# چشمانش‌ از دیدن‌ تار گشته‌ بود این قسمت به نحوی از نیمه کور بودن سخن می‌گوید که گویی چشم‌ها چراغ هستند و نور آن چراغ تقریباً از بین رفته است. ترجمه جایگزین: «تقریباً کور شد» یا «تقریباً کور بود» (See: [[rc://*/ta/man/translate/figs-metaphor]]) # لبیك‌ «اینجا هستم» یا «گوش می‌دهم.» ببینید این جمله را در <پیدایش ۲۲: ۱> چطور ترجمه کرده‌اید.