fa_obs/content/10.md

53 lines
4.7 KiB
Markdown
Raw Normal View History

2016-11-14 19:07:02 +00:00
# ۱۰. ده بلا #
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-01.jpg?direct&)
موسی و هارون نزد فرعون رفتند و گفتند، «این پیامی است که خدای اسرائیل به تو داده است، "قوم مرا رها کن".» فرعون به حرف آنان توجّهی نکرد و به جای آنکه بنی اسرائیل را آزاد کند، با اِعمال زور، کار آنها را سخت تر نمود.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-02.jpg?direct&)
فرعون از آزاد کردن قوم بنی اسرائیل اِمتِناع می کرد. بنابراین خدا ده بلای وحشتناک را بر مصر نازل نمود. به وسیلۀ آن بلاها، خدا به فرعون نشان داد که قدرت او از فرعون و خدایانشان بیشتر است.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-03.jpg?direct&)
خدا آب رود نیل را تبدیل به خون کرد. امّا فرعون، قوم اسرائیل را آزاد نکرد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-04.jpg?direct&)
خدا همه جای مصر را از قورباغه پر کرد. فرعون از موسی خواست که قورباغه ها را دور سازد. امّا بعد از اینکه قورباغه ها مردند، دل فرعون سخت تر شد و اجازۀ خروج از مصر را به آن ها نداد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-05.jpg?direct&)
بنابراین خدا بلای پشه ها را نازل فرمود. سپس بلای مگس ها را فرستاد. فرعون موسی و هارون را خواست و به آنان گفت که اگر این بلا را دور کنند، به آنان اجازه خواهد داد که مصر را ترک کنند. موسی دعا کرد و خدا این بلاها را دور کرد، امّا فرعون قلب خود را سخت کرد و باز هم اجازۀ آزادی به آن ها نداد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-06.jpg?direct&)
پس از آن، خدا کاری کرد تا همۀ حیواناتِ متعلّق به مصریان بیمار شده و بمیرند. امّا قلب فرعون سخت شده بود و این بارهم اجازۀ رفتن به آنان نداد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-07.jpg?direct&)
خدا به موسی گفت: «مشت های خود را از خاکستر کوره پر کن و آنرا در مقابل فرعون به هوا بپاش. وقتی موسی این کار را کرد، تمام مصر از انسان هایش تا حیواناتش، دچار دُمَل های دردناک شدند. امّا بر اسرائیلیان تأثیری نداشت. خدا قلب فرعون را سخت کرد و فرعون اجازه نداد که آنها بروند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-08.jpg?direct&)
بعد از آن خدا بلای تگرگ را فرستاد و بیشتر محصولات و هر جانداری را که بیرون بود ازبین برد. آنگاه فرعون، موسی و هارون را فرا خواند و گفت: «من به گناه خود مُعتَرِفَم، حالا می توانید بروید. سپس موسی دعا کرد و بارش تگرگ متوقّف شد.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-09.jpg?direct&)
اما فرعون باز گناه کرد و قلب خود را سخت نمود و اجازه نداد که اسرائیلیان آزاد شوند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-10.jpg?direct&)
بنابراین خدا انبوهی از ملخ ها را به سرزمین مصر روانه کرد. آن ها تمام گیاهان و میوه هایی را که از بلای تگرگ باقی مانده بود، خوردند.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-11.jpg?direct&)
سپس خدا بلای تاریکی را فرستاد که به مدّت سه روز تاریکی مطلق همه جا را فرا گرفت، همه جا چنان تاریک شده بود که هیچ مصری نمی توانست از خانه بیرون برود. امّا در جایی که اسرائیلیان زندگی می کردند، روشنایی بود.
![Image](https://cdn.door43.org/obs/jpg/360px/obs-en-10-12.jpg?direct&)
حتی باوجود این نه بلا، باز فرعون به اسرائیلیان اجازۀ رفتن نداد. از آنجا که فرعون گوش شنوایی نداشت، خدا، آخرین بلا را هم فرستاد و این بلا باعث شد که فرعون تصمیم خود را عوض کند.
استانی برگرفته از کتاب مقدّس: _
کتاب خروج، ۵-۱۰