# ۱۸. تقسیم پادشاهیِ اسرائیل ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-01.jpg) داود پادشاه ۴۰ سال سلطنت کرد. بعد از مرگ وی، پسرش سلیمان به پادشاهی قوم اسرائیل رسید. خدا با سلیمان سخن گفت و از او پرسید: «از من چه می‌خواهی تا به تو بدهم؟» سلیمان از خدا خواست تا به او حکمت دهد. درخواست سلیمان مایه خرسندی خدا شد و او را داناترین مرد روی زمین ساخت. سلیمان چیزهای زیادی آموخت و پادشاه بسیار خردمندی بود. خدا همچنین سلیمان را بسیار ثروتمند کرد. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-02.jpg) سلیمان در شهر اورشلیم معبدی را بنا کرد که داود آن را برنامه‎ریزی و مصالح آن را گردآوری کرده بود. از آن زمان، مردم می‌توانستند به جای خیمه ملاقات، در آنجا خدا را عبادت کنند و قربانی تقدیم نمایند. خدا در معبد حاضر بود و با قوم خود زندگی می‎کرد. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-03.jpg) اما سلیمان به زنانی از قوم‎های دیگر دل بست و آنها را به همسری گرفت. او تقریبا با ۱۰۰۰ زن ازدواج کرد و بدین طریق از خدا نافرمانی کرد. تعداد زیادی از آن زنان، از سرزمین‌های بیگانه آمده بودند و برای پرستش با خود بت‌هایی را به همراه داشتند. وقتی که سلیمان به سن پیری رسید، او نیز بت‌های زنان خود را می‎پرستید. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-04.jpg) به همین دلیل خداوند از سلیمان خشمگین شد و به او گفت که برای مجازات این بی‌اطاعتی، پادشاهی اسرائیل را بعد از مرگش به دو بخش تقسیم می‌کند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-05.jpg) پس از مرگ سلیمان، پسرش رِحُبعام به جای او پادشاه شد. تمام قوم اسرائیل جمع شدند تا او را به عنوان پادشاه خود بپذیرند. آنها به رِحُبعام شکایت کردند که سلیمان زیاد از ایشان کار می‌کشید و مجبور بودند مالیات فراوانی بدهند. آنها از رِحُبعام خواستند که مانند پدرش سخت‎گیر نباشد. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-06.jpg) اما رِحُبعام پاسخ احمقانه‎ای به آنها داد و گفت: «شما فکر می‌کنید که پدرم سلیمان سخت‌گیری می‌کرد، ولی من شما را بیشتر به کار وامی‎دارم و عذابتان خواهم داد.» ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-07.jpg) بعد از شنیدن سخنان او، بسیاری از مردم علیه او شورش کردند. ده قبیله از قبایل اسرائیل از او جدا شدند. فقط دو قبیله به او وفادار ماندند و آنها خود را پادشاهیِ یهودا نامیدند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-08.jpg) ده قبیله دیگر مردی به نام یِرُبعام را پادشاه خود ساختند که در نواحی شمالی آن سرزمین ساکن بودند و خود را پادشاهیِ اسرائیل ‌خواندند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-09.jpg) یرُبعام مطیع خدا نبود و باعث شد مردم به سوی گناه بروند. او دو بت ساخت و از مردم خواست تا آنها را بپرستند. آنها دیگر برای پرستش به اورشلیم که در پادشاهی یهودا قرار داشت، نمی‌رفتند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-10.jpg) پادشاهی یهودا و پادشاهی اسرائیل دشمن یکدیگر شدند و اغلب با یکدیگر در حال جنگ بودند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-11.jpg) در پادشاهی جدید اسرائیل، همه پادشاهان شرور بودند. بسیاری از آنها به‌وسیله افرادی که می‌خواستند پادشاهی را تصاحب کنند، کشته ‌شدند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-12.jpg) همه آن پادشاهان و بیشتر مردم اسرائیل به عبادت بت‌ها پرداختند. در حین پرستش بت‎ها، با زنان فاحشه می‎خوابیدند و حتی کودکان را برای بت‎ها قربانی می‎کردند. ![OBS Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-18-13.jpg) پادشاهان یهودا از نسل داود بودند. بعضی از این پادشاهان انسان‌های خوبی بودند، با عدالت حکومت کرده و خدا را می‌پرستیدند. اما اکثر پادشاهان یهودا، شرور بودند. بعضی از آنها حتی کودکان خود را برای بت‌ها قربانی می‌کردند. بیشتر اهالی یهودا نیز بر ضد خدا برخاستند و خدایان دیگر را پرستیدند. _داستانی برگرفته از کتاب مقدس:_ _کتاب اول پادشاهان فصل ۱ تا ۶ و ۱۱ و ۱۲_