shtooraji_fa_obs_text_obs/16/07.txt

1 line
546 B
Plaintext

صبح روز بعد مردم از دیدن اینکه شخصی قربانگاه را شکسته و آن را نابود ساخته است بسیار خشمگین شدند. آنها به سوی خانه جِدعون رفتند تا او را بکشند، اما پدر جدعون گفت: «چرا شما می‌خواهید به خدای خود کمکِ کنید؟ اگر او خداست، بگذارید از خودش محافظت کند.» آنها به ‌خاطر آنچه که او گفت، از کشتن جدعون صرف نظر کردند.