایوت پسر اخیطوب). عزریا سرپرست خانهٔ خدا بود.
\li1
\v 12 یکی دیگر از کاهنان عدایا نام داشت. (عدایا پسر یروحام، یروحام پسر فشحور، فشحور پسر ملکیا بود.)
\li1 کاهن دیگر معسای بود. (معسای پسر عدی‌ئیل، عدی‌ئیل پسر یحزیره، یحزیره پسر مشلام، مشلام پسر مشلیمیت، مشلیمیت پسر امیر بود.)
\lf
\v 13 این کاهنان و خاندانهایشان جمعاً ۱٬۷۶۰ نفر می‌شدند. همگی ایشان شایستگی خدمت در خانۀ خدا را داشتند.
\b
\lh
\v 14-16 لاویانی که در اورشلیم ساکن شدند عبارت بودند از:
\li1 شمعیا (پسر حشوب، نوه عزریقام و نبیرهٔ حشبیا که از طایفهٔ مراری بود):
\li1 بقبقر؛ حارش؛ جلال؛
\li1 متنیا (پسر میکا، نوه زکری و نبیرهٔ آساف)؛
\li1 عوبدیا (پسر شمعیا، نوهٔ جلال و نبیرهٔ یِدوتون)؛
\li1 برخیا (پسر آسا و نوهٔ القانه که در ناحیهٔ نطوفاتیان ساکن بود).
\b
\lh
\v 17-18 \vp ۱۷و۱۸\vp* نگهبانانی که در اورشلیم ساکن شدند عبارت بودند از:
\li1 شلوم (رئیس نگهبانان)، عقوب، طلمون و اخیمان که همه لاوی بودند. ایشان هنوز مسئول نگهبانی دروازهٔ شرقی کاخ سلطنتی هستند.
\li1
\v 19 نسل شلوم از قوری و ابیاساف به قورح می‌رسید. شلوم و خویشاوندان نزدیکش که از نسل قورح بودند جلوی دروازهٔ خانهٔ خدا نگهبانی می‌دادند، درست همان‌طور که اجدادشان مسئول نگهبانی مدخل خیمهٔ عبادت بودند.
\li1
\v 20 در آن زمان فینحاس پسر العازار، بر کار آنها نظارت می‌کرد و خداوند با او بود.
\li1
\v 21 زکریا پسر مشلمیا مسئول نگهبانی مدخل خیمۀ ملاقات بود.
\lf
\v 22 تعداد نگهبانان ۲۱۲ نفر بود. آنها مطابق نسب نامه‌هایشان از روستاها انتخاب شدند.
\b
\p اجداد آنها به‌وسیلۀ داوود پادشاه و سموئیل نبی به این سمت تعیین شده بودند.
\v 23 مسئولیت نگهبانی دروازه‌های خانهٔ خداوند به عهدهٔ آنها و فرزندانشان گذاشته شده بود.
\v 24 این نگهبانان در چهار طرف خانهٔ خداوند شرق و غرب، شمال و جنوب مستقر شدند.
\v 25 خویشاوندان ایشان که در روستاها بودند هر چند وقت یکبار برای یک هفته به جای آنها نگهبانی می‌دادند.
\v 26 ریاست نگهبانان را چهار لاوی به عهده داشتند که شغلهایشان بسیار حساس بود. آنها مسئولیت اتاقها و خزانه‌های خانۀ خدا را به عهده داشتند.
\v 27 خانه‌های ایشان نزدیک خانهٔ خدا بود چون می‌بایست آن را نگهبانی می‌کردند و هر روز صبح زود دروازه‌ها را باز می‌نمودند.
\p
\v 28 بعضی از لاویان مسئول نگهداری ظروفی بودند که برای قربانی کردن از آنها استفاده می‌شد. هر بار که این ظروف را به جای خود برمی‌گرداندند، با دقت آنها را می‌شمردند تا گم نشوند.
\v 29 دیگران مأمور حفظ اثاث خانهٔ خدا و نگهداری از آرد نرم، شراب، روغن زیتون، بخور و عطریات بودند.
\v 30 بعضی از کاهنان، عطریات تهیه می‌کردند.
\v 31 مَتّیتیا (یکی از لاویان و پسر بزرگ شلوم قورحی)، مسئول پختن نانی بود که به خدا تقدیم می‌شد.
\v 32 بعضی از افراد خاندان قهات مأمور تهیهٔ نان حضور روز شَبّات بودند.
\p
\v 33 برخی از خاندانهای لاوی مسئولیت موسیقی خانهٔ خدا را به عهده داشتند. سران این خاندانها در اتاقهایی که در خانهٔ خدا بود، زندگی می‌کردند. ایشان شب و روز آمادهٔ خدمت بودند و مسئولیت دیگری نداشتند.
\p
\v 34 تمام افرادی که در بالا نام برده شدند، طبق نسب نامه‌هایشان، سران خاندانهای لاوی بودند. این رهبران در اورشلیم زندگی می‌کردند.
\s1 نسب نامه و نسل شائول
\li1
\v 35 یعی‌ئیل شهر جبعون را بنا کرد و در آنجا ساکن شد. نام زن او معکه بود.
\v 36 پسر ارشد او عبدون و پسران دیگرش عبارت بودند از: صور، قیس، بعل، نیر، ناداب،
\v 37 جدور، اخیو، زکریا و مقلوت.
\v 38 مقلوت پدر شمام بود. این خانواده‌ها با هم در اورشلیم زندگی می‌کردند.
\li1
\v 39 نیر پدر قیس، قیس پدر شائول، و شائول پدر یوناتان، ملکیشوع، ابیناداب و اشبعل بود.
\li1
\v 40 یوناتان پدر مفیبوشت\f + \cat dup\cat*\fr 9:40 \ft نام دیگر او «مریب بعل» بود.\f*،
\li1 مفیبوشت پدر میکا،
\li2
\v 41 میکا پدر فیتون، مالک، تحریع و آحاز،
\li2
\v 42 آحاز پدر یعره، یعره پدر علمت، عزموت و زمری، زمری پدر موصا،
\v 43 موصا پدر بنعا، بنعا پدر رفایا، رفایا پدر العاسه و العاسه پدر آصیل بود.
\li1
\v 44 آصیل شش پسر داشت به اسامی:
\li2 عزریقام، بکرو، اسماعیل، شعریا، عوبدیا و حانان.
\c 10
\s1 مرگ شائول
\p
\v 1 فلسطینی‌ها\f + \fr 10:1 \ft از لحاظ ترتیب زمانی، وقایع مندرج در \+xt فصل ۱۰ الی ۲۹\+xt*، قبل از وقایع مندرج در \+xt فصل ۹\+xt* قرار می‌گیرد.\f* با اسرائیلی‌ها وارد جنگ شدند و آنها را شکست دادند. اسرائیلی‌ها فرار کردند و در دامنهٔ کوه جلبوع تلفات زیادی به جای گذاشتند.
\v 2 فلسطینی‌ها شائول و سه پسر او یوناتان، ابیناداب و ملکیشوع را محاصره کردند و هر سه را کشتند.
\v 3 عرصه بر شائول تنگ شد و تیراندازان فلسطینی دورش را گرفتند و او را مجروح کردند.
\p
\v 4 شائول به محافظ خود گفت: «پیش از اینکه به دست این کافرها بیفتم و رسوا شوم، تو با شمشیر خودت مرا بکش!»
\p ولی آن مرد ترسید این کار را بکند. پس شائول شمشیر خودش را گرفته، خود را بر آن انداخت و مرد.
\v 5 محافظ شائول چون او را مرده دید، او نیز خود را روی شمشیرش انداخت و مرد.
\v 6 شائول و سه پسر او با هم مردند و به این ترتیب خاندان سلطنتی شائول برافتاد.
\p
\v 7 وقتی اسرائیلی‌های ساکن درهٔ یزرعیل شنیدند که سپاه اسرائیل شکست خورده و شائول و پسرانش کشته شده‌اند، شهرهای خود را ترک کردند و گریختند. آنگاه فلسطینی‌ها آمدند و در آن شهرها ساکن شدند.
\p
\v 8 روز بعد که فلسطینی‌ها برای غارت کشته‌شدگان رفتند، جنازهٔ شائول و پسرانش را در کوه جلبوع پیدا کردند.
\p
\v 9 آنها اسلحهٔ شائول را گرفتند و سر او را از تن جدا کرده، با خود بردند. سپس اسلحه و سر شائول را به سراسر فلسطین فرستادند تا خبر کشته شدن شائول را به بتها و مردم فلسطین برسانند.
\v 10 آنها اسلحهٔ شائول را در معبد خدایان خود گذاشتند و سرش را به دیوار معبد بت داجون آویختند.
\p
\v 11 وقتی ساکنان یابیش جلعاد شنیدند که فلسطینی‌ها چه بلایی بر سر شائول آورده‌اند،
\v 12 مردان دلاور خود را فرستادند و ایشان جنازهٔ شائول و سه پسر او را به یابیش جلعاد آوردند و آنها را زیر درخت بلوط به خاک سپردند و یک هفته برای ایشان روزه گرفتند.
\p
\v 13 مرگ شائول به سبب نافرمانی از خداوند و مشورت با احضارکنندهٔ ارواح\f + \fr 10:13 \ft نگاه کنید به \+xt ۱سموئیل ۲۸\+xt*.\f* بود.
\v 14 او از خداوند هدایت نخواست و خداوند هم او را نابود کرد و سلطنتش را به داوود پسر یَسا داد.
\c 11
\s1 داوود پادشاه اسرائیل می‌شود
\p
\v 1 رهبران اسرائیل به حبرون نزد داوود رفتند و به او گفتند: «ما گوشت و استخوان تو هستیم؛
\v 2 حتی زمانی که شائول پادشاه بود، سپاهیان ما را تو به جنگ می‌بردی و به سلامت بر می‌گرداندی؛ و خداوند، خدایت فرموده است که تو باید شبان و رهبر قوم او باشی.»
\p
\v 3 پس در حبرون داوود در حضور خداوند با رهبران اسرائیل عهد بست و ایشان همان‌طور که خداوند به سموئیل فرموده بود، او را به عنوان پادشاه اسرائیل انتخاب کردند.
\v 4 سپس داوود و آن رهبران به اورشلیم که محل سکونت یبوسی‌ها بود و یبوس نیز نامیده می‌شد، رفتند.
\v 5 ولی اهالی یبوس از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند. پس داوود قلعهٔ صهیون را که بعد به «شهر داوود» معروف شد، تسخیر کرد
\v 6 و به افراد خود گفت: «اولین کسی که به یبوسی‌ها حمله کند، فرماندهٔ سپاه خواهد شد.» یوآب پسر صرویه اولین کسی بود که به یبوسی‌ها حمله کرد؛ پس مقام فرماندهی سپاه داوود به او داده شد.
\v 7 داوود در آن قلعه ساکن شد و به همین جهت آن قسمت از شهر اورشلیم را شهر داوود نامیدند.
\p
\v 8 داوود بخش قدیمی شهر را که اطراف قلعه بود به سمت بیرون وسعت داد و یوآب بقیهٔ شهر اورشلیم را تعمیر کرد.
\v 9 به این ترتیب روز‌به‌روز بر قدرت و نفوذ داوود افزوده می‌شد، زیرا خداوند لشکرهای آسمان با او بود.
\s1 سربازان شجاع داوود
\p
\v 10 این است اسامی سربازان شجاع داوود که همراه قوم اسرائیل او را مطابق کلام خداوند، پادشاه خود ساختند و سلطنت او را استوار نمودند:
\p
\v 11 یشبعام (مردی از اهالی حکمون) فرماندهٔ افسران شجاع داوود پادشاه بود. او یکبار با نیزه خود سیصد نفر را کشت.
\p
\v 12 العازار پسر دودو، از خاندان اخوخ در رتبهٔ دوم قرار داشت.
\v 13 او در جنگی که با فلسطینی‌ها در فَسدَمیم درگرفت، داوود را همراهی می‌کرد. در محلی که مزرعهٔ جو بود، سپاه اسرائیل در برابر فلسطینی‌ها تاب نیاوردند و پا به فرار گذاشتند،
\v 14 ولی العازار و افرادش در آن مزرعهٔ جو در برابر فلسطینی‌ها ایستادگی کردند و آنها را شکست دادند و خداوند پیروزی بزرگی نصیب ایشان نمود.
\p
\v 15 در حالی که عده‌ای از فلسطینی‌ها در درهٔ رفائیم اردو زده بودند، سه نفر از سی سردار شجاع داوود پیش او که در غار عدولام پنهان شده بود، رفتند.
\v 16 داوود در پناهگاه خود بود و اردوی فلسطینی‌ها در بیت‌لحم مستقر شده بود.
\v 17 در این هنگام داوود گفت: «چقدر دلم می‌خواهد از آب چاهی که نزدیک دروازهٔ بیت‌لحم است بنوشم!»
\v 18 پس آن سه سردار قلب اردوی فلسطینی‌ها را شکافته، از آن گذشتند و از آن چاه آب کشیدند و برای داوود آوردند. ولی داوود آن آب را ننوشید، بلکه آن را چون هدیه به حضور خداوند ریخت
\v 19 و گفت: «نه ای خدا، من این آب را نمی‌نوشم! این آب، خون این سه نفر است که برای آوردنش جان خود را به خطر انداختند.»
\p
\v 20 ابیشای برادر یوآب، فرماندهٔ آن سه نفر بود. او یکبار با کشتن سیصد نفر با نیزهٔ خود، مانند آن سه نفر معروف شد.
\v 21 هر چند ابیشای رئیس آن سه دلاور و معروفتر از ایشان بود، ولی جزو آن سه نفر محسوب نمی‌شد.
\p
\v 22 بنایا پسر یهویاداع اهل قبصئیل، سرباز معروفی بود و کارهای متهورانه انجام می‌داد. بنایا دو سردار معروف موآبی را کشت. او همچنین در یک روز برفی به حفره‌ای داخل شد و شیری را کشت.
\v 23 یکبار با یک چوبدستی یک جنگجوی مصری را که قدش دو متر و نیم و نیزه‌اش به کلفتی چوب نساجان بود، از پای درآورد. آن مصری نیزه‌ای در دست داشت و بنایا نیزه را از دست او ربود و وی را با آن نیزه کشت.
\v 24 این بود کارهای بنایا که او را مانند سه سردار ارشد معروف ساخت.
\v 25 او از آن سی نفر معروفتر بود ولی جزو سه سردار ارشد محسوب نمی‌شد. داوود او را به فرماندهی گارد سلطنتی گماشت.
\p
\v 26-47 سربازان معروف دیگر داوود پادشاه اینها بودند:
\li1 عسائیل (برادر یوآب)،
\li1 الحانان (پسر دودو) اهل بیت‌لحم،
\li1 شموت اهل هرور،
\li1 حالص اهل فلونی،
\li1 عیرا (پسر عقیش) اهل تقوع،
\li1 ابیعزر اهل عناتوت،
\li1 سبکای\f + \fr 11:2647 \ft سبکای یا «مبونای».\f* اهل حوشات،
\li1 عیلای اهل اخوخ،
\li1 مهرای اهل نطوفات،
\li1 حالد\f + \fr 11:2647 \ft حالد یا «حالب».\f* (پسر بعنه) اهل نطوفات،
\li1 اتای (پسر ریبای) از جِبعهٔ بنیامین،
\li1 بنایا اهل فرعاتون،
\li1 حورای\f + \fr 11:2647 \ft ورای یا «حدای».\f* اهل وادیهای جاعش،
\li1 ابی‌ئیل اهل عربات،
\li1 عزموت اهل بحروم،
\li1 الیحبای اهل شعلبون،
\li1 پسران هاشم اهل جزون،
\li1 یوناتان (پسر شاجای) اهل حرار،
\li1 اخیام (پسر ساکار) اهل حرار،
\li1 الیفال (پسر اور)،
\li1 حافر اهل مکرات،
\li1 اخیا اهل فلون،
\li1 حصرو اهل کرمل،
\li1 نعرای (پسر ازبای)،
\li1 یوئیل (برادر ناتان)،
\li1 مبحار (پسر هجری)،
\li1 صالق اهل عمون،
\li1 نحرای اهل بیروت (او سلاحدار سردار یوآب بود)،
\li1 عیرا اهل یتر،
\li1 جارب اهل یتر،
\li1 اوریا اهل حیت،
\li1 زاباد (پسر احلای)،
\li1 عدینا (پسر شیزا) از قبیلهٔ رئوبین (او جزو سی و یک رهبر قبیلهٔ رئوبین بود.)
\li1 حانان (پسر معکه)،
\li1 یوشافاط از اهالی متنا،
\li1 عزیا اهل عشتروت،
\li1 شاماع و یعوئیل (پسران حوتام) اهل عروعیر،
\li1 یدیعی‌ئیل (پسر شمری)،
\li1 یوخا (برادر یدیعی‌ئیل) از اهالی تیص،
\li1 الی‌ئیل اهل محوی،
\li1 یریبای و یوشویا (پسران الناعم)،
\li1 یتمه اهل موآب،
\li1 الی‌ئیل، عوبید و یعسی‌ئیل اهل مصوبات.
\c 12
\s1 پیروان داوود از قبیلهٔ بنیامین
\p
\v 1 وقتی داوود از دست شائول پادشاه خود را پنهان کرده بود، عده‌ای از سربازان شجاع اسرائیلی در صقلغ به او ملحق شدند.
\v 2 همهٔ اینها در تیراندازی و پرتاب سنگ با فلاخن بسیار مهارت داشتند و می‌توانستند دست چپ خود را مثل دست راستشان به کار ببرند. آنها مانند شائول از قبیلهٔ بنیامین بودند.
\p
\v 3-7 رئیس آنان اخیعزر پسر شماعه اهل جبعات بود. بقیهٔ افراد عبارت بودند از:
\li1 یوآش (برادر اخیعزر)؛ یزی‌ئیل و فالط (پسران عزموت)؛ براکه و ییهو اهل عناتوت؛ یشمعیا اهل جبعون (جنگجوی شجاعی که در ردیف یا برتر از آن سی سردار بود)؛ ارمیا، یحزی‌ئیل، یوحانان و یوزاباد اهل جدیرات؛ العوزای، یریموت، بعلیا، شمریا و شفطیا اهل حروف؛ القانه، یشیا، عزرئیل، یوعزر و یشبعام از طایفۀ قورح؛ یوعیله و زبدیا (پسران یروحام) اهل جدور.
\s1 پیروان داوود از قبیلهٔ جاد
\p
\v 8-13 سربازان شجاع قبیلهٔ جاد نیز نزد داوود به پناهگاه او در بیابان رفتند. ایشان در جنگیدن با نیزه و سپر بسیار ماهر بودند، دل شیر داشتند و مثل غزال کوهی چابک و تیزرو بودند. این است اسامی ایشان به ترتیب رتبه:
\li1 عازر، عوبدیا، الی‌آب، مشمنه، ارمیا، عتای، الی‌ئیل، یوحانان، الزاباد، ارمیا و مکبنای.
\p
\v 14 این افراد از جاد، همه سردار بودند. کم توانترین آنها ارزش صد سرباز معمولی را داشت و پرتوانترین ایشان با هزار سرباز حریف بود!
\v 15 آنها در ماه اول سال، آنگاه که رود اردن طغیان می‌کند، از رود گذشتند و ساکنان کناره‌های شرقی و غربی رود را پراکنده ساختند.
\s1 پیروان داوود از قبیلهٔ بنیامین و یهودا
\p
\v 16 افراد دیگری نیز از قبیله‌های بنیامین و یهودا نزد داوود آمدند.
\v 17 داوود به استقبال ایشان رفت و گفت: «اگر به کمک من آمده‌اید، دست دوستی به هم می‌دهیم ولی اگر آمده‌اید مرا که هیچ ظلمی نکرده‌ام به دشمنانم تسلیم کنید، خدای اجدادمان ببیند و حکم کند.»
\p
\v 18 سپس روح خدا بر عماسای (که بعد رهبر آن سی نفر شد) آمد و او جواب داد: «ای داوود، ما در اختیار تو هستیم. ای پسر یَسا، ما طرفدار تو می‌باشیم. برکت بر تو و بر تمام یارانت باد، زیرا خدایت با توست.»
\p پس داوود آنها را پذیرفت و ایشان را فرماندهان سپاه خود کرد.
\s1 پیروان داوود از قبیلهٔ منسی
\p
\v 19 بعضی از سربازان قبیلهٔ منسی به داوود که همراه فلسطینی‌ها به جنگ شائول می‌رفت، ملحق شدند. (اما سرداران فلسطینی به داوود و افرادش اجازه ندادند که همراه آنها بروند. آنها پس از مشورت با یکدیگر داوود و افرادش را پس فرستادند، چون می‌ترسیدند ایشان به شائول بپیوندند)
\v 20 وقتی داوود به صقلغ می‌رفت، این افراد از قبیلهٔ منسی به او پیوستند: عدناح، یوزاباد، یدیعی‌ئیل، میکائیل، یوزاباد، الیهو و صلتای. این افراد سرداران سپاه منسی بودند.
\v 21 ایشان جنگاورانی قوی و بی‌باک بودند و داوود را در جنگ با عمالیقی‌های مهاجم کمک کردند.
\v 22 هر روز عده‌ای به داوود می‌پیوستند تا اینکه سرانجام سپاه بزرگ و نیرومندی تشکیل شد.
\s1 سربازانی که در حبرون به داوود پیوستند
\p
\v 23 این است تعداد افراد مسلحی که در حبرون به داوود ملحق شدند تا سلطنت شائول را به داوود واگذار کنند، درست همان‌طور که خداوند فرموده بود:
\li1
\v 24-37 از قبیلهٔ یهودا ۶٬۸۰۰ نفر مجهز به نیزه و سپر؛
\li1 از قبیلهٔ شمعون ۷٬۱۰۰ مرد زبدهٔ جنگی؛
\li1 از قبیلهٔ لاوی ۴٬۶۰۰ نفر، شامل یهویاداع، سرپرست خاندان هارون با ۳٬۷۰۰ نفر و صادوق که جنگاوری جوان و بسیار شجاع بود با ۲۲ سردار؛
\li1 از قبیلهٔ بنیامین، همان قبیله‌ای که شائول به آن تعلق داشت، ۳٬۰۰۰ مرد که اکثر آنها تا آن موقع نسبت به شائول وفادار مانده بودند؛
\li1 از قبیلهٔ افرایم ۲۰٬۸۰۰ مرد جنگی و نیرومند که همه در طایفهٔ خود معروف بودند؛ از نصف قبیلهٔ منسی ۱۸٬۰۰۰ نفر که انتخاب شده بودند تا بیایند و داوود را برای پادشاه شدن کمک کنند؛
\li1 از قبیلهٔ یساکار ۲۰۰ سردار، با افراد زیر دست خود (این سرداران موقعیت جنگی را خوب تشخیص می‌دادند و می‌دانستند چگونه اسرائیلی‌ها را برای جنگ بسیج کنند)؛
\li1 از قبیلهٔ زبولون ۵۰٬۰۰۰ مرد جنگی کارآزموده و مسلح که نسبت به داوود وفادار بودند؛
\li1 از قبیلهٔ نفتالی ۱٬۰۰۰ سردار و ۳۷٬۰۰۰ سرباز مجهز به نیزه و سپر؛
\li1 از قبیلهٔ دان ۲۸٬۶۰۰ سرباز آمادهٔ جنگ؛
\li1 از قبیلهٔ اشیر ۴۰٬۰۰۰ سرباز تعلیم دیده و آمادهٔ جنگ؛
\li1 از آن سوی رود اردن (محل سکونت قبایل رئوبین و جاد و نصف قبیلهٔ منسی) ۱۲۰٬۰۰۰ سرباز مجهز به انواع اسلحه؛
\li1
\v 38 تمام این جنگجویان برای یک هدف به حبرون آمدند و آن اینکه داوود را بر تمام اسرائیل پادشاه سازند. در حقیقت، تمام قوم اسرائیل با پادشاه شدن داوود موافق بودند.
\v 39 این افراد جشن گرفتند و سه روز با داوود خوردند و نوشیدند. چون قبلاً خانواده‌هایشان برای ایشان تدارک دیده بودند.
\v 40 همچنین مردم اطراف از سرزمین یساکار، زبولون و نفتالی خوراک بر پشت الاغ و شتر و قاطر و گاو گذاشته، آورده بودند. مقدار خیلی زیادی آرد، نان شیرینی، کشمش، شراب، روغن و تعداد بی‌شماری گاو و گوسفند برای این جشن آورده شد، زیرا در سراسر کشور شادی و سرور بود.
\c 13
\s1 باز آوردن صندوق عهد
\p
\v 1 داوود پس از مشورت با فرماندهان سپاه،
\v 2 خطاب به مردان اسرائیل که در حبرون جمع شده بودند چنین گفت:
\p «حال که شما قصد دارید مرا پادشاه خود سازید و خداوند، خدای ما نیز پادشاهی مرا قبول فرموده است، بیایید برای تمام برادرانمان در سراسر اسرائیل پیغام بفرستیم و آنها را با کاهنان و لاویان دعوت کنیم که بیایند و به جمع ما ملحق شوند.
\v 3 بیایید برویم و صندوق عهد خدا را باز آوریم، زیرا از وقتی که شائول پادشاه شد به آن توجه نکرده‌ایم.»
\p
\v 4 همه این پیشنهاد را پسندیدند و با آن موافقت کردند.
\v 5 پس داوود تمام مردم را از سراسر خاک اسرائیل احضار نمود تا وقتی که صندوق عهد خداوند را از قریهٔ یعاریم می‌آورند، حضور داشته باشند.
\p
\v 6 آنگاه داوود و تمام قوم اسرائیل به بعله (که همان قریه یعاریم در یهوداست) رفتند تا صندوق خدا را که نام خداوند بر آن است از آنجا بیاورند، خداوندی که میان کروبیانِ روی صندوق جلوس می‌کند.
\v 7 پس آن را از خانهٔ ابیناداب برداشتند و بر ارابه‌ای نو گذاشتند. عزا و اخیو، گاوهای ارابه را می‌راندند.
\v 8 آنگاه داوود و تمام قوم با سرود همراه با صدای بربط و عود، دف و سنج، و شیپور در حضور خدا با تمام قدرت به شادی پرداختند.
\v 9 اما وقتی به خرمنگاه کیدون رسیدند، پای گاوها لغزید و عزا دست خود را دراز کرد تا صندوق عهد را بگیرد.
\v 10 در این موقع خشم خداوند بر عزا افروخته شد و او را کشت، چون به صندوق عهد دست زده بود. پس عزا همان جا در حضور خدا مرد.
\v 11 داوود از این عمل خداوند غمگین شد و آن مکان را «مجازات عزا» نامید که تا به امروز هم به این نام معروف است.
\p
\v 12 آن روز، داوود از خدا ترسید و گفت: «چطور می‌توانم صندوق عهد خدا را به خانه ببرم؟»
\v 13 بنابراین تصمیم گرفت به جای شهر داوود، آن را به خانهٔ عوبید ادوم که از جت آمده بود، ببرد.
\v 14 صندوق عهد سه ماه در خانهٔ عوبید ماند و خداوند عوبید و تمام اهل خانهٔ او را برکت داد.
\c 14
\s1 فعالیت داوود در اورشلیم
\p
\v 1 حیرام، پادشاه صور قاصدانی نزد داوود فرستاد. همراه این قاصدان نجاران و بنایانی با چوب درختان سرو نیز فرستاد تا برای داوود کاخی بسازند.
\v 2 پس داوود فهمید که خداوند به خاطر قوم خود اسرائیل، او را پادشاه ساخته است و به سلطنتش اینچنین عظمتی بخشیده است.
\p
\v 3 داوود پس از آنکه به اورشلیم نقل مکان نمود، زنان بیشتری گرفت و صاحب دختران و پسران دیگری شد.
\v 4-7 فرزندان او که در اورشلیم به دنیا آمدند اینها هستند: شموع، شوباب، ناتان، سلیمان، یبحار، الیشوع، الیفلط، نوجه، نافج، یافیع، الیشامع، بعلیاداع\f + \fr 14:47 \ft یا «الیاداع»؛ نگاه کنید به \+xt ۳‏:۸\+xt*.\f*، الیفلط.
\s1 پیروزی بر فلسطینی‌ها
\p
\v 8 وقتی فلسطینی‌ها شنیدند داوود، پادشاه اسرائیل شده است، نیروهای خود را برای جنگ با او بسیج نمودند. وقتی داوود این را شنید سپاه خود را برای مقابله با دشمن جمع کرد.
\v 9 فلسطینی‌ها به درهٔ رفائیم آمده، در آنجا پخش شدند.
\v 10 داوود از خدا سؤال کرد: «اگر به جنگ فلسطینی‌ها بروم آیا مرا پیروز خواهی ساخت؟»
\p خداوند جواب داد: «بله، تو را بر دشمن پیروز خواهم ساخت.»
\p
\v 11 پس داوود در بعل فراصیم به فلسطینی‌ها حمله کرد و آنها را شکست داد. داوود گفت: «خدا به دست من دشمنان ما را شکست داد! او چون سیلاب بر آنها رخنه کرد.» به همین سبب آن محل را بعل فراصیم (یعنی «خدای رخنه‌کننده») نامیدند.
\v 12 فلسطینی‌ها تعداد زیادی بت برجای گذاشتند و داوود دستور داد آنها را بسوزانند.
\v 13 فلسطینی‌ها بار دیگر بازگشتند و در درهٔ رفائیم پخش شدند.
\v 14 داوود باز از خدا سؤال کرد که چه کند و خدا در جواب او فرمود: «از روبرو به آنها حمله نکن بلکه دور بزن و از میان درختان توت به ایشان حمله کن!
\v 15 وقتی صدای پایی بر سر درختان توت شنیدی آنگاه حمله را شروع کن، زیرا این علامت آن است که من پیشاپیش شما حرکت می‌کنم و لشکر فلسطینی‌ها را شکست می‌دهم.»
\v 16 پس داوود مطابق دستور خدا عمل کرده، سپاه فلسطینی‌ها را از جبعون تا جازر سرکوب نمود.
\v 17 به این ترتیب شهرت داوود در همه جا پخش شد و خداوند ترس او را در دل تمام قومها جای داد.
\c 15
\s1 آمادگی برای آوردن صندوق عهد
\p
\v 1 داوود برای خود چند کاخ سلطنتی در شهرش ساخت و یک خیمهٔ تازه هم برای صندوق عهد خدا درست کرد.
\v 2 آنگاه چنین دستور داد: «کسی غیر از لاویان نباید صندوق عهد را بردارد، چون خداوند ایشان را برای همین منظور انتخاب کرده است. آنها خدمتگزاران همیشگی او هستند.»
\p
\v 3 پس داوود تمام قوم اسرائیل را به شهر اورشلیم احضار نمود تا در مراسم انتقال صندوق عهد به خیمهٔ جدید شرکت کنند.
\v 4-10 این است تعداد کاهنان نسل هارون و لاویانی که در اورشلیم حاضر شدند:
\li1 ۱۲۰ نفر از طایفهٔ قهات به سرپرستی اوری‌ئیل؛
\li1 ۲۲۰ نفر از طایفهٔ مراری به سرپرستی عسایا؛
\li1 ۱۳۰ نفر از طایفهٔ جرشوم به سرپرستی یوئیل؛
\li1 ۲۰۰ نفر از خاندان الیصافان به سرپرستی شمعیا؛
\li1 ۸۰ نفر از خاندان حبرون به سرپرستی ایلی‌ئیل؛
\li1 ۱۱۲ نفر از خاندان عزی‌ئیل به سرپرستی عمیناداب.
\p
\v 11 سپس داوود صادوق و اَبیّاتار کاهنان اعظم و اوری‌ئیل، عسایا، یوئیل، شمعیا، ایلی‌ئیل و عمیناداب رهبران لاویان را به حضور خواست
\v 12 و به ایشان گفت: «شما سران طایفه‌های لاویان هستید؛ پس خود را با سایر برادران تقدیس کنید\f + \fr 15:12 \ft «تقدیس» به معنی «جدا کردن، اختصاص دادن و مقدّس ساختن» است.\f* تا صندوق عهد خداوند، خدای اسرائیل را به خیمه‌ای که برایش آماده کرده‌ام بیاورید.
\v 13 دفعهٔ پیش به سبب اینکه شما لاویان آن را حمل نکردید و این برخلاف دستور خدا بود خداوند ما را تنبیه کرد.»
\p
\v 14 پس کاهنان و لاویان خود را تقدیس کردند تا صندوق عهد خداوند، خدای اسرائیل را به محل جدید بیاورند.
\v 15 آنگاه لاویان، همان‌طور که خداوند به موسی فرموده بود، چوبهای حامل صندوق عهد را روی دوش خود گذاشتند و آن را حمل نمودند.
\p
\v 16 داوود به رهبران لاویان دستور داد که از میان لاویان دستهٔ موسیقی تشکیل دهند تا عود و بربط و سنج بنوازند و با صدای بلند و شاد سرود بخوانند.
\v 17-21 رهبران، این افراد را تعیین کردند تا سنجهای مفرغین بنوازند: هیمان (پسر یوئیل)، آساف (پسر برکیا) و ایتان (پسر قوشیا) از طایفهٔ مراری. برای کمک به ایشان این افراد نیز تعیین شدند تا با نواختن عود ایشان را همراهی کنند: زکریا، بین، یعزی‌ئیل، شمیراموت، یحی‌ئیل، عونی، الی‌آب، بنایا و معسیا.
\p برای نواختن بربط نیز اشخاص زیر انتخاب شدند: مَتّیتیا، الیفلیا، مقنیا، عزریا و همچنین عوبید ادوم و یعی‌ئیل که هر دو از نگهبانان خیمه بودند.
\p
\v 22 رهبر سرایندگان کننیا رئیس لاویان بود که به خاطر مهارتش انتخاب شد.
\v 23 برکیا و القانه محافظ صندوق عهد بودند.
\v 24 شبنیا، یوشافاط، نتن‌ئیل، عماسای، زکریا، بنایا و الیعزر که همه کاهن بودند، پیشاپیش صندوق عهد شیپور می‌نواختند. عوبید ادوم و یحیی از صندوق عهد مواظبت می‌کردند.
\s1 صندوق عهد را به اورشلیم می‌آورند
\p
\v 25 آنگاه داوود و بزرگان اسرائیل و سرداران سپاه با شادی فراوان به خانهٔ عوبید ادوم رفتند تا صندوق عهد را به اورشلیم بیاورند.
\v 26 آنها هفت گاو و هفت قوچ قربانی کردند، زیرا خدا لاویان را کمک کرد تا صندوق عهد را بتوانند حمل کنند.
\v 27 داوود و لاویانی که صندوق عهد را حمل می‌کردند، سرایندگان و کننیا رهبر سرایندگان، همه لباسهایی از کتان لطیف پوشیده بودند. داوود نیز لباس مخصوص کاهنان را بر تن کرده بود.
\v 28 به این ترتیب بنی‌اسرائیل با هلهله و شادی و صدای سرنا و شیپور، سنج و عود و بربط، صندوق عهد را به اورشلیم آوردند.
\p
\v 29 هنگامی که صندوق عهد خداوند وارد اورشلیم شد، میکال زن داوود که دختر شائول پادشاه بود، از پنجره نگاه می‌کرد. وقتی داوود را دید که با شادی می‌رقصد در دل خود او را تحقیر کرد.
\c 16
\p
\v 1 به این ترتیب بنی‌اسرائیل صندوق عهد را به خیمه‌ای که داوود برایش بر پا کرده بود، آوردند و در حضور خدا قربانیهای سوختنی و سلامتی تقدیم کردند.
\v 2 در پایان مراسم قربانی، داوود بنی‌اسرائیل را به نام خداوند برکت داد.
\v 3 سپس او به هر یک از زنان و مردان یک قرص نان، یک نان خرما\f + \fr 16:3 \ft معنی واژۀ عبری مشخص نیست.\f* و یک نان کشمشی داد.
\p
\v 4 داوود بعضی از لاویان را تعیین کرد تا در جلوی صندوق عهد قرار گیرند و خداوند، خدای اسرائیل را با سرود شکر و سپاس بگویند. آنانی که برای این خدمت تعیین شدند اینها بودند:
\v 5 آساف (سرپرست این عده که سنج هم می‌نواخت)، زکریا، یعی‌ئیل، شمیراموت، یحی‌ئیل، مَتّیتیا، الی‌آب، بنایا، عوبید ادوم و یعی‌ئیل. این افراد عود و بربط می‌نواختند.
\v 6 بنایا و یحزی‌ئیل که کاهن بودند، همیشه در جلوی صندوق عهد شیپور می‌نواختند.
\s1 سرودی در وصف خدا
\p
\v 7 در آن روز، داوود گروه سرایندگان را تشکیل داد تا در خیمهٔ عبادت برای شکر و سپاس خداوند سرود خوانند. آساف رهبر گروه سرایندگان بود. سرودی که آنها می‌خواندند این بود:
\q1
\v 8 خداوند را شکر کنید و نام او را بخوانید؛
\q2 کارهای او را به تمام قومهای جهان اعلام نمایید.
\q1
\v 9 در وصف او بسرایید و او را ستایش کنید؛
\q2 از کارهای شگفت‌انگیز او سخن بگویید.
\q1
\v 10 ای طالبان خداوند شادی نمایید
\q2 و به نام مقدّس او فخر کنید!
\q1
\v 11 خداوند و قوت او را طالب باشید
\q2 و پیوسته حضور او را بخواهید.
\q1
\v 12 آیات و عجایبی را که به عمل آورده
\q2 و فرامینی را که صادر کرده، به یاد آورید.
\q1
\v 13 ای فرزندان خادم او ابراهیم،
\q2 ای پسران یعقوب، که برگزیدۀ او هستید.
\b
\q1
\v 14 اوست یهوه، خدای ما!
\q2 و عدالتش در تمام دنیا نمایان است.
\q1
\v 15 عهد او را همیشه به یاد داشته باشید
\q2 عهدی که با هزاران پشت بسته است؛
\q1
\v 16 عهد او را با ابراهیم،
\q2 و وعدهٔ او را به اسحاق!
\q1
\v 17 او با یعقوب عهد بست
\q2 و به اسرائیل وعده‌ای جاودانی داد.
\q1
\v 18 او گفت: «سرزمین کنعان را به شما می‌بخشم
\q2 تا ملک و میراثتان باشد.»
\b
\q1
\v 19 بنی‌اسرائیل قومی کوچک بودند
\q2 و در آن دیار غریب؛
\q1
\v 20 میان قومها سرگردان بودند
\q2 و از مملکتی به مملکتی دیگر رانده می‌شدند.
\q1
\v 21 اما خداوند نگذاشت کسی به آنها صدمه برساند،
\q2 و به پادشاهان هشدار داد که بر ایشان ظلم نکنند:
\q1
\v 22 «برگزیدگان مرا آزار ندهید!
\q2 بر انبیای من دست ستم دراز نکنید!»
\b
\q1
\v 23 ای مردم روی زمین، در وصف خداوند بسرایید!
\q2 هر روز به مردم بشارت دهید که خداوند نجات می‌بخشد.
\q1
\v 24 شکوه و جلال او را در میان ملتها ذکر کنید،
\q2 و از معجزات او در میان قومها سخن بگویید.
\q1
\v 25 زیرا خداوند بزرگ است و سزاوار ستایش!
\q2 از او باید ترسید، بیش از همۀ خدایان.
\q1
\v 26 خدایان سایر قومها بتهایی بیش نیستند،
\q2 اما خداوند ما آسمانها را آفریده است.
\q1
\v 27 شکوه و جلال در حضور اوست،
\q2 و قدرت و شادمانی در خانه او.
\b
\q1
\v 28 ای تمام قومهای روی زمین، خداوند را توصیف نمایید؛
\q2 قدرت و شکوه او را توصیف نمایید؛
\q1
\v 29 عظمت نام خداوند را توصیف نمایید!
\q2 با هدایا به حضورش بیایید.
\q1 خداوند را در شکوه قدوسیتش بپرستید!
\q2
\v 30 ای تمام مردم روی زمین، در حضور او بلرزید.
\q2 جهان پایدار است و تکان نخواهد خورد.
\b
\q1
\v 31 آسمان شادی کند و زمین به وجد آید.
\q2 به همۀ قومها بگویید: «خداوند سلطنت می‌کند!»
\q1
\v 32 دریا و هر چه آن را پر می‌سازد غرش کند،
\q2 صحرا و هر چه در آن است، به وجد آید.
\q1
\v 33 درختان جنگل با شادی بسرایند،
\q2 در حضور خداوند که برای داوری جهان می‌آید.
\b
\q1
\v 34 خداوند را سپاس گویید،
\q2 زیرا او نیکوست و محبتش ابدی.
\q1
\v 35 بگویید: «ای خدای نجات ما، ما را نجات ده.
\q2 ما را از میان قومها جمع کن و برهان،
\q1 تا نام مقدّس تو را سپاس گوییم
\q2 و در ستایش تو فخر کنیم.»
\b
\q1
\v 36 متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل،
\q2 از ازل تا ابد.
\m آنگاه همۀ قوم گفتند: «آمین» و خداوند را ستایش کردند.
\s1 پرستش خدا در اورشلیم و جبعون
\p
\v 37 داوود ترتیبی داد که آساف و همکاران لاوی او به طور مرتب پیش صندوق عهد خداوند نگهداری می‌شد خدمت کنند و کارهای روزانهٔ آنجا را انجام دهند.
\v 38 عوبید ادوم (پسر یِدوتون) با شصت و هشت همکارش نیز به ایشان کمک می‌کردند. عوبید ادوم و حوسه مسئول نگهبانی از دروازه‌ها بودند.
\p
\v 39 در ضمن خیمهٔ عبادت قدیمی که در بالای تپهٔ جبعون بود به همان صورت باقی ماند. داوود، صادوق کاهن و همکاران کاهن او را در آن خیمه گذاشت تا خداوند را در آنجا خدمت کنند.
\v 40 آنها هر روز صبح و عصر، روی مذبح، قربانیهای سوختنی به خداوند تقدیم می‌کردند، همان‌طور که خداوند در تورات به بنی‌اسرائیل فرموده بود.
\v 41 داوود هیمان و یِدوتون و چند نفر دیگر را هم که انتخاب شده بودند تعیین کرد تا خداوند را به خاطر محبت ابدی‌اش ستایش کنند.
\v 42 آنها با نواختن شیپور و سنج و سایر آلات موسیقی، خدا را ستایش می‌کردند. پسران یِدوتون کنار دروازه می‌ایستادند.
\p
\v 43 پس از پایان مراسم، مردم به خانه‌هایشان رفتند و داوود بازگشت تا خانهٔ خود را تبرک نماید.
\c 17
\s1 وعدهٔ خداوند به داوود
\p
\v 1 پس از آنکه داوود در کاخ سلطنتی خود ساکن شد، روزی به ناتان نبی گفت: «من در این کاخ زیبا که با چوب سرو ساخته شده است زندگی می‌کنم، در حالی که صندوق عهد خداوند در یک خیمه نگهداری می‌شود!»
\p
\v 2 ناتان در جواب داوود گفت: «آنچه را که در نظر داری انجام بده زیرا خدا با توست.»
\p
\v 3 ولی همان شب خدا به ناتان فرمود:
\v 4 «برو و به خدمتگزار من داوود بگو: ”تو آن کسی نیستی که باید برای من خانه‌ای بسازد.
\v 5 زیرا من هرگز در ساختمانی ساکن نبوده‌ام. از آن زمان که بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آوردم تا به امروز خانهٔ من یک خیمه بوده است و از جایی به جای دیگر در حرکت بوده‌ام.
\v 6 در طول این مدت هرگز به هیچ‌کدام از رهبران اسرائیل که آنها را برای شبانی قوم خود تعیین نموده بودم، نگفتم که چرا برایم خانه‌ای از چوب سرو نساخته‌اید؟“
\p
\v 7 «حال به خدمتگزار من داوود بگو: ”خداوند، خدای لشکرهای آسمان می‌فرماید که وقتی چوپان ساده‌ای بیش نبودی و در چراگاهها از گوسفندان نگهداری می‌کردی، تو را به رهبری قوم اسرائیل برگزیدم.
\v 8 هر جایی که رفته‌ای با تو بوده‌ام و دشمنانت را نابود کرده‌ام. تو را از این هم بزرگتر می‌کنم تا یکی از معروفترین مردان دنیا شوی!
\v 9-10 \vp ۹و۱۰\vp* برای قوم خود سرزمینی انتخاب کردم تا در آن سروسامان بگیرند. این وطن آنها خواهد بود و قومهای بت‌پرست دیگر مثل سابق که قوم من تازه وارد این سرزمین شده بود، بر آنها ظلم نخواهند کرد. تو را از شر تمام دشمنانت حفظ خواهم کرد. این منم که خانهٔ تو را می‌سازم.
\v 11 وقتی تو بمیری و به اجدادت ملحق شوی، من یکی از پسرانت را وارث تاج و تخت تو می‌سازم و حکومت او را استوار خواهم ساخت.
\v 12 او همان کسی است که خانه‌ای برای من می‌سازد. من سلطنت او را تا به ابد پایدار می‌کنم.
\v 13 من پدر او و او پسر من خواهد بود و محبت من از او دور نخواهد شد، آن طور که از شائول دور شد.
\v 14 تا به ابد او را بر خانۀ خود و پادشاهی خود خواهم گماشت و فرزندانش همیشه پادشاه خواهند بود.“»
\p
\v 15 پس ناتان نزد داوود بازگشت و آنچه را که خداوند فرموده بود به او بازگفت.
\s1 دعای داوود
\p
\v 16 آنگاه داوود به خیمهٔ عبادت رفت و در آنجا نشسته، در حضور خداوند چنین دعا کرد: «ای خداوند، من کیستم و خاندان من چیست که مرا به این مقام رسانده‌ای؟
\v 17 به این هم اکتفا نکردی بلکه به نسل آیندهٔ من نیز وعده‌ها دادی. ای خداوند، تو مرا از همهٔ مردم سرافرازتر کرده‌ای.
\v 18 داوود دیگر چه بگوید که تو می‌دانی او نالایق است ولی با وجود این سرافرازش کرده‌ای.
\v 19 این خواست تو بود که به خاطر خدمتگزارت داوود این کارهای بزرگ را انجام دهی و وعده‌های عظیم را نصیب خدمتگزارت گردانی.
\v 20 خداوندا، هرگز نشنیده‌ایم که خدایی مثل تو وجود داشته باشد! تو خدای بی‌نظیری هستی!
\v 21 در سراسر دنیا، کدام قوم است که مثل قوم تو، بنی‌اسرائیل، چنین برکاتی یافته باشد؟ تو بنی‌اسرائیل را رهانیدی تا از آنها برای خود قومی بسازی و نامت را جلال دهی. با معجزات عظیم، مصر را نابود کردی.
\v 22 بنی‌اسرائیل را تا به ابد قوم خود ساختی و تو ای خداوند، خدای ایشان شدی.
\p
\v 23 «ای خداوند باشد آنچه که دربارهٔ من و خاندانم وعده فرموده‌ای، به انجام رسد.
\v 24 اسم تو تا به ابد ستوده شود و پایدار بماند و مردم بگویند: خداوند، خدای لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل است. تو خاندان داوود را تا به ابد حفظ خواهی کرد.
\v 25 ای خداوند من، تو به من وعده دادی که خاندانم تا به ابد بر قوم تو سلطنت کند. به همین سبب است که جرأت کرده‌ام چنین دعایی در حضورت بنمایم.
\v 26 ای خداوند تو براستی خدا هستی و تو این چیزهای خوب را به من وعده فرموده‌ای.
\v 27 ای خداوند، بگذار این برکت همیشه از آن فرزندان من باشد زیرا وقتی تو برکت می‌دهی، برکت تو ابدی است.»
\c 18
\s1 فتوحات داوود
\p
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* پس از چندی باز داوود به فلسطینی‌ها حمله کرده، آنها را شکست داد و شهر جت و روستاهای اطراف آن را از دست ایشان گرفت.
\p داوود همچنین موآبی‌ها را شکست داد و آنها تابع داوود شده، به او باج و خراج می‌دادند.
\p
\v 3 در ضمن، داوود نیروهای هددعزر، پادشاه صوبه را در نزدیکی حمات در هم شکست، زیرا هددعزر می‌کوشید نواحی کنار رود فرات را به چنگ آورد.
\v 4 در این جنگ داوود هزار ارابه، هفت هزار سرباز سواره و بیست هزار سرباز پیاده را به اسیری گرفت. او صد اسب برای ارابه‌ها نگه داشت و رگ پای بقیهٔ اسبان را قطع کرد.
\v 5 همچنین با بیست و دو هزار سرباز سوری که از دمشق برای کمک به هددعزر آمده بودند، جنگید و همهٔ آنها را کشت.
\v 6 داوود در دمشق چندین قرارگاه مستقر ساخت و مردم سوریه تابع داوود شده، به او باج و خراج می‌پرداختند. به این ترتیب داوود هر جا می‌رفت، خداوند او را پیروزی می‌بخشید.
\v 7 داوود سپرهای طلای سرداران هددعزر را برداشت و به اورشلیم برد.
\v 8 در ضمن مقدار زیادی مفرغ از طبحت و کُن شهرهای هددعزر گرفته، آنها را نیز به اورشلیم برد. (بعدها سلیمان از این مفرغ برای ساختن لوازم خانهٔ خدا و حوض و ستونهای واقع در آن استفاده کرد.)
\v 9 توعو، پادشاه حمات، وقتی شنید که داوود بر لشکر هددعزر پیروز شده است،
\v 10 پسرش هدورام را فرستاد تا سلام وی را به او برساند و این پیروزی را به او تبریک بگوید، چون هددعزر و توعو با هم دشمن بودند. هدورام هدایایی از طلا و نقره و مفرغ به داوود داد.
\v 11 داوود همهٔ این هدایا را با طلا و نقره‌ای که خود از ادومی‌ها، موآبی‌ها، عمونی‌ها، فلسطینی‌ها، عمالیقی‌ها به غنیمت گرفته بود وقف خداوند کرد.
\p
\v 12 ابیشای (پسر صرویه) هجده هزار سرباز ادومی را در درهٔ نمک کشت.
\v 13 او در سراسر ادوم، قرارگاههایی مستقر کرد و ادومی‌ها تابع داوود شدند. داوود به هر طرف می‌رفت خداوند به او پیروزی می‌بخشید.
\p
\v 14 داوود با عدل و انصاف بر اسرائیل حکومت می‌کرد.
\v 15 فرماندهٔ سپاه او یوآب (پسر صرویه) و وقایع‌نگار او یهوشافاط (پسر اخیلود) بود.
\v 16 صادوق (پسر اخیطوب) و اخیملک (پسر اَبیّاتار) هر دو کاهن بودند و سرایا کاتب بود.
\v 17 بنایا (پسر یهویاداع) فرماندهٔ گارد سلطنتی داوود بود. پسران داوود مشاوران دربار بودند.
\c 19
\s1 پیروزی داوود بر عمونی‌ها و سوری‌ها
\p
\v 1 پس از چندی ناحاش، پادشاه عمون مرد و پسرش بر تخت او نشست.
\v 2 داوود پادشاه پیش خود فکر کرد: «باید رسم دوستی را با حانون، پسر ناحاش بجا آورم، چون پدرش دوست باوفای من بود.» پس داوود نمایندگانی به دربار حانون فرستاد تا به او تسلیت بگویند.
\p ولی وقتی نمایندگان به عمون رسیدند،
\v 3 بزرگان عمون به حانون گفتند: «این اشخاص به احترام پدرت به اینجا نیامده‌اند، بلکه داوود آنها را فرستاده است تا پیش از حمله به ما، شهرها را جاسوسی کنند.»
\v 4 از این رو، حانون فرستاده‌های داوود را گرفته، ریششان را تراشید، لباسشان را از پشت پاره کرد و ایشان را نیمه برهنه به کشورشان برگردانید.
\p
\v 5 نمایندگان داوود خجالت می‌کشیدند با این وضع به وطن مراجعت کنند. داوود چون این خبر را شنید، دستور داد آنها در شهر اریحا بمانند تا ریششان بلند شود.
\p
\v 6 مردم عمون وقتی فهمیدند با این کار، داوود را دشمن خود کرده‌اند، سی و چهار تن نقره فرستادند تا از معکه و صوبه، واقع در سوریه، ارابه‌ها و سواره نظام اجیر کنند.
\v 7 با این پول سی و دو هزار ارابه و خود پادشاه معکه و تمام سپاه او را اجیر کردند. این نیروها در میدبا اردو زدند و سربازان حانون پادشاه هم که از شهرهای عمون جمع شده بودند، در آنجا به ایشان پیوستند.
\v 8 وقتی داوود از این موضوع باخبر شد، یوآب و تمام سپاه اسرائیل را به مقابله با آنها فرستاد.
\v 9 عمونی‌ها از دروازه‌های شهر خود دفاع می‌کردند و نیروهای اجیر شده در صحرا مستقر شده بودند.
\p
\v 10 وقتی یوآب دید که باید در دو جبهه بجنگد، گروهی از بهترین رزمندگان خود را انتخاب کرده، فرماندهی آنها را به عهده گرفت تا به جنگ سربازان سوری برود.
\v 11 بقیهٔ سربازان را نیز به برادرش ابیشای سپرد تا به عمونی‌ها که از شهر دفاع می‌کردند، حمله کند.
\p
\v 12 یوآب به برادرش گفت: «اگر از عهدهٔ سربازان سوری برنیامدم به کمک من بیا، و اگر تو از عهدهٔ عمونی‌ها برنیامدی، من به کمک تو می‌آیم.
\v 13 شجاع باش! اگر واقعاً می‌خواهیم قوم خود و شهرهای خدای خود را نجات دهیم، امروز باید مردانه بجنگیم. هر چه خواست خداوند باشد، انجام می‌شود.»
\p
\v 14 وقتی یوآب و سربازانش حمله کردند، سوری‌ها پا به فرار گذاشتند.
\v 15 عمونی‌ها نیز وقتی دیدند مزدوران سوری فرار می‌کنند، آنها هم گریختند و تا داخل شهر عقب‌نشینی نمودند. سپس یوآب به اورشلیم مراجعت کرد.
\p
\v 16 سوری‌ها وقتی دیدند نمی‌توانند در مقابل اسرائیلی‌ها مقاومت کنند، سربازان سوری شرق رود فرات را نیز به کمک طلبیدند. فرماندهی این نیروها به عهدهٔ شوبک فرماندهٔ سپاه هددعزر بود.
\p
\v 17 داوود چون این را شنید، همهٔ سربازان اسرائیلی را جمع کرده، از رود اردن گذشت و با نیروهای سوری وارد جنگ شد.
\v 18 ولی سوری‌ها باز هم گریختند و داوود و سربازانش هفت هزار ارابه سوار و چهل هزار پیاده سوری را کشتند. شوبک نیز در این جنگ کشته شد.
\v 19 وقتی پادشاهان مزدور هددعزر دیدند که سربازان سوری شکست خورده‌اند، با داوود صلح نموده، به خدمت او درآمدند. از آن پس دیگر سوری‌ها به عمونی‌ها کمک نکردند.
\c 20
\s1 داوود ربه را می‌گیرد
\p
\v 1 سال بعد در فصل بهار، فصلی که پادشاهان معمولاً درگیر جنگ هستند یوآب سپاه اسرائیل را بسیج کرد و به شهرهای عمونی‌ها حمله برد، اما داوود پادشاه در اورشلیم ماند. یوآب شهر ربه را محاصره نموده، آن را گرفت و ویران کرد.
\v 2 وقتی داوود به میدان جنگ آمد، تاج گرانبهای پادشاه عمونی\f + \fr 20:2 \ft «پادشاه عمونی» یا «ملکوم بت عمونی». ملکوم همان مولک است. نگاه کنید به \+xt ۱پادشاهان ۱۱:۵\+xt*.\f* را از سر او برداشت و بر سر خود گذاشت. این تاج حدود سی و پنج کیلو وزن داشت و از طلا و جواهرات قیمتی ساخته شده بود. داوود غنیمت زیادی از شهر ربه گرفت و با خود برد.
\v 3 داوود، مردم آن شهر را اسیر کرده، اره و تیشه و تبر به دستشان داد و آنها را به کارهای سخت گماشت. او با اهالی شهرهای دیگر عمون نیز همین‌طور عمل کرد. سپس داوود و لشکر او به اورشلیم بازگشتند.
\s1 جنگ با فلسطینی‌ها
\p
\v 4 پس از مدتی باز جنگی با فلسطینی‌ها در جازر درگرفت. سبکای حوشاتی، سفای را که یک غول فلسطینی بود، کشت و فلسطینی‌ها تسلیم شدند.
\p
\v 5 در طی جنگ دیگری با فلسطینی‌ها، الحانان (پسر یاعیر)، لحمی را که برادر جلیات جتی بود و نیزه‌ای به کلفتی چوب نساجها داشت، کشت.
\p
\v 6-7 \vp ۶و۷\vp* یک بار هم وقتی فلسطینی‌ها در جت با اسرائیلی‌ها می‌جنگیدند، یک غول فلسطینی که در هر دست و پایش شش انگشت داشت، نیروهای اسرائیلی را به ستوه آورد. آنگاه یوناتان، برادرزادهٔ داوود که پسر شمعا بود، او را کشت.
\p
\v 8 این سه مرد که به دست داوود و سربازان او کشته شدند، از نسل غول‌پیکران جت بودند.
\c 21
\s1 داوود مردان جنگی را می‌شمارد
\p
\v 1 شیطان خواست اسرائیل را دچار مصیبت نماید، پس داوود را اغوا کرد تا اسرائیل را سرشماری کند.
\v 2 داوود به یوآب و سایر رهبران اسرائیل چنین دستور داد: «به سراسر اسرائیل، از دان تا بئرشبع، بروید و مردان جنگی را سرشماری کنید و نتیجه را به من گزارش دهید.»
\p
\v 3 یوآب جواب داد: «خداوند لشکر خود را صد برابر افزایش دهد. همهٔ این سربازان مال پادشاه هستند، پس چرا آقایم می‌خواهد دست به سرشماری بزند و اسرائیل را گناهکار سازد؟»
\p
\v 4 اما پادشاه نظرش را عوض نکرد. پس یوآب مطابق آن دستور، سراسر خاک اسرائیل را زیر پا گذاشت و پس از سرشماری به اورشلیم بازگشت.
\v 5 او گزارش کار را تقدیم داوود کرد. تعداد مردان جنگی در تمام اسرائیل یک میلیون و صد هزار نفر بود که از این عده چهارصد و هفتاد هزار نفر از یهودا بودند.
\v 6 ولی یوآب از قبیله‌های لاوی و بنیامین سرشماری نکرد، زیرا با دستور پادشاه مخالف بود.
\p
\v 7 این کار داوود در نظر خدا گناه محسوب می‌شد، پس او اسرائیل را به سبب آن تنبیه نمود.
\v 8 آنگاه داوود به خدا عرض کرد: «با این کاری که کردم گناه بزرگی مرتکب شدم. التماس می‌کنم این حماقت مرا ببخش.»
\p
\v 9 خداوند به جاد، نبی داوود فرمود:
\v 10 «برو و به داوود بگو که من سه چیز پیش او می‌گذارم و او می‌تواند یکی را انتخاب کند.»
\p
\v 11 جاد پیش داوود آمد و پیغام خداوند را به او رسانده، گفت: «بین این سه، یکی را انتخاب کن:
\v 12 سه سال قحطی، یا سه ماه فرار از دست دشمن، یا سه روز مرض مهلک و کشتار به‌وسیلۀ فرشتهٔ خداوند. در این باره فکر کن و به من بگو که به خدا چه جوابی بدهم.»
\p
\v 13 داوود جواب داد: «در تنگنا هستم. بهتر است به دست خداوند بیفتم تا به دست انسان، زیرا رحمت خداوند بسیار عظیم است.»
\p
\v 14 پس خداوند مرض مهلکی بر اسرائیل فرستاد و هفتاد هزار نفر مردند.
\v 15 سپس فرشته‌ای فرستاد تا اورشلیم را نابود کند. اما خداوند از این کار متأسف شد و به فرشتهٔ مرگ چنین دستور داد: «کافی است! دست نگه دار!» در این هنگام فرشتهٔ خداوند در زمین خرمنکوبی شخصی به نام ارونهٔ یبوسی ایستاده بود.
\v 16 داوود فرشتهٔ خداوند را دید که بین زمین و آسمان ایستاده و شمشیرش را به طرف اورشلیم دراز کرده است. پس داوود و بزرگان اورشلیم پلاس پوشیدند و در حضور خداوند به خاک افتادند.
\p
\v 17 داوود به خدا گفت: «من مقصر و گناهکار هستم، زیرا من بودم که دستور سرشماری دادم. اما این مردم بیچاره چه کرده‌اند؟ ای خداوند، من و خاندان مرا مجازات کن ولی قوم خود را از بین نبر.»
\p
\v 18 فرشتهٔ خداوند به جاد دستور داد به داوود بگوید که در زمین خرمنکوبی ارونهٔ یبوسی، مذبحی برای خداوند بسازد.
\v 19 پس داوود رفت تا به دستور خداوند عمل کند.
\v 20 ارونه که مشغول کوبیدن خرمن گندم بود وقتی روی خود را برگرداند فرشتهٔ خداوند را دید. چهار پسر او از ترس دویدند و خود را پنهان کردند.
\v 21 ارونه، داوود پادشاه را دید که به طرف او می‌آید. پس فوری دست از کوبیدن خرمن کشید و در حضور پادشاه به خاک افتاد.
\p
\v 22 داوود به ارونه گفت: «زمین خرمنکوبی خود را به من بفروش؛ قیمت آن هر چه باشد به تو می‌دهم. می‌خواهم در اینجا برای خداوند مذبحی بسازم تا این بلا رفع شود.»
\p
\v 23 ارونه به پادشاه گفت: «آن را پیشکش می‌کنم. همه چیز در اختیار شماست گاو برای قربانی، خرمنکوب برای روشن کردن آتش قربانی و گندم برای هدیهٔ آردی. همه را به پادشاه تقدیم می‌کنم.»
\p
\v 24 داوودِ پادشاه جواب داد: «نه، من تمام قیمت آن را می‌پردازم، چون نمی‌توانم مال تو را بگیرم و به خداوند هدیه کنم. نمی‌خواهم چیزی که برای من مفت تمام شده، به حضور خداوند تقدیم کنم.»
\p
\v 25 پس داوود ششصد مثقال طلا به ارونه پرداخت،
\v 26 و در آنجا برای خداوند یک مذبح ساخت و روی آن قربانیهای سوختنی و سلامتی تقدیم کرد. سپس نزد خداوند دعا کرد و خداوند هم با فرستادن آتش از آسمان و سوزانیدن قربانیهای روی مذبح، او را مستجاب فرمود.
\v 27 آنگاه خداوند به فرشته دستور داد که شمشیرش را غلاف کند.
\v 28 داوود چون دید که خداوند جواب دعایش را داده است، در آنجا قربانی به او تقدیم کرد.
\p
\v 29 در آن هنگام خیمهٔ عبادت که موسی در بیابان آن را درست کرده بود، و نیز مذبح، در بالای تپه جبعون قرار داشت،
\v 30 ولی داوود نمی‌توانست برای دعا به آنجا برود، زیرا از شمشیر فرشتهٔ خداوند می‌ترسید.
\c 22
\p
\v 1 سپس داوود در کنار مذبحی که ساخته بود، ایستاد و گفت: «این همان جایی است که باید خانهٔ یهوه خدا بنا شود و این مذبح برای قربانیهای قوم اسرائیل خواهد بود.»
\s1 آمادگی برای ساختن خانهٔ خدا
\p
\v 2 داوود تمام ساکنان غیریهودی اسرائیل را برای ساختن خانهٔ خدا به کار گرفت. از بین آنها افرادی را برای تراشیدن سنگ تعیین کرد.
\v 3 او مقدار زیادی آهن تهیه کرد تا از آن میخ و گیره برای دروازه‌ها درست کنند. او همچنین به قدری مفرغ تهیه کرد که نمی‌شد آن را وزن نمود!
\v 4 مردان صور و صیدون نیز تعداد بیشماری الوار سرو برای داوود آوردند.
\p
\v 5 داوود گفت: «پسرم سلیمان، جوان و کم‌تجربه است و خانهٔ خداوند باید پرشکوه و در دنیا معروف و بی‌نظیر باشد. بنابراین، من از حالا برای بنای آن تدارک می‌بینم.»
\p پس داوود پیش از وفاتش، مصالح ساختمانی زیادی را فراهم ساخت
\v 6 و به پسر خود سلیمان سفارش کرد خانه‌ای برای خداوند، خدای اسرائیل بنا کند.
\p
\v 7 داوود به سلیمان گفت: «ای پسرم، من خودم می‌خواستم خانه‌ای برای نام یهوه، خدای خود بسازم،
\v 8 اما خداوند به من فرمود: تو خونهای بسیار ریخته‌ای و جنگهای بزرگ کرده‌ای، پس نمی‌توانی خانه‌ای برای نام من بسازی، زیرا دستت به خون انسانهای زیادی آلوده شده است.
\v 9 ولی او به من وعده داده، فرمود: پسری به تو می‌دهم که مردی صلح‌جو خواهد بود و من شر تمام دشمنان را از سر او کم خواهم کرد. نام او سلیمان یعنی ”صلح“ خواهد بود. در طی سلطنت او به قوم اسرائیل صلح و آرامش خواهم بخشید.
\v 10 او خانه‌ای برای من بنا خواهد کرد. او پسر من و من پدر او خواهم بود، و پسران و نسل او را تا به ابد بر تخت سلطنت اسرائیل خواهم نشاند.
\p
\v 11 «پس حال ای پسرم، خداوند همراه تو باشد و تو را کامیاب سازد تا همان‌طور که فرموده است بتوانی خانهٔ خداوند، خدایت را بسازی.
\v 12 خداوند به تو بصیرت و حکمت عطا کند تا وقتی پادشاه اسرائیل می‌شوی تمام قوانین و دستورهای او را بجا آوری.
\v 13 چون اگر مطیع دستورها و احکام خداوند که توسط موسی به بنی‌اسرائیل داده است باشی، او تو را موفق می‌گرداند. پس قوی و دلیر باش، و ترس و واهمه را از خود دور کن!
\p
\v 14 «من با تلاش زیاد سه هزار و چهارصد تن طلا و سی و چهار هزار تن نقره جمع‌آوری کرده‌ام، و این علاوه بر آهن و مفرغ بی‌حساب، الوار و سنگی است که برای خانهٔ خداوند آماده ساخته‌ام. تو نیز باید به این مقدار اضافه کنی.
\v 15 تو سنگتراشها و بنّاها و نجّارها و صنعتگران ماهر بسیار برای انجام هر نوع کاری در خدمت خود داری.
\v 16 ایشان در زرگری و نقره‌سازی و فلزکاری مهارت بسیار دارند. پس کار را شروع کن. خداوند با تو باشد!»
\p
\v 17 سپس داوود به تمام بزرگان اسرائیل دستور داد که پسرش را در انجام این کار کمک کنند.
\v 18 داوود به آنان گفت: «خداوند، خدای شما با شماست. او از هر طرف به شما صلح و آرامش بخشیده، زیرا من به یاری خداوند دشمنان این سرزمین را شکست دادم و آنها الان مطیع شما و خداوند هستند.
\v 19 پس با تمام نیروی خود خداوند، خدای خویش را اطاعت کنید. دست به کار شوید و خانهٔ خداوند را بسازید تا بتوانید صندوق عهد و سایر اشیاء مقدّس را به خانهٔ خداوند بیاورید!»
\c 23
\s1 وظایف لاویان
\p
\v 1 وقتی داوود پیر و سالخورده شد پسرش سلیمان را بر تخت سلطنت اسرائیل نشاند.
\p
\v 2 داوود تمام رهبران اسرائیل و کاهنان و لاویان را جمع کرد.
\v 3 سپس دستور داد که از لاویان سرشماری به عمل آید. تعداد کل مردان لاوی سی ساله و بالاتر، سی و هشت هزار نفر بود.
\v 4 داوود فرمان داد که بیست و چهار هزار نفر از آنها بر کار ساختمان خانهٔ خداوند نظارت کنند، شش هزار نفر قاضی و مأمور اجرا باشند،
\v 5 چهار هزار نفر نگهبان خانهٔ خدا و چهار هزار نفر دیگر با آلات موسیقی که او تهیه کرده بود خداوند را ستایش کنند.
\p
\v 6 سپس داوود آنها را برحسب طایفه‌های لاوی، به سه دسته تقسیم کرد: جرشون، قهات و مراری.
\p
\v 7 دستهٔ جرشون از دو گروه به نامهای پسرانش لعدان و شمعی تشکیل شده بود.
\v 8-9 \vp ۸و۹\vp* این دو گروه نیز از شش گروه دیگر تشکیل شده بودند که به نام پسران لعدان و شمعی خوانده می‌شدند. اسامی پسران لعدان یحی‌ئیل، زیتام و یوئیل بود. ایشان رهبران خاندان لعدان بودند. اسامی پسران شمعی شلومیت، حزی‌ئیل و هاران بود.
\p
\v 10 خاندانهای شمعی به اسم یحت، زینا، یعوش و بریعه (چهار پسر شمعی) نامیده می‌شدند.
\v 11 یحت بزرگتر از همه بود و بعد زینا. اما یعوش و بریعه با هم یک خاندان را تشکیل می‌دادند، چون هیچ‌کدام پسران زیادی نداشتند.
\p
\v 12 دستهٔ قهات از چهار گروه به نامهای پسرانش عمرام، یصهار، حبرون و عزی‌ئیل تشکیل شده بود.
\p
\v 13 عمرام پدر موسی و هارون بود. هارون و نسل او برای خدمت مقدّس تقدیم قربانی و هدایای بنی‌اسرائیل به حضور خداوند انتخاب شدند تا پیوسته خداوند را خدمت کنند و بنی‌اسرائیل را به نام خداوند برکت دهند.
\p
\v 14-15 \vp ۱۴و۱۵\vp* جرشوم و العازار پسران موسی، مرد خدا نیز جزو قبیلهٔ لاوی بودند.
\v 16 بین پسران جرشوم، شبوئیل رهبر بود.
\v 17 العازار فقط یک پسر داشت به نام رحبیا. رحبیا رهبر خاندان خود بود و فرزندان بسیار داشت.
\p
\v 18 از پسران یصهار، شلومیت رهبر خاندان بود.
\p
\v 19 پسران حبرون عبارت بودند از: یریا، امریا، یحزی‌ئیل و یقمعام.
\p
\v 20 پسران عزی‌ئیل، میکا و یشیا بودند.
\p
\v 21 مراری دو پسر داشت به نامهای محلی و موشی. العازار و قیس پسران محلی بودند.
\v 22 وقتی العازار مرد پسری نداشت. دخترانش با پسر عموهای خود، یعنی پسران قیس ازدواج کردند.
\v 23 موشی هم سه پسر داشت: محلی، عادر و یریموت.
\p
\v 24 هنگام سرشماری، تمام مردان لاوی که بیست ساله یا بالاتر بودند، جزو این طوایف و خاندانها اسم‌نویسی شدند و همه برای خدمت در خانهٔ خداوند تعیین گردیدند.
\p
\v 25 داوود گفت: «خداوند، خدای اسرائیل به ما صلح و آرامش بخشیده و برای همیشه در اورشلیم ساکن شده است.
\v 26 پس دیگر لزومی ندارد لاویان خیمهٔ عبادت و لوازم آن را از مکانی به مکان دیگر حمل کنند.»
\v 27 به این ترتیب طبق آخرین دستور داوود تمام مردان قبیلهٔ لاوی بیست ساله و بالاتر، سرشماری شدند.
\v 28 وظیفهٔ لاویان این بود که در خدمت خانهٔ خداوند کاهنان را که از نسل هارون بودند، کمک کنند. نگهداری حیاط و اتاقهای خانهٔ خدا و نیز طهارت اشیاء مقدّس نیز به عهدهٔ ایشان بود.
\v 29 تهیهٔ نان حضور، آرد برای هدیهٔ آردی، نانهای فطیر، پختن و آغشته کردن هدایا به روغن زیتون و وزن کردن هدایا نیز جزو وظایف لاویان بود.
\v 30 ایشان هر روز صبح و عصر در حضور خداوند می‌ایستادند و با سرود او را ستایش می‌کردند.
\v 31 همین کار را هنگام تقدیم قربانیهای سوختنی به خداوند در روز شَبّات و ماه نو و جشنهای سالیانه انجام می‌دادند. لاویان موظف بودند به تعداد مناسب و به طریق تعیین شده به طور مرتب خدمت کنند.
\v 32 ایشان از خیمهٔ ملاقات و خانهٔ خداوند مواظبت می‌نمودند و کاهنان را که از نسل هارون بودند، کمک می‌کردند.
\c 24
\s1 وظایف کاهنان
\p
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* کاهنان که از نسل هارون بودند در دو گروه به نامهای العازار و ایتامار (پسران هارون) خدمت می‌کردند. ناداب و ابیهو هم پسران هارون بودند، ولی قبل از پدر خود مردند و پسری نداشتند. پس فقط العازار و ایتامار باقی ماندند تا خدمت کاهنی را ادامه بدهند.
\v 3 داوود با نظر صادوق (نمایندهٔ طایفهٔ العازار) و اخیملک (نمایندهٔ طایفهٔ ایتامار)، نسل هارون را برحسب وظایف ایشان به چند گروه تقسیم کرد.
\p
\v 4 نسل العازار شانزده گروه بودند و نسل ایتامار هشت گروه، زیرا تعداد مردان رهبر در نسل العازار بیشتر بود.
\v 5 هم در نسل العازار و هم در نسل ایتامار مقامات بلند پایهٔ روحانی بودند؛ بنابراین برای اینکه تبعیض پیش نیاید، قرار شد به قید قرعه وظایف هر گروه تعیین شود.
\v 6 نسل العازار و ایتامار به نوبه قرعه کشیدند. سپس شمعیای لاوی، پسر نتن‌ئیل، که کاتب بود در حضور پادشاه، صادوق کاهن، اخیملک پسر اَبیّاتار، و سران کاهنان و لاویان اسامی و وظایف ایشان را نوشت.
\v 7-18 بیست و چهار گروه به حکم قرعه به ترتیب زیر تعیین شدند:
\p ۱ یهویاریب؛ ۲ یدعیا؛ ۳ حاریم؛ ۴ سعوریم؛ ۵ ملکیه؛ ۶ میامین؛ ۷ هقوص؛ ۸ ابیا؛ ۹ یشوع؛ ۱۰ شکنیا؛ ۱۱ الیاشیب؛ ۱۲ یاقیم؛ ۱۳ حفه؛ ۱۴ یشب‌آب؛ ۱۵ بلجه؛ ۱۶ امیر؛ ۱۷ حیزیر؛ ۱۸ هفصیص؛ ۱۹ فتحیا؛ ۲۰ یحزقی‌ئیل؛ ۲۱ یاکین؛ ۲۲ جامول؛ ۲۳ دلایا؛ ۲۴ معزیا.
\p
\v 19 هر یک از این گروه‌ها وظایف خانهٔ خداوند را که در ابتدا خداوند به‌وسیلۀ جد آنها هارون تعیین فرموده بود، انجام می‌دادند.
\s1 فهرست اسامی بقیهٔ لاویان
\p
\v 20 از بقیهٔ نسل لاوی اینها رئیس خاندان بودند: از نسل عمرام، شبوئیل؛ از نسل شبوئیل، یحدیا؛
\v 21 از نسل رحبیا، یشیا؛
\v 22 از نسل یصهار، شلوموت؛ از نسل شلوموت، یحت.
\p
\v 23 پسران حبرون عبارت بودند از: یریا، امریا، یحزی‌ئیل و یقمعام.
\p
\v 24-25 \vp ۲۴و۲۵\vp* از نسل عزی‌ئیل، میکا؛ از نسل میکا، شامیر؛ از نسل یشیا (برادر میکا)، زکریا.
\p
\v 26-27 \vp ۲۶و۲۷\vp* از نسل مراری، محلی و موشی و یعزیا؛ از نسل یعزیا، بنو و شوهم و زکور و عبری؛
\v 28 از نسل محلی، العازار (که پسری نداشت)
\v 29 و قیس؛ از نسل قیس، یرحم‌ئیل؛
\v 30 از نسل موشی، محلی و عادر و یریموت.
\p این افراد از خاندانهای لاوی بودند.
\v 31 وظایف آنها هم مثل فرزندان هارون بدون در نظر گرفتن سن و مقامشان به قید قرعه تعیین گردید. این عمل در حضور داوود پادشاه، صادوق، اخیملک، و رهبران کاهنان و لاویان انجام شد.
\c 25
\s1 دستهٔ سرایندگان خانهٔ خدا
\p
\v 1 داوود پادشاه و رهبران قوم اشخاصی را از خاندان آساف و هیمان و یِدوتون انتخاب کردند تا به همراهی بربط و عود و سنج پیامهای خدا را اعلان کنند. اسامی آنها و نوع خدمتشان به شرح زیر است:
\li1
\v 2 زکور، یوسف، نتنیا و اشرئیله (پسران آساف) که تحت سرپرستی آساف بودند. آساف به دستور پادشاه، پیام خداوند را اعلان می‌کرد؛
\li1
\v 3 جدلیا، صری، اشعیا، حشبیا و مَتّیتیا (پسران یِدوتون) که به سرپرستی پدرشان و با نوای چنگ پیام خداوند را اعلان می‌کردند و او را با سرود ستایش می‌نمودند؛
\li1
\v 4 هیمان: بقیا، متنیا، عزی‌ئیل، شبوئیل، یریموت، حننیا، حنانی، الیاته، جدلتی، روممتی عزر، یشبقاشه، ملوتی، هوتیر و محزیوت (پسران هیمان).
\v 5 خدا این چهارده پسر را به هیمان که نبی مخصوص پادشاه بود، بخشیده بود تا طبق وعده‌اش به هیمان به او عزت و قدرت داده باشد. هیمان سه دختر نیز داشت.
\p
\v 6 تمام این مردان به سرپرستی پدرانشان در خانهٔ خداوند سنج و عود و بربط می‌نواختند و به این ترتیب خدا را خدمت می‌کردند. آساف و یِدوتون و هیمان مستقیما از پادشاه دستور می‌گرفتند.
\v 7 تمام این افراد و لاویانی که با ایشان همکاری می‌کردند برای سراییدن در وصف خداوند تربیت شده و در نواختن سازها ماهر بودند. تعداد کل گروه آنها ۲۸۸ نفر بود.
\v 8 وظایف مخصوص سرایندگان، بدون در نظر گرفتن سن و تجربه، به قید قرعه تعیین شد.
\p
\v 9-31 قرعهٔ اول به نام یوسف از خاندان آساف افتاد.
\li1 دوم: جدلیا و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 سوم: زکور و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 چهارم: یصری و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 پنجم: نتنیا و پسران و برادران وی، ۱۲ نفر؛
\li1 ششم: بقیا و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 هفتم: یشرئیله و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 هشتم: اشعیا و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 نهم: متنیا و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 دهم: شمعی و پسران و برادران وی، ۱۲ نفر؛
\li1 یازدهم: عزی‌ئیل و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 دوازدهم: حشبیا و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 سیزدهم: شبوئیل و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 چهاردهم: مَتّیتیا و پسران و برادران وی، ۱۲ نفر؛
\li1 پانزدهم: یریموت و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 شانزدهم: حننیا و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 هفدهم: یشبقاشه و پسران و برادران وی، ۱۲ نفر؛
\li1 هجدهم: حنانی و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 نوزدهم: ملوتی و پسران و برادران وی، ۱۲ نفر؛
\li1 بیستم: ایلیاته و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 بیست و یکم: هوتیر و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر؛
\li1 بیست و دوم: جدلتی و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 بیست و سوم، محزیوت و پسران و برادران او، ۱۲ نفر؛
\li1 بیست و چهارم، روممتی عزر و پسران و برادرانش، ۱۲ نفر.
\c 26
\s1 نگهبانان خانهٔ خدا
\p
\v 1-3 از طایفهٔ قورح افرادی که برای نگهبانی دروازه‌های معبد تعیین شدند، اینها بودند: مشلمیا پسر قوری از خاندان آساف، و هفت پسر او که به ترتیب سن عبارت بودند از: زکریا، یدیعی‌ئیل، زبدیا، یتنی‌ئیل، عیلام، یهوحانان و الیهوعینای.
\p
\v 4-5 \vp ۴و۵\vp* هشت پسر عوبید ادوم که به ترتیب سن عبارت بودند از: شمعیا، یهوزاباد، یوآخ، ساکار، نتن‌ئیل، عمی‌ئیل، یساکار و فعلتای. این هشت پسر نشانهٔ برکت خدا به عوبید ادوم بودند.
\p
\v 6-7 \vp ۶و۷\vp* پسران شمعیا همه مردانی توانا و در میان طایفهٔ خود معروف بودند. اسامی ایشان، عتنی، رفائیل، عوبید و الزاباد بود. برادران او الیهو و سمکیا هم مردانی توانا بودند.
\p
\v 8 همهٔ افراد خاندان عوبید ادوم مردانی توانا و واجد شرایط برای این کار بودند.
\v 9 هجده پسر و برادر مشلمیا هم مردانی قابل بشمار می‌آمدند.
\p
\v 10 از طایفهٔ مراری نیز حوسه با پسرانش به نگهبانی خانۀ خدا تعیین شدند. پسران حوسه عبارت بودند از: شمری (هر چند او پسر ارشد نبود اما پدرش او را رهبر سایر پسران خود کرد)،
\v 11 حلقیا، طبلیا و زکریا. خاندان حوسه جمعاً سیزده نفر بودند.
\p
\v 12 نگهبانان خانهٔ خداوند برحسب خاندان خود به گروه‌ها تقسیم شدند تا مثل سایر لاویان در خانهٔ خداوند خدمت کنند.
\v 13 تمام خاندانها، بدون توجه به بزرگی یا کوچکی‌شان، قرعه کشیدند تا مشخص شود هر یک از آنها کدام یک از دروازه‌ها را باید نگهبانی کنند.
\v 14 نگهبانی دروازهٔ شرقی به اسم مشلمیا، نگهبانی دروازهٔ شمالی به نام پسرش زکریا که مشاور دانایی بود،
\v 15 و نگهبانی دروازهٔ جنوبی به اسم عوبید ادوم درآمد. پسران عوبید ادوم از انبارها مواظبت می‌کردند.
\v 16 نگهبانی دروازهٔ غربی و دروازه شلکت (که به جادهٔ سربالایی باز می‌شد)، به نام شفیم و حوسه درآمد. وظیفهٔ نگهبانی به نوبت تعیین می‌شد.
\v 17 هر روز شش نفر در دروازهٔ شرقی، چهار نفر در دروازهٔ شمالی، چهار نفر در دروازهٔ جنوبی، و چهار نفر در انبارها (دو نفر در هر انبار) نگهبانی می‌دادند.
\v 18 هر روز برای نگهبانی دروازهٔ غربی شش نفر تعیین می‌شدند، یعنی چهار نفر برای جاده و دو نفر برای خود دروازه.
\p
\v 19 نگهبانان خانهٔ خدا از طایفه‌های قورح و مراری انتخاب شدند.
\s1 سایر خدمات خانهٔ خدا
\p
\v 20 بقیهٔ لاویان به رهبری اخیا مسئول نگهداری خزانهٔ خانهٔ خدا و انبار هدایای وقفی بودند.
\v 21-22 \vp ۲۱و۲۲\vp* زیتام و یوئیل، پسران یحی‌ئیل نیز که از رهبران خاندان لادان و از طایفۀ جرشون بودند از مسئولین خزانهٔ خانۀ خداوند بشمار می‌آمدند.
\p
\v 23 از طایفهٔ عمرام، یصهار، حبرون و عزی‌ئیل نیز مسئولینی تعیین شدند.
\p
\v 24 شبوئیل، از طایفهٔ جرشوم پسر موسی، ناظر خزانه بود.
\v 25 یکی از خویشاوندان او شلومیت بود. (شلومیت پسر زکری، زکری پسر یورام، یورام پسر اشعیا، اشعیا پسر رحبیا، رحبیا پسر العازار و العازار برادر جرشوم بود.)
\v 26 شلومیت و برادرانش تعیین شدند تا از خزانه مراقبت نمایند. در این خزانه هدایایی نگهداری می‌شد که داوود پادشاه و سایر رهبران یعنی رؤسای طوایف و خاندانها و نیز فرماندهان سپاه وقف کرده بودند.
\v 27 این اشخاص قسمتی از آنچه را در جنگ به غنیمت می‌گرفتند وقف می‌کردند تا صرف هزینه‌های خانهٔ خداوند شود.
\v 28 شلومیت و برادرانش در ضمن مسئول نگهداری هدایایی بودند که به‌وسیلۀ سموئیل نبی، شائول پسر قیس، ابنیر پسر نیر، یوآب پسر صرویه، و دیگران وقف شده بود.
\s1 وظایف سایر لاویان
\p
\v 29 کننیا و پسرانش که از طایفهٔ یصهار بودند، وظایفی در خارج از خانۀ خدا به عهده داشتند. آنها از مسئولین و مقامات قضایی بودند.
\p
\v 30 از طایفهٔ حبرون حشبیا و هزار و هفتصد نفر از خویشاوندانش که همه افرادی کاردان بودند، تعیین شدند تا در آن قسمت از خاک اسرائیل که در غرب رود اردن بود مسئول امور مذهبی و مملکتی باشند.
\p
\v 31 یریا سرپرست تمام طایفهٔ حبرون بود. در سال چهلم سلطنت داوود پادشاه، در نسب نامه‌های طایفۀ حبرون بررسی به عمل آمد و معلوم شد افراد کاردان این طایفه در یعزیز جلعاد می‌باشند.
\v 32 پس داوود پادشاه دو هزار و هفتصد نفر از خویشاوندان یریا را که افرادی کاردان و از رؤسای خاندان بودند، انتخاب نمود تا مسئول امور مذهبی و مملکتی ناحیهٔ شرق رود اردن که قبایل رئوبین، جاد و نصف قبیله منسی در آنجا بودند، باشند.
\c 27
\s1 تقسیمات سپاه اسرائیل
\p
\v 1 سپاه اسرائیل از افراد و رؤسای خاندانها و طایفه‌ها و بزرگان تشکیل یافته بود و شامل دوازده سپاه می‌شد. هر سپاه که متشکل از ۲۴٬۰۰۰ نفر بود، به نوبت، سالی یک ماه به خدمت فرا خوانده می‌شد. فرماندهان این سپاهیان، به ترتیب ماه خدمت، عبارت بودند از:
\li1
\v 2-3 \vp ۲و۳\vp* ماه اول: یشبعام، پسر زبدی‌ئیل، از طایفهٔ فارص؛
\li1
\v 4 ماه دوم: دودای اخوخی (معاون او مقلوت نام داشت)؛
\li1
\v 5-6 \vp ۵و۶\vp* ماه سوم: بنایا، پسر یهویاداع کاهن اعظم (بنایا همان کسی است که فرماندهٔ سی سردار داوود بود؛ پسرش عمیزاباد از فرماندهان سپاه او بود)؛
\li1
\v 7 ماه چهارم: عسائیل، برادر یوآب (بعد از او پسرش زبدیا جای او را گرفت)؛
\li1
\v 8 ماه پنجم: شمهوت یزراحی؛
\li1
\v 9 ماه ششم: عیرا، پسر عقیش تقوعی؛
\li1
\v 10 ماه هفتم: حالص فلونی از قبیلهٔ افرایم؛
\li1
\v 11 ماه هشتم: سبکای حوشاتی از طایفۀ زارح؛
\li1
\v 12 ماه نهم: ابیعزر عناتوتی از قبیلهٔ بنیامین؛
\li1
\v 13 ماه دهم: مهرای نطوفاتی از طایفۀ زارح؛
\li1
\v 14 ماه یازدهم: بنایا فرعاتونی از قبیلهٔ افرایم؛
\li1
\v 15 ماه دوازدهم: خلدای نطوفاتی از نسل عتنی‌ئیل.
\s1 رؤسای قبیله‌ها
\p
\v 16-22 رؤسای قبیله‌های اسرائیل به شرح زیر بودند:
\li1 العازار پسر زکری، رئیس قبیلهٔ رئوبین؛
\li1 شفطیا پسر معکه، رئیس قبیلهٔ شمعون؛
\li1 حشبیا پسر قموئیل، رئیس قبیلهٔ لاوی؛
\li1 صادوق، رئیس خاندان هارون؛
\li1 الیهو برادر داوود پادشاه، رئیس قبیلهٔ یهودا؛
\li1 عمری پسر میکائیل، رئیس قبیلهٔ یساکار؛
\li1 یشمعیا پسر عوبدیا، رئیس قبیلهٔ زبولون؛
\li1 یریموت پسر عزری‌ئیل، رئیس قبیلهٔ نفتالی؛
\li1 هوشع پسر عزریا، رئیس قبیلهٔ افرایم؛
\li1 یوئیل پسر فدایا، رئیس نصف قبیلهٔ منسی؛
\li1 یدو پسر زکریا، رئیس نصف دیگر قبیلهٔ منسی در جلعاد؛
\li1 یعسی‌ئیل پسر ابنیر، رئیس قبیله بنیامین؛
\li1 عزرئیل پسر یروحام، رئیس قبیلهٔ دان.
\p
\v 23 داوود هنگام سرشماری، جوانان بیست سال یا کمتر را به حساب نیاورد، زیرا خداوند وعده داده بود که جمعیت اسرائیل را مثل ستارگان آسمان بی‌شمار گرداند.
\v 24 یوآب سرشماری را شروع کرد ولی آن را تمام نکرد، چون خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد. لذا آمار نهایی در سالنامهٔ داوود پادشاه ثبت نشد.
\s1 ناظران دارایی پادشاه
\p
\v 25 عزموت پسر عدی‌ئیل سرپرست انبارهای سلطنتی و یوناتان پسر عزیا سرپرست انبارهای شهرها و روستاها و قلعه‌ها بود.
\p
\v 26 عزری پسر کلوب، سرپرست کارگرانی بود که در املاک پادشاه کار می‌کردند.
\v 27 شمعی راماتی بر باغهای انگور پادشاه نظارت می‌کرد. زبدی شفماتی مسئول تهیهٔ شراب و انبار کردن آن بود.
\v 28 بعل حانان جدیری مسئول باغهای زیتون و درختان افراغ در دشتهای هم مرز کشور فلسطین بود. یوآش متصدی ذخیرهٔ روغن زیتون بود.
\p
\v 29 شطرای شارونی در دشت شارون از رمه‌ها نگهداری می‌کرد، و شافاط پسر عدلائی مسئول نگهداری رمه‌هایی بود که در دره‌ها می‌چریدند.
\v 30 عوبیل اسماعیلی بر کار نگهداری شترها و یحدیای میرونوتی بر کار نگهداری الاغها نظارت می‌کردند.
\v 31 یازیز مسئول نگهداری گله‌ها بود. تمام این مردان ناظران دارایی داوود پادشاه بودند.
\p
\v 32 یوناتان عموی داوود مشاوری دانا و عالم بود و یحی‌ئیل، پسر حکمونی از پسران پادشاه مواظبت می‌کرد.
\p
\v 33 اخیتوفل مشاور پادشاه و حوشای ارکی دوست پادشاه بود.
\v 34 پس از اخیتوفل، یهویاداع (پسر بنایا) و اَبیّاتار به جای او مشاور شدند. فرماندهٔ سپاه اسرائیل یوآب بود.
\c 28
\s1 دستورهای داوود دربارهٔ خانهٔ خدا
\p
\v 1 داوود تمام مقامات مملکتی را به اورشلیم احضار کرد: رؤسای قبایل و طوایف، فرماندهان دوازده سپاه، مسئولان اموال و املاک و گله‌های پادشاه، مقامات دربار و جنگاوران شجاع.
\v 2 آنگاه داوود بر پا ایستاده، چنین گفت:
\p «ای برادران من و ای قوم من! آرزو داشتم خانه‌ای بسازم تا صندوق عهد خداوند در آن قرار گیرد، و خدای ما در آن منزل کند. من هر چه برای این بنا لازم بود، جمع‌آوری کردم
\v 3 ولی خدا به من فرمود: تو خانه‌ای برای من نخواهی ساخت، زیرا مردی جنگاور هستی و خون ریخته‌ای.
\p
\v 4 «با وجود این، خداوند، خدای اسرائیل از میان تمام اعضای خانوادهٔ پدرم مرا انتخاب کرده است تا سر سلسله‌ای باشم که همیشه بر اسرائیل سلطنت خواهد نمود. خدا قبیلهٔ یهودا را برگزید و از قبیلهٔ یهودا، خانوادهٔ پدرم را و از میان پسران پدرم، مرا انتخاب کرد و بر تمام اسرائیل پادشاه ساخت.
\v 5 حال از میان پسران زیادی که خداوند به من بخشیده است، سلیمان را انتخاب کرده است تا به جای من بر تخت بنشیند و بر قوم خداوند سلطنت کند.
\v 6 خداوند به من فرموده است: خانهٔ مرا پسر تو سلیمان بنا می‌کند، چون او را انتخاب کرده‌ام تا پسر من باشد و من پدر او.
\v 7 اگر بعد از این نیز دستورها و قوانین مرا اطاعت کند، همان‌طور که تا به حال کرده است، سلطنت او را تا به ابد پایدار می‌سازم.
\p
\v 8 «پس الان در حضور خدای ما و در حضور جماعت او اسرائیل به همهٔ شما دستور می‌دهم که احکام خداوند، خدای خود را به دقت اجرا کنید تا این سرزمین حاصلخیز را از دست ندهید، بلکه آن را برای فرزندان خود به ارث بگذارید تا برای همیشه ملک آنها باشد.
\p
\v 9 «حال ای پسر من سلیمان، بکوش تا خدای اجداد خود را بشناسی و با تمام دل و جان او را بپرستی و خدمت کنی. خداوند تمام دلها را می‌بیند و هر فکری را می‌داند. اگر در جستجوی خدا باشی، او را خواهی یافت؛ ولی اگر از او برگردی تو را تا به ابد طرد خواهد کرد.
\v 10 خداوند تو را برگزیده است تا عبادتگاه مقدّسش را بنا کنی. پس مواظب باش و با دلگرمی به این کار مشغول شو.»
\p
\v 11 آنگاه داوود نقشهٔ ساختمان خانهٔ خدا و طرح فضای اطراف آن را به سلیمان داد: انبارها، بالاخانه‌ها، اتاقهای داخلی و قدس‌الاقداس برای تخت رحمت.
\v 12 او همچنین نقشهٔ حیاط و اتاقهای دور تا دور آن، انبارهای خانهٔ خدا، و خزانه‌ها برای نگهداری هدایای وقف شده را به سلیمان داد. تمام این نقشه‌ها از طرف روح خدا به داوود الهام شده بود.
\v 13 پادشاه دستورهای دیگری هم در مورد کار گروه‌های مختلف کاهنان و لاویان و نیز ساختن وسایل خانهٔ خدا به سلیمان داد.
\p
\v 14 داوود مقدار طلا و نقرهٔ لازم برای ساختن هر یک از وسایل خانهٔ خدا را وزن کرد و کنار گذاشت:
\v 15 طلا و نقره برای ساختن چراغدانها و چراغها؛
\v 16 طلا برای ساختن میزهای نان حضور و نقره برای میزهای نقره‌ای؛
\v 17 طلای خالص برای ساختن چنگکها، کاسه‌ها و پیاله‌ها، و طلا و نقره برای ساختن جامها؛
\v 18 طلای خالص برای مذبح بخور و برای ارابۀ خداوند یعنی مجسمهٔ دو کروبی که بالهایشان روی صندوق عهد خداوند گسترده بود.
\p
\v 19 داوود به سلیمان گفت: «جزئیات این نقشه از طرف خداوند به من داده شد و من همهٔ آنها را نوشتم.
\v 20 حال قوی و دلیر باش و کار را شروع کن. ترس و واهمه را از خود دور کن زیرا خداوند، خدای من با توست و تو را تنها نمی‌گذارد تا بتوانی کار ساختن خانهٔ خداوند را تمام کنی.
\v 21 گروه‌های کاهنان و لاویان آماده هستند در خانهٔ خدا خدمت کنند و صنعتگران ماهر مشتاقند تو را در هر کاری یاری دهند. تمام بنی‌اسرائیل و رهبرانشان تحت فرمان تو می‌باشند.»
\c 29
\s1 هدایا برای ساختن خانهٔ خدا
\p
\v 1 آنگاه داوود پادشاه رو به تمام آن گروه کرد و گفت: «پسرم سلیمان که خدا او را انتخاب کرده تا پادشاه آیندهٔ اسرائیل باشد، هنوز جوان و کم‌تجربه است و کاری که در پیش دارد، کار بزرگی است. عبادتگاهی که می‌خواهد بسازد، یک ساختمان معمولی نیست، بلکه خانهٔ خداوند است.
\v 2 برای بنای خانهٔ خدای خود تا آنجا که توانسته‌ام طلا و نقره، مفرغ و آهن، چوب و سنگ جزع، سنگهای گران قیمت دیگر و جواهرات با ارزش و سنگ مرمر جمع کرده‌ام،
\v 3 و چون دلبستگی به خانهٔ خدا دارم، تمام طلا و نقرهٔ خزانهٔ شخصی خود را برای بنای آن بخشیده‌ام. این علاوه بر آن مصالح ساختمانی است که قبلاً تدارک دیده‌ام.
\v 4 این هدایای شخصی شامل صد تن طلای خالص و دویست و چهل تن نقرهٔ خالص برای روکش دیوارهای خانهٔ خدا
\v 5 و تمام لوازمی است که به دست صنعتگران ساخته می‌شود. حال چه کسی حاضر است خود را با هر چه دارد در اختیار خداوند بگذارد؟»
\p
\v 6-7 \vp ۶و۷\vp* آنگاه رؤسای قبایل و طوایف، فرماندهان سپاه و ناظران دارایی پادشاه، با اشتیاق ۱۷۰ تن طلا، ۳۴۰ تن نقره، ۶۱۰ تن مفرغ و ۳٬۴۰۰ تن آهن هدیه کردند.
\v 8 کسانی هم که سنگهای قیمتی داشتند آنها را به خزانهٔ خانهٔ خداوند آورده، به یحی‌ئیل (پسر جرشون) تحویل دادند.
\v 9 تمام بنی‌اسرائیل از اینکه چنین فرصتی برای ایشان پیش آمده بود تا با اشتیاق هدایایی تقدیم خداوند کنند، خوشحال بودند. داوود پادشاه نیز از این بابت بسیار شاد شد.
\s1 دعای داوود
\p
\v 10 داوود در حضور آن گروه خداوند را ستایش کرده، گفت: «ای خداوند، خدای جد ما یعقوب، نام تو از ازل تا به ابد مورد ستایش باشد!
\v 11 عظمت و قدرت، جلال و شکوه و بزرگی برازندهٔ توست. ای خداوند، هر چه در آسمان و زمین است مال توست. سلطنت از آن توست. تو بالاتر و برتر از همه هستی.
\v 12 ثروت و افتخار از تو می‌آید؛ تو بر همه چیز حاکم هستی. قدرت و توانایی در دست تو است؛ این تو هستی که به انسان قدرت و بزرگی می‌بخشی.
\v 13 ای خدای ما، از تو سپاسگزاریم و نام باشکوه تو را ستایش می‌کنیم.
\p
\v 14 «ولی من و قوم من چه هستیم که چنین افتخاری نصیب ما ساخته‌ای که به تو چیزی بدهیم؟ هر چه داریم از تو داریم، و از مال تو به تو داده‌ایم.
\v 15 ما در این دنیا مانند اجداد خود غریب و مهمانیم. عمر ما روی زمین مثل سایه، زودگذر است و دوامی ندارد.
\v 16 ای خداوند، خدای ما، تمام این چیزهایی که به تو تقدیم کرده‌ایم تا خانه‌ای برای نام قدوس تو ساخته شود، از تو به ما رسیده و همه مال توست.
\v 17 خدای من، می‌دانم که تو از قلب انسانها آگاهی و کسی را که به راستی عمل می‌کند، دوست داری. من تمام این کارها را از صمیم قلب انجام داده‌ام و شاهدم که قوم تو با شادی و اشتیاق هدایای خود را تقدیم کرده‌اند.
\v 18 ای خداوند، ای خدای اجداد ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، این اشتیاق را همیشه در دل قوم خود نگه دار و نگذار علاقهٔ خود را نسبت به تو از دست بدهند.
\v 19 اشتیاقی در دل پسرم سلیمان به وجود آور تا از جان و دل تمام اوامر تو را نگاه دارد و بنای خانهٔ تو را که برایش تدارک دیده‌ام به اتمام برساند.»
\p
\v 20 سپس داوود به تمام بنی‌اسرائیل گفت: «خداوند، خدای خود را ستایش کنید.» و تمام جماعت در حضور خداوند، خدای اجداد خود و پادشاه زانو زدند و خداوند را ستایش کردند.
\s1 تاجگذاری سلیمان
\p
\v 21 روز بعد بنی‌اسرائیل هزار گاو، هزار قوچ و هزار بره برای قربانی سوختنی و نیز هدایای نوشیدنی به خداوند تقدیم کردند. علاوه بر اینها، قربانیهای دیگری نیز به خداوند تقدیم نموده، گوشت آنها را بین تمام قوم تقسیم کردند.
\v 22 آنها جشن گرفتند و با شادی فراوان در حضور خداوند خوردند و نوشیدند.
\p بنی‌اسرائیل بار دیگر پادشاهی سلیمان، پسر داوود را تأیید کردند و او را به عنوان پادشاه و صادوق را به عنوان کاهن تدهین نمودند.
\v 23 به این ترتیب سلیمان به جای پدرش داوود بر تخت نشست تا بر قوم خداوند سلطنت کند.
\v 24 مقامات و فرماندهان سپاه و نیز تمام پسران داوودِ پادشاه پشتیبانی خود را از سلیمان پادشاه اعلام داشتند.
\v 25 خداوند، سلیمان را در نظر تمام قوم اسرائیل بسیار بزرگ ساخت و به او جلالی شاهانه بخشید، به طوری که به هیچ پادشاه اسرائیل قبل از او داده نشده بود.
\s1 مرگ داوود پادشاه
\p
\v 26-27 \vp ۲۶و۲۷\vp* داوود پسر یَسا مدت چهل سال پادشاه اسرائیل بود. از این چهل سال، هفت سال در حبرون سلطنت کرد و سی و سه سال در اورشلیم.
\v 28 او در کمال پیری، زمانی که در اوج ثروت و افتخار بود، از دنیا رفت و سلیمان به جای او پادشاه شد.
\v 29 شرح تمام رویدادهای دوران سلطنت داوود در کتب سه نبی، یعنی سموئیل، ناتان و جاد نوشته شده است.
\v 30 این نوشته‌ها شرح سلطنت و قدرت او و پیش‌آمدهایی است که برای او و اسرائیل و سایر اقوام همسایه رخ داد.