mXaln_test_fa_pov/05-DEU.usfm

1103 lines
196 KiB
Plaintext

\id DEU Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h تثنیه
\toc1 تثنیه
\toc2 تثنیه
\toc3 deu
\mt1 تثنیه
\s5
\c 1
\p
\v 1 اردن، در بیابان عربه مقابل سوف، در میان فاران و توفل و لابان و حضیروت و دی ذهب باتمامی اسرائیل گفت.
\v 2 از حوریب به راه جبل سعیر تا قادش برنیع، سفر یازده روزه است.
\v 3 پس در روز اول ماه یازدهم سال چهلم، موسی بنیاسرائیل را برحسب هرآنچه خداوند او رابرای ایشان امر فرموده بود تکلم نمود،
\v 4 بعد ازآنکه سیحون ملک اموریان را که در حشبون ساکن بود و عوج ملک باشان را که در عشتاروت درادرعی ساکن بود، کشته بود.
\v 5 به آن طرف اردن درزمین موآب، موسی به بیان کردن این شریعت شروع کرده، گفت: دستور ترک حوریب
\v 6 یهوه خدای ما، ما را در حوریب خطاب کرده، گفت: «توقف شما در این کوه بس شده است.
\v 7 پس توجه نموده، کوچ کنید و به کوهستان اموریان، و جمیع حوالی آن از عربه و کوهستان وهامون و جنوب و کناره دریا، یعنی زمین کنعانیان و لبنان تا نهر بزرگ که نهر فرات باشد، داخل شوید.
\v 8 اینک زمین را پیش روی شما گذاشتم. پس داخل شده، زمینی را که خداوند برای پدران شما، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورد که به ایشان و بعد از آنها به ذریت ایشان بدهد، به تصرف آورید.»
\v 9 و در آن وقت به شما متکلم شده، گفتم: «من به تنهایی نمی توانم متحمل شما باشم.
\v 10 یهوه خدای شما، شما را افزوده است و اینک شماامروز مثل ستارگان آسمان کثیر هستید.
\v 11 یهوه خدای پدران شما، شما را هزار چندانکه هستیدبیفزاید و شما را برحسب آنچه به شما گفته است، برکت دهد.
\v 12 لیکن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و منازعت شما بشوم.
\v 13 پس مردان حکیم و عاقل و معروف از اسباط خود بیاورید، تاایشان را بر شما روسا سازم.»
\v 14 و شما در جواب من گفتید: «سخنی که گفتی نیکو است که بکنیم.»
\v 15 پس روسای اسباط شما را که مردان حکیم ومعروف بودند گرفته، ایشان را بر شما روساساختم، تا سروران هزارهها و سروران صدها وسروران پنجاهها و سروران دهها و ناظران اسباطشما باشند.
\v 16 و در آنوقت داوران شما را امرکرده، گفتم: دعوای برادران خود را بشنوید، و درمیان هرکس و برادرش و غریبی که نزد وی باشدبه انصاف داوری نمایید.
\v 17 و در داوری طرف داری مکنید، کوچک را مثل بزرگ بشنویدو از روی انسان مترسید، زیرا که داوری از آن خداست، و هر دعوایی که برای شما مشکل است، نزد من بیاورید تا آن را بشنوم.
\v 18 و آن وقت همهچیزهایی را که باید بکنید، برای شما امر فرمودم.
\v 19 پس از حوریب کوچ کرده، از تمامی این بیابان بزرگ و ترسناک که شما دیدید به راه کوهستان اموریان رفتیم، چنانکه یهوه خدای ما به ما امر فرمود و به قادش برنیع رسیدیم.
\v 20 و به شما گفتم: «به کوهستان اموریانی که یهوه خدای ما به ما میدهد، رسیدهاید.
\v 21 اینک یهوه خدای تو، این زمین را پیش روی تو گذاشته است، پس برآی و چنانکه یهوه خدای پدرانت به تو گفته است، آن را به تصرف آور و ترسان و هراسان مباش.»
\v 22 آنگاه جمیع شما نزد من آمده، گفتید: «مردان چند، پیش روی خود بفرستیم تا زمین رابرای ما جاسوسی نمایند، و ما را از راهی که بایدبرویم و از شهرهایی که به آنها میرویم، خبربیاورند.»
\v 23 و این سخن مرا پسند آمد، پس دوازده نفر از شما، یعنی یکی را از هر سبطگرفتم،
\v 24 و ایشان متوجه راه شده، به کوه برآمدند و به وادی اشکول رسیده، آن راجاسوسی نمودند.
\v 25 و از میوه زمین بهدست خود گرفته، آن را نزد ما آوردند، و ما را مخبرساخته، گفتند: «زمینی که یهوه خدای ما، به مامی دهد، نیکوست.»
\v 26 لیکن شما نخواستید که بروید، بلکه ازفرمان خداوند عصیان ورزیدید.
\v 27 و درخیمه های خود همهمه کرده، گفتید: «چونکه خداوند ما را دشمن داشت، ما را از زمین مصربیرون آورد، تا ما را بهدست اموریان تسلیم کرده، هلاک سازد.
\v 28 و حال کجا برویم چونکه برادران ما دل ما را گداخته، گفتند که این قوم از ما بزرگتر وبلندترند و شهرهای ایشان بزرگ و تا آسمان حصاردار است، و نیز بنی عناق را در آنجادیدهایم.»
\v 29 پس من به شما گفتم: «مترسید و ازایشان هراسان مباشید.
\v 30 یهوه خدای شما که پیش روی شما میرود برای شما جنگ خواهدکرد، برحسب هرآنچه به نظر شما در مصر برای شما کرده است.»
\v 31 و هم در بیابان که در آنجادیدید چگونه یهوه خدای تو مثل کسیکه پسرخود را میبرد تو را در تمامی راه که میرفتیدبرمی داشت تا به اینجا رسیدید.
\v 32 لیکن با وجوداین، همه شما به یهوه خدای خود ایمان نیاوردید.
\v 33 که پیش روی شما در راه میرفت تاجایی برای نزول شما بطلبد، وقت شب در آتش تا راهی را که به آن بروید به شما بنماید و وقت روز در ابر.
\v 34 و خداوند آواز سخنان شما را شنیده، غضبناک شد، و قسم خورده، گفت:
\v 35 «هیچکدام از این مردمان و از این طبقه شریر، آن زمین نیکو راکه قسم خوردم که به پدران شما بدهم، هرگزنخواهند دید.
\v 36 سوای کالیب بن یفنه که آن راخواهد دید و زمینی را که در آن رفته بود، به وی وبه پسرانش خواهم داد، چونکه خداوند را پیروی کامل نمود.»
\v 37 و خداوند بخاطر شما برمن نیزخشم نموده، گفت که «تو هم داخل آنجا نخواهی شد.
\v 38 یوشع بن نون که بحضور تو میایستدداخل آنجا خواهد شد، پس او را قوی گردان زیرا اوست که آن را برای بنیاسرائیل تقسیم خواهد نمود.
\v 39 و اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما خواهند رفت، و پسران شماکه امروز نیک و بد را تمیز نمی دهند، داخل آنجاخواهند شد، و آن را به ایشان خواهم داد تا مالک آن بشوند.
\v 40 و اما شما روگردانیده از راه بحرقلزم به بیابان کوچ کنید.»
\v 41 و شما در جواب من گفتید که «به خداوندگناه ورزیدهایم، پس رفته، جنگ خواهیم کرد، موافق هرآنچه یهوه خدای ما به ما امر فرموده است، و همه شما اسلحه جنگ خود را بسته، عزیمت کردید که به کوه برآیید.
\v 42 آنگاه خداوندبه من گفت: «به ایشان بگو که نروند و جنگ منمایند زیرا که من در میان شما نیستم، مبادا ازحضور دشمنان خود مغلوب شوید.»
\v 43 پس به شما گفتم، لیکن نشنیدید، بلکه از فرمان خداوندعصیان ورزیدید، و مغرور شده، به فراز کوه برآمدید.
\v 44 و اموریانی که در آن کوه ساکن بودندبه مقابله شما بیرون آمده، شما را تعاقب نمودند، بطوری که زنبورها میکنند و شما را از سعیر تاحرما شکست دادند.
\v 45 پس برگشته، به حضورخداوند گریه نمودید، اما خداوند آواز شما رانشنید و به شما گوش نداد.
\v 46 و در قادش برحسب ایام توقف خود، روزهای بسیار ماندید.
\s5
\c 2
\p
\v 1 پس برگشته، چنانکه خداوند به من گفته بود، از راه بحرقلزم در بیابان کوچ کردیم وروزهای بسیار کوه سعیر را دور زدیم.
\v 2 پس خداوند مرا خطاب کرده، گفت:
\v 3 «دور زدن شمابه این کوه بس است، بسوی شمال برگردید.
\v 4 وقوم را امر فرموده، بگو که شما از حدود برادران خود بنی عیسو که در سعیر ساکنند باید بگذرید، و ایشان از شما خواهند ترسید، پس بسیاراحتیاط کنید.
\v 5 و با ایشان منازعه مکنید، زیرا که از زمین ایشان بقدر کف پایی هم به شما نخواهم داد، چونکه کوه سعیر را به عیسو به ملکیت دادهام.
\v 6 خوراک را از ایشان به نقره خریده، بخورید و آب را نیز از ایشان به نقره خریده، بنوشید.»
\v 7 زیرا که یهوه خدای تو، تو را در همه کارهای دستت برکت داده است، او راه رفتنت رادر این بیابان بزرگ میداند، الان چهل سال است که یهوه خدایت با تو بوده است و به هیچچیزمحتاج نشدهای.
\v 8 پس از برادران خود بنی عیسوکه در سعیر ساکنند، از راه عربه از ایلت و عصیون جابر عبور نمودیم.
\v 9 پس برگشته، از راه بیابان موآب گذشتیم، وخداوند مرا گفت: «موآب را اذیت مرسان و باایشان منازعت و جنگ منما، زیرا که از زمین ایشان هیچ نصیبی به شما نخواهم داد، چونکه عاررا به بنی لوط برای ملکیت دادهام.»
\v 10 ایمیان که قوم عظیم و کثیر و بلند قد مثل عناقیان بودند، پیش در آنجا سکونت داشتند.
\v 11 ایشان نیز مثل عناقیان از رفائیان محسوب بودند، لیکن موآبیان ایشان را ایمیان میخوانند.
\v 12 و حوریان در سعیرپیشتر ساکن بودند، و بنی عیسو ایشان را اخراج نموده، ایشان را از پیش روی خود هلاک ساختند، و در جای ایشان ساکن شدند، چنانکه اسرائیل به زمین میراث خود که خداوند به ایشان داده بود، کردند.
\v 13 الان برخیزید و از وادی زاردعبور نمایید. پس از وادی زارد عبور نمودیم.
\v 14 وایامی که از قادش برنیع راه میرفتیم تا از وادی زارد عبور نمودیم سی و هشت سال بود، تاتمامی آن طبقه مردان جنگی از میان اردو تمام شدند، چنانکه خداوند برای ایشان قسم خورده بود.
\v 15 و دست خداوند نیز بر ایشان میبود تاایشان را از میان اردو بالکل هلاک کند.
\v 16 پس چون جمیع مردان جنگی از میان قوم بالکل مردند،
\v 17 آنگاه خداوند مرا خطاب کرده، گفت:
\v 18 «تو امروز از عار که سرحد موآب باشد، باید بگذری.
\v 19 و چون به مقابل بنی عمون برسی ایشان را مرنجان و با ایشان منازعه مکن، زیرا که اززمین بنی عمون نصیبی به تو نخواهم داد چونکه آن را به بنی لوط به ملکیت دادهام.
\v 20 (آن نیز زمین رفائیان شمرده میشود و رفائیان پیشتر ساکن آنجا بودند، لیکن عمونیان ایشان را زمزمیان میخوانند.
\v 21 ایشان قومی عظیم و کثیر و بلند قدمثل عناقیان بودند، و خداوند آنها را از پیش روی ایشان هلاک کرد، پس ایشان را اخراج نموده، درجای ایشان ساکن شدند.
\v 22 چنانکه برای بنی عیسو که در سعیر ساکنند عمل نموده، حوریان را از حضور ایشان هلاک ساخته، آنها رااخراج نمودند، و تا امروز در جای ایشان ساکنند.
\v 23 و عویان را که در دهات تا به غزا ساکن بودندکفتوریان که از کفتور بیرون آمدند هلاک ساخته، در جای ایشان ساکن شدند. )
\v 24 پس برخیزید وکوچ کرده، از وادی ارنون عبور کنید، اینک سیحون اموری ملک حشبون و زمین او را بهدست تو دادم، به تصرف آن شروع کن و با ایشان جنگ نما.
\v 25 امروز شروع کرده، خوف و ترس تورا بر قومهای زیر تمام آسمان مستولی میگردانم، و ایشان آوازه تو را شنیده، خواهندلرزید، و از ترس تو مضطرب خواهند شد.»
\v 26 پس قاصدان با سخنان صلحآمیز از بیابان قدیموت نزد سیحون ملک حشبون فرستاده، گفتم:
\v 27 «اجازت بده که از زمین تو بگذرم، به شاهراه خواهم رفت و به طرف راست یا چپ میل نخواهم کرد.
\v 28 خوراک را به نقره به من بفروش تابخورم، و آب را به نقره به من بده تا بنوشم، فقطاجازت بده تا بر پایهای خود بگذرم.
\v 29 چنانکه بنی عیسو که در سعیر ساکنند و موآبیان که در عارساکنند به من رفتار نمودند، تا از اردن به زمینی که یهوه خدای ما به ما میدهد، عبور نمایم.»
\v 30 اماسیحون ملک حشبون نخواست که ما را از سرحدخود راه بدهد، زیرا که یهوه خدای تو روح او رابه قساوت و دل او را به سختی واگذاشت، تا او راچنانکه امروز شده است، بهدست تو تسلیم نماید.
\v 31 و خداوند مرا گفت: «اینک به تسلیم نمودن سیحون و زمین او بهدست تو شروع کردم، پس بنابه تصرف آن بنما تا زمین او را مالک شوی.»
\v 32 آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابله مابرای جنگ کردن در یاهص بیرون آمدند.
\v 33 ویهوه خدای ما او را بهدست ما تسلیم نموده، او رابا پسرانش و جمیع قومش زدیم.
\v 34 و تمامی شهرهای او را در آنوقت گرفته، مردان و زنان واطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم.
\v 35 لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم، برای خود به غارت بردیم.
\v 36 ازعروعیر که برکناره وادی ارنون است، و شهری که در وادی است، تا جلعاد قریهای نبود که به ماممتنع باشد، یهوه خدای ما همه را به ما تسلیم نمود.
\v 37 لیکن به زمین بنی عمون و به تمامی کناره وادی یبوق و شهرهای کوهستان، و به هر جایی که یهوه خدای ما نهی فرموده بود، نزدیک نشدیم.
\s5
\c 3
\p
\v 1 پس برگشته، به راه باشان رفتیم، و عوج ملک باشان با تمامی قوم خود به مقابله مابیرون آمده، در ادرعی جنگ کرد.
\v 2 و خداوند مراگفت: «از او مترس زیرا که او و تمامی قومش وزمینش را بهدست تو تسلیم نمودهام، تا بطوری که با سیحون ملک اموریان که در حشبون ساکن بود، عمل نمودی، با وی نیز عمل نمایی.»
\v 3 پس یهوه، خدای ما، عوج ملک باشان را نیز و تمامی قومش را بهدست ما تسلیم نموده، او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند.
\v 4 و در آنوقت همه شهرهایش را گرفتیم، وشهری نماند که از ایشان نگرفتیم، یعنی شصت شهر و تمامی مرزبوم ارجوب که مملکت عوج در باشان بود.
\v 5 جمیع اینها شهرهای حصاردار بادیوارهای بلند و دروازهها و پشت بندها بود، سوای قرای بیحصار بسیار کثیر.
\v 6 و آنها رابالکل هلاک کردیم، چنانکه با سیحون، ملک حشبون کرده بودیم، هر شهر را با مردان و زنان واطفال هلاک ساختیم.
\v 7 و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.
\v 8 و در آن وقت زمین را از دست دو ملک اموریان که به آن طرف اردن بودند، از وادی ارنون تا جبل حرمون، گرفتیم.
\v 9 (و این حرمون راصیدونیان سریون میخوانند و اموریان آن راسنیر میخوانند. )
\v 10 تمام شهرهای هامون وتمامی جلعاد و تمامی باشان تا سلخه و ادرعی که شهرهای مملکت عوج در باشان بود.
\v 11 زیرا که عوج ملک باشان از بقیه رفائیان تنها باقیمانده بود. اینک تخت خواب او تخت آهنین است آیاآن در ربت بنی عمون نیست. و طولش نه ذراع وعرضش چهار ذراع برحسب ذراع آدمی میباشد.
\v 12 و این زمین را در آن وقت به تصرف آوردیم، و آن را از عروعیر که برکنار وادی ارنون است و نصف کوهستان جلعاد؛ و شهرهایش را به روبینیان و جادیان دادم.
\v 13 و بقیه جلعاد و تمامی باشان را که مملکت عوج باشد به نصف سبطمنسی دادم، یعنی تمامی مرزبوم ارجوب را باتمامی باشان که زمین رفائیان نامیده میشود.
\v 14 یائیر بن منسی تمامی مرزبوم ارجوب را تا حدجشوریان و معکیان گرفت، و آنها را تا امروز به اسم خود باشان، حووت یائیر نامید.
\v 15 و جلعادرا به ماکیر دادم.
\v 16 و به روبینیان و جادیان، ازجلعاد تا وادی ارنون، هم وسط وادی و هم کنارهاش تا وادی یبوق را که حد بنی عمون باشد، دادم.
\v 17 و عربه را نیز و اردن و کنارهاش را ازکنرت تا دریای عربه که بحرالملح باشد، زیردامنه های فسجه به طرف مشرق دادم.
\v 18 و در آن وقت به شما امر فرموده، گفتم: «یهوه خدای شما این زمین را به شما داده است تاآن را به تصرف آورید، پس جمیع مردان جنگی شما مهیا شده، پیش روی برادران خود، بنیاسرائیل، عبور کنید.
\v 19 لیکن زنان و اطفال ومواشی شما، چونکه میدانم مواشی بسیار دارید، در شهرهای شما که به شما دادم، بمانند.
\v 20 تاخداوند به برادران شما مثل شما آرامی دهد، وایشان نیز زمینی را که یهوه خدای شما به آنطرف اردن به ایشان میدهد، به تصرف آورند، آنگاه هریکی از شما به ملک خود که به شما دادم، برگردید.»
\v 21 و در آن وقت یوشع را امر فرموده، گفتم: «هرآنچه یهوه، خدای شما، به این دوپادشاه کرده است، چشمان تو دید، پس خداوندبا تمامی ممالکی که بسوی آنها عبور میکنی، چنین خواهد کرد.
\v 22 از ایشان مترسید زیرا که یهوه خدای شماست که برای شما جنگ میکند.»
\v 23 و در آنوقت نزد خداوند استغاثه کرده، گفتم:
\v 24 «ای خداوند یهوه تو به نشان دادن عظمت و دست قوی خود به بنده ات شروع کردهای، زیرا کدام خداست در آسمان یا در زمین که مثل اعمال و جبروت تو میتواند عمل نماید.
\v 25 تمنا اینکه عبور نمایم و زمین نیکو را که به آنطرف اردن است و این کوه نیکو و لبنان را ببینم.»
\v 26 لیکن خداوند بخاطر شما با من غضبناک شده، مرا اجابت ننمود و خداوند مرا گفت: «تو را کافی است. بار دیگر درباره این امر با من سخن مگو.
\v 27 به قله فسجه برآی و چشمان خود را به طرف مغرب و شمال و جنوب و مشرق بلند کرده، به چشمان خود ببین، زیرا که از این اردن نخواهی گذشت.
\v 28 اما یوشع را امر فرموده، او را دلیر وقوی گردان، زیرا که او پیش این قوم عبور نموده، زمینی را که تو خواهی دید، برای ایشان تقسیم خواهد نمود.»
\v 29 پس در دره، در برابر بیت فغورتوقف نمودیم.
\s5
\c 4
\p
\v 1 پس الانای اسرائیل، فرایض و احکامی راکه من به شما تعلیم میدهم تا آنها را بجاآورید بشنوید، تا زنده بمانید و داخل شده، زمینی را که یهوه، خدای پدران شما، به شمامی دهد به تصرف آورید.
\v 2 بر کلامی که من به شماامر میفرمایم چیزی میفزایید و چیزی از آن کم منمایید، تا اوامر یهوه خدای خود را که به شماامر میفرمایم، نگاه دارید.
\v 3 چشمان شما آنچه راخداوند در بعل فغور کرد دید، زیرا هرکه پیروی بعل فغور کرد، یهوه خدای تو، او را از میان توهلاک ساخت.
\v 4 اما جمیع شما که به یهوه خدای خود ملصق شدید، امروز زنده ماندید.
\v 5 اینک چنانکه یهوه، خدایم، مرا امر فرموده است، فرایض و احکام به شما تعلیم نمودم، تا درزمینی که شما داخل آن شده، به تصرف میآورید، چنان عمل نمایید.
\v 6 پس آنها را نگاه داشته، بجا آورید زیرا که این حکمت و فطانت شماست، در نظر قومهایی که چون این فرایض رابشنوند، خواهند گفت: «هرآینه این طایفهای بزرگ، قوم حکیم، و فطانت پیشهاند.»
\v 7 زیرا کدام قوم بزرگ است که خدا نزدیک ایشان باشدچنانکه یهوه، خدای ما است، در هروقت که نزداو دعا میکنیم؟
\v 8 و کدام طایفه بزرگ است که فرایض و احکام عادلهای مثل تمام این شریعتی که من امروز پیش شما میگذارم، دارند؟
\v 9 لیکن احتراز نما و خویشتن را بسیار متوجه باش، مبادا این چیزهایی را که چشمانت دیده است فراموش کنی و مبادا اینها در تمامی ایام عمرت از دل تو محو شود، بلکه آنها را به پسرانت و پسران پسرانت تعلیم ده.
\v 10 در روزی که درحضور یهوه خدای خود در حوریب ایستاده بودی و خداوند به من گفت: «قوم را نزد من جمع کن تا کلمات خود را به ایشان بشنوانم، تا بیاموزندکه در تمامی روزهایی که برروی زمین زنده باشنداز من بترسند، و پسران خود را تعلیم دهند.»
\v 11 وشما نزدیک آمده، زیر کوه ایستادید، و کوه تا به وسط آسمان به آتش و تاریکی و ابرها و ظلمت غلیظ میسوخت.
\v 12 و خداوند با شما از میان آتش متکلم شد، و شما آواز کلمات را شنیدید، لیکن صورتی ندیدید، بلکه فقط آواز را شنیدید.
\v 13 و عهد خود را که شما را به نگاه داشتن آن مامور فرمود، برای شما بیان کرد، یعنی ده کلمه را و آنها را بر دو لوح سنگ نوشت.
\v 14 و خداوندمرا در آنوقت امر فرمود که فرایض و احکام را به شما تعلیم دهم، تا آنها را در زمینی که برای تصرفش به آن عبور میکنید، بجا آورید.
\v 15 پس خویشتن را بسیار متوجه باشید، زیرادر روزی که خداوند با شما در حوریب از میان آتش تکلم مینمود، هیچ صورتی ندیدید.
\v 16 مبادا فاسد شوید و برای خود صورت تراشیده، یا تمثال هر شکلی از شبیه ذکور یا اناث بسازید.
\v 17 یا شبیه هر بهیمهای که بر روی زمین است، یا شبیه هر مرغ بالدار که در آسمان میپرد.
\v 18 یا شبیه هر خزندهای بر زمین یا شبیه هرماهیای که در آبهای زیر زمین است.
\v 19 و مباداچشمان خود را بسوی آسمان بلند کنی، و آفتاب و ماه و ستارگان و جمیع جنود آسمان را دیده، فریفته شوی و سجده کرده، آنها را که یهوه خدایت برای تمامی قومهایی که زیر تمام آسمانند، تقسیم کرده است، عبادت نمایی.
\v 20 لیکن خداوند شما را گرفته، از کوره آهن ازمصر بیرون آورد تا برای او قوم میراث باشید، چنانکه امروز هستید.
\v 21 و خداوند بخاطر شما بر من غضبناک شده، قسم خورد که از اردن عبور نکنم و به آن زمین نیکو که یهوه خدایت به تو برای ملکیت میدهد، داخل نشوم.
\v 22 بلکه من در این زمین خواهم مرد واز اردن عبور نخواهم کرد، لیکن شما عبورخواهید کرد، و آن زمین نیکو را به تصرف خواهیدآورد.
\v 23 پس احتیاط نمایید، مبادا عهد یهوه، خدای خود را که با شما بسته است فراموش نمایید، و صورت تراشیده یا شبیه هر چیزی که یهوه خدایت به تو نهی کرده است، برای خودبسازی.
\v 24 زیرا که یهوه خدایت آتش سوزنده وخدای غیور است.
\v 25 چون پسران و پسران پسران را تولیدنموده، و در زمین مدتی ساکن باشید، اگر فاسدشده، صورت تراشیده، و شبیه هرچیزی رابسازید و آنچه در نظر یهوه خدای شما بد است بجا آورده، او را غضبناک سازید،
\v 26 آسمان وزمین را امروز بر شما شاهد میآورم که از آن زمینی که برای تصرف آن از اردن بسوی آن عبورمی کنید البته هلاک خواهید شد. و روزهای خودرا در آن طویل نخواهید ساخت، بلکه بالکل هلاک خواهید شد.
\v 27 و خداوند شما را در میان قومها پراکنده خواهد نمود، و شما در میان طوایفی که خداوند شما را به آنجا میبرد، قلیل العدد خواهید ماند.
\v 28 و در آنجا خدایان ساخته شده دست انسان از چوپ و سنگ راعبادت خواهید کرد، که نمی بینند و نمی شنوند ونمی خورند و نمی بویند.
\v 29 لیکن اگر از آنجا یهوه خدای خود را بطلبی، او را خواهی یافت. بشرطی که او را به تمامی دل و به تمامی جان خود تفحص نمایی.
\v 30 چون در تنگی گرفتار شوی، و جمیع این وقایع برتو عارض شود، در ایام آخر بسوی یهوه خدای خود برگشته، آواز او را خواهی شنید.
\v 31 زیرا که یهوه خدای تو خدای رحیم است، تو را ترک نخواهد کرد و تو را هلاک نخواهد نمود، و عهد پدرانت را که برای ایشان قسم خورده بود، فراموش نخواهد کرد.
\v 32 زیرا که از ایام پیشین که قبل از تو بوده است از روزی که خدا آدم را برزمین آفرید، و از یک کناره آسمان تا به کناره دیگر بپرس که آیا مثل این امر عظیم واقع شده یا مثل این شنیده شده است؟
\v 33 آیا قومی هرگز آواز خدا را که از میان آتش متکلم شود، شنیده باشند و زنده بمانند، چنانکه تو شنیدی؟
\v 34 و آیا خدا عزیمت کرد که برود وقومی برای خود از میان قوم دیگر بگیرد باتجربهها و آیات و معجزات و جنگ و دست قوی و بازوی دراز شده و ترسهای عظیم، موافق هرآنچه یهوه خدای شما برای شما در مصر درنظر شما بعمل آورد؟
\v 35 این برتو ظاهر شد تابدانی که یهوه خداست و غیر از او دیگری نیست.
\v 36 از آسمان آواز خود را به تو شنوانید تا تو راتادیب نماید، و برزمین آتش عظیم خود را به تونشان داد و کلام او را از میان آتش شنیدی.
\v 37 و ازاین جهت که پدران تو را دوست داشته، ذریت ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود، تو را به حضرت خود با قوت عظیم از مصر بیرون آورد.
\v 38 تا امتهای بزرگتر و عظیم تر از تو را پیش روی تو بیرون نماید و تو را درآورده، زمین ایشان رابرای ملکیت به تو دهد، چنانکه امروز شده است.
\v 39 لهذا امروز بدان و دردل خود نگاه دار که یهوه خداست، بالا در آسمان و پایین برروی زمین ودیگری نیست.
\v 40 و فرایض و اوامر او را که من امروز به تو امر میفرمایم نگاهدار، تا تو را و بعداز تو فرزندان تو را نیکو باشد و تا روزهای خود رابر زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد تا به ابدطویل نمایی.
\v 41 آنگاه موسی سه شهر به آن طرف اردن بسوی مشرق آفتاب جدا کرد.
\v 42 تا قاتلی که همسایه خود را نادانسته کشته باشد و پیشتر باوی بغض نداشته به آنها فرار کند، و به یکی از این شهرها فرار کرده، زنده ماند.
\v 43 یعنی باصر دربیابان، در زمین همواری به جهت روبینیان، وراموت در جلعاد به جهت جادیان، و جولان درباشان به جهت منسیان.
\v 44 و این است شریعتی که موسی پیش روی بنیاسرائیل نهاد.
\v 45 این است شهادات و فرایض و احکامی که موسی به بنیاسرائیل گفت، وقتی که ایشان از مصر بیرون آمدند.
\v 46 به آنطرف اردن در دره مقابل بیت فغور در زمین سیحون، ملک اموریان که در حشبون ساکن بود، و موسی وبنیاسرائیل چون از مصر بیرون آمده بودند او رامغلوب ساختند.
\v 47 و زمین او را و زمین عوج ملک باشان را، دو ملک اموریانی که به آنطرف اردن بسوی مشرق آفتاب بودند، به تصرف آوردند.
\v 48 از عروعیر که بر کناره وادی ارنون است تا جبل سیئون که حرمون باشد.
\v 49 و تمامی عربه به آنطرف اردن بسوی مشرق تا دریای عربه زیر دامنه های فسجه.
\s5
\c 5
\p
\v 1 و موسی تمامی بنیاسرائیل را خوانده، به ایشان گفت: ای اسرائیل فرایض و احکامی را که من امروز به گوش شما میگویم بشنوید، تاآنها را یاد گرفته، متوجه باشید که آنها را بجاآورید.
\v 2 یهوه خدای ما با ما در حوریب عهدبست.
\v 3 خداوند این عهد را با پدران ما نبست، بلکه با ما که جمیع امروز در اینجا زنده هستیم.
\v 4 خداوند در کوه از میان آتش با شما روبرومتکلم شد.
\v 5 (من در آن وقت میان خداوند و شماایستاده بودم، تا کلام خداوند را برای شما بیان کنم، زیرا که شما بهسبب آتش میترسیدید و به فراز کوه برنیامدید) و گفت:
\v 6 «من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آوردم.
\v 7 تو را به حضور من خدایان دیگر نباشند.
\v 8 «به جهت خود صورت تراشیده یا هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان، یا از آنچه پایین درزمین، یا از آنچه در آبهای زیر زمین است مساز.
\v 9 آنها را سجده و عبادت منما. زیرا من که یهوه خدای تو هستم، خدای غیورم، و گناه پدران را برپسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی که مرادشمن دارند، میرسانم.
\v 10 و رحمت میکنم تاهزار پشت برآنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند.
\v 11 «نام یهوه خدای خود را به باطل مبر، زیراخداوند کسی را که نام او را به باطل برد، بیگناه نخواهد شمرد.
\v 12 «روز سبت را نگاه دار و آن را تقدیس نما، چنانکه یهوه خدایت به تو امر فرموده است.
\v 13 شش روز مشغول باش و هرکار خود را بکن.
\v 14 اما روز هفتمین سبت یهوه خدای توست، درآن هیچکاری مکن، تو و پسرت و دخترت وغلامت و کنیزت و گاوت و الاغت و همه بهایمت و مهمانت که در اندرون دروازه های تو باشد، تاغلامت و کنیزت مثل تو آرام گیرند.
\v 15 و بیاد آورکه در زمین مصر غلام بودی، و یهوه خدایت تو رابهدست قوی و بازوی دراز از آنجا بیرون آورد، بنابراین یهوه، خدایت، تو را امر فرموده است که روز سبت را نگاه داری.
\v 16 «پدر و مادر خود را حرمت دار، چنانکه یهوه خدایت تو را امر فرموده است، تا روزهایت دراز شود و تو را در زمینی که یهوه خدایت به تومی بخشد، نیکویی باشد.
\v 17 «قتل مکن.
\v 18 و زنا مکن.
\v 19 و دزدی مکن.
\v 20 و بر همسایه خود شهادت دروغ مده.
\v 21 وبرزن هسمایه ات طمع مورز، و به خانه همسایه ات و به مزرعه او و به غلامش و کنیزش وگاوش و الاغش و به هرچه از آن همسایه توباشد، طمع مکن.»
\v 22 این سخنان را خداوند به تمامی جماعت شما در کوه از میان آتش و ابر و ظلمت غلیظ به آواز بلند گفت، و بر آنها چیزی نیفزود و آنها را بردو لوح سنگ نوشته، به من داد.
\v 23 و چون شما آن آواز را از میان تاریکی شنیدید، و کوه به آتش میسوخت، شما با جمیع روسای اسباط ومشایخ خود نزد من آمده،
\v 24 گفتید: اینک یهوه، خدای ما، جلال و عظمت خود را بر ما ظاهرکرده است، و آواز او را از میان آتش شنیدیم، پس امروز دیدیم که خدا با انسان سخن میگوید وزنده است.
\v 25 و اما الان چرا بمیریم زیرا که این آتش عظیم ما را خواهد سوخت، اگر آواز یهوه خدای خود را دیگر بشنویم، خواهیم مرد.
\v 26 زیرا از تمامی بشر کیست که مثل ما آوازخدای حی را که از میان آتش سخن گوید، بشنودو زنده ماند؟
\v 27 تو نزدیک برو و هرآنچه یهوه خدای ما بگوید، بشنو و هرآنچه یهوه خدای مابه تو بگوید برای ما بیان کن، پس خواهیم شنید وبه عمل خواهیم آورد.
\v 28 و خداوند آواز سخنان شما را که به من گفتید شنید، و خداوند مرا گفت: «آواز سخنان این قوم را که به تو گفتند، شنیدم؛ هرچه گفتندنیکو گفتند.
\v 29 کاش که دلی را مثل این داشتند تااز من میترسیدند، و تمامی اوامر مرا در هر وقت بجا میآوردند، تا ایشان را و فرزندان ایشان را تابه ابد نیکو باشد.
\v 30 برو و ایشان را بگو به خیمه های خود برگردید.
\v 31 و اما تو در اینجاپیش من بایست، تا جمیع اوامر و فرایض واحکامی را که میباید به ایشان تعلیم دهی به توبگویم، و آنها را در زمینی که من به ایشان میدهم تا در آن تصرف نمایید، بجا آورند.»
\v 32 «پس توجه نمایید تا آنچه یهوه، خدای شما، به شما امر فرموده است، به عمل آورید، وبه راست و چپ انحراف منمایید.
\v 33 در تمامی آن طریقی که یهوه، خدای شما، به شما امرفرموده است، سلوک نمایید، تا برای شما نیکوباشد و ایام خود را در زمینی که به تصرف خواهیدآورد، طویل نمایید.
\s5
\c 6
\p
\v 1 و این است اوامر و فرایض و احکامی که یهوه، خدای شما، امر فرمود که به شماتعلیم داده شود، تا آنها را در زمینی که شما بسوی آن برای تصرفش عبور میکنید، بجا آورید.
\v 2 و تااز یهوه خدای خود ترسان شده، جمیع فرایض واوامر او را که من به شما امر میفرمایم نگاه داری، تو و پسرت و پسر پسرت، در تمامی ایام عمرت و تا عمر تو دراز شود.
\v 3 پسای اسرائیل بشنو، و به عمل نمودن آن متوجه باش، تا برای تو نیکوباشد، و بسیار افزوده شوی در زمینی که به شیر وشهد جاری است، چنانکه یهوه خدای پدرانت تورا وعده داده است.
\v 4 ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است.
\v 5 پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما.
\v 6 و این سخنانی که من امروز تو را امر میفرمایم، بر دل توباشد.
\v 7 و آنها را به پسرانت به دقت تعلیم نما، وحین نشستنت در خانه، و رفتنت به راه، و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نما.
\v 8 و آنهارا بردست خود برای علامت ببند، و در میان چشمانت عصابه باشد.
\v 9 و آنها را بر باهوهای درخانه ات و بر دروازه هایت بنویس.
\v 10 و چون یهوه، خدایت، تو را به زمینی که برای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد که به تو بدهد، درآورد، به شهرهای بزرگ وخوشنمایی که تو بنا نکردهای،
\v 11 و به خانه های پر از هر چیز نیکو که پر نکردهای، و حوضهای کنده شدهای که نکندهای، و تاکستانها و باغهای زیتونی که غرس ننمودهای، و از آنها خورده، سیرشدی.
\v 12 آنگاه با حذر باش مبادا خداوند را که تورا از زمین مصر، از خانه بندگی بیرون آورد، فراموش کنی.
\v 13 از یهوه خدای خود بترس و اورا عبادت نما و به نام او قسم بخور.
\v 14 خدایان دیگر را از خدایان طوایفی که به اطراف تومی باشند، پیروی منمایید.
\v 15 زیرا یهوه خدای تودر میان تو خدای غیور است، مبادا غضب یهوه، خدایت، برتو افروخته شود، و تو را از روی زمین هلاک سازد.
\v 16 یهوه خدای خود را میازمایید، چنانکه او رادر مسا آزمودید.
\v 17 توجه نمایید تا اوامر یهوه خدای خود را و شهادات و فرایض او را که به شما امر فرموده است، نگاه دارید.
\v 18 و آنچه درنظر خداوند راست و نیکوست، به عمل آور تابرای تو نیکو شود، و داخل شده آن زمین نیکو راکه خداوند برای پدرانت قسم خورد به تصرف آوری.
\v 19 و تا جمیع دشمنانت را از حضورت اخراج نماید، چنانکه خداوند گفته است.
\v 20 چون پسر تو در ایام آینده از تو سوال نموده، گوید که مراد از این شهادات و فرایض واحکامی که یهوه خدای ما به شما امر فرموده است، چیست؟
\v 21 پس به پسر خود بگو: ما درمصر غلام فرعون بودیم، و خداوند ما را از مصر بادست قوی بیرون آورد.
\v 22 و خداوند آیات ومعجزات عظیم و ردیای بر مصر و فرعون وتمامی اهل خانه او در نظر ما ظاهر ساخت.
\v 23 وما را از آنجا بیرون آورد تا ما را به زمینی که برای پدران ما قسم خورد که به ما بدهد، درآورد.
\v 24 وخداوند ما را مامور داشت که تمام این فرایض رابجا آورده، از یهوه خدای خود بترسیم، تا برای ماهمیشه نیکو باشد و ما را زنده نگاه دارد، چنانکه تاامروز شده است.
\v 25 و برای ما عدالت خواهد بودکه متوجه شویم که جمیع این اوامر را به حضوریهوه خدای خود بجا آوریم، چنانکه ما را امرفرموده است.
\s5
\c 7
\p
\v 1 چون یهوه، خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا میروی درآورد، وامتهای بسیار را که حتیان و جرجاشیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشند، از پیش تواخراج نماید.
\v 2 و چون یهوه خدایت، ایشان را بهدست تو تسلیم نماید، و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالکل هلاک کن، و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما.
\v 3 و با ایشان مصاهرت منما؛ دختر خود را به پسر ایشان مده، و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر.
\v 4 زیراکه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید، تاخدایان غیر را عبادت نمایند، و غضب خداوندبرشما افروخته شده، شما را بزودی هلاک خواهد ساخت.
\v 5 بلکه با ایشان چنین عمل نمایید؛ مذبحهای ایشان را منهدم سازید، وتمثالهای ایشان را بشکنید و اشیریم ایشان را قطع نمایید، و بتهای تراشیده ایشان را به آتش بسوزانید.
\v 6 زیرا که تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است تااز جمیع قومهایی که بر روی زمیناند، قوم مخصوص برای خود او باشی.
\v 7 خداوند دل خود را با شما نبست و شما رابرنگزید از این سبب که از سایر قومها کثیرتربودید، زیرا که شما از همه قومها قلیلتر بودید.
\v 8 لیکن از این جهت که خداوند شما را دوست میداشت، و میخواست قسم خود را که برای پدران شما خورده بود، بجا آورد، پس خداوند شما را با دست قوی بیرون آورد، و از خانه بندگی از دست فرعون، پادشاه مصر، فدیه داد.
\v 9 پس بدان که یهوه، خدای تو، اوست خدا، خدای امین که عهد و رحمت خود را با آنانی که او را دوست میدارند و اوامر او را بجا میآورند تا هزار پشت نگاه میدارد.
\v 10 و آنانی را که او را دشمن دارند، بر روی ایشان مکافات رسانیده، ایشان را هلاک میسازد. و به هرکه او را دشمن دارد، تاخیرننموده، او را بر رویش مکافات خواهد رسانید.
\v 11 پس اوامر و فرایض و احکامی را که من امروزبه جهت عمل نمودن به تو امر میفرمایم نگاه دار.
\v 12 پس اگر این احکام را بشنوید و آنها را نگاه داشته، بجا آورید، آنگاه یهوه خدایت عهد ورحمت را که برای پدرانت قسم خورده است، باتو نگاه خواهد داشت.
\v 13 و تو را دوست داشته، برکت خواهد داد، و خواهد افزود، و میوه بطن توو میوه زمین تو را و غله و شیره و روغن تو را ونتاج رمه تو را و بچه های گله تو را، در زمینی که برای پدرانت قسم خورد که به تو بدهد، برکت خواهد داد.
\v 14 از همه قومها مبارک تر خواهی شد، و در میان شما و بهایم شما، نر یا ماده، نازادنخواهد بود.
\v 15 و خداوند هر بیماری را از تو دورخواهد کرد، و هیچکدام از مرضهای بد مصر راکه میدانی، برتو عارض نخواهد گردانید، بلکه برتمامی دشمنانت آنها را خواهد آورد.
\v 16 وتمامی قومها را که یهوه بدست تو تسلیم میکندهلاک ساخته، چشم تو برآنها ترحم ننماید، وخدایان ایشان را عبادت منما، مبادا برای تو دام باشد.
\v 17 و اگر در دلت گویی که این قومها از من زیادهاند، چگونه توانم ایشان را اخراج نمایم؟
\v 18 از ایشان مترس بلکه آنچه را یهوه خدایت بافرعون و جمیع مصریان کرد، نیکو بیاد آور.
\v 19 یعنی تجربه های عظیمی را که چشمانت دیده است، و آیات و معجزات و دست قوی و بازوی دراز را که یهوه، خدایت، تو را به آنها بیرون آورد. پس یهوه، خدایت، با همه قومهایی که از آنهامی ترسی، چنین خواهد کرد.
\v 20 و یهوه خدایت نیز زنبورها در میان ایشان خواهد فرستاد، تاباقی ماندگان و پنهان شدگان ایشان از حضور توهلاک شوند.
\v 21 از ایشان مترس زیرا یهوه خدایت که در میان توست، خدای عظیم و مهیب است.
\v 22 و یهوه، خدایت، این قومها را از حضورتو به تدریج اخراج خواهد نمود، ایشان را بزودی نمی توانی تلف نمایی مبادا وحوش صحرا برتوزیاد شوند.
\v 23 لیکن یهوه خدایت، ایشان را بهدست تو تسلیم خواهد کرد، و ایشان را به اضطراب عظیمی پریشان خواهد نمود تا هلاک شوند.
\v 24 و ملوک ایشان را بدست تو تسلیم خواهد نمود، تا نام ایشان را از زیر آسمان محوسازی، و کسی یارای مقاومت با تو نخواهدداشت تا ایشان را هلاک سازی.
\v 25 و تمثالهای خدایان ایشان را به آتش بسوزانید، به نقره وطلایی که بر آنهاست، طمع مورز، و برای خودمگیر، مبادا از آنها به دام گرفتار شوی، چونکه نزد یهوه، خدای تو، مکروه است.
\v 26 و چیزمکروه را به خانه خود میاور، مبادا مثل آن حرام شوی، از آن نهایت نفرت و کراهت دار چونکه حرام است.
\s5
\c 8
\p
\v 1 تمامی اوامری را که من امروز به شما امرمی فرمایم، حفظ داشته، بجا آورید، تا زنده مانده، زیاد شوید، و به زمینی که خداوند برای پدران شما قسم خورده بود، داخل شده، در آن تصرف نمایید.
\v 2 و بیاد آور تمامی راه را که یهوه، خدایت، تو را این چهل سال در بیابان رهبری نمود تا تو را ذلیل ساخته، بیازماید، و آنچه را که در دل تو است بداند، که آیا اوامر او را نگاه خواهی داشت یا نه.
\v 3 و او تو را ذلیل و گرسنه ساخت و من را به تو خورانید که نه تو آن رامی دانستی و نه پدرانت میدانستند، تا تو رابیاموزاند که انسان نه به نان تنها زیست میکندبلکه به هر کلمهای که از دهان خداوند صادرشود، انسان زنده میشود.
\v 4 در این چهل سال لباس تو در برت مندرس نشد، و پای تو آماس نکرد.
\v 5 پس در دل خود فکر کن که بطوری که پدر، پسر خود را تادیب مینماید، یهوه خدایت تو را تادیب کرده است.
\v 6 و اوامر یهوه خدای خود را نگاه داشته، در طریقهای او سلوک نما و ازاو بترس.
\v 7 زیرا که یهوه خدایت تو را به زمین نیکو درمی آورد؛ زمین پر از نهرهای آب و ازچشمهها و دریاچهها که از درهها و کوهها جاری میشود.
\v 8 زمینی که پر از گندم و جو و مو و انجیرو انار باشد، زمینی که پر از زیتون زیت و عسل است.
\v 9 زمینی که در آن نان را به تنگی نخواهی خورد، و در آن محتاج به هیچچیز نخواهی شد، زمینی که سنگهایش آهن است، و از کوههایش مس خواهی کند.
\v 10 و خورده، سیر خواهی شد، و یهوه خدای خود را به جهت زمین نیکو که به تو داده است، متبارک خواهی خواند.
\v 11 پس باحذر باش، مبادا یهوه خدای خود رافراموش کنی و اوامر و احکام و فرایض او را که من امروز به تو امر میفرمایم، نگاه نداری.
\v 12 مباداخورده، سیر شوی، و خانه های نیکو بنا کرده، درآن ساکن شوی.
\v 13 و رمه و گله تو زیاد شود، ونقره و طلا برای تو افزون شود، و مایملک توافزوده گردد.
\v 14 و دل تو مغرور شده، یهوه خدای خود را که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد، فراموش کنی.
\v 15 که تو را در بیابان بزرگ وخوفناک که در آن مارهای آتشین و عقربها و زمین تشنه بیآب بود، رهبری نمود، که برای تو آب ازسنگ خارا بیرون آورد.
\v 16 که تو را در بیابان من راخورانید که پدرانت آن را ندانسته بودند، تا تو راذلیل سازد و تو را بیازماید و بر تو در آخرت احسان نماید.
\v 17 مبادا در دل خود بگویی که قوت من و توانایی دست من، این توانگری را ازبرایم پیدا کرده است.
\v 18 بلکه یهوه خدای خود رابیاد آور، زیرا اوست که به تو قوت میدهد تاتوانگری پیدا نمایی، تا عهد خود را که برای پدرانت قسم خورده بود، استوار بدارد، چنانکه امروز شده است.
\v 19 و اگر یهوه خدای خود رافراموش کنی و پیروی خدایان دیگر نموده، آنهارا عبادت و سجده نمایی، امروز برشما شهادت میدهم که البته هلاک خواهید شد.
\v 20 مثل قومهایی که خداوند پیش روی تو هلاک میسازد، شما همچنین هلاک خواهید شد از این جهت که قول یهوه خدای خود را نشنیدید.
\s5
\c 9
\p
\v 1 ای اسرائیل بشنو. تو امروز از اردن عبورمی کنی، تا داخل شده، قومهایی را که از تو عظیم تر و قوی تراند، و شهرهای بزرگ را که تا به فلک حصاردار است، به تصرف آوری،
\v 2 یعنی قوم عظیم و بلند قد بنی عناق را که میشناسی وشنیدهای که گفتهاند کیست که یارای مقاومت بابنی عناق داشته باشد.
\v 3 پس امروز بدان که یهوه، خدایت، اوست که پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور میکند، و او ایشان را هلاک خواهدکرد، و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت، پس ایشان را اخراج نموده، بزودی هلاک خواهی نمود، چنانکه خداوند به تو گفته است.
\v 4 پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضورتو اخراج نماید، در دل خود فکر مکن و مگو که بهسبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآوردتا آن را به تصرف آورم، بلکه بهسبب شرارت این امتها، خداوند ایشان را از حضور تو اخراج مینماید.
\v 5 نه بهسبب عدالت خود و نه بهسبب راستی دل خویش داخل زمین ایشان برای تصرفش میشوی، بلکه بهسبب شرارت این امتها، یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج مینماید، و تا آنکه کلامی را که خداوند برای پدرانت، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورده بود، استوار نماید.
\v 6 پس بدان که یهوه، خدایت، این زمین نیکو رابهسبب عدالت تو به تو نمی دهد تا در آن تصرف نمایی، زیرا که قومی گردن کش هستی.
\v 7 پس بیادآور و فراموش مکن که چگونه خشم یهوه خدای خود را در بیابان جنبش دادی و از روزی که از زمین مصر بیرون آمدی تا به اینجا رسیدی به خداوند عاصی میشدید.
\v 8 و در حوریب خشم خداوند را جنبش دادید، و خداوند بر شما غضبناک شد تا شما راهلاک نماید.
\v 9 هنگامی که من به کوه برآمدم تالوحهای سنگ یعنی لوحهای عهدی را که خداوند با شما بست، بگیرم، آنگاه چهل روز وچهل شب در کوه ماندم؛ نه نان خوردم و نه آب نوشیدم.
\v 10 و خداوند دو لوح سنگ مکتوب شده به انگشت خدا را به من داد و بر آنها موافق تمامی سخنانی که خداوند در کوه از میان آتش در روزاجتماع به شما گفته بود، نوشته شد.
\v 11 و واقع شدبعد از انقضای چهل روز و چهل شب که خداونداین دو لوح سنگ یعنی لوحهای عهد را به من داد،
\v 12 و خداوند مرا گفت: «برخاسته، از اینجا به زودی فرود شو زیرا قوم تو که از مصر بیرون آوردی فاسد شدهاند، و از طریقی که ایشان را امرفرمودم به زودی انحراف ورزیده، بتی ریخته شده برای خود ساختند.»
\v 13 و خداوند مراخطاب کرده، گفت: «این قوم را دیدم و اینک قوم گردن کش هستند.
\v 14 مرا واگذار تا ایشان را هلاک سازم و نام ایشان را از زیر آسمان محو کنم و از توقومی قوی تر و کثیرتر از ایشان بوجود آورم.»
\v 15 پس برگشته، از کوه فرود آمدم و کوه به آتش میسوخت و دو لوح عهد در دو دست من بود.
\v 16 و نگاه کرده، دیدم که به یهوه خدای خودگناه ورزیده، گوسالهای ریخته شده برای خودساخته و از طریقی که خداوند به شما امر فرموده بود، به زودی برگشته بودید.
\v 17 پس دو لوح راگرفتم و آنها را از دو دست خود انداخته، در نظرشما شکستم.
\v 18 و مثل دفعه اول، چهل روز وچهل شب به حضور خداوند به روی درافتادم؛ نه نان خوردم و نه آب نوشیدم، بهسبب همه گناهان شما که کرده و کار ناشایسته که در نظر خداوندعمل نموده، خشم او را به هیجان آوردید.
\v 19 زیرا که از غضب و حدت خشمی که خداوندبر شما نموده بود تا شما را هلاک سازد، میترسیدم، و خداوند آن مرتبه نیز مرا اجابت نمود.
\v 20 و خداوند بر هارون بسیا غضبناک شده بود تا او را هلاک سازد، و برای هارون نیز در آن وقت دعا کردم.
\v 21 و اما گناه شما یعنی گوسالهای را که ساخته بودید، گرفتم و آن را به آتش سوزانیدم و آن را خرد کرده، نیکو ساییدم تا مثل غبار نرم شد، و غبارش را به نهری که از کوه جاری بود، پاشیدم.
\v 22 و در تبعیره و مسا و کبروت هتاوه خشم خداوند را به هیجان آوردید.
\v 23 و وقتی که خداوند شما را از قادش برنیع فرستاده، گفت: بروید و در زمینی که به شما دادهام تصرف نمایید، از قول یهوه خدای خود عاصی شدید و به اوایمان نیاورده، آواز او را نشنیدید.
\v 24 از روزی که شما را شناختهام به خداوند عصیان ورزیدهاید.
\v 25 پس به حضور خداوند به روی درافتادم درآن چهل روز و چهل شب که افتاده بودم، از این جهت که خداوند گفته بود که شما را هلاک سازد.
\v 26 و نزد خداوند استدعا نموده، گفتم: «ای خداوند یهوه، قوم خود و میراث خود را که به عظمت خود فدیه دادی و بهدست قوی از مصربیرون آوردی، هلاک مساز.
\v 27 بندگان خودابراهیم و اسحاق و یعقوب را بیاد آور، و برسخت دلی این قوم و شرارت و گناه ایشان نظر منما.
\v 28 مبادا اهل زمینی که ما را از آن بیرون آوردی، بگویند چونکه خداوند نتوانست ایشان را به زمینی که به ایشان وعده داده بود درآورد، وچونکه ایشان را دشمن میداشت، از این جهت ایشان را بیرون آورد تا در بیابان هلاک سازد.
\v 29 لیکن ایشان قوم تو و میراث تو هستند که به قوت عظیم خود و به بازوی افراشته خویش بیرون آوردی.»
\s5
\c 10
\p
\v 1 و در آن وقت خداوند به من گفت: «دولوح سنگ موافق اولیه برای خودبتراش، و نزد من به کوه برآی، و تابوتی از چوب برای خود بساز.
\v 2 و بر این لوحها کلماتی را که برلوحهای اولین که شکستی بود، خواهم نوشت، وآنها را در تابوت بگذار.»
\v 3 پس تابوتی از چوب سنط ساختم، و دو لوح سنگ موافق اولین تراشیدم، و آن دو لوح را در دست داشته، به کوه برآمدم.
\v 4 و بر آن دو لوح موافق کتابت اولین، آن ده کلمه را که خداوند در کوه از میان آتش، درروز اجتماع به شما گفته بود نوشت، و خداوندآنها را به من داد.
\v 5 پس برگشته، از کوه فرود آمدم، و لوحها را در تابوتی که ساخته بودم گذاشتم، ودر آنجا هست، چنانکه خداوند مرا امر فرموده بود.
\v 6 (و بنیاسرائیل از بیروت بنی یعقان به موسیره کوچ کردند، و در آنجا هارون مرد و درآنجا دفن شد. و پسرش العازار در جایش به کهانت پرداخت.
\v 7 و از آنجا به جدجوده کوچ کردند، و از جدجوده به یطبات که زمین نهرهای آب است.
\v 8 در آنوقت خداوند سبط لاوی را جداکرد، تا تابوت عهد خداوند را بردارند، و به حضور خداوند ایستاده، او را خدمت نمایند، و به نام او برکت دهند، چنانکه تا امروز است.
\v 9 بنابراین لاوی را در میان برادرانش نصیب ومیراثی نیست؛ خداوند میراث وی است، چنانکه یهوه خدایت به وی گفته بود).
\v 10 و من در کوه مثل روزهای اولین، چهل روزو چهل شب توقف نمودم، و در آن دفعه نیزخداوند مرا اجابت نمود، و خداوند نخواست تورا هلاک سازد.
\v 11 و خداوند مرا گفت: «برخیز وپیش روی این قوم روانه شو تا به زمینی که برای پدران ایشان قسم خوردم که به ایشان بدهم داخل شده، آن را به تصرف آورند.»
\v 12 پس الانای اسرائیل، یهوه خدایت از توچه میخواهد، جز اینکه از یهوه خدایت بترسی و در همه طریقهایش سلوک نمایی، و او رادوست بداری و یهوه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود عبادت نمایی.
\v 13 و اوامرخداوند و فرایض او را که من امروز تو را برای خیریتت امر میفرمایم، نگاه داری.
\v 14 اینک فلک و فلک الافلاک از آن یهوه خدای توست، و زمین وهرآنچه در آن است.
\v 15 لیکن خداوند به پدران تورغبت داشته، ایشان را محبت مینمود، و بعد ازایشان ذریت ایشان، یعنی شما را از همه قومهابرگزید، چنانکه امروز شده است.
\v 16 پس غلفه دلهای خود را مختون سازید، و دیگر گردن کشی منمایید.
\v 17 زیرا که یهوه خدای شما خدای خدایان و ربالارباب، و خدای عظیم و جبار ومهیب است، که طرفداری ندارد و رشوه نمی گیرد.
\v 18 یتیمان و بیوهزنان را دادرسی میکند، و غریبان را دوست داشته، خوراک وپوشاک به ایشان میدهد.
\v 19 پس غریبان رادوست دارید، زیرا که در زمین مصر غریب بودید.
\v 20 از یهوه خدای خود بترس، و او را عبادت نما وبه او ملصق شو و به نام او قسم بخور.
\v 21 او فخرتوست و او خدای توست که برای تو این اعمال عظیم و مهیبی که چشمانت دیده بجا آورده است.
\v 22 پدران تو با هفتاد نفر به مصر فرود شدندو الان یهوه خدایت، تو را مثل ستارگان آسمان کثیر ساخته است.
\s5
\c 11
\p
\v 1 پس یهوه خدای خود را دوست بدار، وودیعت و فرایض و احکام و اوامر او رادر همه وقت نگاهدار.
\v 2 و امروز بدانید، زیرا که به پسران شما سخن نمی گویم که ندانستهاند، وتادیب یهوه خدای شما را ندیدهاند، و نه عظمت و دست قوی و بازوی افراشته او را.
\v 3 و آیات واعمال او را که در میان مصر، به فرعون، پادشاه مصر، و به تمامی زمین او بظهور آورد.
\v 4 و آنچه راکه به لشکر مصریان، به اسبها و به ارابه های ایشان کرد، که چگونه آب بحر قلزم را برایشان جاری ساخت، وقتی که شما را تعاقب مینمودند، وچگونه خداوند، ایشان را تا به امروز هلاک ساخت.
\v 5 و آنچه را که برای شما در بیابان کرد تاشما به اینجا رسیدید.
\v 6 و آنچه را که به داتان و ابیرام پسران الیاب بن روبین کرد، که چگونه زمین دهان خود را گشوده، ایشان را و خاندان وخیمه های ایشان را، و هر ذی حیات را که همراه ایشان بود در میان تمامی اسرائیل بلعید.
\v 7 لیکن چشمان شما تمامی اعمال عظیمه خداوند را که کرده بود، دیدند.
\v 8 پس جمیع اوامری را که من امروز برای شماامر میفرمایم نگاه دارید، تا قوی شوید و داخل شده، زمینی را که برای گرفتن آن عبور میکنید، به تصرف آورید.
\v 9 و تا در آن زمینی که خداوندبرای پدران شما قسم خورد که آن را به ایشان وذریت ایشان بدهد، عمر دراز داشته باشید، زمینی که به شیر و شهد جاری است.
\v 10 زیرا زمینی که تو برای گرفتن آن داخل میشوی، مثل زمین مصرکه از آن بیرون آمدی نیست، که در آن تخم خودرا میکاشتی و آن را مثل باغ بقول به پای خودسیراب میکردی.
\v 11 لیکن زمینی که شما برای گرفتنش به آن عبور میکنید، زمین کوهها ودره هاست که از بارش آسمان آب مینوشد،
\v 12 زمینی است که یهوه خدایت برآن التفات داردو چشمان یهوه خدایت از اول سال تا آخر سال پیوسته بر آن است.
\v 13 و چنین خواهد شد که اگر اوامری را که من امروز برای شما امر میفرمایم، بشنوید، و یهوه خدای خود را دوست بدارید، و او را به تمامی دل و به تمامی جان خود عبادت نمایید،
\v 14 آنگاه باران زمین شما یعنی باران اولین و آخرین را درموسمش خواهم بخشید، تا غله و شیره و روغن خود را جمع نمایی.
\v 15 و در صحرای تو برای بهایمت علف خواهم داد تا بخوری و سیر شوی.
\v 16 باحذر باشید مبادا دل شما فریفته شود وبرگشته، خدایان دیگر را عبادت و سجده نمایید.
\v 17 و خشم خداوند برشما افروخته شود، تاآسمان را مسدود سازد، و باران نبارد، و زمین محصول خود را ندهد و شما از زمین نیکویی که خداوند به شما میدهد، بزودی هلاک شوید.
\v 18 پس این سخنان مرا در دل و جان خود جادهید، و آنها را بر دستهای خود برای علامت ببندید، و در میان چشمان شما عصابه باشد.
\v 19 وآنها را به پسران خود تعلیم دهید، و حین نشستنت در خانه خود، و رفتنت به راه، و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نمایید.
\v 20 وآنها را بر باهوهای در خانه خود و بر دروازه های خود بنویسید.
\v 21 تا ایام شما و ایام پسران شما برزمینی که خداوند برای پدران شما قسم خورد که به ایشان بدهد، کثیر شود، مثل ایام افلاک بر بالای زمین.
\v 22 زیرا اگر تمامی این اوامر را که من به جهت عمل نمودن به شما امر میفرمایم، نیکو نگاه دارید، تا یهوه خدای خود را دوست دارید، و درتمامی طریقهای او رفتار نموده، به او ملصق شوید،
\v 23 آنگاه خداوند جمیع این امتها را ازحضور شما اخراج خواهد نمود، و شما امتهای بزرگتر و قویتر از خود را تسخیر خواهید نمود.
\v 24 هرجایی که کف پای شما برآن گذارده شود، ازآن شما خواهد بود، از بیابان و لبنان و از نهر، یعنی نهر فرات تا دریای غربی، حدود شماخواهد بود.
\v 25 و هیچکس یارای مقاومت با شمانخواهد داشت، زیرا یهوه خدای شما ترس و خوف شما را بر تمامی زمین که به آن قدم میزنیدمستولی خواهد ساخت، چنانکه به شما گفته است.
\v 26 اینک من امروز برکت و لعنت پیش شمامی گذارم.
\v 27 اما برکت، اگر اوامر یهوه خدای خود را که من امروز به شما امر میفرمایم، اطاعت نمایید.
\v 28 و اما لعنت، اگر اوامر یهوه خدای خودرا اطاعت ننموده، از طریقی که من امروز به شماامر میفرمایم برگردید، و خدایان غیر را که نشناختهاید، پیروی نمایید.
\v 29 و واقع خواهد شدکه چون یهوه، خدایت، تو را به زمینی که به جهت گرفتنش به آن میروی داخل سازد، آنگاه برکت را بر کوه جرزیم و لعنت را بر کوه ایبال خواهی گذاشت.
\v 30 آیا آنها به آنطرف اردن نیستند پشت راه غروب آفتاب، در زمین کنعانیانی که در عربه ساکنند مقابل جلجال نزد بلوطهای موره.
\v 31 زیرا که شما از اردن عبور میکنید تا داخل شده، زمینی را که یهوه خدایت به تو میبخشد به تصرف آورید، و آن را خواهید گرفت و در آن ساکن خواهید شد.
\v 32 پس متوجه باشید تا جمیع این فرایض و احکامی را که من امروز پیش شمامی گذارم، به عمل آورید.
\s5
\c 12
\p
\v 1 اینهاست فرایض و احکامی که شما درتمامی روزهایی که بر زمین زنده خواهید ماند، میباید متوجه شده، به عمل آرید، در زمینی که یهوه خدای پدرانت به تو داده است، تا در آن تصرف نمایی.
\v 2 جمیع اماکن امتهایی را که در آنها خدایان خود را عبادت میکنند و شما آنها را اخراج مینمایید خراب نمایید، خواه بر کوههای بلندخواه بر تلها و خواه زیر هر درخت سبز.
\v 3 مذبحهای ایشان را بشکنید و ستونهای ایشان راخرد کنید، و اشیره های ایشان را به آتش بسوزانید، و بتهای تراشیده شده خدایان ایشان راقطع نمایید، و نامهای ایشان را از آنجا محوسازید.
\v 4 با یهوه خدای خود چنین عمل منمایید.
\v 5 بلکه به مکانی که یهوه خدای شما از جمیع اسباط شما برگزیند تا نام خود را در آنجا بگذارد، یعنی مسکن او را بطلبید و به آنجا بروید.
\v 6 و به آنجا قربانی های سوختنی و ذبایح و عشرهای خود، و هدایای افراشتنی دستهای خویش، ونذرها و نوافل خود و نخست زاده های رمه و گله خویش را ببرید.
\v 7 و در آنجا بحضور یهوه خدای خود بخورید، و شما و اهل خانه شما در هر شغل دست خود که یهوه خدای شما، شما را در آن برکت دهد، شادی نمایید.
\v 8 موافق هرآنچه ما امروز در اینجا میکنیم، یعنی آنچه در نظر هرکس پسند آید، نکنید.
\v 9 زیرا که هنوز به آرامگاه و نصیبی که یهوه خدای شما، به شما میدهد داخل نشدهاید.
\v 10 اما چون از اردن عبور کرده، در زمینی که یهوه، خدای شما، برای شما تقسیم میکند، ساکن شوید، و اوشما را از جمیع دشمنان شما از هرطرف آرامی دهد تا در امنیت سکونت نمایید.
\v 11 آنگاه به مکانی که یهوه خدای شما برگزیند تا نام خود رادر آن ساکن سازد، به آنجا هرچه را که من به شماامر فرمایم بیاورید، از قربانی های سوختنی وذبایح و عشرهای خود، و هدایای افراشتنی دستهای خویش، و همه نذرهای بهترین خود که برای خداوند نذر نمایید.
\v 12 و به حضور یهوه خدای خود شادی نمایید، شما با پسران ودختران و غلامان و کنیزان خود، و لاویانی که درون دروازه های شما باشند، چونکه ایشان را باشما حصهای و نصیبی نیست.
\v 13 با حذر باش که در هر جایی که میبینی قربانی های سوختنی خود را نگذرانی،
\v 14 بلکه درمکانی که خداوند در یکی از اسباط تو برگزیند درآنجا قربانی های سوختنی خود را بگذرانی، و درآنجا هرچه من به تو امر فرمایم، به عمل آوری.
\v 15 لیکن گوشت را برحسب تمامی آرزوی دلت، موافق برکتی که یهوه خدایت به تو دهد، درهمه دروازه هایت ذبح کرده، بخور؛ اشخاص نجس و طاهر از آن بخورند چنانکه از غزال و آهومی خورند.
\v 16 ولی خون را نخور؛ آن را مثل آب بر زمین بریز.
\v 17 عشر غله و شیره و روغن ونخست زاده رمه و گله خود را در دروازه های خودمخور، و نه هیچیک از نذرهای خود را که نذرمی کنی و از نوافل خود و هدایای افراشتنی دست خود را.
\v 18 بلکه آنها را به حضور یهوه خدایت درمکانی که یهوه خدایت برگزیند، بخور، تو وپسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و لاویانی که درون دروازه های تو باشند، و به هرچه دست خود را برآن بگذاری به حضور یهوه خدایت شادی نما.
\v 19 با حذر باش که لاویان را در تمامی روزهایی که در زمین خود باشی، ترک ننمایی.
\v 20 چون یهوه، خدایت، حدود تو را بطوری که تو را وعده داده است، وسیع گرداند، و بگویی که گوشت خواهم خورد، زیرا که دل تو به گوشت خوردن مایل است، پس موافق همه آرزوی دلت گوشت را بخور.
\v 21 و اگر مکانی که یهوه، خدایت، برگزیند تا اسم خود را در آن بگذارد ازتو دور باشد، آنگاه از رمه و گله خود که خداوندبه تو دهد ذبح کن، چنانکه به تو امر فرمودهام و ازهرچه دلت بخواهد در دروازه هایت بخور.
\v 22 چنانکه غزال و آهو خورده شود، آنها را چنین بخور؛ شخص نجس و شخص طاهر از آن برابربخورند.
\v 23 لیکن هوشیار باش که خون را نخوری زیرا خون جان است و جان را با گوشت نخوری.
\v 24 آن را مخور، بلکه مثل آب برزمینش بریز.
\v 25 آن را مخور تا برای تو و بعد از تو برای پسرانت نیکو باشد هنگامی که آنچه در نظرخداوند راست است، بجا آوری.
\v 26 لیکن موقوفات خود را که داری و نذرهای خود رابرداشته، به مکانی که خداوند برگزیند، برو.
\v 27 وگوشت و خون قربانی های سوختنی خود را برمذبح یهوه خدایت بگذران و خون ذبایح توبرمذبح یهوه خدایت ریخته شود و گوشت رابخور.
\v 28 متوجه باش که همه این سخنانی را که من به تو امر میفرمایم بشنوی تا برای تو و بعد از توبرای پسرانت هنگامی که آنچه در نظر یهوه، خدایت، نیکو و راست است بجا آوری تا به ابدنیکو باشد.
\v 29 وقتی که یهوه، خدایت، امتهایی را که به جهت گرفتن آنها به آنجا میروی، از حضور تومنقطع سازد، و ایشان را اخراج نموده، در زمین ایشان ساکن شوی.
\v 30 آنگاه باحذر باش، مبادا بعداز آنکه از حضور تو هلاک شده باشند به دام گرفته شده، ایشان را پیروی نمایی و درباره خدایان ایشان دریافت کرده، بگویی که این امتها خدایان خود را چگونه عبادت کردند تا من نیز چنین کنم.
\v 31 با یهوه، خدای خود، چنین عمل منما، زیراهرچه را که نزد خداوند مکروه است و از آن نفرت دارد، ایشان برای خدایان خود میکردند، حتی اینکه پسران و دختران خود را نیز برای خدایان خود به آتش میسوزانیدند.
\v 32 هرآنچه من به شما امر میفرمایم متوجه شوید، تا آن را به عمل آورید، چیزی برآن میفزایید و چیزی از آن کم نکنید.
\s5
\c 13
\p
\v 1 اگر در میان تو نبیای یا بیننده خواب ازمیان شما برخیزد، و آیت یا معجزهای برای شما ظاهر سازد،
\v 2 و آن آیت یا معجزه واقع شود که از آن تو را خبر داده، گفت خدایان غیر راکه نمی شناسی پیروی نماییم، و آنها را عبادت کنیم،
\v 3 سخنان آن نبی یا بیننده خواب را مشنو، زیرا که یهوه، خدای شما، شما را امتحان میکند، تا بداند که آیا یهوه، خدای خود را به تمامی دل وبه تمامی جان خود محبت مینمایید؟
\v 4 یهوه خدای خود را پیروی نمایید و از او بترسید، واوامر او را نگاه دارید، و قول او را بشنوید و او راعبادت نموده، به او ملحق شوید.
\v 5 و آن نبی یابیننده خواب کشته شود، زیرا که سخنان فتنه انگیز بر یهوه خدای شما که شما را از زمین مصر بیرون آورد، و تو را از خانه بندگی فدیه داد، گفته است تا تو را از طریقی که یهوه خدایت به توامر فرمود تا با آن سلوک نمایی، منحرف سازد، پس به این طور بدی را از میان خود دور خواهی کرد.
\v 6 و اگر برادرت که پسر مادرت باشد یا پسر یادختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت که مثل جان تو باشد، تو را در خفا اغوا کند، و گوید که برویم وخدایان غیر را که تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم،
\v 7 از خدایان امتهایی که به اطراف شمامی باشند، خواه به تو نزدیک و خواه از تو دورباشند، از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن،
\v 8 او راقبول مکن و او را گوش مده، و چشم تو بر وی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن.
\v 9 البته او را به قتل رسان، دست تو اول به قتل اودراز شود و بعد دست تمامی قوم.
\v 10 و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد، چونکه میخواست تو را از یهوه، خدایت، که تو را از زمین مصر ازخانه بندگی بیرون آورد، منحرف سازد.
\v 11 وجمیع اسرائیلیان چون بشنوند، خواهند ترسید وبار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد.
\v 12 اگر درباره یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد خبر یابی،
\v 13 که بعضی پسران بلیعال از میان تو بیرون رفته، ساکنان شهر خود را منحرف ساخته، گفته اندبرویم و خدایان غیر را که نشناختهاید، عبادت نماییم،
\v 14 آنگاه تفحص و تجسس نموده، نیکواستفسار نما. و اینک اگر این امر، صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است،
\v 15 البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیربکش و آن را با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما.
\v 16 و همه غنیمت آن را در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت به آتش بالکل بسوزان، و آن تا به ابد تلی خواهد بود و بار دیگربنا نخواهد شد.
\v 17 و از چیزهای حرام شده چیزی بهدستت نچسبد تا خداوند از شدت خشم خود برگشته، برتو رحمت و رافت بنماید، و تو را بیفزاید بطوری که برای پدرانت قسم خورده بود.
\v 18 هنگامی که قول یهوه خدای خودرا شنیده، و همه اوامرش را که من امروز به تو امرمی فرمایم نگاه داشته، آنچه در نظر یهوه خدایت راست است، بعمل آورده باشی.
\s5
\c 14
\p
\v 1 شما پسران یهوه خدای خود هستید، پس برای مردگان، خویشتن را مجروح منمایید، و مابین چشمان خود را متراشید.
\v 2 زیراتو برای یهوه، خدایت، قوم مقدس هستی، وخداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امتهایی که برروی زمیناند به جهت او قوم خاص باشی.
\v 3 هیچچیز مکروه مخور.
\v 4 این است حیواناتی که بخورید: گاو و گوسفند و بز،
\v 5 و آهو و غزال وگور و بزکوهی و ریم و گاو دشتی و مهات.
\v 6 و هرحیوان شکافته سم که سم را به دو حصه شکافته دارد و نشخوار کند، آن را از بهایم بخورید.
\v 7 لیکن از نشخوارکنندگان و شکافتگان سم اینهارا مخورید: یعنی شتر و خرگوش و ونک، زیرا که نشخوار میکنند اما شکافته سم نیستند. اینهابرای شما نجساند.
\v 8 و خوک زیرا شکافته سم است، لیکن نشخوار نمی کند، این برای شما نجس است. از گوشت آنها مخورید و لاش آنها را لمس مکنید.
\v 9 از همه آنچه در آب است اینها را بخورید: هرچه پر و فلس دارد، آنها را بخورید.
\v 10 و هرچه پر و فلس ندارد مخورید، برای شما نجس است.
\v 11 از همه مرغان طاهر بخورید.
\v 12 و این است آنهایی که نخورید: عقاب و استخوان خوار و نسربحر،
\v 13 و لاشخوار و شاهین و کرکس به اجناس آن؛
\v 14 و هر غراب به اجناس آن؛
\v 15 و شترمرغ وجغد و مرغ دریایی و باز، به اجناس آن؛
\v 16 و بوم و بوتیمار و قاز؛
\v 17 و قائت و رخم و غواص؛
\v 18 ولقلق و کلنک، به اجناس آن؛ و هدهد و شبپره.
\v 19 و همه حشرات بالدار برای شما نجساند؛ خورده نشوند.
\v 20 اما از همه مرغان طاهربخورید.
\v 21 هیچ میته مخورید؛ به غریبی که درون دروازه های تو باشد بده تا بخورد، یا به اجنبی بفروش، زیرا که تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدس هستی و بزغاله را در شیر مادرش مپز.
\v 22 عشر تمامی محصولات مزرعه خود را که سال به سال از زمین برآید، البته بده.
\v 23 و به حضور یهوه خدایت در مکانی که برگزیند تا نام خود را در آنجا ساکن سازد، عشر غله و شیره وروغن خود را و نخست زادگان رمه و گله خویش را بخور، تا بیاموزی که از یهوه خدایت همه اوقات بترسی.
\v 24 و اگر راه از برایت دور باشد که آن را نمی توانی برد، و آن مکانی که یهوه، خدایت، خواهد برگزید تا نام خود را در آن بگذارد، وقتی که یهوه، خدایت، تو را برکت دهد، از تو دور باشد.
\v 25 پس آن را به نقره بفروش و نقره را بدست خود گرفته، به مکانی که یهوه خدایت برگزیند، برو.
\v 26 و نقره را برای هرچه دلت میخواهد از گاو و گوسفند و شراب و مسکرات و هرچه دلت از تو بطلبد، بده، و در آنجا بحضوریهوه، خدایت، بخور و خودت با خاندانت شادی نما.
\v 27 و لاویای را که اندرون دروازه هایت باشد، ترک منما چونکه او را با تو حصه و نصیبی نیست.
\v 28 و در آخر هر سه سال تمام عشر محصول خود را در همان سال بیرون آورده، در اندرون دروازه هایت ذخیره نما.
\v 29 و لاوی چونکه با توحصه و نصیبی ندارد و غریب و یتیم و بیوهزنی که درون دروازه هایت باشند، بیایند و بخورند و سیرشوند، تا یهوه، خدایت، تو را در همه اعمال دستت که میکنی، برکت دهد.
\s5
\c 15
\p
\v 1 و در آخر هر هفت سال، انفکاک نمایی.
\v 2 و قانون انفکاک این باشد، هرطلبکاری قرضی را که به همسایه خود داده باشدمنفک سازد، و از همسایه و برادر خود مطالبه نکند، چونکه انفکاک خداوند اعلان شده است.
\v 3 از غریب مطالبه توانی کرد، اما هرآنچه از مال تو نزد برادرت باشد، دست تو آن را منفک سازد.
\v 4 تا نزد تو هیچ فقیر نباشد، زیرا که خداوند تو رادر زمینی که یهوه، خدایت، برای نصیب و ملک به تو میدهد، البته برکت خواهد داد،
\v 5 اگر قول یهوه، خدایت، را به دقت بشنوی تا متوجه شده، جمیع این اوامر را که من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری.
\v 6 زیرا که یهوه، خدایت، تو را چنانکه گفته است برکت خواهد داد، و به امتهای بسیارقرض خواهی داد، لیکن تو مدیون نخواهی شد، وبر امتهای بسیار تسلط خواهی نمود، و ایشان برتو مسلط نخواهند شد.
\v 7 اگر نزد تو در یکی از دروازه هایت، در زمینی که یهوه، خدایت، به تو میبخشد، یکی ازبرادرانت فقیر باشد، دل خود را سخت مساز، ودستت را بر برادر فقیر خود مبند.
\v 8 بلکه البته دست خود را بر او گشاده دار، و به قدر کفایت، موافق احتیاج او به او قرض بده.
\v 9 و باحذر باش مبادا در دل تو فکر زشت باشد، و بگویی سال هفتم یعنی سال انفکاک نزدیک است، و چشم توبر برادر فقیر خود بد شده، چیزی به او ندهی و اواز تو نزد خداوند فریاد برآورده، برایت گناه باشد.
\v 10 البته به او بدهی و دلت از دادنش آزرده نشود، زیرا که به عوض این کار یهوه، خدایت، تو را درتمامی کارهایت و هرچه دست خود را بر آن درازمی کنی، برکت خواهد داد.
\v 11 چونکه فقیر اززمینت معدوم نخواهد شد، بنابراین من تو را امرفرموده، میگویم البته دست خود را برای برادرمسکین و فقیر خود که در زمین تو باشند، گشاده دار.
\v 12 اگر مرد یا زن عبرانی از برادرانت به توفروخته شود، و او تو را شش سال خدمت نماید، پس در سال هفتم او را از نزد خود آزاد کرده، رها کن.
\v 13 و چون او را از نزد خود آزاد کرده، رهامی کنی، او را تهیدست روانه مساز.
\v 14 او را ازگله و خرمن و چرخشت خود البته زاد بده، به اندازهای که یهوه، خدایت، تو را برکت داده باشدبه او بده.
\v 15 و بیادآور که تو در زمین مصر غلام بودی و یهوه، خدایت، تو را فدیه داد، بنابراین من امروز این را به تو امر میفرمایم،
\v 16 و اگر به توگوید از نزد تو بیرون نمی روم چونکه تو را وخاندان تو را دوست دارد و او را نزد تو خوش گذشته باشد،
\v 17 آنگاه درفشی گرفته، گوشش را باآن به دربدوز تا تو را غلام ابدی باشد، و با کنیزخود نیز چنین عمل نما.
\v 18 و چون او را از نزد خود آزاد کرده، رهامی کنی، بنظرت بد نیاید، زیرا که دو برابر اجرت اجیر، تو را شش سال خدمت کرده است. و یهوه خدایت در هرچه میکنی تو را برکت خواهد داد.
\v 19 همه نخست زادگان نرینه را که از رمه و گله تو زاییده شوند برای یهوه، خدای خود، تقدیس نما، و با نخست زاده گاو خود کار مکن ونخست زاده گوسفند خود را پشم مبر.
\v 20 آنها رابه حضور یهوه خدای خود در مکانی که خداوندبرگزیند، تو و اهل خانه ات سال به سال بخورید.
\v 21 لیکن اگر عیبی داشته باشد، مثلا لنگ یا کور یاهر عیب دیگر، آن را برای یهوه خدایت ذبح مکن.
\v 22 آن را در اندرون دروازه هایت بخور، شخص نجس و شخص طاهر، آن را برابر مثل غزال و آهوبخورند.
\v 23 اما خونش را مخور. آن را مثل آب بر زمین بریز.
\s5
\c 16
\p
\v 1 ماه ابیب را نگاهدار و فصح را به جهت یهوه، خدایت، بجا آور، زیرا که در ماه ابیب یهوه، خدایت، تو را از مصر در شب بیرون آورد.
\v 2 پس فصح را از رمه و گله برای یهوه، خدایت، ذبح کن، در مکانی که خداوند برگزیند، تا نام خود را در آن ساکن سازد.
\v 3 با آن، خمیرمایه مخور، هفت روز نان فطیر یعنی نان مشقت را باآن بخور، زیرا که به تعجیل از زمین مصر بیرون آمدی، تا روز خروج خود را از زمین مصر درتمامی روزهای عمرت بیاد آوری.
\v 4 پس هفت روز هیچ خمیرمایه در تمامی حدودت دیده نشود، و از گوشتی که در شام روز اول، ذبح میکنی چیزی تا صبح باقی نماند.
\v 5 فصح را درهر یکی از دروازه هایت که یهوه خدایت به تومی دهد، ذبح نتوانی کرد.
\v 6 بلکه در مکانی که یهوه، خدایت، برگزیند تا نام خود را در آن ساکن سازد، در آنجا فصح را در شام، وقت غروب آفتاب، هنگام بیرون آمدنت از مصر ذبح کن.
\v 7 وآن را در مکانی که یهوه، خدایت، برگزیند بپز وبخور و بامدادان برخاسته، به خیمه هایت برو.
\v 8 شش روز نان فطیر بخور، و در روز هفتم، جشن مقدس برای یهوه خدایت باشد، در آن هیچ کارمکن.
\v 9 هفت هفته برای خود بشمار. از ابتدای نهادن داس در زرع خود، شمردن هفت هفته را شروع کن.
\v 10 و عید هفتهها را با هدیه نوافل دست خودنگاهدار و آن را به اندازه برکتی که یهوه خدایت به تو دهد، بده.
\v 11 و به حضور یهوه، خدایت، شادی نما تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت ولاوی که درون دروازه هایت باشد و غریب و یتیم و بیوهزنی که در میان تو باشند، در مکانی که یهوه خدایت برگزیند تا نام خود را در آن ساکن گرداند.
\v 12 و بیاد آور که در مصر غلام بودی، پس متوجه شده، این فرایض را بجا آور.
\v 13 عید خیمهها را بعد از جمع کردن حاصل ازخرمن، و چرخشت خود هفت روز نگاهدار.
\v 14 ودر عید خود شادی نما، تو و پسرت و دخترت وغلامت و کنیزت و لاوی و غریب و یتیم وبیوهزنی که درون دروازه هایت باشند.
\v 15 هفت روز در مکانی که خداوند برگزیند، برای یهوه خدایت عید نگاه دار، زیرا که یهوه خدایت تو رادر همه محصولت و در تمامی اعمال دستت برکت خواهد داد، و بسیار شادمان خواهی بود.
\v 16 سه مرتبه در سال جمیع ذکورانت به حضوریهوه خدایت در مکانی که او برگزیند حاضرشوند، یعنی در عید فطیر و عید هفتهها و عیدخیمهها و به حضور خداوند تهیدست حاضرنشوند.
\v 17 هر کس به قدر قوه خود به اندازه برکتی که یهوه، خدایت، به تو عطا فرماید، بدهد.
\v 18 داوران و سروران در جمیع دروازه هایی که یهوه، خدایت، به تو میدهد برحسب اسباط خود برایت تعیین نما، تا قوم را به حکم عدل، داوری نمایند.
\v 19 داوری را منحرف مساز و طرفداری منما و رشوه مگیر، زیرا که رشوه چشمان حکمارا کور میسازد و سخنان عادلان را کج مینماید.
\v 20 انصاف کامل را پیروی نما تا زنده مانی وزمینی را که یهوه خدایت به تو میدهد، مالک شوی.
\v 21 اشیرهای از هیچ نوع درخت نزد مذبح یهوه، خدایت، که برای خود خواهی ساخت غرس منما.
\v 22 و ستونی برای خود نصب مکن زیرا یهوه خدایت آن را مکروه میدارد.
\s5
\c 17
\p
\v 1 گاو یا گوسفندی که در آن عیب یا هیچ چیز بد باشد، برای یهوه خدای خودذبح منما، چونکه آن، نزد یهوه خدایت مکروه است.
\v 2 اگر در میان تو، در یکی از دروازه هایت که یهوه خدایت به تو میدهد، مرد یا زنی پیدا شودکه در نظر یهوه، خدایت، کار ناشایسته نموده، ازعهد او تجاوز کند،
\v 3 و رفته خدایان غیر را عبادت کرده، سجده نماید، خواه آفتاب یا ماه یا هر یک از جنود آسمان که من امر نفرمودهام،
\v 4 و از آن اطلاع یافته، بشنوی، پس نیکو تفحص کن. واینک اگر راست و یقین باشد که این رجاست دراسرائیل واقع شده است،
\v 5 آنگاه آن مرد یا زن راکه این کار بد را در دروازه هایت کرده است، بیرون آور، و آن مرد یا زن را با سنگها سنگسار کن تابمیرند.
\v 6 از گواهی دو یا سه شاهد، آن شخصی که مستوجب مرگ است کشته شود؛ از گواهی یک نفر کشته نشود.
\v 7 اولا دست شاهدان به جهت کشتنش بر او افراشته شود، و بعد از آن، دست تمامی قوم، پس بدی را از میان خود دورکردهای.
\v 8 اگر در میان تو امری که حکم بر آن مشکل شود به ظهور آید، در میان خون و خون، و درمیان دعوی و دعوی، و در میان ضرب و ضرب، از مرافعه هایی که در دروازه هایت واقع شود، آنگاه برخاسته، به مکانی که یهوه، خدایت، برگزیند، برو.
\v 9 و نزد لاویان کهنه و نزد داوری که در آن روزها باشد رفته، مسالت نما و ایشان تو رااز فتوای قضا مخبر خواهند ساخت.
\v 10 وبرحسب فتوایی که ایشان از مکانی که خداوندبرگزیند، برای تو بیان میکنند، عمل نما. وهوشیار باش تا موافق هرآنچه به تو تعلیم دهند، عمل نمایی.
\v 11 موافق مضمون شریعتی که به توتعلیم دهند، و مطابق حکمی که به تو گویند، عمل نما، و از فتوایی که برای تو بیان میکنند به طرف راست یا چپ تجاوز مکن.
\v 12 و شخصی که از روی تکبر رفتار نماید، و کاهنی را که به حضوریهوه، خدایت، به جهت خدمت در آنجامی ایستد یا داور را گوش نگیرد، آن شخص کشته شود. پس بدی را از میان اسرائیل دور کردهای.
\v 13 و تمامی قوم چون این را بشنوند، خواهندترسید و بار دیگر از روی تکبر رفتار نخواهندنمود.
\v 14 چون به زمینی که یهوه، خدایت، به تومی دهد، داخل شوی و در آن تصرف نموده، ساکن شوی و بگویی مثل جمیع امتهایی که به اطراف منند پادشاهی بر خود نصب نمایم،
\v 15 البته پادشاهی را که یهوه خدایت برگزیند برخود نصب نما. یکی از برادرانت را بر خود پادشاه بساز، و مرد بیگانهای را که از برادرانت نباشد، نمی توانی بر خود مسلط نمایی.
\v 16 لکن او برای خود اسبهای بسیار نگیرد، و قوم را به مصر پس نفرستد، تا اسبهای بسیار برای خود بگیرد، چونکه خداوند به شما گفته است بار دیگر به آن راه برنگردید.
\v 17 و برای خود زنان بسیار نگیرد، مبادا دلش منحرف شود، و نقره و طلا برای خودبسیار زیاده نیندوزد.
\v 18 و چون بر تخت مملکت خود بنشیند، نسخه این شریعت را از آنچه از آن، نزد لاویان کهنه است برای خود در طوماری بنویسد.
\v 19 و آن نزد او باشد و همه روزهای عمرش آن را بخواند، تا بیاموزد که از یهوه خدای خود بترسد، و همه کلمات این شریعت و این فرایض را نگاه داشته، به عمل آورد.
\v 20 مبادا دل او بر برادرانش افراشته شود، و از این اوامر به طرف چپ یا راست منحرف شود، تا آنکه او وپسرانش در مملکت او در میان اسرائیل روزهای طویل داشته باشند.
\s5
\c 18
\p
\v 1 لاویان کهنه و تمامی سبط لاوی راحصه و نصیبی با اسرائیل نباشد.
\v 2 پس ایشان در میان برادران خود نصیب نخواهندداشت. خداوند نصیب ایشان است، چنانکه به ایشان گفته است.
\v 3 و حق کاهنان از قوم، یعنی از آنانی که قربانی، خواه از گاو و خواه از گوسفندمی گذرانند، این است که دوش و دو بنا گوش وشکنبه را به کاهن بدهند.
\v 4 و نوبر غله و شیره وروغن خود و اول چین پشم گوسفند خود را به اوبده،
\v 5 زیرا که یهوه، خدایت، او را از همه اسباطت برگزیده است، تا او و پسرانش همیشه بایستند و به نام خداوند خدمت نمایند.
\v 6 و اگر احدی از لاویان از یکی ازدروازه هایت از هر جایی در اسرائیل که در آنجاساکن باشد آمده، به تمامی آرزوی دل خود به مکانی که خداوند برگزیند، برسد،
\v 7 پس به نام یهوه خدای خود، مثل سایر برادرانش از لاویانی که در آنجا به حضور خداوند میایستند، خدمت نماید.
\v 8 حصه های برابر بخورند، سوای آنچه ازارثیت خود بفروشد.
\v 9 چون به زمینی که یهوه، خدایت، به تومی دهد داخل شوی، یاد مگیر که موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی.
\v 10 و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذرانند، ونه فالگیر و نه غیب گو و نه افسونگر و نه جادوگر،
\v 11 و نه ساحر و نه سوال کننده از اجنه و نه رمال ونه کسیکه از مردگان مشورت میکند.
\v 12 زیرا هرکه این کارها را کند، نزد خداوند مکروه است وبهسبب این رجاسات، یهوه، خدایت، آنها را ازحضور تو اخراج میکند.
\v 13 نزد یهوه، خدایت، کامل باش.
\v 14 زیرا این امتهایی که تو آنها را بیرون میکنی به غیب گویان و فالگیران گوش میگیرند، و اما یهوه، خدایت، تو را نمی گذارد که چنین بکنی.
\v 15 یهوه، خدایت، نبیای را از میان تو ازبرادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهدگردانید، او را بشنوید.
\v 16 موافق هرآنچه درحوریب در روز اجتماع از یهوه خدای خودمسالت نموده، گفتی: «آواز یهوه خدای خود رادیگر نشنوم، و این آتش عظیم را دیگر نبینم، مبادابمیرم.»
\v 17 و خداوند به من گفت: «آنچه گفتندنیکو گفتند.
\v 18 نبیای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به اوامر فرمایم به ایشان خواهد گفت.
\v 19 و هر کسیکه سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود، من ازاو مطالبه خواهم کرد.
\v 20 و اما نبیای که جسارت نموده، به اسم من سخن گوید که به گفتنش امرنفرمودم، یا به اسم خدایان غیر سخن گوید، آن نبی البته کشته شود.»
\v 21 و اگر در دل خود گویی: «سخنی را که خداوند نگفته است، چگونه تشخیص نماییم.»
\v 22 هنگامی که نبی به اسم خداوند سخن گوید، اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد، این امری است که خداوند نگفته است، بلکه آن نبی آن را از روی تکبر گفته است.پس از او نترس.
\s5
\c 19
\p
\v 1 وقتی که خدایت این امتها را که یهوه، خدایت، زمین ایشان را به تو میدهدمنقطع سازد، و تو وارث ایشان شده، در شهرها وخانه های ایشان ساکن شوی،
\v 2 پس سه شهر رابرای خود در میان زمینی که یهوه، خدایت، به جهت ملکیت به تو میدهد، جدا کن.
\v 3 شاهراه رابرای خود درست کن، و حدود زمین خود را که یهوه خدایت برای تو تقسیم میکند، سه قسمت کن، تا هر قاتلی در آنجا فرار کند.
\v 4 و این است حکم قاتلی که به آنجا فرار کرده، زنده ماند، هرکه همسایه خود را نادانسته بکشد، و قبل از آن از او بغض نداشت.
\v 5 مثل کسیکه باهمسایه خود برای بریدن درخت در جنگل برود، و دستش برای قطع نمودن درخت تبر را بلند کند، و آهن از دسته بیرون رفته، به همسایهاش بخوردتا بمیرد، پس به یکی از آن شهرها فرار کرده، زنده ماند.
\v 6 مبادا ولی خون وقتی که دلش گرم است قاتل را تعاقب کند، و بهسبب مسافت راه به وی رسیده، او را بکشد، و او مستوجب موت نباشد، چونکه او را پیشتر بغض نداشت.
\v 7 از این جهت من تو را امر فرموده، گفتم برای خود سه شهر جداکن.
\v 8 و اگر یهوه، خدایت، حدود تو را به طوری که به پدرانت قسم خورده است وسیع گرداند، وتمامی زمین را به تو عطا فرماید، که به دادن آن به پدرانت وعده داده است،
\v 9 و اگر تمامی این اوامررا که من امروز به تو میفرمایم نگاه داشته، بجا آوری که یهوه خدای خود را دوست داشته، به طریقهای او دائم سلوک نمایی، آنگاه سه شهردیگر بر این سه برای خود مزید کن.
\v 10 تا خون بیگناه در زمینی که یهوه خدایت برای ملکیت به تو میدهد، ریخته نشود، و خون بر گردن تونباشد.
\v 11 لیکن اگر کسی همسایه خود را بغض داشته، در کمین او باشد و بر او برخاسته، او راضرب مهلک بزند که بمیرد، و به یکی از این شهرها فرار کند،
\v 12 آنگاه مشایخ شهرش فرستاده، او را از آنجا بگیرند، و او را بهدست ولی خون تسلیم کنند، تا کشته شود.
\v 13 چشم تو بر اوترحم نکند، تا خون بیگناهی را از اسرائیل دورکنی، و برای تو نیکو باشد.
\v 14 حد همسایه خود را که پیشینیان گذاشتهاند، در ملک تو که بهدست تو خواهد آمد، در زمینی که یهوه خدایت برای تصرفش به تومی دهد، منتقل مساز.
\v 15 یک شاهد بر کسی برنخیزد، به هر تقصیر وهر گناه از جمیع گناهانی که کرده باشد، به گواهی دو شاهد یا به گواهی سه شاهد هر امری ثابت شود.
\v 16 اگر شاهد کاذبی بر کسی برخاسته، به معصیتش شهادت دهد،
\v 17 آنگاه هر دو شخصی که منازعه در میان ایشان است، به حضور خداوندو به حضور کاهنان و داورانی که در آن زمان باشند، حاضر شوند.
\v 18 و داوران، نیکو تفحص نمایند، و اینک اگر شاهد، شاهد کاذب است و بربرادر خود شهادت دروغ داده باشد،
\v 19 پس به طوری که او خواست با برادر خود عمل نماید با او همان طور رفتار نمایند، تا بدی را از میان خوددور نمایی.
\v 20 و چون بقیه مردمان بشنوند، خواهند ترسید، و بعد از آن مثل این کار زشت درمیان شما نخواهند کرد.
\v 21 و چشم تو ترحم نکند، جان به عوض جان، و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست و پا به عوض پا.
\s5
\c 20
\p
\v 1 چون برای مقاتله با دشمن خود بیرون روی، و اسبها و ارابهها و قومی را زیاده از خودبینی، از ایشان مترس زیرا یهوه خدایت که تو را از زمین مصر برآورده است، با توست.
\v 2 وچون به جنگ نزدیک شوید آنگاه کاهن پیش آمده، قوم را مخاطب سازد.
\v 3 و ایشان را گوید: «ای اسرائیل بشنوید شما امروز برای مقاتله بادشمنان خود پیش میروید، دل شما ضعیف نشود، و از ایشان ترسان و لرزان و هراسان مباشید.
\v 4 زیرا یهوه، خدای شما، با شما میرود، تا برای شما با دشمنان شما جنگ کرده شما رانجات دهد.»
\v 5 و سروران، قوم را خطاب کرده، گویند: «کیست که خانه نو بنا کرده، آن راتخصیص نکرده است؛ او روانه شده، به خانه خودبرگردد، مبادا در جنگ بمیرد و دیگری آن راتخصیص نماید.
\v 6 و کیست که تاکستانی غرس نموده، آن را حلال نکرده است؛ او روانه شده، به خانه خود برگردد، مبادا در جنگ بمیرد، ودیگری آن را حلال کند.
\v 7 و کیست که دختری نامزد کرده، به نکاح در نیاورده است، او روانه شده، به خانه خود برگردد، مبادا در جنگ بمیرد ودیگری او را به نکاح درآورد.»
\v 8 و سروران نیزقوم را خطاب کرده، گویند: «کیست که ترسان وضعیف دل است؛ او روانه شده، به خانهاش برگردد، مبادا دل برادرانش مثل دل او گداخته شود.»
\v 9 و چون سروران از تکلم نمودن به قوم فارغ شوند، بر سر قوم، سرداران لشکر مقررسازند.
\v 10 چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن.
\v 11 و اگر تو راجواب صلح بدهد، و دروازهها را برای توبگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند، به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند.
\v 12 و اگر باتو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن رامحاصره کن.
\v 13 و چون یهوه، خدایت، آن را بهدست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیربکش.
\v 14 لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه درشهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد، بخور.
\v 15 به همه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امتها نباشند، چنین رفتار نما.
\v 16 اما از شهرهای این امتهایی که یهوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذی نفس را زنده مگذار.
\v 17 بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان ویبوسیان را، چنانکه یهوه، خدایت، تو را امرفرموده است، بالکل هلاک ساز.
\v 18 تا شما راتعلیم ندهند که موافق همه رجاساتی که ایشان باخدایان خود عمل مینمودند، عمل نمایید. و به یهوه، خدای خود، گناه کنید.
\v 19 چون برای گرفتن شهری با آن جنگ کنی، وآن را روزهای بسیار محاصره نمایی، تبر بر درختهایش مزن و آنها را تلف مساز. چونکه ازآنها میخوری پس آنها را قطع منما، زیرا آیادرخت صحرا انسان است تا آن را محاصره نمایی؟
\v 20 و اما درختی که میدانی درختی نیست که از آن خورده شود آن را تلف ساخته، قطع نما وسنگری بر شهری که با تو جنگ میکند، بنا کن تامنهدم شود.
\s5
\c 21
\p
\v 1 اگر در زمینی که یهوه، خدایت، برای تصرفش به تو میدهد مقتولی درصحرا افتاده، پیدا شود و معلوم نباشد که قاتل اوکیست،
\v 2 آنگاه مشایخ و داوران تو بیرون آمده، مسافت شهرهایی را که در اطراف مقتول است، بپیمایند.
\v 3 و اما شهری که نزدیک تر به مقتول است، مشایخ آن شهر گوساله رمه را که با آن خیش نزده، و یوغ به آن نبستهاند، بگیرند.
\v 4 ومشایخ آن شهر آن گوساله را در وادیای که آب در آن همیشه جاری باشد و در آن خیش نزده، وشخم نکرده باشند، فرود آورند، و آنجا در وادی، گردن گوساله را بشکنند.
\v 5 و بنی لاوی کهنه نزدیک بیایند، چونکه یهوه خدایت ایشان رابرگزیده است تا او را خدمت نمایند، و به نام خداوند برکت دهند، و برحسب قول ایشان هرمنازعه و هر آزاری فیصل پذیرد.
\v 6 و جمیع مشایخ آن شهری که نزدیک تر به مقتول است، دستهای خود را بر گوسالهای که گردنش در وادی شکسته شده است، بشویند.
\v 7 و جواب داده، بگویند: «دستهای ما این خون را نریخته، وچشمان ما ندیده است.
\v 8 ای خداوند قوم خوداسرائیل را که فدیه دادهای بیامرز، و مگذار که خون بیگناه در میان قوم تو اسرائیل بماند.» پس خون برای ایشان عفو خواهد شد.
\v 9 پس خون بیگناه را از میان خود رفع کردهای هنگامی که آنچه در نظر خداوند راست است به عمل آوردهای.
\v 10 چون بیرون روی تا با دشمنان خود جنگ کنی، و یهوه خدایت ایشان را بهدستت تسلیم نماید و ایشان را اسیر کنی،
\v 11 و در میان اسیران زن خوب صورتی دیده، عاشق او بشوی وبخواهی او را به زنی خود بگیری،
\v 12 پس او را به خانه خود ببر و او سر خود را بتراشد و ناخن خودرا بگیرد.
\v 13 و رخت اسیری خود را بیرون کرده، در خانه تو بماند، و برای پدر و مادر خود یک ماه ماتم گیرد، و بعد از آن به او درآمده، شوهر او بشوو او زن تو خواهد بود.
\v 14 و اگر از وی راضی نباشی او را به خواهش دلش رها کن، لیکن او را به نقره هرگز مفروش و به او سختی مکن چونکه اورا ذلیل کردهای.
\v 15 و اگر مردی را دو زن باشد یکی محبوبه ویکی مکروهه، و محبوبه و مکروهه هر دو برایش پسران بزایند، و پسر مکروهه نخست زاده باشد،
\v 16 پس در روزی که اموال خود را به پسران خویش تقسیم نماید، نمی تواند پسر محبوبه را برپسر مکروهه که نخست زاده است، حق نخست زادگی دهد.
\v 17 بلکه حصهای مضاعف ازجمیع اموال خود را به پسر مکروهه داده، او رانخست زاده خویش اقرار نماید، زیرا که او ابتدای قوت اوست و حق نخست زادگی از آن اومی باشد.
\v 18 اگر کسی را پسری سرکش و فتنه انگیزباشد، که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد، و هرچند او را تادیب نمایند ایشان رانشنود،
\v 19 پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشایخ شهرش به دروازه محلهاش بیاورند.
\v 20 و به مشایخ شهرش گویند: «این پسر ما سرکش وفتنه انگیز است، سخن ما را نمی شنود و مسرف ومیگسار است.»
\v 21 پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار کنند تا بمیرد، پس بدی را از میان خود دور کردهای و تمامی اسرائیل چون بشنوند، خواهند ترسید.
\v 22 و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است، کرده باشد و کشته شود، و او را به دارکشیده باشی،
\v 23 بدنش در شب بر دار نماند. او راالبته در همان روز دفن کن، زیرا آنکه بر دارآویخته شود ملعون خدا است تا زمینی را که یهوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، نجس نسازی.
\s5
\c 22
\p
\v 1 اگر گاو یا گوسفند برادر خود را گم شده بینی، از او رومگردان. آن را البته نزدبرادر خود برگردان.
\v 2 و اگر برادرت نزدیک تونباشد یا او را نشناسی، آن را به خانه خود بیاور ونزد تو بماند، تا برادرت آن را طلب نماید، آنگاه آن را به او رد نما.
\v 3 و به الاغ او چنین کن و به لباسش چنین عمل نما و به هر چیز گمشده برادرت که از او گم شود و یافته باشی چنین عمل نما، نمی توانی از او روگردانی.
\v 4 اگر الاغ یا گاو برادرت را در راه افتاده بینی، از آن رومگردان، البته آن را با او برخیزان.
\v 5 متاع مرد بر زن نباشد، و مرد لباس زن رانپوشد، زیرا هرکه این کار را کند مکروه یهوه خدای توست.
\v 6 اگر اتفاق آشیانه مرغی در راه به نظر تو آید، خواه بر درخت یا بر زمین، و در آن بچهها یاتخمها باشد، و مادر بر بچهها یا تخمها نشسته، مادر را با بچهها مگیر.
\v 7 مادر را البته رها کن وبچهها را برای خود بگیر، تا برای تو نیکو شود وعمر دراز کنی.
\v 8 چون خانه نو بنا کنی، بر پشت بام خوددیواری بساز، مبادا کسی از آن بیفتد و خون برخانه خود بیاوری.
\v 9 در تاکستان خود دو قسم تخم مکار، مباداتمامی آن، یعنی هم تخمی که کاشتهای و هم محصول تاکستان، وقف شود.
\v 10 گاو و الاغ را با هم جفت کرده، شیار منما.
\v 11 پارچه مختلط از پشم و کتان با هم مپوش.
\v 12 بر چهار گوشه رخت خود که خود را به آن میپوشانی، رشتهها بساز.
\v 13 اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون بدودرآید، او را مکروه دارد.
\v 14 و اسباب حرف بدونسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم، او را باکره نیافتم.
\v 15 آنگاه پدر یا مادر آن دختر علامت بکارت دختر برداشته، نزد مشایخ شهر نزددروازه بیاورند.
\v 16 و پدر دختر به مشایخ بگوید: «دختر خود را به این مرد به زنی دادهام، و از اوکراهت دارد،
\v 17 و اینک اسباب حرف بدو نسبت داده، میگوید دختر تو را باکره نیافتم، و علامت بکارت دختر من این است.» پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند.
\v 18 پس مشایخ آن شهرآن مرد را گرفته، تنبیه کنند.
\v 19 و او را صد مثقال نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند چونکه برباکره اسرائیل بدنامی آورده است. و او زن وی خواهد بود و در تمامی عمرش نمی تواند او رارها کند.
\v 20 لیکن اگر این سخن راست باشد، و علامت بکارت آن دختر پیدا نشود،
\v 21 آنگاه دختر را نزددر خانه پدرش بیرون آورند، و اهل شهرش او رابا سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد، چونکه در خانه پدر خود زنا کرده، در اسرائیل قباحتی نموده است. پس بدی را از میان خود دور کردهای.
\v 22 اگر مردی یافت شود که با زن شوهرداری همبستر شده باشد، پس هر دو یعنی مردی که بازن خوابیده است و زن، کشته شوند. پس بدی رااز اسرائیل دور کردهای.
\v 23 اگر دختر باکرهای به مردی نامزد شود ودیگری او را در شهر یافته، با او همبستر شود،
\v 24 پس هر دو ایشان را نزد دروازه شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگها سنگسار کنند تا بمیرند؛ اما دختر را چونکه در شهر بود و فریاد نکرد، ومرد را چونکه زن همسایه خود را ذلیل ساخت، پس بدی را از میان خود دور کردهای.
\v 25 اما اگر آن مرد دختری نامزد را در صحرایابد و آن مرد به او زور آورده، با او بخوابد، پس آن مرد که با او خوابیده، تنها کشته شود.
\v 26 و اما بادختر هیچ مکن زیرا بر دختر، گناه مستلزم موت نیست، بلکه این مثل آن است که کسی بر همسایه خود برخاسته، او را بکشد.
\v 27 چونکه او را درصحرا یافت و دختر نامزد فریاد برآورد و برایش رهانندهای نبود.
\v 28 و اگر مردی دختر باکرهای را که نامزدنباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود وگرفتار شوند،
\v 29 آنکه آن مرد که با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر زن او باشد، چونکه او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمی تواند او را رها کند.
\v 30 هیچکس زن پدر خود را نگیرد و دامن پدرخود را منکشف نسازد.
\s5
\c 23
\p
\v 1 جماعت خداوند شخصی که کوبیده بیضه و آلت بریده باشد داخل جماعت خداوند نشود.
\v 2 حرام زادهای داخل جماعت خداوند نشود، حتی تا پشت دهم احدی از او داخل جماعت خداوند نشود.
\v 3 عمونی و موآبی داخل جماعت خداوند نشوند. حتی تا پشت دهم، احدی ازایشان هرگز داخل جماعت خداوند نشود.
\v 4 زیراوقتی که شما از مصر بیرون آمدید، شما را در راه به نان و آب استقبال نکردند، و از این جهت که بلعام بن بعور را از فتور ارام نهرین اجیر کردند تا تو را لعنت کند.
\v 5 لیکن یهوه خدایت نخواست بلعام را بشنود، پس یهوه خدایت لعنت را به جهت تو، به برکت تبدیل نمود، چونکه یهوه خدایت تو را دوست میداشت.
\v 6 ابد در تمامی عمرت جویای خیریت و سعادت ایشان مباش.
\v 7 ادومی را دشمن مدار چونکه برادر توست، ومصری را دشمن مدار چونکه در زمین وی غریب بودی.
\v 8 اولادی که از ایشان زاییده شوند درپشت سوم داخل جماعت خداوند شوند.
\v 9 چون در اردو به مقابله دشمنانت بیرون روی خویشتن را از هر چیز بد نگاه دار.
\v 10 اگر در میان شما کسی باشد که از احتلام شب نجس شود، از اردو بیرون رود و داخل اردونشود.
\v 11 چون شب نزدیک شود با آب غسل کند، و چون آفتاب غروب کند، داخل اردو شود.
\v 12 و تو را مکانی بیرون از اردو باشد تا به آنجابیرون روی.
\v 13 و در میان اسباب تو میخی باشد، و چون بیرون مینشینی با آن بکن و برگشته، فضله خود را از آن بپوشان.
\v 14 زیرا که یهوه خدایت درمیان اردوی تو میخرامد تا تو را رهایی داده، دشمنانت را به تو تسلیم نماید، پس اردوی تومقدس باشد، مبادا چیز پلید را در میان تو دیده، ازتو روگرداند.
\v 15 غلامی را که از آقای خود نزد تو بگریزد به آقایش مسپار.
\v 16 با تو در میان تو در مکانی که برگزینند در یکی از شهرهای تو که به نظرش پسند آید، ساکن شود. و بر او جفامنما.
\v 17 از دختران اسرائیل فاحشهای نباشد و ازپسران اسرائیل لواطی نباشد.
\v 18 اجرت فاحشه وقیمت سگ را برای هیچ نذری به خانه یهوه خدایت میاور، زیرا که این هر دو نزد یهوه خدایت مکروه است.
\v 19 برادر خود را به سود قرض مده نه به سودنقره و نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی که به سود داده میشود.
\v 20 غریب را میتوانی به سودقرض بدهی، اما برادر خود را به سود قرض مده تایهوه خدایت در زمینی که برای تصرفش داخل آن میشوی تو را به هرچه دستت را بر آن درازمی کنی، برکت دهد.
\v 21 چون نذری برای یهوه خدایت میکنی دروفای آن تاخیر منما، زیرا که یهوه خدایت البته آن را از تو مطالبه خواهد نمود، و برای تو گناه خواهد بود.
\v 22 اما اگر از نذر کردن ابا نمایی، تو راگناه نخواهد بود.
\v 23 آنچه را که از دهانت بیرون آید، هوشیار باش که بجا آوری، موافق آنچه برای یهوه خدایت از اراده خود نذر کردهای و به زبان خود گفتهای.
\v 24 چون به تاکستان همسایه خود درآیی، ازانگور، هرچه میخواهی به سیری بخور، اما درظرف خود هیچ مگذار.
\v 25 چون به کشتزار همسایه خود داخل شوی، خوشهها را بهدست خود بچین، اما داس بر کشت همسایه خود مگذار.
\s5
\c 24
\p
\v 1 چون کسی زنی گرفته، به نکاح خوددرآورد، اگر در نظر او پسند نیاید از این که چیزی ناشایسته در او بیابد آنگاه طلاق نامهای نوشته، بدستش دهد، و او را از خانهاش رها کند.
\v 2 و از خانه او روانه شده، برود و زن دیگری شود.
\v 3 و اگر شوهر دیگر نیز او را مکروه دارد وطلاق نامهای نوشته، بهدستش بدهد و او را ازخانهاش رها کند، یا اگر شوهری دیگر که او را به زنی گرفت، بمیرد،
\v 4 شوهر اول که او را رها کرده بود، نمی تواند دوباره او را به نکاح خود درآورد. بعد از آن ناپاک شده است، زیرا که این به نظرخداوند مکروه است. پس بر زمینی که یهوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، گناه میاور.
\v 5 چون کسی زن تازهای بگیرد، در لشکر بیرون نرود، و هیچ کار به او تکلیف نشود، تا یک سال درخانه خود آزاد بماند، و زنی را که گرفته است، مسرور سازد.
\v 6 هیچکس آسیا یا سنگ بالایی آن را به گرونگیرد، زیرا که جان را به گرو گرفته است.
\v 7 اگر کسی یافت شود که یکی از برادران خوداز بنیاسرائیل را دزدیده، بر او ظلم کند یابفروشد، آن دزد کشته شود، پس بدی را از میان خود دور کردهای.
\v 8 درباره بلای برص هوشیار باش که به هرآنچه لاویان کهنه شما را تعلیم دهند به دقت توجه نموده، عمل نمایید، و موافق آنچه به ایشان امر فرمودم، هوشیار باشید که عمل نمایید.
\v 9 بیادآور که یهوه خدایت در راه با مریم چه کرد، وقتی که شما از مصر بیرون آمدید.
\v 10 چون به همسایه خود هر قسم قرض دهی، برای گرفتن گرو به خانهاش داخل مشو.
\v 11 بلکه بیرون بایست تا شخصی که به او قرض میدهی گرو را نزد تو بیرون آورد.
\v 12 و اگر مرد فقیر باشددر گرو او مخواب.
\v 13 البته به وقت غروب آفتاب، گرو را به او پس بده، تا در رخت خود بخوابد و تورا برکت دهد و به حضور یهوه خدایت، عدالت شمرده خواهد شد.
\v 14 بر مزدوری که فقیر و مسکین باشد، خواه ازبرادرانت و خواه از غریبانی که در زمینت دراندرون دروازه های تو باشند ظلم منما.
\v 15 درهمان روز مزدش را بده، و آفتاب بر آن غروب نکند، چونکه او فقیر است و دل خود را به آن بسته است، مبادا بر تو نزد خداوند فریاد برآورد و برای تو گناه باشد.
\v 16 پدران به عوض پسران کشته نشوند، و نه پسران به عوض پدران خود کشته شوند. هر کس برای گناه خود کشته شود.
\v 17 داوری غریب و یتیم را منحرف مساز، وجامه بیوه را به گرو مگیر.
\v 18 و بیاد آور که در مصرغلام بودی و یهوه، خدایت، تو را از آنجا فدیه داد. بنابراین من تو را امر میفرمایم که این کار رامعمول داری.
\v 19 چون محصول خود را در مزرعه خویش درو کنی، و در مزرعه، بافهای فراموش کنی، برای برداشتن آن برمگرد؛ برای غریب و یتیم و بیوهزن باشد تا یهوه خدایت تو را در همه کارهای دستت برکت دهد.
\v 20 چون زیتون خود را بتکانی باردیگر شاخهها را متکان؛ برای غریب و یتیم و بیوه باشد.
\v 21 چون انگور تاکستان خود را بچینی باردیگر آن را مچین، برای غریب و یتیم و بیوه باشد.
\v 22 و بیاد آور که در زمین مصر غلام بودی. بنابراین تو را امر میفرمایم که این کار را معمول داری.
\s5
\c 25
\p
\v 1 اگر در میان مردم مرافعهای باشد و به محاکمه آیند و در میان ایشان داوری نمایند، آنگاه عادل را عادل شمارند، و شریر راملزم سازند.
\v 2 و اگر شریر مستوجب تازیانه باشدآنگاه داور، او را بخواباند و حکم دهد تا او راموافق شرارتش به حضور خود به شماره بزنند.
\v 3 چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند، مبادا اگر ازاین زیاده کرده، تازیانه بسیار زند، برادرت در نظرتو خوار شود.
\v 4 دهن گاو را هنگامی که خرمن را خرد میکند، مبند.
\v 5 اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنهابی اولاد بمیرد، پس زن آن متوفی، خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادر شوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد، و حق برادر شوهری را با او بجا آورد.
\v 6 ونخست زادهای که بزاید به اسم برادر متوفای اووارث گردد، تا اسمش از اسرائیل محو نشود.
\v 7 واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود وگوید: «برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادرخود در اسرائیل انکار میکند، و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.»
\v 8 پس مشایخ شهرش او را طلبیده، با وی گفتگو کنند، و اگر اصرار کرده، بگوید نمی خواهم او را بگیرم،
\v 9 آنگاه زن برادرش نزد وی آمده، به حضورمشایخ کفش او را از پایش بکند، و به رویش آب دهن اندازد، و در جواب گوید: «با کسیکه خانه برادر خود را بنا نکند، چنین کرده شود.»
\v 10 ونام او در اسرائیل، خانه کفش کنده خوانده شود.
\v 11 و اگر دو شخص با یکدیگر منازعه نمایند، و زن یکی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و دست خود را دراز کرده، عورت او را بگیرد،
\v 12 پس دست او را قطع کن. چشم تو بر او ترحم نکند.
\v 13 در کیسه تو وزنه های مختلف، بزرگ وکوچک نباشد.
\v 14 در خانه تو کیلهای مختلف، بزرگ و کوچک، نباشد.
\v 15 تو را وزن صحیح وراست باشد و تو را کیل صحیح و راست باشد، تاعمرت در زمینی که یهوه، خدایت، به تومی دهد دراز شود.
\v 16 زیرا هرکه این کار کندیعنی هرکه بیانصافی نماید، نزد یهوه خدایت مکروه است.
\v 17 بیاد آور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند.
\v 18 که چگونه تو رادر راه، مقابله کرده، همه واماندگان را در عقب تو از موخرت قطع نمودند، در حالی که توضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند.
\v 19 پس چون یهوه خدایت تو را در زمینی که یهوه، خدایت، تو را برای تصرفش نصیب میدهد، از جمیع دشمنانت آرامی بخشد، آنگاه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن.
\s5
\c 26
\p
\v 1 و چون به زمینی که یهوه خدایت تو رانصیب میدهد داخل شدی، و در آن تصرف نموده، ساکن گردیدی،
\v 2 آنگاه نوبر تمامی حاصل زمین را که از زمینی که یهوه خدایت به تومی دهد، جمع کرده باشی بگیر، و آن را در سبدگذاشته، به مکانی که یهوه خدایت برگزیند تا نام خود را در آن ساکن گرداند، برو.
\v 3 و نزد کاهنی که در آن روزها باشد رفته، وی را بگو: «امروز برای یهوه خدایت اقرار میکنم که به زمینی که خداوندبرای پدران ما قسم خورد که به ما بدهد، داخل شدهام.»
\v 4 و کاهن سبد را از دستت گرفته، پیش مذبح یهوه خدایت بگذارد.
\v 5 پس تو به حضوریهوه خدای خود اقرار کرده، بگو: «پدر من ارامی آواره بود، و با عددی قلیل به مصر فرود شده، درآنجا غربت پذیرفت، و در آنجا امتی بزرگ وعظیم و کثیر شد.
\v 6 و مصریان با ما بدرفتاری نموده، ما را ذلیل ساختند، و بندگی سخت بر مانهادند.
\v 7 و چون نزد یهوه، خدای پدران خود، فریاد برآوردیم، خداوند آواز ما را شنید ومشقت و محنت و تنگی ما را دید.
\v 8 و خداوند مارا از مصر بهدست قوی و بازوی افراشته و خوف عظیم، و با آیات و معجزات بیرون آورد.
\v 9 و ما رابه این مکان درآورده، این زمین را زمینی که به شیرو شهد جاری است به ما بخشید.
\v 10 و الان اینک نوبر حاصل زمینی را که توای خداوند به من دادی، آوردهام.» پس آن را به حضور یهوه خدای خود بگذار، و به حضور یهوه، خدایت، عبادت نما.
\v 11 و تو با لاوی و غریبی که در میان تو باشد ازتمامی نیکویی که یهوه، خدایت، به تو و به خاندانت بخشیده است، شادی خواهی نمود.
\v 12 و در سال سوم که سال عشر است، چون ازگرفتن تمامی عشر محصول خود فارغ شدی، آن را به لاوی و غریب و یتیم و بیوهزن بده، تا دراندرون دروازه های تو بخورند و سیر شوند.
\v 13 وبه حضور یهوه خدایت بگو: «موقوفات را از خانه خود بیرون کردم، و آنها را نیز به لاوی و غریب ویتیم و بیوهزن، موافق تمامی اوامری که به من امرفرمودی، دادم، و از اوامر تو تجاوز ننموده، فراموش نکردم.
\v 14 در ماتم خود از آنها نخوردم ودر نجاستی از آنها صرف ننمودم، و برای اموات از آنها ندادم، بلکه به قول یهوه، خدایم، گوش داده، موافق هرآنچه به من امر فرمودی، رفتارنمودم.
\v 15 از مسکن مقدس خود از آسمان بنگر، و قوم خود اسرائیل و زمینی را که به ما دادی چنانکه برای پدران ما قسم خوردی، زمینی که به شیر و شهد جاری است، برکت بده،.»
\v 16 امروز یهوه، خدایت، تو را امر میفرمایدکه این فرایض و احکام را بجا آوری، پس آنها رابه تمامی دل و تمامی جان خود نگاه داشته، بجاآور.
\v 17 امروز به یهوه اقرار نمودی که خدای توست، و اینکه به طریقهای او سلوک خواهی نمود، و فرایض و اوامر و احکام او را نگاه داشته، آواز او را خواهی شنید.
\v 18 و خداوند امروز به تواقرار کرده است که تو قوم خاص او هستی، چنانکه به تو وعده داده است، و تا تمامی اوامر اورا نگاه داری.
\v 19 و تا تو را در ستایش و نام و اکرام از جمیع امتهایی که ساخته است، بلند گرداند، وتا برای یهوه، خدایت، قوم مقدس باشی، چنانکه وعده داده است.
\s5
\c 27
\p
\v 1 و موسی و مشایخ اسرائیل، قوم را امرفرموده، گفتند: «تمامی اوامری را که من امروز به شما امر میفرمایم، نگاه دارید.
\v 2 و درروزی که از اردن به زمینی که یهوه، خدایت، به تومی دهد عبور کنید، برای خود سنگهای بزرگ برپاکرده، آنها را با گچ بمال.
\v 3 و بر آنها تمامی کلمات این شریعت را بنویس، هنگامی که عبور نمایی تابه زمینی که یهوه، خدایت، به تو میدهد، داخل شوی، زمینی که به شیر و شهد جاری است، چنانکه یهوه خدای پدرانت به تو وعده داده است.
\v 4 و چون از اردن عبور نمودی این سنگها راکه امروز به شما امر میفرمایم در کوه عیبال برپاکرده، آنها را با گچ بمال.
\v 5 و در آنجا مذبحی برای یهوه خدایت بنا کن، و مذبح از سنگها باشد و آلت آهنین بر آنها بکار مبر.
\v 6 مذبح یهوه خدای خودرا از سنگهای ناتراشیده بنا کن، و قربانی های سوختنی برای یهوه خدایت، بر آن بگذران.
\v 7 وذبایح سلامتی ذبح کرده، در آنجا بخور و به حضور یهوه خدایت شادی نما.
\v 8 و تمامی کلمات این شریعت را بر آن به خط روشن بنویس.»
\v 9 پس موسی و لاویان کهنه تمامی اسرائیل را خطاب کرده، گفتند:
\v 10 «ای اسرائیل خاموش باش و بشنو. امروز قوم یهوه خدایت شدی.
\v 11 پس آواز یهوه خدایت را بشنو و اوامر وفرایض او را که من امروز به تو امر میفرمایم، بجاآر.»
\v 12 «چون از اردن عبور کردید، اینان یعنی شمعون و لاوی و یهودا و یساکار و یوسف وبنیامین بر کوه جرزیم بایستند تا قوم را برکت دهند.
\v 13 و اینان یعنی روبین و جاد و اشیر وزبولون و دان و نفتالی بر کوه عیبال بایستند تانفرین کنند.
\v 14 و لاویان جمیع مردان اسرائیل رابه آواز بلند خطاب کرده، گویند:
\v 15 «ملعون باد کسیکه صورت تراشیده یاریخته شده از صنعت دست کارگر که نزد خداوندمکروه است، بسازد، و مخفی نگاه دارد.» و تمامی قوم در جواب بگویند: «آمین!»
\v 16 «ملعون باد کسیکه با پدر و مادر خود به خفت رفتار نماید.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 17 «ملعون باد کسیکه حد همسایه خود راتغییر دهد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 18 «ملعون باد کسیکه نابینا را از راه منحرف سازد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 19 «ملعون باد کسیکه داوری غریب و یتیم وبیوه را منحرف سازد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 20 «ملعون باد کسیکه با زن پدر خود همبسترشود، چونکه دامن پدر خود را کشف نموده است.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 21 «ملعون باد کسیکه با هر قسم بهایمی بخوابد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 22 «ملعون باد کسیکه با خواهر خویش چه دختر پدر و چه دختر مادر خویش بخوابد.» وتمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 23 «ملعون باد کسیکه با مادرزن خودبخوابد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 24 «ملعون باد کسیکه همسایه خود را درپنهانی بزند.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 25 «ملعون باد کسیکه رشوه گیرد تا خون بیگناهی ریخته شود.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!»
\v 26 «ملعون باد کسیکه کلمات این شریعت رااثبات ننماید تا آنها را بجا نیاورد.» وتمامی قوم بگویند: «آمین!»
\s5
\c 28
\p
\v 1 «و اگر آواز یهوه خدای خود را به دقت بشنوی تا هوشیار شده، تمامی اوامر اورا که من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری، آنگاه یهوه خدایت تو را بر جمیع امتهای جهان بلند خواهد گردانید.
\v 2 و تمامی این برکتها به توخواهد رسید و تو را خواهد دریافت، اگر آوازیهوه خدای خود را بشنوی.
\v 3 در شهر، مبارک ودر صحرا، مبارک خواهی بود.
\v 4 میوه بطن تو ومیوه زمین تو و میوه بهایمت و بچه های گاو وبره های گله تو مبارک خواهند بود.
\v 5 سبد و ظرف خمیر تو مبارک خواهد بود.
\v 6 وقت درآمدنت مبارک، و وقت بیرون رفتنت مبارک خواهی بود.
\v 7 «و خداوند دشمنانت را که با تو مقاومت نمایند، از حضور تو منهزم خواهد ساخت، ازیک راه بر تو خواهند آمد، و از هفت راه پیش توخواهند گریخت.
\v 8 خداوند در انبارهای تو و به هرچه دست خود را به آن دراز میکنی بر توبرکت خواهد فرمود، و تو را در زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد، مبارک خواهد ساخت.
\v 9 واگر اوامر یهوه خدای خود را نگاهداری، و درطریقهای او سلوک نمایی، خداوند تو را برای خود قوم مقدس خواهد گردانید، چنانکه برای تو قسم خورده است.
\v 10 و جمیع امتهای زمین خواهند دید که نام خداوند بر تو خوانده شده است، و از تو خواهند ترسید.
\v 11 و خداوندتو را در میوه بطنت و ثمره بهایمت ومحصول زمینت، در زمینی که خداوند برای پدرانت قسم خورد که به تو بدهد، به نیکویی خواهد افزود.
\v 12 و خداوند خزینه نیکوی خود، یعنی آسمان را برای تو خواهد گشود، تا باران زمین تو را در موسمش بباراند، و تو را درجمیع اعمال دستت مبارک سازد، و به امتهای بسیار قرض خواهی داد، و تو قرض نخواهی گرفت.
\v 13 و خداوند تو را سر خواهد ساخت نه دم، و بلند خواهی بود فقط نه پست، اگر اوامریهوه خدای خود را که من امروز به تو امرمی فرمایم بشنوی، و آنها را نگاه داشته، بجاآوری.
\v 14 و از همه سخنانی که من امروز به تو امرمی کنم به طرف راست یا چپ میل نکنی، تاخدایان غیر را پیروی نموده، آنها را عبادت کنی.
\v 15 «و اما اگر آواز یهوه خدای خود را نشنوی تا هوشیار شده، همه اوامر و فرایض او را که من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری، آنگاه جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید، و تو را خواهددریافت.
\v 16 در شهر ملعون، و در صحرا ملعون خواهی بود.
\v 17 سبد و ظرف خمیر تو ملعون خواهد بود.
\v 18 میوه بطن تو و میوه زمین تو وبچه های گاو و بره های گله تو ملعون خواهد بود.
\v 19 وقت درآمدنت ملعون، و وقت بیرون رفتنت ملعون خواهی بود.
\v 20 و به هرچه دست خود رابرای عمل نمودن دراز میکنی خداوند بر تولعنت و اضطراب و سرزنش خواهد فرستاد تا به زودی هلاک و نابود شوی، بهسبب بدی کارهایت که به آنها مرا ترک کردهای،
\v 21 خداوندوبا را بر تو ملصق خواهد ساخت، تا تو را اززمینی که برای تصرفش به آن داخل میشوی، هلاک سازد.
\v 22 و خداوند تو را با سل و تب والتهاب و حرارت و شمشیر و باد سموم و یرقان خواهد زد، و تو را تعاقب خواهند نمود تا هلاک شوی.
\v 23 و فلک تو که بالای سر تو است مس خواهد شد، و زمینی که زیر تو است آهن.
\v 24 وخداوند باران زمینت را گرد و غبار خواهدساخت، که از آسمان بر تو نازل شود تا هلاک شوی.
\v 25 «و خداوند تو را پیش روی دشمنانت منهزم خواهد ساخت. از یک راه بر ایشان بیرون خواهی رفت، و از هفت راه از حضور ایشان خواهی گریخت، و در تمامی ممالک جهان به تلاطم خواهی افتاد.
\v 26 و بدن شما برای همه پرندگان هوا و بهایم زمین خوراک خواهد بود، وهیچکس آنها را دور نخواهد کرد.
\v 27 خداوند تو را به دنبل مصر و خراج و جرب و خارشی که تواز آن شفا نتوانی یافت، مبتلا خواهد ساخت.
\v 28 خداوند تو را به دیوانگی و نابینایی و پریشانی دل مبتلا خواهد ساخت.
\v 29 و در وقت ظهر مثل کوری که در تاریکی لمس نماید کورانه راه خواهی رفت، و در راههای خود کامیاب نخواهی شد، بلکه در تمامی روزهایت مظلوم وغارت شده خواهی بود، و نجاتدهندهای نخواهد بود.
\v 30 زنی را نامزد خواهی کرد ودیگری با او خواهد خوابید. خانهای بنا خواهی کرد و در آن ساکن نخواهی شد. تاکستانی غرس خواهی نمود و میوهاش را نخواهی خورد.
\v 31 گاوت در نظرت کشته شود و از آن نخواهی خورد. الاغت پیش روی تو به غارت برده شود وباز بهدست تو نخواهند آمد. گوسفند تو به دشمنت داده میشود و برای تو رهاکنندهای نخواهد بود.
\v 32 پسران و دخترانت به امت دیگرداده میشوند، و چشمانت نگریسته از آرزوی ایشان تمامی روز کاهیده خواهد شد، و در دست تو هیچ قوهای نخواهد بود.
\v 33 میوه زمینت ومشقت تو را امتی که نشناختهای، خواهند خورد، و همیشه فقط مظلوم و کوفته شده خواهی بود.
\v 34 به حدی که از چیزهایی که چشمت میبیند، دیوانه خواهی شد.
\v 35 خداوند زانوها و ساقها واز کف پا تا فرق سر تو را به دنبل بد که از آن شفانتوانی یافت، مبتلا خواهد ساخت.
\v 36 خداوند تورا و پادشاهی را که بر خود نصب مینمایی، بسوی امتی که تو و پدرانت نشناختهاید، خواهدبرد، و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ عبادت خواهی کرد.
\v 37 و در میان تمامی امتهایی که خداوند شما را به آنجا خواهد برد، عبرت ومثل و سخریه خواهی شد.
\v 38 «تخم بسیار به مزرعه خواهی برد، و اندکی جمع خواهی کرد چونکه ملخ آن را خواهدخورد.
\v 39 تاکستانها غرس نموده، خدمت آنها راخواهی کرد، اما شراب را نخواهی نوشید و انگوررا نخواهی چید، زیرا کرم آن را خواهد خورد.
\v 40 تو را در تمامی حدودت درختان زیتون خواهد بود، لکن خویشتن را به زیت تدهین نخواهی کرد، زیرا زیتون تو نارس ریخته خواهدشد.
\v 41 پسران و دختران خواهی آورد، لیکن ازآن تو نخواهند بود، چونکه به اسیری خواهندرفت.
\v 42 تمامی درختانت و محصول زمینت راملخ به تصرف خواهد آورد.
\v 43 غریبی که در میان تو است بر تو به نهایت رفیع و برافراشته خواهدشد، و تو به نهایت پست و متنزل خواهی گردید.
\v 44 او به تو قرض خواهد داد و تو به او قرض نخواهی داد، او سر خواهد بود و تو دم خواهی بود.
\v 45 «و جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید، وتو را تعاقب نموده، خواهد دریافت تا هلاک شوی، از این جهت که قول یهوه خدایت را گوش ندادی تا اوامر و فرایضی را که به تو امر فرموده بود، نگاه داری.
\v 46 و تو را و ذریت تو را تا به ابدآیت و شگفت خواهد بود.
\v 47 «از این جهت که یهوه خدای خود را به شادمانی و خوشی دل برای فراوانی همهچیزعبادت ننمودی.
\v 48 پس دشمنانت را که خداوندبر تو خواهد فرستاد در گرسنگی و تشنگی وبرهنگی و احتیاج همهچیز خدمت خواهی نمود، و یوغ آهنین بر گردنت خواهد گذاشت تا تورا هلاک سازد.
\v 49 و خداوند از دور، یعنی ازاقصای زمین، امتی را که مثل عقاب میپرد بر توخواهد آورد، امتی که زبانش را نخواهی فهمید.
\v 50 امتی مهیب صورت که طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحم ننماید.
\v 51 و نتایج بهایم و محصول زمینت را بخورد تا هلاک شوی. وبرای تو نیز غله و شیره و روغن و بچه های گاو وبره های گوسفند را باقی نگذارد تا تو را هلاک سازد.
\v 52 و تو را در تمامی دروازه هایت محاصره کند تا دیواره های بلند و حصین که بر آنها توکل داری در تمامی زمینت منهدم شود، و تو را درتمامی دروازه هایت، در تمامی زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد، محاصره خواهد نمود.
\v 53 و میوه بطن خود، یعنی گوشت پسران ودخترانت را که یهوه خدایت به تو میدهد درمحاصره و تنگی که دشمنانت تو را به آن زبون خواهند ساخت، خواهی خورد.
\v 54 مردی که درمیان شما نرم و بسیار متنعم است، چشمش بربرادر خود و زن هم آغوش خویش و بقیه فرزندانش که باقی میمانند بد خواهد بود.
\v 55 به حدی که به احدی از ایشان از گوشت پسران خودکه میخورد نخواهد داد زیرا که در محاصره وتنگی که دشمنانت تو را در تمامی دروازه هایت به آن زبون سازند، چیزی برای او باقی نخواهد ماند.
\v 56 و زنی که در میان شما نازک و متنعم است که بهسبب تنعم و نازکی خود جرات نمی کرد که کف پای خود را به زمین بگذارد، چشم او بر شوهرهم آغوش خود و پسر و دخترخویش بد خواهدبود.
\v 57 و بر مشیمهای که از میان پایهای او درآیدو بر اولادی که بزاید زیرا که آنها را بهسبب احتیاج همهچیز در محاصره و تنگی که دشمنانت در دروازه هایت به آن تو را زبون سازندبه پنهانی خواهد خورد.»
\v 58 اگر به عمل نمودن تمامی کلمات این شریعت که در این کتاب مکتوب است، هوشیارنشوی و از این نام مجید و مهیب، یعنی یهوه، خدایت، نترسی،
\v 59 آنگاه خداوند بلایای تو وبلایای اولاد تو را عجیب خواهد ساخت، یعنی بلایای عظیم و مزمن و مرضهای سخت و مزمن.
\v 60 و تمامی بیماریهای مصر را که از آنهامی ترسیدی بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهدچسبید.
\v 61 و نیز همه مرضها و همه بلایایی که درطومار این شریعت مکتوب نیست آنها را خداوندبر تو مستولی خواهد گردانید تا هلاک شوی.
\v 62 وگروه قلیل خواهید ماند، برعکس آن که مثل ستارگان آسمان کثیر بودید، زیرا که آواز یهوه خدای خود را نشنیدید.
\v 63 و واقع میشودچنانکه خداوند بر شما شادی نمود تا به شمااحسان کرده، شما را بیفزاید همچنین خداوند برشما شادی خواهد نمود تا شما را هلاک و نابودگرداند، و ریشه شما از زمینی که برای تصرفش در آن داخل میشوید کنده خواهد شد.
\v 64 وخداوند تو را در میان جمیع امتها از کران زمین تاکران دیگرش پراکنده سازد و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ که تو و پدرانت نشناختهاید، عبادت خواهی کرد.
\v 65 و در میان این امتها استراحت نخواهی یافت و برای کف پایت آرامی نخواهد بود، و در آنجا یهوه تو را دل لرزان و کاهیدگی چشم و پژمردگی جان خواهدداد.
\v 66 و جان تو پیش رویت معلق خواهد بود، وشب و روز ترسناک شده، بهجان خود اطمینان نخواهی داشت.
\v 67 بامدادان خواهی گفت: کاش که شام میبود، و شامگاهان خواهی گفت: کاش که صبح میبود، بهسبب ترس دلت که به آن خواهی ترسید، و بهسبب رویت چشمت که خواهی دید.
\v 68 و خداوند تو را در کشتیها ازراهی که به تو گفتم آن را دیگر نخواهی دید به مصر باز خواهد آورد، و خود را در آنجا به دشمنان خویش برای غلامی و کنیزی خواهیدفروخت و مشتری نخواهد بود.»
\s5
\c 29
\p
\v 1 این است کلمات عهدی که خداوند درزمین موآب به موسیامر فرمود که بابنیاسرائیل ببندد، سوای آن عهد که با ایشان درحوریب بسته بود.
\v 2 و موسی تمامی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان گفت: «هرآنچه خداوند در زمین مصر بافرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش عمل نمود، شما دیدهاید.
\v 3 تجربه های عظیم که چشمان تو دید و آیات و آن معجزات عظیم.
\v 4 اماخداوند دلی را که بدانید و چشمانی را که ببینید وگوشهایی را که بشنوید تا امروز به شما نداده است.
\v 5 و شما را چهل سال در بیابان رهبری نمودم که لباس شما مندرس نگردید، و کفشها درپای شما پاره نشد.
\v 6 نان نخورده و شراب ومسکرت ننوشیدهاید، تا بدانید که من یهوه خدای شما هستم.
\v 7 و چون به اینجا رسیدید، سیحون، ملک حشبون، و عوج، ملک باشان، به مقابله شمابرای جنگ بیرون آمدند و آنها را مغلوب ساختیم.
\v 8 و زمین ایشان را گرفته، به روبینیان وجادیان و نصف سبط منسی به ملکیت دادیم.
\v 9 پس کلمات این عهد را نگاه داشته، بجا آورید تا در هرچه کنید کامیاب شوید.
\v 10 «امروز جمیع شما به حضور یهوه، خدای خود حاضرید، یعنی روسای شما و اسباط شما ومشایخ شما و سروران شما و جمیع مردان اسرائیل.
\v 11 و اطفال و زنان شما و غریبی که درمیان اردوی شماست از هیزم شکنان تا آب کشان شما.
\v 12 تا در عهد یهوه خدایت و سوگند او که یهوه خدایت امروز با تو استوار میسازد، داخل شوی.
\v 13 تا تو را امروز برای خود قومی برقراردارد، و او خدای تو باشد چنانکه به تو گفته است، و چنانکه برای پدرانت، ابراهیم و اسحاق ویعقوب، قسم خورده است.
\v 14 و من این عهد و این قسم را با شما تنها استوار نمی نمایم.
\v 15 بلکه باآنانی که امروز با ما به حضور یهوه خدای ما دراینجا حاضرند، و هم با آنانی که امروز با ما دراینجا حاضر نیستند.
\v 16 زیرا شما میدانید که چگونه در زمین مصر سکونت داشتیم، و چگونه از میان امتهایی که عبور نمودید، گذشتیم.
\v 17 ورجاسات و بتهای ایشان را از چوب و سنگ ونقره و طلا که در میان ایشان بود، دیدید.
\v 18 تا درمیان شما مرد یا زن یا قبیله یا سبطی نباشد که دلش امروز از یهوه خدای ما منحرف گشته، برودو خدایان این طوایف را عبادت نماید، مبادا درمیان شما ریشهای باشد که حنظل و افسنتین بارآورد.
\v 19 «و مبادا چون سخنان این لعنت را بشنود دردلش خویشتن را برکت داده، گوید: هرچند درسختی دل خود سلوک مینمایم تا سیراب و تشنه را با هم هلاک سازم، مرا سلامتی خواهد بود.
\v 20 خداوند او را نخواهد آمرزید، بلکه در آن وقت خشم و غیرت خداوند بر آن شخص دودافشان خواهد شد، و تمامی لعنتی که در این کتاب مکتوب است، بر آن کس نازل خواهد شد، و خداوند نام او را از زیر آسمان محو خواهدساخت.
\v 21 و خداوند او را از جمیع اسباطاسرائیل برای بدی جدا خواهد ساخت، موافق جمیع لعنتهای عهدی که در این طومار شریعت مکتوب است.
\v 22 و طبقه آینده یعنی فرزندان شما که بعد از شما خواهند برخاست، و غریبانی که از زمین دور میآیند، خواهند گفت: هنگامی که بلایای این زمین و بیماریهایی که خداوند به آن میرساند ببینند.
\v 23 و تمامی زمین آن را که کبریت و شوره و آتش شده، نه کاشته میشود و نه حاصل میروید و هیچ علف در آن نمو نمی کندو مثل انقلاب سدوم و عموره و ادمه صبوئیم که خداوند در غضب و خشم خود آنها را واژگون ساخت، گشته است.
\v 24 پس جمیع امتها خواهندگفت: چرا خداوند با این زمین چنین کرده است وشدت این خشم عظیم از چه سبب است؟
\v 25 آنگاه خواهند گفت: از این جهت که عهد یهوه خدای پدران خود را که به وقت بیرون آوردن ایشان از زمین مصر با ایشان بسته بود، ترک کردند.
\v 26 و رفته، خدایان غیر را عبادت نموده، به آنهاسجده کردند، خدایانی را که نشناخته بودند وقسمت ایشان نساخته بود.
\v 27 پس خشم خداوندبر این زمین افروخته شده، تمامی لعنت را که دراین کتاب مکتوب است، بر آن آورد.
\v 28 و خداوندریشه ایشان را به غضب و خشم و غیض عظیم، اززمین ایشان کند و به زمین دیگر انداخت، چنانکه امروز شده است.
\v 29 چیزهای مخفی از آن یهوه خدای ماست و اما چیزهای مکشوف تا به ابد ازآن ما و فرزندان ما است، تا جمیع کلمات این شریعت را به عمل آوریم.
\s5
\c 30
\p
\v 1 و چون جمیع این چیزها، یعنی برکت ولعنتی که پیش روی تو گذاشتم بر توعارض شود، و آنها را در میان جمیع امتهایی که یهوه، خدایت، تو را به آنجا خواهد راند، بیادآوری.
\v 2 و تو با فرزندانت با تمامی دل و تمامی جان خود به سوی یهوه خدایت بازگشت نموده، قول او را موافق هرآنچه که من امروز به تو امرمی فرمایم، اطاعت نمایی.
\v 3 آنگاه یهوه خدایت اسیری تو را برگردانیده، بر تو ترحم خواهد کرد، و رجوع کرده، تو را از میان جمیع امتهایی که یهوه، خدایت، تو را به آنجا پراکنده کرده است، جمع خواهد نمود.
\v 4 اگر آوارگی تو تا کران آسمان بشود، یهوه، خدایت، تو را از آنجا جمع خواهد کرد و تو را از آنجا خواهد آورد.
\v 5 ویهوه، خدایت، تو را به زمینی که پدرانت مالک آن بودند خواهد آورد، و مالک آن خواهی شد، و برتو احسان نموده، تو را بیشتر از پدرانت خواهدافزود.
\v 6 «و یهوه خدایت دل تو و دل ذریت تو رامختون خواهد ساخت تا یهوه خدایت را به تمامی دل و تمامی جان خود دوست داشته، زنده بمانی.
\v 7 و یهوه خدایت جمیع این لعنتها را بردشمنان و بر خصمانت که تو را آزردند، نازل خواهد گردانید.
\v 8 و تو بازگشت نموده، قول خداوند را اطاعت خواهی کرد، و جمیع اوامر او را که من امروز به تو امر میفرمایم، بجا خواهی آورد.
\v 9 و یهوه، خدایت، تو را در تمامی اعمال دستت و در میوه بطنت و نتایج بهایمت ومحصول زمینت به نیکویی خواهد افزود، زیراخداوند بار دیگر بر تو برای نیکویی شادی خواهد کرد، چنانکه بر پدران تو شادی نمود.
\v 10 اگر آواز یهوه خدای خود را اطاعت نموده، اوامر و فرایض او را که در طومار این شریعت مکتوب است، نگاه داری، و به سوی یهوه، خدای خود، با تمامی دل و تمامی جان بازگشت نمایی.
\v 11 «زیرا این حکمی که من امروز به تو امرمی فرمایم، برای تو مشکل نیست و از تو دورنیست.
\v 12 نه در آسمان است تا بگویی کیست که به آسمان برای ما صعود کرده، آن را نزد ما بیاوردو آن را به ما بشنواند تا به عمل آوریم.
\v 13 و نه آن طرف دریا که بگویی کیست که برای ما به آنطرف دریا عبور کرده، آن را نزد ما بیاورد و به ما بشنواندتا به عمل آوریم.
\v 14 بلکه این کلام، بسیار نزدیک توست و در دهان و دل توست تا آن را بجا آوری.
\v 15 «ببین امروز حیات و نیکویی و موت و بدی را پیش روی تو گذاشتم.
\v 16 چونکه من امروز تورا امر میفرمایم که یهوه خدای خود را دوست بداری و در طریقهای او رفتار نمایی، و اوامر وفرایض و احکام او را نگاه داری تا زنده مانده، افزوده شوی، و تا یهوه، خدایت، تو را در زمینی که برای تصرفش به آن داخل میشوی، برکت دهد.
\v 17 لیکن اگر دل تو برگردد و اطاعت ننمایی و فریفته شده، خدایان غیر را سجده و عبادت نمایی،
\v 18 پس امروز به شما اطلاع میدهم که البته هلاک خواهید شد، و در زمینی که از اردن عبور میکنید تا در آن داخل شده، تصرف نمایید، عمر طویل نخواهید داشت.
\v 19 امروز آسمان وزمین را بر شما شاهد میآورم که حیات و موت وبرکت و لعنت را پیش روی تو گذاشتم، پس حیات را برگزین تا تو با ذریتت زنده بمانی.
\v 20 و تایهوه خدای خود را دوست بداری و آواز او رابشنوی و با او ملصق شوی، زیرا که او حیات تو ودرازی عمر توست تا در زمینی که خداوند برای پدرانت، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خوردکه آن را به ایشان بدهد، ساکن شوی.»
\s5
\c 31
\p
\v 1 و موسی رفته، این سخنان را به تمامی اسرائیل بیان کرد،
\v 2 و به ایشان گفت: «من امروز صد و بیست ساله هستم و دیگر طاقت خروج و دخول ندارم، و خداوند به من گفته است که از این اردن عبور نخواهی کرد.
\v 3 یهوه خدای تو، خود به حضور تو عبور خواهد کرد، و او این امتها را از حضور تو هلاک خواهد ساخت، تا آنهارا به تصرف آوری، و یوشع نیز پیش روی توعبور خواهد نمود چنانکه خداوند گفته است.
\v 4 وخداوند چنانکه به سیحون و عوج، دو پادشاه اموریان، که هلاک ساخت و به زمین ایشان عمل نمود به اینها نیز رفتار خواهد کرد.
\v 5 پس چون خداوند ایشان را بهدست شما تسلیم کند شما باایشان موافق تمامی حکمی که به شما امرفرمودم، رفتار نمایید.
\v 6 قوی و دلیر باشید و ازایشان ترسان و هراسان مباشید، زیرا یهوه، خدایت، خود با تو میرود و تو را وا نخواهدگذاشت و ترک نخواهد نمود.»
\v 7 و موسی یوشع را خوانده، در نظر تمامی اسرائیل به او گفت: «قوی و دلیر باش زیرا که توبا این قوم به زمینی که خداوند برای پدران ایشان قسم خورد که به ایشان بدهد داخل خواهی شد، و تو آن را برای ایشان تقسیم خواهی نمود.
\v 8 و خداوند خود پیش روی تومی رود او با تو خواهد بود و تو را وانخواهدگذاشت و ترک نخواهد نمود پس ترسان وهراسان مباش.»
\v 9 و موسی این تورات را نوشته، آن را به بنی لاوی کهنه که تابوت عهد خداوند رابرمی داشتند و به جمیع مشایخ اسرائیل سپرد.
\v 10 و موسی ایشان را امر فرموده، گفت: «که درآخر هر هفت سال، در وقت معین سال انفکاک درعید خیمهها،
\v 11 چون جمیع اسرائیل بیایند تا به حضور یهوه خدای تو در مکانی که او برگزیندحاضر شوند، آنگاه این تورات را پیش جمیع اسرائیل در سمع ایشان بخوان.
\v 12 قوم را از مردان و زنان و اطفال و غریبانی که در دروازه های توباشند جمع کن تا بشنوند، و تعلیم یافته، از یهوه خدای شما بترسند و به عمل نمودن جمیع سخنان این تورات هوشیار باشند.
\v 13 و تا پسران ایشان که ندانستهاند، بشنوند، و تعلیم یابند، تامادامی که شما بر زمینی که برای تصرفش از اردن عبور میکنید زنده باشید، از یهوه خدای شمابترسند.»
\v 14 و خداوند به موسی گفت: «اینک ایام مردن تو نزدیک است، یوشع را طلب نما و در خیمه اجتماع حاضر شوید تا او را وصیت نمایم.» پس موسی و یوشع رفته، در خیمه اجتماع حاضرشدند.
\v 15 و خداوند در ستون ابر در خیمه ظاهرشد و ستون ابر، بر در خیمه ایستاد.
\v 16 و خداوند به موسی گفت: «اینک با پدران خود میخوابی و این قوم برخاسته، درپی خدایان بیگانه زمینی که ایشان به آنجا در میان آنها میروند، زنا خواهند کرد و مرا ترک کرده، عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست.
\v 17 ودر آن روز، خشم من بر ایشان مشتعل شده، ایشان را ترک خواهم نمود، و روی خود را از ایشان پنهان کرده، تلف خواهند شد، و بدیها و تنگیهای بسیار به ایشان خواهد رسید، به حدی که در آن روز خواهند گفت: «آیا این بدیها به ما نرسید ازاین جهت که خدای ما در میان ما نیست؟»
\v 18 و بهسبب تمامی بدی که کردهاند که به سوی خدایان غیر برگشتهاند من در آن روز البته روی خود راپنهان خواهم کرد.
\v 19 پس الان این سرود را برای خود بنویسید و تو آن را به بنیاسرائیل تعلیم داده، آن را در دهان ایشان بگذار تا این سرود برای من بر بنیاسرائیل شاهد باشد.
\v 20 زیرا چون ایشان را به زمینی که برای پدران ایشان قسم خورده بودم که به شیر و شهد جاری است، درآورده باشم، و چون ایشان خورده، و سیر شده، و فربه گشته باشند، آنگاه ایشان به سوی خدایان غیر برگشته، آنها را عبادت خواهند نمود، و مرااهانت کرده، عهد مرا خواهند شکست.
\v 21 و چون بدیها و تنگیهای بسیار بر ایشان عارض شده باشد، آنگاه این سرود مثل شاهد پیش روی ایشان شهادت خواهد داد، زیرا که از دهان ذریت ایشان فراموش نخواهد شد، زیرا خیالات ایشان را نیزکه امروز دارند میدانم، قبل از آن که ایشان را به زمینی که درباره آن قسم خوردم، درآورم.»
\v 22 پس موسی این سرود را در همان روز نوشته، به بنیاسرائیل تعلیم داد.
\v 23 و یوشع بن نون را وصیت نموده، گفت: «قوی و دلیر باش زیرا که تو بنیاسرائیل را به زمینی که برای ایشان قسم خوردم داخل خواهی ساخت، و من با تو خواهم بود.»
\v 24 و واقع شد که چون موسی نوشتن کلمات این تورات را در کتاب، تمام به انجام رسانید،
\v 25 موسی به لاویانی که تابوت عهد خداوند رابرمی داشتند وصیت کرده، گفت:
\v 26 «این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوی تابوت عهدیهوه، خدای خود، بگذارید تا در آنجا برای شماشاهد باشد.
\v 27 زیرا که من تمرد و گردن کشی شمارا میدانم، اینک امروز که من هنوز با شما زنده هستم بر خداوند فتنه انگیختهاید، پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من.
\v 28 جمیع مشایخ اسباط وسروران خود را نزد من جمع کنید تا این سخنان رادر گوش ایشان بگویم، و آسمان و زمین را برایشان شاهد بگیرم.
\v 29 زیرا میدانم که بعد ازوفات من خویشتن را بالکل فاسد گردانیده، ازطریقی که به شما امر فرمودم خواهید برگشت، ودر روزهای آخر بدی بر شما عارض خواهد شد، زیرا که آنچه در نظر خداوند بد است خواهیدکرد، و از اعمال دست خود، خشم خداوند را به هیجان خواهید آورد.»
\v 30 پس موسی کلمات این سرود را در گوش تمامی جماعت اسرائیل تمام گفت: سرود موسی ای آسمان گوش بگیر تا بگویم.
\s5
\c 32
\p
\v 1 و زمین سخنان دهانم را بشنود.
\v 2 تعلیم من مثل باران خواهد بارید. و کلام من مثل شبنم خواهد ریخت. مثل قطره های باران بر سبزه تازه، و مثل بارشها بر نباتات.
\v 3 زیرا که نام یهوه را ندا خواهم کرد. خدای ما رابه عظمت وصف نمایید.
\v 4 او صخره است و اعمال او کامل. زیرا همه طریقهای او انصاف است. خدای امین و از ظلم مبرا. عادل و راست است او.
\v 5 ایشان خود را فاسد نموده، فرزندان او نیستندبلکه عیب ایشانند. طبقه کج و متمردند.
\v 6 آیا خداوند را چنین مکافات میدهید، ای قوم احمق و غیر حکیم. آیا او پدر و مالک تو نیست. او تو را آفرید و استوار نمود.
\v 7 ایام قدیم را بیاد آور. در سالهای دهر به دهرتامل نما. از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد. واز مشایخ خویش تا تو را اطلاع دهند.
\v 8 چون حضرت اعلی به امتها نصیب ایشان را دادو بنی آدم را منتشر ساخت، آنگاه حدود امتها راقرار داد، برحسب شماره بنیاسرائیل.
\v 9 زیرا که نصیب یهوه قوم وی است. و یعقوب قرعه میراث اوست.
\v 10 او را در زمین ویران یافت. و در بیابان خراب وهولناک. او را احاطه کرده، منظور داشت. و او را مثل مردمک چشم خود محافظت نمود.
\v 11 مثل عقابی که آشیانه خود را حرکت دهد. وبچه های خود را فروگیرد. و بالهای خود را پهن کرده، آنها را بردارد. و آنها را بر پرهای خود ببرد.
\v 12 همچنین خداوند تنها او را رهبری نمود. وهیچ خدای بیگانه با وی نبود.
\v 13 او را بر بلندیهای زمین سوار کرد تا ازمحصولات زمین بخورد. و شهد را از صخره به اوداد تا مکید. و روغن را از سنگ خارا.
\v 14 کره گاوان و شیر گوسفندان را با پیه برهها وقوچها را از جنس باشان و بزها. و پیه گرده های گندم را. و شراب از عصیر انگور نوشیدی.
\v 15 لیکن یشورون فربه شده، لگد زد. تو فربه وتنومند و چاق شدهای. پس خدایی را که او راآفریده بود، ترک کرد. و صخره نجات خود راحقیر شمرد.
\v 16 او را به خدایان غریب به غیرت آوردند. وخشم او را به رجاسات جنبش دادند.
\v 17 برای دیوهایی که خدایان نبودند، قربانی گذرانیدند، برای خدایانی که نشناخته بودند، برای خدایان جدید که تازه به وجود آمده، وپدران ایشان از آنها نترسیده بودند.
\v 18 و به صخرهای که تو را تولید نمود، اعتناننمودی. و خدای آفریننده خود را فراموش کردی.
\v 19 چون یهوه این را دید ایشان را مکروه داشت. چونکه پسران و دخترانش خشم او را به هیجان آوردند.
\v 20 پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید. تا ببینم که عاقبت ایشان چه خواهد بود.زیرا طبقه بسیار گردن کشند. و فرزندانی که امانتی در ایشان نیست.
\v 21 ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند. و به اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند. و من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد. و به امت باطل، ایشان را خشمناک خواهم ساخت.
\v 22 زیرا آتشی در غضب من افروخته شده. و تاهاویه پایینترین شعلهور شده است. و زمین را باحاصلش میسوزاند. و اساس کوهها را آتش خواهد زد.
\v 23 بر ایشان بلایا را جمع خواهم کرد. و تیرهای خود را تمام بر ایشان صرف خواهم نمود.
\v 24 از گرسنگی کاهیده، و از آتش تب، و از وبای تلخ تلف میشوند. و دندانهای وحوش را به ایشان خواهم فرستاد، با زهر خزندگان زمین.
\v 25 شمشیر از بیرون و دهشت از اندرون. ایشان رابی اولاد خواهد ساخت. هم جوان و هم دوشیزه را. شیرخواره را با ریش سفید هلاک خواهد کرد.
\v 26 میگفتم ایشان را پراکنده کنم و ذکر ایشان را ازمیان مردم، باطل سازم.
\v 27 اگر از کینه دشمن نمی ترسیدم که مبادامخالفان ایشان برعکس آن فکر کنند، و بگوینددست ما بلند شده، و یهوه همه این را نکرده است.
\v 28 زیرا که ایشان قوم گم کرده تدبیر هستند. و درایشان بصیرتی نیست.
\v 29 کاش که حکیم بوده، این را میفهمیدید. و درعاقبت خود تامل مینمودند.
\v 30 چگونه یک نفر هزار را تعاقب میکرد. و دو نفرده هزار را منهزم میساختند. اگر صخره ایشان، ایشان را نفروخته. و خداوند، ایشان را تسلیم ننموده بود.
\v 31 زیرا که صخره ایشان مثل صخره ما نیست. اگرچه هم دشمنان ما خود، حکم باشند.
\v 32 زیرا که مو ایشان از موهای سدوم است، و ازتاکستانهای عموره. انگورهای ایشان انگورهای حنظل است، و خوشه های ایشان تلخ است.
\v 33 شراب ایشان زهر اژدرهاست. و سم قاتل افعی.
\v 34 آیا این نزد من مکنون نیست. و درخزانه های من مختوم نی.
\v 35 انتقام و جزا از آن من است، هنگامی که پایهای ایشان بلغزد، زیرا که روز هلاکت ایشان نزدیک است و قضای ایشان میشتابد.
\v 36 زیرا خداوند، قوم خود را داوری خواهدنمود. و بر بندگان خویش شفقت خواهد کرد. چون میبیند که قوت ایشان نابود شده، وهیچکس چه غلام و چه آزاد باقی نیست.
\v 37 و خواهد گفت: خدایان ایشان کجایند، وصخرهای که بر آن اعتماد میداشتند.
\v 38 که پیه قربانی های ایشان را میخوردند. و شراب هدایای ریختنیایشان را مینوشیدند. آنهابرخاسته، شما را امداد کنند. و برای شما ملجاباشند.
\v 39 الان ببینید که من خود، او هستم. و با من خدای دیگری نیست. من میمیرانم و زنده میکنم. مجروح میکنم و شفا میدهم. و از دست من رهانندهای نیست.
\v 40 زیرا که دست خود را به آسمان برمی افرازم، ومی گویم که من تا ابدالاباد زنده هستم.
\v 41 اگر شمشیر براق خود را تیز کنم. و قصاص رابهدست خود گیرم. آنگاه از دشمنان خود انتقام خواهم کشید. و به خصمان خود مکافات خواهم رسانید.
\v 42 تیرهای خود را از خون مست خواهم ساخت. و شمشیر من گوشت را خواهد خورد. از خون کشتگان و اسیران، با روسای سروران دشمن.
\v 43 ای امتها با قوم او آواز شادمانی دهید. زیراانتقام خون بندگان خود را گرفته است. و ازدشمنان خود انتقام کشیده و برای زمین خود وقوم خویش کفاره نموده است.
\v 44 و موسی آمده، تمامی سخنان این سرود رابه سمع قوم رسانید، او و یوشع بن نون.
\v 45 و چون موسی از گفتن همه این سخنان به تمامی اسرائیل فارغ شد،
\v 46 به ایشان گفت: «دل خود را به همه سخنانی که من امروز به شما شهادت میدهم، مشغول سازید، تا فرزندان خود را حکم دهید که متوجه شده، تمامی کلمات این تورات را به عمل آورند.
\v 47 زیرا که این برای شما امر باطل نیست، بلکه حیات شماست، و به واسطه این امر، عمرخود را در زمینی که شما برای تصرفش از اردن به آنجا عبور میکنید، طویل خواهید ساخت.»
\v 48 و خداوند در همان روز موسی را خطاب کرده، گفت:
\v 49 «به این کوه عباریم یعنی جبل نبوکه در زمین موآب در مقابل اریحاست برآی، وزمین کنعان را که من آن را به بنیاسرائیل به ملکیت میدهم ملاحظه کن.
\v 50 و تو در کوهی که به آن برمی آیی وفات کرده، به قوم خود ملحق شو، چنانکه برادرت هارون در کوه هور مرد و به قوم خود ملحق شد.
\v 51 زیرا که شما در میان بنیاسرائیل نزد آب مریبا قادش در بیابان سین به من تقصیر نمودید، چون که مرا در میان بنیاسرائیل تقدیس نکردید.
\v 52 پس زمین را پیش روی خود خواهی دید، لیکن به آنجا به زمینی که به بنیاسرائیل میدهم، داخل نخواهی شد.»
\s5
\c 33
\p
\v 1 و این است برکتی که موسی، مرد خدا، قبل از وفاتش به بنیاسرائیل برکت داده،
\v 2 گفت: «یهوه از سینا آمد، و از سعیر برایشان طلوع نمود. و از جبل فاران درخشان گردید. و با کرورهای مقدسین آمد، و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد.
\v 3 به درستی که قوم خود را دوست میدارد. وجمیع مقدسانش در دست تو هستند. و نزدپایهای تو نشسته، هر یکی از کلام تو بهرهمندمی شوند.
\v 4 موسی برای ما شریعتی امر فرمود که میراث جماعت یعقوب است.
\v 5 و او در یشورون پادشاه بود هنگامی که روسای قوم اسباطاسرائیل با هم جمع شدند.
\v 6 روبین زنده بماند ونمیرد. و مردان او در شماره کم نباشند.»
\v 7 و این است درباره یهودا که گفت: «ای خداوند آواز یهودا رابشنو. و او را به قوم خودش برسان. بهدستهای خود برای خویشتن جنگ میکند. و تو از دشمنانش معاون میباشی.»
\v 8 و درباره لاوی گفت: «تمیم و اوریم تو نزدمرد مقدس توست. که او را در مسا امتحان نمودی. و با او نزد آب مریبا منازعت کردی.
\v 9 که درباره پدر و مادر خود گفت که ایشان را ندیدهام و برادران خود را نشناخت. و پسران خود راندانست. زیرا که کلام تو را نگاه میداشتند. و عهدتو را محافظت مینمودند.
\v 10 احکام تو را به یعقوب تعلیم خواهند داد. و شریعت تو را به اسرائیل. بخور به حضور تو خواهندآورد. وقربانی های سوختنی بر مذبح تو.
\v 11 ای خداونداموال او را برکت بده، و اعمال دستهای او را قبول فرما. کمرهای مقاومت کنندگانش را بشکن. کمرهای خصمان او را که دیگر برنخیزند.»
\v 12 و درباره بنیامین گفت: «حبیب خداوند نزدوی ایمن ساکن میشود. تمامی روز او را مستورمی سازد. و در میان کتفهایش ساکن میشود.»
\v 13 و درباره یوسف گفت: «زمینش از خداوندمبارک باد، از نفایس آسمان و از شبنم، و از لجه هاکه در زیرش مقیم است.
\v 14 از نفایس محصولات آفتاب و از نفایس نباتات ماه.
\v 15 از فخرهای کوههای قدیم، و از نفایس تلهای جاودانی.
\v 16 ازنفایس زمین و پری آن، و از رضامندی او که دربوته ساکن بود. برکت بر سر یوسف برسد. و برفرق سر آنکه از برادران خود ممتاز گردید.
\v 17 جاه او مثل نخست زاده گاوش باشد. و شاخهایش مثل شاخهای گاو وحشی. با آنها امتها را جمیع تا به اقصای زمین خواهد زد. و اینانند ده هزارهای افرایم و هزارهای منسی.»
\v 18 و درباره زبولون گفت: «ای زبولون در بیرون رفتنت شاد باش، و توای یساکار در خیمه های خویش.
\v 19 قومها را به کوه دعوت خواهند نمود. در آنجا قربانی های عدالت را خواهند گذرانید.زیرا که فراوانی دریا را خواهند مکید. وخزانه های مخفی ریگ را.»
\v 20 و درباره جاد گفت: «متبارک باد آنکه جاد را وسیع گرداند. مثل شیرماده ساکن باشد، وبازو و فرق را نیز میدرد،
\v 21 و حصه بهترین رابرای خود نگاه دارد، زیرا که در آنجا نصیب حاکم محفوظ است. و با روسای قوم میآید. وعدالت خداوند و احکامش را با اسرائیل بجامی آورد.»
\v 22 و درباره دان گفت: «دان بچه شیر است که ازباشان میجهد.»
\v 23 و درباره نفتالی گفت: «ای نفتالی ازرضامندی خداوند سیر شو. و از برکت او مملوگردیده، مغرب و جنوب را به تصرف آور.»
\v 24 و درباره اشیر گفت: «اشیر از فرزندان مبارک شود، و نزد برادران خود مقبول شده، پای خود را به روغن فرو برد.
\v 25 نعلین تو از آهن وبرنجست، و مثل روزهایت همچنان قوت توخواهد بود.
\v 26 ای یشورون مثل خدا کسی نیست، که برای مدد تو بر آسمانها سوار شود. ودر کبریای خود برافلاک.
\v 27 خدای ازلی مسکن توست. و در زیر توبازوهای جاودانی است. و دشمن را از حضور تواخراج کرده، میگوید هلاک کن.
\v 28 پس اسرائیل در امنیت ساکن خواهد شد، و چشمه یعقوب به تنهایی. و در زمینی که پر از غله و شیره باشد. وآسمان آن شبنم میریزد.
\v 29 خوشابهحال توای اسرائیل. کیست مانند تو! ای قومی که ازخداوند نجات یافتهاید. که او سپر نصرت تو وشمشیر جاه توست. و دشمنانت مطیع تو خواهند شد. و تو بلندیهای ایشان را پایمال خواهی نمود.»
\s5
\c 34
\p
\v 1 و موسی از عربات موآب، به کوه نبو، برقله فسجه که در مقابل اریحاست برآمد، و خداوند تمامی زمین را، از جلعاد تا دان، به او نشان داد.
\v 2 و تمامی نفتالی و زمین افرایم ومنسی و تمامی زمین یهودا را تا دریای مغربی.
\v 3 وجنوب را و میدان دره اریحا را که شهر نخلستان است تا صوغر.
\v 4 و خداوند وی را گفت: «این است زمینی که برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده، گفتم که این را به ذریت تو خواهم داد، تو را اجازت دادم که به چشم خود آن راببینی لیکن به آنجا عبور نخواهی کرد.»
\v 5 پس موسی بنده خداوند در آنجا به زمین موآب برحسب قول خداوند مرد.
\v 6 و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور، در دره دفن کرد، واحدی قبر او را تا امروز ندانسته است.
\v 7 و موسی چون وفات یافت، صد و بیست سال داشت، و نه چشمش تار، و نه قوتش کم شده بود.
\v 8 وبنیاسرائیل برای موسی در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه گری برای موسی سپری گشت.
\v 9 و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چونکه موسی دستهای خود را بر او نهاده بود، وبنیاسرائیل او را اطاعت نمودند، و برحسب آنچه خداوند به موسیامر فرموده بود، عمل کردند.
\v 10 و نبیای مثل موسی تا بحال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد.
\v 11 در جمیع آیات و معجزاتی که خداونداو را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید.