fa_obs/content/37.md

49 lines
4.8 KiB
Markdown
Raw Normal View History

2016-11-14 19:07:02 +00:00
# ۳۷. عیسی ایلعازَرِ مرده را زنده می کند #
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-01.jpg?direct&)
روزی، عیسی شنید که ایلعازر بسیار مریض است. ایلعازَر و دو خواهرش مریم و مرتا، از دوستان نزدیک و صمیمی عیسی بودند. وقتی عیسی این خبر را شنید، گفت، "این بیماری موجب مرگ او نخواهد شد، بلکه برای بزرگی و جلال خدا خواهد بود." عیسی با آنکه آن ها را دوست داشت، ولی دو روز دیگر در محلّی که بود، ماند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-02.jpg?direct&)
پس از گذشت آن دو روز عیسی به شاگردانش گفت، "بیایید به یهودیه بازگردیم." امّا شاگردان گفتند، "ای استاد، همین چند روز پیش بود که مردم یهودیه می خواستند تو را بکشند!." عیسی در جواب گفت، "دوست ما ایلعازَر خوابیده است و من می روم تا او را بیدار کنم."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-03.jpg?direct&)
شاگردان عیسی پاسخ دادند، "خداوندا، اگر او خوابیده است، حالش بهتر خواهد شد." آنگاه عیسی به طور واضح فرمود، "ایلعازر مرده است. من خوشحالم که در آنجا نبودم تا شما بتوانید به من ایمان بیاورید."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-04.jpg?direct&)
وقتی عیسی به شهر محلّ سکونت ایلعازَر رسید، از مرگ ایلعازَر چهار روز می گذشت. مرتا به پیشواز عیسی رفت و گفت، "سرورم، اگر اینجا بودی، برادرم نمی مُرد. امّا من ایمان دارم هر چه که تو از خدا بخواهی، او به تو خواهد بخشید."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-05.jpg?direct&)
عیسی پاسخ داد، "من قیامت و حیات جاودان هستم. هرکه به من ایمان آورد، حتّی اگر بمیرد، زنده خواهد شد. هر که به من ایمان آوَرَد هرگز نخواهد مرد. آیا به این گفتۀ من ایمان داری؟" مرتا جواب داد، "بله استاد، من ایمان دارم که تو مسیح، فرزند خدا هستی."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-06.jpg?direct&)
وقتی مریم نزد عیسی رسید، به پاهای او افتاد و گفت، "سرورم، اگر اینجا بودی، برادرم نمی مرد." عیسی از آنها پرسید، "کجا او را دفن کرده اید؟." آن ها پاسخ دادند، "در یک مقبره. بیا و ببین." آنگاه عیسی گریست.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-07.jpg?direct&)
قبر ایلعازَر غاری بود که سنگ بزرگی جلو دهانه اش گذاشته بودند. وقتی عیسی به مقبره رسید به آن ها گفت، "سنگ را کنار بزنید!." امّا مرتا گفت، "او چهار روز است که مرده. حال دیگر جسدش متعفّن شده است."
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-08.jpg?direct&)
عیسی پاسخ داد، "مگر نگفتم اگر به من ایمان آوری جلال خدا را می بینی؟" بنابراین آن ها سنگ را کنار زدند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-09.jpg?direct&)
آنگاه عیسی به آسمان نگاه کرد و گفت، "پدر، تو را شکر می کنم که دعای مرا شنیدی. من می دانم که تو همیشه دعایم را می شنوی، ولی این را به خاطر مردمی که اینجا هستند گفتم، تا ایمان آورند که تو مرا فرستاده ای." سپس با صدای بلند فرمود، "ایلعازَر، بیرون بیا!"
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-10.jpg?direct&)
ایلعازَر از قبر بیرون آمد! درحالیکه هنوز تمام بدنش در کفن پیچیده شده بود. عیسی به آن ها گفت، "او را باز کنید تا بتواند راه برود." تعداد زیادی از یهودیان چون این معجزه را دیدند، به عیسی ایمان آوردند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-37-11.jpg?direct&)
امّا سران مذهبی یهود حسادت کردند، پس دورهم جمع شدند تا نقشۀ قتل عیسی و ایلعازَر را بکشند.
استانی برگرفته از کتاب مقدّس:_
انجیل یوحنّا، ١:١١-٤٦