# تیرهای‌ تركش‌ خود را به‌ گُردِه‌های‌ من‌ فرو برده‌ است‌ نویسنده دربارۀ غم شدید خود به نحوی سخن می‌گوید که گویی احساس می‌کند خدا به گُرده‌های[کلیه یا جگر] او تیر زده است. ترجمۀ جایگزین: «غم من عظیم است. انگار که او با تیرهای ترکش خود گرده‌های[کلیه‌های] مرا سوراخ کرده است.» (See: [[rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor]]) # گُردِه‌های‌ من‌ گُرده‌ها [کلیه‌ها] اندام‌های شکمی هستند که ادرار را به مثانه می‌برد و استعاره از احساسات شخص هستند. ترجمۀ جایگزین: «در عمق بدنم» یا ۲) «قلبم» (See: [[rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor]]) # ترکش ترکش [تیردادن]، کیفی است که در آن تیرها را نگه می‌دارند و بر پشت می‌اندازند.