# گفت‌ «غلام ابراهیم گفت» # بدیشان‌ «به برادر رفقه[ربکا] و مادرش» # مرا معطّل‌ مسازید «تاخیر ایجاد ننمایید» یا «من را منتظر نگذارید» # خداوند سفر مرا كامیاب‌ گردانیده‌ است‌ اینجا در اصل از کلمه «راه» استفاده شده که اشاره به «سفر» دارد. ترجمه جایگزین: «یهوه بانی کامیابی سفر من شده است» (See: [[rc://*/ta/man/translate/figs-metonymy]]) # مرا روانه‌ نمایید «اجازه دهید که ترک کنم»[اجازه دهید که بروم]